https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/11/abasmanesh-14.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-11-28 04:01:112023-12-06 04:28:00چگونه از قدرت گرفتن افکار منفی جلوگیری کنیم
723نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
استاد جان میخوام از یه تجربه در باره سیستم مغز ؛براتون بگم؛
من یه روز سر کار مشغول کار کردن بودم ؛و خواستم چند دقیقه استراحت کنم تا خستگیم در بره.من کنار یه میز کار ایستادم و دستم رو گذاشتم رو میز ؛و یه دفعه دیدم حالم داره بهم میخوره طوری که تو اون چند ثانیه حالم 180 درجه دگرگون شد و سریع ذهنم دنبال علت می گشت.اینا کلا تو همون چند ثانیه اتفاق افتاد؛و دوباره دستم رو گذاشتم رو میز کارم تا کنترل خودمو دست بگیرم و زمین نخورم،،،اون لحظه متوجه شدم یکی از پایه های میزی کوتاه تره و همین باعث شد میز تکان های ریزی بخوره و این باعث شد که بدن من فکر کنه ایراد از خودشه.جالب اینجاست وقتی فهمیدم علت چی بود جابجا حالم خوب شد.منظورم اینه که فکر یا همون ذهن ما با تمام پیشرفتش زود گول میخوره.میتونه از کاه کوه بس اره و یاز کوه کاه.این تجربه من بود امیدوارم بخونیدش سپاسگذارم
امروزفایل رو هم تصویری دیدم، هم صوتی چندباری گوشش دادم،
بعد رفتم سراغ جلسه سوم دوره احساس لیاقت و بمباران ورودیهای مثبت شدممن،
فایلتون خیلی فکرم رو مشغول کرده بود
بعد بازی تیمم و بردمون( با وجود مصدوم بودن دروازه بان اصلی تیمم که خیلی بابت نبودش نگران بودم) وصعود به مرحله حذفی
چون خیلی شاد و شنگول شدم بعددیدن مصاحبه های بعد بازی،با گفتم قبل خوابم دوباره گوشش بدم ،ی کامنتم بنویسم
اولین کامنتم روی فایل های دانلودیه ارزشمندتونه
یادم اومد چه اتفاقهای بدی که تو گذشته برام افتاد و بعدش همونا مسیر زندگی منو تغییر دادن
اونوقتها چقدر بابتشون ناراحت بودم ولی الان که به گذشته فکر میکنم میگم الهی هزار بار شکرت،خداجونم چقدر هوامو داشتی و من اون زمان نمیدونستم
باید کم کم هر اتفاق ناجالبی که برام میفته و فکر میکنم که اتفاق بدیه،یاد بگیرم ی جور دیگه نگاهش کنم
مثلا تو کارم ی مشکلی پیش اومده،خب خداروشکر داره حل میشه
ولی من تازه امروز بعد این فایل زاویه ی دیدمو بهش تغییر دادم و گفتم حتما خیری تو این قضیست،باید صبور باشم،باید بسپارم به خود خودش(اون صلاح منو خوب میدونه)
چه دوستیهایی که تموم شدن،چه رفاقتهایی که کلا محو شدن،چه بحرانهای مالی که ی جوری گذشتن،چه درسهایی که از اعتماد کردن و دلسوزی بیش از اندازه گرفتم،چه وقتهایی که تلف کردم،چه چیزایی رو از سر گذروندم تا اینجا
الان که فکر میکنم همش و همش به نفع من شده نتایجشون،همه ی اون اتفاقاتی که زمانی خیلی اذیتم کردن،خیلی نگرانم کردن،خیلی غمگینم کردن،خیلی استرس بهم دادن
اخرش چی شد،
کلی درس و تجربه ی خوب
همشون به نفع من شدن
منتها حالا که ازشون گذشته،من بامرورشون به این نتیجه رسیدم
نوجوون که بودم وقتیکه پدرم فوت شد
من خیلی خیلی اذیت شدم
کل خونواده رفتیم تو بحران یهو
چند سال خیلی بدی رو گذروندیم ،چالش های زیادی داشتیم،سختیهای زیادی کشیدیم
الان که ازش گذشته و فکر میکنم
همین از دست دادن پدرم
همون سختی ها،چالش ها و روزهای بدمون
کل خونوادمون رو قوی کرده
هر کدوم از خواهر برادرا ،هر کدوممون ی جورعجیبی رشد کردیم
خداروشکر واقعا
خیلی هوای مامانمونو داریم،باهم دیگه خیلی خوبیم،تو کار هم دیگه هم دخالت نمیکنیم،
ما از دست دادن بزرگی رو کنار هم تجربه کردیم وغم بزرگی رو تجربه کردیم و قوی شدیم،رشد کردیم،هر کدوممونم ی جوری بحران رو پشت سر گذاشتیم و تونستیم از پس خودمون بربیایم
میدونید منظورم این که از مرگ و ازدست دادن عزیزمون تلخ تر وسنگین تر که نداریم
ولی اون درد و غم واندوهم میگذره،اون سوگواریم میگذره(یاد عزیزامون که رفتن با ادم میمونه و خاطراتشون که میان توذهنمون و لبخند می زنیم)
من اگه بتونماینو همیشه تو ذهنم نگه دارم
هر اتفاق بدی که میفته
به خودم بگم دختر اخرش قطعا به نفعته، حتما نتیجش خوب میشه،خداهواتو داره
اونطوری میتونم راحت ترنسبت به مسائل و اتفاقات ناجالبی که میفته دیدمو تغییر بدم و خودمو بسپارم به خدا
و بگم همیشه آخر همه چی خوب میشه
وقتی هم خودمو میسپارم به خدا (زبونی نه، واقعی ازاون ته دلم،باایمان)خب قطعا استرسم کم کم از بین میره،اروم میشم
وقتی هم که اروم بشم ،حالم خوب میشه،همه چی خودش حل میشه،اتفاقات خوب رگباری برام میفتن…
به قول خودتون جهان جادوییییییی
و این جهان جادویییی،جادوهاشو برام شروع میکنه
استادعزیز بازم ازتون ممنونم برای دوره ارزشمند و فوق العاده احساس لیاقت
با سلام وقت بخیر خدمت استاد عزیز و خانوم شایستهی همیشه فعال و پرانرژی
و دوستان خوب و هم فرکانسی من
خوب بیام بحث را از اینجا شروع کنیم
که زمانی ما در مسیر خوشبختی و نعمتها قرار میگیریم که حالمان خوب باشه
زمانی نتایج خوب کسپ میکنم که حالمان خوب باشه
زمانی ایده های فوقالعاده عالی را دریافت میکنم که حالمان خوب باشه
زمانی احساس لیاقت داریم که با خودمان در صلح باشم و از لحظه لحظه های زندگیمان لذت ببریم و شاد باشیم
خوب، پس اصل موضوع این هست که همیشه باید حالمان را خوب نگهدارم
خوب برای ایجاد حسوحال خوب چیکارهای را باید انجام دهم
من برای درک این موضوع میخواهم تجربه خودم را بنویسیم
من در اوایل از بس که نجواهای افکاری منفی زیاد بود من اصلاً نمیفهمیدم که چه فکری در سر دارم یا بهتر است که بگم من به این درک نرسیده بودم که ما میتوانم افکار و باورهای خود را مثل حافظه موبایل فایل بندی کنم که فایلهای خوب را بگذارم و فایلهای که نامناسب هست دیلیت کنیم
و دوستانیکه دنبال نتیجه هستن
دنبال حسوحال خوب هستن
تا زمانیکه صد فیصد به این باور نرسیدی که ما در حر لحظه در حال ارسال فرکانس های به جهان هستیم و جهان هستی با دریافت از فرکانسهای ما شرایط و اتفاقات مشابه و همسنگ با باورهای ما را به وجود میاره
یا بهتره قانون به این شکل یاد آورشم که
افکار ما اتفاقات مشابه خود جذب میکند
افکار ما افکار مشابه خورده جذب میکند
افکار ما آدمهای مشابه خوده جذب میکند
افکار ما ایدههای مشابه خوده جذب میکند
و تا وقتی که مثل وحی منزل این موضوع را باور نکنی تو هیچ وقت دستهایت را بالا نمیزنی برای اصلاح افکارت، چون در قدم اول نیاز هست که ما این موضوع خوب درک کنیم. و بعد از اینکه فهمیدم ما توانایی خلق زندگی خودمان را داریم. آن موقع ما با اراده قوی و خیلی هم راحت وقت میگذاریم برای اصلاح افکارمان. خوب حالا چطور بفهمیم که ما به این باور رسیدم، که تمام اتفاقات زندگی ما به واسطهی افکار ما به وجود میآید
از عملکرد مان، به قول استاد ایمان که عمل نیاورد حرف موفت هست
یعنی برای باور داشتن فقط حفظ کردن این چند جمله و تکرار کردن کافی نیست، باید دست به عمل شوی، و امروز فردا نکنی و نگی تا وقتی من فلان محصول را نخریدم من نمیتوانم افکار خودم را اصلاح کنم. چون قانون ساده ست هیچ چیزی اضافی را استاد نمیگه همهی موضوعات بر پایه همین یک باور هست
و باید همین لحظه شروع کنی به لیست کردن افکاری منفی
خوب حالا بیائیم برای شناسایی افکار منفی از چه رویشی استفاده کنیم
من رویش خودم را مینویسم
من یک کانال تلگرام برای خودم ایجاد کردم که نامش را گذاشتم (تورموز های پاشنه آشیل) و تاحلا دهها تا ازین تورموز های را لیست کردم. که مربوط به تمامی بخش های زندگیم میشود.. هم کسپوکار وهم روابط وهم مهاجرت وهم سلامتی وهم استقلال مالی و زمانی و مکانی و دیگر خواسته ها.
و من برای پیداکردن افکار منفی ازین رویش استفاده میکنم
هر موقع که میخواهم خواسته های خودم را تجسم کنم
یکسری افکار به سخن گفتن شروع میکنه که نمیشود امکانش نیست و من ازین فرصت استفاده میکنم و دلیلش را میپرسم و اونم ادامه میده به این دلیل نمیشود به آن دلیل نمیشود و من همهی شان را داخل همان کانالم لیست میکنم که یادم نرود
و بعد که لیست کردم برای هر کدامشان ساعتها وقت میگذارم و دلیلی قانع کننده و منطقی و نمونه میارم که میشود به این دلیل و آن دلیل و با خودم بار ها تکرار میکنم
و بعد از چند روزی که دوباره که آن خواسته را تجسم میکنم خیلی بالذتتر میتوانم تجسم کنم
و این رویش اصلاح باورها را همیشه و در همه جا ازش استفاده میکنم و مثلاً موقع را رفتن یا موقع کار ویا هر کجایی دیگر وقتی خواسته های خودم را مرور میکنم ناخودآگاه یکسری افکاری منفی به ذهنم میآید که سریع مینویسم و بعد برایش منطق پیدا میکنم.
یا زمانی که آینده کسپوکارم را تجسم میکنم که خدماتم همهی کشور را فرا گرفته و همه آنلاین سفارش میدن
بعد همان لحظه یکسری افکار منفی شروع میکند به گفتگو کردن، که درین کشور اصلاً امکان نداره، سرمایه کافی نداری، کارمندان خوب وجود نداره، مشتری به این مقدار اصلآ وجود ندارد وغیره همه را مینویسم و برایش منطق که میشود میسازم
و من این تمرین را برای همهی خواسته های خودم استفاده میکنم نهتنها در کسپوکارم بلکه در خواسته های مثل مسافرت، خانهای رویای، استقلال مالی و زمانی انجام میدم به همین رویش خیلی کمکم کرده
و این تمرین ناخودآگاه ذهنم شده که همیشه در کیمین هستم که هر موقع فکری منفی به ذهنم میآید سریع مینویسم. البته که صدفیصد نمیتوانم به این شکل عمل کنم، گاهی وقت همان لحظه متوجه میشم گاهی وقت یک ساعت بعد متوجه میشم، گاهی وقت پنج دقیقه بعد متوجه میشم، و نکته خوب اینجاست که به مرحلهی از درک رسیدم که زمانی که افکار منفییم را شناختم سریع میتوانم اصلاح کنم
و نمیگذارم که افکار منفی اینقدر در ذهنم روشت کند که یک موقع از عهدش بر نیایم
بسیار لذت بردم از دیدن این فایل و دلم خواست دریافتهای خودمو ازین فایل ثبت کنم
جالبه استاد غیر از آگاهی هایی که در زبانشون جاری کردن یه سری آگاهی هارو در قالب عمل بما نشون میدن
جریان این هرس نشدن درختان بمدت دوسه ساله که الان تابه اینحد بزرگ شده که دیگه با تراکتور امکان هرس شدنش نیست و دردسر زیادی را برای صاحب ملک ایجاد کرده ، چیزی که حجم انرژی زمانی و پولی زیادی را هم میطلبد از نگاه ذهن منفی بین یک اتفاق خیلی بده و در ازای این جریان ذهن شروع میکنه به ملامت خود که چطور دوسال اینکار غافل شدم چقدر بی فکری کردم ای کاش زودتر اقدام میکردم و…. هزاران صحبت دیگر درین زمینه درحالیکه استاد در فایل فقط به بیان یک جمله که الان هرس کردن این درختان هزینه و وقت زیادی ازم میگیره اکتفا کردند و در ادامه صحبت گفتن چه خوب که باز بعد دوسال اومدیم سراغشون چون یک سال دیگه عملا همه ی این ملک رو میتونست طوری بپوشونه که هیچکدوم اونایی که الان با تراکتور از جا کندیم رو نمیشد بکَنیم و هزینه وقت و انرژی بسیاااااار بیشتری بر ما تحمیل میشد این یک مرحله
در مرحله دوم فوری درین ماجرا شروع کردن دنبال درس گشتن که درس این اتفاق رو بگیرند و اینکه ربطش بدن به موضوع ذهن و وجود آدمی و قوانین جهان هستی و ناخودآگاه تمرکزشان از وجه منفی موضوع بر داشته شده و بر درس بزرگ اون گذاشته شده
بعد اون در مورد اون درس شروع میکنن به صحبت کردن با فرد همفرکانسشون و باااااز در ادامه یک فایلی از خودشون ضبط میکنن تا دوباره و دوباره این درس براشون مرور بشه و در نهایت آخر میشه به فایل آموزشی برای بچه های سایت و البته یک دنیا درس و آگاهی برای خود استاد
جالبه که این درسهایی که استاد از اتفاقات بظاهر منفی زندگیشون میگیرند شده مثل مزرعه ی گندم که کاهِ ته مانده این مزرعه که کمترین سود یه زمین زراعتی هستش ، خاموش کردن نجواهای ذهنی منفی و سرزش های درونیه… به این معنا که اگر بجای اینکه در زندگیم بدنبال راهکار خاموش کردن ذهن نجواگرم باشم بدنبال درسهای زندگی خودم باشم کوچکترین سود زندگیم خاموش شدن خودسرزنشی هام خواهد بود.
داشتم به این فکر میکردم که چطور استاد خودشو بابت این فراموشکاری یا کم توجهی ملامت نمیکنند پاسخ اومد چه سوال خنده داری… استاد از هر اتفاق بظاهر منفی که در زندگیش میفته چه خودش مقصر باشه چه دیگران اونقدددددددر ازش درس میگیره که تازه میگه چه خوب که این اتفاق افتاد و من این همه درس را گرفتم و در خلال این همه درس گرفتن دیگه ذهن نجواگر فرصت نمیکنه به غرغر و سرزنش .
استاد درس بزرگ دیگه ای از تو حرفاتون گرفتم این بود که : گفتین نه اینکه افسردگی را نشه درمان و کنترل کرد قطعا اگر بخوای میشه ولی انرژی هزاااااااران برابر زمانی که تو فقط در حالت معمولی هستی میطلبد.
استاد من نمونه ی فردی هستم که از کودکی افسردگی در وجودم بوده و همممممیشه فکر میکردم این طبیعیه که اینقدر افکار منفی در وجود آدم عمیق ریشه دوانیده و فکر میکردم همه همینطورند ولی از بعد دیدن نتایج خیلی از دوستان متوجه شدم اونها به اندازه ی من تلاش نمیکنند برای کنترل افکار منفی شون و سریعتر افسار ذهنشون به دستشون میاد برام سوال بود مگه من کجای کارم ایراد داره که اینقدر سخت میتونم در هر مسئله ای ذهنم را رام کنم و الان درین فایل برام اومد آقاجون من از وقتی فهمیدم باید رشد کنم متوجه شدم افسردگی شدید دارم سالها دارو میخوردم ، بعد از 8سال کار روی خودم و آموزش دیدن درسته اونقدر بهبود پیدا کردم که داروهای کامل قطع شد چون تا حدودی از لحاظ رفتاری روی رفتارهام کنترل پیدا کردم و بهتر از قبل عمل میکردم ولی شیوه فکریم بکل اصلاح نشده و اخیرا دارم درختای هرز فکریم که چه تنه های قطوری داره رو واضح میبینم . قبلا من فقط هاله ای سیاه جلو چشمام میدیدم که نمیفهمیدم چیه الان دارم تنه های قطور را میبینم و میدونم که با همون بیل مکانیکی و با صرف همون سااااعت ها زمان میشه کندشون . برای منی که قبلا هیچ چیز و نمیدیدم و فکر میکردم دنیا همینه و بیش ازینم نیست جای شکر داره که فهمیدم اگر این تنه ها را بکنم پشت این درختان ویو زیبایی هست. و زیباتر اینکه با شنیدن این فایل خودم را تحسین کردم که سالهاست دارم با بیماری افسردگی پیشرفته خودم میجنگم بیماری که سالها دکترها میگفتن هییییییچ راه درمانی نداره و تا آخر عمرت باید دارو بخوری و اگرم داروهات کم یا قطع بشه آخرش یه میزانی ازین بیماری در وجودت خواهد ماند و آخرش تو با بقیه فرق داری و بکل سالم نخواهی شد چون ارثی پدر و مادر کل فامیل دو طرفت همه افسردگی مزمن داشتند و دارند ولی بازم دارم تلاش میکنم بازم ناامید نشدم و دنبال دیدن ویویی فراتر ازین که تا الان دیدم میگردم.
برام ارزشمنده که من واقعا دارم برای کنترل هر فکر منفی خودم ساعت ها زمان میزارم
برام ارزشمنده که در دوره احساس لیاقت شرکت کردم و اینقدر دارم جواب میگیرم
واقعا باگ های اصلی وجودیم اونجا داره کشف میشه
و بابت این اتفاقهای زندگیم هم سپاسگذارم حتی بابت بیماری افسردگی و وسواس زمینه ای که داشتم سپاسگذارم چون قطعا این مسئله خودش درسهایی رو قرار بوده بهم بده که هیچ چیز دیگری نمیتونست اینجوری بمن آموزش بده. در خودم اینو بخوبی میبینم که به همون اندازه که مسیرم سخت بوده توان و انگیزه حرکتی فراتر از یک فرد معمولی بهم داده شده برای همین از حرکت نایستادم و مداااااام دارم تلاش میکنم تا بهتر از قبلم بشم.
همینجا شهادت میدم که بخش زیادی از افکار منفی وحشتناکی که در وجودم بوده از بین رفته و فقط بچه علف هرز اون افکار در وجودم مونده که هموناروهم بخوبی و براحتی دارم کنترلشون میکنم و من که اون درختا با اون تنه ی ضخیم را بریدم میفهمم چه کیفی میده که با صرف انرژی یک هزارم گذشته برخی افکار منفی خودم را کنترل میکنم ، تااااازه دارم حس میکنم فرمون زندگیم و شرایط و افکار تا حدوووودی دست خودم اومده و این رانندگی داره بهم کیف میده و انگیزه ای میشه که با توانی بیشتر با بقیه اون افکار افسرده گونه خودم بجنگم و از جا بکنمشون.
با تشکر و سپاس فراوان از استاد عزیزم بابت این فایل و این آگاهی های نابی که بهمون هدیه میکنید.
خوشحالم که تونستی تا الان با کنترل افکارت بر بیماری غلبه کنی و به امید بهبودی کامل و صد در صدی و سلامتی کامل .
و خوشحالم کامنتت رو خوندم . چون منم چند ماهی هست دچار مشکلات جسمی و روحی شدم و دارو مصرف میکنم . و خداروشکر میکنم که این آگاهیها رو داشتم و الان تو بهترین زمان این مشکل برام پیش اومد و مثل شما دکتر بهم گفت تو ژنتیکی از پدر و مادر اون استرس رو داری .
این ژنتیک اینکه بخوایم قبول کنیم دیگه هیچ کاری از دستمون برنمییاد همینی که هست خدارو شکر استاد درباره همه اینها که فقط یه بار منفی و مخرب هست بهمون آموزش دادن .
منم تمام سعیمو میکنم که ادامه بدم . و میخوام به سلامتی کامل جسمی برسم .
هرچند با تمام سختیهایی که این چندماه اخیر کشیدم بازم خداروشکر میکنم و میگم خیر هست و همه اینها برای رشد روحی من هست و بزودی اتفاقهای فوق العاده ای برام میوفته و ایمانم رو قوی نگه میدارم .
اینجا بهترین مکان برای گوش دادن به صحبتهای الهی و خوندن کلام الهی از زبان بنده های خوب خداست .
با اینکه من همش درباره خودارزشی و دوست داشتن خودم صحبت میکردم و فایل گوش میدادم ولی با این اتفاق به ظاهر تلخ برام تازه فهمیدم چقدر نسبت به خودم بیرحم بودم و چقدر به جسمم بی اهمیت بودم و بجای اینکه خودمو بیشتر دوست داشته باشم نگران بقیه بودم ، حرفهاشون ، قضاوتها ، مقایسه کردنهای خودم با اونها …
نمیگم عالیم من انسانم هم خوبم هم بد ولی دارم تمام سعیم رو میکنم خصلتهای خوبم بیشتر بشه و از همه مهمتر خودمو بیشتر دوست داشته باشم .
امیدوارم به سلامتی کاملت هم شما و من و تمام انسانها برسند که اولویت برای هر انسانی سلامتی هست .
چقدر کیف کردم از این آگاهی که بدست آوردید و با صراحت و صداقت متن تونو نوشتید و نوشتید من انسانم هم خوبم هم بد…
این یعنی من مجموعه ای از خصایصم نه سیاه و نه سفید… و اتفاقا مجموعه ی این خصایص باهم هستند که من رو به انسان و موجودی الهی و کل نگر تبدیل کرده و باعث خیلی از موفقیت ها و پیشرفت ها و خودشناسی ها میشه…
این کلی معنای خوب داره
از نظر من این معنای رشد و پیشرفت و ادراک و تغییرات جدید و عالیه…
این یعنی افتادن در مسیر عزت نفس و پذیرش خود و دوستی و آشتی با خود
این یعنی رفاقت با خودت و خدای درون خودت فارغ از هر گذشته و هر اتفاقی…
این یعنی مهربانی با خود…
تحسین میکنم این تلاش و نگاه زیبای شما رو که هوشمندانه و روانشناسانه بود…
امروزه ژن ها هم قابل تغییرند، انسان که خدا بهش قدرت داده تا بیان و نحوه عملکرد و پاسخدهی شونو انسان میتونه تاثیر بگذاره و تغییرشون بده…
ژن ها هم از مسیر عصبی دستور میگیرن که ما مشخص میکنیم…
به امید لطف خدا که بقول خودش خدا مرجع همه امور است… شما و من و همه در مسیر تندرستی بیشتر، شادی و آرامش بیشتر قلبی و ذهنی پیش بریم
مرجع همه امور، نه بعضی امور.. خودش فرموده…
الهی به امید تو.. تو هدایتگرمون باش تو نجات دهنده و شفا دهنده جسم و ذهن و روانی.
ممنونم از پیامت که اینروزها پیامهای پر از مهر انسانها بسیار منو تشویق میکنه به ادامه دادن در مسیرم و امید و ایمان داشتنم . و بسیار پیامهای صبر از سمت خدا برام مییاد و امیدوارم تو این مسیر که هستم بتونم به سلامت عبور کنم و به خواسته هام برسم و اولویت برای ما انسانها سلامتی هست و به امید اینکه همه ما انسانها در تندرستی و سلامتی باشیم و بتونیم به رسالتمون که چیزی جز عشق ورزیدن و عشق دریافت کردن نیست به بهترین شکل ممکن انجام بدیم .
جمله شمارو انتهای پیامم مینویسم که واقعا زیبا نوشتید
الهی به امید تو.. تو هدایتگرمون باش تو نجات دهنده و شفا دهنده جسم و ذهن و روانی.
نمیدونم چند سال دارید و از چه سنی وارد این مسیر شدید، داستان و مسیر هدایت شما رو خوندم… جالب بود…
و چه اتفاقی که گمشده ی خودتو پیدا کردی و چقدر زیبا اون دوست، تصویر دستشو در حالی کشیده بود که کیف گمشده اش رو در دستش به تصویر کشیده بود و حس و تجسم میکرد و شبیه همون اتفاق رو تجربه کردید…
من تونستم مدل تجربه ی فکری احساسی شما رو از یکسری جهات دریافت کنم و بفهممش.
بله دقیقاً همیشه مهمترین و اولین دعای منم از یکجایی به بعد طی 7، 8 سال گذشته بیشتر تن کاملا سالم به همراه آآرااامشش بوده
هم آرامش در ذهن هم در بدن.. این دو در کنار هم واقعاً زندگی رو بهشت میکنند و از اینجا به بعده که آدم میتونه حالا در ارتباطاتش یا در ذوق و شوق زندگیش و علائق و کار و حرفه و پیشرفت و خودشکوفایی هاش بدرخشه و پیش بره…
خدا رو صدهزار مرتبه شکر بابت تک تک ثانیه هایی که احساس خوب آرامش و اطمینان و لبخند و شادمانی و تندرستی و خواب راحت و لذت بخش و طعم عالی غذاها و صدای زیبای موسیقی ها و طبیعت رو چشانیده و همچنان ادامه داره…
متین جان دوست تلاشگر و مسئولیت پذیرم
شما رو سیو میکنم تا إن شالله مسیر پیشرفت و ترقی و شادی و توسعه شما در همه ابعاد رو شاهدش باشم…
من هم تعهدنامه جدید یکساله ام رو برای خودم در دفترم پریشب نوشتم..
خوب و دل آرام، تن آرام و ذهن آفرین باشین دختر نازنین.
خدایا تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم
هفته پیش بود که به یه تضادی برخوردم و خیلی غافلگیر شدم از حرکت چند نفر نسبت به من ،،،بی احترامی که بهم شد و از طرفی هم اصلا انتظار این برخورد نداشتم اونم به خاطر اینکه من از حقم دفاع کردم نه با بحث با احترام ولی واکنش این افراد خیلی زننده بود … من همون روز فقط سکوت کردم ولی اون شب نا آروم بودم و گاهی تو ذهنم اون لحظات مرور میکردم و گاهی جوابشنو می دادم و می گفتم فردا میرم این کار و میکنم اون کار میکنم و….. ولی بازم قانون برای خودم یادآوری می کردم که ببین جهان بیرون تو نتیجه افکار تو هست ، دنبال چی میگردی همه این آدما وظیفه شون انجام دادن … اما یک خبر خوب اینکه تو می تونی این ورق به نفع خودت برگردونی…مراجعه کردم به قرآن و هدایت شدم به آیات نورانی سوره نمل که خدای زیبایم جوابم خیلی زیبا بهم داد و گفت که چکار کنم
و تو هدایت کننده کوردلان از گمراهی شان نیستی، و نمی توانی [دعوتت را] جز به آنان که به آیات ما ایمان می آورند و تسلیم [فرمان ها و احکام] خدا هستند، بشنوانی. (81)
دلم آروم گرفت و گفتم خدایا چشم هرچی تو بگی
ذهنم هی میگفت ببین اگه هیچی نگی میگن این چیزی حالیش نیست ، بازم از این ناحقی ها در قبالت انجام میدن…. اونا حق بی احترامی نداشتن … حق با تو بود…
ولی جوابم به تمام نجواها این بود سخن خدا بالاتر از همه هست … سکوت کن و سکوت،، بزار هرچی میگن بگن مهم نیست … حتی همکارم گفت میخوای برم من حالیشون کنم که چه اشتباهی کردن گفتم نه نمیخاد
واقعا دیگه برام مهم نبودن و اونقدر احساس آرامش داشتم که حد نداشت … با خودم میگفتم هر اتفاقی بیافته خیری برای من هست …
همه به نفع من دارن کار میکنند…
و تمرکز کردم روی کارم و ایده هایی که بهم گفته می شد و اجرا میکردم که خداروشکر نتایجشون فوقالعاده بود.
روز بعد همون آدما اومدن و خیلی محترمانه خیلی محترمانه ازم معذرت خواهی کردن و حتی یکیشون از شدت پشیمونی گریه میکرد و میگف منو ببخش ….
این موضوع برام خیلی مسائل روشن کرد اینکه نباید روی آدمها هیچوقت حساب کنم، اینکه قانون اگر برای این مسئله جواب داد پس برای تمام موارد دیگه جواب میده .… اینکه منم می تونم افکارم کنترل کنم واقعا شاید تا قبل این مسئله اینقدر کنترل ذهنم ملموس نبود، اینکه از اون روز دیدگاهم نسبت به خودم تغییر کردم احساس لیاقت بیشتری دارم نه برای اینکه ازم معذرت خواهی شد ،،برای اینکه تونستم ذهنم کنترل کنم و در آرامش باشم و مهمتر از همه تمرکزم ازش بردارم و احساسم خوب باشه …
خدایا ازت سپاسگزارم،، استاد عزیزم با این فایل بهم یادآوری کردید که علاوه بر علفهای هرز که تازه جوانه زدند باید تمام اون بوته های سفت و سخت قدیمی از ریشه نابود کنم درسته استادجان با همه کار بر روی خودمون، اگه ما رو فشار بدن همون افکار و باورهای قدیمی ازمون میریزه بیرون و تا زمانی که اونها رو ریشه کن نکنیم مثل اینکه که داریم لوله ی شکسته رو نادیده میگیریم هی گچ میزنیم به دیوار که نم دیوار بپوشانیم…دو روز دیگه روز از نو ….
الهی شکرت به خاطر این آگاهی های ناب که ذره ذره داره دیدگاهمون و باورهامون میسازه.
افکار منفی تا وقتی رشد نکرده اند می شود به آنها تغییر جهت داد!
در واقع تا وقتی ضعیف هستند؛ امکان تغییر مثبت دادن به شکلِ آسان تری را دارند، از یک طرف هم با قدرت دادن به موارد مثبت در زندگی، منفی ها رو از بین ببریم.
دقیقا مثل علف های هرز پرادایس!
بهشت زیبایی که میتوانیم به ذهن انسان تشبیهش کنیم
علف های هرز پرادایس در ابتدا دو سه شاخه ی نازک هستن با تراکم کم…
اما چه می شود که تبدیل میشوند به درختچه های ضمخت و سختو پراکنده؟
بله عدم رسیدگی و توجه در طولانی مدت…
درختچه هایی که حتی عبور از آنها کار بسیار سخت و غیر ممکنی هست
که برای از بین بردنشان به وسایل، تجهیزات و صرفِ وقت، پول و انرژی بیشتری نیاز هست تا زمانی که بسیار کوچک و کم هستن
افکار منفی، سست و بی اساس هم همینگونه اند تا وقتی که جان و قدرت بیشتری نگرفته اند باید اقدام به حذف یا پیدا کردن جایگزین بهتری برای آنها کرد.
به این صورت که فضا و اجازه ی رشد و قامت گرفتن را به این علفهای هرز و منفی ندهیم به طوری که لحظه ای که به خودمان رجوع می کنیم، متوجه بشویم که زمان زیادیست درگیرشان هستیم و از مسیر لذت نمی بریم
اگر ما به فکرِ ذهنمان نباشیم؛ اجازه بدهیم هر باور هرز و بیهوده ای رشد کند و قطر وسیع تری بگیرد تبدیل می شویم به انسان افسرده ای که اطرافش جز بیهودگی و سیاهی چیز دیگری (نمی تواند) ببیند.
و درمقابل غول سیاه و عظیم منفی انسانی رنجور و سست و ناتوانیم که بجنگیم
بله درست متوجه شدیم
افکار منفی به همان صورتی که می آیند؛ نمی مانند
آنها بواسطه ی عوامل بیرونی در ذهن تقویت می شوند.
و از آنجا که قانون جهان هرچه را که تو هستی را به تو نشان میدهد به این سبب ؛ به تو نگرانی ها اضطراب ها، منفی ها و هرزای بیشتری را نشان می دهد
بله جاذب آنها در زندگی می شویم
و به دنبال خودش ما را در مدار پایینی قرار می دهد که دردسر ها و مشکلات بیشتری را برای ما بوجود می آورد
باید بدانیم که در این دنیا هیچکس، هیچکس هیچکسی وجود ندارد که دچار این افکار منفی نشود بلکه با مدیریت و اجازه ی رشد ندادن هست که میتوانیم اطرافمان را خلوت کنیم که زیبایی های بیشتری را ببینیم و لمس کنیم
مثل کاری که استاد با خلوت کردن پرادایس از علف های هرز کرده اند و در پی آن شاهد زیبایی جلوه گر پرادایس هستیم
سلام استاد عزیزم.نمیدونم از کجا شروع کنم…استاد جان من چند وقتی است که دارم با دوره دستیابی عملی رسیدن به ارزوها و 12قدم.و همین فایل های رایگان.دارم پله به پله با شما و هدایت های الله جلو میرم.ولی نکته اینجاس که دقیقا 3روزه که داشتم بازی میخوردم و یک موضوعی منو خیلی ناراحت کرده بود از درون ذره ذره داشتم ناخواسته ها رو جذب میکردم.خیلی جالبه من تو این مدت مثلا فکر میکردم آقا دیگه من بازیرو بلد شدم و درامدمم که افزایش پیدا کرده و فلان اینا حالا این موضوعم یه جوری حل میشه اما دقیقا برعکس بود این موضوع ناخواسته ذره ذره داشت منو از درون افسرده میکرد(درخت های هرز داشتن بزرگ میشدن و من متوجه نبودم) و منم کاملا کاملا گیج شده بودم اما اما اما واقعا دارم گریه میکنم از این همه لطف خدا از اینکه هررررر لحظه دارم هدایت میشم این فایلو شما روی سایت گذاشتید.وای وای وای استاد نگم براتون الان دفعه پنجمه که دارم گوش میدم انگار فایل برای منه. انگار خدا منو تو چالش انداخت تا به من بگه هنوز تو این مسئله کنترل ذهن مشکل داری و خدا داره بهم میگه کل قاعده جهان همین حرف های استاد تو همین فایله.من مطمئنم فریده قبل این فایل با فریده بعد این فایل کلی فرق داره چه از لحاظ مداری چه لحاظ حتی رفتاری استاد شما با این فایل با من چه کردید آخه انقد همزمانی!دقیقا چند روز من تو چالش بودم و خدا با فرستادن این فایل بهم گفت
فریده ببین مشکلت اینجاس..خدایی که انرژی خلق کننده اس چی رو خلق میکنه چیزی رو که من با فرکانس هام ارسال میکنم....فرکانس ها چه جوری تنظیم میشن با کنترل ورودی ها کنترل ذهن خدایی که کنترل تمامممم امورش رو دست خودم داده میگه تو چه جوری دوست داری؟چه جالب! بیا باهم خلقش کنیم….استاد دارم اشک میریزم و این ها رو مینویسم خدا رو شکر که با این اگاهی ها اشنا شدم.
به نام خداوندی که حضور ش بی انتهاست و گنج هایش بی پایان
سلام به دو استاد بزرگوارم
سلام بر بهشتِ متقین و مومنین و محسنین خداوند پارادایسِ رویایی با کلبه چوبی و رویایی روی آب که به اندازه تک تک درختانش و آنچه زیبایی در خود دارد از خالق آن زیبایی ها سپاسگزارم
سلام به دوستان خوبم
سپاس فراوان دارم از گروه تحقیقاتی عباس منش که شبانه روز عاشقانه تلاش می کنند تا سایت عباس منش.کام در رده بهترین و تاثیرگذارترین و پرطرفدارترین و توحیدی ترین سایت موفقیت جهان قرار بگیره، و ما هم از این گنجینه نامحدود الهی هر روز بهره مند باشیم.
الهی صدها هزار مرتبه شکرت برای هدایتم به این سایت آسمانی !
روزی را به یاد دارم که برای محقق شدن خواسته هایم عضو سایت شدم و به توحید رسیدم؛عشق زمینی خواستم و عشق آسمانی نصیبم شد، پول و ثروت خواستم و گنج های بی کران هستی به من داده شد، دوستان صالح خواستم و دوستی با یگانه خالق جهان نصیبم شد، سفرهای دو نفره عاشقانه خواستم و سیر و سیاحت درون با من الهیم آغاز شد ، با تمام وجودم راهنمایی خواستم و بهترین الگوهای توحید را به من معرفی کرد،هر چه را که طلب کردم در بهترین و بالاترین کیفیت دریافت کردم و اگر در همین لحظه جان دهم هیچ رویای دست نیافتنی در سر ندارم.
پروردگارا! معبودا! سرورا! سپاس گزاری این بنده حقیر و ناتوان را با دست های خالی و قلبی لبریز از عشق الهی پذیرا باش. الهی شکرت
خداوند را شاکرم که هر روز چشمانم را با دیدن زیبایی های پارادایس میشویم و گوش هایم را با شنیدن صدای گرم و تأثیرگذار مرد توحیدی خدا و سخنان نقضش تمرین و تعلیم می دهم تا چشمانم آنچه نازیباست را نبیند و گوش هایم آنچه ناشیندنی ست را نشنوند.
استاد عزیزم،هر مطلبی را که برای فایل ها آماده می کنید در حین سادگی پر از نکات ریز و درس و عبرت هست و هر کدام جای ساعت ها تفکر و تعمق و تأمل را در خود دارند و مبحث امروز را من با تمام وجودم لمس کردم.
امروز بعد از دیدن فایل چگونه از قدرت گرفتن افکار منفی جلوگیری کنیم ناخودآگاه به یاد ده سال پیش خود افتادم و آن زمان خیلی با مباحث توحید و تفسیر قرآن و قوانین الهی آشنایی نداشتم و به شدت خواهان تغییرات فوق العاده و به دنبال احساس خوب بودم که یکی از دوستانم کاملا اتفاقی کتاب بازی زندگی فلورانس اسکاول شین را به من معرفی کرد و من هم خوشحال و خندان تنها یک بار این کتاب را مطالعه کردم (بگذریم که بعدها بارها و بارها این کتاب و کتاب های متعددی با همین مضمون ها مطالعه کردم ) و تنها تمرینی که از این کتاب انجام دادم نوشتن اهدافم بود که به تعداد انگشتان یک دست هم نمی رسید و تفکرم این بود که آرزوها سقف کوتاهی دارند و اگر بیش از این بخواهم خارج شدن از حد و حدود الهیست و آنقدر عاشقانه از خداوند طلب می کردم و هرگز مقاومت ذهنی نداشتم که بعد از حدود سه سال تمام اهدافم محقق شدن و در حال حاضر مدت هاست که آن رویاها خیلی بهتر از آن که در حد تصورم بود محقق شدن و امروز با یادآوری آن بسیار سپاس گزاری کردم از پروردگارم که این موفقیت ها را در ذهنم تداعی کرد تا شکرگزارتر باشم و برای ذهنم منطق بیاورم که می شود، و همچنین پروردگارم که همیشه در بهترین زمان و در بهترین مکان و در بهترین موقعیت ها و با بهترین افراد هدایت هایش را بر قلب بندگانش جاری می کند امروز من را آماده دریافت هدایتش کرد و با زبان شیرین استادم هدایت شدم و باعث شدید که لیلای امروز را با لیلای ده سال قبل مقایسه کردم و فهمیدم که امروز به دلیل سال ها رها کردن علف های هرز باورهای ذهنم آنقدر این علف های ذهنی ریشه دوانده که ریشه کن کردن آن ها دشوارتر شده و نیاز به تمرین و پشتکار و از همه مهم تر نیاز به تعهدی دارد از جنس تعهد استاد توحید ی ام استاد عباس منش و همچنین زمان و انرژی فراتری باید هزینه شود و بهای بیشتر و تاوان بیشتر باید قربانی شود (در واقع بیل مکانیکی لازم شدم) و خدا را شکر می کنم که از همان ابتدای ورودم به سایت خود را متعهد کردم و آماده امتحان های الهی شدم و چه سخت آزمون هایی را در حال پشت سر گذاشتن هستم و در تمام لحظات سخت حضور پروردگارم را که دائم به من یاد آوری می کند که طاقت بیار ، وعده خداوند حق است و با این ندا دلگرمی عجیبی احساس می کنم
أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لا یُفْتَنُون)( سوره عنکبوت آیه 2) آیا مردم گمان کردند همین که گفتند ایمان آوردیم، به حال خود رها می شوند و آزمایش نمی شوند.
من روبروی خود فقط دو راه می بینم،یک راه توحید عملی و قوانین و نظامات پروردگار که مایه هستی و رستگاری ست و راه دوم زندگیِ باری به هر جهت که مایه نیستی و فنا و زوال است و انتخاب من قطعا راه پر پیچ و خم اما شیرینِ توحید هست که با جان و دل آغاز کردم و در مواجهه با تضادها به ارباب کائنات پناه می برم و به معجزاتش عادت دارم و هرگز ناامید نمی شوم و لحظه ایی نیست که بی یاد خداوند سپری کنم که بالاترین پاداش پروردگارم همین یادش و بودنش در تک تک نفس هایم و در هر ضربان قلبم هست و دلگرمی هایش در خواب و بیداری ست.
استاد عباس منش، استاد شایسته برای سپاس گزاری از زحماتتون زبانم قاصره
سپاس گزارم برای سریال های فوق العاده سفر به دور آمریکا که فقط تمرکز بر نکات مثبت را به ما آموزش میدین
سپاس گزارم که عشق بی حد و حسابتون را از راه دور نثار عاشقانتون می کنید و ما هم این عشق را دریافت می کنیم
امیدوارم خداوند همه ما را از گنج های بغیر الحساب خود بهره مند کند آمین
استاد بعضی موقع ها قلبم خیلی میشکنه از اینکه نمیتونم حرفمو بزنم از اینکه خودمو در جایگاهی نمیبینم که بتونم کار مورد علاقمو انجام بدم
از اینکه نمیتونم برای کسی هدیه دلخواهمو ببرم یا برای خودم چیزایی که خودم میخوام رو بخرم
و مجبور میشم به خواسته های دیگران عمل کنم و خواسته خودمو فراموش کنم
اینکه شما میگین باید خودمونو لایق بدونیم و اعتماد به نفس اینو داشته باشیم که حرفمونو بزنیم من حرف شمارو قبول میکنم ولی مثلا وقتی من خودم پولی ندارم و همسرم هست که هزینه های منو میده و من به خاطر اینکه اعتماد به نفسمو نشون بدم سعی میکنم حرفمو بزنم ولی این رو حد تعدل رو نگه میدارم که توقعی پشتش نباشه ینی نمیگم باید حرف منو قبول کنی ینی بهش میگم خواسته قلبی من اینه ولی حالا که تو خیلی اصرار میکنه باشه اینکارو میکنم…..
این سخت ترین کار دنیا بود برام ولی به خاطر اینکه از همسرم عزیزدلم توقعی نداشته باشم و وجود ایشون رو فارغ از هرچیزی دوس داشته باشم اینکارو انجام دادم و درسته قلبم میشکنه که نتونستم به خواستم برسم ولی از یه طرف رابطم با همسرم خیلی خوب میشه و از یه طرفی خیالم راحته که رابطم با خودمم خوبه و به خواستم نمیچسبم
ولی استاد عزیزم باور کنید
همسرم وقتی که من به خواستم نمیچسبم برام بهترین چیزارو میخره
ولی خب میدونم که یه طرف معادله این که من خودم پول داشته باشم هنوز خالیه و احساسات بد من هم به خاطر اینه
که امیدوارم به زودی با ساخت باورهای توحیدی در کارم اونم درست میشه
بزودی میام و براتون مینویسم که چقدر درآمدم افزایش یافته
اینم بگم که من خیلی خوشحالم چون تونستم خودم با پول که از کارم برام ایجاد شد بسته عزت نفس رو بخرم و از وقتی که دارم روی اعتماد به نفسم کار میکنم پول های زیادی داره به طرفم میاد که دستان خداوند میخوان بهم کمک کنن توی کارم تا من کارمو شروع کنم
اولش ناراحت میشدم میگفتم نه من کمک نمیخوام از فلانی باید خودم پول بسازم از صفر
درحالی که بعدش متوجه شدم این از باورهای اشتباه منه و کسی وجود نداره بلکه این خداوند هست که از طریق دستاش داره به من پول میده
بنام یگانه قدرت جهان هستی که مرا خالق و قدرتمند آفرید و به خودش احسن الخالقین گفت
با درود و سلام خدمت استادان عزیزم و دوستان عزیزم در این قسمت از فایل جدید بینظیر چگونه از قدرت گرفتن افکار منفی جلوگیری کنیم
خدایاااا شکرت که قدرت کامیابی بخش خداوند به تک تک ثانیه های روز و شبم خیر و برکت و نعمت و آسانی ها رو بخشیده است
امروز هم قدرت کامیابی بخش خداوند ارتعاش و فرکانس لحظه به لحظه ی من را به بهترین شکل خیر و برکت و نعمت در جهت درست و مناسب بسمت خودش عطا بخشیده است..
خدایا شکرت که من را هدایت کرده ای بمسیر نورانی و تابان الهی آت خدایااا شکرت
خدایااا شکرت که برای خیر و برکت و اهداف و خواسته ها و نیازها و آرزؤهای مقدس الهی ام تو بهترینع بهترین ناجیان و فرشتگان الهی رو به کمک من فرستادی تا راهم آسان شود برای آسانی های نعمت هایت که بر من احاطه شده است وفور و فراوانی آگاهی ها و موهبت ها ی بیکران الهی ات
استاد جان چقدر این پرادایس رو دوست دارم عاشق این زیبایی های وصف ناپذیرش هستم خدایاااا شکرت
خدایاا شکرت که با شنیدن صدای شما و آگاهی های الهی که توسط شما استاد رهنمودم دریافت کرده ام و امید دارم پاهایم را محکم تر از همیشه در جا پای استاد عزیزم بگذارم تا در این مسیر هدایتی استوارتر باشم
استاد عزیزم من برای اینکه افکار منفی رو از خودم دور کنم تا مثل این علف های هرز تنومند و قدرتمند نشن همین طوری چسبیدم به این سایت عزیزمون .
بلطف خدای مهربانم یک برنامه های لیزری و جهاد اکبری برای خودم چیده مان کردم که اصلا متوجه ی زمان نمیشم .. با خودم عهد و پیمان بستم که باید تغییراتم آنقدر واضح و آشکار باشد که خودم تعجب کنم هر چند تعجب هم کردم .. چند روز پیش با خواندن کامنت یکی از دوستان عزیزم خیلی هدایتی بسمت روز شمار تحول زندگی من در سفر نامه هدایت شدم.. خواستم چکاپ فرکانسی خودم رو محک بزنم رفتم ببینم کامنت های اون روزهای من چگونه بود و در چه مداری بودم و رد پای خودمو ببینم کجا بودم و الان در چه مداری هستم .. وقتی کامنت های قسمت اول و دوم از فصل اول خودم رو خواندم کاملا تعجب کردم!!!! اینکه من خیلی وقته که اینقدر تغییر کردم که پیش خودم گفتم یعنی راستی راستی اینا رو من نوشتم واقعااااا!!! بعد رفتم فایل های اون قسمت رو دیدم و دوباره کامنت گذاشتم . و باز خودمو با خودم مقایسه کردم چون یاد گرفتم افکار منفی رو همیشه در ذهنم هرس کنم و روی خودم بطور مداوم کار کنم .. که دیدم انگار واقعا آنقدر اون فایل ها رو عمیقأ نگاه کردم و عمیقأ اون توضیحات قرآنی استاد در من اثر گذاشته که بیشتر از همیشه پایبند به ادامه ی روز شمار تحول زندگیم شدم .. می خوام بگم که بهترین شیوه برای جلوگیری از افکار منفی برای من وجود همین سایت گوهربار هستش و با عشق بیشتری به خواندن کامنت دوستان در آن قسمت هدایت شدم و پیش خودم گفتم در خواندن کامنت دوستانم باید یک نظمی بدم تا مراحل تحول دوستان رو بیشتر درک کنم که یهویی چشمم خورد به پاسخگویی خودم به یکی از دوستان در همان بخش کامنتم .. چون دقیقا داستان زندگی تضاد مالی ایشون در اون زمان خیلی به تضاد مالی من شباهت داشت و یهویی بهم الهام شد که برم از اول کامنت این دوست عزیزم رو از اول تا به امروزشون بخونم که کلا الان دو روزی هست که کاملا بطور مداوم دارم داستان زندگی و کامنت ها و دیدگاه ایشون رو برای تغییر تحولشون رو می خونم .. یعنی دقیقا انگار داشتم کتاب داستان زندگی یکی از قهرمانان این سایت ارزشمند مون رو می خوندم البته از 9 برگه ی صفحات کامنت شون فقط دو صفحه باقی مانده . البته هر صفحه خودش به تنهایی ده تا و یا شاید بیشتر کامنت مجزا داره … اینقدر مسیر تغییر و تحول ایشون در این چند سال زیبا و جالب بود که فقط تحسین شون می کردم . اینکه چطور به این سایت هدایت شدند و چطوری مسیر تکاملی شون رو طی کردند و چه تضادهایی رو پشت سر گذاشتند و حل کردند و چه جسارت هایی بخرج دادند و یا اینکه چگونه ترمزهای ذهنی خودشون رو پیدا کردند و چطوری این محدودیت های ذهنی رو مهار کردند و افکار منفی ذهنی شون در چه حد بوده و چطوری این افکار منفی رو بیشتر از همیشه به افکار مثبت تغییر دادند . چقدر دیدگاه شون نسبت به همه چی زیبابین تر از همیشه شده بود و اینکه مثل استاد در سواحل زیبای بندر عباس ساکن هستند (البته فعلا چون کامل کامنت های ایشون رو هنوز نخوندم) خلاصه آنقدر دست به قلم شیوا و روان و احساسی قشنگی داشتند که من تازه دارم یاد می گیرم که اصلا چطوری کامنت بنویسم و یا چطوری فایل ها رو درک کنم .. البته هر کدام از دوستان در این سایت میلیونی که ساکن این سایت هستند هر یک مسیر رسیدن به توحید الهی زیبابین شأن متفاوت هستش و برام جالب بود و از خودم پرسیدم که بعد از چندین سال چرا من به این شیوه کامنت ها رو نخوندم؟؟؟ چون کلی با توجه به آموزه های استاد تجزیه و تحلیل می کردم و یا سوال های که از خودشون در یک سری مسایل پرسیده بودند سبب خیر شد که کمی تامل کنم و منم بیشتر فکر کنم و پاسخ بدم یعنی انگار داشتم با شخص دیگری صحبت می کردم . در واقع داشتم با ذهنم حرف میزدم انگار یک جورایی یک هم صحبت پیدا کردم و وارد مذاکره شدم و مسایل رو تجزیه و تحلیل می کردم . این دوست عزیز گاهی به زیبایی هایی که توجه می کردند و با آب و تاب بیشتری تعریف می کردند خودم رو در همون موقعیت قرار میدادم و تصورات و تجسم هامو تقویت می کردم واقعا امروز هیچ نجوایی نتونست بیاد سراغم چون همش لبخند رو لبم بود و همینطوری از روند پیشرفت شون ذوق می کردم و کنترل افکارشون رو تایید می کردم و تحسین شون می کردم .. هر چند در این مسیر دریافت آگاهی ها و عمل کردن به هر یک از آنها فراز و نشیب هایی پیش میاد و ممکنه گاهی از مسیر دور بشیم و توی در و دیوار باشیم و مثل همون علف های هرز پرادایس قطور و محکم و قدرتمند شوند ولی با قطب نمایی که استاد دستمون داده و از آموزهای استاد عزیزمون کسب کردیم خیلی زود به مسیر بر می گردیم و این یکی از معجزاتی است که در این مسیر الهی دریافت کردم و باید ذهن مون رو تربیت کنیم و آموزش بدیم.. باید نذاریم. که این افکار و نجواهایی که در هر زمینه ای از ابعاد زندگی مون تضادهایی رو بزرگتر از حد جلوه دهدد و شاخ و برگ هایش رشد کند باورهای سمی و خانمانسوز و ترس و احساس گناه و احساس قربانی بودن و احساس عدم لیاقت و یا در واقع این باورهای محدود کننده و منفی سرمنشاء بیماری های جسمی است که ناخواسته به طرق عجیب و غریب در زندگی آشکار میشه .. چون اگر این شاخه و برگ های هرز رشد کنند عملا تمام فضای ذهنی مون رو اشغال می کنند و عملا برای پاکسازی چنین فضای ذهنی تلاشی مضاعف و وقت و زمان و بهای سنگینی رو متحمل می شویم که ممکنه دیگر نتوانیم براحتی مسیر رو هموار کنیم..
زیرا ما انسان های فرکانسی هستیم و با تمرکز به کانون توجه مون آن افکار رو گسترش میهیم
یعنی فقط و فقط فرکانس های ماست که اتفاقات و شرایط را هماهنگ و هم پایه با باورها و کانون توجه و فرکانس های مان رقم می زند
یعنی اگر کانون توجه و فرکانس و باورها ی کمبود رو در ذهن داشته باشیم تجربه ی آن فرکانس کمبود بیشتر و بیشتری است در واقع همون علف هرزی است که ریشه اش قدرت دارد
و یا افکار و کانون توجه و باورها روی نکات خشم و کینه و نفرت و ترس و نگرانی باشد نتیجه ی تجربه ی آن اتفاقاتی از همان افکار منفی بیشتری است
اگر بخواهیم در مدار درست و مناسبی از افکار باشیم باید اساس آن فرکانس و تمرکز و توجه آرامش رو ایجاد کنیم و احساس لیاقت و خود ارزشمندی رو در خودمون تقویت کنیم که نتیجه ی آن فرکانس تجربه ی آرامش است و یا تجربه وفور و فراوانی است
هر چند سعی می کنم کامنت های بچه ها رو در هر قسمت از فایل ها را بخونم ولی چقدر خوبع داستان موفقیت دوستان رو از اول بطور روتین بخونیم واقعا آنقدر راهکار برام داشت که بعضی از نکته های کلیدی رو در این کامنت ها برای خودم نوشتم که یکی از اون نکته هایی که منو خیلی بفکر فرو برد این جمله بود..اینکه. بجای اینکه ما از خداوند بترسیم چرا از تسلیم بودن به خداوند می ترسیم
وقتی این فایل استاد رو خوب گوش دادم فهمیدم که ما اگر در مسیر درست روی افکارمون کار کنیم و ذهن مون رو عادت به پاکسازی بدهیم و تربیت کنیم بعد از مدتی به درک و فهم نکات مثبت و زیبایی ها هدایت می شویم و بعد از مدتی بصورت تکاملی خیلی زود این افکار منفی ساکت میشن هر چند باید همیشه مواظبشون باشیم . هر چند این نجواها و نشخوارهای ذهنی از هر راهی پیداشون میشه ولی خبر خوب این هست که قابل تربیت شدن هست و خداوند قدرت کنترل ذهن رو به بندگانش داده.
از خانم شایسته ی عزیزم ممنون و سپاسگذارم که پا به پای استاد راه رفتن و دوربین به دست این مسیر رو طی کردند . خانم شایسته جانم قدردان این تلاش ها فوق العاده عالی تون هستم ممنون و سپاسگذارم
و از استاد عزیزم هم واقعا تشکر و قدردانی میکنم که الگوی زندگیم هستید . و تشکر و قدردانی می کنم
مرز در عقل و جنون باریـــک است
کفر و ایمان چه به هم نزدیک است
به یاد داشته باش
تو ذهنت نیستی
تو افکارت نیستی
تو جسمت نیستی
تو تنها مشاهده گر همه اینهایی و تنها وظیفه تو آرام نگاه داشتن خودت است.
بنام خداوند هدایتگر
سلام خدمت استاد عزیز و مریم بانو
استاد جان میخوام از یه تجربه در باره سیستم مغز ؛براتون بگم؛
من یه روز سر کار مشغول کار کردن بودم ؛و خواستم چند دقیقه استراحت کنم تا خستگیم در بره.من کنار یه میز کار ایستادم و دستم رو گذاشتم رو میز ؛و یه دفعه دیدم حالم داره بهم میخوره طوری که تو اون چند ثانیه حالم 180 درجه دگرگون شد و سریع ذهنم دنبال علت می گشت.اینا کلا تو همون چند ثانیه اتفاق افتاد؛و دوباره دستم رو گذاشتم رو میز کارم تا کنترل خودمو دست بگیرم و زمین نخورم،،،اون لحظه متوجه شدم یکی از پایه های میزی کوتاه تره و همین باعث شد میز تکان های ریزی بخوره و این باعث شد که بدن من فکر کنه ایراد از خودشه.جالب اینجاست وقتی فهمیدم علت چی بود جابجا حالم خوب شد.منظورم اینه که فکر یا همون ذهن ما با تمام پیشرفتش زود گول میخوره.میتونه از کاه کوه بس اره و یاز کوه کاه.این تجربه من بود امیدوارم بخونیدش سپاسگذارم
سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته ی مهربون
امروزفایل رو هم تصویری دیدم، هم صوتی چندباری گوشش دادم،
بعد رفتم سراغ جلسه سوم دوره احساس لیاقت و بمباران ورودیهای مثبت شدممن،
فایلتون خیلی فکرم رو مشغول کرده بود
بعد بازی تیمم و بردمون( با وجود مصدوم بودن دروازه بان اصلی تیمم که خیلی بابت نبودش نگران بودم) وصعود به مرحله حذفی
چون خیلی شاد و شنگول شدم بعددیدن مصاحبه های بعد بازی،با گفتم قبل خوابم دوباره گوشش بدم ،ی کامنتم بنویسم
اولین کامنتم روی فایل های دانلودیه ارزشمندتونه
یادم اومد چه اتفاقهای بدی که تو گذشته برام افتاد و بعدش همونا مسیر زندگی منو تغییر دادن
اونوقتها چقدر بابتشون ناراحت بودم ولی الان که به گذشته فکر میکنم میگم الهی هزار بار شکرت،خداجونم چقدر هوامو داشتی و من اون زمان نمیدونستم
باید کم کم هر اتفاق ناجالبی که برام میفته و فکر میکنم که اتفاق بدیه،یاد بگیرم ی جور دیگه نگاهش کنم
مثلا تو کارم ی مشکلی پیش اومده،خب خداروشکر داره حل میشه
ولی من تازه امروز بعد این فایل زاویه ی دیدمو بهش تغییر دادم و گفتم حتما خیری تو این قضیست،باید صبور باشم،باید بسپارم به خود خودش(اون صلاح منو خوب میدونه)
چه دوستیهایی که تموم شدن،چه رفاقتهایی که کلا محو شدن،چه بحرانهای مالی که ی جوری گذشتن،چه درسهایی که از اعتماد کردن و دلسوزی بیش از اندازه گرفتم،چه وقتهایی که تلف کردم،چه چیزایی رو از سر گذروندم تا اینجا
الان که فکر میکنم همش و همش به نفع من شده نتایجشون،همه ی اون اتفاقاتی که زمانی خیلی اذیتم کردن،خیلی نگرانم کردن،خیلی غمگینم کردن،خیلی استرس بهم دادن
اخرش چی شد،
کلی درس و تجربه ی خوب
همشون به نفع من شدن
منتها حالا که ازشون گذشته،من بامرورشون به این نتیجه رسیدم
نوجوون که بودم وقتیکه پدرم فوت شد
من خیلی خیلی اذیت شدم
کل خونواده رفتیم تو بحران یهو
چند سال خیلی بدی رو گذروندیم ،چالش های زیادی داشتیم،سختیهای زیادی کشیدیم
الان که ازش گذشته و فکر میکنم
همین از دست دادن پدرم
همون سختی ها،چالش ها و روزهای بدمون
کل خونوادمون رو قوی کرده
هر کدوم از خواهر برادرا ،هر کدوممون ی جورعجیبی رشد کردیم
خداروشکر واقعا
خیلی هوای مامانمونو داریم،باهم دیگه خیلی خوبیم،تو کار هم دیگه هم دخالت نمیکنیم،
ما از دست دادن بزرگی رو کنار هم تجربه کردیم وغم بزرگی رو تجربه کردیم و قوی شدیم،رشد کردیم،هر کدوممونم ی جوری بحران رو پشت سر گذاشتیم و تونستیم از پس خودمون بربیایم
میدونید منظورم این که از مرگ و ازدست دادن عزیزمون تلخ تر وسنگین تر که نداریم
ولی اون درد و غم واندوهم میگذره،اون سوگواریم میگذره(یاد عزیزامون که رفتن با ادم میمونه و خاطراتشون که میان توذهنمون و لبخند می زنیم)
من اگه بتونماینو همیشه تو ذهنم نگه دارم
هر اتفاق بدی که میفته
به خودم بگم دختر اخرش قطعا به نفعته، حتما نتیجش خوب میشه،خداهواتو داره
اونطوری میتونم راحت ترنسبت به مسائل و اتفاقات ناجالبی که میفته دیدمو تغییر بدم و خودمو بسپارم به خدا
و بگم همیشه آخر همه چی خوب میشه
وقتی هم خودمو میسپارم به خدا (زبونی نه، واقعی ازاون ته دلم،باایمان)خب قطعا استرسم کم کم از بین میره،اروم میشم
وقتی هم که اروم بشم ،حالم خوب میشه،همه چی خودش حل میشه،اتفاقات خوب رگباری برام میفتن…
به قول خودتون جهان جادوییییییی
و این جهان جادویییی،جادوهاشو برام شروع میکنه
استادعزیز بازم ازتون ممنونم برای دوره ارزشمند و فوق العاده احساس لیاقت
با سلام وقت بخیر خدمت استاد عزیز و خانوم شایستهی همیشه فعال و پرانرژی
و دوستان خوب و هم فرکانسی من
خوب بیام بحث را از اینجا شروع کنیم
که زمانی ما در مسیر خوشبختی و نعمتها قرار میگیریم که حالمان خوب باشه
زمانی نتایج خوب کسپ میکنم که حالمان خوب باشه
زمانی ایده های فوقالعاده عالی را دریافت میکنم که حالمان خوب باشه
زمانی احساس لیاقت داریم که با خودمان در صلح باشم و از لحظه لحظه های زندگیمان لذت ببریم و شاد باشیم
خوب، پس اصل موضوع این هست که همیشه باید حالمان را خوب نگهدارم
خوب برای ایجاد حسوحال خوب چیکارهای را باید انجام دهم
من برای درک این موضوع میخواهم تجربه خودم را بنویسیم
من در اوایل از بس که نجواهای افکاری منفی زیاد بود من اصلاً نمیفهمیدم که چه فکری در سر دارم یا بهتر است که بگم من به این درک نرسیده بودم که ما میتوانم افکار و باورهای خود را مثل حافظه موبایل فایل بندی کنم که فایلهای خوب را بگذارم و فایلهای که نامناسب هست دیلیت کنیم
و دوستانیکه دنبال نتیجه هستن
دنبال حسوحال خوب هستن
تا زمانیکه صد فیصد به این باور نرسیدی که ما در حر لحظه در حال ارسال فرکانس های به جهان هستیم و جهان هستی با دریافت از فرکانسهای ما شرایط و اتفاقات مشابه و همسنگ با باورهای ما را به وجود میاره
یا بهتره قانون به این شکل یاد آورشم که
افکار ما اتفاقات مشابه خود جذب میکند
افکار ما افکار مشابه خورده جذب میکند
افکار ما آدمهای مشابه خوده جذب میکند
افکار ما ایدههای مشابه خوده جذب میکند
و تا وقتی که مثل وحی منزل این موضوع را باور نکنی تو هیچ وقت دستهایت را بالا نمیزنی برای اصلاح افکارت، چون در قدم اول نیاز هست که ما این موضوع خوب درک کنیم. و بعد از اینکه فهمیدم ما توانایی خلق زندگی خودمان را داریم. آن موقع ما با اراده قوی و خیلی هم راحت وقت میگذاریم برای اصلاح افکارمان. خوب حالا چطور بفهمیم که ما به این باور رسیدم، که تمام اتفاقات زندگی ما به واسطهی افکار ما به وجود میآید
از عملکرد مان، به قول استاد ایمان که عمل نیاورد حرف موفت هست
یعنی برای باور داشتن فقط حفظ کردن این چند جمله و تکرار کردن کافی نیست، باید دست به عمل شوی، و امروز فردا نکنی و نگی تا وقتی من فلان محصول را نخریدم من نمیتوانم افکار خودم را اصلاح کنم. چون قانون ساده ست هیچ چیزی اضافی را استاد نمیگه همهی موضوعات بر پایه همین یک باور هست
و باید همین لحظه شروع کنی به لیست کردن افکاری منفی
خوب حالا بیائیم برای شناسایی افکار منفی از چه رویشی استفاده کنیم
من رویش خودم را مینویسم
من یک کانال تلگرام برای خودم ایجاد کردم که نامش را گذاشتم (تورموز های پاشنه آشیل) و تاحلا دهها تا ازین تورموز های را لیست کردم. که مربوط به تمامی بخش های زندگیم میشود.. هم کسپوکار وهم روابط وهم مهاجرت وهم سلامتی وهم استقلال مالی و زمانی و مکانی و دیگر خواسته ها.
و من برای پیداکردن افکار منفی ازین رویش استفاده میکنم
هر موقع که میخواهم خواسته های خودم را تجسم کنم
یکسری افکار به سخن گفتن شروع میکنه که نمیشود امکانش نیست و من ازین فرصت استفاده میکنم و دلیلش را میپرسم و اونم ادامه میده به این دلیل نمیشود به آن دلیل نمیشود و من همهی شان را داخل همان کانالم لیست میکنم که یادم نرود
و بعد که لیست کردم برای هر کدامشان ساعتها وقت میگذارم و دلیلی قانع کننده و منطقی و نمونه میارم که میشود به این دلیل و آن دلیل و با خودم بار ها تکرار میکنم
و بعد از چند روزی که دوباره که آن خواسته را تجسم میکنم خیلی بالذتتر میتوانم تجسم کنم
و این رویش اصلاح باورها را همیشه و در همه جا ازش استفاده میکنم و مثلاً موقع را رفتن یا موقع کار ویا هر کجایی دیگر وقتی خواسته های خودم را مرور میکنم ناخودآگاه یکسری افکاری منفی به ذهنم میآید که سریع مینویسم و بعد برایش منطق پیدا میکنم.
یا زمانی که آینده کسپوکارم را تجسم میکنم که خدماتم همهی کشور را فرا گرفته و همه آنلاین سفارش میدن
بعد همان لحظه یکسری افکار منفی شروع میکند به گفتگو کردن، که درین کشور اصلاً امکان نداره، سرمایه کافی نداری، کارمندان خوب وجود نداره، مشتری به این مقدار اصلآ وجود ندارد وغیره همه را مینویسم و برایش منطق که میشود میسازم
و من این تمرین را برای همهی خواسته های خودم استفاده میکنم نهتنها در کسپوکارم بلکه در خواسته های مثل مسافرت، خانهای رویای، استقلال مالی و زمانی انجام میدم به همین رویش خیلی کمکم کرده
و این تمرین ناخودآگاه ذهنم شده که همیشه در کیمین هستم که هر موقع فکری منفی به ذهنم میآید سریع مینویسم. البته که صدفیصد نمیتوانم به این شکل عمل کنم، گاهی وقت همان لحظه متوجه میشم گاهی وقت یک ساعت بعد متوجه میشم، گاهی وقت پنج دقیقه بعد متوجه میشم، و نکته خوب اینجاست که به مرحلهی از درک رسیدم که زمانی که افکار منفییم را شناختم سریع میتوانم اصلاح کنم
و نمیگذارم که افکار منفی اینقدر در ذهنم روشت کند که یک موقع از عهدش بر نیایم
سپاسگزارم از استاد محترم و خانوم شایسته عزیز
شاد موفق سربلند باشید دوستان عزیز
سلام خدمت استاد عباسمنش و بانو شایسته عزیز
بسیار لذت بردم از دیدن این فایل و دلم خواست دریافتهای خودمو ازین فایل ثبت کنم
جالبه استاد غیر از آگاهی هایی که در زبانشون جاری کردن یه سری آگاهی هارو در قالب عمل بما نشون میدن
جریان این هرس نشدن درختان بمدت دوسه ساله که الان تابه اینحد بزرگ شده که دیگه با تراکتور امکان هرس شدنش نیست و دردسر زیادی را برای صاحب ملک ایجاد کرده ، چیزی که حجم انرژی زمانی و پولی زیادی را هم میطلبد از نگاه ذهن منفی بین یک اتفاق خیلی بده و در ازای این جریان ذهن شروع میکنه به ملامت خود که چطور دوسال اینکار غافل شدم چقدر بی فکری کردم ای کاش زودتر اقدام میکردم و…. هزاران صحبت دیگر درین زمینه درحالیکه استاد در فایل فقط به بیان یک جمله که الان هرس کردن این درختان هزینه و وقت زیادی ازم میگیره اکتفا کردند و در ادامه صحبت گفتن چه خوب که باز بعد دوسال اومدیم سراغشون چون یک سال دیگه عملا همه ی این ملک رو میتونست طوری بپوشونه که هیچکدوم اونایی که الان با تراکتور از جا کندیم رو نمیشد بکَنیم و هزینه وقت و انرژی بسیاااااار بیشتری بر ما تحمیل میشد این یک مرحله
در مرحله دوم فوری درین ماجرا شروع کردن دنبال درس گشتن که درس این اتفاق رو بگیرند و اینکه ربطش بدن به موضوع ذهن و وجود آدمی و قوانین جهان هستی و ناخودآگاه تمرکزشان از وجه منفی موضوع بر داشته شده و بر درس بزرگ اون گذاشته شده
بعد اون در مورد اون درس شروع میکنن به صحبت کردن با فرد همفرکانسشون و باااااز در ادامه یک فایلی از خودشون ضبط میکنن تا دوباره و دوباره این درس براشون مرور بشه و در نهایت آخر میشه به فایل آموزشی برای بچه های سایت و البته یک دنیا درس و آگاهی برای خود استاد
جالبه که این درسهایی که استاد از اتفاقات بظاهر منفی زندگیشون میگیرند شده مثل مزرعه ی گندم که کاهِ ته مانده این مزرعه که کمترین سود یه زمین زراعتی هستش ، خاموش کردن نجواهای ذهنی منفی و سرزش های درونیه… به این معنا که اگر بجای اینکه در زندگیم بدنبال راهکار خاموش کردن ذهن نجواگرم باشم بدنبال درسهای زندگی خودم باشم کوچکترین سود زندگیم خاموش شدن خودسرزنشی هام خواهد بود.
داشتم به این فکر میکردم که چطور استاد خودشو بابت این فراموشکاری یا کم توجهی ملامت نمیکنند پاسخ اومد چه سوال خنده داری… استاد از هر اتفاق بظاهر منفی که در زندگیش میفته چه خودش مقصر باشه چه دیگران اونقدددددددر ازش درس میگیره که تازه میگه چه خوب که این اتفاق افتاد و من این همه درس را گرفتم و در خلال این همه درس گرفتن دیگه ذهن نجواگر فرصت نمیکنه به غرغر و سرزنش .
استاد درس بزرگ دیگه ای از تو حرفاتون گرفتم این بود که : گفتین نه اینکه افسردگی را نشه درمان و کنترل کرد قطعا اگر بخوای میشه ولی انرژی هزاااااااران برابر زمانی که تو فقط در حالت معمولی هستی میطلبد.
استاد من نمونه ی فردی هستم که از کودکی افسردگی در وجودم بوده و همممممیشه فکر میکردم این طبیعیه که اینقدر افکار منفی در وجود آدم عمیق ریشه دوانیده و فکر میکردم همه همینطورند ولی از بعد دیدن نتایج خیلی از دوستان متوجه شدم اونها به اندازه ی من تلاش نمیکنند برای کنترل افکار منفی شون و سریعتر افسار ذهنشون به دستشون میاد برام سوال بود مگه من کجای کارم ایراد داره که اینقدر سخت میتونم در هر مسئله ای ذهنم را رام کنم و الان درین فایل برام اومد آقاجون من از وقتی فهمیدم باید رشد کنم متوجه شدم افسردگی شدید دارم سالها دارو میخوردم ، بعد از 8سال کار روی خودم و آموزش دیدن درسته اونقدر بهبود پیدا کردم که داروهای کامل قطع شد چون تا حدودی از لحاظ رفتاری روی رفتارهام کنترل پیدا کردم و بهتر از قبل عمل میکردم ولی شیوه فکریم بکل اصلاح نشده و اخیرا دارم درختای هرز فکریم که چه تنه های قطوری داره رو واضح میبینم . قبلا من فقط هاله ای سیاه جلو چشمام میدیدم که نمیفهمیدم چیه الان دارم تنه های قطور را میبینم و میدونم که با همون بیل مکانیکی و با صرف همون سااااعت ها زمان میشه کندشون . برای منی که قبلا هیچ چیز و نمیدیدم و فکر میکردم دنیا همینه و بیش ازینم نیست جای شکر داره که فهمیدم اگر این تنه ها را بکنم پشت این درختان ویو زیبایی هست. و زیباتر اینکه با شنیدن این فایل خودم را تحسین کردم که سالهاست دارم با بیماری افسردگی پیشرفته خودم میجنگم بیماری که سالها دکترها میگفتن هییییییچ راه درمانی نداره و تا آخر عمرت باید دارو بخوری و اگرم داروهات کم یا قطع بشه آخرش یه میزانی ازین بیماری در وجودت خواهد ماند و آخرش تو با بقیه فرق داری و بکل سالم نخواهی شد چون ارثی پدر و مادر کل فامیل دو طرفت همه افسردگی مزمن داشتند و دارند ولی بازم دارم تلاش میکنم بازم ناامید نشدم و دنبال دیدن ویویی فراتر ازین که تا الان دیدم میگردم.
برام ارزشمنده که من واقعا دارم برای کنترل هر فکر منفی خودم ساعت ها زمان میزارم
برام ارزشمنده که در دوره احساس لیاقت شرکت کردم و اینقدر دارم جواب میگیرم
واقعا باگ های اصلی وجودیم اونجا داره کشف میشه
و بابت این اتفاقهای زندگیم هم سپاسگذارم حتی بابت بیماری افسردگی و وسواس زمینه ای که داشتم سپاسگذارم چون قطعا این مسئله خودش درسهایی رو قرار بوده بهم بده که هیچ چیز دیگری نمیتونست اینجوری بمن آموزش بده. در خودم اینو بخوبی میبینم که به همون اندازه که مسیرم سخت بوده توان و انگیزه حرکتی فراتر از یک فرد معمولی بهم داده شده برای همین از حرکت نایستادم و مداااااام دارم تلاش میکنم تا بهتر از قبلم بشم.
همینجا شهادت میدم که بخش زیادی از افکار منفی وحشتناکی که در وجودم بوده از بین رفته و فقط بچه علف هرز اون افکار در وجودم مونده که هموناروهم بخوبی و براحتی دارم کنترلشون میکنم و من که اون درختا با اون تنه ی ضخیم را بریدم میفهمم چه کیفی میده که با صرف انرژی یک هزارم گذشته برخی افکار منفی خودم را کنترل میکنم ، تااااازه دارم حس میکنم فرمون زندگیم و شرایط و افکار تا حدوووودی دست خودم اومده و این رانندگی داره بهم کیف میده و انگیزه ای میشه که با توانی بیشتر با بقیه اون افکار افسرده گونه خودم بجنگم و از جا بکنمشون.
با تشکر و سپاس فراوان از استاد عزیزم بابت این فایل و این آگاهی های نابی که بهمون هدیه میکنید.
سلام نجمه عزیز
خوشحالم که تونستی تا الان با کنترل افکارت بر بیماری غلبه کنی و به امید بهبودی کامل و صد در صدی و سلامتی کامل .
و خوشحالم کامنتت رو خوندم . چون منم چند ماهی هست دچار مشکلات جسمی و روحی شدم و دارو مصرف میکنم . و خداروشکر میکنم که این آگاهیها رو داشتم و الان تو بهترین زمان این مشکل برام پیش اومد و مثل شما دکتر بهم گفت تو ژنتیکی از پدر و مادر اون استرس رو داری .
این ژنتیک اینکه بخوایم قبول کنیم دیگه هیچ کاری از دستمون برنمییاد همینی که هست خدارو شکر استاد درباره همه اینها که فقط یه بار منفی و مخرب هست بهمون آموزش دادن .
منم تمام سعیمو میکنم که ادامه بدم . و میخوام به سلامتی کامل جسمی برسم .
هرچند با تمام سختیهایی که این چندماه اخیر کشیدم بازم خداروشکر میکنم و میگم خیر هست و همه اینها برای رشد روحی من هست و بزودی اتفاقهای فوق العاده ای برام میوفته و ایمانم رو قوی نگه میدارم .
اینجا بهترین مکان برای گوش دادن به صحبتهای الهی و خوندن کلام الهی از زبان بنده های خوب خداست .
با اینکه من همش درباره خودارزشی و دوست داشتن خودم صحبت میکردم و فایل گوش میدادم ولی با این اتفاق به ظاهر تلخ برام تازه فهمیدم چقدر نسبت به خودم بیرحم بودم و چقدر به جسمم بی اهمیت بودم و بجای اینکه خودمو بیشتر دوست داشته باشم نگران بقیه بودم ، حرفهاشون ، قضاوتها ، مقایسه کردنهای خودم با اونها …
نمیگم عالیم من انسانم هم خوبم هم بد ولی دارم تمام سعیم رو میکنم خصلتهای خوبم بیشتر بشه و از همه مهمتر خودمو بیشتر دوست داشته باشم .
امیدوارم به سلامتی کاملت هم شما و من و تمام انسانها برسند که اولویت برای هر انسانی سلامتی هست .
سلام متین خانم عزیز
چقدر کیف کردم از این آگاهی که بدست آوردید و با صراحت و صداقت متن تونو نوشتید و نوشتید من انسانم هم خوبم هم بد…
این یعنی من مجموعه ای از خصایصم نه سیاه و نه سفید… و اتفاقا مجموعه ی این خصایص باهم هستند که من رو به انسان و موجودی الهی و کل نگر تبدیل کرده و باعث خیلی از موفقیت ها و پیشرفت ها و خودشناسی ها میشه…
این کلی معنای خوب داره
از نظر من این معنای رشد و پیشرفت و ادراک و تغییرات جدید و عالیه…
این یعنی افتادن در مسیر عزت نفس و پذیرش خود و دوستی و آشتی با خود
این یعنی رفاقت با خودت و خدای درون خودت فارغ از هر گذشته و هر اتفاقی…
این یعنی مهربانی با خود…
تحسین میکنم این تلاش و نگاه زیبای شما رو که هوشمندانه و روانشناسانه بود…
امروزه ژن ها هم قابل تغییرند، انسان که خدا بهش قدرت داده تا بیان و نحوه عملکرد و پاسخدهی شونو انسان میتونه تاثیر بگذاره و تغییرشون بده…
ژن ها هم از مسیر عصبی دستور میگیرن که ما مشخص میکنیم…
به امید لطف خدا که بقول خودش خدا مرجع همه امور است… شما و من و همه در مسیر تندرستی بیشتر، شادی و آرامش بیشتر قلبی و ذهنی پیش بریم
مرجع همه امور، نه بعضی امور.. خودش فرموده…
الهی به امید تو.. تو هدایتگرمون باش تو نجات دهنده و شفا دهنده جسم و ذهن و روانی.
سلام مهدی جان
ممنونم از پیامت که اینروزها پیامهای پر از مهر انسانها بسیار منو تشویق میکنه به ادامه دادن در مسیرم و امید و ایمان داشتنم . و بسیار پیامهای صبر از سمت خدا برام مییاد و امیدوارم تو این مسیر که هستم بتونم به سلامت عبور کنم و به خواسته هام برسم و اولویت برای ما انسانها سلامتی هست و به امید اینکه همه ما انسانها در تندرستی و سلامتی باشیم و بتونیم به رسالتمون که چیزی جز عشق ورزیدن و عشق دریافت کردن نیست به بهترین شکل ممکن انجام بدیم .
جمله شمارو انتهای پیامم مینویسم که واقعا زیبا نوشتید
الهی به امید تو.. تو هدایتگرمون باش تو نجات دهنده و شفا دهنده جسم و ذهن و روانی.
درود متین خانم عزیز و دوست داشتنی ام..
نمیدونم چند سال دارید و از چه سنی وارد این مسیر شدید، داستان و مسیر هدایت شما رو خوندم… جالب بود…
و چه اتفاقی که گمشده ی خودتو پیدا کردی و چقدر زیبا اون دوست، تصویر دستشو در حالی کشیده بود که کیف گمشده اش رو در دستش به تصویر کشیده بود و حس و تجسم میکرد و شبیه همون اتفاق رو تجربه کردید…
من تونستم مدل تجربه ی فکری احساسی شما رو از یکسری جهات دریافت کنم و بفهممش.
بله دقیقاً همیشه مهمترین و اولین دعای منم از یکجایی به بعد طی 7، 8 سال گذشته بیشتر تن کاملا سالم به همراه آآرااامشش بوده
هم آرامش در ذهن هم در بدن.. این دو در کنار هم واقعاً زندگی رو بهشت میکنند و از اینجا به بعده که آدم میتونه حالا در ارتباطاتش یا در ذوق و شوق زندگیش و علائق و کار و حرفه و پیشرفت و خودشکوفایی هاش بدرخشه و پیش بره…
خدا رو صدهزار مرتبه شکر بابت تک تک ثانیه هایی که احساس خوب آرامش و اطمینان و لبخند و شادمانی و تندرستی و خواب راحت و لذت بخش و طعم عالی غذاها و صدای زیبای موسیقی ها و طبیعت رو چشانیده و همچنان ادامه داره…
متین جان دوست تلاشگر و مسئولیت پذیرم
شما رو سیو میکنم تا إن شالله مسیر پیشرفت و ترقی و شادی و توسعه شما در همه ابعاد رو شاهدش باشم…
من هم تعهدنامه جدید یکساله ام رو برای خودم در دفترم پریشب نوشتم..
خوب و دل آرام، تن آرام و ذهن آفرین باشین دختر نازنین.
به نام قشنگترین خدا
سلام به شما استادهای نازنینم
سلام به همه دوستای خوبم
خدایا تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم
هفته پیش بود که به یه تضادی برخوردم و خیلی غافلگیر شدم از حرکت چند نفر نسبت به من ،،،بی احترامی که بهم شد و از طرفی هم اصلا انتظار این برخورد نداشتم اونم به خاطر اینکه من از حقم دفاع کردم نه با بحث با احترام ولی واکنش این افراد خیلی زننده بود … من همون روز فقط سکوت کردم ولی اون شب نا آروم بودم و گاهی تو ذهنم اون لحظات مرور میکردم و گاهی جوابشنو می دادم و می گفتم فردا میرم این کار و میکنم اون کار میکنم و….. ولی بازم قانون برای خودم یادآوری می کردم که ببین جهان بیرون تو نتیجه افکار تو هست ، دنبال چی میگردی همه این آدما وظیفه شون انجام دادن … اما یک خبر خوب اینکه تو می تونی این ورق به نفع خودت برگردونی…مراجعه کردم به قرآن و هدایت شدم به آیات نورانی سوره نمل که خدای زیبایم جوابم خیلی زیبا بهم داد و گفت که چکار کنم
وَلَا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَلَا تَکُنْ فِی ضَیْقٍ مِمَّا یَمْکُرُونَ ﴿٧٠﴾
و بر آنان [که با حق دشمنی می کنند] اندوه مخور و از نیرنگی که همواره به کار می گیرند، دلتنگ مباش. (70)
…….
فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ ۖ إِنَّکَ عَلَى الْحَقِّ الْمُبِینِ ﴿٧٩﴾
پس بر خدا توکل کن؛ زیرا تو [متکی بر آیین] حقّ آشکاری. (79)
80
إِنَّکَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَىٰ وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِینَ ﴿٨٠﴾
بی تردید تو نمی توانی [دعوتت را] به مردگان بشنوانی، و نیز نمی توانی آن را به کران که پشت کنان روی برمی گردانند بشنوانی، (80)
81
وَمَا أَنْتَ بِهَادِی الْعُمْیِ عَنْ ضَلَالَتِهِمْ ۖ إِنْ تُسْمِعُ إِلَّا مَنْ یُؤْمِنُ بِآیَاتِنَا فَهُمْ مُسْلِمُونَ ﴿٨١﴾
و تو هدایت کننده کوردلان از گمراهی شان نیستی، و نمی توانی [دعوتت را] جز به آنان که به آیات ما ایمان می آورند و تسلیم [فرمان ها و احکام] خدا هستند، بشنوانی. (81)
دلم آروم گرفت و گفتم خدایا چشم هرچی تو بگی
ذهنم هی میگفت ببین اگه هیچی نگی میگن این چیزی حالیش نیست ، بازم از این ناحقی ها در قبالت انجام میدن…. اونا حق بی احترامی نداشتن … حق با تو بود…
ولی جوابم به تمام نجواها این بود سخن خدا بالاتر از همه هست … سکوت کن و سکوت،، بزار هرچی میگن بگن مهم نیست … حتی همکارم گفت میخوای برم من حالیشون کنم که چه اشتباهی کردن گفتم نه نمیخاد
واقعا دیگه برام مهم نبودن و اونقدر احساس آرامش داشتم که حد نداشت … با خودم میگفتم هر اتفاقی بیافته خیری برای من هست …
همه به نفع من دارن کار میکنند…
و تمرکز کردم روی کارم و ایده هایی که بهم گفته می شد و اجرا میکردم که خداروشکر نتایجشون فوقالعاده بود.
روز بعد همون آدما اومدن و خیلی محترمانه خیلی محترمانه ازم معذرت خواهی کردن و حتی یکیشون از شدت پشیمونی گریه میکرد و میگف منو ببخش ….
این موضوع برام خیلی مسائل روشن کرد اینکه نباید روی آدمها هیچوقت حساب کنم، اینکه قانون اگر برای این مسئله جواب داد پس برای تمام موارد دیگه جواب میده .… اینکه منم می تونم افکارم کنترل کنم واقعا شاید تا قبل این مسئله اینقدر کنترل ذهنم ملموس نبود، اینکه از اون روز دیدگاهم نسبت به خودم تغییر کردم احساس لیاقت بیشتری دارم نه برای اینکه ازم معذرت خواهی شد ،،برای اینکه تونستم ذهنم کنترل کنم و در آرامش باشم و مهمتر از همه تمرکزم ازش بردارم و احساسم خوب باشه …
خدایا ازت سپاسگزارم،، استاد عزیزم با این فایل بهم یادآوری کردید که علاوه بر علفهای هرز که تازه جوانه زدند باید تمام اون بوته های سفت و سخت قدیمی از ریشه نابود کنم درسته استادجان با همه کار بر روی خودمون، اگه ما رو فشار بدن همون افکار و باورهای قدیمی ازمون میریزه بیرون و تا زمانی که اونها رو ریشه کن نکنیم مثل اینکه که داریم لوله ی شکسته رو نادیده میگیریم هی گچ میزنیم به دیوار که نم دیوار بپوشانیم…دو روز دیگه روز از نو ….
الهی شکرت به خاطر این آگاهی های ناب که ذره ذره داره دیدگاهمون و باورهامون میسازه.
به نام یگانه پروردگار عالم زیبایی و عشق
درود و عشق به تو ای که میخوانی
افکار منفی تا وقتی رشد نکرده اند می شود به آنها تغییر جهت داد!
در واقع تا وقتی ضعیف هستند؛ امکان تغییر مثبت دادن به شکلِ آسان تری را دارند، از یک طرف هم با قدرت دادن به موارد مثبت در زندگی، منفی ها رو از بین ببریم.
دقیقا مثل علف های هرز پرادایس!
بهشت زیبایی که میتوانیم به ذهن انسان تشبیهش کنیم
علف های هرز پرادایس در ابتدا دو سه شاخه ی نازک هستن با تراکم کم…
اما چه می شود که تبدیل میشوند به درختچه های ضمخت و سختو پراکنده؟
بله عدم رسیدگی و توجه در طولانی مدت…
درختچه هایی که حتی عبور از آنها کار بسیار سخت و غیر ممکنی هست
که برای از بین بردنشان به وسایل، تجهیزات و صرفِ وقت، پول و انرژی بیشتری نیاز هست تا زمانی که بسیار کوچک و کم هستن
افکار منفی، سست و بی اساس هم همینگونه اند تا وقتی که جان و قدرت بیشتری نگرفته اند باید اقدام به حذف یا پیدا کردن جایگزین بهتری برای آنها کرد.
به این صورت که فضا و اجازه ی رشد و قامت گرفتن را به این علفهای هرز و منفی ندهیم به طوری که لحظه ای که به خودمان رجوع می کنیم، متوجه بشویم که زمان زیادیست درگیرشان هستیم و از مسیر لذت نمی بریم
اگر ما به فکرِ ذهنمان نباشیم؛ اجازه بدهیم هر باور هرز و بیهوده ای رشد کند و قطر وسیع تری بگیرد تبدیل می شویم به انسان افسرده ای که اطرافش جز بیهودگی و سیاهی چیز دیگری (نمی تواند) ببیند.
و درمقابل غول سیاه و عظیم منفی انسانی رنجور و سست و ناتوانیم که بجنگیم
بله درست متوجه شدیم
افکار منفی به همان صورتی که می آیند؛ نمی مانند
آنها بواسطه ی عوامل بیرونی در ذهن تقویت می شوند.
و از آنجا که قانون جهان هرچه را که تو هستی را به تو نشان میدهد به این سبب ؛ به تو نگرانی ها اضطراب ها، منفی ها و هرزای بیشتری را نشان می دهد
بله جاذب آنها در زندگی می شویم
و به دنبال خودش ما را در مدار پایینی قرار می دهد که دردسر ها و مشکلات بیشتری را برای ما بوجود می آورد
باید بدانیم که در این دنیا هیچکس، هیچکس هیچکسی وجود ندارد که دچار این افکار منفی نشود بلکه با مدیریت و اجازه ی رشد ندادن هست که میتوانیم اطرافمان را خلوت کنیم که زیبایی های بیشتری را ببینیم و لمس کنیم
مثل کاری که استاد با خلوت کردن پرادایس از علف های هرز کرده اند و در پی آن شاهد زیبایی جلوه گر پرادایس هستیم
سلام استاد عزیزم.نمیدونم از کجا شروع کنم…استاد جان من چند وقتی است که دارم با دوره دستیابی عملی رسیدن به ارزوها و 12قدم.و همین فایل های رایگان.دارم پله به پله با شما و هدایت های الله جلو میرم.ولی نکته اینجاس که دقیقا 3روزه که داشتم بازی میخوردم و یک موضوعی منو خیلی ناراحت کرده بود از درون ذره ذره داشتم ناخواسته ها رو جذب میکردم.خیلی جالبه من تو این مدت مثلا فکر میکردم آقا دیگه من بازیرو بلد شدم و درامدمم که افزایش پیدا کرده و فلان اینا حالا این موضوعم یه جوری حل میشه اما دقیقا برعکس بود این موضوع ناخواسته ذره ذره داشت منو از درون افسرده میکرد(درخت های هرز داشتن بزرگ میشدن و من متوجه نبودم) و منم کاملا کاملا گیج شده بودم اما اما اما واقعا دارم گریه میکنم از این همه لطف خدا از اینکه هررررر لحظه دارم هدایت میشم این فایلو شما روی سایت گذاشتید.وای وای وای استاد نگم براتون الان دفعه پنجمه که دارم گوش میدم انگار فایل برای منه. انگار خدا منو تو چالش انداخت تا به من بگه هنوز تو این مسئله کنترل ذهن مشکل داری و خدا داره بهم میگه کل قاعده جهان همین حرف های استاد تو همین فایله.من مطمئنم فریده قبل این فایل با فریده بعد این فایل کلی فرق داره چه از لحاظ مداری چه لحاظ حتی رفتاری استاد شما با این فایل با من چه کردید آخه انقد همزمانی!دقیقا چند روز من تو چالش بودم و خدا با فرستادن این فایل بهم گفت
فریده ببین مشکلت اینجاس..خدایی که انرژی خلق کننده اس چی رو خلق میکنه چیزی رو که من با فرکانس هام ارسال میکنم....فرکانس ها چه جوری تنظیم میشن با کنترل ورودی ها کنترل ذهن خدایی که کنترل تمامممم امورش رو دست خودم داده میگه تو چه جوری دوست داری؟چه جالب! بیا باهم خلقش کنیم….استاد دارم اشک میریزم و این ها رو مینویسم خدا رو شکر که با این اگاهی ها اشنا شدم.
به نام خداوندی که حضور ش بی انتهاست و گنج هایش بی پایان
سلام به دو استاد بزرگوارم
سلام بر بهشتِ متقین و مومنین و محسنین خداوند پارادایسِ رویایی با کلبه چوبی و رویایی روی آب که به اندازه تک تک درختانش و آنچه زیبایی در خود دارد از خالق آن زیبایی ها سپاسگزارم
سلام به دوستان خوبم
سپاس فراوان دارم از گروه تحقیقاتی عباس منش که شبانه روز عاشقانه تلاش می کنند تا سایت عباس منش.کام در رده بهترین و تاثیرگذارترین و پرطرفدارترین و توحیدی ترین سایت موفقیت جهان قرار بگیره، و ما هم از این گنجینه نامحدود الهی هر روز بهره مند باشیم.
الهی صدها هزار مرتبه شکرت برای هدایتم به این سایت آسمانی !
روزی را به یاد دارم که برای محقق شدن خواسته هایم عضو سایت شدم و به توحید رسیدم؛عشق زمینی خواستم و عشق آسمانی نصیبم شد، پول و ثروت خواستم و گنج های بی کران هستی به من داده شد، دوستان صالح خواستم و دوستی با یگانه خالق جهان نصیبم شد، سفرهای دو نفره عاشقانه خواستم و سیر و سیاحت درون با من الهیم آغاز شد ، با تمام وجودم راهنمایی خواستم و بهترین الگوهای توحید را به من معرفی کرد،هر چه را که طلب کردم در بهترین و بالاترین کیفیت دریافت کردم و اگر در همین لحظه جان دهم هیچ رویای دست نیافتنی در سر ندارم.
پروردگارا! معبودا! سرورا! سپاس گزاری این بنده حقیر و ناتوان را با دست های خالی و قلبی لبریز از عشق الهی پذیرا باش. الهی شکرت
خداوند را شاکرم که هر روز چشمانم را با دیدن زیبایی های پارادایس میشویم و گوش هایم را با شنیدن صدای گرم و تأثیرگذار مرد توحیدی خدا و سخنان نقضش تمرین و تعلیم می دهم تا چشمانم آنچه نازیباست را نبیند و گوش هایم آنچه ناشیندنی ست را نشنوند.
استاد عزیزم،هر مطلبی را که برای فایل ها آماده می کنید در حین سادگی پر از نکات ریز و درس و عبرت هست و هر کدام جای ساعت ها تفکر و تعمق و تأمل را در خود دارند و مبحث امروز را من با تمام وجودم لمس کردم.
امروز بعد از دیدن فایل چگونه از قدرت گرفتن افکار منفی جلوگیری کنیم ناخودآگاه به یاد ده سال پیش خود افتادم و آن زمان خیلی با مباحث توحید و تفسیر قرآن و قوانین الهی آشنایی نداشتم و به شدت خواهان تغییرات فوق العاده و به دنبال احساس خوب بودم که یکی از دوستانم کاملا اتفاقی کتاب بازی زندگی فلورانس اسکاول شین را به من معرفی کرد و من هم خوشحال و خندان تنها یک بار این کتاب را مطالعه کردم (بگذریم که بعدها بارها و بارها این کتاب و کتاب های متعددی با همین مضمون ها مطالعه کردم ) و تنها تمرینی که از این کتاب انجام دادم نوشتن اهدافم بود که به تعداد انگشتان یک دست هم نمی رسید و تفکرم این بود که آرزوها سقف کوتاهی دارند و اگر بیش از این بخواهم خارج شدن از حد و حدود الهیست و آنقدر عاشقانه از خداوند طلب می کردم و هرگز مقاومت ذهنی نداشتم که بعد از حدود سه سال تمام اهدافم محقق شدن و در حال حاضر مدت هاست که آن رویاها خیلی بهتر از آن که در حد تصورم بود محقق شدن و امروز با یادآوری آن بسیار سپاس گزاری کردم از پروردگارم که این موفقیت ها را در ذهنم تداعی کرد تا شکرگزارتر باشم و برای ذهنم منطق بیاورم که می شود، و همچنین پروردگارم که همیشه در بهترین زمان و در بهترین مکان و در بهترین موقعیت ها و با بهترین افراد هدایت هایش را بر قلب بندگانش جاری می کند امروز من را آماده دریافت هدایتش کرد و با زبان شیرین استادم هدایت شدم و باعث شدید که لیلای امروز را با لیلای ده سال قبل مقایسه کردم و فهمیدم که امروز به دلیل سال ها رها کردن علف های هرز باورهای ذهنم آنقدر این علف های ذهنی ریشه دوانده که ریشه کن کردن آن ها دشوارتر شده و نیاز به تمرین و پشتکار و از همه مهم تر نیاز به تعهدی دارد از جنس تعهد استاد توحید ی ام استاد عباس منش و همچنین زمان و انرژی فراتری باید هزینه شود و بهای بیشتر و تاوان بیشتر باید قربانی شود (در واقع بیل مکانیکی لازم شدم) و خدا را شکر می کنم که از همان ابتدای ورودم به سایت خود را متعهد کردم و آماده امتحان های الهی شدم و چه سخت آزمون هایی را در حال پشت سر گذاشتن هستم و در تمام لحظات سخت حضور پروردگارم را که دائم به من یاد آوری می کند که طاقت بیار ، وعده خداوند حق است و با این ندا دلگرمی عجیبی احساس می کنم
أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لا یُفْتَنُون)( سوره عنکبوت آیه 2) آیا مردم گمان کردند همین که گفتند ایمان آوردیم، به حال خود رها می شوند و آزمایش نمی شوند.
من روبروی خود فقط دو راه می بینم،یک راه توحید عملی و قوانین و نظامات پروردگار که مایه هستی و رستگاری ست و راه دوم زندگیِ باری به هر جهت که مایه نیستی و فنا و زوال است و انتخاب من قطعا راه پر پیچ و خم اما شیرینِ توحید هست که با جان و دل آغاز کردم و در مواجهه با تضادها به ارباب کائنات پناه می برم و به معجزاتش عادت دارم و هرگز ناامید نمی شوم و لحظه ایی نیست که بی یاد خداوند سپری کنم که بالاترین پاداش پروردگارم همین یادش و بودنش در تک تک نفس هایم و در هر ضربان قلبم هست و دلگرمی هایش در خواب و بیداری ست.
استاد عباس منش، استاد شایسته برای سپاس گزاری از زحماتتون زبانم قاصره
سپاس گزارم برای سریال های فوق العاده سفر به دور آمریکا که فقط تمرکز بر نکات مثبت را به ما آموزش میدین
سپاس گزارم که عشق بی حد و حسابتون را از راه دور نثار عاشقانتون می کنید و ما هم این عشق را دریافت می کنیم
امیدوارم خداوند همه ما را از گنج های بغیر الحساب خود بهره مند کند آمین
دوستون دارم
به نام خداوند مهربانی ها
سلام و درود خدمت شما خانم حاج صادقی عزیز
دوست هم مدارم
چقدر لذت بردم و درس یاد گرفتم در هنگام مطالعهی دل نوشتهی شما
اولاً بهتون تبریک میگم به خاطر اینکه باور کردین اهدافتون رو نوشتید و الان به لطف خداوند مهربان تمام اون ها رو به دست آوردید
الهی صد هزار مرتبه شکر
دوماً بهتون تبریک میگم که اینقدر زیبا می نویسید ، دل نوشتهی شما سرشار از احساس خوب بود سرشار از ادب و احترام و نجابت بود و بوی خدا رو می داد
خدا رو صد هزار مرتبه شکر
سوماً بهتون تبریک میگم برای اینکه خداوند بهتون این زیبایی رو هدیه داده
عکس پروفایلتون رو نگاه کردم و زیبایی شما رو بی نهایت تحسین کردم
امیدوارم هر جا که هستید قلبتون مملو از شادی و احساس رضایت از پروردگار باشه
و در هر لحظه در حال کار کردن روی ذهنتون و تغییر مدار به سمت زیبایی های بیشتر و نعمات بیشتر باشید
سلام استاد عزیزم
استاد بعضی موقع ها قلبم خیلی میشکنه از اینکه نمیتونم حرفمو بزنم از اینکه خودمو در جایگاهی نمیبینم که بتونم کار مورد علاقمو انجام بدم
از اینکه نمیتونم برای کسی هدیه دلخواهمو ببرم یا برای خودم چیزایی که خودم میخوام رو بخرم
و مجبور میشم به خواسته های دیگران عمل کنم و خواسته خودمو فراموش کنم
اینکه شما میگین باید خودمونو لایق بدونیم و اعتماد به نفس اینو داشته باشیم که حرفمونو بزنیم من حرف شمارو قبول میکنم ولی مثلا وقتی من خودم پولی ندارم و همسرم هست که هزینه های منو میده و من به خاطر اینکه اعتماد به نفسمو نشون بدم سعی میکنم حرفمو بزنم ولی این رو حد تعدل رو نگه میدارم که توقعی پشتش نباشه ینی نمیگم باید حرف منو قبول کنی ینی بهش میگم خواسته قلبی من اینه ولی حالا که تو خیلی اصرار میکنه باشه اینکارو میکنم…..
این سخت ترین کار دنیا بود برام ولی به خاطر اینکه از همسرم عزیزدلم توقعی نداشته باشم و وجود ایشون رو فارغ از هرچیزی دوس داشته باشم اینکارو انجام دادم و درسته قلبم میشکنه که نتونستم به خواستم برسم ولی از یه طرف رابطم با همسرم خیلی خوب میشه و از یه طرفی خیالم راحته که رابطم با خودمم خوبه و به خواستم نمیچسبم
ولی استاد عزیزم باور کنید
همسرم وقتی که من به خواستم نمیچسبم برام بهترین چیزارو میخره
ولی خب میدونم که یه طرف معادله این که من خودم پول داشته باشم هنوز خالیه و احساسات بد من هم به خاطر اینه
که امیدوارم به زودی با ساخت باورهای توحیدی در کارم اونم درست میشه
بزودی میام و براتون مینویسم که چقدر درآمدم افزایش یافته
اینم بگم که من خیلی خوشحالم چون تونستم خودم با پول که از کارم برام ایجاد شد بسته عزت نفس رو بخرم و از وقتی که دارم روی اعتماد به نفسم کار میکنم پول های زیادی داره به طرفم میاد که دستان خداوند میخوان بهم کمک کنن توی کارم تا من کارمو شروع کنم
اولش ناراحت میشدم میگفتم نه من کمک نمیخوام از فلانی باید خودم پول بسازم از صفر
درحالی که بعدش متوجه شدم این از باورهای اشتباه منه و کسی وجود نداره بلکه این خداوند هست که از طریق دستاش داره به من پول میده
سپاس دوستان عزیزم
بنام یگانه قدرت جهان هستی که مرا خالق و قدرتمند آفرید و به خودش احسن الخالقین گفت
با درود و سلام خدمت استادان عزیزم و دوستان عزیزم در این قسمت از فایل جدید بینظیر چگونه از قدرت گرفتن افکار منفی جلوگیری کنیم
خدایاااا شکرت که قدرت کامیابی بخش خداوند به تک تک ثانیه های روز و شبم خیر و برکت و نعمت و آسانی ها رو بخشیده است
امروز هم قدرت کامیابی بخش خداوند ارتعاش و فرکانس لحظه به لحظه ی من را به بهترین شکل خیر و برکت و نعمت در جهت درست و مناسب بسمت خودش عطا بخشیده است..
خدایا شکرت که من را هدایت کرده ای بمسیر نورانی و تابان الهی آت خدایااا شکرت
خدایااا شکرت که برای خیر و برکت و اهداف و خواسته ها و نیازها و آرزؤهای مقدس الهی ام تو بهترینع بهترین ناجیان و فرشتگان الهی رو به کمک من فرستادی تا راهم آسان شود برای آسانی های نعمت هایت که بر من احاطه شده است وفور و فراوانی آگاهی ها و موهبت ها ی بیکران الهی ات
استاد جان چقدر این پرادایس رو دوست دارم عاشق این زیبایی های وصف ناپذیرش هستم خدایاااا شکرت
خدایاا شکرت که با شنیدن صدای شما و آگاهی های الهی که توسط شما استاد رهنمودم دریافت کرده ام و امید دارم پاهایم را محکم تر از همیشه در جا پای استاد عزیزم بگذارم تا در این مسیر هدایتی استوارتر باشم
استاد عزیزم من برای اینکه افکار منفی رو از خودم دور کنم تا مثل این علف های هرز تنومند و قدرتمند نشن همین طوری چسبیدم به این سایت عزیزمون .
بلطف خدای مهربانم یک برنامه های لیزری و جهاد اکبری برای خودم چیده مان کردم که اصلا متوجه ی زمان نمیشم .. با خودم عهد و پیمان بستم که باید تغییراتم آنقدر واضح و آشکار باشد که خودم تعجب کنم هر چند تعجب هم کردم .. چند روز پیش با خواندن کامنت یکی از دوستان عزیزم خیلی هدایتی بسمت روز شمار تحول زندگی من در سفر نامه هدایت شدم.. خواستم چکاپ فرکانسی خودم رو محک بزنم رفتم ببینم کامنت های اون روزهای من چگونه بود و در چه مداری بودم و رد پای خودمو ببینم کجا بودم و الان در چه مداری هستم .. وقتی کامنت های قسمت اول و دوم از فصل اول خودم رو خواندم کاملا تعجب کردم!!!! اینکه من خیلی وقته که اینقدر تغییر کردم که پیش خودم گفتم یعنی راستی راستی اینا رو من نوشتم واقعااااا!!! بعد رفتم فایل های اون قسمت رو دیدم و دوباره کامنت گذاشتم . و باز خودمو با خودم مقایسه کردم چون یاد گرفتم افکار منفی رو همیشه در ذهنم هرس کنم و روی خودم بطور مداوم کار کنم .. که دیدم انگار واقعا آنقدر اون فایل ها رو عمیقأ نگاه کردم و عمیقأ اون توضیحات قرآنی استاد در من اثر گذاشته که بیشتر از همیشه پایبند به ادامه ی روز شمار تحول زندگیم شدم .. می خوام بگم که بهترین شیوه برای جلوگیری از افکار منفی برای من وجود همین سایت گوهربار هستش و با عشق بیشتری به خواندن کامنت دوستان در آن قسمت هدایت شدم و پیش خودم گفتم در خواندن کامنت دوستانم باید یک نظمی بدم تا مراحل تحول دوستان رو بیشتر درک کنم که یهویی چشمم خورد به پاسخگویی خودم به یکی از دوستان در همان بخش کامنتم .. چون دقیقا داستان زندگی تضاد مالی ایشون در اون زمان خیلی به تضاد مالی من شباهت داشت و یهویی بهم الهام شد که برم از اول کامنت این دوست عزیزم رو از اول تا به امروزشون بخونم که کلا الان دو روزی هست که کاملا بطور مداوم دارم داستان زندگی و کامنت ها و دیدگاه ایشون رو برای تغییر تحولشون رو می خونم .. یعنی دقیقا انگار داشتم کتاب داستان زندگی یکی از قهرمانان این سایت ارزشمند مون رو می خوندم البته از 9 برگه ی صفحات کامنت شون فقط دو صفحه باقی مانده . البته هر صفحه خودش به تنهایی ده تا و یا شاید بیشتر کامنت مجزا داره … اینقدر مسیر تغییر و تحول ایشون در این چند سال زیبا و جالب بود که فقط تحسین شون می کردم . اینکه چطور به این سایت هدایت شدند و چطوری مسیر تکاملی شون رو طی کردند و چه تضادهایی رو پشت سر گذاشتند و حل کردند و چه جسارت هایی بخرج دادند و یا اینکه چگونه ترمزهای ذهنی خودشون رو پیدا کردند و چطوری این محدودیت های ذهنی رو مهار کردند و افکار منفی ذهنی شون در چه حد بوده و چطوری این افکار منفی رو بیشتر از همیشه به افکار مثبت تغییر دادند . چقدر دیدگاه شون نسبت به همه چی زیبابین تر از همیشه شده بود و اینکه مثل استاد در سواحل زیبای بندر عباس ساکن هستند (البته فعلا چون کامل کامنت های ایشون رو هنوز نخوندم) خلاصه آنقدر دست به قلم شیوا و روان و احساسی قشنگی داشتند که من تازه دارم یاد می گیرم که اصلا چطوری کامنت بنویسم و یا چطوری فایل ها رو درک کنم .. البته هر کدام از دوستان در این سایت میلیونی که ساکن این سایت هستند هر یک مسیر رسیدن به توحید الهی زیبابین شأن متفاوت هستش و برام جالب بود و از خودم پرسیدم که بعد از چندین سال چرا من به این شیوه کامنت ها رو نخوندم؟؟؟ چون کلی با توجه به آموزه های استاد تجزیه و تحلیل می کردم و یا سوال های که از خودشون در یک سری مسایل پرسیده بودند سبب خیر شد که کمی تامل کنم و منم بیشتر فکر کنم و پاسخ بدم یعنی انگار داشتم با شخص دیگری صحبت می کردم . در واقع داشتم با ذهنم حرف میزدم انگار یک جورایی یک هم صحبت پیدا کردم و وارد مذاکره شدم و مسایل رو تجزیه و تحلیل می کردم . این دوست عزیز گاهی به زیبایی هایی که توجه می کردند و با آب و تاب بیشتری تعریف می کردند خودم رو در همون موقعیت قرار میدادم و تصورات و تجسم هامو تقویت می کردم واقعا امروز هیچ نجوایی نتونست بیاد سراغم چون همش لبخند رو لبم بود و همینطوری از روند پیشرفت شون ذوق می کردم و کنترل افکارشون رو تایید می کردم و تحسین شون می کردم .. هر چند در این مسیر دریافت آگاهی ها و عمل کردن به هر یک از آنها فراز و نشیب هایی پیش میاد و ممکنه گاهی از مسیر دور بشیم و توی در و دیوار باشیم و مثل همون علف های هرز پرادایس قطور و محکم و قدرتمند شوند ولی با قطب نمایی که استاد دستمون داده و از آموزهای استاد عزیزمون کسب کردیم خیلی زود به مسیر بر می گردیم و این یکی از معجزاتی است که در این مسیر الهی دریافت کردم و باید ذهن مون رو تربیت کنیم و آموزش بدیم.. باید نذاریم. که این افکار و نجواهایی که در هر زمینه ای از ابعاد زندگی مون تضادهایی رو بزرگتر از حد جلوه دهدد و شاخ و برگ هایش رشد کند باورهای سمی و خانمانسوز و ترس و احساس گناه و احساس قربانی بودن و احساس عدم لیاقت و یا در واقع این باورهای محدود کننده و منفی سرمنشاء بیماری های جسمی است که ناخواسته به طرق عجیب و غریب در زندگی آشکار میشه .. چون اگر این شاخه و برگ های هرز رشد کنند عملا تمام فضای ذهنی مون رو اشغال می کنند و عملا برای پاکسازی چنین فضای ذهنی تلاشی مضاعف و وقت و زمان و بهای سنگینی رو متحمل می شویم که ممکنه دیگر نتوانیم براحتی مسیر رو هموار کنیم..
زیرا ما انسان های فرکانسی هستیم و با تمرکز به کانون توجه مون آن افکار رو گسترش میهیم
یعنی فقط و فقط فرکانس های ماست که اتفاقات و شرایط را هماهنگ و هم پایه با باورها و کانون توجه و فرکانس های مان رقم می زند
یعنی اگر کانون توجه و فرکانس و باورها ی کمبود رو در ذهن داشته باشیم تجربه ی آن فرکانس کمبود بیشتر و بیشتری است در واقع همون علف هرزی است که ریشه اش قدرت دارد
و یا افکار و کانون توجه و باورها روی نکات خشم و کینه و نفرت و ترس و نگرانی باشد نتیجه ی تجربه ی آن اتفاقاتی از همان افکار منفی بیشتری است
اگر بخواهیم در مدار درست و مناسبی از افکار باشیم باید اساس آن فرکانس و تمرکز و توجه آرامش رو ایجاد کنیم و احساس لیاقت و خود ارزشمندی رو در خودمون تقویت کنیم که نتیجه ی آن فرکانس تجربه ی آرامش است و یا تجربه وفور و فراوانی است
هر چند سعی می کنم کامنت های بچه ها رو در هر قسمت از فایل ها را بخونم ولی چقدر خوبع داستان موفقیت دوستان رو از اول بطور روتین بخونیم واقعا آنقدر راهکار برام داشت که بعضی از نکته های کلیدی رو در این کامنت ها برای خودم نوشتم که یکی از اون نکته هایی که منو خیلی بفکر فرو برد این جمله بود..اینکه. بجای اینکه ما از خداوند بترسیم چرا از تسلیم بودن به خداوند می ترسیم
وقتی این فایل استاد رو خوب گوش دادم فهمیدم که ما اگر در مسیر درست روی افکارمون کار کنیم و ذهن مون رو عادت به پاکسازی بدهیم و تربیت کنیم بعد از مدتی به درک و فهم نکات مثبت و زیبایی ها هدایت می شویم و بعد از مدتی بصورت تکاملی خیلی زود این افکار منفی ساکت میشن هر چند باید همیشه مواظبشون باشیم . هر چند این نجواها و نشخوارهای ذهنی از هر راهی پیداشون میشه ولی خبر خوب این هست که قابل تربیت شدن هست و خداوند قدرت کنترل ذهن رو به بندگانش داده.
از خانم شایسته ی عزیزم ممنون و سپاسگذارم که پا به پای استاد راه رفتن و دوربین به دست این مسیر رو طی کردند . خانم شایسته جانم قدردان این تلاش ها فوق العاده عالی تون هستم ممنون و سپاسگذارم
و از استاد عزیزم هم واقعا تشکر و قدردانی میکنم که الگوی زندگیم هستید . و تشکر و قدردانی می کنم
مرز در عقل و جنون باریـــک است
کفر و ایمان چه به هم نزدیک است
به یاد داشته باش
تو ذهنت نیستی
تو افکارت نیستی
تو جسمت نیستی
تو تنها مشاهده گر همه اینهایی و تنها وظیفه تو آرام نگاه داشتن خودت است.
لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ
شکر نعمت به جای آرید شما رو میافزایم
صَدَّقَ بِالْحُسْنَىٰ ، فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَىٰ
اگر خوبیها رو به خوبی تصدیق کنید ، ما هم شما رو آسون میکنم برای آسونیها
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود
به کجا میروم آخر ننمایی وطنم
مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا
یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم
IN GOD WE TRUST