اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
خدایی که هیچ وقت تنهام نمیزاره خدایی که همیشه مراقبمه و حواسش بهم هست حتی وقتی من مشرکم
همیشه آغوشش بروم بازه
از کدوم شرک بگم از اونجایی که تمام زندگیم شده بود یه آدم و فقط و فقط نگاهم به اون بود و چقد چک و لگد خوردم از دنیا چقد غمگین بودمو بی پناه چقد گریه میکردم و با خدا قهر بودم اونو مقصر میدونستم نمیخاستم ازش کمک بگیرم ولی یه روز خسته شدمو بهش گفتم کمکم کن دیگه نمیتونم ادامه بدم اون مسیرو هی برام هموارو هموارتر کرد … یه روز که محل کارم بودم یکی از همکارام گفت برو بنویس هرچی گله داری از خدا بنویس گریه کن تا سبک شی و من چقددددد بلد بودم این کارو همیشه شاکی همیشه ناراضی آخرشب شد رفتم توی اتاقم خواستم شروع کنم و بهش بفهمونم که خیلی بهم بدی کرده یهو یاد این حدیث افتادم
که من در کلبه فقیرانه خود چیزی را دارم که تو در عرش کبرئیاییت نداری من همچون تویی دارم و تو همچون خودی نداری بزرگترین نعمت بود واسم توی همه روزهایی که حالم بد بود و باهاش حرف میزدمو غر میزدم چجوری برم بنویسم که اینو ندادی بهم اینکارو نکردی واسم کسی که بی دریغ کنارم بود..
حتی یه کلمه ننوشتم ولی گریه کردم خیلی گریه کردم هیچ وقت اون شبو یادم نمیره
از اون شب دیگه من یه آدم دیگه شدم دیگه کمتر غر زدم کمتر ناشکر بودم تا هدایتم کرد به این مسیر وقتی فهمیدم اون مقصر نیست بهم راهو نشون داد گفت خودت خالقی پاشو بساز زندگیتو واقعا کم نیاوردم میدونستم تکامله میدونستم باید رشد کنم هرکاری که میفهمیدم انجام میدادم تا ایمانمو بهش ثابت کنم میخاستم عشقمو بهش ثابت کنم انگار دیگه هیچ چیزی جلودارمن نبود هیچ کسی هیچ چیزی
ولی یه چیزو نفهمیده بودم
خیلی تلاش کردم خیلی زور زدم خیلی تقلا کردم کلی ایمان نشون دادم کلی نتایج کوچیک و بزرگ دارم توی زندگیم کلی بالاپایین شدم همیشه میخاستم بفهمم چرا چیو کم دارم چی از پازل موفقیتم کمه که ندارمش و باعث شده هنوز اونجایی که باشم نیستم
و این فایل که نشانه ی تایید این روزام بود بهم فهموند مشکلمو
شاید خیلی بت شکنی کردم شاید خیلی ایمان نشون دادم ولی مشرک بودم من خودمو بت کرده بودم
خودستایی و غروری که تمام اعتبار اتفاقات و نتایجشو داره بخودش میده و یادش رفته که توی تموم این مسیر خدا بود که معجز پشت معجزه وارد زندگیم کرد
خدای خوبم من درسمو گرفتم میدونم هنوز خیلی شرک درونمه من از هرخیری از سمت تو فقیرم
سلام سلام به استاد قشنگم سلام به استاد با معرفتم سلام به استاد عزیزدلم که هر روز خضوع و خشوع بیشتری نسبت به رب الکریم همون عشق اول و آخر نشون میده
سلام به مریم عزیز و مهربونم عزیز دل استاد
استاد چقدر چقدر قشنگ حرف زدید یعنی داستان به رود انداختن حضرت موسی منو همیشه و همیشه یاد دو تا فایل بسیار توحیدی شما میندازه یک رابطه ما با انرژی که خدا نامیده میشود و دوم فایل رفتن شما به آمریکا که خدا هر لحظه و هر ثانیه توی این دو فایل داره جلوه گری میکنه
استاد اون خانمی که شما رو دعوت کردبه آمریکا آیا اون خود خدا نبود؟؟ آیا شما بنده ی موحد خدا در حالی که نه زبان بلد بودید در حالی که هیچ کسی رو آمریکا نداشتید با ایمان تمام توی صف نایستادید؟؟ خدایا تو گفتی تا تحف و لا تحزن آن الله معناااا
آیا خدا جواب ایمان شما نبود؟؟ چقدر من با این فایل اشک شوق ریختم چقدر خدا با من حرف زد!!!
استاد قشنگم رابطه ما با انرژی که خدا نامیده شده اون فایل که فرمودید همه چیز خداست خدا پشه است آب است خاک است همه چیز است و من خودم همه را درک میکردم که خدایا تو همه کس منی تو در زمستان اتاق من شدی تو دوست من شدی تو عشق من شدی تو بخاری اتاقم شدی تو پتو شدی بالشت شدی تو همدم من شدی تو نان سفره ی من شدی خدایا عشق اول و آخر من، تو همه چیزی
تو در داستان توحیدی پروین گفتی ما دستور دادیم که رود برای موسی گهواره شود آخ خدای من تو خود رودی تمام زندگی من، تو رود نیلی تو خود منی تو خون رگهای منی تو انگشتان منی موقع نوشتن این حروف تو گوشی منی تو استاد منی که به اسم استاد عباسمنش جلوه گری میکنی تو باران روی شیشه ی ماشین استادی تو نم نم بارانی تو سبزی جاده هستی تو امنیت توی فایل توحیدی 9 استادم هستی تو اینترنت هستی که وقتی استادم از آمریکا فایل میذارن من در ایران میبینم تو نور دیده ی منی خدایا تو همه چیزی…. چطور به تو شک کنم چطور به تو که خیر هستی شک کنم که نکنه منو فراموش کردی منی که خودت هستم
خدایا اما من خسته ام از این دوئیت من خسته ام دور بودن از تو من وحدت میخوام من دلم میخواد مث آیه های قرآن که گفتی ما… با تو یکی بشم و بگم ما، ما، ما، اِنّا… خدایا امروز روز عاشورا بود فهمیدم حسین تو گریه نمیخواد من گریه میخوام که تو رو نشناختم من خودم را نشناختم من به قول استاد با نمرود و فرعون درونم همیشه من من کردم تا از تو چیزی خواستم و دادی سریع فراموشت کردم و گفتم بله من کردم…
اما همه چیز تو هستی همه کس تو هستی تو قطره ی آبی، تو امام حسینی، حضرت زینب حق داشت که گفت ما رایت الا جمیلا خدایا چقدر توحیدی حرف زدن این بانو، تو خیر مطلقی
خدایا مث اون بارون قشنگ که ب استادم باریدی هم بر من ببار
ممنونم استاد ای بزرگترین جلوه ی خداوند روی زمین
الحمدلله که خدای درونم در این عصر و ثانیه من رو توی این سایت آورده تا ببینم و بشنوم
و هدیه ام رو دریافت کردم خواسته ای که میخواستم امروز براورده شد ,
من دیروز این فایل رو گوش دادم و اون لحظه که شما استاد گفتین نترس و غمگین مباش ,اون خواسته تو الان تو خونس ,باتمام وجودم حس کردم که خدا داره بهم میگه این جمله رو,و خدا امروز صبح روز تولدم خواسته ام رو براورد کرد ,,,
استاد ازتون خیلی سپاسگزارم بابت این فایلای ارزشمندی که میذارین دارم حس میکنم دارم میفهمم که هر روز داره زندگیم روغنکاری میشه ,کم کم داره رشد میکنه ,,کم کم دارم راحت تر کنتر ذهن میکنم ,کم کم دارم اعراض بهتر میکنم ,,, خدارو تازه دارم میشناسم ,الان ک فکر میکنم میگم من واقعا خدا رو قبلا باور داشتم واقعا خدا تو زندگیم بود جواب نه است
چون تازه الان میفهمم توکل کردن بخدا یعنی چی ,چون تازه ارامش دارم ,تازه میتونم به ترسام غلبه میکنم قبلا جرات نداشتم حتی فکر کنم که میتونم به ترسام غلبه میکنم
با خواندن کامنت ها فقط اشک میریختم انگار اینجا معبدی برای توبه بود هرکسی توبه میکرد از شرک…..خداوندا توبه مرا هم بپذیر
خداروشکر میکنم که شما دوستان توحیدی رو دارم خداروشکر. میکنم که با جرات کامنت مینوسین و یکی مثل منو آگاه تر میکنید و دلگرم تر
خدایا شکرت
منم از روز تولدم که اواخر تیرماه بود جلو آینه با خودم عهد بستم که فقط روی خدا حساب کنم و خیالم راحت باشه….و باورتون نمیشه هر ثانیه چشمام میبنیدم و میبینم خدا داره چشمک میزند و میگه خیالت راحت من هستم …..
و من واقعا خوشحالم و به خودم میگم آفرین که در این چند روز کنترل کردی و فقط حواست به چشمک خدا بود…..
همیشه کامنت دوستان رو که میخوندم میگفتن خدا حرف میزنه باهامون خدا هدایت میکنه حتی برای کوچکترین کارها…یخورده سخت باور میکردم….راستش اوایل میخندیدم مدارم بسیار پایین بود…..
اما
الان چندروزه خدا در گوشم حرف میزنه،میگه الان بروتو این اتاق الان بروتو آشپزخونه الان به دختر بگو خیلی دوست دارم الان تماس بگیر با همسرت….خدای من اینقدر واضح اینقدر قشنگ….
من تمام امور زندگیم رو به خدا میسپارم
خدایا مرا ثابت قدم قرار ده. در این مسیر
راستی از دوستانی که کامنت هاشون رو با آیه های قرآن قرار میدن،خیلی سپاسگزارم باعث میشه منم قرآن به دست بگیرم و بهتر در آیاتش تامل کنم….
سلام میکنم به استاد عزیزم وخانم شایسته من جا داره یه تشکر ویژه داشته باشم از استاد عزیزم که قوانین خداوند رو گفتن و ماهم درس گرفتیم از این داستان زیبا امیدوارم که بتونیم بیشتر سپاسگزارخداوند باشیم بابت این همه نعمت و آگاهی های ناب که استاد عزیزم که واقعا من از خداوند شاکرم وسپاسگزارم که با استاد منو آشنا کرد الان حدود فکر کنم یک سال نیم هست که من با استاد آشنا شدم اونم کاملا هدایتی بود از جانب خداوند خیلی داستان داره که منو با استاد آشنا کرد وخیلی خوشحالم .خدایا شکرت .من واقعا کیف کردم و درس گرفتم وامیدوارم بتونیم درزندگیمون اجرا کنیم .استاد عزیزم خیلی دوست دارم من هر روز تو سایت شمامیام روزانه یک فایل میبینم و انگیزه میگیرم برای زندگی خدایا شکرت .بابت حضورتان .فعلا خدا نگهدار
چند روز پیش جمله ای بهم الهام شد تو یکی از کامنت ها نوشتم، خیلی از دوستان ازش حس مثبت گرفتن و اون جمله رو واقعا خود خدای درونم بهم گفت : هرچقدر متعهد تر روی توحید کار کنی و توی زندگیت پیاده ش کنی، اراده خداوند در امتداد اراده تو قرار میگیرد
یعنی چی؟ یعنی درخواست میکنی و خداوند طوری به سرعت درخواست تورو برآورده میکنه، مثل همون مثالی که در قرآن اورده : میگوید باش، و میشود
( البته سرعتش بستگی به میزان مقاومت و ترمز های شما در اون مسئله داره، من از مسائل کوچیک شروع کردم که یا ترمزی نداشتم یا ترمز های بسیار کوچکی داشتم و به سرعت باورنکردنی اجابت شدن)
دو سه روز هست که من اومدم در یک بهشت زیبا، به رایگان میچرخم و میخورم و مینوشم و شکر خدارو میکنم
انقدر زیباست که خدا شاهده دست کمی از پارادایس استاد بزرگوار نداره، و نتیجه 15 روز تعهد من هست که متعهدانه روی خودم ، توحید و تمرکز به اصل و دوری از فرع کار کردم
از وقتی اومدم اینجا، انقدر قشنگ بود ، که حقیقتش رو بگم، به شک افتادم! شک کردم راجب بزرگترین هدایتی که خدا تو زندگیم به من داده بود ، یعنی دستور به مهاجرت!
این پروسه تمامااااا هدایت بود، در حدی که کار من بی دلیل از من گرفته شدم، با پارتنرم که چندین سال با هم بودیم بی دلیل جدا شدم و بزرگترین وابستگی هام ازم گرفته شد
بعدش الهام شد که زبان بخونم و تا 10 روز پشت سر هم زبان خوندم و اعتمادم رو به پروردگارم نشون دادم، یک جاب افر بی نظیر واسم پیدا شد ، واسه همون شغلی که بی دلیل تو ایران ازش ممنوع الکار شده بودم!!!
و من تپنستم توی 2 ماه از نمره 4.5 ایلتس به نمره نزدیک 7 برسم کاری که همه گفتن غیر ممکنه، ولی هدایت های خدا تمومی نداشت
و بعد هم تو یکی از بدترین حالت های روحیم، ایه ای از قران برام اومد که اولتیماتیوم خدا بود : ای کسانی که ایمان آورده اید، شمارا چه میشود که وقتی فرمان داده میشوید در راه خدا رهسپار شوید ،به زمین میچسبید؟! ( توبه 38)
اما الان، وقتی این بهشت رو دیدم ، شک افتادم!
ترس هام برگشتن، از تنها بودن و بی کس بودن تو کشوری که زبانش رو کامل بلد نیستم و زبان مادریم نیست ترسیدم، گفتم اگه برم و وضعم بدتر بشه چی
تا وقتی همچین بهشتی تو ایران هست اونجا برم چیکار و…
که یه صدایی بهم گفت، متن های زندگی در بهشت رو یادته؟ اگه مثل مرغ های استاد ، بچسبی به یه منطقه امن و ازش تکون نخوری شرایطتت بدتر میشه، ثابت نمیمونه
همونطور که به منطقه امن کارت چسبیدی و ازت گرفته شد، به منطقه امن رابطه چسبیدی و ازت گرفته شد و…
این صدا بهم هشدار داد، و این فایل تیر اخر رو به قلبم زد! وقتی استاد میخوند ، گریه میکردم
گفتم خدایا ، چه قشنگ هدایتم کردی
واقعا اراده من و تو هم راستا شده
بعد از سه روز بی اینترنتی، چرا اولین فایلی که چشمم بهش میخوره این فایله؟ چون این فایل رو استاد شخصا برای من ضبط کردن اصلا!
وقتی میخوندن که خدا چطور موسی رو هدایت کرده، و مادر موسی چقدر به خدا اعتماد داشته که بچه ش رو انداخته تو بزرگترین رود دنیا… از مشرک بودن خودم خجالت کشیدم واقعا!
و باژ هم توبه کردم، خدایا فهمیدم… دمت گرم
صد بار به این مسیر شک کردم و تو عین صد بار رو هدایتم کردی ، ازم نا امید نشدی
عاشقتم، عاشق استاد هستم که خدای واقعی رو به من نشون داد
اگه خدا ، همون ویژگی های انسانی رو داشت که من تو ذهنم فکر میکردم، با وجود این همه نشانه واضح دیگه عمرا وقتایی که شک میکردم من رو هدایت نمیکرد
ولی این خدای سیستمی، این خدای بی نظیر ، مثل انسان ها نیست
ازم خسته نمیشه
فقط یک بار لطف نمیکنه
محدود نیست ، بیییییییس نهایته
و خداروشاکرم که به کمک استاد و دوستان هم فرکانسی عزیزم بالاخره بعد از دوسال همچین خدای بی نظیری تو ذهن خودم ساختم
و هرچی بیشتر بهش ایمان میارم، بیشتر نشانه هاش رو میبینم
خدایا سپاسگزارم، خدایا شکرت
پ.ن : من صبح هم پیاده اومدم تا دم دکل، چون فقط اینجا انتن داره، اما بی دلیل انتن وصل نشد
چند دقیقه اول خیلی غصه خوردم و گفتم خدایا من این همه راه اومدم، چرا تهش کارم درست نشد؟
چون باید یه پیام ضروری میفرستادم، اما خداروشکر زود خودمو جمع کردم و گفتم حتما حکمتی توش هست و برگشتم
الان یکی از دوستان لطف کرد من رو اورد که نخوام یک ساعت پیاده بیام و برگردم ، و انقدر هوا خوب بود که همینجا نشستم و هم پیاممو دادم هم انقدر فرصت داشتم که این فایل رو ببینم وحتی کامنت بذارم
صبح انقدر گرم بود که اگه انتن داشتم فقط پیام رو میدادم و میرفتم و از این فایل بی نظیر و هدایت خدا بی بهره میموندم، واقعا که هیچ کار خدای عزیزم بدون حکمت نیست و بدون اراده ش برگی از درخت نمیافته، فقط باید به جریان و مسیری که میچینه اعتماد و حرکت کرد، نباید وایستیم وگرنه به سرعت میگندیم
سلام سارا جان جالب که دیروز من نشانه روزانه مو باز کردم درمورد مرغ بود حدود دوساعت پیش یک فابلی تو گوشیم خودبخود پلی شد که در مورد مرغ بود و همش از خودم میپرسیدم معنی اینها چیه که الان با کامنت شما جواب گرفتم. ممنونم
اومدم هم یه خبر خوب بهتون بدم هم تشکر کنم، وقتی دیدم از اون داستان مرغ های پارادایس نشانه دریافت کردین، تصمیم گرقتم بگردم هرجوری هست اون قسمت زندگی در بهشت که دوستان راجب این موضوع حرف زده بودن رو واستون پیدا کنم، قسمت 115 زندگی در بهشن هست حتما تو این فایل کامنت اقای علیرضا خنجری عزیز رو بخونین که توی کامنت های برتر هست، مطمئنم کاملا متوجه میشین چرا به بحث مرغ و … هدایت شدین :)
و البته تشکر میکنم چون وقتی داشتم دنبال این فایل میگشتم که براتون بنویسم، هدایت شدم به فایلی از استاد که کاملا راجب مهاجرت بود و با اینکه چندین ماه هست من دارم دنبال باور های مهاجرت میگردم، تا حالا این فایل رو ندیده بودم…
خیلی خوشحال شدم که هم من هم شما دوست هم فرکانسی عزیز هدایت شدیم، واقعا که دست ها و کمک های خداوند بی پایانه
سلام دختر توحیدی سلام دختر سرزمین من سلام ساراجان سلام.
خیلی ممنون از کامنت زیبایی که برامون نوشتی چقدر لذت بردم از تکه ای که نوشتی.
هرچقدر متعهد تر روی توحید کار کنی و توی زندگیت پیاده ش کنی، اراده خداوند در امتداد اراده تو قرار میگیرد
یعنی چی؟ یعنی درخواست میکنی و خداوند طوری به سرعت درخواست تورو برآورده میکنه، مثل همون مثالی که در قرآن اورده : میگوید باش، و میشود.
چقدر من این جمله که توی قران هست دوست دارم قبل از اینکه با قوانین استاد. آشنا شم خیلی به این جمله فکر می کردم خدا چه قدرتی داره به هرچیز بگوید موجود شو موجود میشود… اما وقتی با قوانین واستاد آشنا شدم پی بردم که خداوند این قدرت رو هم در وجود من نهادینه کرده و با دیدن سریال سفر به دور آمریکا فصل 1 به یقین رسیدم و برام باور پذیرتر شد.
ساراجان سارای عزیز وقتی در مورد زبان یادگرفتن برامون نوشتی احساس کردم کامنت مختص به من نوشتی من چند وقتی احساس درونم میگه زبان بخون یادبگیر اما اینقدر باورهای محدود کننده دارم که وقت ندارم،وقت نمیشه یا ….. همیشه پشت گوش انداختم کلی کتاب هام جمع کردم توی قفسه کتابخونه ام جلو چشمانم گذاشتم که شروع کنم اما همش…. وقتی برام نوشتی در طی دوماه توانستید نمره 4.5 ایلتس به نمره نزدیک 7 برسونید کاری که همه گفتن غیر ممکنه، وشما انجام دادید بهتون تبریک می گم تبریک تبریک تبریک و تحسین تون می کنم دختر با استعداد سرزمین من و تحسینت می کنم که اینقدر خوب در مدار دریافت هدایت های خدا قرار گرفتی مدارت پربرکت از الهام و هدایت های الهی چقدررر این آیه که برام نوشتی
: ای کسانی که ایمان آورده اید، شمارا چه میشود که وقتی فرمان داده میشوید در راه خدا رهسپار شوید ،به زمین میچسبید؟! ( توبه 38)
چقدر این آیه باهم حرف زد.
سارای عزیز خداوندبرای اینکه از تو محافظت کنه، تا در مسیری امن و آرام به رشدت ادامه بدهی آدم هایی رو از مسیرت برداشت تا تو رو به جایگاهی برساند که لایقش هستی به خدا اعتماد کن.
ممنون که برامون نوشتی برایت آرزوی موفقیت های روز افزون دارم منتظر خبرهای موفقیت در سایت هستم.
عارفه جانم اگر نشانه های خوندن زبان رو دیدین حتی یک لحظه وقت رو تلف نکنین، من زمانی که اولین نشانه ها برام اومد دقیقا وقتی بود که استاد فایل های زبان انگلیسی رو تو سایت اپلود کردن ، اگر من اون موقع به هدایت عمل کرده بودم الان این کامنت رو از کشور مورد علاقم داشتم مینوشتم…
ولی خب ناراحت نیستم چپن درس یاد گرفتم، به شما هم توصیه میکنم اصلا نذارین بگذره از همین الان که کامنت من رو خوندین شروع کنین عزیزم
شاید باورتون نشه استاد بزرگوارمون که نماد و الگوی به چالش کشیدن خودشون هستن، تو یکی از فایل ها زبان خوندن رو به عنوان یکی از چالشی ترین کارها یاد کردن و گفتن کارهایی مثل زبان خوندن ( باعث میشه ما مدارمون بالا بره و راکد نشیم!)
یعنی انقدر مهمه که در کنار کار کردن روی خودمون و عزت نفس مون ، و ورزش و تغذیه سالم اسمش رو بردن!
حتما از همین الان شروع کنین، اگر تایمون کم هست ، 6 تا تایم 5 دقیقه ای در یک روز در نظر بگیرین
که بین کارهاتون بشه انجام داد
1. 5 دقیقه صحبت راجب یک موضوع به زبان انگلیسی
2. 5 دقیقه گوش دادن به یک پادکست انگلیسی
3. 5 دقیقه خواندن و مسلط شدن به 3 لغت جدید
4. 5 دقیقه نوشتن 5 جمله به زبان انگلیسی
5 . 5 دقیقه خواندن یک متن انگلیسی در حیطه های مورد علاقه تون، مثل تاریخ ، طبیعت، نجوم، اشپزی یا…
6. 5 دقیقه یاد گرفتن یک نکته گرامری و نوشتن یک جمله با اون گرامر
شما دو ماه همین پنج دقیقه هارو متعهدانه انجام بدین ببینین چه انقلابی تو سطح زبانتون به پا میشه، من وقتی میخواستم ایلتس بخونم به نامدارترین استاد های ایران گفتم که من روزی 12 ساعت میتونم درس بخونم من میتونم 5 ماهه به نمره 7 برسم؟ و همه شون گفتن نه!!!!
اما خدا من رو به دوره های رایگانی هدایت کرد به روش هایی هدایت کرد که خودم اختراع کردم و دو ماهه رسیدم بین 6.5 تا 7
هیچ روزی هم بیشتر از 6 ساعت درس نخوندم…
شما فقط شروع بکنین، هم مسیر باز میشه، هم تایمتون ازاد میشه، هم دلیل هدایت رو میفهمین
مثل من به هدایت ها بی توجهی نکنین که بعدش واقعا خیلی فرصت هارو بابت بی توجهی به هدایت از دست میدین
امیدوارم موفق باشی دوست هم فرکانسی عزیزم
خدای درونم میگه بهت بگم که عاااااشقتم و قراره پیشرفت های بزرگی داشته باشی اگه به هدایت ها ایمان بیاری و عملگرا باشی
برات ارزوی خوشبختی ، ثروت و سلامتی روزافزون دارم عزیزدلم
ممنون و سپاسگزارم از نکاتی که فرمودید چقدربرام کاربردی بود چقدرر خوشحالم توی سایت دوستانی چون شما دارم که دانسته ها وتجربه هاشون دراختیار قرار می دند خدایااا بابت دوستان مهربانم چون ساراجان بابت خانواده الهی هم شکر سارای عزیز خدارو بابت حضورت درسایت الهی شاکرم سپاسگزارم که هستی و کامنت برامون می زاری
سپاس از لطفت
منتظر خبرای موفقیت در هرزمینه از زندگیت هستم.
درپناه الله مهربان شاد سلامت خوشبخت سعادتمند در دنیا وآخرت باشید.
درود بر ساکنین باغ بهشت استاد عزیز و مریم بانوی عزیز
درود بر ساکنین سایت بهشتی عباس منش
درود بر رویأی که هر روز سعی میکند بهتر از دیروز باشد و خودش را به آغوش خداوند نزدیکتر کند
خدایا کمکم کن تنها تو را بپرستم و تنها از تو یاری بجویم حرف از توحید که میشود تک تک سلولهای بدنم به تکاپو میافتند و برای توحیدی شدن از هم سبقت میگیرند
توحید به معنای یکی شدن با خدا یعنی در آغوش خدا عشق بازی کردن تنها او را دیدن، او را شنیدن، او را بوییدن، او را پرستیدن، و با او هم مسیر شدن تا بینهایت، توحیدی بودن یعنی کلام خداوند بر روح،، قلب و زبانت جاری شود وقتی کلام خداوند به صورت شعر بر قلب و زبانم جاری میشود خودم را قطرهای میبینم که با دریا یکی شده است و در امواج آن بالا و پایین میرود و با جذر و مدش می رقصد همچون تشنهای که به چشمهای زلال رسیده باشد و آنقدر از آن آب گوارا مینوشد تا لبریز شود
دلانه های من
تقدیم به تمامی شما که بهشت را روی زمین تجربه میکنید
چقدر من انسان ناشکرم که هر وقت ذره ای پول وارد زندگیم میشه میگم من
ولی وقتی گیر میکنم انگار که رفیق صمیمیم باشه سریع میرم سراغ خدا و میگم کمکم کن که گیر کردم
این عادت بد توقع داشتن از دیگران رو وقتی یاد میگیرم که اول از همه یاد بگیرم وقتی از خدا توقع دارم به خواسته هام جواب بده من هم سپاسگزار واقعی باشم منم توکل کردن بهش رو بلد باشم منم ایمان داشتن بهش رو بلد باشم
فقط توقع دارم اون همه کارهارو بکنه و من همونی باشم که بودم هیچ تغییری نکنم
چند روز پیش با مهرک رفتیم بیرون یهو گفتیم بریم سمت دریا هوا خوبه
از مسیر جنگلی فوق العاده زیبا رد شدیم و رسیدم به مسیر شن و ماسه ایی دو راهی و با عقل خودمون سمت چپ رو انتخاب کردیم چون فقط میخواستیم زودتر برسیم به دریا
با سرعت داشتیم میرفتیم که یهو فهمیدیم گیر کردیم تو ماسه ها
اولش گفتم خدایا من که توجه ام رو نکات مثبت بود این از کجا دراومد
همون لحظه ذهنم رو کنترل کردم و قطعا درسی داره برام
نکته وقتی تو تضاد های زندگیمون درگیر این میشی که با عقل خودت حلش کنی بدتر تو اون تضاد فرو میری
تو اون هوای گرم و مرطوب از اونورم 2 تا زنبور سفید دست از سرم بر نمیداشت چندین تا هم عقرب کوچیک رو شن و ماسه ها بودن و همه چی کامل بود برای اینکه کنترل ذهنم رو از دست بدم و عصبی بشم
یه لحظه چشمام رو بستم و گفتم خدایا ما ناتوانیم در مقابل دراوردن این ماشین تو کمکمون کن تو هدایتمون کن و یه راهی جلو پامون بزار و چشمامو باز کردم و ذهنم گفت برو به ماشین هایی که ازمون خیلی دور بودن بگو کمکمون کنن
سریع گفتم خدا کمکم میکنه من به اون ایمان دارم
چند دقیقه نگذشته بود که یه ماشین اومد سمت همون ماشین ها و به محض اینکه رسیدن مارو دیدن و اومدن سمتمون و من چشمام گرد شده بود از اینکه خدای من تو چقدر زود جواب میدی
من چطور تورو یادم میره
چطور خودمو صاحب همه چیز میدونم
اومدن سمتمون و مرد یه جمله بهمون گفت و که میدونستم کلام خداست که داره میاد روی زبان این ادم
گفت ما آدم ها بغضی وقتا تو زندگیمون فقط میخوایم بریم که برسیم بدون اینکه از مسیر لذت ببریم غافل از اینکه یه جا بدجور گیر میکنیم
دقیقا همینطوره و من صحنه ایی که فقط میخواستم برسم رو به یاد آوردم
مقصدی وجود نداره شیدا منتظر نباش ثروتمند بشی ایمانت بیشتر بشه منتظر نباش فلان ماشین رو بخری شکرگذارتر بشی
از مسیر لذت ببر و خداروشکر کن هرروز بیشتر از روز قبل ببین چیکار میکنه برات
اون ادم اومد و در عرض 2 دقیقه ماشین رو دراورد
خدایا چجوری باید شکرت کنم
چجوری میتونم بهت ایمان نیارم
چجوری میتونم نسپارم به تو زندگیم رو
هروقت ذهنم خواست بگه دمش گرم اون مرده کمک کرد گفتم نه نه اشتباه نکن خدا اون ادم رو
تو همون زمان تو همون روز تو همون ساعت اونم اون ادمی که اینکاره بود رو دقیقا اورد همونجایی که تو بودی اعتبارش فقط برای خداس
اون فقط دستی از سمت خدا بود و ما هم ازش تشکر کردیم
این یه مثال بود و از این اتفاق ها زیاد داریم که باید انتخاب کنیم بین توکل و عقل خودمون و کمک بقیه ادم ها
خدایا تو که خالق این جهانی خالق من انسانی خالق کهکشان هایی خالق همه موجودات زنده و غیر زنده ایی از کلمه ما استفاده میکنیم
بعد من انسان یه پول وارد زندگیم میشه میگم من وقتی به یه موفقیت میرسم میگم من کردماا
خدایا من به هر خیری که از سمت تو به زندگیم میاد نیازمندترینم
خدایا به توکل میکنم و فقط به تو ایمان دارم
به راه درست هدایت کن
هدایتم کن ایمانی داشته باشم مثل مادر موسی وقتی فرزندش رو به آب سپرد
سلام استاد جانم و مریم عزیز و دوستان ناب هم فرکانسی که در هیچ جایی در دنیا چنین افرادی یافت نمی شوندکه همگی بیشتر از ثروت تشنه ی توحید و توحید هستند
از دیروز صبح وقتی این فایل زیبا و سراسر توحیدی بر روی سایت قرارگرفت چندین بار هم بصورت صوتی و هم تصویری پلی کردم و دیدم وشنیدم و لذت بردم و اشک ریختم به پهنای صورت!
استاد عزیز تبریک میگم بهتون و راهتون مستدام و استوار!میگفتین که رسالتم اشاعه ی توحید و یگانگی خداوند یکتاست شما به بهترین شکل ممکن رسالتتون رو انجام دادین و تشنگان راه توحید رو هر روز سیراب تر و مست تر می کنید!
مدار آن زمان بانو پروین اعتصامی و درک زیبای قانون های خداوند بسیار ستودنی و قابل تامل است وقتی شنیدم که ایشون در سن 35سالگی از دنیا رفته اند خیلی تحسینشون کردم که چقدر آگاه به قوانین و آگاه به قرآن بودند
تمام تک تک مصرع هایش پر از زیبایی و آگاهی بود و سپاسگذار شما هستم که به زیبایی هر چه تمام تر خواندید و معنی کردید!
چند روزی بود که تو ذهنم میگفتم وقتی خواسته ایی داریم از کجا بفهمیم که کی اجابت میشه که در این فایل و در این شعر به روشنی بهش اشاره شد
(رهرو ما اینک اندر منزل است)یعنی منقلب شدم که هر خواسته ایی که از ذهنت میگذره همون لحظه اجابت شده فقط باید روی خودت کار کنی و در مدار دریافتش قراربگیری یعنی به وسعت آسمان دلم گشوده شد از این الهام از این هدایت از این پاسخ!!!
فکر نکنم کسی باشه این فایل زیبا رو دیده باشه و اشک نریزه به پهنای صورت!کامنت های زیبای دوستان و درک توحید ،این زیبایی رو صد چندان میکنه!هر باری که شنیدمش ناخوداگاه دیدگانم پر اشک شد و انگار همین بارش باران هم جزیی از این فایل زیبا بود که همگی هر چقدر شنیدم و لذت بردیم و اشک ریختیم باران خداوند هم با ما همگام شد و بارید و خدا به ابر و باد و مه و خورشید و فلک در زمان ضبط این فایل فرمان باریدن داد و هم نوا شد با تمام عاشقان این سایت!چقدر لذت بخشه این توحید این یگانگی این وصل بودن و شکر تک تک نعمت هایش!چقدر فراوانی نعمت برامون مثل این بارون بباره به خاطر قلبهایی که به سوی خدا گشوده شدند!چقدر راهها آسان شود از درک این آگاهی ها و چقدر در این دو روز احساس خوب و فرکانس عالی و شکر گذاری به جهان هستی بواسطه ی این فایل فرستادیم!
وقتی به سال های گذشته فکر میکنم حسرت میخورم که چرا من این قدر دور بودم از لذت ها،از احساسات ناب خدایی،از اتفاقات عالی ،از دوستان ناب توحیدی که کلامشون و قلمشون فوق العاده ست در عوض هر روز چندین و چند بار از خدا سپاسگذاری میکنم به خاطر این سایت و استاد و این دوستان!خدا یار اهل ایمان است که آنان را از تاریکی های جهل بیرون آرد و به عالم نور برد…
از خدا میخوام همه ی ما رو در این مسیر زیبا هدایت کنه و کمک کنه توحید رو در هر لحظه باور کنیم و شرک رو از وجودمون پاک کنه و جز خودش از هیچ کس و هیچ چیزی کمک نخواییم!
هزاران هزار بار شکر خدا به خاطر این سایت الهی و معنوی که به قول دوستان کارگردانش خوده خداست و شکر و سپاسگذار استاد نازنینم که این مسیر زیبا رو با ماهمگام هستند.
اینقدرمنوازاین دکترفرستادن اون دکترتایه جا وایسادم وگفتم من دیگه هیچ دکتری نمیرم فقط چکاب معمولم روانجام میدم خسته خسته شده بودم دیگه ازاون شرایط
بعدخداهدایتم کرد ودکترم روعوض کردم ومنوفرستادپیش یه دکتربسیییییار ارام ومهربان که قشنگ یادمه وقتی بهش گفتم بچم این مشکلوداره گفت این که مسئله ایی نیست که حل شدست(درصورتی که دکترقبلیم کلی برام بزرگش کرده بودوگفت باید بری ازمایش سندروم بدی و منوفرستادبیمارستان و…..)
به من گفت هیچ ازمایشی نیازنداری فقط ازمایش های روتین بارداری
من فقط چسبیدم به خدا البته اون موقع خدارواصلاابنجوری نشناخته بودم فکرمیکردم هرچی بیشترگریه کنم زودترحاجتمومیده کلی نذرونیازکردم
یه سفرعالی،شمال رفتیم که خیلی حالموخوب کرد وبعدازاون خیلی ارومترشده بودم
شبها نمازشب میخوندم وهمش ازخداکمک میخواستم که بچم سالم باشه
قران زیادمیخوندم وارومتربودم کلا
تااینکه روز زایمانم قران روباز کردم واین ایه اومد که ما دعای تورا مستجاب کردیم چقدرگریه کردم وباخیالی راحت رفتم برای زایمان
پسرم به دنیا اومد وخیلی معجزه واراون 2تا انگشتی که اضافه بود به یه پوست وصل بود که همه میگفتن این که چیزی نیست اصلا برداشتنم نداره خودش میوفته اینقدرکه نازک بود اون پوست،
همونجاتوبیمارستان بهم گفتن اگه میخوای بیا همین الان براش برداریم که من قبول نکردم
و روزچهارمش بودکه باهدایت خدای خوبم بچه روبردیم وانگشتهایی که همه چیش انگشت بود حتی ناخن هم داشت ولی به یه پوست وصل بود که نه استخون داشت ونه هیچی
که اگرخدامعجزه نمیکردواون انگشتها مثل بقیه انگشتهابودمابایدصبرمیکردیم تابچه یکی دوسالش بشه بعدانگشتهارو بایه عمل جراحی برمیداشتیم که فکرش هم ناراحتم میکرد ولی خداچیکارکرد انگشتهایی روکه من عکسشودیده بودم توسونوگرافی کاملا شبیه انگشت بودن هیچ اثری هم ازپوستی نبودکه بهش وصل باشه اونجوری برام معجزه کرد که هیچ کس نفهمیدکه بچه من این مشکلوداشته امروزکه پسرم رونگاه میکردم یادحرف استادافتادم که گفتن ازما میخوان ومامشکلشون روحل میکنیم اما بعدش انگاراصلا ازماهیچ درخواستی نکردن وهمونجا گفتم خداباشکرت من یادم رفته بوداین معجزه زندگیم رو تویی که اون انگشتهارتو رحم من به اون شکل دراوردی تامن معجزت روببینم تادعام رومستجاب کنی
ای فرمانروا
ای قدرت بی انتها
ای خدای بزرگ وتوانای من
تنهاتورامیپرستیم وتنهاازتویاری میخواهیم
ماراببخش برای تمام شرکهایی که به توداشتیم وهنوزهم داریم
خدایا توروقسم به بزرگیت به عزت وجلال وجبروتت که مارو تواین مسیرثابت قدم نگه داروکمکمون کن تاتوروهرروزو هروزبهتر بشناسیم
استادهزاران بارتویه لحظه سپاسگزاری کردن ازشماکمه
میدونم بهترین قدردانی ازشمااینه که تواین مسیرباشم وحرفای شماروموبه موعمل کنم ونتیجه بگیرم اونوقت دینم روبه شما اداکردم به امید اون روز دارم روخودم کارمیکنم وتکاملم روطی میکنم
به نام خدای مهربونم
خدایی که هیچ وقت تنهام نمیزاره خدایی که همیشه مراقبمه و حواسش بهم هست حتی وقتی من مشرکم
همیشه آغوشش بروم بازه
از کدوم شرک بگم از اونجایی که تمام زندگیم شده بود یه آدم و فقط و فقط نگاهم به اون بود و چقد چک و لگد خوردم از دنیا چقد غمگین بودمو بی پناه چقد گریه میکردم و با خدا قهر بودم اونو مقصر میدونستم نمیخاستم ازش کمک بگیرم ولی یه روز خسته شدمو بهش گفتم کمکم کن دیگه نمیتونم ادامه بدم اون مسیرو هی برام هموارو هموارتر کرد … یه روز که محل کارم بودم یکی از همکارام گفت برو بنویس هرچی گله داری از خدا بنویس گریه کن تا سبک شی و من چقددددد بلد بودم این کارو همیشه شاکی همیشه ناراضی آخرشب شد رفتم توی اتاقم خواستم شروع کنم و بهش بفهمونم که خیلی بهم بدی کرده یهو یاد این حدیث افتادم
که من در کلبه فقیرانه خود چیزی را دارم که تو در عرش کبرئیاییت نداری من همچون تویی دارم و تو همچون خودی نداری بزرگترین نعمت بود واسم توی همه روزهایی که حالم بد بود و باهاش حرف میزدمو غر میزدم چجوری برم بنویسم که اینو ندادی بهم اینکارو نکردی واسم کسی که بی دریغ کنارم بود..
حتی یه کلمه ننوشتم ولی گریه کردم خیلی گریه کردم هیچ وقت اون شبو یادم نمیره
از اون شب دیگه من یه آدم دیگه شدم دیگه کمتر غر زدم کمتر ناشکر بودم تا هدایتم کرد به این مسیر وقتی فهمیدم اون مقصر نیست بهم راهو نشون داد گفت خودت خالقی پاشو بساز زندگیتو واقعا کم نیاوردم میدونستم تکامله میدونستم باید رشد کنم هرکاری که میفهمیدم انجام میدادم تا ایمانمو بهش ثابت کنم میخاستم عشقمو بهش ثابت کنم انگار دیگه هیچ چیزی جلودارمن نبود هیچ کسی هیچ چیزی
ولی یه چیزو نفهمیده بودم
خیلی تلاش کردم خیلی زور زدم خیلی تقلا کردم کلی ایمان نشون دادم کلی نتایج کوچیک و بزرگ دارم توی زندگیم کلی بالاپایین شدم همیشه میخاستم بفهمم چرا چیو کم دارم چی از پازل موفقیتم کمه که ندارمش و باعث شده هنوز اونجایی که باشم نیستم
و این فایل که نشانه ی تایید این روزام بود بهم فهموند مشکلمو
شاید خیلی بت شکنی کردم شاید خیلی ایمان نشون دادم ولی مشرک بودم من خودمو بت کرده بودم
خودستایی و غروری که تمام اعتبار اتفاقات و نتایجشو داره بخودش میده و یادش رفته که توی تموم این مسیر خدا بود که معجز پشت معجزه وارد زندگیم کرد
خدای خوبم من درسمو گرفتم میدونم هنوز خیلی شرک درونمه من از هرخیری از سمت تو فقیرم
من هیچم همه تویی
سلام سلام به استاد قشنگم سلام به استاد با معرفتم سلام به استاد عزیزدلم که هر روز خضوع و خشوع بیشتری نسبت به رب الکریم همون عشق اول و آخر نشون میده
سلام به مریم عزیز و مهربونم عزیز دل استاد
استاد چقدر چقدر قشنگ حرف زدید یعنی داستان به رود انداختن حضرت موسی منو همیشه و همیشه یاد دو تا فایل بسیار توحیدی شما میندازه یک رابطه ما با انرژی که خدا نامیده میشود و دوم فایل رفتن شما به آمریکا که خدا هر لحظه و هر ثانیه توی این دو فایل داره جلوه گری میکنه
استاد اون خانمی که شما رو دعوت کردبه آمریکا آیا اون خود خدا نبود؟؟ آیا شما بنده ی موحد خدا در حالی که نه زبان بلد بودید در حالی که هیچ کسی رو آمریکا نداشتید با ایمان تمام توی صف نایستادید؟؟ خدایا تو گفتی تا تحف و لا تحزن آن الله معناااا
آیا خدا جواب ایمان شما نبود؟؟ چقدر من با این فایل اشک شوق ریختم چقدر خدا با من حرف زد!!!
استاد قشنگم رابطه ما با انرژی که خدا نامیده شده اون فایل که فرمودید همه چیز خداست خدا پشه است آب است خاک است همه چیز است و من خودم همه را درک میکردم که خدایا تو همه کس منی تو در زمستان اتاق من شدی تو دوست من شدی تو عشق من شدی تو بخاری اتاقم شدی تو پتو شدی بالشت شدی تو همدم من شدی تو نان سفره ی من شدی خدایا عشق اول و آخر من، تو همه چیزی
تو در داستان توحیدی پروین گفتی ما دستور دادیم که رود برای موسی گهواره شود آخ خدای من تو خود رودی تمام زندگی من، تو رود نیلی تو خود منی تو خون رگهای منی تو انگشتان منی موقع نوشتن این حروف تو گوشی منی تو استاد منی که به اسم استاد عباسمنش جلوه گری میکنی تو باران روی شیشه ی ماشین استادی تو نم نم بارانی تو سبزی جاده هستی تو امنیت توی فایل توحیدی 9 استادم هستی تو اینترنت هستی که وقتی استادم از آمریکا فایل میذارن من در ایران میبینم تو نور دیده ی منی خدایا تو همه چیزی…. چطور به تو شک کنم چطور به تو که خیر هستی شک کنم که نکنه منو فراموش کردی منی که خودت هستم
خدایا اما من خسته ام از این دوئیت من خسته ام دور بودن از تو من وحدت میخوام من دلم میخواد مث آیه های قرآن که گفتی ما… با تو یکی بشم و بگم ما، ما، ما، اِنّا… خدایا امروز روز عاشورا بود فهمیدم حسین تو گریه نمیخواد من گریه میخوام که تو رو نشناختم من خودم را نشناختم من به قول استاد با نمرود و فرعون درونم همیشه من من کردم تا از تو چیزی خواستم و دادی سریع فراموشت کردم و گفتم بله من کردم…
اما همه چیز تو هستی همه کس تو هستی تو قطره ی آبی، تو امام حسینی، حضرت زینب حق داشت که گفت ما رایت الا جمیلا خدایا چقدر توحیدی حرف زدن این بانو، تو خیر مطلقی
خدایا مث اون بارون قشنگ که ب استادم باریدی هم بر من ببار
ممنونم استاد ای بزرگترین جلوه ی خداوند روی زمین
الحمدلله که خدای درونم در این عصر و ثانیه من رو توی این سایت آورده تا ببینم و بشنوم
الحمدلله الحمدلله
سلام به استاد نازنینم ,و خانم شایسته مهربون و دوستان نازنینم دراین سایت توحیدی
امروز تولدمه و.صبح تو تمرین کدنویسیم نوشتم خدایا امروز ازت هدیه میخوام از خودت میخوام قلبم اروم شادتر باشه امروز ,
و هدیه ام رو دریافت کردم خواسته ای که میخواستم امروز براورده شد ,
من دیروز این فایل رو گوش دادم و اون لحظه که شما استاد گفتین نترس و غمگین مباش ,اون خواسته تو الان تو خونس ,باتمام وجودم حس کردم که خدا داره بهم میگه این جمله رو,و خدا امروز صبح روز تولدم خواسته ام رو براورد کرد ,,,
استاد ازتون خیلی سپاسگزارم بابت این فایلای ارزشمندی که میذارین دارم حس میکنم دارم میفهمم که هر روز داره زندگیم روغنکاری میشه ,کم کم داره رشد میکنه ,,کم کم دارم راحت تر کنتر ذهن میکنم ,کم کم دارم اعراض بهتر میکنم ,,, خدارو تازه دارم میشناسم ,الان ک فکر میکنم میگم من واقعا خدا رو قبلا باور داشتم واقعا خدا تو زندگیم بود جواب نه است
چون تازه الان میفهمم توکل کردن بخدا یعنی چی ,چون تازه ارامش دارم ,تازه میتونم به ترسام غلبه میکنم قبلا جرات نداشتم حتی فکر کنم که میتونم به ترسام غلبه میکنم
ان شاالله خدا هدایتم کنه به کنترل ذهن بهتر
الله نور السماوات و الارض
خدای من چقدر این سایت زیباست
با خواندن کامنت ها فقط اشک میریختم انگار اینجا معبدی برای توبه بود هرکسی توبه میکرد از شرک…..خداوندا توبه مرا هم بپذیر
خداروشکر میکنم که شما دوستان توحیدی رو دارم خداروشکر. میکنم که با جرات کامنت مینوسین و یکی مثل منو آگاه تر میکنید و دلگرم تر
خدایا شکرت
منم از روز تولدم که اواخر تیرماه بود جلو آینه با خودم عهد بستم که فقط روی خدا حساب کنم و خیالم راحت باشه….و باورتون نمیشه هر ثانیه چشمام میبنیدم و میبینم خدا داره چشمک میزند و میگه خیالت راحت من هستم …..
و من واقعا خوشحالم و به خودم میگم آفرین که در این چند روز کنترل کردی و فقط حواست به چشمک خدا بود…..
همیشه کامنت دوستان رو که میخوندم میگفتن خدا حرف میزنه باهامون خدا هدایت میکنه حتی برای کوچکترین کارها…یخورده سخت باور میکردم….راستش اوایل میخندیدم مدارم بسیار پایین بود…..
اما
الان چندروزه خدا در گوشم حرف میزنه،میگه الان بروتو این اتاق الان بروتو آشپزخونه الان به دختر بگو خیلی دوست دارم الان تماس بگیر با همسرت….خدای من اینقدر واضح اینقدر قشنگ….
من تمام امور زندگیم رو به خدا میسپارم
خدایا مرا ثابت قدم قرار ده. در این مسیر
راستی از دوستانی که کامنت هاشون رو با آیه های قرآن قرار میدن،خیلی سپاسگزارم باعث میشه منم قرآن به دست بگیرم و بهتر در آیاتش تامل کنم….
خدایا ازت ممنونم که اینقدر نزدیکی
سلام میکنم به استاد عزیزم وخانم شایسته من جا داره یه تشکر ویژه داشته باشم از استاد عزیزم که قوانین خداوند رو گفتن و ماهم درس گرفتیم از این داستان زیبا امیدوارم که بتونیم بیشتر سپاسگزارخداوند باشیم بابت این همه نعمت و آگاهی های ناب که استاد عزیزم که واقعا من از خداوند شاکرم وسپاسگزارم که با استاد منو آشنا کرد الان حدود فکر کنم یک سال نیم هست که من با استاد آشنا شدم اونم کاملا هدایتی بود از جانب خداوند خیلی داستان داره که منو با استاد آشنا کرد وخیلی خوشحالم .خدایا شکرت .من واقعا کیف کردم و درس گرفتم وامیدوارم بتونیم درزندگیمون اجرا کنیم .استاد عزیزم خیلی دوست دارم من هر روز تو سایت شمامیام روزانه یک فایل میبینم و انگیزه میگیرم برای زندگی خدایا شکرت .بابت حضورتان .فعلا خدا نگهدار
سلام ، چقدر خوشحال و خوشبختم
چند روز پیش جمله ای بهم الهام شد تو یکی از کامنت ها نوشتم، خیلی از دوستان ازش حس مثبت گرفتن و اون جمله رو واقعا خود خدای درونم بهم گفت : هرچقدر متعهد تر روی توحید کار کنی و توی زندگیت پیاده ش کنی، اراده خداوند در امتداد اراده تو قرار میگیرد
یعنی چی؟ یعنی درخواست میکنی و خداوند طوری به سرعت درخواست تورو برآورده میکنه، مثل همون مثالی که در قرآن اورده : میگوید باش، و میشود
( البته سرعتش بستگی به میزان مقاومت و ترمز های شما در اون مسئله داره، من از مسائل کوچیک شروع کردم که یا ترمزی نداشتم یا ترمز های بسیار کوچکی داشتم و به سرعت باورنکردنی اجابت شدن)
دو سه روز هست که من اومدم در یک بهشت زیبا، به رایگان میچرخم و میخورم و مینوشم و شکر خدارو میکنم
انقدر زیباست که خدا شاهده دست کمی از پارادایس استاد بزرگوار نداره، و نتیجه 15 روز تعهد من هست که متعهدانه روی خودم ، توحید و تمرکز به اصل و دوری از فرع کار کردم
از وقتی اومدم اینجا، انقدر قشنگ بود ، که حقیقتش رو بگم، به شک افتادم! شک کردم راجب بزرگترین هدایتی که خدا تو زندگیم به من داده بود ، یعنی دستور به مهاجرت!
این پروسه تمامااااا هدایت بود، در حدی که کار من بی دلیل از من گرفته شدم، با پارتنرم که چندین سال با هم بودیم بی دلیل جدا شدم و بزرگترین وابستگی هام ازم گرفته شد
بعدش الهام شد که زبان بخونم و تا 10 روز پشت سر هم زبان خوندم و اعتمادم رو به پروردگارم نشون دادم، یک جاب افر بی نظیر واسم پیدا شد ، واسه همون شغلی که بی دلیل تو ایران ازش ممنوع الکار شده بودم!!!
و من تپنستم توی 2 ماه از نمره 4.5 ایلتس به نمره نزدیک 7 برسم کاری که همه گفتن غیر ممکنه، ولی هدایت های خدا تمومی نداشت
و بعد هم تو یکی از بدترین حالت های روحیم، ایه ای از قران برام اومد که اولتیماتیوم خدا بود : ای کسانی که ایمان آورده اید، شمارا چه میشود که وقتی فرمان داده میشوید در راه خدا رهسپار شوید ،به زمین میچسبید؟! ( توبه 38)
اما الان، وقتی این بهشت رو دیدم ، شک افتادم!
ترس هام برگشتن، از تنها بودن و بی کس بودن تو کشوری که زبانش رو کامل بلد نیستم و زبان مادریم نیست ترسیدم، گفتم اگه برم و وضعم بدتر بشه چی
تا وقتی همچین بهشتی تو ایران هست اونجا برم چیکار و…
که یه صدایی بهم گفت، متن های زندگی در بهشت رو یادته؟ اگه مثل مرغ های استاد ، بچسبی به یه منطقه امن و ازش تکون نخوری شرایطتت بدتر میشه، ثابت نمیمونه
همونطور که به منطقه امن کارت چسبیدی و ازت گرفته شد، به منطقه امن رابطه چسبیدی و ازت گرفته شد و…
این صدا بهم هشدار داد، و این فایل تیر اخر رو به قلبم زد! وقتی استاد میخوند ، گریه میکردم
گفتم خدایا ، چه قشنگ هدایتم کردی
واقعا اراده من و تو هم راستا شده
بعد از سه روز بی اینترنتی، چرا اولین فایلی که چشمم بهش میخوره این فایله؟ چون این فایل رو استاد شخصا برای من ضبط کردن اصلا!
وقتی میخوندن که خدا چطور موسی رو هدایت کرده، و مادر موسی چقدر به خدا اعتماد داشته که بچه ش رو انداخته تو بزرگترین رود دنیا… از مشرک بودن خودم خجالت کشیدم واقعا!
و باژ هم توبه کردم، خدایا فهمیدم… دمت گرم
صد بار به این مسیر شک کردم و تو عین صد بار رو هدایتم کردی ، ازم نا امید نشدی
عاشقتم، عاشق استاد هستم که خدای واقعی رو به من نشون داد
اگه خدا ، همون ویژگی های انسانی رو داشت که من تو ذهنم فکر میکردم، با وجود این همه نشانه واضح دیگه عمرا وقتایی که شک میکردم من رو هدایت نمیکرد
ولی این خدای سیستمی، این خدای بی نظیر ، مثل انسان ها نیست
ازم خسته نمیشه
فقط یک بار لطف نمیکنه
محدود نیست ، بیییییییس نهایته
و خداروشاکرم که به کمک استاد و دوستان هم فرکانسی عزیزم بالاخره بعد از دوسال همچین خدای بی نظیری تو ذهن خودم ساختم
و هرچی بیشتر بهش ایمان میارم، بیشتر نشانه هاش رو میبینم
خدایا سپاسگزارم، خدایا شکرت
پ.ن : من صبح هم پیاده اومدم تا دم دکل، چون فقط اینجا انتن داره، اما بی دلیل انتن وصل نشد
چند دقیقه اول خیلی غصه خوردم و گفتم خدایا من این همه راه اومدم، چرا تهش کارم درست نشد؟
چون باید یه پیام ضروری میفرستادم، اما خداروشکر زود خودمو جمع کردم و گفتم حتما حکمتی توش هست و برگشتم
الان یکی از دوستان لطف کرد من رو اورد که نخوام یک ساعت پیاده بیام و برگردم ، و انقدر هوا خوب بود که همینجا نشستم و هم پیاممو دادم هم انقدر فرصت داشتم که این فایل رو ببینم وحتی کامنت بذارم
صبح انقدر گرم بود که اگه انتن داشتم فقط پیام رو میدادم و میرفتم و از این فایل بی نظیر و هدایت خدا بی بهره میموندم، واقعا که هیچ کار خدای عزیزم بدون حکمت نیست و بدون اراده ش برگی از درخت نمیافته، فقط باید به جریان و مسیری که میچینه اعتماد و حرکت کرد، نباید وایستیم وگرنه به سرعت میگندیم
خدایا شکرت
سارای عزیز دوستداشتنی
کامنت قبلی ت خونده بودم
،تو این کامنتا اسمت برام مث چشمک بود
،متن قبلی ت برام پر نکته بود و از مسیر هدایتت لذت بردم
بازم بنویس از هدایتت
از توحیدی تر شدنت .
ک همش نشانه س
برات آرزوی خوشبختی و شادی بیشتر دارم
سلام سارای قشنگم
چقدر لذت بردم از تک تک کلماتت
امیدوارم در بهشتی که هستی سراسر یرات لذت و خوشبختی باشه
سارای قشنگم چقدر لذت بخشه توحیدی عمل کردنت
و چقدر من ضعیفم در زمینه عملگرا بودن
تبریک میگم تک تک موفقیت هاتو
تبریک میگم شغل معنویتو
تبریک میگم هدایت خیلی زیبای امروزتو
تبریک میگم این حجم از خوشحالیتو
و خیلی سپاس گذارم که کامنت فوق العاده نوشتی تا برای من نوعی امیدی باشه در دلم
خدایا شکرت بابت تک تک دوستان توحیدی فوق العاده این مسیر
سلام سارا جان جالب که دیروز من نشانه روزانه مو باز کردم درمورد مرغ بود حدود دوساعت پیش یک فابلی تو گوشیم خودبخود پلی شد که در مورد مرغ بود و همش از خودم میپرسیدم معنی اینها چیه که الان با کامنت شما جواب گرفتم. ممنونم
مثل اینکه راه شهود برای من هم باز شده
سلام اقا سینای عزیز
اومدم هم یه خبر خوب بهتون بدم هم تشکر کنم، وقتی دیدم از اون داستان مرغ های پارادایس نشانه دریافت کردین، تصمیم گرقتم بگردم هرجوری هست اون قسمت زندگی در بهشت که دوستان راجب این موضوع حرف زده بودن رو واستون پیدا کنم، قسمت 115 زندگی در بهشن هست حتما تو این فایل کامنت اقای علیرضا خنجری عزیز رو بخونین که توی کامنت های برتر هست، مطمئنم کاملا متوجه میشین چرا به بحث مرغ و … هدایت شدین :)
و البته تشکر میکنم چون وقتی داشتم دنبال این فایل میگشتم که براتون بنویسم، هدایت شدم به فایلی از استاد که کاملا راجب مهاجرت بود و با اینکه چندین ماه هست من دارم دنبال باور های مهاجرت میگردم، تا حالا این فایل رو ندیده بودم…
خیلی خوشحال شدم که هم من هم شما دوست هم فرکانسی عزیز هدایت شدیم، واقعا که دست ها و کمک های خداوند بی پایانه
براتون ارزوی خوشبختی، ثروت و سلامتی روزافزون دارم
سلام دختر توحیدی سلام دختر سرزمین من سلام ساراجان سلام.
خیلی ممنون از کامنت زیبایی که برامون نوشتی چقدر لذت بردم از تکه ای که نوشتی.
هرچقدر متعهد تر روی توحید کار کنی و توی زندگیت پیاده ش کنی، اراده خداوند در امتداد اراده تو قرار میگیرد
یعنی چی؟ یعنی درخواست میکنی و خداوند طوری به سرعت درخواست تورو برآورده میکنه، مثل همون مثالی که در قرآن اورده : میگوید باش، و میشود.
چقدر من این جمله که توی قران هست دوست دارم قبل از اینکه با قوانین استاد. آشنا شم خیلی به این جمله فکر می کردم خدا چه قدرتی داره به هرچیز بگوید موجود شو موجود میشود… اما وقتی با قوانین واستاد آشنا شدم پی بردم که خداوند این قدرت رو هم در وجود من نهادینه کرده و با دیدن سریال سفر به دور آمریکا فصل 1 به یقین رسیدم و برام باور پذیرتر شد.
ساراجان سارای عزیز وقتی در مورد زبان یادگرفتن برامون نوشتی احساس کردم کامنت مختص به من نوشتی من چند وقتی احساس درونم میگه زبان بخون یادبگیر اما اینقدر باورهای محدود کننده دارم که وقت ندارم،وقت نمیشه یا ….. همیشه پشت گوش انداختم کلی کتاب هام جمع کردم توی قفسه کتابخونه ام جلو چشمانم گذاشتم که شروع کنم اما همش…. وقتی برام نوشتی در طی دوماه توانستید نمره 4.5 ایلتس به نمره نزدیک 7 برسونید کاری که همه گفتن غیر ممکنه، وشما انجام دادید بهتون تبریک می گم تبریک تبریک تبریک و تحسین تون می کنم دختر با استعداد سرزمین من و تحسینت می کنم که اینقدر خوب در مدار دریافت هدایت های خدا قرار گرفتی مدارت پربرکت از الهام و هدایت های الهی چقدررر این آیه که برام نوشتی
: ای کسانی که ایمان آورده اید، شمارا چه میشود که وقتی فرمان داده میشوید در راه خدا رهسپار شوید ،به زمین میچسبید؟! ( توبه 38)
چقدر این آیه باهم حرف زد.
سارای عزیز خداوندبرای اینکه از تو محافظت کنه، تا در مسیری امن و آرام به رشدت ادامه بدهی آدم هایی رو از مسیرت برداشت تا تو رو به جایگاهی برساند که لایقش هستی به خدا اعتماد کن.
ممنون که برامون نوشتی برایت آرزوی موفقیت های روز افزون دارم منتظر خبرهای موفقیت در سایت هستم.
سلام عارفه جان، خدای درونم ازم میخواد براتون بنویسم پس مینویسم :)
چه اسم زیبایی دارین تحسین تون میکنم عزیزم
عارفه جانم اگر نشانه های خوندن زبان رو دیدین حتی یک لحظه وقت رو تلف نکنین، من زمانی که اولین نشانه ها برام اومد دقیقا وقتی بود که استاد فایل های زبان انگلیسی رو تو سایت اپلود کردن ، اگر من اون موقع به هدایت عمل کرده بودم الان این کامنت رو از کشور مورد علاقم داشتم مینوشتم…
ولی خب ناراحت نیستم چپن درس یاد گرفتم، به شما هم توصیه میکنم اصلا نذارین بگذره از همین الان که کامنت من رو خوندین شروع کنین عزیزم
شاید باورتون نشه استاد بزرگوارمون که نماد و الگوی به چالش کشیدن خودشون هستن، تو یکی از فایل ها زبان خوندن رو به عنوان یکی از چالشی ترین کارها یاد کردن و گفتن کارهایی مثل زبان خوندن ( باعث میشه ما مدارمون بالا بره و راکد نشیم!)
یعنی انقدر مهمه که در کنار کار کردن روی خودمون و عزت نفس مون ، و ورزش و تغذیه سالم اسمش رو بردن!
حتما از همین الان شروع کنین، اگر تایمون کم هست ، 6 تا تایم 5 دقیقه ای در یک روز در نظر بگیرین
که بین کارهاتون بشه انجام داد
1. 5 دقیقه صحبت راجب یک موضوع به زبان انگلیسی
2. 5 دقیقه گوش دادن به یک پادکست انگلیسی
3. 5 دقیقه خواندن و مسلط شدن به 3 لغت جدید
4. 5 دقیقه نوشتن 5 جمله به زبان انگلیسی
5 . 5 دقیقه خواندن یک متن انگلیسی در حیطه های مورد علاقه تون، مثل تاریخ ، طبیعت، نجوم، اشپزی یا…
6. 5 دقیقه یاد گرفتن یک نکته گرامری و نوشتن یک جمله با اون گرامر
شما دو ماه همین پنج دقیقه هارو متعهدانه انجام بدین ببینین چه انقلابی تو سطح زبانتون به پا میشه، من وقتی میخواستم ایلتس بخونم به نامدارترین استاد های ایران گفتم که من روزی 12 ساعت میتونم درس بخونم من میتونم 5 ماهه به نمره 7 برسم؟ و همه شون گفتن نه!!!!
اما خدا من رو به دوره های رایگانی هدایت کرد به روش هایی هدایت کرد که خودم اختراع کردم و دو ماهه رسیدم بین 6.5 تا 7
هیچ روزی هم بیشتر از 6 ساعت درس نخوندم…
شما فقط شروع بکنین، هم مسیر باز میشه، هم تایمتون ازاد میشه، هم دلیل هدایت رو میفهمین
مثل من به هدایت ها بی توجهی نکنین که بعدش واقعا خیلی فرصت هارو بابت بی توجهی به هدایت از دست میدین
امیدوارم موفق باشی دوست هم فرکانسی عزیزم
خدای درونم میگه بهت بگم که عاااااشقتم و قراره پیشرفت های بزرگی داشته باشی اگه به هدایت ها ایمان بیاری و عملگرا باشی
برات ارزوی خوشبختی ، ثروت و سلامتی روزافزون دارم عزیزدلم
سلام سارای عزیز
سلام دخترمهربان بخشنده
سلام ساراجان سلام
ممنون و سپاسگزارم از نکاتی که فرمودید چقدربرام کاربردی بود چقدرر خوشحالم توی سایت دوستانی چون شما دارم که دانسته ها وتجربه هاشون دراختیار قرار می دند خدایااا بابت دوستان مهربانم چون ساراجان بابت خانواده الهی هم شکر سارای عزیز خدارو بابت حضورت درسایت الهی شاکرم سپاسگزارم که هستی و کامنت برامون می زاری
سپاس از لطفت
منتظر خبرای موفقیت در هرزمینه از زندگیت هستم.
درپناه الله مهربان شاد سلامت خوشبخت سعادتمند در دنیا وآخرت باشید.
درود بر ساکنین باغ بهشت استاد عزیز و مریم بانوی عزیز
درود بر ساکنین سایت بهشتی عباس منش
درود بر رویأی که هر روز سعی میکند بهتر از دیروز باشد و خودش را به آغوش خداوند نزدیکتر کند
خدایا کمکم کن تنها تو را بپرستم و تنها از تو یاری بجویم حرف از توحید که میشود تک تک سلولهای بدنم به تکاپو میافتند و برای توحیدی شدن از هم سبقت میگیرند
توحید به معنای یکی شدن با خدا یعنی در آغوش خدا عشق بازی کردن تنها او را دیدن، او را شنیدن، او را بوییدن، او را پرستیدن، و با او هم مسیر شدن تا بینهایت، توحیدی بودن یعنی کلام خداوند بر روح،، قلب و زبانت جاری شود وقتی کلام خداوند به صورت شعر بر قلب و زبانم جاری میشود خودم را قطرهای میبینم که با دریا یکی شده است و در امواج آن بالا و پایین میرود و با جذر و مدش می رقصد همچون تشنهای که به چشمهای زلال رسیده باشد و آنقدر از آن آب گوارا مینوشد تا لبریز شود
دلانه های من
تقدیم به تمامی شما که بهشت را روی زمین تجربه میکنید
️الهی یا ربم پروردگارم
همیشه وهمه جا در کنارم
صباحی غافل و دور از تو بودم
سرم را گرم ای کاش ها نمودم
بگفتی بنده من راهت این است
اگر فرمانبری جایت برین(بهشت) است
جهان من قوانینش الهیست
همیشه ثابت و لایتناهیست
تو باید این قوانین را بدانی
وگرنه تا ابد جاهل بمانی
من آن لحظه که در جسمت دمیدم
تو را خالق و شاهکار آفریدم
خودم را احسنت گفتم هزار بار
چو این نیرو به تو دادم سزاوار
تو را مسئول و خالق آفریدم
تو را آزاد و از روح آفریدم
من از روح خودم در تو دمیدم
از این کالبد نمونه آفریدم
امید دارم که راهت را بیابی
در این وادی بدون رب نمانی
آرامش الهی سهم تک تک قلبهای مهربونتون
سلام به دوستان عزیزم و استاد حق گویم
توحییید
کلمه ای که وقتی ثانیه بهش فکر میکنم قلبم باز میشه
چقدر من انسان ناشکرم که هر وقت ذره ای پول وارد زندگیم میشه میگم من
ولی وقتی گیر میکنم انگار که رفیق صمیمیم باشه سریع میرم سراغ خدا و میگم کمکم کن که گیر کردم
این عادت بد توقع داشتن از دیگران رو وقتی یاد میگیرم که اول از همه یاد بگیرم وقتی از خدا توقع دارم به خواسته هام جواب بده من هم سپاسگزار واقعی باشم منم توکل کردن بهش رو بلد باشم منم ایمان داشتن بهش رو بلد باشم
فقط توقع دارم اون همه کارهارو بکنه و من همونی باشم که بودم هیچ تغییری نکنم
چند روز پیش با مهرک رفتیم بیرون یهو گفتیم بریم سمت دریا هوا خوبه
از مسیر جنگلی فوق العاده زیبا رد شدیم و رسیدم به مسیر شن و ماسه ایی دو راهی و با عقل خودمون سمت چپ رو انتخاب کردیم چون فقط میخواستیم زودتر برسیم به دریا
با سرعت داشتیم میرفتیم که یهو فهمیدیم گیر کردیم تو ماسه ها
اولش گفتم خدایا من که توجه ام رو نکات مثبت بود این از کجا دراومد
همون لحظه ذهنم رو کنترل کردم و قطعا درسی داره برام
نیم ساعتی درگیر بیرون اوردن ماشین بودیم اما بدتر داشتیم فرو میرفتیم
نکته وقتی تو تضاد های زندگیمون درگیر این میشی که با عقل خودت حلش کنی بدتر تو اون تضاد فرو میری
تو اون هوای گرم و مرطوب از اونورم 2 تا زنبور سفید دست از سرم بر نمیداشت چندین تا هم عقرب کوچیک رو شن و ماسه ها بودن و همه چی کامل بود برای اینکه کنترل ذهنم رو از دست بدم و عصبی بشم
یه لحظه چشمام رو بستم و گفتم خدایا ما ناتوانیم در مقابل دراوردن این ماشین تو کمکمون کن تو هدایتمون کن و یه راهی جلو پامون بزار و چشمامو باز کردم و ذهنم گفت برو به ماشین هایی که ازمون خیلی دور بودن بگو کمکمون کنن
سریع گفتم خدا کمکم میکنه من به اون ایمان دارم
چند دقیقه نگذشته بود که یه ماشین اومد سمت همون ماشین ها و به محض اینکه رسیدن مارو دیدن و اومدن سمتمون و من چشمام گرد شده بود از اینکه خدای من تو چقدر زود جواب میدی
من چطور تورو یادم میره
چطور خودمو صاحب همه چیز میدونم
اومدن سمتمون و مرد یه جمله بهمون گفت و که میدونستم کلام خداست که داره میاد روی زبان این ادم
گفت ما آدم ها بغضی وقتا تو زندگیمون فقط میخوایم بریم که برسیم بدون اینکه از مسیر لذت ببریم غافل از اینکه یه جا بدجور گیر میکنیم
دقیقا همینطوره و من صحنه ایی که فقط میخواستم برسم رو به یاد آوردم
مقصدی وجود نداره شیدا منتظر نباش ثروتمند بشی ایمانت بیشتر بشه منتظر نباش فلان ماشین رو بخری شکرگذارتر بشی
از مسیر لذت ببر و خداروشکر کن هرروز بیشتر از روز قبل ببین چیکار میکنه برات
اون ادم اومد و در عرض 2 دقیقه ماشین رو دراورد
خدایا چجوری باید شکرت کنم
چجوری میتونم بهت ایمان نیارم
چجوری میتونم نسپارم به تو زندگیم رو
هروقت ذهنم خواست بگه دمش گرم اون مرده کمک کرد گفتم نه نه اشتباه نکن خدا اون ادم رو
تو همون زمان تو همون روز تو همون ساعت اونم اون ادمی که اینکاره بود رو دقیقا اورد همونجایی که تو بودی اعتبارش فقط برای خداس
اون فقط دستی از سمت خدا بود و ما هم ازش تشکر کردیم
این یه مثال بود و از این اتفاق ها زیاد داریم که باید انتخاب کنیم بین توکل و عقل خودمون و کمک بقیه ادم ها
خدایا تو که خالق این جهانی خالق من انسانی خالق کهکشان هایی خالق همه موجودات زنده و غیر زنده ایی از کلمه ما استفاده میکنیم
بعد من انسان یه پول وارد زندگیم میشه میگم من وقتی به یه موفقیت میرسم میگم من کردماا
خدایا من به هر خیری که از سمت تو به زندگیم میاد نیازمندترینم
خدایا به توکل میکنم و فقط به تو ایمان دارم
به راه درست هدایت کن
هدایتم کن ایمانی داشته باشم مثل مادر موسی وقتی فرزندش رو به آب سپرد
مثل ابراهیم وقتی میخواست فرزندش رو قربانی کنه
بابت همه نعمت هات ازت سپاسگذارم
ممنونم از شما استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون
قشنگ نوشتی شیدا جان،
از قلبت برآمد بر قلبم نشست،
چقدر ساده و زیبا و صمیمی با خدا صحبت کردی،
ممنونم ازت،
«هدایتم کن ایمانی داشته باشم مثل مادر موسی وقتی فرزندش رو به آب سپرد
مثل ابراهیم وقتی میخواست فرزندش رو قربانی کنه»
این تکه عالی بود،
لذت بردم و برات برآورده شدن تمام خواسته هات رو آرزو میکنم عزیزم
به نام خداوندیگانه
سلام استاد جانم و مریم عزیز و دوستان ناب هم فرکانسی که در هیچ جایی در دنیا چنین افرادی یافت نمی شوندکه همگی بیشتر از ثروت تشنه ی توحید و توحید هستند
از دیروز صبح وقتی این فایل زیبا و سراسر توحیدی بر روی سایت قرارگرفت چندین بار هم بصورت صوتی و هم تصویری پلی کردم و دیدم وشنیدم و لذت بردم و اشک ریختم به پهنای صورت!
استاد عزیز تبریک میگم بهتون و راهتون مستدام و استوار!میگفتین که رسالتم اشاعه ی توحید و یگانگی خداوند یکتاست شما به بهترین شکل ممکن رسالتتون رو انجام دادین و تشنگان راه توحید رو هر روز سیراب تر و مست تر می کنید!
مدار آن زمان بانو پروین اعتصامی و درک زیبای قانون های خداوند بسیار ستودنی و قابل تامل است وقتی شنیدم که ایشون در سن 35سالگی از دنیا رفته اند خیلی تحسینشون کردم که چقدر آگاه به قوانین و آگاه به قرآن بودند
تمام تک تک مصرع هایش پر از زیبایی و آگاهی بود و سپاسگذار شما هستم که به زیبایی هر چه تمام تر خواندید و معنی کردید!
چند روزی بود که تو ذهنم میگفتم وقتی خواسته ایی داریم از کجا بفهمیم که کی اجابت میشه که در این فایل و در این شعر به روشنی بهش اشاره شد
(رهرو ما اینک اندر منزل است)یعنی منقلب شدم که هر خواسته ایی که از ذهنت میگذره همون لحظه اجابت شده فقط باید روی خودت کار کنی و در مدار دریافتش قراربگیری یعنی به وسعت آسمان دلم گشوده شد از این الهام از این هدایت از این پاسخ!!!
فکر نکنم کسی باشه این فایل زیبا رو دیده باشه و اشک نریزه به پهنای صورت!کامنت های زیبای دوستان و درک توحید ،این زیبایی رو صد چندان میکنه!هر باری که شنیدمش ناخوداگاه دیدگانم پر اشک شد و انگار همین بارش باران هم جزیی از این فایل زیبا بود که همگی هر چقدر شنیدم و لذت بردیم و اشک ریختیم باران خداوند هم با ما همگام شد و بارید و خدا به ابر و باد و مه و خورشید و فلک در زمان ضبط این فایل فرمان باریدن داد و هم نوا شد با تمام عاشقان این سایت!چقدر لذت بخشه این توحید این یگانگی این وصل بودن و شکر تک تک نعمت هایش!چقدر فراوانی نعمت برامون مثل این بارون بباره به خاطر قلبهایی که به سوی خدا گشوده شدند!چقدر راهها آسان شود از درک این آگاهی ها و چقدر در این دو روز احساس خوب و فرکانس عالی و شکر گذاری به جهان هستی بواسطه ی این فایل فرستادیم!
وقتی به سال های گذشته فکر میکنم حسرت میخورم که چرا من این قدر دور بودم از لذت ها،از احساسات ناب خدایی،از اتفاقات عالی ،از دوستان ناب توحیدی که کلامشون و قلمشون فوق العاده ست در عوض هر روز چندین و چند بار از خدا سپاسگذاری میکنم به خاطر این سایت و استاد و این دوستان!خدا یار اهل ایمان است که آنان را از تاریکی های جهل بیرون آرد و به عالم نور برد…
از خدا میخوام همه ی ما رو در این مسیر زیبا هدایت کنه و کمک کنه توحید رو در هر لحظه باور کنیم و شرک رو از وجودمون پاک کنه و جز خودش از هیچ کس و هیچ چیزی کمک نخواییم!
هزاران هزار بار شکر خدا به خاطر این سایت الهی و معنوی که به قول دوستان کارگردانش خوده خداست و شکر و سپاسگذار استاد نازنینم که این مسیر زیبا رو با ماهمگام هستند.
سلام به روی ماه مهربونتون
خدایاشکرت که هستی وخدایی میکنی
فایل ناب توحیدی
هدایت خدا
ارام شدن قلب هزاران نفرباشنیدن این فایل
نوشتن صدها کامنت ازخدا وتوحید
گریه کردن صدها نفرازعشق به خدایی که تازه شناختنش
و….
چهارسالپیش وقتی فرزنددومم روبارداربودم
توسونوگرافی گفتن که دستش مشکل داره و6انگشت داره
وبااین حرف دنیاروسرمن وهمسرم خراب شد
بعدش همش ازمایش دکتر دارو و…..
اینقدرمنوازاین دکترفرستادن اون دکترتایه جا وایسادم وگفتم من دیگه هیچ دکتری نمیرم فقط چکاب معمولم روانجام میدم خسته خسته شده بودم دیگه ازاون شرایط
بعدخداهدایتم کرد ودکترم روعوض کردم ومنوفرستادپیش یه دکتربسیییییار ارام ومهربان که قشنگ یادمه وقتی بهش گفتم بچم این مشکلوداره گفت این که مسئله ایی نیست که حل شدست(درصورتی که دکترقبلیم کلی برام بزرگش کرده بودوگفت باید بری ازمایش سندروم بدی و منوفرستادبیمارستان و…..)
به من گفت هیچ ازمایشی نیازنداری فقط ازمایش های روتین بارداری
من فقط چسبیدم به خدا البته اون موقع خدارواصلاابنجوری نشناخته بودم فکرمیکردم هرچی بیشترگریه کنم زودترحاجتمومیده کلی نذرونیازکردم
یه سفرعالی،شمال رفتیم که خیلی حالموخوب کرد وبعدازاون خیلی ارومترشده بودم
شبها نمازشب میخوندم وهمش ازخداکمک میخواستم که بچم سالم باشه
قران زیادمیخوندم وارومتربودم کلا
تااینکه روز زایمانم قران روباز کردم واین ایه اومد که ما دعای تورا مستجاب کردیم چقدرگریه کردم وباخیالی راحت رفتم برای زایمان
پسرم به دنیا اومد وخیلی معجزه واراون 2تا انگشتی که اضافه بود به یه پوست وصل بود که همه میگفتن این که چیزی نیست اصلا برداشتنم نداره خودش میوفته اینقدرکه نازک بود اون پوست،
همونجاتوبیمارستان بهم گفتن اگه میخوای بیا همین الان براش برداریم که من قبول نکردم
و روزچهارمش بودکه باهدایت خدای خوبم بچه روبردیم وانگشتهایی که همه چیش انگشت بود حتی ناخن هم داشت ولی به یه پوست وصل بود که نه استخون داشت ونه هیچی
که اگرخدامعجزه نمیکردواون انگشتها مثل بقیه انگشتهابودمابایدصبرمیکردیم تابچه یکی دوسالش بشه بعدانگشتهارو بایه عمل جراحی برمیداشتیم که فکرش هم ناراحتم میکرد ولی خداچیکارکرد انگشتهایی روکه من عکسشودیده بودم توسونوگرافی کاملا شبیه انگشت بودن هیچ اثری هم ازپوستی نبودکه بهش وصل باشه اونجوری برام معجزه کرد که هیچ کس نفهمیدکه بچه من این مشکلوداشته امروزکه پسرم رونگاه میکردم یادحرف استادافتادم که گفتن ازما میخوان ومامشکلشون روحل میکنیم اما بعدش انگاراصلا ازماهیچ درخواستی نکردن وهمونجا گفتم خداباشکرت من یادم رفته بوداین معجزه زندگیم رو تویی که اون انگشتهارتو رحم من به اون شکل دراوردی تامن معجزت روببینم تادعام رومستجاب کنی
ای فرمانروا
ای قدرت بی انتها
ای خدای بزرگ وتوانای من
تنهاتورامیپرستیم وتنهاازتویاری میخواهیم
ماراببخش برای تمام شرکهایی که به توداشتیم وهنوزهم داریم
خدایا توروقسم به بزرگیت به عزت وجلال وجبروتت که مارو تواین مسیرثابت قدم نگه داروکمکمون کن تاتوروهرروزو هروزبهتر بشناسیم
استادهزاران بارتویه لحظه سپاسگزاری کردن ازشماکمه
میدونم بهترین قدردانی ازشمااینه که تواین مسیرباشم وحرفای شماروموبه موعمل کنم ونتیجه بگیرم اونوقت دینم روبه شما اداکردم به امید اون روز دارم روخودم کارمیکنم وتکاملم روطی میکنم
خدای مهربون من
خدای مهربون امام حسین
خدای مهربون سیدحسین عباسمنش
میلیاردمیلیاردهابارازت سپاسگزارم
خدایاشکرت که قلبم رواروم کردی تابهت نزدیکتربشم
دلتون به نگاهه خداگرمه گرم