اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
دوستان گلم عرض ادب دارم امید وارم حال دلتون عالی باشه
من خیلی وقته که طرف شدم با خودم
یعنی چی یعنی طرف حسابم خودمم
پنج شیش ماهه که هی کیفیت این باورم بیشتر شده چون جدید تر اموزش های استاد رو دنبال کردم
یانی دیگه وقتی میبینم نتیجه خوب نیست
میگم خب خالق که منم تغیری هم که تو سنت الهی نیست سنت الهی یکیه همونی که استاد ازش نتیجه گرفته و به من اموزش داده پس محمد بک بده برگرد ببین چچه تغیری باید تو رفتارت یا باور هات ایجاد کنی تا نتیجه درست بشه نتیجه درست شد باید روند رو فراموش نکنی و تکرارش کنی تا هی لذت ها و نعمت های بیشتر رو تجربه کنی
پس خدارو شکر چقدر سرم خلوته و با کسی در جنگ نیستم که تو مقصر این اوضاع منی ن منم که باید تغیر رویه بدم با یاری طلبیدن از خدا و اموزش دیدن و عمل کردن خدایا در این مسیر زیبا همیشه کمکم کن
سلام به استاد عزیزم و مریم جان مهربان به نظر من در مورد شرک بخواهیم صحبت کنیم اول برمی گردیم به همون ایه قرآن تشخیص شرک مثل همون مورچه سیاه در دل تاریکی هست که ما باید اول بتونیم تشخیص بدیم شرک رو و بعد هم محکم پاش وایسیم و با خودمون کار کنیم که این شرک ما کم کم از بین بره من در زندگیم خیلی خیلی شرک داشتم همه رو تو زندگیم موثر میدونستم رو همه حساب میکردم به محض فکر کردن روی آدمها همچین سیلی محکمی میخوردم که حالم به هم میخورد از خودم که خداهر بار باهام حرف میزد چرا رو من حساب نمیکنی چرا منو نمی بینی اونا قدرتی ندارن اما به لطف خدای خوبم و آموزه های استاد عزیزم محکم دارم روی شرک کار میکنم و هر کجا حس کنم دارم شریک قائل میشم برا معبود و معشوق سریع ذهنم و کنترل میکنم و میگم آهای کی قدرتمند تر از خدای منه روی شانه هاش میشینمو میگم کارهام به خودت سپردم و چنان اعتماد به نفسی در وجودم شعله ور میشه که خودم لذت میبرم به نظر خودم من خیلی انسان ضعیفی بودم ولی الان اعتماد به نفسم خیلی بالا رفته سپاس گذارم از خدای خوبم و استاد عزیزم
منم اگه به طور کلی بخوام بگم تغییرات من از زمانی شروع شد که بسیار نا امید و مستاصل تو یک شب زمستانی اومدم خونه و هدایت شدم به کتاب صحیفه سجادیه و این جملش که مغزم رو تکون داد: خدایا کمکم کن که از روزی خواران تو روزی نخواهم… و بارها کل اون دعای توحیدی رو خوندم و بعد چند ماه هدایت شدم به کتاب قدرت فکر که عبارات تاکیدیش اینجوری بود؛ ضمیر باطنم فلان کار و برام انجام می ده.
مثلا من وزن کم کردن و هدایت به مسیر درست خواستم و… همزمانی که فایلهای استاد اومد تو زندگیم به یه پزشک از رومانی (بچه خرم آباد بود اومده بود سر بزنه) هدایت شدم و بهم راهکار داد که…
من مسیر زندگیم تغییر کرد و همون موقع 17 کیلو وزن کم کردم، امیدم بیشتر شد، بعد سالها بچه دار شدیم و الانم که در خدمت شما هستم
استاد میتونم فقط میتونم بگم دمت گرم خداااایش حرفاتون به دل میشینه چون روح خدایی مون باهاش ارتباط میگیره هیچ ترسی ازش نمیاد
اینقدر وقتی وارد اینستاگرام میشیم از این باورهای مخرب هستش که بیشتر هم جنبه مادی داره براشون اما قلبا تو سایت شما حالم خوبه و احساس فراوانی دارم اینجاست که باید باور کنیم که هر حرفی درست نیست حتی اگه استیون هاوکینگ بگه
خدایا هدایتم کن من هم مثل استاد، چنین مو رو از ماست بکشم بیرون و مشرک نباشم.
استاد من هم اخرین توسط دوستی از ماتریکس و خانواده یهودی ها و از این موضوعات شنیدم،
اما خداروشکر فکر کنم چون پیگیر شما هستم، بطور ناخوداگاه نمیتونستم حرفهاشون بپذیرم، ته دلم میگفتم من کاری به این حرفها ندارم، قدرت دست خودمه،
وقتی الان اتفاقی دارم این فایل رو میبینم، میفهمم که خدا چقدر منو دوست داره که مدام منو به شما هدایت میکنه، تا الان هم باورم بیشتر بشه که چقدر ناخوداگاه موثر هست. چقدر ورودی ها موثر هست
چون من قبلا فایلهای توحیدی شما رو گوش داده بودم، در ناخوداگاه من شکل گرفت که قدرت رو به غیر خدا ندم، برای همین نتونستم بپذیرم این جور حرفهارو.
و چون نپذیرفتم باز هم خدا منو هدایت کرد که مطمین بشم، که اگاه تر بشم، که یاد بگیرم مو رو از ماست بکشم بیرون، گویی خدا بمن پاداش داده امشب. خدایا شکرت.
و پاداش دیگه :
این روزها با خودم کار میکردم که خانواده رو مقصر ندونم، که شرایط خانواده ام هرچی هست روی زندگی من موثر نیست.
عوامل بیرونی هر چی که میخواد باشه ، چه ژنتیک میخواد باشه چه خانواده ، چه کشور و محلی که در اون زندگی میکنم دست من نیست عملا پس من هیچ وقت بهش توجه نمیکنم و هیچ قدرتی بهش نمیدم این باعث چی شد؟ باعث شد کارهایی که برای بعضی از هم دوره ای هام بعد 8 سال هنوز نتونستن درست و اصولی انجامش بدن من در کمتر از سه سال در مسیر سود دهی رسیدم باعث شد به آزادی زمانی برسم که وقتم دست خودم باشه هر چقدر بخوام بخوابم ، از بچگی از اینکه صبح ساعت شش باید بیدار شم انگار بزرگترین معضل من بود و این خواسته ی آزادی زمانی رو در من بوجود آورد حال در بحث ژنتیک وقتی به خانواده و فامیل نگاه میکنم که چه دیدگاه هایی در زندگی دارند میبینم من دیدگاهم هیچ ربطی به اونها نداره ، قبلا خیلی بفکر کمک کردن به بقیه بودم ، میخواستم از این آگاهی ها اونها و هر کسی رو که تو فضای مجازی نیاز داشت و کمکی از دستم بر میومد ، کمک کنم ولی دیدم که هیچ فایده ای نداره ، استاد بعد 7 و نیم سال کم کم دارم حرف هاتون رو متوجه میشم ، از باب ژنتیک خب من موهام خیلی زود سفید شد و همش این مسئله چیزی بود که هر کدوم از افراد فامیل من رو میدید بهش اشاره میکرد من برعکس بعد 31 سال که از خدا عمر گرفتم یک بارم حسم بهش بد نبوده همیشه کسانی که موهاشون مث من هس رو میبینم که چقدر هم زیباتر شدن رو تحسین میکنم و تازه یه بار رفتم موهامو رنگ طوسی کردم ببینم وقتی کامل جو گندمی میشم چه شکلی میشم که خیلی هم باحال تر بود ، یا من قدیم استرسی بودم و برای اینکه برم توی دل ترس هام در دوران دانشگاه هر وقت کنفرانس گروهی بود من خودم پیش قدم میشدم که من باید ارائه بدم چندین بار این کارو انجام دادم چندین بار به عنوان مدرس رفتم و تدریس کردم تا استرسم بخوابه و این خیلی بهم کمک کرد تا استرسی که داشتم تا حد زیادی کنترل بشه هر چند که زیاد جای کار داره ولی میدونم که میشه خیلی خیلی بهتر شد .
در کل از نسخه ای که از خودم ساختم خیلی راضی ام به این دلیل که هر چه به گذشته نگاه میکنم میبینم ذهنم رو روغن کاری شده کردم ، باور ها رو شناسایی کردم و داره بهشتی میشه برای خودش .
باور های ثروتم رو شناسایی کردم و چقدر نتایج متفاوتیه که به مرور صحبت خواهم کرد وقتی نتایج ماندگار شد ولی چشمک هاشو دارم میبینم که داره هر روز این دیدگاه جدیدم بهم میزنه .
حال خوبی که دارم از لحظه ی صبح که بیدار میشم تا لحظه ای که از حال میرم و خوابم میبره نتایج رو داره از زمین تا آسمون متفاوت رقم میزنه ، فارغ از این که چه اتفاقی در زندگیم بیوفته ، چون من به ناخواسته ها فکر نمیکنم برام واقعا سخته یادآوری شون ، فقط یه نمونه ش این بود که درگیری سختی بین پدر و مادرم شکل گرفت و من هیچ دخالتی در بحثشون نداشتم جوری که برای دو هفته پدرم رفت و من یه ثانیه هم در این مورد با هیچ کدومشون صحبت نکردم خب بعد اون همه اتفاق الان دوباره با هم دارن میخندن ، و من چقدر عالی به قانون عمل کردم فقط گفتم خدایا هر چی خیرته من میخوام فقط لذت ببرم ، خودش اینجوری برد جلو .
یا رابطه ای که داشتم بخاطر کاری که داشتم انجام میدادم از بین رفت بعد هشت سال ، خدا رو شکر کردم و خدا میدونه که قراره یه فرشته در آینده نصیبم بشه کسی که از هر لحاظ هم فرکانس من و حتی عالی تر از خودم باشه و با هم از زندگی لذت ببریم و همش عشق و علاقه و زیبایی رو تجربه کنیم هیچ وقت نگفتم بخاطر شرایط خانوادگیم من حق ندارم فلان مدل دختر رو انتخاب کنم همیشه خودم رو لایق بهترین ها میدونستم و حالا که ثروت داره ماندگار میشه قطعا بهترین عشق دنیا به سمت من خواهد آمد و من رها و آزاد فقط از زندگی لذت میبرم خود خدا هوامو داره بهم خودش قول داده که تو کاراتو اوکی کن ، تازه خودش گفت کاراتم اوکی میکنم تو هیچ کاری نمیخواد بکنی فقط حالتو خوب نگه دار من خودم بهت میگم چیکار کن و من آزاد و رها با فایل های زیبای استادم گوش میکنم به جان و دلم تا بشنوم صدای نجوای خدای بزرگم را
سلام استاد جانم و مریم جان زیبایم الهی قربونت برم که چقدر توی این فایل میخواین بهمون بگید که بابا نکنید اینکارو با خودتون من اکه بخوام از اتفاقات و معجزاتی که برام پیش میاد آنی که باور دارم هرچه هست در دستان اوست دفترها میشه اینقدر که هر اتفاقی میوفته قاه قاه میخندم و میگم دمت گرم اوسا میدونستم و اینم متوجه شدم که ما باید همیشه در معرض این یادآوریها باشیم چون انسان زود فراموش میکنه وقتی با یه چالشی روبرو میشه تمام باورها میریزه بهم هول میکنه یادش می ره من خودم رو میگم که گرچه همیشه سعی میکنم شرک نورزم اما گاهی چنان زیر پوستی یه جایی میاد بالا که فقط شوک میشم مثلاً فال آخر رو که کوش دادم چنان منقلب شدم که اومدم تمام فایلهای باورهای توحیدی رو از اول شروع کردم گوش دادن که یادم بمونه . تا یادم میاد همیشه چهارشنبه که میشد بهم میگفتن سید دورو ور تو نباید بچرخیم میگیرتت و من همیشه تعجب میکردم من که عصبی نیستم چرا اینقدر برای من تکرارش میکنند که به واقعیت زندگی من تبدیل بشه . شاید هم در اون زمان شد اینو که گفتید یه دفعه یادم اومد خنده ام گرفت عاشقتونم ، آرزوی دیدنتون رو دارم اما به خودم قول دادم به زودی ببینمتون پایدار باشید
خیلی از ما ها برای اینکه حرکت نکنیم یا وقتی کاری نتیجه نمیده بهونه بیاریم میگیم یه عامل بیرونیه
ولی همه چیز در درونه جهان آیینه درون ماست
ما باید قدرت رو به خدا بدیم اونه که رب آسمان ها و زمینه اونه یکتای مقتدره اونه که قدرت جهان در اختیارشه
میدونی چرا خداوند شرک رو نمیبخشه چون ما می استیم میگیم ببین ژنتیک نمیذاره دولت نمیذاره بابام نذاشت اون وقت رها میکنیم و چون خدا دنبال پیشرفت و گسترش جهان است این با قانون خداوند ناسازگار است
به خدا همه چیز باور همه چیز در دستان خداوند است چیزهایی که باور میکنی رو میبینی پس آنچه درسته رو باور کن و بپذیر کاری نداشته باش که فلان آدم دانشمند چی میگه
فقط خداست که تعیین کننده اتفاقات ماست و هر خیری که به ما میرسه از طرف اونه
سلام استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان
میبینم عزیزان کامنتهای واقعا عالی میزارن
پر از شعر و آیه قران
بنده دوست دارم ساده و راحت باشم در سطح خودم
استاد اینبار دست گذاشتید روی نقطه حساس
و سخنرانی عجیب قوی بود که اونهایی که فهمیدن میدونن که هزار بار گوش دادن و نوشتن دربارش کمه
خود بنده فامیلی رو یا بگم فامیل هایی رو تو زندگیم داشتم
که کلا احساس اینکه اینها یکسری دخل و تصرف در زندگی ما داشتن زیاد بوده
همین که باهاشون رفت آمد داشتیم و زیاد میشد این رفت آمد وضع زندگیمون عقب گرد میکرد
و زمانی که دور میشدیم ازشون زندگیمون بهتر و رشد هامون شروع میشد
حالا نمیدونم اسمش رو چشم زخم بزارم یا مثلا ستاره هامون به هم نمیگرفت یا …
پدرم خیلی زیاد احساس میکنه که اینها بدردمون میخورن و…
چون از لحاظ مالی موفقند
من تمایل به دوری ازشون داشتم
چون میخواستم چشمم رو از خدا برندارم و همه پل های پشت سرم رو خراب کردم
که خدایی نکرده مسیر گم نکنم
ولی اینکه به قطعیت برسم که
اونها هییییچ دخل و تصرفی در زندگی بنده
و خانواده بنده ندارن و خودشون رو بکشند هم نمیتونن داشته باشن
تا الان در ذهنم با این قدرت نداشتم
و اخرای ذهنم این بود که بله این حرفها درست نیست که بگی میتونه دلیلش اینها باشن
ولی …
این ولی کار ما رو
خراب میکرد
خلاصه اینم میدونم که اگر
این فایل شما دوباره گوش داده نشه نوشته نشه
این ولی و اما های لعنتی
باز هستند که بیان
گربه رقصانی کنند .
دلار و برجام و …
چیز هایی هستند که
اونهام وز وز در گوش آدم
حرف هایی میزنند اما من
کارم دفاع از سرزمین درونم و حمله ضد وز وز زر زر و … هست به عنوان یک آدمی که میفهم
تشکر میکنم از
محبت شما و
امیدوارم کامنتم به دلتون نشسته باشه هر چند سادست
دلی
نوشتم
فعلا خداحافظ
به نام خداوند غفور رحیم
خدایا شکرت خدایا شکرت
سلام عرض میکنم استاد خیلی ارادت دارم
خانم شایسته عزیز سلام خیلی مخلصم
دوستان گلم عرض ادب دارم امید وارم حال دلتون عالی باشه
من خیلی وقته که طرف شدم با خودم
یعنی چی یعنی طرف حسابم خودمم
پنج شیش ماهه که هی کیفیت این باورم بیشتر شده چون جدید تر اموزش های استاد رو دنبال کردم
یانی دیگه وقتی میبینم نتیجه خوب نیست
میگم خب خالق که منم تغیری هم که تو سنت الهی نیست سنت الهی یکیه همونی که استاد ازش نتیجه گرفته و به من اموزش داده پس محمد بک بده برگرد ببین چچه تغیری باید تو رفتارت یا باور هات ایجاد کنی تا نتیجه درست بشه نتیجه درست شد باید روند رو فراموش نکنی و تکرارش کنی تا هی لذت ها و نعمت های بیشتر رو تجربه کنی
پس خدارو شکر چقدر سرم خلوته و با کسی در جنگ نیستم که تو مقصر این اوضاع منی ن منم که باید تغیر رویه بدم با یاری طلبیدن از خدا و اموزش دیدن و عمل کردن خدایا در این مسیر زیبا همیشه کمکم کن
خدایا شکرت
استاد ممنونم بابت این فایل ارزشمند
سلام به استاد عزیزم و مریم جان مهربان به نظر من در مورد شرک بخواهیم صحبت کنیم اول برمی گردیم به همون ایه قرآن تشخیص شرک مثل همون مورچه سیاه در دل تاریکی هست که ما باید اول بتونیم تشخیص بدیم شرک رو و بعد هم محکم پاش وایسیم و با خودمون کار کنیم که این شرک ما کم کم از بین بره من در زندگیم خیلی خیلی شرک داشتم همه رو تو زندگیم موثر میدونستم رو همه حساب میکردم به محض فکر کردن روی آدمها همچین سیلی محکمی میخوردم که حالم به هم میخورد از خودم که خداهر بار باهام حرف میزد چرا رو من حساب نمیکنی چرا منو نمی بینی اونا قدرتی ندارن اما به لطف خدای خوبم و آموزه های استاد عزیزم محکم دارم روی شرک کار میکنم و هر کجا حس کنم دارم شریک قائل میشم برا معبود و معشوق سریع ذهنم و کنترل میکنم و میگم آهای کی قدرتمند تر از خدای منه روی شانه هاش میشینمو میگم کارهام به خودت سپردم و چنان اعتماد به نفسی در وجودم شعله ور میشه که خودم لذت میبرم به نظر خودم من خیلی انسان ضعیفی بودم ولی الان اعتماد به نفسم خیلی بالا رفته سپاس گذارم از خدای خوبم و استاد عزیزم
سلام
منم اگه به طور کلی بخوام بگم تغییرات من از زمانی شروع شد که بسیار نا امید و مستاصل تو یک شب زمستانی اومدم خونه و هدایت شدم به کتاب صحیفه سجادیه و این جملش که مغزم رو تکون داد: خدایا کمکم کن که از روزی خواران تو روزی نخواهم… و بارها کل اون دعای توحیدی رو خوندم و بعد چند ماه هدایت شدم به کتاب قدرت فکر که عبارات تاکیدیش اینجوری بود؛ ضمیر باطنم فلان کار و برام انجام می ده.
مثلا من وزن کم کردن و هدایت به مسیر درست خواستم و… همزمانی که فایلهای استاد اومد تو زندگیم به یه پزشک از رومانی (بچه خرم آباد بود اومده بود سر بزنه) هدایت شدم و بهم راهکار داد که…
من مسیر زندگیم تغییر کرد و همون موقع 17 کیلو وزن کم کردم، امیدم بیشتر شد، بعد سالها بچه دار شدیم و الانم که در خدمت شما هستم
فدای همتون
خدایا به ما توحید خالصانه تر اعطا فرما
الهی شکر
سلام بر استاد جان و سلام بر پارادایس زیبا و عالی
چقدر دلم تنگ شده بود برای اینجا و دیدن این مناظر
خب بریم سراغ اصلی ترین قانون جهان که توحیده و یعنی تمرکز روی رب تنها قدرت اصلی جهان
این قوانین اگر هی به خودمون یاد آور نشیم فراموش میکنیم مثل مثالی که خودتون در قدم دوم میزنین که میگین اصلا کلمه انسان از نسیان میاد که یعنی فراموشی
باید هی به خودمون یاد آور بشیم که فقط و فقط دست خداونده همه چی
این چیزی که امروز شما میگی یعنی ژنتیک رو من خودم نمیتونم باور کنم چون من آدم نسبتا شاد و بشاشی هستم ولی برادرم نه
پس این خودش یعنی یه منطق که باور ها و افکار مهم هستند نه عنوان خارجی مثل ژنتیک
و بحث دیگه ای که شما تائید کردین برام اینکه آدم عصبی میشه خودشو کنترل کنه و ربطی نداره به اینکه ارثی رسیده به من
این هم یه منطق داره باور جدید من تائید میکنه میشه خودتو کنترل کنی
ولی فامیل های ما و اکثر مردم میگن که نه دیگه مثل ما عصبی هستیم یا چون پدرم عصبی هست منم عصبی هستم.
من خودم برای خودم تصمیم گرفتم که بیام و زندگی خودم بسازم با باور های جدید
چون دنیا و جهان و خداوند به فرکانس ها و باور های ما پاسخ میده
استاد میتونم فقط میتونم بگم دمت گرم خداااایش حرفاتون به دل میشینه چون روح خدایی مون باهاش ارتباط میگیره هیچ ترسی ازش نمیاد
اینقدر وقتی وارد اینستاگرام میشیم از این باورهای مخرب هستش که بیشتر هم جنبه مادی داره براشون اما قلبا تو سایت شما حالم خوبه و احساس فراوانی دارم اینجاست که باید باور کنیم که هر حرفی درست نیست حتی اگه استیون هاوکینگ بگه
سلام استاد عزیز.
خدایا هدایتم کن من هم مثل استاد، چنین مو رو از ماست بکشم بیرون و مشرک نباشم.
استاد من هم اخرین توسط دوستی از ماتریکس و خانواده یهودی ها و از این موضوعات شنیدم،
اما خداروشکر فکر کنم چون پیگیر شما هستم، بطور ناخوداگاه نمیتونستم حرفهاشون بپذیرم، ته دلم میگفتم من کاری به این حرفها ندارم، قدرت دست خودمه،
وقتی الان اتفاقی دارم این فایل رو میبینم، میفهمم که خدا چقدر منو دوست داره که مدام منو به شما هدایت میکنه، تا الان هم باورم بیشتر بشه که چقدر ناخوداگاه موثر هست. چقدر ورودی ها موثر هست
چون من قبلا فایلهای توحیدی شما رو گوش داده بودم، در ناخوداگاه من شکل گرفت که قدرت رو به غیر خدا ندم، برای همین نتونستم بپذیرم این جور حرفهارو.
و چون نپذیرفتم باز هم خدا منو هدایت کرد که مطمین بشم، که اگاه تر بشم، که یاد بگیرم مو رو از ماست بکشم بیرون، گویی خدا بمن پاداش داده امشب. خدایا شکرت.
و پاداش دیگه :
این روزها با خودم کار میکردم که خانواده رو مقصر ندونم، که شرایط خانواده ام هرچی هست روی زندگی من موثر نیست.
و الان هم شما از خانواده گفتید.
خدایا شکرت شکرت. خدایا ممنونم هدایتگر من هستی.
عوامل بیرونی هر چی که میخواد باشه ، چه ژنتیک میخواد باشه چه خانواده ، چه کشور و محلی که در اون زندگی میکنم دست من نیست عملا پس من هیچ وقت بهش توجه نمیکنم و هیچ قدرتی بهش نمیدم این باعث چی شد؟ باعث شد کارهایی که برای بعضی از هم دوره ای هام بعد 8 سال هنوز نتونستن درست و اصولی انجامش بدن من در کمتر از سه سال در مسیر سود دهی رسیدم باعث شد به آزادی زمانی برسم که وقتم دست خودم باشه هر چقدر بخوام بخوابم ، از بچگی از اینکه صبح ساعت شش باید بیدار شم انگار بزرگترین معضل من بود و این خواسته ی آزادی زمانی رو در من بوجود آورد حال در بحث ژنتیک وقتی به خانواده و فامیل نگاه میکنم که چه دیدگاه هایی در زندگی دارند میبینم من دیدگاهم هیچ ربطی به اونها نداره ، قبلا خیلی بفکر کمک کردن به بقیه بودم ، میخواستم از این آگاهی ها اونها و هر کسی رو که تو فضای مجازی نیاز داشت و کمکی از دستم بر میومد ، کمک کنم ولی دیدم که هیچ فایده ای نداره ، استاد بعد 7 و نیم سال کم کم دارم حرف هاتون رو متوجه میشم ، از باب ژنتیک خب من موهام خیلی زود سفید شد و همش این مسئله چیزی بود که هر کدوم از افراد فامیل من رو میدید بهش اشاره میکرد من برعکس بعد 31 سال که از خدا عمر گرفتم یک بارم حسم بهش بد نبوده همیشه کسانی که موهاشون مث من هس رو میبینم که چقدر هم زیباتر شدن رو تحسین میکنم و تازه یه بار رفتم موهامو رنگ طوسی کردم ببینم وقتی کامل جو گندمی میشم چه شکلی میشم که خیلی هم باحال تر بود ، یا من قدیم استرسی بودم و برای اینکه برم توی دل ترس هام در دوران دانشگاه هر وقت کنفرانس گروهی بود من خودم پیش قدم میشدم که من باید ارائه بدم چندین بار این کارو انجام دادم چندین بار به عنوان مدرس رفتم و تدریس کردم تا استرسم بخوابه و این خیلی بهم کمک کرد تا استرسی که داشتم تا حد زیادی کنترل بشه هر چند که زیاد جای کار داره ولی میدونم که میشه خیلی خیلی بهتر شد .
در کل از نسخه ای که از خودم ساختم خیلی راضی ام به این دلیل که هر چه به گذشته نگاه میکنم میبینم ذهنم رو روغن کاری شده کردم ، باور ها رو شناسایی کردم و داره بهشتی میشه برای خودش .
باور های ثروتم رو شناسایی کردم و چقدر نتایج متفاوتیه که به مرور صحبت خواهم کرد وقتی نتایج ماندگار شد ولی چشمک هاشو دارم میبینم که داره هر روز این دیدگاه جدیدم بهم میزنه .
حال خوبی که دارم از لحظه ی صبح که بیدار میشم تا لحظه ای که از حال میرم و خوابم میبره نتایج رو داره از زمین تا آسمون متفاوت رقم میزنه ، فارغ از این که چه اتفاقی در زندگیم بیوفته ، چون من به ناخواسته ها فکر نمیکنم برام واقعا سخته یادآوری شون ، فقط یه نمونه ش این بود که درگیری سختی بین پدر و مادرم شکل گرفت و من هیچ دخالتی در بحثشون نداشتم جوری که برای دو هفته پدرم رفت و من یه ثانیه هم در این مورد با هیچ کدومشون صحبت نکردم خب بعد اون همه اتفاق الان دوباره با هم دارن میخندن ، و من چقدر عالی به قانون عمل کردم فقط گفتم خدایا هر چی خیرته من میخوام فقط لذت ببرم ، خودش اینجوری برد جلو .
یا رابطه ای که داشتم بخاطر کاری که داشتم انجام میدادم از بین رفت بعد هشت سال ، خدا رو شکر کردم و خدا میدونه که قراره یه فرشته در آینده نصیبم بشه کسی که از هر لحاظ هم فرکانس من و حتی عالی تر از خودم باشه و با هم از زندگی لذت ببریم و همش عشق و علاقه و زیبایی رو تجربه کنیم هیچ وقت نگفتم بخاطر شرایط خانوادگیم من حق ندارم فلان مدل دختر رو انتخاب کنم همیشه خودم رو لایق بهترین ها میدونستم و حالا که ثروت داره ماندگار میشه قطعا بهترین عشق دنیا به سمت من خواهد آمد و من رها و آزاد فقط از زندگی لذت میبرم خود خدا هوامو داره بهم خودش قول داده که تو کاراتو اوکی کن ، تازه خودش گفت کاراتم اوکی میکنم تو هیچ کاری نمیخواد بکنی فقط حالتو خوب نگه دار من خودم بهت میگم چیکار کن و من آزاد و رها با فایل های زیبای استادم گوش میکنم به جان و دلم تا بشنوم صدای نجوای خدای بزرگم را
سلام استاد جانم و مریم جان زیبایم الهی قربونت برم که چقدر توی این فایل میخواین بهمون بگید که بابا نکنید اینکارو با خودتون من اکه بخوام از اتفاقات و معجزاتی که برام پیش میاد آنی که باور دارم هرچه هست در دستان اوست دفترها میشه اینقدر که هر اتفاقی میوفته قاه قاه میخندم و میگم دمت گرم اوسا میدونستم و اینم متوجه شدم که ما باید همیشه در معرض این یادآوریها باشیم چون انسان زود فراموش میکنه وقتی با یه چالشی روبرو میشه تمام باورها میریزه بهم هول میکنه یادش می ره من خودم رو میگم که گرچه همیشه سعی میکنم شرک نورزم اما گاهی چنان زیر پوستی یه جایی میاد بالا که فقط شوک میشم مثلاً فال آخر رو که کوش دادم چنان منقلب شدم که اومدم تمام فایلهای باورهای توحیدی رو از اول شروع کردم گوش دادن که یادم بمونه . تا یادم میاد همیشه چهارشنبه که میشد بهم میگفتن سید دورو ور تو نباید بچرخیم میگیرتت و من همیشه تعجب میکردم من که عصبی نیستم چرا اینقدر برای من تکرارش میکنند که به واقعیت زندگی من تبدیل بشه . شاید هم در اون زمان شد اینو که گفتید یه دفعه یادم اومد خنده ام گرفت عاشقتونم ، آرزوی دیدنتون رو دارم اما به خودم قول دادم به زودی ببینمتون پایدار باشید
به نام خدا
خدایا آنچه دارم از آن توست
شرک یعنی قدرت دادن به عوامل بیرونی
خیلی از ما ها برای اینکه حرکت نکنیم یا وقتی کاری نتیجه نمیده بهونه بیاریم میگیم یه عامل بیرونیه
ولی همه چیز در درونه جهان آیینه درون ماست
ما باید قدرت رو به خدا بدیم اونه که رب آسمان ها و زمینه اونه یکتای مقتدره اونه که قدرت جهان در اختیارشه
میدونی چرا خداوند شرک رو نمیبخشه چون ما می استیم میگیم ببین ژنتیک نمیذاره دولت نمیذاره بابام نذاشت اون وقت رها میکنیم و چون خدا دنبال پیشرفت و گسترش جهان است این با قانون خداوند ناسازگار است
به خدا همه چیز باور همه چیز در دستان خداوند است چیزهایی که باور میکنی رو میبینی پس آنچه درسته رو باور کن و بپذیر کاری نداشته باش که فلان آدم دانشمند چی میگه
فقط خداست که تعیین کننده اتفاقات ماست و هر خیری که به ما میرسه از طرف اونه
خدایا شکرت خدایا شکرت