ساختنِ عزت نفس در عمل - صفحه 11

352 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    اکرم هاشمی گفته:
    مدت عضویت: 1425 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته عزیز و دوستان موحد و ثروتمندم

    یادمه دورمورد نظر و قضاوت مردم یه بار یه چیز قشنگی توی یه سریال کودکانه دیدم.

    سریال قصه های جزیره که احتمالا دوستان دیده باشن

    اونجا یکی از بچه ها میخواست جلوی جمع دهکده اجرایی داشته باشه و هِتی کینگ یه چیز قشنگی گفت که واقعا کمک کننده بود

    گفت فکر کن همه اینا که نشستن گل کلم و چغندر هستن😂😂

    واقعنم همینجوریه که مگه اصلا چقدر ذهن بقیه فضای آزاد داره که بخوان به ما توجه کنن

    اصلا توجهم که کنن خوب اون داره خودش توجه میکنه

    اتفاق توی ذهن اون میوفته

    به من که ضرری نمیرسه

    شاید قبلترها حرف مردم تا یه حدی برام مهم بود ولی نه دیگه الان

    میدونین تجربیات مختلف باعث میشه آدم همینجوریم اعتماد بنفسش بره بالا

    و اگر از دایره امن خارج بشین و فقط گوشه امنمونو نچسبیم ، لاجرم تجربیاتی خواهیم داشت که رشدمون بده

    ولی قطعا اینکه بیایی و برنامه ریزی شده روی اعتماد بنفس و عزت نفست کار کنی قطعا از لول معمول جامعه بالاتر میری

    و ترس ها کم و کمتر میشن

    و شجاعت بیشتر میشه

    و خدا هم که با شجاعانه

    پاداش ها از راه میرسن

    یه موردی که میتونه کمک کننده باشه اینه که ما فکر میکنیم بقیه هیچ استرس و ترسی ندارن و پرفتکن و فقط ما هستیم که میترسیم و استرس داریم

    ولی همینجا توی همین کامنتا همه جور ترس و عدم عزت نفس و اعتماد بنفسی پیدا میشه

    بنابراین الان ما چیز خاصی از بقیه کم نداریم

    فقط به لطف خدا

    این فرصتو داریم که در یه سطح بالاتری از بقیه قرار بگیریم با حمله آگاهانه به اون ترسای واهی

    خدایا متشکرم

    خدایا متشکرم

    خدایا متشکرم

    استاد

    مرسی هستین

    در پناه خداباشید

    اهدافم در ۱۴۰۱

    عاشق الله بشم

    بلطفش بیزنس خودمو ران کنم

    بلطفش فهم و حفظ و تثبیتم عالی بشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      سارا شکری امیدوار گفته:
      مدت عضویت: 853 روز

      سلام اکرم عزیز

      فکر کن اینایی که نشستن همشون، گل کلم و چغندر هستن، تو حرفتو بزن، تو کار خودتو بکن

      اصلا بهت توجه کنن یا نکنن، مگه فضای ذهن بفیه چقدر جا داره که خودشونو درگیر شما و حرفاتون بکنن

      مردم اصلا به ما فکر هم نمیکنن. اونا یه سردرد کوچیک بگیرن خیلی خیلی مهمتره از اینه که اصلا خبر مرگ ما رو بشنون و ناراحت بشن. ما اصلا براشون مهم نیستیم

      هر کسی، خودش، مهمترین ادم زندگی خودشه،

      پس چرا ما باید به خاطر خوشایند دیگران زندگی کنیم

      جوری زندگی کنیم که خودمون راحتبم با احترام به حقوق دیگران

      سپاسگزارم دوست عزیزم به خاطر کامنت اگاهی بخشت

      در پناه قدرتمندترین یگانه فرمانروای کل جهانیان در مسیر خواسته هاتون باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    ملکه قربانی گفته:
    مدت عضویت: 1303 روز

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته چه خوب اشاره کردید به ترس‌ها مخصوصا ترس‌ از حرف مردم که من واقعا پاشنه آشیل هست که این هم برمی‌گردد به عزت نفس من هم با تمرین و تغییر خودم سعی می کنم که بر این ترس‌ غلبه کنم

    چه پیشرفت ها که با داشتن عزت نفس بوجود می‌آید از همه نظر باعث پیشرفت خودمان می‌شود

    تا وقتی که به نجواهای ذهن مان گوش بدهیم

    ما را محدود می کند و مانع حرکت ما می‌شود به

    قول استاد ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است

    درسی که از این فایل گرفتم این بود که بروم تو دل ترس‌ها و ارزشی برای حرف مردم قائل نشم

    درس بعدی آن این بود که باید با همان امکاناتی که داریم کار را شروع کنیم بهانه نداشته باشیم که

    پول ندارم و امکانات نیست با همان شرایط فعلی شروع کن بعد در مسیر را الهامات می‌آید

    اگر تمام موفقیت های انسان را در یک کفه ی ترازو قرار بدهیم وعزت نفس را در کفه ی دیگر قرار دهیم عزت نفس سنگینی می‌کند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    هدیه سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 1241 روز

    به نام خدای مهربانم

    سلام به استاد عزیزم و همه دوستان گل

    خدایا شکر که من رو به این فایل هدایت کرد انگار برای خود خود من داشتید صحبت میکردید تو یه موضوعی که خیلی اشتیاق داشتم برای انجامش و رویا پردازی میکردم وقتی اومدم انجامش بدم ذهنم مقاومت کرد و شک کردم به اینکه اگه کارم اشتباه باشه چی

    ولی الان فهمیدم از هر چی که میترسم میرم و انجامش میدم قول میدم این ایده ای که به ذهنم رسیده حتما ادامش میدم😍😍😍وای خداجون شکرت

    در پناه الله شاد و سلامت و ثروتمند و موفق باشید

    خدا نگه دار❤🌸

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    سیاوش گفته:
    مدت عضویت: 1540 روز

    به نام خدای وهاب

    سلام به دوستام عزیزم

    روز ۷۷ سفرنامه:

    وقتی به قبلا خودم فکر میکنم میبینم من چقدر توی بخث عزت نفس مشکل داشتم و وقتی خودم رو با الان مقایسه میکنم میبینم که هیچ شباهتی با اون گذشته خودم ندارم.

    انقدر از نظر عزت نفس و اعتماد به نفس ضعف داشتم که حتی توی جمعی یا کلاسی اگر میرفتم،دوس داشتم یه گوشه بشینم و بیشتر شنونده و بیننده باشم تا اینکه منم شریک باشم توی مباحث و فعالیت ها. این قضیه خیلی اذیتم میکرد. چون کلی اطلاعات و هوشی که داشتم رو‌ نمیتونستم انتقال بدم.

    تا رسید به روزهایی که رفتم دانشگاه.سال ۸۶تا۹۰.توی دانشگاه این موضوعه عزت نفس دیگه خیلی برام محسوس تر شد و باید براش یه کاری انجام میدادم. دیدم بهترین کاری که میتونم انجام بدم اینه که کنفرانس بدم. گفتم من که اطلاعاتم عالیه. مطالبم قابل قبول هست. تمرکز میذارم روی کیفیت ارائه. اون عزت نفس هم خدا کمک میکنه. اولین کنفرانسم رو یادم‌ نمیرم. قلبم روی هزارتا داشت میزد. ولی دیگه تصمیم گرفته بودم که انجامش بدم. تا اسمم خونده شد بلند شدم و رفتم کنفرانسم رو دادم و برگشتم نشستم. دوس داشتم ۳روز بخابم فقط انقدر حس میکردم بهم فشار اومده. خیلی خوشحال بودم. و بعد کنفرانس بعدی و بعدی و بعدی. تا جایی که دیگه اواخر دانشگاه میرفتم و یک مبحث درسی رو کامل در حضور استاد تدریس میکردم.

    دانشگاه دیگه انقدر کنفرانس دادن برام لذتبخش بود که بعد از دانشگاه واقعا دلم تنگ میشد برای صحبت کردن توی جمع. یکسری کلاسها رو‌ ثبت نام کردم. و یکروز به استادمون گفتم اگر موردی نداره میخام امروز در مورد یه موضوع صحبت کنم. و اینکار رو‌ کردم با وجودی که خیلی ها رو‌نمیشناختم اما خیلی راحت بود برام. البته اوایل جاسه یکسری هیجانات میاد سراغ آدم. اما بعد چند دقیقه درست میشه.

    بعد از این یکسری سمینارها رفتم. قبلنا که سمینار میرفتم و یک نفر وایمیستاد و سوال میدرسید به خودم میگفتم من عمرا اگر اینکارو بتونم انجام بدم. اما فکر کنم سه سال قبل بود رفتم یه سمینار تقریبا تخصصی و بزرگ که در حوزه علایق و فعالیت خودم بود و تقریبا ۵۰۰نفری خضور داشتن. وقتی استاد یه سوال پرسید دستم رو گرفتم بالا و با تسلط کامل جواب سوال رو دادم. انقدر این کار بهم عزت نفس و اعتماد به نفس داد که اصلا قابل بیان نیست برام.

    خداروشکر الان خیلی راحتم برای صحبت کردن جلو غریبه ها.

    وقتی میریم جایی فکر میکنیم که توجه همه به ما هست و‌ مردم کار خودشون رو رها کردن و دارن به ما توجه میکنن. دقیقا ماشین بغلی هم همین حس رو داره. و اون یکی راننده و همینطور. آخرش هم میبینیم که هیچکس حتی یادش نمیاد امروز توی خیابان چه کسی رو دیده. خوده ما من مگه یادم میاد فلانی چی پوشیده بود! اصلا مگه مهمه؟! خب همونطور که برای من مهم نیست،برای بقیه هم مهم نیست. و تمام اینها فقط ترسها و توهماتی هست که ذهن برای راحتی و توی چالش نیانداختن‌ خودش برای ما میسازه.

    من دیگه به جایی رسیده بودم که حتی نمیتونستم با خواهر و برادرهای خودم هم ارتباط درست بگیرم و حتی از صحبت کردن باهاشون معذب بودم. اما روی خودم کار کردم و الان جوری شده که وقتی یجایی میخان صحبتی رو انتقال بدن،از من کمک میگیرن. خداروشکر میکنم بابت اینهمه پیشرفتی که داشتم.

    ممنونم ازت استاد بخاطر این فایل فوق العاده و خداروشکر میکنم بخاطر وجود شما دوتا نازنین.

    شاد سلامت و ثروتمند و خوشبخت باشید در دنیاو آخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    علیرضا نقدیان گفته:
    مدت عضویت: 1709 روز

    روز 77 فصل سوم سفرنامه

    .

    .

    خدایا شکرت من هم استاد چند وقتی هست که کسب و کار خودم رو از صفر شروع کردم و الان هم با یه موبایل و یدونه میکروفون 20 دلاری دارم و یه گوشی قدیمی ویدئو میسازم و منتظر میکنم داخل اینستاگرام و یوتیوب اولش ترس داشتم راجب اینکه دیگران من رو قضاوت کنند به خاطر ظاهر و یا نوع پوشش و… ولی من خیلی دوست دارم این کار رو و شروع کردم به تولید ویدئو اتفاقی که افتاد حتی یک نفر هم به من راجب این ها چیزی نگفت توی کامنت ها و بعضی افراد پیشنهاداتی میدادند که خوب بود که مثلا ویدئو رو اینجوری ادیت کنی بهتره یا سعی کنی کمتر تپق بزنی بهتره و از اینجور پیشنهادات دادند و الان هم با همین تجهیزات دارم ادامه میدم بالای 150 تا ویدئو ساختم و ادیت کردم و انتشار دادم درآمد هم دارم اما فعلن از نظر خودم خیلی کمه و ترجیح میدم راجبش حرفی نزنم اما چیزی که فهمیدم اینه که خیلی از ترس هایی که ما داریم توهمه و وقتی میریم تو دلش با تمام نجواهایی که هست میبینیم که اصلن اون چیزی که ما فکر میکردیم اصلن اتفاق نمیوفته خدارو شکر این یکی از پاشنه های آشیل من هست که هنوز خیلی مشکل دارم و دارم روی اون کار میکنم .

    .

    و خوشحالم که دارم مسیر درستی رو میرم مسیری که همه ی افراد موفق طی کردند اونهایی یه توانایی رو خیلی خوب بلد هستند اینکه از همون موقعیتی که هستند میتونند خوب پول بسازند و کارهای خودشون رو انجام بدهند شاید باورتون نشه ولی من اینقدر عشق دارم چون دانشجو هستم با سیستم های دانشگاه و خوابگاه که در اختیار دانشجویان گذاشتند با اونها هم پست برای اینستاگرام خودم ساختم و خوشحالم از اینکه کمتر بهونه میارم و لذت میبرم از اینکه به دیگران کمک میکنم به لطف خدا الان عالی دارم زندگی میکنم یه مسئله ای هم که وجود داره اینکه دوست دارم بیشتر پول دربیارم همین که اون هم باید روی باور های ثروت ساز خودم کار کنم و خدا روشکر که در مسیرش هستم و خدا من رو به این سایت هدایت کرد دیروز یه فیلمی دیدم که از بچه های دانشگاه مصاحبه کرده بودند و در مورد ازدواج می پرسیدند

    .

    کلی همشون بهونه و… می آوردند و خداروشکر کردم به خودم گفتم فکر کن یه نفر این سوال رو ازتو بپرسه واقعا چه مسلئه ای داری تو زندگیت؟ نگاه کردم و دیدم که تنها مسئله ای که شاید در حال حاظر داشته باشم و امسال هدف من هست که درستش کنم همین مسائل مالی هست که بیشتر پول بسازم اگه نه دیدم در زمینه های دیگه مثل روابط و معنویت و سلامتی حداقلش اینه که مشکلی حادی ندارم که بگم زندگی رو برای من سخت کرده و هر روز هم داره به لطف خدا این چرخ زندگی روان تر میشه و حال من بهتر میشه خداروشکر با کمک همین آموزش های شما بارها گفتم دوباره هم میگم من افسردگی خودم رو درمان کردم بدون مصرف قرص یا هزینه زیاد برای روانپزشک توی بحث سلامتی از وقتی با شما کار میکنم با اینهمه بحث پاندمی و اینا من فقط دوبار سرما خوردگی خیلی خفیف گرفتم که اون هم به زور من رو پدر و مادرم بردن دکتر داشتم خوب میشدم منیکه هر سال پول های عحیب و غریب میدادم به دکتر که برای خانوادم سنگین بود توی بحث معنویت هم ارامش زیادی وارد زندگیم شده

    .

    واقعا شما برام یه خدایی رو توی ذهنم ساختید که خیلی عالیه و خیلی دوستش دارم و عاشقشم و سپاس گذار شما هستم استاد عزیز میدونم کامنت من رو میخونید و حسم گفت اینجا اشکتون در میاد عاشقتونم واقعا توی یکی از فایل هاتون گفتید که من راه میرفتم و اشک میریختم توی خیابون از اینکه خدا چقدر خوبه در شرایطی که شاید خیلی چیز ها رو نداشتم ولی همون احساس خوب و حال خوب برای من کافی بود و اگر همون لحظه میمردم هیچ حسرتی نداشتم من هم استاد دقیقا به این نقطه رسیدم خداروشکر اون تضاد ها و انرژی های منفی که خودم در وجودم بود اصلن نفهمیدم که چه زمانی اونهمه غصه و اندوه از وجود من رفت بیرون و الان خیلی وقت ها بی دلیل میخندم و شاد هستم شاید بعضی ها بگن دیوونه هستم یا عقلم رو از دست دادم ولی تهش نتیجه مهمه که این سبک زندگی برای من اینجوری شده که هررجا میرم با آدم های خوبی بر خورد دارم بهم احترام میزارند تو جمع هایی هستم همش از فراوانی میشنوم به این دلیل که یه خورده سعی کردم خودم رو ببرم روی اون مدار واقعا خیلی جالبه

    .

    دقیقا یه جایی داشتیم میرفتیم و من داشتم تو دلم تحسن میکردم یه جوانی بود هم سن و سال خودم با خانومش توی ماشین میگفتند و میخندیدن در همون لحظه یهو راننده اون ماشین گفت نگا اون بنده خدا دستفروش همه بد بختن و …. از این حرفا و من بعد به خودم گفتم نگا من اصلن اون بنده خدا رو ندیدم یا مثلا یادمه یه بار دستفروشی رو دیدم که جلوی بساطش سه ردیف آدم تو صف بودند شاید باورتون نشه ولی اینو من به چشمم دیدم و چقدر تحسینش کردم و به خودم گفتم ببین دقیقا مثل رادیو ماشین داری عمل میکنی وقتی تنظیمش میکنی روی یک فرکانسی به اسم فراوانی و دیدن اون تو فقط مطالبی رو که توی اون فرکانس هستند رو دریافت میکنی و غیر از اون رو نمیبینی تازه من یه خورده روی این موضوع کارکردم

    .

    تا همینجا حسم گفت بنویس اینها تجربیاتی بودند که با استفاده از قانون برام اتفاق افتاد من عاشق حرف زدن درباره نتایج خودم هستم و اینکه بیام اینجا بنویسم با کمک قانون به چی رسیدم و خداروشکر هر روز داره نتایج بزرگتر میشه .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    رهاخانم گفته:
    مدت عضویت: 2162 روز

    به نام خدایی که همیشه با من هست

    سلام

    استاد جان عاشقتم

    این فایل نشونه ی امروزم بود و خیلی به جا بود خدا را صد هزار مرتبه شکر

    …….

    من با کار کردن روی دوره عزت نفس فهمیدم با فامیل ها و آشنایان خودم کلا مشکل دارم و باید رفعش کنم . یعنی هر موقع می دیدم به هر دلیلی دارن مثلا دو نفر از جاری هام تعریف می کنن من نه دیگه شب داشتم و نه روز … همش نجواها دنبالم بود که ببین تو رو آدم حساب نمیکنن ، ببین بازم از اینها منظورم جاری هام هسش تعریف می کنن و اینها همه ادامه داشت تا اینکه من اومدم اول رهاشون کردم و برای خودم جاری هام رو کوچک کردم در ذهنم چون دیدم خیلی بهشون پر و بال دادم بعد دیدم //ذهنم داره ذهن افراد دیگه رو می خونه به شکل منفی// بعد گفتم این همه استاد میگه تمرکز را بزار روی نکات مثبت من که نتیجه می خوام و حال خوب چرا ذهنم داره روی نکات منفی می چرخه ؟؟ بعد اومدم اول خودم رو آروم کردم .. حالم کمی بهتر شد و الانم که دارم می نویسم داره حال دلم خوب میشه . بعد باز بهتر و باز بهترش کردم ولی می دونم هنوز هست و ادامه داره اگر هم بهش توجه کنم باز بیشتر می شود پس کم کم می تونه رو به بهبود بره و عالی شود

    خدایا شکرت

    ………

    نگاه دیگران برای من از دوران بچگی بوده و هست که بقیه چی میگن .. نکنه اینطور بشه … مثلا من عاشق رانندگی هستم و گواهینامه هم دارم ولی یکی به خاطر ترسی که دارم که نکنه به این جا و اونجا بزنم نمیتونم سوار شوم و یکی به خاطر نگاه دیگران که اگه دیگران منو ببینن و ببینن پشت فرمون هستم چه فکری در مورد من می کنن … یکی هم به خاطر عدم مهارت لازم که خیلی باید تقویتش کنم حالا با کلاس رفتن . با آموزش دیدن و به هر نحو دیگه ای باید اون مهارت کامل را داشته باشم و واقعا باورهای مخرب یه شبه نیومدن که یه شبه از بین بره دیگه و تا حل نکنیم از اون نتبجه دلخواه خبری نیست … در مورد رانندگی من الگوهای خوبی برای خودم پیدا کردم و می بینم خیلی از خانمها مااشا الله سوار ماشین و پشت فرمون نشستن و رانندگی خوبی دارن ولی باید ترس رو کنار بزارم و شجاعت خودمو نشون بدم.. حالا که فهمیدم و تا جایی که می تونم نگاه دیگران را هم در ذهنم در نظر نگیرم . بزرگش نکنم .

    پس من باید خودم توی دل ترس هام حالا هر ترسی که دارم و می نویسم و خودم می دونم باید واردش شوم و تا نتیجه نگیرم با وجود نجواها رهاش نکنم و ادامه بدم و ادامه بدم چون می دونم به نفع خودمه . خودم رشد میکنم و سربلند می شوم

    استاد جان ازتون ممنونم

    ………..

    امروز آهنگ جونی و جونم . یار جونم از لیلا فروهر را گوش کردم و کلی رقصیدم و لذت بردم

    …….

    خدایا سپاسگزارم برای پیشرفت هام

    خدایا سپاسگزارم که هر لحظه حواست به من هست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    زهرا صالحی گفته:
    مدت عضویت: 1522 روز

    به نام خدایی که بخشندگی‌اش بی اندازه و مهربانی‌اش همیشگی است.

    💜هفتاد و هفتمین روز از روز شمار تحول زندگی من💜

    من می‌خوام نتایجی متفاوت از دیگر انسان‌ها داشته باشم پس باید متفاوت از بقیه عمل کنم.

    خیلی وقته که دوست دارم تو دوره عزت نفس استاد ثبت نام کنم و حتم دارم که به میزان فوق زیادی قراره زندگی و باورهای من رو تحت تاثیر قرار بده.

    فکر میکنم وقتی انسان‌ها خودشون رو لایق و شایسته بدونن تمام نتایجشون بسته به این میزان لیاقت و شایستگی که حس میکنند متفاوت میشه.

    وقتایی که این حس لیاقت همراهمه از همه چیز ی طور خاااص تری لذت میبرم و برای همین هست که میخوام اولین دوره ای که توش شرکت میکنم عزت نفس باشه.

    ایمان دارم که خدای من، من رو به سمت بهترین ‌ها هدایت کرده و میکنه و دوست دارم هرچه زودتر این دوره رو تهیه کنم.

    نکات کلیدی این فایل:

    – بریم تو دل ترس‌هامون و یادمون باشه که تا شخصیت ما تغییر نکنه، نتیج تغییری نمیکنه.

    – انچه که ما رو میترسونه توهمه و وقتی وارد آن می‌شویم متوجه می‌شویم که واقعا چیزی نیست.

    – کار رو شروع کن حتی با کمترین امکانات.

    – وقتی جهان تعهد و اشتیاق ما رو میبینه، خداوند درهای بیشتری رو برای ما باز میکنه تا حرکت کنیم و نتیجه بگیریم.

    – باید بریم تو دل ترس‌هامون به خصوص ترس از حرف مردم، نگاه مردم، ترس از اینکه مردم چه فکری می‌کنند

    -حرکت در مسیر علایقت رو از همین الان و با همین امکانات شروع کن.

    امیدوارم از زمین و آسمون واستون عشق، شادی، رفاه، سلامتی، آرامش، ثروت و سلادت بباره💜🌱

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    mohamad kord گفته:
    مدت عضویت: 1388 روز

    سلام به همه

    رفتن تو دل ترس ها کلید پیشرفته

    یعنی میتونه یه ترس کِش پیدا کنه و ادامه داشته باشه و حنی رشد کنه یا اصلا بدون تغییر بمونه

    اگر باهاش روبه رو نشی

    گاهی اوقات یه چیزی رو میخوای اما یک‌ باور‌مخرب داری باید باهاش روبرو بشی و بری تو دلش . تا از بین بره

    من هم ترس حرف بقیه رو دارم

    اعتماد بنفسم تو بعضی کارها کمه

    خودم رو خیلی وقتها ارزشمند نمیدونم

    و همین باعث شده که تو دوست پیدا کردن و ارتباط با بقیه مشکل داشته باشم

    اینکه استاد میگن حرف مردم نقطه ضعف من هم بوده

    و دوستان هم میگن اینو

    ادم دلگرم میشه چون

    اینکه ما نگران حرف مردمیم اینجوریه که غکر میکنیم که بقیه مردم همه اکین و دارن به ما نگاه میکنن یا درباره ما حرف میزنن

    حرکت کنیم به سمت ترس هامون

    و به خودمون یاد اوری کنیم که میتونیم هر چیزی رو که بخواهیم داشته باشیم و محدودیت فقط در باور های ماست

    خدا بهمراهتان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    ســــــمـــــیـــه گفته:
    مدت عضویت: 1470 روز

    به نام الله 🌸🌸🌸

    با سلام

    روز هفتاد و هفتم

    من ، خیلی جاهاکه استاد رو دیدم در بین مردم ،مشغول ضبط فایل هستن ،واقعا تحسین میکنم ،که بدون این که تمرکز روی دیگران و محیط بزارن ،،خیلی راحت حرف میزنن .

    تمرین اگهی بازرگانی خیلی جالبه ،و سعی میکنم انجامش بدم .

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 1290 روز

    سلام خدمت استاد عباسمنش و خانم شایسته‌ی عزیز

    استاد اگه بگم من همین چند دقیقه قبل از اینکه بیام و فایل سفرنامه رو ببینم داشتم به حرف مردم فکر میکردم و نگران بودم باورتون میشه؟

    پس تصمیم گرفتم برم تو دل ترسام و دقیقا همون کار رو انجام بدم تا ترسم بریزه. وقتی میری تو دل ترست یه جورایی انگار سبک میشی و بعد میفهمی اونقدرام عجیب و ترسناک نبود.

    یه تجربه‌ای دارم از اینکه پا روی ترسم گذاشتم. من خیلیی از ارتفاع میترسم در حدی که نمیتونم حتی روی یه چهارپایه‌ی کوچیک هم بایستم. ولی چندوقت قبل با اینکه خیلیییی میترسیدم رفتم لامپ اتاقمو عوض کردم. اونم با اون ارتفاع خیلی زیاد. خسلس ترسناک بود واقعا .چند بار منصرف شدم هی میگفتم میرم بابامو صدا میزنم ولی تهش بالاخره تونستم انجامش بدم با اینکه تا مرز سکته پیش رفتم.🙄😂🤦🏻‍♀️

    استاد دومین موضوع هم دقیقا همونی بود که من باید میشنیدمش. اصلا فایل امروز انگار برای جواب سوالا و راهنمای من بود.

    من خیلی کمالگرام و همش منتظرم همه شرایط عالی باشه تا کاری رو شروع کنم.

    یکیش اینکه منتظرم صبح زود بیدار شم تا اون روز روز عالی برلم باشه و بتونم کامل کارامو انجام بدم. و این خیلییییی به من ضربه زده. ولی از امروز تصمیم گرفتم منتظر این نباشم که همه شاریط محیا باشه چون هیچوقت این اتفاق نمیفته.

    ممنون برای این فایل عالی و ارزشمند. براتون بهترین‌هارو آرزومندم💗

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: