ساختنِ عزت نفس در عمل - صفحه 12 (به ترتیب امتیاز)

352 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ابراهیم آقا Brj_auto_glass گفته:
    مدت عضویت: 2216 روز

    سلام استاد

    روز ۷۷ سفر به درون خودم رو دارم پیش میرم بدون وقفه

    الهی شکر

    من هم اعتماد به نفسم علی رقم چیزی که خودم فکر میکردم خیلی پایینه

    اما کم کم دارم پا میزارم رو ترسهام

    📌📌روی خودمون کارکردن یعنی چی؟

    ♦️♦️یعنی با وجود اینکه میترسم ولی برم تو دل کار

    ♦️♦️یعنی ببینم کسانی رو که اون کار رو انجام دادن و اتفاقی نیفتاده براشون

    ♦️♦️یعنی در همه حالات امید و اعتماد به فرمانروا داشته باشم و نزارم ناامیدی و ترس باعث توقفم بشه

    ♦️♦️یعنی آگاهانه هواسم باشه چی میگم

    هواسم باشه چی می‌شنوم هواسم باشه چه رو میبینم

    ♦️♦️یعنی به جای الگوی ناخواسته توجه کنم به الگوهای هم جهت با اون خاسته ای که می‌خوام

    از خدا می‌خوام این قدرت رو بهم بده که بتونم پا بزارم روی ترسهام

    🌺کارکردن روی خود یعنی «تعهد بدم آنچه که باید در شخصیتم عوض بشه را بدون چون و چرا بدون بهانه آوردن روی تعهدم بایستم و تغیرش بدم»🌺

    یعنی چی ؟

    یعنی اینکه اگه نمیتونم جلوی زبونم رو بگیرم آگاهانه (هرچند که سخته) ولی این کار رو بکنم

    یعنی اگر ترسها باعث شده نتونم برم به کسی که دوستش دارم ابراز علاقه کنم بدون عذر و بهانه برم و این کار رو بکنم

    یعنی اگه تو تضاد اعصابم به هم میریزه با تعهد (هرجور که شده فارق از اینکه چقدر دلیل دارم برای اعصاب خرابی) حالم بد نشه

    یعنی اگه کاری که دوست دارم رو انجام نمیدم چون از حرف مردم میترسم که نکنه پشت سرم حرف بزنن برم انجامش بدم

    📍قدیما میگفتن خون خودتو کثیف نکن انگار اونموقع میدونستن که وقتی حالت بده خون اسیدی میشه📍

    🛑این که بگی این کار کاری نداره تا اینکه انجامش بدی فرقش زمین تا آسمونه🛑

    🎭کسی متفاوت نتیجه میگیره که متفاوت از بقیه عمل کنه یعنی کاری که همه انجام نمیدن رو بره و انجام بده🎭

    من از اون آدمایی هستم که همیشه میگم همه چیز درست بشه فرش قرمز بندازن جلوم اونوقت حرکت کنم

    میگم حتما باید لباس شیک پوشیده باشم تا برم تفریح

    چون عزت نفسم پایینه و اعتماد بنفسم رو گره میزنم به لباس خوب / موی زیبا / کفش برند /عینک دودی و …..

    در نتیجه وقتی اونها نباشن اعتماد بنفس ندارم سرمو بالا بگیرم

    🌺وقتی خداوند تعهد مرا ببینه پاداشهای بزرگتر میدهد🌺

    🛑باید بت ترس درمورد حرف مردم رو بشکنم

    اولا مردم آنقدر مشغولیت دارن که به ما اصلا فکر نمیکنن

    فکر هم که بکنند اصلا برای من نباید مهم باشه 🛑

    🛑باید از همون جایی که هستیم کار را شروع کنیم با امکانات و وضع موجود با همون سرمایه ای که دارم🛑

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      سارا شکری امیدوار گفته:
      مدت عضویت: 860 روز

      سلام دوست عزیز

      خداوند پاسخ میدهد به شرط ایمان

      اجابت میکند درخواستهایت را اگر بندگی اش را بکنیم، طبق گفته هاش عمل کنیم

      مثال خونتو کثیف نکن، برام جالب بود

      اینکه وقتی عصبانی میشیم خونمون اسیدی میشه و به نوعی کثیف تا حالا بهش فکر نکرده بودم

      امیدوارم الان که دارین این کامنت رو میخونید با مخاطب خاص تون زندگی ارامی و سرشار از سلامتی و ثروت و سعادت رو در حال زندگی کردن باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        ابراهیم آقا Brj_auto_glass گفته:
        مدت عضویت: 2216 روز

        سلام خدمت شما دوست عزیزم

        به خودم واجب دونستم که اول ازت تشکر کنم که با کامنتتون باعث شدید که بعد دوسال و نیم ، بیام و کامنت اون روزم رو بخونم

        وقتی که به خودم وکامنتم نگاه کردم دیدم متاسفانه عامل خوبی نبودم به این آگاهی ها ولی خوبیش اینه که دوباره مدتیه شروع کردم

        خداوند خیلی قشنگ برنامه ریزی می‌کنه (همین الان بغض گلومو گرفت از اینهمه برنامه ریزی دقیق خداوند) که دیروز ظهر بعد سه و دو سه سال ، به مادرم رسما گفتم می‌خوام ازدواج کنم هیچ برنامه و شخص خاصی هم در نظر ندارم (از دیروز بعد اظهر تا الان کامنت شما چندمین نشانه بود برام)

        الان چسبیدم به دوره فوق العاده احساس لیاقت

        از خداوند می‌خوام با معجزاتی که تو زندگیت میاره اشک شوق رو از چشمانت جاری کنه . و بیای از موفقیت‌هایی که تو همه عرصه های زندگیت برامون بنویسی تا همه ما ذوق کنیم

        خدا عاقبت هممون رو ختم به خیر و خوشی و فراوانی کنه

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    رضا دهنوی گفته:
    مدت عضویت: 2618 روز

    سلام

    فایل ۷۷

    من هر جا میرم میبینم ای بابا به خاطر ترس از حرف مردم فلان موقعیت زو از دست دادم..

    میخوام تو خیابون به دختره پیشنهاد دوستی بدم به خاطر حرف مردم پیشنهاد نمیدم و میترسم نکنه دختره مسخزم کنه و به همین خاطر همش تنهام..

    وارد حوزه ی علایقم نمیشم به خاطر حرف مردم.. نکنه شاگردام مسخرم کنن.. نکنه مردم مسخزم کنن.. نکنه هنوز کامل نیستم.. کمال گرایی و حرف مردم…!!؟

    میخوام ایده هام رو شزوع کنم باز میترسم از حرف مردم … نه خب اینجوری زشته.. با این لباس زشته.. با شلوراکککک زشته !!! نه اقاااا عمل کن برو جلو دوربین گوربابای حرف مردم !!!

    میخوام برم جلوی دوربین حرف بزنم … به من میگه دوربین رو بردار برو جلوی دوربین !!! میگم خب چی بگم ؟؟ میگه نترس قرار نیست توبگی من بهت میگم چی بگی .. بعد من میگم نه میترسم از حرف مردم.. !!!

    کلی موقعیت رو از دست دادم به خاطر حرف مردم..

    درامدم و وضعیت عاطفیم رشد نمیکنه به خاطر حرف مردم !!!

    میخوام کارت ویزیت از خودم چاپ کنم و بگم مربی یوگا هستم باز میترسم از حرف مردم و همچنین کمال گرایی!!

    شدم یه ادم که داره کارگری میکنه دور از اجتماع به خاطر ترس از حرف مردم !!! به خاطر عدم عزت نفس !!!

    یعنی تو جمع ها یا جمع های خونوادگی میترسم نظراتم رو بیان کنم چون میترسم مسخرم کنن و بزنن تو سرم !! باژم حرف مردم !!! طرف داره شخصیتم رو خورد میکنه توی جمع روم نمیشه جوابش رو بدم چون میگم زشته بابا مردم چی میگن !!!

    توی جمع نمیتونم حرف بزنم و به شدت فراری و درونگرا هستم به خاطر حرف مردم !!!

    ……..

    مورد بعذی:

    برای موفق شدن نیاز داریم به یک باور !!!

    یعنی بزرگترین پاشنه اشیل افراد بهونه کردن عوامل بیزونیه .. میگه چون فلان فاکتور بیرونی از جمله ارث و سرمایه ی اولیه و تحصیلات و مدرک فلان و سن فلان و شهر فلان ووووو ندارم پس موفق نمیشم و این جبر زمانس !!! یعنی توجیحشون در عدم موفقیتشون تهش میرسه به جبر زمانه !!! یعنی فکر میکنن زمانه یک جبری بر اون ها کزده پس دست و پاشوم بستس و تقدیر و سرنوشتون اینه !!!

    نه نه اینا بهانس..

    برای موفق شدن هیچ سزمایه ای نمیخوای فقط نیاز داری به یک باور که وارد دل ترس هات شی !!!

    اصن من وقتی اینو شنیدم که طزف با دست خالی با یه ایده ی من دراوردی وزنه زده و شده قهرمان المپیک دگ بهونه هام بسته شد… که منم میتونم قهرمان المپیک شم توی حوزه ی علایقم فارغ از شرایط الانم از سن و فلان و بهمان..

    یعنی وقتی به ادما میگی میخوام به فلان ارزوم بزسم مثلا میخوام قهرمان جهان یا قهرمان المپیک شن اصن توی مغزشون نمیگنجه این حرف بهت میگن متوهم !!! بهت میگن هههه اوسکول تو هیچی نداری چرا چرت میگی و مسخزت میکنن …

    پس توصیه میکنم اصلا نگید … راجب ارزوهاتون با کسی حرف نزنید مگز اینکه هم مدارتون باشه !!!

    چرا؟؟ چون من دارم روی خودم کاز میکنم و داشتن یه ویلای ۱۰۰ میلیون دلاری توی میامی برای ذهن من خیلی انگار دور از دسترس نیست و بهش میرسم.. این برای ذهن تو منطقیه.. ولی برای بقیه اصلا نمیتونن بهش فکرم کنن چه بزسه به اینکه بیان به این وضوح بنویسن که من میخوام یه ویلای ۱۰۰ میلیون دلاری توی میامی داشته باشم و هواپیمای شخصی داشته باشم.. اونا اصلا تو مغزشون نمیگنجه این حرف !!! ولی من دازم هر روز راجبش حرف میزنم…

    چون فاصله ی تو با خواستت یه فاصله ی ذهنیه !!!

    چون بقیه با اینکه توانایی عجیبی ندارن ولی اون خواسته رو دارن !!!

    خیلی راحت یه بلیط میگیزن و سوار بر هواپیما ازین کشور به اون کشور میزن !!!

    پس نیاز به سرمایه اولیه نیست با هر انچه که داری شروع کن… !!! نداری اونم ؟؟ از کارگری شروع کن !!! بهونه نیار !!!

    اشتیاق سوزان داشته باش بزای هدفت حهان در ها زو باز میکنه !!!

    اینو باید به خودمم بگم که از دست از بهونه بردارم که نهههه من بایذ حتما یه اسپانسر کت و کلفت مالی داشته باشم تا موفق شم… فلانی که موفق شد چون باباش پولدار بود !!!

    نه نه… طرف با هیچ شده قهرمان المپیک !!!

    پس بهونه تعطیله !!!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      سارا شکری امیدوار گفته:
      مدت عضویت: 860 روز

      سلام آقا رضای عزیز

      همین که اینا رو نوشتید پاشنه اشیلاتون رو بنظرم یه جسارتی میخواد خودش

      منم اصلا ذهنم قبول هم نمیکنه، به زور قبول میکنه انتقاد

      مثلا پیش خودم میگم، بیا از این فرصتم جا موندی، ذهنم میگه بابا تقصیر تو نبود که، چنین بود و چنان که نشد، تقصیر تو نبود که

      مثلا دیروز رفته بودیم جنگل، میخواستم تمرین اگهی بازگانی رو پیش دو خانم غریبه اجرا کنم

      ذهنم همش بهانه میاورد

      اگه بری پیششون، بچت گریه میکنه

      حالا بزار بخوابه بعد برو

      اگه بری نتونی درست صحبت کنی چی

      اگه داشتی صحبت میکردی بچت گریه کرد چی

      و،، . و بلاخره نرفتم

      ولی مطمئنم حتما حتما اجراش میکنم

      چندین و چند بار

      شاید بار اول دومش از روی نوشته هام بخونم. ولی بعدش حتما مسلط میشم و شفاهی هم میگم نقاط قوتمو

      خدا با منه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    سیاوش گفته:
    مدت عضویت: 1547 روز

    به نام خدای وهاب

    سلام به دوستام عزیزم

    روز ۷۷ سفرنامه:

    وقتی به قبلا خودم فکر میکنم میبینم من چقدر توی بخث عزت نفس مشکل داشتم و وقتی خودم رو با الان مقایسه میکنم میبینم که هیچ شباهتی با اون گذشته خودم ندارم.

    انقدر از نظر عزت نفس و اعتماد به نفس ضعف داشتم که حتی توی جمعی یا کلاسی اگر میرفتم،دوس داشتم یه گوشه بشینم و بیشتر شنونده و بیننده باشم تا اینکه منم شریک باشم توی مباحث و فعالیت ها. این قضیه خیلی اذیتم میکرد. چون کلی اطلاعات و هوشی که داشتم رو‌ نمیتونستم انتقال بدم.

    تا رسید به روزهایی که رفتم دانشگاه.سال ۸۶تا۹۰.توی دانشگاه این موضوعه عزت نفس دیگه خیلی برام محسوس تر شد و باید براش یه کاری انجام میدادم. دیدم بهترین کاری که میتونم انجام بدم اینه که کنفرانس بدم. گفتم من که اطلاعاتم عالیه. مطالبم قابل قبول هست. تمرکز میذارم روی کیفیت ارائه. اون عزت نفس هم خدا کمک میکنه. اولین کنفرانسم رو یادم‌ نمیرم. قلبم روی هزارتا داشت میزد. ولی دیگه تصمیم گرفته بودم که انجامش بدم. تا اسمم خونده شد بلند شدم و رفتم کنفرانسم رو دادم و برگشتم نشستم. دوس داشتم ۳روز بخابم فقط انقدر حس میکردم بهم فشار اومده. خیلی خوشحال بودم. و بعد کنفرانس بعدی و بعدی و بعدی. تا جایی که دیگه اواخر دانشگاه میرفتم و یک مبحث درسی رو کامل در حضور استاد تدریس میکردم.

    دانشگاه دیگه انقدر کنفرانس دادن برام لذتبخش بود که بعد از دانشگاه واقعا دلم تنگ میشد برای صحبت کردن توی جمع. یکسری کلاسها رو‌ ثبت نام کردم. و یکروز به استادمون گفتم اگر موردی نداره میخام امروز در مورد یه موضوع صحبت کنم. و اینکار رو‌ کردم با وجودی که خیلی ها رو‌نمیشناختم اما خیلی راحت بود برام. البته اوایل جاسه یکسری هیجانات میاد سراغ آدم. اما بعد چند دقیقه درست میشه.

    بعد از این یکسری سمینارها رفتم. قبلنا که سمینار میرفتم و یک نفر وایمیستاد و سوال میدرسید به خودم میگفتم من عمرا اگر اینکارو بتونم انجام بدم. اما فکر کنم سه سال قبل بود رفتم یه سمینار تقریبا تخصصی و بزرگ که در حوزه علایق و فعالیت خودم بود و تقریبا ۵۰۰نفری خضور داشتن. وقتی استاد یه سوال پرسید دستم رو گرفتم بالا و با تسلط کامل جواب سوال رو دادم. انقدر این کار بهم عزت نفس و اعتماد به نفس داد که اصلا قابل بیان نیست برام.

    خداروشکر الان خیلی راحتم برای صحبت کردن جلو غریبه ها.

    وقتی میریم جایی فکر میکنیم که توجه همه به ما هست و‌ مردم کار خودشون رو رها کردن و دارن به ما توجه میکنن. دقیقا ماشین بغلی هم همین حس رو داره. و اون یکی راننده و همینطور. آخرش هم میبینیم که هیچکس حتی یادش نمیاد امروز توی خیابان چه کسی رو دیده. خوده ما من مگه یادم میاد فلانی چی پوشیده بود! اصلا مگه مهمه؟! خب همونطور که برای من مهم نیست،برای بقیه هم مهم نیست. و تمام اینها فقط ترسها و توهماتی هست که ذهن برای راحتی و توی چالش نیانداختن‌ خودش برای ما میسازه.

    من دیگه به جایی رسیده بودم که حتی نمیتونستم با خواهر و برادرهای خودم هم ارتباط درست بگیرم و حتی از صحبت کردن باهاشون معذب بودم. اما روی خودم کار کردم و الان جوری شده که وقتی یجایی میخان صحبتی رو انتقال بدن،از من کمک میگیرن. خداروشکر میکنم بابت اینهمه پیشرفتی که داشتم.

    ممنونم ازت استاد بخاطر این فایل فوق العاده و خداروشکر میکنم بخاطر وجود شما دوتا نازنین.

    شاد سلامت و ثروتمند و خوشبخت باشید در دنیاو آخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    ملکه قربانی گفته:
    مدت عضویت: 1310 روز

    سلام به شما عزیزان واستاد گرامی وخانم شایسته عزیز ردپای این فایل در مورد عزت نفس وعمل کردن به آن و اهمیت دادن به حرف مردم ما باید بر ترس از حرف مردم باید کار کنیم این که باید حرف مردم برای ما مهم نباشد وهر کاری که به صلاح خودمان است انجام دهیم

    وقتی ما بر ترس های خود غلبه کنیم ودر دل ترس ها برویم وتوانایی های خود را زیاد کنیم ودر عمل نشان بدهیم که توانایی انجام این کار ها را داریم

    تا شخصیت ما عوض نشود نتایج عوض نمی‌شود

    ما با کمترین امکانات می‌توانیم بهترین نتایج را رقم بزنیم وقتی جهان تعهد ما را می‌بیند خداوند درهای زیادی برای ما باز می‌کند

    موفقیت از وقتی شروع می‌شود که‌ ما بدون هیچ بهانه ای حرکت کنیم و غلبه کنیم بر ترس از حرف مردم و کاری نداشته باشیم که مردم چه فکری در مورد ما می‌کنند خدایا شکرت که در مسیر هدایت قرار گرفتم و ممنون از شما عزیزان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    زهراء گفته:
    مدت عضویت: 3446 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به استادم به مریم جان و دوستان خوب

    روز 77 سفرنامه

    امروز روزشکرگزاری بود برای من،شکرچزاری برای رسیدن به خواسته هایی که چند وقته میخامشون

    خدایا شکرت برای گردش و تفریح های این روزا

    خدایا شکرت برای قدرت خرید،برای اینکه پول وارد زندگیم شده

    خدایا شکرت برای کنترل ذهن،برای اینکه متوجه شدم که رو کنم به خدا به جای توقع داشتن از بقیه و بدونم که از اونجا که به نفعمه به وجوه مثبت هر چیز و هر کسی توجه کنم.

    در پناه خدای خوب و بزرگتر از همه

    🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    fereshteh_homayooni گفته:
    مدت عضویت: 1979 روز

    سلام خدمت دوستان عزیز ز و استاد عزیزم استاد عباس منش

    من امروز به صورت کاملاً تصادفی این فایل را مشاهده کردم مدتهاست که من به صورت آگاهانه روابط مرا محدود کردم. چرا که استاد عباس منش در تمام فایل ها و دوره های خود از جمله دوره ارزشمند دوازده قدم همیشه ذکر میکردند که به صورت آگاهانه دوستان خود را حذف کنید من همیشه با دوستان خود زمان زیادی را می گذراندم و کافی شاپ پارک مهمانی های دوستانه و غیره دوستانی که بعضی‌ها از قبل از دوران دبستان با هم دوست بودیم و ترک کردن آنها کاری بسیار دشوار بود

    دوستانی که زندگی های خوبی نداشتند ازدواج های بسیار بدی داشتند و به خاطر عزت نفس پایین خود آن زندگی را تحمل می کردند دوستانی که هیچ فایده ای برای من نداشتند مگر در زمان های سختی و زمانهای دشواری زمان هایی که به مشکل می خوردند و به دنبال شخصی بودند که برای او درد و دل کند و کسی را به جز من پیدا نمی‌کردند

    وقتی تصمیم به حذف کردن دوستانم گرفتم که به زندگی خود نگاه کردم و دیدم در این چند سال دوستی هیچ گونه دستاوردی برای من نداشتند مگر اینکه باورهای من را خراب تر از قبل کند دو ماهی است که من این تصمیم شجاعانه را گرفتم و تمام افرادی را که برای زندگی من مفید نبودند و فقط من را برای غم های خود می خواستند به صورت آگاهانه حذف کردم

    از جمله استاد عباس منش فکر می کنم که در دوره ۱۲ قدم می گوید دوستانی داشته است که با آنها خوشگذرانی های فراوانی داشته اما استاد آنها را ترک کرده و خودش به تنهایی زندگی کرده است به دور از دوستان خود

    من با این تصمیم عزت نفس در عمل را استارت زدم هرچند کار بسیار سختی است به دور از قضاوت های مردم

    امروز یکی از دوستانم به دیدن من آمد و بسیار ناراحت بود از رفتار های اخیر من به من گفت چرا تغییر کرده ای چرا در جمع دوستان شرکت نمی کنی خاطرِ همه را مکدر کرده ای در ادامه به من گفت جمعه شب به دنبالت میایم برای رفتن به عروسی دوستمان، در جواب به او گفتم شرایط آمدن را ندارم گفت دوست چندین و چند ساله است است ناراحت می شود توبا رفتارهایت همه را ناراحت کرده ای پاسخ من این بود که ما هر کاری بکنیم ممکن است گروهی از انسانها ناراحت بشوند و این امری طبیعی است و من قدرت انتخاب دارم که کجا باشم و کجا نباشم

    جالب است بدانید که من حتی شماره خیلی از دوستانم را نیز از گوشی همراه هم پاک کردم روابط مرا بسیار محدود کردم و حتی با بستگانم نیز رفت آمد ندارم

    من ترس از قضاوت شدن در مورد این موضوعات را نیز ندارم که ممکن است چه فکری راجع به من بکنم که چرا من در بین بقیه حاضر نمی شوم من به حال خوبه اکنون این روزهایم فکر می کنم به اینکه خودم تنها هستم اما با خیلی از انسان های اشتباه در رفت و آمد نیستم

    اری عزت نفس جنبه‌های بسیار زیادی دارد به قول استاد عباس منش هرچقدر بیشتر روی خودت کار می کنی تازه متوجه می‌شوی قبلا فقط فکر میکردی که عزت نفس داریم در حالی که تهی از عزت نفس بودی

    در مورد آگهی تبلیغاتی موقعی که قدم اول دوازده قدم را تهیه کردم در چه فرکانسی استاد عباس منش این تمرین را به ما داد و جالب است بدانید که هیچ گاه جرات انجام این آگهی را نداشتم اما با گوش دادن مجدد این فایل و البته یکی از جلسات ثروت یک مجدد انگیزه گرفتم که این کار را انجام دهم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    گلاره گفته:
    مدت عضویت: 1013 روز

    سلام

    روز 77

    بریم تو دل ترسهامون که بدونیم حرف مردم و قضاوت مردم برامون مهم نیست و میخاییم کاری که میخاییم رو انجام بدیم

    تمرین آگهی بازرگانی چه جالبه دلم میخاد امتحانش کنم ‌ استاد میگه بارها و بارها انجام بدیم که خودمون رو توی جمع های غریبه عرضه کنیم.

    عزت نفس پایه موفقیت هست و واقعا میخام داشته باشم و همینطور دوره دوازده قدم رو حس میکنم تکامل رو باهاش حسابی درک و حال میکنم.

    خدایا راه و حرکت و دریافتش رو بهم بیار

    ترس یه توهمه جالبه و

    شروع،کردن با همین امکاناتی که داریم هم خیلی مهمه و بارها استاد میگه

    بهانس که هی بگیم اگه فلان امکان و وسیله و … باشه

    خدایا ممنونم استاد متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    فرامرز عابدی گفته:
    مدت عضویت: 1639 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و همه‌ی دوستان

    به لطف الله دیروز یه کاری رو انجامش دادم و رفتم توی دل ترسم و الان یه شخصیت دیگه ای دارم و دوست دارم با شما به اشتراک بذازم

    من چند وقته با کارفرمام مشکلی داشتم و هر روز هم داشت بزرگتر میشد و داشت توی مابقیه زندگیم هم تاثیر میذاشت تا اینکه دیروز توی ستاره قطبیم از خدا خواستم کمکم کن تا این مسئله رو حل کنم

    سر کار بودم دیدم که کارفرمام اومد و داشتیم درمورد کارحرف میزدیم که یه لحظه یه بهم گفته شد که آقا اگه میخای مسئلت حل بشه همین الان درموردش با کارفرمات حرف بزن

    خیلی سختم بود که اینکار رو انجام بدم و داشتم یه بهونه ای متراشیدم که اینکارو نکنم ولی دباره بهم گفت که اگه میخای حل بشه راهی غیر ازاین که الان حرف بزنی نداره. ومن یاد اون حرف شما افتادم استاد که میگفتین وقتی میخاستین برین سرکلاس و صحبت کنین دست و پاتون میلرزیده

    منم دقیقا قلبم داشت میومد توی دهنم و دست و پام میلرزید ولی گفتم اگه زندگی بهتر میخام باید عمل کنم

    شروع کردم به صحبت کردن اولش با صدای اروم و ارزان ولی هی بهتر شدم و خودمو جمع و‌جور کردم

    ودیدم اصلا کارفرمام داره میگه چرا زودتر نیومدی این حرفها و بزنی و زودتر مسئله. و حل کنیم

    و الان هم رفتار و اخلاقمون نسبت به هم کلا تغییر کرده و مسله ام حل شد

    و دیروژ تا الان خیلی دارم به این موضوع فکر میکنم و یکی یکی دارم درسهایی رو از همین کاری که کردم یاد میگیرم مثل اینکه خدا بامن صحبت میکنه اینکه من باید مائلم رو حل کنم اینکه من توانایی حل مسائلم رو دارم اینکه نباید دیگری رو توی ذهن کنم بت و بزرگش کنم اینکه باید برای خودم ارزش قایل باشم و…. که اعتماد به نفس و عزت نفسم داره میره بالاتر و دارم میبینم بهبود شخصیتم رو وانرژی فوق العاده ای گرفتم برای هدف ها و خواسته هام

    و اینکه خیلی ساده میتونم مسایلم رو حل کنم فقط تنها چیزی که میخاد شجاعت و ایمان و رفتن توی دل ترسه و بعدش میبینی اصلا ترس ساخته ی ذهن من بوده و توی واقعیت وجود نداشته ولی خودم با باورهای اشتباهم دارم مسایل رو پیچیده و غیر قابل حلش میکنم

    خدارو شکر میکنم که توس این مسیر الهی با شما استاد عزیز هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    ارزو طلائی گفته:
    مدت عضویت: 1455 روز

    سلام استاد عزیزم

    از روزیکه به لطف خدا دوره عزت نفس رو خریدم مرتب روی این دوره کار میکنم و با توجه به درکم تمرینات استاد را انجام میدهم، دستاوردهای خوبی هم داشتم

    علت دور مرتب این محصول صحبت استاد عزیز است که گفتند عامل اصلی موفقیت عزت نفس است وبا تمرکز بیشتر بر این دوره و دیدن الگوهای افراد موفق اینو بیشتر و بیشتر درک کردم و برایم باور پذیر شده که عزت نفس همه چیز است باهاش میتونی به همه آنچه از موفقیت دوست داری برسی

    اینو درک کردم اگه کسی میگه میخوام کار آفرین بشوم یا آدم موفقی بشم اماپول ندارم ،پارتی ندارند،مسؤولین کمک نمیکنند. این آدم دنبال موفقیت نیست دنبال معروف شدن و پول در آوردن است چون برای موفقیت فقط یک چیز لازم است و آن عزت نفسه و تمام الگوهای موفقی که دیدم تنها همین مسئله باعث شده حرکت کنند و ادامه بدهند

    این دفعه برای دور کردن این محصول تمام فایلهای پوشه عزت نفس که خانم شایسته عزیز تو بخش فایلهای دانلودی در قسمت کلیدها آوردند هم دارم گوش و نکته برداری میکنم،نکات بسیار تابسیار ارزشمند و کلیدی در فایلهای این پوشه قرار داردانگار درکم از فایلهای دوره عزت نفس داره بهتر و بیشتر میشود.

    به علت عدم درک یا درک نادرست از بعضی صحبتهای استاد در این دوره یک سری رفتارهای نادرستی انجام میدادم و یک جاهایی شاید کاسه داغ تر از اش میشدم

    این فایلها به شدت به من کمک کردکه بهتر بتونم عمل کنم

    یکی از پاشنه های اشیلی که باید روش زیاد کار کنم رفتن تو دل ترس ها و بی توجه به حرف مردم است که شکر خداوند دارم بهتر از قبل عمل میکنم

    این فایل یکبار دیگه ارزش عزت نفس رو برام یاد آوری کرد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    Rouzbeh somayeh گفته:
    مدت عضویت: 1251 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام خدمت استاد عزیزم

    نمیدونم از کجا شروع کنم از چی بگم تا جمع جور کنم شرایطی که امروز تجربه کردم( البته آگاهانه)

    الان چند ساعته میخوام بنویسم جریانو ولی خدا میدونه که خیلی سخت و عجیبه .

    اول بگم از سر زدن به سایت

    آخه از هر دری وارد شم چه نشونه ها ، چه سرچی که فقط با رضایت دلم جلو میرم و ….

    هرچی هرچی

    دقیقا کانون توجه منو مورد هدف قرار میده

    شاید تو دلم بگم راجع به فلان موضوع هدایت میخوام ولی در نهایت اونچه که ذهنم رو اخیرا درگیر خودش کرده و تمرکزم هست بهش هدایت میشم.

    الله اکبر به اینهمه نظم

    در مورد تمرین پیام بازرگانی و ذکر نکات مثبت خودم و تجربه استاد و بچه ها

    کلی خوندم تا بگم جتس تجربه من چی بوده

    ولی

    ولی

    ولی

    امروز کارایی رو کردم که اصلا تو حالت عادی لازم نبود

    یه جایی بودم

    که الکی الکی هدایت شدم به صحبت کردن

    نظر دادن و از علایقم گفتن

    حتی در مورد خودم و کارم کلی تعریف کردم

    از رئیس اونجا گرفته تا سایر اعضا

    وقتی بر میگشتم داشتم خودمو زیر ذره بین کنکاش میکردم که بعضی جاها لازم نبود انجام بشه بعدش به خودم گفتم حالا صحبت کردی نظرت گفتی چی شد مگه، حسم بین دوراهی بود

    که رسیدم خونه

    نمیدونم دنبال چه هدایتی بودم که سر از این فایل درآوردم

    فقط یادمه چند لحظه دستم گذاشتم تو دست خدا گفتم ببر منو جایی که هدایتم کنی .

    و شد این فایل ارزشمند

    اره من امروز پیش چند نفر حداقل 5 ( در مکان‌های مختلف در بازه زمانی 2 ساعته ، انگار دعوت شده بودم که تمرین برم ) بار بدون خواسته شدن صحبت کردم از خواسته هام گفتم و از خودم تعریف کردم و جالب بود اصلا توقع تمجید نداشتم و زمان صحبت با اون عکس العمل ها متوجه شدم جقدر در زمان درست و مکان درست قرار دارم و خیلی راحت تر از گذشته بدون ترس عمل کردم.

    چقدر جالب بود با دونستن قوانین و اصولی حرف زدن ، افکار و اعمال اطرافیانت با تصدیق افکارمون هماهنگ میشه و نتیجه میشه رضایت و شادی و آرامش.

    وقتی دیدم این فایل یه مهر تایید زد به منی که خواستم از خودم ایراد بگیرم که کجا صحبت می‌کردم یا نمیکردم ….قشنگ بهم فهموند که یه تمرین بسیار سخت رو انجام دادم چون اگر میدونستم که میخوام پیش این آدمها صحبت کنم مطمئنا کلی اگر و اما ‌میاوردم که الان وقتش نیست و….

    خدایا شکرت که امشب انقد دلمو آروم کردی و راضی .

    با خوندن کامنت بچه ها یاد دوتا از تجربه های پیام بازرگانیم افتادم :

    شاید دوسال پیش بود

    نزدیک خونه تو پارک یه برنامه گرفته بودن و نظرات مردم تو یه برنامه میخواستن با کاندیداها اعلام کنن

    واسه خرید بیرون رفته بودم که صدای مردم می‌شنیدم که با عجز وناله تقاضای شرایط بهتر و داشتن

    زمان برگشت دوباره همون صحبت هارو شنیدم و …

    تصمیم گرفتم برم اونجا

    وقتی وارد پارک شدم مجری گفت وقت تموم شده و قراره آخر برنامه باشه

    منم رفتم جلو گفتم یه دقیقه بهم وقت بدین

    بالاخره اجازه داد

    وای خدای من

    بلندگو گرفتم و تو به دقیقه گفتم قراره خودمون زندگیمون بسازیم و گفتم هممون نماینده خدا رو زمین هستیم لطفا خوشبختی خودتون رو به کسی گره نزنید و ….

    هروقت یادم میاد میگم من و اونجا و شلوغی و ….

    کلی کیف میکنم که اون شب خود خودم بودم و توحید رو فریاد زدم ….

    دم استادم گرم گرم گرم …..

    فایل لمروز منو یاد تجربه دیگه ایی هم انداخت که برام بسیار سخت بود ولی انجامش دادم

    برای کارم خواستم صفحه ایی در اینستا داشته باشم و معرفی محصول

    منی که اصلا تصویر و فیلمی نمیذاشتم حتی در پروفایلم در صفحه های مجازی و …

    منی که حتی هر چند ماه یه بار از خودم تصویر بر نمیداشتم خواستم برم توضیح بدم و خود خودم باشم

    ولی شروع کردم و با معرفی خودم ، مسیرم و …..

    فیل های تصویری میزاشتم تو پیجم و هر با کلی آب میشدم تا مرحله بعد ….

    خیلی سخت بود ولی همش بخاطر اینکه به خودم ثابت کنم که رضایت خودم مهمه جلو رفتم و خداروشکر الان بدون حتی لحظه ایی فکر که چرا اینجا دارم مینویسم جلو میرم و میگم

    خدایا کمکم کن چیزایی که باعث شد بفهمم رضایت خودم باعث رشد خودم و جهان میشه رو انتقال بدم تا بتونیم با تکیه بر لطف خداوند و تواناییهامون تجربه های نابی از زندگی داشته باشیم .

    ما نمیدونیم گذشتن از سختی های به ظاهر سختمون چه نتایجی داره ولی مطمئنا آموزه های استاد بهمون کمک میکنه روح بلندمون دریابیم و پرورشش بدیم برای تجربه آرامش، زیبایی و ثروت مادی و معنوی .

    خداروشکر میکنم اینجا هستم مینویسم و درک میکنم جریان ایمان ،شادی، آرامش ثروت و …..

    در پناه خدا ناب ترین هارو تجربه کنید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: