توحید عملی | قسمت ۳ - صفحه 12 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-47.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-03-10 00:33:052024-02-28 14:11:32توحید عملی | قسمت ۳شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام یکتای بی همتا
سلامی گرم وصمیمانه به استاد عزیزم وبانو شایسته عزیزانم
سلام به همخانواده های گل ونازنینم
خدایاشکرت،،خدایاشکرت،،
که امروز رادرتمامی لحظات زندگی ام درکنارم بودی وازم مراقبت کردی ودستم دردستان مهربانت واجازه دادی روی شونه ات بنشینم وآزادورها باشم ولذت ببرم از وجودت در زندگی ام
من از خداوند یاری خواستم واو بامن این کارها راکرد
همه چیزم را ازمن گرفت ومن را زمینم زد
تا تمام آدمهای سمی ومضر زندگی ام را بشناسم واز زندگی ام حذفشان بکند
اومن را تنها کردتا خودش در کنارم باشد
واینچنین است زمانی که خدارابا ندای قلبت صدایش میزنی
من از رمانی خداوند رادرزندگی ام یافتم ودستانش را دردستانم لمس کردم که کاملا باخاک یکسان شده بودم و دهمان زمانی که همه من راترکم کردند وحتی از رویم رد میشدند وتوهین وتهمت هابهم میچسباندند
اما همین خدایی که هم اکنون بر روی شونه اش نشستم ولذت میبرم در همان روزهای ناامیدی به من امید داد وتنهایم نگذاشت ودستم راگرفت وخودش رابمن نشان داد
همان خدایی که من را ازمرگ نجات دادومرده را زنده کرد
وحالا من همان بنده اش هستم که درهرلحظه سپاسگذارشم باتمام وجودم
وباورش کردم وقلبم باوجودش میتپد
خونی که در رگهایم وجود دارد،دی ان ا، پروردگارم است
من خود خدایم هستم زیراکه تکه ای از وجودش درون جسمم است
پس من قدرتمندترین مخلوقش هستم ،زیراکه من لاینتناهی هستم
من همان قدرتی رادرونم دارم که میتوانم تمام جهان رامسخرم بکنم
چون من خود خدایم هستم
اما باورهای محدودم نمیگذارند که از قدرت درونم بتوانم استفاده بکنم
من فقط باآرزوهاورویاهای بزرگی که در ذهنم دارم ادامه حیات میدهم
زیراکه تاکنون آگاه نبودم ودرکی از قوانین ووجود خداوندواقعی نداشتم
اما حالاکه دارمش ،،اکنون که آگاه شدم از رمزهای موفقیت وکلیدهایش دردستم است وباید حرکت بکنم به امید خدایم
اکنون که مورد لطف وهدایتش قرارگرفتم وچشم قلبم راگشوده تا باچشمان زیبای قلبم بتوانم بهشت رادرهمین دنیا ببینم وازنعمتهایش بهره مند گردم
باید تلاش بکنم برای بدست آوردنش
باید پیشروی بکنم به سمت خواسته هایم وباوجودم لمسش کن
اما چگونه بتوانم؟
ایا میتوانم؟
ایا فایده ای دارد؟
اینسوالاتی هست که مدام ذهن همه درگیرش است چرها؟
بخاطر ترسهای درونم
من میتوانم چونکه قدرتش رادارم
من باتغییرباورهایم میتوانم
ونتیجه ها همچنان یکی پس از دیگری میرسد
من خدایم راباورکردم وازخوداو هرآنچه که میخواهم رابرایم مسیر رسیدنش را هموار میکند
خدایاشکرت،،خدایاشکرت،،
من هرآنچه دارم از خدایم است
وتمام انسانهایی که درزندگی ام هستند همه دستان پرمهر خداوند هستند برای کمک بمن
استاد عزیزم من زندگی کنونی ام را مدیون شمایم که من را آگاه ساختیدتا توانستم خودم وزندگی ام را متعهدانه تغییر بدهم وباورهای جدیدوخوب راجایگزین باورهای مخرب سابقم بکنم وزندگی ام رنگ جدیدی بخود بگیرد
خدایاشکرت،،خدایاشکرت،،
خدایا من رابه راه راست هدایت کن به راه کسانیکه به آنها نعمت داده ای نه گمراهان
خدایاشکرت که بهشت رادرهمین دنیا بمن هدیه دادی
خدایاشکرت که من راتنها نگذاشتی
دوستتان دارم وسپاسگذارم بابت کامنتهای زیباتون همخانواده های گرامی
استادومریم خانم سپاسگذارتونم
اول دفتر به نام کردگار آنکه باشد خالق و آموزگار
سلام به شما استاد عزیزم
ودوستان هم فرکانسی
استا از وقتی که از آموزشهای شما استفاده میکنم
باورهایم نسبت به خداوند وثروت تعقیر کرده
من از سال 1402 شروع کردم ب گوش دادن فایلهای شما ولی اونقدر جدی نبودم ولی از سال 1403 ب صورت جدی و هرروز فایلهای رایگان شما گوش میدم من که قبلا درآمدم از یه شغل خیلی کوچک توی خونه درماهی شاید به زور به 600 یا 700 بود الان به لطف الله به تازگی حقوقم به 5 میلیون رسیده و خداوند را بابت این همه بزرگیش شکر میکنم ومیدانم ک دارم این مسیرو درست میرم و امید دارم که درآینده به حقوق چشم گیری برسم با کار کردن روی باورهایم وسپاسگذاری از نعمتهای که خداوند به من میبخشه از خداوند عزیز میخوام ک مرا آنچنان نعمت و برکت وسلامتی و خوشبختی بدهد که دستی باشم از دستهایش برروی زمین چون میدانم همه چیز باورهای ماست و شکر گذاری نعمتهای پرودگار و داشتن باورهای قوی وامیدوار بودن
خدایا باز هم شکرت بابت نگاهای قشنگت که به ما بنده هات داری از وقتی ک تورا بهتر شناختم وبهتر شکرگدارت شدم هم آرامشم بیشتر شده هم روزیم بیشتره هم حالم با خودم عالی شده خدایا شکرت
ممنونم از شما استاد بزرگوارم
الهی که درپناه خداوند همچنان استوار بمانید
شما وخودم و دوستان توحیدی ام را ب دستان پرمهر خداوند میسپارم
سلام به استاد عزیز و همه دوستان و عزیزان همفرکانسی
امروز که این ویدئو رو از استاد دیدم، خیلی تاثیر توحیدی خاصی روی من گذاشت مخصوصا اون قسمتی که استاد گفتن که من یه زمانی منتظر رسیدن 206 از بنده ی خدا بودم و آخرم بهم نرسید، اما الان که از خود خدا همه چیز رو خواستم ارزون ترین موتوری که دارم اسکوتره که از اون 206 با اختلاف گرونتره، خیلی عالی بود، قشنگ باور شرک رو له می کرد این حرف و به باور توحیدی قدرت می بخشید. اصلا کل باورهام رو تحت تاثیر قرار داد.
گرچه ممکن هم بود 206 برسه اما نتیجه توقع از بنده خدا همینه که شاید بشه شاید نشه، اگرهم بشه توان یک بنده در همین حده که از ثروتش نهایت یک 206 به شما بده یا با منت یا کلی محدودیت های دیگه، پس چرا از کسی نخوایم که ثروتش اینقدر بی نهایته که اگر بهترین ها رو هم ازش بخوای براش همونقدر مقدوره که براش دادن یک 206 مقدوره؟!.
اصلا بنظر من کسی که از خدا کم می خواد بنوعی در حال توهین به خداونده، داره خدا رو کوچیک می کنه، وقتی برای خدا دادن هر دو هیچ کاری نداره، این نشانه کم عقلی و کم خردی نیست که از خداوند کم بخوایم و خودمون رو تو سختی قرار بدیم؟ چطور می تونیم باور کنیم کسی که اینقدر بینهایت و ثروتمنده و هرچه ببخشه ازش قطره ای کم نمی شه، دوست داره بندگانش در سختی باشن؟ اگر یک انسان اینقدر ثروتمند باشه که اگر تا آخر عمرش هم دائما در حال مصرف کردن باشه تموم نشه، اما به زیردستانش سخت بگیره و از این لذت ببره که زیر دستانش رنج ببرن و خودشون رو عذاب بدن، این برای یک انسان صفت رذیله محسوب می شه چه برسه به خداوندی که ثروتش قابل مقایسه با انسانها نیست، اونوقت ما چطور می تونیم باور کنیم که خداوندی که داراییش بی نهایته و اگر بخواد به اندازه کل دارایی و ثروت جهان به یک نفر ببخشه براش هیچ کاری نداره، دوست داشته باشه که بندگانش در سختی باشن و نعوذ بالله ازین کار لذت ببره و … .
از این ویدئو یه حس خیلی عالی گرفتم که انگار متوجه شدم مشکل اصلی من همین بوده که باورهام با این که خیلی رشد کرده بودن اما بویی از شرک داشتن.
دیگه واقعا تا زمانی که نیاز باشه به هیچ عنوان سمت تلوزیون و دورهمی های غیر توحیدی نمی رم همینطور که تا الان مدتیه که تلوزیونمونمون صبح تا شب فقط برنامه های استاد رو پخش می کنه. بنظر من تلوزیون و … برای افرادی مناسبه که اوقات بیکاری زیادی دارن، که حوصلشون سر نره (اونم با این حجم از مطالب غیر توحیدی و محدود کننده که آدم رو روانی می کنه) وگرنه منی که بشخصه دارم از هر لحظم استفاده و لذت می برم چرا باید سمت چنین چیزایی برم.
بعد از دیدن ویدئو، به قول استاد و دوستان حس خیلی لطیفی پیدا کردم، خیلی شارژ شدم، دوست دارم به همه بگم که دوستتون دارم، نمی دونم چه حس عالیه.
الانه که واقعا احساس می کنم که خدا رو بهتر می شناسم، با خدا رفیق تر شدم، خیلی صمیمی تر و خیلی عاشق تر.
واقعا حس غیر قابل بیانیه، از الان به بعد می دونم که برای زندگیم چیکار کنم و از استاد عزیزم می خوام که بیشتر از این مدل ویدئو ها برامون تهیه کنید.
وقتی که ویدئو رو نگاه می کردم، واقعا نتیجه چنین توحیدی برام مهم نبود، که به ثروت می رسم، به سلامتی و بقیه نکات مثبت، با این که همیشه ثروت یکی از اصلی ترین گزینه های پیش روم بوده و هست. و الان به خدا می گم که خدایا نه این که از تو چیزی نخوام، ولی اینقدر تو نظر من بزرگی که می دونم خودت بهترین ها رو بهم می دی و اصلا به ذهنم نمی گنجه که از چنین خدای عظیمی بشه که چیز کوچکی بهم برسه اصلا نمی تونم چنین چیزی رو تصور کنم، حتی همین الان کلمه کوچک رو که نوشتم احساس بدی داشتم. و واقعا دیگه نمی خوام لحظه ای باور نادرستی بهم برسه.
داشتم با خدای خودم صحبت می کردم که زمانی که خونه ایده آلم رو بخرم حتما سردرش جمله «هذا من فضل ربی» رو به زبون خودم می نویسم، خیلی جمله قشنگیه، واقعا لذت می برم وقتی بهش فکر می کنم، به این معنی که این عمارت و همه چیزایی که دارم رو خدا از فضلش بهم داده، با هم رفیقیم، دوستیم، همدیگرو دوست داریم، خدا خواسته که بهم بده و از هیچ کس دیگه ای توقع ندارم. واقعا این کلمه فضل رو در این جمله نمی دونم چطور معنی کنم … .
خدا رو صد هزار مرتبه شکر می کنم که در کنار شما دوستان عالی قرار دارم و من و همسرم هر دو مشتاقانه این مسیر رو طی می کنیم و واقعا از زندگیمون لذت می بریم.
هر لحظه زندگیتون شادتر سلامت تر عالی تر و خدادار تر باشید.
در پناه الله یکتا
سلام
درود بر استاد عباسمنش و همه ی اعضای خانواده صمیمی عباسمنش
امروز مورخ ۲۲/۰۱/۹۹ (جمعه عصر) این فایل رو برای بار دوم دیدم و یاد یه خاطره ای افتادم…
حدود ۲ سال پیش (بهار ۹۷) من توی یکی از کانال های تلگرامی با استاد عباسمنش آشنا شدم : ترم آخر کارشناسی بودم
توی خوابگاه با دوتا از دوستام نشسته بودیم بهشون گفتم این آقا (استاد عباسمنش عزیز) توی حوزه ی موفقیت کار میکنه اتفاقی چندتا از فایلهاش رو دیدم و اولین چیزی که دوستام گفتن این بود : منبع درامدش از چه راهی بوده ؟
لابد فروش پکیج و همین فایل ها….
منم که استاد عباسمنش رو نمیشناختم گفتم نمیدونم شغلش چیه…
در مورد نتایج مالی که استاد عباسمنش گرفته بودن هم هیچ اطلاعی نداشتم ، فایلهای قدیمی شون رو دیده بودم(این فایل رو ندیده بودم) ، اصن نمیدونستم که از ایران مهاجرت کردن
دوستام گفتن این حرفا همش چرته ، اگر این صحبت ها و دیدگاه و طرز تفکر جواب میداد که باید خودش پولدار میشد
و منم گفتم خب از کجا میدونید ثروتمند نیست…
بازم جواب داشتن !!!!!
جوابشون این بود
اولا به قیافش نمیخوره ثروتمند باشه !!!!!!!!!!
دوما اگر هم ثروتمند شده باشه بخاطر فروش همین پکیج و حرفاش هست…
منم دلسرد شدم و دیگه فایل های استاد عباسمنش رو پیگیری نکردم چون توی مدار نبودم و آمادگیشو نداشتم
حدود یه سال همش یه چیزی در وجودم میگفت که داری اشتباه زندگی میکنی ، از هیچی خوشحال نبودم ، کلا حالم خوب نبود ، هیچی برام جذابیت نداشت ، احساس پوچی میکردم ، اصن خودمم نمیدونستم چم شده…
بعد از فارغ التحصیلی برگشتم شهرستان که بازم اتفاقی فایلهایی از استاد عباسمنش از طریق شبکه های اجتماعی به دستم رسید….
اصن اون ماجرای گفتگو با دوستام توی خوابگاه کلا یادم رفته بود انگار برای بار اول با استاد عباسمنش آشنا شدم و توی سایت عباسمنش عضو شدم و ادامه دادم و جذب آگاهی های فایل های استاد عباسمنش شدم کمتر از یک ماه تضادها به صورت رگباری اومد ، همه چی داشت به ظاهر برام بد میشد ، هی اتفاق پشت اتفاق ، نمیدونستمم به خاطر تغییر نگرش و فرکانس هام هست ، همش میگفتم خدایا اینهمه بلا چرا داره سرم میاد
الان بعد از یک سال و چند ماه خودسازی دارم درک میکنم که چرا اون تضادها برام اتفاق افتاد….
و یاد اون قضاوت ها و دلیل تراشی های ذهن منطقی اکثر آدم های روی این کره ی زمین افتادم….
جالبه همون دوستام که خیلی باهم صمیمی بودیم اصن دیگه حتی در حد تماس تلفنی هم در ارتباط نیستیم ، جهان همه رو ازم جدا کرد ، اونموقه یادمه هممون مثل هم زندگی میکردیم حتی جالبتر اینکه اون افرادی که افتاده بودن توی یه اتاق : نگرش ، وضعیت مالی ، سلیقه ها ، وضعیت درسی ، کاملا شبیه هم بودیم
یعنی یه اتاق هایی بودن که همشون وضعیت درسیشون متوسط و خوب بود ، یه اتاقهایی هم بودن که وضعیت درسی و کیفیت زندگیشون خوب نبود…
با اینکه به صورت اینترنتی و کاملا رندم (کسی کسی رو نمیشناخت هر کی مال یک شهری بود…) خوابگاه گرفته بودیم…
بنام دوست که جهان جلوه گاه جمال اوست
هر موقع فیلم می دیدم یا به زندگی خودم یا اطرافیانم نگاه میکردم با خودم میگفتم آدم ها وقتی سن شون بره بالا و به اصطلاح بهشون لقب بزرگترا اتلاق بشه چقدر بد میشن چقدر بدجنس و بیرحم میشن. چه بی جنبه ن.
همیشه بودند بزرگترهایی که نمی گذاشتند دو تا جوون عاشق بهم برسند. یا اجازه نمیدادند جوونا رشته ای که دوست دارند بخوانند شغل شونو خودشون انتخاب کنند همسرشونو یا حتی سبک زندگی مثلا مسافرت رفتن لباس پوشیدن انتخاب ماشین و…. خلاصه همه چیز
یجورایی انگار یک جور حسد و رقابت بین بزرگترا و جوونترا وجود داشت
بزرگترهایی که فکر میکنند عاقل ترن فکر میکنند صاحب اختیار و حتی ربّ جوونا هستند.!! استغفر الله ربی و اتوب علیه
و جوونترا شدید تقلا داشتند خودشونو از زیر بار چنین ظلم بزرگی نجات بدهند
یادمه دبیرستان رشته تحصیلی م رو مادر پدرم انتخاب کردند . بدتر اینکه قبول کردم ریاضی فیزیک بخونم تا شااااید پدرم قدری باهام مهربون تر و مودب تر بشه . تا این حد احترام و محبت رو گدایی میکردم . تقصیری هم نداشتم از بچگی فقط توهین و تحقیر و بی محبتی از پدرم بهم رسیده بود. بعد مثل همه جوونا رفتم دانشگاه و افسرده بودم اون دوره چون واقعا دانشگاه بیخودی بود. اما خب مردم چی میگفتن اگر درس نمیخوندم .
حتی همین اواخر میخواستم ارشد شرکت کنم میگفتم چون باید پیشرفت کنم اما واقعیت اینه که بخاطر اینکه مردم بگن فلانی ارشد میخونه بود!
البته الان به لطف خدای ❤ بهترینم کلاس طراحی میرم و به عشق و علاقه واقعی م میرسم . و چقدر لذت میبرم . خدایا شکر که به این مسیر هدایت م کردی .
بعد ازدواج کردم با مردی که واقعا عالی بود عالی عالی .. . اما …… خانواده ش شدید مخالف من بودن و اعتقاد داشتند عروس باید فامیل آدم باشه نه که غریبه! البته مستقیم نمیگفتن و با پنبه سر میبریدند. و من شرک درونم بیشتر میشد . در ظاهر میگفتم اصلا اینا که یک هزار تومن م تا بحال به ما ندادند حرف حساب شون چیه؟. من خیلی زن بودم پای شوهرم ایستادم بدون هیچ کمکی زندگی ساختیم خونه ماشین و همه چی گرفتیم و بچه دار شدیم و…. اینا این وسط حرف حساب شون چیه؟ مگر عروس های دیگه شون چیکار کردن ! واسه همشون که پدر شوهره خونه خریده و….
البته همین خونه خریدن و… هم لطف خدا بود چون شاید سراسر شرک نبودم و توحید هم در وجودم پیدا میشد . اما به قول استاد فهمیده بودم نمیشه رو افراد حساب کرد و فقط از خدا میخواستم و خدا بهم داد به غیر حساب هم داد .هر کی خونه زندگی ما رو می دید دهنش باز می موند که چجوری ؟حالا بماند که پدرشوهر به همه گفت خودم واسشون خونه خریدم 😂😂
اما اون موقع هنوز ندانسته بودم که دیگران نمیتونند اذیت م کنند اگر خودم نخواهم و اگر خدا نخواهد ! البته هنوزم جای کار داره این بخش . چون در ضمیر ناخود آگاه م مونده و فکر میکنم دیگران میتونند آزار برسونن البته به لطف خدا خیلی بهتر شدم.
واسه بهتر شدن و نهادینه شدن این باور که همه چیز به ادن خداوند هست و بی ادن خدا هیچ برگی از درخت نمی افته از خداوند طلب کمک میکنم . خدا گفت تو یک قدم بردار من صد قدم برمیدارم. خدایا تو که بنده هاتو میشناسی همون یک قدمم خودت بردار ای عشق من ❤❤❤
واسم این قسمت خیلی جالب بود چون خود منم مادرم . استاد گفت تهدید کردن منو بکشن چه بهتر که در راه اعتقادش انسان کشته بشه! بله اما کسی که فرزند داره واقعا در برابر دیگران کوتاه میاد بخاطر فرزندش به هزاران دلیل . اگر من کاری بشم بچه م چی میشه ؟ بی پدر چطور بزرگ بشه! اصلا خدایی نکرده اگر بچه رو بدزدن یا آسیب برسونن چی؟؟؟ واقعا این یعنی چی؟ یعنی توحید عملی . یعنی ایمان دارم بی اذن خدا برگی از درخت نمی افته . خدا نخواهد هیچ کسی کوچکترین آسیب به من و خانواده م نمیتونه برسونه. خدایا شکرت خدایا شکرت شکر که ما رو به مسیر توحید هدایت کردی .
خدایا همه ما رو و استاد و خانواده عزیزشو در پناه خودت حفظ کن یا رب العالمین. ❤❤❤
سلام به استاد عزیز و دوستان بزرگوار
خواستم تا کامنت ها را نخوندم چیزی ننویسم
اما یه موضوعی پیش اومد که گفتم بنویسم که خودمم یادم بمونه
چند روز دیگه مونده تا قرارداد اجاره این خونه تموم بشه
اولا اصلا مثل قبل نیستم وای پارسال نزدیک بیست روز درگیر این کار بودم اما امسال خیلی آروم بودم گفتم هر چی پیش میاد همون اتفاق خوبه است
البته دقیقا دیروز که فایل توحید عملی ۳ را گوش دادم مچ ذهنم را گرفتم و اونجا بود که فهمیدم چرا پیامبر میگه شرک بی اندازه پنهانه
آخه چند روز بود تو ذهنم میگفتم بابا این همه خونه خالی کاش میشد یکی پیدا بشه بگه بیا یه سال تو این خونه باش اجاره هم نمیخواد بدی با کلی داستان پردازی ها که تو ذهن هممون هست
بعد این فایل فهمیدم چه شرکی داشتم و خبر نداشتم و احساس عدم لیاقت
خلاصه همون موقع گفتم خدایا خودت با توجه به وضعیت الانم یه خونه خوب جور کن برام
البته یه سری مشخصات نوشتم براش هر چند هنوز درست یاد نگرفتم خواسته را واضح بنویسم و باور خوب بسازم براش ولی دست و پا شکسته با توکل به خودش یه کارایی کردم
تا امروز یه حسی بهم گفت بر تو سایت و تو همون مبلغی که داری جستجو کن منم این کار را کردم و اولین خونه که اومد دیدم تازه چند ساعت پیش گذاشته تو سایت و عکساشم خوب بود
رفتم دیدم پسندیدم
خدا را شکر چنتا از اون مواردی که نوشته بودم را داشت
خیلی تمیز بود و همه امکانات کامل داشت
دسترسی خیلی خوبی داشته دقیقا نزدیک اتوبان
با پارکینگ
و با فاصله پنچ دقیقه ای تا رودخونه
و مهم تر از همه چه صاحب خونه فوق العاده ای
این قدر این زن و شوهر خوب بودن انکار چند ساله منا میشناسن
البته اینا بگم از این خونه ای که هستم و محیط اش و صاحب خونه اش خیلی راضی بودم و خلوت های فوق العاده ای تو این خونه داشتم اما میگفتم امسال با توجه به فرکانس هام باید به صاب خونه بهتره محیط بهتری هدایت بشم
اولش یکم نجوا ذهنم خواست ناراحتم کنه چون محیط اینجا یکم بهتر بود هم به کوه نزدیک بودم و هم رودخونه و کلی چیزای دیگه
اما خدا را شکر سریع حالم را خوب کردم اولا گفتم خدایا من به انتخاب تو اعتماد میکنم و اینجا که هیچ هر جا بگی میرم بعدم اومدم مزایای اونجا را دیدم
و سریع نکته مثبتاش را پیدا کردم
و ایمان دارم خیلی زود برا خودم خونه میگیرم
آخه امروز جالب بود برام یه لحظه به فراوانی خونه و مغازه ها و پاساژا دقت کردم آخه خیلی ها هستن ماشین ندارن ولی خونه دارن و دیدم چقدر فراوانی ملک و املاک بیشتر از ماشینه. پسر چقدر زیاده انواع خونه ها، آپارتمان ها ،مغازه ها ،پاساژا، بعد وسایل تو این خونه ها ،مغازه ها بعدم دیدم مخم داره داغ میکنه گفتم بیخیال و میدونم که ذهن عزیزم داره میپذیره فراوانی را
و میپذیره که خداونده که مالک تمام آسمان ها و زمینه و کافیه اونا باور کنم
خلاصه به یاری خدا قولنامه را نوشتیم البته هزینه بنگاه را هم ندادیم چون خود اون دختر صاحبخونه قرارداد آماده داشت
و یه نکته مثبت دیگه این که خانم صاحب خونه گفت هر کی اومده خونه ما هم خونه دار شده ، هم ماشین بهتر گرفته و هم ازدواج کرده(هرچند مورد آخرا فعلا عجله ای ندارم 😀) و دیگه اینجا کوچیک بوده براش و رفته
بعد من داشتم تو دلم میگفتم خدایا دمت گرم این خانم داره از زبون تو حرف میزنه گفتی بیا اینجا که بعدش بری تو خونه خودت
بعدم جاتون خالی شروع کردم تو ماشین عزیزم یه آهنگ فوق العاده گوش دادم و داد میزدم و با خدا حال میکردم
خدایا شکرت به خاطر این حال خوب
خدایا شکرت با این مبلغ باید خیلی محل های دورتر و خونه های بی کیفیت تر را اجاره میکردم اما خودت یه جای خوب اوکی کردی
نوشتم که یادم بمونه
مثل همون ۱۶ تا محصولی که حداقل باید سی چهل جا میرفتم تا بفروشم ولی تو یه تماس همه اش را فروختم
مثل فروش ویترین مغازه تو دقیقه نود
مثل فروش وسیله هایی که باورم نمیشد
مثل حساب هایی که خود مشتری ها بعد کلی وقت بدون زنگ زدن بهشون برام واریز میکنن
مثل پاس شدن همه چک هام توی این چند سال
مثل پرداخت کردن همه قسط هام
مثل هزینه سفرام و همه لذت هایی که بردم
مثل جور شدن هزینه هام با این که الان کامل مشغول کار نیستم
مثل هدایت هایی که شدم تا رسیدم به استاد عباس منش
مثل هدایت هایی که منا آورد به سمت فایل های تولیدی
و هزاران مثل دیگه که الان یادم نیست
خدایا کمکم کن اینا و بقیه خوبی هاست و دست گرفتنات را فراموش نکنم
دلم نمیاد اینم نگم هر چند یه بار دیگه هم گفتم
قبلا وقتی این آیه را میدیدم که آیا انسان نمیداند خدا او را میبیند (۱۴علق) یه حس بدی داشتم حس مچ گیری خدا
ولی الان میگم خدایا شکرت که تو منا میبینی
میبینی که اومدم تو مسیر
میبینی که دارم باورت میکنم
میبینی که حالم خوبه
میبینی که فقط دارم رو خودت حساب میکنم
اینم کلام آخر آیه ای که امروز خوندم و حالم را خوب کرد آیه ۴ سوره قریش
“همان خدایی که به هنگام گرسنگی طعام داد و از ترس و خطراتشان ایمن ساخت ”
عباس منش عزیز
سید حسین عزیز
داداشم
استادم
عشقم
ممنونم ازت که داری نشونم میدی چطور خدا را ببینم
چطور حرف خدا را بشنوم
و چطور خدا را حسش کنم
خدایا به خاطر تمام نعمت های که درک میکنم و نعمت هایی که الان درک نمیکنم ازت سپاسگذارم 🙏
دوست دارم
دوستون دارم
یا حق
سلام استاد مهربان
سلام بر دوستان خوب و عزیز
خدا را ممنون هستم که اینگونه من را هدایت می کند تا من براحتی و خوبی به خواسته های خودم برسم
براحتی می توانم آرزو کنم و خداوند هم مسیرهایی عالی را در این جهان برای من هموار می کند تا من بتوانم براحتی به خواسته خودم دست پیدا کنم
نکته زیبای دیگر این است که من می توانم هر چیزی را به هر مقداری و تعدادی که می خواهم داشته باشم و اگر فکر می کنم که نمی توانم داشته باشم این بخاطر محدودیت ذهن من است
چرا که ذهن من مقاومت می کند برای داشتن این نعمت های بسیار
از همه مهمتر اینکه من باید به این فکر کنم که می توانم داشته باشم و به آن دست پیدا خواهم کرد
چقدر این موضوع و این بحث عالی است و حتی فکر کردن به آن هم عالی است و حال من را خوب می کند
از همه زیبا تر این که می توان به تمام آرزوها و اهداف خودم دست پیدا کنم چونکه طبق قانون این جهان وقتیکه خدای عزیز فکر و ایده ای را در ذهن من می اندازد من توانایی دستیابی به آن را دارم و می توانم به آن دست پیدا کنم
نکته اینجا است که فقط کافی است که تغییر کنم و باورهای خودم را تغییر بدهم و دیگر تمام
درس زیبایی که یاد گرفتم در این فایل این بود که باید به کاری شمغول باشم که به آن علاقه دارم و به من انگیزه می دهد
از همه مهمتر اینکه من با تمام تلاش و با همه وجود خودم به آن عمل کنم و دنبال علاقه خودم بروم
این شور و شوق و این علاقه من را کمک می کند تا به جلو بروم و موفق و پیروز بشوم
خدای من ممنونم از تو که من را به این راه هدایت کردی و من را دوست داری تا من ثروتمند باشم و موفق و پیروز
خدای من ممنونم از تو که من را در پناه خودت حفظ می کنی و به من این راه را نشان دادی
خدای من آنچنان از مال و نعمت و ثروت خودت به من عطا بفرما که بی حد و حصر و بی اندازه باشد و هرگز شمارشی بر آن نتوان کرد
خدای من دوستت دارم
خدای من سپاس از تو بخاطر این همه نعمت
سپاس از خدای فراوانی ها
ممنون استاد چقدر زیبا و خالصانه صحبت کردین
از اینکه خدا را پیدا کزدین اما بعد برای ثابت کردن به بقیه حتی ثروت هم خلق کردین
دیروز دقیقا داشتم به همین فکر میکردم من روابط عالی خلق کردم اما پول را نه
پولیکه مدنظرمه نه اینکه کلا پول نباشه خداروشکر خونه و ماشبن و… داریم اما اون حد از ازادی در ثروت هنوز کسب نکردم
بعد دقیقا رسیدم به جاییکه دیدم من همیشه باورهام در مورد روابط اینه که عشق بدون پول هم میشه
لازم نیست پولدار باشی و میشه پول نداشت خوش بود و رابطه عاطفی مهم عشقه و پول اهمیت نداره
بعد فهمیدم چرا ما با عشق زیاد زندگی میکنیم اما هر بار به مشکل مالی میخوریم چون دقیقا باور من اینه با عشق باید زندگی را ساخت و در سختی ها کنار هم بود و الانم دارم تجربش میکنم با هر شرایطی کنار همیم
من باید بجاش بگم میشه در کنار ثروت عشق هم داشت میشه فقط خوش بود در خوشی ها کنار هم بود چه لذتی بالاتر که با عشقت بری سفرهای خارجی، چه لذتی بالاتر که با عشقت بری خرید و حسابی خرید کنی چه لذتی بالاتر که با عشقت خونه های عالی داشته باشید و هر بار برای تنوع یک منطقه زندگی کنی چه لذتی بالاتر سوار ماشین عالی بشید و بزنید به دل جاده، چه لذتی بالاتر تو بهترین سواحل دنیا کنار عشقت باشی، چه لذتی بالاتر که عشقت انقدر پولدار باشه که هر چی اراده کنی برات بخره، چه لذتی بالاتر که عشقت با جشنهای لاکچری سورپرایزت کنه، چه لذتی بالاتز که حسابی با هم بگردید و بچرخید و عشق کنید
باید روزانه اینها را برای خودم بگم تا ذهنم بپذیره میشه با عشقت همراه با پول فراوان فقط لذت برد و لذت برد و لذت برد
ممنون استاد که هر بار از صحبتهای شما من باگهای ذهنیم پیدا میکنم
سلام به استاد عزیز و بی نهایت ، آره بی نهایت چون خالقمون بی نهایته .
این فایلتون هم عالی بود ، بزارید اینجا بزرگترین راز موفقیت استاد رو بعد یک سال آشنایی با ایشون بازگو کنم ، شایدم بدونید اما مجدد یادآوری میکنم ، بزرگترین راز موفقیت استاد در تمام زمینه ها باور و ایمان بی قید و شرط به خداست و این راز اینقدر ساده است است که کسی بهش عمل نمیکنه و اگه هم بکنه بعد از این اینکه با یک تضاد یا مشکل روبرو میشه و اون تضاد و مشکل چیزی ازش میگیره یا خللی در زندگیش ایجاد میکنه اون شخص نامید میشه و امید و باورشو نسبت به خدا قطع میکنه .
بخاطر همین است که 99 درصد مردم ثروتمند نیستن شاید پولدار زیاد باشه تو این 99 درصد اما ثروتمند نیستند در واقع ثروتمند به قول استاد یعنی ایمان بی قید شرط داشتن به خدا ، سلامتی ، روابط و عشق و آزادی و استقلال { مکانی ، زمانی ، مالی } داشتن همه اینا رو اگه با هم داشتی میشه گفت ثروتمند هستی ، وقتی همه این موارد رو با هم داشتی در واقع داری لذت بردن در این دنیا رو تجربه میکنی و لذت اینکه داری به کمال میرسی و داری نزدیک میشی به خدا .
من بعد شناخت خدای واقعی و قوانینش و کار کردن رو باور هام اونقدر اتفاقات و تغییرات خوب واسم افتاده که حد نداره از الهامات خدا گرفته تا سلامتی و الان هم دارم رو باورهای ثروتم کار میکنم و اونقدر به این یقیین و الهام رسیدم که میتونم با ایمان و اعتماد کامل همین جا اعلام کنم بزودی و در چند سال آینده یکی از همسایه های استاد عزیز میشم ، میدونید منظورم چیه منظورم اینه که الان خواسته ها و آرزوهام از لحاظ ذهنی و ذهن منطقیم چیزی عجیبی نیست و به همشون در ذهنم رسیدم منظورم روحم (وجودم) به تمام آرزوها و خواستم رسیده فقط مونده با تقویت ایمان و باورم که راز اصلی موفقیت استاد به خدا است ، خواسته ها و آرزو هام رو که همشون جنشون از انرژی است شکل بدم به ماده و خواسته ها و آروز ها مو در دنیا ماده خلق کنم .
بازم از استاد عزیز و خستگی ناپذیرم بابت تهیه این فایل زیبا و عالی تشکر میکنم و واسشون بهترین ها رو آرزو میکنم به امید دیدار با استاد عزیز در فلوریدا .
امیدوارم تمامی انسان ها شاد ، سلامت ، موفق و ثروتمند باشند در دنیا و آخرت .
خدانگهدار همتون
اولین بار یادته خدای من .چه زیبا اومدی .چه کامل اومدی .عاشق اومدنتم .همه چیز باهمی .کامل کاملی .تو فایل 9 آفرینش اومدی توی گوشم .یادته .شکر که از نعمت شنوایی برخوردارم .شکر
شکر که. میخونمت توی کتابها .
شکر که میبینمت تو همه چیز .
شکر که حس ات میکنم توی همه نعمت هات .
شکر که هر روز دارم بیشتر می شناسمت .
تو رو به اشتباه شناخته بودم .وقتی توی زندانی که برام درست شده بود. که می تونست دیونم کنه .من تو رو پیدا کردم .مرسی همسرم تو باعث شدی من خدای واقعی ام رو بشناسم .تو معلم من بودی .
تو رو پیدا کردم .یه جور دیگه کامل کامل .نه اون شناختی که پر از نقص بود .همه لحظات تنهاییم به تو فکر کردم. یادته دوست داشتم تو برام بالاترین. باشی .یادته وقتی همسر میخواستم .تو ایی که اینقدر عاشق ات بودم .برام زیر سؤال رفتی که خدایی که اینقدر عاشقش ام برام همسر نمیشه .
وتو برای اینکه رشد کنم چه چالش بزرگی رو برام در نظر گرفتی .از عمق چاه دوباره به خودت رسیدم .
دوباره به تو رسیدم ولی این دفعه یه جور کامل .مطمئنم اگه ازم سؤال کرده باشی 1000میلیارد دلار پول میخوای یا شناخت من .من بهت گفتم شناخت تو .و تو چقدر پام صبوری کردی تا اینکه معنی یک جمله رو فقط بفهمم :
خداوند همه چیز می شود همه کس را
من معنی این جمله رو تازه فهمیدم .تولدم مبارک .تولد دوباره من مبارک ِ
عاشقتم .من با تو چه آرومم .دوست دارم این بی زمانی رو چقدر انرژی داره .من معنی. مستی عشق الهی. رو الان میفهمم .مستی. همراه با هوشیاری .
این آگاهی خیلی فراتر از خواسته من بود. تو چقدررر خوبی .تو چقدر سخاوتمندانه. اینکار رو کردی .
وقتی این آگاهی رو دارم .رسیدن به همه چیز آسونه
سپاسگزارم. از تو خدای مهربونم که شدی حرف به زبان استاد عزیزم عباس منش .