توحید عملی | قسمت ۶ - صفحه 45

1899 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    انسیه NC گفته:
    مدت عضویت: 2420 روز

    سلام به خدا ، به استاد و همه رفقایه هم مداریم…

    این اولین متنیه که بعد از یک سال و اندی آشنایی با این گروه میذارم، دلیلشم این بود که همش دوستان میگفتن برو تو سایت و چندین بار هم من و با جیمیلهای مختلف عضو کردن ولی نشد …امروز که خودم خواستم و تصمیم گرفتم،شد…

    نمیدونم از کجا شروع کنم…یه کم ذوق زده شدم که وارد مدارتون شدم…نمیدونم اینایی که دارم میگم مربوطه یا نه…ولی از روز آشنایی میگم…نشسته بودم تو رستورانی که 8 ماه بود دایر کرده بودم و جز کرایه و حقوق کارمندا چیز اضافه ای در نمی اومد که حتی یه جوراب بخرم،یه مشتری وارد شد همونطور که غذاش و میخور،کارمند پیکم وارد شد و گفت من حقوق بیشتر میخوام چون بدهکاریم زیاده،منم گفتم منم خیلی بدهکارم و توان پرداخت درخواست شمارو ندارم،مشتری بعد از شنیدن این حرف غذاش که تموم شد،رو کرد به من و گفت عباسمنش دات کام خدانگهدار،با تعجب صداش کردم گفتم این چی بود!!!

    گفت مگه نگفتی بدهکارم و نوشت برام اسم استاد و رفت…مدتی زمان برد تا گوشی تهیه کنم ببینم این چی بود،سریع تا گوشی تهیه کردم زدم تو تلگرام ببینم چیه؟!

    دیدم نوشته چگونه درآمد خود را سه برابر کنید،قضیه رو دنبال کردم مو به مو…یه مشکل بزرگی که اون روزا داشتم این بود که صاحب مغازه چک تخلیه رو نمیداد میگفت تا سال باید باشی و کرایه بدی،فردای اون روز خودش چک و اورد داد گفت هر موقع خواستی برو!!!

    اولین معجزه اتفاق افتاد!

    چون کارم تو رستوران زیاد بود و توان گرفتن کارمند اضافه نداشتم اکثر کارها رو خودم انجام میدادم،چند روز گذشت و من هر روز با دقت فایلارو گوش میدادم،یکی دیگه از مشکلاتم این بود که یه وامی از یه بانک خصوصی گرفته بودم و چون پول بابت یه کار تولیدی از بین رفته بود و7 سال قسط نداده بودم بانک میخواست خونه پدرم و به مزایده بذاره،تو مغازه ای که بودم نزدیک یه ارگان دولتی بود و مشتری دولتی داشتم،به همشون میگفتم مشکلم و میخواستم کمکم کنن و اونها هم نظر مساعد میدادن ولی بعد چند روز یا گوشیشون و جواب نمیدادن یا میگفتن مثلا مسافرتم یا…

    حالا این در صورتی بود که پدرم و مادرم از موضوع قسط ندادن اطلاع نداشتن و این موضوع مثل خوره جونم و میخورد، حتی به پستچی محله گفته بودم فقط نامه هایه مارو بهم تلفن بزن بده دست خودم،همش از ترس اینکه پدر و مادرم بفهمن سکته میکنن …برادرم یه دوست حسابداری داشت که تو کارش خبره بود،دو سه بار با برادرم رفته بودن پیش مدیر عامل اون بانک و از ایشون تقاضای اقساط دوباره کرده بودن ولی مورد موافقت قرار نگرفته بود و ذکر کرده بودن که محال ممکنه این اتفاق چون بانک متضرر شده و بابت وکلایه بانک و اقساط به تعویق افتاده و غیره شما باید 170 میلیون پرداخت کنید در غیر این صورت مزایده صورت میگیرد…

    حالا از اون شب براتون بگم که چون دیر وقت بود و صبح باید کلی خرید میکردم برای مغازه تصمیم گرفتم داخل مغازه بخوابم،نمیدونم کی بود که 4 صبح از خواب بیدارم کرد(البته اون زمان نمیدونستم)

    از خواب پریدم و یکی بهم گفت پوشو با مادرت تماس بگیر به اتفاق هم برید پیش مدیر عامل، ساعت و دیدم متوجه شدم مامانم یک ساعت دیگه برای نماز بیدار میشه.تو این یک ساعت ذهنم تکرار میکرد که مگه چند بار برادرت نرفته،مگه ریئس بانک نگفته فقط با پول بیاین،مگه نگفتن 30 روز دیگه فرصت دارین،الان تو میخوای بری بگی چی؟بگی من یک میلیونم ندارم،چطوری 170 میلیون بدم!!!میخوای بری پیش مدیر عامل جلو مادرت بهت توهین بشه؟(البته قضیه رو چند روز پیش نه کامل ولی مختصری برای مادرم شرح داده بودم)

    دوباره یکی در درونم میگفت تو برو…و بالاخره ساعت گذشت و زدم به مادرم و گفتم مامان میای امروز بریم پیش مدیر عامل کل،

    دوستان ادامش و که خیلی دوست داشتم بگم و یه معجزه واقعیه واقعی که برام اتفاق افتاده رو بخونید ولی وقت کم اوردم …حتما تو یه کامنت دیگه توضیح میدم تا یادم باشه که محال برای کسی که توکل و باور داره وجود نداره…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      انسیه NC گفته:
      مدت عضویت: 2420 روز

      سلام خدا،ظهر بخیر،امروز هم با بند بند وجودم تسلیمتم…

      سلام به استادم و دیگر هم مداریام،

      ادامه کارم به جایی رسید که وقتی با مادرم تماس گرفتم،از اونجا که همه چیز و خیر میدونه مخالفتی نکرد،و ما ساعت 7 رفتیم ،وقتی رسیدیم به نگهبان دمه در گفتم آقای فلانی(مدیر عامل کل)آدم مثبتیه؟!

      اونم با خنده گفت اگه این آقا نباشه اینجا هیچکس درست کار انجام نمیده،تو دلم گفتم خدایا خودت درستش کن،ولی اون ترسه هی بهم نهیب میزد خیلی خوش خیالی!

      پشت دفترش که رسیدم منشیش سوال کرد با کی کار دارین؟ جواب دادم ما مشکل وام داریم،قسط پرداخت نکردیم،میخواهیم با ریئس صحبت کنیم چون شعبه رفتیم، ولی رئیس شعبه جوابمون کرده،منشی دستش و به علامت اینکه بفرمایید اتاق مدیر کل و نشون داد، من و مامانمم از همه جا بی خبر وارد شدیم و با تعارف رئیس نشستیم و منشی پرونده مارو اورد، رئیس یه نگاه به ما کرد یه کوچولو به اندازه چند ثانیه پرونده 7 ساله وام مارو که قطور شده بود از معوقه و دادگاه و…خوند و رو کرد به مادرم گفت،حاج خانم چرا نگرانی؟!

      مادرم گفت خوب ما خونمون گرو بانک و دخترم پول وام و تو یه کار تولیدی از دست داده و بخاطر معذوراتی که داشته به ما نگفته که حداقل تا کمتر بوده ما خونه رو بفروشیم و پول بیشتری دستمون و بگیره،جز این خونه و ماشینی که همسرم باهاش امرار معاش میکنه چیز دیگری نداریم،میتونید استعلام بگیرید،اومدم ازتون درخواست کنم برام قسط بندی کنید،اگرم نمیشه مهلت بیشتر بدید خودم خونه رو بفروشم که حراج نشه،

      خدا که اونروز نقش رئیس بانک و اجرا میکرد و روبروی ما نشسته بود منشی و احضار کرد و توی پرونده ما به اندازه یک خط نوشت و رو کرد به مادرم و گفت نگران نباش خانم من از تبصره بانک استفاده کردم و شما 30 میلیون پرداخت کن و سند و بانک میزنه به نامتون،و اگر همین مقدارم ندارید دستور وام براتون میدم که مشکلتون حل شه!!!!

      تمام خون بدنم انگار جمع شده بود تو صورتم و چشام انگار نمیدید ،حس میکردم توهمه،خدایا داره چی میگه رئیس!

      داره شوخی میکنه یا جدیه!

      قدرت نداشتم حتی بهش بگم ممنونم ،از جام بلند نمیشدم،به خودم اومدم دیدم مامانم داره به رئیس میگه من صادقانه حرف زدم و شما با خدا معامله کردی،

      حالا دیگه اون نجوا که میگفت نرو صداش نمی اومد،فقط درونم میگفت این نتیجه اعتماد به الهام درون توست، رئیس خیلی ساده گفت من کاری نکردم این قانون بانک ماست،

      مگه میشه قانون باشه، مگه دهها بار خودم برادرو و ….به عناوین مختلف تقاضا نکرده بودیم،پس چرا نشده بود، ما که توقع داشتیم 170 تومن قسط بندی شه از اول،یا لطف کنن بذارن خونه رو خودمون بفروشیم(چون 4دونگ در رهن بانک بود)

      تمام دنیا بعد 7 سال که شبانه روز به خدا میگفتم خدایا تو بگو چیکار کنم؟ برام شد یه علامت تعجب بزرگ، که خدایا تو کی هستی؟!

      از در اتاق رئیس که اومدیم بیرون دیدیم چند تا خانم دارن به منشی میگن ما وقت گرفتیم 1 ماه پیش از بندرعباس اومدیم رئیس و ببینیم، و منشی به اونا میگفت رئیس نمیتونه شمارو ببینه یه وقت دیگه باید بگیرید،تازه اونجا ما متوجه شدیم باید از قبل وقت ملاقات میگرفتیم!! وای این چه قدرتی بود که مارو صبح کشوند دفتر رئیس که حتی وقت ملاقاتم نداشتیم!!

      جز خود خدا کی میتونه؟

      تو راه برگشت من و مادرم فقط به هم نگاه میکردیم،خواهر و برادرم مات و مبهوت شدن، توقع داشتن هر چیزی جز این خبر و از ما بشنون، از ما همش میپرسیدن آخه توضیح بدید چی شد،چی گفتین، ما چی داشتیم بگیم جز اینکه خودمونم نمیدونیم، مادرم چون آدم معتقدیه بهش گفتم چه ملاقاتی بود با خدا، اونم گفت آره چه مختصر و بی حاشیه و خالص بود، پیش خودم از اون روز به بعد همش فکر میکنم به حس اونروزم،که بتونم تکرارش کنم، و نزدیک و نزدیک تر بشم و به خودم بیام…

      به قول همای: گفتم ببینمت شاید که از سرم دیوانگی رود،زان دم که دیدمت دیوانه تر شدم،گفتم ببینمت تا بی قراری از جانم به در رود،هم بیقرار و هم شوریده سر شدم،دیوانه تر شدم.

      دوستدار همتون بنده خوب خدا انسیه.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
      • -
        طیبه مرادی گفته:
        مدت عضویت: 3004 روز

        به نام خدای مهربان

        سلام انیسه عزیزم تمام کامنتت قسمت دومت را فقط گریه کردم واین خدای قدرتمند و مهربان را خوب میشناسم و بویش وعطرش را ونکاهش را حس میکنم .

        عالی بود ???????

        خدا را دیدم در آن هنگامی که صدا و تصویر استاد را دیدم ‌‌‌‌‌‌خدا را دیدم در آن هنگام که دخترک کوچکی با عشق دستانم را می‌بوسد و می‌گوید دوستت دارم .خدایا را میبینم آن هنگام که دنبال نیمه گمشده ام بودم در پس چشمانی نجیب وپاک ولبخندی صادقانه حسش کردم خودش بود بخدا خودش .??????چشمهای ابر بهاریم بگریید در شوق عشق به معبودم که زمین وزمان را به هم می‌دوزد وقتی بنده اش رو به سویش میکند .

        چه احساسی گرفتم ملی حال دلم عالیییه .در پناه الله یکتا ودوست داشتنی همیشه عاشق وثروتمند.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          انسیه NC گفته:
          مدت عضویت: 2420 روز

          سلام جناب بالی پور…

          بله به همین سادگی!!!

          7 سال تنهایی فکر کردم و بعد از اون متوسل شدم به آدمهای دولتی اطرافم که مشتریایه مغازم بودن!!!

          بعد که دیدم هیچی جواب نمیده ناخودآگاه ولش کردم …وقتی رها شد و پیش خودم گفتم چیکار کنم خدا من دیگه هیچ کاری از دستم برنمیاد!!!

          اتفاق افتاد…به قول شما به همین سادگی.مرسی دوست عزیز برات همه چیو از نوع بهترینش میخوام از خدامون

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
          • -
            هرمز بالي پور گفته:
            مدت عضویت: 2935 روز

            سلام انیسه خانم

            خیلی خیلی خوشحالم که مشکلت حل شد منم چند روز پیش از جاییکه فکرش رو نمی کردم خداوند به حسابم پول واریز کرد شاید باورتون نشه پشت فرمان بود زدم کنار و گریه امانم نمیداد خدایا شکرت ……..

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
            • -
              انسیه NC گفته:
              مدت عضویت: 2420 روز

              سلام جناب بالی پور،خیلییییی خوشحال شدم برات،درکت کردم با تمام احساسم،

              میدونی چرا؟

              برای خودم همین مساله دیروز پیش اومد…

              اینطوری شد که رفتم پنچری ماشین بگیرم،آقاهه گفت 7 تومن میشه،من چون چند روز پیشم پنچری ولی جای دیگه گرفته بودم 5 تومن شده بود،پیش خودم گفتم چرا 2تومن بیشتر!

              برم بهش بگم من جای دیگه پنچری گرفتم 5 دادم،شما2بیشتر میخوای بگیری،

              یه دفعه به خودم اومدم گفتم ا انسی حواست هست داری چی میگی،برو تو چشاش نگاه کن از تشکر کن،چرا به کمبود فکر میکنی!

              خدا 700برابرش و میریزه به حسابت،

              خلاصه رفتم خیلی هم ازش تشکر کردم،با احساس خوب خدافظی کردم، نیم ساعت گذشت،(نه از کسی طلب داشتم نه هیچی)

              700 هزار تومن اومد غیر منتظرانه تو حسابم!!!

              وای مونده بودم،احساس خوب چیکار میکنه!!!

              آقای بالی برای همین درکت کردم با تمام وجود…

              امیدوارم به هر چی میخوای از نوع بهترینش برسی…

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        عادله کیانی فر گفته:
        مدت عضویت: 2443 روز

        انسیه ی عزیزم

        هم فرکانسیه دوستداشتنیم

        خط به خط دیدگاهتو مطالعه کردم و اشک ریختم و خداوند رو در تک تک کلماتت دیدم

        اینکه چقدر خداوند بزرگه چقدر رحیمه

        بخاطر دیدگاه فوق العادت ازت ممنونم

        از اینکه منو عاشق ترم کردی ازت ممنونم .

        بی صبرانه منتظر دیدن کامنتای جدیدت با کلی موفقیت جدید و رسیدن به خواسته ها و ارامش الهیت هستم .

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        زلیخا جهانگیری⁦ گفته:
        مدت عضویت: 2265 روز

        انسیه ی خوش دل

        چطور ازت تشکر کنم تجربه ی به این با ارزشی رو با ما درمیون گذاشتی عزیزدلم؟؟

        از شدت تعجب زبونم بند اومد…از قدرت عظیم خدا، که ما درکش نکردیم…

        بنده ی محبوب خدا…

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      اسماعیل حسن نیا گفته:
      مدت عضویت: 2512 روز

      سلام به شما دوست هم فرکانسی

      واقعا دیدگاه تون فوق العاده زیبا و تاثیر گذار بود برای من و با بند بند وجودم احساسش کردم ..

      و بهتون تبریک میگم بابت این نگاه توحیدی شما …

      به قول استاد ، تو خود در راه بنه و هیچ مپرس .

      که خود راه بگویدت که چون باید کرد …

      در پناه الله یکتا شاد پیروز سلامت خوشبخت ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی …

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    فاطمه ستوده گفته:
    مدت عضویت: 2415 روز

    سلاااام وقتتون بخیر

    من دو سه ماهی هست که با اسم عباس منش و کانال و سایت عباس منش اشنا شدم فک کنم قبلا گفتم نحوه اشناییم رو اما بازم میگم من یه روز توی ابان ماه 97 باید میرفتم کارورزی صبح زود بیدار شدم و اماده شدم رفتم باید میرفتم بیرون از تهران خیلی سختم بود که برم اما با هر سختی بود رفتم اونجا که رسیدم سراغ استاد رو گرفتم گفتن مریض شده و نمیاد امروز تلفنی با استاد صحبت کردم و عذر خواهی کردن بابت غیبتشون من اول ناراحت شدم یه ذره بعد یه کتاب همرام بود هوا خوب بود گفتم بشینم اینجا کتاب بخونم بعد گفتم برگردم خوابگاه ان شالله که خیره رفتم سمت مترو که برگردم تو مترو کنار یه خانم نشسته بودم و اتفاقی براساس صحبت های یه فروشنده من و خانم کناری با هم همصحبت شدیم و ایشون به گفتن که برو اسم عباس منش رو سرچ کن و دو تا کانال هم بهم معرفی کردن منمرسیدم خوابگاه دانلود کردم و یه وویس داشتم گوش میدادم کم کم با هم اتاقیم که از قبل با عباسمنش اشنا بود اما چیزی به من نگفته بود (نگف چون فکر میکرد من باور نمیکنم حرفاشو و همون قضیه که استاد هم گفتن که اصرار نداشته باشید که دیگران حرفای شمارو باور کنن) خلاصه خوشحالم که به قول استاد جهان منو به این سمت راهنمایی کرد و خدا خودش خواست که من به این سمت هدایت بشم میدووووووووووووونم که خدا سر بقیه مسائل زنگیم(پایان نامه ام، کار، ازداج، خانواده، روابط و…) هم منو هدایت میکنه اما فک کنم من یه عجول باشم

    دلم میخواد حرف بزنم و کمک بخوام و بیشتر بدونم بیشتر خدارو بشناسم

    من نماز نمیخونم و خدارو نمیشناسم دوست ندارم که نماز مذهبی بودن بخونم…..

    دلم میخواد خدارو خارج از چارچوب مذهبی بشناسم و بعد نماز خون بشم که نماز پایداری باشه نه شل کن سفت کن….

    الان نمیدونم باید چیکار کنم و از کجا شروع کنم پول هم ندارم که بتونم فایل های استاد رو بخرم

    کلی رویا و ارزو دارم با دست خالی………

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      اسماعیل حسن نیا گفته:
      مدت عضویت: 2512 روز

      خانم ستوده سلام و عرض ادب …

      شما لطف کن از فایلهای رایگانی که بهت احساس خوبی میده استفاده کن و این سفرنامه ای که خانم شایسته تو سایت راه انداخته فوق العاده بی نظیر هست لطف کن از روز اول سفرنامه شروع کن فایلهاشو دانلود کن نت برداری کن و ازشون استفاده کن ببین چه درهایی از نعمت خداوند برات باز میشه ..

      بنظر من الان خریدن محصول براتون نمیتونه فایده ای داشته باشه چون باید مدار تو بالاتر ببری تا بتونی آگاهیهای دوره رو دریافت کنی …

      این اشتباهی بود که من کردم و بعد از یکسال متوجه شدم و شما از تجربه دوستان استفاده کن ..

      فایلهای توحیدی فایل روی خدا حساب کن ، نامه ۳۱ حضرت علی ، معجزه سپاسگزاری ،فایل توانایی کنترل ذهن ، مخصوصا فایلهای ۳ برابر کردن درآمد رو خیلی دقیق گوش کن و تمریناتش رو انجام بده و بعد از مدت سه ماه ببین چه تغییرات بزرگی در زندگیت رخ داده …

      قبل از شروع تمام جنبه های زندگیت رو بنویس و بهشون نمره بده و بعد از سه ماه متوجه میشی که چقدر تغییر کردی چون اگر مکتوب نکنی ذهنت زیر بار نمیره و قبول نمیکنه میگه تو کاری نکردی که همون آدم قدیمی هستی …

      در پناه الله یکتا شاد پیروز سلامت خوشبخت سعادتمند و ثروتمند باشی …

      البته که من دستفروش مترو بودم این سایت رو بهمراه کتاب معجزه به چندین نفر معرفی کرده بودم امیدوارم شما یکی از همون دوستان باشی …

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        فاطمه ستوده گفته:
        مدت عضویت: 2415 روز

        سلااااااااااااااام اقای کیهان

        مرسییییییییییییییییییییی از راهنمایی تون

        مرسی که این مسیر رو به چند نفر معرفی کردین اما من جزء اونا نبودم منو یه خانم مسافر هدایت کردن البته نا گفته نماند که بعدا که من بعضی از حرفهای استاد فک کردم و به خودم و گذشنه ام فکر کردم متوجه شدم جهان ادم رو به این راه هدایت میکنهه به این سمت چون معرفی کردن صرف کافی نیست.

        عذر یه سوال شما گفتین دست فروش مترو بودین میتونم بپرسم الان بعد گوش دادن به فایلها و صحبت های استاد الان اوضاعتون چطوریه و شغلتون چیه؟؟؟؟

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          اسماعیل حسن نیا گفته:
          مدت عضویت: 2512 روز

          سلام و درود خداوند بر شما و همه دوستانی که در این جمع هستند و واقعا بی منت کمک میکنند تا جهان جای بهتری برای هم نوعانشان بشه …

          از اونجایی که تنها پاشنه آشیل من روند تکاملی هست میخوام خدمتتون عرض کنم که بنده بعد از مدتی هدایت شدم به سمت پخش و تولید لباس در سطح شهر تهران و درآمدم رفته بود بالا ولی چند ماهی افکارم با طلبکارام درگیر بود نمیتونستم کنترل ذهنم رو به درستی انجام بدم و فکر میکنم با بالای ۵۰۰ میلیون بدهکاری کمتر کسی میتونه هر روز و همیشه بتونه ذهنش رو کنترل کنه و از اونجایی که حجمه های زیادی از طرف خانواده و طلبکاران رو من بود این کارو برام سخت کرده بود ولی به لطف خدا چیزی حدود ۳۴۸ میلیون چک و سفته هام رو بدون اینکه خودم پولی بدم خداوند بهم هدیه داد و از دست مردم گرفتم البته که این مقدار مدارک مال تقریبا ۹۵ میلیون بدهکاری بود …

          در یک کلام میخوام بگم که اگر ما به دانسته های خود اگر عمل کنیم هر چند کم هم باشه قسم میخورم به وحدانیت خدا که طوری زندگی ما عوض میشه که باور نمیتونیم بکنیم ، ولی به قول استاد شیطان کارِ خودشو خوب بلدِ ..

          من از برج ۷ پارسال یعنی مهر ۹۶ با استاد آشنا شدم و تازه فهمیدم که اول شک و تردید و نجواهای ذهنی میاد بعدا ناخواسته ها میاد بعدش ایدهایی که وسوسه انگیز هست تو همین مابین مسخره کردن اطرافیان همه اینا باید اتفاق بیوفته و بعد آرامش خاصی سراغت میاد و بعدا ایده های پول ساز با توجه به مداری که هستیم …

          البته همه اینها نظر بنده هست شاید دوستانی باشند که نپذیرند …

          وضعیت مالی من هم فعلا در حدی هست که فقط میتونم برجی ۲ میلیون کرایه خونه و حدود ۲ میلیون هم خرج خونه و کمی بدهی رو بدم …

          البته که میدونم اگر ذهنم رو کنترل کنم به راحتی میتونم برجی بالای ۱۰ . ۱۵ میلیون کاسب شم چون قبلا این مدارها رو طی کردم و بار فروش میدون مرکزی تره بار تهران بودم این مقدار پول تو میدون خیلی خیلی اندک هست …

          در پایان میخوام این و بگم برای کسب و کار خود زیاد چیزی رو سخت نگیرید از اول کار وقتی ایده ای میاد سراغتون به هیچ عنوان به هیچ عنوااااان به چگونگی بیشتر شدن درآمدتون فکر نکنید چون هم بهتون گفته نمیشه و هم شما رو از مسیر خارج میکنه که قانون جهان هست قدم به قدم …

          این و هم در نظر داشته باش فاطمه خانم که بنده با این مبلغ بدهکاری اینا رو رعایت میکنم در ۹۰ درصد اوقات زندگی فکر کن اگر کسی بدهکار نباشد چقدر زودتر میتونه نتیجه های عالی بگیره …

          تاکید میکنم تاکید میکنم روند تکاملی و قدم به قدم یا پله به پله یادتون نره ه ه ه ه ه ه که من و این همه بدهکار کرد شما گرفتار این دام ، همون طمع هست نیوفتید …

          امیدوارم تونسته باشم کمکی کرده باشم به همه دوستان و شما خانم محترم ، تا جهان از بینهایت دستانش درهای رحمت را به سوی من باز کنه چون این روزها خیلی ذهنم داره بهم فشار میاره ۱۵ اسفند باید ۳۰ میلیون به یه طلبکار بدم که الان ۳۰ هزارتومن هم دربساط نیست ..

          ولی امید دارم امیدی به اندازه کهکشانها و اقیانوسها …

          در پناه الله یکتا شاد پیروز سلامت خوشبخت ثروتمند و سعادتمند باشید …

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          اسماعیل حسن نیا گفته:
          مدت عضویت: 2512 روز

          با سلام دوباره خدمت شما فاطمه خانم و دوستان عزیز و استاد گرانقدر ..

          برای توضیحات بیشتر کامنت قبلی خدمتتون عرض کنم که ، تنها گوش دادن فایلها و محصولات کافی نیست …

          به قول استاد اول گوش کردن بعد درک کردن بعد عمل کردن و بعد صبر کردن تا نتیجه گرفتن است که خودم پاشنه آشیلم مرحله عمل کردن بود چون سه مراحل دیگه رو به درستی انجام دادم و میدم بنظر خودم …

          شاد و پیروز و سلامت و ثروتمند و سعادتمند باشید …

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
          • -
            فاطمه ستوده گفته:
            مدت عضویت: 2415 روز

            سلام اقای شکیب ممنون از توضیحاتتون و راهنماییتون

            ان شالله و به امید خدا مشکلات و گرفتاری مالی شما حل میشه

            یه سوال اون فایل هایی که شما توی کانت اول اسم بردین برای من همه شون جزء فایلهای رایگانه؟؟

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
            • -
              اسماعیل حسن نیا گفته:
              مدت عضویت: 2512 روز

              سلام و درود بر شما خانم ستوده …

              آره همه اون فایلها رایگان بودن …

              فایلهای توحیدی ۶ قسمت داره ، نامه ۳۱ حضرت علی این باور و در شما ایجاد میکنه که بجز خدا به کسی توکل نکنی ، فایل فقط رو خدا حساب کن یه جورایی پشتت و قرص میکنه و باورهایی شرک آلود آدم و میکشه بیرون فایلهای در آمد هم با تمریناتش اگر درست انجام بدی بخدا قسم درآمدت نمیدونی چه جوری از چه راهی اضافه میشه ، البته که همه اینا تکرار و تکرار و تکرار میخواد چون من از این جنبه شکست خوردم دارم بهتون اصرار میکنم و این فایلهای سفرنامه هم فوق العاده هست …

              و احساس میکنم این دوره جدیدی که به نام ۱۲ قدم هست به درد شما بخوره چون منم تجربه فرکانسی شما رو داشتم …

              در پناه الله یکتا شاد پیروز سلامت ثروتمند ودسعادتمند در دنیا و آخرت باشی ..

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    I Thanks God گفته:
    مدت عضویت: 2406 روز

    به نام الله

    سلام

    گفتگوی اله ها با الله..

    یک اله میگه کفش بپوش و کراوات بزن و با جام شراب بیا پیش من.. بخاطر گناهان تو بود که منو کشتند..!

    الله *میگه کسی کشته نشد اونی که فکر میکنی کشته شده، پیش ما اومد.عزیزم تو که تازه اومدی! آخه چرا باید احساس گناه کنی بخاطر کاری که انجام ندادی؟!

    اله میگه بیا به من پول بده تا گناهان تو رو ببخشم!!!

    الله *میگه من هیچ پولی و خرجی نمیخام و کسانی که پیش شما فرستادم هم همینطورین.

    اله میگه میخای به من برسی؟ بیا گریه کن. زاری کن.از من بترس.. بدون کفش به خانه من بیا.و به یک سمت نگاه کن و منو صدا بزن.

    الله *میگه میخای به من برسی باید نترسی و شادی همیشگی داشته باشی

    الله *میگه مشرق مغرب شمال جنوب هر طرف رو کنی و بیای منو فقط میبینی جز من کسی در این عالم نیست.

    اله میگه میخای به من برسی بیا به من پول بده!!!تا کارتو را بندازم.مشگلاتت رو بهم بگو و برام پول بریز تا کارت را بیفته.

    من نمیدونم چرا این اله ها، همش پول میخوان؟ چرا مثلاً کاغذ دفتر نمیخوان. یا مثلاً برگ درخت نمیخوان؟ ببینم تو میدونی؟

    اله میگه مبادا ثروتمند بشیا..چون ال میشه بل میشه.. من نمیخام تو اینکاره شی.. کو ثروتها و نعمتها

    الله *میگه، ای از روح من..ای مثل من.. من خودم بینهایت بخشنده ام.. بینهایت رزاقم.. بینهایت نعمت آفریدم که نمیتونی بشماری. خواسته ام تو را خلیفه قرار بدم

    تا من رو بنمایانی. تا در تو متجلی شوم.تا مثل من ثروتمند باشی.. اگر مثل من نباشی ال میشه بل میشه..

    اله میگه .. واست بسیج مستضعفان راه انداختم تا ضعیف و حقیر شی اگه این راه رو بری نتیجه داره.. وگرنه میبرمت جهنم. فهمیدی یا نه؟!!

    آهااان…

    الان فهمیدددد م..

    این بازی، یک بازیه ترسهههه . بخاطر اینکه از این اله ها میترسیم،به حرفاشون گوش میدیم. بگو دیگع اینهمه علاف کردی من رو..

    الله *میگه مگر زمین من وسیع نبود.مگه من بهت گفتم جزو مستضعفان بشی!!

    چه رک میگه زمین من وسیع نبود. آیا این الله *نمیدونه مرز جغرافیایی داریم؟! ایران داریم، چین داریم آمریکا داریم؟!

    آهااان..

    فهمیدددددم..

    باور این الله *با اینطور جواب سر بالایی دادن فرق داره با اون باور اله ها. میخواد بگه که اینها اصلا تاثیری در تو ندارن.. تو خودت داری اتفاقات رو خلق میکنی.. که چطوری و کجای زمین زندگی کنی.. چه ایرانی. چه چین و آمریکایی.. این مرز ها رو من به وجود نیاوردم که فرزندم! اینها رو اون اله ها به وجود آوردن..

    اون اله های تغلبی که قدرت ندارن خودشونو نگه دارن چه برسه به تو عزیزم..

    حالا تو میخوای با من باشی یا با اون اله ها..

    ببین من ازت هیچ پولی نمیخام ها..من برات بهشت رو آفریدم ها.. میخوام در بهشت زندگی کنیا.. میخوام که تو ثروتمند بشیا.. میخوام تو سالم بشیا و سالم زندگی کنیا..میخوام که تو رو خوشبخت ببینم ها..

    نیاز نیست به در صد نفر بری ها.. من از رگ گردن بهت نزدیکترم ها.. منو باورم میکنی؟

    دارم اشک شوق میریزم بخاطر این الله.آره آره.. این الله اشک ریختنی داره..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      طیبه مرادی گفته:
      مدت عضویت: 3004 روز

      به نام خدای عزت وثروت وقدرت که تنها اوست میماند

      خیلی عالی اله های زیاد و دروغگو و ترسو والله تنها رب جهان تنها کسی که وعده اش حق است و قدرت عالم است وعشق مطلق ویکه ویگانه را توضیح دادین ‌‌‌‌‌‌‌‌به دلم خیلی نشسته حرفهاتون .

      خدایا همه مارا به راه راست هدایت من راه نعمت داده هایت راه کسانی که به آنها نعمت دادی نه غضب کرده گان ونه گمراهان .

      خدایااااا ای عشق تنها درونی قدرتمند می‌خوام که فقط و فقط خودتو ببینم وپاااا روی تمام نجواها وترس هام بذارم تا بگم فقطططططططط خدااااااااااااااااا.

      در پناه خدای عزیز وثروتمند

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    ثریا مرادی گفته:
    مدت عضویت: 3390 روز

    سلام دوستان گلم

    می خواستم این نظرو روی فایل های آینده که توی سایت میاد بزارم که دیگه دل تو دلم نیست و چون این فایلم راجب توحیده اینجا می‌خوام بگم

    من یک هفته پیش توی دفترم نوشتم که می خوام تا عید یه طلا بخرم، چند رو بعد از این که این روزا هم دارم روی باور فراوانی کار میکنم. یه نفر پیام بهم داد تو تلگرام گفت که برای شرکت کار می خوان دور کاری اینا. من بهشون یه مبلغ گفتم و نصف اون مبلغ رو با یکم تخفیف برام خیلی راحت کارت به کارت کردن و رفتم با خواهرم که طلا بخرم

    توی ی طلا فروشی رفتیم باور کنین من تا اون موقع اینقدر ایمان نداشتم که الان ایمانم تقویت شده فروشنده گفت من چون می خوام شما مشتری من بشید براتون طلا نو رو دستمزد نمیگیرم. خلاصه من طلایی که خواستم خوشم اومد انتخاب کردم و اون طرف که به لطف خدای مهربان دستی از دستان خداوند بود برام بدون دستمزد حساب کرد. حتی اولش یکم باورمم نمی شد اومدم خونه و حساب کردیم و دیدم نه واقعا فروشنده بدون دستمزد برای من و پایین تر از قیمت روز برای من حسابش کرده و چقدر من سود کردم

    واقعا خداوند هر روز داره از طریق افراد بهم کمک می کنه و بسیار بسیار همه چی رو مفت مفت بدست میارم.

    دوست داشتم اینو اینجا بگم که مسلما به توحید هم بستگی داره دوستون دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      Only god گفته:
      مدت عضویت: 2728 روز

      سلام دوست عزیز

      خداروشکر بخاطر نتیجه ای که گرفتید

      درضمن صفحه ای که در عقل کل ایجاد کردید و نتایجی میگیرن دوستان فوق العادست ازتون سپاسگزارم بخاطر ایجاد این فضای مثبت

      بهترینارو در دنیا واخرت ارزومندم به امید نتایج بزرگتر

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      الهام مسکرانیان گفته:
      مدت عضویت: 2630 روز

      سلام ثریای عزیزم

      خیلی خوشحالم که این کامنت رو نوشتین و خوشحالتر هستم که خدای مهربون هدایتم کرد به خوندن متن شما

      من از خدا خواستم برای انجام کاری هدایتم کنه و با خوندن کامنت شما دقیقا به مسیر درست و خیلی آسونی خدای مهربونم هدایتم کرد که شاید سالها خودم به تنهایی فکر میکردم راه به این راحتی رو هرگز پیدا نمیکردم خدایا سپاسگزارم

      دوست عزیزم از اینکه به حرف دلت گوش کردی و به موقع این نظر رو نوشتی سپاسگزارم

      ???

      در پناه خدا شاد و ثروتمند باشید

      ???

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    امیر تهرانی گفته:
    مدت عضویت: 3266 روز

    اره به نظر من تاریخ داره دوباره تکرار میشه فرمول و قانونش یکیه فقط شکلش رنگی تر شده. وقتی که نگاهی به دروس تاریخی که خوندم میندازم میبینم اره همه از اون انسان های اولیه تا الان به دنبال تامین خوراک و لباس و مسکن بودن. و چیزیه که توی قران بهش اشاره نشده

    چرا من تاحالا به این موضوع نرسیده بودم؟ چرا من این موضوع رو نفهمیده بودم؟

    وقتی نگاهی به طبیعت میندازم میبینم که همه ی حیوانات هم به دنبال همین نیاز ها هستند. پس تا اینجا انسان با حیوانات فرقی نداره.

    بعدشم تازه به طور طبیعی همه ی اتفاقات و رویداد ها اتفاق میوفتن مثلا به طور طبیعی خورشید طلوع میکنه به طور طبیعی اب یخ میزنه

    به طور طبیعی شب و روز میشه به طور طبیعی اب بخار میشه و…

    و انسان اومده تا از این نیاز های حیوانی فراتر بره. هرکس رو توی تاریخ بشریت ببینیم که به جایی رسیده و موفق بوده

    از پیامبران گرفته تا امروز همه از نیاز های حیوانی گذشته بودن یعنی درگیر نون شبشون نبودن.

    از نیاز های اولیه عبور کردند و به راس هرم رسیدن. از نظر من انسان ها اینجا دو دسته میشن اونایی که دارن تقلا میکنن تا به صفر برسن یا نیاز های حیوانی خودشونو تامین کنن و اونایی که از صفر عبور کردن و به جاهای بالاتری رسیدن.

    وقتی خداوند به جهانیان میگه بر انسان سجده کنید یعنی که ما می توانیم و باید و به طور طبیعی از صفر بالاتر هستیم

    اگر فرکانس های منفی ارسال نکنیم. من فکر می کنم اگر یک انسان از کودکی در یک جنگل بزرگ شه از همه ی جانورانی که در یک جنگل هستند بیشتر بالاتر میره. و اینکه میگه خداوند ما جهان را مسخر شما کردیم یعنی به طور طبیعی یا به قول استاد خود به خود همه چی برای مهیا شده تا به درجات بالاتر از صفر و تا بی نهایت برسیم. تا جایی که خودمون سیر بشیم و بخوایم بریم اون دنیا.

    اینم بگم که من یه کامنت زیبا نوشتم اما از بین رفت و خیلی هم ناراحت شدم و دوباره نشستم نوشتم.

    من که می خوام نیاز های اولیه خودمو از قبیل یه اپارتمان 90 متری در پونک و پارس ای ال ایکس 2000 و درامدی که بشه باهاش نیاز های تغذیه ای که در برنامه غذایی و ورزشی و اینترنت و … هست رو تامین کنم و بعدش برم سراغ پله های بالاتر.

    خوشبختانه در حال حاضر به رسالتم دست یافتم و برنامه هایی برای گذشتن از صفر دارم که با مهاجرتم که برنامه ریزی کردم شروع میشه.

    ولی توی قران من ندیدم در مورد این نیاز ها صحبت کنه پس یعنی اینا لازم به توضیح نیست اینا خودشون هستن از لحظه ی تولد

    از اون اکسیژنی که تنفس می کنیم تا والدین.

    عاشق این کلمه خود به خود هستم تصمیم گرفتم بیشتر روی ایمانم کار کنم.

    اینم بگم که از لحظه ای این فایل رو دیدم و کامنت اولم که پاک شد رو نوشتم اتفاقات خوبی و باحالی رخ داده و می خوام با کار کردن روی اینا مثل گوله برفی بزرگترش کنم.

    اره منم زود فهمیدم که نباید روی هیچ کس حتی پدر و مادر حساب کرد. چون روی خیلی ها حساب کردم و بعدش ضربه شدید خوردم.

    حتی وابستگی هم از عدم توحید منشا میگیره.

    تصمیم گرفتم که قدرت رو فقط به پروردگارم بدم و فقط روی اون حساب کنم و به هیچ وجه روی دیگران حساب نکنم.

    و روی چه کسی حساب کنم هم زود فهمیدم چون پروردگار تنها کسی بود که تو سرم نزد و منت سرم نزاشت و عاشقانه و خالصانه هر وقت روش حساب کردم تمام و کمال منو به بهترین نحو ممکن هدایت کرده.

    منم قبلا میترسیدم از قدرت ادما ولی الان خیلی کمتر شده. بادیدن ایات ظلم در قران که میگه خودتون به خودتون ظلم میکنید. با دیدن نتیجه ی راه نادرست مثل دزدی رفتن که بعدش به خودم اسیب زدم و قول دادم که دور راه نادرست رو خط بکشم.

    تصمیم گرفتم خوبی ادم هارو از طرف پروردگار ببینم و از اونها به بخاطر دست خداوند تشکر کنم و بدی اونهارو از خودم ببینم و اونها رو کاملا بدون تاثیر بدونم.

    ولی نمیدونم چرا هر چقدر این فایلا رو گوش میدم مثل بار اول تاثیر گذار نیستند و بهم نمیچسبن؟؟!!

    فهمیدم که و تصمیم گرفتم اینطور نگاه کنم که هر چیز خوبی که در زندگیم رخ میده از طرف خداست و هر چیز بد از طرف خودم.

    تصمیم گرفتم اینطور نگاه کنم که هیچ مثل شما استاد هیچ نمی تونه تاثیر منفی داشته باشه اگر من با خدای خودم در ارتباط باشم و چه زیبا می گوید که دلها تنها با یاد خدا ارامش می یابد ، چرا نمی تونه چون اولا دست خداست و خدا فقط خوبی میده و انسانها فقط وسیله هستند همین و بعدشم من مسئول زندگی خودم هستم و همونطوری که اون دنیا هیچ کس به دادم نمیرسه پس این دنیا هم هیچ کس نمی تونه تاثیری توی زندگی من داشته باشه. بارها دیدم همون افرادی که بهم خدمت کردن از طرف خدا در یه شرایطی رفتارشون کلا تغییر میکنه.

    اصلا وقتی باگ توحید پچ میشه همه چی نگم حداقل بیشتر همه چیزا اوکی میشه.

    و این نامردیه بی ادبیه به نظر من که بیایم با این شرایط شرک بورزیم که از حیوانات هم کمتر میشیم اون موقع و به خاطر اینکه به اون هدف اصلی نرسیدیم عذاب میشیم.

    اما پروردگارا اگر من قبلا شرک ورزیده باشم و الان فهمیده باشم و توبه کرده باشم و دیگه تکرار نکنم بازم منو نمی بخشی؟!

    پروردگار تمام موئمنان را بیامرز و رحمتت و فضلت را بر ما نازل کن و مارا به راه راست هدایت کن .

    واقعا الحمدالله رب العالمین

    تصمیم گرفتم دیگه تلویزیون هم حتی نبینم هیچی هیچی چون یه سری فیلم ها رو میبینم چون دلیلش رو هم فهمیدم.

    چه آهنگ فوق العاده ای با فایل متناسبه

    در پناه الله یکتا شاد و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      طیبه مرادی گفته:
      مدت عضویت: 3004 روز

      خاص فقط خداست بانام خاص ترین عشق عالم که خالص بودنش تمام وجودم و گرفته .

      خیلی عالی گفتید حرفتون بوی خدا و میده که خودش نوشته تا ببینیم و آگاه بشیم تا فقط روی خودش حساب باز کنیم و اینکه چقدر این ضربه ها رو خوردیم اما باید درس بگیریم و بالاتر بریم نه اینکه مدام عقب گرد .

      خدا خودش همه چی ومیدونه ومیتونه من باید بیشتر به خودم مشرف تر و آگاه تر بشم اون قرن هاست که خداست من تازه تو مسیر بندگیش و شناختنش قرار گرفتم .

      سپاسگزارم بخاطر این درک ناب والهی تون .در پناه خدای عزت وبزرگی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    مهرداد غنچه گفته:
    مدت عضویت: 3070 روز

    سلام و عرض ادب

    می خوام از تجربه شب گذشتم بگم

    من این روزا خیلی حالم خوبه و تنهایی رو تو خونه انتخاب کردم و فقط رو خودم کار می کنم

    دشب اما به یه شرک خفی پی بردم و فکر می کرذم شرک نیست و این اتفاق اگه بیوفته کمک خداوند و اون ادمه خیلی ادم بزرگیه و … اینچیزا و به ایمانم به خداوند می دونستم ک این ادمه رو در شرایط زندگی من قرار داده یا ادم بزرگ تره رو قرار میده و خدا دوستم داره

    ولی شب گذشته ک داشتم می خوابیدم ب خودم گفتم ن اصلا این طوری نیست و این اون ادمه نیست ک شرایط خوب رو رقم میزنه

    و امکان داره اصلا اتفاق خوبه نیوفته خب یکم با خودم گفتم مگه بهترم میشه و اون گفت تو چیکار به این کاراش داری تو خیالت راحت باشه ک اتفاقات بزرگی برات میوفته و شاید … و بسپارش به ما بعضی وقتا هم میگه بسپارش به من

    و خوابم برد توی همین فکرا…

    صبح ک بیدار شدم باورتون نمیشه با چنان انرژی زیادی بیدار شدم

    انگار بهترین صبح رو توی عمرم تجربه کردم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    لیلا گفته:
    مدت عضویت: 2681 روز

    بازگشتن به خویشتن

    استاد در فایل های آخر دوره کشف قوانین صحبت از به یاد آوردن می کنه!

    انگار تا به یاد نیاری، ریشه ای مسایل حل نمیشه حتی توحیدت!

    و من فهمیدم از مسیر و شخصیت خودم ناخواسته گریزان بودم

    فهمیدم به مسیر و شخصیت های دل بستم که ربطی به ذات من نداشت

    فهمیدم روح ام آن مسیر را نمی خواست

    فهمیدم با خودبیگانه بودم

    خودم، ناخواسته خودم را انکار می کردم و البته هم ارتعاش هایم را

    اکنون به خویشتن بازگشته ام

    در مسیر صلح و آشتی با ذات، روح و شخصیت خود هستم.

    خوشحالم به مسیر خود، به آشتی با خود و به آغوش کشیدن خود برگشتم

    حالا تمام اشتباهاتم را می فهمم و به همه آنها و گذشته خود افتخار می کنم

    همه آنها درست

    و به جا بودند

    تا مرا به سمت من و بازگشت به خودم و مسیر الهی ام هدایت کنند

    خوب می فهمم در آن دوران که با خود بیگانه شدم هم برای شادی، آرامش و لذت بیشتر وارد آن مسیر دور از خود به انتخاب خود شدم

    حالا می توانم خودم را ببخشم

    و اکنون با افتخار این من قوی، در صلح با خود، متعهد، شجاع، آزاد، به دنبال توحید، مهربان و… را به آغوش می کشم و تمام نیاکانم بخصوص هم ارتعاش هایم را پدرم، مادربزرگم را به آغوش می کشم.

    حالا زاویه دیدم به خودم و به آنها تغییر کرده.

    راستی یک چیز زیبای دیگر را هم فهمیدم

    اینکه چقدر درست پدرم و مادرم را انتخاب کرده ام

    و اینکه هر کدام از آنها چقدر درست در زندگی من نقش ایفا کرده اند

    اکنون من با من در ارتباط است

    من بعد لز دوری از خویش دوباره به خود وصل شده ام

    چه حس خوبی!حالا می توانم به فراتر فکر کنم، به تقوا ، به کنترل ذهن ، به خدا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    شاهین شاهی گفته:
    مدت عضویت: 2413 روز

    با سلام و وقت بخیر به استاد عزیزم.مطمئنم خدا بخاطر اینکه اینقد مردم به طرفش هدایت میکنین حتما اون دنیاتونم مثل همین دنیا سربلند وخوشحالتون میکنه.من که واقعا از شنیدن فایلهاتون لذت میبرم و احساس میکنم به کمک شما به خدا نزدیک و نزدیکتر میشم. واقعا ممنون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      فاطمه ستوده گفته:
      مدت عضویت: 2415 روز

      سلام من هم با نظر شما موافقم که با استاد میتونیم به خدا نزدیکتر بشیم و شناختمون از خودمو و خدابیشتر بشه وگرنه او شناختی که حضرات تو کله مون کردن به هیییییییییییییییچ کاری نمیااااااااااااااد……….

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    آینا راداکبری گفته:
    مدت عضویت: 3358 روز

    سلام

    بازم ممنونم؛ مدتی کم است که این توحید را دریافتم زندگیم دگرگون شده قشنگ راهنمایی می شوم برای کاری می خواستم اقدام کنم دقیقا خدا دو بار به من گفت که صبر کن منم گفتم چشم و صبر می کنم ؛ خدا جونم عاشقتم واقعا عاشقتم تو همه کس و همه چیز برای منی تو را دارم یعنی همه چیز را دارم.

    خوشحالم برای اینکه به این مرحله رسیدم خیلی خیلیییییییییی خوشحالم حالم خیلی خوبه با خدا دوتایی تمام زندگیم را داریم می سازیم خدا جونم عاشقتم.

    من دیر به خدا رسیدم ولی رسیدم خدایا شکرت خدایا ممنونتم.

    یکی از کدهای ریزی که چند روزیست که پیدا کردم این است که شرک خفی داشتم و خودخدا کمکم کرد که بفهمم خدا جونم سپاس

    در پناه خدای یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    سعیده و مهدی گفته:
    مدت عضویت: 2408 روز

    واقعا وقتی آدم فک کنه! به چه چیزهایی نمیرسه ؟!! وقتی خداوند می گه در آیات من تدبر کنید ی چیزی می دونه که می گه. استاد خیلی خوب گفتن . چرا تا حالا از کسی نشنیدم یا به این نتیجه نرسیده بودم؟ که همش زندگیمون شده دویدن برای داشتن خوراک و پوشاک و مسکن و حتی توی این راه خدا رو هم منکر می شیم. واقعا تقریبا تمام فعالیت های ما برای رسیدن به پول هستش . در صورتی که اصل رو ول کردم و همش دارم به پول فکر می کنم. در صورتی که اگه من همش به این موضوع فکر کنم و باورهای توحیدی در ذهنم ایجاد کنم. باورهایی که با تاروپود وجودم بهم گره خورده. می تونم به هرآنچه که در زندگی ام می خواهم برسم. باورهای توحیدی مثل هیچ کس نمی تونه تاثیر منفی در زندگی من بذاره. هیچ شرایطی بیرون از من نمی تونه زندگی منو تحت کنترل قرار بده. مثل اوضاع اقتصادی. تحصیلات. تخصص. هوش. نوع دوره ای که گذروندی. شهر زندگیت. جوان های بیکار زیاد که همشون کسب و کار همسرم رو کساد کردن، هیچ کس نمی تونه توی زندگی من تاثیر بذاره. مثلا مواد غذایی که می خوریم چون کود شیمیایی می زنند پس به خاطر اونه که مریضی ها زیاد شده. دارو نیست تا خوب بشیم. مملکت رو به امان خدا ول کردن همه چی گرون شده من چطوری می تونم مایحتاج خودمو بخرم. انقد گرونی شده که من نمی تونم ی چادر بخرم ی کیلو کاهو بگیرم و….. من روی هیچ کس حساب نمی کنم. من اگه بچه دار بشم خرجش رو از کجا بیارم؟ اوضاع خوب نیست. توی این زمانه که نمی شه به هیچ کس اعتماد کرد من بچمو چطوری بزرگ کنم؟ انسان های موفق مثل استاد عباس منش که به هر آنچه که در زندگی می خواهند به راحتی می رسند نه به این خاطر که آدم خاصی هستند بلکه به این دلیله که خداشون خدای خاصی !!!! در این دنیا در این کره ی خاکی ( زمین) به تعداد 7 میلیارد انسان، دنیا وجود دارد و دنیای ما انسان ها را خودمون می سازیم با افکارمون که افکار ما از باورها و چیزهایی است که بهشون توجه می کنیم. من به قدرت خدا ایمان دارم و به خدا توکل کرده ام. اگه زندگی زیبا و بهشت رو در جهان دیگر می خواهم باید اول در این دنیا بهشت را در تمام جنبه های زندگی ام تجربه کنم. خداوند تو قرآن درباره ی اینکه چطوری بتونیم مهمترین نیازهامون رو برآورده کنیم چیزی نگفته. علتش چیه؟ همونطور که استاد می گن مهم اینه که ریشه درست بشه، مهم اینه که روش حل رو بلد باشیم؛ اونموقع می تونیم هر مسئله ای که بهمون میدن رو حل کنیم. راه حل تمام نیازهای ما این است که باورهای توحیدی داشته باشیم. اگر باور کنم که خداوند یک انرژی است و همه جهان از این انرژی به وجود آمده و خداوند فرمانروای آسمان ها و زمین است و قدرت دست اوست. و خود خدا طبق آیه ی ( و سخرنا لکم ما فی السماوات و مافی الارض ) گفته که این قدرت به دست انسان داده شده است. من قدرت خلق زندگی خودم را دارم و تمام کائنات به فرمان خداوند در اختیار من هستند که مرا به هرآنچه می خواهم برسانند. من فرمانروایی هستم و با افکارم به کائنات که فرمانبردار بی چون و چرای من هستند فرمان می دهم و آنها اطاعت می کنند. سرنوشت هیچ کس از پیش نوشته نشده است و هیچ کس نمی تواند در سرنوشت ما تاثیربگذارد. مثلا ترامپ نمی تواند باعث شود زندگی من نامناسب شود و یا اینکه شرایط کار و کاسبی من بهم بخورد. اگر باور کنم که دیگران می توانند زندگی من را تحت تاثیر قرار دهند این اتفاق خواهد افتاد. من صاحب فرزند می شوم و با اراده ی خداوند به بهترین شکل ممکن زندگی می کنم. و هیچ شرایطی نمی تواند شرایط من را تحت تاثیر قرار دهد. من از هیچ کس نمی ترسم من فقط از خدا می ترسم. هیچ کس نمی تواند من را از هدفم دور کند چون هیچ قدرتی ندارد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
    • -
      طیبه مرادی گفته:
      مدت عضویت: 3004 روز

      به نام خدای عزیز

      همه ی انسان ها هر روزه دارن به دنبال یه لقمه نون میدون.امان از دویدن های بی حاصل .امان از شرک وکفر که بلای جان بشریت شده .امان از ترس ها ونگرانی های که نتیجه ش بدبختی وفلاکت است .

      خدایا سپاسگزارم که در این مسیر الهی وتوحیدی قرار گرفته ام تا به اصلم بر کردم و شاهانه باتو زندگی کنم در دو دنیا .

      در پناه خدای عزت وثروت وقدرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: