اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
من پاشنه آشیلی که پیدا کردم این هست که من زبونی میگم همه چی را خدا میده و خدایا شکرت ولی باز هم مشرک هستم
یعنی میام فایل استاد را گوش می دهم یه کم فرکانس ام بالا میره بعد فکر می کنم دیگه فهمیدم دیگه می دونم دیگه ما که فهمیدیم دور روز بعد یه کم فرکانس ام پایینتر میاد دوباره شرک میاد گفت و گوها میان و همین طور ادامه
البته من سعی می کنم حتی یک درصد هم به آموزه ها عمل کنم
ولی مواظب باید باشم که شرک مخفی است خیلی هم مخفی است بیش از حد تصور مخفی است
حالا باید چیکار کنم ؟؟؟؟ بیشتر فایل ها را گوش کنم . اگر موقع گوش دادن زنگی در ذهنم به صدا در اومد فایل را استپ کنم فکر کنم عمل کنم در زندگیم همایش کنم گوش به حرف آدمهای قبلی که در زندگی بوده اند ندهم که این هم جهادی اکبر می خواهد و خداوند خودش باید کمک کنه تا بقیه فایل را گوش کنم و در زندگیم اجرایش کنم
من چند تا آیه از قرآن را روی کاغذ نوشته ام و روی میز گذاشته ام و سعی کنم یک آیه یک آیه درک کنم عملی کنم و هر روز آیه های بعدی را . البته اینجا در سایت خیلی خیلی توحیدی تر میشوم خدا را شکر و البته که به خودم و زندگیم بر می گرده و کمک کننده است ولی وقتی جلو چشمم باشه خیلی عالیه
خدایا کمک کن دستم را بگیر که تا می تونم شرک را از خودم دور کنم تا له تو نزدیک تر شوم
بنام خدا سلام استاد من امروز سرکارم و کلی هم کار دارم اما دوست داشتم کمی رشد کنم کمی پیشرفت کنم من یه اخلاق خیلی بدی تو رابطه دارم اینکه هرچقدرم رابط و کار میکنم دوره ها و حتی فایلهای رایگان میگم اگه کسی تو زندگیم هست باید مرتب چکش کنم تا حواسش باشه من هستم بدونه من تو زندگیشم خیانت نکنه یا اگه کسی کنارشه بفهمه ایشون کسی رو داره سمتش نره خودم برام جالب بود تو جمع یا جایی که هستم میدیدم به طرف زنگ میزنن یا اگه کسی هست سمتش نمیرفتم خلاصه که این الگو مرتب تکرار میشدتا اینکه طرف حتی جواب تلفن ام چند روز چند روز نمیداد همینقدر عادی خلاصه که از امروز تصمیم گرفتم دیگه این کارو انجام ندم روی خودم کار کنم این باورها رو بریزم دور و اینکه دست خدارو باز بزارم و اینها همه بخاطر این بود میگفتم طرف باید با من باشه چون از لحا مالی هست کمکم میکنه یه همچین باورهایی اخرشم با ناراحتی و تموم توقع ها بالا نمیدونم چرا هنوز این باورها رو نرختم دور که فقط خدا هست باید بهم بده با کلی از دستهای مهربونش و اینکه اینجاها هست هر موقع من روی کسی حساب باز میکنم به بن بست میخورم از همونی هم که خودم هستم میوفتم مهارتهام کمتر میشه زندگی کردن کلا فراموش میکنم تصمیم گرفتم بهتر و عالی تر برم جلو حداقل وارد گذشته و ادمهای گذشتم نشم چیزی که دیگه وجود نداره از زندگیم حذف کنم و این شده هدف امسالم میدونم یه کم دیر اومدم اهدافم رو نوشتم اما استاد امسال گفتن نگو فلان رابطه فلان خونه فلان ماشین بگو چقدر میتونم رو رفنتارم اخحلاقم زندگیم بهتر کار کنم روی مهارتهام تا بهتر شم بهترو بهترو و منم امسال تصمیم به بهتر بودنمه خدایا شکرت توحید عملی معجزه میکنه توزندگی
سلااااااام استاد، این فایلتون بهترین چیزی بود که من میتونستم بشنوم، من کل نابودی زندگیم به علت همین موضوعی هست که شما بیان کردید و به خوبی بازش کردید. من یک عمر با منطقی دونستن ضعف هام و ربط دادن ناتوانیم و ضعیف بودنم به ژنتیک و بدنم و غیر قابل درمان بودنش ربط دادم. من همیشه میخواستم عالی تلاش کنم روزی 18 ساعت تمرکزی تلاش کنم، ولی باور داشتم که من آدم ذاتا کم انرژی ای هستم، باور من اینه که من همش خوابم میاد، من نمیتونم زیاد مطالعه کنم، وقتی یکم مطالعه میکنم همش خوابم میگیره، وقتی یکم خونه رو مرتب میکنم و کار میکنم و بیرون میرم، خسته میشم و خوابم میاد، اگه یکم غذا بخورم، یکم برم مهمونی، یکم برم باشگاه و.. کل انرژیم تموم میشه، من باور دارم که ناتوانم، نمیتونم درس بخونم، نمیتونم تمرکز کنم، نمیتونم پیشرفت کنم چون بدنم ضعیف و کم انرژی هست. هر قدر هم غذای مقوی میخورم پر انرژی نمیشم. اصلا ذاتا سطح انرژی من بسیار پایین تر از دیگران هست و من مدام نیاز دارم بخوابم و چندین ساعت استراحت کنم. متاسفانه من باور دارم که من ذاتا آدم افسرده ای هستم. چون همه چیزی برای من برای چند ثانیه جذابیت داره، بعدش برام مسخره میشه، میگم خوب تلاش کنم بدستش بیارم که چی!.. اصلا ارزشِ هر چیزِ با ارزشی رو لگدمال میکنم. من ذاتا آدم عبوس و غمگینی هستم. من استعدا فوق العاده ای تو غمیگین شدن و غمگین ماندن دارم. من ناتوانم هیچ کاری از دستم بر نمیاد. چون توی تماااام طول عمرم نتونستم موفق بشم، نتونستم خواب آلودگیمو کنار بزارم، چون تمام طول عمرم، همش خسته و ناتوان و بی جون بودم، و خستگی و غم از چهرم مشخص بود. من ذاتا شاد نیستم، پر انرژی نیستم، پر هیجان نیستم، من میخوام نجات پیدا کنم، میخوام همه ی اینا رو برعکس کنم،میخوام برعکس این بشم. چیکار کنم؟؟؟. استاد من این فایلتون رو هزار بار گوش خواهم داد، چون دقیقا زدین تو خال. این ذاتی بودن غم و ناراحتی و کم انرژی بودن و ناتوان بودن و خوآب آلو بودنم، منو نابود کرده، میخوام حتی اگه کم انرژی بودنو ضعف بدنیم واقعیت هم داشته باشه، میخوام برعکسش باشم. استاد بازم از مثل این فایل بزارین. خیلی خیلی ممنونم. در پناه خدا باشید
درود به استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته مهربون ️ امیدوارم که در پناه یگانه رب به قول استاد عزیزم شاد و سلامت و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید . استاد چقدر این دعایی که همیشه برای ما میکنید زیباست و احساس آرامش خوبی به من میده. این دومین کامنتی هست که داخل سایت میزارم و دوره هایی که همسرم از پیج خودشون تهیه میکنند رو باهم میبینیم اما هنوز واقعا اون نتایج دلخواه رو نگرفتم به دلیل اینکه متعهدانه روی خودم کار نمیکردم همسرم خداروشکر خیلی از من بهتر روی خودش کار میکنه روی خیلی از ترسهاش پا گذاشت و وارد شغل مورد علاقه خودش شد بعد از سی و چهار سال . خدایا شکرت که لحظه به لحظه هدایت میکنی بنده هات رو .درسته که شاید هنوز باورهای ثروت جفتمون خیلی ضعیف هست اما خدا از طریق نشانه ها با ما صحبت میکنه. استاد چند روزی هست که من و همسرم شروع کردیم این بار واقعا متعهدانه قرآن رو بخونیم و وسط خواندن مدام رها نکنیم و بعد از چند روز نخواندن دوباره عادت بشه برامون نخوندنش و به همین راحتی رها بشه و از این نعمت بی بهره بمونیم. ما مدام داریم دنبال ترمز بزرگ خودمون برای خلق نشدن خواسته هامون و خلق نشدن ثروت بیشتر میگردیم و با هدایتهای روزانه از سایت شما مدام هدایت میشیم به بحثهای توحید عملی . همون شب که اومدیم بحث توحید عملی رو از ابتدای اون تو بخش دانلودها شروع کردیم و اون فایل فوق العاده دعای کمیل رو با توضیحات عالی شما گوش کردیم چقدر متحول شدیم. چقدر این فایل فوقالعادست استاد .تو این چند روز هر روز داریم گوش میدیم اون فایل توحیدی رو و هر بار بیشتر متوجه میشیم که چقدر باور توحیدی زیباست و ما چقدر غافلیم ازش . شرک واقعا خیلی مخفی هست و تو لفافه کار خودش رو میکنه. اون شب اول که فایل دعای کمیل و شعر خانم اعتصامی رو گوش کردیم بعدش چند صفحه قرآن رو خوندیم و خوابیدیم. همسرم خواب دید که داره قرآن میخونه و ی صدایی بهش گفته که صفحه آخری که خوندی رو دوباره بخون. صبح که بیدار شدیم بهم گفت و وقتی آیات اون صفحه آخر رو دوباره خوندیم برگشت به این معانی که خداوند تنها روزی دهنده هست و خلاصه کل اون صفحه از قرآن معنای توحید داشت. خیلییییی متحول شدم و مدام خداروشکر میکردم که حداقل داره ریشه اصلی کم پیشرفت کردنهامون رو بهمون میگه. ما میدونستیم که خیلی باید روی باورها کار کنیم اما اینکه باور توحیدیمون آنقدر ضعیف هست رو نمیدونستیم. خلاصه بعد از کلی سپاسگزاری من از خدا خواستم به من هم بگه که ترمزهای اصلی من که باعث میشه پیشرفت چندانی نکنم به غیر از مساله توحید چی هست ؟ استاد دو شب بعدش البته نزدیک صبح بود یا شایدم حدود پنج و شش صبح ی خوابی دیدم که یکی از آشناهام فوت کرده بود و توی خواب من انگار حس خیلی بدی هم نداشتم اما ی حسی تو خواب بهم میگفت نمیشه که باید خیلی خودتو ناراحت نشون بدی الان مردم میخوان بگن تو خیلی سنگدلی و بی احساسی و از این حرفها. تو خواب ی صدایی بهم میگفت بهنوش تو احساس قربانی بودن شرایط و حرف مردم رو زیاد داریا. تو کش و قوس با اون صدای درونم تو خواب بودم که پریدم .استاااااد خیلییییی حس عجیبی داشتم گفتم خدایا شکرت چقدرررررر تو سریع الاجابه هستی . چقدر راحت با بنده هات حرف میزنی چقدر راحت دعاشون رو اجابت میکنی و چقدر قشنگ تو قرآن فرمودی :
هرگاه بندگان من، از تو در باره من بپرسند، من نزدیکم، و دعاى دعاکننده را به هنگامى که مرا بخواند اجابت مىکنم، پس باید فرمان مرا گردن نهند و به من ایمان آورند، باشد که راه یابند.
. الله اکبر. من دوتا ترمز اصلی دیگه خودم رو هم پیدا کردم . خدایا شکرت این واقعا برام عین این بود که تازه تورو پیدا کردیم و تو داری با ما صحبت میکنی. ترمزهایی به نام شرک ،حرف مردم، احساس قربانی شرایط بودن . استاد دقیقا درست بود اون روز خیلی با خودم فکر کردم داستان من این بود که من فارغ التحصیل رشته گرافیک هستم و بعد از دانشگاه به لطف خدا خیلی زود کار پیدا کرده بودم و نزدیک پنج سال تو زمینه طراحی مجلات تخصصی با دو تا نرم افزار اصلی گرافیک کار میکردم .شبها واقعا خسته میرسیدم خونه و خیلی چشمهام درد میگرفت تا اینکه رفتم پیش چشم پزشک و یک سری بررسی کرد و به من گفت تو سردرد شبه میگرن مادرزادی داری که دیگه نباید با کامپیوتر کار کنی و اگر کار کنی باید هر روز این سردردها رو به جون خودت بخری . من ی مدت دیگه هم کار کردم و بعد دیگه دیدم خیلی سختم هست و نمیتونم این درد رو هر روز تحمل کنم و کار گرافیک کامپیوتری رو رها کردم. بعد یکسال حدودا ازدواج کردم و سال اول ازدواج اصلا کار نکردم و بعدش کم کم گفتم خوب چه کار میتونم بکنم ؟ تنها کاری که میتونستم با توجه به تخصص خودم بکنم هنرهای دستی بود توی خونه کار هنری داتینگ و پرشنگ و رزین انجام میدادم اما فروش خوب نبود و جز چند نفری که آشنام بودن و اعضای خانواده مشتری دیگه ای نبود .همش به خدا میگفتم استاد عباسمنش میگن حرکت کن منم دارم حرکتی که از دستم برمیاد و با شرایط فعلی سازگار هست رو انجام میدم پس چرا پیج کاری من رشد نمیکنه و چرا مشتری زیادی برام نمیفرستی ؟ خلاصه که به جای خودم از خدا شاکی بودم و همش میگفتم کار تخصصی من که اونجوری شد کلی تو کار خودم برام ارزش قائل بودند و طراح اول شرکت بودم و هربار مدیر هنری ما مکان عوض میکرد و خودش شرکت میزد به من میگفت که من میخوام شما طراح شرکت من باشی و از این همه حس خوب اعتماد به نفس من رو رسوندی به اعتماد به نفس صفر . خلاصه که خیلی با خودمو خدا درگیر بودم به خصوص که کارهایی مثل منشی گری و بازاریابی و این جور چیزها رو هم اصلا دوست نداشتم که بخوام انجام بدم و پول بسازم و فکر میکردم فقط باید تو حیطه هنر کار کنم . من به رشتم علاقه زیادی داشتم اما کم کم این محدودیتها باعث شد که به مرحله تنفر از رشته خودم برسم .بعد از چند سال حدود چهارده سال بعد از فارغ التحصیل شدن هم زنگ زدم دانشگاه که مدرک اصلیم رو بگیرم و به من گفتن که باید حدود شصت میلیون پرداخت کنی چون برای دولت کار نکردی و سابقه بیمه نداری. (من اون پنج سال رو هم که کار کردم بیمه نداشتم) و چون دانشگاه سراسری درس خونده بودم باید انگار به دولت هزینه تحصیل پرداخت میکردم . این یکی دیگه برام خیلی دردآور تر بود همش نجوا داشتم که من با اون همه زحمتی که کشیدم شب بیداریهایی که کشیدم و فشارهایی که تحمل کردم چرا باید الان بخوام به دولت پول بدم که مدرک تحصیلیم رو بگیرم؟ من تلاش کردم که دانشگاه سراسری قبول شدم وگرنه میرفتم آزاد درس میخوندم و آنقدر هم به خودم سختی نمیدادم . خلاصه دیگه استاد اون روز نگم براتون که چقدر از زمین و زمان و مملکت و دولت وهمه شاکی بودم به خدا میگفتم من اون همه سختی کشیدم که سال آخر هنرستان دانشگاه قبول بشم رتبه من خیلی خوب شد تو دانشگاه اون همه چشم گذاشتم سردرد کشیدم من زانوهایم هم توی مسیر علاقه نابود کردم چون خیلی روی زانوهام مینشستم و زانوهام ساییدگی مفصل پیدا کرد و خلاصه استاد یک پکیج کامل بودم از احساس قربانی شدن توسط شرایط و ژنتیک و مملکت و ….
من از اون روز به بعد تصمیم گرفتم مسیر دوم علاقه خودم رو ادامه بدم گفتم باید تو این یکی خودم رو خوب گسترش بدم و دیگه هیچی نمیتونه جلوی پیشرفتم رو بگیره . شروع کردم به کسب اطلاعات از اینترنت و نوشتن و ثبت نام کلاس مرتبط با اون علاقه و از خدا خواستم که باید تو این مسیرهدایتم کنه و این بار من باید برای خودم آدم موفقی بشم درست مثل همون روزهایی که اونقدر پر اعتماد به نفس طراح موفقی بودم در حد خودم و خداوند کمک کرده بود تا به خواستم برسم . استاد وقتی اون خواب رو دیدم فهمیدم که این ترمز بزرگ منه که باید روش کار کنم و گرنه توی کار جدیدی هم که قراره واردش بشم از روزنه های دیگه رسوخ میکنه و جلوی پیشرفت رو میگیره. باید بتونم با تکامل این سه تا ترمز اصلی شرک، احساس قربانی شرایط و ژنتیک بودن و حرف مردم رو بردارم . از خدا میخوام که تو این مسیر خیلییییی بیشتر از قبل هدایتم کنه و کمک کنه که بتونم ترمزهام رو بردارم پام رو بزارم روی گاز موفقیت و به خواسته هام برسم. استاد عزیزم من زیاد اهل نوشتن تو سایت نیستم بیشتر فایل گوش میکنم و کامنت میخونم (و امان از این کامنت ها که دریایی از گنجهای الهی هستند که کلی خدا از طریق اینها هدایت میرسونه به بنده هاش )اما امروز انگار به نوشتن کامنت هدایت شدم . خواستم ازتون تشکر کنم که این فایلهای بی نظیر شما بود که دستی از خداوند شدید برای من و همسرم که بتونیم ریشه همه نرسیدن به خواسته هامون رو پیدا کنیم و من این جا به همه دوستان هم فرکانسی عرض میکنم که باید فایلهای توحید در عمل رو تک به تکشون رو با طلا نوشت . اگر از اول این فایلها رو گوش ندادید حتما از صفحه اول شروع کنید به گوش کردن این فایلهای بی نظیر . هر چقدر از زیبایی این فایلها بگم کم گفتم . البته که تک تک فایلهای شما بینظیر هستن استاد. ما دوره ثروت و دوازده قدم رو داریم و چون خیلی متعهدانه عمل نمیکردیم تصمیم گرفتیم دوازده قدم رو از اول شروع کنیم و متعهدانه اینبار با عمل به تمرینات جلو بریم. خیلی از شما و خانم شایسته عزیز سپاسگزارم واقعا که دستان لایقی هستید از طرف خدا برای همه ما. از نظر من هر انسانی لیاقت دست خداوند بودن رو نداره. شما بی شک به واسطه عمل به توحید به این مرحله رسیدید که توی زندگی خیلی از آدمها به لطف رب تاثیر مثبت زیادی گذاشتید.
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت️
ازتون سپاسگزارم بابت تمام آگاهی های نابتون. دوستتون دارم و از خداوند هر لحظه طلب آگاهی بیشتر و توحید در عمل بیشتر میکنم ببخشید که کمی طولانی شد امیدوارم به زودی از موفقیتهای بزرگترمون براتون بنویسم
خدا مرا کفایت است که جز او خدایی نیست،من بر او توکل کرده ام و او رب عرش بزرگ است️
این حرف ها درباره ماتریکس و آلومیناتی از نظر من افرادی زدن که خودشون به هیچ جای نرسیده و به دنبال بهونه هستن یه چند وقته پیش هم یک فردی در ایران می گفت که برای رسیدن به موفقیت باید به جای وصل باشه فرقی هم نمی کنه در کجای دنیا باشی
بعد مجری پرسید که پس کریس رونالدو و مسی چطوری پس به موفقیت رسید گفتن اونا وصلن
یعنی اینجوری افراد برای خودشون بهونه میارن برای تلاش نکردن آخه چجوری این افراد وصلن که مسی از وسط زمین همرو دریبل می ده یا رونالدو دو متر می پره همچین آمادگی بدنی داره اون همه تلاش کنترل ذهن هیچی آخرش به این نتیجه میرسن که وصل هست که موفق شدن
یا یک خاطر از چشم زخم هم دارم که بنده خدای ماشین خرید ولی گواهی نامه هم نداشت بعد تو خیابون داشت می رفت با 160تاسرعت بعد سریع پیچ نتوانسته ماشین کنترل کنه چپ کرد بعد گفتیم چی شد چپ کردی گفت یه بنده خدایی هست میگن چشمش شور اون سر خیابون بود ماشین دید ماشین چپ کرد بعد من تو ذهنم فقط می خندیدم که بی احتیاطی خودشو چه جوری داره توجیح می کنه بعد یکم فکر کردم گفتم اگه به چشم خوب بابای من جز اولین نفرای بود که ماشین خرید تو روستامون پس چه جوری این فرد بابای من چشم نزده وچپ نکرده تا حالا دیدم بابای من همیشه درست رانندگی میکنه تنها دلیلش همینه .
یا خالم که خیلی به این دعا نویسی اعتقاد داره (من هر دوتا پدر بزرگم دعانویس بودن ببین چه خانوادهی با چه باورهای دارم ) همیشه بچه هاش مریض می شده بادکتر هم خوب نمی شدن تا دعا می گرفتن خوب می شدن بعد گفتم اگه اینجوری پس چرا ما هیچمون نمی شه با آینه همیشه از تو سوراخ های خونمون می دیدم که مثلاً کسی دعا گذاشته پس اگه اینجوری برای ما چرا اتفاقی نمی افته …
یا چند وقت پیش یه خانمی یه برنامه های رو می ساخت که چرا عمر ملکه انگلیس انقد طولانی و می گفت به این خاطر هست که ملکه انگلیس خون بچه می خوره و دیدم که ملکه انگلیس هم مرد
انسان ها کلن دوست دارن به داستان ساختن و ساخت باورهای که به اونها کمک نکنه اونها رو ضعیف تر کنه و خودشون یه جورایی قانع کنند که زندگی اونا دست خودشون نیست
سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته عزیز و کلیه دوستان عزیز
فایل توحید عملی واقعا یک فایل ارزشمند و مفیدی هست که خودش به تنهایی یک دوره فوقالعاده هست پر از نکات مثبت از خداوند متعال بی نهایت سپاسگزارم و خواهم بود تا ابد بخاطر این آگاهی ها و این جمع و این استاد و حس و حال خوبم روز همگی خوش
این فایل بی نظیر رو دیدم. میخوام از تجربه ام در عمل به توحید عملی بگم زمانی که ازین مطالب چیزی نمیدونستم
من 3 سال پیش یجایی کار میکردم که اصلا از محیط کار خوشم نمیومد رفتار کارفرمام بد بود و دچار غذاب زیادی میشدم و در یک کلام لذت از زندگیم رفته بود. چرا ازون شغل نمیومدم بیرون؟ چون باور داشتم روزی من دست کارفرمام هست و من اگه ازینجا بیام بیرون گشنه و تشنه میمونم و نمیتونم زندگی کنم. همین باور شرک باعث شد به مدت یکسال عذاب و رنج کار تو اون محیط سمی رو تحمل کنم و هرروزم بدتر از دیروز بشه، لذت نمیبردم از زندگیم، شبها کابوس میدیدم، افسرده و کسل و ناامید شده بودم و حس میکردم دیگه نمیتونم زندگیم رو تغییر بدم. نمیدونستم دلیل اینهمه عذاب و سختی زندگیم بخاطر قدرت دادن به غیر خدا بود، نمیدونستم روزی دست خداست قدرت دست خداست و کل یکسال در رنج بودم…
بعد از گذشت یکسال دیگه طاقت من طاق شد و نتونستم اونهمه عذاب رو تحمل کنم، باخودم گفتم؛ زهرا تا کی؟ زندگی یعنی همین؟ پس لذت بردن چی میشه؟ اگه زندگی اینه من این زندگی رو نمیخوام اگه پول دراوردن یعنی این من این پول دراوردن رو نمیخوام و میخوام برگردم به قبل از این کار. تصمیم سختی بود ولی انگار ایمان اوردم که قدرت دست کارفرمام نیستتتت. قدرت دست پروردگارم هست. اوست قدرت مطلق…و من بعد خروج از اون کار روی آرامش رو دیدم تو زندگیم و زندگیم لذتبخش تر و زیباتر شد. احساس خوب پیدا کردم. چون قدرت رو از غیر خدا گرفتم و به خدواند دادم.
یه تجربه دیگه از قدرت دادن به اینستاگرام…
خیلی شنیدیم که میگن اگه کسب و کارت رو ببری اینستا میترکونی، فروشت بیشتر میشه و اگه نری اینستا دیگه رشد درامد رو تجربه نمیکنی!
من با این باور یه پیج برا کسب و کارم ساختم و هرروزم شده بود اینستا، همش خودم رو غرق در کلیپ های سرگرم کننده میکردم، استوری های سرگرم کننده میذاشتم که ویو بخوره و هزار جور ازین کارا…..یهو به خودم اومدم دیدم من غرق در حال بد شدم، باورهای محدودکنندم بیشتر شدن، امنیت و ارامش از زندگیم رفته و درامدم هم باز همونه و همینطور لذت و شادی و حال خوب از زندگیم رفته بود (قبلا ارامشم رو داشتم درامدمم خوب بود. ولی با اینستا ارامش از زندگیم رفت)…نمیتونستم از این شرایط بیام بیرون چون میترسیدم منبع درامدم قطع بشه و بدون روزی بمونم…قدرت رو داده بودم به اینستاگرام، فکر میکردم روزی من دست اینستاگرامه نه خداوند!!!!
….بالاخره مرور کردم تجربه های قبلم رو(تجربه کارفرما) و ایمان اوردم میتونم بدون اینستاگرام، بدون دیدن کلیپ های طنز و سرگرم کننده، بدون دیدن مطالب چرت و بدون گذاشتن مطالب سرگرم کننده چرت بی ارزش، هم پول دربیارم. قدرت دست خدا، روزی دست خداست نه اینستاگراممم!!!!!!!!!
من هر موقع دچار شرک شدم زندگیم پراز عذاب و سختی شده که نمیتونستم تغییرش بدم و ازش بیام بیرون و هر لحظه هم این شرایط بدو بدتر میشد حالم بدتر میشد و لذت و حال خوب از زندگیم میرفت بیرون…
هروقت شرک رو گذاشتم کنار و قدرت رو دست خدا دادم زندگیم راحتتر شده، لذت بردم از زندگیم، پول راحتتر وارد زندگیم شده و آرامش و حال خوبم هم هرروز بیشتر و بیشتر شده….
من به لطف الله هفته قبل اینستاگرامم رو کلا پاک کردم، با وجود اینکه پیج کاری چند ساله ای روش داشتم….
به این نتیجه رسیده بودم که اینستا احساس کمبود شدیدی به من میده و احساس بد مقایسه کردن رو ،اما نمیدونستم که این میتونه شرک باشه و چقدر ریزبینانه به این موضوع اشاره کردی، من میدونستم که میتونم بدون اینستا هم پول بسازم اما نمیدونستم که این من نیستم که پول میسازم، این شهرت و مدت کاری من نیست که پول میسازه و مشتری میاره ، اون رب العالمین است که تنها قدرت جهان است و من در برابرش هیچم
سپاسگزارم از اینکه وقت میگذارید و هر آنچه که بهتون گفته میشه برای ما فایل میکنید که ما هم بتونیم به آگاهی ها پی ببریم و عملکرد هامون را به سمت توحید بیشتر بهتر کنیم.
این فایل یه نکته خیلی مهی که داشت این بود که اگر میخوای منطق یک باوری را در ذهنت به وجود بیاری باید بنویسی:
چرا باید این کار را بکنم .چرا نباید این کار را بکنم
دقیقا اهرم رنج لذت هست . چرا باید ثروت مند بشم .
اگر ثروت مند نشم چی میشه ؟
چرا باید روابطم رو تغییر بدم رفتارهام را درست کنم .
چی میشه اگر روابطم را تغییر ندم رفتارهام را درست نکنم .
چرا باید باورهای غلطم را کشف کنم تغییر بدم .
چی میشه اگر توی باورهای غلط بمونم .
یه باور خیلی شرک آلود که یکی از خواهرهام بهم گفت اینکه چون ما نوه های فلانی هستیم خاستگار خوب برایت نمیاد .
پدر بزرگ ما کار میکرده روی زمین مردم به اسمش یه نوکر اضاف کردن در زمان قدیم
این درحالی که عموی پدر ما این کار رو هم نمیکرده نان از درخانه همسایه ها میگرفته حتی اینقدر بد بخت بوده که در زمان پیری یه زنی امده باهاش ازدواج کرده که خونه داشته از خودش که این مرد توکوچه نخوابه
جالب اینجاست که نوه هاش الان همه پول دار و موفق هستند و دخترهاشون رو شوهر های خوب دادن
و منی که پدر بزرگم روی زمین کار میکرده خونه و زندگی داشته و یک عالم ملک داشته که عموی ما بالا کشیده و الان پسرهای عموی های من از اون زمین ها که (یک جریپ حتی به اون همه زمین اضافه هم نکردن ) به ثروت رسیدن دخترهاشون را شوهر دادن .
بعدحالا بابای من مگه پسر همون مرد نیست پس چرا باید بیاد یه مرد ثروت مند که نصف زمین های شهر راداشته دخترش رو بده به پدر من
حالا چطور خاستگارهای خواهر های من از افراد به نام شهر ما بودن شوهر خواهر های من چرا ثروتمند و به نام هستند
چرا پدر من در زمانی که همه دختر هاشون رو شوهر میدادن تا پنجم ابتدای بیشتر نمیگذاشتن بخونند دختر هاش را گذاشته تحصیل کنند خواهر های من همه تحصیل کردن دانشگاه دولتی رفتن چرا برادر من باید یک مسئول اجرای باشه توی بهترین منطقه شهر . مگه ما نوه های فلانی نیستیم پس چرا نتایج اعضای خانواده من فرق داره با همدیگه .
همش برای اینکه ما چه حرفی را می پذیریم
هر نتیجه ای به خود همون فرد بستگی داره من و خواهرهام از یک پدر و مادریم چرا اون دانشگاه دولتی قبول شد با بهترین نمرات من دانشگاه پیام نور رفتم بانمرات متوسط
هر موفقیتی که هر کسی به دست میاره بستگی داره به اینکه چی را پذیرفته و باور کرده . چی را شنیدیم . قبول کردیم .
آگاهانه باید تغییر بدیم با خیلی ها نباید حرف زد باید ورودی هات را کنترل کنی مهمه
این کامنت را با جزئیات بیشتر برای خودم نوشتم و فکر کنم باید هزار بار از روش بخونم .
تب اول اینکه یان باور عوامل بیرونی خیدی زیرپوستی به دیل یکسری ویوردی ها و اتفاقت اطراف واقعا داشت وارد میشد و اتفاقا الان که شده20سالم و خب از 17سالگی شروع کردم با شما، و خب به قول عرشیایی که باهاش یک مصاحبه کردین گ، هرپی سن آ م بیشار میشه این ذهنه منطقی تره و خب نیازه که بیشتر روش کارکنیم.
الان هم حس میکنم اما خب واقعا بازم تو یکسری موارد آسانتر شده و تونستم که باورهای مناسب رو تو ذهنم قویترکنم و البته همچنانمجای کارددره.
خب واقعا توی مسئله اینکه زندگیدست خودم هست تا قبل خرید دوره کشف قوانین اگر درست یادم باشه، پذیرفته بودپ و به یخال خودم خوب میرفتم جلو،اما تازه اونجا و تو این فایلهای رایگان ایخرمتوجه شدم که جقدر میتونم کارکنم و حای کارهست برای بهبود دائمی.
چقدر با این فایل متوجه شدم که به قول شما مثل کشتی که رنگش میزنن و همیشه درحال رنگ خوردنه،نیاز دارم که روی توحیدم کارکنم و باوبد دائمی رو آرزو دارم و میخوام که بتونم انجامش بدم، چقدر به من آرامش میده و حسمو خوب میکنه کاز ندیگدست خودمه.
راستی دوره ای که اسم بردم واقعا فوق العادتس،فقط یک جلسشو تا الان گوش دادم اما خیلی ارزش داره و از همین حلسه اول برکت هاش مشخص شده.
شاد و سلامت و پیروز باشید و البکه تا یدمنرفته حر فآترمو بزنم.
اینکه جقدر تناسب اندام خوبی ساختین و تبریک میگم بهتون، چقدر حال بهتری دارین و چه مردایس رو زیبا کردید، دلمون یکذره شده بود براش.
خدایا شکرت بابت این زیباییها این نعمتهای زیبا و ناب بابت این اسمان آبی با ابرهای سفید پنبه ای که دلت میخواد با دستات بگیریشون و باهاشون بازی کنی شکرت بابت رنگهای متنوع سبز که زینت این زمین شدن و این تنوع رنگها و ترکیب رنگهای متفاوت سبز درختان و آبی آسمان و ابرهای سفید چقدر چشم رو نوازش میده و دیدن این زیباییها روح انسان رو جلا میده . خدایا شکرت بابت دیدن این همه زیبایی شکر به خاطر چشمانم که میبینم شکرت به خاطر گوشی که دارم تا بتونم زیباییهای گوشه گوشه این جهان رو ببینم به راحتی و در مدار دریافتشون قرار بگیرم و زندگی خودم رو هر روز بهشتیتر و زیباتر بسازم خدای من شکرت بابت تمیزی این آب زیبایی صدای اب و طبیعت زیبا خدایا شکرت
استاد همین اول صحبتتون که گفتین دوستتون گفته شاد بودن ژنتیکی هست به خودم گفتم اگر به فرض محال اینطور باشه پس عدالت خداوند کجاست؟ چرا خداوند به فرض من رو ناشاد آفریده و دیگری رو شاد؟ و کسی که ژنتیکی ناشاد هست چطور میتونه از زندگی لذت ببره؟ چیزی که اصل پا گذاشتن ما به دنیاست، و این گفته اصلا برای من منطقی و واقعی نبود. و اما…
شرک قدرت دادن به عوامل بیرونی که اگر این رو یادم باشه خیلی میتونم واقعی تر و زیبا تر زندگی کنم و به نظر من برای همین که زیباتر زندگی کنیم خداوند شرک رو نمیبخشه چون با شرک نمیشه زیبا و شاد و قدرتمند زندگی کرد. چون با خودم میگم من که توانایی ندارم و چیزی دست من نیست پس نمیتونم خوب زندگی کنم .
من نباید اجازه بدم تا ذهنم با این شنیده ها برنامه ریزی بشه من باورم بر این هست که خداوند جهانی و زمینی رو آفرید و منو روی زمین قرار داد با تمام احتیاجاتم و گفت برو زندگی برای خودت بساز و لذت ببر و تجربخ کن . وخودش من رو هدایت میکنه برای زیباتر و شادتر زندگی کردن.
من باید سعی کنم چیزهایی رو باور کنم که به من کمک کنه برای زیباتر و لذتبخشتر زندگی کردن هر صحبتی و هر چیزی که باعث میشه من نگران شم وناراحت شم یعنی درست نیست و واقعی نیست چون اصل و اساس من بر پایهی شادی و آرامش آفریده شده و بارها در قرآن خداوند گفته نگران نباش چون همه چیز خودشه و خودش حمایت و هدایتم میکنه دیگه چرا نگرانی؟؟؟
استاد همینطور که گفتید ذهن ما همیشه دنبال مقصر گشتن هست تا خودمون رو راحت کنیم و زیبا گفتید استاد که بگم(من که تلاشم رو کردم ولی نشد) به خاطر اینکه خودم رو آروم کنم که من که مقصر نبودم .و اینجاست که من میشم به اصطلاح مظلومی که ناتوان بوده .اینجا یاد آیه ای از قرآن افتادم که به فرشتهها میگن (ما مستضعف بودیم و در جواب میشنون که مگر زمین خدا بزرگ نبود میرفتی جای دیگه )و این یعنی مستضعف و ناتوان و مظلومی وجود نداره من میتونم شاد و زیبا عالی و ناب زندگی کنی دنبال بهانه نباشم.
من باید حواسم باشه چی میشنوم و چی باورم میکنم که این باور کردن من باعث تجربه کردن همون باور و پذیرفتنش میشه و با همین باورها من زندگی عالی و زیبا و یا نازیبا برای خودم میسازم.
من باید ببینم چی به من کمک میکنه تا زیباتر زندگی کنم و همون رو باور کنم چون من به خاطر همین وارد این کره خاکی شدم و خداوند هم من رو هدایت میکنه به زیباتر زندگی کردن
[(چیزهایی که من تجربه میکنم آیینه تمام نمای باورهای منه)]
یکی از باورهای بارز من و تعقیرش این بود که:
من همیشه آرزوی به استقلال مالی رسیدن رو داشتم همیشه دوست داشتم کار کنم و برای خودم درامد داشته باشم و برای خودم خرج کنم و یکی از باورها و شرکی که در وجودم بود این بود که همسرم اجازه این کارو نمیده و واقعا همسرم مخالف بود بهشدت و کلی به مردهایی که همسرانشون کار میکردن بدو بیرا میگفت و این از باوری بود که من داشتم من بعد از وارد شدن به این سایت و این مباحث فهمیدم این باور منه و شرکه که من قدرت رو از خداوند گرفتم و به همسرم دادم.من تصمیم گرفتم کار کنم و با همسرم مطرح کردم خیلی مصمم و محکم اول همسرم گفت نه ولی این نه مثل همیشه نبود و من گفتم چرا من میخوام اینکارو بکنم و شروع کردم این رو بگم که باور کنید بدون هیچچچچچ بحثی بدون هیچچچ تنشی با همسرم شروع کردم و همسرم آروم قبول کرد.و توی این سیزده سال زندگی مشترکی که باهم داشتیم من میتونستم شروع کنم اما باورم این بود که همسرم نمیزاره و وقتی باور کردم همسرم کاره ای نیست و وقتی من میخوام میشود شد راحت و عالی
و واقعا من خیلی وقتها با باورهای محدود کننده خودم رو محدود کردم در صورتی که آزادی عمل داشتم اما باور من ،من رو محدود میکنه
به امید زیباتر و ثروتمندتر و خوشبخت و شادتر زندگی کردن برای همه مون
خدایا ما را هدایت کن به راه راست راه کسانی که به آنان نعمت داده ای
من پاشنه آشیلی که پیدا کردم این هست که من زبونی میگم همه چی را خدا میده و خدایا شکرت ولی باز هم مشرک هستم
یعنی میام فایل استاد را گوش می دهم یه کم فرکانس ام بالا میره بعد فکر می کنم دیگه فهمیدم دیگه می دونم دیگه ما که فهمیدیم دور روز بعد یه کم فرکانس ام پایینتر میاد دوباره شرک میاد گفت و گوها میان و همین طور ادامه
البته من سعی می کنم حتی یک درصد هم به آموزه ها عمل کنم
ولی مواظب باید باشم که شرک مخفی است خیلی هم مخفی است بیش از حد تصور مخفی است
حالا باید چیکار کنم ؟؟؟؟ بیشتر فایل ها را گوش کنم . اگر موقع گوش دادن زنگی در ذهنم به صدا در اومد فایل را استپ کنم فکر کنم عمل کنم در زندگیم همایش کنم گوش به حرف آدمهای قبلی که در زندگی بوده اند ندهم که این هم جهادی اکبر می خواهد و خداوند خودش باید کمک کنه تا بقیه فایل را گوش کنم و در زندگیم اجرایش کنم
من چند تا آیه از قرآن را روی کاغذ نوشته ام و روی میز گذاشته ام و سعی کنم یک آیه یک آیه درک کنم عملی کنم و هر روز آیه های بعدی را . البته اینجا در سایت خیلی خیلی توحیدی تر میشوم خدا را شکر و البته که به خودم و زندگیم بر می گرده و کمک کننده است ولی وقتی جلو چشمم باشه خیلی عالیه
خدایا کمک کن دستم را بگیر که تا می تونم شرک را از خودم دور کنم تا له تو نزدیک تر شوم
الهی به امید تو
بنام خدا سلام استاد من امروز سرکارم و کلی هم کار دارم اما دوست داشتم کمی رشد کنم کمی پیشرفت کنم من یه اخلاق خیلی بدی تو رابطه دارم اینکه هرچقدرم رابط و کار میکنم دوره ها و حتی فایلهای رایگان میگم اگه کسی تو زندگیم هست باید مرتب چکش کنم تا حواسش باشه من هستم بدونه من تو زندگیشم خیانت نکنه یا اگه کسی کنارشه بفهمه ایشون کسی رو داره سمتش نره خودم برام جالب بود تو جمع یا جایی که هستم میدیدم به طرف زنگ میزنن یا اگه کسی هست سمتش نمیرفتم خلاصه که این الگو مرتب تکرار میشدتا اینکه طرف حتی جواب تلفن ام چند روز چند روز نمیداد همینقدر عادی خلاصه که از امروز تصمیم گرفتم دیگه این کارو انجام ندم روی خودم کار کنم این باورها رو بریزم دور و اینکه دست خدارو باز بزارم و اینها همه بخاطر این بود میگفتم طرف باید با من باشه چون از لحا مالی هست کمکم میکنه یه همچین باورهایی اخرشم با ناراحتی و تموم توقع ها بالا نمیدونم چرا هنوز این باورها رو نرختم دور که فقط خدا هست باید بهم بده با کلی از دستهای مهربونش و اینکه اینجاها هست هر موقع من روی کسی حساب باز میکنم به بن بست میخورم از همونی هم که خودم هستم میوفتم مهارتهام کمتر میشه زندگی کردن کلا فراموش میکنم تصمیم گرفتم بهتر و عالی تر برم جلو حداقل وارد گذشته و ادمهای گذشتم نشم چیزی که دیگه وجود نداره از زندگیم حذف کنم و این شده هدف امسالم میدونم یه کم دیر اومدم اهدافم رو نوشتم اما استاد امسال گفتن نگو فلان رابطه فلان خونه فلان ماشین بگو چقدر میتونم رو رفنتارم اخحلاقم زندگیم بهتر کار کنم روی مهارتهام تا بهتر شم بهترو بهترو و منم امسال تصمیم به بهتر بودنمه خدایا شکرت توحید عملی معجزه میکنه توزندگی
بنام خدای بخشنده ی مهربان
سلااااااام استاد، این فایلتون بهترین چیزی بود که من میتونستم بشنوم، من کل نابودی زندگیم به علت همین موضوعی هست که شما بیان کردید و به خوبی بازش کردید. من یک عمر با منطقی دونستن ضعف هام و ربط دادن ناتوانیم و ضعیف بودنم به ژنتیک و بدنم و غیر قابل درمان بودنش ربط دادم. من همیشه میخواستم عالی تلاش کنم روزی 18 ساعت تمرکزی تلاش کنم، ولی باور داشتم که من آدم ذاتا کم انرژی ای هستم، باور من اینه که من همش خوابم میاد، من نمیتونم زیاد مطالعه کنم، وقتی یکم مطالعه میکنم همش خوابم میگیره، وقتی یکم خونه رو مرتب میکنم و کار میکنم و بیرون میرم، خسته میشم و خوابم میاد، اگه یکم غذا بخورم، یکم برم مهمونی، یکم برم باشگاه و.. کل انرژیم تموم میشه، من باور دارم که ناتوانم، نمیتونم درس بخونم، نمیتونم تمرکز کنم، نمیتونم پیشرفت کنم چون بدنم ضعیف و کم انرژی هست. هر قدر هم غذای مقوی میخورم پر انرژی نمیشم. اصلا ذاتا سطح انرژی من بسیار پایین تر از دیگران هست و من مدام نیاز دارم بخوابم و چندین ساعت استراحت کنم. متاسفانه من باور دارم که من ذاتا آدم افسرده ای هستم. چون همه چیزی برای من برای چند ثانیه جذابیت داره، بعدش برام مسخره میشه، میگم خوب تلاش کنم بدستش بیارم که چی!.. اصلا ارزشِ هر چیزِ با ارزشی رو لگدمال میکنم. من ذاتا آدم عبوس و غمگینی هستم. من استعدا فوق العاده ای تو غمیگین شدن و غمگین ماندن دارم. من ناتوانم هیچ کاری از دستم بر نمیاد. چون توی تماااام طول عمرم نتونستم موفق بشم، نتونستم خواب آلودگیمو کنار بزارم، چون تمام طول عمرم، همش خسته و ناتوان و بی جون بودم، و خستگی و غم از چهرم مشخص بود. من ذاتا شاد نیستم، پر انرژی نیستم، پر هیجان نیستم، من میخوام نجات پیدا کنم، میخوام همه ی اینا رو برعکس کنم،میخوام برعکس این بشم. چیکار کنم؟؟؟. استاد من این فایلتون رو هزار بار گوش خواهم داد، چون دقیقا زدین تو خال. این ذاتی بودن غم و ناراحتی و کم انرژی بودن و ناتوان بودن و خوآب آلو بودنم، منو نابود کرده، میخوام حتی اگه کم انرژی بودنو ضعف بدنیم واقعیت هم داشته باشه، میخوام برعکسش باشم. استاد بازم از مثل این فایل بزارین. خیلی خیلی ممنونم. در پناه خدا باشید
درود به استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته مهربون ️ امیدوارم که در پناه یگانه رب به قول استاد عزیزم شاد و سلامت و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید . استاد چقدر این دعایی که همیشه برای ما میکنید زیباست و احساس آرامش خوبی به من میده. این دومین کامنتی هست که داخل سایت میزارم و دوره هایی که همسرم از پیج خودشون تهیه میکنند رو باهم میبینیم اما هنوز واقعا اون نتایج دلخواه رو نگرفتم به دلیل اینکه متعهدانه روی خودم کار نمیکردم همسرم خداروشکر خیلی از من بهتر روی خودش کار میکنه روی خیلی از ترسهاش پا گذاشت و وارد شغل مورد علاقه خودش شد بعد از سی و چهار سال . خدایا شکرت که لحظه به لحظه هدایت میکنی بنده هات رو .درسته که شاید هنوز باورهای ثروت جفتمون خیلی ضعیف هست اما خدا از طریق نشانه ها با ما صحبت میکنه. استاد چند روزی هست که من و همسرم شروع کردیم این بار واقعا متعهدانه قرآن رو بخونیم و وسط خواندن مدام رها نکنیم و بعد از چند روز نخواندن دوباره عادت بشه برامون نخوندنش و به همین راحتی رها بشه و از این نعمت بی بهره بمونیم. ما مدام داریم دنبال ترمز بزرگ خودمون برای خلق نشدن خواسته هامون و خلق نشدن ثروت بیشتر میگردیم و با هدایتهای روزانه از سایت شما مدام هدایت میشیم به بحثهای توحید عملی . همون شب که اومدیم بحث توحید عملی رو از ابتدای اون تو بخش دانلودها شروع کردیم و اون فایل فوق العاده دعای کمیل رو با توضیحات عالی شما گوش کردیم چقدر متحول شدیم. چقدر این فایل فوقالعادست استاد .تو این چند روز هر روز داریم گوش میدیم اون فایل توحیدی رو و هر بار بیشتر متوجه میشیم که چقدر باور توحیدی زیباست و ما چقدر غافلیم ازش . شرک واقعا خیلی مخفی هست و تو لفافه کار خودش رو میکنه. اون شب اول که فایل دعای کمیل و شعر خانم اعتصامی رو گوش کردیم بعدش چند صفحه قرآن رو خوندیم و خوابیدیم. همسرم خواب دید که داره قرآن میخونه و ی صدایی بهش گفته که صفحه آخری که خوندی رو دوباره بخون. صبح که بیدار شدیم بهم گفت و وقتی آیات اون صفحه آخر رو دوباره خوندیم برگشت به این معانی که خداوند تنها روزی دهنده هست و خلاصه کل اون صفحه از قرآن معنای توحید داشت. خیلییییی متحول شدم و مدام خداروشکر میکردم که حداقل داره ریشه اصلی کم پیشرفت کردنهامون رو بهمون میگه. ما میدونستیم که خیلی باید روی باورها کار کنیم اما اینکه باور توحیدیمون آنقدر ضعیف هست رو نمیدونستیم. خلاصه بعد از کلی سپاسگزاری من از خدا خواستم به من هم بگه که ترمزهای اصلی من که باعث میشه پیشرفت چندانی نکنم به غیر از مساله توحید چی هست ؟ استاد دو شب بعدش البته نزدیک صبح بود یا شایدم حدود پنج و شش صبح ی خوابی دیدم که یکی از آشناهام فوت کرده بود و توی خواب من انگار حس خیلی بدی هم نداشتم اما ی حسی تو خواب بهم میگفت نمیشه که باید خیلی خودتو ناراحت نشون بدی الان مردم میخوان بگن تو خیلی سنگدلی و بی احساسی و از این حرفها. تو خواب ی صدایی بهم میگفت بهنوش تو احساس قربانی بودن شرایط و حرف مردم رو زیاد داریا. تو کش و قوس با اون صدای درونم تو خواب بودم که پریدم .استاااااد خیلییییی حس عجیبی داشتم گفتم خدایا شکرت چقدرررررر تو سریع الاجابه هستی . چقدر راحت با بنده هات حرف میزنی چقدر راحت دعاشون رو اجابت میکنی و چقدر قشنگ تو قرآن فرمودی :
هرگاه بندگان من، از تو در باره من بپرسند، من نزدیکم، و دعاى دعاکننده را به هنگامى که مرا بخواند اجابت مىکنم، پس باید فرمان مرا گردن نهند و به من ایمان آورند، باشد که راه یابند.
. الله اکبر. من دوتا ترمز اصلی دیگه خودم رو هم پیدا کردم . خدایا شکرت این واقعا برام عین این بود که تازه تورو پیدا کردیم و تو داری با ما صحبت میکنی. ترمزهایی به نام شرک ،حرف مردم، احساس قربانی شرایط بودن . استاد دقیقا درست بود اون روز خیلی با خودم فکر کردم داستان من این بود که من فارغ التحصیل رشته گرافیک هستم و بعد از دانشگاه به لطف خدا خیلی زود کار پیدا کرده بودم و نزدیک پنج سال تو زمینه طراحی مجلات تخصصی با دو تا نرم افزار اصلی گرافیک کار میکردم .شبها واقعا خسته میرسیدم خونه و خیلی چشمهام درد میگرفت تا اینکه رفتم پیش چشم پزشک و یک سری بررسی کرد و به من گفت تو سردرد شبه میگرن مادرزادی داری که دیگه نباید با کامپیوتر کار کنی و اگر کار کنی باید هر روز این سردردها رو به جون خودت بخری . من ی مدت دیگه هم کار کردم و بعد دیگه دیدم خیلی سختم هست و نمیتونم این درد رو هر روز تحمل کنم و کار گرافیک کامپیوتری رو رها کردم. بعد یکسال حدودا ازدواج کردم و سال اول ازدواج اصلا کار نکردم و بعدش کم کم گفتم خوب چه کار میتونم بکنم ؟ تنها کاری که میتونستم با توجه به تخصص خودم بکنم هنرهای دستی بود توی خونه کار هنری داتینگ و پرشنگ و رزین انجام میدادم اما فروش خوب نبود و جز چند نفری که آشنام بودن و اعضای خانواده مشتری دیگه ای نبود .همش به خدا میگفتم استاد عباسمنش میگن حرکت کن منم دارم حرکتی که از دستم برمیاد و با شرایط فعلی سازگار هست رو انجام میدم پس چرا پیج کاری من رشد نمیکنه و چرا مشتری زیادی برام نمیفرستی ؟ خلاصه که به جای خودم از خدا شاکی بودم و همش میگفتم کار تخصصی من که اونجوری شد کلی تو کار خودم برام ارزش قائل بودند و طراح اول شرکت بودم و هربار مدیر هنری ما مکان عوض میکرد و خودش شرکت میزد به من میگفت که من میخوام شما طراح شرکت من باشی و از این همه حس خوب اعتماد به نفس من رو رسوندی به اعتماد به نفس صفر . خلاصه که خیلی با خودمو خدا درگیر بودم به خصوص که کارهایی مثل منشی گری و بازاریابی و این جور چیزها رو هم اصلا دوست نداشتم که بخوام انجام بدم و پول بسازم و فکر میکردم فقط باید تو حیطه هنر کار کنم . من به رشتم علاقه زیادی داشتم اما کم کم این محدودیتها باعث شد که به مرحله تنفر از رشته خودم برسم .بعد از چند سال حدود چهارده سال بعد از فارغ التحصیل شدن هم زنگ زدم دانشگاه که مدرک اصلیم رو بگیرم و به من گفتن که باید حدود شصت میلیون پرداخت کنی چون برای دولت کار نکردی و سابقه بیمه نداری. (من اون پنج سال رو هم که کار کردم بیمه نداشتم) و چون دانشگاه سراسری درس خونده بودم باید انگار به دولت هزینه تحصیل پرداخت میکردم . این یکی دیگه برام خیلی دردآور تر بود همش نجوا داشتم که من با اون همه زحمتی که کشیدم شب بیداریهایی که کشیدم و فشارهایی که تحمل کردم چرا باید الان بخوام به دولت پول بدم که مدرک تحصیلیم رو بگیرم؟ من تلاش کردم که دانشگاه سراسری قبول شدم وگرنه میرفتم آزاد درس میخوندم و آنقدر هم به خودم سختی نمیدادم . خلاصه دیگه استاد اون روز نگم براتون که چقدر از زمین و زمان و مملکت و دولت وهمه شاکی بودم به خدا میگفتم من اون همه سختی کشیدم که سال آخر هنرستان دانشگاه قبول بشم رتبه من خیلی خوب شد تو دانشگاه اون همه چشم گذاشتم سردرد کشیدم من زانوهایم هم توی مسیر علاقه نابود کردم چون خیلی روی زانوهام مینشستم و زانوهام ساییدگی مفصل پیدا کرد و خلاصه استاد یک پکیج کامل بودم از احساس قربانی شدن توسط شرایط و ژنتیک و مملکت و ….
من از اون روز به بعد تصمیم گرفتم مسیر دوم علاقه خودم رو ادامه بدم گفتم باید تو این یکی خودم رو خوب گسترش بدم و دیگه هیچی نمیتونه جلوی پیشرفتم رو بگیره . شروع کردم به کسب اطلاعات از اینترنت و نوشتن و ثبت نام کلاس مرتبط با اون علاقه و از خدا خواستم که باید تو این مسیرهدایتم کنه و این بار من باید برای خودم آدم موفقی بشم درست مثل همون روزهایی که اونقدر پر اعتماد به نفس طراح موفقی بودم در حد خودم و خداوند کمک کرده بود تا به خواستم برسم . استاد وقتی اون خواب رو دیدم فهمیدم که این ترمز بزرگ منه که باید روش کار کنم و گرنه توی کار جدیدی هم که قراره واردش بشم از روزنه های دیگه رسوخ میکنه و جلوی پیشرفت رو میگیره. باید بتونم با تکامل این سه تا ترمز اصلی شرک، احساس قربانی شرایط و ژنتیک بودن و حرف مردم رو بردارم . از خدا میخوام که تو این مسیر خیلییییی بیشتر از قبل هدایتم کنه و کمک کنه که بتونم ترمزهام رو بردارم پام رو بزارم روی گاز موفقیت و به خواسته هام برسم. استاد عزیزم من زیاد اهل نوشتن تو سایت نیستم بیشتر فایل گوش میکنم و کامنت میخونم (و امان از این کامنت ها که دریایی از گنجهای الهی هستند که کلی خدا از طریق اینها هدایت میرسونه به بنده هاش )اما امروز انگار به نوشتن کامنت هدایت شدم . خواستم ازتون تشکر کنم که این فایلهای بی نظیر شما بود که دستی از خداوند شدید برای من و همسرم که بتونیم ریشه همه نرسیدن به خواسته هامون رو پیدا کنیم و من این جا به همه دوستان هم فرکانسی عرض میکنم که باید فایلهای توحید در عمل رو تک به تکشون رو با طلا نوشت . اگر از اول این فایلها رو گوش ندادید حتما از صفحه اول شروع کنید به گوش کردن این فایلهای بی نظیر . هر چقدر از زیبایی این فایلها بگم کم گفتم . البته که تک تک فایلهای شما بینظیر هستن استاد. ما دوره ثروت و دوازده قدم رو داریم و چون خیلی متعهدانه عمل نمیکردیم تصمیم گرفتیم دوازده قدم رو از اول شروع کنیم و متعهدانه اینبار با عمل به تمرینات جلو بریم. خیلی از شما و خانم شایسته عزیز سپاسگزارم واقعا که دستان لایقی هستید از طرف خدا برای همه ما. از نظر من هر انسانی لیاقت دست خداوند بودن رو نداره. شما بی شک به واسطه عمل به توحید به این مرحله رسیدید که توی زندگی خیلی از آدمها به لطف رب تاثیر مثبت زیادی گذاشتید.
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت️
ازتون سپاسگزارم بابت تمام آگاهی های نابتون. دوستتون دارم و از خداوند هر لحظه طلب آگاهی بیشتر و توحید در عمل بیشتر میکنم ببخشید که کمی طولانی شد امیدوارم به زودی از موفقیتهای بزرگترمون براتون بنویسم
خدا مرا کفایت است که جز او خدایی نیست،من بر او توکل کرده ام و او رب عرش بزرگ است️
سلام به استاد عزیز ️️
این حرف ها درباره ماتریکس و آلومیناتی از نظر من افرادی زدن که خودشون به هیچ جای نرسیده و به دنبال بهونه هستن یه چند وقته پیش هم یک فردی در ایران می گفت که برای رسیدن به موفقیت باید به جای وصل باشه فرقی هم نمی کنه در کجای دنیا باشی
بعد مجری پرسید که پس کریس رونالدو و مسی چطوری پس به موفقیت رسید گفتن اونا وصلن
یعنی اینجوری افراد برای خودشون بهونه میارن برای تلاش نکردن آخه چجوری این افراد وصلن که مسی از وسط زمین همرو دریبل می ده یا رونالدو دو متر می پره همچین آمادگی بدنی داره اون همه تلاش کنترل ذهن هیچی آخرش به این نتیجه میرسن که وصل هست که موفق شدن
یا یک خاطر از چشم زخم هم دارم که بنده خدای ماشین خرید ولی گواهی نامه هم نداشت بعد تو خیابون داشت می رفت با 160تاسرعت بعد سریع پیچ نتوانسته ماشین کنترل کنه چپ کرد بعد گفتیم چی شد چپ کردی گفت یه بنده خدایی هست میگن چشمش شور اون سر خیابون بود ماشین دید ماشین چپ کرد بعد من تو ذهنم فقط می خندیدم که بی احتیاطی خودشو چه جوری داره توجیح می کنه بعد یکم فکر کردم گفتم اگه به چشم خوب بابای من جز اولین نفرای بود که ماشین خرید تو روستامون پس چه جوری این فرد بابای من چشم نزده وچپ نکرده تا حالا دیدم بابای من همیشه درست رانندگی میکنه تنها دلیلش همینه .
یا خالم که خیلی به این دعا نویسی اعتقاد داره (من هر دوتا پدر بزرگم دعانویس بودن ببین چه خانوادهی با چه باورهای دارم ) همیشه بچه هاش مریض می شده بادکتر هم خوب نمی شدن تا دعا می گرفتن خوب می شدن بعد گفتم اگه اینجوری پس چرا ما هیچمون نمی شه با آینه همیشه از تو سوراخ های خونمون می دیدم که مثلاً کسی دعا گذاشته پس اگه اینجوری برای ما چرا اتفاقی نمی افته …
یا چند وقت پیش یه خانمی یه برنامه های رو می ساخت که چرا عمر ملکه انگلیس انقد طولانی و می گفت به این خاطر هست که ملکه انگلیس خون بچه می خوره و دیدم که ملکه انگلیس هم مرد
انسان ها کلن دوست دارن به داستان ساختن و ساخت باورهای که به اونها کمک نکنه اونها رو ضعیف تر کنه و خودشون یه جورایی قانع کنند که زندگی اونا دست خودشون نیست
یا حق ️
سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته عزیز و کلیه دوستان عزیز
فایل توحید عملی واقعا یک فایل ارزشمند و مفیدی هست که خودش به تنهایی یک دوره فوقالعاده هست پر از نکات مثبت از خداوند متعال بی نهایت سپاسگزارم و خواهم بود تا ابد بخاطر این آگاهی ها و این جمع و این استاد و حس و حال خوبم روز همگی خوش
سلام خدمت استاد عزیزممم، استاد عباسمنش خودم..نمیدونم چجوری ارادت خودمو بهتون نشون بدم. خیلی دوستتون دارم خیلی تحسینتون میکنم..خیلی عاشقانه وارد سایت معنوی شما میشم و خیلی عاشقانه مشتاق یادگیری ام
این فایل بی نظیر رو دیدم. میخوام از تجربه ام در عمل به توحید عملی بگم زمانی که ازین مطالب چیزی نمیدونستم
من 3 سال پیش یجایی کار میکردم که اصلا از محیط کار خوشم نمیومد رفتار کارفرمام بد بود و دچار غذاب زیادی میشدم و در یک کلام لذت از زندگیم رفته بود. چرا ازون شغل نمیومدم بیرون؟ چون باور داشتم روزی من دست کارفرمام هست و من اگه ازینجا بیام بیرون گشنه و تشنه میمونم و نمیتونم زندگی کنم. همین باور شرک باعث شد به مدت یکسال عذاب و رنج کار تو اون محیط سمی رو تحمل کنم و هرروزم بدتر از دیروز بشه، لذت نمیبردم از زندگیم، شبها کابوس میدیدم، افسرده و کسل و ناامید شده بودم و حس میکردم دیگه نمیتونم زندگیم رو تغییر بدم. نمیدونستم دلیل اینهمه عذاب و سختی زندگیم بخاطر قدرت دادن به غیر خدا بود، نمیدونستم روزی دست خداست قدرت دست خداست و کل یکسال در رنج بودم…
بعد از گذشت یکسال دیگه طاقت من طاق شد و نتونستم اونهمه عذاب رو تحمل کنم، باخودم گفتم؛ زهرا تا کی؟ زندگی یعنی همین؟ پس لذت بردن چی میشه؟ اگه زندگی اینه من این زندگی رو نمیخوام اگه پول دراوردن یعنی این من این پول دراوردن رو نمیخوام و میخوام برگردم به قبل از این کار. تصمیم سختی بود ولی انگار ایمان اوردم که قدرت دست کارفرمام نیستتتت. قدرت دست پروردگارم هست. اوست قدرت مطلق…و من بعد خروج از اون کار روی آرامش رو دیدم تو زندگیم و زندگیم لذتبخش تر و زیباتر شد. احساس خوب پیدا کردم. چون قدرت رو از غیر خدا گرفتم و به خدواند دادم.
یه تجربه دیگه از قدرت دادن به اینستاگرام…
خیلی شنیدیم که میگن اگه کسب و کارت رو ببری اینستا میترکونی، فروشت بیشتر میشه و اگه نری اینستا دیگه رشد درامد رو تجربه نمیکنی!
من با این باور یه پیج برا کسب و کارم ساختم و هرروزم شده بود اینستا، همش خودم رو غرق در کلیپ های سرگرم کننده میکردم، استوری های سرگرم کننده میذاشتم که ویو بخوره و هزار جور ازین کارا…..یهو به خودم اومدم دیدم من غرق در حال بد شدم، باورهای محدودکنندم بیشتر شدن، امنیت و ارامش از زندگیم رفته و درامدم هم باز همونه و همینطور لذت و شادی و حال خوب از زندگیم رفته بود (قبلا ارامشم رو داشتم درامدمم خوب بود. ولی با اینستا ارامش از زندگیم رفت)…نمیتونستم از این شرایط بیام بیرون چون میترسیدم منبع درامدم قطع بشه و بدون روزی بمونم…قدرت رو داده بودم به اینستاگرام، فکر میکردم روزی من دست اینستاگرامه نه خداوند!!!!
….بالاخره مرور کردم تجربه های قبلم رو(تجربه کارفرما) و ایمان اوردم میتونم بدون اینستاگرام، بدون دیدن کلیپ های طنز و سرگرم کننده، بدون دیدن مطالب چرت و بدون گذاشتن مطالب سرگرم کننده چرت بی ارزش، هم پول دربیارم. قدرت دست خدا، روزی دست خداست نه اینستاگراممم!!!!!!!!!
من هر موقع دچار شرک شدم زندگیم پراز عذاب و سختی شده که نمیتونستم تغییرش بدم و ازش بیام بیرون و هر لحظه هم این شرایط بدو بدتر میشد حالم بدتر میشد و لذت و حال خوب از زندگیم میرفت بیرون…
هروقت شرک رو گذاشتم کنار و قدرت رو دست خدا دادم زندگیم راحتتر شده، لذت بردم از زندگیم، پول راحتتر وارد زندگیم شده و آرامش و حال خوبم هم هرروز بیشتر و بیشتر شده….
خدایا شکرت بخاطر وجود استاد عباسمنش
خدایا شکرت بخاطر این آگاهی
خدایا شکرت بخاطر وجود توحید در زندگیم
سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم
چه جالب بود مثال هایی که زدین
من به لطف الله هفته قبل اینستاگرامم رو کلا پاک کردم، با وجود اینکه پیج کاری چند ساله ای روش داشتم….
به این نتیجه رسیده بودم که اینستا احساس کمبود شدیدی به من میده و احساس بد مقایسه کردن رو ،اما نمیدونستم که این میتونه شرک باشه و چقدر ریزبینانه به این موضوع اشاره کردی، من میدونستم که میتونم بدون اینستا هم پول بسازم اما نمیدونستم که این من نیستم که پول میسازم، این شهرت و مدت کاری من نیست که پول میسازه و مشتری میاره ، اون رب العالمین است که تنها قدرت جهان است و من در برابرش هیچم
پناه میبرم به الله از شرک و از ناسپاسی
سپاسگزارم از نظر شما. چقدر خوشحالم نظر و کامنت الهامی من تونسته کمک کرده باشه به شما.
چند مورد اشاره کردین که من متوجه شرک در اونها نبودم. شهرت و مدت کاری
مثلا میتونم بگم مدت کاری من در اینستاگرام برام ثروت نمیسازه. اگه اینطوری فکر کنم مشرک شدم.
معروفیت من برام مشتری و پول نیاورده بلکه این خدواند است که بهم پول و ثروت میرسونه. برام مشتری میاره.
سلام به استاد عزیزم خانم شایسته گل
سپاسگزارم از اینکه وقت میگذارید و هر آنچه که بهتون گفته میشه برای ما فایل میکنید که ما هم بتونیم به آگاهی ها پی ببریم و عملکرد هامون را به سمت توحید بیشتر بهتر کنیم.
این فایل یه نکته خیلی مهی که داشت این بود که اگر میخوای منطق یک باوری را در ذهنت به وجود بیاری باید بنویسی:
چرا باید این کار را بکنم .چرا نباید این کار را بکنم
دقیقا اهرم رنج لذت هست . چرا باید ثروت مند بشم .
اگر ثروت مند نشم چی میشه ؟
چرا باید روابطم رو تغییر بدم رفتارهام را درست کنم .
چی میشه اگر روابطم را تغییر ندم رفتارهام را درست نکنم .
چرا باید باورهای غلطم را کشف کنم تغییر بدم .
چی میشه اگر توی باورهای غلط بمونم .
یه باور خیلی شرک آلود که یکی از خواهرهام بهم گفت اینکه چون ما نوه های فلانی هستیم خاستگار خوب برایت نمیاد .
پدر بزرگ ما کار میکرده روی زمین مردم به اسمش یه نوکر اضاف کردن در زمان قدیم
این درحالی که عموی پدر ما این کار رو هم نمیکرده نان از درخانه همسایه ها میگرفته حتی اینقدر بد بخت بوده که در زمان پیری یه زنی امده باهاش ازدواج کرده که خونه داشته از خودش که این مرد توکوچه نخوابه
جالب اینجاست که نوه هاش الان همه پول دار و موفق هستند و دخترهاشون رو شوهر های خوب دادن
و منی که پدر بزرگم روی زمین کار میکرده خونه و زندگی داشته و یک عالم ملک داشته که عموی ما بالا کشیده و الان پسرهای عموی های من از اون زمین ها که (یک جریپ حتی به اون همه زمین اضافه هم نکردن ) به ثروت رسیدن دخترهاشون را شوهر دادن .
بعدحالا بابای من مگه پسر همون مرد نیست پس چرا باید بیاد یه مرد ثروت مند که نصف زمین های شهر راداشته دخترش رو بده به پدر من
حالا چطور خاستگارهای خواهر های من از افراد به نام شهر ما بودن شوهر خواهر های من چرا ثروتمند و به نام هستند
چرا پدر من در زمانی که همه دختر هاشون رو شوهر میدادن تا پنجم ابتدای بیشتر نمیگذاشتن بخونند دختر هاش را گذاشته تحصیل کنند خواهر های من همه تحصیل کردن دانشگاه دولتی رفتن چرا برادر من باید یک مسئول اجرای باشه توی بهترین منطقه شهر . مگه ما نوه های فلانی نیستیم پس چرا نتایج اعضای خانواده من فرق داره با همدیگه .
همش برای اینکه ما چه حرفی را می پذیریم
هر نتیجه ای به خود همون فرد بستگی داره من و خواهرهام از یک پدر و مادریم چرا اون دانشگاه دولتی قبول شد با بهترین نمرات من دانشگاه پیام نور رفتم بانمرات متوسط
هر موفقیتی که هر کسی به دست میاره بستگی داره به اینکه چی را پذیرفته و باور کرده . چی را شنیدیم . قبول کردیم .
آگاهانه باید تغییر بدیم با خیلی ها نباید حرف زد باید ورودی هات را کنترل کنی مهمه
این کامنت را با جزئیات بیشتر برای خودم نوشتم و فکر کنم باید هزار بار از روش بخونم .
سپاسگزارم استاد از این فایل خوبتون
در پناه الله مهربان پیروز و سر بلند باشید .
استاد سلام
میخواستم بگم که شما خیلی گلی.
تب اول اینکه یان باور عوامل بیرونی خیدی زیرپوستی به دیل یکسری ویوردی ها و اتفاقت اطراف واقعا داشت وارد میشد و اتفاقا الان که شده20سالم و خب از 17سالگی شروع کردم با شما، و خب به قول عرشیایی که باهاش یک مصاحبه کردین گ، هرپی سن آ م بیشار میشه این ذهنه منطقی تره و خب نیازه که بیشتر روش کارکنیم.
الان هم حس میکنم اما خب واقعا بازم تو یکسری موارد آسانتر شده و تونستم که باورهای مناسب رو تو ذهنم قویترکنم و البته همچنانمجای کارددره.
خب واقعا توی مسئله اینکه زندگیدست خودم هست تا قبل خرید دوره کشف قوانین اگر درست یادم باشه، پذیرفته بودپ و به یخال خودم خوب میرفتم جلو،اما تازه اونجا و تو این فایلهای رایگان ایخرمتوجه شدم که جقدر میتونم کارکنم و حای کارهست برای بهبود دائمی.
چقدر با این فایل متوجه شدم که به قول شما مثل کشتی که رنگش میزنن و همیشه درحال رنگ خوردنه،نیاز دارم که روی توحیدم کارکنم و باوبد دائمی رو آرزو دارم و میخوام که بتونم انجامش بدم، چقدر به من آرامش میده و حسمو خوب میکنه کاز ندیگدست خودمه.
راستی دوره ای که اسم بردم واقعا فوق العادتس،فقط یک جلسشو تا الان گوش دادم اما خیلی ارزش داره و از همین حلسه اول برکت هاش مشخص شده.
شاد و سلامت و پیروز باشید و البکه تا یدمنرفته حر فآترمو بزنم.
اینکه جقدر تناسب اندام خوبی ساختین و تبریک میگم بهتون، چقدر حال بهتری دارین و چه مردایس رو زیبا کردید، دلمون یکذره شده بود براش.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به همه عزیزانم
خدایا شکرت بابت این زیباییها این نعمتهای زیبا و ناب بابت این اسمان آبی با ابرهای سفید پنبه ای که دلت میخواد با دستات بگیریشون و باهاشون بازی کنی شکرت بابت رنگهای متنوع سبز که زینت این زمین شدن و این تنوع رنگها و ترکیب رنگهای متفاوت سبز درختان و آبی آسمان و ابرهای سفید چقدر چشم رو نوازش میده و دیدن این زیباییها روح انسان رو جلا میده . خدایا شکرت بابت دیدن این همه زیبایی شکر به خاطر چشمانم که میبینم شکرت به خاطر گوشی که دارم تا بتونم زیباییهای گوشه گوشه این جهان رو ببینم به راحتی و در مدار دریافتشون قرار بگیرم و زندگی خودم رو هر روز بهشتیتر و زیباتر بسازم خدای من شکرت بابت تمیزی این آب زیبایی صدای اب و طبیعت زیبا خدایا شکرت
استاد همین اول صحبتتون که گفتین دوستتون گفته شاد بودن ژنتیکی هست به خودم گفتم اگر به فرض محال اینطور باشه پس عدالت خداوند کجاست؟ چرا خداوند به فرض من رو ناشاد آفریده و دیگری رو شاد؟ و کسی که ژنتیکی ناشاد هست چطور میتونه از زندگی لذت ببره؟ چیزی که اصل پا گذاشتن ما به دنیاست، و این گفته اصلا برای من منطقی و واقعی نبود. و اما…
شرک قدرت دادن به عوامل بیرونی که اگر این رو یادم باشه خیلی میتونم واقعی تر و زیبا تر زندگی کنم و به نظر من برای همین که زیباتر زندگی کنیم خداوند شرک رو نمیبخشه چون با شرک نمیشه زیبا و شاد و قدرتمند زندگی کرد. چون با خودم میگم من که توانایی ندارم و چیزی دست من نیست پس نمیتونم خوب زندگی کنم .
من نباید اجازه بدم تا ذهنم با این شنیده ها برنامه ریزی بشه من باورم بر این هست که خداوند جهانی و زمینی رو آفرید و منو روی زمین قرار داد با تمام احتیاجاتم و گفت برو زندگی برای خودت بساز و لذت ببر و تجربخ کن . وخودش من رو هدایت میکنه برای زیباتر و شادتر زندگی کردن.
من باید سعی کنم چیزهایی رو باور کنم که به من کمک کنه برای زیباتر و لذتبخشتر زندگی کردن هر صحبتی و هر چیزی که باعث میشه من نگران شم وناراحت شم یعنی درست نیست و واقعی نیست چون اصل و اساس من بر پایهی شادی و آرامش آفریده شده و بارها در قرآن خداوند گفته نگران نباش چون همه چیز خودشه و خودش حمایت و هدایتم میکنه دیگه چرا نگرانی؟؟؟
استاد همینطور که گفتید ذهن ما همیشه دنبال مقصر گشتن هست تا خودمون رو راحت کنیم و زیبا گفتید استاد که بگم(من که تلاشم رو کردم ولی نشد) به خاطر اینکه خودم رو آروم کنم که من که مقصر نبودم .و اینجاست که من میشم به اصطلاح مظلومی که ناتوان بوده .اینجا یاد آیه ای از قرآن افتادم که به فرشتهها میگن (ما مستضعف بودیم و در جواب میشنون که مگر زمین خدا بزرگ نبود میرفتی جای دیگه )و این یعنی مستضعف و ناتوان و مظلومی وجود نداره من میتونم شاد و زیبا عالی و ناب زندگی کنی دنبال بهانه نباشم.
من باید حواسم باشه چی میشنوم و چی باورم میکنم که این باور کردن من باعث تجربه کردن همون باور و پذیرفتنش میشه و با همین باورها من زندگی عالی و زیبا و یا نازیبا برای خودم میسازم.
من باید ببینم چی به من کمک میکنه تا زیباتر زندگی کنم و همون رو باور کنم چون من به خاطر همین وارد این کره خاکی شدم و خداوند هم من رو هدایت میکنه به زیباتر زندگی کردن
[(چیزهایی که من تجربه میکنم آیینه تمام نمای باورهای منه)]
یکی از باورهای بارز من و تعقیرش این بود که:
من همیشه آرزوی به استقلال مالی رسیدن رو داشتم همیشه دوست داشتم کار کنم و برای خودم درامد داشته باشم و برای خودم خرج کنم و یکی از باورها و شرکی که در وجودم بود این بود که همسرم اجازه این کارو نمیده و واقعا همسرم مخالف بود بهشدت و کلی به مردهایی که همسرانشون کار میکردن بدو بیرا میگفت و این از باوری بود که من داشتم من بعد از وارد شدن به این سایت و این مباحث فهمیدم این باور منه و شرکه که من قدرت رو از خداوند گرفتم و به همسرم دادم.من تصمیم گرفتم کار کنم و با همسرم مطرح کردم خیلی مصمم و محکم اول همسرم گفت نه ولی این نه مثل همیشه نبود و من گفتم چرا من میخوام اینکارو بکنم و شروع کردم این رو بگم که باور کنید بدون هیچچچچچ بحثی بدون هیچچچ تنشی با همسرم شروع کردم و همسرم آروم قبول کرد.و توی این سیزده سال زندگی مشترکی که باهم داشتیم من میتونستم شروع کنم اما باورم این بود که همسرم نمیزاره و وقتی باور کردم همسرم کاره ای نیست و وقتی من میخوام میشود شد راحت و عالی
و واقعا من خیلی وقتها با باورهای محدود کننده خودم رو محدود کردم در صورتی که آزادی عمل داشتم اما باور من ،من رو محدود میکنه
به امید زیباتر و ثروتمندتر و خوشبخت و شادتر زندگی کردن برای همه مون
خدایا ما را هدایت کن به راه راست راه کسانی که به آنان نعمت داده ای
آمین یا رب العالمین
در پناه خدای مهربانم باشید.