اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
من دیشب بعد از گوش دادن به این فایل ،خیلی فکر کردم به اینکه دیگه چیا ممکنه ایراد داشته باشم که از قانون درست متوجه نشدم
یاد این افتادم که
هر کس هر ایده ای بهم میداد میگفتم این فرد هیچی نگفته که خدا بهم گفته و بلافاصله مثلا مامانم ایده ای بهم میگفت ،میگفتم مامان خدا از طرف تو این حرفو به من گفت و تشکر نمیکردم یا اگرم تشکر میکردم یه بار یا دوبار اونم زبانی نه از ته دلی که استاد گفتن باید از ته دل باشه شکر گزاری
پیش اومده بود که از ته دل هم شکر گزاری کنم و از درون حس فوق العاده ای داشته باشم ولی چند باری هم این فکرو داشتم که من باید اینجوری فکر کنم که اون فرد از طرف خدا بهم گفته و تشکرمو بکنم ولی اینم بهش بگم که تو دستی از دستای خدا بودی
اینم یادم اومد که من که گفتم خدا چگونگی کارام با خودت دقیقا دیشب بود داداشم بهم گفت
تابلوت چی شد بردی به اون گالری ،که تو نمایشگاهش شرکت کردی ،که پاره اش کرده بودن ترمیمش کنن ؟
گفتم یه بار که رفتم نبودن همایش داشتن
یه بارم پیام دادم جواب ندادن
داداشم گفت استاد من که میشناسه اونارو گفت بهت بگم که اگر جواب ندادن بگی که از آشناهای استاد من هستی تا کارتو پشت گوش نندازن
و تا نمایشگاه مسقط کاراتو به وقتش انجام بدن
من بلافاصله گفتم که نه خدای من خودش همه چیو انجام میده
بعد تو دلم گفتم من اگه برم بگم اونموقع شرک میشه که استاد رو واسط قرار دادم که کارم حل بشه
ولی وقتی دیشب فکر میکردم اینو متوجه شدم که خدا از طریق آدما داره بهم کمک میکنه
یاد حرف استاد عباسمنش افتادم که میگفتن تو برو کاراتو انجام بده مثلا اگر نیاز به کمک داری تا کارت انجام بشه درخواستتو بکن ، اگر انجام داد اون فرد تشکر کن و تو قلبت بدون که کار خدا بوده
ولی اگه به درخواستت جواب نداد ناراحت نشو و بگو باشه حتما خدا از یه دست دیگه میخواد بهم برسونه و کمک کنه
الان فهمیدم که اینم ایراد داشتم که انگار مقاومت داشتم فکر میکردم که من اگه کمک یکی رو قبول کنم شرک میشه
درصورتی که خدا اون فردو برام فرستاده تا کمکم کنه
از خدا ممنونم که زود بهم گفت که ایراد کارم کجاست تا سعی کنم تصحیحش کنم
و از شما بینهایت سپاسگزارم که این آگاهی هارو در اختیار ما قرار میدین و بینهایت عشق و شادی و سلامتی و ثروت از خدا براتون میخوام
امروز خدا منو هدایت کرد اول به عقل کل بعد از اونجا هدایتم کرد اینجا
خدا منو هدایت کرد این فایل تا بفهمم که اون کارام نادرست بوده و سعی کنم تصحیحش کنم
اینکه من تو نوشتن نظرام ، مینوشتم دستی از دستان خدا هستین و سعی میکردم هی تکرارش کنم چون که از استاد شنیده بودم که گفتن سپاسگزاری کنین ولی تو دلتون بدونین که دستی بوده از دستان خدا
بعد وقتی مینوشتم ،سپاسگزاری میکردم فکر میکردم که اگه این کلمه رو نگم که شما دستی بودین از دستان خدا یا به کسانی که از پاسخ هاشون میخوندم مینوشتم دستی از دستان خدا هستین و الان که هدایت شدم به این فایل دیدم درست نیست
من اینجوری هدایت شدم اینجا که
چند ساعت پیش داشتم با باورایی که نوشته بودم و به صورت ضبط صدای خودم چند روزه میشنوم
درمورد باورای عشق من هر بار گوش میدادم تکرار میکردم ذهنم مقاومت میکرد و برعکسشونو میگفت منم دیدم اینجوریه گفتم خب من نکنه یه ترمز دارم که اینجوری میشه
و از خدا کمک خواستم رفتم عقل کل نوشتم ترمز برای عشق
و هدایت شدم به صفحه ای که یه نفر سوال پرسیده بود بعد در جواب یه نفر دیگه گفته بود که تمام باور ها تهش به توحید میرسه که در اصل باید باورای توحیدیتونو تقویت کنین اونا خود به خود رفع میشن
بعد من برام سوال پیش اومد گفتم چجوری یعنی آخه استاد عباسمنش که هم تاکید دارن رو باورای توحیدی و توحیدی عمل کردن
بعد تو فایلاشونم که گوش میدم میگن که باورای قدرتمند بسازید و تکرار کنید الان من چیکار کنم
باز رفتم تو دفترم نوشتم برای خدا که خدا ازاین به بعد من فقط باور توحیدیمو تقویت میکنم و به تو سپردم فقط باهات حرف میزنم تو هم بقیه رو حل میکنی
بعد دوباره باز هدایت شدم سمت همون سوال و جوابا که همون دونفر باهم درموردش چندین بار صحبت کردن که حرفای استاد عباس منش رو نوشته بودن و برام تکرار شد
بعد من که خوندم متوجه شدم که هم باور توحیدی و هم باور قدرتمند کننده راجع به عشق و ثروت و سلامتی و… هردو سرجای خودش لازمه
بعد من اومدم گفتم بذار ببینم توحید عملی رو بازم گوش بدم خیلی وقته گوش نداده بودم فک کنم دوماهی میشد
بعد تو گوشیم نوشتم توحید همه فایلایی که دانلود کردم و گوش دادم بودن ولی شماره 4 و 7 نبود تو گالریم
اومدم دانلود کردم
تا دانلود میشد اولشو گوش میدادم یهویی پرید تو دقیقه 27:57
گفتم یعنی چی ؟حتما خدا میخواد چیزی بهم بگه
بعد گوش دادم دیدم بله درسته
من چند تا ایراد دارم تو این سه ماه خیلی تکرار کردم شاید ندونسته بوده یکیش که گفتم دستی از دستان خدا رو هی مینوشتم تو حرفام
فکر میکردم اگه ننویسم یه جوری انگار شرک شده
یا باید زبانی هم بگم تا درست باشه
انگار درست نفهمیده بودم منظور این حرفو
الان که گوش دادم به حرف استاد گفتن که
توحید رو در قلب باید کار کرد تا در زبان
سعی میکنم به همه اینا که شنیدم و فهمیدم که ایراد داشتم درست کنم و از خدا میخوام کمکم کنه
در مورد قضاوت که گفتین
یاد چند روز پیشم و این سه ماهم افتادم و گفتم طیبه دقت کن از این به بعد ، که میگفتم تو اینجوری باش مثلا درمورد غیبت و چیزای دیگه که البته سعی میکردم که خودمم غیبت نکنم ولی تو خونه تا از کسی میخواست کسی بگه میگفتم غیبت نکنید و دو سه روزه دیدم من که تمرین میکردم از کسی چیزی نگم چند روزه که دوسه بار خودم گفتم
الان که دیدم این فایلو درمورد قضاوت فهمیدم ایرادم کجاست
یا درمورد نصیحت، که میگفتم به مادرم فلان چیز شرکه نگو یا خودم کاری میکردم میفهمیدم شرک بوده میرفتم به مادرم میگفتم که شرک بوده و درموردش حرف میزدیم
ولی هر بار یه صدایی میگفت بهم نگو خودت عمل کن با کسی حرف نزن
چند باری توجه میکردم ولی چندین بار توجه نمیکردم به صدای درونم
درست درک نکرده بودم ولی سعی میکنم از این لحظه بیشتر خودم عمل کنم درمورد همه چی
منم یه زمانی افتاده بودم تو این مسیر اشتباه،بله انسانها اصلا مهم نیستن اینا را خدا فرستاده که کار منا انجام بدن،تشکر و سپاسگزاری فقط و فقط مختص خداست اینا کی باشن که من بخواهم تشکر کنم خصوصا اون اوایل ،بعد دیدم نه بابا کلی از ارتباطات را از دست دادم و یه غرور کاذبی منا گرفته بله عالم دهر شدم و فقط خودما آدم میدونم و بقیه که هیچ،بحث با این بحث با اون که من فقط خدا را درک میکنم و من فقط را میشناسم، تو که هیچی حالیت نیست.
یکی از مهمترین وتاثیرگذار ترین فایل های استاد عباسمنش بحث توحید و شرک هست و تا قبل از ایشان هم بهترین اساتید هم اصلا وارد این بحث نمی شدن چون درک آنها از بحث توحید کاملا غلط بود.
از جمله فایل های استاد که رایگان هم هست و میشه اصلا محصولات را نخرید و فقط بااین به موفقیت رسید بحث توحید هست .
چراکه ما بدون واسطه وصل به الله که منبع خوشبختی و سلامتی و ثروت و نعمت هست، می شویم و دلیلی نداره بخاطر رسیدن به خواسته ها نگران باشیم .
والبته باید یاد بگیریم که ایمان خود را به خدا نشان بدهیم و مثل استاد عمل کنیم و از شرکت کشتی سازی استعفا داد و قرار شد بره جوراب بفروشد و با درآمد آن خرج خانواده خودش رابده و الیته خدا در کارش گشایش ایجاد کرد که حقوق ایشان 10 برابر بالاتر شد و با شرایط بهتر.
پس بهترین الگوی ما وجود استاد عباسمنش هست که از کجا به کجا رسیده فقط با تغییر فرنکاس و تغییر باورهای خودش .
اصلا نمی دونم چطور سپاسگزار خداوند وشما استاد مهربونم باشم، به خاطر اینکه بهم فرصتی داد تا قبل مردنم ورفتنم از این دنیا وتمام شدن فرصتم، بشناسمش ودرکش کنم و باهاش دوستی کنم و رابطم رو برپایه عشق و مودت بذارم باهاش..
بعد اونهمه سال نشناختنش، بعد اونهمه سال دوری وترس ازش،بعد اونهمه سال گله وشکایت کردن ازش، بعد اونهمه سال گریه وزاری والتماس کردن بهش، بعد اونهمه سال بی تفاوتی نسبت به عشق ومحبت و مهربانیش…
واینکه از زبان شیرین وگویای شما به طریقی سهل و ساده وراحت ودلنشین، کاری کرد که من بفهمم توحیدی زندگی کردن چه شکلی هست، اصلا توحید چی هست و چه کمکی به سعادتمند وخوشبخت زندگی کردن من میکنه…
استاد جاااانم، بی نهایت این نگاه توحیدی که از شما اموختم رو دوست دارم، اینکه بابت هر چیزی که عقل میفهمه ودرک میکنه،بایت هر آنچیزی که چشمها می بینن وگوشها می شنوند و قلبم احساسش میکنه، قدر دان وسپاسگزار خداوند باشم با علم بر اینکه خالق من فقط برای من خیر وخوشی میخواد، برای همین هر انچه که بهش نیاز داشتم ودارم رو برام قرار داده وفقط کافیه من بتونم اینو درک کنم وبفهممش…
که نه من ونه هیچکسی، در جهان غیر خداوند قدرت اینو نداشته ونداره که تا این حد از نیازهای من مطلع باشه و همونقدر دقیقا و بی نقص، منو بی نیاز کنه نسبت به هرچیزی که بهش محتاج ونیازمندم…
چقدر فرقه بین اینکه باور داشته باشی محکوم به زندگی سخت وطاقت فرسا و تقدیر وسرنوشت از پیش تعیین شده ای هستی …
تا اینکه باور داشته باشی خودت وفقط خودت خالق تمام اتفاقات زندگیت هستی ، حالا یا اگاهانه ویا ناآگاهانه چیزهایی رو به زندگیت دعوت میکنی که فقط وفقط از ذهن وقلب خودت گذشته و بازتاب توجهات پی درپی خودت هست این زندگی که الان درش هستی!
چقدر فرقه بین اینکه باورت این باشه که تا حالای عمرت و که باختی و در شکست و ناکامی گذشته مابقیشم بذاری باری به هرجهت بگذر فقط به خاطر اینکه باور کردی قدرت تغییر مسیر زندگیت رو نداری چون خالقت خواسته که تو جزء اون افراد نگون بخت وبدبخت جهان باشی …
تا اینکه باور داشته باشی اساس جهان بر خیرو خوشی هست، وخالقت برات فقط خیر میخواد وانقدر دوستت داره که هر لحظه منتظره تا تو تصمیم بگیری که اختیار زندگی واموراتت رو بدی دستش و تا اونم دستتو بگیره وراهیت کنه به مسیر پراز خیر وسعادت و خوشبختی…
من از شما یاد گرفتم که همه چیز رو لطف ونعمت خداوند ببینم، وهیچوقت هیچوقت حتی دقیقه ای، این اعتبار رو به خودم ندم که هر چه موفقییت وخیر وخوبی هست در زندگیم رو خودم با قدرت خودم وشم اقتصادی خودم ویا با عقل وهوش خودم ویا زرنگی خودم،بدست اوردم، بلکه سعی میکنم همیشه به یاد داشته باشم که هر چه دارم هرچه هستم از لطف و رحمت خداست، این خدا بوده که کمکم کرده تا بتونم این شخصییت واین زندگی دلخواه رو برای خودم بسازم، اینکه همیشه یادم باشه که حتی بدون اذن واراده اش نمی تونم قدم از قدم بردارم واگه به خودم وهرکس دیگه امید ببندم و تکیه کنم، با شدت تمام زمین میخورم، چون قدرت تنها در دستان رب العالمین هست وبس، واگه بهش ایمان قلبی داشته باشم اون قدرت رو به من میده وبه افرادیکه که به کمکم بیان، وعشق ومهربانی رو از سمت خداوند بهم هدیه کنند..
اینکه وقتی به خاطر دارم که هر چه دارم از خودشه، اینکه میدونم ویقین دارم این خودشه ، که جاری وساری میشه به شکل موقعییت های خوب، شرایط خوب، آدمهای خوب، سلامتی وتندرستی، به شکل پول ومال واموال و به شکل نام نیک و صداقت و عشق و محبت درونی وقلبی، به شکل ارامش و امنیت توی تک تک لحظات زندگیم…
من از شما یاد گرفتم که چطور از خداوند و چطور از آدمها و هر آنچه که میدونم نعمت هست وبرکت وخیر، توی زندگیم، تشکر وقدردانی کنم..
من یادگرفتم که همیشه اول بخدا میگم خدای مهربونم عزیز دلم من واقفم به اینکه این آدم یا آدمها، این شرایط وموقعییت ها، و تک تک این امکاناتی که در اختیارم هست همه از جانب توست برای همین برای تک تکشون ازت سپاسگزارم…
و از ادمها هم تشکر میکنم و گاهی حتی به بعضی آدمهایی که واقعا میدونم عشق ولطف بی نهایتی بهم دارند میگم که ازت ممنونم که از که عشقی ومحبتی از جنس عشق ومحبت خداوند بهم داشتی، واتفاقا وقتایی که این حرفو میزنم طرف مقابل دلش میخواد که بیشتر در این حالت خداگونه بمونه و دست خداوند باشه برای پراکنده کردن عشق ومهر خداوند روی زمین…
قبلنا، قبل آشنایی با شما، یه نفهم نادان وجاهل بودم که نه تنها اونچه که در اختیارم بود رو نعمت نمی دیدم بلکه با ناسپاسی و نادیده گرفتن نعمتهای خداوند اونها رو به کفر وبدی تبدیلشون میکردم، جوریکه اون نعمت میشد باعث عذابم واینو من با تمام وجودم وقتی به گذشته ام نگاه میکنم میفهمم..
اگر سپاسگزاری هم بود چه از خداوند چه از بندگانش از روی ترس بود، ترس از دست دادن اون حمایتها، ترس اینکه اگه شکرگزاری نکنم از من میگیرتش، اینکه من نعمت وبرکتی رو از دست میدادم معنیش این نبود که خداوند اونو ازم گرفته معنیش این بود که من با ناشکرهای مکررم از مداری که توش پراز خیر وبرکت وخوشی ونعمت هست فاصله گرفتم ودور شدم…
انقدر این باور قدرتمند رو دوست دارم، اینکه کوچیکترین چیزهارو سعی میکنم ببینم و قدردانش باشم و اونهارو لطف خدا بدونم، وهمین باعث شده خیلی به یادش باشم، و وقتی بیادش هستم خدا هم به یاد منه، وقتی باعشق صداش میکنم وازش راضی هستم اونم باعشق جوابم رو میده و ازم راضیه، از کجا اینو میفهمم؟؟؟؟؟
از آرامشی که دارم، از احساس امنیت وشادی درونی که در وجودم در اکثرا ساعات شبانه روز هست…
به جای اونهمه ترس از دست دادن وترس عذاب و اونهمه گله وشکایت وگریه وزاری…
من به یقین رسیدم واین یقین در وجودم به شکلی هست که باور دارم وقتی من در مدار دریافت هستم نه تنها چیزی رو از دست نمیدم بلکه همیشه داره چیزهای خوبی نسیبم میشه که از قبلی بهتره، بیشتره، با ارزشتره…
اصلا به قول شما محاله کسی تو مسیر صداقت ودرستی وایمان و یکتاپرستی وتوحید باشه وجهان چیزی رو ازش بگیره و داشته هاشو از دست بده…
تازه شخص موحد و یکتاپرست با هر از دست دادنی باعشق وامید و شادی منتظره که چیزی بهتر وبیشتری بهش داده بشه…
هیچ ادایی ندارم در اینکه چقدر توحیدی دارم عمل می کنم و چقدر یکتاپرست والبته شاکر هستم، اما اینو به وضوح توی زندگیم می بینم که هر آنچه که به عنوان ارامش وامنیت وشادی و اسودگی خیال هست رو وراحتی در انجام امورات زندگی رو دارم مدتها تجربه میکنم به لطف الله مهربان…
به قول شما انگار چرخ دنده های زندگیم رو غن کاری شده و چرخ زندگیم شکر الله داره رون میره، صاف و راحت…
شکرگزاری وقدردانی، قلبی که باشه چه از خداوند، از چه خودت، چه از دیگران، مثل یه دونه گندمی میمونه که کاشتی تو دل خاک وازش صدها وصدها دونه گندم رشد میکنه…
اصلا شکرگزاری وقتی اتفاق میفته که به این درک برسی خالقت برای اینکه تو ، توی زندگیت سعادتمند باشی وراحت زندگی کنی چه کارایی برات کرده و روحتم خبر دار نشده…فقط برگردی ونگاهی پشت سرت بندازی وببینی که کی بوده که تمام گند کاریهاتو جمع کرده و پاک کرده و کجاها،نجاتت داده و به دادت رسیده و کجاها دستتو گرفته و آبروتو خریده و بالابردتت، در حالیکه تو، فکرشم نمیکردی، توانشم نداشتی، اصلا از پسش بر نمی اومدی و از دست هیچکس هم برات کاری بر نمی اومده ولی اون نیروی برترت، خدا برات انجامش داده…
وقتی اونها رو به یاد بیاری و درکشون کنی، دیگه بعدش کم کم میسپاری بهش وهی نتیجه مثبت میگیری و هی توکلت ایمانت بیشتر میشه و هی قدردانتر وسپاسگزارتر میشی…
چون میدونی فقط باشکرگزار بودنت بابت نعمتها واستفاده درست از اونها، می تونی خیلی راحت به خواسته های بیشتر وبزرگترت برسی….
99 درصد آدمها وقتی ازشون قدردانی میشه بیشتر اون کار خوبو تکرار میکنند…
حالا دیگه ببین خدا که صاحب همه ی خیر وخوشیهای دنیاست بعد شکرگزاری وسپاسگزاری هات برات چیکار میکنه…
الهی هزاران بار شکرت ای مهربانترین مهربانان بابت همه چیز…
استاد مهربونم استادقشنگم هر لحظه وهمیشه در پناه امن خداوند باشید در کنار مریم عزیزم…
که مارو از دره سقوط از جهل ونادانی به سمت اگاهی به سمت نور به سمت سعادت وخوشبختی ویکتاپرستی وتوحیدی زندگی کردن هدایت میکنید.
عزیزم چقدر زیبا نوشتی چندبار کامنتتو خوندم و میخواستم نکته برداری کنم ولی واقعا همشون عالی بودن باورت میشه همه رو تو دفترم نوشتم که بارها بخونمش و امیدوارم بتونم عمل کنم و بتونم نگاهمو به خداوند مثل شما و استادم کنم بازم سپاسگژارم که دیدگاه قشنگتو نوشتی
خیلی نکته ها و درس های عالی از صحبت های استاد یاد گرفتم
اولین نکته برای من این بود که ما آدم ها چیزی را که دوست داریم و چیزی را که می خواهیم می شنویم و می بینیم
این یعنی اینکه من می خواهم براساس باورها و افکاری که دارم می خواهم بشنوم
بجای اینکه ذهن خودم را خالی بگذارم تا نکته ها ودرس های جدید را بشنوم و بر جان من جاری بشود
اینگونه عمل کنم بی شک آگاهی های من بهتر و بیشتر می شود و راحتر می توانم پی به حقایق ببرم
یک نکته دیگر
در کلیه امور زندگی خودم کاری به هیچکس نداشته باشم
نیازی نیست که تایید دیگران را داشته باشم
می توانم روی خودم حساب باز کنم و از خدای مهربان خودم هدایت بخواهم
بی شک اینگونه عمل کنم نه تنها آرامش در وجود من قرار می گیرد کارهای من هم براحتی و به آسانی به انجام می رسد
یادم باشد که در ذهن خودم همیشه قدرت را به خدای خودم بدهم و هیچ کاری بیرونی نداشته باشم
قدرت را به عوامل بیرون ندهم چرا که با این کار قدرت را از خدای خودم می گیرم و آنوقت شیطان براحتی در ذهن من نفوذ می کند
ایمان و توکل به خدای مهربان مهمترین کاری است که می توانم در زندگی خودم داشته باشم و از او هدایت بخواهم و او دستهای من را خواهد گرفت و براحتی به سر منزل مقصود می رساند
یک درس بگیر
همیشه در ذهن خودم قدرت را به خدای خودم بدهم
همیشه تشکر نهایی و کافی را از خدای خودم داشته باشم
اما یادم باید که دیگران و اطرافیان در زندگی من و در اطراف من آنها دستهای خداوند روی زمین برای من هستند تا به من کمک کنند تا من به خواسته های خودم برسم
پس همیشه باید سپاسگذار و قدردان محبت ها و کمک های دیگران هم باشم ولی در نهایت تشکر واقعی و قدرت عالی را در ذهن خودم به خدای خودم بدهم
اینگونه عمل کنم دیگر هیچ وقت شرک نمی ورزم و همیشه آرامش سهم زندگی من خواهد بود
نکته عالی دیگر برای من این بود
وقتی که از کسی تشکر می کنم آن شخص از این تشکر من خوشحال می شود و برای کمک کردن به من در دفعات بعدی زندگی من بسیار مشتاق تر می شود و این همان دیدن نعمت های اطراف زندگی خودم است
تنها شرط این است که قدرت را فقط به خدای خودم بدهم و بدانم که همه اینها دستی از دستهای خدای مهربان است تا من به راحتی به خواسته های خودم برسم
دقیقا من هم در زندگی خودم هر بار که روی دیگری حساب باز کردم
در ذهن خودم فکر می کردم که باید فلان دوست باشد تا کار من پیش برود همان جا شکست می خوردم و همان جا مدت ها به عذاب و زحمت می افتادم تا کار من گره می خورد و در نهایت ختم بخیر هم نمی شد
هر زمان چشم به دستهای یک نفر داشتم تا برای من کاری انجام بدهد
او به من قولی داده بود
پولی می خواستم
آنقدر به زحمت می افتادم که خیلی اوقات به پشیمونی می افتادم
اینها همگی برای من درس هایی داشت که چرا باید دل به بنده خداوند بدهم و در حالیکه خود او آفریننده و خالق همه است
بارهای بار کارم در یک جا گیر می افتاد و او برای من بهترین راه کارها را به اجرا می گذاشت
یادم می آید که هر زمان از او کمک می خواهم اینقدر برای من آرامش را در پی دارد که خیلی حالم خوب می شود و حتی اگر کارهای من هم انجام نشود باز حالم خوب است و هرگز دچار نگرانی و دلواپسی نمی شوم
دل به او سپردن من را به آرامش می رساند
ممنونم استاد عزیز بخاطر تهیه این فایل های دانلودی توحیدی
به نام خداوند مهربانی ها.سلام دوستان عزیز.سلام خدمت استاد و خانم شایسته.من هنوز صحبت های استاد تموم نشده و اتفاقا اول صحبت ها هستش که این کامن رو نوشتم و دلیلش هم اینه که قرآن رو باز کرده بودم و داشتم سوره ی انعام و درست همون قسمت حضرت ابراهیم رو میخوندم که دقیقا استاد همین آیه ها رو خوندند و واقعا این پدیده ی همزمانی خیلی برای من جالب بود.به فال نیک گرفتم و به هدایت الهی بیشتر امیدوار شدم و ایمان آوردم.براتون عشق و نور آرزو میکنم و عاشقتونم.
با سلام خدمت دوست هم فرکانسی و نوری خانم آناهیتا.از شما سپاسگذارم و براتون عشق و نور الهی آرزو میکنم.امیدوارم ثروتمند سعادتمند و موفق باشید.از پیام پرمعنا و زیباتون استفاده کردم.بسیار عالی بود.ایشالا همینطوری و عالی پیش برید و روز به روز موفق تر باشید.
توجید یعنی به عوامل بیرونی قدرت ندی که مانع حرکتت بشن
توحید یعنی نزاری عوامل بیرونی برات ترس هایی ایجاد کنن و نزارن حرکت کنی
توحید یعنی ایمانت رو نشون بدی
توحید یعنی شجاعت در عمل
توحید یعنی ایمانی که عمل میاورد
و چه کسی وفادار تر از خداوند به وعده خویش است
وقتی خودباوری نداری عزت نفس نداری یعنی به عوامل بیرونی قدرت دادی و قدرت رو از خدا گرفتی پس مشرکی .هی توجیه میاری چون قدم کوتاهه چون بابام پولدار نیست چون تو این خانواده ام چون پول ندارم نمیتونم این کارو انجام بدم .
نکته:هر وقت خواستی از دیگران ایراد بگیری اول به نتایج خودت نگاه کن و دیگران رو قضاوت نکن چون به قول امام صادق انقدر زنده میمونی تا در شرایط اون قرار بگیری
نکته:
توحید و ایمان به خدا در قلب توست و تو باید از آدم ها تشکر کنی
وقتی در مسیر درستیم :نتایجمون درسته و بصورت پایدار
ما میتونیم سر هر کسی کلاه بزاریم ولی سرجهان رو نه و انقدرچک و لغط میخوریم تا …
با سیلی ازجهان مشکل نداشته باش….چون زودتر میفمی زودتر اصلاح میکنی و ادامه میدی
نکته زیبایی استاد در ابتدای صحبت های خودشان داشتند
آدم ها آنچه را که دوست دارند می شوند
آن چیزی را که می خواهند بشنوند و درک کنند همان را می شنوند و درک می کنند
این بسیار مهم است
این بدان معن است که نسبت به هر چیزی پافشاری نداشته باشم و ببینم و بشنونم و بعد در مورد آن تحقیق کنم و آنرا بپذیرم و یا نپذیرم
یک درس عالی دیگر
خودباوری و عزت نفس یکی از مهمترین گزینه هایی است که باید همیشه روی خودم کار کنم و از کمک بگیرم برای بهتر شدن حال خوب خودم
خودباوری آنقدر مهم است که در ذهن خودم قدرت را از دیگران بگیرم و روی خودم سرمایه گذاری کنم
این من خودم هستم که زندگی خودم را کنترل می کنم و دیگران هیچ نقش و تاثیری در زندگی من ندارند
من خودم بارهای بار عامل خوشبختی و حال خوب خودم را در گرو داشتن این می دانستم که فلانی به من کمک کند
فلانی اگر نباشد من گرفتار می شوم
فلانی اگر کمک من نکند من زمین می خورم
نکند خدای نکرده فلانی از دست من ناراحت بشود
همه اینها و امثال این حرف ها و افکار در این جهت نوعی شرک در ذهن من بود
سبب می شد که نه تنها نتوانم جواب و نتیجه عالی و خوب نگیرم بلکه به دردسر هم بیفتم و کلی حس و حال بد را داشته باشم
بله من در ذهن خودم را قدرت را به دیگری داده بودم
قدرت را از خدای خودم گرفته بودم و رنگ او را کمرنگ تر کرده بودم
این سبب می شد که نتوانم آرامش داشته باشم
سپاسگذار بودن هم یکی از مهمترین نکته هایی است که من در این فایل یاد گرفتم
درست است که دیگران دستی از دستهای خداوند هستند و آنها برای خدمت کردن به من آماده و مهیا هستند ولی با سپاسگذاری کردن من قدردانی خودم را به نعمت های این جهان نشان می دهم و این سبب می شود که از آن نعمت بیشتر به من داده بشود
این سبب می شود که خدای مهربان و جهان هستی از این دست نعمت ها بیشتر و بیشتر در سر راه من قرار بدهد
هر چه بهتر و بیشتر ببینم بهتر و بیشتر به من داده می شود
این مهمترین درس امروز برای من بود
این را باید درک کنم که بحث خدا و توحید و خداشناسی باید از درون و دلی باشد
من باید به این درک برسم که خداشناسی از قلب من برخیزد و هیچ نیازی به زبان و رفتار و عمل نیست
همان که در دل خودم و در درون خودم به خدای خودم امان و توکل داشته باشم بی شک در اعمال و رفتار من هم اثر خودش را خواهد گذاشت
تمام اینها و این نوع عملکرد منتهی می شود به دریافت هدایت ها و الهامات الهی
آنوقت با آن توحیدی که در دل خود داری و با این هدایت ها و عمل کردن به آنها دیگر همیشه روی خوب خوشبختی و آرامش و حال خوب را خواهم دید
بهترین ها برای من خواهد بود
و این درس آخر برای من از این صحبت های فوق العاده استاد بود
هر وقت خواستم کسی را قضاوت کنم اول ببینم که خودم چکار کرده ام
بعد لب به قضاوت کردن بگشایم
سپاس گذاری کردن یکی از مهمترین درس های امروز بود که من در این فایل یاد گرفتم
سلام با بینهایت عشق
من دیشب بعد از گوش دادن به این فایل ،خیلی فکر کردم به اینکه دیگه چیا ممکنه ایراد داشته باشم که از قانون درست متوجه نشدم
یاد این افتادم که
هر کس هر ایده ای بهم میداد میگفتم این فرد هیچی نگفته که خدا بهم گفته و بلافاصله مثلا مامانم ایده ای بهم میگفت ،میگفتم مامان خدا از طرف تو این حرفو به من گفت و تشکر نمیکردم یا اگرم تشکر میکردم یه بار یا دوبار اونم زبانی نه از ته دلی که استاد گفتن باید از ته دل باشه شکر گزاری
پیش اومده بود که از ته دل هم شکر گزاری کنم و از درون حس فوق العاده ای داشته باشم ولی چند باری هم این فکرو داشتم که من باید اینجوری فکر کنم که اون فرد از طرف خدا بهم گفته و تشکرمو بکنم ولی اینم بهش بگم که تو دستی از دستای خدا بودی
اینم یادم اومد که من که گفتم خدا چگونگی کارام با خودت دقیقا دیشب بود داداشم بهم گفت
تابلوت چی شد بردی به اون گالری ،که تو نمایشگاهش شرکت کردی ،که پاره اش کرده بودن ترمیمش کنن ؟
گفتم یه بار که رفتم نبودن همایش داشتن
یه بارم پیام دادم جواب ندادن
داداشم گفت استاد من که میشناسه اونارو گفت بهت بگم که اگر جواب ندادن بگی که از آشناهای استاد من هستی تا کارتو پشت گوش نندازن
و تا نمایشگاه مسقط کاراتو به وقتش انجام بدن
من بلافاصله گفتم که نه خدای من خودش همه چیو انجام میده
بعد تو دلم گفتم من اگه برم بگم اونموقع شرک میشه که استاد رو واسط قرار دادم که کارم حل بشه
ولی وقتی دیشب فکر میکردم اینو متوجه شدم که خدا از طریق آدما داره بهم کمک میکنه
یاد حرف استاد عباسمنش افتادم که میگفتن تو برو کاراتو انجام بده مثلا اگر نیاز به کمک داری تا کارت انجام بشه درخواستتو بکن ، اگر انجام داد اون فرد تشکر کن و تو قلبت بدون که کار خدا بوده
ولی اگه به درخواستت جواب نداد ناراحت نشو و بگو باشه حتما خدا از یه دست دیگه میخواد بهم برسونه و کمک کنه
الان فهمیدم که اینم ایراد داشتم که انگار مقاومت داشتم فکر میکردم که من اگه کمک یکی رو قبول کنم شرک میشه
درصورتی که خدا اون فردو برام فرستاده تا کمکم کنه
از خدا ممنونم که زود بهم گفت که ایراد کارم کجاست تا سعی کنم تصحیحش کنم
و از شما بینهایت سپاسگزارم که این آگاهی هارو در اختیار ما قرار میدین و بینهایت عشق و شادی و سلامتی و ثروت از خدا براتون میخوام
سلام با بینهایت عشق
من امروز چند تا چیز متوجه شدم که تو این سه ماه
کار میکردم یه اصل رو انگار درست متوجه نشده بودم
امروز خدا منو هدایت کرد اول به عقل کل بعد از اونجا هدایتم کرد اینجا
خدا منو هدایت کرد این فایل تا بفهمم که اون کارام نادرست بوده و سعی کنم تصحیحش کنم
اینکه من تو نوشتن نظرام ، مینوشتم دستی از دستان خدا هستین و سعی میکردم هی تکرارش کنم چون که از استاد شنیده بودم که گفتن سپاسگزاری کنین ولی تو دلتون بدونین که دستی بوده از دستان خدا
بعد وقتی مینوشتم ،سپاسگزاری میکردم فکر میکردم که اگه این کلمه رو نگم که شما دستی بودین از دستان خدا یا به کسانی که از پاسخ هاشون میخوندم مینوشتم دستی از دستان خدا هستین و الان که هدایت شدم به این فایل دیدم درست نیست
من اینجوری هدایت شدم اینجا که
چند ساعت پیش داشتم با باورایی که نوشته بودم و به صورت ضبط صدای خودم چند روزه میشنوم
درمورد باورای عشق من هر بار گوش میدادم تکرار میکردم ذهنم مقاومت میکرد و برعکسشونو میگفت منم دیدم اینجوریه گفتم خب من نکنه یه ترمز دارم که اینجوری میشه
و از خدا کمک خواستم رفتم عقل کل نوشتم ترمز برای عشق
و هدایت شدم به صفحه ای که یه نفر سوال پرسیده بود بعد در جواب یه نفر دیگه گفته بود که تمام باور ها تهش به توحید میرسه که در اصل باید باورای توحیدیتونو تقویت کنین اونا خود به خود رفع میشن
بعد من برام سوال پیش اومد گفتم چجوری یعنی آخه استاد عباسمنش که هم تاکید دارن رو باورای توحیدی و توحیدی عمل کردن
بعد تو فایلاشونم که گوش میدم میگن که باورای قدرتمند بسازید و تکرار کنید الان من چیکار کنم
باز رفتم تو دفترم نوشتم برای خدا که خدا ازاین به بعد من فقط باور توحیدیمو تقویت میکنم و به تو سپردم فقط باهات حرف میزنم تو هم بقیه رو حل میکنی
بعد دوباره باز هدایت شدم سمت همون سوال و جوابا که همون دونفر باهم درموردش چندین بار صحبت کردن که حرفای استاد عباس منش رو نوشته بودن و برام تکرار شد
بعد من که خوندم متوجه شدم که هم باور توحیدی و هم باور قدرتمند کننده راجع به عشق و ثروت و سلامتی و… هردو سرجای خودش لازمه
بعد من اومدم گفتم بذار ببینم توحید عملی رو بازم گوش بدم خیلی وقته گوش نداده بودم فک کنم دوماهی میشد
بعد تو گوشیم نوشتم توحید همه فایلایی که دانلود کردم و گوش دادم بودن ولی شماره 4 و 7 نبود تو گالریم
اومدم دانلود کردم
تا دانلود میشد اولشو گوش میدادم یهویی پرید تو دقیقه 27:57
گفتم یعنی چی ؟حتما خدا میخواد چیزی بهم بگه
بعد گوش دادم دیدم بله درسته
من چند تا ایراد دارم تو این سه ماه خیلی تکرار کردم شاید ندونسته بوده یکیش که گفتم دستی از دستان خدا رو هی مینوشتم تو حرفام
فکر میکردم اگه ننویسم یه جوری انگار شرک شده
یا باید زبانی هم بگم تا درست باشه
انگار درست نفهمیده بودم منظور این حرفو
الان که گوش دادم به حرف استاد گفتن که
توحید رو در قلب باید کار کرد تا در زبان
سعی میکنم به همه اینا که شنیدم و فهمیدم که ایراد داشتم درست کنم و از خدا میخوام کمکم کنه
در مورد قضاوت که گفتین
یاد چند روز پیشم و این سه ماهم افتادم و گفتم طیبه دقت کن از این به بعد ، که میگفتم تو اینجوری باش مثلا درمورد غیبت و چیزای دیگه که البته سعی میکردم که خودمم غیبت نکنم ولی تو خونه تا از کسی میخواست کسی بگه میگفتم غیبت نکنید و دو سه روزه دیدم من که تمرین میکردم از کسی چیزی نگم چند روزه که دوسه بار خودم گفتم
الان که دیدم این فایلو درمورد قضاوت فهمیدم ایرادم کجاست
یا درمورد نصیحت، که میگفتم به مادرم فلان چیز شرکه نگو یا خودم کاری میکردم میفهمیدم شرک بوده میرفتم به مادرم میگفتم که شرک بوده و درموردش حرف میزدیم
ولی هر بار یه صدایی میگفت بهم نگو خودت عمل کن با کسی حرف نزن
چند باری توجه میکردم ولی چندین بار توجه نمیکردم به صدای درونم
درست درک نکرده بودم ولی سعی میکنم از این لحظه بیشتر خودم عمل کنم درمورد همه چی
خوشحالم از اینکه فهمیدم ایراد کار کجاست
و سعی میکنم گوش بدم چندین بار تا بهتر درک کنم
به نام خدا
سلام
توحید
منم یه زمانی افتاده بودم تو این مسیر اشتباه،بله انسانها اصلا مهم نیستن اینا را خدا فرستاده که کار منا انجام بدن،تشکر و سپاسگزاری فقط و فقط مختص خداست اینا کی باشن که من بخواهم تشکر کنم خصوصا اون اوایل ،بعد دیدم نه بابا کلی از ارتباطات را از دست دادم و یه غرور کاذبی منا گرفته بله عالم دهر شدم و فقط خودما آدم میدونم و بقیه که هیچ،بحث با این بحث با اون که من فقط خدا را درک میکنم و من فقط را میشناسم، تو که هیچی حالیت نیست.
توحید و ایمان قلبی است، به کلام نیست
سر جهان را با حرف نمیتونی کلاه بزاری
به نام خداوند مهربان وهدایتگر وهاب
سلام به همه دوستان ثروتمندم
توحید
یکی از مهمترین وتاثیرگذار ترین فایل های استاد عباسمنش بحث توحید و شرک هست و تا قبل از ایشان هم بهترین اساتید هم اصلا وارد این بحث نمی شدن چون درک آنها از بحث توحید کاملا غلط بود.
از جمله فایل های استاد که رایگان هم هست و میشه اصلا محصولات را نخرید و فقط بااین به موفقیت رسید بحث توحید هست .
چراکه ما بدون واسطه وصل به الله که منبع خوشبختی و سلامتی و ثروت و نعمت هست، می شویم و دلیلی نداره بخاطر رسیدن به خواسته ها نگران باشیم .
والبته باید یاد بگیریم که ایمان خود را به خدا نشان بدهیم و مثل استاد عمل کنیم و از شرکت کشتی سازی استعفا داد و قرار شد بره جوراب بفروشد و با درآمد آن خرج خانواده خودش رابده و الیته خدا در کارش گشایش ایجاد کرد که حقوق ایشان 10 برابر بالاتر شد و با شرایط بهتر.
پس بهترین الگوی ما وجود استاد عباسمنش هست که از کجا به کجا رسیده فقط با تغییر فرنکاس و تغییر باورهای خودش .
سلام به همه
دمت گرم استاد عباس منش مقتدر
الان این فایل را گوش دادم لذت بردم
صحبتهایی که می کنی خیلی باهات همذات پنداری می کنم
فکر می کنم هم سن باشیم چون من متولد 1357 هستم
حس می کنم خیلی از درونیات منو داری میگی
من هم تو زندگیم همین یک دندگی ها را خیلی داشتم
خصوصا در مورد اینکه خدا همه کاره است
هر چند مثل شما همیشه سپاسگذار افراد بوده و هستم
ولی از کسی واهمه نداشتم(با اینکه قد و هیکل بزرگی نداشتم )
با اینکه خودم اهل نماز و روزه و و خصوصا رعایت حق الناس بودم
همیشه با عده ای از مذهبی نماها که به خاطر منافع ادعای دین داشتند ناسازگار بودم
خصوصا سر مسائلی مثل کافر دانستن بقیه ملل دنیا
بطوریکه گاهی اوقات خود من را هم تکفیر می کردند
و می گفتند مگه تو نماز هم می خونی!
هر چند دیگه چند سالیه که باهاشون کاری ندارم
چون فهمیدم بحث کردن باهاشون فقط اتلاف انرژی حیاتی خودم هست
می خوام بگم من هم همین دغدغه های شما را داشتم
ولی خدا را شکر شما خیلی رو خودت کار کردی و طبق نتایجتون خیلی خوب رشد کردید
یادمه من هم همیشه مثل شما تو حرفهام با همون ها رو عملکرد خیلی تاکید داشتم
و نظرم این بود که اگه حرف من با عمل من هم خوانی نداشته باشه باد هوا است
و در ادامه صحبتهای شما
نکته ای هم به خودم یاد آوری کنم طبق حدیثی از حضرت علی(ع ):
طوبی من شغله عیوبهی عن عیوب الناس.
یعنی خوش به حال اونیکه با مشغول شدن به عیوب خودش او را از مشغول شدن به عیوب دیگران باز دارد
شاد و سعادتمند و ثروتمند باشید
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام به استادعزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم
وسلام به تک تک دوستانم..
روز پنجاه ونهم، روزشمارتوانایی تشخیص اصل از فرع…
اصلا نمی دونم چطور سپاسگزار خداوند وشما استاد مهربونم باشم، به خاطر اینکه بهم فرصتی داد تا قبل مردنم ورفتنم از این دنیا وتمام شدن فرصتم، بشناسمش ودرکش کنم و باهاش دوستی کنم و رابطم رو برپایه عشق و مودت بذارم باهاش..
بعد اونهمه سال نشناختنش، بعد اونهمه سال دوری وترس ازش،بعد اونهمه سال گله وشکایت کردن ازش، بعد اونهمه سال گریه وزاری والتماس کردن بهش، بعد اونهمه سال بی تفاوتی نسبت به عشق ومحبت و مهربانیش…
واینکه از زبان شیرین وگویای شما به طریقی سهل و ساده وراحت ودلنشین، کاری کرد که من بفهمم توحیدی زندگی کردن چه شکلی هست، اصلا توحید چی هست و چه کمکی به سعادتمند وخوشبخت زندگی کردن من میکنه…
استاد جاااانم، بی نهایت این نگاه توحیدی که از شما اموختم رو دوست دارم، اینکه بابت هر چیزی که عقل میفهمه ودرک میکنه،بایت هر آنچیزی که چشمها می بینن وگوشها می شنوند و قلبم احساسش میکنه، قدر دان وسپاسگزار خداوند باشم با علم بر اینکه خالق من فقط برای من خیر وخوشی میخواد، برای همین هر انچه که بهش نیاز داشتم ودارم رو برام قرار داده وفقط کافیه من بتونم اینو درک کنم وبفهممش…
که نه من ونه هیچکسی، در جهان غیر خداوند قدرت اینو نداشته ونداره که تا این حد از نیازهای من مطلع باشه و همونقدر دقیقا و بی نقص، منو بی نیاز کنه نسبت به هرچیزی که بهش محتاج ونیازمندم…
چقدر فرقه بین اینکه باور داشته باشی محکوم به زندگی سخت وطاقت فرسا و تقدیر وسرنوشت از پیش تعیین شده ای هستی …
تا اینکه باور داشته باشی خودت وفقط خودت خالق تمام اتفاقات زندگیت هستی ، حالا یا اگاهانه ویا ناآگاهانه چیزهایی رو به زندگیت دعوت میکنی که فقط وفقط از ذهن وقلب خودت گذشته و بازتاب توجهات پی درپی خودت هست این زندگی که الان درش هستی!
چقدر فرقه بین اینکه باورت این باشه که تا حالای عمرت و که باختی و در شکست و ناکامی گذشته مابقیشم بذاری باری به هرجهت بگذر فقط به خاطر اینکه باور کردی قدرت تغییر مسیر زندگیت رو نداری چون خالقت خواسته که تو جزء اون افراد نگون بخت وبدبخت جهان باشی …
تا اینکه باور داشته باشی اساس جهان بر خیرو خوشی هست، وخالقت برات فقط خیر میخواد وانقدر دوستت داره که هر لحظه منتظره تا تو تصمیم بگیری که اختیار زندگی واموراتت رو بدی دستش و تا اونم دستتو بگیره وراهیت کنه به مسیر پراز خیر وسعادت و خوشبختی…
من از شما یاد گرفتم که همه چیز رو لطف ونعمت خداوند ببینم، وهیچوقت هیچوقت حتی دقیقه ای، این اعتبار رو به خودم ندم که هر چه موفقییت وخیر وخوبی هست در زندگیم رو خودم با قدرت خودم وشم اقتصادی خودم ویا با عقل وهوش خودم ویا زرنگی خودم،بدست اوردم، بلکه سعی میکنم همیشه به یاد داشته باشم که هر چه دارم هرچه هستم از لطف و رحمت خداست، این خدا بوده که کمکم کرده تا بتونم این شخصییت واین زندگی دلخواه رو برای خودم بسازم، اینکه همیشه یادم باشه که حتی بدون اذن واراده اش نمی تونم قدم از قدم بردارم واگه به خودم وهرکس دیگه امید ببندم و تکیه کنم، با شدت تمام زمین میخورم، چون قدرت تنها در دستان رب العالمین هست وبس، واگه بهش ایمان قلبی داشته باشم اون قدرت رو به من میده وبه افرادیکه که به کمکم بیان، وعشق ومهربانی رو از سمت خداوند بهم هدیه کنند..
اینکه وقتی به خاطر دارم که هر چه دارم از خودشه، اینکه میدونم ویقین دارم این خودشه ، که جاری وساری میشه به شکل موقعییت های خوب، شرایط خوب، آدمهای خوب، سلامتی وتندرستی، به شکل پول ومال واموال و به شکل نام نیک و صداقت و عشق و محبت درونی وقلبی، به شکل ارامش و امنیت توی تک تک لحظات زندگیم…
من از شما یاد گرفتم که چطور از خداوند و چطور از آدمها و هر آنچه که میدونم نعمت هست وبرکت وخیر، توی زندگیم، تشکر وقدردانی کنم..
من یادگرفتم که همیشه اول بخدا میگم خدای مهربونم عزیز دلم من واقفم به اینکه این آدم یا آدمها، این شرایط وموقعییت ها، و تک تک این امکاناتی که در اختیارم هست همه از جانب توست برای همین برای تک تکشون ازت سپاسگزارم…
و از ادمها هم تشکر میکنم و گاهی حتی به بعضی آدمهایی که واقعا میدونم عشق ولطف بی نهایتی بهم دارند میگم که ازت ممنونم که از که عشقی ومحبتی از جنس عشق ومحبت خداوند بهم داشتی، واتفاقا وقتایی که این حرفو میزنم طرف مقابل دلش میخواد که بیشتر در این حالت خداگونه بمونه و دست خداوند باشه برای پراکنده کردن عشق ومهر خداوند روی زمین…
قبلنا، قبل آشنایی با شما، یه نفهم نادان وجاهل بودم که نه تنها اونچه که در اختیارم بود رو نعمت نمی دیدم بلکه با ناسپاسی و نادیده گرفتن نعمتهای خداوند اونها رو به کفر وبدی تبدیلشون میکردم، جوریکه اون نعمت میشد باعث عذابم واینو من با تمام وجودم وقتی به گذشته ام نگاه میکنم میفهمم..
اگر سپاسگزاری هم بود چه از خداوند چه از بندگانش از روی ترس بود، ترس از دست دادن اون حمایتها، ترس اینکه اگه شکرگزاری نکنم از من میگیرتش، اینکه من نعمت وبرکتی رو از دست میدادم معنیش این نبود که خداوند اونو ازم گرفته معنیش این بود که من با ناشکرهای مکررم از مداری که توش پراز خیر وبرکت وخوشی ونعمت هست فاصله گرفتم ودور شدم…
انقدر این باور قدرتمند رو دوست دارم، اینکه کوچیکترین چیزهارو سعی میکنم ببینم و قدردانش باشم و اونهارو لطف خدا بدونم، وهمین باعث شده خیلی به یادش باشم، و وقتی بیادش هستم خدا هم به یاد منه، وقتی باعشق صداش میکنم وازش راضی هستم اونم باعشق جوابم رو میده و ازم راضیه، از کجا اینو میفهمم؟؟؟؟؟
از آرامشی که دارم، از احساس امنیت وشادی درونی که در وجودم در اکثرا ساعات شبانه روز هست…
به جای اونهمه ترس از دست دادن وترس عذاب و اونهمه گله وشکایت وگریه وزاری…
من به یقین رسیدم واین یقین در وجودم به شکلی هست که باور دارم وقتی من در مدار دریافت هستم نه تنها چیزی رو از دست نمیدم بلکه همیشه داره چیزهای خوبی نسیبم میشه که از قبلی بهتره، بیشتره، با ارزشتره…
اصلا به قول شما محاله کسی تو مسیر صداقت ودرستی وایمان و یکتاپرستی وتوحید باشه وجهان چیزی رو ازش بگیره و داشته هاشو از دست بده…
تازه شخص موحد و یکتاپرست با هر از دست دادنی باعشق وامید و شادی منتظره که چیزی بهتر وبیشتری بهش داده بشه…
هیچ ادایی ندارم در اینکه چقدر توحیدی دارم عمل می کنم و چقدر یکتاپرست والبته شاکر هستم، اما اینو به وضوح توی زندگیم می بینم که هر آنچه که به عنوان ارامش وامنیت وشادی و اسودگی خیال هست رو وراحتی در انجام امورات زندگی رو دارم مدتها تجربه میکنم به لطف الله مهربان…
به قول شما انگار چرخ دنده های زندگیم رو غن کاری شده و چرخ زندگیم شکر الله داره رون میره، صاف و راحت…
شکرگزاری وقدردانی، قلبی که باشه چه از خداوند، از چه خودت، چه از دیگران، مثل یه دونه گندمی میمونه که کاشتی تو دل خاک وازش صدها وصدها دونه گندم رشد میکنه…
اصلا شکرگزاری وقتی اتفاق میفته که به این درک برسی خالقت برای اینکه تو ، توی زندگیت سعادتمند باشی وراحت زندگی کنی چه کارایی برات کرده و روحتم خبر دار نشده…فقط برگردی ونگاهی پشت سرت بندازی وببینی که کی بوده که تمام گند کاریهاتو جمع کرده و پاک کرده و کجاها،نجاتت داده و به دادت رسیده و کجاها دستتو گرفته و آبروتو خریده و بالابردتت، در حالیکه تو، فکرشم نمیکردی، توانشم نداشتی، اصلا از پسش بر نمی اومدی و از دست هیچکس هم برات کاری بر نمی اومده ولی اون نیروی برترت، خدا برات انجامش داده…
وقتی اونها رو به یاد بیاری و درکشون کنی، دیگه بعدش کم کم میسپاری بهش وهی نتیجه مثبت میگیری و هی توکلت ایمانت بیشتر میشه و هی قدردانتر وسپاسگزارتر میشی…
چون میدونی فقط باشکرگزار بودنت بابت نعمتها واستفاده درست از اونها، می تونی خیلی راحت به خواسته های بیشتر وبزرگترت برسی….
99 درصد آدمها وقتی ازشون قدردانی میشه بیشتر اون کار خوبو تکرار میکنند…
حالا دیگه ببین خدا که صاحب همه ی خیر وخوشیهای دنیاست بعد شکرگزاری وسپاسگزاری هات برات چیکار میکنه…
الهی هزاران بار شکرت ای مهربانترین مهربانان بابت همه چیز…
استاد مهربونم استادقشنگم هر لحظه وهمیشه در پناه امن خداوند باشید در کنار مریم عزیزم…
که مارو از دره سقوط از جهل ونادانی به سمت اگاهی به سمت نور به سمت سعادت وخوشبختی ویکتاپرستی وتوحیدی زندگی کردن هدایت میکنید.
سلام مینا جون
عزیزم چقدر زیبا نوشتی چندبار کامنتتو خوندم و میخواستم نکته برداری کنم ولی واقعا همشون عالی بودن باورت میشه همه رو تو دفترم نوشتم که بارها بخونمش و امیدوارم بتونم عمل کنم و بتونم نگاهمو به خداوند مثل شما و استادم کنم بازم سپاسگژارم که دیدگاه قشنگتو نوشتی
سلام سیده خانم موحد
چقدر زیبا نوشتی
امشب که این متن شما را خوندم شب جمعه است
جملاتت ترجمه دعای کمیل بود برام.
چقدر با جملاتت اشک ریختم
احسنت به این همه آگاهی و شعور
چقدر تحسینت کردم
حس کردم خدای مهربان و عزیزم داره از طریق این نوشته ها با من صحبت می کنه
گفتم این نوشته ها مستقیما قلب منو هدف گرفته
خودم را مخاطب این نوشته های پر معنا و زیبا قرار دادم
چقدر الهام و حس خوب داشتی هنگام نوشتن اینها
باز هم تحسینت می کنم و ازت س پاسگذارم
از استاد عباس منش و خانم شایسته هم تشکر می کنم
و از همه مهمتر از رب العالمین و خدای مهربان تشکر می کنم
سلام استاد عزیز
سلام دوستان خوبم
این فایل خیلی برای من ارزشمند بود
خیلی نکته ها و درس های عالی از صحبت های استاد یاد گرفتم
اولین نکته برای من این بود که ما آدم ها چیزی را که دوست داریم و چیزی را که می خواهیم می شنویم و می بینیم
این یعنی اینکه من می خواهم براساس باورها و افکاری که دارم می خواهم بشنوم
بجای اینکه ذهن خودم را خالی بگذارم تا نکته ها ودرس های جدید را بشنوم و بر جان من جاری بشود
اینگونه عمل کنم بی شک آگاهی های من بهتر و بیشتر می شود و راحتر می توانم پی به حقایق ببرم
یک نکته دیگر
در کلیه امور زندگی خودم کاری به هیچکس نداشته باشم
نیازی نیست که تایید دیگران را داشته باشم
می توانم روی خودم حساب باز کنم و از خدای مهربان خودم هدایت بخواهم
بی شک اینگونه عمل کنم نه تنها آرامش در وجود من قرار می گیرد کارهای من هم براحتی و به آسانی به انجام می رسد
یادم باشد که در ذهن خودم همیشه قدرت را به خدای خودم بدهم و هیچ کاری بیرونی نداشته باشم
قدرت را به عوامل بیرون ندهم چرا که با این کار قدرت را از خدای خودم می گیرم و آنوقت شیطان براحتی در ذهن من نفوذ می کند
ایمان و توکل به خدای مهربان مهمترین کاری است که می توانم در زندگی خودم داشته باشم و از او هدایت بخواهم و او دستهای من را خواهد گرفت و براحتی به سر منزل مقصود می رساند
یک درس بگیر
همیشه در ذهن خودم قدرت را به خدای خودم بدهم
همیشه تشکر نهایی و کافی را از خدای خودم داشته باشم
اما یادم باید که دیگران و اطرافیان در زندگی من و در اطراف من آنها دستهای خداوند روی زمین برای من هستند تا به من کمک کنند تا من به خواسته های خودم برسم
پس همیشه باید سپاسگذار و قدردان محبت ها و کمک های دیگران هم باشم ولی در نهایت تشکر واقعی و قدرت عالی را در ذهن خودم به خدای خودم بدهم
اینگونه عمل کنم دیگر هیچ وقت شرک نمی ورزم و همیشه آرامش سهم زندگی من خواهد بود
نکته عالی دیگر برای من این بود
وقتی که از کسی تشکر می کنم آن شخص از این تشکر من خوشحال می شود و برای کمک کردن به من در دفعات بعدی زندگی من بسیار مشتاق تر می شود و این همان دیدن نعمت های اطراف زندگی خودم است
تنها شرط این است که قدرت را فقط به خدای خودم بدهم و بدانم که همه اینها دستی از دستهای خدای مهربان است تا من به راحتی به خواسته های خودم برسم
دقیقا من هم در زندگی خودم هر بار که روی دیگری حساب باز کردم
در ذهن خودم فکر می کردم که باید فلان دوست باشد تا کار من پیش برود همان جا شکست می خوردم و همان جا مدت ها به عذاب و زحمت می افتادم تا کار من گره می خورد و در نهایت ختم بخیر هم نمی شد
هر زمان چشم به دستهای یک نفر داشتم تا برای من کاری انجام بدهد
او به من قولی داده بود
پولی می خواستم
آنقدر به زحمت می افتادم که خیلی اوقات به پشیمونی می افتادم
اینها همگی برای من درس هایی داشت که چرا باید دل به بنده خداوند بدهم و در حالیکه خود او آفریننده و خالق همه است
بارهای بار کارم در یک جا گیر می افتاد و او برای من بهترین راه کارها را به اجرا می گذاشت
یادم می آید که هر زمان از او کمک می خواهم اینقدر برای من آرامش را در پی دارد که خیلی حالم خوب می شود و حتی اگر کارهای من هم انجام نشود باز حالم خوب است و هرگز دچار نگرانی و دلواپسی نمی شوم
دل به او سپردن من را به آرامش می رساند
ممنونم استاد عزیز بخاطر تهیه این فایل های دانلودی توحیدی
سپاس از خدای مهربان خودم
سپاس از خدای هدایتگر خودم
سپاس از خدای قدرتمند خودم
سپاس از خدای فراوانی ها
به نام خداوند مهربانی ها.سلام دوستان عزیز.سلام خدمت استاد و خانم شایسته.من هنوز صحبت های استاد تموم نشده و اتفاقا اول صحبت ها هستش که این کامن رو نوشتم و دلیلش هم اینه که قرآن رو باز کرده بودم و داشتم سوره ی انعام و درست همون قسمت حضرت ابراهیم رو میخوندم که دقیقا استاد همین آیه ها رو خوندند و واقعا این پدیده ی همزمانی خیلی برای من جالب بود.به فال نیک گرفتم و به هدایت الهی بیشتر امیدوار شدم و ایمان آوردم.براتون عشق و نور آرزو میکنم و عاشقتونم.
روی خودم حساب باز کنم و از خدای مهربان خودم هدایت بخواهم
بی شک اینگونه عمل کنم نه تنها آرامش در وجود من قرار می گیرد کارهای من هم براحتی و به آسانی به انجام می رسد
یادم باشد که در ذهن خودم همیشه قدرت را به خدای خودم بدهم و هیچ کاری بیرونی نداشته باشم
قدرت را به عوامل بیرون ندهم چرا که با این کار قدرت را از خدای خودم می گیرم و آنوقت شیطان براحتی در ذهن من نفوذ می کند
ایمان و توکل به خدای مهربان مهمترین کاری است
با سلام خدمت دوست هم فرکانسی و نوری خانم آناهیتا.از شما سپاسگذارم و براتون عشق و نور الهی آرزو میکنم.امیدوارم ثروتمند سعادتمند و موفق باشید.از پیام پرمعنا و زیباتون استفاده کردم.بسیار عالی بود.ایشالا همینطوری و عالی پیش برید و روز به روز موفق تر باشید.
سلام استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
نکات مهم این فایل برای یادآوری خودم
توحید یعنی عوامل بیرونی رو دخیل ندونی
توجید یعنی به عوامل بیرونی قدرت ندی که مانع حرکتت بشن
توحید یعنی نزاری عوامل بیرونی برات ترس هایی ایجاد کنن و نزارن حرکت کنی
توحید یعنی ایمانت رو نشون بدی
توحید یعنی شجاعت در عمل
توحید یعنی ایمانی که عمل میاورد
و چه کسی وفادار تر از خداوند به وعده خویش است
وقتی خودباوری نداری عزت نفس نداری یعنی به عوامل بیرونی قدرت دادی و قدرت رو از خدا گرفتی پس مشرکی .هی توجیه میاری چون قدم کوتاهه چون بابام پولدار نیست چون تو این خانواده ام چون پول ندارم نمیتونم این کارو انجام بدم .
نکته:هر وقت خواستی از دیگران ایراد بگیری اول به نتایج خودت نگاه کن و دیگران رو قضاوت نکن چون به قول امام صادق انقدر زنده میمونی تا در شرایط اون قرار بگیری
نکته:
توحید و ایمان به خدا در قلب توست و تو باید از آدم ها تشکر کنی
وقتی در مسیر درستیم :نتایجمون درسته و بصورت پایدار
ما میتونیم سر هر کسی کلاه بزاریم ولی سرجهان رو نه و انقدرچک و لغط میخوریم تا …
با سیلی ازجهان مشکل نداشته باش….چون زودتر میفمی زودتر اصلاح میکنی و ادامه میدی
سلام به استاد عزیز
سلام به دوستان عالی و خوب خودم
نکته زیبایی استاد در ابتدای صحبت های خودشان داشتند
آدم ها آنچه را که دوست دارند می شوند
آن چیزی را که می خواهند بشنوند و درک کنند همان را می شنوند و درک می کنند
این بسیار مهم است
این بدان معن است که نسبت به هر چیزی پافشاری نداشته باشم و ببینم و بشنونم و بعد در مورد آن تحقیق کنم و آنرا بپذیرم و یا نپذیرم
یک درس عالی دیگر
خودباوری و عزت نفس یکی از مهمترین گزینه هایی است که باید همیشه روی خودم کار کنم و از کمک بگیرم برای بهتر شدن حال خوب خودم
خودباوری آنقدر مهم است که در ذهن خودم قدرت را از دیگران بگیرم و روی خودم سرمایه گذاری کنم
این من خودم هستم که زندگی خودم را کنترل می کنم و دیگران هیچ نقش و تاثیری در زندگی من ندارند
من خودم بارهای بار عامل خوشبختی و حال خوب خودم را در گرو داشتن این می دانستم که فلانی به من کمک کند
فلانی اگر نباشد من گرفتار می شوم
فلانی اگر کمک من نکند من زمین می خورم
نکند خدای نکرده فلانی از دست من ناراحت بشود
همه اینها و امثال این حرف ها و افکار در این جهت نوعی شرک در ذهن من بود
سبب می شد که نه تنها نتوانم جواب و نتیجه عالی و خوب نگیرم بلکه به دردسر هم بیفتم و کلی حس و حال بد را داشته باشم
بله من در ذهن خودم را قدرت را به دیگری داده بودم
قدرت را از خدای خودم گرفته بودم و رنگ او را کمرنگ تر کرده بودم
این سبب می شد که نتوانم آرامش داشته باشم
سپاسگذار بودن هم یکی از مهمترین نکته هایی است که من در این فایل یاد گرفتم
درست است که دیگران دستی از دستهای خداوند هستند و آنها برای خدمت کردن به من آماده و مهیا هستند ولی با سپاسگذاری کردن من قدردانی خودم را به نعمت های این جهان نشان می دهم و این سبب می شود که از آن نعمت بیشتر به من داده بشود
این سبب می شود که خدای مهربان و جهان هستی از این دست نعمت ها بیشتر و بیشتر در سر راه من قرار بدهد
هر چه بهتر و بیشتر ببینم بهتر و بیشتر به من داده می شود
این مهمترین درس امروز برای من بود
این را باید درک کنم که بحث خدا و توحید و خداشناسی باید از درون و دلی باشد
من باید به این درک برسم که خداشناسی از قلب من برخیزد و هیچ نیازی به زبان و رفتار و عمل نیست
همان که در دل خودم و در درون خودم به خدای خودم امان و توکل داشته باشم بی شک در اعمال و رفتار من هم اثر خودش را خواهد گذاشت
تمام اینها و این نوع عملکرد منتهی می شود به دریافت هدایت ها و الهامات الهی
آنوقت با آن توحیدی که در دل خود داری و با این هدایت ها و عمل کردن به آنها دیگر همیشه روی خوب خوشبختی و آرامش و حال خوب را خواهم دید
بهترین ها برای من خواهد بود
و این درس آخر برای من از این صحبت های فوق العاده استاد بود
هر وقت خواستم کسی را قضاوت کنم اول ببینم که خودم چکار کرده ام
بعد لب به قضاوت کردن بگشایم
سپاس گذاری کردن یکی از مهمترین درس های امروز بود که من در این فایل یاد گرفتم
قدردان بودن
سپاس از استاد عزیز
سپاس از خدای مهربان خودم
سپاس از خدای زیبایی ها
سپاس از خدای هدایتگر خودم
سپاس از خدای فراوانی ها