توحید عملی | قسمت 8 - صفحه 31 (به ترتیب امتیاز)

903 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    نسیبه گفته:
    مدت عضویت: 1166 روز

    سلام استاد عباسمنش نازنینم و خانم شایسته عزیزدلم

    استاد جان حقیقت این هست که من به عنوان یک فرد مذهبی اولین بار توحید رو از شما یاد گرفتم مخصوصا فایل رابطه مابا انرژی ای که خدا نامیده ایم، اونجا که میفرمایید: اون خودشه، همه چی خودشه. آه که چقدر روحم از شدت شوق و ذوق به پرواز درمیاد. استاد جان در موردتاثیر عوامل بیرونی من به این حد از یقین رسیدم با آگاهی هایی که از شما گرفتم که هیچ عامل بیرونی، هیچ و هیچ و هیچ عامل بیرونی در زندگی من مطلقا اثری نداره جز به خواست و اجازه خودم. ولی استاد جان من یه گیر ذهنی به عبارتی یه نجوای ذهنی شیطانی دارم که در گوشم زمزمه میکنه که اگر خود خدا برات محدودیت گذاشته باشه چی، و میگه اگر تو خلق میکنی پس آیه 223 سوره بقره و آیه 34 سوره نسا چی میگن؟

    خب به عنوان یک خانم که میخوام ازدواج دلخواهم روخلق کنم این نجواها قدرت عمل رو ازمن میگیره

    البته باید بگم منظورم ازین دو آیه، ترجمه و تفسیر متداولشون هست نه حقیقت امر که قطعا باید متفاوت باشه.

    وقتی این نجواها به ذهنم میاد، صحبت‌های توحیدی شما نجاتم میده که اون خودشه وقتی همه چی رب هست وبا من فقط و فقط براساس خواسته های فرکانسیم رفتار میکنه، پس هر ترس و غمی ناشی از برداشت اشتباه و غیر توحیدی ازین آیات یا هر آیه دیگری عین شرک هست، عین شرک.

    استاد جانم چقدر دلم میخواد شما راجع به این دوتا آیه برداشت توحیدیتون که همان حقیقت قصد رب سبحان هست روبفرمایید

    عاشقانه شما و خانم شایسته نازنینم رو دوست دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      نگین گفته:
      مدت عضویت: 2730 روز

      درود و سلام دوسته الهی من

      الرجال قوامون علی النسا

      قوام کلمه ای عربی هست که به معنای نگه داشتن هستش.در قرآن آیه قوام المسجد نیز داریم.یعنی نگه دارنده ی مسجد.

      این آیه تاکید داره بر درک تفاوت ذاتی زن و مرد نه از حیث کرامت انسانی

      ازین حیث که مردان بخاطر شرایط ذاتی و فیزیکیشون وظیفه حماایت و نگهداری از خانواده رو دارن و مناسبترن برای تامین معاش و الزامات زندگی

      حال اینکه زنان بخاطر لطافت درونی مناسبترن برای حفظ کانون گرم خانواده و فرزند پروری

      به هیچ عنوان منظور از قوام تسلط و اجازه مالکیت یا برتری مرد بر زن نیست

      هم زن و هم مرد دارای کرامات انسانی یکسان هستند و هر دو فرصت رشد و بالندگی یکسان دارند و هیچ یک بر دیگری برتری ندارد

      حضور و همراهی زن و مرد با توامان شدن این تفاوت های ذاتی در کنار هم در اوج اختیار و حقوق انسانی طرفین موجب داشتن خانواده ای کامل و روابطی عالی میشود

      حال رسیدن به این درک که برای اثبات توانایی های خود دست از جنگ با ذات لطیف خود برای اثباتش به دیگران برداریم چه بسا لذت زندگی صدچندان میشود.

      متاسفانه در عصر حاضر با بازی با کلماتی چون فمینیست برداشت های اشتباه فکری ازین جهت که زن آزاد است که هر کار بخواهد بکند یا واژگانی چون استقلال باعث نزاعی درونی برای جنس لطیف زن شده است.

      قدم برداشتن در مسیر اهداف و امیال و خواسته هایمان چه ارتباطی به تلاش برای اثبات توانمندیمان یا اینکه ما از پس خودمان بر می آییم دارد

      پر واضح است که از پس خودمان و ده ها و صدها و حتی هزاران قبیله بر می آییم

      اما این برآمدن برای دل خودمان است یا اثبات توانمندیمان به دیگران

      مردان درونا و ذاتا حمایت کردن و تامین کردن را دوست دارند و زنان زنانگی و حمایت فکری و روانی و تربیت را

      ما برای لذت بردن از زندگی و رشد و بالندگی آمدیم نه برای اثبات خودمان به کسی

      مردان موحد و با تقوا هرگز زیر بار کنترل احدی حتی همسر خود نمیروند چون هم سو با افکار الهیشان نیست زیرا که ایمان دارند تنها کسی را که میتوانند کنترل کنند خودشان و افکارشان است و همینطور زن مومن و موحد و با تقوا نیاز به کنترل همسرش ندارد چون او میداند که آنقدر ارزشمند است که شکی در این ارزشمند بودنش او را به کنترل همسر سوق نمیدهد

      بدون وابستگی در کنار هم اما با عشق پاک مامنی الهی به اسم خانواده یا هر چیز که این مفهوم الهی را دارد به دور از هر اسم و قالبی با توجه به درک تفاوت های زیبای یکدیگر برای رشد هم و زندگیشان قدم برمی دارند

      آنجا که جسارت و مردانگی میطلبد حضور مرد پر رنگ میشود و آنجا که لطافت و نرمی میطلبد مدیریت زن نمود پیدا میکند در کمال همراهی هم فکری و احترام و لذت بردن از این تفاوت های یکدیگر که لذت زندگی را صدچندان میکند

      حال آنکه لطافت زن برای مرد زیبا و دلبرانه است و مردانگی مرد برای زن جذاب و دلگرم کننده

      در پناه حق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
      • -
        اسداله زرگوشی گفته:
        مدت عضویت: 1283 روز

        سلام و درود خداوند بر نگین عزیزم

        پاسخت به این سوال دوستمون آنقدر زیبا بود که دلم نیومد که نیام و تحسینت نکنم و به افتخارت پا نشم و یه کف مرتب برات نزنم. وقتی که داشتم کامنتت رو می خوندم نمی دونم چرا یه لحظه انگار داشتم تصور می کردم که در یک محیط باز که فلاسفه یونان با همدیگه بحث می کردند انگار نشسته ام و شما روی سن نیمدایره شکلی دارید قدم میزنید و با شور و اشتیاق این سوال رو برای ما و حضاری که نشستیم توضیح می دین. دلیلش رو از خودتون نپرسین چون خودمم نمی دونم

        خواهر عزیزم وقتی که سوال نسیبه جان را خواندم اصلا وسوسه نشدم که برم آیاتی رو که اشاره کردند رو بخونم تا بفهمم از چه زاویه ای ایشون داره به مسئله نگاه میکنه! دلیلش رو وقتی از خودم سوال کردم به این پاسخ رسیدم که دلیلش تکامله! هر چقدر بیشتر تکامل پیدا می کنیم، کمتر از این سوالات برامون پیش میاد. چرا؟ چون بهتر متوجه میشیم که اصل چیه و فرع چیه!

        از آموزش های استاد عزیزمون یاد گرفتم که در هر زمینه ای دنبال اصل باشم نه فرع. از آموزش های استاد عزیزمون یاد گرفتم که هر باوری که داره بهم کمک میکنه رو فالو کنم و هر باوری که کمکی بهم نمیکنه را آنفالو! و این همان چیزی است که استاد برای فهم قرآن ما رو به اون ارجاع میدن یعنی آیه 7 سوره آل عمران که استاد آن رو کلید درک و فهم قرآن می دونند. خیلی از این سوالات بر میگرده به نگاه و باورهایی که در ما نسبت به خداوند و قرآن ساخته اند. برای همینست که افراد موحد یکتا پرست مثل ابراهیم اسوه و الگو معرفی میشن بسیار کم و تا دلمان بخواهد در زندگی مشرکیم! خواهر عزیز اگه اگه این کامنت رو میخونی میخوام بگم که هر باوری که به تو احساس خوبی میده و تو رو قویتر میکنه آنرا کلام خدا بدون و هر کلامی که تو را تضعیف میکنه و بهت احساس بدی میده رو خطاب به خودت تلقی نکن حتی اگر گفتند کلام خداست! زیرا ما خدا رو آنگونه که شایسته است نشناختیم و همه مشکلات و گرفتاری ها و غم ها و غصه های ما از دور بودن از همین منشآ و منبع هستی نشات می گیره.برای همینست که خداوند مومنان را کسانی خطاب می کند که نه ترسی دارند و نه غمی! روزگارتان توحیدی. یا حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
        • -
          نگین گفته:
          مدت عضویت: 2730 روز

          درود و سلام نازنین برادرم

          سپاااس و تشکر من از صمیم قلبم را پذیرا باااشید

          چه زیبا مثال زدید چه زییا تحسینم کردید و چقدر لذت بخش به دلم نشست

          واای منو یونانو فلاسفه و سخنرانیم روی سن

          دل انگیز و دل پذیر و پر از هیجان بود

          ممنوونتم برادر جانم برای مهر عظیمت

          دقیقااااا همین گونه است که فرمودید.با تمام وجوودم سپاسگزار وجود نازنینتان هستم که به زیبایی برایم متذکر شدید.به گوش جان میسپااارمش.

          حقیقتا من آن شب رویایی به صورتی اتفاقی به این کامنت هدایت شدم.ابتدا برای پیدا کردن یکی از سوالهایم در عقل کل چرخ میزدم که با سوال این دوسته عزیزمون در اونجا که به نحو دیگه ای مطرح شده بود مواجه شدم اما گذر کردم و بعد به اینجا هدایت شدم و دیدم بعد از چند وقت هنوز این سوال برایشان مطرح بوده و حل نشده.حقیقتش من آنقدر کنجکاو نبودم که حتی یک بار هم تا به کنون سراغ فهمیدن چرایی این آیه رفته باشم.در واقع به همان سبک و سیاق و فرمول خودم هرچه که به کارم بیاید را میپذیرم.اما مدتی بود که این آیه ذهنم را درگیر کرده بود و نمیدانییید که چه انقلابی در من به وجود آورد وقتی بطنش را فهمیدم.

          آن نیمه شب آماده بودم که بخوابم و ازین کامنت گذر کردم اما پروردگار گفت بنویس.گفتم من که چیزی نمیدانم به حدی که ذهن پرسشگرم قانع شود جستجویی کردم چه بنویسسم؟گفت میگویم بنویس تو قرار نیست چیزی از خودت بگویی من بر تو جاری میکنم.

          خدای من گواهه که من در ابتدای شروع به نوشتن هیچ نمیدونستم که به چه سمت و سویی میره.چون من هیچ دانشی نسبت به قرآن ندارم.

          اما بی وقفه آمد و من فقط تایپ کردم.

          نمیگویم کامنت من هست میگویم کامنت اوووست.

          من گاهی در حین نوشتن کامنت این حس را که تنها واسطه ام برای بیان را حس میکنم اما این کامنت واقعاا متفااوت از هر کدوم بود برای من.خلوصش را در لحظه فهمیدم.

          وقتی برای عشق جانم روز بعدشم خواندمش هر دو حیرت زده بودیم و انصافا نتوانستم اعتبارش را به خودم بدهم

          نمیداانم نمیداااانم من پرسش هایی در ذهنم بود و به حد درکم خدا اینگونه بر من جاری کرد.

          من برای سوالی دیگر رفته بودم اما گویا به نحوی ریشه ای خدا مغز مرا جراحی کرد و در واقع این مسیرهای اخیرم برای درخواست هدایتش هست که هر بار گوشه ای را ترمیم میکند.

          خدارا شاااکرم سپاسگزارم

          وجود الهی و ارزشمندتون رو تحسین و قدردانی میکنم

          در پناه حق باااشید

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  2. -
    کیانا بهشتی گفته:
    مدت عضویت: 1797 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم جان مهربونم

    چقدر قشنگ میگین استاد

    چقدر این صحبت ها توی عمل درستن

    من از وقتی دوره روانشناسی ثروت یک رو تهیه کردم تمام زندگیم زیر و رو شد

    من اون دوره رو خریدم که از طریق پول همه زندگی رو درست کنم اما فهمیدم همه چیز درست بود و من بودم که باید خودم رو درست میکردم

    استاد ازت ممنونم

    یادمه اون زمان خیلی نگران تاثیر پدرم در ازدواج کردنم بودم

    انقدرررر نظر و تاثیر ایشون رو مهم میدونستم که باااااور کرده بودم هرگز نمیتونم با کسی که خودم دوست دارم ازدواج کنم و حتما اون شخص باید مورد تایید پدرم باشه

    بادمه بعد از شنیدن اون حلسه از روانشناسی ثروت 1، به خودم کفتم کیانا اینکه این باورت رو عوض کنی «یکی از راه های ازدواج موفق نیست» این «تنها راهه»

    برای همین خیلیییی با انگیزه شروع کردم و شرک به خداوند رو از زندگیم پاک کردم

    هر رووووز که بیدار میشم (حتی همین الان) با خودم میگم و یاد آوری میکنم که «یک قدرت در جهان هست و اون قدرت خداونده، هیچکس یه اندازه پشیزی قدرت نداره که بخواد از من چیزی رو بگیره، فقط خدا و خودم»

    این جمله رو هم از خودتون یاد گرفتم ولی انقدددر تکرار کردم که حفظ شدم

    استاد این رو مینویسم تا اگر بقیه هم در مسیر هستن بدونن که چطور کار میکنه…

    از اون روز به بعد کم کم نشانه ها شروع به اومدن کردن، مثلا به روز پدرم (بدون هیچ دلیلی) بهم گفت زندگیت دست خودته هرکاری به صلاحته انجام بده اما مسئولیتش با خودته، یا مثلا دخالت و تحکمش در تمام امور زندگی من (آرام آرام) کم شد…و یادمه حتی خیلی نگران روز خاستگاری و اینا بودم:))) ولی به طرز عجیبی پدرم اون روز خونسرد و آروم بود و فقط همه چیز همونطوری پیشرفت که من میخواستم.

    من با اون کسی که دوست داشتم ازدواج کردم خیلی وقته… و یه زندگی فوق العاده لذت بخش دارم.

    ازتون ممنونم استاد برای این نگاهی که بهمون دادی

    چون این نگاه فقط مربوط به یک مسأله نمیشه

    این نگاه در تمااااام ابعاد و جنبه های زندگی ریشه میکنه،

    توی کسب و کار ، توی روابط عاطفی ، توی روابط اجتماعی … اگه این ذهنیت باشه که کس دیگری یا عامل دیگری تاثیر گذاره ، تا همیشه توی همه مسائل گیر میکنی…

    دوستای عزیزی که این کامنت رو میخونین، من به هر آنچه که خواستم در زندگیم رسیدم و دارم همچنان میرسم چون هر روز خواسته ها با ما رشد میکنن

    اما من هر روووووز روی باورهام کار میکنم

    هر روز این باور مهم رو با خودم یاداوری میکنم

    اگه میتونین حتما دوره روانشناسی ثروت یک رو تهیه کنین چون این دوره دستور العملی برای هممممممه ی مسائل زندگیه. استاد درباره ثروت مثال میزنن اما شما مثالها رو در تمام جنبه ها میتونین استفاده کنین

    استاد عزیزم از خدا میخوام هر جای این دنیا که هستی، به اندازه ی خوشحالی و شادی ای که به همه ما بخشیدی بهت خوشحالی و شادی بده

    ارادتمند شما

    کیانا بهشتی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      رویا عبداله پور گفته:
      مدت عضویت: 2737 روز

      سلام به استاد عزیزم و مریم جانم

      سلام به کیانای عزیزم خیلی لذت بردم از توضیحات قشنگ و آگاهی بخشت .

      وای چقدر زیبا بیان کردی

      یک قدر ت در جهان هست و اون قدرت خداونده هیچکسی به اندازه پشیزی قدرت نداره که بخواد از من چیزی را بگیره

      فقط خدااااا و خودم

      این جمله را خداونداز طریقه شما به من گفت و من بینهایت لذت بردم

      کیاناعزیزم خیلی ممنون و سپاسگزارم

      وبینهایت از خدای بینهایت بخشنده ام ممنون وسپاسگذار که اینقدر زیبا با بندهاش حرف میزنه

      شکرت شکرت شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      بهروز علایی گفته:
      مدت عضویت: 1739 روز

      سلام

      هم خانواده عزیز

      از متن زیبا و پر محتوای شما بسیار لذت بردم،

      مخصوصا، جمله ایی که نوشته اید، که هیچ چیز در مقابل خدا پشیزی ارزش ندارند، و خدا و خودم مسیر زندگی را تعیین میکنم

      جالبه که امروز ساعت 1.30 صبح من پشت فرمون عین همین جمله می گفتم و وقتی در متن زیبای شما هم این جمله الهی گونه را دیدم خیلی دلم آروم شد، که مسیر درست همینی که هست، وتوحید یعنی این،

      بسیار سپاسگزارم از پافشاریتون روی اون تغییر باور و حصول نتیجه عالی در زندگی،

      و تشکر قدردان استاد بی نظیرمون که این راه اصیل را برای ما نشان داد،

      چقدر خوشحالیم که در یک مسیر هستیم، و استاد عزیز، الهامات خودش را برای می می بخشد

      و من مطمئنم از این بخشش، میلیونها بار بازم دریافت خواهد کرد،

      درود بر شما

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    فاطمه خنیده گفته:
    مدت عضویت: 1571 روز

    بنام رب جلیل و بنام خداوندی ک هر آنچه داریم و هستیم از اوست

    سلام خدمت استاد عزیز و مریم بانوی مهربان و خانواده بزرگ عباسمنش

    این فایل هدایتی امشب من بود و خدارو صد هزار مرتبه شکر برای هدایت به این مسیر زیبا

    و خدایا شکرت برای این تابلو نقاشی شگفت انگیز پرادایس زیبا،هر بار این تصاویر زیبا و واقعا رویایی ک شاید تو کتابا و تخیلات ازش شنیده بودم،ی خونه چوبی زیبا وسط یک دریاچه زلال در دل جنگل سرسبز زیر آسمون زیبای خدا و هر بار ک میبینم تحسین میکنم این همه زیبایی و عظمت رو و این نقاشی زیبای پروردگار،اونقدر محو دیدن این زیبایی ها میشم ک حس میکنم الان وسط این منظره زیبا و چشم نوازم،واقعا زندگی در بهشت برازنده این پرادایس زیباست خدایا شکرت خدایا شکرت

    و اما امان از شرک ک ریشه همه بدبختی های ماست ،قدرت رو از خدا میگیریم و میدیم ب غیر خدا میدیم و همیشه سرمون پیش غیر خدا کجه ک برامون کاری کنه،به فلان کارمند بانک و ریس ک وام جور کنه برامون ،به ریس و فلان آدم ک کاری برامون دست و پا کنه وووو…امان از ما که بیشتر عمرمون رو از خدا غافلیم و خودمون رو زرنگ می‌بینیم و حلال همه مسایل،هر چی برمیگردم ب قبل بیشتر احساس شرمندگی میکنم پیش خدای خودم آخرین بارش همین امروز که برا انجام شدن کارم ب چند نفر خواهش و تمنا وغافل از خدایی ک همه امور م دست اونه و بی اذن اون و خواست اون نخواهد شد،و چقدر من فراموشکارم،امشب با خودم به فکر فرو رفتم و گفتم به خودم ک تو فکر میکنی همه چی رو سپردی بخدا و فقط در کلامه در عمل ک میشه همه رو قدرت میدی به همه جز اونی ک باید بهش تکیه و توکل کنی ،و چقدر خودم رو میگم هنوز کار دارم با خودم و طبق روال هر روز و شب اومدم سراغ نشانه روزانه و این فایل زیبا و تلنگر به موقع،باز هم شاکر خداوندم که گرچه فراموشکارم ولی او درست جایی باید، به جای مچگیری دستم رو میگیره و میاردم تو مسیر درست، خدایا شکرت که هستی و خدایا شکرت بخاطر وجود استاد عزیزم و سایت پر از آگاهی های نابش ،

    خدایا شکرت خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    Mohammad Ebrahim Shojaee گفته:
    مدت عضویت: 2143 روز

    سلام‌ به استاد عزیز و همه دوستان سایت

    درمورد خودم باید بگم و به قول استاد خودافشایی کنم اینکه فکر می‌کنم من مفاهیم رو خوب میدونم

    تا حدودی عمل هم می‌کنم اما باید بگم که قطعا درست و کامل عمل نمی‌کنم باید بگم شعار دادن من(برای خودم) خیلی بیشتر از عمل کردن منه

    که اگر عمل به گفته ها خوب بود قطعا نتیجه من دلخواه من بود. باید بگم که نتیجه گرفتم، از قبل بهتر هم شدم، ولی برای تداوم بیشتر باید بهتر و با تداوم بیشتر عمل کنم

    البته از قبل هم من آدمی نبودم که قدرت رو به هرکسی بدم و بترسم، مشکل من قطعا شجاعت کامل نداشتن برای تغییره

    من تقریبا در همه زمینه ها از روابط، معنویت، قانون سلامتی و… نتیجه های خوبی گرفتم، اما نتیجه ای که میخوام در بخش مالی هست که قطعا باورها و ترمزهای زیادی دارم که علیرغم اینکه بهتر شده، اما خیلی با آنچه که من دنبالشم فاصله داره.

    حتما باورهای شرک آلود هم در ریشه های فکری من هست که هنوز جهش بلندم رو شروع نکردم

    ولی اینجا به خودم تعهد میدم روش کار کنم و این قله رو هم فتح کنم

    چون به قول استاد اصول موفقیت در همه زمینه ها ثابته و اصلا پیچیده نیست فقط باید با تداوم و ثبات قدم و توکل ادامه داد و به قول استاد قانون تصاعد که وارد عمل بشه و momentum شروع بشه

    اون وقت همه چیز لذت‌بخش میشه و مثل جاده جنگلی که استاد در قدم اول توصیف کرد

    همه چیز به طور طبیعی وارد زندگی ما میشه

    سپاسگزارم استاد بابت همه چیزهایی که یادم دادی

    من از اینجا بیشتر برای تعهد دادن به خودم استفاده کردم و از این بابت عذرخواهی می‌کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    سید سجاد موسوی گفته:
    مدت عضویت: 1245 روز

    بنام خداوندی بخشنده و مهربان

    سلام استاد عزیز و خانم شایسته عزیز و دوستان هم فرکانسی ام

    دقیقا استاد چیقدر عالی گفتید که این افراد که بنام دانشمندان ی تصمیم رو میگیره بعد 99 درصد مردم مثل گوسفند اون رو باور میکنه بدونه این که کمی فکر کنه که بابا این افراد از کجاه این حرف ها رو در آوردند که مردم به این راحتی اجازه میدن که این حرف ها وارد ذهنشون بشه.

    ما خودت مون خلق زندگی مون هستیم چی باور کنیم یا نه نکنیم در هر صورت حق با ماهست وما نتیجه باور های مان رو میگیریم. خداوند ما رو جانشین خودتش در روی زمین قرار داده پس چطور هست که یک فردی ی چیزی رو میگه همه بدنبال اون فرد میدون و بدونه این که کمی فکر .این حرف ها برای ما چی باوری میسازه.

    تشکر استاد بابت این فایل عالی .

    انشاالله که همه شاد و سلامت و ثروتمند در پناه حق باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  6. -
    سکینه دهقان گفته:
    مدت عضویت: 934 روز

    سلام به استاد توحیدی که من را روز به روز اگاهی مرا درباره توحید بالاتر می بره من در کودکی خیلی با خدا حرف میزدم وباورم همیشه این بود که در همه جا مرا مبینه نظاره گر منه وهر چی بزگتر شدم عوامل بیرونی مرا از او بیشتر جدا کرد همیشه توحید در نظرم بود ولی کم رنگ به او میسپرم ولی پس می گر فتم وبه خودم میگفتم ببینم کسی دارم تو اداره مثلا فلان جای کاری برامون بکنه وایمانم سست بود به یاری خدا واستاد عزیز در سن 62 سالگی باورهای توحید ی من زیاد شد وروز به روز بهاین باور می رسم که هیچ بیماری ارثی نبست وخود ساخت دست بشر است با افکار وباورهای اشتباه خدا را شکر بعد این که عضو خانواده عباس منش شدم بعد از ده سال داروها را کاملا کنار گذاشتم واین باور توحیدی در من ساخته شد که دیگر دیابتی وجود ندارد از صمیم قلب دوستتون دارم شاد موفق وپیروز سعادتمند در دنیا و اخرت وعاشق همیشگی شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    Leyla گفته:
    مدت عضویت: 1212 روز

    به نام خالق من

    سلام خدمت همه دوستان

    خانم شایسته و استاد عزیزم

    پیامبر می فرمایند:شرک در دل مومن مثل راه رفتن مورچه بر روی سنگ سیاه در دل تاریکی شب پنهانه.

    الان این گفته رو با تمام وجودم درک میکنم.الان که انرژی فوق العاده زیادی گذاشتم تا 3تا از باورهام که ریشه شون شرک بود رو بیرون بیارم، الان می فهمم که چقدررررر شرک پنهانه.

    چقدر در لایه های زیرین وجود ما قرار داره و چقدر باید روی افکارمون ریز بشیم (به خصوص ترس هامون) تا بفهمیم ریشه شون شرکه.

    خدایا هزاران بار شکرت کمکم کردی باورهای ناشی از شرک رو بیرون آبردم.

    الهی شکر توی این مسیر فوق العاده قرار گرفتم تا بتونم زندگیم رو خلق کنم.

    خداروشکر بخاطر وجود استاد عزیزم

    من طی 3 یا 4 روز 3تا باور مخرب شرک آلود رو بیرون ابردم که واقعا ازم انرژی برد تا بفهمم ریشه شون شرکه.

    دوست دارم ریز به ریز پروسه این بیرون آبردن باورهای مخرب ناشی از شرک رو براتون بگم تا بتونم بهتون کمک کنم و برین توی دل ترس هاتون و ببینین که چقدررر شرک در وجود ما پنهانه.

    اولش با احساس ترس شروع میشه( به نظرم بیشتر ترس ها ریشه اش شرکه)

    ترس از هر چیزی

    ترس از این که اگه طرف مقابلم نخواد، کارم پیش نمیره (اگه فلانی نخواد پس تمومه نمیشه دیگه)

    ترس از هر بیماری و ناراحتی و از دست دادن (بهش فکر نکن،دور از جون، ولش کن، راجبش حرف نزن)

    ترس از این که نکنه برام دعا آبرده باشن (قدرت دادن به عامل بیرونی)

    ترس از اینکه وای کم بخندیم بسه دیگه خدا رحم کنه (چون باور اشتباه دارم که بعد از خوشحالی زیاد، غم و ناراحتی می یاد)

    ترس از قرار گرفتن توی موقعیتی حتی اگه اون موقعیت رو دوست داشته باشم و بهم احساس خوبی بده

    بعد ذهن و نجواهای ذهنی می یاد دلیل منطقی برات ارائه میده که خب دوست نداری که توی اون موقعیت قرار بگیری یا اصلا ولش کن بهش فکر نکن بیخالش یا وقتی چیزی رو دوست داری ولی یه سری ترس ها حتی اجازه فکر کردن به خواسته رو بهت نمیده، ذهن می یاد میگه ولش کن تو لیاقتت بیشتره یا خدا برات نخواسته(باور اشتباه:خدا هیچ چیزی رو برای ما مقدر نکرده ما انسان هایی هستیم که با افکار و باورهامون شرایط زندگیمون رو خلق میکنیم.هیچ خواسته ای از طرف خداوند برای ما وجود نداره.خواسته ی خداوند اینکه ما به خواسته هامون برسیم)

    اینا همه گفته های ذهنه ولی این ترس ها ریشه ای تر از این حرفاس

    تمام این ها قدرت دادن به عامل بیرونی و فکر میکنم اگه این اتفاق ها بیفته، اگه تو اون موقعیت خاص قرار بگیرم اگه فلانی کارم رو انجام نده زندگی من نابوده و احساس بدی رو تجربه میکنم.بنابراین همیشه راجب اون موضوع ترس دارم و این ترس زندگی من رو در برمیگیره و نمیزاره زندگی کنم.

    هر چیزی که اختیار زندگیت رو ازت بگیره اون از شرکه

    هر چیزی که فکر میکنی تعیین کننده زندگی توعه برای داشتن احساس خوب و بدت، اون از شرکه

    هر چیزی که نزاره شاد زندگی کنی اون از شرکه

    من باید هر لحظه راحت و شاد و در آرامش زندگی کنم و به مواردی قدرت بدم که توانایی من رو برای خلق خواسته هام بالا میبره مثلا:

    خدا قدرت خلق زندگیم رو به من داده، من رو اشرف مخلوقات کرده و مواردی که حس لیاقت و ارزشمندی رو در من بیشتر کنه.

    باورکن خالق 100در100 زندگیت خودت هستی، باور کن تو هستی که تعیین کننده هستی، تو هستی که انتخاب میکنی، تمام زندگیت ثانیه به ثانیه تو مُشت خودته،تو هستی که خلق میکنی،تو هستی که رقم میزنی،تو هستی که کد میزنی و وارد زندگیت میکنی نه صلاحِ خدا نه یه فرد خاصی نه هیچ عامل بیرونی، هیچ عاملی تاثیرگذار نیست مطلقا، باور کن تو قدرت بی نهایت داری برای خلق زندگیت، زندگیت توعه تو باید تعیین کننده باشی،تو باید زندگیت رو توی مشت های خودت بگیری

    خداوند تو قرآن به قلم قسم خورده یعنی چی؟یعنی تو بنویس تو بخوا من برات قرار میرم یعنی تو هستی که تعیین کننده هستی “تنها تو”

    خدا خودش تورو خالق زندگیت قرار داده حالا تو داری یه فرد یا عامل بیرونی رو تعیین کننده قرار میدی؟

    اینا تمام مواردی بود که بعد از بیرون کشیدن 3تا باور مخرب شرک آلود، برای خودم نوشتم تا یادم باشه من خالق 100 در 100 زندگی خودم هستم و هیچ عاملی در بیرون روی زندگی من تاثیر گذار نیست مطلقا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  8. -
    مینا گفته:
    مدت عضویت: 1935 روز

    عرض سلام و ادب خدمت استاد عزیز و دوستان خوبم.

    در رابطه با باورهایی که حتی ممکنه زندگی ما رو نابود کنه،یک مثال پزشکی و سلامت در زندگی خودم دارم که توضیحش میدم؛

    من سال 98 به‌یکباره دچار حالت عجیبی شدم که دچار تپش قلب میشدم،احساس میکردم فشارم افتاده و دارم میمیرم!

    در اون لحظات که چندماه ادامه داشت،فکر و خیال‌های عجیبی هم به سرم میزد،مثل اینکه دارم دیونه میشم یا الان فکرم دستم خودم نیست و این‌طور چیزها!

    من چون چنین چیزی رو تجربه نکرده بودم و حتی از کسی نشنیده بودم که به این روز افتاده باشه، به‌شدت ترسیده بودم و زمان‌هایی که اون حالت بهم دست میداد،به معنی واقعی میپوکیدم…

    شروع کردم به دکتر رفتن و پیش دعانویس رفتن و داروی گیاهی خوردن و …خلاصه به زمین و زمان چنگ می‌انداختم.

    یک دعانویس به من گفت چشم خوردی و از فلان چهارچوب در وارد شدی و بهت ظفر اومده!

    یک پزشک به من گفت تو دچار حمله‌های عصبی به اسم “پنیک” شدی!و متاسفانه درمانی هم نداره و تا آخر عمر این حالت رو گاه به گاه تجربه میکنی و فقط باید آرام‌بخش بخوری!

    اما من تصمیم گرفتم به‌جای خوردن قرص اعصاب در سن جوانی،به قانون عمل کنم!

    قوانینی که تو اون دوره بهشون عمل کردم رو توضیح میدم که اگر انشاالله کسی حالت‌های منو تجربه کرد،بتونه با مطالعه و عمل به اون‌ها خودش رو درمان کنه؛

    استاد گفته بودند وقتی مشکلی یا مریضی یا ناخواسته‌ای براتون پیش اومد،در مورد اون با کسی صحبت نکنید،بنابراین من به‌جز معدود افرادی (مثل دکترها و همکارانم که لاجرم شاهد حال بدم بودند،چون من روال زندگیم رو تغییر ندادم و هرروز سر کارم حاضر میشدم)،با کسی در مورد این موضوع صحبت نکردم و شاید براتون جالب باشه که حتی به مادرم هم نگفتم!با اینکه این مریضی چندماه طول کشید و من 6 کیلو وزن کم کردم.مادرم فقط متوجه شده بود که من کسالتی دارم و بی‌اشتها شدم!

    بنابراین با حرف نزدن در مورد بیماریم،به اون قدرت ندادم.

    دومین قانون، درست کردن باور بود؛ استاد گفته بودند به هرچی باور داشته باشی،همون میشه؛بنابراین من برای خودم این باور رو درست کرده بودم که وقتی حالم بد میشه،باید کمی قدم بزنم،باید کمی نمک یا آب بخورم و جالبه که بدونید واقعا این کارهای کوچیک در اون لحظات به من کمک می‌کرد. همچنین باور داشتم که خوب میشم و خدا منو دوستم داره و نمیزاره تو این حال خراب تا آخر عمر بمونم،حرف اون پزشک که گفت این مشکل تا آخر عمر با تو هست رو باور نکردم و نتیجه این شد که الان و در سال 1402 که 4 سال از اون ماجرا گذشته، من دیگه اون حالت رو تجربه نکردم،یعنی کل ماجرا خلاصه شد در چند ماه و این درحالی هست که حتی توی اینترنت هم این مریضی رو لاعلاج میدونستند!

    یکی دیگه از قوانینی که استاد آموزش داده بودند و من در دوره بیماری به اون عمل کردم،رفتن در دل ترس‌ها بود!

    به این صورت که بعد از دو سه مرتبه حمله،فهمیدم مرگی در کار نیست و این حالت قرار نیست منو بکشه،بنابراین هرزمان اون رو تجربه میکردم،به خودم تلقین میکردم که آروم باش، دیدی دفعه قبل چیزی نشد،ایندفعه هم چیزی نمیشه!

    ازقضا متوجه شدم این بیماری ازنظر علمی هم با ترس ادامه‌دار میشه!به این صورت که فرد مبتلا به پنیک از ترس تجربه اون حالت،دائما اون رو تجربه میکنه!پس زدم تو دل ترس‌هام و گفتم من دیگه از تپش قلب و افتادن فشار و فکر اینکه دارم میمیرم،نمی‌ترسم!

    این مورد هم خیلی کمکم کرد،چراکه وقتی تو اون حالت می‌ترسی، درواقع حال بدت رو دوچندان میکنی،یه مریضی که پایه ترس داره رو با ترست،نور علی نور میکنی.

    الان که دارم این حرف‌ها رو مینویسم،برای خودم هم یادآوری شده و با خودم میگم آفرین مینا!

    شاید فکر کنید اغراق میکنم،اما باید بگم این مقابله من از مقابله با سرطان سخت‌تر بود؛میدونید چرا؟چون وقتی مریضی جسمی داری،شاید بتونی فکرت رو مثبت نگه داری و حالت بهتر بشه،اما من با یه بیماری روحی روانی سروکار داشتم که اگه خودمم میخواستم،نمیتونستم مثبت فکر کنم،اصلا فکرم دست خودم نبود!درواقع قبل و بعد حمله رو خودم و ذهنم کار میکردم و یه مقدار کم میتونستم حین اون حالت فکرم رو کنترل کنم.

    با تمام این تفاسیر میخوام به همه کسایی که روانشون بهم ریخته،پنیک رو تجربه کردند یا چیزهایی مثل این،بگم که مژده مژده که من در دستان خدای مهربانم،با آموزش‌های استاد خوبم و اراده خودم،درمان شدم و شما هم میتونید

    دو تا نکته هم لازمه بگم،شاید باشند کسایی که این دو مورد رو نپسندن،ولی این‌ها هم جزو تجربه‌ها و باور من بودند و بهم کمک کردند؛اولی اینکه به درمان گیاهی اعتماد کردم،چون به نظرم تو طب سنتی یا ایرانی برعکس پزشکی مدرن،برای هرچیزی درمان دارند و به‌اصطلاح آدم رو قطع امید نمیکنند؛در مورد مشکل من یک طبیب گفت که سودای بدنم بالا رفته و یک سری داروی طبیعی بهم داد.

    دومین مورد هم توسل بود؛به من گفتند امام حسن مجتبی (ع) بیمارها رو شفا میدند و من با اعتقاد به اینکه خدا شافی هست، به ایشون به‌عنوان بنده خوب خدا متوسل شدم.شاید بگید باید از خود خدا میخواستم،ولی من در اون حال این رو پذیرفتم و باور کردم و الحمدلله که با جمع همه این موارد،حالم خوب شد.

    سلامت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      زهرا مرادی حوری گفته:
      مدت عضویت: 555 روز

      آفرین مینای عزیز. تحسینت میکنم. این کنترل افکار واقعا بینظیره و تو درست ازش استفاده کردی. قدرت رو به پزشکت ندادی که بهت گفته بود این بیماری لاعلاجه و درست نمیشی. قدرت رو به خدای درونت دادی. ماشالله عزیزم تحسینت میکنم و آفرین به تو دختر.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    یاسین نظری گفته:
    مدت عضویت: 1619 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلاااام به استاد عزیزم ، ماشاءالله به این بدن زیبا و عضلانی که دارید استاد واقعن جای تحسین داره چقد زیباس اصن عشق کردم این فایلو دیدم ، بار ها بوده که نا آگاهانه شرک ورزیدم و قدرتو ، عشقو ، اعتبارو به غیر خدا دادم با خودم فکر میکردم اگه فلانی نباشه کسی محصولات منو نمیخوره یا اگه فلان دوست نباشه من دیگه دوستی نخواهم داشت یا خیلی جاهای دیگه و چکو لقد هاشم میخوردم تا الان که دیگه همیشه سعی میکنم قدرتو به خداوند خداوند بدم و هر عشقی و لطفی از طرف دوستام و دیگران به من میشه من کریدیتشو به خداوند میدم و اونا رو دستی از دستان خداوند میبینم و به خاطرشون از خداوند سپاسگذارم ، مثن استاد من تازه شروع کردم به فروش محصولات آرایشی بهداشتی و خیلی هم خدارو شکر خوب داره پیش می‌ره کافیه من یه جا بشینم بگم کی اینارو میخره یا کسی با این قیمت نمیخره یا بشینم جایی که همش از کمبود صحبت میکنن خب منم طبق قانون همون نتایج اونارو میگیرم اما وقتی باور میکنم محصولات من اونقدر خوب هستن که خداوند افراد مناسب رو برای خریدن وارد می‌کنه و اینکه همون خدایی که به من میگه کدوم محصولاتو الان بیار کدومو نیار خودش هم کارای فروششو انجام میده من هروی ثروتمند تر باشم به خداوند نزدیک ترم چون با ثروتمند شدنم میتونم به عزیزان کمک کنم ، وقتی میرم بیرون و خرید میکنم واسه خونه و خانوادمو خوشحال میکنم ، ثروتمند شدن معنوی ترین کار در جهانه ، استاد اینکه گفتید قبلن روستا ها تلویزیون هم نداشتن الان تو روستا ها تلویزیون های هشتاد ، نود اینچ اومده ، استاد قبلن تو روستای ما خیلی افراد کمی ماشین داشتن الان تقریبا هر خونه دو تا سه تا ماشین داره و این نشون میده که ثروت ها هر روز دارن بیشتر میشوند .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  10. -
    سعید گفته:
    مدت عضویت: 636 روز

    به نام خداوند زیبایی ها

    سلام به دو استاد عزیزم و همه دوستان گرامی

    ◀شناختن قانون باعث میشه که از خیلی گمراهی ها و ضررها جلوگیری بشه و خدایاشکرت که به این مسیر هدایت شدیم.

    قبل اشنایی با استاد انقدر شرک تو وجودم داشتم و نمیفهمیدم و تمام راه ها رو میرفتم و اوضاع بدتر میشد.

    یکی از کسایی که یادم میاد دوره هاشو خریدم کوین ترودو بود که باور داشت دنیا دست گروه های خاصی هست و ثروتمندان ثروت و رازهاش رو از بقیه مخفی کردن و من بهشون دست پیدا کردم که الان طبق باورهاش توی زندانه .

    یا زمانی یه شخص دیگه به اسم اندرو تیت بولد شد که از ماتریکس که عده ای دنیا رو میچرخوننمیگفت و طبق همین باوراش تو زندان افتاد .

    شاید بگیم خب الان مردمم تیزتر شدن نه اگه یه سری به اینترنت بزنیم افراد دنبال روش های ماورایی میگردن.

    الانم که هر روز توی سایت ها از دوره های سابلیمینال و چگونه ثروت را جذب کنیم و یا روشن کردن عود و یا نمیدونم اعداد جادویی و ووو هزاران از این خرافات اومده و کسایی که تو مسیر گمراهی هستن پولاشون رو روی این فرعیات که هیچ روی این شرک ها میذارن و منم قبلا همینطور بودم و کلا پولام رو بایت این چندیات میدادم .

    یا میبینم که مذهبی ها روی استخاره یا خرافاتی که بهش اعتقاد دارن پایبندن و چقدر مشکل داره و بعضی هم دنبال جادو جمبل و دعا نویسی هستن این ها همون راههای گمراهی هست.

    در مورد باورها فکر کردم که من قبلا باور داشتم که چشام ضعیفه و دقیقا میدونم از کجا شروع شد و بعد مدت ها پیش عینک رو گذاشتن کنار و الان یادم اومد که من قبلا عینک میزدم و الان یادم اومد و اصلا چشمام ضعیف نیست و خیلی واضح میبینم چرا اون موقع باور داشتم و عینک میزدم و هروز چشام ضعیف تر میشد و یا در بحث چاقی که باور کرده بودم ژنتیکه و ارزو داشتم که لاغر بشم و بعد با فهمیدن قانون بدن الان نزدیک یکساله که زیر 70 کیلوگرم هستم

    🟨🟧🟥

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: