اجرای توکّل در عمل - صفحه 6
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/09/abasmanesh-3.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-08-30 19:46:032022-06-16 23:27:21اجرای توکّل در عملشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
درودوسپاس بیکران خدا بر استاد عزیزودوستداشتنی خودم.
خیلی سپاسگزار خداوندوممنونم از شمابخاطر نشونه ای که امروز طلب کردم و در این فایل به وضوح و زیبایی کامل بهم دادی.
یک سالی هست که تمام دارم با فایلها ی شماچه انهایی که خرید اری کردم و چه از رایگانها روی باورها م مدااااااااام کار میکنم .
بازم سپاسگزار خداهستم که هموااااره داره اگاهیهام بیشتروبیشتر میشه اما از لحاظ مالی تغییر چشمگیری نداشتم .
که نشونه خواستم و ازاین فایل بسیاااار زیباجوابمم را گرفتم.دقییییقااشاره به این شد که باید حتما حتما تکاملم در این مورد طی بشه.
باز هم خدا رو شکر.
با ارزوی موفقیت برای همه عزیزان گروه.
سلام خدمت شما استاد عزیز و بزرگوار
تبریک میگم بهتون به خاطر باورهای قدرتمندکننده ای که ساختید باورهایی که اینقدر قدرتمند و قوی در شما رشد کردن و شما اونها رو تغذیه کردید که بین حرفهاتون بارها و بارها تکرار میشن
باورها و رفتارهایی از شما که من از این فایل برداشت کردم اینها هستند:
سپاسگزار بودن و داشتن احساس سپاسگزاری:
شما را همیشه سپاسگزار دیدم و اولین کلماتی که همیشه بر زبان می آورید سپاسگزاری از خداوند و سپاسگزاری از کسانی که کاری هر چند کوچک و به ظاهر بی اهمیت برای شما انجام داده اند و وقتی سپاسگزاری می کنید می توان احساس شما را از طرز بیان سپاسگزاری و همین طور حالات چهره فهمید که آیا این یک احساس واقعی است یا تظاهر به چیزی که به آن باور ندارید و کاملا مشهود است که این یک احساس واقعی است و در شما به یک عادت خوب و پسندیده تبدیل شده و چه خوب است که من هم این کار را از شما بیاموزم و انچام دهم.
جاری بودن و به دنبال باورهای بهتر بودن به صورت همیشگی و مداوم:
خواندن داستان زندگی افراد موفق و خواندن نتایجی که از تغییر باورها ، افراد کسب کرده اند
مطالعه غییراتی که در زندگی و روابط و سلامتی و نگاه افراد به خداوند و تغییرات در وضعیت مالی افراد رخ داده
داشتن احساس خوب و بیان این احساس:
احساس کشاورزی که بذری کاشته و زمستان و سرمای زمستان را تحمل کرده کلی کار کرده کلی هرس کرده کلی وقت گذاشته تا بذرها آرام آرام رشد کردن و به بوته تبدیل شدن و الان این کشاورز باغ بزرگ پر از میوه ای را می بیند که ماه عسل کارهایی است که انجام داده
از این کلمات آموختم باید مانند یک کشاورز که ناامید نمی شود تلاش می کند و ایمان دارد که تلاش او به بار خواهد نشست باید تلاش کنم و بر روی باورهایم کار کنم همانطور که شما و دیگران کار کردند و نتیجه گرفتند .
داشتن بهترین احساس دنیا:
در این فایل شما بهترین احساس دنیا را اینطور تعریف کردید که انسان احساس کند که کاری برای این دنیا انجام داده و احساس کند که تاثیری داشته در این دنیا و کاری کرده که دنیا جای بهتری برای زندگی کردن بشه
قول و قرار شما با خداوند:
قبل از ورود به این مباحث و آموزش آنها از خداوند درخواست کمک کردید خیلی قولهای زیادی به خدا دادید و عمل به قول ها تا حد خیلی زیادی و مخصوصا در مباحث توحیدی
هدف و رسالت شما :
افراد بیشتری به یگانگی خداوند و ربوبیت خداوند ایمان بیاورند
علاقه شدید به کاری که می خواهید انجام دهید
کمک از خداوند برای قرار گرفتن در مسیر هدف
علاقه شدید به داستان حضرت ابراهیم در قرآن و تاثیرپذیری بالا از داستان حضرت ابراهیم
خواندن سخنان خداوند در مورد حضرت ابراهیم و الگوبرداری از ایمان و باور ابراهیم و تاثیرپیری بالا و درخواست از خداوند برای ابراهیم بودن خلیل الله بودن دوست خدا بودن ( خود را لایق بالاترین مقام انسانی می دانید که این درخواست را کردید و باور دارید که می توان به این مقام رسید و مختص پیامبران نیست .تبریک)
قدم برداشتن در مسیری که خدا خواسته:
پیرو آیین ابراهیم باشید که او موحد بود و مشرک نبود
تغییر همه چیز در دنیا الا یکتاپرستی
به بار نشستن تلاش شما برای ترویج یکتاپرستی و رسیدن به اهداف بزرگ و عظیم:
با رسیدن شما به اهداف بزرگی که داشتید باور می کنم که من هم می توانم هر هدفی هر چقدر بزرگ داشته باشم به آن برسم
اصل و اساس همه ی دوره های شما توحید و یکتاپرستی است حتی تندخوانی
درخواستهایی که پیامبرانی همچون موسی در قرآن از خداوند خواستند شما هم خواستید:
نفوذ کلام و قدرت بیان
ایمان انسان های ثروتمند با ایمان در نظر مردم بیشتر به چشم می آید و واقعی تر و باورپذیرتر از ایمان انسان های فقیر با ایمان است:
من خیلی جاها این موضوع رو دیدم و شنیدم حرفهای کسانی رو که با کنایه به فقیرها گفتن اگه خدا رو باور داری یا ایمان داری پس چرا خودت فقیر و بدبخت بیچاره ای و نون نداری که بخوری؟
مهمترین انگیزه شما برای داشتن موفقیت مالی تاثیر بیشتر کلامتان بر روی مردم
هدایت شدن افراد به سمت برنامه های شما بدون تبلیغات و فقط با تبلیغ خدا و هدایت خدا
صبحت کردن در مورد خودتان و روند تغییرات در زندگیتان به صورت همیشگی:
شاید خیلی ها این قانون را ندانند که کسی که نتواند خودش را تبلیغ کند نمی تواند به موفقیت برسد من هم این موضوع را نمی دانستم و با برنامه های شما آموختم که این یک قانون است
باورهای توحیدی مطرح شده در این فایل:
همه ما در درون خود یک شرک خفی در مورد انسان ها و دنیا داریم
مهمترین کار ما در این دنیا این است که خداوند رو به عنوان رب ،قدرتمندترین فرمانروای کائنات باور کنیم و از او کمک بخواهیم
مهمترین رابطه در زندگی رابطه با خداوند
همه چیز ( سلامتی،اعتبار،نفوذ،محبوبیت،ثروت) وابسته به رابطه ما با خداوند است و اینکه چقدر به این رابطه اهمیت می دهید و چقدر خدا رو باور کردید و چقدر به او تکیه می کنید
کوچک بودن یا بزرگ بودن دیگران در ذهن شما نسبت به خداوندی که در ذهن شماست ارتباط مستقیم با موفقیت شما دارد مخصوصا در لحظات سخت که دیگران به شما پشت می کنند در لحظات بدهکاری در لحظات از دست دادن عزیزان در لحظات بیماری چقدر خداوند رو باور داریم
نتیجه باور به خدا را در لحظات سخت و دشوار می توان با میزان آرامش یا نگرانی یا امیدواری یا ناامیدی ما تخمین زد
رسیدن به همه ی خواسته ها:
با دیدن موفقیت های شما باور می کنم که من هم می توانم
نگران نبودن در مورد تغییر در شرایط مالی:
اگر در روابط، سلامتی،توحید و آرامش تغییر کردم و ملموس است نگران تغییر نکردن وضعیت مالی ام نیستم من در مسیر درست قرار دارم و شاه راه موفقیت و با کمی صبر و تلاش و امید و با کار بر روی باورهایم می توانم شرایط و اوضاع مالی ام را در دست بگیرم.
چسبیدن سیمان گونه باورهای من در مورد ثروت
کشمکش همیشگی بین باورهای درست با اون چیزی که برنامه ریزی شدیم در مغزمون
تغییر برنامه ریزی های ذهنی سخت و زمان بر است
خلوت گزینی و تنهایی و کار کردن روی باورها
تغییر باور:
تکرار
دیدن الگوهای متفاوت از الگوهای قبلی
مشاهده تغییرات آرام آرام
کار کردن روی باورهای فراوانی ثروت
ایده گرفتن از نتایج زندگی دیگران
یادآوری مداوم نکات به خودم
کار مهم: مطالعه زندگی افراد برای تغییر باورها و باور اینکه می شود و همیشه باوری بهتر وجود دارد
تحسین موفقیت افراد موفق
سایت شما مغناطیسی داره که افرادی که آماده ی شنیدن و تغییر هستند رو جذب می کنه
موفقیت مالی در یک بازه ی زمانی مناسب( قانون تکامل)
مطالعه ی مداوم کسب و کار های موفق
افزایش سرعت جهان در پاسخ دادن به خواسته های افراد
جهان بی نهایت قروتمنده
بی نهایت فرصت هست
بی نهایت ثروت هست برای هر کسی که بخواد
هر روز ثروت بیشتر و بیشتر می شود
هر روز زمان رسیدن به ثروت های بی نهایت زیاد کمتر میشه
هر روز جهان به درخواست مردم برای بیشتر و سریع تر رسیدن به ثروت پاسخ میده
دیدن الگوی فکری یکسان در همه ی کسب و کارهای موفق
یکسان بودن قوانین موفقیت
راه رسیدن به موفقیت:
استفاده بیشتر و بیشتر از قوانین
ایده های بسیار ساده و باورهای خوب موفقیت های چند بیلیون دلاری
هر روز بیلیونرهای جهان بیشتر و بیشتر می شود
مهم نیست در کدام کشوری مهم نیست که پیر هستی یا جوان یا نوجوان مهم نیست تحصیلات پایین داری یا تحصیلات بالا مهم نیست زن باشی یا مرد مهم نیست در کشور جهان سوم باشی یا در کشور جهان اول ، اصلا مهم نیست الگوهای فکری کاملا یکسان است نحوه برخورد با تضادها و مشکلات کاملا یکسان است نحوه پیدا کردن ایده های ثروت آفرین کاملا یکسان است
تفاوت در موفقیت یا شکست افراد به دلیل تفاوت در فرکانس های افراد
به نسبتی که خدمت بیشتری به مردم جهان میرسونی به همون نسبت ثروت بیشتری برای خودت خلق می کنی
مهمترین کلید کسب و کارهایی که به موفقیت های بزرگ رسیده اند میزان گسترش جهان است
به میزانی که به گسترش جهان کمک می کنید ثروتمند می شوید
به میزانی که به افراد بیشتری خدمات می رسونید هر خدمتی،هر سرویسی،هر محصولی، به همون میزان ثروت بیشتری رو برای شما به ارمغان میاره
شرکت هایی که می توانند در زمان کوتاه به افراد خیلی خیلی بیشتری سرویس بدن و باعث گسترش جهان بشن به همون نسبت در زمان بسیار کوتاه می تونن ثروتمند بشن
سلام دوست عزیزم
سپاس گزار خداوندم که هدایت کرد به کامنت شما و نکات زیبایی که توجهم بهش جلب شد
این بود که به زیبایی اشاره کردین به درونی کردن و نهادینه کردن احساس سپاس گذاری و مثال استاد که بی نظیرن و یک الگوی عالی در این ویژگی و باید بیشترو بیشتر رو خودمون کار کنیم تا سپاس گذارتر باشیم
مورد بعدی این بودکه نوشتین کسی که نتونه تبلیغ کنه خودشو نمیتونه ثروتمند بشه و این یک قانونه و حسم گف که به خاطر بسپار اینو و روش کار کن
خداروشاکرم بابت لحظه به لحظه ی احاطه شدن با این آگاهی ها دراین فضای بهشتی و توحیدی
دوست عزیزم در پناه الله یکتا سعادتمند در دنیا و آخرت باشید .
جناب استاد:
در جلسه قرآنی دوره اول دوازده قدم یک مثال تند را بر زبان آوردی در باره خداوند که فرمودی خداوند کرم که نداره هر روز بندگان خود را امتحان کند بل میتوانیستی بگی که خداوند خوش ندارد و یا نمیخواهد که هر روز بنده گان خود را امتحان کند لطف نموده کمی دقت کنید که در مورد خالق جهان هستی حرف میزنی
در جلسه دوم دوره دوازده قدم در مور مسائل حج حرف زدی که یک جنبه تجاری بیش نیست و به آن شرائط ۱۴۰۰ پیش بوده نه حالا این تحلیل درست نیست ?
هدف از مراسم حج بسیار مهم است ! اول یکی شدن همه امت اتحاد اتفاق برادری و برابری همه امت یک پارچه شدن همه دولت های اسلامی، ایجاد روابط دوستانه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی همه دولت های اسلامی ولی متاسفانه امروزه مراسم حج یک سری تشریفات بیش نیست و مسلمانان امروزی بخاطر لقب حاجی شدن و با دید بسیار محدود به حد تشریفات به مراسم حج نگاه نمیکنند آن نگاه عمیق که ابراهیم داشت و بپا برخاست و راه توحید و خانه توحید را گذاشت که همه امت واحد باشد نه فرقه فرقه ….
ارادۀ خدا، مشیت و خواست خداوند، این مفهوم از ریشۀ شَیَء َ۲۰۸ بار، رَوَدَ ۴۹ بار و قَضی۴ بار آمده است.
چکیده: خداوند هر چه بخواهد و برای هر که بخواهد تحقق میبخشد.
خداوند آنچه را اراده کند انجام میدهد (بقره/۲۵۳؛ آلعمران/۴۰؛ ابراهیم/۲۷؛ حج/۱۴،۱۸؛ بروج/۱۶). او چون ارادۀ کاری کند، تنها می گوید باش، پس موجود میشود (بقره/۱۱۷؛ آلعمران/۴۷؛ مریم/۳۵؛ نحل/۴۰؛ یس/۸۲؛ غافر/۶۸). هر چه را بخواهد میآفریند (آلعمران/۴۷؛ روم/۵۴؛ نور/۴۵)، برمیگزیند (قصص/۶۸) و در آفرینش میافزاید (فاطر/۱). آنچه را بخواهد محو یا اثبات میکند (رعد/۳۹). در هر چه بخواهد انجام دهد، دقیق و سنجیدهکار است (یوسف/۱۰۰). او هرگاه بخواهد بر گردآوردن جنبندگان میان زمین و آسمان توانا است (شوری/۲۹). هر گاه بخواهد باد را از وزیدن بازمیدارد (شوری/۳۳). او هرگونه بخواهد ابر را در آسمان میگستراند و باران را به هر کس از بندگانش که بخواهد میرساند (روم/۴۸). اگر میخواست سایه را ساکن قرار میداد (فرقان/۴۵).
خداوند، آسمان و زمین و آنچه میان آنهاست را به بازی نیافریده است. او اگر سرگرمی میخواست آن را از نزد خود میگرفت (انبیاء/۱۶-۱۷).
خداوند هرگونه که بخواهد انسان را در رحمها شکل میبخشد (آلعمران/۶) و به هر صورتی که بخواهد ترکیب میکند (انفطار/۸). او آنچه را اراده کند تا مدتی معین در رحمها قرار میدهد (حج/۵). به هر که بخواهد دختر و به هر که بخواهد پسر میدهد یا اگر بخواهد هم پسر و هم دختر میدهد و هر کس را بخواهد نازا میگرداند (شوری/۴۹-۵۰). اگر خداوند میخواست برای خود فرزندی بگیرد قطعاً آنچه را میخواست از میان آنچه آفریده است برمیگزید (زمر/۴).
خداوند هر چه بخواهد حکم میکند (مائده/۱). او میخواهد احکام شرع را برای شما روشن بیان کند (نساء/۲۶) و میخواهد بر شما آسان گیرد (نساء/۲۸). اگر میخواست شما را به دشواری میانداخت (بقره/۲۲۰). او نمیخواهد برای شما دشواری قرار دهد لیکن میخواهد شما را پاک گرداند و نعمت خود را بر شما تمام کند (مائده/۶). خداوند برای شما آسانی میخواهد و برای شما دشواری نمیخواهد (بقره/۱۸۵). خداوند میخواهد حق را با کلمات خویش استوار گرداند (انفال/۷).
اگر پروردگار میخواست مردم را امّتی یگانه قرار میداد (نحل/۹۳؛ مائده/۴۸؛ هود/۱۱۸؛ شوری/۸). او اگر میخواست همۀ مردم را هدایت میکرد (انعام ۱۴۹؛ نحل/۹؛ رعد/۳۱). اگر میخواست حتماً به هر کسی هدایتش را میداد (سجده/۱۳) و همۀ کسانی که روی زمین هستند ایمان میآوردند (یونس/۹۹). او هر که را بخواهد با نور خود (نور/۳۵؛ شوری/۵۲) هدایت میکند (فاطر/۸؛ ابراهیم/۴؛ مدّثر/۳۱؛ قصص/۵۶؛ بقره/۲۷۲؛ حج/۱۶؛ نحل/۹۳). هر کس را خدا بخواهد هدایت کند سینۀ او را برای پذیرش اسلام میگشاید (انعام/۱۲۵). او هر که را بخواهد در راه راست قرار میدهد (انعام/۳۹) و به آن راه هدایت میکند (بقره/۱۴۲،۲۱۳؛ انعام/۸۸؛ یونس/۲۵؛ نور/۴۶؛ زمر/۲۳
دوست عزیز به نظر من بهتره که روی نکات مثبت تمرکز کنی نه الفاظ و کلمات
موفق و ثروتمند باشی
سلام به دوستانم. خیلی ذوق کردم از اینکه بخوام داستانمو و تجربیاتم بگم . قبل از این حرفا از بچگی هر شبی که میخوابیدم با این فکر که یه گنجی پیدا کردم و با اون زندگیم تغییر کرده . خیلی با اعتماد به نفس شدم شغل خوبی دارم همه بهم احترام میذارن همه رو دوس دارم و خیلی ثروتمند هستم و همیشه میگفتم خدایا منو به راه راست هدایت کن . میگفتم خدایا من که نماز نمیخونم حتما تو باهام قهری ولی منو به راه راست هدایت کن . مطمئنم که ایین خواسته من باعث شد به تضاده بزرگی در زندگی بخورم و هدایت شم . من از نظر روحی وضعیت خیلی بدی داشتم کنترل عصبانیتم خیلی برام سخت بود مشکل شدید وابستگی به همسرم و داشتم و در رنج و عذاب بودم داشتم به حالت افسردگی میرفتم اون روز ها فقط از خدا میخواستم تا نجاتم بده . مدام التمسش میکردم که راه درست و نشونم بده پس چرا هر چی نماز میخونم قران میخونم خوب نمیشم و حتی پیش مشاورم رفتم و تاثیری نداشت . یک شبی که هیچوقت فراموشش نمیکنم دیدم توی گوشیم یک کانالی اومده به اسم ارشیو جذب باور کنید دوستان به خدا قسم من تو هیچ کانال و گروهی عضو نمیشدم و نمیدونم چجوری اون کانال روی گوشیم بود اومدم پاکش کنم دیدم یک فیلمی هست پایینش نوشته حرف مردم از استاد عباس منش لباسشم نارنجی بود توجه منو جلب کرد فیلم و باز کردن همانا و تغییرات زندگی من همانا . باورش واسه خودمم سخته یه وقتایی میگم خدایا چیشد که منو هدایت کردی . خلاصه فتم توی سایتش ولی ثبت نامم به مشکل خورده بود منم فقط یک سری فیلم هارو میدیدم و شب و روزم واسم سوال شده بود که باور یعنی چی چرا این اقای عباس منش میگه باوراتون و درست کنید اصلا درکش نمیکردم باورنید ولی یه حسی میگفت برو ببین بازم فیلم ببین راهشو میفهمی برام جالب شده بود انقد فیلم های ایشون و دانلود کردم تا بعد از شش ماه معنی باور و درک کردم البته تواین شش ماه ارمش عجیبی داشتم وابستگیم به حدی به همسرم کم شده بود که داشت ااز بین میرفت خیلی راحت خودم از جمع فاصله گرفتم . غیبت و گذاشتم کنار . ولی نتایج شدید زندگیم از وقتی فهمیدم باور یعنی چی شروع شد روزی که درک کردم باور و شروع کدم به دو تا خواسته هام که از قبل میخواستم و ترمز هاشو کشف کردم بعد از دو روز یه خونه به همون متراژی که میخواستم جذب کردم بعدشم توی کارم بعد از دو روز پیشرفت کردم . الان دوس دارم شب تا صبح روی باورام کار کنم باور کردم که همه چیز باوره . باور کردم که تک تک لحظه های زندگیمو خودم میسازم . یهو میگم به فلانی زنگ بزنم بیاد بعدش میگم ولشکن اگه هدایت شده باشم پس خودش زنگ میزنه میاد بعد میبینم همون لحظه زنگ میزنه . مثلا شوهرم منو میبره مهمونی بعد همونجا خوابش میبره و منم مجبور میشم میمونم قبلنا خیلی بحثمون میشد الان یه نمونش پریشب بود گفتم اگه خدا بخواد الان خودش بلند میشه باورتون نمیشه یهو از خواب بیدار شد گفت بریم .خوشحالم دارم از چیزای کوچیک شروع میکنم تا بتونم چیزا بزرگترو خلق کنم . من از وقتی قانون تکامل و فهمیدم خیلی صبور شدم من شدیدا ادمه عجولی بودم و سریع نا امید میشدم الان میگم اگه یه چیزی نشده پس یعنی باورام درست نبوده نمیگم ااا قاون عمل نکرد . الان به یه جیزی رسیدم تا وقتی حالتون خوبه روی خودتون شدیدا کار کنید بر ها شده حالم اوکی بوده شیطان بهم میگه دیگه حله تو استاد شدی زیادی ام تو این فازا باشی یهو دلتو میزنه منم تا به حرفش گوش میدم به یه تضادی بر میخورم که بعدا کار کردن روی خودم سخت میشه باید وایسم اوضاع اروم بشه . خلاصه خیلی خوبه هدایت شدن عشقه بازی کردن با خدا عشقه اینکه تسلیمش باشی عشقه اینکه خودتو هیچ کاره بدونی و وایسی اون واست انجام بده عشقه دنیاست اینو با هیچی نمیشه عوض کرد . امیدوارم خوب توضیح داده باشم و از خوندن این مطلب خوشتون بیاد .
آفرییییین عااااااالی توضیح دادی حال کردم که خونه مورد نظرتو جذب کردی منم هدفم خونه دار شدنه دعا کن واسم هدایت بشم به مسیر خرید خونه دوست هم فرکانسی من موفق و باعشق و ثروتمند باشی
سلام رضوان جان
از خوندن کامنتت لذت برم عزیزززززززم
برای تمام نتایج بزرگ و کوچکی که گرفتی، و برای عمل کردنت به قوانین ثابت الهی بهت تبریک میگم و تحسینت می کنم
در پناه خدا در تمام جوانب زندگی موفق باشی 💖
سلام دوستان ، خانم شایسته عزیز و استاد تحولها
اگه میشه من رو برای پیدا کردن کامنتهای بچه ها برای مسابقه ای که این فایل بخاطرش تهیه شده،کمک کنید،لطفا کمکم کنید
ممنون میشم
سلام و درووود بر خدای مهربانی که من رو با این خانواده صمیمی آشنا کرد تا کنترل تمام اتفاقات زندگی ام را به دستان قدرتمندش بسپارم و خودم با کمک گرفتن از خدای درون و همیشه همراهم خالق زندگی خودم باشم. از خدای مهربانم برای خودم و تمام عزیزان همراهم میخواهم که:? اهدنا صراط المستقیم ? در هر لحظه و در همه حال. در این لحظه که در حال نوشتن این کامنت هستم بسته روانشناسی ثروت 3 به لطف الله یکتا آماده شده و من جزء یکی از سعادتمندانی هستم که توسط خدای مهربانم هدایت شدم و توانستم این محصول ارزشمند رو خریداری کنم. امروز از خداوند خواستم که با من سخن بگوید و یک حال خوب به من هدیه دهد و به طرز عجیبی به سمت این فایل هدایت شدم که واقعا حرفهایی که نیاز داشتم بشنوم رو شنیدم و من با وجود اینکه اکثر فایلهای رایگان سایت رو دانلود میکنم و میبینم تا به حال این فایل رو ندیده بودم. خدا را سپاسگذارم که همواره مرا به راه راست هدایت میکند و سپاسگذارم که در این عصر و زمان فردی را برای من فرستاد که با استفاده از سخنانش و شیوه اش بتوانم به خالق یکتایم وصل شوم و اورا از رگ گردن به خودم نزدیکتر بدانمو احساس کنم. چقد خداوند به خاطر خلق انسان ارزشمندی چون استاد عباسمنش بر خود افتخار میکند و لذت بخش تر از همه اینکه استاد در فایل روانشناسی ثروت 3 گفتند من هیچ برتری خاصی نسبت به هیچ فرد دیگری در این جهان ندارم و اینکه هیچ کس برتری خاصی نسبت به دیگری ندارد و حتی گفتند که از دیدگاه خداوند همه ی انسانها باهم یکسانند حتی با پیامبران و امامان و این نوید و مژده ای برای من بوده و هست تا به این آگاهی برسم که من هم میتوانم از مقربین درگاه حق تعالی باشم اگر خودم بخواهم.خداوند همواره به استاد عباسمنش عزیز عزت و سربلندی بدهد و باید بگم که بی نهایت سپاسگذار خداوندم که استاد عباسمنش فارسی زبان هستند چرا که همیشه به خداوند میگفتم میخواهم تو را با زبان خودم بپرستم.
?? ?? سلام خدمت استاد عزیزم ?? ??
بعد از گوش دادن به این فایل استاد خیلی خیلی خوشحال شدم ، الان انسانی هستم که خدای خودمو پیدا کردم اگر چه هنوز باور های دارم که منو میخوان از خدام دووور کنند اما خداوند همیشه کنار من است و منو دوست دداره عاشقمه برای من ارزش قاییل میشه دیوانه ای حرف زدن با منه خیلی عاشقتم خداااا
من همچنان منتظر کتاب مرجع هستم و همچنان برای روانشناسی سه لحظه شماری میکنم
ولی این جهان جهان تکامل است و من باید فایل های قبل آن را گوش کنم تا به آون درجه ای برسم که بتوانم فایل ثروت 3 را دانلود کنم
?? امیدوارم موفق باشید ??
سلام
احسنت
شناخت خدا دلنشین است
ان فی خلق السماوات والارض و اختلاف اللیل والنهار لآیات لاولی الالباب. (آل عمران، 190).
با سلام خدمت استاد گرامی
واقعا” دلم نیامد بعد از گوش دادن به صحبتهای گرانبهای شما چیزی ننویسم
میخواستم بگویم که هیچ همکار و دوست صمیمی و هیچ کسی تا به حال بدون اغراق اینطور خودمانی و همراه و دوستانه و دلسوزانه و با محبت و بزرگ منشانه و قدرتمند و با صفا و بی ریا و صادقانه و خداگونه و با اطمینان و راهنما و همدل و همراه و سلیس و روان و با پشتوانه علمی و تجربه و بی نقص و دوست داشتنی و گفتن واقعیت و شیرین بیان نه دیده و نه داشته ایم و من میبینم همانطور که خود را در قله تصور کرده بودیدهم اکنون در قله هستید و خلاصه زیبایی را در همه جهات دارا هستید . همیشه موفق و پیروز باشید . متشکرم
سلام
خداوند را سپاس که استاد را در مسیر راه مان قرار داده است
الا انه بکل شیء محیط» آگاه باش که او همه چیز را (به علم و قدرت خود) فراگیرنده است. (فصلت-54)
به نام خدا
با عرض سلام به خانواده عزیز گروه تحقیقاتی عباس منش
من این مطلب را در پاسخ به سوال استاد که گفتند داستان خودتان و نتایجتان را بنویسید و قرار است به یک کتاب ارزشمند تبدیل شود نوشتم.
نزدیک به دو ماهی بود با آموزش های استاد عباس منش آشنا شده بودم که تصمیم گرفتم در دوره ی آفرینش 2 ایشان که در تیرماه 93 در تهران تشکیل می شد شرکت کنم. برای این کار ناچار بودم هفته ای یک مرتبه به مدت 5 ماه از اصفهان به تهران بروم و برگردم و این، کار را کمی برایم سخت می کرد. ولی من تصمیمم را گرفته بودم. به دفتر ایشان زنگ زدم و شرایط ثبت نام را پرسیدم. از جمله این که گفتم من در دوره اول نبوده ام این برایم مشکلی ایجاد نمی کند؟ و کارمند دفتر ایشان مرا مطمئن کردند که دارم بهترین تصمیم را می گیرم.
ولی بنا به دلایلی از جمله صحبت های بعضی دوستان در مورد همین قضیه مبنی بر اینکه در دوره ی اول نبوده ام منصرف شدم. البته خودم علت اصلی اش را هم فرکانس نبودن من با استاد و این آموزش ها می دانم. در واقع فرکانس و مدار نامناسب من، مرا با این توصیه ها رو به رو کرد و به هر ترتیب موفق نشدم شرکت کنم.
مهر همان سال سمینار ثروت استاد در شهر اصفهان برگزار شد. جالبه که من در چند قدمی ایشان بودم و باز نتوانستم در سمینارشان حضور پیدا کنم. واقعاً درک نمی کردم که چرا با وجود این همه اشتیاق و علاقه برای شرکت در همایش های ایشان، توی مدار و فرکانس شان نیستم.
خّب گذشت تا رسید به زمان کارگاه کارآفرین موفق که خریداران روانشناسی ثروت 1 میهمان آن برنامه بودند. و البته من که بسته را تهیه نکرده بودم باید با پرداخت 550 هزار تومان برای این کارگاه ثبت نام می کردم. اطرافیانم مخالف بودند ولی خودم می گفتم به هر جوری هست توی این سمینار شرکت می کنم. من باید با استاد هم فرکانس بشوم. بنابراین در دقایق آخر پول را واریز و ثبت نام کردم.
بهرحال من داشتم برای 4-5 ساعت، پول زیادی پرداخت می کردم. آخه دوره ی آفرینش، 5 برابر این، زمان داشت در حالی که قیمتش یک پنجم بود. طبیعیه که آدم برای پرداخت چنین مبالغی خیلی حساب و کتاب می کنه. جا داره بگم که من آدمی بودم که تا اون زمان چیزی حدود 3-4 میلیون برای آموزش هایم خرج کرده بودم و اکثراً هم برای آموزش ها به تهران رفته بودم. منظور اینکه ضمیرناخودآگاهم نیز کمکم کرد؛ بگذریم.
اولین بار بود استاد را از نزدیک می دیدم. حس خیلی قشنگی داشتم. حس این که بالاخره موفق شدم با استاد هم فرکانس شوم. از طرف دیگر در طول سمینار حسابی حواسم را جمع کرده بودم نهایت استفاده رو ببرم و چیزی در یادگیری از قلم نیفته. مطالب به نظرم خیلی جالب و آموزنده بود تا اینکه ساعت 9 شد و استاد رأس ساعت سمینار رو تمام و خداحافظی کرد و به سمت چپ استیج رفت.
داشتم توی ذهنم جمع بندی می کردم که خُب من امروز چه چیزی رو یاد گرفتم که قرار بود خیلی به دردم بخوره.
یک دفعه یه حسی بهم گفت: برو بالا، برو روی استیج. من به طور ناخودآگاه روی استیج رو نگاه کردم. دیدم پر از جمعیته همشون هم آقا بودن. من بهش گفتم: چی میگی اون بالا پر مَرده، امکان نداره برم بالا. دوباره به من گفت برو بالا. و من دوباره گفتم نمی رم. واقعاً خجالت می کشیدم. دوباره گفت برو و من دوباره: اصلاً فکرشو نکن. و اون دوباره گفت و تکرار و تکرار و تکرار …
بهش گفتم: باشه ولی به یه شرط. ببین من 2-3 ثانیه چشمام را می بندم؛ اگر وقتی چشمام رو باز کردم و روی استیج رو نگاه کردم حتی فقط یک خانم بالا بود اون وقت منم می رم. چشمامو بستم و وقتی پس از چند ثانیه باز کردم دیدم 2 تا خانوم اون بالا ایستادن. خیلی برام عجیب بود که چطوری سر 3 ثانیه دو تا خانوم اون بالا سبز شدن. به سرعت برق وسایلم رو جمع کردم و خودمو گذاشتم بالا. جالب هست که بگم اتفاقاً یکی از همون 2 تا خانوم داشت از استاد سوال می پرسید در مورد سایت تربیت کودک و نمی دونم دفتری که در کرج دارن و …استاد هم داشتند جواب ایشان را می دادند. در همین حین استاد به سمت تریبون رفتند که کیف یا لپ تاپشونو بردارن. پاسخ اون خانوم تموم شد و بعد آقای نسبتاً جوانی از استاد یک سؤالی پرسیدن که البته من صدای ایشون رو نشنیدم که چه سوالی بود. و استاد شروع به پاسخ دادن کردن. در تمام این مدت پشت استاد به من بود و من اصلاً توضیحات شان را نمی شنیدم. در اواخر جواب، ایشان برگشتند که به طرف پله ها بیان. حالا من داشتم چهره ی ایشان را می دیدم و صدایشان را می شنیدم. در آن لحظه ی طلائی من فقط و فقط این جملات را به وضوح از زبان استاد عباس منش شنیدم و آن این بود: « پل های پشت سرت رو خراب کن. این درآمد اندک جلوی پیشرفت تو را گرفته و نمی گذاره که ثروت های زیاد وارد زندگیت بشه.» و تمام.
باورتون نمی شه احساس می کردم استاد مستقیم و خطاب به شخص من دارن این حرف ها رو می زنن. یه حالتی مثل این که یک نفر داره تو چشمات نگاه می کنه و با تو حرف می زنه. در آن لحظه بود که فهمیدم چیزی که باید من در این سمینار و در بالای استیج می شنیدم همین بود.
و از این جا بود که نقطه عطف زندگی من اتفاق افتاد. اولش کمی گیج و منگ بودم. یه حالت سردر گمی؛ ولی این حالت حدود چند دقیقه بیشتر طول نکشید و بلافاصله تصمیمم را گرفتم. بله من باید تمام پل های پشت سرم را خراب می کردم. واقعاً خیلی جالب بود انگار در آن لحظه تمام عقل و منطق و استدلال من خاموش بود و فقط و فقط حسّم داشت تصمیم می گرفت.
بگذارید در مورد کسب و کارم براتون بگم. من نزدیک 8 سال بود که در یک فضای کوچک در خانه ام مشغول شغل آریشگری بودم. مشتریان بسیار زیاد و وفاداری داشتم. و حالا کمتر از یک سال بود که شعبه دوم را با فضای بزرگ تر و امکانات بیشتر راه انداخته بودم. درآمدم هم طبق تعهدی که از زبان استاد شنیده بودم و روی کاغذ نوشته بودم، چند ماهی بود که 3 برابر شده بود و البته رقم قابل قبول و خوبی بود. با این وجود من در آن لحظه تصمیمم را گرفتم: “بله، من پل های پشت سرم رو خراب می کنم.”
همون شب و توی راه برگشت از سمینار به منزل اقوامم، اولین مشتری که زنگ زد گفتم من دیگه کار نمی کنم و به همین ترتیب به سایر افرادی که زنگ می زدند تا نوبت بگیرند. جالبه که همشون یه جورائی از تعجب شاخ در می آوردن چون می دانستند که من به طرز عجیبی این کا ر را دوست داشتم و به خاطر اهمیتی که به آموزش دیدن و بالا بردن سطح توانائی هام می دادم، در تمام شاخه ها انواع کلاس های عمومی و خصوصی را رفته بودم و مهارت های تخصصی و حرفه ای به دست آورده بودم.
فردای آن شب به اصفهان برگشتم. به فاصله ی کمتر از 48 ساعت، الهام بعدی تکلیف ام رو معلوم کرد.
همراه با همسر و فرزندانم نهارمون را خورده بودیم و من با آرامش کنار سفره نشسته بودم. همین طور که به کاناپه تکیه داده بودم، یه حسی بهم گفت: بنویس. گفتم: چی بنویسم. گفت: کتاب بنویس. یه خودکار قرمز و یه دفترچه چرکنویس روی میز کنار دستم بود بدون حرف برداشتم و قلم را روی کاغذ گذاشتم. گفت در مورد خودآرائی بنویس. قلم روی کاغذ حرکت کرد: روش صحیح برداشتن ابرو.
و از آنجا نوشتن کتاب خودآرائی آغاز شد. با الهام بعدی سمینار رایگان خودآرائی در محل آرایشگاهم برگزار کردم. سپس با ثبت نام تعدادی از شرکت کنندگان در سمینار رایگان، یک دوره 8 جلسه ای آموزش خودآرائی گذاشتم.
با این آموزش های حضوری افراد می خواستم 2 چیز را بفهمم: فصل ها و عناوین کتاب را انتخاب کنم و بدانم برای هر فصل چه مطالبی لازم هست؟ و دوم اینکه شرکت کنندگان بیشتر چه سوالات و چه اشکالاتی در مورد انجام کارهای آرایشی برای خودشون دارن؟ توی کلاس ها صدای خودم و سؤالات کارآموزان رو ضبط کردم و بعد چندین بار گوش کردم.
هم چنین توی ذهنم به عقب برگشتم و به یاد خودم می آوردم که معمولاً مشتری ها در طول این سال ها چه سؤالاتی می پرسیدند و چه چیزهائی در مورد آرایشگری براشون مهم و جذاب بود. چه کارهائی رو دلشون می خواست بلد باشن و توی خونه برای خودشون انجام بدن.
بعد از پایان دوره به سراغ تمامی اطلاعات و تجربیات چند ساله ام و نیز تمام آموزش هائی که دیده بودم رفتم و تکمیل مطالب رو به طور جدی آغاز کردم.
من کتابم رو مثل استاد 2 ساعته ننوشتم. برای من نوشتن کتاب و دسته بندی موضوعات و تغییرات آن حدود 2 سال طول کشید. 2 سال طول کشید تا بتوانم مطالب مفید و کاربردی را با زبان ساده و روان تنظیم کنم. البته این 2 سال برای من فقط صرف نوشتن کتاب های خودآرائی نشد بلکه طبق گفته ی استاد خداوند فرصتی به من داد تا با فراغ خیال و زمان کافی و آرامش ( عاشق کلمه ی آرامش در مورد این زمان خاص هستم)، به مطالعه، افزایش آگاهی ها و تغییر باورهای غلطم بپردازم.
در ابتدا کتاب من با 7 فصل به اتمام رسید. وقتی تصمیم گرفتم آن را به ناشر بدهم باز هم نشانه ها و الهامات دیگری مسیرم را تغییر داد. من آن یک کتاب قطور را به 3 کتاب کوچک تر تفکیک کردم. نشانه ها و الهامات بعدی به من گفت که باید متن آن را از نوشتاری به متن گفتاری و اصطلاحاً عامیانه تغییر دهم. ابتدا اولین جلد را تغییر متن دادم.
در اسفند سال 94 با یک ناشر قرداد بستم و نیمی از مبلغ را به حساب ایشان واریز کردم. او به من قول داد که کتاب را به نمایشگاه کتاب تهران می رساند. ولی اتفاقی که افتاد او پس از روز قرارداد انگار به خواب عمیقی فرو رفت و دیگر هیچ تماسی با من نمی گرفت تا این که خودم تصمیم گرفتم به ایشان زنگ بزنم. من برای این کار عجله داشتم و مرتب به او و به صفحه آرا زنگ می زدم و جواب درستی از آن ها نمی گرفتم. من داشتم پیگیری می کردم که اگه برای صفحه آرائی نیاز به حضور من هست مراجعه کنم. یک بار ایشان به من زنگ زدند و با عصبانیت زیاد اعتراض کردند که چرا این قدر به ما زنگ می زنید و قطع کردند. تا این که زمان نمایشگاه کتاب تهران آمد و رفت و من ماندم و غصه و عصبانیت زیاد. احساسم خیلی خیلی بد بود. احساس قربانی بودن.
من دیگر پیگیری نمی کردم . ولی خب می دونین در تمام این مدت داشتم تحمل می کردم نه صبر. خیلی نگران و ناراحت بودم. بالاخره یه روزی به ایشان زنگ زدم و اعتراضم رو ابراز کردم. و با مقاومت ایشان روبه رو شدم. خیلی برام پذیرش این برخورد سخت بود. ولی تصمیم گرفتم بی خیال شوم. هر وقت افکار منفی و عصبانی کننده سراغم میومد که در اوائل خیلی این اتفاق می افتاد شروع می کردم به نوشتن. تمام احساسم را روی کاغذ می ریختم اول عصبانیتم رو و بعد آرام آرام می رفتم به سمت افکار مثبت و ویژگی های خوب آن شخص، خیلی می نوشتم تا این که راحت می شدم. این قدر این کار رو تکرار کردم تا تحملم به ویژگی «صبر» تبدیل شد. خودم می فهمیدم که فرکانس هام داره تنظیم می شه. این برنامه و بی خبری طول کشید تا اواخر مرداد که بالاخره ایشان به من زنگ زدند و زمانی رو تعیین کردند برای مراجعه من به صفحه آرا.
من اون موقع نمی فهمیدم علت این اتفاقات و بدقولی ها چیست؛ ولی حالا که زمان زیادی گذشته خیلی برام جالبه که درک می کنم این فاصله زمانی لازم بود تا من این صفت و ویژگی فوق العاده را به طور کامل در خودم نهادینه کنم.
موقع انجام کارهای کتابم توسط آقای صفحه آرا دوباره تأخیرها شروع شد. ایشون 2 تا شغل دیگه داشتن و کار کتاب من در اولویت های آخرِ آخرشون بود. حالا دیگه می دونستم باید چکار کنم. بله من دوباره همون روند تمرینات رو اجرا کردم و فهمیدم که صفت نامناسب بعدی من کمال گرائی ست. یک اتفاقات عجیب و غریبی پیش میومد و هی تکمیل کار عقب میافتاد. دیگه می فهمیدم همه ی اینها نشونه اس و ازطرفی چون صفت صبر درونی شده بود، قشنگ یاد گرفته بودم که صبر کنم. یاد گرفته بودم که به زمان بندی خدا اعتماد کنم. و از اون روز تا حالا دارم روی دو صفت مهم دیگه یعنی «تسلیم» و «رها کردن نتیجه»، کار می کنم که هنوز خیلی جای کار داره.
الان که حدود یک سال از روز قراردادم می گذره یاد گرفته ام که آنچه که هست را بپذیرم. افراد را، شرایط را، رویدادها را. یاد گرفته ام آرام باشم و به آگاهی های مسیر توجه کنم و آن ها را برداشت نمایم. واقعاً نتیجه را رها کرده ام. حتی می گویم شاید این روند، قسمتی از یک هدف خیلی خیلی بزرگ تر است. من باید وارد این مسیر می شدم تا به این صفات متصف شوم.
من در این مدت شاید هنوز پول و ثروتی به دست نیاورده ام ولی خیلی چیزهای معنوی و آگاهی های زیادی به دست آورده ام. به قول استاد ظرفم رو بزرگ کردم. از همه مهم تر من از ابتدای سال 95 تا حدود اواخر آذر با انجام این تمرینات به تکنیک بسیار جالبی برای کشف باورهای غلط درونم رسیدم. هر بار که یک باور غلط را با کمک این تکنیک پیدا می کردم با عبارات تاکیدی آن را بمباران می کردم. و هنوز هم این روش ادامه دارد.
من برای این تغییر بزرگ در زندگی ام از خدای بزرگ، از استاد عباس منش و از شجاعت خودم سپاس گزارم.
دوست دارم مطلب مهمی را در مورد الهامات و چگونگی دریافت اون بگم که مطمئن هستم خیلی به درد شما هم می خوره:
داستان الهامات به من به طور جدی و محسوس از یک سال قبل از شرکت در کارگاه کارآفرین موفق استاد عباس منش شروع شده بود. یعنی حتی حدود 7-8 ماه قبل از آشنائی با ایشان و آموزش هایشان. در طول این یک سال الهامات ریز و درشت زیادی به من شده بود که از حوصله این مطلب خارج هست که بخواهم تعریف کنم. تنها گفتن این نکته را ضروری می دانم که من به همه اش عمل می کردم به تک تک شون. بعضی آسان بود و بعضی سخت. بعضی ارزان بود و بعضی خیلی گران ولی حالا که فکرشو می کنم برای خودم هم جالبه که من واقعاً به همه اش عمل می کردم. به نظر خودم علت اصلی این که من چند سالی ست الهامات واضحی رو دریافت می کنم به 3 تمرین اساسی برمی گردد:
1- من یک روز تصمیم گرفتم از تمام اطرافیانم رنجش زدائی کنم یعنی همه ی آنها را ببخشم. ماه اول بخشش پدر و مادرم. ماه دوم بخشش اطرافیانم: همه، خانواده، دوست، مشتری، کاسب و… و ماه سوم بخشش خودم.
وقتی روی موضوع بخشش این قدر عمیق و واقعی کار کردم جواب داد و ذهن و قلب من از آن همه شلوغی و هیاهوی بی فایده و دردآور خالی شد و خلأ ایجاد شده، فضا را برای دریافت الهامات باز کرد.
2- تمرینات بسیار زیادی برای تقویت نیمکره راست مغزم انجام دادم. در واقع من در انجام تمام کارهای روزمره مشغول تمرین بودم. مثل این که ساعتم را به مچ دست راستم می بستم. ( خیلی مسخره شدم ولی اصلاً محل نمی گذاشتم)، قاب عکس یا ساعت دیواری یا گلدان های تزئینی را وارونه می گذاشتم. مرتب جای مبل ها را عوض می کردم. وسایل داخل کابینت را 2 ماه یک بار جابه جا می کردم به طوری که همواره داشتم دنبال وسایل و خوراکی ها می گشتم. در واقع نمی گذاشتم مغزم به یک جای ثابت عادت کند و به طور ناخودآگاه سراغ لوازم بروم. انگار داشتم با این کار خودم را در لحظه حال نگه می داشتم. خیلی زیاد با دست چپ می نوشتم.( دست مخالف). توی مهمانی لباس های کمی عجیب و متفاوت از قبل می پوشیدم طوری که چپ چپ به من نگاه می کردند ولی من اهمیت نمی دادم.
من نمی دانستم که دارم با این کارها چنین نتیجه ی جالبی را ایجاد می کنم. در هر صورت خدا را شکر می کنم که چنین روندی را برایم ایجاد کرد. و به این ترتیب قوه ی الهام و شهودم بسیار قدرتمند شد و البته من هم به او بسیار بها می دادم. من کاملاً استدلال و منطق را کنار گذاشتم و به هر آنچه می گفت عمل می کردم.
3- روی یک چیز خیلی تمرکز می کردم. به طور مثال من فایل های آفرینش استاد که شامل 10 جلسه 3 ساعته بود را به مدت 5 ماه شبانه روز گوش می کردم. وقتی می گویم شبانه روز یعنی واقعاً از صبح تا شب و از شب تا صبح توی گوشم بود. در خانه موقع انجام کارها، در خیابان، توی خواب و…. و سپس دریافت این الهام در کارگاه استاد که به فاصله چند روز پس از این تمرکز 5 ماهه رخ داد.
یک توضیح در مورد روند یادگیری تکنیک تغییر باور:
قبل از هر چیز آموزش های استاد به من کمک کرد این فرمول را پیدا کنم. به جرات می گویم که پس از آشنائی با ایشان، بالای %80 ورودی های ذهن من صحبت های استاد بود. و در کنار آن مرتب مشغول مطالعه کتاب های روانشناسی تاثیرگذار بودم. ضمناً با شرکت در جلسات خودمانی که با بچه های کلاس راه موفقیت داشتیم یاد گرفتم که چطور احساس بدم را رهبری کنم و آن گاه معجزه رخ داد. یک روز به طور اعجاب انگیزی دیدم که از دل آن دارد باورهای غلطم خودش را آشکار می نماید. در همان کلاس انجام عبارت های تا کیدی و اهمیت پیگیری آن ها را یاد گرفتم و برایم تبدیل به عادت شد. یک عادت خوب. حالا به نقطه ای رسیده بودم که هر گونه افکار منفی در مورد ناشر و بی حرکت ماندن روند چاپ کتابم سراغم می آمد با کمک تکنیک تغییر باور، ریشه ی آن احساس منفی را شناسائی می کردم و باورهای غلط پنهان در پشت آن را در می آوردم. سپس عبارت های تاکیدی که مربوط به من و آن موضوع بود و بهترین احساس را در من بوجود می آورد تنظیم و تکرار می کردم. حدود 5 ماه طول کشید تا من توانستم نسبت به این افراد گذشت کنم و به آرامش برسم. آن وقت بود که فهمیدم من اگر هم چیزی نمی گفتم و محل نمی گذاشتم در واقع داشتم تحمل می کردم نه صبر. و من موفق شدم پس از گذشت این زمان نسبتاً طولانی و با تمرینات متعهدانه صفت ارزشمند «صبر» را در خودم ایجاد نمایم. داشتم یاد می گرفتم که به خدا اعتماد کنم. داشتم معنای واقعی ایمان را می فهمیدم. با خودم می گفتم اگر این ایمان واقعی است پس ایمان قبلی که فکر می کردم دارم چه بود؟ حالا دیگر کاملاً و به معنای واقعی بی خیال شده بودم. از آن ها ناراحت نبودم دوستشان داشتم و برایشان آرزوی موفقیت و خوشبختی می کردم.
و اتفاق جالبی که افتاد این بود که وقتی من خالصانه به این درجه رسیدم، ایشان بلافاصله زنگ زد و کارهای کتابم دوباره به جریان افتاد.
و آن جا بود که من درک کردم تمام این تاخیرها به این دلیل بود که وجود من داشت به این صفت ارزشمند دست پیدا می کرد. بله در این مدت داشت ظرف من بزرگ تر می شد.
نتایج من تا این زمان که دارم برای تان می نویسم فقط و فقط نتایج معنوی و درونی بوده و من از این بابت بسیار راضی و سپاس گزارم و می دانم که رشد و بزرگ شدن درونم، مقدمه ی ثروت بسیار زیادی ست که دیر یا زود به سوی من سرازیر خواهد شد. زیرا من از اول به خدا گفتم که من ثروت بغیر الحساب می خواهم. ومن می دانم که این گسترش معنوی مقدمه آن است.
دوست داشتم این نتایج معنوی، آگاهی ها و شناخت عمیقی که از خداوند و ربوبیت او به دست آورده ام و انشاا… باز هم بیشتر و بیشتر به دست خواهم آورد را با دوستان عزیز گروه در میان بگذارم. شاید من یک سال پیش این چیزها را نمی فهمیدم و بیشتر به کسب درآمد از این راه فکر می کردم و به دست آوردن پول را نشانه ی موفقیت می دانستم؛ ولی الان و در این لحظه می فهمم که در طول این مسیر گسترش شخصیتم هزاران بار بیشتر می ارزد. من اکنون این تغییرات درونی ام را با میلیاردها تومان پول عوض نمی کنم. و خیلی خیلی از این روند راضی و خوشحال و سپاس گزارم.
سال 95 سال تحول عظیم من بود. من در موقع تحویل سال از خداوند 2 چیز خواستم: یکی شناخت ربوبیت خداوند و دوم اینکه معنای دعای سال تحویل بویژه آخر آن، که می گوید حول حالنا الی احسن الحال را درک نمایم. و خداوند پاسخ مرا داد.
من الان با پول راحت شده ام چه داشته باشم چه نداشته باشم. چه کم باشد چه زیاد باشد و می فهمم که این ارزش دارد. این احساس خیلی قشنگ تر از این است که خیلی خیلی پول داشته باشی ولی با آن راحت نباشی.
و کلام آخر بهترین نتیجه ی من از این اتفاقات، آرامش و پذیرش بود.
خدای مهربونم سپاس گزارم
استاد عباس منش عزیز متشکرم
دوستدار شما الهه سجاد
سلام
ممنونم از متنتون
امید دارم که موفقیت و موفقیت بیشتری را برایمان می نویسید
احسنت
الله نورالسموات والارض» خداوند نور آسمانها و زمین است. (نور-35) یکی از اسمای حسنای الهی «نور» است. ویژگی نور این است که ظاهر به ذات خود و مظهر اشیای دیگر است. این خصوصیت، هم برای نور محسوس که اشیای مادی فاقد نور را قابل رویت میکند و هم برای نور معنوی مانند عقل و وحی وجود دارد
درود بی پایان به بانو الهه سجاد
بسیار از خواندن مطلبتان خرسند شدم
مخصوصا در مورد الهامات که فرمودید
بنده هم مدتیست در مواجهه با تضاد ها خودم رو به خدا میسپارم و منتظر الهام خدا میشم
و در اکثر مواقع راههایی بهم الهام میشه که در عین سادگیش، قبلا به فکرم نرسیده بود
این خیلی برام جالب و لذت بخشه
دوست دارم بدانم الان که حدود سه ساله که از این متن شما، میگذرد، در چه حالید و چه موفقیتهای جدیدی کسب کردید(اعم از معنوی و مادی)
موفق و شاد باشید
با سپاس
جانا سخن از زبان ما میگوئی دوست من خانم سجاد
موفق و ثروتمند باشی آرامش و الهاماتی فرای تصور برات آرزومندم
سلام دوست عزیز
متن زیبایی بود با اینکه طولانی بود اصلا از خواندنش ملول نشدم
شما قلم توانایی دارید
خدایا شکرت بابت اینهمه پیشرفتهای معنوی تون
شمابه درک وفهم بالایی رسیدید
خداروشکر ک با خوندن متن شما مطمین شدم خدا به درخواستهای ما پاسخ میدهد
سلام و درود به خانم الهه و دوستان عزیز و استاد گران قدرمون
بسیار متن زیبا و پرمحتوایی داشتین و قوانین رو از دیدگاه خالص خودتون بیان کردید و من با متن دیدگاه شما اینجا به حرف استاد رسیدم که نظرات و داستانهایی که در دل زندگی عزیزان و دوستان صمیمی مون در سایت هست هرکدام یک کتاب منحصر به فرد هستش، از الهامات تا صبر و سرسپردگی و ایمان تون همه یادآوری و درس بود برای من …
در پناه خدا هر روز در همه زمینه ها گسترش پیدا کنید و شاد پیروز ثروتمند در دنیا و آخرت باشید
سلام دوست عزیز .چقدر تجربه ات زیبا بود.چقدر زیبا بود.خیلی خوشحالم که کامنت شما رو خوندم.چقدر این اگاهیهای که استاد بهمون گفته رو به زیبایی در زندگیتون به مرحله عمل در اوردید.کلی کامنتتون بهم کمک کرد در باورهام و یاداوری کرد برام نکته های استاد رو.براتون ارزوی موفقیت شادی پیشرفت در همه قسمتهای زندگیتون میکنم.
سلام مطلب بسیار ارزشمندت را خواندم خیلی کیف کردم وجاهایی واقعا چشمانم پر اشک شد برایت بهترینها را آرزو دارم
سلام خانم سجاد عزیز
شما متنتون رو سال ۹۵ نوشتین ومن در بهمن ۹۹ به نوشته های زیبای شما هدایت شدم.
وقتی نوشته تاثیر گزارتون رو خوندم، اینروزهای خودم رو دیدم.
منم الان در شرایطی مثل شما هستم ولی مثل شما دارم به فایلهای استاد گوش میکنم و تمرین میکنم تا هم صبر را بیاموزم وهم به تکامل برسم.
از اینکه تمریناتتون رو نوشته بودین وبرامون مصداق ذکر کردین خیلی ممنونم.
من عاشق مثالها ومصداقهای دوستانم واینا راه رو برام هموارتر میکنه.
منم این روزا برای کارم هر چه تماس میگیرم جوابی نمیدن.انگار باید صبر بیشتری رو یاد بگیرم.
ولی دارم حس میکنم که
دارم به تکامل میرسم واینروزا اتفاقهای قشنگی برام رخ میده.
سه روز پیش یکی دوستام یه وسیله ای رو خریده بود.وقتی من دیدم بهش ناخوداگاه گفتم اگه میدونستم که میخای اینو بخری بهت میگفتم تا برای منم بگیری ودیشب او همون وسیله رو برام اورد وهدیه داد.
امشب بارون میبارید من شاید حدود یکساعت یا بیشتر در خیابان وکوچه ها راه رفتم وفقط با خدایم حرف زدم.اونقدر باهاش حرف زدم که سرمای هوا وخیس شدنم رو احساس نمیکردم.
اولین بار بود که از بارون فرار نکردم.خودم رو به دست قطرات رحمت الهی سپردم وچقدر لذت بردم.
چقدر حس خوبی بود.
وقتی اومدم خونه خیس خیس بودم ولی پراز آرامش وحس خوب بودم.
لبریز از شادی وشادابی بودم.
لبریز از عشق الهی بودم.
اونقدر هیجان داشتم وشاد بودم که میخاستم یه جوری انرژیمو تخلیه کنم که اومدم سفر نامه بنویسم ولی شما هیجان بیشتری به من دادین و شادی ام چند برابر شد.
خدایا شکرت که دوستان خوبی دارم وبا وجودشون شاد وآروم میشم.
من با قطرات بارون وبا رقص قطرات در زیر نور چراغ رقص خدارو میدیدم.
من با ریزش بارون شادی خدارو حس میکردم وصدای بارون انگار صدای خنده های خدا بود که گوشهامو نوازش میداد.
من امشب اومدم که سفر نامه ام رو بنویسم ولی کامنت شما مرا دگرگون کرد ودارم حسم رو با شما به اشتراک میزارم.
خیلی از خوندن کامنتتون لذت بردم ونکات زیباش رو تو دفترم مینویسم واینارو نشونه ای از طرف خدای خوبم میدونم.
شمارو هم تحسین میکنم که بر ترساتون غلبه کردین وپلهای پشت سرتون خراب کردین.
هنر نویسندگی تونم تحسین میکنم.
خیلی عالی بود.
دوست دارم بازم از موفقیتهای زیبا وتاثیر گزارتون بنویسین.
به دستان خدای خوبم میسپارمتون.
سلام خانم سجاد عزیز
درسهای زیبابی که از کامنت شما گرفتم وبرای خودم یادداشت کردم.
۱- اگه در مدار درست باشم ادمها وشرایط واتفاقاتدرست رودریافت میکنم.
۲- همیشه از وقت وزمان استفاده کنم ونکات هر مساله ای رو دریابم وبنویسم.
۳- به الهامات توجه کنم.حتی اگه خیلی ریز باشن.
۴- اگه گاهی الهامات رو در اونا تردید داشتم برای خودم نشونه بزارم.
۵- برای گرفتن تصمیمات زندگیم شجاع باشم.
۶- برای شروع کسب وکارم از همون جایی که هستم وتواناییهایی که دارم شروع کنم.
۷- تکاملم رو طی کنم ونخام که سریع به نتیجه برسم.
۸- اگه افکار منفی سراغم اومد به هر روشی که راحتم اونارو کنترل کنم مثل نوشتن.
۹- سعی کنم صفت تسلیم بودن ورها کردن نتیجه رو در خودم تقویتکنم
۱۰- سعی کنم صفت صبر وتکامل رو در خودم تقویت کنم
۱۱- انچه را که هست بپذیرم وارام باشم وبه اگاهیهای مسیرم توجه کنم
۱۲- خودم رو تحسین کنم
۱۳- به الهامات عمل کنم چه کوچیک وچه بزرگ وچه ارزان وچه گران.
۱۴- خودم رو تحسین کنم.
۱۵- برای تغییر کارها رو به روش غیر متعارف انجام بدم مثل نوشتن با دست چپ و…
۱۶- برای بها دادن به الهام وشهود گاهی باید استدلال ومنطق رو کنار بزارم.
۱۷- در کارم مداومت داشته باشم وتمرین وتکرار….
۱۸- از عبارتهای تاکیدی برای کنترل احساسم استفاده کنم.
۱۹- برای دیگران ارزوی خوشبختی کنم
۲۰- یادم باشه که رشد وبزرگ شدن من مقدمه ثروت زیاده.
۲۱- از اطرافیانم رنجش زدایی کنم وخودم رو ببخشم.
۲۲- تکاملم رو طی کنم ونخوام سریع به نتیجه برسم.
۲۳- به زمان بندی خدا اعتماد کنم.
خدایا شکرت که همیشه منو به زمان مناسب ومکان مناسب هدایت میکنی.
سلام دوست عزیز بسیار عالی بود
از الله یکتا دست یاری همیشه میخواهم هم برای استاد گلم شایسته جانم هم برای دوستان عباسمنشی هم برای خانواده ام هم برای شخص خودم خداوند راه سعادت و خوشبختی رو پیش روی ما قرار دهد الهی آمین.🌷🌷🌷
سلام الهه جان
از خداوند سپاسگزارم ک بعد از ۵ سال از گذشتن کامنتون منو هدایت کرد ب این نوشته های فوق العاده
واقعا در بهترین زمان من هدایت شدم ب سمت این تجربیات عالی ک نوشتید
خیلی بهشون نیاز داشتم
و میخوام چیزایی ک ازشون فهمیدم رو بنویسم
از دیروز گوشیم رو تنظیم کردم ک ساعتی یبار زمانهایی ک بیدارم زنگ بخوره
برای توجه ب زیبایی های خودم و اطرافیان و اطرافم
و دقیقا امروز هدایت شدم ب کامنت زیباتون
دوست عزیز دوست دارم از نتایجتون برامون بگید
سپاسگزارم
سلام دوست عزیز
چقدر این تمرین برای اینکه هر 1ساعت تنظیم کنیم ک زنگ بخوره گوشیم ک توجه ام بزارم روی نکات مثبت و شکرگزاری کردن از نعمتهایی ک خداوند بهمون داده چون بعضی وقتها اینقدر سرگرم کارهای روزمره هستیم ک فراموش میکنیم و این تمرین رو الان انجام میدم ممنونم دوست عزیز ک خدا هدایتم کرد و دستم لمس شد به فرستادن دیدگاه ک تشکر کنم ازت هرجا هستی سربلند و ثروتمند در پناه خدا باشی
الهه عزیزم نمیدونم کجای این کیهانی ولی خیلی باهات احساس صمیمت دارم و الان که بیشتر از پنج سال از این کامت گذشته ولی انگار مال همین امروز انقدر نابه خالصه پراز ایمان ارامش چقدر زیبا مسائل وو برای خودت تفسیر میکردی و چقدر درس داشت برای من برداشت درستت و تعهدت و عمل کردنت من رو مبهوت کرده بود امیدوارم خدا من رو هم هدایت کنه به این ایمان و عمل کامنتت خیلی منو ب فکر فرو برد امیدوارم بتونم باز هم از این جمس ایمانت بخونم در پناه حق🌿✨♥️
سلام دوست عزیز و همفرکانسیم . واقعا سپاسگزارم بابت این کامنت بسیار بسیار ارزشمندی که از تجربیاتتون واسه ما گذاشتید . امیدوارم که تو این چند سالی که از این کامنتتون گذشته و من بعد از حدود 5 سال دارم این متن رو میخونم شما نتایجتتون بسیار بسیار گسترده تر از قبل شده باشه.
میخواستم یه سوال هم بپرسم که اگه پاسخ بدید ممنون میشم .
من چندتا باور ایراد دار و مخرب در خودم پیدا کردم در زمینه کسب و کارم میخواستم بپرسم چه تمرین هایی رو بیشتر انجام بدم واسه تغییر دادنشون؟
دوره ثروت رو هم خریداری کردم و چند ماهی هست که دارم کار میکنم و جدیدا خیلی گرایش پیدا کردم به فایل های توحیدی و درک بیشتر این موضوع و دور شدن از شرک و خواستن فقط و فقط از خداوند بخشنده و وهاب.
یکی از باورهام که متوجه مخرب بودنش شدم اینه که از خیلی وقت پیش این تو ذهنم میگذره که مشتری ها خیلی سخت از من خرید میکنن یعنی اینکه خیلی خیلی باید اون جنس رو پسند کنن برانداز کنن مشورت کنن و در نهایت هم تو ذهنم میگذره که فکر نمیکنم بخره.
این در صورتی هستش که میتونم بگم نود درصد مشتریان با ذوق و علاقه بسیار زیاد وارد مغازم میشن و بسیار زیاد از زیبایی و کیفیت اجناس خوششون میاد و تعریف و تمجید میکنن . و دقیقا خودمم انگاری این بیت شعر رو یادم میاد که فکر ما در کار ما آزار ماست.
میخواستم بپرسم واسه تغییرش چیکار کنم ؟ عبارت تاکیدی؟ گوش دادن صدای ضبط شده خودم؟ یا چی؟
و یا مثلا این باور مخرب که من زیاد خوش شانس نیستم خصوصا تو فروش .
اگه لطف کنید پاسخ بدید ممنون میشم .
شادی و آرامش و ثروتمندی رو واسه شما و تمامی دوستانم آرزومندم.
سلام الهه عزیزم چقدر گریه کردم پیام شمارو خوندن والانم با چشم پراز اشک مینویسم..امروز پیام شما برای من بود،من مدتهاست که به خدا میگم دلم میخواد که کاری رو انجام بدم که شب و روزم رو ندانم خواب و خوراکم رو ندونم…مثل استاد که اینو همیشه میگن و منم گفتم خدایا چرا من هنوز کاری که اینجور عاشقش باشم رو ندارم….الان فقط به خاطر پول کار میکنم…اما مدام میگفتم خدایا کمکم کن
منم کارم آرایشگری هست در زمینه پوست و لکه و خال و….
چقدر جالب که امروز پیام شمارو دریافت کردم…حرفهای شما مثل معجزه ایی که برای شما اتفاق افتاده بود برای منم همین بود…به من گفتی پلهای پشت سرت رو خراب کن و اینها باعث ورود ورود پول کم به زندگی ات شده راه ورود پول را بسته….و گفته کتاب بنویس……گفتم خدایا با منیییی ؟من چی بنویسمممممم؟الان به مشتریهام بگم دیگه کار نکنم؟؟؟جواب همسرم رو چی بدم؟؟؟؟؟گفتم نمیدونم چیکار کنم نه میدونم چی بنویسم نه هیچی
همون موقع داستان مولانا اومد توی ذهنم که شمس بهش گفت شعر بنویس گفت من هیچی نمیدونم از شعر و شاعری گفت تو فقط بنویس به تو میگم….چرا باید این پیام امروز برای من بیاد….حرفهای شما
خدایا دلم میخواد با تمام قدرت همونطور که صب بهت گفتم مسخ تو و فرمان تو باشم کمکم کن همان طور باشم و حرکت کنم مثل ابراهیم و تمام آدمهایی که طبق راه ابراهیم رفتن…
اگر پیام مرا خواندید خوشحال میشوم جوابی ناب دریافت کنم😘
سلام خانم سجاد عزیز
امروز ۲۲ بهمن ۱۴۰۰ هس.
اگه برید کامنتها رو که در جواب شما نوشتم بخونید میبینید که من ۱۹ بهمن ۹۹ هدایت شده بودم به این کامنت شما و دو تا کامنت عالی براتون نوشتم.وبه کامنت شما جواب دادم.
واقعا عجیب و جالبناکه که امروز صبح جمعه از خونه زدم بیرون و تمام مسیر رو پیاده راه رفتم.و شکرگزاری خدا کردم.البته با حس خوبوعالی.
بعد اومدم یه جای دنج و گرم و عالی که هدایتی پیداشد،پیدا کردم و نشستم و گفتم حالا که وقت دارم.ارتعاش و حالم خوبه،پس برم تو سایت استاد.
شاید چند ماه بود که نیومده بودم.
وقسمت مرا به نشانه ام هدایت کن را زدم واین کامنت شما هدایت شدم.
داشتم جواب دوستان رو به کامنت زیباتون میخوندم که به کامنت خودم رسیدم.
وااااااااااااااااای خدایا.
من ۱۹ بهمن در اون شرایطی که شرح دادم هدایتی اومده بودم کامنت براتون نوشتم.
والان هم در همون روزا و دقیقا یه سال بعد دوباره هدایت شدم به کامنت شما ودارم مینویسم.
خداااااااااااااآیا شکررررررررت
و امروز هم یه خانوم دیگه ام.
امرروز هم صبورتر،شاکرتر،بزرگتر شدم.
ظرف درونم عالی بزرگ شده و رشد کردم.
امروز کلی الهامات رو بیشتر قبل دریافت میکنم.
توکلم بیشتر شده.
صبرم،صبرم بیشتر شده.
به خدا بیشتر اعتماد دارم ودارم تکاملم رو عالی طی میکنم.
خدایا شکرت من بنده محبوب توام.
من تمریناتی که شما گفتین رو تو این یه سال سعی کردم انجام بدم و امروز دوباره مصمم شدم که دوباره ادامه بدم جدی تر از قبل.
خدایا شکرت.
الهی شکر.
ممنونم که دست خدا شدی برای شروع جدی ترم و اطمینان به اینکه مسیرم درسته.
خدایا شکرت.
من واقعا تغییر کردم و رشدم خوب بوده ولی میخام عالیتر وعالیتر بشم.
هر روز الهامات رو دریافت میکنم و سعی میکنم بهش عمل کنم.
همین رفتن به سایت هم الهام خدا بود.
خدایا دمتگرم…….دمت گرم.
خدایا شکرت
خدایا شکرت
دوستدار وارادتمند خدا ی عشق( مریم) ۲۲ بهمن ۱۴۰۰
سلام خانم الهه سجاد بزرگوارمن باعشق نوشتهای شماروخواندم والان متوجه شدم که شمایکی ازدستان خداوندبودید برای من چون من دقیقا چندروزی هست که درموردکلمه (صبر) متمرکز شده بود من داشتم کشف قوانین رودنبال میکردم اتفاقی کامنت شما رودیدم وخداوندروشاکر هستم که ازطریق شما بامن صحبت کرد مرسی ازشما سپاس ومچکرم ازخدای جباروقهارممنون
الهه جانم سلام
چقدر حس خوبی گرفتم از دیدگاهت و خیلی ممنونم ازت که این تجربیات ارزشمندت رو با ما در میان گذاشتی…
اتفاقا من در مورد مسئله ای سر دوراهی هستم و نمیدونستم کدوم راه مسیر درست است و توی تصمیم گیری مردد بودم….
از خدا خواستم ک هدایتم کنه تا بهترین تصمیم رو بگیرم و چه هدایت قشنگی که گفته شد( پل های پشت سرت رو خراب کن این درامد اندک جلوی پیشرفت تو رو گرفته و نمیزاره مه ثروت های زیاد وارد زندگیت بشه)
خدای من ببین انرژی و فرکانس چقدر در جریانه که این نوشته و این الهام برای چند سال پیش بوده ولی من الان باهاش هم مدار شدم و دریافتش کردم….
خدایا عاشق سوپرایزاتم…
الهه عزیزم دستی از دستان خدا امیدوارم هرجا هستی موفق و شاد و ثروتمند در دنیا و اخرت باشی…
سلام الهه جان عزیز
چقدر لذت بردم از خوندن متننتون
چقدر قشنگ تعریف کردین اتفاقات رو
خیلی ملموس و صمیمی بود.
چقدر قشنگ آگاه شدین به خصوصیات بد و خوبتون
استمرارتون تو مسیر آگاهی ها واقعا قابل تحسینه برام.
امیدوارم که به اهداف مورد دلخواهتون رسیده باشید تا اینجای مسیر زندگیتون
در پناه خداونده مهربان باشید دوست عزیزم
سلام الهه خانم خوب هستید
من امروز این کامنت زیبا و پر از آگاهیتون رو دیدم و دقیقا دنبال نشانه بودم که دقیقا توی این کامنت بهش رسیدم و راه رو برام واضح کرد و چون توی مدارش نبودم الان دیدمش خدارو شکر که چنین آگاهی نابی رو توسط شما درک کردم و خیلی لذت بردم که فرمودید دست از درآمدهای اندک بردارید چون راه ثروت رو مسدود کرده و نمیزاره وارد مدار بالاتری بشویم کلی درس گرفتم تحسین میکنم این استمرار شما رو برای موفقیت و توجه کردن به نشانه ها و عمل کردن به الهامات خداوند خدانگهدارتون
سلام و عرض ادب خدمت دوست و همراه عزیزم خانم الهه سجاد
میدونم خیلی سال گذشته از این کامنت زیباتون و قطعا تا الان به نتایج عاااالی رسیدین…
ولی با این حال خواستم براتون بنویسم و قدردانی کنم از این تجربه و داستان الهام بخش و بی نظیرتون که اشک منو درآورد چون خودمم دقیقا الان تو این شرایط هستم و اومدم تو سایت استاد که ثروت بسازم ولی فهمیدم مهمتر از ثروت و پول ایمان و توحید عملی و شناخت خودمو بالا بردن مدار و فرکانسمه تا ظرف ورودیم بزرگ و بزرگ و بزرگتر بشه…
اون وقت با آرامش تمام و بدون تقلا کردن ثروت به طور کاملا طبیعی و راحت وارد زندگیم میشه…
خدارو شکر برای هدایت و نشونه امروزم به واسطه کامنت شما…
امید که در پناه الله یکتا و بی همتا همیشه شاد و سلامت و خوشبخت و ثروتمند باشین…
سلام الهه جان
واقعا احساس عمیق فوق العاده ای داشتم اونجا که نوشتین انگار استاد داشت به من میگفت و جنس اون حرفها اونو به من میرسوند که با توا و الهام چیزی به غیر از این نیست آنقدر ساده و روان انقد آرامش بخش بعد از گفتن و انقد شاید غیر منطقی از نظر ذهن استدلالی و تحسینت میکنم بابت مسیری که رفتی و تعهدی که برای دریافت الهامات و عمل به اونها داشتی و اونجا که گفتی من از خداوند ثروت به غیرالحساب خواستم و این تجربیات و رشد و معنویت و آگاهی ها مقدمه اونه و تحسین میکنم بابت این ذهن زیبا بین و قلب آرام و پر از اطمینانی که خداوند از درون آن حکم میکند ،و این برام یه نشونه بود از اول صب نشونه هاشو داره بهم میده و اینم چندمیش ،ونکته ی بسیار زیبای دیگه اینکه شماهم در مسیر درستین و به این واقفین که همین رشد شخصیتی و ساختن صفت های خوب و طی تکامل و عمل به آگاهی ها و الهامات و سعی در بهتر و بهتر شدن در این مسیره که قراره منو به همه چی برسونه نه فقط پول ،فقط پول خیلی راحته ولی من در تمام ابعاد عالی ونامحدود میخوام زندگیو نه فقط در یک جنبه ،و میدونم که این شخصیت و ذهن ثروتمند برای من ثروت می آورد نه چیزه دیگری و صددرصد معنویت و این آگاهی های که هرروز تجربه میکنم وسیع تر و بهتر و تواناییم در کنترل ذهنم و خداگونه تر شدن را با هیچ مبلغ و میلیاردی عوض نمیکنم و آن قاطع ترین پاسخ منه بدون حتی هیچ شکی .دوست عزیزم در پناه رب یکتا باشید با آرزوی بهترین ها برای شما با تمام وجودم خواستارم
جناب آقای محمد جواد صادق زاده یزدی به شما تبریک میگم از اینکه توانستید با این قانون مشکلاتتان را حل نمایید برای ما هم دعا کیند این با این قانون بتوانیم خیلی راحت به خواسته هامون برسیم
سلام بر همه خوبان
بنظرم هر تجربه ای از دوستان، خودش یک کتاب کامله