ساختنِ عزت نفس در عمل - صفحه 10 (به ترتیب امتیاز)

352 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Maryam گفته:
    مدت عضویت: 1431 روز

    روزشمار 77

    سلامم

    راستش نمیدونم چی بگم و چجوری بگم ولی میدونم که توی عزت نفس حتی یه ذره هم ک شده یک سری عیب و گیر هایی دارم نسبت به قبلن ها بهتر شدم خیلی ولی بادیدن این فایل فهمیدم ک کلی کار داره تا اونی که باید بشم و یجاهایی همین عدم عزت نفس بوده ک مانع بیان حرفم،خواستم مانع عملکردم شده و باعث شده کاری رو انجام بدم ک خلاف میلمه و چون عزت نفس نداشتم اونی ک میخواستم نشده

    خیلیی سخته خیلیی ولی باید دست به کار بشم و یه تغییراتی در خودم ایجاد کنم و عزت نفسم رو تقویت کنم اینجوری نمیشه باید درست بشه باید در همه جهات بهترین خودم بشم بهترین ورژن از خودم بسازم اونوقته که نتیجه ای که میخوام رو میبینم اینجا بشینم ک کاری نکنم اتفاق و اون تغییر و تحول بزرگ رخ نمیده باید بهتر از اینی ک هستم بشم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    0000GOD0000 گفته:
    مدت عضویت: 3153 روز

    سلام روز همگی بخیر

    چندین مرتبه این فایلُ شنیده بودم ولی براش کامنتی نزاشته بودم. من درحال حاضر درگیر یک سری مسائل هستم و کلی ضعف شخصیتی دارم که در جهاد اکبر باهاشون هستم، هی من میکشم خودم جلو هی اونا من و میکشن عقب هی من میکشم هی اونا میکشن

    خلاصه امروز یک اتفاقی افتاد که احساس ترس کردم من از دیده شدن و اینکه مردم پشت سرم از خوبیام بگن خیلی می ترسم جالبه اگر مردم از بریام پشت سرم بگن خیلی اذیت نمی شم زیاد بهش اهمیت نمی دم ولی اگر از خوبیام بگن از اینکه نکنه حس حسادتشون برانگیخته کنم برام دردسر درست کنن خیای می ترسم و مثل همیشه برای پیدا کردن راهکار به سایت مراجعه کردم روی نشانه های امروز کلیک کردم این فایل اومد

    سرتون درد نیارم بعد از گوش دادن این فایل با خودم گفتم تو حاضری بری توی یک جمع از خودت بگی، دو دل بودم که برم یا نه چون همین امروز رفته بودم طرحم و جایی ارائه بدم رفتم و بدون ترس و با اعتماد به نفس ارائه ش دادم بعد اینکه اومدم بیرون یه نهیبی بهم گفت حالا رفتی فک کردی بهترت میشه الان فهمیدن چقدر تو دختر فهمیده ای هستی کارت تمومه دیگه زیرآبت خورده ست و این نهیب هی بلندتر شد که رسید به این اقدامات و اینجا

    خلاصه اینکه فهمیدم شاید ترس من از نفس عمل نباشه از پیامدشه پس باید یه راه دیگه پیدا کنم تا اعتماد به نفسم تقویت کنم یه صدایی بهم گفت بیام و هر روز برای ارتقا اعتماد به نفسم انجام بدم تا تکاملم وطی کنم و به بهترین حالت برسم من واقعا با تمام وجودم میخوام که اعتماد به نفسم ارتقا بدم. خدایا خودت راه رو بهم نشون بده من واقعا اعتماد به نفس عالی رو با تمام وجودم می خوام.

    تصمیمم بر این شد که روی ده نظر یا فایل همین امروز نظر بزارم کاری که تا بحال انجام ندادم و این متن هم برای این اینجا نوشته شد که به خودم تعهد بدم

    این هم از داستان هدایت امروز من

    ممنون از شما عزیزانی که وقت گذاشتین و مطلب من مطالعه کردین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    هدا پویان گفته:
    مدت عضویت: 2526 روز

    سلام استاد عزیزم

    ‌چقدر این همزمانی برام لذتبخشه

    دیشب بود که تمرین آگهی بازرگانی رو اجرا کردم و الان این فایل

    خدایا شکرت

    اره استاد واقعا این تمرین و امثال این تمرینات واقعا انسان قدرتمندتری از آدم میسازه

    وازتون ممنونم به خاطر این دوره بینظیر

    منم وقتی فایل رو دیدم فقط عزت نفس اومد تو ذهنم اینکه حرف مردم براشون مهم نیست

    اینکه با اینکه هیکلهای fitnesi نداشتن ولی بازم داشتن کاری که دوس دارن رو انجام میدن

    واقعا عزت نفس همه چیزه

    استاد من کارمو که نجاریه با ابتدایی ترین ابزارهایی که میتونستم شروع کردم ۱۳ سال پیش و الان کلی ابزار حرفه ای دارم تو کارگاه و کاملا درک میکنم قسمت دوم صحبتهاتون

    و دارم سعی میکنم بهونه ها رو از خودم بگیرم و عمل کنم با هرچی که میتونم

    خدارو بابت وجودت سپاسگزارم❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    شهرزاد ممبینی گفته:
    مدت عضویت: 1794 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام استاد عزیزم. به کامنت قبلی من رای ندادین. من دوباره مینویسم. انشالله که اینبار برداشت و نوشته بهتری داشته باشم.

    روز ۷۷ام سفرنامه

    استاد عزیزم شما با این فایل به نگرانی ما از حرف مردم درباره خودمون اشاره کردین و اینکه این یک پاشنه آشیل قوی هست که همیشه باید روش کار کنیم.

    میخوام از تجربه و روند خودم در این‌باره بگم. من کم پیش میومد کاری رو بخاطر نظر مردم انجام بدم. من خودم بودم اما این خود رو نه دوست داشتم نه قبول. مشکل من این بود که از چیزی که بودم راضی نبودم. من از خودم خوشم نمیومد. سبک خودم رو دوست نداشتم. سبک من سادگی در ظاهر، لباس و آرایش بود. حتی شخصیت پیچیده و پنهان کاری هم نداشتم. من تابع دیگران نبودم. اما با خودم خوشحال نبودم. در صلح نبودم. همش فکر میکردم بقیه از من بهترن. اما آموزه‌های ناب شما ورق رو برگردوند. من با دیدن سبک شخصی شما و بخصوص مریم جان خیلی خیلی تغییر کردم‌. خودم رو پذیرفتم، دوست داشتم و با خودم مهربان شدم. من با آموزش‌های شما عزت نفس و اعتماد بنفسم رو تا حد خوبی بهبود بخشیدم. الان بسیار از تنهایی و بودن با خودم راضی هستم‌. من با آموزش‌های شما خودم رو پیدا کردم، خودم رو دیدم. یه چیز دلم میخواد بگم. امیدوارم مریم جان ببینن. مریم عزیزم شما شایستگی زنان زیادی از جمله خود من رو بهشون یادآوری کردین. من ازتون ممنونم. خوشحالم که الگویی مثل شما دارم. دیدن شما من رو با خودم به صلح و آرامش رسوند و امیدوارم با دوره ای که در این‌باره آماده کردین بازهم بهتر بشم.

    استاد عزیزم در مورد ترس‌ها و اینکه بریم تو دلشون باز میخوام از خودم و تغییری که کردم بگم. استاد جان من بسیار بسیار از رانندگی میترسیدم. یعنی لرزش دستهام نمیزاشت فرمون رو بگیرم و رانندگی حتی در یک مسافت کوتاه و خلوت برای من دشوار بود و قبل از ورودم به سایت رانندگی رو کلا کنار گذاشتم. با آموزه‌های شما و آرامشی که بدست اوردم تصمیم گرفتم بر این ترس غلبه کنم. از خدا خواستم کمکم کنه و ایمان داشتم که خیلی خوشحال میشه من این ترس رو بزارم کنار و حتما کمکم میکنه. خلاصه آرووم آرووم شروع کردم و الان جوری شدم که توی شلوغی، خلوتی، شب یا روز میتونم رانندگی کنم. قدم بعدی دلم میخواد رانندگی در جاده رو تجربه کنم. مثل مریم جان. امیدوارم اینطور بشه.

    استاد عزیزم شما بارها گفتین تغییرات درست اینه که باید از همون جایی که هستین و با همون امکاناتی که دارین شروع کنین. و من خیلی خوشحالم که به لطف خدا به آموزه‌های شما دارم درست عمل میکنم. من با کار کردن روی خودم مسیری برای یک شغل و مهارت تازه به رووم باز شده که با شرایط الانم کاملا قابل انجام هست. با همین امکاناتی که دارم. و هر بار میخوام برای قدم بعدی تصمیم بگیرم میرم نشانه و به طرز عجیبی راهنمایی میشم. یکیش رو براتون میگم. قسمتی از روند کار من اینجور بود که استاد راهنما میگفت برای بهتر نتیجه گرفتن بهتره که سایت شخصی داشته باشین. من فکر میکردم برای من زوده. ولی این جمله مدام تو گوش من وارد می‌شد که باید سایت شخصی داشته باشین. گفتم خدایا چیکار کنم؟ رفتم قسمت نشانه. گفتم خدایا سایت بزنم؟ فایل زیباییها را ببینیم اومد و شما توی ۵ ثانیه اول گفتین: سلام به همراهان سایت عباس منش دات کام. من اینجوری شدم.😳😳😳

    خلاصه استاد جان من سعی میکنم بهانه‌ ها رو کنار بزارم و همیشه بخصوص توی ستاره قطبی از خدا میخوام که عملگرام کنه و هم اینکه از حواشی و بهانه ها به دور.

    استاد من تمرین آگهی بازرگانی و هواپیما رو یکبار انجام دادم و انصافا احساس خیلی خوبی بعد از اون داشتم. امیدوارم با یادآوری این فایل دوباره اونها رو انجام بدم. دوره عزت نفس مثل همه دوره ها و آموزش‌های شما ارزشمند هست.

    خیلی ازتون ممنونم.

    در پناه همون خدایی باشین که دست ما رو گذاشتین تو دستش . 🌺🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1281 روز

    سلام و درود به استاد عزیزم

    استااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااد این عجب فایلی بوووووووود. اول اینکه من فکر میکردم اوضاع اعتماد به نفسم خیلی ناجالب باشه ،ولی بعدش دیدم نه بابا من خیلی هم عالی هستم فقط از توانایی های خودم بی اطلاع بودم. اصلا من تعجب کردم از اون دوستتون که دوربین رو‌ ول کرده رفته، زحمت اصلی که بر عهده شما بوده 😂😂

    استاد من اولش با خودم گفتم من همین الانش هم میتونم برم دوربین بذارم یه جای شلوغ و شروع کنم به فایل درست کردن… « ولی بعدش گفتم نه ، صرف گفتن من میتونم قبول نیست… من باید برم همین کار رو بکنم، ⚠️تعهد میدم ⚠️تعهد میدم که برم این کار رو انجام بدم، نه یکبار بلکه چندین بار ،دوربین رو بذارم روی سه پایه و توی ملأ عام و جای شلوغ فایل ویدویی تهیه کنم»

    و هر وقت این کارو کردم مجددا میام و یه کامنت دیگه میذارم که من با موفقیت این کار رو انجام دادم 😂😂😂 ولی استاد خداوکیلی قبول کنید تمرین آگهی بازرگانی با اختلاف قبل از کار کردن در معدن سخت‌ترین کار دنیاست 😂😂😂

    من این کارو انجام میدم👆 فقط نمیدونم در مورد چی باید صحبت کنم 😂😂 دوستان لطفاً راهنمایی کنید ، موضوع بدین در مورد چی فایل درست کنم 🤦🤦

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      بيتا طهماسبي گفته:
      مدت عضویت: 2376 روز

      سلام دوست عزتمندم، شما نظر خواهی خواسته بودید راجب موضوعی که بتونید جلوی دوربین صحبت کنید، من بنظرم درباره ی عزت نفس صحبت کنید، تعریفش، تاثیرش توی ابعاد مختلف زندگب، تفاوتش با اعتماد بنفس و…و سعی کنید کیفیت و کمیتش جوری باشه که بعنوان یه فایل آموزشی بشه حسابش کرد.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1281 روز

        سلام و درود به شما

        قدردان پاسخ ارزشمند تون هستم.

        من این تعهد رو عمل کردم، رفتم توی مسیر پیاده روی ساحلی ، که عصرها شلوغ میشه، دوربین رو گذاشتم روی سه پایه و در مورد یکی از مباحث آموزشی آتش‌نشانی «فکر کنم مبحث امداد رسانی به شخص گرما زده بود» صحبت کردم 😂😂

        واقعاً اولش سخت بود ولی بعد از چند ثانیه عادی شد ، حتی افرادی که رد میشدن هم براشون اصلا مهم نبود. خیلی عادی برخورد میکردن. قبلاً برای آموزش جلوی کلاس صحبت کرده بودم، ولی با دوربین و توی یه مکان عمومی تا حالا امتحان نکرده بودم، و چه موضوع عالی پیشنهاد دادین، باید اول درموردش اطلاعاتم رو بالا ببرم و برای یادگیری بیشتر خودم یکبار دیگه این کار رو تمرین کنم.

        سپاس از لطف و بزرگواری شما.

        در پناه رب العالمین جان عزیز همواره شادکام و ثروتمند و سلامت باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          بيتا طهماسبي گفته:
          مدت عضویت: 2376 روز

          من هم از شما ممنونم، بهتون تبریک میگم و شجاعتتون رو تحسین میکنم، به امید تجربه های جدید. فکر میکنم برای شروع واقعا عالی جلو رفتید، منهم سعی میکنم این تجربه رو داشته باشم.هر چند شبیه ش رو چندین بار انجام دادم و تو موقعیتهای چالش برانگیز بودم ولی کاری که استاد گفتن بنظرم خیلی شهامت میخواد…

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
          • -
            حمید امیری Maverick گفته:
            مدت عضویت: 1281 روز

            بله همینطوره ، صد البته شهامت میخواد و جهان هستی نتایج طلایی رو به شجاعان میبخشه… خیلی ساده تر از اونچیزی هست که توی ذهن ماست ، یعنی ما فکر می‌کنیم قراره در قفس شیر رو باز کنیم که اون تو یه گله شیر گرسنه خوابیدن منتظر که ما رو تیکه پاره کنن، به محض باز کردن در و وارد شدن، با یه تعداد بچه گربه گوگولی مواجه میشی که نه تنها خطری ندارن، بلکه احساس خوب هم بهتون میدن. مهم شجاعت برداشتن قدم اوله.

            این چیزیه که مطمئن هستم شما از انجام دادنش برمیاید، و با موفقیت انجامش میدین. انجام بدین تا اون حس لذت بعد از موفقیت در انجامش رو‌ تجربه کنید. اون احساس بعدش مهمه. من روزهای اول حتی دوربین دست گرفتن و عکاسی کردن هم برام سخت بود 😂

            مشتاق و منتظر خواندن کامنت نتایج تون هستم. کامنتی که بنویسید با موفقیت انجامش دادم و الان یه مرحله بالاتر رفتم.

            خود منم باید دوباره انجامش بدم.

            در پناه رب العالمین جان موفق باشید دوست ثروتمندم.

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    سارا تقوی گفته:
    مدت عضویت: 1377 روز

    با سلام

    من امروز یک متنی رو به انگلیسی نوشتم و یه قسمتی از اون یکم برای همکارم نامفهوم بود و بهم گفت از یکی کمک بگیرم. برای اینکه تو تله احساس بد نیفتم اومدم تو سایت و سرچ کردم عزت نفس و این فایل رو انتخاب کردم و گوش دادم.

    تازه یادم افتاد من چقدر توی زبان انگلیسی پیشرفت کروم. من که همیشه کمترین نمره ام برای زبان انگلیسی بود و حتی یه جمله هم بعد از کلی کلاس نمیتونستم صحبت کنم، الان چندین ساله به انگلیسی همه کارهام رو انجام میدم و حتی با همسرم هم باید انگلیسی صحبت کنم. دیدم از صفر به کجا که نرسیدم. البته که باید مدام خودم رو بهتر کنم، ولی اگر خودم رو به اینجا رسوندم پس میتونم خودم رو بهتر از این هم بکنم. باید نوشتن جملات پیچیده رو بهتر یاد بگیرم. امروز من لیست ۱۰۰ باوری که باعث افزایش عزت نفس من میسه رو نوشتم و میخام تمرین اگهی بازرگانی رو که اسناد اینجا توصیح دادن انجام بدم.

    با تشکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      fereshteh_homayooni گفته:
      مدت عضویت: 1978 روز

      سلام دوست عزیزم

      ممنونم بابت کامنت خوب شما

      اگر ممکن هست لطف بفرمایید ۱۰۰ باور در مورد عزت نفس را نیز برای ما هم بنویسید تا ماهم بهره مند بشیم

      ممنونم از شما و همراهان عزیز

      به قول استاد عباسمنش عزت نفس،مهمترین رکن زندگی و قانون هست و هرروز باید کار کرد و همه در عزت نفس مشکل دارن

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    سجاد طبسی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 2844 روز

    به نام خداوند بی نهایت نعمت عطا میکنه اما بشرط حرکت و ایمان

    سلام به همگی

    من میخوام خیلی ساده و واضح بگم

    وقتی صحبت از این میشه که ما برا حرکت کردن و کسب موفقیت نباید بهانه جویی کنیم

    انگار یه احساس ترس در وجود من به صدا در میاد خب تا حدودی هم خودم میدونم چرا این احساس در ناخودآگاه وجودیمه

    و من بااینکه درکار مورد علاقه خودم تا الان یه عالمه حرکت کردم و از کمترین و در دسترس ترین امکانات هم تونستم با تعهد تمرین کنم و نتایج های خوب بی سابقه در زندگیم بگیرم اما اعتراف میکنم همچنان هنوزم این قدم برداشتن از همون شرایطی که هستم پاشنه آشیلم هست چونکه من از بدو تولد یکی از بزرگترین پاشنه های آشیلم هم موضوع بوده

    اما میخوام به یه نتیجه ای هم که هنوز خیلی درش ضعف دارم اما من همین چند ماه قبل بصورت ناخودآگاه اما داشتم هرروز چندساعت با اشتیاق سوزان تجسمش میکردم و یه ماکت هم از اون خواسته برا خودم درست کرده بودم و هرشب چندساعت باهاش حرف میزدم و خداروشکر میکردم از داشتنش طوری که واقعا بهم احساس لذت میداد و اتفاقی که افتاد بعداز مدتی با فرد مناسبی که در اون کار موفقیتهای بسیار کسب کرده بود و با تجربه بود خداوند هدایتش کرد مدتی هرروز همدیگه رو میدیدیم و من بهش میگفتم فلانی تو که تو این کار خیلی موفق و حرفه ای هستی منو راهنمایی کن و بگو چکار کنم و اونم گفت خیلی ساده ست اصلا نگرانش نباش من بهت میگم چکار کنی و خیلی راحت بتونی موفق بشی و منم حرکت عملی کردم چونکه قبلش روزها و ماه ها یه عالمه حرکت ذهنی کرده بودم و وارد عمل شدم و اولش کمی ترس داشتم اما رو‌ اعتماد بنفس خودم کار میکردم و ترسمم خیلی زیاد نبود چونکه قبلش یه عالمه در ذهنم اتفاق رخ دادنش افتاده بود و من با عملکردم بعداز چندروز به خواسته ام رسیدم و چندروز که گذشت یهو به این فکر کردم چرا من برا اولین بار احساس سوپرایز شدنو نداشتم گفتم آهان چونکه من قبلش اینقدر تجسمش کرده بودم و خودمو لایق اون خواسته دونسته بودم که دیگه انگار که اولین تجربه ام نبوده ،،

    و هرزمان هر کدوم از پاشنه های آشیلم باهام مقاومت میکنه و ذهنم بهم میگه تو ناتوانی سریع اون خواسته مو یادآوری میکنمو میگم چطور من تونستم اونو بدست بیارم پس بعدی هارم میتونم چونکه ذهنم درمورد اونم تا قبلش بهم میگفت نه نمیشه، نمیتونی، تا حالا که نتونستی،و…

    و یادآوری اون خواسته باعث میشه که اعتمادبنفسم تقویت بشه و ابن منطق رو داشته باشم که من تونسته ام پس بازم میتونم نه فقط اون یکی بلکه تو حرفه کاریم هم همینطور یکی از آپشن هایی که در تمام زندگیم نتونسته بودم بدستش بیارم اما با عملکردن به تمرین جلسه اول عزت نفس که ببینیم چه کاری ست که مدتهاست به تعویق افتاده اما ما انجامش ندادیم و من با بدون هیچ ابزار و‌ تجهیزات موردنیازم تونستم با تعهد و عملکردن به همون یه تمرین جلسه اول با شروع کردن و در عرض چند هفته موفق شدم انجامش بدم بعد با خودم گفتم خدایا من که هیچ زمان نتونسته بودم انجامش بدم بااینکه یکی از آپشن های مهم کارم بود اما الان با تعهد بعداز فقط چند هفته من تونستم و چقدر هم برا خودم هم برا دیگران جذاب بود،،

    واقعا یادآوری یا همون بازنگری خودمون همیشه نیازمنده که برا خودمون مرور و تکرار کنیم که به این ذهنمون ثابت کنیم که ما میتونیم چطور قبلی هارو تونستیم پس بعدی ها هم میشه و ان باعث میشهکه اعتمادبنفسمون بالا بره و با باورهای قویتری بتونیم امیدوار و انگیزه داشته باشیم برا حرکت و موفقیتهای بیشتر خودمون در هر موضوع و باوری میتونه باشه ،

    میخوام اینو اول برا یادآوری خودم بگم که انگیزه و ایمانم بیشتر بشه بعد به شماها منی که در زندگیم اکثرا آدم عملگرایی نبودم و هنوزم تو این موضوع خیلی مشکل دارم اما دارم به خودم میگم منی که هربار فقط به یه تمرین یا جمله عمل کردم چه نتیجه هایی برام رقم زد اگر بتونم به چندتا تمرین و آگاهی های مختلف عمل کنم دیگه خدا میدونه که چه نتایج هایی بگیرم

    و میدونم یسری ها هستند از خوندن اینکه ما باید عمل کنیم ممکنه حالشون گرفته بشه و یه جور سنگینی داره براشون اما ما میتونیم دیدگاهمون رو در مورد عملگرایی با آگاهی های فایل رسیدن به هدف سخت است یا آسان در وجود خودمون بسازیم که هرروز بهتر بتونیم و با لذت بیشتری بتونیم بریم سمت عملگرایی و آروم آروم خیلی اتفاقات و نتایج خوب در زندگیمون نمایان میشه که خودمون هم حالیمون نشدن باشه

    مثلا خود من دیروز دفتر مخصوص دوره عزت نفس رو باز کردم دیدم خدای من روز اول چکاپ شروع دوره عزت نفس نوشته بودم من از اینکه بخوام مردم محله ام بفهمند من کسب و کار خودمو راه اندازی کردم خیلی خجالت میکشم

    فکرکنید یعنی تا این حد از ترمز و عرت نفس پایین الانم اصلا از خودم راضی نیستم اما نسبت به اونموقع خب از چکاپ فرکانسیم فهمیدم خدایا شکرت چقدر من تغییر کرده ام

    خدایا اینقدر ازت کمک میخوام نه اینکه نعمتها و بندازی تو کوشم بلکه ازت کمک میخوام که همیشه جرأت بیشتر ،شجاعت،جسارت و ایمان بیشتری بتونم در خودم بسازم که پا در دل ترس هام بذارم و همیشه عملگرای واقعی باشم نه فقط حرفگرا،،

    چونکه هر «عملکرد درستی» ارزشش از هزارتا کتاب و متن بالاتره،،

    دوستان عزیزم اصلا به خودتون سخت نگیرید با تمام مقاومت ها و عملگرا نبودنتون روی خودتون کار کنید که هرروز فردی عملگراتر و موفقتر باشید که از وجود خودتون لذت ببرید

    دوستتون دارم با آرزوی موفقیت برا همتون

    استادان عزیز عاشق عالی بودنتونم.

    ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    تنها خدا برایم کافیست گفته:
    مدت عضویت: 1123 روز

    فتبارک الله احسن الخالقین

    تعهد روز هفتاد وهفتم

    سلام به استاد عزیز خانم شایسته عزیز و تمام همفرکانسی هایم

    امروز من قدم در مسیری گذاشتم که برام انجامش خیلی سخت بود ولی با یاری و هدایت خ آوند استارتش رو زدم و مطمئنم به نتیجه مناسب برای من میرسه

    چون خداوند رو هرلحظه برای این مسیر صدا زدم پس برام خوب پیش میره

    کم کم سعی م رو میکنم اینکار عزت نفس رو انجام بدم حالا با هر میزان از عمل مهم استارت هست خب خداروشکر میگم

    دیروز برام بنظرم در حالی که در مسیر بودم ی تضاد خیلی خیلی بد افتاد دقیقا مث حرف استاد که میگه لباسش ناجوره ولی آخر سر به نفع ما تغیر پیدا میکنه پس طبق این صحبت مطمئنم این تضاد برای من خیر نتیجه میده چون خدارو وکیل گرفتم

    در پناه خداوند یکتا سالم سلامت ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      سارا شکری امیدوار گفته:
      مدت عضویت: 859 روز

      سلام دوست خوبم

      خیلی دوست دارم الان که یکی دوسالی از تجربه اون تضادتون گذشته، خیریتش رو برام کامنت کنی

      وقتی ما روی خودمون کار میکنیم، هر اتفاق به ظاهر بدی، قطعا همون چیزیه که ما رو پیشرفت میده

      خیلی کنجکاوم خیریت تضادها رو از تجربه دوستانم توی زندگی روزمره شون بدونم و بخونم

      به زندگی خودم که فکر میکنم

      بزرگترین تضاد من که بیشترین نفع رو برام داشت، ازدواج مجدد پدر شوهرم بود

      من انقدر سر این مسئله مقاومت نشون دادم و نخواستم قبول کنم و بپذیرم، و انقدر خودمو اذیت کردم که حد نداره الان که حدودا 8 سالی از اون قضیه گذشته، خیلی راحتتر کنار اومدم با این قضیه

      و چقدرررر زیاد به نفع من شد

      از مزایای این اتفاق این بود که

      چون همسرم تک پسرشون بود، وظیفه من وهمسرم بود در زمان پیریشون پدرشوهر و مادرشوهرم رو نگه داریم و از اون جایی که زن دومشم پسر دار شد، حالا خدا رو شکر ما دیگه خودمون مستقل شدیم و خونه و زندگی مستقل خودمون رو داریم

      ما طبقه بالا زندگی میکنیم و اونا پایینمون

      من خیلی دوست دارم، از اینجا به یه جای دیگه که کمتر ببینمشون، و یه جای سرسبزتر و بزرگتر نقل مکان کنیم و چندسال دیگه امیدوارم حتما این اتفاق هم میفته به امید الله

      تا منو خانواده م با ازادی بیشتری توی جای سرسبز و بزرگتر زندگی کنیم

      ازدواج مجدد پدرشوهر باعث شد، حضورشون و نظراتشونچ توی زندگی ما خیلی خیلی کمتر بشه، و ما مستقل تر بشیم

      همسرم کسب و کار شخصی خودشو برپا کرد به لطف خدا و الان خیلی موفقه و ما هزاران برابر ثروتمندتر شدیم از اون دوران

      این اتفاق باعث شد، من دیگه روی پدرشوهرم حساب نکنم، بماند که قبلا حرفاشون برامون حکم وحی منزل بود ولی الان خدا رو شکر، خیلی کم میبینمشون و خیلی کم باهاشون در ارتباطم و حرفاشون در حد نصیحته ارزششش برامون، اگه چیزی هم بگن

      این اتفاق باعث شد من ازادی های خیلی خیلی بیشتری رو تجربه کنم

      من زندگی مستقل خودمو تحربه میکنم و غرق در ارامش و خوشبختی هستم در کنار خانواده ی عزیزم و خداوند هر روز موهبت های بیشتر و بیشتری رو وارد زندگی ام میکنه

      من از وقتی که دل کندم از ارث و میراث و قدرت دادن به غیر خودش، واقعا ارام شدم و خداوند صدها برابرش، نعمت رو جاری کرد توی زندگیمون، وقتی که انتظارم رو برداشتم از بنده اش و دل بستم به خود قدرتمندش

      هر کسی اختیار زندگیش دست خودشه

      من لذت میبرم از اتصال با حاکم و فرمانروای قدرتمند کل جهانیان

      من و خدای قدرتمندم قادریم به هر کار

      من زندگی دلخواه و رویایی ام رو با توکل به قدرتمندترین نیروی جهان خلق میکنم. از زندگی ام لذت میبرم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        تنها خدا برایم کافیست گفته:
        مدت عضویت: 1123 روز

        سلام سارا شکری امیدوار عزیزم

        ازخداوند متعال و آگاه و همچنین شما سپاسگزارم موجب شدید مروری کنم به گذشته و اتفاقاتش

        بله عزیز دلم اون تضاد درسته خیلی برام سخت بود و کنترل ذهن زیادی میخوایم ولی شکر خدا خیلی هم برایم بهتر شد یعنی موجب حال خوب من شد بعدا

        تضادی که بقیه میخواستن باهاش منو اذیت کنن ولی جالبه موجب عذاب وجدان خودشون شد بخدا قسم همینی هست که میگم ولی باید بگی خدا بهتر میدونه و قطعا نتیجه به نفع من تغییر می‌کند دیگه مابقیش رو خدا بلده چطوری پیش ببره باید ما کم نسازیم و قوی تر به خداوند متصل شیم و چنگ بزنیم به این رشته ی اتصال

        خدارو شکر می‌کنم با کلام شما. دوباره بهم گفت از غیر دل بکنم و به خودش پناه بیارم تا کارهام رو پیش ببره

        اینکه نترسم و استارت کارم رو بزنم خودش بلده چطوری ثروتمندم کنه

        اینکه نچسبم به یه خواسته

        همینکه شما با کنار اومدن با ازدواج در شوهرتان برعکس چیزی ک ذهنتون گفت موجب پیشرفتون هم شده

        پس منم نباید ب یکسری حاشیه ها گیر بدم جالبه همین امروز قبل پیامتان بخونم داشتم تو ذهنم می‌گفتم همسرم داره بازم مخالف من عمل می‌کنه و …باد گفتم ولش کن این چند سال هرچی مقاومت داشتم بی فایده بود پس بهتره بسپارم به خدا و خودش حلش میکنه به نفع من

        به همون خدا قسم وقتی نیم ساعت بعد پیامتان خوندم چشمام برق میزد از شادی و جالبه همسرم بدون اینکه من اشاره مستقیمی کنم توضیح داد ک مسیری که میره همسو با خواسته من هست و این یعنی در جا جواب داد

        همین فرکانس در واقع همین حال خوب حتی تو ذهنم بدون نوشتن یا بیان کردن موجب واکنش جهان هستی میشه

        پس فرکانس مهم‌ترین قدرت رو داره

        فرکانس هم همون حال خوب داشتن و سپاسگزار خداوند و زندگی بودن هست خیلی راحت باید بگیریم

        زندگی راحت تر از اونی هست که در ذهنمون با ترس تجسم میشه

        باید نفس عمیق بکشیم و لذت ببریم از همین نوشتن و خواندن کامنت

        با لبخند و رضایت از داشتن امکانات اینترنت گوشی فضای مناسب و سلامتیمون برای این نگارش

        خدایا شکرت اصلا نمی‌دونم چطور شد تا اینجا ادامه پیدا کرد ول شکر گذار خداوند هستم چون هر چی اومد. و نوشتم

        در پناه رب مقتدر شاد و سلامت ‌ و ثروتمند و سعادتمند. در دنیا و عقبی باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    آدا گفته:
    مدت عضویت: 3068 روز

    هر کدوم ما یه سری نقاط ضعف خیلی اساسی داریم چیزایی که خیلی بنیادین هست در وجود ما و ما همیشه باید روشون کارکنیم و فکر نیکنیم خوب خوب شدیم و فراموش کنیم و باید ادامه بدیم تا اخر عمرمون.

    ‌‌‌‌‌ترس از کار جدید نسبت به باور نگرانی از نگاه های دیگران:

    [ دوستم ترسید رفت نموند من یاد گذشته خودم افتادم که منم یه سری خجالت ها و ترس ها داشتم اما برشون غلبه کردم و خیلی بهتر شده بودم خلاصه ما رفتیم جاهای مختلف توی شلوغی با یه دوربین بزرگ توی شرایطی که کسی اون زمان زیاد درگیر این مسائل نبود فیلمبرداری کردم….

    من دیدم وقتی آدم وارد دل ترسها میشه واقعا هیچ چیزی نیست که ترسناک باشه

    این جمله طلایی استاد وقتی ادم وارد ترس هاش میشه واقعا هیچ چیز ترسناکی وجود نداره دارم به یاد میارم مثال این جمله رو از تمرین اگهی تبلیغاتی بادم میاد تو تاکسی نشستم و یه متن ساده که چندین ماه پیش به امید یه روزی بود ک انجامش بدم رو بدون ویرایش آوردم صندلی جلو نشستم ترس توی وجودم بود گفتم بیخیال نگو ولی گفتم یا میگی یا… خلاصه گفتم اگه اوکی باشید من تمرین انجام بدم توی تاکسی جلوی چند نفر انجامش دادم و همه تحسینم کردن و کلی ارزوی موفقیت باور دوم با دانشگاه رفته بودیم کوهنوردی یه عالمه ادم جدید سرپرست کنار اتیش نشستیم شروع کردم ب گفتنش همه لذت بردن حتی یکی از کادر بخاطر صدای خوبم گفت کاش زودتر شناخته بودمت مجری میخاستیم برای اجرا و من رفتم توی این ترس و بعدش این تمرین واسه من شد یه تمرین عادی چوندجلوی دوتا از بزرگترین و غریبه ترین جمع ها انجامش دادم و ترسی ازش نداشتم یه جورایی این تمرین برام شد اب خوردن و حس خاصی از انجامش نداشتم چون من قدرتم در اجراش به خودم اثبات کردم اره من پا گذاشتم روی ترسم برای همین برای من عادی شد دیگه راحت بود واقعا به خودم افتخار میکنم چقدر پیشرفت کردم نسبت ب قبل ایول دختر)

    [همین الان هم با گذشت این همه تجربه وایسادن جلو دوربین توی جمع برای من کار آسونی نیست اما تعهد داده بودم به خودم *که آنچه که باید تغیر بدم در وجود خودم رو تغیر بدم و اینکار رو انجام دادم بارها بارها توی جمعیت توی شهرهای مختلف برای رفتن ترس ها بهتر شدن خودم و البته ک بهتر شدم و هنوز جا دارم برای بهتر شدن یعنی میخوام بگم که خیلی مهم که ما چه ترسهایی داریم و بریم توی ترسهامون به صورت واقعی ایمانی که عمل بیاورد اینکه بگی من میتونم با اینکه بری انجامش بدیم این خیلی فرق میکنه]

    (خب چه حرفایی نابی از این تیکه دارم که به خودم استاد میگن من هنوزم ترس دارم چه کسی داره میگه استاد داره میگه بعد اونهمه تجربه چقدر این نکته داره بهم ارامش میده اینکه تو هربار یه فورسی به خودت بده برو توی ترس و ببین ک هربار چقدر برات راحت تر میشه و اسون تر اما اما توی این دام نیوفت که تو باید پرفکت و بی نقص باشی همون بترس و انجامش بده ترس داشتن طبیعه بالاخره ما یه عالمه عقبه و باور بد داریم به قول استاد که به قطر بتن و سنگ و سیمان چسبیدن به مغزمون و هربار باید هی رنگ بریزم روب این سیاهی ها تا روشن تر بشه پس دارم ب خودم میگم که انتطار نداشته باش در مواجه با هر ترسی بی نقص باشی بترس و انجامش بده اصلا هربار بترس ولی اون عمل مهم تکامل مهم اینکه کمال‌گرا نباشی فکر نکنی با دوبار پا رو ترس گذاشتن خدای انجام اونکار شدی و اگر احساس ترس کردی بازم نا امید بشی نه حتی اگه بازم ترسیدی بازم انجامش بدی هربار بهتر و راحت تر میشی سخت نگیر میدونی چی مهم بین این جیزا تون تعهد هست که مهم اون تعهد که به خودت میدی ک من باید انجامش بدم، من باید انجامش بدم چون به خودم قول دادم این خودش ببین ناشی از چ عزت نفسی هست اینکه من اینقدر خودم دوس دارم و ارزشمند هستم که باید به قولی که به خودم دادم عمل کنم زندگیم مهم چون پشت هر بیخیال ولش کنی یه ناخوداگاهی هست که میگه ا ولش کنم پس مهم نیست ارزش نداره وقتی هربار بندازی پشت گوش ذهنت اینقدر اونکار و تورو بی ارزش جلوه میده که کم کم تورو ممکنه فلج کنه حتی من اینو تو زندگیم دیدم تعهد خیلی مهم تعهد ب حرفی ک زدی و باید انجامش و انجام این تعهد ممکنه چه درهایی رو به روی تو باز بکنه!!پس مهم عمل کردن مهم دختر مثل اون وقتی که پا گذاشتی روی ترست با اهرم رنج و لذت با ادما ارتباط گرفتی نظرت گفتی و چقدر مزایا درسی برات داشت ادما شناختنت، حالت چقدر بهتر شد چقدر آرامش گرفتی یادت میاد عمل خیلی مهم تعهد عمل خیلی حالت خوب میکنه خیلی قشنگ پس جلو برو و بهش عمل کن حتی یه ذره یادت نره تو مهمی پس ثابت کن خودت به خودت)وقتی رفیقم گفتم من نیستم من فهمیدم پس اینکاری هست که من باید انجام بدم اینکاری نیست که بقیه بتونن انجام بدن اگر میخام متفاوت باشم باید انجام بدم اینکار رو

    بریم تو دل ترس هامون یادمون باشه تا شخصیتمون عوض نشه نتایج عوض نمیشه آنچه مارو میترسونه ترسهامون یادمون باشه مخصوصا توی بحث عزت نفس

    —————————-

    بحث شروع کردن با امکانات محدود:

    [خیلی از ما یه سری ایده ها داریم توی سرمون ولی اگر اون وسیله خاص نباشه اون دوربین باشه یعنی خیلی از شما یه عالمه بهانه اوردین برای حرکت نکردن خودتون برای عدم پیشرفت

    *چقد کمن ادمهایی که با ان امکاناتی که ور اختیارشون هست کار رو شروع میکنن نه اینکه بگن نه کار رو وقتی شروع میکینم که این باشه اون باشه

    مثال قهرمان های المپیک که با امکانات در دسترسشون شروع کردن و شدن قهرمان المپیک یعنی میخام بگم چقدر ما بهانه میاریم نه من نیاز وارم با این امکانات با این صندلی بعد اونوقت من میتونم کار کنم باید امکانات فلان باشه

    ولی اون آدمهایی که توی زندگیشون به جایی رسیدن از همونجایی که بودن از همون چیزی که داشتن از صفر کار رو شروع کردن هی پیشرفت کردن وقتی جهان تعهد نعهد شمارو میبینه اون حد از اشتیاق شمارو میبینه خداوند درهای ببشتری باز میکننه

    ببین بچه ها تا وقتی که دنبال بهونه ای که کاری رو انجام بدی به جایی تو زندگیتون نمی‌رسید

    (استاد استاد این تیکه ازحرفاتون مثل یه پتک دوباره برای من بود از همونجایی که هستی شروع کن و پیش برو جلو برو من همیشه تو زندگیم ادم بهانه اوری بودم همیشه یهنی یه جورایی این کمالگرایی پاشنه آشیل من استاد من حتی برای اینکه بیام از فایل ها نکته برداری کنم میگم نه باید بهترین دفتر باشه اینجوری که نمیشه من همبشه منتظر بهترین موقعیت تو زندگیم بودم و اینم همیشه جلوی من رو گرفت برای شروع هرکاری و پیشبرد هرکاری من کلی بریز و بپاش الکی میکنم با این بهونه و باور که بهتر بشم اینا به من کمک میکنن که بهتر بشم در صورتی که بارها شکست خوردم حس کردم فقط چرخیدم دور خودم میدونی این نگاه سخت نگرفته این نگاه تعهد این نگاه که بابا مهم عمل منه باور منه تعهد منه نه امکانات من خیلی مهمه استاد یادم رفته بود ولی این نکته خیلی مهم خیلی استاد اینکه من یه جا تدریس میکردم رفتم با پولی ک برای یکاری جمع کردم کلی برگه و عروسک و چیزای الکی خریدم به بهانه اینکه اینا منو بهتر میکنن در صورتی ک عملا فقط دوبار استفاده شدن من اومدم بیرون از اونکار یا اینکه خیلی مثالها که حالا نتیجه نگرفتن از اون بهونه ها که بعضا هم جور شدن بهم گفت ببین امکانات زرق و برق دورت مهم نبست مرد و زن قوی واقعی اونه که با اون چیزی که هست شروع کنه اقدام کنه اینکار رو نکنه موفق نمیشه همینکه بارها به من ثابت شد با اون چیزی که هست شروع کن تا نتیجه بگیری یه خانم دکتر هست که چنتا بیرنس داره و فقط 24 سالشه بی ام و سوار میشه و خونه مستقل چنتا دفتر و باباشم یه کارگر ساده بوده خودش میگه امکاناتی دارم ک 7 نسل قبل‌تر منم نداشتن بعد گفت واقعا فکر می‌کنید واسه شروع کار سرمایه نیاز؟ نهه تو دوران کرونا و گرونی که همه زدن تو سرشون پول نیست من رفتم کار کردم سرمایه اولیه کم جمع کردم یه گوشی خریدم باهاش تولید محتوا کردم از اونجا با اون گوشی ساده کم کم رشد کردم من بیشترین سرمایه گذاریم روی خودم کردم و این حرفاش داره به من میگه بهونه بسه اگه میخای موفق بشی باید متعهد باشی با هرچی به ذهنت میرسه و در دسترس ترین شروع کنی و اره من بارها دیدم این کمالگرایی من نتایج الانم رو رقم زد و من الان اینجا هستم)

    [من میتونستم بگم همش بخاطر بابام، شرایط اینطوره دولت و هیچ غلطی تو زندگیم نکنم و وقتی فهمیدم موفقیت موقعی اتفاق میفته که من بهانه ای برای خودم نتراشم و توی هر شرایطی کار رو شروع کنم ولی جهان که تعهد من دید بهم کمک کرد و نتایج اتفاق افتاد.از هر جایی که هستی با هر امکاناتی قدم بردار کار رو شروع کن با تمام قوا و بدون ک جهان تعهد شمارو که ببینه درهای جدیدی به روی شما باز میکنه]

    استاد این حرفا یه ایمانی در دل من ایجاد کرد بهم قدرت داد اینکه بابا تو متعهد باش جهان تعهدت رو ببین درهارو به روت باز میکنه و اینکه رنجی رو در ذهن من فعال کرد ک بابا جلو برو با هرچی که هست بهونه بذار کنار اگه بخواهی میشه نخواستن مال کسایی که چیزی براشون مهم نیست استاد اره من باید کمتر سخت بگیرم من باید جلوتر برم حرکت کنم قدم بردارم پیش برم گام بردارم بسه دیگه اگر اون ماشین میخای اون ارامش میخای اون روابط و ثروت میخای بها داره بهاشم قدم برداشتن بهونه نیاوردن

    راستی هفته بعد قرار دوره عزت نفس رو بخرم و از این بابت خیلی خوشالم>°°

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      آدا گفته:
      مدت عضویت: 3068 روز

      سلام استاد عزیزم یه خبر خوووب برات دارم خیلی ذوق زده وخوشالم میخام توجهتون به فقط جمله اخر این کامنتی که ریپلای کردم جلب کنم کامنت خودم که 23دی ماه دقیقا یک روز بعد از تولد 21سالگیم نوشنم جلب کنم اونجا نوشتم راستی استاد قراره هفته بعد دوره عزت نفس رو بخرم و خیلی خوشحالم یادمه یماه پیش به خودم گفتم من این دوره رو به خودم هدیه میدم و حالا امشب داشتم کامنتم میخوندم دیدم دقیقا جمعه هفته پیش نوشتم هفته بعد میگرمش و حالا دقیاق 30 دی ماه یک هفته بعدش اون بالا برا من نوشته خریدار استاد هی میرم تو قسمت محصولات میبینم دوره عزت نفس دارم هی ذوق میکنم استاد من سالها از بی عزت نفسی رنج بردم از 15 سالگی باهاتون اشنا شدم اما به قولی چک و لقد هامو نخورده بودم شمارو مسیر فراموش کردولی حالا اینجام الهی شکرت خدایا امید دارم ک اون خلع ها اون تشنگی به عزت نفسمو سریعتر پر کنم استاد خیلی خوشحالم واقعا ذووق دارم چون من دیگه این عزت نفس نمیخام جاش حال خوب میخام عزت نفس باا شخصیت قوی امید دارم خیلییی روحم تشنه است تشنگی عمیق استاد میگن ادما واسه تولدشون میتونن از جهان هرچی بخوان من واسه تولدم دوره شمارو خواستم اما میشه ازتون بخام به عنوان هدیه تولدم و ورودم به دوره عزت نفس جواب من رو بدید و برام یه متنی بنویسد و ازم بخواید قوی باهاتون تو دوره عزت نفس پیش برم استاد منتظر کامنت قشنگ و پر انگیزه تون برای خودم هست پیشاپیش ممنونم از هدیه گرانبهاتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        سارا شکری امیدوار گفته:
        مدت عضویت: 859 روز

        سلام دوست خوبم

        استاد دستشون بند بود؛) من شاگرد استاد بهتون پیام میدم بجاشون

        تحسینت میکنم دختر از اینکه تونستی تمرین اگهی بازرگانی رو حتی برای چندین بار انجام بدی. منم به امید الله انشاالله حتما انجامش میدم. نکات مثبتمو توی گوشی ام یادداشت کردم. هر روز کاملترش میکنم و متعهدم که از روش که نه، بداهه و گفتاری توی جمع غریبه انجامش بدم. خداوند با جسوران است

        سپاسگزارم به خاطر کامنت ارزشمند و اگاهی بخشت خواهر کوچکتر و شجاعم:)

        راستی داشتن دوره عزت نفس، خودش عزت نفس آدمو میبره بالا، از اینکه تونستیم دوره رو بخریم، خودش ارزشمنده، حالا عمل کنیم که زندگیمون کن فیکون میشه به امید خدا

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    الهه امینی گفته:
    مدت عضویت: 1069 روز

    سلام و عرض ادب به خدمت استاد عباسمنش عزیزم و خانم شایسته

    هر طوری بر میگردم به قبل نگاه میکنم میبینم اول استادم خداوندی هست که خلقم کرد استاد اول هممون خداوندِ این تمرین آگهی بازرگانی و معرفی خود در جمع و رفتن در دلِ ترس رو من کلاس دوم ابتدایی به یه نحو دیگه انجام دادم خیلی دانش آموز درسخون و مودبی بودم تمام معلم‌ها دوسم داشتن انقدری دوسم داشتن که با ما روابط خانوادگی برقرار میکردن ولی نمیتونستم توی جمع خیلی خوب صحبت کنم یه روز خانم معلمم صدام کرد بهم گفت واسه فردا هیچ مشقی ننویس و فقط یه متن بهم داد که اینو حفظ کن بیا جلو بچه ها صحبت کن و منم متنو حفظ کردم راجع به معرفی دانش آموزیم بود وقتی خانم معلم به بچه ها گفت که همه دفتر کتاباتون رو جمع کنید بنشینید امینی میخواد برامون صحبت کنه و من رو فرستاد بیرون کلاس تا آب بخورم و آماده سخنرانیم بشم خانم مدیر که دفترش کنار کلاس ما بود متوجه این شد و با من به داخل کلاس اومد تا صحبتهامو گوش کنه یادمِ انقدر استرس گرفتم که نصف بیشتر متن رو فراموش کردم و خانم معلم باقیشو جمع و جور کرد ولی خب یکم یاد گرفتم توی جمع حرف بزنم پایه بعد که رفتم خانم معلم بعدی یه روز اعلام کردن که توی منطقه اعلام شده که دانش آموزان علاقه مند به نجوم مقاله بنویسن تا بهترین مقاله جایزه بگیره و من که اصلا علاقه مند نبودم ننوشتم همکلاسیم مقاله نوشت و از نظر خانم معلم مقاله خیلی خوبی نبود ولی تنها مقاله موجود بود به من گفت چرا تو ننوشتی بیا اینو بخون ، گفتن میخوام مقاله همکلاسیتو بدم به تو بخونش و خودتو واسه سخنرانی در سطح منطقه آماده کن منم قبول کردم روز سخنرانی با هم رفتیم یه سالن بزرگ که تمام دانش آموزان برگزیده دختر و پسر منطقه برای ارائه مقاله اومده بودن و چند دقه قبلش منو با دستگاه ویدئو کنفرانس آشنا کرد چون وسط مقاله باید ازش استفاده می‌کردم و چه سخنرانیِ با شکوهی بود با اینکه متن مقاله واسه من نبود و فقط من ارائه دادم رتبه سوم رو گرفتم چقدر دوست داشتنی شد برام سخنرانی و اصلا در جمع صحبت‌کردن دیگه برام سخت نبود ولی باورهایی که مدام از طرف مادرم بهم خورانده می‌شد که دختر نباید حرف بزنه توی خونه شوهر میری انقدر بلبل زبونی کنی نگهت نمیدارن و …همه چی کم کم خراب شد

    بارها شده که فایلهای شما رو گوش میدم برام سوال پیش میاد چرا با اینکه من خیلی خوب داشتم درسامو به طور طبیعی برای سعادتمند شدن طی میکردم انگار همه چی متوقف شد و من یه سری تجارب بسیار ناخوشایند داشتم تا اینکه به شما رسیدم و دوباره دارم همراه با شما و این آگاهی‌های ناب ادامه اون سیر سعادت را میپیمایم …

    ولی هزاران بار خدا رو شاکرم که دو سری تجربه بسیار متضاد دارم که همین بهم کمک میکنه تا از قوانین آگاهانه سر دربیارم و درکشون کنم خدایا استاد این سیر تکامل منو دیوانه کرده حالا که تمرین آگهی بازرگانی رو شنیدم و با توجه به تجربه ای که قبلا خداوند برام مهیا کرده بود متوجه تمام فرمایشاتتون میشم که عزت نفس پایه همه چیه من بالعکس دوستان که میگن با شما آشنا میشن حرفاتون رو متوجه نمیشن اما حس خوبی دارن من هم متوجه میشم اصلا هیچ درسی رو به این خوبی متوجه نمی‌شدم هم احساسم عالیه ایمان دارم که واو ب واوش حقیقته محض

    و نکته دوم که منتظر نباش تا همه چی عالی باشه شروع کنی این درستون رو هم کاملا متوجه میشم تا به الان جهان من رو در شرایطی قرار می‌داد که مجبور به اقدام میشدم با کمترین امکانات ولی الان دیگه آگاهی‌شو گرفتم و متوجهم که چه موهبت بزرگیِ که شروع کنم چون جهان تعهدم رو ببینه درها رو باز میکنه و تفاوتی که الان با قبلم متوجهش میشم ایمان به غیبِ اینکه نیرویی برتر اداره امور رو به دست دارد و من گویا وسیله ای برای انجام اراده خداوندم و من هم پاره ای از خداوند هستم و هم در مقابل اراده اش هیچ نیستم ( الله اکبر)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: