https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/07/abasmanesh-21.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2021-07-29 11:47:012021-08-16 10:15:11ساختنِ عزت نفس در عمل
352نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
من متولد 76 هستم…تحصیلاتم دیپلمه دانشگاه رفتم اما چون علاقه نداشتم رهاش کردم و هم چنین چند جای مختلف که اونا رو هم رها کردم.
که در حال حاضر فقط مدرک دیپلم دارم
امروز مطب دکتر بودم که افرادی رو دیدم که هم سن بودن و امروط با اشتیاق از مدراک دانشگاهی شون حرف میزدن و ازاینکه تونستن تو ازمون دکتری شرکت کنن صحبت میکردن.
در لحظه خیلی حالم گرفته شد و نجوای درونی اومد سراغم که فریده ببین تو اگه ادامه میدادی میتونستی تو جامعه سر بالا بیاری و به همه بگی که توهم دکتری داری یا فوق داری
اما الان به هیچ جا نرسیدی
باز با خودم تو مطب دکتر کلنجار رفتم که آقا جان من اصلن علاقه نداشتم به تحصیل تو دانشگاه چون از نظر شخصی من درس هایی نبود که باعث پیشرفت و توسعه فردیم بشه
اما نتونستم جلوی نجوا ها رو بگیرم چرا؟
چون این موضوع پاشنه آشیل و نقطه ضعف من منه
چون مادرم از بچگی میگفت دختر من درسش از همه بهتره و آدمی که تحصیلات بالا نداشته باشه حرف زدنش حرف مفته!
من این طور افکار توم ریشه زده
پس طبیعیه که وقتی یکی رو از لحاظ سواد بالا تر از خودم میبینم باید حالم بد بشه چون نقطه ضعفم شده
از مطب که اومدم یکم سطح انرژیم اومد پایین و فقط خوابیدم چون راهی به ذهنم نرسید بهترین گزینه خواب رو انتخاب کردم
از خواب که بیدار شدم یکم نجوای ذهنم کمتر شده بود اما به طور کامل برطرف نشده بود
نجواهایی از این جنس…دیدی به هیچ جا نرسیدی.دیدی باعث افتخار مامانت نشدی.دیدی تو جامعه مردم روت حساب نمیکنن
با اینکه دوره عزت نفس رو گوش دادم
اما با نشانه امروزم فهمیدم که بله چقد مونده که باید روی خودم و دوره کار کنم!
به قول استاد چیزی که پاشنه اشیله هیچ وقت ازبین نمیره ما دائم باید روش کار کنیم
بعد اومدم تو سایت نشانه رو زدم و این فایل اومد
ممنونم ازت خدا جون تو با این فایل بهم گفتی باید رو عزت نفست حالا حالا ها کار کنی و پاشنه اشیلت که حرف مردمه باید روش کار کنی چون من واقعا علاقه ای به تحصیل ندارم فقط برای حرف مردم دوست داشتم مدرک بگیرم
واقعا واقعا فهمیدم همه چیز از عزت نفسه تا عزت نفس بالا نره ادم به هیچ چیز نمیرسه.
خدایا ازت ممنونم منو تو یکی هستیم الله مهربان
استاد عزیز از شماهم بی نهایت سپاسگزارم
از همین امشبم استارت میزنم و دوباره دوره رو از اول گوش میدم با دقت 1000و تمریناتش رو با جون و دل انجام میدم این آخرین و تنها راه من برای خوشبختیه بالا بردن عزت نفس.
روز شمار تحول زندگی من روز هفتاد و هفتم از فصل سوم
سلام خدمت استاد عباسمنش جان و استاد شایسته ی عزیزم و دوستان همیشه همراه و هم فرکانسم
بریم سراغ نشانه های الهی امروزم
خدایا شکرت بابت حال خوبم
خدایا شکرت بابت سلامتیم
خدایا شکرت بابت اینکه امروز یه فرصت و عمر دوباره بهم دادی
خدایا شکرت بابت هر نفسی که میکشم
خدایا شکرت بابت ناهار و شام خوشمزه و رایگانی که خوردم و لذت بردم
خدایا شکرت بابت بستنی عروسکی خوشمزه ای که بابام خرید و خوردم و لذت بردم
خدایا شکرت بابت بربری تازه و خوشمزه ای که مامانم خرید
خدایا شکرت بابت ماست خوشمزه ای که پدرم خرید
خدایا شکرت بابت مشتری هایی که زنگ زدند
خدایا شکرت که یه مشتری زنگ زد و گفت 5 بسته میخوام من گفتم اگه تعداد بالا بخواین تخفیف داره و مشتری گفت 20 بسته میخوام و خرید کرد و 300 تومن دریافت کردم
خدایا شکرت بابت اینکه برای ناهار تره خوشمزه مادرم درست کرد خوردم و لذت بردم مادرم از طبیعت چیده بود تره ها رو کاملا رایگان خدایا شکرت بابت روزی های رایگانت
خداوند نعمت هاش رایگانه فقط کافیه ازش استفاده کنیم
خدایا شکرت بابت اینکه برای شام کباب کوبیده با ماست خوشمزه خوردم و لذت بردم
خدایا شکرت که یه تصمیمی که میخواستم عملی کنم ولی همش مقاومت داشتم و به تعویق مینداختم رو امروز انجام دادم اونم این بود که تمام کتابهای درسی و کنکوریمو جدا کردم که بفروشم چون دیگه هیچ لازمش ندارم به قول استاد و مریم جان تو سریال زندگی دربهشت حذف کن چیزای اضافه زندگیتو که منم عمل کردم به چند تا فروشنده زنگ زدم با یکیش که قیمت خوب گفت هماهنگ کردم که بیاد و کتابارو ببره
خدایا شکرت بابت اینکه یه مشتری که پودر زعفران رو پس داده بود و یه اتفاق به ظاهر نامناسب بود ولی من توی این اتفاق 160 تومن اضافه سود کردم خدایااااااشکرت
خدایا شکرت بابت اینکه رفتم بیرون و کلی زیبایی دیدم و تحسین کردم 6 تا ماشین گرون قیمت دیدم پشت ماشین سنگین نکته جالبش این بود که باهاش هم مسیر بودم و زمان زیادی جلوی چشام بود و کلی تحسین کردم این فراوانی نیست پس چیه
خدایا شکرت بابت اینکه هدایتی رفتم به یه پارک زیبا و قشنگ سمت بهشت فاطمه از کنارش رد شدم بعد گفتم خدایا از کدوم سمت برم برسم به خود پارک که خدا گفت برو و از اونجا دور بزن و بپیچ کوچه اولی و مستقیم برو و … که رسیدم به خود پارک و توی خود پارک ماشینم رو پارک کردم صدای موسیقی رو قطع کردم چشامو بستم فقط گوش سپردم به خوندن پرنده ها چقدر زیبا میخوندند خدایا شکرت
کلی سرسبزی و زیبایی و ساختمانهای در حال ساخت دیدم رفتم به کوچه های ناشناخته کاملا هدایتی خدایا شکرت
من یادمه وقتی قانون رو نمیدونستم از کوچه مدرسه فروزش با مامانم پیاده میرفتیم خونه دختر خالم اون درختایی که اونجا بود اون آرامش کوچه و پر رنگی برگ های درختان خیلی بهم حس خوبی داد حالا بعد از چند سال یه ایده اومد برو و اونجا رو ببین درحالیکه آدرس رو یادم رفته بود ولی من هدایتی رفتم و پیدا کردم و اون مدرسه و کوچه و درختان رو دیدم و تحسین کردم سپاسگزاری کردم خدایا شکرت
خدایا شکرت بابت لاستیک های جدید ماشینم که خیلی رانندگی باهاش راحت شده توی دست انداز هیچی نمیفهمم عالیه
خدایا شکرت بابت بارون قشنگی که بارید به قول خانم شایسته جان بارون و آفتاب باهم بودند خدایا شکرت بابت این همه فراوانی
و اما بریم سراغ آگاهی های این فایل قشنگ
ساختنِ عزت نفس در عمل
تحسین میکنم اون دختر خانمهایی که توی شهر تمپا داشتند میرقصیدند و فیلم میگرفتند
من یکم که عزت نفسم رو ساختم به رقص علاقه پیدا کردم و مربی آقا انتخاب کردم و تا الان دارم رقص آذربایجانی آموزش میبینم البته بخاطر باورهای محدود کنندم کم کلاسارو رفتم توی این چند سال ولی کلی رقص یادگرفتم
بعدش عضو یه گروهی شدم که کاملا متفاوت بود از سبک رقص من و من رفتم و تو عروسی ها دف نوازی کردم و رقصیدم و کلی هنر اجرا کردم البته گروهی جلوی اون همه آدم فارغ از نظر دیگران و درآمد کسب کردم
بعدش از اونحا بعد از دوسال اومدم بیرون
حالا تمرکزی رقص آذربایجانیمو ادامه میدم عضو گروهشون شدم و قراره که کلیپ بدیم بیرون یه رقص آذربایجانی دختر و پسر خدایا شکرت
هنوز هیچ درآمدی واسم نداره ولی جزئی از علائقمه میدونم اگه باورام درست بشه پول میاد به سمتم از این کار
میدونم که عزت نفسم خیلی پایینه ترسام زیاده خیلی باید روش کار کنم تا شجاعت و جسارت انجام کارای بزرگتری رو داشته باشم
تصمیم دارم دوره عزت نفس استاد رو بخرم عجله ای ندارم برای خریدنش میخوام وقتی آماده شدم بخرمش فعلا با فایلای رایگان کار میکنم که اصلا رایگان نیستند خیلی ارزشمندند
حرف مردم خیلی برامون مهمه و سعی می کنیم یه جوری عمل کنیم که کسی از دست ما ناراحت نشه یا خیلی خجالتی هستیم که خودمونو بروز بدیم یا خیلی میترسیم که مردم در مورد ما چه فکری کنن مثلا اون لباسو بپوشیم و اون حرکت رو انجام بدیم و….
پاشنه آشیل خیلیامون هست که باید رفعشون کنیم چون به ما خیلی ضربه میزنه
[عموی من که از پدرم کوچیکتره عید شد نیومد خونمون و انقدر برام مهمه همش تو ذهنم میچرخه چرا نیومد چقدر بی ادبه منم اگه جایی دیدمش سلام نمیدم بهش و حتما خانومش نمیذاره و … این از کمبود عزت نفسمه چون برام مهمه نظر عموم که در مورد ما چه فکری کرده نیومده و به خانومش قدرت میدم و شرک میورزم درحالیکه اگه عزت نفسم رو بسازم این نظر مردم و رفتن مردم از زندگیم به اندازه پشیزی تو زندگیم تاثیر نخواهد داشت
من با دوستم میرم بیرون ترسم اینه که کسی مارو نبینه اگه ببینه آبرومون میره این یعنی نظر مردم برام مهمه
در مورد خجالت من توی خیلی از مواقع آدم خجالتی هستم من انقدر عزت نفسم پایین بود تو کل دوران آمادگی که 6 سالم بود من با هیچ کدوم از معلم هام حرف نزدم به شدت خجالتی بودم به شدت مقاومت داشتم که حرف بزنم
اون خجالت یکم بهتر شده ولی توی برخورد با آدمای ناشناخته بازم خودشو نشون میده من خیلی نمیتونم ارتباط صمیمی با دیگران برقرار کنم که بخاطر عزت نفس پایینمه
در ارتباط با جنس مخالف مشکل دارم حتی بعضی پسرای فامیل
من میرم رقص استادم آقاست ولی اکثر مواقع حالت خجالتی به خودم میگیرم دخترا میان با عزت نفس میگن و میخندن ولی من خیلی کم حرف میزنم و فقط با خنده اونا میخندم این از عزت نفس پایینمه که باید خیلی روش کار کنم
البته خیلی بهتر شده حرفمو میتونم بزنم ولی احساساتم رو زیاد بروز نمیدم و درون گرام و در بعضی مواقع خجالتیم]
استاد میگه وقتی اومدم توی حوزه کاریم فهمیدم که من باید غلبه کنم بر ترسم از حرف مردم ترس از اینکه مردم در مورد من چ فکری میکنن و چه جوری قضاوتم میکنند
و باید من کار خودمو بکنم فارغ از اینکه مردم درمورد من چه فکری میکنند
کار سختی هم هست الانم نمیتونم بگم خیلی عالی شدم تو این زمینه ولی نسبت به قبل خیلی بهتر شدم ولی حالا حالا ها باید روی پاشنه های آشیلمون کار کنیم تا بهتر بشیم
هر کدوم از ما پاشنه آشیل یا نقاط ضعف اساسی داریم فکر نکن که این نقاط ضعف رو یه شبه میشه برطرف کرد اینا چیزاییه که خیلی بنیادینه تو وجود ما و همیشه تو کمین هست
ما باید هی روی خودمون کار کنیم فکر نکنیم دیگه خیلی خوب ِ خوب شدیم تموم شد و رفت
و باید ادامه بدیم روی خودمون کار کردن رو تا آخر عمرمون
چقدر قشنگ استاد جان عزت نفسشون رو در عمل ساختند و رفتن تو دلش و تمرین کردند
مثلا عزت نفسشون ضعف داشت و خجالت میکشیدند و حرف مردم براشون مهم بود
تصمیم گرفتند توی بازار و شلوغی فایل ضبط کنند که ترسشون از قضاوت و حرف مردم بریزه و احساس اینو نداشته باشند که وای مردن دارند نگام میکنند
این کار رو ادامه دادند استاد جان و عزت نفسشون ساخته شد و ترسشون ریخت
وقتی که آدم میره تو دل ترساش واقعا هیچ چیزی نیست که ترسناک باشه
استاد میگه سختم بود که اینکارو کنم اما تعهد داده بودم به خودم که آنچه را که باید تغییر بدم تو وجودم رو تغییر بدم و اینکارو انجام دادم
یعنی وقتی تو یه کاری رو انجام میدی، اون ترس ها هستند مهم اینه تو میری تو دل اون ترس و اون ترس رو میشکنی تو وجودت بعدش میبینی توهمی بیش نبوده
[البته من تو گروه رقص بودم و تنهایی اجرا نکردم تو مراسمایی که میرفتم و همش با گروه اجرا میکردم رقص و دف نوازی رو ولی تجربه اجرای تنهایی که تو عروسی ها و دورهمی های خودمون داشتم حتی با اینکه خوانندگیم خوب نیست توی جمع فامیلی خوانندگی کردم البته توی خیلی موارد عزت نفسم پایینه و باید کار کنم روش ،من قبلا خیلی مقاومت داشتم برم داخل یه مغازه ای الان یکم شکسته مقاومتم ولی کامل درست نشده]
خیلی مهمه که ما بدونیم چه ترسایی داریم حالا هر کسی توی حوزه کاری خودش و بریم تو دل ترسامون به صورت واقعی نه با حرف زدن
ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است
استاد درمورد تمرینی که به بچه ها تو دوره ارزشمند عزت نفس دادند صحبت میکنند که بچه ها تمرین آگهی بازرگانی رو انجام بدن و برن توی جمع غریبه و خودشونو تبلیغ کنند نکات مثبتشونو بگن
بعد از این تمرین یه آدم دیگه ای میشیم
اژن تمرین رو باید بارها و بارها انحام بدیم
استاد میگه دوره عزت نفس دوره فوق العاده ایه برای تغییر زندگی شما
عزت نفس پایه تمام موفقیت ها و خوشبختی هاست
استاد ببین چقدر متعهد بوده به انجام تمرین عزت نفسش حتی دوستش براش سخت بوده بمونه اونجا و فیلم بگیره انقدر ترس از قضاوت مردم داشته که استاد گفته اگه میخوای شما برو من باید اینکارو انجام بدم و شجاعتشون قابل تحسینه که موندن و تنهایی این کاررو انجام دادند و ادامه دادند چندین بار تا این ترسه کامل بریزه
برید تو دل ترساتون
تا شخصیتتون عوض نشه نتایج تغییر نمیکنه
استاد درمورد اون دخترای با عزت نفسی صحبت میکنند که با اندام های معمولی و امکانات معمولی و دوربین معمولی و خلاصه با امکانات ساده ای که داشتند فیلم میگرفتند
خیلی از ما یه سری ایده هایی داریم تو ذهنمون و میگیم مثلا میخوایم برقصیم و میگیم من باید اون لباس خاصه رو داشته باشم تا بتونم خوب برقصم
یا باید فلان دوربینه فلان دستگاهه باشه تا کار انجام بدم
یعنی خیلی از شما ها یک عالمه بهانه آوردید
برای عدم پیشرفت برای حرکت نکردن
تو باید از کمترین امکاناتی که در دسترسته کارو شروع کنی
نه اینکه بگی باید این باشه این باشه تا من شروع کنم کارو
یه وزنه برداری بوده تمرینشو با چوب و ظرف آب و بطری های پر آب انجام میداده از حداقل ترین امکانات از هیچ شروع کرده و شده قهرمان المپیک
چقدر ما بهانه میاریم میگیم اگه این باشه و من نیاز دارم به یه کامپیوتری با این امکانات با این مانیتور و با این اسپیکر و با این میز کار و صندلی حرفه ای کامپیوتر اگه اینا باشه من میتونم این کارو انجام بدم
[من میگم باید گوشیم آیفون باشه دوربین خوبی داشته باشم تا من مثلا یه کاری رو انجام بدم]
میخوایم نوازندگی کنیم میگیم باید فلان گیتار باشه
مثلا میخوایم فوتبال بازی کنیم میگیم باید زمین چمن فلان باشه و توپ چهل تیکه باید باشه
ولی اون آدماییکه تو زندگیشون به یه جایی رسیدند از همونجایی که بودند و از همون چیزی که داشتند از صفر کارو شروع کردند
وقتی جهان تعهد و اون حد از اشتیاق شما رو میبینه خداوند درهای بیشتری برا شما باز میکنه برای اینکه حرکت کنید و نتیجه بگیرید
تا وقتی دنبال بهونه هستید تا کاری رو انجام بدید به هیچ جایی نمیرسید
استاد میگه من تو شرایطی بزرگ شدم میتونستم هزاران بهونه بیارم که کارو شروع نکنم ولی از اونجایی که فهمیدم موفقیت وقتی برام اتفاق میفته که هیچ بهونه ای نیارم از صفر کلوین بدون بهونه کار رو شروع کردم کار کردم قدم برداشتم و جهان پاسخ قدمم رو داد
1.برید تو دل ترساتون
مخصوصا ترس از نگاه و قضاوت و حرف مردم اینکه مردم در مورد من چه فکری میکنند
2.شروع کنید و برید تو مسیر علائقتون و کار رو از همون جایی که هست شروع کنید نگید باید فلان ماشین و شرکت و مغازه و گوشی و … رو باید داشته باشم تا شروع کنم
مثلا بگی من باید یه دفتری یه مغازه ای داشته باشم بعد شروع کنم [دقیقا پاشنه آشیل من]من که نمیتونم از خونه شروع کنم
چطوره استیو جابز از گاراژ خونه شروع کرد ؟ چطوره هیلتون از خونه شروع کرد؟
و خیلی از بیزنس های موفق دیگه
هر بیزنس بزرگی که شما نگاه میکنی میبینی از امکانات کاملا محدود شروع کرده کارو
ایلان ماسک از هیچی از یه کامپیوتر و کدنویسی شروع کرده و بی نهایت مثال هست از هر جایی که هستی با هر امکاناتی که داری با تمام قدرت و اشتیاق قدم بردارید و بدونید که جهان تعهد و اشتیاق شما رو که میبینه درها رو برای شما باز میکنه
خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم
در پناه الله یکتا شاد وسالم وثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
77. هفتاد و هفتمین روز از روز شمار تحول زندگی من از این جعبه شگفتی خدا
چه جالب من اصلا نمیدونستم موضوع فایل اولش درمورد پاشنه آشیله شروع کردم به نوشتن گفتم بذار درمورد این موضوع حرف بزنم که چند روزه فهمیدم و ماجراهاش و کمک خدا
که همینجور پلی کردم گوش بدم رسیدم قسمت 2 . که بنویسم دیدم استاد گفت پاشنه آشیل ….
گفتم وای خدای من تو دقیقا داری چیکار میکنی عاشقتم ،داره منو تو راه تکاملم کمک میکنه
خدایا شکرت
از وقتی چند روزه پاشنه آشیلم رو که دو تا نقطه ضعفه پیدا کردم
1. قرض گرفتن از مادر و خانواده و فامیل نزدیک
2. عجول بودن به رسیدن به وسیله ای که دوست دارم بگیرم
خوشحالم که متوجه شدم و برای بهتر شدنم حرکت کردم و تعهد دادم
و ذهن داره چند روزه مقاومتاشو نشون میده ،چند باری گفتم چرا اینجوری مقاومت داره ؟؟
بعد یاد حرف استاد افتادم که اولش مقاومت میکنه ولی بعد به راحتی آروم میشه ذهن
من به کمک الله خوبم میتونم و میشه میدونم الله بزرگم حامی من هست
و خداست که کمکم میکنه میتونم چون خدای بزرگی دارم
من باید قدم بردارم و به خدا سپردم چگونگی ها رو
من چند روز پیش تعهد دادم
تعهد تعهد تعهد
من دختریم که عاشق تمرین و تغییرم و به خودم افتخار میکنم که تو این4 ماه تغییراتی فوق العاده نسبت به چند ماه پیشم داشتم پس از این به بعدشم میتونم
امروز صبح بیدار شدم گفتم خدایا چیکار کنم من پول ندارم برم ما بقی وسایلای کلاسمو بگیرم
هی ذهن هم داشت منو اذیت میکرد به خیالش
یهویی به دلم افتاد تو حسابت پول داری پول کلاس رنگ روغنت که شنبه واریز میکنی
یه مقدار از اون بردار برو بازار بگیر و بیا و مابقی کاراتو انجام بده و زود تموم بشه ببر به مغازه دار 50 جین جاکلیدی رو که کلا 2 میلیون و 700 میشه
شنبه پولش جور هست خیالت راحت
خلاصه من رفتم و گرفتم و برگشتم خونه
مهمون داشتیم از شهرستان
زن عموم که دید دارم کار میکنم گفت بیار امشب من جاکلیدیاشو وصل کنم تو هم باقی کاراشو زود انجام بده و فردا زود ببر تحویل بده به مغازه دار دیر نکن
بعد یه حرفی گفت
یاد حرف استاد افتادم
گفت که نباید تعلل کرد زود کاراتو تموم کن درسته دست نتهایی ولی تلاش کن زود تموم بشه
یاد حرف استاد افتادم که میگفت اگر میخواین متفاوت تر از بقیه باشید و تلاش کنید برای هدفتون و تو فایل انگیزه 3 میگفت که شبا دیر بخواب و صبحا زود بیدار شو
و هر ایده ای داره رو زود عملی کن
با هر آنچه که داری شروع کن
حرکت کن
من سعی و تلاشمو باعشق میکنم تا خدا باقی کاراشو انجام بده
وقتی زن عموم گفت بیار امشب من درست کنم انقدر تو دلم از خدا تشکر کردم گفتم میدونستی دست تنهام نذاشتی تنهایی کار کنم خیلی خوشحال شدم و گفتم باشه
خدای من کمکم کن تا مقاومت ذهنم رو برای پاشنه آشیل هام کنترل کنم و باورای قدرتمند کننده تکرار کنم
خدایا شکرت که با هر فایل روز شمار بهم میگی که طیبه حواسم بهت هست
قبل اومدن برای نوشتن رد پای روز شمار
گفتم خدا چی برای من لازمه
خدا برای من از گالری گوشیم که رندم یکی رو انتخاب میکنم دیدم فایل اصل و اساسی که صاحبان کسب و کار باید بدانند شروع کردم گوش بدم
تا هر آنچه که باید یاد بگیرم رو یاد بگیرم و عمل کنم
استاد عباسمنش جان ازتون سپاسگزارم ،خانم شایسته عزیز از شما هم بی نهایت سپاسگزارم ،همکارای پشت صحنه تون رو اسماشونو نمیدونم از اونا هم سپاسگزارم
عشق و شادی و سلامتی و ثروت و بهترین ها بی نهایت براتون باشه
خدایا هرآنچه که دارم ازآن توست وتو مالک وصاحب اختیار من هستی
سلام به استاد عزیزم وخانواده عباسمنشیم
روزشمارتحول زندگی من فایل 77
استاد عزیزم من خیلی دوست دارم دوره عزت نفس شمارو تهیه کنم چون اصلا عزت نفس ندارم..
من فایل اون دخترخانم هایی که توی اینستا گرام گذاشتید رو ندیدم اما واقعا تحسینشون میکنم چون واقعا عزت نفس واعتماد به نفس داشتن برای من جهاد اکبر میخاد من اصلا نمیتونم تو جمع درست صحبت کنم یعنی خجالت میکشم هرچند تواین مدت که با شما هستم خیلی بهتر شدم اما بازم بزرگترین پاشنه ی آشیل من عزت نفس نداشته ی منه..
من وقتی که میخام تو جمع حرف بزنم اصلا نمیتونم تو چشم طرف مقابلم نگاه کنم اگه دیگه طرفم آدم سن وسال داری باشه وبزرگتر از من باشه حتی زبونم هم میگیره موقع حرف زدن.. چه برسه به اینکه بخام تو جمع غریبه تمرین آگهی بازرگانی از خودم وتوانایی های خودم انجام بدم همین الان که دارم به این تمرین فکر میکنم نجواها داره میاد که حالا تو از خودت هم که تعریف بکنی مردم چی میگن تو بگی من چشمای قشنگی دارم من فلان استعداد هارو قد فلانی دارم مردم میخان چی بگن میگن خب حالا که چی.. حالا تو اینجوری هستی به ما چه ما باید چیکار کنیم وازاین جور نجواها اینقد اینا تو ذهنم میچرخه که اصلا سرخورده میشم.. اما خیلی شمارو تحسین میکنم که توی دبی توی این جمعیت دوربین گذاشتید ودارید حرف میزنید من اگه بودم از خجالت آب میشدم اصلا تمام حرفایی که قراربود بزنم یادم میرفت یا اونجایی که اون خانم اومد جلو دورببن وشما خیلی راحت بهش گفتید بره کنار واونم چقدر محترمانه پذبرفت واز حالتش مشخص بود که عذر خواهی هم کرد اگر برای من همچی موردی پیش بیاد به جای ابنکه بخام بهش بگم بره کنار. کلا جمع میکنم واز اونجا میرم.. من همین الان تو خلوت خودم بعضی وقتا از خودم عکس میگیرم صدبار باید عکسارو حذف کنم تا یه عکس خوب دربیاد…. اما میگم الان به نسبت قبل خیلی بهتر شدم اما بازم مقاومت زیادی داری با این تمرین..
تمرین دوم که گفتید باهمون چیزای اولیه که دارید کارتون رو شروع کنید من انجامش دادم اما اون نتیجه ای که میخاستم نگرفتم.. نمیدونم چه باورهایی بسازم که مشتری بیشتری سمتم بیاد ودرآمدم افزایش پیدا کنه باوجود اینکه الان تقریبا حدود سه ماهه دارم رو باورهای ثروتم کار میکنم.. اما نتیجه اونچنانی نمیگیرم اما ناامید هم نمیشم.. ولی خب بعضی وقتا دلسرد میشم اما بازم برمیگردم تو مدار خودم ومیگم صددرصد من باورهام نسبت به پول ایراد داره…
ان شاء الله که هرچه زودتر به نتیجه دلخواه درمورد ثروت برسم…
درپناه الله یکتا شادوپیروز و ثروتمند وسعادتمند دردنیاواخرت باشید
سلام استاد عزیز الان دوسالی هست که از اموزش های رایگان شما استفاده میکنم وهمیشه دنبال شرایطی میگشتم که بتونم کسب وکارم رو گشترش بدم اما همیشه به بعد موکول میکردم الان با دیدن این فایل متوجه شدم که کار رو باید با همین شرایط وهمین الان شروع کنم و اون شرایطی که من دنبالش هستم تا من حرکت نکنم وقدم اول رو بر ندارم قدم هایی بعدی بهم گفته نمیشود .خدا رو شاکرم که بعد از اینکه تعهد کردم که تغییر کنم واز خدا خواستم که مسیر هدایتم رو به من نشون بده این اتفاق در حال رخ دادن است ومن نشانه هارو دارم دریافت میکنم.استاد دیشب یه ایده برای کارم بهم الهام شد که با شرایط الانم متضاد بود وبه بوجه وامکاناتم نمیخورد که امروز صبح با دیدن این فایل متوجه شدم که نیاز به تعهد دارم وباید با توکل به خدا کارم رو از همین جایی که هستم استارت بزنم تا در مسیر رسیدن به اهدافم قرار بگیریم وبعد است که قدمهایی بعدی به ادم گفته میشه.ممنون استاد عزیز که این اگاهی ها رو به ما میدن
موضوعی که امروز بهش هدایت شدم، ترس از حرف مردم یا مهم بودن حرف مردم، مسئله ای عمیق در وجود منه که خودم حدود یک هفته است که به صورت خیلی جدی متوجه آسیب هاش شدم و شروع کردم به کنار گذاشتنش.
من شخصیتم به گونه ای هست که سالهای سال تمام تلاشم این بود که تایید اطرافیانم رو به دست بیارم. تک تک کارهام به گونه ای بود که تمام جوانب رو در نظر میگرفتم که دیگران بگن: آفرین بهش، چه کار خوبی
همیشه مراقب بودم که کسی ازم ناراحت نشه و رضایت همه رو داشته باشم و این واقعا خیلیییی کار سخت و غیر ممکنی بود
کلی خودم رو اذیت میکردم که انسان مورد تایید دیگران باشم؛ بعد جالب اینجاست که این خیلی مسئله ناخود آگاه و پنهانی بود و من یجورایی بهش افتخار میکردم. یعنی با خودم میگفتم چقدر خوبه که اینقدر آدم با ملاحظه ای هستم و کار اشتباه نمیکنم؛ ولی این از روی شرک و ترس از حرف دیگران بود نه از روی انسان خوبی بودن. از نشونه هاش هم مثلا اینا بود که: خیلی میگفتم مردم چی میگن، فلانی چی میگه، الان میگن فلان، یا مثلا از تحسین دیگران بیش از اندازه خوشحال میشدم و با انتقادشون یا نصحیت دیگران خیلی اذیت میشدم. حتی برای خودمم سوال بود که مثلا الان فلانی گفت این کارت اشتباه بود، چرا اینقدررر ناراحت شدم؟! حالا چیزی نشده که. ولی از اونجا بود که فهمیدم ساختار های ذهنیم بسیار اشتباهه و من هرگز نباید دنبال حرف مردم باشم. توی این مدت که بوسیله فایل ها روی این موضوع کار کردم فهمیدم که بی اهمیت ترین چیز توی زندگی ما حرف مردمه؛ چون اونا کسایی نیستن که بتونن کمک ما کنن چون کوچکترین تاثیری در شرایط زندگی ما نداره. از یک طرف اصلا خیلی جا ها مردم به ما توجهی نمیکنن و هیچ فکری راجع بهمون نمیکنن که ما بخوایم نگران باشیم. از طرف دیگه اصلا فکر دیگران اهمیتی نداره
اگر من باور دارم که تنها قدرت جهان هستی فقط خداونده و فقط اونه که میتونه به من کمک کنه، من دیگه نگران نیستم که بقیه چی میگن راجع بهم چون طرز فکر دیگران کوچک ترین تاثیر مثبت یا منفی ای برای من نداره. آنچه که مهمه افکار و باور های منه و تمام
از وقتی که برای تغییر این ریشه معیوب قدم برداشتم، شاخه هاش رو تقریبا در تک تک رفتار هام دیدم و الان میفهمم چقدر رسوخ کرده تو وجودم
به قول استاد تا شخصیتمون عوض نشه نتایج عوض نمیشه
و خدا میدونه این توحیدی بودن چه احساس آرامشی رو در وجود ما ایجاد میکنه.
این مدت تصمیم به تهیه دوره عزت نفس گرفتم و دارم تمام تلاشم رو میکنم و به امید خدا امیدوارم به زودی بیام و درمورد نتایجم راجع به دوره عزت نفس بنویسم.
من در صحبت کردن به زبان انگلیسی ترس زیادی دارم. همش فکر میکنم بد صحبت میکنم یا لهجه م به اندازه ی کافی خوب نیست.سال گذشته بر ترسم غلبه کردم و تصمیم گرفتم به کلاس بحث آزاد برم ولی از اونجایی که هنوز استرس زیادی داشتم از مسئول آموزشگاه خواستم که بدون امتحان تعیین سطح در این کلاس شرکت کنم. اونهام قبول کردن. دو خانم هم کلاسیم سطح پیشرفته رو تموم کرده بودن و من از اینکه از پس همچین کلاسی براومدم به خودم بالیدم. البته که اونها قویتر از من بودن ولی من هم کم نمی آوردم شاید هم تفاوتمون رو فقط خودم میفهمیدم.کلاسمون تعطیل شد. و بعد از حدود ده ماه با استاد جدید و شاگردان جدید دوباره شروع شد. در کلاس جدید متوجه شدم دو خانم هم کلاسیم مدرک آیلتس دارن. یعنی سطح کلاسمون بازهم بالاتر رفت و من باز هم از پسش براومدم. ایندفعه بهتر. الان خوشحالم که با بچه هایی به انگلیسی صحبت میکنم که بسیار ماهرن. ولی هنوزم که هنوزه این پاشنه ی آشیل هست و من از امتحان تعیین سطح زبان میترسم. از اینکه در یک مصاحبه به زبان انگلیسی شرکت کنم وحشت دارم. استاد بعد از دیدن این فایل شما و شنیدن صحبت هاتون در مورد تمرین عزت نفس و حرف مردم تصمیم گرفتم من هم این تمرین رو انجام بدم البته به شیوه ی خودم. دوازده روز به پایان کلاس انگلیسیم مونده. تصمیم گرفتم بعد این مدت حداقل به دو آموزشگاه زبان جدید برم و امتحان تعیین سطح بدم و بعدش نتیجه هر چی بود هیچ پولی ندم و ثبت نامی انجام ندم و اصلا هم حرفشون برام مهم نباشه. برای اینکه از خودم مطمئن شم که تحت تاثیر جو قرار نمیگیرم و تو اون آموزشگاه جدید ثبت نام نمیکنم تصمیم گرفتم قبلش تو آموزشگاه قبلیِ خودم برای ترم جدید ثبت نام کنم. دو هفته ی دیگه حتما میام اینجا و نتیجه ی تمرینم رو میگم. ممنونم استاد و خانم شایسته ی عزیزم. ممنونم بخاطر همه ی راهنمایی های عالی تون.🍀🍀🍀🍀🍀💖💖💖💖💖💖🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🌷🌷🌷🌷🌹🌹🌹
خدایا شکرت بابت هدایت هات امروز درخواستم از خدا اول صب این بود که هدایت کن تا روی عزت نفسم درعمل کار کنم
واین هم یه فایل بی نظیر و هدایت به این واضحی ، نکات ارزنده ای توی فایل بود و تمرینات عالی که باید انجام داد ،من خودم همواره حواسم هست به افکارم در این زمینه ، وقتی میخوام کاری و انجام بدم و همینکه ذهنم گف مردم و فلان و فلان اون کار و دیگه باید انجامش بدم ،مثل لباس پوشیدن ، یا مثلاً تو باشگاه همه برنامه تمرینی روباگوشی نگا میکردن و من چون نمیخواستم گوشیمو ببرم تو باشگاه اینور اونور و حواسم باشه که کجا میزارم و اینا تصمیم گرفتم که برنامه تمرینی و بنویسم تو دفترچه کوچیک و نوشتم و و حتی میخوام یه نکته ای رو بگم اینجا فک میکنم به دردمون بخوره :اینکه وقتی مثلا من انقد به خودم ارزش قایلم انقد اعتماد به نفس دارم و پذیرفتس یه رفتاری از نظر من و باهاش راحتم دیگه اصن کسی نمیاد منو مسخره کنه ولی خب بعضی وقتا متاسفانه اون نگرانی ما از حرف مردم و مردم میخوان چی بگم و اینا باعث میشه که مارو مسخره کنن شاید واز این حرفا که اونم اصلا مهم نیس حتی یه درصد ولی وقتی ما انقدر قوی شدیم که دیگران تو ذهن ما بی معنی شدن و انگیزه هامون برای رسیدن به اهداف مون انگیزه های درستی بودن و تونستیم پایدار کنیم این دیدگاه رو به نظرم یه سطح عالی از عزت نفس هست این موضوع ، یا مثلاً موقعی که میخوام لباس بپوشم اونروز طرف بوتیکه گف که این رنگ و خیلیا میگن ضایعس و نمیدونم فلانه ،گفتم پس دقیقا همینو میخوام من نه که دوسش ندارم و میخوام بخاطر بی اهمیت نشون دادن حرف مردم بپوشم نه چون هم دوسش داشتم و هم اینکه به خودم یادآوری کنم که اصن حرف مردم مهم نیست ، یا مثال دیگه اونروز یه وسیله ای بود که باید با پلاستیک میبردم یه جایی و دنبال یه پلاستیک بودم که اون وسیله رو نشون نده و کمی گشتم تو خونه و یهو گفتم خب چرا نشون نده ؟؟؟به خاطر حرف مردم؟؟؟ گفتم آره دیگه دلیل دیگه ای نمیتونه داشته باشه ، و همونجا مچ ذهنمو گرفتم و دقیقا گذاشتم تو پلاستیکی که نشون بده و رفتم ، یا مثاله دیگه ، هر جا که ذهنم به هر دلیلی ضره ای میخواد مقاومت نشون بده به هر کس و هر موضوعی با خودم عهد بستم که همونجا درخواست کنم و یا انجام بدم اون کارو و یا نوع پوششم اون چیزی که حال میکنم میپوشم ، تو باشگاه به غیر روزایی که تمرین پا دارم بقیه روزا با دمپایی کار میکنم ، یا هندزفری 24ری تو گوشمه و سیمش اویزونه ازم و مهم نیست نظرکسی، یا پدرم یه پراید داره ماشاالله همیشه یه بیل پشت ماشین هست ،الان خندم گرفته دارم مینویسم براتون ، و هرجا نیاز بود حتی جاهایی که از نظر ملت لاکچرین با اون هرزگاهی میرم ، یا مثلاً یادمه کنسرت بابک جهانبخش بود تو بندر عباس سال 95بود تابستون ، یادمه با دمپایی رفتم کنسرت و تی شرتمم زیر بغلش پاره بود خخخخخ، البته نمیگم کاره خوبیه ها نه آدم همیشه باید به خودش ارزش بده و آراسته باشه منتهی خب من تو فست فود بودم با پسرخالم که عصری نیم ساعت مونده به تایم کنسرت اومد مغازه و منم دیگه از صب کار کرده بودم و زود هر چی دم دست بود پوشیدم و رفتم ،یادمه همه چقدر رسمی اومده بودن کراوات و ادکلن و نمیدونم از این کفشای مشکی که با کت شلوار میپوشن و اسمشونو بلد نیستم ، و منم بوی فلافل میدادم ،اما یادمه اصلا تو قیدو بند هیچی نبودم و لذت بردم از کنسرت ، و خداروشکر الان که مثالارو یادم میندازه میبینم خیلی خوب بودم تو این قضیه حتی قبل آشنایی با قانون و شاید بخاطره کارکردن تو شهرهای بزرگ و جواب دادن و برخورد با هزار جور آدم مختلف و سرویس دادن بهشونه ولی خب این چیزیه که باید همیشه روش کار کنیم ، و نکته بعدی اینکه استاد گفتن از امکاناتی که همین الان داریم کارو شروع کنیم و تکاملمونو طی کنیم و منتظر نباشیم که شرایط درست شه چون تا حرکت نکنیم هیچ شرایطی درست نمیشه ، و هیچ امام زمانی نمیاد تا زندگیه مارو درس کنه ، خیلی سادس کارکردن روی عزت نفس ، توی هر چیزی ذهن مقاومت کرد اون چیزو باید انجام بدیم و یا هرجا توی جمع یا اصلا هر جایی اگه راجب چیزی اطلاعات نداریم وانمود نکنیم که میدونیم و یا جوری نوشته بدیم که نام خفنیم نه اینم دقیقا ترس از حرفه کردکه که بگن عع بلد نیست یا اینجور چیزا ، خب به درک هرکی هرچی بگه اصن مهم نیست ،اونی که عزت نفس داره محکمه باصلابته و با صداقته و … و خیلی راحت شهامت اینو داره که بگه آقا من بلد نیستم یا اطلاعات ندارم راجبهش و اینه عزت نفس واقعی و یا خیلی کارهای دیگه و ترسهایی که باید بدونیم و ریشه یابی کنیم و حمله کنیم بهش ، یا مثلاً یادمه طرف خیلی دارا بود و شاید ماهی 5الی 6میلیارد از یه بیزنسش درمیاره و به یه نفر قول دادم و گفتم راجبه موضوعی که میخواد پرس و جو میکنم و اومدم پرس و جو کردم و اسم همین شخص پولدار و دادن بهم و گفتن اون بهتر میتونه راهنمایی کنه ، همونجا ذهنم گفت بیخیال بابا طرف ماهیnمیلیارد درآمد داره تو میخوای به خاطر قولی که به یکی دیگه دادی به خاطر یه موضوع ناچیز بری مزاحم این بشی؟؟؟ اصلا زنگ بزن دروغکی بگو پرس و جو کردم و خبری نشد ، دوباره همینجا گفتم ذهن عزیز مرسی که نجوا کردی و دقیقا بهم نشون دادی که باید اینکارو انجام بدم ،و واقعا به قول استاد مسیر درست رفتن شاید سخت باشه اما می ارزه به نتایجی که برات رقم میزنه و خلاصه آقا انقد تعهد داشتم رو این قضیه یادمه با یه احساسی و جوری محکم وارد محل کسبش شدم که به ولله این حس و داشتم که دوبرابره کل داراییش تو حسابمه و رفتم داخل با از یکی پرسیدم و سراغشو گرفتم گف نیس و نمیدونم،باز ذهنم گفتم خب کارتو انجام دادی برگرد گفتم نه ، دوباره رفتم تو رستورانش و گشتم تا پیداش کردم و ازش راجب اون مسأله سوال پرسیدم و جوابمو گرفتم و اومدم بیرون و واقعا به تمریناتی که استاد میدن ایمان دارم ،البته من محصولی تهیه نکردم و یا دوره عزت نفس و اینا ولی هر موقع از خدا میخوام رو یه موضوعی هدایت کنه که کار کنم دقیقا مثل یک دوره بهم الهام میکنه و هدایت میکنه تا تو اون مسیر قوی تر بشه باورهام و خیلی مثالای دیگه یا فوتبال چمن بزرگ که زمانی بازی کردم هیچکدوم از هم تیمی ها روشون نمیشد برن توپ بگیرن البته روشون نمیشد که خلاصه ترسهاییه که دارن دیگه که قبل بازی گرم کنیم و رفتم به راحتی توپ گرفتم از داورا و یا از تیم مقابل که میزبان بود ، و یک مثال از اعتماد به نفس و عزت نفس و نقشه انکار ناپذیرشون تو کسب موفقیت میزنم ، به من مربی زنگ زد و گف که یه هفته بعد بازی داریم با یه تیم دسته 3لیگ و گفتم حله و اونموقع سیگارم میکشیدم قشنگ یادمه حتی سیگار و قبل بازی کشیدم و رفتم اما اینا به کنار من چیزی که داشتم حتی تو یکی از هم تیمی هام ندیدم به غیره یکیشون و اونم خودباوری بود و اعتماد به نفسی بالایی که داشتم و انگیزه ولی خب فوتبال 11نفرس و یه تیم باید اتحاد داشته باشه نه دونفر و خلاصه بگم بهتون که یک ساعت تا تبریز شهر ما فاصله داره کوبیدیم رفتیم تبریز برا بازی و من زورم می اومد خلاصه وار بگم تمام نگرش تیم ما این بود که بریم ابرو مندانه ببازیم حداقل و من انقدر زورم میگرف دوس داشتم هم تیمی هامو از وسط بگیرم پاره کنم ، میگفتم بابا شما همش تو تمرینید ویژگیهاشونو بهشون میگفتم که تو شوتات اینطوریه یا پاسایی که تو میدی هیشکی نمیتونه بده و اینا ولی خب به قول استاد اونی که رو خودش کار نکرده من با یه ساعت حرف و صدساعت و یا صد سال حرف نمیتونم تغییرش بدم و خلاصه بعد کلی حرف زدن دیدم که اصن فایده نداره ،چون اینا فقط تو ذهنشون اینو باور کرده بودن که این تیم ماله لیگ و ما همت کنیم و کم گل بخوریم ، مثل مشکلی که تیم ایران داره و همشون فک میکنن تو جام جهانی تیم ها از یخ کهکشان دیگه ای اومدن و چقدر این اعتماد به نفس مهمه آخه ،حالا دم کیروش گرم این چند سالی که بود اعتماد به نفس داد به بازیکنا ، و آقا خلاصه که من با اینکه کلا یک ماه بود فوتبال از سرگرفته بودم از تمام اون هم تیمی هام بهتر عمل کردم که همش تمرین میکردن چون تو ذهنم این بود که اصن کسی جلو دار من نیست و بیشتر وحشی بودم که حریفم قویه و میتونم بیشتر از توانایی و پتانسیلم استفاده کنم و به والله قسم هافبک چپ بازی میکردم و یادمه انقد پوییدن که انگار من چندین ساله دارم بازی میکنم و اصن لب به سیگار و دود نزدم و یه توپ نتونستن ازم بگیرن بخدا جلو همونایی که میگفتن هافبک فلان و دفاع فلانه یه توپایی رد کردم که حتی نمیتونستن پا به پام استارت بزنن ، انقد که بهم برخورده بود و میخواستم ثابت کنم به هم تیمی هام که میشه و اونا تفاوتی با ما ندارن ، اونایی رو رد میکردم و دریبل میزدم و فرار میکردم که یارو فقط کارش فوتبال و هر روز تمرین بود چون من تو ذهنم نبود که من سیگاریم و چند ساله بازی نکردم و تازه یه ماهه دارم را میفتم نه تو ذهنم دقیقا این بود که حتی جنازمم بدون تمرین از اینا جلوتره ، شاید غرور باشه و انگیزه درستی نبود ولی خب بهم برخورده بود انقد که هم تیمی هام خودشونو باور نداشتن یعنی ناراحت نبودم ازشون تعریف میکنن ،از این کفری میشدم که اصن خودشونو هیچی حساب نمیکردن فقط به شوخی و طنز میگفتن کم بخوریم و از این حرفا و حتی با اینکه نیمه اول یک هیچ بردیم اما باوره که داره کارارو انجام میده و نیمه دوم 9یک باختیم و من اونجا فهمیدم که اعتماد به نفس یعنی چی و چه نقشی داره ، خدارو شکر با این فایل تونستم این مثالارو به خودم یادآوری کنم
سلام به همه
امشب به این فایل هدایت شدم
به یه دلیل….
من متولد 76 هستم…تحصیلاتم دیپلمه دانشگاه رفتم اما چون علاقه نداشتم رهاش کردم و هم چنین چند جای مختلف که اونا رو هم رها کردم.
که در حال حاضر فقط مدرک دیپلم دارم
امروز مطب دکتر بودم که افرادی رو دیدم که هم سن بودن و امروط با اشتیاق از مدراک دانشگاهی شون حرف میزدن و ازاینکه تونستن تو ازمون دکتری شرکت کنن صحبت میکردن.
در لحظه خیلی حالم گرفته شد و نجوای درونی اومد سراغم که فریده ببین تو اگه ادامه میدادی میتونستی تو جامعه سر بالا بیاری و به همه بگی که توهم دکتری داری یا فوق داری
اما الان به هیچ جا نرسیدی
باز با خودم تو مطب دکتر کلنجار رفتم که آقا جان من اصلن علاقه نداشتم به تحصیل تو دانشگاه چون از نظر شخصی من درس هایی نبود که باعث پیشرفت و توسعه فردیم بشه
اما نتونستم جلوی نجوا ها رو بگیرم چرا؟
چون این موضوع پاشنه آشیل و نقطه ضعف من منه
چون مادرم از بچگی میگفت دختر من درسش از همه بهتره و آدمی که تحصیلات بالا نداشته باشه حرف زدنش حرف مفته!
من این طور افکار توم ریشه زده
پس طبیعیه که وقتی یکی رو از لحاظ سواد بالا تر از خودم میبینم باید حالم بد بشه چون نقطه ضعفم شده
از مطب که اومدم یکم سطح انرژیم اومد پایین و فقط خوابیدم چون راهی به ذهنم نرسید بهترین گزینه خواب رو انتخاب کردم
از خواب که بیدار شدم یکم نجوای ذهنم کمتر شده بود اما به طور کامل برطرف نشده بود
نجواهایی از این جنس…دیدی به هیچ جا نرسیدی.دیدی باعث افتخار مامانت نشدی.دیدی تو جامعه مردم روت حساب نمیکنن
با اینکه دوره عزت نفس رو گوش دادم
اما با نشانه امروزم فهمیدم که بله چقد مونده که باید روی خودم و دوره کار کنم!
به قول استاد چیزی که پاشنه اشیله هیچ وقت ازبین نمیره ما دائم باید روش کار کنیم
بعد اومدم تو سایت نشانه رو زدم و این فایل اومد
ممنونم ازت خدا جون تو با این فایل بهم گفتی باید رو عزت نفست حالا حالا ها کار کنی و پاشنه اشیلت که حرف مردمه باید روش کار کنی چون من واقعا علاقه ای به تحصیل ندارم فقط برای حرف مردم دوست داشتم مدرک بگیرم
واقعا واقعا فهمیدم همه چیز از عزت نفسه تا عزت نفس بالا نره ادم به هیچ چیز نمیرسه.
خدایا ازت ممنونم منو تو یکی هستیم الله مهربان
استاد عزیز از شماهم بی نهایت سپاسگزارم
از همین امشبم استارت میزنم و دوباره دوره رو از اول گوش میدم با دقت 1000و تمریناتش رو با جون و دل انجام میدم این آخرین و تنها راه من برای خوشبختیه بالا بردن عزت نفس.
به نام خدای وهاب و رزاق و هدایت کننده ام
روز شمار تحول زندگی من روز هفتاد و هفتم از فصل سوم
سلام خدمت استاد عباسمنش جان و استاد شایسته ی عزیزم و دوستان همیشه همراه و هم فرکانسم
بریم سراغ نشانه های الهی امروزم
خدایا شکرت بابت حال خوبم
خدایا شکرت بابت سلامتیم
خدایا شکرت بابت اینکه امروز یه فرصت و عمر دوباره بهم دادی
خدایا شکرت بابت هر نفسی که میکشم
خدایا شکرت بابت ناهار و شام خوشمزه و رایگانی که خوردم و لذت بردم
خدایا شکرت بابت بستنی عروسکی خوشمزه ای که بابام خرید و خوردم و لذت بردم
خدایا شکرت بابت بربری تازه و خوشمزه ای که مامانم خرید
خدایا شکرت بابت ماست خوشمزه ای که پدرم خرید
خدایا شکرت بابت مشتری هایی که زنگ زدند
خدایا شکرت که یه مشتری زنگ زد و گفت 5 بسته میخوام من گفتم اگه تعداد بالا بخواین تخفیف داره و مشتری گفت 20 بسته میخوام و خرید کرد و 300 تومن دریافت کردم
خدایا شکرت بابت اینکه برای ناهار تره خوشمزه مادرم درست کرد خوردم و لذت بردم مادرم از طبیعت چیده بود تره ها رو کاملا رایگان خدایا شکرت بابت روزی های رایگانت
خداوند نعمت هاش رایگانه فقط کافیه ازش استفاده کنیم
خدایا شکرت بابت اینکه برای شام کباب کوبیده با ماست خوشمزه خوردم و لذت بردم
خدایا شکرت که یه تصمیمی که میخواستم عملی کنم ولی همش مقاومت داشتم و به تعویق مینداختم رو امروز انجام دادم اونم این بود که تمام کتابهای درسی و کنکوریمو جدا کردم که بفروشم چون دیگه هیچ لازمش ندارم به قول استاد و مریم جان تو سریال زندگی دربهشت حذف کن چیزای اضافه زندگیتو که منم عمل کردم به چند تا فروشنده زنگ زدم با یکیش که قیمت خوب گفت هماهنگ کردم که بیاد و کتابارو ببره
خدایا شکرت بابت اینکه یه مشتری که پودر زعفران رو پس داده بود و یه اتفاق به ظاهر نامناسب بود ولی من توی این اتفاق 160 تومن اضافه سود کردم خدایااااااشکرت
خدایا شکرت بابت اینکه رفتم بیرون و کلی زیبایی دیدم و تحسین کردم 6 تا ماشین گرون قیمت دیدم پشت ماشین سنگین نکته جالبش این بود که باهاش هم مسیر بودم و زمان زیادی جلوی چشام بود و کلی تحسین کردم این فراوانی نیست پس چیه
خدایا شکرت بابت اینکه هدایتی رفتم به یه پارک زیبا و قشنگ سمت بهشت فاطمه از کنارش رد شدم بعد گفتم خدایا از کدوم سمت برم برسم به خود پارک که خدا گفت برو و از اونجا دور بزن و بپیچ کوچه اولی و مستقیم برو و … که رسیدم به خود پارک و توی خود پارک ماشینم رو پارک کردم صدای موسیقی رو قطع کردم چشامو بستم فقط گوش سپردم به خوندن پرنده ها چقدر زیبا میخوندند خدایا شکرت
کلی سرسبزی و زیبایی و ساختمانهای در حال ساخت دیدم رفتم به کوچه های ناشناخته کاملا هدایتی خدایا شکرت
من یادمه وقتی قانون رو نمیدونستم از کوچه مدرسه فروزش با مامانم پیاده میرفتیم خونه دختر خالم اون درختایی که اونجا بود اون آرامش کوچه و پر رنگی برگ های درختان خیلی بهم حس خوبی داد حالا بعد از چند سال یه ایده اومد برو و اونجا رو ببین درحالیکه آدرس رو یادم رفته بود ولی من هدایتی رفتم و پیدا کردم و اون مدرسه و کوچه و درختان رو دیدم و تحسین کردم سپاسگزاری کردم خدایا شکرت
خدایا شکرت بابت لاستیک های جدید ماشینم که خیلی رانندگی باهاش راحت شده توی دست انداز هیچی نمیفهمم عالیه
خدایا شکرت بابت بارون قشنگی که بارید به قول خانم شایسته جان بارون و آفتاب باهم بودند خدایا شکرت بابت این همه فراوانی
و اما بریم سراغ آگاهی های این فایل قشنگ
ساختنِ عزت نفس در عمل
تحسین میکنم اون دختر خانمهایی که توی شهر تمپا داشتند میرقصیدند و فیلم میگرفتند
من یکم که عزت نفسم رو ساختم به رقص علاقه پیدا کردم و مربی آقا انتخاب کردم و تا الان دارم رقص آذربایجانی آموزش میبینم البته بخاطر باورهای محدود کنندم کم کلاسارو رفتم توی این چند سال ولی کلی رقص یادگرفتم
بعدش عضو یه گروهی شدم که کاملا متفاوت بود از سبک رقص من و من رفتم و تو عروسی ها دف نوازی کردم و رقصیدم و کلی هنر اجرا کردم البته گروهی جلوی اون همه آدم فارغ از نظر دیگران و درآمد کسب کردم
بعدش از اونحا بعد از دوسال اومدم بیرون
حالا تمرکزی رقص آذربایجانیمو ادامه میدم عضو گروهشون شدم و قراره که کلیپ بدیم بیرون یه رقص آذربایجانی دختر و پسر خدایا شکرت
هنوز هیچ درآمدی واسم نداره ولی جزئی از علائقمه میدونم اگه باورام درست بشه پول میاد به سمتم از این کار
میدونم که عزت نفسم خیلی پایینه ترسام زیاده خیلی باید روش کار کنم تا شجاعت و جسارت انجام کارای بزرگتری رو داشته باشم
تصمیم دارم دوره عزت نفس استاد رو بخرم عجله ای ندارم برای خریدنش میخوام وقتی آماده شدم بخرمش فعلا با فایلای رایگان کار میکنم که اصلا رایگان نیستند خیلی ارزشمندند
حرف مردم خیلی برامون مهمه و سعی می کنیم یه جوری عمل کنیم که کسی از دست ما ناراحت نشه یا خیلی خجالتی هستیم که خودمونو بروز بدیم یا خیلی میترسیم که مردم در مورد ما چه فکری کنن مثلا اون لباسو بپوشیم و اون حرکت رو انجام بدیم و….
پاشنه آشیل خیلیامون هست که باید رفعشون کنیم چون به ما خیلی ضربه میزنه
[عموی من که از پدرم کوچیکتره عید شد نیومد خونمون و انقدر برام مهمه همش تو ذهنم میچرخه چرا نیومد چقدر بی ادبه منم اگه جایی دیدمش سلام نمیدم بهش و حتما خانومش نمیذاره و … این از کمبود عزت نفسمه چون برام مهمه نظر عموم که در مورد ما چه فکری کرده نیومده و به خانومش قدرت میدم و شرک میورزم درحالیکه اگه عزت نفسم رو بسازم این نظر مردم و رفتن مردم از زندگیم به اندازه پشیزی تو زندگیم تاثیر نخواهد داشت
من با دوستم میرم بیرون ترسم اینه که کسی مارو نبینه اگه ببینه آبرومون میره این یعنی نظر مردم برام مهمه
در مورد خجالت من توی خیلی از مواقع آدم خجالتی هستم من انقدر عزت نفسم پایین بود تو کل دوران آمادگی که 6 سالم بود من با هیچ کدوم از معلم هام حرف نزدم به شدت خجالتی بودم به شدت مقاومت داشتم که حرف بزنم
اون خجالت یکم بهتر شده ولی توی برخورد با آدمای ناشناخته بازم خودشو نشون میده من خیلی نمیتونم ارتباط صمیمی با دیگران برقرار کنم که بخاطر عزت نفس پایینمه
در ارتباط با جنس مخالف مشکل دارم حتی بعضی پسرای فامیل
من میرم رقص استادم آقاست ولی اکثر مواقع حالت خجالتی به خودم میگیرم دخترا میان با عزت نفس میگن و میخندن ولی من خیلی کم حرف میزنم و فقط با خنده اونا میخندم این از عزت نفس پایینمه که باید خیلی روش کار کنم
البته خیلی بهتر شده حرفمو میتونم بزنم ولی احساساتم رو زیاد بروز نمیدم و درون گرام و در بعضی مواقع خجالتیم]
استاد میگه وقتی اومدم توی حوزه کاریم فهمیدم که من باید غلبه کنم بر ترسم از حرف مردم ترس از اینکه مردم در مورد من چ فکری میکنن و چه جوری قضاوتم میکنند
و باید من کار خودمو بکنم فارغ از اینکه مردم درمورد من چه فکری میکنند
کار سختی هم هست الانم نمیتونم بگم خیلی عالی شدم تو این زمینه ولی نسبت به قبل خیلی بهتر شدم ولی حالا حالا ها باید روی پاشنه های آشیلمون کار کنیم تا بهتر بشیم
هر کدوم از ما پاشنه آشیل یا نقاط ضعف اساسی داریم فکر نکن که این نقاط ضعف رو یه شبه میشه برطرف کرد اینا چیزاییه که خیلی بنیادینه تو وجود ما و همیشه تو کمین هست
ما باید هی روی خودمون کار کنیم فکر نکنیم دیگه خیلی خوب ِ خوب شدیم تموم شد و رفت
و باید ادامه بدیم روی خودمون کار کردن رو تا آخر عمرمون
چقدر قشنگ استاد جان عزت نفسشون رو در عمل ساختند و رفتن تو دلش و تمرین کردند
مثلا عزت نفسشون ضعف داشت و خجالت میکشیدند و حرف مردم براشون مهم بود
تصمیم گرفتند توی بازار و شلوغی فایل ضبط کنند که ترسشون از قضاوت و حرف مردم بریزه و احساس اینو نداشته باشند که وای مردن دارند نگام میکنند
این کار رو ادامه دادند استاد جان و عزت نفسشون ساخته شد و ترسشون ریخت
وقتی که آدم میره تو دل ترساش واقعا هیچ چیزی نیست که ترسناک باشه
استاد میگه سختم بود که اینکارو کنم اما تعهد داده بودم به خودم که آنچه را که باید تغییر بدم تو وجودم رو تغییر بدم و اینکارو انجام دادم
یعنی وقتی تو یه کاری رو انجام میدی، اون ترس ها هستند مهم اینه تو میری تو دل اون ترس و اون ترس رو میشکنی تو وجودت بعدش میبینی توهمی بیش نبوده
[البته من تو گروه رقص بودم و تنهایی اجرا نکردم تو مراسمایی که میرفتم و همش با گروه اجرا میکردم رقص و دف نوازی رو ولی تجربه اجرای تنهایی که تو عروسی ها و دورهمی های خودمون داشتم حتی با اینکه خوانندگیم خوب نیست توی جمع فامیلی خوانندگی کردم البته توی خیلی موارد عزت نفسم پایینه و باید کار کنم روش ،من قبلا خیلی مقاومت داشتم برم داخل یه مغازه ای الان یکم شکسته مقاومتم ولی کامل درست نشده]
خیلی مهمه که ما بدونیم چه ترسایی داریم حالا هر کسی توی حوزه کاری خودش و بریم تو دل ترسامون به صورت واقعی نه با حرف زدن
ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است
استاد درمورد تمرینی که به بچه ها تو دوره ارزشمند عزت نفس دادند صحبت میکنند که بچه ها تمرین آگهی بازرگانی رو انجام بدن و برن توی جمع غریبه و خودشونو تبلیغ کنند نکات مثبتشونو بگن
بعد از این تمرین یه آدم دیگه ای میشیم
اژن تمرین رو باید بارها و بارها انحام بدیم
استاد میگه دوره عزت نفس دوره فوق العاده ایه برای تغییر زندگی شما
عزت نفس پایه تمام موفقیت ها و خوشبختی هاست
استاد ببین چقدر متعهد بوده به انجام تمرین عزت نفسش حتی دوستش براش سخت بوده بمونه اونجا و فیلم بگیره انقدر ترس از قضاوت مردم داشته که استاد گفته اگه میخوای شما برو من باید اینکارو انجام بدم و شجاعتشون قابل تحسینه که موندن و تنهایی این کاررو انجام دادند و ادامه دادند چندین بار تا این ترسه کامل بریزه
برید تو دل ترساتون
تا شخصیتتون عوض نشه نتایج تغییر نمیکنه
استاد درمورد اون دخترای با عزت نفسی صحبت میکنند که با اندام های معمولی و امکانات معمولی و دوربین معمولی و خلاصه با امکانات ساده ای که داشتند فیلم میگرفتند
خیلی از ما یه سری ایده هایی داریم تو ذهنمون و میگیم مثلا میخوایم برقصیم و میگیم من باید اون لباس خاصه رو داشته باشم تا بتونم خوب برقصم
یا باید فلان دوربینه فلان دستگاهه باشه تا کار انجام بدم
یعنی خیلی از شما ها یک عالمه بهانه آوردید
برای عدم پیشرفت برای حرکت نکردن
تو باید از کمترین امکاناتی که در دسترسته کارو شروع کنی
نه اینکه بگی باید این باشه این باشه تا من شروع کنم کارو
یه وزنه برداری بوده تمرینشو با چوب و ظرف آب و بطری های پر آب انجام میداده از حداقل ترین امکانات از هیچ شروع کرده و شده قهرمان المپیک
چقدر ما بهانه میاریم میگیم اگه این باشه و من نیاز دارم به یه کامپیوتری با این امکانات با این مانیتور و با این اسپیکر و با این میز کار و صندلی حرفه ای کامپیوتر اگه اینا باشه من میتونم این کارو انجام بدم
[من میگم باید گوشیم آیفون باشه دوربین خوبی داشته باشم تا من مثلا یه کاری رو انجام بدم]
میخوایم نوازندگی کنیم میگیم باید فلان گیتار باشه
مثلا میخوایم فوتبال بازی کنیم میگیم باید زمین چمن فلان باشه و توپ چهل تیکه باید باشه
ولی اون آدماییکه تو زندگیشون به یه جایی رسیدند از همونجایی که بودند و از همون چیزی که داشتند از صفر کارو شروع کردند
وقتی جهان تعهد و اون حد از اشتیاق شما رو میبینه خداوند درهای بیشتری برا شما باز میکنه برای اینکه حرکت کنید و نتیجه بگیرید
تا وقتی دنبال بهونه هستید تا کاری رو انجام بدید به هیچ جایی نمیرسید
استاد میگه من تو شرایطی بزرگ شدم میتونستم هزاران بهونه بیارم که کارو شروع نکنم ولی از اونجایی که فهمیدم موفقیت وقتی برام اتفاق میفته که هیچ بهونه ای نیارم از صفر کلوین بدون بهونه کار رو شروع کردم کار کردم قدم برداشتم و جهان پاسخ قدمم رو داد
1.برید تو دل ترساتون
مخصوصا ترس از نگاه و قضاوت و حرف مردم اینکه مردم در مورد من چه فکری میکنند
2.شروع کنید و برید تو مسیر علائقتون و کار رو از همون جایی که هست شروع کنید نگید باید فلان ماشین و شرکت و مغازه و گوشی و … رو باید داشته باشم تا شروع کنم
مثلا بگی من باید یه دفتری یه مغازه ای داشته باشم بعد شروع کنم [دقیقا پاشنه آشیل من]من که نمیتونم از خونه شروع کنم
چطوره استیو جابز از گاراژ خونه شروع کرد ؟ چطوره هیلتون از خونه شروع کرد؟
و خیلی از بیزنس های موفق دیگه
هر بیزنس بزرگی که شما نگاه میکنی میبینی از امکانات کاملا محدود شروع کرده کارو
ایلان ماسک از هیچی از یه کامپیوتر و کدنویسی شروع کرده و بی نهایت مثال هست از هر جایی که هستی با هر امکاناتی که داری با تمام قدرت و اشتیاق قدم بردارید و بدونید که جهان تعهد و اشتیاق شما رو که میبینه درها رو برای شما باز میکنه
خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم
در پناه الله یکتا شاد وسالم وثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام با بی نهایت عشق به شما
77. هفتاد و هفتمین روز از روز شمار تحول زندگی من از این جعبه شگفتی خدا
چه جالب من اصلا نمیدونستم موضوع فایل اولش درمورد پاشنه آشیله شروع کردم به نوشتن گفتم بذار درمورد این موضوع حرف بزنم که چند روزه فهمیدم و ماجراهاش و کمک خدا
که همینجور پلی کردم گوش بدم رسیدم قسمت 2 . که بنویسم دیدم استاد گفت پاشنه آشیل ….
گفتم وای خدای من تو دقیقا داری چیکار میکنی عاشقتم ،داره منو تو راه تکاملم کمک میکنه
خدایا شکرت
از وقتی چند روزه پاشنه آشیلم رو که دو تا نقطه ضعفه پیدا کردم
1. قرض گرفتن از مادر و خانواده و فامیل نزدیک
2. عجول بودن به رسیدن به وسیله ای که دوست دارم بگیرم
خوشحالم که متوجه شدم و برای بهتر شدنم حرکت کردم و تعهد دادم
و ذهن داره چند روزه مقاومتاشو نشون میده ،چند باری گفتم چرا اینجوری مقاومت داره ؟؟
بعد یاد حرف استاد افتادم که اولش مقاومت میکنه ولی بعد به راحتی آروم میشه ذهن
من به کمک الله خوبم میتونم و میشه میدونم الله بزرگم حامی من هست
و خداست که کمکم میکنه میتونم چون خدای بزرگی دارم
من باید قدم بردارم و به خدا سپردم چگونگی ها رو
من چند روز پیش تعهد دادم
تعهد تعهد تعهد
من دختریم که عاشق تمرین و تغییرم و به خودم افتخار میکنم که تو این4 ماه تغییراتی فوق العاده نسبت به چند ماه پیشم داشتم پس از این به بعدشم میتونم
امروز صبح بیدار شدم گفتم خدایا چیکار کنم من پول ندارم برم ما بقی وسایلای کلاسمو بگیرم
هی ذهن هم داشت منو اذیت میکرد به خیالش
یهویی به دلم افتاد تو حسابت پول داری پول کلاس رنگ روغنت که شنبه واریز میکنی
یه مقدار از اون بردار برو بازار بگیر و بیا و مابقی کاراتو انجام بده و زود تموم بشه ببر به مغازه دار 50 جین جاکلیدی رو که کلا 2 میلیون و 700 میشه
شنبه پولش جور هست خیالت راحت
خلاصه من رفتم و گرفتم و برگشتم خونه
مهمون داشتیم از شهرستان
زن عموم که دید دارم کار میکنم گفت بیار امشب من جاکلیدیاشو وصل کنم تو هم باقی کاراشو زود انجام بده و فردا زود ببر تحویل بده به مغازه دار دیر نکن
بعد یه حرفی گفت
یاد حرف استاد افتادم
گفت که نباید تعلل کرد زود کاراتو تموم کن درسته دست نتهایی ولی تلاش کن زود تموم بشه
یاد حرف استاد افتادم که میگفت اگر میخواین متفاوت تر از بقیه باشید و تلاش کنید برای هدفتون و تو فایل انگیزه 3 میگفت که شبا دیر بخواب و صبحا زود بیدار شو
و هر ایده ای داره رو زود عملی کن
با هر آنچه که داری شروع کن
حرکت کن
من سعی و تلاشمو باعشق میکنم تا خدا باقی کاراشو انجام بده
وقتی زن عموم گفت بیار امشب من درست کنم انقدر تو دلم از خدا تشکر کردم گفتم میدونستی دست تنهام نذاشتی تنهایی کار کنم خیلی خوشحال شدم و گفتم باشه
خدای من کمکم کن تا مقاومت ذهنم رو برای پاشنه آشیل هام کنترل کنم و باورای قدرتمند کننده تکرار کنم
خدایا شکرت که با هر فایل روز شمار بهم میگی که طیبه حواسم بهت هست
قبل اومدن برای نوشتن رد پای روز شمار
گفتم خدا چی برای من لازمه
خدا برای من از گالری گوشیم که رندم یکی رو انتخاب میکنم دیدم فایل اصل و اساسی که صاحبان کسب و کار باید بدانند شروع کردم گوش بدم
تا هر آنچه که باید یاد بگیرم رو یاد بگیرم و عمل کنم
استاد عباسمنش جان ازتون سپاسگزارم ،خانم شایسته عزیز از شما هم بی نهایت سپاسگزارم ،همکارای پشت صحنه تون رو اسماشونو نمیدونم از اونا هم سپاسگزارم
عشق و شادی و سلامتی و ثروت و بهترین ها بی نهایت براتون باشه
سلام،
عزت نفس،
پایه تمام موفقیت ها،از قول استاد عباسمنش
قبلا که اصلا جمله عزت نفس رو درک نمیکردم،و از استاد میشنیدم که اقا عزت نفس پایه و اساس زندگی جدید منه،میگفتم بابا عزت نفس دیگه چیه،کد ثروت رو بده،
قافل از اینکه ثروتمند شدن،شالوده اصلیش عزت نقسِ،که یکی از ارکان مهم توحید،
جهان به کسی پاداش میده که به خودش احترام میزاره
عاشقتونم
شاد و ثروتمند باشید
خدایا هرآنچه که دارم ازآن توست وتو مالک وصاحب اختیار من هستی
سلام به استاد عزیزم وخانواده عباسمنشیم
روزشمارتحول زندگی من فایل 77
استاد عزیزم من خیلی دوست دارم دوره عزت نفس شمارو تهیه کنم چون اصلا عزت نفس ندارم..
من فایل اون دخترخانم هایی که توی اینستا گرام گذاشتید رو ندیدم اما واقعا تحسینشون میکنم چون واقعا عزت نفس واعتماد به نفس داشتن برای من جهاد اکبر میخاد من اصلا نمیتونم تو جمع درست صحبت کنم یعنی خجالت میکشم هرچند تواین مدت که با شما هستم خیلی بهتر شدم اما بازم بزرگترین پاشنه ی آشیل من عزت نفس نداشته ی منه..
من وقتی که میخام تو جمع حرف بزنم اصلا نمیتونم تو چشم طرف مقابلم نگاه کنم اگه دیگه طرفم آدم سن وسال داری باشه وبزرگتر از من باشه حتی زبونم هم میگیره موقع حرف زدن.. چه برسه به اینکه بخام تو جمع غریبه تمرین آگهی بازرگانی از خودم وتوانایی های خودم انجام بدم همین الان که دارم به این تمرین فکر میکنم نجواها داره میاد که حالا تو از خودت هم که تعریف بکنی مردم چی میگن تو بگی من چشمای قشنگی دارم من فلان استعداد هارو قد فلانی دارم مردم میخان چی بگن میگن خب حالا که چی.. حالا تو اینجوری هستی به ما چه ما باید چیکار کنیم وازاین جور نجواها اینقد اینا تو ذهنم میچرخه که اصلا سرخورده میشم.. اما خیلی شمارو تحسین میکنم که توی دبی توی این جمعیت دوربین گذاشتید ودارید حرف میزنید من اگه بودم از خجالت آب میشدم اصلا تمام حرفایی که قراربود بزنم یادم میرفت یا اونجایی که اون خانم اومد جلو دورببن وشما خیلی راحت بهش گفتید بره کنار واونم چقدر محترمانه پذبرفت واز حالتش مشخص بود که عذر خواهی هم کرد اگر برای من همچی موردی پیش بیاد به جای ابنکه بخام بهش بگم بره کنار. کلا جمع میکنم واز اونجا میرم.. من همین الان تو خلوت خودم بعضی وقتا از خودم عکس میگیرم صدبار باید عکسارو حذف کنم تا یه عکس خوب دربیاد…. اما میگم الان به نسبت قبل خیلی بهتر شدم اما بازم مقاومت زیادی داری با این تمرین..
تمرین دوم که گفتید باهمون چیزای اولیه که دارید کارتون رو شروع کنید من انجامش دادم اما اون نتیجه ای که میخاستم نگرفتم.. نمیدونم چه باورهایی بسازم که مشتری بیشتری سمتم بیاد ودرآمدم افزایش پیدا کنه باوجود اینکه الان تقریبا حدود سه ماهه دارم رو باورهای ثروتم کار میکنم.. اما نتیجه اونچنانی نمیگیرم اما ناامید هم نمیشم.. ولی خب بعضی وقتا دلسرد میشم اما بازم برمیگردم تو مدار خودم ومیگم صددرصد من باورهام نسبت به پول ایراد داره…
ان شاء الله که هرچه زودتر به نتیجه دلخواه درمورد ثروت برسم…
درپناه الله یکتا شادوپیروز و ثروتمند وسعادتمند دردنیاواخرت باشید
سلام استاد عزیز الان دوسالی هست که از اموزش های رایگان شما استفاده میکنم وهمیشه دنبال شرایطی میگشتم که بتونم کسب وکارم رو گشترش بدم اما همیشه به بعد موکول میکردم الان با دیدن این فایل متوجه شدم که کار رو باید با همین شرایط وهمین الان شروع کنم و اون شرایطی که من دنبالش هستم تا من حرکت نکنم وقدم اول رو بر ندارم قدم هایی بعدی بهم گفته نمیشود .خدا رو شاکرم که بعد از اینکه تعهد کردم که تغییر کنم واز خدا خواستم که مسیر هدایتم رو به من نشون بده این اتفاق در حال رخ دادن است ومن نشانه هارو دارم دریافت میکنم.استاد دیشب یه ایده برای کارم بهم الهام شد که با شرایط الانم متضاد بود وبه بوجه وامکاناتم نمیخورد که امروز صبح با دیدن این فایل متوجه شدم که نیاز به تعهد دارم وباید با توکل به خدا کارم رو از همین جایی که هستم استارت بزنم تا در مسیر رسیدن به اهدافم قرار بگیریم وبعد است که قدمهایی بعدی به ادم گفته میشه.ممنون استاد عزیز که این اگاهی ها رو به ما میدن
به نام خدای مهربان
موضوعی که امروز بهش هدایت شدم، ترس از حرف مردم یا مهم بودن حرف مردم، مسئله ای عمیق در وجود منه که خودم حدود یک هفته است که به صورت خیلی جدی متوجه آسیب هاش شدم و شروع کردم به کنار گذاشتنش.
من شخصیتم به گونه ای هست که سالهای سال تمام تلاشم این بود که تایید اطرافیانم رو به دست بیارم. تک تک کارهام به گونه ای بود که تمام جوانب رو در نظر میگرفتم که دیگران بگن: آفرین بهش، چه کار خوبی
همیشه مراقب بودم که کسی ازم ناراحت نشه و رضایت همه رو داشته باشم و این واقعا خیلیییی کار سخت و غیر ممکنی بود
کلی خودم رو اذیت میکردم که انسان مورد تایید دیگران باشم؛ بعد جالب اینجاست که این خیلی مسئله ناخود آگاه و پنهانی بود و من یجورایی بهش افتخار میکردم. یعنی با خودم میگفتم چقدر خوبه که اینقدر آدم با ملاحظه ای هستم و کار اشتباه نمیکنم؛ ولی این از روی شرک و ترس از حرف دیگران بود نه از روی انسان خوبی بودن. از نشونه هاش هم مثلا اینا بود که: خیلی میگفتم مردم چی میگن، فلانی چی میگه، الان میگن فلان، یا مثلا از تحسین دیگران بیش از اندازه خوشحال میشدم و با انتقادشون یا نصحیت دیگران خیلی اذیت میشدم. حتی برای خودمم سوال بود که مثلا الان فلانی گفت این کارت اشتباه بود، چرا اینقدررر ناراحت شدم؟! حالا چیزی نشده که. ولی از اونجا بود که فهمیدم ساختار های ذهنیم بسیار اشتباهه و من هرگز نباید دنبال حرف مردم باشم. توی این مدت که بوسیله فایل ها روی این موضوع کار کردم فهمیدم که بی اهمیت ترین چیز توی زندگی ما حرف مردمه؛ چون اونا کسایی نیستن که بتونن کمک ما کنن چون کوچکترین تاثیری در شرایط زندگی ما نداره. از یک طرف اصلا خیلی جا ها مردم به ما توجهی نمیکنن و هیچ فکری راجع بهمون نمیکنن که ما بخوایم نگران باشیم. از طرف دیگه اصلا فکر دیگران اهمیتی نداره
اگر من باور دارم که تنها قدرت جهان هستی فقط خداونده و فقط اونه که میتونه به من کمک کنه، من دیگه نگران نیستم که بقیه چی میگن راجع بهم چون طرز فکر دیگران کوچک ترین تاثیر مثبت یا منفی ای برای من نداره. آنچه که مهمه افکار و باور های منه و تمام
از وقتی که برای تغییر این ریشه معیوب قدم برداشتم، شاخه هاش رو تقریبا در تک تک رفتار هام دیدم و الان میفهمم چقدر رسوخ کرده تو وجودم
به قول استاد تا شخصیتمون عوض نشه نتایج عوض نمیشه
و خدا میدونه این توحیدی بودن چه احساس آرامشی رو در وجود ما ایجاد میکنه.
این مدت تصمیم به تهیه دوره عزت نفس گرفتم و دارم تمام تلاشم رو میکنم و به امید خدا امیدوارم به زودی بیام و درمورد نتایجم راجع به دوره عزت نفس بنویسم.
خدایا صدهزار مرتبه شکرت
به نام خداوند بخشاینده و مهربان
روز 77ام از روزشمار زیبای تحولم
من در صحبت کردن به زبان انگلیسی ترس زیادی دارم. همش فکر میکنم بد صحبت میکنم یا لهجه م به اندازه ی کافی خوب نیست.سال گذشته بر ترسم غلبه کردم و تصمیم گرفتم به کلاس بحث آزاد برم ولی از اونجایی که هنوز استرس زیادی داشتم از مسئول آموزشگاه خواستم که بدون امتحان تعیین سطح در این کلاس شرکت کنم. اونهام قبول کردن. دو خانم هم کلاسیم سطح پیشرفته رو تموم کرده بودن و من از اینکه از پس همچین کلاسی براومدم به خودم بالیدم. البته که اونها قویتر از من بودن ولی من هم کم نمی آوردم شاید هم تفاوتمون رو فقط خودم میفهمیدم.کلاسمون تعطیل شد. و بعد از حدود ده ماه با استاد جدید و شاگردان جدید دوباره شروع شد. در کلاس جدید متوجه شدم دو خانم هم کلاسیم مدرک آیلتس دارن. یعنی سطح کلاسمون بازهم بالاتر رفت و من باز هم از پسش براومدم. ایندفعه بهتر. الان خوشحالم که با بچه هایی به انگلیسی صحبت میکنم که بسیار ماهرن. ولی هنوزم که هنوزه این پاشنه ی آشیل هست و من از امتحان تعیین سطح زبان میترسم. از اینکه در یک مصاحبه به زبان انگلیسی شرکت کنم وحشت دارم. استاد بعد از دیدن این فایل شما و شنیدن صحبت هاتون در مورد تمرین عزت نفس و حرف مردم تصمیم گرفتم من هم این تمرین رو انجام بدم البته به شیوه ی خودم. دوازده روز به پایان کلاس انگلیسیم مونده. تصمیم گرفتم بعد این مدت حداقل به دو آموزشگاه زبان جدید برم و امتحان تعیین سطح بدم و بعدش نتیجه هر چی بود هیچ پولی ندم و ثبت نامی انجام ندم و اصلا هم حرفشون برام مهم نباشه. برای اینکه از خودم مطمئن شم که تحت تاثیر جو قرار نمیگیرم و تو اون آموزشگاه جدید ثبت نام نمیکنم تصمیم گرفتم قبلش تو آموزشگاه قبلیِ خودم برای ترم جدید ثبت نام کنم. دو هفته ی دیگه حتما میام اینجا و نتیجه ی تمرینم رو میگم. ممنونم استاد و خانم شایسته ی عزیزم. ممنونم بخاطر همه ی راهنمایی های عالی تون.🍀🍀🍀🍀🍀💖💖💖💖💖💖🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🌷🌷🌷🌷🌹🌹🌹
به نام خداوند مهربان
سلام به همگی عزیزانم
امروز روز 77ام این سفره شگفت انگیزه
خدایا شکرت بابت هدایت هات امروز درخواستم از خدا اول صب این بود که هدایت کن تا روی عزت نفسم درعمل کار کنم
واین هم یه فایل بی نظیر و هدایت به این واضحی ، نکات ارزنده ای توی فایل بود و تمرینات عالی که باید انجام داد ،من خودم همواره حواسم هست به افکارم در این زمینه ، وقتی میخوام کاری و انجام بدم و همینکه ذهنم گف مردم و فلان و فلان اون کار و دیگه باید انجامش بدم ،مثل لباس پوشیدن ، یا مثلاً تو باشگاه همه برنامه تمرینی روباگوشی نگا میکردن و من چون نمیخواستم گوشیمو ببرم تو باشگاه اینور اونور و حواسم باشه که کجا میزارم و اینا تصمیم گرفتم که برنامه تمرینی و بنویسم تو دفترچه کوچیک و نوشتم و و حتی میخوام یه نکته ای رو بگم اینجا فک میکنم به دردمون بخوره :اینکه وقتی مثلا من انقد به خودم ارزش قایلم انقد اعتماد به نفس دارم و پذیرفتس یه رفتاری از نظر من و باهاش راحتم دیگه اصن کسی نمیاد منو مسخره کنه ولی خب بعضی وقتا متاسفانه اون نگرانی ما از حرف مردم و مردم میخوان چی بگم و اینا باعث میشه که مارو مسخره کنن شاید واز این حرفا که اونم اصلا مهم نیس حتی یه درصد ولی وقتی ما انقدر قوی شدیم که دیگران تو ذهن ما بی معنی شدن و انگیزه هامون برای رسیدن به اهداف مون انگیزه های درستی بودن و تونستیم پایدار کنیم این دیدگاه رو به نظرم یه سطح عالی از عزت نفس هست این موضوع ، یا مثلاً موقعی که میخوام لباس بپوشم اونروز طرف بوتیکه گف که این رنگ و خیلیا میگن ضایعس و نمیدونم فلانه ،گفتم پس دقیقا همینو میخوام من نه که دوسش ندارم و میخوام بخاطر بی اهمیت نشون دادن حرف مردم بپوشم نه چون هم دوسش داشتم و هم اینکه به خودم یادآوری کنم که اصن حرف مردم مهم نیست ، یا مثال دیگه اونروز یه وسیله ای بود که باید با پلاستیک میبردم یه جایی و دنبال یه پلاستیک بودم که اون وسیله رو نشون نده و کمی گشتم تو خونه و یهو گفتم خب چرا نشون نده ؟؟؟به خاطر حرف مردم؟؟؟ گفتم آره دیگه دلیل دیگه ای نمیتونه داشته باشه ، و همونجا مچ ذهنمو گرفتم و دقیقا گذاشتم تو پلاستیکی که نشون بده و رفتم ، یا مثاله دیگه ، هر جا که ذهنم به هر دلیلی ضره ای میخواد مقاومت نشون بده به هر کس و هر موضوعی با خودم عهد بستم که همونجا درخواست کنم و یا انجام بدم اون کارو و یا نوع پوششم اون چیزی که حال میکنم میپوشم ، تو باشگاه به غیر روزایی که تمرین پا دارم بقیه روزا با دمپایی کار میکنم ، یا هندزفری 24ری تو گوشمه و سیمش اویزونه ازم و مهم نیست نظرکسی، یا پدرم یه پراید داره ماشاالله همیشه یه بیل پشت ماشین هست ،الان خندم گرفته دارم مینویسم براتون ، و هرجا نیاز بود حتی جاهایی که از نظر ملت لاکچرین با اون هرزگاهی میرم ، یا مثلاً یادمه کنسرت بابک جهانبخش بود تو بندر عباس سال 95بود تابستون ، یادمه با دمپایی رفتم کنسرت و تی شرتمم زیر بغلش پاره بود خخخخخ، البته نمیگم کاره خوبیه ها نه آدم همیشه باید به خودش ارزش بده و آراسته باشه منتهی خب من تو فست فود بودم با پسرخالم که عصری نیم ساعت مونده به تایم کنسرت اومد مغازه و منم دیگه از صب کار کرده بودم و زود هر چی دم دست بود پوشیدم و رفتم ،یادمه همه چقدر رسمی اومده بودن کراوات و ادکلن و نمیدونم از این کفشای مشکی که با کت شلوار میپوشن و اسمشونو بلد نیستم ، و منم بوی فلافل میدادم ،اما یادمه اصلا تو قیدو بند هیچی نبودم و لذت بردم از کنسرت ، و خداروشکر الان که مثالارو یادم میندازه میبینم خیلی خوب بودم تو این قضیه حتی قبل آشنایی با قانون و شاید بخاطره کارکردن تو شهرهای بزرگ و جواب دادن و برخورد با هزار جور آدم مختلف و سرویس دادن بهشونه ولی خب این چیزیه که باید همیشه روش کار کنیم ، و نکته بعدی اینکه استاد گفتن از امکاناتی که همین الان داریم کارو شروع کنیم و تکاملمونو طی کنیم و منتظر نباشیم که شرایط درست شه چون تا حرکت نکنیم هیچ شرایطی درست نمیشه ، و هیچ امام زمانی نمیاد تا زندگیه مارو درس کنه ، خیلی سادس کارکردن روی عزت نفس ، توی هر چیزی ذهن مقاومت کرد اون چیزو باید انجام بدیم و یا هرجا توی جمع یا اصلا هر جایی اگه راجب چیزی اطلاعات نداریم وانمود نکنیم که میدونیم و یا جوری نوشته بدیم که نام خفنیم نه اینم دقیقا ترس از حرفه کردکه که بگن عع بلد نیست یا اینجور چیزا ، خب به درک هرکی هرچی بگه اصن مهم نیست ،اونی که عزت نفس داره محکمه باصلابته و با صداقته و … و خیلی راحت شهامت اینو داره که بگه آقا من بلد نیستم یا اطلاعات ندارم راجبهش و اینه عزت نفس واقعی و یا خیلی کارهای دیگه و ترسهایی که باید بدونیم و ریشه یابی کنیم و حمله کنیم بهش ، یا مثلاً یادمه طرف خیلی دارا بود و شاید ماهی 5الی 6میلیارد از یه بیزنسش درمیاره و به یه نفر قول دادم و گفتم راجبه موضوعی که میخواد پرس و جو میکنم و اومدم پرس و جو کردم و اسم همین شخص پولدار و دادن بهم و گفتن اون بهتر میتونه راهنمایی کنه ، همونجا ذهنم گفت بیخیال بابا طرف ماهیnمیلیارد درآمد داره تو میخوای به خاطر قولی که به یکی دیگه دادی به خاطر یه موضوع ناچیز بری مزاحم این بشی؟؟؟ اصلا زنگ بزن دروغکی بگو پرس و جو کردم و خبری نشد ، دوباره همینجا گفتم ذهن عزیز مرسی که نجوا کردی و دقیقا بهم نشون دادی که باید اینکارو انجام بدم ،و واقعا به قول استاد مسیر درست رفتن شاید سخت باشه اما می ارزه به نتایجی که برات رقم میزنه و خلاصه آقا انقد تعهد داشتم رو این قضیه یادمه با یه احساسی و جوری محکم وارد محل کسبش شدم که به ولله این حس و داشتم که دوبرابره کل داراییش تو حسابمه و رفتم داخل با از یکی پرسیدم و سراغشو گرفتم گف نیس و نمیدونم،باز ذهنم گفتم خب کارتو انجام دادی برگرد گفتم نه ، دوباره رفتم تو رستورانش و گشتم تا پیداش کردم و ازش راجب اون مسأله سوال پرسیدم و جوابمو گرفتم و اومدم بیرون و واقعا به تمریناتی که استاد میدن ایمان دارم ،البته من محصولی تهیه نکردم و یا دوره عزت نفس و اینا ولی هر موقع از خدا میخوام رو یه موضوعی هدایت کنه که کار کنم دقیقا مثل یک دوره بهم الهام میکنه و هدایت میکنه تا تو اون مسیر قوی تر بشه باورهام و خیلی مثالای دیگه یا فوتبال چمن بزرگ که زمانی بازی کردم هیچکدوم از هم تیمی ها روشون نمیشد برن توپ بگیرن البته روشون نمیشد که خلاصه ترسهاییه که دارن دیگه که قبل بازی گرم کنیم و رفتم به راحتی توپ گرفتم از داورا و یا از تیم مقابل که میزبان بود ، و یک مثال از اعتماد به نفس و عزت نفس و نقشه انکار ناپذیرشون تو کسب موفقیت میزنم ، به من مربی زنگ زد و گف که یه هفته بعد بازی داریم با یه تیم دسته 3لیگ و گفتم حله و اونموقع سیگارم میکشیدم قشنگ یادمه حتی سیگار و قبل بازی کشیدم و رفتم اما اینا به کنار من چیزی که داشتم حتی تو یکی از هم تیمی هام ندیدم به غیره یکیشون و اونم خودباوری بود و اعتماد به نفسی بالایی که داشتم و انگیزه ولی خب فوتبال 11نفرس و یه تیم باید اتحاد داشته باشه نه دونفر و خلاصه بگم بهتون که یک ساعت تا تبریز شهر ما فاصله داره کوبیدیم رفتیم تبریز برا بازی و من زورم می اومد خلاصه وار بگم تمام نگرش تیم ما این بود که بریم ابرو مندانه ببازیم حداقل و من انقدر زورم میگرف دوس داشتم هم تیمی هامو از وسط بگیرم پاره کنم ، میگفتم بابا شما همش تو تمرینید ویژگیهاشونو بهشون میگفتم که تو شوتات اینطوریه یا پاسایی که تو میدی هیشکی نمیتونه بده و اینا ولی خب به قول استاد اونی که رو خودش کار نکرده من با یه ساعت حرف و صدساعت و یا صد سال حرف نمیتونم تغییرش بدم و خلاصه بعد کلی حرف زدن دیدم که اصن فایده نداره ،چون اینا فقط تو ذهنشون اینو باور کرده بودن که این تیم ماله لیگ و ما همت کنیم و کم گل بخوریم ، مثل مشکلی که تیم ایران داره و همشون فک میکنن تو جام جهانی تیم ها از یخ کهکشان دیگه ای اومدن و چقدر این اعتماد به نفس مهمه آخه ،حالا دم کیروش گرم این چند سالی که بود اعتماد به نفس داد به بازیکنا ، و آقا خلاصه که من با اینکه کلا یک ماه بود فوتبال از سرگرفته بودم از تمام اون هم تیمی هام بهتر عمل کردم که همش تمرین میکردن چون تو ذهنم این بود که اصن کسی جلو دار من نیست و بیشتر وحشی بودم که حریفم قویه و میتونم بیشتر از توانایی و پتانسیلم استفاده کنم و به والله قسم هافبک چپ بازی میکردم و یادمه انقد پوییدن که انگار من چندین ساله دارم بازی میکنم و اصن لب به سیگار و دود نزدم و یه توپ نتونستن ازم بگیرن بخدا جلو همونایی که میگفتن هافبک فلان و دفاع فلانه یه توپایی رد کردم که حتی نمیتونستن پا به پام استارت بزنن ، انقد که بهم برخورده بود و میخواستم ثابت کنم به هم تیمی هام که میشه و اونا تفاوتی با ما ندارن ، اونایی رو رد میکردم و دریبل میزدم و فرار میکردم که یارو فقط کارش فوتبال و هر روز تمرین بود چون من تو ذهنم نبود که من سیگاریم و چند ساله بازی نکردم و تازه یه ماهه دارم را میفتم نه تو ذهنم دقیقا این بود که حتی جنازمم بدون تمرین از اینا جلوتره ، شاید غرور باشه و انگیزه درستی نبود ولی خب بهم برخورده بود انقد که هم تیمی هام خودشونو باور نداشتن یعنی ناراحت نبودم ازشون تعریف میکنن ،از این کفری میشدم که اصن خودشونو هیچی حساب نمیکردن فقط به شوخی و طنز میگفتن کم بخوریم و از این حرفا و حتی با اینکه نیمه اول یک هیچ بردیم اما باوره که داره کارارو انجام میده و نیمه دوم 9یک باختیم و من اونجا فهمیدم که اعتماد به نفس یعنی چی و چه نقشی داره ، خدارو شکر با این فایل تونستم این مثالارو به خودم یادآوری کنم
مرسی که مطالعه کردین .
دوستون دارم .
به نام خدای آرزوهای من
سلام
روزشمار تحول زندگی : تعهد 77
باید بریم توی دل ترسهامون و حرکت کنیم و تا شخصیتمون عوض نشه نتایج هم ظاهر نمیشه
وقتی بریم توی دل ترسهامون میفهمیم ترسها و آنچه مارو میترسونه فقط توهمه
برای تقویت عزتنفس در آگهی تبلیغاتی ویژگیهای مثبت و نقاط قوت مونو مینویسیم و برای یک غریبه میگیم
بجای بهانه اوردن، با کمترین امکانات در دسترس کار رو شروع کنیم تا جهان هم با دیدن تعهدمون درهای جدید و بیشتری برامون باز کنه
خدایاشکرت برای این آگاهی
خدایاشکرت دوستت دارم