توحید عملی | قسمت 8 - صفحه 36 (به ترتیب امتیاز)

903 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    حسین و نرگس گفته:
    مدت عضویت: 1815 روز

    با سلام خدمت استاد عزیز و خانواده گرامی عباسمنشی ام، در پاسخ به سوال مطرح شده یه نمونه از تجربیات جالب خودمو مطرح میکنم امید آنکه چراغ هدایت بشه برای کسانی که با چنین چالش هایی مواجه میشن و ببینند که نگاه توحیدی تا چه حد میتونه نتایج رو تغییر بده و نگاه شرک آلود چقدر انسان رو درمانده میکنه. . بنده مدام شغلمو تغییر میدادم و هربار با افرادی روبرو میشدم که ویژگی های تکراری و آزاردهنده ای داشتن و به لحاظ مالی هم مدام با تغییر شغل وضع مالی بدتر میشد که بهتر نمی شد و هر بار شغلمو ترک میکردم و به همین ترتیب مسائل و مشکلات همراه من بودن و فقط شکل عوض میکردن. تا اینکه وقتی با مباحث توحیدی استاد آشنا شدم شروع کردم به تغییر باورهام و گوش دادن فایل هایی در این حوزه. حدودا سال 97 بود که شرایط مالی من به شدت بد بود و شرایط شغلیم از اون هم بدتر. شغلی که با تکیه به تدبیر خودم و بررسی این که این تغییر شغل به افزایش درآمد و کیفیت زندگیم منجر میشه و شرک خفی داشتم به دست اومده بود و این مدل شرک رو در تمام تغییر شغل های قبلی تکرار کرده بودم و واقعا به مرحله تسلیم رسیدم که به قول حضرت موسی ع رب انی لما انزلت الی من خیر فقیر. تا اینکه با وجود مستاجر بودن و داشتن فرزند و خرجی و مسائل مالی گفتم خدایا این بار به تو توکل میکنم و یاد داستاد کوهنوردی افتادم که سقوط میکنه و از طنابش آویزان میمونه و همه جا رو مه گرفته و به خدا میگه خدایا کمکم کن تا باورت کنم. اینجا دیگه هیچکس نمیتونه به دادم برسه خودتو بهم نشون بده. و ندا میاد که طنابت رو ببر و اون تعجب میکنه و میگه اگه ببرم سقوط میکنم و انجامش نمیده. و فرداش کوهنورد یخزده ای رو پیدا میکنن که یک متر با سخره زیر پاش فاصله داشته و روی هوا معلق مونده… خلاصه من بدون این که حتی با مافوق خودم هماهنگ کنم با اون شرایط زدم بیرون… بخیال قضاوت دیگران یا مسائل مالی و … بال پول قرضی سه ماه اموراتمو گذروندم و در اون مدت خانمم که از من خیلی موحد تر بود به من میگفت دنبال کار نرو فقط روی خودت کار کن تا مسئله برای همیشه حل شه و من فایل های آفرینش استاد رو که روی سایت نبود گوش میدادم (که بعدا که دوره روی سایت قرار گرفت حذفشون کردم). حتی یادمه فامیل به من فرمهایی دادن که پر کنم که یه مقام ارشد دولتی پارتیم بشه و من به اصرار اونها انجامش دادم اما ذره ای بهش فکر نکردم و فقط برای اینکه دست از سرم بردارن انجامش دادم و اون شخص با وجود قدرت و نفوذ نتونست هیچ کاری واسم انجام بده و من هم همین انتظار رو داشتم. تا اینکه بعد از سه ماه کسی از جایی که گمان نمیکردیم با من آشنا شد و بهم پیشنهاد کار داد… و حاالا جایی کار میکنم که به حمد الله مشکل مالی خاصی ندارم و با تمام افراد محل کار مثل خواهر و برادر هستیم. رئیسم یه خانمه که خیلی وقتها آبجی صداش میکنم و بین ما فقط مهر و عطوفت و دوستیه. مثل رویا میمونه و خداوند مرا در این سه ماه آسان کرد برای آسانی ها و این اتفاق حجتی شد که من و همسرم تا امروز داریم روی خودمون کار میکنیم و به لطف الله مهربان هر روز آرامش و عشقمون روز افزون بوده. و به لطف خودش من و همسرم هر روز روابطمون از روز اول بهتر و عاشقانه تر شده و برکاتمون روز افزون بوده. وَاذْکُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِی الْأَرْضِ تَخَافُونَ أَنْ یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ فَآوَاکُمْ وَأَیَّدَکُمْ بِنَصْرِهِ وَرَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  2. -
    حمیدرضا حسنی گفته:
    مدت عضویت: 996 روز

    درود بر استاد و وقت بخیر

    توحید….

    واژه ای که تا یکی دو سال پیش برای من فقط یه واژه مذهبی بود و اصلا حس خوبی بهش نداشتم تنها شناختی که ازش داشتم این بود که یکی از اصول دین هستش و همیشه با خودم میگفتم که اون دنیا ازم وقتی سوال کردن این یکی از اصول دینه….

    وای که خدارو چقدر شکر گذارم و چقدر از شما سپاسگزارم بابت اینکه هدایت شدم تا درک دقیق و درست از این واژه داشته باشم

    تو قسمت های قبلی از درس توحید به خیلی از ایرادات و باورهای غلط فکری خودم پی بردم و با کمک شما و صحبتهای شما اون باورها و تفکرات رو تغییر دادم ،هنوزم دارم روش کار میکنم…اما تو این قسمت به باورها و ترمزهای ذهنی بزرگی برخوردم و پی بردم که حمیدرضا حالا خیلی کار داری….

    اصلا فکر نمی‌کردم که نوع تفکر و نگاه به ژنتیک هم می‌تونه به نوعی شرک باشه…درست که فکر کردم و چند و چندین بار که گوش دادم درک کردم و مو به تنم سیخ شد که درسته وقتی که من قدرت رو از خودم که نِمود قدرت خداوند هستم میگیرم و به غیر از اراده خدا و خودم میدم به قول استاد به عامل بیرونی میسپارم اونجاست که اشکال و باور اینچنینی قدرت رو از من میگیره و اون اتفاق که نباید رخ میده….و واقعااا ترمز بزرگی رو توی اعماق ذهنم پیدا کردم ….

    و اینجا بود که فهمیدم که شرک فقط این نیست که بخوای جلوی رییست یا مسسولت یا هر کس دیگه سر خم کنی و از اون طلب کمک کنی ،اینکه حتی تو درون خودت هم می‌تونه شرک به خدا اتفاق بیفته، توی ذهنت ، ژنتیک زمانی قدرت پیدا می‌کنه که من اون رو میپذیرم ….

    و اینکه خیلی جاها شنیده بودم و خونده بودم که آره یه گروهی از سیاستمداران تو دنیا هستند که دنیا رو دارن کنترل میکنن….

    آره ،،،اره ،،هستن اما برای کسانی که اینو باور کردن

    اینو بگم که من با قطعیت نظرم و باورم این نبود ، اما تو این موضوع شاید پنجاه ،پنجاه بودم حالا یکی دیگه از ترمزهای ذهنی رو شناختم جالب اینکه و این دو تا موضوع که نوشتم چقدر ریز و نامحسوس استتار کرده بودن تو ذهنم به قول استاد که تو یکی از جلسات گفتن ،«شرک در دل مومن مثل حرکت مورچه سیاه روی سنگ سیاه در دل شب تاریک میمونه » اینجا واقعاا این جمله رو درک کردم و خیلی خوشحالم که دارم رشد میکنم و رو به جلو میرم و این لطف و اراده خداوند هستش و کمک و راهنمایی استاد عزیزمون و این دورهمی دوستان همراه که از نوشته ها و تجربیات همدیگه استفاده میکنیم

    خداروشکر از حضور پررنگ خداوند تو زندگیم

    خداروشکر از حضور شما همراهان عزیز

    مجددا سپاسگزارم از استاد عزیز و خانوم شایسته مهربان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  3. -
    شاهرخ گفته:
    مدت عضویت: 2404 روز

    سلام، عرض ادب و احترام خدمت همه بزرگواران و استاد محترم،

    سوال : زمانی که باور به تاثیر عوامل بیرونی مثل: ژنتیک، سیاست، قدرت یک فرد خاص و… داشتید، چه نتایجی در زندگیتان گرفتید؟

    قبل از جواب به این سوال میخوام یک مقدمه در مورد آگاهی های مباحث مهم قرآنی که در خانواده عزیز عباسمنش کسب کردم بپردازم و یک نکته بگم،

    بدون اغراق باید بگم که، بهترین،منطقی ترین،جالبترین و در عین حال عاقلانه ترین، توضیحی که در مورد “شرک” شنیدم تا الانی که 32 سال از عمرم میگذره همین توضیحی که استاد عباسمنش در مورد شرک در اکثر فایلهاشون ارئه کردن، هستش. در کشوری زندگی میکنیم که دین و مذهب بسیار زیاد در همه چیز و همه کس نفوذ کرده، آدمهایی که بسیار بسیار مذهبی هستن، روزه میگیرن،نماز میخونن، مسجد میرن، محرم را با شور و حرارات بسیار زیادی انجام میدن، سخنرانهای بسیار زیادی که از قرآن حرف میزنند، روحانیونی که تعدادشون اصلا هم کم نیست، ساعت ها در کل شبکه های تلویزیونی و رادیوی و تازگیا صفحات مجازی در مورد اصول و فروع دین به شدت و با قدرت هر چه تمام تر صحبت مکینند، درباره اینکه نماز نخونی دهنت قراره سرویس بشه و … و حتی در مدارس و سیستم آموزشی درس خوندیم که یه درس به نام “دین و زندگی” و یک درس به طور مجزا در مورد قران داشتیم و خلاصه همش اسلام و دین وشیعه، ولی انصافا میخوام بگم تو تمام این سخنرانی هایی که در مورد خدا شنیدم، تو تمام این کتابهای درسی که در مورد قران و دین و اسلام و پیامبر و خانوادش خوندم و شنیدم و غیره، این مبحث “شرک و توحید” را به این سبک و سیاق، بدین روشنی و واضح و آسون و راحت در فهم و اندیشه و راحت در کاربرد، نه شنیده بودن، نه خونده بودم.

    همیشه خونده بودم شرک یعنی پرستش هر چیزی غیر خدا، همه سخنرانان مذهبیم همین رو میگفتن و همجا هم همینو نوشته بود، با این تعریف من مشرک نبودم و خیلی راحت از موضوع شرک تو زندگی رد میشدم و همیشه به خودم میگفتم که، بابا من که بت نمیپرستم ،خب من مشرک نیستم، خیلی وقتم بود که فکر میکردم قران یه کتاب پوسیدست، چون تو عصر تکنولوژی دیگه کی میره بت بپرسته، سنگ بپرسته، تعظیم کنه بهش و یا قربانی کنی مگه ما قبیله مایاها هستیم و همیشه فکر میکردم شرک و کلا قران در قدیم گیره کرده و فایده وقت و انرژی نداره که روش بزاریم، ولی به محض اینکه از استاد عباسمنش تعرف شرک رو شندیم همون لحظه، در همون هزارمِ هزارمِ هزارمِ ثانیه بدون مقاومت قبول کردم که شرک یعنی قدرت دادن به هر چیزی بیرون از درون و خدا، در همون هزارم ثانیه هم پذیرفتمش هم حس کردم اره این خودشه این چیزیه که باید باشه، این همون چیزیه که به درد من میخوره، این تعریفیه که با دونستن اون خیلی بهتر میمتونم به صورت عملی از دانسته های قران استفاده کنم برای زندگی بهتر داشتن، این تعریفیه که با اون میتونم از قران، حداقل استفاده کنم، موضوع “حزن در قرآن”، “ظلم به خود”،”تفاوت رب و الله در قران”،”شئ و رود”،”صلاه در قران”،”به ما کانو یعملون،قدمت” در قران، چیزهایی هستش که من تو خانواده صمیمی عباسمنش که امدم فهمیدم و بهش آگاه شدم و دانستن این آگاهی ها خیلی در کیفیت زندگی هر آدمی فرق داره با ندانستن این آگاهی ها، دونستنش و عمل کردنش که گلستان میکنه همه چیزو،

    با دونستن این آگاهیی ها قران دیگه اون کتاب پوسیده برای من نیست و به نظرم جدیده،مدرنه انگار برای الانه، چون موضع شرک هیچ وقت قدیمی نمیشه یا حزن و …، در کل میخواستم بگم دونستن این آگاهی ها با ندونستنش چقدر در کیفیت زندگی هر ادمی فرق داره، میخواستم تشکر کنم از استاد عباسمنش وخانواده عزیزمون در این سایت.

    جواب به سوال از نظر من :

    واقعا این مبحث، به نظر شخص بنده خیلی مهمه، چون من واقعا همیشه عادت کردم در شرایط سخت، بلافاصله دنبال مقصر میگردم و عموما اول پدرمم را مقصر میدونم و بعد میرم سراغ دولت و دولت مردان و فرزندانشون، و کلی حرف و فکر و خودخوری بدون فایده انجام میدم(این عادتو تغییر دادم و الان انصافا اصلا اینجوری فکر نمیکنم یا بهتر بگم کمی بهتر شدم نسبت به گذشته خودم)، خلاصه اینکه دولت را مقصر دونستن، پدر و مادر را مقصر ناکامی دانستن برای من یکی که فایده نداشت و مطمنم برای هیچ کسی فایده نداره، چون کاریو درست نمیکنه.

    موافقم با این جمله که نباید به حرف دانشمندان توجهی کنی وقتی اون آگاهی باعث بشه درجا بزنی،بترسی، از پیشرفتت جلوگیری کنه.

    به شخصه هر وقت شرک تو ذهنم داشتم، یعنی فکر کیردم که زندگی من در گروه عملکرد سیاستهای اقتصادی دولته، یا عملکرد سیاستمدرا و ناتوانیشون باعث میشه منم در چا بزنم خب جز خودخور، جز نگرانی، جز ترس و دلهره در مورد ایندم و شرایط اقتصادیم چیزی برام نداشته و همیشه جلوی پیشرفتمو گرفته، دارم روش کار میکنم و میدونم که میتونم توحیدو بزارم جای شرک.

    با تشکر فراوان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  4. -
    اکرم گودرزی گفته:
    مدت عضویت: 811 روز

    سلام به استادعزیز وسلام به گروه زیبای عباسمنش بسیاربسیار این فایل آموزنده وتکان دهنده بود استاد خوبم درگذشته من به شدت باورداشتم که چشم زخم میتواندزندگی منو نابودکنه ویکی ازاقوام ما معروف بودبه بدچشم بودن وحسادت کردن من خیلی زیادازش میترسیدم سعی می کردم زیاد باهاش رفت وآمدنکنم یادم ی بار اومد خونمون نگاهی به کولرکرد وگفت چقدرخنکه خوش به حالتون من خیلی ترسیدن نمی دونستم چیکارکنم مرتب صلوات میفرستادم وبسیاراظطراب ودلشوره داشتم خدا خدا میکردم که بره بیرون ناگهان صداوحشتناکی توی ساختمان پیچید ودود غلیظی ازکولر بیرون اومد آتیش گرفت وسوخت ومن با همسرم دعوا کردم که چرا این فامیل میادخونه ما. باورکنید استاد چند باربه شدت به خاطرباورچشم زخم اتفاقهای خطرناک تجربه کردم سی ساله پیش همسرمن ی ماموریت رفت وبرای اولین بار200هزارتومن پول آورد بارها وبارها به من گفت بیا بااین پول زمین خونه یا طلا بخریم امامن به خاطرباورکمبود وباور به این که ما ضرر میکنیم ما توی معامله شانس نداریم این پول ازدستم درمیاد هیچ کاری نکردم وتمام پول نفهمیدم چطوری ازبین رفت و من حسرت خوردم همیشه میگفتم همسر من بی عرضه است نمیتونه پول نگه داری کنه به خاطراین باور زندگی من رشدنکرد استادخوبم ازوقتی دوره 12قدم رو شروع کردم اصلاقبول ندارم که یک انسان قدرت داشته باشه باچشم زدن به من صدمه وارد کنه من الان هم اون شخص که بدچشم بود می بینمش واصلا اتفاقی نمی افته الان به راحتی وبا احساس فراوانی پول خرج میکنم وبه راحتی پول وارده زندگیم میشه واقعا استادعزیز من یک انسان مشرک بودم البته هنوزهم دربعضی مواقع باورهای گذشته وارد میشن اما زود مچ خودمو میگیرم من درگذشته قدرت را به انسانها به شرایط داده بودم وخدارو کنارگذاشتم استاد عزیز صدهاهزارمثال دارم برای شرک که من داشتم اما توی این متن نمیتونم بنویسم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 1204 روز

    سلام بر همگی

    یه باوری که من دارم وخیلی خیلی قدرت داره تو وجودم طوری که فکر میکنم خودش اصل و قانونه حرف مردم هستش

    دیشب به خودم میگفتم که قدرت دادن به مردم مثل شرک میمونه ولی اینقدر این باور مخرب تو وجودم ریشه داره که ذهنم مقاومت میکرد و میگفت نه شرک نیست هر کسی باید نسبت عرف منطقه زندگی و کشور خودش رفتار کنه

    الان تا کسی در مورد زندگی خصوصیم سوال میپرسه بهم میریزم و چند روزم خراب میشه و اینکه خدا گفته نه ترسی داشته باشید و نه غمی میره کنار و نمیتونم بهش عمل کنم

    از خدا میخوام هدایتم کنه تا فقط بنده خودش باشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  6. -
    سعیده بابائی گفته:
    مدت عضویت: 1519 روز

    سلام وقتتون بخیر..استاد عزیزم سپاسگزارم برای این فایل های عالی ک جدیدا به سایت اضافه شده…برای محتواهای ارزشمند از شما و خانم شایسته مهربانم تشکر میکنم..هنوز این فایل ندیدم اما وظیفه دونستم یه تشکر ویژه کنم برای این آگاهی های ک روز به روز کیفیتش بالاتر میره…سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    فرشته کوهستانی گفته:
    مدت عضویت: 1320 روز

    بنام الله یکتا

    سلام بر تمام شما عاشقان خدا

    توحید رمز موفقیت

    و من که زمان های زیادی ندانسته مشرک شدم و متوجه نبودم

    تا حالا از زبون شما تا این حد عمق فاجعه ی زندگی مجردی تو خونه پدرتون رو نشنیده بودم

    همیشه فکر میکردم فضای خونه پدری شما مثل خونه ما بوده،اما تازه فهمیدم شرایط خیلی بحرانی تر بوده

    و این باعث شد تلنگر بخورم که،فرشته وقتی استاد تونست از اونجا به اینجا رسیده تو هم میتونی

    مهم نیست جنسیتم چیه،کجا هستم،و چه شرایطی دارم….مهم اینه که من میخوام و میشه

    البته که از این جمله شما وحشت کردم که فرمودید خداوند شرک به خودش رو نمیبخشه…حالا چیکار کنم؟زمان هایی که ندانسته شرک ورزیدم و توبه کردم رو چه کنم؟

    استاد عزیزم چطور احساس گناه رو از خودم دور کنم وقتی شما فرمودید خداوند نمیبخشه

    من هنوز اول راهم و بعضی وقتها طبق عادت گذشته ندانسته قدرت رو دست شوهرم،مسئولان و بقیه میبینم

    خدایا منو ببخش و هدایتم کن به صراط مستقیم

    من بلند میشم و ادامه میدم،من میسازم هرآنچه را که میخوام

    استاد جانم به روز از نزدیک میبینمتون شک ندارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    محمود سفلایی گفته:
    مدت عضویت: 1934 روز

    درود بر شما خوبان ،خانواده صمیمی عباسمنش

    استاد گرانقدر و سرکار خانم شایسته گرامی

    به محض اینکه اوضاع کمی سخت شده، چطور این نوع باورهای شرک آلود مثل (تاثیر ژنتیک، قیمت دلار، اوضاع اقتصادی و… ) شما را به احساس ” ناتوانی از تغییر آن شرایط سخت ” رسانده است؟

    و چطور به خاطر آن باورهای شرک آلود، قدرت خلق شرایط زندگی را از خودتان گرفته اید و به آن عوامل محدود کننده بیرونی داده اید؟

    در این خصوص سعی دارم به چند تجربه خودم اشاره کنم امید است مورد توجه و استفاده دیگران قرار گیرد.

    -موضوع ارتقا و موفقیت سازمانی:

    قبل از اینکه با قوانین آشنا شوم، همراه فکر می کردم، آنهایی که با سیاسیون ، نماینده، امام جمعه، مدیر عامل و … ارتباطی دارن و برایشان کاری انجام دادن، میتونن در سازمان ارتقا بگیرن و موفق باشند و از طرفی با توجه به صحبتهای استاد:

    “هر چیز را برای خودت باور کنی در زندگیت تجربه خواهی کرد”

    از آنجاییکه من ذاتا حس خوبی به این کارها نداشتم و ارتباطاتی هم با این افراد نداشتم ، از طرف دیگر چون باور داشتم که این افراد کاره هستن در نتیجه برایم کاری انجام نمی دادن و در ظاهر موفقیتی نداشتم ( اصطلاحا به نور چشمی هایشان کاری انجام می دادن!!)

    و از طرف دیگه همیشه تو دهنم این را مرور می کردم( باوری که شاید آگاهانه بهش توجه نمی کردم !!)که من:

    دنبال کاری هستم که، راحت، ساده بهمراه احساس خوب باشه و بیشتر وقت کنار خانواده و در گیری کاری نداشته باشم و به عبارتی در مدت زمان سرکار خودم آقای خودم باشم، کارهایم بنحوه احسنت انجام بشه، …و خلاصه حسم خوب باشه 🫠

    جالب وقتی با مفهوم باور بیشتر آشنا شدم و درکش کردم دیدم، این باور دوم (داشتن کار راحت و… هر چند نا آگاهانه) چون قویتر از باور اول (سیاسیون ..) بوده ، داشته برایم اتفاق می افتاده و من ازش خبر نداشتم، بگونه ایکه ارتقا هایی که دیگران حتی بدون خبر من داشتن برایم پیگیری می کردن و با نفوذ سیاسیون برایم اتفاق نیافتاده( دستان خدا که هر چند به ظاهر داشتن برای طرفداران خودشان کار میکردن و…در باطن داشتن به نفع من کار میکردن..) به صلاح من نبوده چون الان که دارم افراد دیگر در آن سمتها ها را میبینم ، متوجه میشم، کاری است که من اصلا دوستش ندارم و چقدر مشغله فکری داره و…و در واقع چیز دیگه ای ( خدا، سیستم..) داشته به فرکانسهای من پاسخ می داده و نتایجی را برایم رقم زده و تجربه هایی را در کارم خلق کرده که هر چند از دیدگاه و قضاوت افراد بیرونی و حتی خود من در ابتدای امر ، ناخوشایند بوده ولی چقدر برایم خوشایند است و…..

    – موضوع سلامتی خودم:

    10 سال بود از بیماری پا و کمر اذیت میشدم، و تمامی راههای درمان(پزشکی، سنتی، طب اسلامی، سوزنی و…) را پیش بهترین دکترا که پیشنهاد می‌شد، رفتم و…

    وجود باورم بر این بود که از ما سنی گذشته ، اینها دیگه طبیعیه، باید ساخت و سعی کنیم با همین شرایط باهاش بسازیم که‌کمتر اذیت بشویم …

    از آنجاییکه که در سایت عضو و با استاد و قوانین آشنا شده بودم، و همواره دوست داشتم یک روز مشکلم رفع بشه و بتونم کارهایم را براحتی انجام دهم( ورزش، پیاده روی، رانندگی…) ، هدایت شدن به دوره قانون سلامتی استاد و بعد از کمتر از 6 ماه، در بهترین شرایط و کمترین اذیت وزنم کنترل و تمام پارامترهایی تحت کنترل(قند، چربی و..) خدا را شکر با همت خودم، قدرتی که خداوند در وجودم گذاشته بود و ارشاد و راهنمایی های استاد گرانقدر که جا داره همینجا مجددا تشکر و قدردانی ویژه بکنم، الان بهبود کامل پیدا کردم و…..

    سپاس فراوان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    علی پیروزی گفته:
    مدت عضویت: 1210 روز

    استاد دمت گرم که استاد تشخیص اصل از فرع هستی

    وقتی این فایل رو گوش دادم یه دکمه تو ذهنم روشن شد وقتی می خوام کاری رو شروع کنم و اونو شروع نمی کنم فکر می کنم ببینم ذهنم چی می گه ، ذهنم یه منطق میاره که تو این دلیل که وقت کافی نداری

    تو به دلیل این که سرمایه اولیه نداری کاری رو شروع نکن وقتی علت شروع نکردن رو نسبت می دی به یه عامل بیرونی شروع نمی کنی

    چقدر این فایل عالی بود برای من نشستم فکر کردم چرا که کار مورد علاقه ام رو انجام نمی دم فکرم گفت خوب تو ابزاری که داری مبتدی هست در جوابش می گم خوب با همین ابزار ساده کارت رو شروع کن ازش یخورده پول بساز ابزار بهتر بخر ، سرمایه اولیه ت رو آروم آروم جور کنم ، تو کارتو شروع کن برو جلو خدا هدایت می کنه

    این شعر که می گه بیرون زه تو تو نیست هر چه در عالم هست رو هزاران بار شنیده بودم ولی با این فایل استاد قشنگ نشست تو ذهنم

    بابا علی حواست به ذهنت باشه هر اتفاقی تو زندگیت می افته خودت خلقش کردی ، تو زندگی خودتو خلق می کنی همه چیز از درون توست

    یه تمرین جالب برای خودم با این فایل درست شد هرجا به یه تضاد برخوردم سریع تو یه فایل مخصوص بنویسم چرا و‌ جوابشو از درون خودم پیدا کنم و اون موضوع که دقیقان ذهن من می خواد ربطش بده به عامل بیرونی سریع برش گردونم به درون و جستجو کنم تو‌ ذهنم و بنویسمش و بهش فکر کنم و اون پاشنه آشیل رو کشف کنم و روش کار کنم

    راجب حال خوب و سلامتی و شادی باورتون نمی شه آدم های نزدیک به من می گن تو یه چیزی می زنی انقدر حالت خوبه تو چی می زنی که انقدر وزنت کم شده من حدود 4 کیلیوگرم وزن کم کردم و سطح شادی و حال خوبم خیلی خوبه

    آخر که یکی از دوستام خیلی اسرار کرد بهش گفتم ببین من صبح ها بیدار می شم 10 تا شکرگزاری می کنم خواسته های اون روزمو‌ می نویسم

    وقتی توحید رو جایگزین شرک کردم یه دفتر داشتم که گذاشته بودمش برای محکم کاری ولی دیدم این هیچ فایده ای برای من نداره دفتر اصلی م جای دیگه بود وقتی نشستم فکر کردم دیدم من بخاطر ترس اون دفترو نگه داشتم که اگه یه موقع برای دفتر اصلی مشکل پیش اومد اونجا باشه

    وقتی فایل های توحیدی استاد رو گوش می دادم از اول سریع اون دفتر گذاشتم کنار و تمرکزمو گذاشتم روی دفتر اصلی نتیجه این شد یباره درامدم ، آرامشم و حالم بهتر شد الان حدود 2 سال از اون موضوع می گزره و من با همون یه دفتر کار کارم راه افتاده تازه درامدم از اون موقع که دتا دفتر کار داشتم چند برابر بیشتر شده

    ببین خدا چطور هدایت می کنه چطور ثابت می کنه اگه به من اعتماد کنی ، منم اجابت می کنم درخواست تورو و باعث رشد من شد

    حالا فکر کنید چقدر در زمان ، هزینه ، پرسنل کاهش داشتم و این عالی بود

    مرسی استاد حتی فایل های رایگانت می تونه زندگی آدما رو تغییر بده

    از صمیم قلب سپاسگزارم خداروشکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    نسرین ویسی گفته:
    مدت عضویت: 2219 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته عزیزم ،استاد چندروزه اومدیم مسافرت ،ومن دلم میخواست واقعا که بعد از مدتها فرصتی برام فراهم شده که در جای دیگه ای باشم از تک تک لحظات لذت ببرم ،تو این سفر معجزه های خداوند رو دیدم از پیدا کردن خونه اجاره ای عالی با قیمت مناسب و کیفیت خوب ،از دیدن آدمها ی خوب از خوردن غذاهای عالی برای خودم با توجه به قانون سلامتی ،از کنترل ذهنم ،وحتی از نشانه فایلی که دیروز تو سایت زدم و متناسب حالم بود ،وامروز که این فایل شما رو گوش دادم معجزه بعدی خداوند رو دارم میبینم ؛سوالی که دیروز پرسیدم ،چرا من نمیتونم ازته دل شاد باشم. در تمام لحظات خوب به خودم میگفتم اشکال نداره آدم بعضی وقتها غمگین میشه، ولی چرا باید تو جایی که همه شاد هستن هم من غمگین بشم اینم بگم که اگه بخوام حساب کنم قبل از آشنایی با استاد من هشتاد درصد زندگیم غمگین بودم شاید حتی افسرده البته خموده وگرفته نبودم در ظاهر خوب بودم غمی که میگم در درونم بود البته خوب در بیرون هم گاهی بروز میکرد همیشه به این فکر میکردم نکنه من ذاتا آدم غمگینی ام دیروز تو فایل نشانه ام بهم گفته شد به نکات مثبت توجه کنم وقتی بچه ام اشتباهی می‌کنه یا برخوردی با شوهرم دارم یا به آدمها با دید مثبت بنگرم وقضاوت نکنم واین خیلی بهم کمک کرد باید خیلی روش تمرین کنم باید یه دفتر بذارم مخصوص این کار برای نوشتن از خوبی های آدمها .

    هنوز فقط اول فایل رو شنیدم راستش از اسم فایل فهمیدم که میخواید در مورد توحید صحبت کنید ولی وقتی این گفته دوستتون رو در مورد شادی شنیدم شوک شدم اصلا فکر نمی‌کردم شاد بودن ربطی به توحید داشته باشه دقیقا حال شما رو دارم وقتی در مورد قانون سلامتی فهمیدید . میخوام لحظه به لحظه این فایل رو بشنوم وهرچه به ذهنم میرسه بنویسم تا بهتر بفهمم ودرک کنم این آگاهی ها رو .

    آره استاد من هم دقیقا دلیل غمم این شرک هست یه چیزی بزرگتر از توجه به نکات منفی که همیشه با من بود ، الان دارم میفهمم ،خدایا شکرت ،خدایا من امروز از تو آگاهی خواستم وچقدر تو سریع الجوابی ،دلیلش قدرت دادن به شوهرم بود استاد فکر کنم این مدل شرک تو خیلی از زنها باشه بخصوص اونهایی که خانه دار هستن ومنبع درآمدی ندارن ،خدای من الان دارم میفهمم چرا در دوره هایی که سرکار میرفتم اینقدر شاد بودم الان دارم متوجه میشم دلیلش چی بوده ،با وجود اینکه کارم سخت‌تر بود ولی همیشه سرحال و پر انرژی بودم از زندگی لذت می‌بردم .چون یه آدم مستقل بودم ،ولی الان وابسته به شوهرم هستم ،وبهمین خاطر شرک می ورزم ،چطور؟ مثلاً برای خرید هام نظرشو میپرسم چون فکر میکنم از اون پول می‌خوام باید راضی باشه ،اینجا چون من تا حالا رانندگی نکردم بهم ماشین نمیده ومن قبول میکنم چون فکر میکنم ماشین متعلق به اون هست ،البته نگران این هم هستم که اتفاقی بیفته وسرزنش بشم که این خودش بی ایمانی هست ،چون برام چیزهایی که می‌خوام میخره ونیازهامو برطرف می‌کنه همش خودم رو مدیونش احساس میکنم ومیخوام با محبت وتوجه وخانه دار خوبی بودن جبرانش کنم ،نه اینکه اینکار بد باشه یا من تشکر نکنم نیت من باید درست باشه در ذهنم ،من باید ازش تشکر کنم ولی قلبا بدونم خداست که میدهد ،این جمله گفتنش آسونه ،حتی فکر می‌کنی نه تو اینطوری نیستی ولی وقتی دقت کنی میبینی چرا همینطوره حتی این مورد رو موقع سرکار رفتن با صاحب کارم هم داشتم این شرک خیلی خفیه ازاینظر که حتی تو قلبا هم خدا رو رازق خودت میدونی ومیگی ولی میبینی یه حرکتایی انجام میدی یه کارایی می‌کنی که اگه بهشون دقت کنی میفهمی بابا شرک ورزیدی دقیقا متوجه میشی چون بشخصه هر وقت شرک ورزیدم خدا یه جوری بهم فهمونده ،با چک ولگد .

    وای خدای من این جمله رو باید همیشه به خاطر داشته باشم اینکه مغزما همیشه دنبال مقصره تو شرایط سخت ،دقیقا استاد وقتی حالمون بده به جای اینکه به خودمون وافکارمون فکر میکنیم دنبال یه چیز بیرونی میگردیم مثلا من از شوهرم ناراحت میشم به دلیل رفتارش به جای اینکه فکر کنم من چه فکری چه باوری چه فرکانسی فرستادم مغزم میگه اصلا این آدم مناسب تو نیست (بخصوص این حرف برای ماهایی که ازدواج سنتی واجباری داشتیم بیشتر هست چون می‌خوایم همه چیز رو بندازیم تقصیر خانواده )

    وقتی میخوای به یه عامل بیرونی قدرت بدی یادت باشه این شرکه ،استاد اینو دیگه باید با آب طلا نوشت ،دقیقا استاد گل گفتی ،من خیلی وقتها در مورد نقطه ضعف‌هام اینو به خودم گفتم که تقصیر خانواده م هست ومن دیگه اینجوری بزرگ شدم البته الان دارم روی خودم کار میکنم وکمتر دیگران رو مقصر می‌دونم ولی هنوز هم جای کار دارم وازاینجا اینو میفهمم که اگه روی خودم کار نکنم دوباره این فکرها برمیگرده ،استاد من یه ازمایشی برای خودم با هدایت خداوند انجام دادم در واقع این چیزی بود که خداوند بهم گفت وبهمین خاطر خوب فهمیدمش ،وهروقت به مشکل برمی‌خورم یادم میفته ،من در تمام زندگیم یه ترتیب خاص برای شستن وحمام کردن داشتم یه روز تصمیم گرفتم این ترتیب رو عوض کنم ،وانجامش دادم چند بار آگاهانه حواسم رو جمع کردم که به ترتیب جدیدم خودم رو بشورم اولا متوجه شدم مغز من مقاومت داره ومن ناخودآگاه میرم که طبق ترتیب قبلی اینکار رو انجام بدم دوما بعد از چندوچندین بار که دیگه فکر میکردم این ترتیب برام عادت شده ولازم نیست آگاهانه حواسم بهش باشه متوجه شدم دارم طبق همون روش قبلی انجامش میدم همون لحظه بود که انگار خدا بهم گفت ببین هرچقدر هم سعی کنی عادتها ت رو تغییر بدی اگه حواست رو جمع نکنی برمیگردی به قبل اگه روی خودت کار نکنی همون آدم سابق میشی ،بعد از تقریباً یه مدت خیلی طولانی دیدم حواسم هم که نباشه طبق عادت جدیدم دارم انجامش میدم بهم گفته شد وقتی تکاملت رو طی کنی میتونی حتی اگه هم حواست نباشه درست رفتار کنی باورها در تو نهادینه میشن فقط صبر میخواد واستمرار .خداشاهده من اینکارو همینطوری انجام دادم یعنی یه روز بهم الهام شد که یه جور دیگه حمام کن واصلا نمی‌دونستم قراره همچین چیزهای بهم گفته بشه واینطور این موضوعات رو درک کنم ،واقعا فرقش مثل درس تئوری و عملی هست .خدایا شکرت .استاد همه این موضوعات بهم ربط دارن ،چقدر من ازین باورهای اشتباه دارم همون طور که شما فکر میکردید ژنتیک تون این هست که چاق باشید من هم فکر میکردم من ذاتا آدم شادی نیستم شاید یه دلیلش باورهایی باشه که از شعرها گرفتم چون من در بچگی شعر زیاد میخوندم شاید دلیلش مادرم وپدرم باشن شاید هم باورهای مذهبی نمی‌دونم تاثیری داره که دلیلشو پیدا کنم یا نه ولی حالا باید سعی کنم اینو باور کنم که من ذاتا آدم شادی هستم من میتونم از همه چیز لذت ببرم من میتونم به دیگران شادی منتقل کنم خانواده ام رو شاد کنم باید با منطق با یاد آوری لحظات شادی که داشتم اینکارو انجام بدم والبته حواسم به شرک باشه چون بزرگترین دلیل غمم همین هست والبته باید تمرین کنم به نکات مثبت توجه کنم .کنترل ذهن داشته باشم وقضاوت نکنم .خدایا کمکم کن بتونم این قسمت از وجودم رو هم بهتر از قبل کنم .کار سختیه چون این غمگین بودن سالها در من وجود داشته و برای تغییر ش باید تکاملم رو طی کنم مثل همون ترتیب شستن در حمام ،باید اینقدر آگاهانه اینکارو انجام بدم تا بشه جزیی از وجودم ،تا دیگران اعتراف کنن من آدم شادی هستم .من آدم خوش بینی هستم من همیشه آدم پر انرژی وسرحالی هستم ،اگه قراره یه عباس منشی باشم پس باید همه جوره تغییر کنم در همه جوانب .من باید حواسم باشه حتی یک درصد به عوامل بیرونی قدرت ندم .حتی نیم درصد .چون این باعث میشه ذهنم اونو در شرایط سخت در شرایطی که حواسم نیست تبدیل کنه به پونصد درصد .من باید باوری رو قبول کنم وحرفی رو باور کنم که بهم کمک می‌کنه .خدایا شکرت برای این آگاهیها .وخیلی زیاد از شما استاد عزیزم وخانم شایسته مهربانم ممنونم️️ .چقدر این فایل برای من به موقع بود و همین موضوع چقدر بهم قوت قلب میده که خدا رهام نکرده و همه جوره حواسش به من هست .خدایا شکرت برای این آگاهی ها وهدایتت وازت می‌خوام مارو از صالحین قرار بدی از کسانی که ایمان دارند به غیب وعمل میکنند به هدایت های بی نظیر تو .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      الهه امینی گفته:
      مدت عضویت: 997 روز

      سلام نسرین جان چقدر لذت بردم از کامنتتون مثال حمام رو خیلی قشنگ شرح دادید که ترتیب شستن خودتون رو تغییر دادید و ذهن برای تغییر مقاومت داشت

      شرک در زندگیتون رو چقدر زیبا پیدا کردید نسبت به همسرتون عجب خودآگاهی بی نظیری شامل حالتون شد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: