توحید عملی | قسمت 8 - صفحه 11

903 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ناعمه احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1285 روز

    سلام استاد عزیزم

    قلبم پروانه ای شد وقتی اسم فایل توحید عملی رو دیدم وقتی اون آهنگ زیبا رو با اون تصاویر رویایی دیدم.وقتی اون حرکت مقتدارنه جلوی دوربین اومدن تون رو دیدم گفتم اوه اوه برررو بریم ک استاد قراره بترکونه، بعد از فایل دلیل نتایج پایدار استایل بدن شما ب من تعهد جانانه تون در مسیر رو گوشزد میکنه اینکه شما گفتین من حتی یک روز یک روز هم چیت نکردم. حالا خیلی بهتر میفهمم ک شما چه جور تعهدی داشتین ک این نتایج رو گرفتین. بهتر میفهمم ک هرجا هستم سرجای درستش هستم.

    بهترین و آرامش بخش ترین فایلهای سایت تون برای من فایلهای توحیدی هست، هروقت کم میارم جلوی نجوا خفه اش میکنم با فایل فقط روی خدا حساب کن، هر جا به خاطر کنترل نکردن ورودی هایم خودم رو میبازم و شک و تردیدها میاد سراغم میرم سراغ فایل های توحیدی و شروع ب صحبت با خدا میکنم و میگم منو آروم کن من نمیدونم چیکار کنم و نمیزارم اون نجوا رشد کنه.اشکالی نداره اگر باور نامناسبی شنیدی ولی اشکال داره اگر نتونستی در نطفه خفه اش کنی و آروم بشی.

    این نجوا سراغ همه ما میاد ک فایده هم داره این همه فایل گوش میدی خودتو میکشی این همه مث بچه کنکوری ها صبح زود پا میشی دفتر پر میکنی همش گوشت هندزفری عه همش تنهایی دوستاتو ول کردی جمع های خانوادگی رو ول کردی همش خودتی و خودت!؟

    آره می ارزه ذهن عزیزم خیلیییی هم می ارزه، ناعمه قبل خدارو نداشت، هم صحبتی با خداشو نداشت، عاشق خودش نبود، حرکت و تصمیمات جدید نمیتونست بگیره، قدردان نعمتهای اطرافش نبود، ارتباطات خوب نداشت، اخلاقیات الهی رو نمی دونست، از آدمها از پدرش میترسید، عاشق مادرش نبود، شبها آرام نمیخوابید، آرامش آرامش آرامش، مگر کسی ب من گفته بود با هرچه بجنگی ماندگارترش میکنی، مگر کسی قانون احساس خوب اتفاقات خوب رو ب من گفته بود و…

    این نتایج رو ب خودم یادآور میشم ک متعهدتر ادامه بدم ک بگم اینجا همون صراط مستقیم اته این فایلها همون نماز و تقوایی هست ک خدا بهش تاکید زیادی کرده. اینا شانسی اتفاق نیوفتاده تو تغییر کردی و این اتفاقات هم برات افتادن.

    تازه فهمیدم بحث پیدا کردن الگو ها و تاییدشون چقدر اهمیت داره، وقتی من خودم توجه ام روی پسرهای خوب و متشخص محل مون رفت و میخواستم باورهای اشتباهم رو تغییر بدم به عینه دیدم چه پسرهای متشخص و محترمی هست اطرافم همون ادم هایی ک من قبلا از کنارشون با تنفر رد میشدم و توی ذهنم انگ بی شخصیتی میزدم و هندزفری میزدم تا صدای متلک هاشون رو نشنوم و با خودم میگفتم من چرا باید تو این محل باشم . من تغییر دادم خودم رو و فهمیدم همه چیز در ذهن ناسالم من ساخته شده بود وقتی خودم از کنار هر پسری ک رد میشدم با وجود حرف ها و نگاه های سنگین شون با خودم تکرار میکردم او پاره ای از من است احترام بگذار کم کم متوجه شدم اونا اصلا با من کاری ندارن و همین دیشب با چندین تاشون پینگ پنگ بازی کردیم و برای من با نور گوشی هاشون تو چمنا دنبال توپ میگشتن و رفتار محترمانه و باشخصیتی داشتن و من شرمنده خداوند شدم ک چرا ب بندگانش بی احترامی میکردم چه افکار زشتی. هر تنفری ب خودت بر می گرده.همه چی میتونه تغییر کنه اگر تو افکارت رو تغییر بدی، همه اینا ساخته ذهنت است. ایراد از من بود ایراد از افکار و باورهای منفی خودم بود ک چنان تجربه هایی داشتم چطور شد ک الان فقط و فقط احترام میزارن.

    ترس دیگه ام تمرین اگهی بازرگانی جلوی پسرا بود میخواستم دنبال مقصر بگردم میگفتم تقصیر مادر مذهبی منه ک من الان باید این دید رو نسبت ب جنس مخالفم داشته باشم اینکه زشته گناهه. میخواستم اینطوری بهانه جویی کنم ک انجامش ندم ولی وقتی انجامش دادم فهمیدم ک چقدر این ترس پوچ بوده، چقدر من نگاه اشتباهی این همه سال نسبت ب جنس مخالفم داشتم وچقدر تحسین شدم از سمت شون. او پاره ای از من است.

    یا باور مثبت و توحیدی دیگه ام اینکه ترس اینکه ادما میتونن ب من صدمه بزنن حالا چه دزد چه مزاحم چه معتاد، من تغییرش دادم وقتی تا ساعت 12 و 1 شب توی پارک مون پیاده روی میکردم و از کنار دسته دسته پسر ب راحتی رد میشدم و میگفتم خدا گفته هیچ جنبده ای نیست مگر اینکه ما به آن آگاهیم، وقتی برگی بدون ازنش نمی افته چرا نگران باشم!؟؟

    و باور توحیدی دیگه ام اینکه تمام اعضای خانواده من چه مادر چه خواهر، عمه ها،مادر بزرگ از پدر من می ترسند به طوری ک تازگی ها برای عمه من خواستگار اومده و مادر و دختر راضی هستن ولی جرئت اعلام کردن ب پدر من ندارن، اون هم تو این دور و زمونه آیا باورتون میشه !؟؟

    با خودم صحبت میکردم ک چرا با وجود اینکه مادربزرگ میگه من بیشترین احترامی ک ب همه بچه هام میزارم مخصوص پدر من هست اتفاقا دیروز میگفت حتی حاضرم جونم رو بدم بهش ولی نمیدونم چرا اینطوری با من رفتار میکنه. ب خودم اومدم دیدم برا اینه ک شما میترسین و مشرک هستین، شما اولویت تو خوشحالی بچه ات بوده از خودت کندی و دادی ب بچه ات پس از همون هم بدترین ضربه هارو میخوری.

    و من چه کردم بعد آشنایی با توحید و عزت نفس، میخواستم خودم تصمیمم رو بگم ب پدر نه اینکه مادرم رو بندازم جلو و پشتش قایم بشم ک هربار اینکارو کردم پدرم قبول نکرده و یک نه محکم گفته بود. قبلش قلبم میومد تو دهنم بعد خدا میگفت موسی ب جنگ با فرعون رفت تو ک پدرت هست نمیتونی بهش اعلام کنی تصمیم ات رو، گفتم میخوام برم سرکار، گفتم میخوام کارم رو عوض کنم برم تو کافه کار کنم، گفتم میخوام دست فروشی کنم جنس های خودم رو، گفتم میخوام شب برم فلان اقامتگاه بخوابم و تجربه کنم و…  الان رفتاری ک پدر من با من داره احترامی ک ب من داره به هیچ کس نداره، بارها شده همین پدر به ظاهر دیکتاتور من از من درخواست هایی داشته و من به راحتی گفتم نه پدر جان من کار دارم نمیتونم و سرزنش شدم از سمت اطرافیان. اتفاقا ب پدر من چون پسر بزرگ خانواده هستن خیلی میگن شخصیت قُد و دیکتاتوری اش رو از پدربزرگ ب ارث برده. ایشون رئیس ما هستن و … و بدترین ضربه ها و بیشترین بی احترامی هارو هم از همون فرد می بینن.

    یک نکته دیگه قبلا مادرم ب من همیشه میگفت تو ب پدرت رفتی و من همیشه یه سری اخلاقیات تندم رو بی دلیل ربط میدادم و میگفتم ارثی عه دیگه و اتفاقا ادم نه تنها خجالت نمیکشه از اون رفتارش یه جوری افتخار هم میکنه چقدر زشت. و وقتی ب خودم اومدم دیدم بعد از آشنایی با قانون اون رفتارها در من حل شده و من نمی دونستم و خودم رو تحسین نمی کردم.

    من خودم ب شخصه خیلی مواظب ورودی هام بابت اخبار شنیدن هستم و با بالارفتن دلار و طلا و ملک ک یک سریا هر روز میرن چک میکنن و میزنن تو سر خودشون من ب خودم و اون افراد میگم خوب الان چه فرقییی ب حال تو کرد وقتی شنیدی هزار تومن رفت رو دلار، و تو ذهنم همون لحظه میگفتم برکت و روزی من دست خدای منه. ک خداروشکر جهان من رو از جمع تمام شون دور کرد. و میفهمم وقتی وارد همچین جمع هایی میشم خودم رو از درون میبازم و یک لحظه شک میاد سراغم ک نکنه اطرافیانم دارن راست میگن و اون موقع هایی ک کنترل ذهن برام سخت میشه و نجوا شروع ب صحبت میکنه خیلی سریع دخیل می بندم ب فایل های توحیدی مخصوصا اوسط قسمت 1 و نجوا رو تو همون نطفه خفه اش میکنم.

    و یاد اون جمله ای ک از آقای پپ ک میگفت من تمرکزم رو می زارم روی چیزهایی ک میتونم کنترل شون کنم نه مسائلی ک از کنترل من خارج عه و دست من نیست، به هرحال اون اتفاقه خواهد افتاد ولی این منم ک باید حواسم ب افکار و رشد خودم باشه. بارها شده خواهرام از اخبار اینستا ب من میگن شنیدی ربات ها دارن جای انسان هارو می گیرن شنیدی فلانی داره چکار میکنه حتی همین قضیه خانواده یهودی ها بعد من همون لحظه بهشون میگفتم خوب چه فرقی ب حال من داره ؟ من الان چکار کنم ؟ و واقعا استاد من باید هر حرفی رو ک می شنونم مواظب باشم در جهت باور مثبت ساختن من هست یا نه اگر ب من کمکی نمیکنه من اون خبر رو ایگنور میکنم، اتفاقا این اواخر شنیدم آقای طارمی گویا میخوان برن تیم منچستر یونایتد و من گفتم آفرین دمش گرم.ببین ایشون چقدرررر مسخره و توهین شدن تو ایران ولی الان مهدی طارمی کجاست و اون افرادی ک مسخره میکردن و خودشون تو زندگی شون هیچ غلطی نکردن کجان ؟ اون بندگان خدا رفتن سراغ تمسخر و حسادت ب سلبریتی بعدی ک خودشون رو بدبخت تر کنن.

    وقتی تو موقعیتی قرار می گیریم ک نتونستیم ورودی هامون رو کنترل کنیم و نجوا شروع میشه در اون لحظه ب خودمون سخت نگیریم سرزنش نکنیم خودمون رو اول سعی کنیم آروم بشیم، حالا چه با فایل های توحیدی چه زندگی در بهشت و سفرنامه، چ با قران خوندن، و یا مثلا با اهنگ خالی بریم تو تصورات مون و سعی کنیم اول اون احساس بد رو خنثی کنیم و آروم بشیم و بعد با منطق بریم سراغ ایجاد احساس خوب در خودمون. ینی استاد من اینو از این فایل جدیدتون یاد گرفتم ک حتی 1 درصد هم اجازه خارج شدن از مسیر رو ندیم ب خودمون حالا این چیت میتونه همون 1 درصد مقصر عوامل بیرونی رو دونستن باشه، 1 حرف ناجالب شنیدن و تو اون جمع موندن باشه، ادامه دادن احساس بد مون باشه، یعنی باید سریع ب خودم نهیب بزنم با اون جمله ای ک گفتین مگر دیوانه ام ک مسیر درستی ک منو ب خوشبختی می رسونه رو ول کنم ک مبادا فلانی ناراحت بشه از اینکه شنونده حرفاش نبودم مگر من انقدر تلاش ذهنی نکردم ک باورهای خوب بسازم افکارم رو کنترل کنم چرا میخوام این همه تلاشم رو نابود کنم !؟؟

    مگر اون افراد وقتی من داشتم رو خودم کار میکردم باورهای خوب بسازم اومدن کمک م ک الان اجازه داشته باشن با حرفاشون اون باورهای خوب منو تخریب کنن !؟

    استاد سپاسگزارم انشاله ک ما شاگردها عملگرا تر بشیم و فقط از نتایج مون بهتون بگیم و شایسته همچین استاد و فایلهای گرانبهایی باشیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
    • -
      جلال مسعودی گفته:
      مدت عضویت: 2398 روز

      ناعمه عزیز سلام

      از خواندن کامنت بسیار زیبا و جذاب تون لذت بردم.

      از راهکارهایی که برای بیرون رفتن از مدار احساس منفی خیلی استفاده کردم،

      مثال هایی که برای شرک زدید و خودتون رو براحتی واکاوی کردید و شهامت بسیار ستودنی تان که آگهی بازرگانی را در جمع پسرها اجرا کردید، شجاعت و ایمان و اعتماد به نفس فراوان شما در برابر پدر محترم تان، واقعا ستودنی و تحسین برانگیز است.

      ماشاالله به این همه رشد و پیشرفت شخصی که رقم زدی.

      معلومه که خیلی بهتر از من قانون را درک و عمل میکنی

      بهت تبریک میگم.

      به استاد عزیز هم بابت داشتن چنین دانشجویان بزرگوار و متعهد تبریک میگم.

      براتون

      آرزوی سلامتی و شادی بیشتر و موفقیت و سربلندی در تمام عرصه‌های زندکی دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        ناعمه احمدی گفته:
        مدت عضویت: 1285 روز

        سلام به شما دوست عزیزم

        سپاسگزارم بابت پاسخی ک ب کامنت من دادید بابت محبت و تحسین هایتان

        بله آقای مسعودی نجوا سراغ همه ما میاد ولی هرچقدر ک بتونیم توی این نبرد پیروز بشیم به مرور زمان در مبازره با اون نجواها قوی تر میشیم و دیگه زور زیادی نیاز نیست بزنیم.

        قطعا همه ما ک در این مسیر اومدیم شجاعت ها و اعتماد ب رب و اعتماد ب نفس هایی انجام داده ایم حتی شما دوست عزیز. به یاد خودتان بیاورید و تحسین کنید و از آنها به عنوان الگو و نیرویی برای حرکت ها و شجاعت های بعدی تان استفاده کنید.

        در پناه الله شاد و ثروتمند باشید آرزوی موفقیت میکنم برایتان.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      سعید گوشه ای گفته:
      مدت عضویت: 2574 روز

      سلام بر ناعمه خانم عزیز و هم فرکانسی

      چه اسم زیبایی دارید

      چه قدر کامنتتون زیبا بود

      چقد کیف کردم از دو روز پیش دارم کامنت های توحید عملی 8 رو میخونم ، همه کامنت ها عالی بود اما دلم نیومد برای این کامنت زیبای شما نظری نذارم

      خیلی خوب بود ، یعنی فرکانسمو برد روی هزاااااار خخخخخخخ

      می دونی معتادا یه جلسه دارن به نام ان ای که میرن اونجا و شبیه آدمای گناهکار که میرن دادگاه و به جرم و گناهشون اقرار میکنن

      البته مثال جهت مزاح بود

      خیلی کیف کردم

      این که با مثال های کوچیک از شرک خودت توضیح دادی و بعدش با تغییر شرک به توحید چه نتایجی گرفتی ، خیلی حال کردم

      انشالله که موفقیت ها و پیروزی هاتو توی سایت بخونم

      خیلی گلی دوست هم فرکانسی من

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        ناعمه احمدی گفته:
        مدت عضویت: 1285 روز

        سلام آقا سعید عزیز دوست خوبم

        سپاسگزارم بابت ابراز لطف و محبت تان برای پاسخی ک به کامنتم دادین

        چقدر جالب در مورد اعتراف گناهان گفتید، ب خودم گفتم من خودم میتونم بیام شرک هایی ک داشتم حالا چه از ترس ها، چه از مهم بودن نظر مردم، چه از قدرت دادن ب افراد دیگه چه فامیل رئیس، دولت مردان، چه ایمان نداشتن ب توانایی هام و…. همه را برای خودم بازگو کنم و با نتایجی ک از شرک هایم بدست آوردم مقایسه کنم.

        و در مقابل جاهایی ک توحیدی رفتار کردم و فقط به خودش توکل کردم و نتایج درخشان گرفتم و خدا از جایی ک فکرشو نمیکردم کمکم کرده با دستان نازنینش رو برا خودم یاداوری کنم

        و با منطق ببینم نتایج رفتار شرک آلود و توحیدی خودم را

        من هم برای شما آروزی موفقیت و پیروزی و سلامتی بیشتر میکنم

        در پناه الله

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    Mohammad Ebrahim Shojaee گفته:
    مدت عضویت: 2134 روز

    سلام‌ به استاد عزیز و همه دوستان سایت

    درمورد خودم باید بگم و به قول استاد خودافشایی کنم اینکه فکر می‌کنم من مفاهیم رو خوب میدونم

    تا حدودی عمل هم می‌کنم اما باید بگم که قطعا درست و کامل عمل نمی‌کنم باید بگم شعار دادن من(برای خودم) خیلی بیشتر از عمل کردن منه

    که اگر عمل به گفته ها خوب بود قطعا نتیجه من دلخواه من بود. باید بگم که نتیجه گرفتم، از قبل بهتر هم شدم، ولی برای تداوم بیشتر باید بهتر و با تداوم بیشتر عمل کنم

    البته از قبل هم من آدمی نبودم که قدرت رو به هرکسی بدم و بترسم، مشکل من قطعا شجاعت کامل نداشتن برای تغییره

    من تقریبا در همه زمینه ها از روابط، معنویت، قانون سلامتی و… نتیجه های خوبی گرفتم، اما نتیجه ای که میخوام در بخش مالی هست که قطعا باورها و ترمزهای زیادی دارم که علیرغم اینکه بهتر شده، اما خیلی با آنچه که من دنبالشم فاصله داره.

    حتما باورهای شرک آلود هم در ریشه های فکری من هست که هنوز جهش بلندم رو شروع نکردم

    ولی اینجا به خودم تعهد میدم روش کار کنم و این قله رو هم فتح کنم

    چون به قول استاد اصول موفقیت در همه زمینه ها ثابته و اصلا پیچیده نیست فقط باید با تداوم و ثبات قدم و توکل ادامه داد و به قول استاد قانون تصاعد که وارد عمل بشه و momentum شروع بشه

    اون وقت همه چیز لذت‌بخش میشه و مثل جاده جنگلی که استاد در قدم اول توصیف کرد

    همه چیز به طور طبیعی وارد زندگی ما میشه

    سپاسگزارم استاد بابت همه چیزهایی که یادم دادی

    من از اینجا بیشتر برای تعهد دادن به خودم استفاده کردم و از این بابت عذرخواهی می‌کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  3. -
    سمیه زحمتکش گفته:
    مدت عضویت: 1626 روز

    با نام رب الارباب وتنها وتنها و تنها قدرت برتر در جهان که وصلم کرد به خودش تا آرام گیرم از اینکه هیچ وقت از او رها نمیشم

    شاید من دور شوم از رب ولی اون من را رها نمیکنه

    واین آرامش در من ایجاد می‌کند

    پروردگارا هرلحظه مرا هدایت کن به سمت بهترین ها وتکامل

    چه زیبا وعادلانه جهان را آفریدی که مو لای درزش نمی‌رود

    هرچه می‌نگرم به روشنایی روز وتاریکی شب ذهنم هنگ میکند فقط میگویم سبحان الله که تو بزرگی

    وقتی قرآن را می‌خوانم چه زیبا جواب هرسوالی را دادی ومیگویم خدایا چقدر این قرآن ساده هست چقدر قابل درک وما از کودکی ونوجوانی باور کردیم که سخته

    خدایا به خاطر استاد عباسمنش واستاد مریم شایسته تو راسپاس که دستان خداشدند برای آنچه که از درونم هست را اززبانشان میفهمم وقلبم تایید میکند که درسته همه چیز توحید است

    خدایا برزبانم وقلبم وذهنم تو جاری باش تا آنچه از درونم هست بگویم نه ذهنم

    سلام ودرود به تنها استاد توحیدی ومریم جان

    بهترین فایل های که به من کمک کرده و می‌کند فایل های توحید عملی هست که همیشه می‌شنوم

    دخترم حتی قسمت های مهم را تکرار کرده وادیت کرده که خیلی بهتر میفهمیم

    4باراین قسمت فایل توحید عملی را شنیدم

    واما سوال :

    زمانی که باور به تاثیر عوامل بیرونی مثل: ژنتیک، سیاست، قدرت یک فرد خاص و… داشتید، چه نتایجی در زندگیتان گرفتید

    استاد جان من فکر کردم که اصلا ما چند نوع شرک داریم :شرک عملی و شرک زبانی

    شرک زبانی که در ظاهر میگم خدایا کمکم کن ولی باز نگرانم ومبترسم که همسریا بقیه کاری میکنند و تاثیر دارندو شک دارم ومیگم نکنه نشه واگر نشه چیویا چطوری میشه میگم و این جوری قشنگ مشرک شدم

    شرک عملی :شرک از درون هست که باور به فراوانی واینکه دیگران هیچ تاثیری درزندگی من ندارند را ندارم وفقط حرف بزنم ولی پای عمل برسه مثل بقیه رفتار کنم

    از درون پر نباشم از خدا ولی وابسته به انسانها وعومل بیرونی باشم وهیلگم اگر همسرم پول نده به من چی در صورتی که همه انسانها دستان خدا هستند برای کمک رساندن به من وفقط همین وهمین

    ونمیشه جهان وخدا را گول زد وخدااز درونت خبر داره از افکارت از ترس هام از شرک هام

    من تا زمانی که مردم را عامل موفقیت یا شکستم میدونستم همیشه هراتفاقی می‌افتاد اونها را مقصر میکردم

    حتی کارهایی که دوست داشتم یا اینکه بخوام با مردی صحبت کنم در موقع خرید وحشت داشتم ومیگفتم مردم فکر می‌کنند یا افکارشون تاثیر داره در زندگیم وقشنگ شرک داشتم

    استاد من زمانی که چسبیده بودم به دوستانم شرک داشتم وقسنگ بت پرست بودم میگفتم اگر این دوستان برند من هیچ کس ندارم

    آخ اگر در گمراهی می مردم چی داشتم برای گفتن

    تا وقتی هرچی مردم وخانواده ودوستانم میگفتند را باور میکردم همون برام اتفاق می‌افتاد ومیگفتم خب درسته

    مثلاً موهای سرم نسبت به خواهر وبرادرهام سفید تر است همیشه اطرافیان ومادرم می‌گفت ژنتیک تو مثل ما هست که سفیدی داره ونمیشه کاریش کرد

    دیگه همینه ومن پذیرفته بودم تا اینکه 7سال پیش تغذیه ام به لطف خدا تغییرکرد وباپرم نسبت به بدن وتغذیه وبیماری ها هم تغییر کرد والان میبینم که سفیدی هام تغییر کرده ورنگ زیبایی شده ومشکی تر هم شده

    به خدا همه وی باوره

    یعنی استاد چقدر ساده واصل را توضیح میدید

    اینقدر ساده است ولی ما میایم سخت میکنیم برای خودمون

    آخه وقتی به کارخونه (ذهن ) ورودی خوب یا بد بدیم همون را تحویل میده جهان مگه می‌تونه تو که تو آینه صورتت پرجوش باشه را بگی بالا صورت من را بدون جوش نشون بده

    وای چقدر از رسانه از جامعه از دکتر از همه چیز باورهای اشتباه را شنیدم وباورکردم و دقیقا همون را می‌دیدم

    محض اینکه اوضاع کمی سخت شده، چطور این نوع باورهای شرک آلود مثل (تاثیر ژنتیک، قیمت دلار، اوضاع اقتصادی و… ) شما را به احساس ” ناتوانی از تغییر آن شرایط سخت ” رسانده است؟

    وچطوربه خاطر آن باورهای شرک آلود، قدرت خلق شرایط زندگی را از خودتان گرفته اید و به آن عوامل محدود کننده بیرونی داده اید

    همیشه می شنیدماز بچگی که دولت نگذاشته ما پیشرفت کنیم یا مردم حرف میزنند پشت سرمون

    باید آسته بیایم وآسته بریم تا کسی به ما آسیب نرسونه

    یا فلانی تو تظاهرات شرکت کرد وبردندش وبلا سرش آوردند

    یعنی همش من از بچگی تو وجودم دولت وادم ها را بزرگ میکردم وخودم را کوچک وضعیف

    میگفتم من باید یکی چیزی گفت هیچی نگم آخه بلا سرم میاره اونها قدرت دارند هرکاری بکنند

    یا همسرم را عصبانی نکنم که فلان اتفاق برام نیفته ومبتونه اذیتم کنه

    واقوام همسرم را تو وجودم قدرتمند کرده بودم به همین خاطر خیلی عزت نفسم را پایین آوردم واونها راتو ذهنم بزرگ کردم ومیگفتم اونها لیاقت داشتن بهترین خونه و ماشین را دارند ولی من ندارم

    وای این باگ ها داره میاد با نوشتن که از کجا نشأت می‌گرفت از باورهای من که چه کرده با من

    خداتو قرآن میگه ما ذره ای به مردم ستم نمی‌کنیم

    این مردم خودشون به خودشون ظلم میکنند

    یا این باور که پول وثروت را برای بقیه می‌دیدم وعوامل بیرونی را مقصر میدونستم به همین خاطر هیچ وقت قدرتی که خدا داده به من را ندیدم وباور نکردم وشرک عامل ناکامی من میشد

    بهترین نمره را می‌گرفتم تو مدرسه ولی می‌دیم تونی که کمتر درس خونده وشیطنت داشت موفق تر شده وپزسک شد

    این نه عامل بیرونی نه کمک از بقیه بود بلکه باور اون فرد بود که اون را موفق کرد ولی من با وجود زرنگ کلاس بودن تو کنکور نمره بالا نیاوردم و دانشگاه نرفتم

    هر چه کردم خودم کردم ولی وباید ریشه ای کار کنم روی باورهام

    که بابا من عامل خوشبختی من عامل بدبختی خودم هستم کدوم عانل قدرت تاثیر در زندگی توداره وقتی که حتی خدا هم تو را خالق زندگی خودت کرده

    من میبینم که افرادی که با همسرم حتی دیرتر کارشون را شروع کردند زودتر موفق شدند ودیشب یکیش می‌گفت من ماهی 30میلیارد فروش دارم پی یه عاملی غیر از عوامل بیرونی هست قشنگ باورهای را می‌دیدم که چقدر محکم صحبت میکرد چقدر خودش را باور داشت

    لامسب بیا رو خودت کار کن تا ذهنت ببینه الگوهایی مثل استاد عباسمنش را که از کجا توانستند به کجا برسند

    نمیشه با حرف باور ها را تغییر داد با دیدن الگوها این ذهنم خفه میشه چند بار وچند بار نشونش بدم

    استاد. من درک کردم که شما خیلی قشنگ عملکرد ذهن را میفهمید ومیدونید چون شما سلولی وبنیادین تغییر کردید و جهان هم داره واسه میده به افکار شما

    نتایج انسانها خروجی کار کردن روی ذهنمون هست

    به همین خاطر میگید آقا نتیجه ؟

    وقتی آن باورهای شرک آلود را تغییر دادید، چه تغییرات مثبتی در نتایج شما ایجاد شد؟

    به چه شکل توانستید باورهای توحیدی را جایگزین این باورهای شرک آلود کنید؟ این نگاه توحیدی چه تغییراتی در رفتار، شخصیت، عملکرد، ایمان و جسارت شما ایجاد کرده است؟

    من بعد از اونکه از دوستانم جدا شدم اومدم تو سایت شما وحرف های توحیدی شنیدم توحید عملی یک وشش وپنح به من خیلی کمک کرد

    قانون آفرینش خیلی کمک کرد

    استاد شما قرآن را تو دستام گذاشتی که بخونم وبفهمم که خدا قشنگ داره باهام صحبت می‌کنه هر لحظه وعاشق قرآن بشم که از بچگی به خدا همیشه سرصف مدرسه من با عشق میرفتم ومیخوندم

    ولی عربی می‌خوندم ولی باز هدایتگرم بود

    دیگه فهمیدم که نه بابا هیچ کس تاثیری در زندگی من نداده

    من خودم به خودم ظلم میکنم

    یه جمله شما من را زیر و رو کرد از خدا بود

    تا مظلوم نباشه ظالم نیست

    این جمله قشنگ مثل فیلم زندگیم را برگردند به عقب که آره هرجا من مورد ظلمی قرارگرفتم خودم اجازه دادم

    دیگه قوی شدم خودم را خلق کننده دیدم از خدا بهتر درخواست کردم دیدم داره زندگیم عالی میشه

    در حقیقت قدرت از دیگران گرفتم ودادم به خودم

    شجاعت پیدا کردم ارتباطم با خدا بهتر شد قوی تر شدم پول اومد سمتم شغل اومد توحید اومد از شرک دورترشدم

    یعنی حرف های شما از درونتون میاد همش به خدا

    همه چیز به خدا توحیده

    قرآن را که نگاه میکنم ومیخونم همش ردپای ایمان وتوحیده که هرکس به خدا وصل بشه همه چی داره

    ثروت ایمان بهشت زندگی عالی

    خدایا تو را سپاس که من را هدایت می‌کنی

    واز تاریکی به سمت نور هدایتم کردی

    تنها تو رانیپرستم و تنها از تو یاری می جویم

    مارا به راه راست هدایت فرما

    راه کسانی که به ایشان نعمت دادی

    نه راه کسانی که به ایشان غصب کردی ونه گمراهان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  4. -
    شیما ممیز گفته:
    مدت عضویت: 726 روز

    استاد شما یکی از دستان پر قدرت خداوند بر روی زمین هستید در زمان ما حرف های شما شده زمزمه روز وشب ما حتی با ویس های رایگان هم ما کلی پیشرفت کرده ایم واز شما ممنونیم از این همه انرژی مثبت ممنون از این همهدحال خوب ممنون که ما فهمیدیم وسط این همه افکار منفی این همه گرانی که میگویند واین همه اخبار منفی وبد خدایی هست که قدرتش بیشتر از این حرفهاست وبنده ای که به او ایمان آورده باشد را به سمت رحمت ونعمت راهنمایی میکند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  5. -
    سید محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1243 روز

    سلام استاد عزیز

    من ریزش مو داشتم رفتم دکتور بمن گفت که دایی داری گفتم بله دارم گفت دایی هات ریزش مو دارم گفت اره کم گفت شما ژنی تیکی هست نمیتونه خوب بشه ارثی هست این مسله چند سال پیش بود تاکه فهمیدم دروغ هست بعدش ریزش موهام کم خوب شد از دایم تمام شد خندیم این چ ژنتیکی هست

    2 هروقتی که با مامانم حرف میزنم میگم مامان من معدم درد میکنه میگه ژنتیکی هست میگه بابات همین جوری هست یعنی بپذیر دیگه بعدش اومدم روی خودم کار کردم معدم خوب شد به مامانم گفت معدم خوب شد گفت حتمان ژنتیک گم شده خخخخ وای خدای من

    3من کمر درد داشتم چند سال هرکاری کردم خوب نشد توذهنم این بود که آدم های قدبلندهستم کمر درد میگیرم آمدم این ترموز را بر داشتم خوب شدم یعنی میخوام بگم ک همه این باور های شرک آلوده ماست خداوند کمک کنه تا بتوانیم این باور هارا درست کنم

    استاد ممنونم از شما بابت این فایل توحیدی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  6. -
    سیاوش گفته:
    مدت عضویت: 1540 روز

    به نام خدای هدایتگر

    سلام به استاد عزیزم.خانم شایسته مهربان و همه دوستان هم خانواده ایم

    استاد چقدر این فایلهای توحید رو من از شنیدنشون سیر نمیشم.همشون رو روی گوشیم دانلود کردم و هرباره گوش میدم هرجا که حس میکنم به یه کمکی نیاز دارم و این فایلها خیلی بهم کمک میکنه که روی کی باید حساب باز کنم و از کی بخوام.

    استاد ننتایج زندگی من از اونجایی شروع شد که پذیرفتم من هستم که شرایط زندگیم رو رقم میزنم با کانون توجهاتم.از وقتی خداوند هدایتم کرد به سمت شما تازه با مفهموم توحید و شرک آشنا شدم و بمحض فهمیدنش متوجه شدم من بشدت روی عامل بیرونی پدر حساب میکنم.هر کم و کاستی که توی زندگیم داشتم سریع ذهنم میگفت که اگه پدرت اینکارو میکرد الان شرایط اینطور نبود.اگر فلان ماشین رو برات میخرید الان مجبور نبودی همش توی تعمیرگاه باشی واسه تعمیر پراید درب و داغونت.اگر و اگر و اگر… . استاد من خلاف شما توی خانواده مرفه بزرگ شدم با پدری ثروتمند و کاملا خانواده جو آرام و شادی دارن.اما من بودم که با قدرت دادن به همین یک عامل بیرونی جلوی کلی از خوشیها و لذت هام رو گرفته بودم و این قدرت دهی و این باور که پدر من باعث و بانی بدبختی های من هست مثل یک سد جلوی ورود نعمت ها به زندگیم رو گرفته بود. از وقتی که شروع کردم به کار کردن روی توحید دقیقا همون پدر رفتارش با من 180 درجه تغییر کرد و رفتارهایی با فقط من فقط من و فقط من میکرد که حتی مادر من هم باور نمیکرد که این پدر همون پدره.از محبت ها گرفته تا حرفهایی که مطمِنم توی کل زندگیش فقط به من گفته.این باور همیشه یک ترسی رو در وجودم ایجاد میکرد نسبت به پدرم که من حتی کوچکترین صحبتی رو با پدرم نمیتونستم داشته باشم و تا سن 30 سالگی میتونم بگم که جمعا سی دقیقه با پدرم صحبت نکردم.این در حالی بود که پدر من معروف هست به خوش تعریفی و خوش برخوردی و وقتی با دوستام در این مورد صحبت میکردم میگفتن اگه خوده خدا هم همین الان بیاد بگه تو داری راست میگی ما باور نمیکنیم.

    این ترس به تمام زندگیم هم مثل ویروس سرایت کرده بود و در برخورد با موضوعات مختلف هم به شیوه های مختلف خودش رو نشون میداد.مثلا در روابط,ترس از از دست دادن.در شغل,ترس از بیکاری و و و.

    اما از وقتی تصمیم به تغییر نگاهم نسبت به زندگی و نسبت به همین پدر گرفتم,اوایل از اینجا شروع شد که بصورت کاملا عجیب(البته الان میگم طبق قانون) پدرم برای احوالپرسی به من زنگ میزد,چیزی که سابقه نداشت.یعنی قبلا من هر وقت شماره پدر رو روی صفحه گوشیم میدیدم یا جواب نمیدادم یا بعد از جواب دادن مواجه میشدم با یه رفتار تقریبا تند(که اون هم بخاطر خودم بود و مسِولیتش رو پذیرفتم).و همه اینها رو بعنوان نشانه تغییر میدیدم.شاید برای کسیکه رابطه خوبی با پدرش داره این براش خنده دار باشه ولی برای من اتفاق خیلی بزرگی بود.و این مسیر رو ادامه دادم و ادامه دادم تا الان که واقعا هم خودم دلم برای پدرم تنگ میشه هم دل ایشون برای من و بابت حل شدنه این موضوع هزاران بار از خدای خودم سپاسگزارم بابت وجود شما استاد که توی این مسیر به زیبایی نشونم دادی باید چیکار کنم.

    و کار کردن روی این باور و جایگزین کردن باورهای خوب نسبت به پدرم کلی درهای رحمت بروی زندگیم باز شد.از نظر مالی از نظر احساس خوب از عزت نفس گرفته از از بین رفتن ترس هام که خیلی برام مهم بود چون حس میکردم آدم ترسویی هستم که کلا این با ذاتم در تضاد بود و از درون داشت روحم رو نابوود میکرد.

    وقتی این الگو رو درک کردم و الگو اومد دستم سعی میکنم توی تمام جنبه های زندگیم ازش استفاده کنم و در کنار آموزش های شما که مثل موتور جت میمونه و خیلی سریع و با لذت به خواسته هام میرسم.

    حرف زیاده استاد.بزودی میام میبینمت تا کلی لذت ببرم از حضورت.

    سپاسگزارم بابت این فایل فوق العاده.

    شاد و سلامت و ثروتمند باشید در پناه الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  7. -
    ARASH گفته:
    مدت عضویت: 1022 روز

    سلام استاد عزیزم

    چه فایل بموقعی،چه آگاهی های نابی،چقدر کاربردی و درست،و چقدر الهی و انسان ساز…

    خدایا شکرت بابت همه ی اینها.

    + تمام حال بدی های ما،استرس ها،اضطراب ها،افسردگی ها،ترس ها،نگرانی ها و… زمانی رخ می‌دهد که ما قدرت رو در دستان غیر خداوند می‌دانیم.

    اگر ما قدرت رو در دستان خداوند بدانیم،اونوقته که در آرامش کامل قرار می گیریم بقول مولانا: آرام تر از آهو بی باک تر از شیر…

    = فقط یک قدرت در این دنیا وجود داره و اون قدرت به مقداری که ما باورش کنیم برای ما کار می کنه.

    هیچ چیز دیگه ای در این دنیا قدرتی نداره مگر اینکه ما بوسیله ی باورهامون به اون قدرت بدیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    محمد مهدی حکمتی فر گفته:
    مدت عضویت: 1705 روز

    سلام به استاد عزیز ️️

    این حرف ها درباره ماتریکس و آلومیناتی از نظر من افرادی زدن که خودشون به هیچ جای نرسیده و به دنبال بهونه هستن یه چند وقته پیش هم یک فردی در ایران می گفت که برای رسیدن به موفقیت باید به جای وصل باشه فرقی هم نمی کنه در کجای دنیا باشی

    بعد مجری پرسید که پس کریس رونالدو و مسی چطوری پس به موفقیت رسید گفتن اونا وصلن

    یعنی اینجوری افراد برای خودشون بهونه میارن برای تلاش نکردن آخه چجوری این افراد وصلن که مسی از وسط زمین همرو دریبل می ده یا رونالدو دو متر می پره همچین آمادگی بدنی داره اون همه تلاش کنترل ذهن هیچی آخرش به این نتیجه میرسن که وصل هست که موفق شدن

    یا یک خاطر از چشم زخم هم دارم که بنده خدای ماشین خرید ولی گواهی نامه هم نداشت بعد تو خیابون داشت می رفت با 160تاسرعت بعد سریع پیچ نتوانسته ماشین کنترل کنه چپ کرد بعد گفتیم چی شد چپ کردی گفت یه بنده خدایی هست میگن چشمش شور اون سر خیابون بود ماشین دید ماشین چپ کرد بعد من تو ذهنم فقط می خندیدم که بی احتیاطی خودشو چه جوری داره توجیح می کنه بعد یکم فکر کردم گفتم اگه به چشم خوب بابای من جز اولین نفرای بود که ماشین خرید تو روستامون پس چه جوری این فرد بابای من چشم نزده وچپ نکرده تا حالا دیدم بابای من همیشه درست رانندگی می‌کنه تنها دلیلش همینه .

    یا خالم که خیلی به این دعا نویسی اعتقاد داره (من هر دوتا پدر بزرگم دعانویس بودن ببین چه خانوادهی با چه باورهای دارم ) همیشه بچه هاش مریض می شده بادکتر هم خوب نمی شدن تا دعا می گرفتن خوب می شدن بعد گفتم اگه اینجوری پس چرا ما هیچمون نمی شه با آینه همیشه از تو سوراخ های خونمون می دیدم که مثلاً کسی دعا گذاشته پس اگه اینجوری برای ما چرا اتفاقی نمی افته …

    یا چند وقت پیش یه خانمی یه برنامه های رو می ساخت که چرا عمر ملکه انگلیس انقد طولانی و می گفت به این خاطر هست که ملکه انگلیس خون بچه می خوره و دیدم که ملکه انگلیس هم مرد

    انسان ها کلن دوست دارن به داستان ساختن و ساخت باورهای که به اونها کمک نکنه اونها رو ضعیف تر کنه و خودشون یه جورایی قانع کنند که زندگی اونا دست خودشون نیست

    یا حق ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  9. -
    عمران نوری گفته:
    مدت عضویت: 1987 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت دوستان و استاد عباس منش عزیز

    دقیقا همین طور متاسفانه وجود شرک هست که تو زندگیمون باعث شده من رشد و پیشرفت نکنیم

    اگر بخوام مثال از خودم بزنم

    من تو بیزنسم از لحاظ درامد مثل یو یو بودم و هی درامد یه مدت بالا میرفت و بعد دوباره صفر میشد

    و از وقتی که من وارد دوره کشف قوانین شدم و این تعهد رو و هر روز نوشتم که این من هستم که صد در صد اتفاقات زندگی خودم خلق میکنم

    خیلی خیلی زیاد تاثیر داشت روی من و رفتارم که برای رسیدن به هر خواسته‌ای فقط کافیه تمرکز رو بذارم روی خودم و کاری به عوامل بیرونی نداشته

    اینو مورد رو من تو بیزنسم خداشکر اجرا کردم و نتیجه عالی شد و روز به روز داره بزرگتر هم میشه

    قبلا من تو بیزنسم عوامل بیرونی مثل وجود کشاورز و یا وجود محصول باکیفیت و یا خریدار رو عامل اصلی موفقیت خودم میدونستم که باید همه‌شون باهم اومی و اماده باشند تا من بتونم فروش خوب داشته باشم

    و بخاطر همین باور شرک آلودی که داشتم همیشه تو مسیر معامله یه جایی کارم گیر میکرد و شرایط اونجوری که من میخواستم خوب پیش نمیرفت و تو بیشتر مواقع همین چند مورد مثال زدم کار رو خراب میکردند

    چرا ؟

    چون باور من این بود که وجود کشاورز یا محصول یا خریدار عامل اصلی موفقیت در بیزنس من هستند وگرنه که من کاریی نیستم اونها باید باشند تا من بتونم معامله خوبی انجام بدم

    ولی خداشکر وقتی که این تعهد رو دادم که این من هستم که دارم تک تک اتفاقات زندگی خودم رو خلق میکنم نه هیچ عامل دیگه و این منم که اصل هستم و میتونم انجوری که دوست اتفاقات رو طبق خواسته خودم خلق کنم

    بنابراین دیگه تمرکز گذاشتم روی خودم و سعی کردم باورهام رو قویتر کنم و بدنبال الگوهایی باشم که با شرایط یکسان با من تو همین بیزنس من ، وجود دارند ادمهای بسیار موفق

    و بعد بدنبال مثالهای از اتفاقات تو زندگی خودم بودم که زمانی که من قدرت رو از عوامل بیرونی گرفتم و به خدای خودم دادم به طرز جادویی اتفاقات برای من عالی پیش رفت

    مثل چی ؟

    مثلا تو بیزنس خودم زمانی که تصمیم گرفتم وارد کار کشت و تولید گیاه الوئه ورا بشم و وقتی که خواستم برای خودم گلخانه بزنم

    بدون اینکه خودم شخصا هیچ تجربه‌ای از ساخت گلخانه و نقشه سازه و جوشکاری بلد باشم تصمیم گرفتم خودم اینکار رو انجام بدم و درست یادم میاد قبلا از اینکه کار‌ ساخت سازه رو انجام بدم با این ذهنیت کار رو شروع کردم و پیش خودم گفتم

    همون خدایی که منو با این بیزنس و این گیاه اشنا کرد و ادمهای خوب رو سر راه من قرار داد همون خدا هم منو کمک میکنه تا در ساخت گلخانه کار رو خوب و عالی انجام بدم

    خدا شاهده دقیقا هم همین طور شد خود خدا تو دل کار بمن الهام میکرد که الان اینکار رو بکن ، الان اونجوری جوش بده ، الان این نقشه رو استفاده کن دقیقا قدم به قدم خودش بمن میگفت و حتی یادم میاد تو حین کار یه از بچه محلهام می‌اومد بمن سر بزنه و یهویی یه پیشنهاد میداد و گفت عمران اگر اینکار رو اینجوری جوش بدی احساس میکنم کیفیت ساخت سازه بالاتر بره و بعد من تو دلم به خودم میگفتم

    اههههه راست میگه چه ایده خوبی و کلی ازش تشکر میکردم و همون جا تو دلم اعتبار رو میدادم به خدای خودم که نشونه رو برای من فرستاد

    خلاصه تمام ایده و الهامات خدا در انجام کار درست در زمان درست و مکان درست بمن الهام میشد

    و نتیجه‌اش این بود که من هزار متر تونستم تک و تنها گلخانه بسازم فقط فقط با نیروی خداوند

    که هر کسی می‌اومد گلخانه منو میدید باور نمیکرد که من تونسته باشم و میگفت تو حتما جوشکار یا گلخانه‌ساز اورده بودی که این سازه به این عظمت رو تونستی بسازی

    خلاصه این اتفاق یه الگو بسیار عالی و واضحی تو زندگی من بود که زمانی که عوامل بیرونی رو گذاشتم کنار و فقط روی خدای خودم حساب کردم و وقتی که نتیجه رخ داد خدا شاهده حتی خودم باور نمیکردم که من تونستم این سازه رو خلق کنم و اونجا بود که من ارام ارام به خودم و قدرت خودم بیشتر حساب باز کردم و اعتماد بنفسم بالا رفت

    و مخصوصا از این الگو بارها استفاده کردم برای رسیدن به خواسته‌های دیگه که

    همون خدایی که بمن کمک کرد تا بتونم اون گلخانه به اون عظمت رو بسازم پس اینکار هم من میتونم موفق باشم کافیه که تو رسیدن به این خواسته همون ذهنیت رو داشته باشم که موقع ساخت گلخانه داشتم

    و به لطف خدا و آگاهی‌های دوره کشف قوانین وقتی که من تونستم اگاهانه قدرت خدا رو تو وجود خودم زنده کنم و ازش برای رسیدن خواسته‌هام مثل تجارت و خرید و فروش محصول تو بازار استفاده کنم

    به طرز جادویی تک تک کارهای من توسط دستان نازنین خداوند داره عالی رقم میخوره

    کشاورز میاد که محصول خوب و با کیفیت و تناژ بالا داره که حاضر با قیمت خیلی مناسب بمن بده و از اون طرف هم خریدار و کارخانه دار بسیار خوش برخورد و نازنینی سمت من هدایت شده که اون هم حاضر با من قرار داد ببنده و با من کار کنه و با قیمت مناسب از من خرید کنه

    خلاصه تک تک اتفاقات درست در زمان مناسب و مکان مناسب برای من رخ میده بدون اینکه من هیچ زوری برنم

    هر موقع به این معجزات تو زندگی و بیزنسم نگاه میکنم انگار که خدا تمام کار و زندگیشو ول کرده فقط داری کاری میکنه تا من راحت به خواسته‌ام برسم و من با ازادی زمانی و ازادی مکانی کامل از زندگیم لذت ببرم

    دوست داشتم در مورد این موضوع صحبت کنم که وقتی که من قدرت رو از عوامل بیرونی گرفتم و فقط قدرت رو به خدای خودم دادم نتایج معجزه‌وار برای من عالی رخ داد و اما اونجایی که نه فقط خواسته‌ام روی عقل خودم و یا عوامل بیرونی حساب کنم به خواسته نرسیدم هیچ تا پدرم هم در اومد که بعدا کلا پشیمون شدم از ادامه مسیر

    عاشق همه تون هستم

    انشالله هر کجا از این کره خاکی هستید در پناه رب شاد ، سالم ، خوشبخت ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید

    فعلا

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  10. -
    گزینگ عزیزی گفته:
    مدت عضویت: 1081 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته ی زحمت کش

    من میخواستم راجب به بیماری پوستی پسوریازیس که چند ساله من این بیماری را دارم صحبت کنم

    من تقریبا 20ساله این بیماری را در موهای سرم دارم وهمیشه پدر ومادرم به من گفتند که این مریضی ارثیه وکاریش نمیشه کرد ولی الان من به لطف الله و راهنماییهای استاد عزیزم متوجه شودم که فقط باورهای خود منه که این بیماری تا الان در من وجود داره ومیتونم با باورهای جدید ی که استاد فرمودند این بیماری رو از بین ببرم وحتما به لطف الله ان را از بین خواهم برد

    ممنونم استاد عزیزم که انقدر به فکر ما هستید وممنونم از راهنمایی هاتون

    امیدوارم همیشه شاد و پیروز و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای: