چگونه از قدرت گرفتن افکار منفی جلوگیری کنیم - صفحه 29 (به ترتیب امتیاز)

723 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد امیدوار گفته:
    مدت عضویت: 1754 روز

    سلام.

    استاااددددد…چقدر شما خوبی!

    چقدر این همزمانی خوبهههه!!!

    خدایا شکرت!

    ممنونم بابت این فایل جدید که من رو نجات داد…

    دقیقا حال من داشت بد میشد.چون حدودا سه ماه هست که یکم کار کردن رو خودم رو شل کردم و کمتر به مطالب سایت ارزشمندتون نگاه میکردم…تا این که دو روزه درگیر افکار منفی شدم و با این که میدونستم اگه رو خودم کار نکنم فرکانس و مدارم میره پایین ولی کار نکردم.

    با شجاعت اعتراف میکنم که تنبلی کردم!

    خلاصه حالم خیلی بد بود و اومدم تو سایت چندتا عبارت در مورد انگیزه و درآمد و این چیزا سرچ کردم که یه هو چشمم به بالای سایت خورد که همین فایل که الان کامنت گذاشتم رو نشون داد که جدید آپلود شده رو سایتتون!سریع زدم روش و باز شد و از تعجب سجده شکر کردم که دقیقا بلایی که داشت سره من میومد رو توضیح دادین!!!

    انگار خدا یجوری تنظیم کرده که شما اومدی تو خونه من و کلاس خصوصی حضوری برا من گذاشتی و دقیقا مشکل من رو حل کردی!

    خیلی راضی و خوشحال هستم…

    کاملا احساسم خوب شد و ممنونم از اون راهکار های آخر این فایلتون و جریان پلیسه که شاید خیر توش بوده که ماشین رو نگه داشته تا جلوتر تصادفی چیزی پیش نیاد!

    این فایل و چنتا قبلی که خودم انتخاب کردم و نگاه کردم تو ذهنم میکس شد و الان با توجه به آموزه های شما دقیقا میدونم چکار کنم و مثل قبل قوی کار میکنم و ادامه میدم…

    مرسی که هستی استاد خوشتیپ و خوش اخلاق…دست خانوم شایسته ام برا فیلم برداریشون درد نکنه…چند جا سایه ایشون هم پیدا بود که دوربین رو نگه داشتن و راه میومدن با شما!

    ممنونم.ممنونم.ممنونم!

    انگیزه گرفتم برای ادامه دادن به کار…

    باور همه چیزه…انگیزه هم به دنبالش میاد.

    من به کمک شما ترس از خدمت سربازی رو کنار گذاشتم و الان سه ماهه کارت پایان خدمتم جیبمه!از این احساس قدرت که شجاعانه کارت پایان خدمتم رو گرفتم استفاده میکنم برای مراحل بعدی زندگیم.

    این رو به شما مدیونم امیدوارم بتونم دوره های ارزشمندتون رو به راحتی بخرم و انقدر پول درارم که قیمت دوره هاتون رو به راحتی پرداخت کنم.

    دوستتون دارم.

    عشقید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    زهرا حسینی گفته:
    مدت عضویت: 2337 روز

    به نام یکتا پروردگار عالمهستی

    بهنام خداوند روزی رسان و رزاق

    خدایا به امید هدایت تومینویسم

    سلاماستاد بزرگوارم

    سلام مریم شایسته نازنینم

    و سلام دوستان مسیر آگاهی

    الهی هززاران بار شکرت که بعد از مدتها دوباره این فایل رو گوش دادم و از همون بار اول که گوش دادم میخواستم بنویسم اما نشد اما حالا با یه حس قوی و با تاکید و تائید صحبت ها و آگاهی های شما اومدم که بنویسم و مثل همیشه سکان عرشه نویسندگی رو به خداوند می سپارم و منتظر هدایت میمونم و هر کلمه ای که بیاد رو مینویسم

    پس هدایا خودت هدایت کن

    بله دیگه صحبت از افکار منفی هست که وقتی بهشون بها بدین و هی تغذیشون کنیم به مرور و در خفا و در ناکجا آباد ذهنمون اونقدر بزگ میشن و رشد میکنن که کل افکار دیگه و همه تجربه هایزندگیمون رو معطف خودشون میکنند و ما وقتی به خودمون میایم میبینیم اون افکار منفی دیگه شدن اساس همه باورها و اتفاقات و تجربه های زندگیمون که انگار از ریشه کندنشون خیلی سخته و به جهاد اکبر به صرف انرژی زیاد و تایم زیاد نیازی داره

    اما خدارو شکر که حتی بفهمیم و آگاه بشیم که فکر منفی داریم

    که دارین به ناخواسته توجه میکنیم

    که دارین مطابق عادت جامعه رفنار میکنیم

    حداقل خود این متوجه شدنه یعنی ب بسم الله و بعدش دیگه باید در مسیر جدیدی گام برداریم

    یعنی اگه مسیر الف بوده که ما رو به اینجا رسونده ، به تجربه های ناخواسته ها،به اتفاقات و منفی و هر تضاد دیگه که پیش اومده، پس دیگه باید مسیرمون رو مثلا ببریم توی لاین ب، و اینجوری هست که ما شروع میکنیم به بهبود

    یعنی واقعا انیشتین گل گفته که: با باورها و افکار گذشته اگر دنبال نتایج متفاوت هستی این یعنی حماقت

    و واقعا هم درسته

    اگه من میخوام ذهنم و باورهامو افکارم در حیطه ای باشه که دلم میخواد پس باید کنترلشون کنم به همون سمت

    برای من مثلا ما سالها هست که چیزی به اسم تلویزیون به اون معنایی که در خونه اکثر مردم وجود داره، وجود نداره و خیلیا با تعجب میگن یعنی شما برنامه ای نگاه نمیکنید؟؟ فیلم سریال؟؟ حوصلتون سر نمیره؟؟

    و منوقتی فکر میکنم میبینم نه تنها حوصلم سر نمیره بلکه اونقدر کار دارم که اگه بخوایم کامل روشون تایم بذارم واقعا کم هم میارم

    در خونه ما آرامش مطلقه

    از تلویزیون و اخبار و برنامه هایی که اکثر بر اتفاقات ناجالب و حوادث و موارد منفی توجه داره اصلا خبری نیست

    انگار از وقتی من عامدانه رسیور رو جمع کردم همسرم هم هیچ توجه و علاقه ای نداره و هیچوقت نگفت چرا؟؟

    تازه گاهی من بهش میگم بیا با هم یه فیلم ببینیم و البته خیلی کم اتفاق میفته و اکثرا ایشون مشغول کار خودشه و من هم مشغول برنامه و کارها و فایل ها و کارهای متفاوت خودم و بسیار هم راضیم

    حداقل میدونم از اون همهمه و نگرانی و استرسی که برنامه های تلویزیونی بر ذهن وارد میکنه، برای من خبری نیست

    کلا کنترل ورودی ها همونطور که شما همیشه گفتید اصله، پرداختن به بقیه جنبه ها فرعه

    وقتی من بخوام نتایجم اونی باشه که میخوام باید وروی ذهنم، تغذیه ذهنم خوب و مثبت باشه تا خروجی رضایت بخشبده و اگر اونی نیست که میخوام پس باید دوباره یه نگاه کلی بندازم و از خودم بپرسم کجا نیاز به تغییر داره؟؟ من کجا رو باید بهبود بدم؟؟ روی کدوم قسمت باید کار کنم؟؟

    و اگر افکار منفی و باورهای منفی داشته باشیم که هممون کم و بیش در هر زمینه ای داریم باید براش اقدام کنیم

    باید سعی کنیم حال خودمون رو آگاهانه خوب کنیم

    باید خودمون رو ببندیم به ورودی هی مثبت با فایل ها

    با آرامش دادن به خودمون

    با سپاسگذاری از داشته ها که خیلی مهمه

    با درخواست کردن از خداوند

    که باید کار روزانه ما باشه و نه یه کار فانتزی که هر وقت دلمونخواست انجام بدیم و مثل تفریح باشه

    نه

    دقیقا این باید کار و وظیفه روزانه باشه و باهاش حس خوب بگیریم

    و تا قلب و ذهن و وجودمون با اونها حس خوب نگیره، هیچ تغییر و اتفاق مثبتی رخ نمیده و این قطع نیاز به کار داره

    شاید اولش باید کمی زور بزنیم

    اما به مرور اگر خودت یه روز مثلا سپاسگذار نکنی متوجه میشی یه چیز توی وجودت کمه ویه خلا داری

    انگار میشه خودزندگیت

    انگار میشه یه اصل

    بقیه چیزا میشن فرع

    به مرور سبک زندگیت تغییر میکنه، یه تغییر خوب و مثبت که شاید برای بقیه عجیب باشه مثل سبک تغذیمون در دوره قانون سلامتی که من به سوالات خیلیا فقط می خندم و دنبال راضی کردنشون نیستم و باید بگم نتایج من طوری بود که همسرم و مادرشون بدون اینکه از من بپرسن، دارن عملا مثل من غذامیخورن و چقدر تغییر کردن و راضی هستن با اینکه من اصلا ازشون نخواستم که این کار رو انجام بدنو خودشون خواستن و هم نتیجه گرفتن و هم راضی هستن

    و اینجوریه که آدم حس خوبی میگیره و متوجه میشه که مسیر درست، نتایج درست رو لاجرم ایجاد میکنه و نیاز نیست تو زور بزنی و بقیهرو بیاری در مسیر خودت، کسانیکه آماده باشنو بخوان، خودشون میان، شک نکن

    استاد ممنونم و سپاسگذار

    چقدر حال خوبی در این فایل داشتید و اون رو به من هم منتقل کردی

    چه تیشرت زیبا و سفید خوشکلی پوشیدید و اندامتون هم که احسنت داره

    خدایا شکرت

    خدایا سپاس بایت این مسیر آگاهی

    خدایا همه ما رو به مسیر لذت و شادی و تندرستی و ثروت هدایت کن که قطعا مسیر آسان و لذت بخشی خواهد بود

    باز هم با عشق خواهم نوشت

    در آغوش رب یکتا باشیم

    تا بعد….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      مریم گفته:
      مدت عضویت: 994 روز

      سلام زهرا جان

      دوست عزیز آفرین که تلویزیون کنار گذاشتی من هم مثل شما علاقه ای به تلویزیون ندارم دو سالی هست فقط فایل گوش میدم هر چند همسرم اخبار زیاد می گیره من خودمو سرگرم میکنم

      یا توجه نمی کنم اصلا جرات ندارم از دید قانون بگم به من میگه بیا نگاه کن چی شده …

      دوست دارم نگاه نکنه ولی قبول نداره خوشحال می شم از زوج های که با هم ، هم مسیر هستن

      خدا رو شکر به سبک قانون سلامتی زندگی می کنی من آرزوم هست بتونم با قانون سلامتی پیش برم

      تحسینت می کنم

      موفق باشی

      در پناه خداوند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        زهرا حسینی گفته:
        مدت عضویت: 2337 روز

        سلام به مریم عزیزم دوست ارزشمند و هم مسیرم

        خدا رو شکر در مسیر قوانینالهی هستیم و هر لحظه داریم با آگاهی هاش زندگی میکنیم

        تجربه خودم رو از تلویزیون ندیدم بگم

        من واقعا نمیدونم چند ساله که کلا رسیور رو از خونه جمع کردم و فقط تلویزیون روی دیجیتال هست ه گاهی با همسرمفوتبال نگاه میکنیم و یا فیلم میبینیم

        و من روزی که رسیور رو جمع کردم همسرم اصلا مخالفت نکرد و من هم اصلا در این موردبه ایشون توضیح ندادم

        من و همسرم در مدارهای متفاوتی هستیم اما نه ایشون کلا با من و مسیرم کاری داره و مخالفت میکنه و نه من می خوام که ایشون رو وارد مسیر خودم کنم چوون مطابق آموزش های استاد و قانون طبیعت که بدون تغییر هست، ما غفقط خالق زندگی و اتفاقات خودمون هستیم و در زندگی بقیه هیچ نقشی نداریم همونطور که بقیه هم در زندگی ما نقشی ندارند

        پس باید تلاش نیم با بقیه و باورهاشون نجنگیم و فقط روی خودمون، توانایی هامون و شناخت و رشد شخصیمون کار کنیم

        من میبینم که همسرم از روی گوشیشون گاهی اخبار میخونه اما چیزی بهشون نمیگم و ایشون هم اصلا برای من تعریف نمیکنه چون من آگاهانه نمیخوام از اخبار اطلاعی داشته باشم

        پس کار ما، فقط اینه که کار کنیم روی باورهامون

        اونها رو بشناسیم و خودمون رو بهبود بدیم

        همیش جای کار داریم

        همیشه جای تلاش، ایمان، توکل، باورسازی و بهبود هست و تا زنده ایم باید بریم جلو و بنده ای مسلمان برای خداوند باشیم که ما رو لایق زندگی کردن و خلق اون آفرید

        تحسینت میکنم دوست خوبم و برای هممون زیباترین تجربه ها رو آرزودارم

        در پناه یگانه خالق بی همتا باشیم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    رضا زارعی گفته:
    مدت عضویت: 1035 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام به همگی عزیزانم

    استاد عزیزم سلام

    سپاس گزارم بابت این فایل تاثیرگذار

    سپاس گزار خداوندم که در این فضا هستم

    دقیقا امروز قبل از همه نکات این فایل بهم یادآوری شد که انسان واقعا چقد فراموش کاره و یادش می‌ره اصل رو و یادش می‌ره قوانین رو

    یادآوری شد که اگر تمرینی نباشد کنترل ذهنی نباشد تا گفتگوهای درونی مثبت باشند هرروز علف های هرز افکار منفی بیشتر رشد میکنند

    من اعتراف میکنم که خودم یادم می‌ره و هنوز خیلی کار دارم تا به یک لول خوب برسم در کنترل ذهن در جدی گرفتن تمرینات در تعهدم به قوانین خداوند ،این یک اصل بدون تغییره که من یا دارم هرروز بهتر و بهتر میشوم یا هرروز بدتر و بدتر میشوم ،این یک اصله و جهان به هیچ عنوان ایستا نیست ،من یا دارم به سمت مدارهای بالاتری از هر نظر سعود میکنم با طی تکاملم ویا دارم به مدارهای پایین تر سقوط میکنم ، من همواره باید روی ذهنم کار کنم ،همواره باید اولویتم احساس خوبم باشه و به محض ورود فکر منفی شناسایی کنم و از زاویه ای بهش نگاه کنم که به من احساس بهتری بده ،من مسعول صددرصد زندگی خودم و اتفاقات هستم ،

    اگر روابطم خوبه و یا تشنج زا و بیماری زاست مسعول صددرصدش منم و نه هیچ عامل دیگه ای

    اگر حسابم پره پوله ویا بی پول مقصر صددرصد این ماجرا خودم هستم

    اگر سلامتم ویا بیمار مقصر صددرصد خودم هستم و جهان تنها و تنها بازتابی از درون منه و فقط و فقط اینه ی باورهای منه ،

    دقیقا دوست عزیز تو کامنت خوب اشاره کرده بود و همچنین استاد که کامل توضیح دادن اینکه اگر همون اول شناسایی کنیم کار خیلی راحت تره و همین تغییر زاویه دید با تمرین و تمرین ساده میشه و رفته رفته تلاش کمتری میخواد چون ناخودآگاه ما به این شکل نگاه میکنیم و این میشه روش فکری جدید ما ، روشی که مارو میندازه تو سیکل مثبت و ما زمانی در مدار دریافت نعمت هستیم که احساس آرامش داریم و این احساس آرامش باعث ورود نعمت و نعمت باعث تقویت احساس خوب ما و دوباره احساس خوب باعث جذب نتایج بزرگتر میشه و این سیکل مثبت می‌تونه تا بی نهایت ادامه پیدا کنه ، اگرکه ما بدونیم که این یک کار همیشگیه ، کار کردن روی ذهن یک کار همیشگیه ،ما باید تکرار کنیم و تکرار کنیم و تکرار باید هر لحظه ورودی ها کنترل بشن ،چون جهان با ورودی کار می‌کنه ،اگر ورودی کنترل نشه خروجی روبه هیچ عنوان نمیشه کنترل کرد ، استاد خیلی کار دارم تا درک کنم که باید مدام رو ذهنم کار کنم و اگر به قول شما ما کارکرد ذهن رو بدونیم جرات نمیکنیم چیت دی کنیم ،چون اگر به هر بهونه ای یک بار شروع به پرسه زدن تو شبکه های اجتماعی کنم ،ذهن من دوباره میخواد و من دقیقا دارم یک عادت بد رو استارت میزنم که اصلا به درد ایندم و حال خوبم وزندگیم نمیخوره ، پس چه بهتر که همیشه به خودم یادآوری کنم این مطلب رو ،همیشه و همیشه و همیشه یادآوری کنم که ذهن من به بچه ی چموش عمل می‌کنه و همیشه باید بهش یادآوری کنم که رییس کیه ، اگر من برای خودم ارزش قایل باشم اگر احساس ارزشمندی و لیاقت کنم ،هیچوقت نمی‌رم تو شبکه های اجتماعی پرسه بزنم و به بهونه های مختلف که مثلا تو حوزه ی علاقه مندیمه ویا به هر بهونه ای ، چون ذهن داره غول میزنع دقیقا منو ،مثتل خودمو میزنم من تو اکسپلور اینستام یا بدنسازیه و یا پست های استاد و یا مثلاً کم و بیش انگیزشی و فوتبال ، درسته نمی‌رم پرسه بزنم ،اما می‌خوام بگم که ذهن چطوری داره کار می‌کنه ،مثلا اولش میگه برو تو اکسپلور که یه پست از استاد ببینی و بعد میگم آره برم و میرم و یه پست از استاد میبینم یه کلیپ کوتاه ، وبعد که شیفت رو میزنم یه پست پایین تر هست که مثلا انگیزشیه و ذهنم میگه خب اینم انگیزشیه دیگه اشکال نداره اینم ببین و بعد که اونو میبینم ،میگه خب این پست پایینی رو ببین راجب فوتباله یا مثلاً راجب بدنسازیه به درست میخوره و من میرم اون پست رو هم ببینم و واردش که میشم مثلا دوتا بالا پایین یه پستی نظرمو جلب می‌کنه و بعد میرم تو پیجش مثلا و بعد به خودم میام میبینم منی که اومدم یه پست از استاد ببینم الان مثلا دوساعته دارم علاف میچرخم و حریف ذهنم نشدم ، دقت کردین از کجا شروع شد؟؟؟از همون اول که گف برو‌ یه پست از استاد ببین و من به حرفش گوش دادم و اکسپلور رو باز کردم و یه پست از استاد که هیچ دوساعت پست های مختلف دیدم شاید بالای 200یا سیصد پست و کلیپ و اینا هرکدوم یه پرونده ای رو تو ذهن من باز کرد و یه عادت بد رو تقویت کرد در من و بعدش تعجب میکنم که ععع چرا من تمرکز ندارم ؟؟؟چرا نمیتونم تو سایت مثلا رو کامنت ها یا فایلی که میبینم تمرکز کنم و همش ذهنم داره می‌ره اینور و اونور؟؟؟برا اینکه اون عادت کرده متنوع ببینه و کل تمرکز من به این شکل پخش و پلا میشه ، میبینید بازی رو از کجا شروع می‌کنه که آروم آروم می‌بره تو شلوغی و گمراهی تو همین مثال فضای مجازی که خیلی هم کنترلش سخته و خیلی هم خطرناکه ولی وقتی من دست ذهنمو بخونم و همون اول که نجوا کرد آگاهانه بهش بفهمونم که رییس منم نه اون ،اون از من دستور میگیره نه من از اون و هی با تمرین راحت تر و راحت تر میشه ، پس اگر من زمان خودمو ارزشمند بدونم اگر خودم رو انسان ارزشمندی بدونم به هیچ وجه وقتمو تو شبکه های اجتماعی نمی‌زارم اگر من خودم رو ارزشمند بدونم و احساس لیاقت کنم ،بزرگترین دارایی من که توجه منه رو توی شبکه های اجتماعی حروم نمیکنم به جاش این توجه رو که قادره خلق کنه هر چیزی رو در راستای اهدافم به کار میگیرم ، اگر بدونم تمرکز چه قدرتی داره دیگه هیچوقت نمی‌زارم ذهنم ول بگرده برا خودش و این شاخه اون شاخه بپره و سعی میکنم که با تمرینات کنترلش کنم و هر بار بهتر و بهتر ،

    پس ذهن اگر یک بار تنبلی کردم بار دومم دوس داره تنبلی کنه ،اگر یه بار به هر بهونه ای تلویزیون نگا کردم بار دومم میخواد نگا کنه و چنان از یاد میبره قوانین رو که به خودمون میایم میبینیم ععععع کجای کارم ؟؟؟نه روابط درستی نه ورودی مالی خوبی نه سلامتی و همه ی اینها از همون بار اول نگا کردن به تلویزیون و بار اول پرسه زدن تو شبکه های اجتماعی شروع شد و چنان گسترش یافت و جون گرفت که حالا باید هزاران برابر انرژی و زمان صرف کنم تا دوباره بیفتم تو سیکل مثبت و اتفاقات خوب و این وسط کلی زمان از دست دادم که میتونستم بهتر ازش استفاده کنم ، اینارو مینویسم که یاده خوده من باشه و یادم بیاد که داستان از چه قراره ؟؟؟ ذهن اینجوری کار می‌کنه که از رنج فراریه به سمت لذت و من اگر بتونم اهرم رنج و لذت رو در هر زمینه ای درست کنم و کار کنم ،نتایج هربار بی نظیر تر میشه ،اونروز یکی از دوستان می‌گفت که دوستم رزمی کاره و دیگه چنان شب و روزش شده تمرین که اصلا از معتاد هم 10مرحله بدتر و اصلا انقد تمرین می‌کنه که حتی میلشو به غذا و خیلی چیزها حتی از دست داده و پدرش به ناچار انداخته تو یه جایی زندانیش کرده و گفته اگه اینجوری ادامه بدی نمی‌زارم تو هیچ مسابقه ای شرکت کنی و همون‌طور که داشت تعریف میکرد داشتم فکر میکردم که اهرم رنج و لذت چقد خوب جا افتاده تو ذهن این دوست رزمی کارمون ،نمیگم شیوه ی درستیه دیگه در این حد باشی ولی می‌خوام بگم که حتی تو انجام تمرینات سخت و طاقت فرسا هم اگر اهرم رنج و لذت درست جا بیفته دیگه تمومه و ذهن انقد قدرت داره که کارو انجام بده هر کاری و ما فقط باید یاد بگیریم به خدمت دربیاریم ذهن ، اون دوستمون داشت از تمرین لذت میبرد و اگر تمرین نکنه رنج میاد سراغش ،زیاده روی بیش از حد داشته اما اهرم رنج و لذت خوب جا افتاده تو ذهنش نسبت به ورزش مورد علاقش ،

    پس ذهن ما بی نهایت قدرتمنده و اگر آگاه باشیم به نحوه کارکرد ذهن و تمرین کنیم خیلی بهتر میشیم تو خوندن دست ذهن و خیلی تواناتر میشیم در کنترل ذهن و ذهن رو در جهت اهداف مون به کار میگیریم .

    الهی شکرت بابت اینکه یادآوری شد برام که بیشتر حواسم باشه و اینکه من خالق صددرصد اتفاقات و لحظات زندگیم هستم و من مسعول تمام زندگیمم و نه هیچ کس دیگر و نه هیچ عامل بیرونی

    یادم باشه که من با تغییر زاویه دید نسبت به هر موضوعی میتونم آرامش رو به خودم هدیه بدم در بحث روابط ثروت سلامتی و همه چیز

    و این قدرتیه که خدا بهم داده و من مقصر صددرصد اتفاقات خوب و بد زندگیم هستم و نه هیچ کس دیگر .

    خداوندا ذهنم رو از افکار محدود کننده و منفی پاک کن و هدایت کن تا باورهای قدرتمند کننده جایگزین اونها کنم و در مسیر درست حرکت کنم همواره که تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری می‌جویم و تویی که همواره مرا اجابت می‌کنی .

    در پناه الله یکتا .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    حامد شهبازی گفته:
    مدت عضویت: 2228 روز

    سلام استاد واقعا بهتر از این نمیشه و مثال های زیبایی که در طبیعت می‌زنید و این هنر غلبه بر افکار منفی و کنترل احساسات چقدر میتونه کمک کنه مثلا اگه با اتفاقات به ظاهر بد تصمیمات شرایطی که منجر میشه حال بد و افکار منفی رشد کنند هنر کنترل احساسات و افکار منفی رو با باور ها و منطقی مثل یک گفت و گوی درونی دوستانه بشه جلو گیری و حل کنیم

    و این موضوع مهم هم طبیعتا تکامل میخواد مثلا اول با بی توجهی بعد کم کم با گفت و گو و منطق و بعد با تجربیات گذشته ای که باعث شده اون فکر منفی از بین بره _ در تمام جنبه های زندگی واقعا تشکر میکنم بابت این فایل بی نظیر در این هوای طلایی ، خدا رو شکر بابت وجود انسان های ارزشمندی مثل شما و خانم شایسته

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    ابوالفضل مالکی گفته:
    مدت عضویت: 882 روز

    سلام استاد عزیزم امید وارم حالتون عالی باشه

    سلام کسی که داری کامنت منو میخونی امید وارم امروز بهترین روز زندگیت رو بسازی

    استاد این فایل انگار برای من بود . من ازش یادگرفتم که وقتی افکار منفی میاد تو ذهنت کنترلش کن و به نکات مثبت فکر کن برای من که کنکور دارم اینهاست :وقتی فکر گیم و فیلم هوای نفس میاد تو ذهنت همونجا ریشه کنش کن و بهش فکر نکن .

    به خودت ایمان داشته باش که میتونی بهترین ها رو برای خودت بسازی و با خدا رفیق شو من خیلی وقت بود که با خدا جونم قهر بودم ولی دمش گرم بازم هدایتم و هنوز دوستم داره خدا جونم ازت ممنونم مرسی که به واسطه استاد عزیزم آگاهی های نابی بهم میدی عاشقانه دوست دارم و ازت بابت کار های ناخوبم معذرت میخوام ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 1087 روز

    با سلام به دوستان خوب و استاد عزیزو مهربان

    چقد من این فایل و در بهترین زمان و در بهترین موقع دیدم

    دقیقا درسته من چند روزی هست گوش کردن فایل و انجام تمرینات و عقب انداختم و بعضی وقتا انقد گفت و گو های ذهنی کنترل نشده ی من زیاد میشه وقتی که کار نمیکنم که احساس میکنم دارم دیوانه میشم

    واز خداوند مهربانم سپاس گزارم بابت احساسی که درون ما گذاشته تا ما بفهمیم که اینجا یه چیزی درست نیست و درستش کنیم

    سعی میکنم به خودم احساس خوب بدم وقتی از تمرین ها فاصله میگیرم و اون حس خودخوری به سراغم میاد به خودم میگم آفرین به این توجه کن که تو دفعه قبل مثلا ده روز دور بودی الان شده 7 روز آفرین که سه روز زودتر متوجه شدی

    و راجب افکار من همیشه احساس تنهایی داشتم با اینکه همیشه در تمامی لحظات خداوند در کنار من بود و خودم و خانواده ی مهربانم و باید بگم منننننن توههههمممم تنهاییییی داشتم با اینکه اینطوری نبود خیلی وقت ها ما توهم زشتی تنهایی افسردگی و…. و خیلی چیز های دیگه داریم انگار خوشمون میاد خودمونو عذاب بدیم و عادت داریم

    و چیزی که فهمیدم ما با ذهنیت و رفتار گذشته نتیجه ای متفاوت از قبل نمیگیریم

    این اولین کامنتی هست که گذاشتم با تمام عشقم گذاشتم

    براتون آرزوی حال خوب رو دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    مریم گفته:
    مدت عضویت: 994 روز

    سلام ودرود خدمت استاد ومریم جان

    سلام به تمام دوستان هم فرکانسی این سایت الهی

    چه قدر این فایل عالیه

    من وقتی میترسم از خدا دور میشم یادم میاد اگه خلیفه خدایی چرا می ترسی چرا افکار منفی داری چرا ارتباطت قحط کردی با خداوند

    باید به ترسهایت حمله کنی هیچ پدیده ای در این عالم اجازه نداره از تو بزرگتر باشه

    هرکسی که به خداوند نزدیک شود دو چیز از او گرفته می شود یک ترس دوم غم

    به میزانی که از خدا دور هستی می ترسی نجوا داری می توانی به سادگی از عهده این افکار بر بیای یا از ریشه حلش کنی

    لطف خداوند بیشتر از جرم ماست همه ماحبیب خدا هستیم

    تمام عالم بر اساس فرکانس وبر اساس ریاضی بنا شده

    من خودم وقتی می نویسم حالم عالی میشه افکار منفی کمتر میشه

    باید مچ خودمون بگیریم که ما اجازه نداریم هر افکاری رو بهش ریشه بدیم بگیم این افکار حس خوبی به من نمیده از فرکانسش در بیاییم

    ایمانمون قوی تر کنیم زندگی رو برای خودمون تلخ نکنیم

    مواظب افکارمون باشیم چون تمام بیماریها از افکار انسانها سر چشمه می گیرن

    شروع کنیم به اصلاح افکارمون یاس وغم ناتوانی رو دور بریزیم در لحظه زندگی کنیم

    خداوند گفته ای گروه مومنان شادی کنید

    تا به خداوند وصل بشیم وآغوشمون رو باز کنیم برای حضرت عشق ما با

    افکارمون خودمون گم نکنیم شکرگزاری واقعا جواب میده

    آینده وشخصیت ما رو همین افکار می سازن افکار تبدیل به گفتار ما می شون

    غذای روح ما افکار مثبت هست باید بیشترش کنیم دعا کنیم مراقبه کنیم روی خداوند حساب کنبم بگیم خدایا ازت خواهش می کنم افکار منفی منو کم کن افکار مثبت ام زیاد کن

    نمیشه هم با تاریکی بود هم با نور ببینیم واقعا با افکار مثبت ها باشیم یا منفی ها یا هم با روز باشیم وهم باشب یکی رو انتخاب کنیم با افکار منفی داریم پشتمون به خدا میکنیم ولی خدا بی خیال ما نیست اون ما رو فراموش نکرده

    خدا رو شکر می کنم نجواهام کمتر شده زود از فرکانسش در میام فایل گوش می دم تو جمع های منفی کمتر میرم واقعا نتیجه میده

    وقتی با کس های که همش از کمبود فقر و مریضی میگن فکر تو هم مشغول میشه باید دوری کرد

    دو روز پیش مدرسه پسرم چند خانم داشتن راجع به بیماری و کمبود حرف میزدن خودم دور کردم تا نشنوم وبه خودم کمک کردم که جای من توی این جمع ها نیس

    از تمام دوستان سپاسگزارم که باعشق می نویسن

    همگی در پناه الله یکتا شاد و سالم و تندرست وثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    سهیلا بابایی گفته:
    مدت عضویت: 1525 روز

    به نام الله یکتا و مهربان

    استاد جانممممم ممنون بابت این فایل بی نظیررررر

    من عمیقا حرفهای این جلسه رو درک کردم. چندین ماه پیش نمیدونم ریشه ی افکار منفی از کجا توی ذهنم پیدا شد( در واقع الان اصلا نمیخوام حتی بگردم ببینم ریشه کجا بود و تمرکزم رو ببرم به اون سمت) ولی کم کم جوری شد که رابطه ی بین من و خانوادم خیلیییی بهم ریخت شاید در ظاهر همه چیز اوکی بود و با هم مهربان بودیم ولی باطنا اینجوری بود که با کوچک ترین حرکت و حرفی از هم ناراحت میشدیم، ما معمولا بیان نمیکنیم ناراحتیهامون رو ولی واقعا اوضاع بدی بود. و حتی به رابطه ی بین من و همسرم هم داشت کشیده میشد، ما که الگوی خفنی هستیم برای دیگران و رابطه ی اکلیلی داشتیم من داشتم از کوچک ترین رفتارهایی که دوست نداشتم هم بی نهایت ازرده میشدم، در صورتیکه توی چند سال زندگی مشترکمون من کوچک ترین ایرادی در همسرم نمیدیدم و واقعیت اینه که ایرادی وجود نداشت من اینقدررررر ذهنم در مورد مسائل منفی شده بود که به رابطه ی عاطفیم هم کشیده شده بود. و اینقدر حالم بد میشد که اصلا نمیتونستم حالم رو خوب کنم. تا اینکه به لطف الله مهربان هدایت شدم به 12قدم بی نظیر. در واقع از خداجونم کمک خواستم و گفت دختر خوب وقتشه دوازده قدم رو بخری و خدارو بی نهایت شکر همه چیز مثل بهشت شده الان.

    قانون تمامل در مورد احساس و افکار هم صدق میکنه اولش کوچولوعه ولی هرچقدر بهش آب و غذا بدی بزرگ و بزرگ تر میشه و جوری میشه که گاهی دیگه خودت به تنهایی نمیتونی اون غول رو افسارش رو بدست بگیری. خدارو شکر میکنم برای اون دوره حال بدی چون قدر حال خوبم رو میدونم الان چون میدونم چجوریه اون حس چون تکامل احساس رو میفهمم و میتونم برای احساس خوب ازش استفاده کنم. من همین الان چیزی رو استفاده کردم که استاد گفتن یعنی جوری به مسائل نگاه کنیم که احساس بهتر داشته باشه، از یک زاویه دید قشنگ تر. منم میتونستم بگم ای وای اون زمان بد بود و من چه حال بدی رو تجربه کردم ولی خدارو شکر میکنم برای اون زمان

    من به این زاویه دید میکم کُره ی تغییر زاویه دید. فرض کن تمام مدل هایی که میتونی به یک قضیه نگاه کنی شبیه یک مدل کره ی زمین باشه(همین هایی که دوران مدرسه داشتیم) وقتی یک مسئله ای خوشایند نیست کره رو برمیدارم و میچرخونمش و تا به یک زاویه دید قشنگ برسم و بتونم ذهنم رو کنترل کنم

    خدارو شکررررر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    محمد مهدی عباسی گفته:
    مدت عضویت: 976 روز

    به نام خدا

    چند ساعت پیش وارد سایت شدم تا (روز شمار تحول زندگی من) را در این روز ببینم،دیدم استاد فایل جدیدی گذاشته است و دقیقا دیشب افکار منفی برای من رخ داده است.

    دیشب افکار منفی و نجواها به سراغ ذهن من آمدند و مرا ذهن من به شدت مشغول کردند و مانند درخت های کوچک درحال رشد بودند و هر ثانیه به ثانیه قطور میشدند و این لحظه ای است که من باید دست به کار میشدم و ذهنم را کنترل میکردم وگرنه بعد از گذشت چند ساعت یا چند روز تبدیل میشدند به درختان قطور که خیلی باید تلاش میکردم و زمان می‌گذاشتم تا آنها را از بین ببرم.

    کارهایی که من در آن لحظه انجام دادم تا از افکار منفی بیشتری جلوگیری کنم:

    1.گوش دادن به فایل ها استاد که بیشتر مربوط می‌شد به همان افکار منفی و ذهن مرا آرام میکرد.

    2.گفتن موفقیت های گذشته ام به خودم و به یاد آوردن لحظاتی که افکار منفی داشتم و اتفاق خاصی نیفتاده بود.

    3.بیشتر به این موضوع فکر میکردم که علت را بیابم که چرا فکر های منفی دارم،فهمیدم این باور در ذهن من ایجاد شده که افکار منفی دارد پیدا شدن رقیب در حوزه کاری من است.

    4.برای غلبه بر این باور مواردی را برای خودم الگو کردم و به خودم بازگو میکردم،ولی ذهن نجواهایش قدرتمند بود و آرام آرام از نجواها کم میشد.

    5.سعی کردم به ذهنم این موضوع را قبول کنم که این افکار منفی را زیاد مهم نگیر ‌و در گذشته خیلی از این افکار داشتم و توانستم موفق شوم و داشتن احساس بد کمکی به من نمیکند.

    ولی توانستم در عرض مدت نسبتا کمی آرام باشم و آرامش خودم را حفظ کنم و هرچقدر افکار منفی ادامه دار میشد من بیشتر و بیشتر به گله و شکایت از آدمها،شرایط و حتی خدا می‌پرداختم و افکار منفی بیشتری و بیشتر میشد و قدرت و کنترل روی رفتار و تصمیم گیری ام نداشتم و موقعیت ها و سناریوهایی در ذهنم ایجاد میکردم که مرا وارد سیکل معیوب میکرد و افکار منفی قدرت می‌گرفتند.

    نکته مهم تر اینکه من توانستم حال خودم را در موقعی که خیلی بد است مقداری بهتر کنم و وارد سیکل مثبت شوم و احساس خوب و بهتری داشته باشم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    فروغ جعفری گفته:
    مدت عضویت: 1465 روز

    به نام خداوند خوبی ها و نعمت و شادی

    سلام خدمت استاد عزیز و مریم جان و دوستان گرامی

    استاد جان درمورد سوالتون که چگونه افکار منفی کنترل می کنیم؟ از وقتی که در این خانواده دوستاشتنی و شما استاد عزیز صددرصد بهتر شدم ولی هنوز به طور کامل نمیتونم ولی خیلی الان که روی خودم کار می کنم آسون تر شده مثال هایی از کنترل ذهن دارم که خودم شگفت زده شدم از نتایج اونا

    اولیش این هست که من برای کار پایانامه کارشناسی ارشد چند ماه باید میافتم آزمایشگاه و کار های ازمایشگاهی انجام میدادم و طبق قانون اگر ظرفی بشکنیم باید بریم عین همون رو بخریم و به مسئول اونجا تحویل بدیم بعد یکی از روز های آزمایشگاهی من ظرفی رو شکوندم بعد چند روز رفتم ظرف جدید خریدم آوردم خونه فردا صبح سوار ماشین شدم تا دانشگاه رفتم بعد جلوی دانشگاه که پیاده شدم برم داخل یه دفعه پلاستیک حاوی ظرف که دستم بود ناگهان خورد به دیوار شکست ناراحت شدم که این همه زحمت کشیدم رفتم خریدم حالا که نزدیک آزمایشگاه هستم این اتفاق افتاد خلاصه با ناراحتی رفتم آزمایشگاه مسئول هم اونجا بود پلاستیکی ظرف شکسته داخلش بود نشونش دادم و گفتم نگاه کنید من این همه زحمت کشیدم ظرف تهیه کردم سر بی احتیاطی همین‌جا شکست مسئول آزمایشگاه چیزی نگفت رفت منم ظرف شکسته انداختم بیرون و شروع به کار شدم نجواها میومدن که چرا بی دقتی کردی دسپاچلفتی هستی حالا دوباره باید بری.. در حین انجام آزمایش تو ذهنم درگیر بودم نذاشتم بیشتر بشه گفتم اشکال نداره خداراشکر اتفاق بدتری نیفتاد که جبران نشه دوباره میخری میاری چیزی نشده خدا بزرگه شاید این یه تضاد باشه خلاصه خودم اروم کردم گذشت تا ظهر که نزدیک اتمام کارم بود مسئول آزمایشگاه اومد گفت چون ظرف خریدی و اینجا شکست اشکالی نداره نیازی نیست دوباره بگیری خیلی شکه شدم همانجا الهام اومد نگاه کن تونستی خودت کنترل کنی و اروم باشی اینم پاداشش خیلی شکه شدم اینم یه نمونه کنترل نجوا بود که به راحتی نتیجه یه اتفاق به ظاهر بد یا تضاد تغییر داد

    به امید روزهای همیشه پر از شادی و سلامتی *

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: