ساختنِ عزت نفس در عمل - صفحه 2

352 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    هادی گفته:
    مدت عضویت: 2006 روز

    سلام ستاد جان

    خیلی وقته کامنت نزاشتم ولی این فایل بسیار برام ارزش داشت و گفتم بیام با شما و دوستان یکم صحبت کنم چون این حرف ها رو فقط شما و همفرکانسی های عزیزم می فهمند.

    راجع به قسمت اول فایل که راجب حرف مردم صحبت کردید می خوام از تجربه خودم بگم.

    من علاقه زیادی به موسیقی و سبک هیپ هاپ دارم، خیلی هم دلم روشنه اما اینا چه ربطی به این موضوع داره؟ ربطش اینه که من هر وقت می خوام تمرینی کنم میام تو پارک ها و تکس ها رو یا تنها یا با دوستم می خونم. شاید از بقلم رد بشن و نگام کنند اما برام اونقدر مهم نیست چون از اون خوندنه خیلی بیشتر از حرف مردم لذت می برم. نیومدم بگم صدام بده یا تکس ضعیفی نوشتم، در کل که تمرینم تو پارک هاست البته به طوری که کسی اذیت نشه و لذت می برم.

    موضوع دیگه اینه که از همین امکاناتی که داریم استفاده کنیم. من خودم آهنگسازی می کنم و نیاز به سیستم دارم. اول که با لپ تاپ مامانم اهنگ می ساختم بعد مادرم گفت لپتاپ رو نیاز داره و من دیگه نمی تونم با اون کار کنم. بعد من رفتم PC رو درست کنم که مال 15 سال پیش بود و خیییییلی قدیمی بود. خلاصه درست نشد و خدا از یه طریق واقعا عجیب که فکرشم نمی کردم یه PC بهتر بهم داد. خدا رو شکر. الانشم PC خیلی خوبی دارم ولی بازم می خوام عوض کنم و بهترش کنم. منظور اینه که من تو یک سال با کم ترین امکانات کار کردم و الان یه امکانات بهتر نتیجه این تکاملیه که طی کردم.

    یه موضوع دیگه که دوست داشتم به شما بگم بحث مالی منه.

    من اول سال کامنت گذاشتم و گفتم تنها دارایی مالی که دارم 120 هزار تومانه و راجب خواسته هام صحبت کردم. استاد به من گفته بود که خدا کاری می کنه که از شرایطی که الان داری بتونی پول در بیاری. من تنها چیزی که یادم میومد نویسندگی بود اما با خودم می گفتم ومن که خیلی تو این کار خوب نیستم که بخوام برای کسی تدریس کنم و کلا این مهارت خیلی به من کمک نمی کنه. اینم بگم که تنها مهارت موجود الانم نویسندگی بود.

    شاید باورتون نشه ولی من همین ماه پیش 2 میلیون تومان از فریلنسری و تولید محتوایی پول در اوردم. نمی دونید از 120 هزار تومان به دو میلیون رسیدن برای من چقدر هیجان انگیزه. هدف من اینه که تا اردیبهشت 1401 ،30 میلیون پول در بیارم. الان دیگه دارم نتایج مالی رو هم می بینم. خدا رو شکر. خلاصه اینم نتایج من از این فایل که بهش نیاز داشتم واقعا. نیاز داشتم این موضوعات برام مرور بشه و بفهمم از کجا دارم به کجا می رسم.

    استاد مرسی از این که هستید. شاد باشید همگی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 112 رای:
    • -
      محمد فتحی گفته:
      مدت عضویت: 3815 روز

      Vay vay vay وای وای وای =-O

      چه هدایت هایی .. چه هدایت های ساده و اما مستمری ..

      چه نشانه ای ..

      درست از یکشنبه که باشه فقط یک هدف را انتخاب کردم که سعی کنم تمرکزی روش کار کنم و درست از وقتی که جدیدتم را در عمل نشان دادم ببین با توجه به داشته های الانم و هدفم به درست ترین و دقیق ترین کامنت هدایت شدم .. یوهووو

      خدایااا شکرت

      چقدر تحسینت میکنم هادی جان .. اگر مسیری را که طی کردی ادامه داده باشی چقدررر نتایجت بزرگتر شده ایول .. خداروشکر

      دوست دارم

      بهترین هااا را واست ارزو میکنم عزیز دلم چرا که لیاقتت بهترین هاااست اشرف جان ..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
      • -
        هادی گفته:
        مدت عضویت: 2006 روز

        من این دیدگاهم رو چند ماه پیش نوشتم. از اون روز تا به الان به خیییلی از تضاد ها برخورد کردم و از اون طرف هم به خیلی چیز های بزرگی دست پیدا کردم. الان زوده ک بخواد راجبش صحبت کنم ولی به تجربه و خواسته هایی رسیدم که هیچ وقت فکر نمی کردم تو این مدت زمان اتفاق بیوفته. راستش فعالیت هامم در سایت خیلی کم شده اما هنوز ک هنوزه کم و بیش به سایت سر میزنم تا این اگاهی ها رو فراموش نکنم. ایشالا در اول سال 1401 لیست خواسته هایی که به اون ها در سال 1400 رسیدم رو کامل بیان میکنم و هدف های سال اینده ام را هم شرح میدهم. و برای رسیدن اون روز خیلی مشتاقم چون حرف های بسیار زیادی برای گفتن دارم. حرفایی که شاید به درد خیلی ها بخوره. موفق باشی دوسته من

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
        • -
          سارا شکری امیدوار گفته:
          مدت عضویت: 848 روز

          سلام جناب هادی عزیز

          کامنتت رو خوندم و خیلی مشتاقم برامون کامنت کنید از اهدافتون که بهشون رسیدبن تا الان و اهدافی که برای اینده تون دارین

          انشالله که تا الان به موفقیتهای بزرگی رسیدین و الگوی خوبی باشین برای من و سایر دوستان

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    طاهره احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1902 روز

    سلام استاد عزیز

    ممنونم ازتون بابت این فایل فوق العاده .بسیار زیبا و آموزنده.خیلی منتظر هم چین فایلی به خصوص در رابطه با عزت نفس بودم .

    همانطور که گفتین خیلی خوبه که آدم از امکاناتی داره برای کار مورد علاقش با قدرت شروع کنه و بهانه گیری نکنه.

    اما من خیلی دوست دارم بدونم کار مورد علاقم چیه و در واقع رسالت واقعی من چیه و خیلی مشتاقم سریع تر بدونم و کشفش کنم و حتی گاهی اوقات ناراحت میشم از اینکه نمی دونم باید چیکار کنم.

    من دانشجو معلمم و واقعا حتی نمی دونم به معلمی هم علاقه دارم یا خیر توش حرفه ای بشم یا نه براش با جون و دل وقت بزارم یا نه.

    ممنون میشم راهنماییم کنید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      عصمت جعفری گفته:
      مدت عضویت: 1738 روز

      سلام عزیزم

      چقدر عالی که یه دوست همکار اینجا پیدا کردم😃😍

      منم دانشجو معلم رشته ی علوم اجتماعی هستم و سال دیگه، فارغ التحصیل میشم.

      یادمه ی بار استاد تو یکی از فایل هاشون گفتن ک تو هر حیطه ای میشه پول دراورد من اون موقع ب خودم گفتم ک خب من الان چ جوری میتونم پول دربیارم و این حرفو راستش باور نکردم

      بعدش هدایت شدم ب ی فایلی ک استاد درمورد الهامات الهی صحبت میکردن و میگفتن شما وقتی الهامات الهی رو میخواین دریافت کنین فقط باید گوش کنین و تسلیم باشین و انجام بدین و من این سوالو از خودم پرسیدم ک چ طوری پول دربیارم و یک سری ایده های خام ب ذهنم رسید دقیقا ب همون شکل ک استاد تو دوره قانون افرینش هم میگن ک الهامات الهی ب صورت یک سری ایده های خامه و خب باید تسلیم باشیم و هرچی بهمون الهام میشه رو قبول کنیم و انجامش بدیم. من همه اینارو انجام دادم و خدا بهم الهام کرد ک اقتصاد کنکور درس بدم و دارم کاراشو انجام میدمو سعی میکنم طبق حرف استاد عمل کنم و با همین امکانات الانم شروع کنم

      ما دانشجو معلمیم طاهره جان و این بیماری و مجازی بودن فضای اموزشی خیلی ب یادگیری بچه ها لطمه وارد کرده پیشنهاد میکنم هر رشته ای ک هستین مهارتاتونو تقویت کنین و بهترین خودتونو سعی کنین ارائه بدین و کلاس خصوصی بذارین از همین توانایی های الانتون استفاده کنین و پول دربیارین. این حرفارو استاد تو دوره قانون افرینش میزنن ک میگن از خودتون بپرسین چ طور میتونم از توانایی های الانم پول دربیارم و ایده هایی ک میاد رو بنویسین و شروع کنین. من هم دارم از این شرایط بیماری ب نفع خودم استفاده میکنم و ان شالله کلاس خصوصی رو میذارم

      موفق باشی همیشه عزیزم🌙❤

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        طاهره احمدی گفته:
        مدت عضویت: 1902 روز

        سلاام دوست عزیز

        منم خوش حال شدم از آشنایی تون.😍😍😍

        من رشتم آموزش ابتدایی هستش و اتفاقا منم سال دیگه ان شالله فارغ التحصیل میشم.

        آفرین کلاس خصوصی ایده ی خوبیه و اینکه حتی بنظرم کار با نرم افزار های مختلف که در رابطه با آموزش هم هست و یادگیری اونا می تونه مفید باشه.

        راستش فاطمه جان من خیلی به اینکه چطور میشه پیشرفت کرد و حتی اینکه کاری کنی جهان یک پله بره بالاتر و همیشه به خودم میگم اگه تو قدمی بر نداری ایده ای رو عملی نکنی جهان منتظر تو نمی مونه و یکی دیگه حتما پیدا میشه که این کارو بکنه …..

        یک ایده ای تقریبا پنج شش ماه پیش به ذهنم رسید که اینکه تو همین رشته ی خودم مهارت کسب کنم حالا چه مهارت محتوایی و یا فنی و آموزش و…بعد برا بچه ها که تمایل دارند با یک هزینه ای که پرداخت می کنند بهشون درس بدم و بتونن پیشرفت کنن.

        ولی خب این ایده رو عملی نکردم.

        من روستا زندگی میکنم و یک سری نجوا ها می یومد که تو روستا برا هم چین آموزش هایی هزینه نمی کنند و یا اینکه خانواده از سطح سواد بالایی برخوردار نیستند که متوجه این نوع آموزش باشند و….ویا اینکه حتی شاید خودم نتونم خوب عمل و آموزش خوبی ارایه بدم .خلاصه اینا باعث می شد من قفل شم و یک قدم حتی برندارم.

        ممنونم از راهنماییتون.خیلی عااالی بود.

        💖💝💖😘💝💖شاد و موفق باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    سجاد شریفیان گفته:
    مدت عضویت: 2308 روز

    سلام امیدوارم خوب و عالی باشید.

    من خودم تولید کننده محتوا هستم. سایت دارم. پیج دارم و آموزش انگلیسی میدم. تو پلتفرم‌های پر بازدید به هر دو زبان فارسی انگلیسی ویدئو میگیرم. من داخل اتاقم خیلی خوب و راحت ویدئو میگیرم و کارم رو انجام میدم و راحتم. ولی بیرون که میخوام ویدئو بگیرم اصلا ی جوری میشم. اون حس و حالتی که باید باشه رو ندارم. باید هم برای گسترش یوتوب ولاگ بگیرم و ولاگ گرفتن باید حتما بیرون باشی و توی جمع راحت باشی.

    همین امروز میخواستم بیرون استوری بگیرم اصلا مثل همیشه نشد و به خودم میگفتم خدایا ی آموزشی ببینم با اینکه هزارتا آموزش دیدم کلی نکته بلدم و تکنیک…

    جالب بود که پست امروز شما دقیقا در مورد همین بود که چطوری خودتون قبلا پا روی ترس گذاشتید و اون طرف ترس ها چه نتایج درخشانی منتظر ماست!

    مرسی خیلی عالی بود این که متعهد کنم خودم رو تا اینکه کار انجام بشه بهترین نکته این فایل بود. مرسی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  4. -
    مینو گفته:
    مدت عضویت: 1503 روز

    سلام به استاد عباسمنش عزیز

    استاد جان قبل هر چیزی که بخوام بنویسم دوست دارم این رو بهتون بگم که ماشاالله توی این فایل چقدر جذاب هستید خدا رو شکر برای این همه زیبایی که تو وجودتون گذاشته و چه حرفهای قشنگی از وجود نازنیتون گفته میشد

    در حالیکه به صحبت های همچون در و گرانبهاتون گوش میدادم هی ماشاالله ماشالله میگفتم خدا حفظتون کنه😍😍😍

    استاد جان واقعا یکی از مشکلات من تو زندگی همین توجه به حرف مردمه قبلا فکر میکردم من اینجوری نیستم و حرف مردم برام مهم نیست ولی با عضویت در سایت شما و بهره مندی از گفتار و افکار شما میبینم خیلی هم حرف مردم برام مهم بوده

    مثلا من هیچوقت از پوشیدن چادر و مقنعه خوشم نیومده ولی به این پوشش تن دادم و خجالت میکشیدم که این پوشش رو کنار بزارم

    دخترم بسیار باهوش و زرنگ بوده تو دوران تحصیل ولی اصلا علاقه ای به رشته های تاپ دانشگاهی نداشته و دوست داره جهانگردی کنه اون هم برای تفریح خودش نه تحقیق ولی میگفتم

    چون با استعداد هستی باید بری پزشکی یا دندانپزشکی در واقع یه چیزی پس ذهنم بوده که آشکارش نمیکردم و اون هم این بود که اگر بچه من رشته تاپی نخونه اقوام و بستگان میگن زرنگی بچه هاش الکی بوده

    یا خیلی وقتا به شوهرم به خاطر بعضی کاراش گیر میدم میگم زشته الان مردم در موردمون چی میگن

    مثلا به شوهرم میگم به صورت کلی خرید کن نه جزیی ، زشته مردم یه چیزکمی دستت ببینن

    یا اینکه بعضی وقتا که مهمون دعوت میکردم کلی خرج رو دست شوهرم میذاشتم میگفتم نکنه پشت سر در موردمون بد بگن که مثلا خسیس ان یا بلد نیستن چیز خوب بخرن

    البته یه جاهایی هم خوب بودم و آگاهانه به خودم و خانوادم گفتم که حرف مردم مهم نیست و کاری رو که دوست داشتم انجام دادم و لذتش رو چشیدم ولی به امید خدا از این به بعد در تمام کارهام هرگز به حرف مردم توجه نخواهم کرد و با آگاهی هایی که در این سایت بدست خواهم آورد آنچه را که تشخیص بدم درسته ( به یاری خدا ) همون رو انجام خواهم داد

    سپاسگزارتون هستم استاد عزیزم🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  5. -
    سیده فاطمه قالیبافان گفته:
    مدت عضویت: 1784 روز

    سلام استاد جون و خانم شایسته جون خیلی فایل فوق العاده ای بود ممنونم که بهمون اموزش میدید. من حتی در نوشتن کامنت عزت نفس ندارم همش فکر میکنم باید خیلی حرفای بزرگ داشته باشم برای گفتن تا کامنت با ارزشی باشه و برای تشکر خالی و فیدبک ساده ی اینکه چه قدر به دردم میخوره این اطلاعات نباید کامنت زد. در واقع خودمو گول میزدم چون میترسم شناخته بشم نمیدونم انگار جرم و جنایات مرتکب شده باشم همش نگرانم دیده بشم بهم بخندن..بشناسنم..سوژه بشم همش حواسم به اینه که انگار بیکارن مردم و حواسشون به منه… راستشو بخواید خیلی خیلی من راه دارم روی عزت نفس خودم کار کنم …اینم واسه غلبه بر ترس کامنت زدن هست.و البته مهم تر اینکه خیلی ازتون ممنونم استاد خیلی زندگی با شما و اموزه هاتون زیباتر راحت تر و صادقانه و رنگی تره…..ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  6. -
    سودا مختاری گفته:
    مدت عضویت: 1955 روز

    به نام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم به سادگی وزیبایی و عزتمندانه و به صورت کاملا طبیعی و بدیهی

    سلام به استاد عزیزم

    استاد اون فایلی که تو اینستا گرام گذاشتید فایل بسیار زیبا و تاثیر گذاریه من خودم بارها اون فایل رو دیدم و تحسینشون کردم به خاطر اینکه بسیار با اعتماد به نفس و بدون نگرانی از نظر دیگران داشتند کارشون رو انجام میدادند و از کمترین امکانات واقعا با هر انچه که داشتند حرکت کرده بودند و داشتند اون فایل رو ضبط میکردند

    استاد این مهم نبودن حرف مردم نگران نگاه و نظر و واکنش وعکس العمل و فکر مردم نبودن واقعا برای من هم یکی از پاشنه اشیلها بود که انصافا خیلی بهتر شدم اما همونطور که گفتید این پاشنه اشیل ها هیچ وقت به صورت کامل از ذهن ما پاک نمیشه و هر چقدر که بیشتر روش کار میکنیم میتونه کمتر وبهتر بشه

    این نگرانی که مردم در مورد اون نوع پوشش اون نوع رفتار و گفتار من چه نظر و فکری دارند همیشه تو ذهن من بوده و اون نگرانی یه جاهایی باعث شده من خجالت بکشم موذب بشم نتونم حرفم رو بگم ولی استاد من فکر میکنم من و دوستان دیگه ای که دوره ارزشمند عزت نفس رو خریدیم تا حدی که تونستیم با عمل به اون اگاهی ها و تمرینهای فوق العاده مهم اون از جمله تمرین اگهی بازرگانی عمل کنیم واقعا شخصیت جدیدی از خودمون ساختیم من که شخصا تمام اطرافیانم این تغییرات رو که تو عملکردهام داشتم رو دیدند و کاملا به این موضوع اذعان دارند که من تغییرات بزرگی رو تو خودم ایجاد کردم اما میتونم خیلی بهتر بشم هنوز تو یه سری از موقعیتهای جدید که افرادی رو تو ذهنم بت میکنم باز این پاشنه اشیل سرو کلش پیدا میشه یعنی نگران نظر اون افراد میشم و کاملا احساس میکنم که نه من باید بیشتر و همیشگی رو این موضوع کار کنم بارها به خودم میگم بابا مردم اصلا تو ذهنشون در مورد تو هیچ فکری نمیکنند الکی ذهن خوانی نکن و نگران و موذب نشو البته این جز نقاط ضعف اساسی هست که هیچ وقت به صورت کامل از بین نمیره و اصلا یه شبه به وجود نیومده که یک شبه هم بخواد از بین بره من باید سعی کنم تو این زمینه بیشتر رو خودم کار کنم و هربار بهتر وبهتر بشم

    این نقطه ضعف نگران حرف مردم بودن خیلی تو ذهن من بنیادین هست و هر از گاهی که فراموش میکنم کار کردن رو این موضوع رو تو موقعیتی قرار میگیرم که ترس و استرس به سراغم میاد ولی سریع از اینکه احساسم بد میشه میفهممم و قلبم بهم الارم میده که دارم از مسیر درست خارج میشم و سعی میکنم وقتی متوجه این مقاومت ذهنی شدم اتفاقا گفتم حالا که انقدر ذهنم مقاومت میکنه این یعنی باید حتما انجامش بدم برم تو دل اون ترس و اتفاقا بارها دیدم که چه کار راحتی بود ولی ذهنم چه نجواهایی رو میساخت که واقعا همش توهم بود

    استاد جان اون زمانی که رفتید تو دبی و وسط جمعیت تو بازار دبی با دوربین از خودتون فیلم گرفتید اون هم تنهایی واقعا تعهد شما رو برای تغییر اون پاشنه اشیل رو نشون میده و اینچین تعهدی و رفتن تو دل ترسها شما رو به این موفقیتهای بزرگ رسونده و این نتایج نتیجه عمل به اون اگاهی ها و رفتن تو دل ترسهاست و خداوند هم به این حد از شجاعت و جسارت پاداش میده من جدیدا هر کاری رو که ذهنم کمی براش مقاومت داره میفهمم که اتفاقا یعنی انجامش بده و بعد از انجام اون کار دیدم که چقدر نتیجه خوبی برام داشت و یه جورایی دست ذهنم رو خوندم و برعکس مقاومتش عمل کردم هرچقدر مقاومت بیشتر عملگرایی من برای انجام اون کار بیشتر شده

    استاد تمرین اگهی بازرگانی خیلی تمرین سختی هست و من فقط یه بار انجامش دادم ولی نیازه که بارها وبارها انجامش بدم تا تغییرات اساسی رخ بده واقعا دنیای انسان رو به دو قسمت قبل از انجام این تمرین وبعد از انجام این تمرین تقسیم میکنه این تمرین خیلی خجالتی بودن و نگران نظر دیگران بودن و ادمها رو برای خودت بت کردن و ذهن خوانی کردن که مردم الان در مورد من چه فکری میکند رو با تکرار این تمرین مهم تا حد زیادی میشه از بین برد و درهایی به روت باز میشه که پاداش رفتن تو دل ترسهات هست

    عزت نفس پایه و اساس موفقیت و خوشبختی هست و وقتی رو این دوره کار میکنم به طرز باور نکردنی جهان منو تو موقعیتهایی قرار میده که من باید اونجا نشون بدم که عزت نفسم و شخصیتم واقعا تغییر کرده یا نه فقط دارم حرفهای خوب میزنم خداوند در قران فرمودند که ما ایمان شمارو می ازماییم یعنی فقط تو حرف زدن نمیتونی بگی من تغییر کردم باید تو عملکردت نشون بدی جهان به حرفهای خوب تو پاداش نمیده به عملکرد تو که از ایمان و باور قلبی تو میاد پاداش میده

    استاد جان هربار که تو دل ترسهام رفتم واقعا دیدم که اون ترس چقدر توهمی بوده و چقدر ذهنم به اون ترس پروبال داده بود و اصلا اونجور که تو ذهنم ترسناک بود نبود و خیلی کار ساده وراحت پیش رفته فقط کافیه هربار این وضوع رو به خودم یاداور بشم وقتی که متعهدانه رو خودم کار میکنم و تو دل ترسهام میرم این تعهد رو وقتی جهان میبینه کار رو برام راحت و اسون میکنه

    موضوع بعدی کار رو با هر امکاناتی که تو اون لحظه داری شروع کن و به دنبال این نباش که همه المانها اماده و محیا باشه و بعد کار رو شروع کنی با هون امکانات و در همون زمان کار رو شروع کن و نخواه که همه چی در بهترین نوع خودش اماده باشه این فایل اخری که از اون خانمها گذاشتید کاملا نشون داد که چقدر امکانات ساده و اولیه ای داشتند و چقدر الگو از افراد موفق هست که با همون امکانات اولیه کار رو شروع کردن و هیچ بهانه ای رو اجازه ندادند که ذهنشون بیاره از جمله خود شما استاد جان که خیلی ساده بدون هیچ هزینه ای فقط با یه ایمان و تعهد وشوق و اشتیاق کارتون رو از دانشگاه بندرعباس شروع کردید و ادامه دادید تا این نتایج رو گرفتید جهان وقتی این تعهد و شور اشتیاق رو میبینه درهایی رو به روت باز میکنه که اصلا باورت نمیشه که این در باشه و اصلا باز شدنی هم باشه شکلش شکل دیوار بود ولی در بود و باز هم شد این کار رو جهان به راحتی برات انجام میده در صورتی که تو با همون امکاناتی که داری با ایمان با تعهد با اشتیاق ادامه بدی

    استاد اون مثالهایی که از قهرمانان طلای المپیک گفتید که با چه امکانات نا چیزی تونسته بودند اون نتایج رو در سطح جهانی رقم بزنند نشون میده که فقط جهان اون تعهد رو از تو میخواد و بقیه کارها رو خداوند خودش برات انجام میده کافیه که بهانه نیاری و با امکانات همون لحظت کار رو شروع کنی مثل شما استاد جان که با اون همه مشکلات و مسائلی که داشتید هیچ بهانه ای نیاوردید و تمام تلاش خودتون رو کردید و بهترین خودتون رو ارائه دادید ونتایج هم که گواه این پاداشی هست که جهان به شجاعت و جسارت و اون حد از تعهد و ایمان و ادامه دادنها به شما داده

    تا زمانی که به بهانه هایی که ذهن میاره بها بدیم و حرکت نکنیم رشد و پیشرفتی هم نیست و اون موقعیت عالی که ذهن میخواد هیچ وقت به وجود نمیاد فصل مشترک همه افراد موفق از جمله استیو جابز و ایلان ماسک و استاد عباس منش که نتایج پایدار وبزرگی رو رقم زدند شروع کردن کار با همون امکانات موجود ولی با تعهد و ایمان و باشور و اشتیاق بوده و جهان هم برای این حد از عملکردها و این حد از تعهد و اشتیاق محکوم به پاداش دادن هست

    استاد عزیزم سپاسگزارم که با عشق این فایل ارزشمند رو اماده کردید و به رایگان در اختیار ما گذاشتید عاااااشقتونم ❤❤❤

    خدایا عاشقتم که عاشقمی ❤❤ ❤ ❤ سِودا❤❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
    • -
      حمید امیری Maverick گفته:
      مدت عضویت: 1269 روز

      سلام و درود به شما خانم مختاری بزرگوار و ثروتمند.

      از درگاه جان جانان رب العالمین جان عزیز فراوانی نعمت ها و ثروت ها و شادکامی و سلامتی براتون درخواست میکنم، والله هو الغنی الحمید

      کمتر فایلی توی سایت پیدا میشه که کامنت شما تاپ امتیاز یا کامنت برگزیده نباشه ، درود به شما. قدردان تون هستم که اینقدر عالی روی خودتون کار میکنید، همیشه تحسینتون میکنم و از نظرات ارزشمندتون لذت میبرم. و قطعا جهان هستی بهترین نعمتها رو به شجاعان خواهد بخشید.

      توی کامنتتون یه جایی اشاره کرده بودین به شروع کردن با حداقل ها و هرآنچه در حال حاضر موجود هست. این مثالی که زدید که استاد عباس منش از دانشگاه بندرعباس کارش رو شروع کرده یه جرقه ای توی ذهنم زد. به خودم گفتم حمید تو از کجا میخوای شروع کنی. طرف از تهران و تبریز و اصفهان پا شده اومده عسلویه یه بیزینس موفق برای خودش ساخته(الهی صد هزار مرتبه شکر) تو که ده ساله اینجایی چیکار کردی؟ تو هم میتونی از همون ایستگاه آتش نشانی، از همون پالایشگاهی که هستی شروع کنی …

      ممنونم بابت این کلمات شما که زبان خداوند هستین برای آگاهی بخشیدن به بندگانش .

      اولین باری که این فایل رو دیدم وقتی استاد عباسمنش میگه عزت نفس یه کفه ترازو و بقیه عوامل یه کفه دیگه ، به لحاظ مفهوم جمله میدونستم چی میگن، ولی به لحاظ باور و جایگاه عزت نفس واقعاً با این جمله بیگانه بودم،گفتم‌ یعنی چی ؟ نمی‌فهمم. تا اینکه به خودم گفتم ببین استاد رفت توی یه جای شلوغ دوربین رو گذاشت و خودش تنهایی شروع کرد به فایل ضبط کردن ، منم تعهد میدم همین کارو انجام بدم. و انجامش دادم و دیدم همش ترس الکی بوده. البته همون لحظه تاثیرش رو شاید توی زندگیم ندیدم ولی از یه جایی به بعد متوجه شدم اصلا نگاه مردم برام مهم نیست. با نهایت احترام به مردم ولی مردم برام مهم نیستن. اینکه در مورد من چی فکر میکنن.(خودمم نمیدونم چطوری ، در آن واحد هم برام قابل احترام هستن، هم برام مهم نیست که به چی فکر میکنن ، ولی هر چی هست هدایت الهیه)

      امروز هوا بارونی بود. منم تصمیم گرفتم برم زیر بارون قدم بزنم. افرادی که محل کارشون توی عسلویه است عادت دارن همیشه عزت نفس خودشون رو پشت کلمه «مهندس» و «یونیفرم سفید با لوگو فلان شرکت» «کارت شناسایی آویزون به گردن»« کلاه ایمنی و بیسیم» و «استفاده از کلمات انگلیسی رایج در صنعت» بنا کنن.

      تو اینچنین فضای فکری، من یه تیپ اسپرت زدم و رفتم زیر بارون عین دانش آموزی که داره از دبستان برمیگرده، خیس خیس شدم. رفتم کنار ساحل پیاده روی و بعد از اینکه حسابی موش آب کشیده شدم برگشتم خوابگاه😂😂😂 گفتم میخوام صد سال کسی بهم نگه مهندس یا در مورد من قشنگ و گوگولی فکر نکنه. 😂😂😂

      بقول حافظ «تو پس پرده چه دانی که، که خوب است و که زشت».

      مهم اینه اون لحظه من میخوام به یاد کودکیم برم زیر بارون و لذت ببرم و تمام. اصلا چه اهمیتی داره کسی بهم نگاه کنه یا نکنه تا چه برسه به اینکه چی بخواد فکر کنه 😍😂

      «من وقتی شروع میکنم به نوشتن، کنترلش از دستم خارج میشه🤦😂»

      درود به شما بخاطر این کامنت ارزشمند تون خیلی نکات مثبت و عالی داشت برام. ممنونم که اینقدر عالی روی خودتون کار کردین.

      در پناه جان جانان رب العالمین جان عزیز همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      فاطمه گندمکار گفته:
      مدت عضویت: 1864 روز

      سلام دوست عزیزم.

      توی کامنتتون اشاره کردید که گاهی بعضی افراد و تو ذهنتون بزرگ میکنید برا همین نگران نظرات اونا میشید.

      ممنونم بابت این موضوع .من متوجه شدم که حرف بچه های دانشگاه برام مهمه و دوست دارن از نظر هم مورد تایید و محبوب باشم.اما هیچوقت به این موضوع فکر نکرده بودم که من دارم شرک میورزم و قدرت و میدم دست اونا/

      اونا کین مگه؟یه سری انسان که اومدن دانشگاه مثل من کسب علم کنن و هیچ اهمیتی نداره نظر اونا راجب من چیه من دارم مسیر خودمو طی میکنم و این چیزیه که مهمه.

      در ضمن رمز محبوبیت این نیست که مطابق نظر همه رفتار کنی رمز محبوبیت اینه که عاشق خودت باشی و با خودت در صلح باشی.با خداوند رابطه خوبی داشته باشی و به نکات مثبت افراد توجه کنی و راجبشون حرف بزنی….

      من تا قبل از اینکه بیام دانشگاه فکر میکردم نظر مردم برام مهم نیست اما وقتی رفتم بین همسن و سالام دیدم نه. نظر افراد برام مهمه مخصوصا پسرا و اتفاقا از اون پاشنه اشیل های خیلی چغره که تا روش کار نمیکنم سر و کلش پیدا میشه و با احساس خوبم بازی میکنه و جون عزت نفسم و میگیره.

      من فکر میکنم دلیل این اهمیت حرف بچه های کلاس برمیگرده به دوران کودکی که همیشه دوست داشتم محبوب باشم اما عزت نفس نداشتم و خیلی ها با من خوب نبودن/برا همین عین یه عقده شده برام که برای یک بارم که شده تو مقطع تحصیلیم ادم محبوبی باشم و رابطه خوبی با همه داشته باشم .که الیته الان که بهش فکر میکنم رویای غلطیه. یعنی تا یه حدی عادیه که همه دوست دارن دوست داشته بشن ولی مال من دیگه غیر طبیعیه و روش حساس شدم.باید روش کار کنم و اینقدر برام مهم نباشه نظر همکلاسی ها

      ممنونم بابت کامنت باارزشتون سودا جان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    الیاس زندیه گفته:
    مدت عضویت: 1667 روز

    –نتیجه متفاوت با دیگران نیازمند عملکردی متفاوت است–

    پاشنه های آشیل همیشه نیازمند کار کردن برای بهتر شدن هستند

    برید توی دل ترس ها این تنها راهیه که بتونید بر اونها غلبه کنید

    استاد وقتی داشتید درباره حرف مردم صحبت می کردید یاد یه مثال افتادم که می گفت:

    وقتی جوان بودم خیلی حرف مردم برام مهم بود

    به میان سالی که رسیدم تلاش کردم تا به حرف مردم اهمیت ندم

    و قتی پیر شدم متوجه فهمیدم اصلا کسی درمورد من فکر نمی‌کرد!!!

    خیلی اون نکته لایو یوتوب ناب بود که به لحظه مرگ فکر کنیم

    اونموقع آیا اصلا مهمه که درباره ما چی فکر می کردن یا تنها حسرت می خوریم برای فرصتی که داشتیم تا بریم اونجور که دوست داریم زندگی کنیم و در نهایت به قول قرآن کسانی که کافر شدند جاهل بودند!!

    یعنی چی ؟

    منظورش چیه

    چی رو اگر می دونستند اینجوری نمی شد

    بنظرم اهمیت این لحظه زندگی همین الان این نفسی که به یه مو بنده کی

    به قول استاد هر لحظه ما ممکنه بمیریم

    راهی که ببینی الان باید چی کار کنی چیه؟

    چشمانت را ببند و فکر کن که دیگه تایم زندگی تمومه و تو دیگه هیچ دسترسی ای به دنیا نداری

    چه حسرتی می خوری ؟

    دوست داشتی چی کار کنی؟

    آیا واقعا اون ترسها اهمیت دارن یا ؟

    و بله دوستان این مطالب برای فایل قبلی سایت بود که خداوند به چه قدرتی هدایت می کنه تا مطالب مکمل هم باشن

    استاد در این فایل دو موضوع رو برای انجام دادن اقدامات اساسی به به چالش کشیدند

    ۱.حرف مردم

    ۲.امکانات محدود

    فکر کنیم که آقا جان امروز تنها فرصت زنده بودن هست

    همین لحظه رو جوری ازش استفاده می کردم که نگو

    مثل همون ۱۵ دقیقه آخر استخر

    می رفتم وسط بازار به مردم آگهی بازرگانی رو ارائه می کردم

    خانوادم رو در آغوش می گرفتم و بهشون ابراز احساسات می کردم

    زنگ می زدم به دوستام و کلی از صحبت باهاشون لذت می بردم

    ۵ صبح بیدار می شدم تا آخرین همنشینی ها رو با خدا تو خلوت انجام بدم و بیشترین تایم زنده بودن رو داشته باشم

    می رفتم بیرون و طلوع خورشید رو میدیدم تو خیابون وقتی می رفتم تموم زیبایی ها آسمون صاف و آبی درختای سبز هوای خوب آدم های فوق العاده ماشین های زیبا و همه و همه رو تحسین می کردم

    بلند می شدم می رفتم پارک پیش خونمون و با گروهی که ورزش می کردند وسط پارک و من ترس داشتم بی دلیل منم ورزش می کردم

    می رفتم تو دنیای رهبری و کسب و کار و شروع می کردم دیگه اصلا مهم نیست که من هیچی نمی دونم یا تازه کارم می رفتم تو دل همه اونها

    توهم اینکه اگر اون اتفاق بیفته من خوشحالم یا به لذت می رم رو می نداختم بیرون و اکنون رو بهترین و مهمترین لحظه زندگیم اطلاق می کردم

    تفریح می کردم شادی می کردم خودمو به هیچ عنوان نمی گرفتم و با همه شوخی می کردم و احساساتم رو با تمام وجود منتقل می کردم

    اصلا وقتم رو پای سیاست و اخبار و رسانه ها طلف نمی کردم

    هر موقع ذهنم میگف نمی تونی دیره یا سخته یا موقعیت تو یا توانایی هات محدوده یکی می زدم تو گوشش تا دفعه دیگه این چرت و پرت و تحویل من نده

    بیشتر با خدا همنشین می شدم و از نور رحمتش به قول استاد طلبکارانه می بردم و خودم رو به هیچ کسی محدود نمی کردم

    من اختیار دارم که کاری رو انجام بدم که دوست دارم و این اختیار رو خداوند به من داده حالا خودم با چه حقی اجازه دارم محدود بشم؟

    بیشتر شکر گزاری می کردم تو زندگیم در هر جنبه ای

    چقدر زیباست من سال هستم دوستای خوبی دارم خانوادم عالیه جوونم پر انرژی ام استعداد دارم یه استاد فوق العاده دارم و تایم دارم تایممم و این مهمه همچی داشته باشی بدون زمان هیچی نداری

    موقع همنشینی ها و مهمونی ها فقط از بودن در کنار دوستام لذت می بردم شکرگزاری میکردم ذوق می کردم شوق می کردم هیچ وقت بزرگ نمی شدم و هر روز رشد می کردم یاد می گرفتم بهتر می شدم اما بچگی می کردم

    موقع غذا خورن کلی شکر گزاری نکردم برای این نعمت برای این گسترش و موقع دیدن هر نعمتی دست هرکسی با تموم وجود ذوق می کردم از اینهمه گسترش

    نه برای اینکه بیشتر بگیرم ها حواسمون باشه فقط یه روز زندم ولی همین امروز همین لحظه هیچ تاثیری در آینده نداشته باشه بخدا مهم نیست اما قطعا پر انرژی با انگیزی با حال خوب توجه مثبت و دیدگاه درست فراتر از ترس زندگی می کردم جون اینجوری واقعا احساس می کنم زندم و با تمام وجود موفقیت و موفق ها رو ستایش می کردم خدایا شکرت

    سعی می‌کردم تو هر چیزی الله رو لمس کنم

    میرفتم دنبال علایقم و اصلا برام مهم نبود که تهش چی میشه

    هرچی که داشتم و نداشتم رو نقد می کردم و میرفتم مسافرت کشور های دیگه رو می دیدم و از مکان ها و جاذبه های متنوع لذت می بردم

    هیچ چیزی رو تحمل نمی کردم و به چیزی کمتر از بهترین قانع نمی شدم

    آرزوهام رو گردگیری می کردم و می چسبیدم بهشون

    من هنوز زندم یعنی شایستگی این رو داشتم که باشم و به هر آنچه دلم می خواد برسم

    هیچ وقت یه گوسفند آرزو نمی کنه که ای کاش بزرگترین رهبر دنیا باشم !!

    اصلا کینه و دشمنی کیلو چنده

    قلب من خیلی با ارزش تر از اونه که اینا توش جابشن دل رحم می شدم مهربون همه رو دوست داشتم همه هر مسئله ای بود فراموش می کردم

    حالا می فهمم چی می گفت اون نویسنده

    ای کاش حقیقت در چشمان تو باشد نه در آنچه می نگری

    از طبیعت بیشتر لذت می بردم و بیشتر تحسین می کردم زیبایی ها رو

    هیچ وقت لذت بردن رو به تعویق نمی انداختم

    و کلا

    رها می شدم در آغوش خدا

    رهایی

    من از خودم هیچی ندارم و خدایا مثل یه بچه فقط به خودت پناه می برم می پرم تو بغلت حتی گریه می کنم خیلی لذت بخشه با هیچکی بحث نمی کنم و اصلا انگار دنیا با ارزش تر از اونه که حتی یه لحظه هم فکری کنیم که ناراحتتون کنه نه مهمه که چی بوده و چی میشه یا چی فکر می کنن درباره من

    دیدگاه خودم و اون عشق تونم به خودم و مهربانی الله در جای جای زندگی

    با خدا نمی گم خودت رو به من نشون بده بلکه می گردم و نشونه هاش رو می بینم .

    سختی دیگه معنایی نداره همچی لذت بخشه و من فقط می خوام بیشتر داخلش غرق بشم

    آگاهی هام رو افزایش می دادم و در جا عمل می کردم حتی یه لحظه یا شک نمی کردم خودم رو رشد می دادم تغییر می کردم و دیدگاهم رو به زندگی بهتر و بهتر می کردم

    سیمان ها مغزم رو می شکنم چون من اومدم که بهترین زندگی رو داشته باشم همینی که هستم و نمی خوام بمیرم و ببینم تنها مانع من و آرزوهام من بودم

    عاشقتونم

    خودم رو تحت تاثیر گذاشت امیدوارم برای شما هم

    😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😳

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
    • -
      امیر بهاری گفته:
      مدت عضویت: 2252 روز

      سلام دوست همفرکانسی انجه که از دل براید لاجرم به دل نشیند واقعا با احساسی زیبا و حس رهایی که پشتش این نوشته ها بود به دلم نشست و واون جا که گفته یودین فک کنم انروز اخرین روز زندگیمه وهمچنین شکر گزاری بابت داشته هامون دوستان خانواده و شغل فعلیمون،لذت بردم از خوندنش شاد وموفق باشی همیشه❤️❤️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    مریم قنبری گفته:
    مدت عضویت: 3125 روز

    سلام به استاد عزیرز و خانم شایسته

    اول همه تشکر کنم ازتون بابت اینکه وقت میزارید و برای ما این کلیپ های بسیار زیبا و انگیزشی میسازید.

    استاد بهترین دستاوردی که کرونا برای من فراهم کرد سوق دادن من به سمت شما بود من قبلا هم عضو بودم ولی کلیپارو دنبال نمیکردم ولی بعد این اتفاق جهانی باعث شد من توی فرکانس شما قرار بگیرم و مشکلات شخصیتی خودمو بشناسم و الان حالم بهتر باشه. از جمله همین اعتماد بنفس. من هم بنای زندگیم شده بود حرف مردم که کی چی میگه اگه فلان کارو بکنم مردم چی میگن حتی رشته تحصیلیمم جوری انتخاب کردم که جلوی مردم خوب جلوه بده. ولی بعد از گذشت این همه وقت به این پی بردم که چه اشتباه بززرگی کردم ولی خوشحالم که فهمیدم تو این مدت روی خودم کار کردم و الان اهمیتی برای حرف مردم ندارم علاقه مندی های خودمو دنبال میکنم مثلا من کارهای هنری مثل بافتنی رو دوست دارم یا کار با نرم افزار ها یا زبان انگلیسی یاد گرفتن از وقتی پیروی دل خودم شدم حس خوبی دارم و جالب اینکه از وقتی توجهم به نکات مثبته همه جا پشت هم کار های راه میوفته.استاد این جذب من شده شوخی دست دوستام هر موقع درمورد یکی صحبت میکنم یا زنگ میزنه بهمون یا سر راهمون پیداش میشه و دوستام همیشه شوخی میکنن باهام که شاید ماه میخایم پشت یکی غیبت کنیم مارو لو میدی:))))

    استاد خیلی دلمون واسه داستانای پارادایس مرغ و خروسا تنگ شده لطفا بیشتر فیلم بزارید چخبر از بوقلمونتون؟ هنوز شغل نظارت رو ادامه داده؟راسی استاد اگه این طرح ملی شدن اینترنت اجرا بشه ما به سایت شما دسترسی داریم؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    حسین رجب پور گفته:
    مدت عضویت: 1969 روز

    بنام الله که تنها روزی دهنده و نجات دهنده اوست

    سلام ب استاد عزیزم خانم شایسته عزیزو بچه ها

    واقعا قدرت میخواد ….قدرت …قدرت ….

    ب معنای تمام کلمه این کاری که استاد انجام داد قدرت میخواد ….

    ولی قدرت از عمل میاد ….باید عمل کنی …..میتونه این عمل یک تلاش ذهنی مستمر باشه که در نهایت ب فیزیک منجر بشه اما هر چی هست باید عمل بشه

    اعتقاد دارم که آگاهی میتونه خیلی اعتماد ب نفس رو بالا ببره …

    هیچ ربطی ب سواد و بیسوادی هم نداره …من یه دوستی دارم که تا کلاس پنجم ابتدایی خونده اما اینقدر قشنگ و مسلط توی جمع سخنرانی میکنه…

    اینقدر این ادم ریلکس هست ( حالا نه مطالب علمی راجع ب مسائل معمولی ) همون مطالب معمولی رو هم خیلی ها نمیتونن توی یه جمعیت عنوان کنن

    بقول استاد بعضی موقع ها اونقدر فشار نگاه های ادما روی ادم سنگینی میکنه ..اینقدر استرس وارد میکنه که ادم بعضی موقع ها کلا حافظه اش هنگ میکنه و هیچی یادش نمیاد ….

    ترس ذهن ادمی رو فلج میکنه …

    دقیقا مثل جلسه امتحان .. دانش اموز یا دانشجو پاسخ همه سوالات رو بلده ولی استرس باعث پاک شدن موقتی حافظه انسان میشه ولی به محض بیرون اومدن از فضای جلسه امتحان همه چی دوباره یادش میاد

    .نگاه آدما انرژی خاص خودش رو داره که اگه روی خودت کار نکرده باشی و از اعتماد ب نفس پایینی برخوردار باشی براحتی ب ادم منتقل میشه و فشار اون سنگینی نگاه رو حس میکنی ……

    داشتم ب این فکر میکردم که اگه ادما برای یه عده حیون مثلا سگ و گربه یا مرغ و خروس سخنرانی کنن استرس میگیرند ..؟!

    یا مثلا فشار نگاههای سگ و گربه و مرغ و خروسا اذیتشون میکنه ….؟

    چه عاملی باعث میشه که مغز فرمانده بدن برای اعضای بدن چنین فرمانی صادر میکنه …؟

    چرا مغز در چنین مواقعی چنین تصمیمی میگیره ….؟

    ایا این ترس ریشه در گذشتگان و اجداد ما داره …؟

    واقعا چه اتفاقی می افته که انسان جلوی ادما که سخنرانی میکنه اونقدر استرس میگیره که دست و پاش میلرزه ….یا طوریکه حافظه اش پاک میشه و حتی از ترس ماهیچه های لب و دهن از کار می افتن حتی نمیتونه دو کلام حرف بزنه …؟

    مهم اینه که چقدر روی خودت کار کردی و حلقه ی ایجاد شده از اعتماد ب نفست چقدر قدرت تحمل نگاه ادما رو داره …

    باید انقدر روی خودت کار کرده باشی که هاله انرژی ایجاد شده دور خودت انقدر قوی باشه اگر ۱۰هزار نفر هم نگات کنن تاثیری روت نذاره …این نیاز ب تمرین مستمر داره اونقدر تمرین کنی که عادت بشه برات …

    جهان بازتابی از باورهای ماست ….

    محدودیت فقط در ذهن ماست که معنا پیدا میکنه …ذهن ما همان محدودیتیست که ما برای ان در نظر میگیریم …

    همه چی در ذهن و باورهای ماست اگر فکر کنیم که میتونیم پس میتونیم اگر فکر کنیم که نمیتونیم پس نمیتونیم

    قدم اول : باور کردنه ….

    قدم دوم : عمل کردنه ….

    قدم سوم : تکرار و عادت سازی

    مثل استاد رفتن و پا گذاشتن در دل ترسهاست که از تو یک انسان دیگه ای میسازه نه حرف زدن خالی …..

    دوربین رو بذاری در دل جمعیت و واستی جلوی دوربین تنها صحبت کنی ….حتی دوستتم از خجالت فلنگ رو ببنده بره داخل هتل …ب این میگن قدرت …واقعا استاد در جای درستش قرار گرفته برای رسیدن ب این جایگاه تلاش کرده بی جهت بدست نیامده ….

    همه چی در این دنیا سر جای درستش هست …هیچ اتفاقی تصادفی نیست …هیچ موفقیتی هم یه شبه نبوده

    چند نفر از ماها قدم در دل ترسهامون میذاریم ….یادمه بچه که بودم میخواستم شنا کردن رو یاد بگیرم ..اما هر دفعه میترسیدم و نمیرفتم یادش بگیرم …

    از اونجایی که خونه مون لب لب دریاست..یه روز پدرم و برادر بزرگترم منو سوار قایق کردن و ب بهونه تفریح رفتیم توی دریا …عمق ۲۰متری قایق رو نگه داشتن تا به خودم بیام دیدم پرتابم کردن وسط اب دریا …صداشون قشنگ توی گوشمه یاد بگیر شنا یاد بگیر…

    اونقدر اون روز اب دریا خوردم …تا دم مرگ رفتم بر گشتم …منو از اب کشیدن بالا …همون شد فردای اون روز ب مدت یک هفته شنا یاد گرفتم و بعدش اونقدر تمرین کردم اونقدر تمرین کردم که شده بودم نجات غریق منطقه خودمون …..خوب یادمه که جان چندین نفر رو از مرگ حتمی توی دریا نجات دادم …

    منظورم اینه که اگه ترسهای ادم بریزه خیلی اتفاقات عالی تری بعدش می افته …که اگه توی ترسهات پا نمیذاشتی هرگز ب اون موفقیت نمیرسی ….

    مثال استاد …اگه پا تو دل ترسهاش نمیذاشت و مثل دوستش دوربین و سه پایه رو جمع میکرد شاید هرگز ما چنین استادی الان نداشتیم

    ترس خیلی بد …ترس جلوی موفقیتهای انسان رو میگیره …درسته بعضی از ترسها خوبه …اما ترسی که جلوی پیشرفت ادم رو بگیره برابری میکنه با مرگ انسان…

    گاهی اوقات ترس مسیر زندگی یه ادم رو به کل تغییر میده …

    چه استعدادهایی که پشت نقاب ترس از بین رفتن و زیر خروارها خاک مدفون شدند …

    بعضی از ترسها حتی جلوی رشد سیاره ما رو هم گرفتن …چه ادمهایی که استعداهای درخشانی دارند اما ب خاطر ترس و عدم اعتماد ب نفس نتونستن قد علم کنن ….

    ب شخصه اعتراف میکنم که این موضوع یکی از پاشینه اشیل های منه و خیلی باید روش کار کنم فکر کنم اغلب ادما این مشکل رو داشته باشند جالبه خیلی از مواقع بچه زرنگ ها هم دچار این نقیصه میشن

    خیلی از مواقع توی کلاس درس شاهد بودیم معلم یه سوالی رو پرسیده ما بلد بودیم اما از خجالت که ناشی از عدم اعتماد ب نفس و ترس ما بوده دست بلند نکردیم و بعد که پاسخ رو شنیدیم دیدیم که بلد بودیم ولی ب خاطر عدم اعتماد ب نفس سکوت کردیم …

    کار کردن روی اعتماد ب نفس باید همیشگی باشه نه موقت …چیزی ب نام سد و مانع خوشبختی وجود خارجی نداره تنها پرورده ذهن ما ادماست که مارو از دستیابی به موفقیت باز میداره …

    ترس چیزی جز وهم و گمان نیست …ولی باید باهاش رو در رو شد …مثل سایه در یک ظهر تابستونی ب همراه ماست هر چقدر بدویم اونم همراه ما میدوه اما ب محض انکه وا میستی و بر میگردی ب پشت سرت نگاه میکنی میبینی که بلافاصله سایه ات فرار میکنه و ازت دور میشه …ترسها این چنینن….

    امیدوارم ترسهای بچه ها هم ازشون دور بشن و بچه ها با تمام قوا پله های ترقی رو قدم ب قدم طی کنن…

    برای تمام دوستانم بهترینها رو از خداوند مهربان خواستارم …

    تشکر ……

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      سارا شکری امیدوار گفته:
      مدت عضویت: 848 روز

      سلام جناب لقای حسین رجب پور

      واقعا چقدر عالی درک کردین و نوشتین، ترس های واهی انسانها رو

      و چه مثالهای جالب و روزمره ای رو زدین دربارش

      شما انسان ارزشمند و تحسین برانگیزی هستید که بلدین انقدر زیبا درکتون رو از قانون بیان کنید

      واقعا چقدر انسان خودش، خودشو محدود میکنه با ترسهای ساختگی خودش

      ترس از قضاوت و نگاه مردم

      واقعا ما برای مردم مهم نیستیم که چیکار میکنیم یا نمی‌کنیم

      بفرض مهم باشیم، مردم هر جور دلشون میخواد میتونن دربارمون فکر کنن. اونا هیچ قدرتی در دخل و تصرف زندگی من ندارن. منم که صد در صد زندگی خودمو میسازم. نه مردم

      یه مثال در مورد خودم میزنم درباره ترس از نگاه و قضاوت مردم

      من بچه کوچکی دارم ( دو ساله) که عصرها دوست داره توی پیاده رو قدم بزنه بره تا هر کجا که دلش میخواد، اطراف خونه ما پارک و فضای سبز نداره که ببرمش اونجا

      من عصرا دستای کوچکش را میگیرم و میرم باهاش، به فاصله حدودا صدمتر از خونمون توی پیاده رو پیش میریم، همسایه ها هم اکثرا نشستن دم در خونه هاشون و جلسه میزارن عصرا، چون هوا خنکه

      بعد صد متر مغزم الارم میده میگه برگرد، خیلی دور شدی از خونه، مردم چی فکر میکنن دربارت، اینجاها غریبه هستی، الان شب میشه، و من، دخترم رو با گریه و زاری برمیگردونم خونه، در حالی که اون دوست داره ناشناخته ها و چیزای جدید رو ببینه وتجربه کنه، حتی روح خودمم دوست داره ببینه و تجربه کنم ولی صدایی که در ذهنم منو از پیش رفتن باز میداره، از رفتن و خارج شدن از منطقه امنم، به این بهانه که مردم چی میگن،

      و من هر بار بعد صد متر برگشتم

      میخوام یه بار، برای یه بار هم که شده برم و برم تا هر جا که دخترم میخواد، نگران قضاوت مردم نباشم، نگران دور شدن از خونه، نگران تاریکی هوا و نگران اتفاقاتی پیش بینی نشده ی بدی، که اصلا قرار نیست بیفته برام، برای یه بار هم که شده میخوام از منطقه ی امن خودم که با ذهن خودم ساختمش و دور خودم خط فرضی امنی کشیدم خارج بشم و تجربه کنم چیزای جدید رو و رشد و گسترش بدم خودمو، روحمو، میخوام فراتر از ترسهام برم

      من نقش اصلی زندگی خودم هستم نه دیگران

      هر کسی نقش اصلی زندگی خودشه

      به حرف راحته، عمل کردن شرط نتیجه گرفتنه

      حرف رو همه بلدن بزنن، من باید نتایجم گویای تغییراتم باشه

      خدایا خودت کمکم کن تمرین اگهی بازرگانی رو در بهترین زمان و مکان ممکن برای بهترین انسانهای دنیا انجامش بدم، و از نتایج شگفت انگیز بعدش لذت ببرم

      سپاسگزارم دوست ارزشمندم بابت این اگاهی های ارزشمندتون که نوشتید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    منصوره علوی گفته:
    مدت عضویت: 1804 روز

    سلام استاد عزیزم

    امروز که این فایل را دیدم یکسال هست عضو سایت شما هستم ودر این یکسال تمام تلاشم رو کردم که اآموزشهای شما رو را یاد بگیرم وعمل کنم چندروز پیش به خودم گفتم تو یکسال چیکار کردی؟

    ویه مرورکردم یکسال گذشته راوهمانطور که شما فرمودین کارذهن اینه که کاری که انجام میدی رو بی ارزش جلوه بده ومن متوجه این قضیه شدم ‌دیدم درعرض این یک سال حدود ۲۵ کتاب در زمینه موفقیت ورشد فردی وکتابهای معنوی خوندم وچقدریادداشت برداری کردم ودر زمینه سپاسگزاری هر روز تمرین سپاسگزاری انجام میدم وهرروز برنامه مدیتیشن دارم واروم اروم این پروسه داره طی میشه ومن هیچ عجله ای ندارم برای اینکه بتونم به موفقیت برسم چون دارم از این مسیر زیبا نهایت لذت رو میبرم وهر روز یه قدم کوچیک برمیدارم ‌ذهنم رو متمرکز کردم بر عبارات تاکیدی ویه روز که ناامیدشده بودم هدایت شدم به یه کتاب که نویسنده نوشته بود زمانیکه شروع به فعالیت کردم بطور مستمر چهارسال طول کشید تا به موفقیت مالی رسیدم ومن انگیزه پیدامیکردم وادامه میدادم ‌دراین یک سال نگاه خداوند را در هر ثانیه زندگیم حس میکنم ‌کلام شما رو با گوش جان میشنوم که این هم هدایت امروز بود که از زبان شما گفته شد که برای شروع، با هرآنچه داری شروع کن!

    خدایا سپاسگزارم

    استاد عزیز سپاسگزارم به خاطر این آگاهی های خالص که به صورت رایگان در اختیار ما قرارمیدین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: