توحید عملی | قسمت ۶ - صفحه 64
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-65.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-01-31 06:15:372024-07-20 18:23:58توحید عملی | قسمت ۶شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام استاد
به به
چه احساس قشنگی
من خییییلی وقتها، خیییلی وقتها نمیتونم روو نعمتهایی که توو زندگی دارم قیمت بذارم.
مخصوصا روو نعمت احساس خوب.
این فایل توحید عملی شماره ۶ رو حداقل ۲۰ بار گوش دادم، بعد ویرایش کردم و رووش یه موسیقی عالی گذاشتم و این فایل رو هم حداقل ۳۰ بار شنیدم
ولی????هر بار یه احساس بغض و شادی دارم
مخصوصا الان که نصف شبه
این احساس عاااالیه
خوشحالم از اینکه توو این مدارم که این حرفها رو میشنوم و بغض شادی از اینکه خدام چقدر مهربونه، منو خییییلی دوست داره، همه ما رو خیییلی دوست داره.
استاد هر بار توو این فایل چند دقیقه ای باورهای عاااالی توو وجودم میوه میده.
از خداوند که رب جهانیان هست خیییییییییی….. لی ممنونم
و از شما که وسیله ای شدید برای همه این نعمتهای پر ارزش.
استاد خییییلی دوستتون دارم
ازتون بت نساختم ولی عاشقتونم
میخوام یه جایی بشینم، شما منو نبینید و فقط نگاتون کنم و از دیدنتون لذت ببرم.
هر جا گفتید سوال دارید بپرسید، هیچی نپرسیدم،، چون توو فایلهاتون همه سوالات رو جواب دادید
یکتا پرستی
باور
احساس خوب
تقوا
.
تجسمش کردم که یه روز بیام بشینم و ببینمتون و از شوق اشک بریزم
الان که دارم اشک میریزم
حرفهاتون به لطف رب جاانیان طوری در روحم، روانم، جسمم، ذهنم میشینه که نمیدونی
مدارم داره بالاتر میره.
خوشبختی جز اینه مگه؟
خوشبختی یعنی اینکه بدونی خدا خیییییییلی تو رو دوست داره
خوشبختی یعنی این که با پوست و استخونت بفهمی که خدا عادل مطلقه که خلق تمام ابعاد زندگیمون رو دست خودمون داده.
خوشبختی یعنی اینکه قوانین جهان رو بشنوی و درک کنی و قبول کنی و ازشون استفاده کنی.
و
خوشبختی یعنی این که حرفهای یکی رو بشنوی که اسمش عباس منش هست.
??????
با عرض سلام
ممنون و سپاسگزارم از این همه آگاهی ناب الهی خداروشکر ????
دیشب زلزله شد
دیشب معجزه شد
خدایا شکرت…??
سپیده دوستم، به خاطر کارمون از مراغه به اردبیل مهاجرت کرده. بیشتر از یکساله که سپیده اینجاست و من در این مدت فقط یکبار شب خونه ش مونده بودم….
چهارشنبه همینطوری دلم خواست برای بار دوم شب خونه ش بمونم، چند وقت قبل هم سپیده گفته بود نگار خیلی وقته کنار هم دراز نکشیدیم و از قانون حرف نزدیما. همین شد که من گفتم چهارشنبه میمونم پیشت اما مهمون اومد خونه مون و من مجبور شدم برگردم.
پنج شنبه شد و گفتم: سپید امشب دیگه میخوام بمونم…
شب شد
ما تو تاریکی داشتیم از قانون حرف میزدیم از بزرگی خدا و اینکه چقدر با ما مهربونه و چقدر همیشه دستمونو گرفته حتی وقت هایی که ایمانمون لنگیده…??????
درست ساعت ۲ بامداد با قلبی اروم و پرامید شب بخیر گفتیم به هم… ??
ساعت شد ۲:۲۰ دقیقه و زمین لرزید و لرزید
و صداهای تکان دهنده شنیدیم.
قلبم تند تند داشت میزد
هر دو پاشدیم نشستیم
گفتم سپیده زلزلهس، دست همو گرفتیم. گفتم نترس خدا مواظبمونه و از جامون تکون نخوردیم. فقط صبر کردیم تا تموم بشه…. و تموم شد.
هنوز قلبم داشت تند میزد و میلرزیدم
چشمهای گرد از تعجبمون رو تو تاریکی بهم دوختیم
و گفتم خدایاااااا برنامه ریزتر از تو مگه هست؟ بعد از ۱۳ ماه من رو دقیقا امشب اوردی اینجا که سپیده تنها نباشه موقع زلزله؟!؟!
خداوندا
خداوندا
تو چقدر باعظمتی، مو به تنم سیخ شد از این میزان حواس جمعی خدا، قدرت خدا و پشت گرمیش????
یا خدا…
تو با ما چه کردی… با سپید فقط به هم نگاه کردیم و شکر کردیم…
جالب اینکه ما نگران نبودیم، زلزله شدید بود و میشه گفت طولانی اما به سپید گفتم ما هیچی مون نمیشه، تو این مدار هیچ خطری مارو تهدید نمیکنه. واقعا هم هیچ کدوم خیلی وحشتناک نترسیدیم فقط یکم سروصداها و تکان های خونه شوکه مون کرده بود.
بچه ها
دیشب معجزه شد…. خدا چطور منو برد اونجا واقعا چطور این زمانو انتخاب کرد؟
یه چیز دیگه اینکه، زلزله هم در مراغه و هم در اردبیل اتفاق افتاده بود و خانواده سپیده تو مراغه خیلی نگرانش بودن که خدایا دخترمون تنهاس حتما ترسیده و…
اونا نمیدونستن که از قضا اون شب برخلاف همیشه سپیده تنها نیست…!
بعد از زلزله تماس تصویری برقرار کردن و وقتی فهمیدن من اونجام و سپیده تنها نبوده فقط شکر کردن.
مادرش فقط گریه میکرد
حتی با تعجب گف چطور شده نگار پیشت مونده؟ چون خیلی اتفاق بعیدی بود. واقعا کم پیش میومد من شب پیش سپید باشم…
مادرش اروم که شد گفت وقتی سپیده رو فرستادم به شهرتون به خدا سپردمش و همش میگفتم خدا مواظب دخترم هست… خدایا چقدر تو به مانزدیکی و چقدر وفاداری به عهدت…..
مادرش وقتی دید من پیش سپیدم انگار آب ریختی رو آتیش کلی آروم شد.
بعد از این تماس فهمیدیم که ایمان مادر سپیده، توکل و شجاعت سپیده و من باعث شد این لطف خدا شامل حالمون بشه… خدا هم به ما هم مادر سپید اثبات کرد که من حواسم بهتون هست، برین جلو، من پشتتونم و از همه چیز باخبرم….
اگر من اونجا نبودم شاید سپیده همچنان نمیترسید چون اونم شجاعه و از بچه های همین سایته اما بودنم یه پیام خیلییی قوی داشت، اول برای مادرش و دوم برای خودمون.
که خدا باماست….
خدای من و سپیده و مادرش یکیه و اینطوری معجزه کرد برا هرسه مون …????? راستی مادر سپیده هم از اموزش های استاد استفاده میکنه.
خدایا شکرت
خدایا شکرت
تر و خشک باهم نمیسوزن رفقا
این اتفاق هیچ وقت نمیافته، هیچ وقت
اینو اینجا مینویسم تا هم ایمان خودم وهم باقی دوستان قویتر بشه، مینویسم تا یادم بمونه قدرتمندترینِ قدرتمندها خداست و وقتی خودتو بهش میسپری، در امنیت مطلقی
خدای من سپاسگزارتم….????????
چه شبی بود. شب مهر تایید زدن به خیلی چیزا و آرامشی بی نهایت که با وجود زلزله شدید یه ذره هم بناش نلرزید تو دلمون. خدا مواظبمونه نگار جانم و حواسش بهمون هس. ما تنها نیستیم و فقط باید خودمون رو بتونیم بسپریم بهش. کاری که اگه انجامش بدیم، اگر از پسش بربیایم، میشیم توحیدی ترین بنده خدا و فاتح دنیا. ????
به به
چه اشکهایی ریختم
ممنونم
استاد میگه لطیف میشویم، همینه
ازتون بابت به اشتراک گذاری این متن سپاسگزارم.
عالی بود
هر کلمه اش عالی بود
خدایا خیییلی دوستت داریم?????
ممنونم اقای علی جانی عزیز
دوست هم زبانم ?
خوشحالم که این کامنتو خوندین و ازش لذت بردین.
الحمدالله رب العالمین
خدا با همه ماست
?به نام خالق زیبایی ها ?
توحید ، برای من شجاعت روتداعی می کنی ، توحید یعنی شجاعت ، یعنی نترسیدن از هیچ عاملی ، از هیچفردی ، هیچاتفاقی ، توحید یعنی آرامش، توحید یعنی قدرت ، توحید یعنی پدرم مادرم خواهر برادرم،همسرم، فرزندم، دوستانم و…فقط و فقط هدایایی هستند از سمت خدا برای لذت بخش تر کردن زندگی من………نه برای چسبیدن من به آن هدایا ، توحید یعنی همه چیز….توحید یعنی خوشبختی ، توحید یعنی منبع همه چیز، فقط فقط خداست وبه اندازه ای به اندازه ای که به این منبع وصل میشی از این منابع استفاده می کنی……. توحید یعنی اعتماد ، اعتماد به خداییی که دیده نمیشه ولی هست همیشه هست، همه جا هست، در بیداری، در خواب ، خداییی که دیده نمیشه ولی می بینه….توحید یعنی اعتماد به خداییی که همه قدرتها رو ، همه دنیا رو ، همه آدم ها رو ، همه رئیس جمهورها رو ، همه ملت ها ، همه دولتها ، همه کشورها رو ، همه کهشان، همه اقیانوس ها ، کوه ها رو آفریده…….
توحید یعنی بالا رفتن ، به اوج رسیدن ، توحید یعنی عزت نفس ، توحید یعنی رها کردن هر عامل بیرونی برای رسیدن به موفقیت، ثروت، سلامتی، عشق و فقط فقط فقط وصل شدن به نیرویی که جبران همه نداشتها میشه……توحید یعنی مردی که هیچ یک عوامل بیرونی موفقیت رونداره ،نه تحصیلات، نه پارتی ، نه ثروت ، نه لباس های آنچنانی ، نه خانواده موفق وثروتنمد ، نه اصول سخنرانی……..ولی فقط یکچیز داره یک ایمان ، ایمان به یکنیروی درونی…..ایمانی کهجایگزین تمامی عوامل بیرونی که به ظاهر در موفقیت تاثیر دارند رو میگره وآن رو بهاوجمی رسونه به جایی که هیچیک از افرادی که همه آن عوامل داشتن ، نمی رسند…….
استاد شما از گفتن در مورد توحید لذت می برینوما هم از شنیدت در مورد توحید ، توحیدی که هیچکجا در موردش نشنیدیم و نگفتن….توحیدی کهوجوذمون تنشنه است برای شنیدنش برای درکش…..برای در عمل اجرا کردنش…..برای چشیدنش با تماموجود……
امروز توی قران سوری عصر خوندم خیلی برام جالب بود خدا به عصر سوگند خورده که انسان در خسرانه به جز انسانهایی که ایمان دارند وکار میک انجام میدن و این آیه این جمله شما رو برای من تداعی کرد که امکان نداره کسی شرک داشته باشی و طعم خوشبختی رو بچشه……. اره امکان نداره……کسی که از خدا دور میشه و به جای خدا به ادمهایی ایمان میاره که در زندگی خودشون هم موندن هر روز و هر روز و هر ثانیه زجر میکشه……
به امید این که بتوانم و بتوانیم توحیدی باشین ،توحیدی بینیم وتوحیدی عمل کنیم
????????????
به به
سلام
عالی بود
خیییییییلس از خداسپاسگزارم که این متن رو خوندم و از شما سپاسگزارم به خاطر نوشتن این آگاهی بسبار ناب
ب نام خدایی ک همین نزدیکیست،لای این شب بوها،پای آن کاج بلند
سلام خدمت استاد عزیزم و خانوم شایسته نازنین و تمام اعضای دوست داشتنی این خانواده ی صمیمی
چجوری بگم این فایل بی نظیره؟با چه زبونی ازتون تشکر کنم برا ب اشتراک گذاشتنش؟
اولین بار نیست ک این فایلو میبینم ولی هربار انگار دفعه ی اول هست،انقد ک آگاهی هاش خالص هستن،بعد یه مدت یادم میره اصل چی بود،دوباره همون الله یکتا با مهربونی منو هدایت میکنه سمت توحید و کلید اصلی رو ب دستم میده
من دفتر خاطراتمو تقریبا هر روز یا روز در میون مینویسم و اگه بخام برم بخونمش هزاربار تابحال ب الله یکتا قول دادم ک موحد باشم،شرک نورزم ولی ب قول استاد ک یه جمله از پیامبر(ص) رو نقل کردن:
شرک در دل مومن،مثل راه رفتن مورچه بر روی سنگ سیاه در دل تاریکی شب پنهان است
انقد میخام بگم فراموش کارم و انقد شرک خفی دارم هنوز تو وجودم،تمام تلاشمو میکنم ک جمعش کنم و دوباره ب توحید عمل کنم و براساس اون باورهامو بسازم،تو روزایی هستم ک ب قول یکی از دوستان،تاریک ترین و پایین ترین روزهای زندگی هر آدمه،دارم از همسرم جدا میشم و با وجود تمام ترس هایی ک برام داشت این کار ولی تصمیم گرفتم ب خدا توکل کنم و انجامش بدم،بیشتر از هرچیزی تامین هزینه های زندگی منو میترسونن،با اینکه سرکار میرم و کار میکنم ولی بازم ته دلم راحت نیست،دیشب کشیک بودم و این فایلو نگاه کردم،دوباره انگار بهم خود خدا یاداوری کرد ک از هیچی نترس و فقط ب خودم تکیه کن،همه چی رو برات درست میکنم
رفتم تو دفترخاطراتم دوباره همه چی رو ب خودش سپردم و کلی نوشتم،در خلال نوشته هام یه چیزی دستگیرم شد،من فک میکردم علت بهم خوردن روابطم اینه ک عزت نفس پایینی دارم ولی دیشب متوجه شدم ک اتفاقا عزت نفسم بالا هست و خوبم تو این مورد ولی مشرکم،اونجا ک استاد شما گفتین ما آدما مخصوصا تو جامعه ی داخل ایران چقدر در رابطه با برخی آدما کثیف رفتار میکنیم،اونجا من دقیقا یاد خودم افتادم،خیلی وقتا شده ک برا برقراری رابطه با یه آدم(نه لزوما رابطه ی عاشقانه،منظورم روابط اجتماعیه) نگاه کردم ب جیبش و اینکه چقد پول داره،بدون اینکه ب باوراش توجه کنم
هفته ی پیش عکس پروفایلمو عوض کردم و یه عکس با پدرم گذاشتم،رییس مرکزمون اومد تو پی وی و پیام داد گفت خدمت پدرتون سلام برسونید،من نمیدونستم شما فرزند ایشون هستید،مثل اینکه بابارو میشناخته از قدیم و بهم گفت هرکاری ک داشتین در خدمتتون هستم،خیلی خوشحال شدم،برا اینکه تو ذهنم قدرتو داده بودم ب اون،ب خودم گفتم خب این ادم رییس کل اداره س و میتونه هرکاری ک بخام برام انجام بده ولی دیشب وقتی این فایلو دیدم تمام این رفتارهام تو گوشم زنگ خورد،داشتم فک میکردم این ادما خودشون نیازمند الله هستن،ادمایی ک ب یه نفس کشیدن زنده ن و فردا معلوم نیست کی باشه و کی نباشه،اخه چطور انقد راحت ب ادما تکیه میکنم؟روشون حساب میکنم؟فهمیدم تمام ضربه هایی ک من خوردم از سمتی بوده ک بهش تکیه کردم،هروقت یادم رفته ک از الله یکتا بخام و رب من اونه،جهان سیلی های سختی بهم زده،سقوط کردم و خدا گفته ولت میکنم ب امان خودت،برو ببینم اون ادم چجوری میخاد کمکت کنه
این روزا دارم دنبال خرید یه خونه میگردم تا مستقل زندگی کنم از پدر و مادرم،یکی از دوستامون ک خیلی قبل ترها برا خرید ماشینم کمکم کرد(زمانی ک هنوز با همسرم زندگی میکردم) الانم داره کمکم میکنه برا فروش ماشینم و خرید خونه،این ادمو من حدود یه هفته بود ک تو ذهنم بزرگش کرده بودم و بهش قدرت داده بودم،خیلی هم خودش سعی میکنه این حس و ب ادم القا کنه،مثلا خیلی وقتا شده داشتیم برا انجام کاری میرفتیم باهم،تو ماشین کنار من نشسته بوده و مثلا از یه چهارراه رد شدم درحالی ک داشتم با موبایلم صحبت میکردم،بهش یهو گفتم وای یه وقت جریمه نشم اینجا پلیس واستاده بود و اون هردفعه میگه تا وقتی بامن هستی نگران هیچی نباش،خیلی اصرار داره ک اعلام کنه همه جا آشنا داره،مثلا میگه تمام مامورای نیرو انتظامی بامن دوستن،یا رییس پلیس فلان جا رفیقمه یا فلانی آشناس و ازین حرفا،از حرفایی ک میزنه متوجه شدم ک فوق العاده رو روابط اجتماعیش با بقیه حساب میکنه و تمام تلاششو میکنه ک با ادمایی ک از لحاظ شان اجتماعی بالا هستن رفت و امد کنه و دوست بشه تا اگه یه کاری پیش اومد براش،حمایتش کنن
خلاصه ک ب خاطر محکم بودن شخصیتش و بخاطر اینکه مدام ب من میگفت تا من هستم نگران نباش و از هیچی نترس بهش قدرت دادم تو ذهنم،هرکاری ک پیش میومد اولین کسی ک بهش زنگ میزدم اون بود،تا اینکه چندشب پیش احساس کردم دیر جواب تلفن هامو میده یا اگه پیام میدم جواب نمیده و در کل داشت دور میشد ازم،دیشب ک فک کردم دیدم بخاطر اینه ک من ب قدرتش وابسته شدم و الله یکتارو فراموش کردم،شرک ورزیدم و اصلا حواسم نبود ک اصل چیه و فرع کدومه،دیشب تو دفترم با خدای خودم صحبت کردم و بهش گفتم من نمیدونم چجوری،از کجا،من خونه ی موردعلاقه مو(جزئیاتشم کامل نوشتم) از تو میخام و رو هیچ کی حساب نمیکنم،ب هیچ کس غیر تو قدرت نمیدم و قدرتو از هر انسانی و هر عامل بیرونی میگیرم تو ذهنم،فقط من هستم و خودت،هدایتم کن ب سمت بهترین خونه و خودت هوامو داشته باش
برا ذهنم با منطق،دلیل و برهان آوردم و گفتم مگه کم تابحال الله یکتا هدایتم کرده؟مگه برا فلان ماجرا از خودش کمک نخاستم و هدایتم نکرد؟مگه همین خدای مهربونم نبود ک تابحال هرچی ازش خواستم و بهم داده؟مگه تابحال برا هزینه های زندگی تنهام گذاشته؟اینارو ب ذهنم گفتم و یکم ته دلم قرص شد
این روزا اصلا دربند اون ادم نیستم و برا انجام کارام باهاش تماس نمیگیرم،کارمو ب خدا سپردم و آسوده م و مطمعنم بهترین خونه رو برام پیدا میکنه
بهرحال،متشکرم ازتون برا انتشار این فایل و آموزه هاتون
همینجا میام تا چند روز آینده و خبر خرید خونه ی جدیدمو بهتون میدم
مطمعنم ک خدای مهربونم بهترین خونه رو برام فراهم میکنه
دوستون دارم
درپناه خدای مهربونمون باشید
سلام دوست عزیز و مهربانم
سپاسگزار خدای مهربانم هستم که منو به پیام شما هدایت کرد.
امروز همش یه سری فکرها تو ذهنم رد میشد.
میگفتم خدای به این بزرگی که همه چیز آفریده، به یه مورچه یاد داده که چطوری اطراف پاکسازی کنه و تمیز کنه واقعا قدرت اینو نداره که من زندگیمو بهش بسپرم و هدایتم کنه؟
درونم گفت معلومه که داره خداوند قدرت مطلق در آسمان ها و زمینه
خداوند یگانه هدایتگر ما به سمت خوشبختی و سعادته
فقط کافیه بندگیشو بکنیم، ایمانمونو بیشتر کنیم
یکتاپرست باشیم
یک قدرت رو ببینیم و زندگیمونو به دستای مهربونش بسپریم
دوست من خداوند هدایتگرتون به روابط عاشقانه زیباتر، سلامتی بیشتر و ثروت بینهایت باشه.
با آرزوهای خوب براتون
۱۰دقیقه پیش داشتم با خدا حرف میزدم میگفتم خدا ی کار کن مامانم و خانوادم باهام خوب بشه کنارم باشن ولی ته این حرفم این بود که من وقتی اونا خوبن حالم خوبه وقتی اونا باهام خوبن حس تیکه گاه و پشت و پناه بودن بهم دست میده
اینطوری داشتم رو اونا حساب باز میکردم که خدا اونا باشن اگه نباشن من نمیتونم ،دفعه اول پیامو شمارو خوندم گفتم خب من که این شرک و ندارم ولی الان فهمیدم چند روز بود داشتم به رابطه خانوادم باهام حساب میکردم بع عنوان پشت و پناه میخواستم حال خوبمو اونا بهم بدن تو دلم همش گله میکردم ازشون ،میخواستم کنارم باشن ،همش میگفتم خدا میدونم اگه کنارم باشن حالم خوب میشه هااا غافل ازاینکه دارم شرک میورزم به خدا به خودم!
ممنون که پیامتون یه گوشزد قوی بود برای این روزام
سلام استاد و دوستان خوبم
توحید ! همه چیزه اگر درکش کنیم . تمام مشکلات ما از ندیدن دستان خدا و منطقی فکر کردنه.
هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر ، آرام تر از آهو بی باک تر از شیرم
هر لحظه که میکوشم در کار کنم تدبیر ، رنج از پی رنج آید زنجیر پیِ زنجیر
?باید توحید داشت
باید به خدا بسپاری….
?اونه که جریان خیره ، آخرشم تو رو میبره سمت خیر و خوشی بیشتر
?باید قدرت رو از غیر خدا بگیری ، حتی ذهنت… که نجواگره . باید فقط بسپاری به خدا
توحید یعنی تمام کارارو خدا میکنه.
توحید یعنی…
انقدر جرات و جسارت داشته باشی که بتونی تو اوووووج نگرانی و دل مشغولی بگی :خدای من ، داره کارامو ردیف میکنه ، بعدشم تو دلت قشنگ حس کنی که خدا داره برات همه کار میکنه.?
?توحید یعنی شُل کن و انقدر گیر نده به چگونگی و آخه چیکار کنم هااااا ، بزار خدا برات کارا رو پیش ببره.
توحید یعنی رها باش…
از همه چیز و همه کس رها باش،،،
ولی…..?ته دلت یه خدایی داری که باهاش یه آرامش همیشگی داری
آرامش تو صدات هست
تو نگاهت هست?… تو نفس کشیدنت? ، تو راه رفتنت ، تو صحبت کردنت.
توحید توحید توحید…..
وقتی توحید داری ، دیگه تو کلّ ?دنیاااا یه تویی و یه خدا ….
یه خواسته و یه پاسخ…
یه عبد و یه رب… دیگه هیشکی و هیچی برات تعیین کننده نیست.
?توحید اونجاییه که حتی ذهنتم خاموش میکنی و خودتو میندازی بغل خدا
و فقط به هدایتهای خدا گوش میدی و انجامشون میدی.
توحیدی بودن یعنی تکلیفت روشن و راحته تو میگی به خدا و خدا برات انجام میده و تماااام موجودات حتی انسانها مسخر تو میشن و کل دنیا به راه میفته تا تو رو به خواسته ات برسونن.
توحید یعنی
ایمان (بی قید و شرط به خدا) تسلیم بودن محض.
توحید یعنی خدایا من فقط و فقط و فقط… به تو میگم و ، فقط و فقط و فقط… از تو توقع دارم.
یعنی زهمه دست کشیدم که تو باشی همه ام
به نام خدای مهربان
سلاااااااااااام
سلام به استاد عباس منش و خانم شایسته و تمام دوستان همفرکانسی عزیزم
خدا رو شاکرم که در مسیر توحید و یکتا پرستی قرار گرفتم و با حرکت در این مسیر موجی از آرامش و احساس خوب رو در وجودم حس میکنم ….خداااااااااااااایا شکرررررررررررت
خدای مهربانم….
احساس ریختن اشکهایی که از شوق نزدیکی به خودت ، گونه هایم را نوازش میکند را با تمام دنیا عوض نمیکنم
این احساس قشنگترین احساس دنیاست…
وقتی که به تضاد بر میخوری و حس میکنی که همه درها به رویت بسته شدند و احساس ناتوانی داری و در اوج مشکلات هستی ، و در آن حس و حال یاد خدا آرامت میکند و آرامش عجیبی تمام وجودت رو فرا میگیرد و اشک شوق از چشمانت سرازیر میشود رو فقط باید تجربه کرد تا بتوان درکش کرد …
امیدوارم که تمام دوستان عزیز و همفرکانسی همیشه شاد و سلامت و ثروتمند باشند و اگر اشکی از چشمانشان سرازیر شد از شوق نزدیکی به رب و حس سپاسگزاری باشه ??
سلام استاددستتون دردنکنه برای فایل فوق العادتون چقدرحرفهاتون بدلم میشینه شما واقعا یک انسان واقعی هستین فایلهای شما زندگی من ومتحول کرد باورم بخودم زیاد شد که هم فرکانسم باشما که انقدرحرفهاتون بدلم میشینه مرسی استادعزیز
سلام عرض میکنم خدمت استاد عزیز. بنده حدود یک سال از فایل های رایگان شما استفاده میکنم و خدارو هزاران بار شکر میکنم که نتایج خیلی خوبی گرفتم. یکی از ایرادات من این بود که روی ادما حساب میکردم ولی از وقتی فایل های توحید عملی گوش کردم. دیدگاهم عوض شد و اتفاقات خیلی خوبی واسم افتاد. و در اخر از شما تشکر میکنم که این اگاهی هارو در اختیار مردم قرار میدید
سلام استاد عزیزم. امروز باز هم معجزه دیگر در زندگیم رخ داد . امید وارم قدر این آگاهی های و معجزات را بدانم و بتوانم حق آنها را ادا کنم. چند روزی هست که یکی از همکاران با من به قول معروف بد جوری چپ افتاده . تا حالا چند باری از راه های مختلف خواسته به ضربه بزنه. دیروز بابت همین قضیه خیلی حالم بد بود. نشانه ام را نخواندم . اصلا دور شده بودم . هر کار کردم نشد که فایل های دیگه رو گوش بدم. و راستش چندین اتفاق نا خوشایند برام افتاد . امروز صبح دیگه گفتم اونو رها میکنم و بیخیالش میشم. اومدم به سایت نشونه ام را که دیروز دانلود کرده بودم گوش کردم . انگار برا خودمن و شرایط من بود. غیر از مشکل خودم چند موضوع دیگه هم برام حل شد.خدایا ازت ممنونم که اینقدر هوامو داری . تازه چند دقه پیش بهم خبر داردن لپ تاپم که چند روز بود خراب بود درست شده و میتونم دوباره تمام فایل ها گوش کنم . خدایا هزاران بار شکرت . استاد عزیز بازم ممنونم.