توحید عملی | قسمت 8 - صفحه 16

903 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ناصر رضایی گفته:
    مدت عضویت: 1350 روز

    سلام بر استاد عزیزم

    چقدر عالیه که رو باور اینکه تو رو خودت کار کن خداوند بقیه کارهارو برات انجام میده و همزمانی هارو میاره برات هدایتت میکنه ،رو این باور کار کنی بعد تو کامنت قبلی در مورد ماه و باور منفی که در مورد ماه داشتی بنویسی و خوشحال و شاد بعد پاشی بری قهوه درست کنی و بیای رو صفحه نشانه من برای واضح شدن قدم بعدی و فایل سفر به دور آمریکا قسمت 154 بیاد

    بعد استاد و خانم شایسته رو ببینی که تو جاده هستن و اینکه امروز خودتم تو جاده بودی و بعد خانم شایسته ماه رو میکشه جلو تو تصویر و از زیباییش میگه و بعد باهم قهوه میخورن و توهم تو دستت قهوه داری.

    خدایاهزاران مرتبه شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  2. -
    صالح گفته:
    مدت عضویت: 1249 روز

    سلام استاد عباس منش عزیز

    بزرگترین دارایی من

    بعد از هدیه زندگی

    این اگاهی هست که من خالق زندگیم هستم

    توحید

    مهم ترین دانشی هست که بشر بهش احتیاج داره

    توحید هست که انسان رو اشرف مخلوقات میکنه

    وگرنه انسان بدون توحید عملی با شتر هیچ فرقی نداره

    توحید یعنی آگاه بودن به این قدرتمون که میگوییم باش و موجود میشود

    اگه ما به این قدرتمون اگاه نباشیم تفاوت چندانی با شتر نداریم

    و یه زندگی 70 80 ساله رو میگذرونیم بدون لذت بدون خلق بدون کار خاصی

    مثل یک جاندار به دنیا می ایم میخوریم مینوشیم و تولید مثل میکنیم و میمیریم

    اما اون انسانهایی که توحید رو درک کردن قدرتی که در وجودشون هست

    که میتونن جهان اطرافشون رو تغییر بدن رو درک کردن اونا میشن اشرف مخلوقات

    وگرنه همه این 8 میلیارد که به اشرف مخلوقات بودن خودشون نزدیک هم حتی نمیشن

    خود من سالهای سال نگاهم به در بود

    یکی از بیرون بیاد یه کاری بکنه

    هنوزم نمیتونم ادعا کنم نگاهم به بیرون نیست

    مشرک بودن پاشنه آشیل اصلی منه

    اما خدارو شکر امروز تشخیص دادم از کجا دارم نیش میخورم

    اگه از زندگی و نتایج در زمان حال راضی نیستم

    اشکال نداره

    اصلا اشکالی نداره

    من تازه کشف کردم بیماری مو

    و تو این مسیر درمانش میکنم

    اگه یه روز دیگه فرصت زندگی داشته باشم

    در این مسیر میمونم و بهبود میدم توحیدم رو

    و اگه 100 سال دیگه جهان به من فرصت بده بازم همین

    و مثل روز برام روشنه که سال های اینده من زمین تا اسمون با این روزهام متفاوت هستم

    همینجور که الان با پارسالم قابل مقایسه نیستم

    دارم یکی یکی کد های مخرب رو پیدا میکنم

    دارم بزرگ میشم

    دارم میفهمم کی ام و چجوری باید رفتار کنم

    دارم نت ها رو یاد میگیرم

    فقط اشتباه من عجله و پیچیده کردن و سخت گرفتن هست

    یه هزار پایی بود خیلی رقصنده خوبی بود

    و همه از دیدن رقصش حیران میشدن

    یه روز بعد از رقصیدن

    یه حشره ازش پرسید

    تو وقتی داری میرقصی

    اول پای 368 رو میزاری جلو و میچرخی

    یا 896 رو؟

    هزارپا کمی فکر کرد

    و خاست دوباره برقصه ببینه کدوم رو اول میزاره

    وقتی خاست دقت کنه به پاهاش و حساب کتاب کنه

    پاهاش تو هم گره خوردن و قفل شد

    من همون هزار پاهه هستم گاهی

    گاهی فکر میکنم امروز باید چیکار کنم

    عزت نفس مهمه

    یا رهایی

    احساس خوب رو کار کنم امروز

    یا تسلیم باشم

    توحیدی رفتار کنم

    یا به نکات زیبا توجه کنم

    روی روابط کار کنم امروز بهتره

    یا روی باور های ثروت ساز

    ماهی یه باور رو کار کنم درست کنم

    یا هردمبیل هرچی پیش امد روش کار کنم

    12 قدم رو با جدیت پیش برم

    یا فایل های دانلودی

    کامنت بنویسم یا بخونم

    ستاره قطبی نوشتاری انجام بدم یا ذهنی

    من اون هزارپایی هستم که فعلا دارم دور خودم میچرخم

    در صورتی که من خیلی سال پیش زمانی که بچه بودم ناخدا گاه داشتم از قانون خیلی راحت استفاده میکردم و خاسته هام رو خلق میکردم

    حالا که اینجا اومدم عجله باعث شده بخوام خیلی زود نتیجه بگیرم و این عجله حس منو بد میکنه

    حس

    همون چیزی که استاد همیشه میگه اصل داستان اینه

    حس خوب

    حس خوب از توحید میاد

    توحید یعنی من هستم که زندگیمو خلق میکنم

    و چیزی به نام سرنوشت وجود نداره

    اصلا فردا وجود نداره

    من تصمیم میگیرم فردا چجوری رقم بخوره خوب معمولی یا بد

    این که من همه کاره هستم یعنی توحید

    و درک توحید و عمل به توحید برای کسی که سالها مشرک بوده

    طبیعیه که یکم زمان ببره

    اما قول دادم روز به روز موحد تر باشم

    و بلاخره از گیجی در میام

    و همه چیز رو در جای درستش در زمان درستش اجرا میکنم

    و از زندگی در این جهان زیبا

    در این سیاره غنی لذت میبرم

    خدایا شکرت

    استاد ازت ممنونم

    تو این فایل یکی دوجا خیلی لحن باحالی داشتی خیلی خوشم اومد یکیش دقیقه 14 اونجا که خندیدین و گفتین نه ژنتیک نبوده

    داستان ژنتیک نبوده اصلا

    یکیش هم

    اون جمله که گفتین اگه بپذیری چون در کودکی پدر مادرت باهات بد رفتار کردن

    چجوری میخوای کودکیتو تغییر بدی

    این جمله یکی از ترمز های من بود

    و هست

    من همیشه حسرت میخورم که اگه پدر مادرم از این مباحث اشنا بودن و منو با باور های درست مالی یا روابط یا سلامتی تربیت میکردن من خیلی لذت بیشتری از زندگی میبردم

    و امروز نیاز نبود انقدر رو خودم و کنترل ذهنم کار کنم

    همون حرفی که فامیل های شما بعد از دیدن نتایجتون زدن

    اما درستش اینه که مهم نیست از کجا و با چه گذشته درب و داغونی اومدم

    مثل استاد و هزاران عضو این سایت که نتایج بزرگی در زمینه های مختلف گرفتن من هم میتونم جهان دلخواهم رو خلق کنم

    من خیلی تو کامنت هام خوب در مورد قانون مینویسم اما فقط خودم میدونم که به خوبی نوشتن نمیتونم عمل کنم

    مثل دکتر مینویسم ولی مثل شاگرد کلاس اول عمل میکنم

    اما میدونم این نوشتن ها

    این فایل گوش دادن ها

    این کامنت خوندن ها

    قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود

    چون متعهد هستم که زندگیمو بسازم

    پس ایمان دارم که روزی میرسه که همونجور که حرف میزنم عمل کنم

    استاد از مازندارن زیبا درود میفرستم به فلوریدای زیبا

    اینجا هم امروز ابری بارونی بود

    خیلی روز خوب و خنک ی بود وسط تابستون

    به امید دیدار استاد عباسمنش عزیز و دوست داشتنی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  3. -
    فهیمه زارع گفته:
    مدت عضویت: 2980 روز

    بنام خداوند جان وخرد

    سلام به استاد خوش تیپ وخوش سلیقه وبانوشایسته خوشرو وخوش صحبت وسلامی به دوستان الهی ام در این سایت الهی

    خداروشکر بخاطر یه روز دیگه ویه فرصت دیگه

    شرک:قدرت دادن به هر عامل بیرونی ژنتیک،مدیر،مافوق،پدر ،مادر،جامعه،دولت

    وماباید حواسمون باشه اگر حتی 1درصد قدرت را بدیم عامل بیرونی در مواقع سختی وروزهای که شرایط سخت میشه ذهن ما این 1 درصد رو می‌کنه 100

    استاد جان باوری که از اول آشنایی من با شما وسایت خیلی به من کمک کرد والان هم تو زندگیم پررنگ تر شده این است که باور کردم قدرتمندترین فرمانروای جهان خداونده

    (ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَهَ عَلَقَهً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَهَ مُضْغَهً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَهَ عِظَاماً فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْماً ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ

    سپس از نطفه، لخته خونى آفریدیم، آن گاه لخته خون را پاره گوشتى ساختیم وپاره گوشت را به صورت استخوان هایى در آوردیم، و استخوان ها را با گوشت پوشاندیم، سپس آن را آفرینش تازه اى دادیم، پس شایسته ى تکریم و تعظیم است خداوندى که بهترین آفرینندگان است .

    وخیلی هم نتایجش رو دیدم در زندگیم سابقم پدرهمسرم یه زمینی را به ایشون داده بودند تا خونه کنند وقتی ازدواج کردیم چون من با حقوق خودم آن خانه را ساختم سه دانگ آن خانه را کردند به اسم من بعد که دیگه مشکلات ومسائل مختلف پیش آمد ایشون وپدرشون به هر ترفندی متوسل شدند تا سه دانگ را از من پس بگیرند هروقت تو تنهایی خودم میگفتم خدایا یعنی چی میشه من اصلا پس اندازی ندارم هرچه پول وطلا داشتم دادم معمار تا سقف بالا سر داشته باشم ولی همیشه این حرف شما تو گوشم زنگ میزد قدرتی بالاتراز قدرت الله نیست تو فایلهای مختلف میگفتید این جمله ،بپذیر وباور کن اگرهم عالم جمع بشن وبخوان تورا زمین زنند تااو اراده نکنه نمیتونند اگر همه عالم جمع بشن وبخواهند تورا بالا هم ببرند تا اواراده نکنه باز هم نمیتونند، برگی بدون اذن خداوند بر زمین نمی افته

    بادی بدون اراده او به جنبش در نمیاد چقدر آن روزها دلگرم این حرفها واین باورها بودم هردفعه آنها با وکیل میومدند ومن تنها میرفتم میگفتم وکیلم خداست وهر دفعه رای به نفع من صادر میشد آنها یا اعتراض می‌کردند یا ادعای خود را یجوری وتحت عنوان دیگه ای از دادگاه درخواست می‌کردند تا سری آخر که حتی دوتا وکیل از تهران گرفتند من به همسرم میگفتم آنها دوتا وکیل از تهران گرفتند من با دو وکیل گردن کلفت چطوری از حقم دفاع کنم همسرم همیشه بهم میگفت اصلا فرض کن همچین ملکی نداری بعد هم مگه خودت نمیگی خدا را داری پس ترس به دلت راه نده استاد من تو جلسه دادگاه فقط دم اتاق قاضی که خواستم وارد بشم گفتم خدایا باور دارم قدرت مطلق تویی پس خودت بشو زبان من یا مهر سکوتی بزن بردهان اینا باورتون نمیشه یکی از آن وکیلها که اصلا صحبت نکرد وآن یکی هم هرچی گفت من از عهده اش بر آمدم بازم رای به نفع من وآن هم رای قطعی صادر شد ودست وپازدنهای آنها وطولانی کردن پرونده سبب شد قیمت آن ملک روز به روز بالاتر بره این باور دررمن نهادینه شد که قدرتی بالاتراز قدرت خداوند نیست

    مورد دوم هم وقتی از لحاظ سلامتی حال خوبی نداشتم (البته میدونم این شرایط جسمانیم چک ولگدی بود که بخاطر رعایت نکردن قوانین حاکم برجهان خوردم تا برگردم به مسیر درست به همین خاطر برخلاف بقیه که دلشون به حال من میسوخت خودم خوشحال بودم که این تضاد سبب شد نعمتها وداشته هام را ببینم سبب شد این فهیمه امروز با فهیمه پارسال 180 درجه تفاوت داشته باشه از لحاظ معنویت ونزدیکی بخدا)آبجیم رفته بود پیش این دعا نویس ودوتا دعا گرفته بود آورد برام گفت یکیش رو همراه خود کن ویکی بزار تو بالشت هر دوتاش گرفتم دادم همسرم گفتم بنداز دوریعنی قدرت خدایی که من باور دارم از قدرت این دعا نویس کمتره نه غیر ممکن هست

    حتی بارها شده تو خونه تنها بودم خواستم کاری بکنم گفتم بزار زنگ بزنم رضا بیاد من تنهایی نمیتونم یه چیزی از درون بهم نهیب زده یعنی رضای تو از خدای تو قویتره و چقدر عالی که خدا بهم نیرو وقدرت میده وآن کار وحتی بیشتر از آن کار را به نحو احسن انجام دادم

    دومین باور باور اینکه من سیستم ایمنی فوق العاده قوی ای دارم اینکه من جسم قدرتمندی دارم یکی دیگه از آن باورهایی بود که من با تمام وجودم پذیرفته بودم ودر اوج آن بیماری به اصطلاح همه گیر با اینکه همسرم سه دفعه مبتلا شد همچنین مادرم وهردفعه من ازشون پرستاری میکردم ومحیط کارم هم در هرلحظه با افرادی روبرو میشدم که درگیر این بیماری بودند کوچکترین ناراحتی تجربه نکردم وهرروز بخودم میگفتم سیستم ایمنی بدن من خیلی قدرتمنده وحتی تو این چند سال که با شما آشنا شدم شاید در حد یکی سرماخوردگی ساده دیگه هیچی که آنهم با بخور وعسل وابلیمو حل میشه واین سری آخر که قضیه اش را داخل پرانتز توضیح دادم چون نمیخوام وارد جزئیات ناخوشایند بشم برام ثابت شده که جسمم قدرت بهسازی وپاکسازی خودش را از هرنوع ویروس وبیماری رو داره

    ویه تجربه هم دارم وقتی قدرت رو دادم به غیر خدا

    آنوقت بود که تازه فارغ‌التحصیل شده بودم ودر به در دنبال کار میگشتم به هرکسی متوسل شدم همه فقط وعده میدادند ولی روزی که گفتم خدایا توکل میکنم بخودت تو برام بساز بواسطه یکی از آشنایان که نه من ایشون را می‌شناختم نه ایشون منو فقط چون پسوند فامیلم مثل پسوند فامیل ایشون بود اینجور که خودشون برام تعریف کردند وبعد مشخص شد ایشون پسرخاله زن داییم هستند شماره تماس من رو از مرکز بهداشت میگیره وبا من تماس گرفت برا کار مشاوره تو شرکتی که ایشون پزشک مشاور آن شرکت بودند هر چند با تمام تلاشی که ایشون کردند چون شرایط کاری آن شرکت با شرایط من جور نبود قبول نکردم ولی بعد از آن ایده ها بهم گفته شد اول بصورت مشاور در چند شرکت کوچیک سه روز تو هفته مشاوره میرفتم وهمین جور که رشد کردم به شرکتهای بزرگتر وتمام وقت با حقوق ومزایای عالی هدایت شدم ومطمئنم استاد اگر باورهام در مورد ثروت هم درست کرده بودم وپذیرفته بودم وبه آنچه که از قبل به من یاد داده بودند باورهای مخربی چون :برو خداروشکر کن خیلی ها همین درآمد هم ندارند ،آدم باید قانع باشه وخیلی باورهای دیگه وعزت نفس کافی وهمچنین خودم لایق زندگی ورفاه بیشترمیدانستم بسنده نکرده بودم هنوز هم جایگاه بالاتری داشتم

    اقرار میکنم الان هم با درک وعمل کردن به آموزها وفایلهای شما از هر لحاظ به مدارهای بالاتری رسیدم ولی میدونم که هنوز جای کار دارم وهر روز تلاش می‌کنم 1درصد از روز قبلم بهتر عمل کنم

    استاد صمیمانه ازتون سپاسگزارم

    در پناه حق شاد وسلامت وثروتمند وسعادتمند باشید در دنیا وآخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 38 رای:
    • -
      جمال خسروی گفته:
      مدت عضویت: 1280 روز

      سلام بدونی دوست داشتنی .سپاسگذارم

      سلام به استاد خوش تیپ وخوش سلیقه وبانوشایسته خوشرو وخوش صحبت وسلامی به دوستان الهی ام در این سایت الهی

      خداروشکر بخاطر یه روز دیگه ویه فرصت دیگه

      شرک:قدرت دادن به هر عامل بیرونی ژنتیک،مدیر،مافوق،پدر ،مادر،جامعه،دولت

      وماباید حواسمون باشه اگر حتی 1درصد قدرت را بدیم عامل بیرونی در مواقع سختی وروزهای که شرایط سخت میشه ذهن ما این 1 درصد رو می‌کنه 100

      استاد جان باوری که از اول آشنایی من با شما وسایت خیلی به من کمک کرد والان هم تو زندگیم پررنگ تر شده این است که باور کردم قدرتمندترین فرمانروای جهان خداونده

      (ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَهَ عَلَقَهً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَهَ مُضْغَهً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَهَ عِظَاماً فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْماً ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ

      سپس از نطفه، لخته خونى آفریدیم، آن گاه لخته خون را پاره گوشتى ساختیم وپاره گوشت را به صورت استخوان هایى در آوردیم، و استخوان ها را با گوشت پوشاندیم، سپس آن را آفرینش تازه اى دادیم، پس شایسته ى تکریم و تعظیم است خداوندى که بهترین آفرینندگان است .

      وخیلی هم نتایجش رو دیدم در زندگیم سابقم پدرهمسرم یه زمینی را به ایشون داده بودند تا خونه کنند وقتی ازدواج کردیم چون من با حقوق خودم آن خانه را ساختم سه دانگ آن خانه را کردند به اسم من بعد که دیگه مشکلات ومسائل مختلف پیش آمد ایشون وپدرشون به هر ترفندی متوسل شدند تا سه دانگ را از من پس بگیرند هروقت تو تنهایی خودم میگفتم خدایا یعنی چی میشه من اصلا پس اندازی ندارم هرچه پول وطلا داشتم دادم معمار تا سقف بالا سر داشته باشم ولی همیشه این حرف شما تو گوشم زنگ میزد قدرتی بالاتراز قدرت الله نیست تو فایلهای مختلف میگفتید این جمله ،بپذیر وباور کن اگرهم عالم جمع بشن وبخوان تورا زمین زنند تااو اراده نکنه نمیتونند اگر همه عالم جمع بشن وبخواهند تورا بالا هم ببرند تا اواراده نکنه باز هم نمیتونند، برگی بدون اذن خداوند بر زمین نمی افته

      بادی بدون اراده او به جنبش در نمیاد چقدر آن روزها دلگرم این حرفها واین باورها بودم هردفعه آنها با وکیل میومدند ومن تنها میرفتم میگفتم وکیلم خداست وهر دفعه رای به نفع من صادر میشد آنها یا اعتراض می‌کردند یا ادعای خود را یجوری وتحت عنوان دیگه ای از دادگاه درخواست می‌کردند تا سری آخر که حتی دوتا وکیل از تهران گرفتند من به همسرم میگفتم آنها دوتا وکیل از تهران گرفتند من با دو وکیل گردن کلفت چطوری از حقم دفاع کنم همسرم همیشه بهم میگفت اصلا فرض کن همچین ملکی نداری بعد هم مگه خودت نمیگی خدا را داری پس ترس به دلت راه نده استاد من تو جلسه دادگاه فقط دم اتاق قاضی که خواستم وارد بشم گفتم خدایا باور دارم قدرت مطلق تویی پس خودت بشو زبان من یا مهر سکوتی بزن بردهان اینا باورتون نمیشه یکی از آن وکیلها که اصلا صحبت نکرد وآن یکی هم هرچی گفت من از عهده اش بر آمدم بازم رای به نفع من وآن هم رای قطعی صادر شد ودست وپازدنهای آنها وطولانی کردن پرونده سبب شد قیمت آن ملک روز به روز بالاتر بره این باور دررمن نهادینه شد که قدرتی بالاتراز قدرت خداوند نیست

      مورد دوم هم وقتی از لحاظ سلامتی حال خوبی نداشتم (البته میدونم این شرایط جسمانیم چک ولگدی بود که بخاطر رعایت نکردن قوانین حاکم برجهان خوردم تا برگردم به مسیر درست به همین خاطر برخلاف بقیه که دلشون به حال من میسوخت خودم خوشحال بودم که این تضاد سبب شد نعمتها وداشته هام را ببینم سبب شد این فهیمه امروز با فهیمه پارسال 180 درجه تفاوت داشته باشه از لحاظ معنویت ونزدیکی بخدا)آبجیم رفته بود پیش این دعا نویس ودوتا دعا گرفته بود آورد برام گفت یکیش رو همراه خود کن ویکی بزار تو بالشت هر دوتاش گرفتم دادم همسرم گفتم بنداز دوریعنی قدرت خدایی که من باور دارم از قدرت این دعا نویس کمتره نه غیر ممکن هست

      حتی بارها شده تو خونه تنها بودم خواستم کاری بکنم گفتم بزار زنگ بزنم رضا بیاد من تنهایی نمیتونم یه چیزی از درون بهم نهیب زده یعنی رضای تو از خدای تو قویتره و چقدر عالی که خدا بهم نیرو وقدرت میده وآن کار وحتی بیشتر از آن کار را به نحو احسن انجام دادم

      دومین باور باور اینکه من سیستم ایمنی فوق العاده قوی ای دارم اینکه من جسم قدرتمندی دارم یکی دیگه از آن باورهایی بود که من با تمام وجودم پذیرفته بودم ودر اوج آن بیماری به اصطلاح همه گیر با اینکه همسرم سه دفعه مبتلا شد همچنین مادرم وهردفعه من ازشون پرستاری میکردم ومحیط کارم هم در هرلحظه با افرادی روبرو میشدم که درگیر این بیماری بودند کوچکترین ناراحتی تجربه نکردم وهرروز بخودم میگفتم سیستم ایمنی بدن من خیلی قدرتمنده وحتی تو این چند سال که با شما آشنا شدم شاید در حد یکی سرماخوردگی ساده دیگه هیچی که آنهم با بخور وعسل وابلیمو حل میشه واین سری آخر که قضیه اش را داخل پرانتز توضیح دادم چون نمیخوام وارد جزئیات ناخوشایند بشم برام ثابت شده که جسمم قدرت بهسازی وپاکسازی خودش را از هرنوع ویروس وبیماری رو داره

      ویه تجربه هم دارم وقتی قدرت رو دادم به غیر خدا

      آنوقت بود که تازه فارغ‌التحصیل شده بودم ودر به در دنبال کار میگشتم به هرکسی متوسل شدم همه فقط وعده میدادند ولی روزی که گفتم خدایا توکل میکنم بخودت تو برام بساز بواسطه یکی از آشنایان که نه من ایشون را می‌شناختم نه ایشون منو فقط چون پسوند فامیلم مثل پسوند فامیل ایشون بود اینجور که خودشون برام تعریف کردند وبعد مشخص شد ایشون پسرخاله زن داییم هستند شماره تماس من رو از مرکز بهداشت میگیره وبا من تماس گرفت برا کار مشاوره تو شرکتی که ایشون پزشک مشاور آن شرکت بودند هر چند با تمام تلاشی که ایشون کردند چون شرایط کاری آن شرکت با شرایط من جور نبود قبول نکردم ولی بعد از آن ایده ها بهم گفته شد اول بصورت مشاور در چند شرکت کوچیک سه روز تو هفته مشاوره میرفتم وهمین جور که رشد کردم به شرکتهای بزرگتر وتمام وقت با حقوق ومزایای عالی هدایت شدم ومطمئنم استاد اگر باورهام در مورد ثروت هم درست کرده بودم وپذیرفته بودم وبه آنچه که از قبل به من یاد داده بودند باورهای مخربی چون :برو خداروشکر کن خیلی ها همین درآمد هم ندارند ،آدم باید قانع باشه وخیلی باورهای دیگه وعزت نفس کافی وهمچنین خودم لایق زندگی ورفاه بیشترمیدانستم بسنده نکرده بودم هنوز هم جایگاه بالاتری داشتم

      اقرار میکنم الان هم با درک وعمل کردن به آموزها وفایلهای شما از هر لحاظ به مدارهای بالاتری رسیدم ولی میدونم که هنوز جای کار دارم وهر روز تلاش می‌کنم 1درصد از روز قبلم بهتر عمل کنم

      استاد صمیمانه ازتون سپاسگزارم

      در پناه حق شاد وسلامت وثروتمند وسعادتمند باشید در دنیا وآخرت

      سپاسگذارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    محدثه آزاد گفته:
    مدت عضویت: 1314 روز

    سلام استاد عزیزم و مریم جونم امیدوارم همیشه شاد و خوشحال باشید

    این فایل فوق العاده بود و خیلی منو ب فکر فرو برد و کلی فکر کردم ک از این همه باور شرک آلود ک دارم کدوم رو بنویسم ک ماشالله خیلی زیادن و این اول خیلی ناراحتم کرد ولی بعدش فکر کردم خوبه ک لیستشون کنم و برای کم رنگ شدنشون دست ب کار بشم

    هرچند برای خیلی هاشون ک واضح بودند دارم کار میکنم از وقتی وارد سایت شدم نه

    از وقتی ک تعهد دادم ک روی خودم درست و حسابی کار کنم ک از یکم فروردین ب صورت کاملا جدی شروع کردم

    و مدت عضویتم ملاک نیست

    و اینک اولین باور شرک آلود من ک خیلی از بچگی تا الان مثل یه ابر سیاه برام بزرگ و بزرگ شده این بود ک من توی این خانواده هیچ کاری ازم برنمیاد اینا زورگو هستند و همینطور ک خودشون زندگی کردن منم محکومم ب همین زندگی ب اینک توی همین شهر زندگی کنم و مثل اینا بلاخره باید باید ازدواج کنم با یکی بلاخره و اون یه نفر حق داره صاحب من باشه

    و گاهی از شدت این تفکرات دیوونه میشدم و چون خانوادم مذهبی ک چه عرض کنم مذهبی ب علاوه تعصب شدید هستند

    و گاهی ک اون اوایل کتاب معجزه شکر گزاری بهم رسیده بود از دختر عموم میگفتم این چ خدایی هست ک باید شکرگزاری کنم ازش

    برای چی باید شکر گزاری کنم ب خاطر این خانواده ب خاطر این مکان ک ب دنیا اومدم

    و گاهی بارها شده بود با گریه سرمو گرفته بودم بالا ک مثلا خدا اون بالاست و بلند بلند بهش میگفتم ازت متنفرم ک منو ب این دنیا آوردی،اصلا برای اومدنم ب این دنیا از من اجازه نگرفتی چراااا چرااا؟؟؟

    و بعد چند روز ناراحتی میگفتم حالا با این سرجنگ دارم ک چی

    دستم ب هیچ جا بند نبود

    خیلی کم دعوا میکردم با خانواده یعنی اینک جوابشون رو بدم اونا ک دعوارو داشتن من زودتر کنار میکشیدم ولی تا میتونستم خودخوری میکردم جنگ اصلیه توی ذهنم بود

    دعوا نمیکردم چون طرف اصلی بابام بود ازش میترسیدم

    و این شرک بزرگ زندگی من بود و الانم هست ولی خیلییی کمتر شده خیلی خیلی

    از وقتی ک استاد گفت توی دوره دوازده قدمی ک با خواهرم مشترک گرفتیم

    گفت هیچ کس هیچ کس هیچ قدرتی توی زندگی تو نداره

    و اگ فکر میکنی قدرت داره ،تو بهش قدرت دادی

    سرم سوت کشید اصلا مغزم نمی‌کشید یعنی چی این همه گیردادن تقصیر منه چرااااااااااا؟

    من آدم بده شدم ؟؟؟؟؟؟؟؟

    ولی خیلی فکر کردم دیدم آره من خیلی از خانوادم میترسم خیلی ازشون حساب میبرم و خیلییی زیاد

    چرا ؟؟ چون علاوه ب اینک کل روز توی ذهنم کارای بدشون رو مرور میکردم حتی شب ها قبل خواب میگفتم من بخوام اینکار رو اینکارو هم بکنم اینا نمیزارن

    حتی بخوام تا یه مسافرت تنهایی برم نمیزارن

    و با کلی خشم میخوابیدم و گاهی گریه

    ولی وقتی این حرف استاد رو شنیدم ک هیچ کس هیچ قدرتی توی زندگی تو نداره و خودت قدرت میدی

    اولش درسته یکم شوک شدم

    ولی چون استاد رو خیلیی خیلییی باور دارم بهش ایمان دارم

    کم کم و آهسته و پیوسته شروع کردم ویژگی های خوب مامانم رو نوشتن ویژگی های خوب بابام رو نوشتم

    اون اوایل هیچ ویژگی خوبی نمیدیدم

    حتی اگ یه ویژگی پیدا میکردم از شدت عصبانیت برگه دفترمو پاره میکردم

    خلاصه ادامه دادم هفته ای یه ویژگی بعدش شد سه روزی و هی مرور کردم و

    کامنت رها فروتن عزیزم رو خوندم توی یکی از فایل ها نوشته بود

    و گفتم زندگی رها فروتن ک از من بدتر بوده

    من ک زندگیم عالیه در برابر این دختر

    بعدش هروقت میخوردم ب تضاد ب خانوادم هی کامنت رها یادم میومد و آروم میشدم

    و الان و الان و الان از 100 درصد شرکی ک از خانوادم توی وجودم بود الان شده 30 درصد اونم وقتایی هست ک نمیتونم ذهنم رو کنترل کنم گاهی

    و الان مامانم رابطه اش باهام عالی شده

    بابام منو ب عنوان یه آدم مستقل پذیرفته

    قبلا گیر میداد ولی الان سکوت کرده خخخ

    این یه نشونه عالیه برام خداروهزاران سپاس

    اصلا دنیام داره از دنیاشون جدا میشه

    این رو حس میکنم

    و با خواهر کوچیکم دائم از ویژگی های خوب مامانم بابام صحبت میکنیم و خیلی احساس عالی بهمون میده

    و گاهی خواهرای بزرگترم جدیدا بهم میگن خدا شانس بده اون موقع ک ما مجرد بودیم این محدودیت و اون محدودیت رو داشتین ولی الان تو هیچکدومو نداری

    و گاهی ب مامانم شکایت می‌کنند

    و منم گ بلند توی دلم میگم آره اره اینه نشونه ها

    و کلی اتفاقات ریز درشت عالی در این زمینه داشتم و دارم و خواهم داشت چون راهش رو پیدا کردم

    و اینو بخوام راحت بگم زندگی من سراسر شرک بوده تا قبل از آشنایی با سایت و استاد عزیزم

    ولی فرقش با قبل از آشنایی با استاد اینک من

    قبلا فک میکردم شرک اینه حالا یه بت سنگی چیزی رو ب جای خدا نپرستم

    ک برای مث زمان حضرت ابراهیم بود

    ولی کم کم استاد مفهوم شرک رو برام باز کرد

    ک بابا شرک اینه قدرت از خدا بگیری بدی ب خانواده ب صاحب کار ب رئیس بانک ب ترس هات ب غم هات ب تضادهای زندگیت ب گذشته و ب ترس ها و توهم های آینده ت

    این عالیه ک من اول فهمیدم شرک چیه و نقطه مقابلش توحید چیه

    الان اصل مطلب رو میدونم حالا باید یه لیست بزرگ و کوچیک از شرک های زندگی خودم درست کنم و یکی یکی کار کنم و کم رنگ و کم رنگ کنم و این خیلی مهمه ک هیچ وقت دست از کار کردن روشون برندارم

    و ادامه بدم ک این رمز محو شدنشون هست

    من همین جا ب خودم تعهد میدم ک قوی تر و وقوی ادامه بدم و شرک هم رو حالا مفهومش رو فهمیدم در قدم دوم شناسایی کنم

    و همونطور ک موفق شدم خانواده رو این قدر کم رنگ کنم قدرتشون رو

    از همون روش برای شرک های دیگ هم استفاده کنم

    خدارو سپاس گزارم ک تونستم کامنت بزارم

    و فکر کنم راجع ب این موضوع مهم

    عاشقتونم استاد عزیزم و مریم جونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
    • -
      جمال خسروی گفته:
      مدت عضویت: 1280 روز

      سلام دوست نوبت تحسین برانگیز هستی .سپاسگذارم

      هستی

      ممنون وسپاسگذارم بابت کامنت

      و با خواهر کوچیکم دائم از ویژگی های خوب مامانم بابام صحبت میکنیم و خیلی احساس عالی بهمون میده

      و گاهی خواهرای بزرگترم جدیدا بهم میگن خدا شانس بده اون موقع ک ما مجرد بودیم این محدودیت و اون محدودیت رو داشتین ولی الان تو هیچکدومو نداری

      و گاهی ب مامانم شکایت می‌کنند

      و منم گ بلند توی دلم میگم آره اره اینه نشونه ها

      و کلی اتفاقات ریز درشت عالی در این زمینه داشتم و دارم و خواهم داشت چون راهش رو پیدا کردم

      و اینو بخوام راحت بگم زندگی من سراسر شرک بوده تا قبل از آشنایی با سایت و استاد عزیزم

      ولی فرقش با قبل از آشنایی با استاد اینک من

      قبلا فک میکردم شرک اینه حالا یه بت سنگی چیزی رو ب جای خدا نپرستم

      ک برای مث زمان حضرت ابراهیم بود

      ولی کم کم استاد مفهوم شرک رو برام باز کرد

      ک بابا شرک اینه قدرت از خدا بگیری بدی ب خانواده ب صاحب کار ب رئیس بانک ب ترس هات ب غم هات ب تضادهای زندگیت ب گذشته و ب ترس ها و توهم های آینده ت

      این عالیه ک من اول فهمیدم شرک چیه و نقطه مقابلش توحید چیه

      الان اصل مطلب رو میدونم حالا باید یه لیست بزرگ و کوچیک از شرک های زندگی خودم درست کنم و یکی یکی کار کنم و کم رنگ و کم رنگ کنم و این خیلی مهمه ک هیچ وقت دست از کار کردن روشون برندارم

      و ادامه بدم ک این رمز محو شدنشون هست

      من همین جا ب خودم تعهد میدم ک قوی تر و وقوی ادامه بدم و شرک هم رو حالا مفهومش رو فهمیدم در قدم دوم شناسایی کنم

      و همونطور ک موفق شدم خانواده رو این قدر کم رنگ کنم قدرتشون رو

      از همون روش برای شرک های دیگ هم استفاده کنم

      خدارو سپاس گزارم ک تونستم کامنت بزارم

      و فکر کنم راجع ب این موضوع مهم

      عاشقتونم استاد عزیزم و مریم جونم

      سپاسگذارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      لیلا گفته:
      مدت عضویت: 1252 روز

      سلام محدثه عزیزم کلی لذت بردم از متنی که نوشتی و این که رو باورای شرک آلودت کار کردی و نتیجشو هم گرفتی . من خط به خط نوشته هاتو درک کردم دقیقا چی داری میگی خودم این مسائل تو رو دارم هر چند الان کمتر شده و خیلی خوشحال شدم که داری این محدودیت هایی که فقط تو ذهن خودت هستو میشکنی و به چیزی که میخوای میرسی .

      خالق تو را شاد آفرید، آزاد آزاد آفرید

      پرواز کن تا آرزو، زنجیر را بــاور نکن.

      در مورد شرک واقعا منم مثل تو فکر میکردم که شرک فقط بت پرستی هست ولی استاد واقعا دید همه ی مارو عوض کرد

      امیدوارم بتونیم تو این مسیر بهترین عملکردو داشته باشیم .موفق باشی دختر زیبا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        محدثه آزاد گفته:
        مدت عضویت: 1314 روز

        سلام لیلا جونم

        منم ازت خیلیی خیلیی سپاس گزارم برای کامنت زیبایی ک برام گزاشتی

        با خوندنش لبخند ب لبم اومد

        منم از خدا میخوام همیشه شاد و خوشحال باشی

        فقط کافیه توی این مسیر بمونیم

        با خنده و گریه فقط ادامه بدیم

        من خوشبختی و رهایی رو دارم حس میکنم

        مرسی لیلای زیبا

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    زهرا حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1495 روز

    به نام خدایی که در همین نزدیکی ست

    سلام و درود و عشق به همه شما خوبان

    استاد عزیزم بی نهاااااایت ازتون سپاس گزارم برای تهیه ی این فایل های بی نظیر تون

    حقیقتا من قبل از آشنایی با شما و مفهوم توحید که سر لوحه صحبت های شماست

    من تعریف از شرک نداشتم در حالی که یک آدم مشرک بودم

    ترس داشتن از یک سری چیز ها آدم ها یا بعصی قدرت ها یک امر عادی بود برای من

    اما کم کم به این‌مساله پی بردم‌ خیلی آهسته و تکاملی

    در سال های اخیر فردی وارد زندگی من شد که به واسطه ی قدرت هایی که داشت در ذهن من بزرگ شده بود و من کارم رو به ایشون سپرده بودم که به سر انجام برسونه چون خودشون خواستن که انجام بدن

    شما میتونید حدس بزنید نتیجه ی شرک چیه

    وقتی که شما از کسی غیر از خداوند در زندگی تون انتظار کمک دارید هرررچند کوچیک

    خداوند از همون جا ناامیدت میکنه و مشکل حل نمیشه که هیچی هی بدتر بدتر میشه

    استاد این جریان همین طور ادامه داشت تا دقیقا یک سال …

    اونجا یک زنگ خطر هایی برای من روشن میشد که نتیجه حساب کردن روی آدم ها نتیجه ش اینه

    خیلی روزها و شرایط سختی بود

    هم ذهنم قبول می‌کرد این مساله رو هم بازم نجواها بود …وقتی میگم خیلی سخت به کلمه برام آسونه گفتنش اما باری که من روی خودم حس میکردم به اندازه له شدن زیر تمام آسمان ها و زمین ها بود

    وقتی اوضاع به حد بینهایت سخت خودش رسید حرف ها و اصول شما به یادم اومد و گفتم من باید مساله ی شرک رو در خودم درست کنم و این مورد شروعش بود

    کنترل ذهن برای من تازه ی راه کار بسیار سختی بود اما مم به خودم قول داده بودم با شروع کردن به نوشتن کامنت خوندن فایل های توحید عملی و روی خدا حساب باز کن رو دیدن

    وقتی کامنت های دوستان رو میخوندم زار زار گریه میکردم برای اون همه شرک مخفی در وجودم اما در عین حال احساس سبکی میکردم

    اون آدم رو از کارم گذاشتم کنار و از خداوند هدایت خواستم و اون هم دستان بی نظیرش رو سر راهم قرار می‌داد

    قدم به قدم من رو هدایت می‌کرد تمرکز من روی خودم بود و فقط به نکات مثبت توجه میکردم ورودی ها رو به شدت کنترل میکردم

    به معنای واقعی کلمه آرامش داشتم

    من با نشان دادن توحیدم اون مساله رو به زیبا ترین شکل ممکن حل کردم …

    استاد شما همیشه میگید به میزانی که روی خودتون کار می‌کنید زمان میزارید و تغییر میکنید نتیجه میگیرید و این چه سخن نابی ست.

    من هر دو طرف سکه رو با تمام وجودم لمس کردم

    جایی که مثل برگی در باد رها هستی می‌ترسی

    نگرانی حالت بده

    و اون طرف سکه که نشانه ش آرامشه محضه احساس خوبه احساس قدرت میکنی چون که میدونی به یک منبع قدرت بی نهایت وصلی

    هیچ و هیچ چیز حالت رو نمیتونه بد کنه

    مساله شرک چیزی نیست که به این راحتی بشه درستش کرد به نظرم هر روز باید حواست باشه بهش

    در ادامه داستانم شهریور سال گذشته به خاطر اتفاقات که در کشور افتاد و اخباری که در رسانه های اجتماعی دنبال میکردم و یک سری مسائل مربوط به کارم خبرهایی که داده می‌شد فوق العاده حال من رو بد کرد

    اون روزها به قدری حال من بد بود که من تابحال اون شدت از ترس و اضطراب رو در خودم تجربه نکرده بودم و تمام زندگی خودم رو روی هوا و در حال نابودی میدیدم فک کنم 15 روزی طول کشید

    اون قدری که مم شب ها از استرس خوابم نمی‌برد

    میتونید تصور کنید چقدر وحشتناک بوده

    اولین کاری که کردم حذف کردن اینستا بود و تمرکز شدید روی سایت ک فایل های شما …

    شب و روز در حال گوش دادن به اون فایل 50دقیقه ای که شما گذاشته بودین

    هر جایی که اخبار و رسانه بود من سریع خارج میشدم به شدت ورودی هام رو کنترل میکردم

    و با فکر کردن و فکر کردن وفکر کردن به اتفاقات گذشته و شناختن مفهوم و شرک و توحید در رفتار و عملم ،به اندازه ی درکم تونستم نتیجه بگیرم

    از نظر من توحید مسئله ایه که در هر لحظه و هر روز زندگی مون ما باهاش سر کار داریم و بزرگترین مسئله ی زندگیه من شده

    درک همین مفهوم توحید به من کمک کرده که خیلی از مشکلاتم رو از ریشه شناسایی کنم ..

    مثل توقع نداشتن از هیچ کس و هیچ چیز..

    استاد عزیزم و خانم شایسته ی مهربونم جهان جهان سپاس گزارم از حضورتون از وجودتون

    و از خداوند بهترین ها رو براتون آرزو میکنم

    در پناه حق️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  6. -
    فهیمه ومحمد گفته:
    مدت عضویت: 2142 روز

    سلام استاد نازنینم و خانم شایسته عزیز و دوستان توحیدی من

    استاد تحسین میکنم این هیکل عالیتون رو، تحسین میکنم لباسای قشنگتون رو چقدر بهتون میاد ،تحسین میکنم آسمان زیبا با ابرای سفیدخوشگل رو،تحسین میکنم دریاچه زیبا درختان زیبا و دریاچه بزرگ وپر از آب رو خداروسپاسگزارم بابت همه این نعمت‌ها

    استاد من اعتراف میکنم که خیلی آدم مشرکی هستم و دربیشتر مواقع قدرت رو دادم به عوامل بیرون مثل سردرد های که دارم و ربط دادم به اینکه چون مامانم خاله هام عمه ام سردرد دارن منم ارث بهم رسیده به مامانم میگفتم چیزی دیگه نبود ارث بدی سردرد بهم دادی ،یا،علت اینکه ما شرایطمون الان اینجوریه اینکه بابام ما رو جلو همه‌ خورد کرده بی ارزش کرده تو سری خور شدیم، ،یا تو رابطم با عزیز دلم چون اون زنگ نمیزنه،به فکرم نیست رابطمون ضعیف شده‌، تو رشته دانشگاهی چون بابام مجبورم کرد برم رشته حسابداری الان نمیتونم کار پیدا کنم تو این رشته ،،اگه بخوام ادامه بدم صفحه ها باید پر کنم از اینکه من تو هر چیزی تو زندگیم دیگران مقصر بودن من بی گناهه بی گناه ،،

    استاد عزیزم شما دقیقا درست میگین وقتی من دیگران رو مقصر بدونم کاری نمیکنم باسه تغییر زندگیم و همش احساس قربانی بودن میکنم

    استاد دقیقا من به حرفتون رسیدم که ثروت تو جهان هر روز داره بیشتر بیشتر میشه آدمایی که تو روستای ما بودن کارگر بودن خونه نداشتن ،حتی باسه روز پاتختی زنش یه لباس نخرید براش الان خونه‌ ساخته 2طبقه ،ماشین خریده ،طلا مسافرت ،،امروز با خانواده رفتیم یکی از روستاهای گردشگری نزدیک شهرمون خونه هایی دیدم بزرگ سنگ نما ویلایی شیک که حتی تو شهر ندیده بودم اینها همه ثروته دیگه اما من چرا ثروتمند نیستم چون باور ندارم که پول به وفور هست چون تو مدارش نیستم

    استاد سوال پرسیدن که وقتی آن باورهای شرک آلود را تغییر دادید، چه تغییرات مثبتی در نتایج شما ایجاد شد؟

    باید بگم من هنوز باورهای شرک آلودم هست نتونستم تغییر بدم بهتر شدم اما هنوز هستن و فقط از خداوند متعال میخوام کمکم کنه تا تغییر بدم وگرنه خودم به تنهایی نمیتونم

    وقتی من قدرت رو تو هر زمینه‌ای دادم به عوامل بیرونی و توکل به خدا نکردم اتفاقات به ضررم تمام شد الان تازه دارم میفهمم چرا تو اتفاقات زندگیم میگفتم خدایا چرا باسه من اینجوری شد این بود که من قدرت دادم به عوامل‌ بیرونی خداوند هم گفت تو که از من نخواستی برو از هرکی کمک خواستی همونم بهت کمک کنه

    استاد مهربونم خیلی خیلی خیلی دوستتون دارم ان شاالله همیشه تنتون سلامت باشه و شاد و ثروتمند باشین و خدا حفظتون کنه برای ما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  7. -
    بابک رحیمی گفته:
    مدت عضویت: 1948 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته گرامی و همه دوستان همفرکانسیم

    فک کنم جز اولین کامنت بشه دیدگاه من چون به محض اینکه فایل رو سایت اومد دیدم و کلی لذت بردم

    مثل خیلی از بچه ها در مورد گذاشتن کامنت گارد دارم و پاشنه آشیل منه

    استاد منم بارها برادر کوچیکتر از خودم همین بحثارو پیش کشیده که در خونواده ما هم افسردگی و زیادی فک کردن و چه میدونم این مسائل ژنتیکه و تازگیا جلسات مشاوره که میره و خیلی قبول داره مشاورش رو‌ و خیلیم انگار اسم و رسم داره مشاورش این باور رو براش منطقی کرده که این مسائل ژنتیکه خونواده شماست و ….ولی نمونه ی عینی دیگه حداقل برا خودم ،خودمم خب مشخصه که دوستان منو نمیشناسن ولی این فکت و باور که صددصد من تغییر کردم ونخواستم مثل بقیه خونواده م فکر کنم الان کاملا مشهوده و من کلی تغییر کردم هرچند که این باورا یه جاهایی اونقد ریشه دارن که باید همیشه روش کار کنیم ولی اسمون تا زمین عوض شدم

    توی شرایط به ظاهر بد ویا مسائلی که الان مطمئن شدم که دقیقا خیلی از این شرایط به ظاهر ناخواسته که همشم از فرکانسای خودم بوده خیری نهفته س و باور ژنتیک افسردگی و حال بد رو که در این شرایط من احساس قربانی شدن میکردم و کل زمین و زمانو مقصر میدونستم الان ندارم و جالبه سعی میکنم احساس خوبمو نگه میدارم(بازم میگم بهتر شدم و در حال تکامله)و همین جایگاه الان من همین باوری ژنتیک داشتن و تاثیر عوامل بیرونی رو برای من روزبه روز داره کم رنگتر میکنه

    یا تاثیر حواشی و اینکه ما شانس نداریم و باید همیشه یه سری مشکلات در زندگی ما باشه تا حلش کنیم و امان از این باور شانس نداشتن خانواده ما….که چقد ریشه داره و من قبول نکردم و مهمتر از اون خواستم منم همه ی این باورهای مخرب رو که خانواده م و اطرافیانم گفتن و باور کردن خط زدم و دیدم که فقط باور بوده و هر روز بیشتر و بیشتر قوانین رو‌ درک میکنم

    بازم خداروشکر که این فرصت رو خدا بهم داد بتونم کامنت بزارم و هزاران مرتبه شکر که حال خوبم رو دارم با تمرین هر روز بیشتر و بیشتر میکنم

    سپاس از استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  8. -
    لیلا رستمی گفته:
    مدت عضویت: 813 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام صمیمانه خدمت استادوخانم شایسته عزیزم

    درمورد باور به عوامل بیرونی باید بگم از قدیم ازمادربزرگ ومادرم می شنیدم که فلان طایفه خیلی خوش شانس هستن و تقریبا همه باور کرده بودن و به خاطر همین باور وصلتی با اون طایفه انجام میگرفت به خاطر اینکه اون باور آنقدر قوی بود زندگی خوب و باشرایط عالی می‌شد

    و ازدواج هایی که وصلت با طایفه مورد نظر نبود درگیر فقر و نارضایتی بود و باور بر این بود که ما شانس نداریم و ژنتیک اون طایفه رو عامل خوشبختی می دونستن

    درصورتی که وقتی یه هم صحبتی با هرکدوم از این دو پیش می اومد می‌شد فهمید ژنتیک هیچ نقشی در خوشبختی نداره فقط اون خانواده های خوشبخت سپاس گزارتر و خوشحال تر و کمتر درمورد کمبودهای زندگی صحبت میکنن و تمرکزشون بروی زیبایی هاست.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  9. -
    علیرضا خرم گفته:
    مدت عضویت: 1010 روز

    سلام به استاد عباشمنش عزیز.واقعا هر چقدر که میگزره و شمارو بیشتر میشناسم به اینکه چقدر کار کردین و در مسیر درست بودین و چقدر خدا زیبا هدایتتون کرده شگفت زده تر میشم.

    هر وقت به مشگل بر میخورم که هیچ راه حلی پیدا نمیکنم … از تمام اموزه هایی که یاد گرفتم و و و بر میخورم به همین موضوع توحید که قدرتو به جز خدا و خودت دادی دست خرافاتو عامل بیرونی و باور هایی ک در جهت رشدت نبودن. با اینکه با این موضوع هزاران بار مواجه شدم و دلیلشو فهمیدم ولی باز هم به چالش های مشابه بر میخورم چون به صورت بنیادین این باور ها در اعماق ذهنم عوض نشدن. و خب به نظر من این یکی از مهم ترین باور ها است و اطلاعات خلاف بر این توحید در جهان بسیار است که دوستان خیلی رو این موضوع با باور های قوی باید پیش بروند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  10. -
    ناصر رضایی گفته:
    مدت عضویت: 1350 روز

    بــــــنـــــام خداوند وهــــــاب

    سلام بر استاد عزیز خانم شایسته عزیز و مهربون و دوستان هم فرکانسی

    جالبه که دیروز مهمون خونه یکی از نزدیکام بودم و یک نقل قولی باز شد که دانشمندان آمریکایی پیش بینی کردن که قیمت دلار در سال 1405به 200هزار تومن میرسه و وضعیتمون از اینم بدتر میشه و این حرفو داشت به من میگفت چون قبلا به شدت بحث میکردم که قانع کنم نه اینجوری نیست ولی ایندفعه واکنش دیگه ای نشون دادم و اصلا بحث نکردم حتی یک کلمه از زبونم بیرون نیومد و تو ذهن خودم گفتم آقـــااااااا اگه بالا رفتن قیمت دلار باعث بدبختیه پس چجوری افرادی هستند که تو این وضعیت آپارتمان های میلیاردی میتونن بخرن با قیمت های 200،300میلیاردی

    اگه وضعیت خرابه چرا فروشگاهایی هستند که ملت صف کشیدن دارن میخرن

    و برای اولین بار بود که به خودم احسنت گفتم که در دام قانع کردن دیگران و بد کردن حال خودم نیفتم.حال و احساس خوبم از همه چیز برام مهمتره باورهایی که درحال ساختنشون هستم از همه چیز برام مهمتره.

    یادمه اون اوایل که با استاد آشنا شده بودم با چند نفر دیگه که تو اینستاگرام تو این مباحث کار میکردن آشنا شدم و خیلی هم بیشتر فالوور داشتند و گفتم خب حتما یه چیزایی میدونن که اینهمه فالوور دارن

    بعد این اساتید به ظاهر موفق یک باوری تو ذهنم ساختن که تا چند ماه بعدش که ماه رو میدیدم میترسیدم

    تو آموزشهاشون میگفتن که وقتی ماه کامل میشه اون پلیدی ها و نازیباییهایی که تو اون ماه داشتی کامل بودن ماه اونارو میاره بالا و اگه نتونی سپاسگذار بودنتو ادامه بدی بلا و درسر خواهی داشت و آقا به همین راحتی ما یک باور مزخرف رو کردیم تو ذهنمون و بعد چی شد

    ماه رو که کامل میدیدم فردا پس فرداش یک اتفاقی میفتاد که باورمو ثابت میکرد بعد به یه جایی رسید که از ماه فراری بودم از پشت پنجره میدیدمش میومدم پرده رو میکشیدم که یه بلایی اتفاقی سرم نیاد استاد عزیزم بینهایت ازت سپاسگذارم که مطالبی رو آموزش میدی بهمون که این چرندیات و هرعامل بیرونی دیگه ای رو باور نکنیم.

    در مورد چند باور دیگه ای که وقتی این فایل رو نگاه کردم و فکر کردم یادم اومد وقتی داشتم رو باورهام کار میکردم منم داشتم و خیلی از افراد 99درصد افراد دارن

    99درصد مردم میگن که این دولت این قدرتها کاری کردن که باید کار کنی اگه یک روز کار نکنی از گشنگی میمیری و مردم رو گرسنه نگه داشتن که مردم نریزن بیرون و تجمعات و فلان و بهمان.

    خیلی از کسب و کارها فکر میکنن که فقط 15روز مونده به عید کارو کاسبی رونق داره.

    اکثر مردم باور دارن که به افسر راهنمایی رانندگی یک برگه 100برگ میدن که تا شب باید پر کنید و همین افراد هم خودشون با باوری که ساختن باعث میشن جریمه بشن بعد بگن دیدی گفتم درست میگم .

    خیلیا فکر میکنن که اگه وام نگیری بدبخت میشی .رفته بودم مکانیکی اون مکانیکه بهم گفت کسی رو میشناسی ضامنم بشه منم گفتم که من نه وام میگیرم نه به کسی کمک میکنم وام بگیره بعد یه شخصی اونجا بود با تعجب گفت که مگه میشه بدون وام زندگی کرد اصلا زنده موند تو ذهن خودم گفتم اره من زنده ام و زندگی هم میکنم.

    خیلیا فکر میکنن که تو این وضعیت اگه نتونی وارد سیستم دولتی بشی و کارمند دولت بشی فاتحت خوندس.

    و خیلی باورهای شرک آلود دیگه ای که بسیار زیاده.

    باورهای بسیار زیادی رو از شما استاد عزیز یاد گرفتم که وقتی نجواها میان ازشون استفاده میکنم یادم میفته و اون باور کمکم میکنه که از اون سیکل منفی که ذهنم میخواد منو بندازه توش بیام بیرون و مهمترین و موثرترین باور برای من اینه که من خالق زندگی خودم هستم و زندگیمو از طریق باورهام و افکارم و فرکانس هایی که میفرستم خلق میکنم .

    این باور باعث شده افرادی رو که قبلا بزرگ میکردم بزرگ نکنم این باور باعث شده که خودمو کوچیک ندونم این باور باعث شده که تمام اون عوامل بیرونی رو دروغ بدونم این باور باعث شده دیگران رو مقصر ندونم این باور باعث شده که خودمو بررسی کنم رو خودم تمرکز کنم.این باور باعث شده چندین ماهه روزی بیش از 10 ساعت رو خودم کارکنم رو باورهام.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای: