اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
زمانی که باور به تاثیر عوامل بیرونی مثل ژنتیک و….. چه نتیجه ای در زندگیتان گرفتید؟
میگم که:
قبل از اینکه با استاد عزیزم که پدر این خانواده بزرگ هستن آشنا بشم وهم خانواده شما عزیزان بشم
به مسئله ژنتیک اعتقاد خیلی زیادی داشتم
یکی از باورهای من در ژنتیک موضوع چاقی در همه افراد فامیل بود
مادربزرگم و خاله مادرم و دختر و پسرهاشون همگی چاق بودند و هستند مخصوصا چاقی شکمی
خودمم همین طور چاق بودم مخصوصا چاق شکمی اما من دوست داشتم اندام زیبایی داشته باشم
و شکمم کوچیک باشه
واقعا توی هر مجلسی که شرکت میکردم خجالت میکشیدم🫣 از جام بلند شم مخصوصا توی عروسی ها
وقتی این موضوع رو به خواهرام میگفتم اونا میگفتن تو که چاق نیستی فلانی روببین از توچاق تره اون موقع دور شکمم 114سانت بود به نظر اونا من چاق نبودم اما من خیلی رنج میبردم واون لباسهایی که دوست داشتم نمیتونستم بپوشم توی خیابان که راه میرفتم همش چادرمو میکشیدم جلو که شکمم معلوم نشه
واین رنج وبی اعتماد بنفسی نتایجی بود که من از این باورها گرفتم که میگفتن مادیگه ژنتیکی اینجوری هستیم ما نسل درنسل چاق بودیم مخصوصا شکمهامون واین باور روهم توی مغز من کرده بودند که هیچ کاریش نمیشه کرد
دیگه اوضاع برام خیلی سخت شده بود واین باورهای شرک آلوده ژنتیکی من به احساسهای ناتوانی وتغییر اون شرایط سخت رسانده بود
از بس این حرفهای شرک آلود رو شنیده بودم وباور کرده بودم که حتی یک بار هم برای گرفتن رژیم و ورزش کردن اقدام نکردم
از وقتی با استاد عزیزم و بانو جانم آشنا شدم بیشترین جوابهای سوالهامون از طرف خدا بواسطه این دوعزیز گرفتم
یه روز از خدا پرسیدم چطوری میتونم به اندام دلخواهم برسم واقعا از ته دلم باهاش صحبت کردم
چون یه مشکل هم داشتم هرموقع میرفتم دکتر بهم میگفتن باید وزنتو بیاری پایین منم که باور کرده بودم به هیچ وجه وزن من پایین نمیاد مادیگه ژنتیکی چاقیم
وقتی که استاد برای آماده کردن دوره قانون سلامتی به تنپا سفر کرده بودند واون فایلی که درمورد ماشین فورد گذاشتن یهو دیدم استاد چقدر تغییر کردند حالا اون موقع اوایل دوره بود خبر از این موقع استاد نداشتم
واقعا از صمیم قلبم از خداخواستم من هم کمک کنه که بتونم وزنمو پایین بیارم اون موقع استاد درمورد دوره جدید صحبت نکرده بودند
وقتی دوره قانون سلامتی توسط استاد معرفی شد
وتغییرات استاد عزیزم رو دیدم گفتم خدایا شکرت جواب این سوال هم از این طریق گرفتم پس منم میتونم
وبطرز معجزه آسایی دوره رو خریدم وبا تعهد کامل شروع کردم
من از طریق صحبتها وانگیزه ای که استاد میفرمودند تونستم باورهای توحیدی رو جایگزین باورهای شرک آلود خودم کنم
چون مطمعن بودم که این پاسخ سوالم از طرف خداست بواسطه استاد عزیزم
این نگاه توحیدی چنان تغییراتی درمن ایجاد کرد که برای خیلیها غیر قابل باور هست و هر موقع منو میبینن بهم میگن واقعا چطوری ایجوری شدی
از لحاظ جسمی که بگم 76کیلو بودم الان 53کیلو هستم تمام اون لباسهایی که دوست داشتم حالا دیگه میتونم بپوشم اندامم بسیار عالی شده وچنان بااعتماد بنفس توی خیابان راه میرم انگار شاهزاده هستم توی مجالس با خیال راحت میرم واز اون لحظات لذت میبرم از وقتی به اندام دلخواهم رسیدم غیراز ممکنه که پامو از دربزارم بیرون وشخصی ازم نپرسه که چقدر لاغر شدی واقعا چطوری مگه میشه
اونایی که چاقن میگن ما اراده ی تورو نداریم ماهرگز نمیتونیم مگه میشه این برای ما امکان پذیر نیست ومن هرروز شاهد این باورهای شرک
آلودهستم
تمام اعضای خانواده وفامیل وقتی متوجه شدند سبک غذاییمو تغییر دادم همگی میگفتن نه این کارو نکن مربض میشی، میگفتن فلانی رو ببین رژیم گرفته یه مقداروزنش اومده پایین حالا ببین چه مریضیهایی گرفته نکن این کارو میخوای لاغر بشی ده تا درد دیگه میگیری
چون بهشون نگفته بودم این فقط یه شیوه راحته این فقط سبک صحیح غذایی هستش
چون باورهای شرک آلود زیادی درونشون میدیدم
گفتم بهشون رژیم گرفتم حالا دیگه خیلیها باورشون نمیشه میگن آخه مگه میشه بدون ورزش کردن واون همه چربی خوردن آدم لاغر بشه اونا فکر میکنن این چربیها با اون چربی که خودشون میخورن یکی هست همش میگن مگه میشه
بعضی ها میگن تو داری یه قرص میخوری ولی به ما نمیگی از کجا تهیه کردی
چون من اولین بارم هست که بااین شیوه پیش میرم وبه این نتایج رسیدم وبه خاطر اون باورهای شرک آلود که همش توی ذهنم بود که نمیشه وژنتیکیه تا بحال رژیم نگرفته بودم،
بعضی ها میگفتم ما زیاد این راهو رفتیم چندماهه اول خوبه دوباره برمیگری
حالا همه ی فامیل ودوست وآشنا یک ساله منتظرن که من مریض شم ویا دوباره چاق بشم،
5اردیبهشت1401دوره رو تهیه کردم امروز 23تیرماه 1402 هستش
ومن خیلی خوشحالم بینهایت خوشحالم
خدارو صدها هزار مرتبه شکر میکنم که منو بااستاد عزیزم وبانو جان دلم آشنا کرد
خداروشکر که با این نگاه توحیدی به این اندام رویایی رسیدم
خر خر شبانه قطع شده زانو درد ومچ دردم کامل خوب شده
کبد چربم کامل خوب شده
کلیه سنگ ساز که سالی چندبار درگیر بیمارستان بودم کامل خوب شده
مشکل زنانه که خدامیدنه که اصلی ترین مشکلم بود کامل کامل خوب شده
راستی سر دردهای زیاد میگرنی اینو همین الان یادم افتاد واقعا من اصلا سر درد ندارم الان که فکرشو میکنم همون از هفته های اول سر دردم قطع شد چشم دردهم داشتم که خوب شده کامل
دائم کاهش فشار خون وکاهش قند داشتم اونم به لطف پروردگار واستاد عزیزم خوب شد وچندین درد ومشکل دیگه که همون روزهای اول خوب شدن وحالا دیگه یادم نیست راستی از لحاظ اخلاق هم خیلی خیلی تغییر کردم
خداروشاهد میگیرم که وقتی دارم اینارو مینویسم از خوشحالی توی پوست خودم نمیگنجنم
خدایا شکرت
از جسارت که دیگه نگم
یه کارهایی میکنم یه جاهایی میرم یه کلاسهایی ثبت نام میکنم که واقعا بعضی ها اصلا نمیتونن باور کنن که من این حرکتهارو بزنم به خاطر اینکه اذیت نشن بعضی هاشو بهشون نمیگم وقایم میکنم
این بود بخشی از تغییرات من بعد از این که اون باورهای شرک آلود روکنارگذاشتم 🫣 وبا نگاه توحیدی شاهد این همه تغییرات درزندگیم شدم🫡
خداروشکر میکنم
واز استاد عزیزم وبانو مریم جان عزیزم بی نهایت سپاسگزارم
از شما دوستان عزیزم که وقت گذاشتید ومطالب روخوندید سپاسگزارم
سلام به دوستان و اساتید برجسته قبل از صحبت اینو بگم که استاد چقدر ماشاالله خوشتیپ هستید استاد شما خیلی به آرامش من توی زندگی کمک کردید یکی از عوامل چشم زخم بود که این هم شرک هست قبلاً همیشه دلم میخواست بدون ترس و لرز موفقیت هام رو نشون بدم و با لذت در موردشان حرف بزنم ولی این اتفاق نمی افتاد چون میترسیدم چون ترس داشتم که اونها رو از دست بدم من چه جوری باهاش مقابله کردم اومدم با همه احساس بدم از شرایط خوب خودم تعریف کردن بعد دید اتفاقی نیافتاده و گفتم دیدی چیزی نیست باز بیشتر از شرایط خوب خودم تعریف کردم و تا کم کم ترسهام ریخت و الان هم ترس دارم ولی خیلی کمتر و اگه هر اتفاق ظاهر بد هم بیافتد به چشم زخم ربطش نمیدم
و 1000بار از شما بابت ایجاد این دیدگاه سپاسگزارم
یا مسئله امنیت من هشت ماه پیش به یک شهر دیگه مهاجرت کردم و به امنیت این شهر توجه کردم حتی برای این تمرین سوییچ ماشین رو به مدت 2 ساعت روی ماشین گزاشتم و باور اعتماد به امنیت رو در خودم تقویت کردم و اینجوری باورم رو تقویت کردم و با وجود این کارها خیلی آرامش من بیشتر شده همه خیلی تعجب میکنن ولی تا حدودی بازی باور سازی رو از شما یاد گرفتم خدارو بینهایت سپاسگزارم که در مسیر شما قرار گرفتم خدایا شکرت بینهایت سپاسگزارم
خدا رو شکر که دوباره تونستم اینجا کامنت بذارم! سپاس از این زندگی معرکه!
مدتهاست با این کلمه ژنتیک مشکل دارم! خدا را شکر که اینطور فکر میکنم. مابقی چیز هایی هم که فرمان را از دست آدم در میآورند و بدست عوامل بیرونی میسپرند، از همین جنس هستند.
ولی، هر وقت بخواهم تنبلی پیشه کنم و بدرد نخور بشوم، به افکار شرک آلود پناه میبرم: آهان، این نذاشت، تقصیر اون بود!.
توی این سایت که میایم ، دور و بری ها همه آدم حسابی هستند و با هم، با این مدل فکر جلو میرویم و امان از اینکه دور و بری ها زیادی تنبل باشند!
خوب، تنبلی بزرگترین درد است از نظر من. همان چیزی که شرک را سر و شکل میدهد! دنبال عامل بیرونی میکردی تا خودت را تبرئه کنی….خودت بودی بابا! خودت بودی!!
به همین خاطر است که وقتی کارهایم را با گوگل کیپ لیست میکنم و یکی یکی تیک میزنم، حالم بسیار بهتر از وقتی است که باری به هر جهت، وقت را هدر میدهم. توی تمرین قسمت دوم قدم سوم درست فکر کرده بودم، مشکل من، فس فس کردن و هدر دادن وقت بود! این چیزی بود که زیر فرش چپانده بودم!
چه با حال! چه چیز خوبی به خودم ثابت کردم.
عرض کنم، وقتی مدیریت درست زمان دارم، خود بخود توحیدی تر فکر میکنم و کارهای بیشتری از پیش میبرم. فکر کنید: مدیریت خراب زمانی و تنبلی، حتی انجام تمرین ستاره قطبی را هم به تعویق میاندازد!!
اما هر کاری تا بحال از پیش برده ام، هر کار خوب و قابل افتخاری که فکرش را بکنید، با استمرار و استمرار و ایمان سازنده استمرار بدست آورده ام، مثل 25 سال ورزش روزانه که کلک چند بیماری عصبی مرا کند یا استمرار در تمرکز بر نکات مثبت که رابطه با خانواده ام را ظرف 2 سال،طلایی کرد!
خدا به من کمک کند تا ریشه تنبلی را برای همیشه بکنم و مومن و توحیدی بشوم. تمام وقت حضور ذهن و تقوا داشته باشم. تقوا به معنایی که سید حسین عباسمنش گفت…یعنی بتوانم ذهنم را روی چیزهای مثبت بگذارم و از پرتگاههای ذهن مشرک ، حذر کنم.این چیزی هست که سایت عباسمنش دارد در انجام آن به من انگیزه میدهد… انگیزه و انگیزه!
خیلی دوستت دارم استاد
راستی، چیزی یادم آمد: بچه ها، من دوره قانون سلامتی را ندارم، ولی با چیزهایی که جسته و گریخته از استاد شنیده ام و تجربیات خودم، سه روز در هفته، صبحانه آبگوشت میخورم! نتیجه اش در تامین انرژی بدن و سرحال بودن که عالی بوده. امیدوارم هر چه زودتر بتوانم این دوره معرکه را تهیه کنم.
خدایی که تمام عوامل و وسایل هستی رو مسخر و در اختیار ما گذاشت که ما خالق شرایط زندگیمون باشیم
امروز و در این فایل چه پرده برداری بزرگی شد از بزرگترین پاشنه آشیل زندگی انسانها
شرک
شریک قرار دادن عوامل مختلف برای زیر سوال بردن خلیفه اللهی و جانشینی ادم در روی زمین
من خودم به شخصه چقدر دچار این شرک بودم و کماکان هستم که شرایط محیطی داره روی من اثر میذاره که نتونم به خواسته هام برسم
چقدر ایمانمون ضعیف شده نسبت به دوران کودکی
که اون موقع ها چقدر گوهر وجودمون شفاف بوده و خیلی از نمیشه ها در ذهن و مغزمون تعریف نشده بود و چقدر راحتر به خواسته های کوچیکمون میرسیدیم و هر چه بزرگ تر شدیم آلوده تر به نشدن ها شدیم و کار برامون سختر و سختر شد تا بعضی از آرزوهمون رو کلا بیخیال شدیم
خدا اگر شرک رو نمیبخشه حق داره چون فقط به انسان حق خلق زندگیشو داده در بین تمام آفریده هاش و ما با شرک داریم خرابش میکنیم
تمام این باورهای غلط کم و بیش منو آلوده خودش کرده
خیلی باید روی خودم و عزت نفسم کار کنم و ذهنمو بزرگتر کنم تا بتونم روی شرک درونم تاثیر بذارم و کم رنگش کنم
چقدر حال آدم رو خوب میکنه این فایل ها
چقدر ضمیر ناخوآگاه رو روشن میکنه
چقدر امید میده برای تغییر
اینکه ما خالق شرایط و حال و احوالات خودمون هستیم چه احساس قدرت و بزرگی بهمون میده و باعث امید به ادامه راه زندگی میشه
برای صحبتاتون توی این فایل یک مثال خیلی خیلی خوب از زندگی خودم دارم که الان در سال ششم تجربه اش هستم و شده اساسی ترین پاشنه آشیل من یعنی روابط
حدودا 8 9 سال پیش در سنین 15 16 سالگی من از نظر عزت نفس در روابط با جنس مخالف خیلی عالی بودم یعنی من وقتی توی گروه های تلگرامی یا توی خیابون حتی، دست روی دختری میذاشتم میدونستم تا 90 درصد قضیه حله و من میتونم با اون شخص ارتباط برقرار کنم بخاطر باور های درستی که داشتم و ناخودآگاه بود، زمانی که یک فرد رو انتخاب کردم توی ذهنم برای یک عمر و باهاش ارتباط گرفتم و رابطه عاطفی ما خیلی خیلی بالا گرفت و خیلی خوب و تکاملی همه چی پیش رفت تا اینکه من مشرک شدم و توجهم از روی خودم برداشته شد، الان میتونم بگم توجهم برداشته شد اون زمان ناخودآگاه اصلا همه چی رو بسته به عوامل بیرون میدونستم، به هر حال کاره من بجایی کشید که من اون شخص رو واقعااااا واقعااااا خدای زندگیم میدونستم، گفتگو های ذهنیم رو شبا یادمه قشنگ، میگفتم خدایا این دختر خیلی خوبه و من میپرستمش، من عاشقش نیستم من این آدمو میپرستمش ازم نیگیریش یوقت که بیچاره میشم، من حتی مهاجرتم از شهر زادگاهم به تهران هم بخاطر همون دختر بود که جزئیاتش الان ربطی به این فایل نداره، در نتیجه چرخش افکارم به شرک کاره من به جایی کشید که اواخر رابطه کسی که شبا زنگ میزد صدای منو فقط بشنوه افتاده بود دنبال بهانه که منو از زندگیش بیرون کنه منم همه کارای مهاجرتم از شهرم انجام شده بود و دقیقا جدایی با ذلتی که برام اتفاق افتاد همزمان شد با مهاجرتم به شهر غریب و دنیای جدید اما دلیل این مهاجرت دیگه تو زندگیم نبود، خلاصه بعد اون اتفاق من در روابط تا همین الان که دارم زیر این فایل مینویسم نتونستم دیگه احساسی رو تجربه کنم که آدما بهش میگن عشق، الان از عید که دارم روی دوره شیوه حل مسائل کار میکنم کم کم و تکاملی سعی بر قدم برداشتن برای حل این مسئله ام کردم، اولین قدمم شروع ورزش بود، من در 6 سال اخیر به تناسب اندامم فکر هم نکردم چون در نبود یک شخص من دلیلی نمیخواستم واسه تناسب اندام و باور نداشتم و ندارم که من میتونم یه بار دیگه وارد رابطه عاطفی بشم، هم زمان که احساس کردم نشتی باوره لیاقتم بدنم و استایلم هست و راجع بهش اقدام عملی کردم خداوند بهم فهموند که اینم شرک بود ولی چون قدم برداشتی بهت میگم، نه اینکه به این نتیجه برسم ورزش و تناسب اندام بده ها هنوزم باشگاه رو میخوام ادامه بدم، منتهی فهمیدم که بابا قبل هر اقدام ببین با چه باوری داری انجامش میدی. وقتی من در راستای ایده ای که فکر میکردم درسته اقدام عملی کردم خداوند با نشونه ها بهم نشون داد که قضیه مال باور هاته حتی اگه اندامتم به اون چیزی که تو فکرته برسونی قضیه درونیه نه بیرونی. آدمهایی رو تو خیابون، محل کارم، تو رفیقام میبینم که یکی اندامش مثل منه، رابطه بی نظیر یکی از نظر ظاهری همه چی تمام ولی رابطه ای به معنای واقعی رابطه عاطفی در زندگیش وجود نداره، کار کردن روی باور هارو این روز ها خیلی خیلی بهتر از قبلم درک کردم و سعی دارم درکم رو عمل کنم که انشالله بیام و بنویسم در زمینه روابط چیارو پیدا کردم و نتیجه چی میشه
حالا مثال تجربه خوب از توحیدی عمل کردن:
من به واسطه اینکه از نوجوانی مشغول به کار بودم باورام راجع به اینکه درآمد به عنوان شغل و صنف ربطی نداره و شغل های زیادی از سن 13 سالگی عوض کردم، جوری که انگار تا 2 3 سال اخیر متوجه شده بودم من باید به یه شغلی علاقمند شم و هدفم از اون شغل رو در ذهن خودم تعیین کنم، از سال 99 افتادم در مسیر شغلی که تا سال گذشته تقریبا مطمئن شده بودم علاقه من این کاره و چون فکر میکردم سرمایه اولیه حتما میتونه عامل رشد من باشه توی 3 سال اخیر من بخاطر تامین سرمایه هی میرفتم سراغ شغل هایی که جامعه میگفتن زود پول میده خوب پول میده تا اینکه فهمیدم این از کمالگراییه منه من تمام مولفه هایی که نیاز دارم برای حرکت در شغلم رو دارم، خلاصه حاضر شدم با هزینه ایاب و ذهابم هم برم یه جا شاگردی کنم که صحبت از این شده من با حقوق پایه وزارت کاری و پورسانت کار کنم در مهارت مورد علاقم، جایی که من قدرت رو به فقط به خدا دادم خداهم معجزه نشون داد، فرمول در همه زمینه ها یکیه فقط باید وقت بذاریم ترمز هارو بشناسیم کوچکترین عمل رو که برای ذهنمون قابل باوره انجام بدیم بعد قدم های بعدی رو خدا هم میگه هم در های معجزه باز میشه که واقعا نمیتونم توی کلمات توصیفش کنم
دقیقاً این فایل جوابی بود برای حل مسئله من که باید صد هزار بار گوش کنم ،تا یکم این باورهایی که مثل سیمان در ذهنم رشد کرده،آرام آرام خورد بشه البته که یک شبه این باورها بوجود نیومده و که بگم الان فهمیدم خوب چرا اوضاع تغییر نمیکنه !!
این باورهاحاصل شنیدن بارها بارها و دیدن افراد و نتایج نزدیکانم است پول خیلی کمه ،نمیشه دیگه پس انداز کرد،خرج گرونه همه چیز گرونه،مردم خوب پول میگرن ولی خرج نمیکنن،مشتری کمه،پول زیر پای فیل باید دربیاد،همین که زنده باشیم بسه نخواستیم ثروتمند باشیم !!!!خوب همین نمیزاره یه قدم بریم جلو
به خودم میگم که گیر کردم تو شرک و عوامل بیرونی تو زندگیم
من و اکثر افراد فکر میکردیم که تو ایران نمیشه از شغل خودمون یا توانایی هامون پول بسازیم اکثرا هم شغل دیگران از نظرم پول ساز بود
حالا تو شغل خود من که چندین سال هست کارمیکنم میگفتم غیرقانونی است و خیلی گیر میدن تو ایران سخت میشه کار کرد تو کشورهای دیگه راحت تر و بیشتر میشه پول ساخت اگه برم همه چیز درست میشه و این کار رو هم کردم
من این رو خیلی شنیدم که پول نیست ،اصلا ما شانس نداریم خدا واسه ما نمیخواد ما خانوادگی اینجوری هستیم
ای کاش تو کشور دیگه به دنیا اومده بودیم ثروتمند میشدیم
اگه پدر مادر من حمایت میکردن اینجوری نمیشد
آقا اینها همه شده نتیجه اش کمبود برای من
جالبه من نمیدونستم این آنقدر مخفی شده در ذهنم
مهاجرت کردم تو یه کشور دیگه کارم رو شروع کردم
بعد از کلی سختی و مقاومت
الان بعد سه سال حالا میگم تو ایران بیشتر پول میدن واسه این حرفه اینجا نمیشه به این راحتی پول ساخت
واز همه جالب تر الگو نشونم میده که تو ایران چقدر راحت پول میسازن
منطق میگه الان اوضاع فرق کرده مردم توانایی مالیشون تو ایران رفته بالا اگه میموندی الان ببین چه پولی میساختی
عجب گیری کردیم از این ذهن یه بیماری داره به اسم (خودفریبی)
و میبینم امروز اوضاع من از لحاظ مالی تو یه سطح متوسط مونده چندساله و حتی ضعیف ترم شدم
و باز دلایل عوامل بیرونی هست که نمیزاره من از لحاظ مالی رشد کنم
و یه مسیر تکراری دو قدم جلو چهار قدم به عقب رو دارم تجربه میکنم
فکر میکنم به این نتیجه رسیدم برم یه شخم اساسی به روانشناسی ثروت یک و دو بزنم تا پیدا کنم ریشه های این کمبود رو …
این دوره ها رو باید هزاران بار گوش داد مثال پیدا کرد و عمل کنیم
من مشتاقانه پذیرای تغییرات درونی خودم هستم و به این مسیر تغییر ادامه میدم
اگر نتایج دلخواه نیست حتماً من کم روی خودم کار کردم نیاز هست که بیشتر عوامل بیرونی رو بشناسم و تغییرشون بدم با باورهای مناسب
به زودی از نتایجم هم براتون مینوسم،خداروشکر که عضو این خانواده عزیز عباس منش هستم
خداوند را سپاس گزارم برای این فایل فوق العاده زیبا و از شما استاد عزیز که اینقد زیبا مسائل رو اموزش میدین تشکر میکنم خیلی اموزنده بود اون قسمت که میگین نگاه نکنین که فلان دانشمندان چی گفتن ببینین چه چیزی به شما کمک میکنه چه چیزی حال شما را بهتر میکنه کل فایل ها توحیدی هستن من لذت میبرم از دیدن هرکدومشون
که داره اموزش داده میشه و تلاش میشه برای اینکه قدرت رو از عوامل بیرونی بگیری و به خودت بدی
استاد باور شرک الودی که من دارم این هست که وقتی با فردی که جایگاه بالاتری نسبت به من داره و در واقع قدرتمند تر از من هست برخورد میکنم اعتماد به نفسم از بین میره
و در واقع قدرت رو از خودم میگیرم و میدم به اون شخص برای تاثیر گزاری توی زندگیم
و خدا رو فراموش میکنم و میگم اگه فالانی کارم رو درست نکنه نابود میشم و به فراوانی باور ندارم که اگه این شخص نشد بله خداوند کس دیگه ای رو سر راهت قرار میده برای اینکه این خواسته ات رو بهش برسی خداوند بینهایت دست داره که میتونه به تو کمک کنه وتو حتی اینو نفهمی
استاد جان سلام، مریم خانم مهربان سلام ، دوستان هم فرکانسی عزیزم سلام.
خدا رو شاکرم که بازم هدایتم شدیم به سمت زیبایی ها و بهترینها رو آرزو میکنم برای همه خانواده صمیمی عباس منش.
خدایا تنها و تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجویم.
استاد جان بسیار سپاسگزارم از خداوند مهربان که بعد از سالها که در اعتقادات مذهبی اشتباه بودم و به قول معروف پشت به خورشید حرکت میگردم، و شرک خفی داشتم ، مرا به سمت نور و توحید هدایت کرد و با شما آشنایم کرد،
از شما هم ممنونم که دستی شدید از دستان خداوند، برای هدایت به سمت نوحید.
استاد جان ، باور همه چیز انسان میشود، و باور هست که نتایج را به دست میآورد، وقتی این باور شرک آلود را در ذهنت درست میکنی ، که افرادی هستن که میتوانند تو را به خواسته هایت برسانند، به راحتی مشرک میشوی و قدرت را از صاحب اختیار عالم یعنی خداوند میگیری و به اشخاص دیگری این قدرت را میدهی، این اقسام باورهای شرک آلود در افراد مذهبی که من هم تا مدت ها قبل بودم ، بسیار است ، و میدیدم و میبینم که چه جور این باورهای غلط باعث شده که افراد از زندگی لذت نبرن و دائما در خرافات و فکرهای شرک آلود زندگی کنن، و زندگی را برای خودشان و اطرافیانشان در آور کنن.
توحید و یکتا پرستی ، سر آغاز لذت بردن از نعمتهای خداوند مهربان میباشد، همانطور که در قرآن فرموده که (من همه چیز را مسخر شما کردم )
من قبلا به واسطه این افکار شرک آلود که بسیار ریز بودن و به ظاهر دیده نمیشدن ، خیلی ضربه خوردم.
در اغلب موارد در زمینه مالی بود که اگر این افکار شرک آلود را نداشتم ، تحولات بزرگی را میتوانستم در زمینه مالی در زندگیم ایجاد کنم.
مثلا به واسطه شغلم قرار بود معامله بزرگی را ترتیب دهم و سود بسیاری بدست بیاورم، آمدم و شروع کردم روی افرادی که در این معامله نقش داشتن حساب باز کردم و به قول استاد ، قدرت را دادم به عوامل بیرونی ،و نتیجه معامله به شکست انجامید ، و این قانون خداوند است ، که اگر شرک بورزید دچار ناراحتی و گرفتاری میشوید.
شکر خدا دارم روی خودم کار میکنم و با تمام وجود خودم رو سپردم به دست صاحب اختیار عالم یعنی خداوند مهربان و به قول معروف تسلیم شدم، و مطمئن هستم که اتفاقات خوبی در راه است.
در آخر برای همه آرزوی سلامتی، شادی و ثروت و سعادت در دنیا و آخرت را خواستارم، آمین
بسم الله الرحمن الرحیم الملک القدس السلام المومن الوهاب الرزاق العلیم
سلام، سلامی به گرمی تابش آفتاب. سلامی پاک و زلال به زلالی آب روان. سلامی از صمیم قلب از اعماق وجود از انتهای محبت به شما عزیزای دلم، عباد المخلصون.
شرک واژه ایست که چند صباحی ایست که به درک نسبی از آن رسیده ام و دریافتم تمام عمر مشرک بود و به خیال خودم مومن.
مردم آمریکا و اسرائیل و اروپا و روسیه و … همه مشرک و رانده شده از درگاه خدا که جایگاهی غیر از خُلد در جهنم ندارند و ما که خم و راست می شویم در صدر جنت فردوس و هم کلام با اولیا و بهشتیان خواهیم بود.
خدا را آفرینده ای می دیدم که ما را خلق کرده و فرستاده تو این دنیا که ما را به جون هم بندازه، و هر کس در این نبرد حق علیه باطل پیروز شود او را به بهشت برین رهنما شود و الباقی باید در آتش بسوزند بلکه گناهانشان پاک گردد و اجازه ورود به بهشت. و پارتی بازی میکند و فقط با پیامبرانش صحبت می کند.
و ما می مانیم و رئیس کشور و صاحبان قدرت و پدر و مادر و همسر و… که هر کدام یه جورایی افسار ما را گرفته و این سو و آن سومی برند و ما مانند پر کاهی در باد رقصانیم.
گاه که بر اثر تضاد دلمان برای خودمان به درد می آید، التماس امامان و پیامبران خدا کرده بلکه خدا دلش به رحم آید و اون مشکل را مرتفع سازد یا آن خواسته را برآورده.
هنوز متعجب از لطف خدایم با این همه شرک، چطور شمه ای از نسیم خنک و روح نواز توحید مرا مهمان کرد و لذت و شیرینی اش به من چشاند.
یکی از ملموس ترین شرک هایی که داشتم، ترس از همسر بود. این که اجازه ندارم بدون اون از خانه برم بیرون و…. بقیه اش را شما میدانید.
و از موقعه ای که روی توحید کار کردم اون هیولای وحشتناکی که از همسر در ذهنم ساخته بود تبدیل شد به یک دوستی که یه عمر کنارم بود و اون را نمیدیدم، دوستی که عاشقانه دوستم دارد و حاضر است جانش را فدایم کند.
این یکی از هزاران شرکی که داشتم بود، که چون نتیجه اش برایم واضح و روشن بود اون رو نوشتم، الباقی باید در شرایطش قرار بگیرم ببینم چه واکنشی خواهم کرد، آیا آنچه که در قلبم می گذرد میتوانم در عمل ثابت کنم. مثلا در دیدار یه منصب نظامی یا کشوری.
استاد تو را سپاس.
مریم جانم تو را سپاس. کاش دوربین 180 درجه می چرخید و ما چهره زیبا و نورانی ات را میدیدم مریم جان. دلم برای اون لبخند قشنگ ات تنگ شده.
دوستتان دارم.
در پناه حق روز به روز عاشق تر و شادتر و ثروتمند تر و مداراتان به منبع نزدیک و نزدیک تر شود. آمین
مردم آمریکا و اسرائیل و اروپا و روسیه و … همه مشرک و رانده شده از درگاه خدا که جایگاهی غیر از خُلد در جهنم ندارند و ما که خم و راست می شویم در صدر جنت فردوس و هم کلام با اولیا و بهشتیان خواهیم بود.
خدا را آفرینده ای می دیدم که ما را خلق کرده و فرستاده تو این دنیا که ما را به جون هم بندازه، و هر کس در این نبرد حق علیه باطل پیروز شود او را به بهشت برین رهنما شود و الباقی باید در آتش بسوزند بلکه گناهانشان پاک گردد و اجازه ورود به بهشت. و پارتی بازی میکند و فقط با پیامبرانش صحبت می کند.
و ما می مانیم و رئیس کشور و صاحبان قدرت و پدر و مادر و همسر و… که هر کدام یه جورایی افسار ما را گرفته و این سو و آن سومی برند و ما مانند پر کاهی در باد رقصانیم.!
حقا که لایق بهترینها هستید آفرین به این همه درک وعمل به قوانین
من در مورد عوامل بیرونی مشکل دارم به زبان میگم ولی در عمل نتوانستم درست عمل کنم چون باوران درست درست نشد هنوز رگه های شرک زیا وجود داره ولی به همان اندازه که تونستم درک وعمل کنم نتیجه گرفتم وقتی پا روی ترسناک گذاشتم نتیجه گرفتم وقتی از دستور پا زدن بی فایده دست کشیدم وتومل کردم نتیجه گرفتم وقتی فراموش کردم نا آرام شدم مسایل قبلی برگشتن ومن اقرار می کنم که حتی نیم درصد هم نتونستم خودم وباورامو درست کنم ولی نتایجی گرفتم که فقط خدا می دونه من چی میگم
من اومدم تا از یکی از موضوعاتی که همیشه فرا می کنم وله بعد موکول میکنم انجام بدم وغلبه کنم بر این رفتار وباور های پست سر آن که تو غلط املایی زیاد داری جمله سازییت خوب نیست برای چی ننویسی کسی نمی خونه اگه کسی آشنا در بیاد در مورد تو چی فکر می کنه با سپاس از شما استاد وهمه دوستان از خدا برای همچون درک وعمل و هدایت می خوام
غلط املایی رو بی خیال، میدونید چقدر خوشحالم که کامنت شما را میبینم؟
وقتی میبینم که شما با 2777 روز عضویت، مصداق کامل کار کردن لحظه به لحظه روی باور هستید به این زیبایی و قدرت، خودافشایی میکنید، چقدر به ادامه مسیر امیدوار میشوم؟
کامنت شما معرکه بود و امروز صبح حال مرا خوب کرد.
امیدوارم هر روز نتایجتان عالی تر و عالی تر شود. من یکی که منتظر کامنتهای معرکه شما هستم، چون حقیقی اند، حقیقی! و مستقیم به قلب میزنند!
به نام خدای مهربان
سلام به استاد عزیزم وبانو مریم جان
سلام به دوستان عزیزم
در جواب این سوال استاد که:
زمانی که باور به تاثیر عوامل بیرونی مثل ژنتیک و….. چه نتیجه ای در زندگیتان گرفتید؟
میگم که:
قبل از اینکه با استاد عزیزم که پدر این خانواده بزرگ هستن آشنا بشم وهم خانواده شما عزیزان بشم
به مسئله ژنتیک اعتقاد خیلی زیادی داشتم
یکی از باورهای من در ژنتیک موضوع چاقی در همه افراد فامیل بود
مادربزرگم و خاله مادرم و دختر و پسرهاشون همگی چاق بودند و هستند مخصوصا چاقی شکمی
خودمم همین طور چاق بودم مخصوصا چاق شکمی اما من دوست داشتم اندام زیبایی داشته باشم
و شکمم کوچیک باشه
واقعا توی هر مجلسی که شرکت میکردم خجالت میکشیدم🫣 از جام بلند شم مخصوصا توی عروسی ها
وقتی این موضوع رو به خواهرام میگفتم اونا میگفتن تو که چاق نیستی فلانی روببین از توچاق تره اون موقع دور شکمم 114سانت بود به نظر اونا من چاق نبودم اما من خیلی رنج میبردم واون لباسهایی که دوست داشتم نمیتونستم بپوشم توی خیابان که راه میرفتم همش چادرمو میکشیدم جلو که شکمم معلوم نشه
واین رنج وبی اعتماد بنفسی نتایجی بود که من از این باورها گرفتم که میگفتن مادیگه ژنتیکی اینجوری هستیم ما نسل درنسل چاق بودیم مخصوصا شکمهامون واین باور روهم توی مغز من کرده بودند که هیچ کاریش نمیشه کرد
دیگه اوضاع برام خیلی سخت شده بود واین باورهای شرک آلوده ژنتیکی من به احساسهای ناتوانی وتغییر اون شرایط سخت رسانده بود
از بس این حرفهای شرک آلود رو شنیده بودم وباور کرده بودم که حتی یک بار هم برای گرفتن رژیم و ورزش کردن اقدام نکردم
از وقتی با استاد عزیزم و بانو جانم آشنا شدم بیشترین جوابهای سوالهامون از طرف خدا بواسطه این دوعزیز گرفتم
یه روز از خدا پرسیدم چطوری میتونم به اندام دلخواهم برسم واقعا از ته دلم باهاش صحبت کردم
چون یه مشکل هم داشتم هرموقع میرفتم دکتر بهم میگفتن باید وزنتو بیاری پایین منم که باور کرده بودم به هیچ وجه وزن من پایین نمیاد مادیگه ژنتیکی چاقیم
وقتی که استاد برای آماده کردن دوره قانون سلامتی به تنپا سفر کرده بودند واون فایلی که درمورد ماشین فورد گذاشتن یهو دیدم استاد چقدر تغییر کردند حالا اون موقع اوایل دوره بود خبر از این موقع استاد نداشتم
واقعا از صمیم قلبم از خداخواستم من هم کمک کنه که بتونم وزنمو پایین بیارم اون موقع استاد درمورد دوره جدید صحبت نکرده بودند
وقتی دوره قانون سلامتی توسط استاد معرفی شد
وتغییرات استاد عزیزم رو دیدم گفتم خدایا شکرت جواب این سوال هم از این طریق گرفتم پس منم میتونم
وبطرز معجزه آسایی دوره رو خریدم وبا تعهد کامل شروع کردم
من از طریق صحبتها وانگیزه ای که استاد میفرمودند تونستم باورهای توحیدی رو جایگزین باورهای شرک آلود خودم کنم
چون مطمعن بودم که این پاسخ سوالم از طرف خداست بواسطه استاد عزیزم
این نگاه توحیدی چنان تغییراتی درمن ایجاد کرد که برای خیلیها غیر قابل باور هست و هر موقع منو میبینن بهم میگن واقعا چطوری ایجوری شدی
از لحاظ جسمی که بگم 76کیلو بودم الان 53کیلو هستم تمام اون لباسهایی که دوست داشتم حالا دیگه میتونم بپوشم اندامم بسیار عالی شده وچنان بااعتماد بنفس توی خیابان راه میرم انگار شاهزاده هستم توی مجالس با خیال راحت میرم واز اون لحظات لذت میبرم از وقتی به اندام دلخواهم رسیدم غیراز ممکنه که پامو از دربزارم بیرون وشخصی ازم نپرسه که چقدر لاغر شدی واقعا چطوری مگه میشه
اونایی که چاقن میگن ما اراده ی تورو نداریم ماهرگز نمیتونیم مگه میشه این برای ما امکان پذیر نیست ومن هرروز شاهد این باورهای شرک
آلودهستم
تمام اعضای خانواده وفامیل وقتی متوجه شدند سبک غذاییمو تغییر دادم همگی میگفتن نه این کارو نکن مربض میشی، میگفتن فلانی رو ببین رژیم گرفته یه مقداروزنش اومده پایین حالا ببین چه مریضیهایی گرفته نکن این کارو میخوای لاغر بشی ده تا درد دیگه میگیری
چون بهشون نگفته بودم این فقط یه شیوه راحته این فقط سبک صحیح غذایی هستش
چون باورهای شرک آلود زیادی درونشون میدیدم
گفتم بهشون رژیم گرفتم حالا دیگه خیلیها باورشون نمیشه میگن آخه مگه میشه بدون ورزش کردن واون همه چربی خوردن آدم لاغر بشه اونا فکر میکنن این چربیها با اون چربی که خودشون میخورن یکی هست همش میگن مگه میشه
بعضی ها میگن تو داری یه قرص میخوری ولی به ما نمیگی از کجا تهیه کردی
چون من اولین بارم هست که بااین شیوه پیش میرم وبه این نتایج رسیدم وبه خاطر اون باورهای شرک آلود که همش توی ذهنم بود که نمیشه وژنتیکیه تا بحال رژیم نگرفته بودم،
بعضی ها میگفتم ما زیاد این راهو رفتیم چندماهه اول خوبه دوباره برمیگری
حالا همه ی فامیل ودوست وآشنا یک ساله منتظرن که من مریض شم ویا دوباره چاق بشم،
5اردیبهشت1401دوره رو تهیه کردم امروز 23تیرماه 1402 هستش
ومن خیلی خوشحالم بینهایت خوشحالم
خدارو صدها هزار مرتبه شکر میکنم که منو بااستاد عزیزم وبانو جان دلم آشنا کرد
خداروشکر که با این نگاه توحیدی به این اندام رویایی رسیدم
خر خر شبانه قطع شده زانو درد ومچ دردم کامل خوب شده
کبد چربم کامل خوب شده
کلیه سنگ ساز که سالی چندبار درگیر بیمارستان بودم کامل خوب شده
مشکل زنانه که خدامیدنه که اصلی ترین مشکلم بود کامل کامل خوب شده
راستی سر دردهای زیاد میگرنی اینو همین الان یادم افتاد واقعا من اصلا سر درد ندارم الان که فکرشو میکنم همون از هفته های اول سر دردم قطع شد چشم دردهم داشتم که خوب شده کامل
دائم کاهش فشار خون وکاهش قند داشتم اونم به لطف پروردگار واستاد عزیزم خوب شد وچندین درد ومشکل دیگه که همون روزهای اول خوب شدن وحالا دیگه یادم نیست راستی از لحاظ اخلاق هم خیلی خیلی تغییر کردم
خداروشاهد میگیرم که وقتی دارم اینارو مینویسم از خوشحالی توی پوست خودم نمیگنجنم
خدایا شکرت
از جسارت که دیگه نگم
یه کارهایی میکنم یه جاهایی میرم یه کلاسهایی ثبت نام میکنم که واقعا بعضی ها اصلا نمیتونن باور کنن که من این حرکتهارو بزنم به خاطر اینکه اذیت نشن بعضی هاشو بهشون نمیگم وقایم میکنم
این بود بخشی از تغییرات من بعد از این که اون باورهای شرک آلود روکنارگذاشتم 🫣 وبا نگاه توحیدی شاهد این همه تغییرات درزندگیم شدم🫡
خداروشکر میکنم
واز استاد عزیزم وبانو مریم جان عزیزم بی نهایت سپاسگزارم
از شما دوستان عزیزم که وقت گذاشتید ومطالب روخوندید سپاسگزارم
سلام به دوستان و اساتید برجسته قبل از صحبت اینو بگم که استاد چقدر ماشاالله خوشتیپ هستید استاد شما خیلی به آرامش من توی زندگی کمک کردید یکی از عوامل چشم زخم بود که این هم شرک هست قبلاً همیشه دلم میخواست بدون ترس و لرز موفقیت هام رو نشون بدم و با لذت در موردشان حرف بزنم ولی این اتفاق نمی افتاد چون میترسیدم چون ترس داشتم که اونها رو از دست بدم من چه جوری باهاش مقابله کردم اومدم با همه احساس بدم از شرایط خوب خودم تعریف کردن بعد دید اتفاقی نیافتاده و گفتم دیدی چیزی نیست باز بیشتر از شرایط خوب خودم تعریف کردم و تا کم کم ترسهام ریخت و الان هم ترس دارم ولی خیلی کمتر و اگه هر اتفاق ظاهر بد هم بیافتد به چشم زخم ربطش نمیدم
و 1000بار از شما بابت ایجاد این دیدگاه سپاسگزارم
یا مسئله امنیت من هشت ماه پیش به یک شهر دیگه مهاجرت کردم و به امنیت این شهر توجه کردم حتی برای این تمرین سوییچ ماشین رو به مدت 2 ساعت روی ماشین گزاشتم و باور اعتماد به امنیت رو در خودم تقویت کردم و اینجوری باورم رو تقویت کردم و با وجود این کارها خیلی آرامش من بیشتر شده همه خیلی تعجب میکنن ولی تا حدودی بازی باور سازی رو از شما یاد گرفتم خدارو بینهایت سپاسگزارم که در مسیر شما قرار گرفتم خدایا شکرت بینهایت سپاسگزارم
سلاااام، عاشقتونم
خدا رو شکر که دوباره تونستم اینجا کامنت بذارم! سپاس از این زندگی معرکه!
مدتهاست با این کلمه ژنتیک مشکل دارم! خدا را شکر که اینطور فکر میکنم. مابقی چیز هایی هم که فرمان را از دست آدم در میآورند و بدست عوامل بیرونی میسپرند، از همین جنس هستند.
ولی، هر وقت بخواهم تنبلی پیشه کنم و بدرد نخور بشوم، به افکار شرک آلود پناه میبرم: آهان، این نذاشت، تقصیر اون بود!.
توی این سایت که میایم ، دور و بری ها همه آدم حسابی هستند و با هم، با این مدل فکر جلو میرویم و امان از اینکه دور و بری ها زیادی تنبل باشند!
خوب، تنبلی بزرگترین درد است از نظر من. همان چیزی که شرک را سر و شکل میدهد! دنبال عامل بیرونی میکردی تا خودت را تبرئه کنی….خودت بودی بابا! خودت بودی!!
به همین خاطر است که وقتی کارهایم را با گوگل کیپ لیست میکنم و یکی یکی تیک میزنم، حالم بسیار بهتر از وقتی است که باری به هر جهت، وقت را هدر میدهم. توی تمرین قسمت دوم قدم سوم درست فکر کرده بودم، مشکل من، فس فس کردن و هدر دادن وقت بود! این چیزی بود که زیر فرش چپانده بودم!
چه با حال! چه چیز خوبی به خودم ثابت کردم.
عرض کنم، وقتی مدیریت درست زمان دارم، خود بخود توحیدی تر فکر میکنم و کارهای بیشتری از پیش میبرم. فکر کنید: مدیریت خراب زمانی و تنبلی، حتی انجام تمرین ستاره قطبی را هم به تعویق میاندازد!!
اما هر کاری تا بحال از پیش برده ام، هر کار خوب و قابل افتخاری که فکرش را بکنید، با استمرار و استمرار و ایمان سازنده استمرار بدست آورده ام، مثل 25 سال ورزش روزانه که کلک چند بیماری عصبی مرا کند یا استمرار در تمرکز بر نکات مثبت که رابطه با خانواده ام را ظرف 2 سال،طلایی کرد!
خدا به من کمک کند تا ریشه تنبلی را برای همیشه بکنم و مومن و توحیدی بشوم. تمام وقت حضور ذهن و تقوا داشته باشم. تقوا به معنایی که سید حسین عباسمنش گفت…یعنی بتوانم ذهنم را روی چیزهای مثبت بگذارم و از پرتگاههای ذهن مشرک ، حذر کنم.این چیزی هست که سایت عباسمنش دارد در انجام آن به من انگیزه میدهد… انگیزه و انگیزه!
خیلی دوستت دارم استاد
راستی، چیزی یادم آمد: بچه ها، من دوره قانون سلامتی را ندارم، ولی با چیزهایی که جسته و گریخته از استاد شنیده ام و تجربیات خودم، سه روز در هفته، صبحانه آبگوشت میخورم! نتیجه اش در تامین انرژی بدن و سرحال بودن که عالی بوده. امیدوارم هر چه زودتر بتوانم این دوره معرکه را تهیه کنم.
خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید.
به نام خدایی که ما رو خالق زندگیمون کرد
خدایی که تمام عوامل و وسایل هستی رو مسخر و در اختیار ما گذاشت که ما خالق شرایط زندگیمون باشیم
امروز و در این فایل چه پرده برداری بزرگی شد از بزرگترین پاشنه آشیل زندگی انسانها
شرک
شریک قرار دادن عوامل مختلف برای زیر سوال بردن خلیفه اللهی و جانشینی ادم در روی زمین
من خودم به شخصه چقدر دچار این شرک بودم و کماکان هستم که شرایط محیطی داره روی من اثر میذاره که نتونم به خواسته هام برسم
چقدر ایمانمون ضعیف شده نسبت به دوران کودکی
که اون موقع ها چقدر گوهر وجودمون شفاف بوده و خیلی از نمیشه ها در ذهن و مغزمون تعریف نشده بود و چقدر راحتر به خواسته های کوچیکمون میرسیدیم و هر چه بزرگ تر شدیم آلوده تر به نشدن ها شدیم و کار برامون سختر و سختر شد تا بعضی از آرزوهمون رو کلا بیخیال شدیم
خدا اگر شرک رو نمیبخشه حق داره چون فقط به انسان حق خلق زندگیشو داده در بین تمام آفریده هاش و ما با شرک داریم خرابش میکنیم
تمام این باورهای غلط کم و بیش منو آلوده خودش کرده
خیلی باید روی خودم و عزت نفسم کار کنم و ذهنمو بزرگتر کنم تا بتونم روی شرک درونم تاثیر بذارم و کم رنگش کنم
چقدر حال آدم رو خوب میکنه این فایل ها
چقدر ضمیر ناخوآگاه رو روشن میکنه
چقدر امید میده برای تغییر
اینکه ما خالق شرایط و حال و احوالات خودمون هستیم چه احساس قدرت و بزرگی بهمون میده و باعث امید به ادامه راه زندگی میشه
بنام خداوند یکتا
سلام استاد عزیزم و مریم بانوی عزیز
سلام به خانواده عباسمنش
برای صحبتاتون توی این فایل یک مثال خیلی خیلی خوب از زندگی خودم دارم که الان در سال ششم تجربه اش هستم و شده اساسی ترین پاشنه آشیل من یعنی روابط
حدودا 8 9 سال پیش در سنین 15 16 سالگی من از نظر عزت نفس در روابط با جنس مخالف خیلی عالی بودم یعنی من وقتی توی گروه های تلگرامی یا توی خیابون حتی، دست روی دختری میذاشتم میدونستم تا 90 درصد قضیه حله و من میتونم با اون شخص ارتباط برقرار کنم بخاطر باور های درستی که داشتم و ناخودآگاه بود، زمانی که یک فرد رو انتخاب کردم توی ذهنم برای یک عمر و باهاش ارتباط گرفتم و رابطه عاطفی ما خیلی خیلی بالا گرفت و خیلی خوب و تکاملی همه چی پیش رفت تا اینکه من مشرک شدم و توجهم از روی خودم برداشته شد، الان میتونم بگم توجهم برداشته شد اون زمان ناخودآگاه اصلا همه چی رو بسته به عوامل بیرون میدونستم، به هر حال کاره من بجایی کشید که من اون شخص رو واقعااااا واقعااااا خدای زندگیم میدونستم، گفتگو های ذهنیم رو شبا یادمه قشنگ، میگفتم خدایا این دختر خیلی خوبه و من میپرستمش، من عاشقش نیستم من این آدمو میپرستمش ازم نیگیریش یوقت که بیچاره میشم، من حتی مهاجرتم از شهر زادگاهم به تهران هم بخاطر همون دختر بود که جزئیاتش الان ربطی به این فایل نداره، در نتیجه چرخش افکارم به شرک کاره من به جایی کشید که اواخر رابطه کسی که شبا زنگ میزد صدای منو فقط بشنوه افتاده بود دنبال بهانه که منو از زندگیش بیرون کنه منم همه کارای مهاجرتم از شهرم انجام شده بود و دقیقا جدایی با ذلتی که برام اتفاق افتاد همزمان شد با مهاجرتم به شهر غریب و دنیای جدید اما دلیل این مهاجرت دیگه تو زندگیم نبود، خلاصه بعد اون اتفاق من در روابط تا همین الان که دارم زیر این فایل مینویسم نتونستم دیگه احساسی رو تجربه کنم که آدما بهش میگن عشق، الان از عید که دارم روی دوره شیوه حل مسائل کار میکنم کم کم و تکاملی سعی بر قدم برداشتن برای حل این مسئله ام کردم، اولین قدمم شروع ورزش بود، من در 6 سال اخیر به تناسب اندامم فکر هم نکردم چون در نبود یک شخص من دلیلی نمیخواستم واسه تناسب اندام و باور نداشتم و ندارم که من میتونم یه بار دیگه وارد رابطه عاطفی بشم، هم زمان که احساس کردم نشتی باوره لیاقتم بدنم و استایلم هست و راجع بهش اقدام عملی کردم خداوند بهم فهموند که اینم شرک بود ولی چون قدم برداشتی بهت میگم، نه اینکه به این نتیجه برسم ورزش و تناسب اندام بده ها هنوزم باشگاه رو میخوام ادامه بدم، منتهی فهمیدم که بابا قبل هر اقدام ببین با چه باوری داری انجامش میدی. وقتی من در راستای ایده ای که فکر میکردم درسته اقدام عملی کردم خداوند با نشونه ها بهم نشون داد که قضیه مال باور هاته حتی اگه اندامتم به اون چیزی که تو فکرته برسونی قضیه درونیه نه بیرونی. آدمهایی رو تو خیابون، محل کارم، تو رفیقام میبینم که یکی اندامش مثل منه، رابطه بی نظیر یکی از نظر ظاهری همه چی تمام ولی رابطه ای به معنای واقعی رابطه عاطفی در زندگیش وجود نداره، کار کردن روی باور هارو این روز ها خیلی خیلی بهتر از قبلم درک کردم و سعی دارم درکم رو عمل کنم که انشالله بیام و بنویسم در زمینه روابط چیارو پیدا کردم و نتیجه چی میشه
حالا مثال تجربه خوب از توحیدی عمل کردن:
من به واسطه اینکه از نوجوانی مشغول به کار بودم باورام راجع به اینکه درآمد به عنوان شغل و صنف ربطی نداره و شغل های زیادی از سن 13 سالگی عوض کردم، جوری که انگار تا 2 3 سال اخیر متوجه شده بودم من باید به یه شغلی علاقمند شم و هدفم از اون شغل رو در ذهن خودم تعیین کنم، از سال 99 افتادم در مسیر شغلی که تا سال گذشته تقریبا مطمئن شده بودم علاقه من این کاره و چون فکر میکردم سرمایه اولیه حتما میتونه عامل رشد من باشه توی 3 سال اخیر من بخاطر تامین سرمایه هی میرفتم سراغ شغل هایی که جامعه میگفتن زود پول میده خوب پول میده تا اینکه فهمیدم این از کمالگراییه منه من تمام مولفه هایی که نیاز دارم برای حرکت در شغلم رو دارم، خلاصه حاضر شدم با هزینه ایاب و ذهابم هم برم یه جا شاگردی کنم که صحبت از این شده من با حقوق پایه وزارت کاری و پورسانت کار کنم در مهارت مورد علاقم، جایی که من قدرت رو به فقط به خدا دادم خداهم معجزه نشون داد، فرمول در همه زمینه ها یکیه فقط باید وقت بذاریم ترمز هارو بشناسیم کوچکترین عمل رو که برای ذهنمون قابل باوره انجام بدیم بعد قدم های بعدی رو خدا هم میگه هم در های معجزه باز میشه که واقعا نمیتونم توی کلمات توصیفش کنم
آرزوی بهترینا برای همتون عاشقتونم
سلام خدمت استاد عباس منش عزیزم و دوستان
دقیقاً این فایل جوابی بود برای حل مسئله من که باید صد هزار بار گوش کنم ،تا یکم این باورهایی که مثل سیمان در ذهنم رشد کرده،آرام آرام خورد بشه البته که یک شبه این باورها بوجود نیومده و که بگم الان فهمیدم خوب چرا اوضاع تغییر نمیکنه !!
این باورهاحاصل شنیدن بارها بارها و دیدن افراد و نتایج نزدیکانم است پول خیلی کمه ،نمیشه دیگه پس انداز کرد،خرج گرونه همه چیز گرونه،مردم خوب پول میگرن ولی خرج نمیکنن،مشتری کمه،پول زیر پای فیل باید دربیاد،همین که زنده باشیم بسه نخواستیم ثروتمند باشیم !!!!خوب همین نمیزاره یه قدم بریم جلو
به خودم میگم که گیر کردم تو شرک و عوامل بیرونی تو زندگیم
من و اکثر افراد فکر میکردیم که تو ایران نمیشه از شغل خودمون یا توانایی هامون پول بسازیم اکثرا هم شغل دیگران از نظرم پول ساز بود
حالا تو شغل خود من که چندین سال هست کارمیکنم میگفتم غیرقانونی است و خیلی گیر میدن تو ایران سخت میشه کار کرد تو کشورهای دیگه راحت تر و بیشتر میشه پول ساخت اگه برم همه چیز درست میشه و این کار رو هم کردم
من این رو خیلی شنیدم که پول نیست ،اصلا ما شانس نداریم خدا واسه ما نمیخواد ما خانوادگی اینجوری هستیم
ای کاش تو کشور دیگه به دنیا اومده بودیم ثروتمند میشدیم
اگه پدر مادر من حمایت میکردن اینجوری نمیشد
آقا اینها همه شده نتیجه اش کمبود برای من
جالبه من نمیدونستم این آنقدر مخفی شده در ذهنم
مهاجرت کردم تو یه کشور دیگه کارم رو شروع کردم
بعد از کلی سختی و مقاومت
الان بعد سه سال حالا میگم تو ایران بیشتر پول میدن واسه این حرفه اینجا نمیشه به این راحتی پول ساخت
واز همه جالب تر الگو نشونم میده که تو ایران چقدر راحت پول میسازن
منطق میگه الان اوضاع فرق کرده مردم توانایی مالیشون تو ایران رفته بالا اگه میموندی الان ببین چه پولی میساختی
عجب گیری کردیم از این ذهن یه بیماری داره به اسم (خودفریبی)
و میبینم امروز اوضاع من از لحاظ مالی تو یه سطح متوسط مونده چندساله و حتی ضعیف ترم شدم
و باز دلایل عوامل بیرونی هست که نمیزاره من از لحاظ مالی رشد کنم
و یه مسیر تکراری دو قدم جلو چهار قدم به عقب رو دارم تجربه میکنم
فکر میکنم به این نتیجه رسیدم برم یه شخم اساسی به روانشناسی ثروت یک و دو بزنم تا پیدا کنم ریشه های این کمبود رو …
این دوره ها رو باید هزاران بار گوش داد مثال پیدا کرد و عمل کنیم
من مشتاقانه پذیرای تغییرات درونی خودم هستم و به این مسیر تغییر ادامه میدم
اگر نتایج دلخواه نیست حتماً من کم روی خودم کار کردم نیاز هست که بیشتر عوامل بیرونی رو بشناسم و تغییرشون بدم با باورهای مناسب
به زودی از نتایجم هم براتون مینوسم،خداروشکر که عضو این خانواده عزیز عباس منش هستم
در پناه خدا
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام به استاد عزیزم و سلام به دوستان هم فرکانسی
خداوند را سپاس گزارم برای این فایل فوق العاده زیبا و از شما استاد عزیز که اینقد زیبا مسائل رو اموزش میدین تشکر میکنم خیلی اموزنده بود اون قسمت که میگین نگاه نکنین که فلان دانشمندان چی گفتن ببینین چه چیزی به شما کمک میکنه چه چیزی حال شما را بهتر میکنه کل فایل ها توحیدی هستن من لذت میبرم از دیدن هرکدومشون
که داره اموزش داده میشه و تلاش میشه برای اینکه قدرت رو از عوامل بیرونی بگیری و به خودت بدی
استاد باور شرک الودی که من دارم این هست که وقتی با فردی که جایگاه بالاتری نسبت به من داره و در واقع قدرتمند تر از من هست برخورد میکنم اعتماد به نفسم از بین میره
و در واقع قدرت رو از خودم میگیرم و میدم به اون شخص برای تاثیر گزاری توی زندگیم
و خدا رو فراموش میکنم و میگم اگه فالانی کارم رو درست نکنه نابود میشم و به فراوانی باور ندارم که اگه این شخص نشد بله خداوند کس دیگه ای رو سر راهت قرار میده برای اینکه این خواسته ات رو بهش برسی خداوند بینهایت دست داره که میتونه به تو کمک کنه وتو حتی اینو نفهمی
به نام خداوند مهربان
استاد جان سلام، مریم خانم مهربان سلام ، دوستان هم فرکانسی عزیزم سلام.
خدا رو شاکرم که بازم هدایتم شدیم به سمت زیبایی ها و بهترینها رو آرزو میکنم برای همه خانواده صمیمی عباس منش.
خدایا تنها و تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجویم.
استاد جان بسیار سپاسگزارم از خداوند مهربان که بعد از سالها که در اعتقادات مذهبی اشتباه بودم و به قول معروف پشت به خورشید حرکت میگردم، و شرک خفی داشتم ، مرا به سمت نور و توحید هدایت کرد و با شما آشنایم کرد،
از شما هم ممنونم که دستی شدید از دستان خداوند، برای هدایت به سمت نوحید.
استاد جان ، باور همه چیز انسان میشود، و باور هست که نتایج را به دست میآورد، وقتی این باور شرک آلود را در ذهنت درست میکنی ، که افرادی هستن که میتوانند تو را به خواسته هایت برسانند، به راحتی مشرک میشوی و قدرت را از صاحب اختیار عالم یعنی خداوند میگیری و به اشخاص دیگری این قدرت را میدهی، این اقسام باورهای شرک آلود در افراد مذهبی که من هم تا مدت ها قبل بودم ، بسیار است ، و میدیدم و میبینم که چه جور این باورهای غلط باعث شده که افراد از زندگی لذت نبرن و دائما در خرافات و فکرهای شرک آلود زندگی کنن، و زندگی را برای خودشان و اطرافیانشان در آور کنن.
توحید و یکتا پرستی ، سر آغاز لذت بردن از نعمتهای خداوند مهربان میباشد، همانطور که در قرآن فرموده که (من همه چیز را مسخر شما کردم )
من قبلا به واسطه این افکار شرک آلود که بسیار ریز بودن و به ظاهر دیده نمیشدن ، خیلی ضربه خوردم.
در اغلب موارد در زمینه مالی بود که اگر این افکار شرک آلود را نداشتم ، تحولات بزرگی را میتوانستم در زمینه مالی در زندگیم ایجاد کنم.
مثلا به واسطه شغلم قرار بود معامله بزرگی را ترتیب دهم و سود بسیاری بدست بیاورم، آمدم و شروع کردم روی افرادی که در این معامله نقش داشتن حساب باز کردم و به قول استاد ، قدرت را دادم به عوامل بیرونی ،و نتیجه معامله به شکست انجامید ، و این قانون خداوند است ، که اگر شرک بورزید دچار ناراحتی و گرفتاری میشوید.
شکر خدا دارم روی خودم کار میکنم و با تمام وجود خودم رو سپردم به دست صاحب اختیار عالم یعنی خداوند مهربان و به قول معروف تسلیم شدم، و مطمئن هستم که اتفاقات خوبی در راه است.
در آخر برای همه آرزوی سلامتی، شادی و ثروت و سعادت در دنیا و آخرت را خواستارم، آمین
بسم الله الرحمن الرحیم الملک القدس السلام المومن الوهاب الرزاق العلیم
سلام، سلامی به گرمی تابش آفتاب. سلامی پاک و زلال به زلالی آب روان. سلامی از صمیم قلب از اعماق وجود از انتهای محبت به شما عزیزای دلم، عباد المخلصون.
شرک واژه ایست که چند صباحی ایست که به درک نسبی از آن رسیده ام و دریافتم تمام عمر مشرک بود و به خیال خودم مومن.
مردم آمریکا و اسرائیل و اروپا و روسیه و … همه مشرک و رانده شده از درگاه خدا که جایگاهی غیر از خُلد در جهنم ندارند و ما که خم و راست می شویم در صدر جنت فردوس و هم کلام با اولیا و بهشتیان خواهیم بود.
خدا را آفرینده ای می دیدم که ما را خلق کرده و فرستاده تو این دنیا که ما را به جون هم بندازه، و هر کس در این نبرد حق علیه باطل پیروز شود او را به بهشت برین رهنما شود و الباقی باید در آتش بسوزند بلکه گناهانشان پاک گردد و اجازه ورود به بهشت. و پارتی بازی میکند و فقط با پیامبرانش صحبت می کند.
و ما می مانیم و رئیس کشور و صاحبان قدرت و پدر و مادر و همسر و… که هر کدام یه جورایی افسار ما را گرفته و این سو و آن سومی برند و ما مانند پر کاهی در باد رقصانیم.
گاه که بر اثر تضاد دلمان برای خودمان به درد می آید، التماس امامان و پیامبران خدا کرده بلکه خدا دلش به رحم آید و اون مشکل را مرتفع سازد یا آن خواسته را برآورده.
هنوز متعجب از لطف خدایم با این همه شرک، چطور شمه ای از نسیم خنک و روح نواز توحید مرا مهمان کرد و لذت و شیرینی اش به من چشاند.
یکی از ملموس ترین شرک هایی که داشتم، ترس از همسر بود. این که اجازه ندارم بدون اون از خانه برم بیرون و…. بقیه اش را شما میدانید.
و از موقعه ای که روی توحید کار کردم اون هیولای وحشتناکی که از همسر در ذهنم ساخته بود تبدیل شد به یک دوستی که یه عمر کنارم بود و اون را نمیدیدم، دوستی که عاشقانه دوستم دارد و حاضر است جانش را فدایم کند.
این یکی از هزاران شرکی که داشتم بود، که چون نتیجه اش برایم واضح و روشن بود اون رو نوشتم، الباقی باید در شرایطش قرار بگیرم ببینم چه واکنشی خواهم کرد، آیا آنچه که در قلبم می گذرد میتوانم در عمل ثابت کنم. مثلا در دیدار یه منصب نظامی یا کشوری.
استاد تو را سپاس.
مریم جانم تو را سپاس. کاش دوربین 180 درجه می چرخید و ما چهره زیبا و نورانی ات را میدیدم مریم جان. دلم برای اون لبخند قشنگ ات تنگ شده.
دوستتان دارم.
در پناه حق روز به روز عاشق تر و شادتر و ثروتمند تر و مداراتان به منبع نزدیک و نزدیک تر شود. آمین
سلام رضوان خوش ذوق وخوش سلیقه
چقدر لذت بردم از کامنتت مثل خودت بی نظیر بود
مردم آمریکا و اسرائیل و اروپا و روسیه و … همه مشرک و رانده شده از درگاه خدا که جایگاهی غیر از خُلد در جهنم ندارند و ما که خم و راست می شویم در صدر جنت فردوس و هم کلام با اولیا و بهشتیان خواهیم بود.
خدا را آفرینده ای می دیدم که ما را خلق کرده و فرستاده تو این دنیا که ما را به جون هم بندازه، و هر کس در این نبرد حق علیه باطل پیروز شود او را به بهشت برین رهنما شود و الباقی باید در آتش بسوزند بلکه گناهانشان پاک گردد و اجازه ورود به بهشت. و پارتی بازی میکند و فقط با پیامبرانش صحبت می کند.
و ما می مانیم و رئیس کشور و صاحبان قدرت و پدر و مادر و همسر و… که هر کدام یه جورایی افسار ما را گرفته و این سو و آن سومی برند و ما مانند پر کاهی در باد رقصانیم.!
سپاسگزار وجود ارزشمندتم مرسی که هستی ونوشتی
بهترین بهترینها را برات آرزو میکنم
میبوسمت حق نگهدارت
با سلام
حقا که لایق بهترینها هستید آفرین به این همه درک وعمل به قوانین
من در مورد عوامل بیرونی مشکل دارم به زبان میگم ولی در عمل نتوانستم درست عمل کنم چون باوران درست درست نشد هنوز رگه های شرک زیا وجود داره ولی به همان اندازه که تونستم درک وعمل کنم نتیجه گرفتم وقتی پا روی ترسناک گذاشتم نتیجه گرفتم وقتی از دستور پا زدن بی فایده دست کشیدم وتومل کردم نتیجه گرفتم وقتی فراموش کردم نا آرام شدم مسایل قبلی برگشتن ومن اقرار می کنم که حتی نیم درصد هم نتونستم خودم وباورامو درست کنم ولی نتایجی گرفتم که فقط خدا می دونه من چی میگم
من اومدم تا از یکی از موضوعاتی که همیشه فرا می کنم وله بعد موکول میکنم انجام بدم وغلبه کنم بر این رفتار وباور های پست سر آن که تو غلط املایی زیاد داری جمله سازییت خوب نیست برای چی ننویسی کسی نمی خونه اگه کسی آشنا در بیاد در مورد تو چی فکر می کنه با سپاس از شما استاد وهمه دوستان از خدا برای همچون درک وعمل و هدایت می خوام
سلام سهیلا جان
غلط املایی رو بی خیال، میدونید چقدر خوشحالم که کامنت شما را میبینم؟
وقتی میبینم که شما با 2777 روز عضویت، مصداق کامل کار کردن لحظه به لحظه روی باور هستید به این زیبایی و قدرت، خودافشایی میکنید، چقدر به ادامه مسیر امیدوار میشوم؟
کامنت شما معرکه بود و امروز صبح حال مرا خوب کرد.
امیدوارم هر روز نتایجتان عالی تر و عالی تر شود. من یکی که منتظر کامنتهای معرکه شما هستم، چون حقیقی اند، حقیقی! و مستقیم به قلب میزنند!
خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید.