چگونه از قدرت گرفتن افکار منفی جلوگیری کنیم - صفحه 19 (به ترتیب امتیاز)

723 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    میثم رخشان گفته:
    مدت عضویت: 1916 روز

    به نام الله یکتا

    سلام استاد عزیز

    سلام دوستان ارزشمند

    خدارو صدهزار مرتبه شکر بابت این فایل ارزشمند

    بابت این نعمت داشتن استادی که جزییات رو با دقت فراوان با مثال های درست بیان میکنه

    چقدر این پرادایس هر بار داره زیباتر میشه

    چقدر این محیط هربار درس های داره برای زندگی کردن

    یعنی میشه درس از توش درآورد برای زندگی برای کندن علف های هرز

    بله گرفتن و هرس کردن علف های هرز داستان کنترل ذهنه برای قدرت نگرفتن نکات منفی

    یادمه پارسال داخل مغازه ی تار عنکبوت کوچیک بسته بود

    به خودم گفتم این باید تمیز بشه باید مرتب بشه ولی این تنبلی نزاشت و به خودم گفتم خداوند انجام میده

    یعنی خیلی وقت ها ما کاری رو انجام نمیدیم و انتظار داریم خداوند تار عنکبوت رو برداره برای من

    یا درخت های هرز رو بچینه

    ولی خوب این درختان هرز رو من باید بکنم

    خلاصه اون تار عنکبوت ها تا جایی ادامه پیدا کرد که کل مغازه رو گرفته بود و از هر سمی استفاده میکردیم مگه نابود میشد همینجوری ادامه دادیم و فعلا هستن

    اما چرا تار عنکبوت بزارم ببنده ذهنم

    خیلی راحت ما گول نتایج رو میخوریم و فکر میکنیم که این نتایج همیشگی هست دیگه نمی‌دونیم نتایج باید صفحه گذاشته بشه روشون

    باید ادامه داد به همون مسیر تا نتایج ثابت و بزرگتر بشن

    و من هم اعتراف میکنم از ی جایی افسار ذهنم از دستم درومد ورودی هام رو کنترل نکردم و الان دقیقا این فایل برای منه

    افکار منفی بزرگ شدن ریشه زدن و الان سعی دارم که باز برگردم به مسیر و خیلی دارم تلاش میکنم

    ولی ی درس بزرگ داشت برام که هیچوقت گول نتایجم رو نخورم و همیشه متعهد به مسیر احساس خوب اتفاق خوب باشم

    خدارو شکر

    شروع کردم به کارکردن قدم ها از قدم اول و میبینم بابا شرایط اونقدر بد نیست اونقدر که این ذهن جولان میده بد نیست منتهی باید روی باور فراوانی کار کنم باید روی احساس ارزشمندی کار کنم

    باید روی توحید کار کنم تا نتایج به آرامی و خداوند انجامشان بده

    و خدارو شکر واقعا فرصت ها و نعمتها هرروز و هربار داره بیشتر میشه

    نعمت ها هربار داره بیشتر میشه

    ثروت جهان هربار داره بیشتر میشه

    سلامتی و شور و شوق من هربار داره بهتر میشه

    یعنی من میبینم نمونه عینی آدم های که از هیچ ثروت ساختن

    میبینم آدم های که به دنبال سلامتی هستن و چطور جهان ثابت می‌کنه که مسیر درسته

    خدارو شکر استاد خیلی خوب همیشه توضیح میدین

    خیلی خوب می‌شناسین سیستم ذهن رو

    خیلی خوب می‌شناسین و هربار مثال های درستی میزنین

    و بینهایت سپاسگذارم هم از خداوند هم از شما که اینقدر وقت میزارین

    سپاسگذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  2. -
    پرتو گفته:
    مدت عضویت: 3836 روز

    سلام استاد عزیزم

    من از وقتی قانون رو از شما یاد گرفتم سعی کردم توی همه ی جنبه های زندگیم اپلای کنم قانون رو.یکی از قسمت هایی که این قانون خودش رو خیلی خوب نشون میده قسمت نظم و تمیزی هست٫من از شما یاد گرفتم که هر موقع غذا خوردم همون لحظه ظرفش رو تمیز بشورم و موکول نکنم به یک ساعت بعد یا بعدا،یاد گرفتم وقتی از خواب بیدار شدم تختم رو همون لحظه مرتب کنم و موکول نکنم برای بعد چون مثلا تختخواب وقتی مرتب نشه روی اون کلی لباس جمع میشه و قسمت های دیگه هم تحت تاثیر قرار میگیره و ادم همش میگه بعدا تمیز میکنم بعدا مرتب میکنم و همین بعدا بعدا بعد میبینی چند روز گذشته و تو دیگه حتی نمیتونی قدم برداری توی اتاقت و با هر قدم پاتو میذاری روی یک شی که باعث نامرتب شدن اتاقت شده،وقتی تصمیم به تمیز کردن و مرتب کردن اتاق میگیری ساعتها زمان میبره تا هر چیز سر جای خودش قرار بگیره و دوباره همه چیز منظم بشه،در صورتیکه اگر همون اول بعد از استفاده از هر چیزی اون رو (همون لحظه) بدون درنگ بذاریم سر جای خودش همیشه اتاقمون مرتب و منظم میمونه و توی آشپزخونه هم به همین شکل اگر لکه ی چربی روی زمین یا هرجای دیگه بریزه همون لحظه با یه دستمال نمدار اون تمیز میشه در غیر این صورت اگر به بعدا موکول بشه قطعا هم پاک کردن چربی های دیگه به بعدا موکول میشن و هم کارهای جانبی دیگه به بعدا موکول میشن وباعث بوی بدو جمع شدن موجودات و حشرات میشه که تمیز کردن اون به مراتب سخت تر هست و زمان بیشتری میبره نسبت به موقعی که فقط یه لکه بود و ما میتونستیم با یک دستمال اون رو تمیز کنیم،

    استاد من از شما یاد گرفتم انجام کارها مثل تقویت کردن عضله است و هرچقدر ما کاری رو بدون هیچ بهانه ای انجام بدیم این عضله تقویت میشه و ما رو به یک آدم متفاوت تبدیل میکنه و انجام دادن کارها جز شخصیت ما میشه و این طوری حتی شناخت ما نسبت به خودمون و دنیای پیرامونمون بیشتر میشه و حتی اینجا عضله تصمیم گیری ما قوی تر و قوی تر میشه و سرعت انجام دادن کارها به شدت بالا میره طوری که واقعا بقیه تعجب میکنن که در زمان کوتاه هر کاری رو میتونی انجام بدی،

    این مثال ها دقیقا مرتبط هستن با اتفاقاتی که درون مغز ما میفته وقتی که به افکار منفی بهایی نمیدیم انرژی خودشون رو از دست میدن،وقتی در موردشون با خودمون یا با کس دیگه حرف نمیزنیم از مدارش میایم بیرون و نه تنها ریشه دار نمیشن بلکه کاملا از بین میره و ادامه دادن و تمرین کردن و تقویت کردن این عضله باعث میشه کار ما بسیار راحت بشه و به محض ورود افکار منفی به شکل مثبت فکر کنیم و نگاه متفاوت ما ،ما رو به اتفاقات زیبا هدایت کنه،

    با تمام وجودم این رو درک کردم و تجربه کردم استفاده از این قانون رو و عدم استفاده این قانون رو ٫و با تمام وجودم سعی میکنم توی زندگیم توی همه ی موارد اپلای کنم و لذت ببرم از زندگی

    دوستتون دارم استاد ممنونم ازتون بخاطر وجود شگفت انگیزتون️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  3. -
    سعيده حسینی اقبال گفته:
    مدت عضویت: 1135 روز

    سلام

    من امروز توی تمرین ستاره قطبی نوشتم که میخوام بدونم گره های درونیم که مانع موفقیت و رسیدن به درامد شده چیه؟

    هدایت شدم به این فایل و وقتی گوش دادم متوجه شدم گره اصلی درونم رها کردن دقیقا جایی هست که میخوام نتیجه بگیرم!

    مثلا دوره حل مسائل رو تا جلسه سه رفتم و بعد میرم دوره عشق و مودت اونم تا جلسه دو میرم و بعدش دوره ١٢ قدم که چهار ماه قدم اول هستم و روانشناسی ثروت که توی جلسه دوم موندم و اخرین دوره هم احساس لیاقت که میشه گفت تا جلسه دوم گوش دادم!

    جالبه که میدونم و کاملا اگاه هستم که مسیر درست همینه چون این اواخر خدا درهایی برام باز کرده و اتفاق هایی افتاد برام که با همین باورسازی های مثبت و گوش دادن به فایل ها بود.

    میدونم که تنها مانع رسیدن به خواسته هام خودم هستم و تا وقتی من تغییر نکنم جهانم تغییر نمیکنه!

    استاد همیشه تحسینت میکنم و این قدر انرژی خوبی میدید و تن صداتون فرکانش بالاست که نمیشه یه روز صداتون رو نشنید. ممنونم که وقت میذارید و اگاهی تون رو با ما به اشتراک میذارید.

    در پناه رب شاد و سلامت و سعادتمند و ثروتمند در جهان و اخرت باشید. در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  4. -
    امیررضا دانش مقدم گفته:
    مدت عضویت: 1978 روز

    بنام یکتای بی همتا!

    براستی که : هرچه پیش آید !خوش آید!

    استاد چه خوش گفتی که :((وقتیکه احساسِت خوبِه و آرامششششششششششششش دارییییییییی!!!!!!!!!!در مسسسسسسسسسسسسسسیییییییییییییییییییییررررررررررِ

    دریافتِ دهش هایِ (نعمتهایِ) خداوندی هستی ! من چند وقت بود که می دانستم ما در جریانی عظیم! از نعمت و فراوانی هستیم ولی این را هم می دانستم که باید “””””درهایِ وجودیِ خودِمان “”””را هم که سالها با افکار منفی از قبیل کمبودها و نبودها بسته بودیم و قفلهای فراوانی نیز به آنها آویخته بودیم تا جایی که لولاهایشان زنگ زده و گشودن و باز کردنشم هم کارِ بسیارسختی بود را!!((بااسمِ رمزِ آآآآرررررراااااامممممششش))،و ساختن باورهای مناسب، به مرور زمان با برطرف کردنِ زنگ زدگیهاو باز کردنِه دونه دونه یِ قفلها و کنار گذاشتنشون ودر نهایت!باز کردنِ درهایِ وجودیمان ، این جریان به درون ما رخنه کند و”””” در واقع جریان برقرار شود”””” و دراین زمان است که ما در مدارِ دریافتِ نعمتها ، قرار می گیریم!!!!؟؟؟

    شادوتندرست باشید!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  5. -
    یوسف کوهزاد گفته:
    مدت عضویت: 1379 روز

    درود بر استاد عزیزم و مریم جان

    میتونم با دوتا مثال دقیق که خودم تجربشون کردم قدرت آگاهی های این فایل فوق العاده رو نشون بدم

    اولین مثال برای دوسال پیشه که با فردی کم نظیر در رابطه ای فوق العاده بودم و هر روز اتفاقات مثبت تری رو تجربه میکردم

    پس از مدتی که فکر میکنم کمتر از 6 ماه از رابطه گذشته بود یک تضاد کوچیک وارد رابطه من شد که نمیخوام زیاد در موردش توضیح بدم اما یک پسر هر شب به پارتنرم پیام میداد و این ذهنمو درگیر کرده بود که با عشقم صحبت کردم و به من این دلگرمی رو داد که بابا اینا که اصلا مهم نیستن،مهم اینه من تورو دوست دارم اما من با اینکه از پارتنرم خیالم راحت بود نتونستم حسم رو کنترل کنم و خیلی در موردش فکر میکردم و درگیرش بودم

    خلاصه این آقا که بالاخره با هزار ضرب و زور و مشقت از زندگی ما رفت بیرون و بعد از سه هفته باز دوباره یک آقایی که بسیار بسیار محترم و از دوستان و هم تیمی های خودم هم بود شروع کرد عینا رفتار همون آدم قبل رو تکرار کردن.من شوک شده بودم که چرا آدم به این خوبی چنین رفتاری میکنه و باز حس من شروع کرد به بدتر و بدتر شدن

    این حس تا اونجایی ادامه پیدا کرد که پارتنرم هم رفتارش تغییر کرده بود،دیرتر جواب میداد و ….

    و پس از مدتی هم اتمام رابطه

    این موقعیت اولی بود که با یک تضاد کوچیک چنین نتیجه ای وارد زندگیم شد

    حالا موقعیت دوم زندگیم رو بگم که همین چند ماه درگیر یک مسئله مالی بودم اما این دفعه با دید دیگه ای تلاش میکردم

    گفتم این تضاد اومده که از دلش هزاران هزار نعمت و ثروت به من داده بشه،من فقط باید حالم خوب باشه و مثل بچه آدم تلاشمو بکنم خدا ببینه دارم درست کار میکنم هم ثروت رو میده،هم کلی نعمت دیگه

    خلاصه با این دید شروع کردم به کار همه بچه ها میدونن زمانی که پول تو حسابت کمه یا وضعیت خیلی خوب نباشه تلاش کردن سخت تر میشه،استرس ممکنه بگیری یا هرچیز دیگه ای

    کلی افکار میاد که اگر فلان کار رو نتونم بکنم چی ؟

    راهکاری که من استفاده کردم رو بگم

    اومدم برای خودم تو دفترم نوشتم که:

    «اگر الان بتونم ذهنم رو کنترل کنم به چه نتایج فوق العاده ای در زمینه های ثروت،سلامتی و روابط و… میرسم؟»

    شاید صد ها مورد در هرکدوم مینوشتم

    و با صدای خودم ضبط میکردم و هر زمان نجوا میومد ایرپاد میزدم،صدای محیط رو میبستم و اون فایل رو گوش میکردم

    یه لیست دیگه ای هم نوشته بودم که اگر این کنترل ذهن رو به خوبی انجام ندم چه اتفاقی میفته؟

    که اونو ضبط نکردم

    از نتایج این کنترل ذهن بگم براتون

    1.سه تا قرارداد در یکماه هر کدوم به فاصله یک هفته در حالی که سه ماه بود که قرارداد نداشتم و هر کدوم از این قرار داد ها برام یه چیزی حدود 30 تا 50 میلیون ورودی مالی داشت

    2.با دختری فوق العاده همونطور که میخواستم و تمام خصوصیات من رو داشت وارد رابطه شدم

    تو دانشگاه باهم درس میخونیم

    همکار هستیم

    با خانوادش در ارتباط هستم و بیرون میریم

    باهم انگلیسی صحبت میکنیم دقیقا همونی که میخواستم

    3.به تازگی نماز رو شروع کردم

    با حس بهتر و اراده قوی

    از انجامش فوق العاده لذت میبرم و احساس میکنم مستقیم دارم با خود خدا صحبت میکنم و همون لحضه در قلب من حضور داره

    این داستان از کنترل ذهن بعد از یه تضاد کوچیک رو وقتی مقایسه میکنم با اون تضاد قبلی،میبینم اقاااااااا اون چقدر کوچیک تر بوده ولی من نتونستم حلش کنم اما این مسئله که بزرگتر هم بوده رو به این راحتی حل کردم«زمانی که تسلیم شدم و از خدا کمک گرفتم»

    استاد عزیزم ممنونم که این فایل رو گذاشتید

    من تازه شروع کردم به کامنت گذاشتن در سایت

    قبلا این کارو انجام نمیدادم

    دوست دارم با تعهد به این مسیر ادامه بدم

    عاشقتونم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      ريحانه گفته:
      مدت عضویت: 1313 روز

      سلام اقای کوهزاد چقدر زیبا نوشتید دلم نیومد علاوه بر امتیاز دادن تشکر نکنم از متن زیباتون که انقدر واقعی بود به دلم نشست مخصوصا جایی که گفتید وقتی میتونیم در برابر افکار منفی قدرت کنترلم ذهن رو نشون بدیم که تسلیم در مقابل خدای مهربون باشیم و ایمان داشته باشیم که فکر منفی نجوای شیطان هست برای تزلزل ایمان ما به قدرت رب که شرک رو در دلمون زنده کنه و نزاره به قدرت واقعی خدا دلمون آروم بشه.واقعا همینه من هم چند روز هست که بر خلاف قبل فقط شکر گزاری لفظی داشتم یک دفتر اختصاص دادم به نوشتن اتفاقات قشنگ روزم و واقعا تاثیرش رو در پیشرفت مالی به شدت احساس کردم با این کار تونستم جلوی ورود شیطان رو به ذهنم بگیرم و برام واضح تر بشه قوانین

      براتون عشق و سعادت میخوام و ممنونم بخاطر حس قشنگ و ایمانی که امروز یاد اوری کردید بهم که تو دلم هر روز و هر روز باید زنده نگهش دارم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    اعظم گفته:
    مدت عضویت: 904 روز

    سلام به روی ماه استاد عزیزم و مریم جان که مهربانانه دوربین رو میگیرن و برای ما این فایلهای بی نظیر رو ثبت و ضبط میکنن

    استاد جانم با تمام وجودم ازتون سپاسگزارم بابت این فایل عالی و به موقع که روی سایت گذاشتین واقعا چقدر موضوع به جا و لازم و ضروری بود چیزی که لازمه ما هر روز و هر ثانیه روش کار کنیم

    و چه مثالهای زیبایی زدین برای قدرت گرفتن افکار منفی من خودم دقیقا امروز نجواهای ذهنی شدیدی داشتم و واقعا داشتم با تمام قدرتم دست و پنجه نرم میکردم باهاشون و طبق معمول همیشگی اومدم سایت رو چک کردم دیدم بله دقیقا همون چیزیه که نیاز الان منه

    خدایا شکرت خدایا وقتی فرمون زندگی رو دست تو میدم چقدر راحت با آرامش و عالی پیش می‌ره همه چی انگار که همه چی سر جای خودشه و هر اتفاقی که میفته باید توی همون زمان و مکان اتفاق می افتاد

    سپاسگزار خداوندم برای این نشانه ها و هدایت‌های که برامون می‌فرسته دوسداشتم تشکر کنم بابت این فایلهای هدیه نابی که در اختیارمون میزارید استاد من امروز از خداوندم خاستم که برام هدیه بفرسته و الان دارم میبینم چه چه هدیه زیبایی اول صبحی ازش گرفتم هدیه ای بهم داد که خودمو زندگیمو بسازه حالی خوش پایدار بهم بده نه هدیه ای که حال خوش لحظه ای واسم بیاره

    استاد جان چقدررررر مثال داریم ماها برای این موضوع و این افکار منفی یعنی به خدا قسم بارها دیدم که با وجود اینکه همه چی عالی بوده و مشکل خاصی نبوده و کلی اتفاق خوب افتاده ولی این افکار منفی از طریق یه چیز واقعا بی مورد کاری باهام کردن که هیچکدوم از اون خوبیها و نبینم و همه رو هم کوفت خودم کنم….واقعا بعضی از افکار منفی دقیقا. مثل همون درخت‌هایی بودن که نه میشه به راحتی از بین ببریشون و نه حتی میشه بهشون نزدیک شد از بس که آزار دهنده آن

    بارها و بارها به قدرت ذهن و قدرت افکار منفی پی بردم و تمام تلاشمو گذاشتم تا بتونم بهشون غلبه کنم و دیدم که باز هم با به مسئله کوچیک بازم رشد کردن و فوران کردن

    سپاسگزارم استاد بابت این آگاهی که در اختیار ما گذاشتین و امیدوارم و از خدا میخام که کمک کنه بتونیم این افکار منفی رو از همون مراحل اولیه قطعشون کنیم و عمل کنیم به این همه آگاهی

    از اونجایی که این سایت بهترین دفتر شکرگزاریه منه دوسدارم هر روز صبح کامنت بزارم و روزمو با دست خودم عالی بسازم

    خدایا کمکم کن که تنها تو را بپرستم و تنها از تو یاری بخواهم مرا به راه راست هدایت کن به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای و نه گمراهان

    عاشقتونم استاد جان مریم جان و دوستان خوش قلمم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  7. -
    مصطفی فرخی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 1013 روز

    تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم

    با سلام خدمت همه عزیزانی که دارند این کامنت رو میخونند و سلام بر استاد مهربانی ها و بانوی خوبی ها

    خب بریم برای فایل به این زیبایی که نتیجه درخواست من بود برای این چند روز .چرا که به یه تضادی برخوردم که اثرش اگر میموند یعنی اتفاق کامل می افتاد به نظر خودم هیچ وقت نمیتونستم اون فرد سابق بشوم و دیگه همه عزت و اعتبارم به باد فنا میرفت و همیشه سرخورده میشدم ولی اون تضاد مالی باعث میشه که من توی را ه بمونم و راهی می خواستم که جلوی این تضاد را بگیرم منظورم برای افکار منفی که برای این تضاد اتفاق میفته تو ذهنم تا اینکه یاد یه اتفاقی که برای گواهینامه ام افتاد رو یاد آور شدم خب اما جریان گواهینامه چیه چراکه من از این تضاد هنوز به صورت کامل جون سالم به در نبردم و به قول استاد که میفرمایند که دوست دارم مردم با نتیجه با من صحبت کنند نه با حرف مفت و بی پایه و اساس اما میخوام یک نمونه از این اتفاق ها که با کنترل ذهن به من کمک کرد که همون گواهینامه است را برای دوستان تعریف کنم خب اما جریان چی بود جریان از قرار بودکه چند وقت پیش که برای گواهینامه میخواستم برم که آموزش دوازده جلسه رانندگی را بروم از مرکز این آموزشگاه با من تماس نگرفته بودند و باعث شده بود که من حسابی دلخور باشم و اون موقع به گواهینامه خیلی احتایج داشتم و محتاجش بودم خلاصه که به آموزشگاه مراجعه کردم و با صحبت برای بار اول گفتن که برو و دو هفته دیگه حدودا اگه اشتباه نکنم برگرد و من رفتم و بعد دو هفته با من تماس نگرفتن و من که حسابی عصبانی شده بودم رفتم که ببینم که چرا با من تماس نگرفته اند ولی خب از اونجایی که افکار منفی و داغون کننده ای سراغم می اومد که برو اونجا آبرو ریزی کن برو با بحث کارت رو راه بندازند ولی از اونجایی که تازه قدم یک رو خریداری کرده بودم و با اموزش ها آشنا بودم با این منطق که اگر بروم و با حال بد کارم رو انجام بدم شاید بتونم این اتفاق رو پشت سر بزارم ولی اتفاقات بد دیگه رو هرگز نمیتونم جلوشونو بگیرم برای همین با خونسردی رفتم با گفتگو بهم گفتن که ممکنه که بیست روز دیگه با من تماس بگیرند و من هنوز هم تویه نوبتم خلاصه که من سعی کردم که با این تفکر که حست رو خوب نگه دار خدا خودش درستش میکنه کلا قضیه رو حل کردم و با همین تفکر بعد سه روز با من تماس گرفتن و آزمون شهری رو بار دوم و آزمون آیین نامه رو بار اول قبول شدم

    ولی توجه کردم که من خدایش نمیگم فوق العاده ام ولی واقعا تویه این زمینه نمره خوبی به خودم میدم چراکه خدا همیشه به من لطف داره که بتونم اغکارم رو تویهشرایط بد کنترل کنم و خیلی کم پیش اومده که تو یه شرایط بد خودم رو ببازم ولی این برای شرایط بد مقطعی هستش در کل برای شرایط بد کلی نمیتوم اینکار رو بکنم چرا که واقعا ذهن نجوا گر هستش ولی تمرین ستاره قطبی معجزه میکنه واقعا و اتفاقات بد رو از تو میگره و تورو برای فرکانس خوب تنظیم میکنه ولی اون چکاپ فرکانسی وای خدای من باورم نمیشه که چقردر معجزه میکنه

    سپاس گذارم انشاالله بتونم با نتایج بزرگتری خدمت برسم که دوستانم رو توی این راه با خودم همراه تر کنم و اون ها هم با کامنت هاشون من رو همراه تر کنند

    در پناه حق خدا نگهدار.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  8. -
    آرزو رضائیان گفته:
    مدت عضویت: 837 روز

    به نام خدایی که از رگ گردن نزدیکتره

    جمله طلایی استاد که « فقط و فقط و فقط زمانی در مسیر نعمت های الهی هستی که احساس آرامش کنی »

    من از اون دسته آدمایی ام که خوب میفهمم افکار منفی که هر روز و هر روز تکرار و تکرار میشن چه بلایی سر آدم میاره .

    استاد عزیز من قبل از آشنایی با شما کسی بودم که یک ساعت خواب راحت آرزوم بود ، خوابی که وقتی که بیدار شم سرحال باشم ، به قول یه نفر حاضر بودم یه کلیه ام رو بدم ولی یه شب فقط یه شب خوب بخوابم ، اگه فرشته ی آرزوهای کارتونا میومد میگفت چه آرزویی داری میگفتم فقط بتونم راحت و خوب بخوابم…انقدر بیماری های گوارشی و عفونی در سن 21تا26رو تجربه کرده بودم و انقدر دارو مصرف کرده بودم که تقریبا دارویی از خارجی تا ایرانی نبود در اون حوزه ها که من نخورده باشم چه آزمایش ها و چه تست هایی چه دکترهای سرشناسی که هیچکدوم نمیفهمیدن دقیقا چمه !!! کارام یه جوری به هم گره میخورد با ماهرانه ترین گره ها ، تا سمت دری میرفتم برام بسته میشد انگار فقط من اضافه بودم و نباید به اون موقعیت میرسیدم !!!

    حقیقتا زمانی که با شما آشنا شدم موجودی حسابم هم داغون بود فقط کفاف پر کردن حفره ی خرج های پیش بینی نشده و دارو و خرج های روزمره رو میداد تازه بعضاَ هم کم میومد !!!

    و تازه نوبت روابطم شده بود یکم داشت از حالت نرمال خارج میشد …

    و من بودم که به تمام معنا داشتم حس میکردم قربانی ترین دختر دنیا منم …

    وقتی چندین سال به قول شما حسابی چک و لگدامو خورده بودم و کم آورده بودم خدا اینجا رو نشونم داد ، اولش خیلی زیاد مقاومت میکردم چون یه سری آدما دیده بودم اطرافم که طرف به طرز وحشتناکی داغونه ولی به طرز فوق العاده ای حرفای موفقیتی میزنه و این باعث شده بود من مقاومت کنم و خلاصه یه روندی طی شد و یه مقاومتایی شکست و من در حد درک و مدار هر مرحله ام عمل کردم …

    من چند ماهه به شیرینی عسل میخوابم و به همون شیرینی بیدار میشم ، من چند ماهه دارو نمیخورم !!!! داروهایی که نمیخوردم مشکلاتم حاد میشد ولی الان مشکلی نیس که بخواد حاد بشه !!! الان هرکاری میخوام بکنم انگار درها با رسیدن من باز میشن !! الان موجودی نقدی حسابم نسبت به اون موقع بارها و بارها چندین و چندبرابر شده و پاک شدن خرجای غیرعادی چرخ زندگیمو روان و روانتر کرده ، انقدر نعمت میاد تو زندگیم اصلا گاهی مبهوتم انقدر از همه راهی نعمت هایی وارد زندگیم میشه که هرگززززز و هرگزززز قبلا تجربه شون نکرده بودم از هدیه گرفتنا و خریدای با کیفیت و جنس های فوق العاده هم که دیگه چی بگم !!!اونقدر زیاد که گاهی نمیدونم با این همه رحمت و نعمت چیکار کنم و چجوری استفاده کنم که اینجور میاد تو زندگیم ، یه اتفاقایی میوفته که هرجوری باشه توش به من خیر و نعمت میرسه !!! مسافرت های عااالی و تفریح های بی نظیر !!

    روابطم که نگم چقدرررررر عالی شده بخصوص با همسرم که فوق العاده .

    رابطم با خدا که دیگه …..

    و این روند برای تیک زدن اهدافم ادامه داره …

    یه روزی این افکار منفی چنان منو فشرده بودن که حتی یه مورد برا شکرگزاری پیدا نمیکردم ولی میلیونها مورد برای قربانی بودنم و بد چرخیدن دنیا میتونستم پیدا کنم واس همین خوب درک میکنم کنترل نکردن این افکار و قدرت گرفتن شون چه آتش خانمان سوزیه

    چقد دوس دارم بازم این جملتونو تکرار کنم که

    «فقط و فقط زمانی در مسیر نعمت ها هستم که احساس آرامش دارم»

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  9. -
    فائزه رستگار گفته:
    مدت عضویت: 770 روز

    به نام الله یکتا

    سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جانم

    منمون بابت این فایل ها زیبا

    واقعا اگر روی افکارت کار نکنی مثل علف های هرز افکار منفی حجوم میاره

    باید هر لحظه روی افکارت ‌باید کار کنی باید این کنترل ذهن رو انجام بدی مثل هوا برای موجود زنده هر لحظه لازمه کنترل ذهن برای ما مثل یک تنفس لازم است حتی توی خواب یادمه هفته پیش که عمل داشتم به خاطر فضای بیمارستان ذهنم منفی شد و نمی‌تونستم تحمل کنم سریع پناه بردم به شکرگزاری بعد فایل‌های با ارزش استاد بعد رفتم از اول فایل‌های با ارزش توانایی کنترل ذهن رو دیدم و بعدش دفتر شکرگزاری کردم انقدر روی من تاثیر داشت که موقع عمل اصلاً نمی‌ترسیدم و دائماً ذکر می‌گفتم لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم دکترم و خانواده ام مخالف عمل بودم چون احتمال زنده بودنم یا خوب شدنم خیلی خیلی کم بود اما من ایمان داشتم که اگر ذهنم کنترل کنم توکل کنم نترسم عمل موفقیت آمیز

    همین اینطورم شد دکتر خودش گفت که 80درصد عمل موفقیت آمیز بوده و من بد از این همه سختی که از اول عمر داشتم راحت شدم و به آروزهام میرسم واقعا خدایا شکرت خدا منمونم ازت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  10. -
    میثم رخشان گفته:
    مدت عضویت: 1916 روز

    به نام الله یکتا

    سلام استاد عزیزم

    خدارو صدهزار مرتبه شکر بابت روز خوبی که داشتم

    به لطف الله مهربان سعی کردم امروز کارهام رو طبق اولویت انجام بدم و چقدر راحت کارها پیش رفت

    خدارو شکر که میتونم در این فضای فوقالعاده گوش بدم به سخنان کسی که وقتی اولین بار صداش رو شنیدم انگار خود خدا مستقیم داشت باهام صحبت میکرد و اون امیدواری و اون اشتیاق هر بار در من بیشتر شد و باعث شد از مسایلی عبور کنم که شاید اگر این اگاهی ها رو نداشتم

    زیر بار اون مسایل کمر خم میکردم

    ولی به لطف خدا هر بار قدرتمند تر شدم هر بار چالش های بیشتری رو حل کردم و این تازه اول راهه

    خیلی خیلی جا دارم بیهتر بشم از هر لحاظی

    همین امروز جای بودم که وقتی برگشتیم گفتم واقعا این جای من نبود

    یا اگه بود باید واقعا خودم میبودم متکی به خودم و توانایی های که دارم متکی به باور های مثبت و خوبی که دارم و سراسر بشم از احساس شکر گذاری

    خوب ی اموزشگاه اسب سواری عالی بود که توی ی جای بکر مشغول به فعالیت بودن دوستان

    واین قدر این طبیعت زیبا و هوا توی دل یک پاییز فوقالعاده بهاری بود

    اما برسم به موضوع این جلسه

    همین که داشتم این فایل رو کامل با احساس خوب گوش میدادم ی مثال یادم افتاد از مثال اشغال ها رو زیر مبل نریز استاد

    خوب من اگه اشغال ها رو زیر مبل بریزم طبیعیه که موجودات چندش اور بهشون نزدیک میشن

    و هر بار این موجودات بیشتر و بیشتر میشن

    افکار ما چه مثبت و چه منفی وقتی مدام تکرار بشن شروع میکنن به افکار مشابه رو جذب کردن

    شروع میکنن به اتفاقات مشابه رو جذب کردن

    مثال خودم رو میزنم واقعا از ی جایی به بعد از دستم در رفت کنترل ذهن و اونقدر این افکار قدرت گرفتن که واقعا به سختی میتونم الان جمعشون کنم و به لطف خدا دارم جمعشون میکنم

    اما ی درسی برام داشت که خیلی مهمه

    اینکه همیشه پیگیر افکار مثبت خودم باشم

    مثلا من توی کار ساختمون بودم ی ساختمونی خداوند بهمون هدیه داد و ما هم با کنجکاوی و اینه من میتونم انجامش بدم شروع کردیم به ساختن

    از ی جایی به بعد من دیدم پدرم داره هی سرزنش میکنه و این بهتر بود و اون بهتر بود و من دیگه واقعا رفتم

    یعنی اگه من میومدم میگفتم مهم نیست این بابا که پدر من هست چی میگه مهم اینه که من تونستم این کار رو انجام بدم خدا میدونه چه باور های میتونستم بسازم و الان دارم میسازمشون

    خوب من هم کسب و کارم رو به لطف الله یکتا مدیریت کردم هم اون کار با کیفیت بالا با سرعت عمل فوقاعاده انجام شد

    و الان میگم بابا من که تونستم این کار رو بکنم چرا نیام روی باور ارزشمندی و توانایی خودم کار کنم و فارق از اینکه دیگران چی میگن و زندگی رویایی خودم رو بسازم

    خوب خدارو شکر داره یسری کارها راحت میشه

    شکرگذاری میکنم و این کار خیلی ارومم میکنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای: