یک الگوی مناسب برای مهمانی گرفتن - صفحه 1 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/05/abasmanesh-5.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-05-19 22:37:562024-02-14 07:27:21یک الگوی مناسب برای مهمانی گرفتنشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام استاد عزیزم، مریم بانوی زیبا ودوست داشتنی وهمه چی تموم خودم،ودوستان نازنینم
جالب من همیشه جز اولین نفراتی هستم که متوجه میشم فایل جدید اومده، ولی نمیتونم درهمون لحظه نگاه کنم
به خودم قول دادم،سرسری از فایلها به هیچ عنوان رد نشم،حتی اگه شده دوروز هم فایل رو نبینم،ولی با دقت ببینم
امروز با حالی خوب وتو یه فرصت مناسب،این فایل زیبا رادیدم
به بزرگی خود خدا اینقدر حالم خوب بود،که احساس میکردم خودم هم اونجام،ودارم لذت میبرم
مخصوصا تو اون قسمتی که شنا میکردین،من چون رشته م شنا هستش،وتعریف از خود نباشه،تقریبا بیست سالی هست، که شنا، آموزش میدم،ناجی قهار وکار بلدی هستم،هر لحظه که آب واون فضا رو میدیدم،حس میکردم خودم دارم شنا میکنم وبا شما استاد عزیز،وبچه های دیگه ازون ثروت خداوند، آب زلال،نهایت شکر گزاری رو داشتم،خیلی خیلی حالم خوب شد….
الهی هزاران بار ترا سپاسگزارم،که در تنهایی محض خودم،با خودت، خانواده ای به من داده ای،که بزرگترین لذتهارو در کنارشون میبرم،با وجود فرسنگها فاصله و دوری ،در ظاهر…ولی در اوج نزدیک بودن
خودم میدونم چقدر حالم خوب
عاشق اون سادگی ظرفای شما هستم مریم زیباروی من
عاشق اون سادگی صورت ماهت هستم در اوج زیبایی
عاشق اون قربون صدقه رفتنهای شما دو تا عاشق هستم
عاشق اون لباس شیک وساده ت هستم مریم خوش اندامم
عاشق اون چیدمان ساده خونه تون هستم
عاشق اون شیشه شستن شما هستم استاد خوش تیپم
عاشق اون غذاهای خوشمزه قانون سلامتیتون هم هستم،چون خودم دارم با این قانون لذت دنیارو میبرم
عاشق اون خدا قوت گفتن هاتون به همدیگه هستم
عاشق این خلوص قلبتون هستم،استاد قشنگم،که از خدا بارون وهوای خوب میخواین،براتون فراهم میکنه ،در آن واحد..
اگه بخوام بنویسم، تا ابد میتونم بنویسم،عزیزای دلم
فقط بخوام خلاصه کنم،عااااااااشق اون خداتونم ،که بند بند وجودم بهش وصل،ولحظه ای نمیتونم بدون اون نفس بکشم……
در پناه خودش باشیدعزیزای دلم
خانم حیدری محترم سلام ، از شما بابت کلمات زیبای که در مورد این فایل نوشتین که بی شک از درون پاک شما و حال خوبتون بهوجود آمده سپاسگزارم دیدن زیبای ها و تحسین اون ها حس خوبی به آدم میده و نتیجه اش هدایت به سمت زیبای های بیشتر هست، برای شما بهترینها رو آرزو میکنم، در پناه آلله یکتا شاد باشی
سلام خدمت شما آقای احمدی عزیز
سپاسگزارم، که کامنت من رو خوندین،واحساس واقعی من رو حس کردین ،وخدارو خیلی شاکر هستم،تونستم این حال خوبم رو به شما هم هدیه بدم
دقیقا همینطور ،من مدتی که سعی کردم،فقط وفقط به زیباییها توجه کنم،ونکات منفی رو اصلا نبینم
اولش اقرار میکنم، یه کم سخت بود،ولی اینم تکامل میخواست
الان میتونم بگم،خیلی تو این کار خبره شدم
خدارو خیلی سپاسگزارم،که استاد نازنین ،مریم بانوی زیبا،این سایت وشما دوستان توحیدی رو دارم
من هم براتون بهترینهارو آرزو دارم،دوست نابم
در پناه حق باشید..
«من نه آن رندم که تَرکِ شاهد و ساغر کنم ؛ محتسب داند که من این کارها کمتر کنم»
«من که عیبِ توبهکاران کرده باشم بارها ؛ توبه از مِی وقتِ گُل دیوانه باشم گر کنم»
«عشق دردانهست و من غَوّاص و دریا میکده ؛ سر فروبُردم در آن جا تا کجا سر بَرکُنم»
«لاله ساغرگیر و نرگس مست و بر ما نامِ فِسق ؛ داوری دارم بسی یا رب، که را داور کنم؟»
سلام و درود فراوان به استاد عباس منش عزیز و سلام و درود فراوان به استاد شایسته بزرگوار و همینطور سلام و درود فراوان به دوستان عزیزم در این سایت بینظیر که بقول حافظ برای ما شده «میکده و کنج خرابات». حوالی 3:42 بود که با صدای اذان صبح بیدار شدم و الان هم 4:39 است که کامنت نوشتن رو شروع کردم. و منی که تا بیدار میشم اولین کاری که میکنم چک کردن سایته. تصور کنید یه زمانی همینجوری بلافاصله میرفتم توی اینستاگرام و کلی خبر سیاسی و اتفاقات و … رو میدیدم. اگه چهارتا پیچ خوب هم میدیدم با احساس منفی بود. یعنی بماند که پیجهای خبری و سیاسی چه گندی میزد به روح و روانم، اون پیجهای مناظر سوئیس و ایتالیا، یا تکنولوژی های جدید رو هم که میدیدم میگفتم خدایا اینا رو ببین، خوش به حالشون در عوض ما یه مشت بدبخت توی عسلویه…. آآآآه و حسرت و ناله … «الحمدلله الذی اذهب عنا الحزن» حمد و سپاس خدایی که حزن و غم رو از ما دور کرد. و به لطف الهی الان دیگه سایت بخشی از زندگی منه. بازم بقول حافظ «آن که جز کعبه مقامش نَبُد از یادِ لبت ؛ بر درِ میکده دیدم که مقیم افتادست»
چه حس بسیار بسیار خوب و مثبتی داره وقتی روزت رو با یه فایل جدید و نوشتن یه کامنت بینظیر شروع کنی و این بشه تمرین ستاره قطبی. دیشب داشتم کامنت های دوستان عزیییییییزم رو پاسخ میدادم و حس میکردم پلکام داره سنگین میشه و خوابم میبره. و بعدش خوابیدم. دیشب رو اونجوری تموم کردم ، الان صبحم هم اینجوری با این فایل بینظیر شروع شد.
استااااااااد یا بهتره بگم اساتییییییید …. خداوکیلی چقدر این پارادایس زیباااااااست، بشدت ذوق زده شدم، انگار اولین باره دارم میبنم و من چقدر تحسینتون میکنم که اینقدر با خداوند رفیق صمیمی هستین ، با خودتون و جهان در صلح و هماهنگی هستین، نه تنها از چنین بهشت زیبایی بهرمند هستین ، بلکه آب و هوا رو کنترل میکنید. استاد اینا رو رسانه ای میکنید پنتاگون میاد دنبالتون برای کنترل گلوبال وارمینگ بعداً دیگه وقت نمیکنید برامون فایل بذارید. ما در داستانهای زندگی پیامبران و امامان میشنویم که مردم رفتن پیش فلان پیامبر یا فلان امام درخواست باران کردن. ایشون هم دست به دعا بلند میکنه و درخواست بارون میکنه و این صلح درونی و این هماهنگی با قوانین جهان و این احساس لیاقت درونی و این قانون درخواست باعث میشه یه مدت کوتاهی بعد بارون بیاد. اینو برای مردم عادی بگی ازش یه معجزه و یه اغراق میسازن. بفرمائید توی قرن بیست و یکم استاد عباس منش با یه درخواست آب و هوا رو عوض میکنه. اینقدر ساده و راحت. پس میشود. نه قصه است و نه افسانه، فکت علمی که میشه اثباتش کرد. این جهان با همون فرمولهای فیزیکی کار میکنه که از ابعاد مولکولی و اتمی گرفته تا مقیاس های کهکشانی همه شون رو در بر میگیره. ذهن و جسم انسان هم از این قوانین مستثنٰی نیست.
چقدر لذت بردم از این حجم راحتی و سادگی ، خدا رو صد هزار مرتبه شکر. همیشه معذب بودم برم خونه کسی، دوست یا اقوام. بشدت مقاومت داشتم، یعنی یه بشدتی من میگم یه بشدتی میشنوید … کارتن تام و جری رو یادتونه ، گربهه رو میکشیدن روی زمین اونم پنجه هایش رو توی زمین فرو میکرد و یه رد مینداخت، دقیقاً در حد تام مقاومت داشتم. الان میفهمم ماجرا چیه، من و اون بزرگواران کلا توی یه مدار نبودیم و با اصرار و تعارف میخواستن این قانون انرژی فیزیک رو عوض کنن. چقدر من لذت بردم از این سادگی و راحتی مهمونی شما، بدون اینکه خودتون رو به زحمت بندازید. و البته چقدر هم ذوق زده شدم از این میوه های رنگارنگ( ایموجی چشمهای ذوق زده قلبی و بلوبرییییییییی های زیبا و خوشمزه، میتونستین بولبری چربی سوزه؟)
یه چیزی بشدت خواسته منه، مطمئنم خواسته بقیه دوستان هم هست اینکه ما هم درخواست میکنیم از خداوند تا ما رو بیاره توی همین پارادایس زیبا و خونه استاد عباس منش و یه دور همی لذت بخش و گفتگوی توحیدی و تحسین زیباییها و گفتن از تجربیات. الهی صد هزار مرتبه شکر.
دیروز توی کامنت های دوره دوازده قدم چیزایی رو نوشتم الان هم اینجا بنویسمش تا دوستانی که دوره رو ندارن هم بتونن بخونن.
از وقتی رفتم توی دوره شیوه حل مسائل دو سه بار نشانه روزانه برام اومد دوره دوازده قدم. یکی دو بار هم توی زندگی روزمره محیط بیرون برام نشانه ای اومد که برو دوره دوازده قدم رو دوباره از اول شروع کن به کار کردن. چند روز پیش یه دوستی یهویی ازم پرسید (از همکاران پالایشگاه و اعضای سایت) گفت حمید راستی دوازده قدم رو چیکار کردی گفتم تا شش رفتم ولی ادامه ندادم و درگیر یه سری موضوعات شدم و … کلی با هم حرف زدیم و از مزایاش گفتیم و اتفاقات زیبایی که افتاده بود و گفت برو دوباره شروع کن حیفه. میگفت من تو این مدت حقوقم سه برابر شد. گفتم اینم یه نشانه دیگه است. (من سر یه سری موضوعات کاری انرژیم رو هدر دادم برای تقلا برای موضوعات بی ارزش و این منو از مدار دریافت آگاهی های دوره دوازده قدم دور کرد) و چند روز پیش که سایت رو باز کردم دیدم اون فایل بی نظیر «هدفگذاری و تأثیر آن در زندگی» روی بنر سایته. گفتم حمید این هم یه نشانه دیگه و اگه بازم بخوای نشانه ها رو پشت گوش بندازی جهان هستی با چنان چک و لگدی به جونت میافته در حد بنی اسرائیل. از بنی اسرائیل خواسته شد بهای رسیدن به خواسته رو با قربانی کردن یه گاو بپردازند( بنی اسرائیل تحت تأثیر زندگی در مصر و عقاید شرک آلود گاو رو مقدس میدونستن، و این بزرگوار مانع پاشنه آشیل شون بود ، باید گاو رو قربانی میکردن تا ذهن رها بشه از این قداست گاو تا برسن به توحید) فرمان خدا اومد، تعلل کردن، گفتن موسی مسخره مون میکنی؟ حالا برو به خدات بگو چه جور گاوی باشه، برو به خدات بگو چه رنگی باشه آخرش هم مجبور شدن یه گاو رنگ خاص یکدست جوان پیدا کنن و هر چی طلا و وسایل قیمتی داشتن هموزن گاو بپردازن برای قیمتش. بهای رسیدن به خواسته اینقدر زیاد شد. گفتم خدایا تسلیم، بی چک و لگد خودم عین بچه آدم میرم سرکلاس درس. یه سررسید دیگه رو برداشتم و شروع کردم دوباره از ابتدا مکتوب کردن قدم اول. دیروز وقتی جلسه سوم رو تموم کردم حس میکردم چیزای جدیدی از فایل شنیدم و دریافت کردم که تا الان نشنیده بودم و دریافت نکرده بودم. من وقتی فایل گوش میدم، سرعتش رو زیاد میکنم، و حداقل 4-5 بار گوش میدم. حالا هر قدم رو که یک ماه وقت داشتم، به جرأت میتونم بگم هر جلسه رو بالای ده بار گوش دادم. دیروز که گوش میدادم میدونستم جمله بعدی استاد عباس منش چیه، ولی درک و فهم و دریافتم متفاوت بود. در پایان جلسه سوم یه چیزی توی دفتر مکتوب کردم که اینجا هم براتون مینویسم تا هم برای خودم تمرین باشه و هم شاید برای شما جالب باشه. و اگه باگی توش میبینید منو راهنمایی کنید. (دوستان عزیزم مشتاقم ازتون یاد بگیرم، من هنوز شاگرد ته کلاس هستم که حرفی برای گفتن نداره)
ببینید دوستان پول یا ثروت به هر شکلی که باشه (نقدی، ارز ، طلا و سکه و املاک و ماشین و …) شکلش مهم نیست، این اشکال کاربردشون رو نشون میده، ولی اصلش اینه که اینها نعمات خداست. نعمت خدا کثیف شدنی نیست و با کثیفی هم بدست نمیاد. آب رو هر چقدر گل آلود کنی بازم گل ته نشین میشه و آب زلال باقی میمونه، هوا و دریا رو هر چقدر آلوده کنی بازم طبیعت خودشو احیا و تمیز میکنه. چون نعمت خداست. پول هم همینه، ثروت نعمت خداست. با احساس عدم لیاقت، با کفران نعمت، حسادت، با زجر ، با دزدی و فساد و دروغ و اختلاس و … با هر نوع احساس و کار منفی سازگاری نداره. به همدیگه متصل نمیشن. به دنبال هم دیگه نمیاد. اگه نعمت و ثروت رو با احساس و باور منفی درخواست کنیم، یا با کارهای منفی و تقلا و زجر کشیدن بخوایم بدست بیاریم، بدست که نمیاد هیچ، کیلومتر ها ازمون دور هم میشه. بخاطر اینه که میبینیم یه آقایی که با کت و شلوار، اتو کشیده و ادکلن زده صبح میره توی دفتر کارش درآمد چند ده برابری نسبت به کارگر معدن داره. مدتها بود متوجه شده بودم هرچقدر کار راحتتر درآمد بیشتره، ولی الان تازه دارم متوجه این پاشنه های آشیل و ترمز های ذهنیم میشم. هر کسی رو میبینیم تحسینش کنیم چون حتماً از راه درست ثروتمند شده. چون با کار نادرست نمیشه ثروتمند شد، چون باورهای منفی مثل آتش همه نعمتها رو میسوزونه. شاید ببینیم یه بابایی یه پولی از مردم هاپولی کنه و اسم خودشو بذاره مختلس زرنگ ولی جهان اینجوری کار نمیکنه. خلاصه اش اینکه «رحیم و رزاق و وهاب و رحمان بودن خدا بر پایه منفی ها سوار نمیشه» «وهاب عالم بر اساس خیر و انرژی مثبت و احساس و حال خوب بخشش میکنه و نعمات روز گسترش میده»
اساس حرکت جهان بر گسترش خیر و خوبی و انرژی مثبت و زیبایی و وفور نعمتهاست. تو این مسیر شاید یه عده ای از تکامل باز بمونن، ولی جهان که متوقف نمیشه، همیشه فرصتها و نعمتها و ثروتها بیشتر و بیشتر میشه. همیشه کارها راحتتر و ساده تر و موثر تر و علمی تر میشه. دیگه از اون زجر کشیدن ها و کارهای سخت خبری نیست. یه زمانی دو نفر با هم به مسئله میخوردن دوئل میکردن، هر کسی اون یکی رو حذف کنه. الان قوانین قضایی و حقوقی آنچنان امنیتی در همون جوامع برقرار کردن که مو رو از ماست میکشن بیرون و سوزن رو توی انبار کاه پیدا میکنن. زمانی بشر تمام تلاشش رو میکرد با چوب و تخته یه درشکه درست کنه و ببنده به اسب که بتونه وسایلش رو جابجا کنه ولی امروز به دنبال سفرهای بین سیاره ای هست، بشر به سرعت سوپرسونبک و هایپرسونیک رسیده. قطارهای هایپرلوپ رو طراحی کردن. تا پیش از اون توی قصه های کودکی میدیدیم جادوگر شهر توی گوی سحر آمیز جواب سوالاتش رو میگرفت ولی امروز همه مون یه صفحه سحرآمیز داریم که هر چیو بخوایم میتونیم توی گوگل سرچ کنیم.
توی این لحظه که دارم کامنت مینویسم توی این نقطه از نقشه جهان هستم،
27.514688,52.585777
اینو توی گوگل مپ بزنید دقیقاً میآید کنار درختهای جلوی آتش نشانی پالایشگاه گاز عسلویه… (نوشتن کامنت اینقدر طولانی شد که از خوابگاه اومدم سر کار دارم بقیه اش رو مینویسم) توی نقشه ببینید چقدر پالایشگاه گاز اینجا وجود داره که دارن انرژی رو از دل زمین میکشن بیرون و به سمت شهرهای مختلف میفرسته برای تولید ثروت. یا مصرف خونه ها میشه یا میره به نیروگاههای برق تا برق تامین بشه. از طرفی کلی پتروشیمی وجود داره که انواع مواد صنعتی رو داره تولید میکنه، از الیاف لباسی که تنتون میکنید گرفته تا قاب گوشی که دستتونه. شاید یه دور هم دورکره زمین چرخیده باشه. یه زمانی تنها منبع انرژی بشر چوب و هیزم بود.
همون گاز راکدی که وقتی از دل زمین میاد بیرون اونقدر سمّی هست که آدم رو میکشه وقتی به جریان و پروسس بیافته میشه انرژی مورد نیاز صنایع، میشه کود مورد نیاز محصولات کشاورزی. اگه من هم یه گوشه بشینم و با افکار سمی خودخوری کنم، این افکار سمی میتونه منو به کشتن بده. ولی اگه این افکار و انرژی رو به کار بندازم، ثروت خلق میشه. مدتیه که توی محل کارم جدیتم رو برای انجام کارهای مفید بیشتر کردم. چون متوجه شدم اون افرادی که از همه بی مصرف تر و بی هنر تر باشن ، بیشتر از بقیه نق میزنن، ولی اونهایی که مفید تر هستن ، عجیب ساکت تر هم هستن، نق نمیزنن، و رضایت بیشتری هم دارن. یه وقتایی میبینم همون افراد بی هنر و غیر فعال وقتی مجبور باشن بیان توی چرخه کار و آموزش و فعالیت ، عجیب متمرکز میشن روی آموزش و فقط در مورد موضوعات فنی سوال میپرسن و حرف میزنن. این خاصیت انرژی جهانه. کاش میتونستم یه عکس به این کامنت اتچ کنم. از ماشینهای آتشنشانی. میدونید خرابترین ماشین ما کدومه، که توی عملیات ازش استفاده نمیکنیم؟ شاید باورتون نشه ، جدیدترین و بروز ترین ماشینمون، که بر حسب اتفاق بهترین کیفیت تجهیزات رو هم داره. چرااااا؟ چون از وقتی اومد گفتن این نو، حیفه بره توی عملیات، و از بس یکجا و راکد باقی موند خراب شد. چند ماهه دارن تعمیرش میکنن ولی درست نمیشه. در کمال تعجب ماشینهای 20+ سال کار کرده مون فعال هستن. وقتی هم براشون توضیح میدم که استفاده نکردن از وسایل باعث خرابی شون میشه باور نمیکنن و حرف من براشون عجیبه. (اکی راحت باشید)
«وَأَنَّا لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدَىٰ آمَنَّا بِهِ فَمَن یُؤْمِن بِرَبِّهِ فَلَا یَخَافُ بَخْسًا وَلَا رَهَقًا» ؛ «وَأَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقَاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولَٰئِکَ تَحَرَّوْا رَشَدًا»
ﻭ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﭼﻮﻥ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﺷﻨﻴﺪﻳﻢ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻳﻢ ; ﺯﻳﺮﺍ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺵ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩ ﻧﻪ ﺍﺯ ﻛﺎﺳﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺛﻮﺍﺏ ﻣﻰ ﺗﺮﺳﺪ ﻭ ﻧﻪ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻋﺬﺍﺏ ﻭ ﺳﺨﺘﻲ ﻭ ﻣﺸﻘﺖ ﻭ ﺭﻧﺞ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺣﺎﻃﻪ ﻛﻨﺪ ؛ ﻭ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﺧﺪﺍﻳﻨﺪ ، ﻭ ﺑﺮﺧﻲ ﻣﻨﺤﺮﻑ ﺍﻧﺪ ، ﭘﺲ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﺷﺪﻧﺪ ﺩﺭ ﺻﺪﺩ ﻳﺎﻓﺘﻦ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﻭ ﺭﺍﻩ ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ ﺍﻧﺪ. ( سوره جن 13 و 14)
خیلی خیلی دوستتون دارم ، دوستان و اساتید عزیزم. خدا رو هزاران مرتبه شکر بخاطر نعمت وجود شما. خیلی برام ارزشمند و عزیز هستین. الهی صد هزار مرتبه شکر. در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
سلام به حمید جان عزیزم
استفاده کردم از کامنت پر محتوا و اینکه قوانین را برا من باز به رشته تحریر در آوردی.
چه جالب رفیق منم تو دوره 12 قدم و الان قدم 8 ام را با همسر عزیزم داریم با عشق وکلی انرژی مثبت و اتفاقهای خوب را سپری میکنیم.
اینقدر این دوره برام با ارزشه که واقعا بعضی وقتا وقت کم میارم و فایلها را همیشه در اغلب مواقع با سرعت دوبرابر گوش میدم.
و منم از اول دارم دوره را مرور میکنم و الله اکبر که خداوند آگاهی های جدید را بر من و ذهنم جاری میکنه.
این روزا خیلی خیلی حالم خوبه .
واقعا هرروز که از خواب بیدار میشم به خاطر استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستان توحیدیم با تمام وجودم و سلولهام سپاسگزاری میکنم که به من اجازه داد در جمع انسانهای فرهیخته و توحیدی باشم و یاد بگیرم و یاد بگیرم و یاد بگیرم.
راستی حمید جان از دیدن عکسهای پروفایلت خیلی لذت بردم .
عالی هستی و بینظیر.
در پناه الله یکتا همیشه شاد و سلامت و ثروتمند باشی .
سلام و درود فراوان به شما رسول جان . حالت چطوره داداااااش. الهی که همیشه همیشه حال دلت عالی عالی باشه.
خدا رو شکر که همسر گرانقدر توی این مسیر زیبا همراهتون هستن. این همراهی خودش یه نعمت بسیار بسیار ارزشمنده.
خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر این همه پیشرفتت که تا قدم هشتم رو به راحتی کار کردی و به لطف الهی هر روز نتایج طلایی کسب میکنی.
ازت متشکرم بخاطر محبتت. آره مدتها بود میخواستم عکس پروفایلم رو عوض کنم ولی نمیتونستم بعداً با راهنمایی خانم شهریاری فهمیدم که باید حجم عکس رو کم کرد، من داشتم تلاش میکردم یه عکس یازده مگابایتی رو بذارم سایت قبول نمیکرد، چقدر به این کار خودم خندیدم.
الهی صد هزار مرتبه شکر بخاطر تک تک نتایج و موفقیت هات و حال و احساس خوب و مثبتت. الهی صد هزار مرتبه شکر بخاطر این مسیر توحیدی مون. از درگاه خداوند بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات رو برات میخوام.
در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی.
سلام ودرود حمید جان عزیز
نکات جالبی در کامنتت اشاره کرده بودی که در تقویت باورهام از آن استفاده خواهم کرد. اینکه ثروت نعمت خداست و نعمت خدا کثیف شدنی نیست و از راه کثیف بدست نمیاد! و ثروتی که از راه نادرست بدست بیاد ماندگار نخواهد بود و مایه خیر و نعمت نخواهد شد. زیرا قانون بدون تغییر خداوند می گوید احساس بد = اتفاقات بد. به همین دلیل است که میبینیم خیلی ها به ظاهر ثروتمندند! زیرا آن ثروت نه تنها مایه آرامش و لذت و شادی و افزایش نعمتهای زندگیشون نشده است؛ بلکه مایه گرفتاری و رنج و عذابشان شده است.
مثال خوبی در مورد ماشین آتشنشانی زدید. این تفکر متاسفانه از فرهنگ غلطی نشات گرفته که در بین خانواده های ایرانی رواج دارد.خیلی ها رو میبینیم که در منزلشان مبل دارند ولی رویشان کاور کشیده اند که کثیف نشن و خودشون هم همونجور استفاده می کنند و فقط برای مهمان کاورششو بر میدارن! یا ماشین نویی میخرند و همونجور با نایلون استفاده می کنند یا فوم سفید رنگی که به درب ها می چسبونن را نمی کنند که مردم بدونند ماشینشون صفره و دیدم طرف ماشینش مستهلکه ولی برای درآوردن اون فوم ها مقاومت داشته و خیلی مثالهای دیگه که همه ناشی از کمبود عزت نفس ماست، ناشی از این فرهنگ غلطه که چیز خوبو باید نگه داشت برای روز مبادا، باید نگه داشت برای مهمون و …
این روزها هر کامنتی میخونم، هر فایلی میبینم همش صحبت از دوره 12 قدم است.و آنرا نشانه میبینم. امیدوارم من هم در مدار و فرکانس خریدش قرار بگیرم و بتوانم این دوره رو تهیه کنم.ممنونم از اینکه در مورد این دوره نوشتی و آگاهی منو نسبت به آن افزایش دادی. راستی پروفایلتم عالیه و جذاب. تا یادم نرفته بگم که رفتم رو گوگل مپ و لوکیشنت رو نگاه کردم و بسیار برایم جالب بود. دیدن دریا و موقعیت عسلویه و جنگل های حرا و شرکت پلیمر آریا ساسول و…
ممنون بابت همه چیز حمید جان، برایت در بهشت انرژی خداوند؛ نعمت و ثروت و سلامتی آرزو میکنم دوست عزیز.یا حق
سلام و درود اسداله عزیز
از درگاه خداوند بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات رو برات درخواست میکنم.
امیدوارم که همیشه حال دلت عالی و توحیدی باشه.
کاملاً حق با شماست ، این فرهنگ غلط وجود داره و پشتش هم باور کمبود قرار گرفته.
در حالیکه توی قرآن که کلام و هدایت خداست قوانین جوری گفته شده که همیشه نعمتها هست، بی انتها، بی نگرانی، بدون کار سخت، به راحتی خداوند رزق بی حساب میده. بی نهایت بخشش میکنه، بی نهایت مهرورزی میکنه، و هیچوقت تر و خشک رو با هم نمیسوزونه همیشه اهل ایمان رو جدا میکنه و نجات میده. عذاب ممکنه بیاد، یه قوم رو در بر بگیره ، مثل همین الان، که ظاهراً کشور درگیر درد و رنج اقتصادیه، ولی خداوند اهل ایمان رو از این رنج جدا میکنه. میگه من از جایی که فکرشو نمیکنی رزق بهت میدم، حمایتت میکنم فقط بهم اعتماد کن. اسداله جان ، هر چی توی قرآن دارم سرچ میکنم خدا هیچ کار سختی ازمون نخواسته. من هنوز با هیچ چیز سخت و طاقت فرسایی مواجه نشدم. فقط میگه حالت رو خوب و آرام نگه دار، احساس خوب مساویست با اتفاقات خوب، من میپرسم خدایا چطوری ؟ میگه من هر کاری کنی میبخشمت ، طلب بخشش کن برگرد توی مسیر درست. و بخاطر داشته هات شاکر باش. (شکرگزاری یا ذکر کردن نعمتها) این دوتا تنها کاریه که خدا ازمون میخواد انجامش بدیم.
باورت میشه، که مطمئنم باورت میشه ، توی یه روز سه بار هدایت شدم به این قانون. یبار سرگذشت قوم لوط ، یبار سرگذشت قوم نوح و یبار دیگه درخواست مشرکین از پیامبر برای وقوع عذاب. همیشه خدا اهل ایمان رو نجات میده و از نتیجه باورها و اعمال غلط دیگران جدا میکنه. و واضح بهم گفت این شرایط اقتصادی کشور هم یه عذابه، ولی تو مجبور نیستی تحملش کنی، تو بیا من برات درستش میکنم. چطوریش با من.
داداش ، تو کامنتت گفته بودی در مورد تهیه دوره دوازده قدم ، اگه نشانه ای براش بیاد خداوند خودش شرایطش رو هم فراهم میکنه خودت اینا رو بهتر از من میدونی. از طرفی تو قانون آفرینش رو داری و من به نظرم میرسه دانشجویان قانون آفرینش چند قدم جلوتر هستن. ولی اگه 12 قدم رو دوست داری داشته باشی بذارش تو سبد خرید، و به جان جانان بگو ، عشق جان، زدمش به حساب خودت، تسویه اش با تو ، عمل کردنش با من. چطوریش هم با خودشه.
اسداله خیلی تحسینت میکنم داداش. خیلی کارت درسته، خیلی عالی و توحیدی داری پیش میری، خیلی با خودت در صلحی. برات از خداوند بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات رو در کنار خانواده درخواست میکنم. الهی که همه مون رو حمایت و هدایت کنه بریم فلوریدا، خونه استاد ، عین بچه های کلاس اولی از سر و کول استاد بالا بریم. در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی.
درودبردوست بسیارارزشمندم حمیدعزیز
اینقدنوشته هات زیبا وپرمحتوابودکه بی انصافی بودتحسینم رووقدردانیم روننویسم برات دوست ارزشمندم
خوندن کامنتت لبخندرو روی پهنای صورتم آوردواون انرژی ذوق وشوقی که توی نوشته هات بودمنوهم سرذوق اوردسپاسگزارم حمیدعزیز..
اینکه نوشتی مثل تام میکشیدنت روی زمین،. یعنی کلی خندیدم آخه اون صحنه ی کارتون تام روبارهادیده بودم تجسم کردنش باعث شدازخنده غش کنمااا، چقداخه شماشخصیت طنزوبامزه ای دارین، والبته وقتی پای عمل به قانون میرسه همیشه جدی ومحکم دیدم که دارین عمل میکنین، احسنت داری وبسیاربرای من قابل تحسین هستین، تحسین میکنم شخصیت شادوپرازانرژی شماروکه نشان دهنده اتصالتون بامنبع عشق لایتناهی هست، تحسین میکنم شخصیت توحیدیتون روکه میشه درنوشته هاتون کاملا واضح دید، تحسین میکنم مهارتتون روکه همیشه ساده ترین وراحتترین راه حل هاروپیدامیکنین، تحسین میکنم جذابیت درونی وظاهری شمارو، واین نشون میده که ورودی های پاک وخالصی دارین ازمنبع هستی دریافت میکنین که هرروزمحبوبتردرقلب هامیشین،
ودرموردپول که اینروزاخودمم تمرکزگذاشتم روی ساختن این باورفراوانی ومعنوی بودن پول که سراین باورخیلی مقاومت داره ذهنم اوایل هرچی من مثال میزدم والگومیاوردم انگارسنگ میزدم به یه دیواربتنی که میفتادپایین وهیچ تاثیری نداشت اماالان یه ذره بهترشدم بامثال هایی که درقرآن پیداکردم چون ریشه ی باورهای اشتباه ماازبرداشت غلطی که ازهمین قرآن گرفته شده ساخته شده توذهنمون وراه درمان وتغییرش هم خودِ قرآنه بنظرم.. مثلا درسوره الفتح میبینم هدایت خداوندبرای پیامبر برای رسیدن به موفقیت واموال زیادی که ازپیروزی درجنگ وگرفتن غنیمته هست وپیامبرباعمل به هدایت های خداوندبه قدرت وحکومت برعربستان رسیدوهدایت هایی که که دریافت کردازخداوندهمش بسمت رسیدن به اموال زیادورسیدن به قدرت بوده.. درصورتی که به ماگفتن پول زیادوقدرت آدم روفاسدمیکنه.. پس چراخداوندمحمدروبسمت قدرت وپول زیادهدایت کرد؟!
پس چرا برداشت علی ازهدایت های خداونداین بوده که بایدثروتمندبشه وازخدامال واموال زیادبخواد، وبه فرزندش هم درنامه 31نهج البلاغه توصیه میکنه که زیادبخواه ازخداوند..(حالا اینکه توحیدفراموش نشه، ودرجهت درستی استفاده بشه ثروت جای خودشوداره، اما مانع ذهن من سرپذیرش خودثروت بود) فکرکردن به اینا مانع های ذهن منویه ذره کمترکرده، بقول خانم شایسته پاسخ مسعله درخودِ همون مسعله ست.. باورمعنوی بودن فقرمابه اشتباه ازدین وقرآن گرفته شده، پاسخش هم درخودِ همین قرآن وبررسی حقیقی دین هست…
دوست ارزشمندم الهی که نورهدایت رب العالمین درتک تک لحظات زندگیت جاری باشه وزندگیتوغزق درنورعشق وفراوانی خودش قراربده.. آمییین
سلام و درود به شما شیرین خانم ، سپاس از لطف و محبت و بزرگواری شما. ممنونم که زمان گذاشتین برای نوشتن این کامنت ارزشمند. الهی شکر که کامنتم برای شما هم باعث حال و احساس خوب بود و هم اسباب خنده و لبخند . الهی صد هزار مرتبه شکر. خدا رو شاکرم از اینکه باورهای شما داره ساخته میشه. چقدر جالب همین چند دقیقه پیش داشتم جلسه چهارم قدم اول رو کار میکردم که استاد در مورد باور سازی و اقدام عملی صحبت میکنه. باورهایی که منجر به اقدام بشن. با تمرکز به نکات مثبت و زیبایی ها و ثروت الگوهای همجهت با باور رو پیدا. کنیم.
بعنوان مثال میگیم بینهایت نعمت و ثروت وجود داره و موقعیت ها هر روز بیشتر میشه. بعدا در اطرافمان به دنبال افراد موفقی باشیم که الگو هستن برای تثبیت این باور. و در ادامه در این راستا اقدامی کنیم که با وضعیت فعلی ما هماهنگی داره. با همین امکانات فعلی قابل انجام باشه. فقط کمی توکل و شجاعت و ایمان بخواد، بقول استاد بند کفشمون رو سفت کنیم…
یه باوری که ذهنمون برایی پذیرشش مقاومت داره یعنی فاصله مون تا اون باور زیاده ، این فاصله رو باید ذره ذره با اقدامات کوچک پر کنیم.
واقعاً مثالهای شما کاملاً درسته، ازتون خیلی ممنونم بخاطر این کامنت زیبا و آگاهی بخش شما.
برای شما از خداوند بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات رو درخواست میکنم. در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
حمید جان با عکس پروفایل جدیدت سوپرایزمون کردی – چه عالی که عکس شارپ تری رو اتچ کردی به قول خودت
من دو امدم عسلویه و هر دوبارش برام خیر شد
سری اول امدم عسلویه و با دیدن اتیش هایی که روشن بودن انهم در دل شب حسابی به وجد امدم و گفتم واو چه اتیشی – چه نور خیره کننده ای
واقعا محو زیبایی و رنگش شده بودم به خصوص اون اتیشی که بالای جاده سمت کوه هست و شعله اش از همه بیشتره..
خدا را شکر که سری اول امدیم تو پارک کنار ساحل چادر گرفتیم و خوابیدم و چه لذتی بردیم
و فردا صبح رفتیم ی لب تاپ بی نظیر گرفتیم برا شروع ران کردن کاری که عاشقشم – واقعا خدا را شکر
سری بعدی هم خواهرم رو آوردم تا تدی یکی از بیمارستان های اونجا کار کنه که داره پروسه کاریش درست میشه و در امدش دو برابر میشه شکر خدا….
اره واقعا با دیدن اون همه پالایشگاه و مواد نفتی آدم هوش از سرش نیره و به خودش میگه مگه میشه این همه انرژی عظیم تو همین ی نقطه باشه…
چه کامنت هایی مینویسی حمید جان
و اینکه از قران استفاده میکنی خودش ی روند مثبت تلقی میشه
به خصوص اون ایه ای که در مورد قوم بنی اسرائیل هست و کشتن گاو – که هی بهونه نگمیارن و کار رو سخت تر میکنن..
خدا را شکر که دوباره پر قدرت وارد مسیر 12 قدم شدی و چقدر عالی که در همون جا پیدا کردی دوستی رو که رو خودش کار میکنه و عضو این سایت هست..
ممنون بابت کامنت بی نظیرت انشالله که شاهد موفقیت والایت باشیم…
اون لوکیشن عددی رو تو گوگل زدم و انشالله بتونیم سری بعدی ببینیمت..
سلام و درود محمد امین عزیز
حال و احوالت چطوره برادر. ان شاالله که همیشه همیشه شادکام و سلامت باشی.
خیلی ممنونم از لطف و محبتت.
خدا رو شکر که تونستی لپتاپ رو بگیری و کار مورد علاقه ات رو انجام بدی. هم برای شما و هم خواهر گرانقدر تون آرزوی موفقیت میکنم.
آموزشهای استاد همینه، هر بار بخوایی کار کنی بازم بیشتر یاد میگیری.
برات از خداوند بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات رو درخواست میکنم. شادکام و ثروتمند و سلامت باشی.
حمید جان ممنونم بابت کامنت گذاشتن
سری اخری که تو کامنتت لوکیشن دادی بودی من رفتم سرچ کردم ببینم کوجایی
.و تو ذهنم ی لحظه گذشت که سری بعدی امدم عسلویه ببینمت – چرا که نه – جهان کارش همینه هم ارتعاش ها رو میاره پیش هم
اخر هفته احتمال داره که بیام عسلویه
امیوارم که بتونم ببینمت
امیدوارم قبول شدن مصاحبه خواهرم همزمان باشه با قبولی مصاحبه برای تو
انشالله که حضوری و چه غیر حضوری موفقیت رو ببینم و لذت ببرم
واقعا لذت میبرم که با عشق کامنت میگزارین – کلی وقت میگزارین – لوکیشن میزنین – ایه های قران رو میدا نیکنی و پیس میکنی و…
ماشالله که اینگونه عالی وقت میگزاری – انشالله رو علایقت وقت بگزاری و بترکونی
انشالله که هدایت بشی با جاهایی که آزادی همه جوره داسته باشی
همه مون لیاقت رسیدن به آزادی در تمام جوانب رو داریم چون که تو مسیرش هستیم – چون که تو این سایتیم
بقیه اش بر میگرده به ما – به ادامه دادنمون – به شجاعتمون – به ایمان مون – اره دقیقا ایمانی که عمل می آورد…
منتظرم ببینمت – مکان قله موفقیت…
بنام خداونده بخشنده و مهربانم
سلام حمید عزیزم چقدر خوبه که صبح زود بیدار میشی با اذان چند وقتیه اینقدر دوست دارم بیدار بشم برا نماز صب ولی نمیشممم….شاید بخاطر خستگی باشه و شایدم یخاطر اینه که از جونم از ته دلم درخواست نمیکنم برای اینکار یا شاید بیشتر برای اینه که صب باید برم سرکار میگم بزار بخوابم تا ساعت 6 که سر حال باشم
ولی دمت گرم دمت کرم یه اتفاق جالب برا منم که رخ داد این بود که هر فایلی رو که باز میکردم زد بود دوره دوازده قدم…هیچ اهمیتی ندادم سعیده خانوم درباره دوره دوازده قدم نوشت بود بازم هیچ اهمیتی ندادم….اومدم کامنت شمارو خوندم دیدم نوشتید دوره دوازده قدم بازم اهمیتی ندادم…رفتم فایل استاد دیدم که گفت بود هدف گزاری و تاثیر ان در زندگی دوباره شروع کردم به دیدن فایل دیدم اینم میگه دوازده قدممم….
امروز هم اومدم کامنت شمارو خوندم بازم نوشت بودید دوازده قدم…
گفتم خدای مننننن من……..
از دیروز شروع کردم مجداد دفتراهایی که مو به مو نکات استاد نوشت بودم رو دوباره باز کردم من برای هر قدم یه دفترچه قشنگ تهیه کردم بیاید ببینید میگیدددد چه جالبببب هر قدم رو مینوشتم و از پریشب تصمیم گرفتم دوتا کار رو باید انجام بدم
1 دوره دوازده قدم رو با تعهد انجام بدم…
2 یه دوره ها ی تخصصی دارم واس خیلی وقت و اینکه با تعهد اون رو ادامه بدم…
دیشب یدفع حالم خراب شد……
من به لطف خدا تازه ازداوج کردم و عقد هستم
خانوم بهم گفت حسین برا پول خونه چکار کردی گفتم هیچی (بانک که نیستم من دست من نیست)
پدر خانومم زنگ زد حال احوال کرد گفت حسین چخبر برا خونه چکار کردی…..
زنگ زدم برا برادر خانوم حرف زدیم گفت برا خوونه چکار کردی…
اینم بگم با قشنگی و احساس عالی بهم میگفتناااا نه اینکه بخوام خدایی نکرده بد گفت باشم مااااه هستن خدارو سپاس گزارم برای وجود تک تک شوننننن
رفتم هدایتی یه کامنتی رو خوندم نوشت بود که استاددددددد میگه باوررر کنید که خدا باهاتون صحبت میکنه خداااااا باهاتون حرف میزنه…..
بعد همکارم اومد پیشم حرف شد گفت چکار کردی برا خونه گفتم کاری نکردم توکل به خدا گفت نگران نباش درست میشه….غوصشو نخور
گفتم نه عباس عزیزم غصه چیرو بخورم خدارو صد هزار مرتبه شکررر
رفتم زیز دوش گفتم خدا باهام حرف زدی خدااااااااا تو عباس شدی و اومدی بهم گفتی نگران نباش من نگران نیستمممممم من نیستممممم الهی شکرت خدای خوبم من نمیدونم چجوری ولی میدونم خونه رو برام کنار گذاشتییییییییییی
اینقدر احساسم عالی شد که نگو نپرسسسسس
حمید لذت میبرم احساسم بهت یه جوریه که انگار خدا بهم میگه برو با حمید حرف بزن برو باهاش هم کلام بشووو خدارو شکر میکنم که اینجا هستی و میام باهات حرف میزنممممم
الهی شکرررر
به امید دیدار رفیقققق
در پناه الله شاد سلامت و ثروتمند باشی
از همه بچه ها ممنونم بینهایت ممنونم
و از اندیشه خانوم عزیزز برای اون کامن فوق العاده که خدا باهات حرف میزنننه
سلام و درود فراوان به حسین جان عزیز ، داداش گلم.
الهی که حال دلت همیشه همیشه عالی باشه.
خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر این احساس مثبت و توحیدی که داری. کاملاً حرفتو درک میکنم. همین اسفند دنبال خونه بودیم برا اسباب کشی، واقعاً کلی تلاش کردم تا مثبت بمونم ولی امان از دست این ذهن نجواگر. هر بار قرآن میخوندم و از قرآن نشانه براش میاوردم ولی این ذهن نجواگر کفور با حال بدش انگار داشت میگفت «خدا رو ول کن، حق با شیطانه». گفتم نه انگار تو ساکت نمیشی ، من تو رو ببرم بگیرمت به کار مفید تا یه کمی آروم بشی.
زدم تو دل طبیعت،و با خدا حرف زدم ، از تپه ها بالا میرفتم و میرفتم یه جایی که هیچکس نبود، گفتم خدایا باهام حرف بزن. باورت میشه یه وقتایی میگفتم خدایا راضی ام مثل موسی وقتی گفت «ارنی» خودت رو بهم نشون بده و خدا گفت «لن ترانی» نمیتونی منو ببینی . و بعداً صاعقه زد به کوه. و موسی از شدت وحشت این برخورد صاعقه بیهوش شد. میگفتم خدایا با من حرف بزن ، حتی اگه با زبان صاعقه باشه. یه چیزی که نه احساس بود و نه صدا ، توی قلبم گفت: «اینقدر روی این زمین برای تو جا هست که فکرشو هم نمیکنی، تا حالا شده من تنهات بذارم» نامبرده از بچگی اشکش دم مشکش بود، خخخ ، و اشکم سرازیر شد، گفتم خدایا آره به خودت قسم حق با توه. من معذرت میخوام بی تابی کردم. و مدت کوتاهی بعد یه خونه مناسب پیدا شد، با پول پیش کمتر از مبلغ موجودی ما. یه وقتایی طول میکشه تا ما استقامت به خرج بدیم، ایمان مون بیاد بالاتر. تا مطمئن بشیم که دستمون رو رها نمیکنه. تا خودمون انتخاب کنیم
و مسئولیت انتخابمون رو هم بر عهده بگیریم. یه وقتایی به خواسته مون نمیرسیم چون نمیدونیم دقیقا چی میخوایم. یه وقتایی دقیقا میدونیم چی میخوایم ولی جوانبش رو نمی سنجیم و مسئولیتش رو بر عهده نمیگیریم. خدایا من انتخاب میکنم فلان موضوع رو و مسئولیت انتخابم رو تا انتها میپذیرم ، هدایت و حمایتم کن. یه وقتایی هم درخواست میکنیم ، مسئولیت انتخابمون رو هم بر عهده میگیریم. ولی دریافتش نمیکنیم چون فاصله ذهنی باهاش داریم. یه تکامل لازمه. بین اینجایی که هستم با جای بعدی که میخوام باشم یه فاصله ای وجود داره که باید باورش رو بسازم، الگو پیدا کنم، اقدام عملی انجام بدم تا باور تثبیت بشه. و تکاملم طی بشه.
حسین جان ازت ممنونم ، اینا رو خودم هم تازه دارم از دوره بینظیر دوازده قدم یاد میگیرم. و کامنتت شد دفتر مشق من. تا بنویسم و تمرین کنم و باورها رو تثبیت کنم. خیلی ممنونم ازت حسین عزیز. از خداوند برات بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات رو میخوام. مطمئنم میای برام کامنت مینویسی حمید فلان موضوع به این سادگی و از جایی که فکرشو نمیکردم جوری حل شد که هنوز شگفت زده ام، که چطوری …
به جریان هدایت اعتماد کن. هر موقع نیاز به کمک داشتی قرآن رو باز کن، بگو خدایا هدایتم کن. و خودش یه نشانه بهت نشون میده. در مورد نماز صبح نوشته بودی. منم خیلی وقتها که به لحاظ ذهنی از مدار توحید فاصله میگیرم صبح رو خواب میمونم. و نمازم قضا میشه. حتی اگه خواب کافی داشته باشم. از خودش درخواست کن. بگو خدایا بهم اجازه گفتگو در موقع سحر رو بده، یا هر درخواستی که به دل خودت باشه. قطعاً جواب میده.
در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی.
«وَقُل رَّبِّ أَنزِلْنِی مُنزَلًا مُّبَارَکًا وَأَنتَ خَیْرُ الْمُنزِلِینَ»
ﻭ ﺑﮕﻮ : ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ ! ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺟﺎﻳﮕﺎﻫﻲ ﭘﺮﺧﻴﺮ ﻭ ﺑﺮﻛﺖ ﻓﺮﻭﺩ ﺁﻭﺭ ، ﻛﻪ ﺗﻮ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﻓﺮﻭﺩﺁﻭﺭﻧﺪﮔﺎﻧﻲ .(مؤمنون٢٩)
بنام خداونده بخشنده و مهربانم
حمید دورت بگردم قربونت اون قلب بزرگت بشم کاکاممم
چقدر کیف کردن ولذت بردم حمید امروز اون اتفاق قشنگ رخ داد حمید یادت چند وقت پیشاااا گفتم اعتصاب شکرررت ما رای دیوان و فلان و فلان گرفتیم رفتن توقیف گرفتون اینااا…..
بگزریم امروز به لطف خدا صب زود بیدار شدم دفتر ستار قطبیمو نوشتم یه قهوه مشتی زدممم جات خاللللللی.
یه اینه ای تویه راهرو خونه دارم هر روز که میرم یه عبارت تاکییدی با ماژیک روش مینویسممم
.و دعای حضرت علی که با خدا داشت رو پرینت گرفتم گذاشتم بالا آینه که خروجی در خونست…
که با خدا حرف میزنه میگه….
خداوندا…بیامورز آن گناهانم که پرده پاکدامنی ها درد
خواوندا بیامورز…آن گناهانم که عذاب و کیفر فرود آورد
خداوندا بیامورز…گناهانم که نعمت ها را دگرگون سازد
خداوندا بیامورز آن گناهانم که اجابت دعا باز دارد
خداوندا بیامورز آن گناهانم که بلا فرود بارد
خداوندا بیامورز…آن گناهانم که امید را قطع میکند
خداوندا بیامورز گناهی که کرده ام و هر خطایی که از من سر زده است
خدایا بینهایت ازت سپاس گزارم برای تمام داشتهایم…
هر روز اینو میخونم و به لطف خدا میرم سرکار…
سرویس در خونه میاد سوار میشم ایستگاه در خونمون…
نشستم تو سرویس داشتم یه کامنت میخوندم.
که ممد جواد زنگ زدم با صدا خواب الود گفت حسین رای صادر شد و به نفع ما اومد گفت دیگه نمتون جلوش بگیرن به لطف خداااا
گفتم خداروشکررررر بهم گفت دیدمت چند وقتی تو خودتی گفتم این خبر اول به تو بدمم گفتم محمد این چند روز پر از ارامش هستم این چند روز دارم لذت میبرم و عشق بازی میکنم با خداااا
دمت گرم که این خبر خوشحال کننده رو بهم دادی دمت گرمممممم رفیق
اشک از چشام اومد گفتم خدا جون گفتم از کجا میخوای بهم پول بدی نمیدونم.دیدم دادبهم حدود 400 ملیون پول به لطف خدا مال پنج ساله که بهمون ندادن دقیق میتونم باهاس به امید خدا بهترین خونه تویه بهترین نقطه شهر بگیرمممممم
حمیدددددد اینقدر شکر خدا گفتم که صب میخواستم دوره دوازده قدم رو شروع کنم ذهنم همش درگیر کار خدااا بوددد من اکثر بچه ها رو ایمیلمو فعال کردم که پیام میزارن واسم ایمل بشه و هر روز تعهد دادم که اول ایملم رو باز کنم کامنتارو بخونم بعد برم دنبال کار و بارم….
خداروشکررررررر حمید دورت گشتوممممم کاکا دورت گشتومممممم
اینم خبر خداییی برا توووو که دوستت داروم
الهی صد هزار بار شکررررررت رب من برای تک تک لحظاتم الهی شکرتتتتتتتت
حمید در پناه رب شاد سلامت و ثروتمند و عاقبت بخیر باشی کاکاممممم
سلام حسین عزیییییز خوبی داداش. اول از همه قهوه نوش جونت. سپاس از تو.
و بعدش الهی صد هزار مرتبه شکر
الهی صد هزار مرتبه شکر بخاطر حل مسائل.
درسهای شگفت انگیزی توی این موضوع بود. واقعاً کدوم عقل بشری این جوری اتفاقات مثبت رو میتونه چیدمان کنه تا تو رو به خواسته ات برسونه. مگه ما کیو داریم به جز خدا؟ چقدر دقیق چیدمان میکنه، وقتی بهش ایمان و اعتماد داشته باشی. و اون موقعی که همه امیدشون رو از دست میدن، اهل ایمان آرامش دارن و خیالشون راحته که رب العالمین تنهاشون نمیذاره.
حسین جان آدمها دست و زبان خداوند میشن تا ما رو به خواسته مون برسونن. آرامش و خضوع به درگاه خداوند، طلب بخشش ، یاد خدا، مرور و شکر نعمتها همیشه جواب میده. و اون فراز بینظیر از دعای کمیل مولا علی، که چقدر درس توحیدی برامون داره.
خیلی خوشحال شدم از خوندن کامنتت و خیلی خوشحال تر از اینکه مسائل به هدایت الهی حل شد.
به قول رزا توی فایل کلاب هوس« امید به خدا داشته باشی به مو میرسه ولی پاره نمیکنه»
الهی صد هزار مرتبه شکر
در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت باشی حسین جان.
بنام خداونده بخشنده و مهربانممم
سلام حمید عزیزم چقدر لذت بردم.خداروصد هزار مرتبه شکررر
حمید عجیببب کامنتاتت رو بینهایتت دوست دارم اصن از موقعی که شما و سعیده خانوم رو شناختم عجیببب حسی…..
نمیدونم چجور بگم یه حسسسسیه که اصن نمیفهممش از بس که خوبه بعد از شماااا که دنبالتون کردم مشتاق شدم به خوندن کامنتها قبلا میدیدم کامنتا طولانین میگفتم بعدا میخونم ولی بعد از اشنایی با شماهااا اصن کامنت خونیم شده که یه ان نگاه به ساعت میکنم مبینم سه ساعت گذشت .سپاس گزارتک تکتون هستمممممممم برای همم چیزززززززز
ازته قلبم ازتون ممنونم ازته قلبم ازتون سپاس گزارم از ته قلبم از همتوووون ممنون و سپاس گزارم دوستتون دارم در پناه رب شاد سلامت و ثروتمند و عاقبت بخیر باشید
سلامممم به شما اقا حمید
اگه بدونید کامنتتون چقدر بهم تلنگر زد
اونجایی که از قربانی کردن گاو گفتینو نشونه خواستن
من از دیروز برای پیشرفت کارم نشونه خواستم نشونه ها همه به یه سمته ولی من باز به خدا گفتم میشه دقیق تر میشه واضح تر بهم بگی در صورتی که واسم کاملا واضحه ولی ذهنم داره مقاومت میکنه چون چیزیه که باید برم و وقت بزارم و یادش بگیرم
خیلی بهم بر خورد که منم تو این زمان کم از اون قوم ندارم در صورتی که دارم ادعا میکنم به عملگرا بودن
خیلی مرسی که کامنت نوشتیتن و من اینو به یاد اوردم
دومین چیزی هم که تانگر خوردم این مرتب رفتن و با ارزش و احترام برخورد کردن با خودمه
این که لباس خوب پوشیدن تو محیط کار تورو سوق میده به ثروت بیشتر و همین طور ادامه کار عالی تورو سوق میده به پول و وروت بیشتر این یک دایره است که لول بندی میری بالا و بالا تر
بازم مرسیی که گفتین دوره 12 قدم شروع کردین
منم بین شروع مجدد 12 قدم و ثروت 1 موندم و باز هم نشونه ها فریاااد میزنه تو گوشم که 12 قدم حرکت کن و من میگم نه بزار ثروت بریم
خیلی موفق باشییددد
سلام و درود به شما خانم قنبری ، خواهر بزرگوارم. الهی که حال دلتون عالی و توحیدی باشه. خداوند همواره هدایتگر و حمایتگر تون باشه.
از شما بسیار ممنون و سپاسگزارم بخاطر این کامنت ارزشمند تون.
خدا رو شکر میکنم چیزی رو که خداوند به قلبم الهام کرد و نوشتمش ، باعث اشتیاق و انگیزه شما شده. سپاسگزارم. من خودم هم شاگرد استاد عباس منش هستم و هنوز باید شبانه روز کار کنم که بتونم یه کارآموز بمونم. ویژگی نشانه ها و هدایت الهی اینه که اون لحظه آرامش داری قلبت آرومه، اصلا توی ذهنت صدا رو نمیشنوی ، توی قلبت احساسش میکنی ، و چند ثانیه بعد ذهن شروع میکنه به نجوا. استرس ها شروع میشه. میگه: (حالا شاید حق با خدا باشه ولی من بهتر میدونم، اگه فلان شد و چنان شد خدا کمک نکرد چی؟ اگه دستتو ول کرد چی ؟ به خدا اعتماد نکن به من نجواگر اعتماد کن) اینها آرامش رو از ما میگیره. این گفتگوها رو شکر نکنید که کار شیطانه که داره ذهن رو منحرف میکنه. اصلا همین حال منفی، استرس، اضطراب، دو دلی ، شک ، حسادت، خشم و … همه اش سوغاتی شیطانه. همش نجوای ذهنه.
آرامش، امنیت، احساس خوب ،حال مثبت، اشتیاق، باز شدن قلب، روشن شدن قلب، سکوت ذهن ، اینها هدیه و هدایت و حمایت الله ست. خیلی ساده است. اینجاست که ایمان و توکل میاد وسط. به خودتون بگید من به خدا اعتماد میکنم فارغ از اینکه چی میخواد بشه.
در مورد دوره 12 قدم و روانشناسی ثروت. من هنوز به مدار دریافت روانشناسی ثروت نرسیدم. ولی 12 قدم رو که دارم کار میکنم تمرکزش روی همه موضوعات آموزشی هست مخصوصاً پاشنه های آشیل، 12 قدم یه شخصیت بهتر رو برای آدم ایجاد میکنه برای زمینه سازی برای رسیدن به مراحل بالاتر. من تا پیش از این مشتاق بودم ای کاش ای کاش روانشناسی ثروت رو میتونستم تهیه کنم. ولی وقتی نشانه اومد برای 12 قدم اقدام کردم. از کجا و چطوریش هم اصلا نمیدونم، کاملا اتفاقی شد. همش وسط راه دودلی میومد پس کو تغییر مالی ؟ بهتر بود بری روانشناسی ثروت رو بخری. حالمو بد میکرد. الان میفهمم اینها نجوای ذهنی بوده که تغییر نکنه. الان دیگه مطمئنم ، شک که ندارم هیچ، یقین دارم هر وقت ما به لحاظ ظرفیت وجودمون بریم بالاتر و به مدار روانشناسی ثروت یا هر دوره دیگه برسیم جهان اون آگاهی ها رو بهمون میده. یا پولشو میده میگه برو از سایت بخرش، یا هدایت میکنه به فایلهای آگاهی اون دوره که هدیه هستن یا توی عقل کل و کامنت ها پاسخ سوالاتت رو دریافت میکنی. جهان بالاخره اینو برای ما میرسونه.
من این روزها از قدم اول دوباره شروع کردم. البته کیف پولم رو هم شارژ کردم ولی الان چیزی نخریدم. گفتم هر وقت کامل مرور کردم حتماً برم قدم بعدی. اینو از اون جهت میگم که ما شاید موضوع بهای محصول رو بهانه کنیم درحالیکه بهانه اصلی خودمون هستیم. اگر بپذیریم ما در اصل آگاهی هستیم و فراتر از رهنمون اونوقت میتونیم این اسب چموش ذهن رو رام کنیم.
کامنتم طولانی شد ، ببخشید الهی که خداوند حمایتگر و هدایتگر همه مون باشه. در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
سلام حمید عزیز
براروم دمت گرم مشتی
چه کامنت قشنگی نوشتی
یره مو کیف مکنم از کامنتتات برار
خخخخ
خواستم با لهجه مشهدی برات بنویسم البته کسره و فتحه ندارن که دوستان هم خوب لپ مطلب رو متوجه بشن
ولی آقا دمت گرم بخدا
خیلی کامنت کامل و جامعی بود
هم شعرت و هم آبه های قرآنی که آوردی
بجا و بموقع
خوشحال هستم که دوباره شروع کردی 12 قدم
انشاالله به امید خبرهای خوبتر و عالی تر ازت بشنوم رفیق
سلام جواد جان.
اگه 100% مِشِدی باشی باید بتونی بگی «دِرُم مُرُم، دِری مِری، دِرِه مِرِه، دِرِیم مِریم، دِرِن مِرِن، دِرَن مِرَن».
خخخخ این ثمره معاشرت با بچه های گل مشده. کلا لهجه ام مشدی رِفته. بی نهایت لذت میبرم از لهجه بسیار شیرین مشهدی، یه همدوره ای زمان خدمت داشتیم وقتی شروع میکرد به شوخی و خنده و قصه تعریف کردن، دل درد میگرفتیم. هم بخاطر حس شوخ طبعی که داشت و هم شیرینی لهجه مشهدی.
سپاسگزارم از لطف و محبت شما جواد جان. دوره دوازده قدم رو اگه ده بار از ابتدا تا انتها کار کنیم هر بار نتایج مون بهتر و طلایی تر میشه. و ویژگی این آموزشها تکاملی بودن اونها و تکاملی بودن فرایند رشد خودمون هست. هر بار طرف وجودمون بزرگتر میشه.
چند روز پیش یه کلیپ دیدم، خارجی بود ، میگفت دوست من قهوه ات رو برو توی هتل پنج ستاره بخور. منظورم این نیست بری شبی 2 هزار دلار پول اقامت در هتل بدی. فقط برو توی لابی هتل یه قهوه سفارش بده و به رفتار افراد ثروتمند نگاه کن ، ببین چطوری حرف میزنن، متانت و ادبیات گفتاری شون و طرز برخورد شون. همون قهوه رو اون چطوری سفارش میده. با چه کلماتی. این تفاوت در جزییات ریشه اش توی شخصیت انسانه، و اون شخصیته که موفقیتها و ثروتها رو خلق میکنه.
جواد جان عزیز ، در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی ، ازت ممنون و سپاسگزارم بخاطر این کامنت ارزشمندی که برام فرستادی.
سلام دوست عزیز
با دیدن دستمال گردنتون که پرچم آمریکاست معلومه که عزجمتون رو جزم کردید انشاالله برای مهاجرت به U.S.A
زمان ی تغییر برای من رسیده و نشونه ها داره میاد برای من چندین نشونه برای شروع مجدد 12 قدم اومده ولی دارم کاهلی میکنم و میدونم که اگه تکون نخورم باید منتظر چک و لگد باشم هم در نشانه های روزانه ام میاد هم در کامنتهایی که هدایت میشوم و تو دو کامنت شما من دوره 12 قدم رو دیدم چون سعی میکنم اکثرا کامنتها رو هدایتی بخونم
دوست عزیزم همیشه در اوج باشی
سلام و درود به شما مریم خانم گرانقدر. از شما ممنون و سپاسگزارم بخاطر کامنت ارزشمند تون. و آتشی که در شوق و اشتیاق من روشن کردین. آره ، از خداوند درخواست هدایت کردم برای مهاجرت به آمریکا. و در این مسیر تمام تلاشم رو میکنم تا تکاملم رو بدرستی طی کنم.
صحبت آمریکا شد ، یه چیزی بگم بخندین. اون روز سر کار پیش چندتا از بچه ها میخواستم بگم کالیفرنیا ، از دهنم پرید گفتم کَلیفرنیا … یه دوستی داریم همه رو فیلم میکنه… برگشته به بقیه میگه دیدین چطوری تلفظ کرد؟ کَلیفرنیا، چقدر با کلاسه. یه ساعت داشت بهم میخندید. خودم ترکیده بودم از خنده، میگفتم سوتی ندی سوتی ندی ، جلوی این سوتی بدی. فردا کل اداره همه خبر دارن.
در مورد نشانه ها برای دوره دوازده قدم، یه پیشنهاد بدم. هر چند خودتون خیلی توحیدی تر از من اقدام میکنید، پیشنهادم اینه که به خودتون سخت نگیرید، دسیپلین و چارچوب طراحی نکنید براش . به صورت رندوم یکی دوتا فایل رو گوش بدین تا اشتیاقش در شما ایجاد بشه. بعداً دست به اقدام بزنید و منظم از ابتدا شروع کنید به کار کردن.
در لذتبخش بودن فایلهای استاد هیچ شکی وجود نداره. در گسترش ظرف وجودمون بعد از هر فایل هم شکی نیست. و هر بار گسترش ظرف وجودمون باعث افزایش نعمات میشه. پس چرا تاخیر. پیش به سوی دوره دوازده قدم.
براتون از درگاه خداوند متعال بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات رو درخواست میکنم. در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
سلام و صد سلام
کلی خندیدم با داستان سوتی که نوشته بودید
مرسی از پیشنهاد عالیتون و من باید روی پاشنه آشیم که کمال گرایی کار کنم چون باید همه چی آماده و مهیا و اونجور که میخوام بشه تا کاری رو شروع کنم ولی بقول شما باید رندوم برم جلو
موفق موفق ، پیروز پیروز و شادکام شادکام باشید
بنام خداوند وهاب من
حمید عزیز
چقدددر خداوند رو شاکرم بخاطر حضور شما دوست فان و محقق و صادق و توحیدی و فنی و ….
(محض طولانی نشدن کامنت از صفات بیشتر خودداری میکنم/استیکر قهقه)
خداوند رو شاکرم که با شما هستم و چقددددر از کوردینیشن که گذاشتین لذت بردم کلی عسلویه رو گشتم و چقدر دریا رو تحسین کردم…واقعا نعمته دریا….اینقدر که نزدیک هستین حتما جای ما هم بر آب شیرجه زنید که لذت فراوان خواهید برد. اتفاقا پالایشگاهتون رو هم دید زدم و بازم تحسین تحسین تحسین از این فعالیتتون و توضیحات فراوانتون نسبت به بخشندگی زمین، زندگی و خداوند….
واقعیتش ته داستان رو میدونیم همه که آقا هیچ کاری نکن! ولی انگار باز یه جوری گول میخوریم که آقا هیچکار هیچکار هم که نمیشه نکرد…ولی واقعیت ماجرا اینه که راستیتش هیچ کاری جز لذت بردن نباید کرد. یعنی همین یه اصل ساده رو من چرا نمیگیرم، نمیداااانم…
منم مثل شما 12 قدم رو نصفه گذاشتم ولی عجله ای نیست اتفاقا به قول ابراهیم عزیز الهام خانم گفتن برو از 1 برو از چکاپ اصلا شروع کن و منم گفتم برم باز از همون جا درست درست بچینم اینبار و خودم رو با کس دیگه مقایسه نکنم. داستان زندگی من قرار نیست داستان زندگی کس دیگه باشه…من درسهام با بغلیم فرق داره…من فرکانسهام فرق داره…اصلا تو جزیره من هیچکس نیست! جز خودم. حالا من اگر لازمه 10 روز بیشتر کار کنم هیچ عیبی نداره…
امروز تو خواب و بیداری صبح خدا میگفت اگر 1500 روز پشت در بودی خوب بود یا 1500 سال یادم نیست دقیق یه عددی تو این مایهها بود…جواب خودمم یادم نیست فقط تهش یادمه خدا گفت پس آرروووم باش!
منم گفتم خو راس میگه دیگه …
اصلا به …….که بقیه چکار میکنن. من الان کجای داستانم بیام بیشتر هماهنگ بشم با اصل خودم…
چند روزیه گیر دادم به نکات منفی اطرافیان که عععع این کارشون اینجوریه بود این الان اینجوری میشه..منطقم هم این بود که قانون بلدم…باز یادم رف داشتم انتقاد میکردم و توجه…
نتیجه؟ خب گلو درد و فشار زندگی…باکی نیست لحظهای ان ولی تعجب میکنم چقدر ساده گم میکنم…راه رو…. و مسیر رو و باز باید برگردم و اصلاح مسیر انجام بدم…
سپاسگذاری کمک فراوانی میکنه
آخر شب گزارش مینویسم برای خودم که این قدر ساعت کامنت خوندم، پاسخ دادم، زیبایی دیدم، نوشتم، تمرکز کردم، راه حل پیدا کردم، و خواسته جدید شکل دادم…تا با ذهن آروم بخوابم که روزم رو الکی نگذروندم وگرنه فرداش همین ذهن میگه دیروز هیچ کاری نکردی یالا پاشو یه حرکت احمقانه بزنیم امروز که بعدا تو دردسر هم میندازه مارو
از خداوند هدایت میطلبم…برای همهمون
مرز بین لغزش و هدایت خیلی باریکه و همونجایی آدم میلغزه که فکر کنه کسی هست، جدا هست،
عالم همه خاکستری است
نه سفیدی، نه سیه
اگر رنگ دیگری باشیم تو جهنم خواهیم بود، اونم بد عذابی
اگر از عذاب گفته شد به این خاطر بود که اون سختجون ترین هم تسلیم باشه، نه اینکه خداونده بخواد تلافیگر باشه..
خداوند رو شاکرم بخاطر دوستان گلی مثل شماها
سلام و درود مصطفی جان. الهی که حال دلت عالی عالی باشه برادر. آقا من بسیار سپاسگزارم از محبتت و همه اون صفات مثبتی که برام به کار بردی. ازت ممنونم که باز هم با کامنت جذابت منو به یاد نعمتها و زیبایی های اطرافم انداختی. دریای زیبا و چشم نواز. هوای گرم و شرجی که من دوست دارم و اینقدر ثروت که توی عسلویه هست. کاش میدونستم گوگل چه موقع از سطح زمین عکسبرداری میکنه و تصاویر ماهواره ای رو آپدیت میکنه تا بیام بیرون و جلوی دوربین شون یه کم جست و خیز کنم تصویرش بیافته و بعداً لوکیشن بدم دوستان ببینن، ذوق کنن.
این لذت بردن ماجرا ها داره. تصور کن ذهن انسان شبیه یه ظرف آب باشه، آب خنک و گوارا. وقتی احساسمون رو منفی میکنیم برای انجام دادن کاری مثل اینه که توی اون آب گوارا نمک یا خاک بریزیم. در حالیکه لذت بردن اون رو تمیز تر نگه میداره. کی دوست داره از آب گل آلود یا آب شور بخوره. در زمان آرامش و احساس خوب توانایی ذهن در انجام فعالیتهای روزانه بهتر و موثرتر هم میشه. الهی که رنگ زندگی مون به سفیدی نزدیک و نزدیکتر باشه، به توحید، به احساس خوب ، به یاد خدا.
ازت خیلی ممنونم مصطفی جان ، بخاطر این کامنت ارزشمندت. در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی.
،،،هو،،،،
هو خیرالناصرین
او بهترین یاور است
سلام بر برادر بزرگم و استاد عزیزم s,h,a,m
آه که چقدر دلتنگ کامنت نوشتن بودم استاد جان
مدتیه تمرکزی دارم روی دوره ی شیوه حل مسائل کار میکنم
فقط اومدم یه سلامی عرض کنم و برم
اگر کمتر کامنت میدم ، فکر نکنید که نیستم و فایلها رو نمیبینم
اتفاقاً هستم، خوبم هستم
یه سلامم عرض میکنم خدمت رفقای همفرکانسی خودم
استاد جان
3روزه درگیر این مسئله هستم در دوره، که بین 3تا مسیله ای که دارم، کدومش اولویت بیشتری داره که از اون شروع کنم به حل کردن و …..
همش دارم چکش کاری میکنم
بالا پایین میکنم
و امروز بصورت هدایتی متوجه شدم که از کدوم مسیله شروع کنم
تقریباً هدایت شدم به اینکه 2مسیله ی دیگر تقریباً شبیح به هم هستن و میتونم به عنوان یک مسیله در نظرشون بگیرم
حالا شدن 2تا
بازم هدایت شدم
که بابا داش علی
مسیله ی شماره 2، که داره روند خودش رو طی میکنه، و با حل کردن مسیله ی شماره یک، اینم خود بخود حل میشه انشاءالله
خلاصه درگیرم استاد
ولی درگیری همراه با شادی و شوق برای حل کردن
استاد جان،
خلاصه من هستم
درسته چراغ خاموش میام و میرم، ولی هستم،
دوستتون دارم از صمیم قبل
راستی یه چیزی رو دلم نمیاد نگم برای رفقای تازه وارد،
توی دفتر سپاسگزاری پارسالم، دقیقاً همچین روزایی ، نوشته بودم که باید 80تومن حور کنم برای سوراخ کردن گوشهای دخترم
ولی امروز، فقط ماهی 500هزار تومن پول توی جیبی بهش میدم
الهی شکرت
از وضعیت خونه و خرج خونه هم نگم براتون،
پارسال برنج کیلویی میخریدم
امسال 2تا گونی 2تا گونی میخرم
پارسال خانومم بعضی مواقع میرفت قصابی 100تومن گوشت میخرید
الان یه شقه میخرم 1میلیون و دویست
و……….
اینا رو نگفتم برای خودنمایی
گفتم برای رفقای تازه وارد
که ادامه بدین بچه ها
نا امید نشین
وضعیت تورم و مملکت، به ما ربطی نداره
ما درست بشیم، اونا هم درست میشه
الهی و ربی
صد میلیارد مرتبه شکرت
استاد جان ، دوستت دارم خداشاهده
نه ازون دوست داشتنای معمولی و کلیشه ای
به والله قسم ویژه دوستت دارم
فقط منتظرم بیاین طهران
هرجا باشین پیداتون میکنم به فضل خدا
و در آغوشم میگیرم
و میدونم و شک ندارم الان که این کامنت رو بخونید، متوجه میشین دقیقاً از چه جنس علاقه ای صحبت میکنم و لبخند روی لباتون اومده
ارادت
یاحق
چقدر عالی نوشتین علی آقا
چه پیشرفتهای خوبی داشتین و چقدر خوبه که آدم بنویسه شرایطشو، رد پا بذاره حالا چه تو سایت چه برای خودش، که یادش نره بعدا، مثل همین مثالایی که شما گفتین… چقدر قشنگه بعد یکسال تغییرات و پیشرفتها تو ببینی و حسشون کنی و لذت ببری.
برقرار و سلامت باشید و موفقیت هاتون روز افزون
به نام تنها ابر قدرت حاکم بر جهان هستی
سلام به همه عزیزانم
مریم نازنینم همیشه برایم قابل تحسین هستی ،
در صلح بودن با خودت، منعطف بودنت ،در خیلی مواقع بهتر از استاد عمل کردنت، احساس لیاقت و ارزشمندی که آگاهانه در خودت ایجاد کردی همیشه مرا به شگفتی وا میدارد.
چه زیبا به قانون عمل میکنی و چه زیبا پاداش دریافت میکنی. و چه پاداشی بالاتر از اینکه خداوند نعم العبدش را در کنارتان و قوامتان قرار داده است.چه پاداشی بالاتر از ملکه آن بهشت بودن.
هنوز خواب در چشمانم موج میزد که فایل زیبایتان را دانلود کردم. این هم از مواهب آزادیست که میتوانی بدون اینکه دغدغه ای بابت چیزی داشته باشی چشم باز کنی و با فراغ بال سریال دلخواهت را دانلود کرده و با آرامش خیال نظاره گرش باشی و به خدایی ایمان داشته باشی که طبق قانون تغییر ناپذیرش تو را به کانون توجهت هدایت میکند.
و در اتمام سریال محبوبت با فرستادن عنکبوتی که از سقف آویزان است به تو بفهماند که قدرت کانون توجه را هرگز از خاطر مبر.
و اگر اینقدر قانون دقیق عمل میکند پس لاجرم به کانون توجهم به تک تک زیبایی هایی در فایل به آن توجه کرده و تحسینش کردم هدایت میشوم.
استادم همه جملاتتان جملاتیست طلایی که بر کلام الهی تان جاری میشود.
دلم میخواهد هربار که میخواهم خود را اذیت کرده و برای جلب توجه و تایید بقیه خود را به زحمتی اندازم، آیاتی که خدا در قرآن در بیان اذیت نشدن زن فرموده را با خود مرور کنم.
خدایی که حتی حجاب و پوشش را برای اینکه زن اذیت نشود قرار داده، خدایی که حتی برای شیری که خودش در سینه مادر قرار داده اما میفرماید اگر سختت بود دایه بگیرد.
اما خود من چقدر خود را اذیت کرده و فراموش میکنم خدایم برایم آسانی خواسته.
فراموش میکنم لا یکلف الله نفسا الا وسعهایش را
و استادم چه زیبا با 12 قدمتان من را به سمت قرآن هول دادی و خدا از فضل عظیمش این آیات را با کلام الهی شما و قرآن پیش چشمانم درخشاند.
به من فهماند که زن چهار اذیت را پذیرفته ، قاعدگی ، بارداری ، شیردهی ، زایمان و در قبال پذیرش این اذیت ها بقیه بارها از دوشش برداشته شده.
آن زمان بود که راحت تر پذیرفتم در مهمانی ها و یا کار بیرون خود را اذیت نکنم.
تازه به چشمم آمد که چرا همسر سابقم تمام تلاشش بود در مهمانی ها و یا کار خانه اذیت نشوم و از ویژگی های مثبتش این بود که تا هویج خورد و خلال شده ، بادمجون کبابی و … هرچیزی که مربوط به طبخ غذا بود از بهترین مغازه محصولات خانگی تهیه کرده و همیشه جلوی مرا برای اینکه این کارها را خودم انجام بدهم میگرفت.
تجربه من از مهمان داری در اغلب میهمانی ها به جز ظروف یکبار مصرف تقریبا به همین آسانی و راحتی بود زیرا همه چیز با بهترین کیفیت از بیرون خریداری شده و سر میز قرار میگرفت.
ولی در مواردی هم خودم از عزت نفس پایینم که سعی در جلب توجه داشتم و چند مدل غذا و دسر درست میکردم هربار با اعتراضات ایشان مواجه میشدم که سعی داشت به من بفهماند نیازی به این سختی کشیدن ها و اذیتها نیست.
دسر میخواهی از بهترین قنادی تر و تمیز مرتب سفارش بده بیارن.
هربار مهمانی دعوت میکردن اولین حرفشان این بود غذا از بیرون میگیرم.
اما از آنجا که گمان میکردم نکند بقیه فکر کنند من دستپخت خوبی ندارم بارها و بارها این نعمت را پس زده و خودم مشغول درست کردن چند نوع غذا میشدم.
خدایم برایم آسانی میخواست و من خودم به خودم ظلم کرده و نعمت آسانی را بر خودم حرام میکردم.
برای تک تک لحظاتی که آسایش و راحتی را برایم فراهم کرده و ماموری بود که به من یادآوری کند تو به واسطه انتخاب خدا و پاک دامنی همچون ملکه ای هستی که باید همه چیز به تسخیرت در آمده و در خدمتت رایگان کار کنند از خدا سپاسگذارم.
این ویژگی مهمان نوازیتان را چقدر تحسین میکنم و خدا را سپاسگذارم که همسر سابقم نیز از ویژگی های مثبتش مهمان نوازی شان بود.
این روزها در جهت ترمیم این بخش از اعتماد به نفسم دیگر در مهمانی ها خود را اذیت نکرده اگر حسش باشد کمک میکنم اگر نه همچون ملکه ای نشسته و اجازه میدهم از من پذیرایی شود.
و با خودم تکرار میکنم نفیس تو فقط سر سفره آماده میروی.
کاری که خدا همیشه برایم انجام داده ،رفتن سر سفره پر نعمت آماده.
به خاطر آوردم در اکثر مهمانی ها مشغول کمک دادن بودم یعنی چه مهمان می آمد چه مهمانی میرفتم در اصل میزبان بودم. زیرا همه تلاشم را میکردم با کمک کردن به نوعی زحمات میزبان را جبران کنم.
وقتی ریشه این حرکتم را بررسی کردم به همان پاشنه آشیل شیک و مجلسی احساس عدم لیاقت و ارزشمندی رسیدم.
انگار این دعوت را از طرف خدا نمیدیدم و فقط دنبال این بودم که به نوعی جبران کنم.
همان واژه خطرناک جبران کردن که چه زیبا در جلسه 9 عزت نفس همچون جراحی حاذق لایه لایه برایمان شکافاندید و با بیان مثالها و تجربیات ارزشمندتان کریه المنظر بودنش را برایمان اثبات کردید.
چقدر خوب است فقط حضورمان را در جایی ارزشمند بدانیم، خود را برکت هر محفلی بدانیم تا دست از این خود آزاری ها برداریم.
حضور خودمان در زندگی کسی و جایی و کنار کسی را برکت بدانیم همین باعث میشود از اضافه کاری ها دست برداشته و بارها را از دوشمان برداریم.
و ببینیم که همان افراد که بقیه برای بودن در کنارشان سر و دست میشکنند فقط میخواهند شما در زندگی شان باشید، حاضرند همه کار کنند فقط شما در کنارشان باشید.
فارغ از اینکه مطابق میل آنها رفتار میکنید یا نه.
چقدر خوب میشد اگر همین واژه زن اذیت نشود قرآن را با پوست و گوشت و استخوانم درک میکردم.
چقدر خوب میشد توضیحاتی که در قدم پنجم 12 قدم در این زمینه دادین با پوست و گوشت و استخوانم درک میکردم.
چقدر سمیه عزیز را تحسین میکنم که بودن در کنار استاد عزیز را خلق کرد ،همان خواسته ای که مینوشت در کامنت هایش و خدایی که به آنچه مینویسید قسم خورده.
این چند وقت در پی هوای نفسم به دنبال حواشی رفته بودم که مرا از اصل ،که بودن در این فضاست دور کرده بود.
انسان است و ذات نسیان گرش ،فراموش کرده بودم که قرار من با خدایم این بود در حال حاضر روی درک قوانین و دوره ها کار کنم.
هرچند که لازم بود اون بخش که معماری بود را نیز تجربه کنم تا هیچ سوال ذهنی برای ادامه مسیر برایم باقی نماند.
از کارم در بهترین موقعیت شغلی و کلاسهایم که هزینه ای بالا هم برایش پرداخت کرده بودم انصراف داده و تمرکزم را روی نوشتن و درک قوانین همان اصل خارپشتی قرار دادم.
کاری که حالم را خوب میکند.
به وضوح دیدم که رفتن در پی فرع مرا از اصل بازداشت. حتی دیگر قلمم یارای نوشتن نبود کاری که عاشقش هستم.
ازتون بینهایت سپاسگذارم برای به اشتراک گذاشتن زیبایی های زندگی بهشتی تان.
نفیس جان سلام
بازم مثل همیشه با قلم زیبات منو ب وجد آوردی و وادارم کردی ک برات بنویسم
اول از شما دوست خوبم بسیار سپاسگزارم ک چقدر زیبا از نکات مثبت همسر سابقتون یاد کردین و چقدر خوبه ک توجه و تمرکزتون بر خاطرات خوبه گذشتتونه و من از این نکته بسیار لذت بردم و شمارو بسیار تحسین میکنم
نکته دوم اینکه آفرین به شما ک خودتون رو نعمت هر مجلس میدونین و برای خودتون ارزش بالایی قائل هستین
و نکته سوم و آخر این کامنت ارزشمند این هستش ک ب خوبی به ریشه ی ،
(بلافاصله جبران کردن) اشاره کردین و این پاشنه آشیل من بود و هست ک ب لطف خدا وآموزه های استاد بسیار بهترش کردم و هرروزم باید هواسم بهش باشه ک مبادا دوباره علف های هرزش بلند نشه !!!
بازم از شما دوست گلم بسیار سپاسگزارم
درپناه خداوند باشید
به نام الله بیهمتا
سلام نفیسه جانم
بعد از مدتها دوباره هدایت شدم به کامنت شما و مول همیشه لذت بردم
تحسینت میکنم با این اعتماد به نفس بالا که نوشتید:
مثل ملکه ها میشینم که ازم پذیرایی بشه
جالبه که منم گاهی به جاهایی دغوت میشم که همبن حس رو دارم و میزبان هم واقعا مانند ملکه ها لا من برخورد میکنه
پس تا ما خودمون رو لایق ندونیم، دیگران هم برای ما ارزشی قائل نیستند
الهی شکرت بابت این سایت، بابت این فایل و بابت این دوستان نازنین و ارزشمند
شاد و سالم و ثروتمند در آغوش رب بیهمتا باشیم
سلام نفیسه عزیزم
چقد خوشحالم بازم شروع به نوشتن کردی قلم تون عالیه و هزاران بار تحسین تون میکنم
چقد عالی بود این متن تون چقد عالی گفتین حضورمون باعث برکته چقد این جمله تون ب دلم نشست
امیدورام بهترین ها براتون رقم بخوره و هر روز بیاین اینجا و برامون بنویسید
از اینکه حس های قشنگتون رو با ما ب اشتراک میزارید سپاسگزارم
بازم برامون بنویسید
شاد و سربلند باشید
به نام خدای وهاب
سلام به استاد عباسمنش عزیزم و مریم جانم و همه اعضای این خانواده صمیمی.
همین اول بگم که چقدر عاشقتونم و چقدر از دیدنتون به وجد اومدم و لذت بردم. سپاسگزارم که فیلم گرفتید و این فایل رو برامون تهیه کردید.
خدایا شکرت، چقدر نعمت، چقدر ثروت و فراوانی، چقدر خوراکی ها و غذاهای سالم و مغذی و خوشمزه و عالی. چه میوههای خوشآبورنگی. کِیف کردم.
مریم جون خیلی تحسینتون می کنم برای دیزاین سینیهای میوه و سینیهای مزه. یعنی عالی هستید، عالی.
همه چیز در بهترین و ساده ترین شکل خود مهیا شد. خوراکی ها و مواد غذاییِ آماده، میوههای درجه یکِ شستهشده.
بهبه، خوش به حال مهمون هاتون. من هم خودم رو تجسم می کردم که اونجا هستم و غذام رو آوردم کنار اون خانم و دختربچه ها نشستم و همزمان دریاچه و اون منظره بهشتی رو تماشا می کنم. و استاد عزیزم رو می بینم که شاید برای بار چندصد هزارم توی دریاچه شیرجه می زنه اما وقتی بیرون میاد جوری خدا رو شکر می کنه که انگار اولین باره توی دریاچه شنا کرده. یعنی نعمت ها هیچ وقت براش عادی نمی شه و هر لحظه در حال شکرگزاریه. خدایا شکرت به خاطر وجود استاد عزیزم که هر بار ازش یاد می گیرم.
درسی که از این فایل گرفتم: من وظیفه ندارم کاری کنم که به مهمون هام خوش بگذره. خودشون باید کاری کنن که بهشون خوش بگذره.
ایدهای که از این فایل گرفتم: به جای اینکه یخها رو بریزم توی ظرف و بذارم روی میز، که در طی مهمونی زود آب میشن، نوشیدنیها رو با یخ بذارم توی کلمن. کلمن بزرگ هم داریم و استاد اتفاقاً همرنگ کلمن شماست، فقط یه کم کوچیک تره. :)
منِ قبلی: استاد، من جزو اون گروهی بودم که از سه روز قبل مهمونی کارهای مقدماتی رو شروع می کردم، در تمام مدت مهمونی، بجز دقایق کوتاهی، توی آشپزخونه بودم، آخر شب بعد از رفتن مهمونا از خستگی و پادرد نای راه رفتن نداشتم، و تا دو روز بعد مهمونی هم داشتم جمع و جور می کردم. یعنی تا این حد داغون بودم.
مراسم به این صورت بود: چند رقم میوه، از هر کدوم به تعداد مهمونا بخر و بشور، یعنی اگه سی تا مهمون بود، از هر میوهای سی تا! سبزی خوردن بخر، پاک کن، با وسواس بشور، وسایل سالاد رو بشور و آماده کن، دو جور بورانی با ماست درست کن، بعد دو جور غذا یکی با مرغ و یکی با گوشت قرمز، برنج آبکش کن، با تهدیگ فلان و بهمان، دو جور هم پیشغذا. بعدش سه جور دسر، و… در فواصل مهمونی هم چند سری چای و نوشیدنی بیار و ببر. خلاصه اینکه بعد از خوردن غذا از شدت خستگی فقط منتظر بودم مهمونا برن!
اما استاد به تدریج هی بهتر شدم و این تشریفات رو کم کردم. (یعنی یه جوری شد که همه با هم، منظورم اطرافیان و دوستانمونه، به این سمت رفتیم و تشریفات رو کنار گذاشتیم). الان هفت هشت ماهی هست که شروع کردم و هر بار کار خودم رو سادهتر می کنم.
چه جوری؟
منِ فعلی: اینطوری که برای چایی دو تا قوری بزرگ پبرکس وارمردار خریدم و توش چای می ریزم و می ذارم روی میز که خود مهمونا بریزن. یه قسمت میز رو تماماً ظرف می ذارم. یه سری لیوان و ظرفای یه بار مصرف و یه سری هم ظروف آرکوپال و نیملیوانهای بلور، چون دیدم که بعضیا توی این ظروف بیشتر دوست دارن و خب بعدش شستن ظرفها در ماشین ظرفشویی هم هیچ زحمتی نداره.
برای میوه دیگه مثل قبل میوه زیاد نمی گیرم. متنوع تر می گیرم ولی به میزان کمتر.
برای غذا، جوجه آماده میگیریم و توی مهمونی روی باربیکیو درست می کنیم. یعنی خود مهمون ها و همسرم مسئولیتش رو به عهده می گیرن که براشون فان هم هست. برنج هم درست نمی کنم. نون در کنارش سرو می کنیم که هر کسی خواست با نون بخوره یا خالی. دو مدل هم ژامبون توی سینی می چینم، دقیقاً مثل مریم جون، با یه جور پنیر مدادی و پنیر حبهای رنگی و زیتون و گوجه گیلاسی و خیارشور. همین. دیگه سالاد و مخلفات هیچی درست نمی کنم.
نکته جالب اینکه قبلاً برای اینکه در هزینه ها صرفه جویی کنم، هیچ چیزی رو آماده نمی خریدم. همه چیز رو خودم درست می کردم که ارزون تر دربیاد! و خب پدر خودم درمی اومد! :)) حتی سبزی خوردن رو خودم پاک می کردم.
ولی الان خیلی وقته که سبزی و مواد آماده و شسته می گیرم و واقعاً چون انرژیم سیو می شه و خسته نمی شم، حس خیلی بهتری دارم. نکته مهمش هم اینه که با اینکه مواد غذایی آماده می گیرم، ولی در مقایسه با قبل خیلی اختلاف نداره. چون قبلاً اصطلاحاً زیاد بریز و بپاش می شد ولی الان خیلی بهینه و بهاندازه و اصولی هزینه می شه.
اینا تجربه های من بود که بهشون هدایت شدم.
خدا رو شکر می کنم برای اینکه هر روز من رو در مسیر آسانیهای بیشتر قرار می ده.
سپاسگزارم که این فایل زیبا و رنگارنگ و پر از درس رو برامون تهیه کردید. راستی مریم جون یادم رفت بگم که من عاشق چیدمان میوه ها در اون ظرف چوبیِ برگیشکل شدم.
در پناه خدا سلامت و سعادتمند باشید و هر روز نعمت و ثروت بیشتری در زندگی تون جاری بشه.
با دروود و سلام خدمت استاد عزیزم و مریم بانوی گل و دوستان هم فرکانس عزیز
واقعا خداروشکر برای حضورتون استاد که این قدر در عمل به ما آموزش می دین که زندگی رو زندگی کنیم ساده تر ، با عشق تر ، آسان تر ، لذت بخش تر ، شاد تر ، تندرست تر
چقدر که دریاچه آبش عالیه
وقتی می پری داخلش دلت نمی خواد بیای بیرون
خداروشکر برای وجودتون که این قدر عشقین
روزی نیست از بابت حضورتون و وجودتون شکرگزار نباشم و قدر دانی نکنم
پارادایس همه جاش بوی عشق و لطف و مرحمت و فراوانی می ده
تنور دلتون گرم گرم گرم
️️️
سلام به حاج علی قهرمان با اون لهجه شیرین فارسیش
ماشالله بهت مرد.
یک نمونه بسیار ارزشمند و خوب هستی برای من از اندام عالی در کنار ذهن عالی.
یاد اون دورانی افتادم که استاد یه فایل بی نظیر گذاشته بودن در مورد شما که استاد گفت وقتی بیا پیشم که اون ماشینه رو خریده باشی و اون ماشین الان دقیقا با سرخیش داره می درخشه.
خیلی سپاس گزارم بابت اینکه این حجم از تعهد و خوش مسیری که داری باعث وجد استاد میشه و همین وجد باعث میشه ما در جریان تغییرات و این مسیری که شما داری طی می کنی باشیم.
بارها و بارها شده تحسینات بسیاری زیاده روان روح پاکت کردم.
دفعه بعدی از بالا خونه استاد بپر تو آب کیف کنیم :)
خیلی مخلصم
علی جان ماشالله بهت که عمل کردی
ماشالله بهت که ادامه دادی
ماشالله بهت که تبدیل شدی به الگو
افرین بهت که برامون باور پذیر کردی که می شود…
چه بدنی ساختی واسه خودت پسر جان
چه فرکانسی داری که الان پیش استادی
چه شنایی داری میری – چه کارهایی که نمیکنی
چه موتور هایی که فیکس میکنی
اون ماشین قرمز خوش رنگی که داره برات مدت ها واسه خودش صحبت میکنه..
خدا را شکر که ادامه دادی پسر
انشالله که نتایج خارق العادت رو ببینم. ماسشالله
سلام و درود به شما علی جان. بسیار شما رو تحسین میکنم. همین که الان اونجا هستین و میتونید از نزدیک استاد رو ببینید خودش یعنی در مدار بسیار بسیار عالی هستین. قطعا انسان توحیدی و بینظیری هستی که الان اونجایی. از درگاه خداوند متعال بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات و شیرین ترین موفقیت ها رو برات درخواست میکنم.
الهی صد هزار مرتبه شکر بخاطر وجود ارزشمندت و بخاطر موفقیتهات.
در پناه هدایتهای همیشگی جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی علی جان.
سلام دوست عزیز،،واقعا لذت بردم از شیرجه زدنت ،،ایولا،،دمت گرم ک تو قانون سلامتی با چندتا حرکت ساده اما کاری داره عضله هام شکل میگیره،،اخه من با قد 195،،با وزن 117 کیلو دوره رو شروع کردم..چاق نبودم،،حالت 4 شونه بودم با بازوهای قوی،،اما در دوره قانون سلامتی ک پیش رفتم بعده 3،،4 ماه حدود 35 کیلو وزن کم کردم،،در طول اون 3،4 ماه من هیچ ورزشی نکردم،ب قول استاد ،از اونور،خر،افتادم و خیییلی لاعر شدم،،نجواها اومد ک صعیف شدی ،،و هرکی هم منو میدید میگف چی شد اون بازوها و هیکل،،دیگه شما ک از اون روز فایلاتون اومد رو سایت منم شروع کردم،،الان بدنم خیلی قشنگ تر شده و داره شکل میگیره،،باشگاه نرفتم،فقط دوتا دمبل دارم و یه کش،،ولی داره عضلات شکل میگیره،،انشاا بهتر بشه،،ولی خیلی حرف خوردم تو این 14 ماهه،،ولی گوش ندادم و پیش رفتم،،،ممنون از شما،،تتو هاتم دوست داشتم،،کلا تحسینت میکنم ب خاطر قد و هیکلت و اون صدای مردونت،..
سلام علی اقای
خدا از طریق شما به من الهام کرد که چرا از وجود استاد و مریم خانم شکرگذار نیستی،
بله واقعا خدایا شکرت بابت استاد و مریم خانم،
بقول دوست عزیزی ما که استاد الگوی ماست کنترل باز هم برامون سخته، خود استاد بدون الگو واقعا چقدر سختی کشید برای کنترل ذهنش..
خداروشکر شما از نزدیک الگوتون رو میبینید و دوستی بین شماست،
اون همه عشق و حال و غذا و تفریح نوش جانتون علی اقا.
به نام خداوند آسمان ها و زمین
به نام خداوند بی نهایت مهربان
به نام صاحب روح و قلب و جان و جسمم
استاد …استاد جانم …. بازهم دارم با چشم های خیس برات مینویسم …با چشمه روون چشم هام …
استاد شما با ما هماهنگی؟یا من سوار بر موج شما شدم؟یا من خودم رو با شما هماهنگ کردم….؟چرا هرچی از ذهنم میگذره …چرا هر اتفاقی که پیش اومده یا قراره پیش بیاد شما میای و ازش صحبت میکنی؟
خدایا خودت جلوی این اشک ها رو بگیر من بتونم ببینم و بنویسم
استاد …استاد عباسمنش …استاد من …هرچقدر فکر میکنم به این درک میرسم شما همیشه بودی …ولی من نبودم …حتی وقتی عضو سایت شدم هم هنوز با شما هماهنگ نبودم …اما من تونستم به این موج برسم تونستم به این فرکانس برسم…استاد شما برای من مصداق اون آیه ای که خداوند به پیامبرش میگه تو پیامت رو ابلاغ کن …هرکسی شنید و عمل کرد به نفع خودشه …هرکسیم نشنید و یا عمل نکرد به ضرر خودش …و شما وکیل کسی نیستی …
استاد شما مثل یک نور پر ازآگاهی درحال تابیدنی …خیلی وقته …من تازه تونستم دیش های دریافتیم رو تنظیم کنم …
که فایل بروز سایت میشه جواب مسئله همون لحظه ی من ….که توی نشانه ی روزانه م …دقیقا جواب سوالمو میگی …که هر بار از خدا هدایت میخوام فایلی از شما برام باز میکنه که دقیقا داری با من حرف میزنی …
استاد میخواستم از مهمونی که در پیش دارم و این فایل بهم چقدر کمک کرد بنویسم …اصلا ایده م همین بود …ولی الان فقط میخوام از شما بنویسم …ازینکه چه طور ممکنه یک انسان به این حد از کمالات و توحید برسه که دست قدرتمند زندگی این همه آدم دیگه باشه…؟
استاد اگر شما پیامبر زندگی من نیستی …من اسمتو چی بزارم…؟چی بگم که شایسته شما باشه …؟
استاد اون لحظه از فیلم که گفتی من آسمون ابری میخواستم و بارون هم اومد …اونجا که گفتی اینه خدای استجب لکم …دلم ترکید …بغضم ترکید …اصلا نمیدونم صداتون تو چه فرکانسی بود که من ازون موقع اشکام سرازیر شده ….
استاد برای من تموم زندگیم مدیونتم …تموم زندگیم …
مریم جانم …به صورت ماهت که نگاه میکنم با خودم میگم چطور هم انقدر زیبایی …هم انقدر دلنشینی …هم انقدر باکمالاتی ….
کی از استاد شایسته تر برای درکنارشما بودن …؟
وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّباتِ أُولئِکَ مُبَرَّؤُنَ مِمَّا یَقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَ رِزْقٌ کَریمٌ [26]
من واقعا قالب تهی کردم بعد دیدن این فایل …باید الان برم شیفت …ولی واقعا نمیدونم چطوری خودمو جمع و جور کنم ….نمیدونم …
روزی هزار بار خداروشکر میکنم برای مسیری که من رو هدایت کرده بهش …
بچه ها رفقا…شما بهترین دوستای زندگی منید
از خیلی از فامیل و خانواده نزدیکترو نزدیکتر و نزدیکتر …
برای هرنقطه ی آبی که ازتون دارم خداروشکر میکنم،هر کار واجبی رو متوقف میکنم تا ببینم برام چی نوشتید،با عشق خط به خطشو میخونم …
نصف شبا از خواب میپرم میام سایتو چک میکنم نکنه نقطه ی آبی داشته باشم …
شما هم صحبت های منید،شما هم فرکانس های قشنگ منید …
منو ببخشید که اگر زمانم اجازه نمیده به تک تک کامنتاتون پاسخ بدم ولی کلمه به کلمه ی کامنتاتون رو با عشق میخونم با عشق ….
بچه ها من الان دقیقا مثل استاد عباسمنشیم که بی خبر سایتش فیلتر شد،کارت بانکیش قطع شد و مطمئن بود و ایمان داشت قراره یک اتفاق عالی بیفته ….
من میخوام جسارت به خرج بدم و جلوی همتون اعلام کنم ،من با انصراف از کارمندی و شروع کار مورد علاقه ی خودم ،کمتر از یک تصمیم شجاعانه فاصله دارم
بزودی میام و بهتون میگم،چقدر خداوند مسیر رو برام روشن کرد و کمکم کرد و من رو رویل اتفاقات عالی قرار داد…
من خودم رو همینجا متعهد میکنم
دوستون دارم …همتون رو …از ته قلبم …اونجا که نور خدا جریان داره
به دستان قدرتمند الله یکتا میسپارمتون
براتون بهترین هارو میخوام …برای همتون …
بسم الله الرحمن الرحیم
فَأَتْبَعُوهُم مُّشْرِقِینَ
ﻓﺮﻋﻮﻧﻴﺎﻥ ﻫﻨﮕﺎم ﻃﻠﻮﻉ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻛﺮﺩﻧﺪ.
فَلَمَّا تَرَاءَى الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَىٰ إِنَّا لَمُدْرَکُونَ
ﭼﻮﻥ ﺁﻥ ﺩﻭ ﮔﺮﻭﻩ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺭﺍ ﺩﻳﺪﻧﺪ ، ﺍﺻﺤﺎﺏ ﻣﻮﺳﻲ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﺣﺘﻤﺎً ﻣﺎ ﺑﻪ ﭼﻨﮓ ﺁﻧﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﻴﻢ افتاد
قَالَ کَلَّا إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ
ﻣﻮﺳﻲ ﮔﻔﺖ : ﺍﻳﻦ ﭼﻨﻴﻦ ﻧﻴﺴﺖ ، ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭم ﺑﺎ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ، ﻭ ﺑﻪ ﺯﻭﺩﻱ ﻣﺮﺍ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻛﺮد.
فَأَوْحَیْنَا إِلَىٰ مُوسَىٰ أَنِ اضْرِب بِّعَصَاکَ الْبَحْرَ فَانفَلَقَ فَکَانَ کُلُّ فِرْقٍ کَالطَّوْدِ الْعَظِیمِ
ﭘﺲ ﺑﻪ ﻣﻮﺳﻲ ﻭﺣﻲ ﻛﺮﺩﻳﻢ ﻛﻪ ﻋﺼﺎﻳﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺩﺭﻳﺎ ﺑﺰﻥ . [ ﻣﻮﺳﻲ ﻋﺼﺎﻳﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺭﻳﺎ ﺯﺩ ] ﭘﺲ [ ﺩﺭﻳﺎ ] ﺍﺯ ﻫﻢ ﺷﻜﺎﻓﺖ ﻭ ﻫﺮ ﭘﺎﺭﻩ ﺍﺵ ﭼﻮﻥ ﻛﻮﻫﻲ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﻮﺩ.
وَأَزْلَفْنَا ثَمَّ الْآخَرِینَ
ﻭ ﺁﻥ ﮔﺮﻭﻩ ﺩﻳﮕﺮ ﺭﺍ [ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ]ﺑﻪ ﺩﺭﻳﺎ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﻛﺮﺩﻳﻢ.
وَأَنجَیْنَا مُوسَىٰ وَمَن مَّعَهُ أَجْمَعِینَ
ﻭ ﻣﻮﺳﻲ ﻭ ﻫﺮ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺑﻮﺩ ، ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﻧﺠﺎﺕ ﺩﺍﺩﻳﻢ.
سلام و درود به سعیده خانم شجاع و حنیف و یکتاپرست. بسیار بسیار تحسینت میکنم. تحسینت میکنم که توی این شرایط هستی و اینقدر احساست خوبه. این نشانه اهل ایمانه. اهل ایمان کسانی هستن که لاخوف علیهم و لا هم یحزنون هستن.
من الان نمیخوام از جزئیات شرایط فعلیم بگم. ولی الان احساسم خوبه. حالم مثبته. این بن بستها ویژگی اهل ایمانه. خداوند اهل ایمان رو امتحان میکنه، یه وقتایی هم سخت میگیره، تا خودشون بفهمند چقدر استقامت دارن، استقامت شون بیشتر هم بشه. ایمانشون تقویت بشه. یه حسی بهم گفت همه این آیات رو برات بنویسم. خودت که بهتر از من بلدی و قرآن رو میخونی. سوره شعرا داستان موسی نبی که ظاهراً توی بن بست گیر کرده بودن. خدا نگفته بنی اسرائیل گفتن انا لمدرکون. میگه اصحاب موسی گفتن انا لمدرکون… بنی اسرائیل همینجوری کارشون نق زدن بود (بقول ما بوشهری ها مُنگه دادن mon’ge) حتی اصحاب و نزدیکان موسی هم ایمانشون رو باختن. انا لمدرکون رو مترجم اومده قشنگ ترجمه کرده. مفهومش اینه اگه بهمون برسن همه مونو نابود میکنن.
حضرت موسی آرامش داره. قال کلا. گفت هرگز…
«ان معی ربی»
دلم میخواد فریاد بزنم «ان معی ربی» تا این ذهن نجواگر کفورم ساکت بشه.
ربم همراه منه .
فردا یه مصاحبه کاری در پیش دارم، امروز که بهم زنگ زدن کلی استرس گرفتم، و کلی از دست خودم شاکی شدم. که آخه بی*ور ، تو چه ادعای ایمانت میشه، چه ادعای توحیدت میشه که خدا رو حاضر و صاحب قدرت نمیبینی هنوز؟ چرا استرسی شدی؟ این همه سرگذشت پیامبران رو خوندی الان استرس گرفتی؟
رفتم سراغ قرآن از خداوند هدایت خواستم.
سوره نمل اومد.
بسم الله الرحمن الرحیم
طس تِلْکَ آیَاتُ الْقُرْآنِ وَکِتَابٍ مُّبِینٍ
ﻃﺲ ـ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﺎﺕ ﻗﺮﺁﻥ ﻭ ﻛﺘﺎﺑﻲ ﺭﻭﺷﻨﮕﺮ ﺍﺳﺖ(١)
هُدًى وَبُشْرَىٰ لِلْمُؤْمِنِینَ
ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﻭ مژده دهنده ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ(٢)
الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُم بِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ
ﻫﻤﺎﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﺮﭘﺎ ﻣﻰ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺯﻛﺎﺕ ﻣﻰ ﭘﺮﺩﺍﺯﻧﺪ، ﻭ ﻗﺎﻃﻌﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺁﺧﺮﺕ ﻳﻘﻴﻦ ﺩﺍﺭﻧﺪ(٣)
خداوند داره میگه من کنارتم ، بهت بشارت میدم. ولی بازم این ذهن نجواگر داره استرس تولید میکنه. اگه قبول نشی چی؟ اگه نتونستی بری چی؟ اگه فلان نامه رو نتونی بگیری، اگه کار و شغل و … ده سال سابقه اینجا چی ؟ میخوای بری از صفر شروع کنی؟ اونجا رئیس روسا خیلی سختگیرن و … ولی اما اگه به شرط اینکه و …. دلم میخواد بهش بگم دو دقیقه حلقتو ببند … دو دقیقه آروم بگیر ببینم قلبم چی میگه، کی قراره به تو گوش بده؟ این همه روی خودم کار نکردم که فرمون رو بدم دست تو که با بشکن زدنی گول شیطان رو میخوری.
فرمون دست خداست. اون میدونه کجا باید ببره. همین الان خداوند فردا رو که آف تعویض شیفت هستم برام چیدمان کرده، برای مصاحبه. این خودش یه فکت آشکاره که خدا داره چیدمان میکنه. این شعر رو نمیدونم از کیه ولی حال دل ماست.
«رشته ای بر گردنم افکنده دوست ؛ میکشد آنجا که خاطر خواه اوست»
اینا رو برات نوشتم با اینکه میدونم از من توحیدی تر عمل میکنی، و خودت اینا رو بهتر از من میدونی، ولی خودت بهم گفته بودی برات بنویسم. و البته خواستم بدونی تنها نیستی. منم عین خودت درگیر یه چالش هستم. ولی به هر قیمتی میخوام بپرم وسط ماجرا. (بقول بوشهری ها بتنگم تو ترسها ، Betengom به معنی بپرم)
یه مدت اینجوری کامنت بنویسم فکر کنم بچه ها و استاد کلا بوشهری رو مسلط بشن.
و در پایان یه جوک بوشهری برای شما و استاد و بقیه بچه های سایت تعریف کنم بخندین.
دو تا بوشهری سر جای پارک ماشین دعواشون میشه، یکیش به اون یکی میگه « أَی بِیلی بِیلُم، مِیلُم بِیلی، أَی نیلی بیلم نه خوم میلم ، نه میلم تو بیلی»
(ترجمه ؛ اگه بذاری بذارم میذارم بذاری ، اگه نذاری بذارم نه خودم میذارم نه میذارم تو بذاری)
امیدوارم همیشه خندان باشی. در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی. و یادت باشه
«ان معی ربی، سیهدین»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
وَجَعَلْنَا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْبَاقِینَ ﴿٧٧﴾
و تنها ذریه او را [در زمین] باقی گذاشتیم، (77)
وَتَرَکْنَا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ ﴿٧٨﴾
و در میان آیندگان برای او نام نیک به جا گذاشتیم؛ (78)
سَلَامٌ عَلَىٰ نُوحٍ فِی الْعَالَمِینَ ﴿٧٩﴾
سلام بر نوح در میان جهانیان. (79)
إِنَّا کَذَٰلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ ﴿٨٠﴾
به راستی ما نیکوکاران را این گونه پاداش میدهیم. (80)
إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ ﴿٨١﴾
بیتردید او از بندگان مؤمن ما بود. (81)
=====================================
سلام به حمیدِ حنیف عزیزم،امیدوارم هرجا زیر آسمون الله هستی،حال دلت عالی باشه و قلب سلیمت منور به نور آسمون ها وزمین
بنظر میاد خوب جایی روی دوش الله نشستی،اخه وقتی برای نوشتن کامنت برات،طبق رسم همیشگی تلگراف نوشتن از قرآن هدایت خواستم آیه های ٧٧ تا١٢6 سوره صافات اومد،مطمئنم میدونی توی این آیه ها چه خبره …نوش جانت!
مثل همیشه دعا میکنم این نقطهی آبی در بهترین زمان و مکان به دستت برسه،امروز این فایل دوباره روی فایل های پیشنهادی سایت بود و من هم طبق معمول دنبال جست و جوی هدایت هام از ردپاهای قبلی روی درو دیوار این غار حرا …
دیدم چه جالب،قبلا هم این فایل جزو فایل های پیشنهادی سایت بوده ،اون موقع هم توی ماشین بودم !اون موقع هم برای شما نوشتم !
و الآنم دقیقا توی ماشینم ،پیگیر هدایت های الله …
این روز ها،روز های نشون دادن ایمان و توحید عملی برای منه،به خودم نمره ی خوبی نمیدم،با اینکه تموم تلاشم رو میکنم اتصالم رو به الله حفظ کنم،اما انقدر بغضمو خوردم تا کسی نفهمه توی دلم چه آشوبیه،صدام خش دار شده ….
من مطمئنم الله فقط ازم یک جو ایمان میخواد ،یک ذره صبر، یک ذره تسلیم و اعتماد …
منم دارم هر روز تلاشمو میکنم بیشتر و بیشتر تسلیمش باشم.
هدایتی که من رو اینسپایر کرد که حتما برات بنویسم و ازت تشکر کنم ،همین کامنتت تو ٣٠ اردیبهشت بود،خداوند یکبار دیگه از دست بینظیرش باهام حرف زد.
قَالَ کَلَّا إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ
ازت ممنونم که انقدر قشنگ داستان موسی رو برام نوشتی،ازت ممنونم انقدر روی قرآن مسلطی و البته ازت سپاسگزارم برای اینکه یکبار دیگه با کامنتت مسیرم رگلاژ کردی و باعث شدی ذهن و روحم در یک راستا قرار بگیره …
به امید الله بزودی میام و برات مینویسم،چطور از صفر همه چیز رو دوباره ساختم،میام و برات مینویسم چطور با قوانین ثابت خداوند ،خالق زندگی خودم شدم.
برای خودم مینویسم ،برای شما حمیدِ حنیف عزیزم و برای تموم رفیق های غارحرا :
فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ ۖ وَلَا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لَا یُوقِنُونَ
پس صبر کن که وعده خدا حق است. مباد آنان که به مرحله یقین نرسیدهاند، تو را بىثبات و سبکسر گردانند.
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَهً لِّلْمُؤْمِنِینَ» (ﺧﺪﺍ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻫﺎ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﻖ ﺁﻓﺮﻳﺪ ; ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺩﺭ ﺍﻳﻦ [ ﺁﻓﺮﻳﻨﺶ ]ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺍﻱ [ ﺑﺮ ﺗﻮﺣﻴﺪ ، ﺭﺑﻮﺑﻴﺖ ﻭ ﻗﺪﺭﺕ ﺧﺪﺍ ] ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﺍﺳﺖ.)
«اتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاهَ إِنَّ الصَّلَاهَ تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ» (ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻛﺘﺎﺏ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻭﺣﻲ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ، ﺑﺨﻮﺍﻥ ﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﺭﺍ ﺑﺮﭘﺎ ﺩﺍﺭ ، ﻳﻘﻴﻨﺎً ﻧﻤﺎﺯ ﺍﺯ ﻛﺎﺭﻫﺎﻱ ﺯﺷﺖ ، ﻭ ﻛﺎﺭﻫﺎﻱ ﻧﺎﭘﺴﻨﺪ ﺑﺎﺯ ﻣﻰ ﺩﺍﺭﺩ ; ﻭ ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺫﻛﺮ ﺧﺪﺍ ﺑﺰﺭﮒ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ ، ﻭ ﺧﺪﺍ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎم ﻣﻰ ﺩﻫﻴﺪ ، ﻣﻰ ﺩﺍﻧﺪ.) (آیات 44-45 سوره عنکبوت)
سلام و درود بیییییینهایت به سعیده جان نورانی پروردگار. الهی که حال دلت عالی عالی عالی باشه و همیشه به جریان هدایت متصل باشی.
صبح که اومدم سر کار به قرآن وصل بودم تا کمی شلوغی های ذهنمو کنترل کنم. وقتی سایت رو چک کردم یاد اون کلیپ بنده خدا افتادم که رفته بود توی جنگل یهو یه آهو دید داد زد «دوستان عزیز هم اکنون آهو آهو» حالا حکایت منه، «دوستان عزیز هم اکنون نقطه آبی ، دوستان عزیز هم اکنون کامنت».
بیخیااااااااااال دختر خوب، مگه ما چندتا سعیده نورانی توی سایت داریم، شما همون انسانی هستی که طی یه هفته چندین و چند بار هدایت شدی به آیه «الله نور السماوات» که اومدی توی کامنت برامون نوشتی.
«بسم الله الرحمن الرحیم ؛ اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاهٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَهٍ ۖ الزُّجَاجَهُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبَارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ لَا شَرْقِیَّهٍ وَلَا غَرْبِیَّهٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ۚ نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ ۗ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ؛ فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ»
ملاک نمره قبولی چیه که به خودت نمره قبولی نمیدی، البته مخاطب این جمله فقط شما نیستی، همه مون هستیم. این موضوع رو بیشتر بچه های سایت دارن، به خودمون سخت میگیرم. من خودم هم اگه ازم بپرسن میگم نمره قبولی به خودم نمیدم. ولی ببین ما داریم تلاش میکنیم، همین که تلاش میکنیم، همین که تا کم میاریم میریم زیر سرم هدایت قرآن ، همین که تا میخوایم یه تصمیم بگیریم میگیم خدایا دستان تسلیم و درخواست من بالاست ، شما امر بفرما هدایت کن من انجامش بدم، همین خودش چقدر ارزشمنده، همین که در راستای بهبود خودمون هستیم چقدر ارزشمنده، همین که متصل به خداوند هستیم چقدر ارزشمنده. سند اثبات ارزشمندیش همینه که خداوند بهمون اجازه داده صداش بزنیم، توی همین لحظه میلیارد ها نفر از بنده های خداوند که ازش نعمت میگیرن، خداناباور هستن و تا حالا یبار هم صدا نزدن خدا. پروسه انتقالی و مهاجرتت رو ببین. چقدر برامون نوشتی، از دستانی که از غیب اومدن و مرحله و مرحله کارتو پیش بردن. از اونجایی که گفتن باید با فلانی تماس بگیری ولی تو نه تنها تماس نگرفتی و از آدمها درخواست نکردی بلکه اصالت رو به الله دادی و گفتی خدایا خودت درستش کن برام و همون فلانی ها، خودشون باهات تماس میگرفتن و کارها رو برات پیش میبردن و اینجا بنده نورانی و توحیدی و بچه پروی خداوند ، عین سلیمان نبی پاشو رو پاش انداخته و از موضع قدرت فقط نظاره میکنه کارها پیش برن.
میخوام چندتا از ویژگی های مثبتت رو برات بنویسم، این کامنت روی سایت باقی میمونه و حذف نمیشه، ذخیره اش کن بذارش توی مورد علاقه ها هر وقت منفی شدی بیا بخونش. هر چند شما هر بار منفی شدی رفتی زیر سرم قرآن و اجازه ندادی شیطان بر شما مسلط بشه. شیطان به عزت خداوند قسم خورده که انسان رو پایین بکشه ولی زورش به اهل ایمان نمیرسه.
«چندتا از ویژگیهای مثبت سعیده شهریاری» :
+بسیار انسان ارزشمند و توحیدی و اهل توحید عملی و ایمان عملی
+هر کاری رو از راه توحید و هدایت از قرآن به سرانجام میرسونه
+هر وقت منفی میشه خودشو وصل میکنه به سرم قرآن
+اهل سرچ و مطالعه و بررسی و تحلیل آیات قرآن
+بسیار متخصص و کاربلد در رشته خودش در حد یه پزشک
+اهل حل مسائل، برای هر مسئله یه راه حل پیدا میکنه
+مسولیت پذیر و راه حل گرا(راه حل هر مسئله رو در خودش جستجو میکنه و دنبال مقصر بیرونی نیست)
+بهبود گرا و دائماً به دنبال رشد و پیشرفت
+هر روز از مباحث توحیدی و آموزشی استاد استفاده میکنه و تمام دوره ها رو کار کرده و مسلطه
+اهل پرداخت بها و قربانی کردن در راه توحید
+اعتماد به رب، اعتماد به هدایت
+توحیدی و متصل به هدایت به حدی که هر بار کامنت مینویسه تاپ میشه.
+اهل آرامش و خلوت کردن با خداوند
+و هزاران ویژگی مثبت دیگه.
(خداوکیلی اینها فقط چندتا از ویژگی های مثبت شماست، هیچ کدومش هم اغراق و تعریف الکی نیست، دوستانمون توی سایت به صداقت و درستی این ویژگیها صحه میذارن)
ما خودمون داریم به خودمون سخت میگیریم، حق هم داریم، چون میخوایم مثل استاد عباس منش اوج بگیریم. و ذهن ناخواسته حواسش نیست خودمون رو با نتایج امروز استاد عباس منش مقایسه میکنیم، ما الان توی مراحل ابتدایی استاد عباس منش هستیم که استاد داشت 500 تا کتابش رو میخوند و توی بندرعباس روی خودش کار میکرد و هنوز توی کشتی سازی بود و یکی یکی تغییرات کوچیک رو مشاهده میکرد.
امروز جلسه 11 دوره احساس لیاقت و خود ارزشمندی اومد روی بنر سایت دقیقاً استاد داره در مورد آگاهی داشتن از ویژگی های مثبت خودمون حرف میزنه و چیزی شبیه جلسه 6 عزت نفس موضوع آگهی بازرگانی.
مطمئنم بعد از این جلسه که بخوای تمریناتشو انجام بدی احساس بهتری خواهی داشت. (این قسمت کامنت منم چیت شیته)
سعیده جان ، ازت بینهایت ممنون و سپاسگزارم بخاطر کامنت ارزشمندت، این کامنت ارزشمند شما بخشی از تمرین ستاره قطبی من بود که برای امروز صبحم درخواست احساس خوب و مثبت کرده بودم.
(هدایت الله رو ببین، من امروز درخواست احساس خوب و مثبت کردم، ولی پاسخ من از یه روز قبل که شما کامنت نوشتی در حال رسیدن بوده)
همیشه در پناه رب العالمین باشی سعیده جان. بینهایت از خداوند برات نور و آرامش و رحمت و فراوانی و برکت درخواست میکنم. در پناه جان جانان همواره شادکام و ثروتمند و سلامت باشی.
سلام خانوادگی ما به حمید امیری عزیزم
خانوادگی شما رادوست داریم و
مثل همیشه قدردان وجود شما و آیه های زیبا و کامنتهای شما دراین بهشت هستیم وخداراشاکرم .
واقعا منم یه وقتایی خیلی به خودم سخت میگرفتم و از شدت کمالگرایی هام تو در و دیواربودم خداروشکر که دوره 12قدم کمکم کرد از شدت این کمالگرایی راحت بشم هرچند هنوزم رگه هایی تو ذهنم مونده که هرروز دارم تمرین میکنم آگاهانه کمرنگ کنم …
سپاسگزارم از کامنتی که نوشتی
مخصوصا ویژگی های مثبت سعیده ی عزیز
خواستم چندتایی هم من بهش اضافه کنم در ادامه ی کامنت شما
سعیده شهریاری عاشق خدا وتوحید و قانون جهان هست
داره طعم فضل خدارو میچشه
داره خوب به لعلک ترضی ها هدایت میشه .
پس همه باهم :
کی میتونه تو سرکار برقصه ؟سعیده
کی میتونه تو سختی ها بخنده ؟ سعیده
کی میتونه تو آغوش خدا بچرخه ؟سعیده
کی میتونه پرواز کنه و بگرده؟سعیده
کی میتونه حال خودشو خوب کنه ؟سعیده
کی میتونه زندگیشو توپ کنه ؟سعیده
کی میتونه ساکت کنه نجواهاشو؟ سعیده
کی میتونه پررنگ کنه نگاشو ؟سعیده
کی میتونه حرف بزنه با بارون ؟سعیده
کی میتونه لبخند بزنه مهربون ؟سعیده
کی میتونه پیش خدا بشینه ؟سعیده
کی میتونه رویاهاشو ببینه ؟سعیده .
من ترانه تقدیمش کردم دیگه.
درپایان بگم که
هرکی خواست اجازه داره
با تعهد وتمرین رو باورهاش از این ترانه درست در راستای تحقق باور لیاقتش( از اسم مبارک خودش) استفاده کنه..
دم شما گرم که فرصتی شد برای کامنت نوشتنم .
الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی تون در بهترین مدارها قراربگیره ان شاالله
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ ۖ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ ۖ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ ۖ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ»
سلام و درود بینهایت به خواهر بزرگوار و گرانقدرم فاطمه خانم ، الهی صد هزار مرتبه شکر. الهی که حال دلتون عالی عالی عالی باشه. عرض ادب و احترام من خدمت شما و رسول جان و محمدحسن و هلیسا عزیز. الهی صد هزار مرتبه شکر بخاطر وجود ارزشمند شما خانواده نورانی و توحیدی.
هر چی توی شخصیت خودم جستجو میکنم که چه امتیاز ویژه ای من داشتم که مهر و محبت و لطف و بزرگواری شما و رسول جان و بقیه دوستانم توی سایت شامل حال من شده از خودم هیچی سراغ ندارم و هر آنچه هست همه اش لطف و محبت و رحمت خداست، من از شخصیت گذشته خودم خبر دارم. که چقدر انسان نامهربانی بودم با خودم و توی چه مداری بودم. ولی الان توی سایت هر روز از دوستان نازنینی کامنت دارم که همه شون با خودشون در صلح هستن، جملات و عبارات مثبت به زبان میارن و به توصیف قرآن (سوره مؤمنون) اهل رستگاری و اهل صلات و خشوع هستن و از سخنان بیهوده اعراض میکنن.
کامنت شما خیلی احساس من رو مثبت کرد و بخشی ستاره قطبی امروزم شد، و همینطور کامنتی که برای سعیده جان نوشته بودین. اشک من رو سرازیر کرد و دقیقاً جملاتی رو که نوشته بودین من تجسم میکردم. حتی وقتی نوشتین شما و رسول جان ایستادین تا ابرها رو تماشا کنید من تصویر شما رو میدیدم و انگار من هم شاهد اون ابرهای زیبا و آسمان آبی بودم و خدا رو بخاطر زیباییش شکرگزاری میکردم.
بینهایت از شما سپاسگزارم بخاطر این کامنت ارزشمند تون و اینکه لطف کردین زمان گذاشتین و برام نوشتین. برای رسول جان عزیز هم سلام و درود و احترام فراوان میفرستم و خداوند رو بینهایت سپاسگزارم بخاطر این خانواده توحیدی و نورانی که دارید.
الهی صد هزار مرتبه شکر.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
سلام به سعیده ی قشنگم
چیطوری دختر ؟
میدونم عالی هستی چون خدا و قرآن کنارته که بهترین منبع آرامش هستن .
اینکه من ورسول ومحمدحسن وهلیسا ، چقدر شمارو دوست داریم بمونه واسه وقتی که دیدیمت در بهترین مکان وزمان ، اما جا داره یه چیزی بگم
که تو کامنتم در فایل های دانلودی ننوشتم تو سفرشمال مون ، ما به شهر فریدون کنار که رسیدیم رسول گفت سلاااام شهر سعیده شهریاری ، من عینک دودی به چشمم بود و اشکم در اومد اون لحظه تو ذهنم گفتم که سعیده از این شهر رفته
نه از روی ناراحتی ها
از اینکه تونستی از نقطه امن خودت بیرون بری وهجرت کنی
تو همین فکرکردن هام بودم که دو دقیقه بعد خداشاهده یه ابربزرگ وسفید توپی شکل و گلوله ای روبروی ما تو آسمون قرار گرفت ، طوری این ابر زیبا بود که رسول ایستاد تا فقط تماشا کنیم و من و رسول در حین تماشای زیبایی های این ابر
تو جاده ی ساحلی بودیم که هردو زدیم زیر گریه
نمیدونم چه حسی بود اما عجیب بود وزیبا …
با قلبم هدایت شدم به این که
حتی اسم بنده ی توحیدی هم میاد خدا نشونه ی خوشگل واست میفرسته که بدونی
به فکرشه، اینو واست اینجا نوشتم تا واسه خودم از این هدایت رد پا بمونه در زیر کامنتت ولذت ببرم
هرچند تو دفترم نوشتمش …
اینو نمیدونستم کجا واست بنویسم و هدایت شدم به این کامنتت ونوشتم .
خواستم بدونی همون طوری که ایمانتو داری به خدا نشون میدی ، خدا و دستگاه کائناتش خوب مشغول کارند برات عزیزم و مطمئن هستم اون ابرای سفید وخوشگل که ما دیدیم ثمره ونتیجه هایی هست که میایی و برامون می نویسی رفیق جانم.
الماس گونه بدرخشی ان شاالله
عاشقانه و صمیمی
دوستت داریم و برای تک تک
کامنتهایی که مینویسی و هدایتی میشه برای ما بچه های این بهشت ازت سپاسگزارم.
سعیده ای که الان تو دوره لیاقته
ومیدونم داره از پیله بیرون میاد تا پروانه وار به پرواز دربیاد .
جشن پروانه شدن شما دراین بهشت خیلی نزدیکه ..
خلاصه در بهترین مکان وزمان
ما چون اهل قانون سلامتی هستیم از شما یه کباب طلب داریم بانو جان.
الهی که سرشاراز نگاه خداوند باشی و زندگیت در بهترین مدارها قراربگیره ان شاالله
بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
جَزَاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا ۖ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ۚ ذَٰلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ
پاداش آنها نزد خدایشان باغهای بهشت عدن است که نهرها زیر درختانش جاری است و در آن بهشت ابد جاودان متنعّمند، خدا از آنها خشنود و آنها هم از خدا خشنودند. این بهشت مخصوص کسی است که از خدا ترسد (و به طاعت او پردازد).
===========================================================
فاطمه ی قشنگم،سلام بروی ماهت رفیق دلبرم
سلام به قلب روشن و مهربونت که جایگاه نور خداوند شده
سلام به خانواده ی بهشتی قشنگتون
کاش کلمات قدرت داشتن تا عشق و محبت رو به همون اندازه ای که هست منتقل کنند،ولی تنها یک بغل محکم و طولانی میتونه میزانِ علاقه ی من رو بهت برسونه،چقدر همیشه قلبا تحسینت میکنم،زیباییتو،قلب مهربونت رو،دلبریتو برای داداش رسول،مادریتو برای محمدحسن جان و هلیسا …رفیق قشنگم شما اسوه و الگوی منی در مسیر قانون ….
ازت ممنونم که از قلبت برام نوشتی،به قلبم نشست ….
اومدی فریدونکنار و من نبودم…آره جانم…من مهاجرت کردم …من به سمت پروردگار مهاجرت کردم …
إِنِّی مُهَاجِرٌ إِلَىٰ رَبِّی ۖ إِنَّهُ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ
بزودی میام و برات مینویسم در امتحان عملی قانون،چطور خداوند و استاد رو روسفید کردم …شاید هم ننوشتم …شاید کنارم باشی…برات چایی بریزم و به وصورت قشنگت نگاه کنم و با عشق باهات حرف بزنم ….ساعت ها و ساعت ها ….
فاطمه ی نازنینم،پسر قشنگم محمدحسن جان رو از طرف من محکم ببوس و همینطور هلیسای زیبا رو…به داداش رسولم سلام گرم من رو برسون و بگو خیلی زود با خبرهای خوب برمیگردم …خیلی زود میزبان خانواده ی بهشتیتون میشم …
دوستون دارم …بی نهایتِ بی نهایت ….
به امید دیدار روی ماهتون در بهترین زمان و مکان
قلب فراوانِ فراوانِ فراوان
پ.ن:راستی وقتی از قرآن برای نوشتن برات طلب هدایت کردم و آیه بینظیر اول کامنتم اومد …خوب جایی روی دوش خدا نشستی فاطمه ی قشنگم…بوس به کله ی مبارکت و صورت ماهت …نوش جانِ روح توحیدی و قلب سلیمت…در پناه الله باشی همیشه و همیشه
مادر موسی، چو موسی را به نیل
در فکند، از گفته ی رب جلیل
خود ز ساحل کرد با حسرت نگاه
گفت کای فرزند خرد بی گناه
گر فراموشت کند لطف خدای
چون رهی زین کشتی بی ناخدای
گر نیارد ایزد پاکت به یاد
آب خاکت را دهد ناگه به باد
وحی آمد کاین چه فکر باطل است
رهرو ما اینک اندر منزل است
پرده ی شک را برانداز از میان
تا ببینی سود کردی یا زیان
ما گرفتیم آنچه را انداختی
دست حق را دیدی و نشناختی
در تو، تنها عشق و مهر مادری است
شیوه ی ما، عدل و بنده پروری است
نیست بازی کار حق، خود را مباز
آنچه بردیم از تو، باز آریم باز
سلام ودرود خدا بر سعیده ی شهریاری عزیز
نمیدونم چی شد که بعد خوندن کامنتت به دلم افتاد که برات بنویسم و شعر پروین به یادم اومد و نوشتم
سعیده جان حال وهوای امروزت با حال وهوای سالها ی گذشته ی من خیلی شبیه شده و منو یاد اون زمان خودم انداخت و این باعث شد که برات بنویسم تا هم برای خودم یادآوری باشه که از چه مسیری گذشتم با ایمانی که داشتم و شاید برای شما هم یه احساس خوب داشته باشه .
من هم با 2 تا بجه ی کوچک و ازدست دادن همسر به یکباره کل زندگیم بهم ریخت ،یک دختر تنها بدون هیچ کسی که کمکت باشه خونه ی مستاجری و حتی نداشتن یک ریال پول
ولی یک ایمان قلبی محکم واراده ی قوی شروع به گشتن برای کار کردن و گذران زندگی د اون شرایط و فقط از خدا کمک میخواستم حتی هر کسی که میخواست کمکی بهم بکنه رو قبول نمیکردم و میگفتم من فقط باید خودم کار کنم و از خدا کمک میخواستم ،جوان بودم و فقط از خدا کمک میخواستم نمیخواستم زیر منت کسی باشم ،
همیشه وقتی دعای کمیل رو میخوندم به این قسمت که میرسیدم الهی وربی من لی غیرک
مکث میکردم و از او کمک میخواستم ،نمیدونم چطور بهت بگم چون ماجرایی بس طولانی دارم فقط همین رو بدون که خداوند از درو دیوار دستان خودش رو به سمتم فرستاد انسانهای بی نظیر که هرکدوم از دیگری بهتر و من تونستم بعد از رفتن سرکار و دریافت حقوق اوضاع مالیم بهتر بشه وهرروز به دنبال کار بهتر تونستم یک کار بسیار عالی با شرایط خیلی خوبی پیدا کنم که تقریبا بعد از 2 سال بود
واین کار هم به طریقی معجزه وار برام فراهم شد .
من شرایط زندگیم حتی از زمانی که همسرم هم بود بهتر شد ،دخترای عزیزم رو در نهایت افتخار بزرگ کردم .
خواستم بهت بگم سعیده جان میدونم شرایط خیلی سخت میشه ولی جایگاه وشرایط فعلی تو حتی از من هم بهتره و تو آکاهی هایی داری که اگر من اون زمان میداشتم شاید خیلی راحتتر مسیرم رو پیدا میکردم
میخوام بگم یک روز بر میگردی وبه پشت سرت نگاه میکنی میبینی که چقد سریع این روزها گذشته وتو چقد بزرگ شدی
راستش نوشته هات بسیار برامون دلگرم کننده ست قلمت بسیار زیباست
وخودت بسیار نورانی
میدونم که این روزها رو با موفقیت پشت سر میزاری
برات آرزوی موفقیت و پیروزی و سلامتی و ثروت رو دارم .
درپناه الله باشی
بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
وَهُدُوا إِلَى الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَهُدُوا إِلَىٰ صِرَاطِ الْحَمِیدِ ﴿٢4﴾
و به سوی گفتار پاک و پاکیزه [مانند سلام، الحمدلله و سبحان الله] راهنماییشان کنند، و به راه پسندیده [که راه بهشت است] هدایتشان نمایند. (24)
سلام حمید جان،داشتم تو غار حرا میگشتم ،دیدم ی گوشه ی این غار یک فایلی هست از اردیبهشت …یادم اومد وقتی این فایل رو دیدم تو آسمون ها بودم …احساسم گفت برم بهش سر بزنم ببینم چه رد پایی گذاشتم …
سعیده … سعیده …
سی اردیبهشت …این کامنت رو نوشتی و خبر نداشتی برای یکی دوهفته ی بعد خداوند چه برنامه ریزی برات کرده …
سی اردیبهشت سعیده توی خواب و رویا هم اینجاشو تصور نمیکرد …
حمید …با اینکه در تموم لحظه های زندگیم سعی میکنم تسلیم باشم اما راضی نیستم از خودم …چه جوری میتونم سپاس گزار تر باشم …؟ چه جوری شکرش رو بجا بیارم ….؟
یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ
رب کریم من … من چه اعتباری دارم از خودم که بخوام مغرور بشم دورت بگردم ؟؟؟؟؟
من فقیر و محتاج و نیازمندم بهت
من انسان کفور و عجول و ناسپاسم …شما ربی …شما منو آفریدی و درکم میکنی … ببخش منو الله … ببخش …
حمیدحنیف …الان که دارم برات مینویسم نشستم توی ماشین به سمت فریدونکنار
عصرکارم هستم :) یعنی ساعت ١ باید برم شیفت
هوا اینجا گرم شده و این رانندگان تاکسی هم که خیلی اعتقاد به کولر ندارند …
همینطوری که زل زده بودم به آسمون بهش گفتم صبح که گفتن اصلا ماشین نیست …برام ماشین شدی …گفتن مسافر نیست…برام مسافر شدی نزاشتی 5دقیقه معطل بشم …قهوه میخواستم گفتی سرتو بیار بالا نگاه کن تابلوی کافه رو اونطرف خیابون ….
حالا آفتاب درومده و هوا داره هر لحظه گرم تر میشه …
شما میتونی هوای خنک بشی برام …میتونی کولر ماشین بشی…میتونی بگی سعیده باید تحمل کنی خیس بشی از گرما تا فریدونکنار … من تسلیم !
بعدش اومدم تو غار حرا و این فایل رو توی پیشنهادات دیدم و رسیدم به این کامنتت …گفتم الله اجازه بنویسم …؟
و اون آیه فوق العاده ای اومد که اول کامنت برات نوشتم
و منم گفتممم بسم الله بنویس سعیده …
حمیدِ حنیفِ فرمانروا …باور میکنی دیگه نه …؟
همیشه وقتی میخوام بنویسم از بعد زمان و مکان خارج میشم … نمیدونم تا کجای نوشته م رسیدم که احساس کردم باد خنکی خورد توصورتم …
سرمو آوردم بالا دیدم شیشه پنجره راننده بالاست و کووولر رووووووشنه :)))))))))
حمید ی سوال …؟ چه جوری میشه خدارو بغل کرد….؟
حتما باید ازین جسم خارج بشیم …؟
یا راه دیگه ای هم هست …؟
آقااااا ! من میخوام بغلش کنم,میخوام ببوسمش …میخوام بهشش بگمممم من عاااااااااششششششقتم عااااشششششششششقتم :(
خدایا درخواستم رو فرستاااادم خودت کارهای اداریشو انجام بده :)
دارم این آهنگ محسن یگانه رو گوش میدم که از ته قلبببش میخونه …
منو درگیر خودت کن…تا جهانم زیر و رو شه!! تا سکوت هر شب من … با هجومت روبرو شه!! بی هوا بدون مقصد، سمتِ طوفان تو میرم… منو درگیر خودت کن، بلکه آرامش بگیرم با خیال تو هنوزم، مثل هر روز و همیشه هر شب حافظه ی من، پر تصویر تو میشه… با من غریبگی نکن، با من که درگیر توام..
چشماتو از من بر ندار… من مات تصویرِ توام..
برات بهترین هارو میخوام حمیدِحنیف
مرسی که هستی و من میتونم با خیال راحت برات بنویسم …
الهی که آخرین روز های تیر ماه برات پر از معجزه های من حیث لایحتسب باشه
قلب فراوان :)
سلام و درود به سعیده عزیزم ، سعیده نورانی و موحد پروردگارم.
خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر نتایج عالی که داری یکی یکی بدست میاری ، خدا رو شکر که روی شونه خدا نشستی و دستان نوازشگر پروردگار عالم هر لحظه در حال نعمت رساندن به شماست.
ساعت حدود پنج صبحه و باز هم یه شبکاری دیگه و یه استندبای دیگه. با اینکه لوکیشن استندبای خیلی خطرناک بود ولی آیه «فاللهُ خیرٌ حافظاً و هوَ أرحم الراحمین» آرامش بخش و امنیت دهنده بود. به شخصه اینقدر این آیه رو باور دارم که هر بار میخونمش دیگه نگران هیچ اتفاق ناخوشایندی نیستم.
چند لحظه پیش یه کلیپ دیدم مناجات خواجه عبدالله انصاری با صدای استاد فریدون فرح اندوز و البته یه نفری اینجا داریم که اشکش دم مشکشه.
«الهی در دلهای ما جز تخم محبت مکار، و بر جانهای ما جز باران رحمت مبار»
«الهی نوازنده غریبان تویی و من غریبم؛ دردم دوا کن که تویی طبیبم»
«الهی اگر کار به گفتار است بر سر همه تاجم؛ و اگر به کردار است به موری محتاجم»
«الهی اگر دوستی نکردم ، دشمنی هم نکردم؛ اگر بر گناه مصّرم اما بر یگانگی مقّرم»
«الهی هر کس از آنچه ندارد مفلس است و من از آنچه دارم»
«الهی از پیش خطر و از پس راهم نیست؛ دستم گیر که به جز فضل تو پناهم نیست»
«الهی تو بساز که دیگران ندانند و تو نواز که دیگران نتوانند»
«الهی اگر کاسنی تلخ است از بوستان است و اگر عبدالله مجرم است از دوستان است»
«الهی اگر ابلیس آدم را بدآموزی کرد، گندم او را که روزی کرد؟»
«الهی چون حاضری چه جویم و چون ناظری چه گویم؟»
«الهی روزگاری تو را میجستم، خود را میافتم؛ اکنون خود را می جویم تو را می یابم»
«الهی بیزارم از آن طاعتی که مرا به عُجْب آرد ؛ بنده آن معصیتم که مرا به عذر آرد»
«الهی چو توانستم ، ندانستم ؛ و و چون دانستم ، نتوانستم»
«الهی الهی به حرمت آن نام که تو آنی، و به حرمت آن صفات که چنانی، به فریادم برس که میتوانی»
حق با شماست سعیده جان، یه وقتایی منم دلم میخواد خداوند رو بغل کنم، دلم میخواد یه جوری عشقم رو ابراز کنم ولی نهایتاً میتونم به درگاهش سجده کنم، میدونی چیه ما نه تنها به عظمت کبریایی پروردگار عالم هیچ تصور و آگاهی نداریم بلکه از حقارت و کوچکی و ناتوانی خودمون به درگاهش هم بی خبریم.
و خوشا به سعادت اونهایی که چنان با خالق خودشون یکی میشن که ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکارند تا موجبات رضایت اون بنده خوشنود رو فراهم کنن.
خوش به سعادتت بنده خشنود خداوند که خوش جایگاهی نشستی . الهی جایگاهت بالاتر.
در پناه هدایتهای رب العالمین همواره شادکام باشی.
سلام آقا حمید
سلام سعیده جانم
سلام به همه
وقتی آیه ی فالله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین رو خوندم تو کامنتتون تشویق شدم که بنویسم از این زیبایی، از مهرِ خداوند، از بهترین محافظ و مهربانترینِ مهربانان بودنش…
ایده ای اومد چند وقت پیش، یه سری باورِ عالی، نکته مهم، آیه های امیدبخشِ خدا رو بنویسم روی مقوا، با ماژیک رنگی، با پروانه تزیینشون کنم و بچسبونم روی دیوار اتاق خواب روبه روی تخت، پایین اینه قدی مون که جلوی چشمم باشه هر روز، و هم روی دیوار اتاق دوم مون کنار میزی که همیشه میشینم و مینویسم و کارهامو میکنم…
تا همینجاش هم شگفت انگیز، عالی. پر سود و نتیجه، پر از حس خوب و اتفاقات خوبه برام هر ثانیه.
اما دلیلی که این تجربه رو وصل میکنه به کامنتِ شما:
چند روز پیش ایه ی قشنگ و امید بخش و باورِ جذابِ فالله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین رو نوشتم روی مقوا و بعد از تزئینش چسبوندم زدم و چسبوندم روی دیوار…
بلافاصله مادرم زنگ زد…
قبلش اونجا بودم…
گفت سمانه چیزی جا نذاشتی؟
گفتم نه، دیدم گوشواره ام، زنجیرم، ساعتم، موبایلم و … همراهمه…
گفت دستبند ظریف و قشنگم که روش نوشته عشق و هدیه ی اولین عید نوروز همسرم بهم بود، اونجا، جلوی در افتاده بوده و مادرم دیده و پیداش کرده…
من میخکوب شدم، چرا؟
چون خدا اصلا نذاشت من بفهمم که گمش کردم که بعدش حتی ثانیه ای ناراحت یا نگران شم، نفهمیدم گم شده و فهمیدم پیدا شده…
یعنی انگار هیچ اتفاقی نیوفتاده…
و این سریع اومد به قلبم…
من همیشه خودم، وسایلم، عزیزانم رو به خدا میسپرم، میگم خدا خودت حافظِ من، وسایلم و عزیزانم باش…
الان به چشم دیدم…
مخصوصا اینکه بلافاصله بعد از نصب تابلوی هنری این ایه، روی دیوار، متوجه حفاظت خداوند از دستبند قشنگم شدم…
خدا خیلی کریمه، خیلی رحیمه، سعیده جان نوشت چطوری میشه خدا رو بغل کرد وقتی مستِ عشقش میشیم…
من دوتا دستهامو باز میکنن تو خیابون و بهش میگم بغل…
یه روش دیگه هم دارم، با دستم آروم میزنم روی قلبم…
یعنی حواسم بهت جذب و جلب شده خدا، ماچ بهت، جایگاهِ قلبم بی شک برای خودته و لاغیر…
ببخش که با ناآگاهی فضایی که مطلق برای تو هست رو شریک میشم با هر چیزی غیر از تو…
امید دارم که هر ثانیه این قلب بزرگ و بزرگ تر شه برای تو…
و اما این دستبندِ ظریف و زیبا…
چند روز بعدش یه چیزی حس کردم…
دیدن این کلمه عشق قبلا من رو یاد هدیه همسرم بهم مینداخت…
الان یاد عشق خدا به من و من به خدا میندازه…
این یه نشونه است، منظورم فیزیکِ این دستبند نیست فقط، انگار داخلش انرژیِ خالصی آزار شده برام…
خداوند میشود همان چیزی که هر کسی میخواد، یاد کلام زیبای ملاصدرا جانم میوفتم که تو کامنتها بچه ها مینوشتن.
آخرین بار وجیهه بانوی عزیزم نوشت برای عیدی و تقدیم کرد به سید علی خوشدل، عزیزِ دلِ همه مون، شاگردی که شاگردی میکنه و خوب هم شاگردی میکنه. و منم کپی کردم برای خودم:
خداوند بینهایت است و لامکان و بی زمان
اما به قدر فهم تو کوچک میشود
و به قدر نیاز تو فرود میآید،
و به قدر آرزوی تو گسترده میشود،
و به قدر ایمان تو کارگشا میشود،
و به قدر نخ پیر زنان دوزنده باریک میشود،
و به قدر دل امیدواران گرم میشود…
پــدر میشود یتیمان را و مادر.
برادر میشود محتاجان برادری را.
همسر میشود بی همسر ماندگان را.
طفل میشود عقیمان را.
امید میشود ناامیدان را.
راه میشود گمگشتگان را.
نور میشود در تاریکی ماندگان را.
شمشیر میشود رزمندگان را.
عصا میشود پیران را.
عشق میشود محتاجانِ به عشق را…
خداوند همه چیز میشود همه کس را..
به شرط اعتقاد؛ به شرط پاکی دل؛ به شرط طهارت روح؛
به شرط پرهیز از معامله با ابلیس…
چقدر زیبا، ساده، شفاف، جذاب خدا رو توصیف کرده ملاصدرا جان…
خداوند ثروت میشه برای آدم…
خداوند حس خوب میشه برای آدم…
خداوند رابطه ی خوب میشه برای آدم…
خداوند خنکی میشه در گرما برای آدم…
همه چیز میشه، همه کس را …
الهی الحمدالله که روزی ام کردی کامنت بنویسم.
سلام و درود به شما خانم صوفی عزیز
بسیار بسیار تحسینتون میکنم و بسیار بسیار از شما سپاسگزارم. سپاس بخاطر کامنت انرژی بخش تون. و تحسین بخاطر اینقدر متعهدانه کار کردن و اینقدر در مدار صلح و آرامش بودن.
چقدر کار خلاقانه و زیبایی کردین. من مثل شما خلاقیت و نوآوری ندارم و یه سری آیات و اشعار حافظ رو و جمله معروف In God we TRUST رو روی کاغذ یادداشت رنگی نوشتم و زدم به در کمد، از این یادداشت رنگی ها که پشتش چسب داره. میزنم به در کمد که هر بار به یه بهانه ای ببینمش.
منجمله اون یادداشت ها یکی شون که خیلی بهم انگیزه میده این آیه 107 سوره یونس وَإِنْ یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلَا رَادَّ لِفَضْلِهِ هر وقت میبینمش بهم احساس خوب و آرامش بخشی میده که یادم باشه توحید همه چیزه، همه چیز دست خداست. بقیه اندازه بال پشه ای از خودشون قدرت ندارن.
«وَإِنْ یَمْسَسْکَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلَا کَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ ۖ وَإِنْ یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلَا رَادَّ لِفَضْلِهِ ۚ یُصِیبُ بِهِ مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ ۚ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ» و اگر خدا به تو زیانى برساند، جز او کس دفع آن نتواند کرد. و اگر براى تو خیرى بخواهد، هیچ کس فضل او را باز نتواند داشت. فضل خود را به هر کس از بندگانش که بخواهد مىرساند و او آمرزنده و مهربان است.
بخاطر کامنت زیباتون و اون مناجات زیبای ملاصدرا که اشک آدم رو سرازیر میکنه از شما سپاسگزارم. در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
سلام به سمانه عزیز
دوست خوبم خیلی از نوشته هات و احساسی که به خالق داری لذت میبرم….دوست عزیزم واقعا افتخار میکنم در این سایت عضو هستم و دوستانی مثل شما دارم…که در هر حالی باشم مثل الان نه خیلی خوب….باز میتونم با خوندن نشوته هاتون بیام به مسیر درست…میشه واقعا انرژی خداوند. رو در نظرات شما حس کرد….میشه واقعا با خوندن این نظرات دوباره توبه کرد….برگشت و از سر خط آغاز کرد….
ای کاش طوری بشه که ما تو سایت نظرات صوتی بذاریم تا صدای همدیگه رو هم بشنویم :))) ایشالا به زودی
من هیچ در نوشتن خوب نیستم اما از خدا میخوام که احساس خوب من رو به شما سمانه عزیز به سعیده عزیز به حمید عزیز که انقدر خوب مینویسید و دوستان دیگه سایت منتقل کنه که انقدر با خوندن نوشته هاتون دوباره و دوباره هدایت میشم به مسیر درست به مسیر راستی و پاکی هدایت میشیم و دوباره تنظیم مسیر میکنیم فرکانس مون روی خدا تنظیم میشه
خوندن نوشته های عزیزان اعضای این سایت شده تمرین ستاره قطبی من….که همیشه اولین درخواستم از خدا اینه که خدایا میخوام باز هم عشق تو رو تجربه کنم بهت نزدیکتر بشم میخوام دوباره عاشق تو و این زندگی و این تجربه بشم و احساس کودکیم که برای همه چیز ذوق زده بودم و هیچ ترسی نداشتم رو تجربه کنم
چون یاد گرفتم که وقتی ارتعاش روی خدا تنظیم بشه اونجا همه چیز خوبه…انقدر دارم از انرژی الله لذت میبرم که دیگه یادم میره درخواستهای دیگه ام رو ازش بخوام آخه میدونم خودش میدونه و دیگه خیلی وقتا بدون درخواست من خودش پیش پیش آماده میکنه برام :)))))
چقدر الله قشنگه…چقدر خدا مهربونه…چقدر هیجان انگیزه….چقدر همه شماها قشنگید که به خدا وصل هستید….چقدر این سایت رنگی رنگی و دوست داشتنی هست…چقدر همه اتفاقات اینجا خوبه…
احساس بچه ای رو دارم که چیزی از قوانین این جهان نمیدونه نمیدونه چی به چیه تازه از پیش خدا اومده به این جهان و میخواد همه چیز رو کشف کنه همه چیز رو ببینه و لذت ببره شاید خیلی آدم بزرگها رو درک نمیکنه…اما نگران چیزی هم نیست چون مامانش باهاشه…و میدونه تا وقتی پیش مامان هست و کارهایی که مامان میگه رو انجام میده ازش محافظت میشه و نگران هیچی نیست فقط ذوق زده است میخواد ببینه بگرده بره بیرون لذت ببره
میدونه مامان اگه یه وقتی ازش عصبانی بشه ته دلش عاشقشه…و اصلا نمیخواد کار خاصی بکنه تا مامان دوباره بهش لبخند بزنه…چون مامان همیشه دوستش داره
هرچی میخواد فقط کافیه به مامان بگه در اولین زمان ممکن براش فراهم میکنه گاهی نیازه صبر داشته باشه اما بالاخره به خواسته اش میرسه
حالا که مامان اونقدر مهربونه خدا چقدر میتونه مهربون باشه چقدر میتونه حواسش به همه چی ما باشه حتی گاهی تنبیه هم برامون لازمه که بیایم به خودمون و دوباره مسیر درست رو یاد بگیریم به قوانین فکر کنیم و در مورد اجرای قوانین سختگیرتر باشیم
حالا قانون خدا چیه؟ آسونگیری…ازین بهتر میشه؟ فقط لذت بردن و تجربه کردن رو سخت بگیریم…در مورد ر
ذوق زده بودن همیشگی سختگیر باشیم….وگرنه در بقیه موارد هیچی سخت نیست همه چیز اسونه
ازین خدای اسونگیر که اسونی رو برای ما اراده کرده مگه بهتر داریم؟؟مگه ازین قانون عادلانه تر و هیجان انگیز تر داریم؟؟؟ میشه این قانون اسونگیری رو یادمون نیاریم همیشه؟؟؟ میشه بذاریم شیطان ما رو دعوت کنه به سخت گیری؟؟؟؟ چرا باید بریم توی مسیر رنج اوری که او بهمون وعده میده؟؟؟؟باید همیشه بگیم من نمیدونم خدا میدونه خودش درستش میکنه…همیشه وقتی فقط به این فکر میکنم که من میخوام تجربه کنم و نتیجه رو به خدا میسپرم کارهام رو به او واگذار میکنم خودش برام درست میکنه…واقعا احساسم طوری میشه که انگار یه فشاری از روی قلبم برداشته میشه
امروز صبح با یه حال ناجوری بیدار شدم…کمی از نظر سلامتی دچار افت شدم…و از استادم یاد گرفتم که بدنم همیشه خودش رو ترمیم میکنه اگه من همیشه حالم خوب باشه و به انرژی منبع وصل باشم….یادم افتاد که حدود یک هفته است که به شدت درگیر کارم و به خاطر مشکلی که برای همکارم ایجاد شد مجبور شدم شیفتهای اضافه تری رو پوشش بدم و حتی وقت خواب کافی نداشتم…و از سایت فاصله گرفتم…هر زمان هم میخواستم سری به سایت بزنم همش با عدم تمرکز بود…همین یک هفته کافیه که با اینکه فکر میکنی فایلها رو گوش میدم…ورودی خوب دارم به ذهنم میدم اما اصلا اینطور نیست…تاثیری که یک دقیقه تامل و تفکر با تمرکز روی یک آگاهی داره شاید چند ساعت فایل گوش دادن بدون تمرکز نداره….این دیگه بهم ثابت شده دیگه از ثابت هم گذشته که نقش اصلی رو در تثبیت فرکانس های من تفکر در مورد اون اگاهی ها و اجرای اونها در عمل داره….
پس من دوباره مثل بچه ای که با اینناخواسته سلامتی تنبیه شده باشه اهمیت این موضوع رو به یادم اوردم عهد کردم که حداقل تا نصفه شیفتم فقط و فقط کامنتها رو بخونم و بهشون فکر کنم و بخونم ازشون الگو بسازم….
و مگه این کامنت سعیده جان و کامنتهای دوستان در پاسخ اون بهش تموم میشه…مگه میشه ازشون گذشت؟؟؟ مگه میشه از تک تک آیات نورانی قرآن که دوستان لطف میکنن به اشتراک میذارن گذشت؟؟؟و جقدر حالم بهتر شد…و امید دارم باز حالم بهتر بشه و یادمنره…یادم نره که منی که الان مدتهاست به لطف الله به لطف نوری که به زندگی ام تابونده سلامت کامل هستم چه مسیر باعث شد امروز رنج بکشم؟ چی باعث شد از الله دور بشم؟؟؟ که هیچ وقت یادم نره تا مامان هست خیالم راحت باشه…پس من فقط باید پیش مامان بمونم…نباید ازش دور بشم….چون ازم حفاظت میکنه…چون خودش رو مسئول کارهای من میدونه خودش کارهام رو انجام میده
خدایا اشتباه کردم…و باز هم توبه میکنم و به سوی تو برگشت میکنم….چقدر ولی بعد از هر تضادی تو شیرین تر میشی :))))) مثل آشتی های بعد از قهر هست:))) بیشتر متعهد میشم…البته اگه این دوست گمراهم بذاره :)))
دوستتون دارم خیلی زیاد…آرزو میکنم از نزدیک ببینمتون به زودی
سلام به دوست هنرمندم سمانه جان
سلام به دوست توحیدیم
سلام به احساس نابت که خداوند چه نیکو پاسخت رو داد..
امروز متعجب شدم از لطف الهی در همزمانی ها…
در دریافت آگاهی ها…
و از این نشانه های ناب الهی….
خدایاااااااااااااااا شکررررررررررت
که:
وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَهَ الدّاعِ إِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجیبُوا لی وَ لْیُؤْمِنُوا بی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ
و هنگامى که بندگان من، از تو درباره من سؤال کنند، (بگو:) من نزدیکم; دعاى دعاکننده را، به هنگامى که مرا مى خواند، پاسخ مى گویم. پس باید دعوت مرا بپذیرند، و به من ایمان بیاورند، تا راه یابند (و به مقصد برسند).
نمیدونم چه کلمه ایی به کار ببرم که بتونه سپاس و تشکر از لطف خداوند رو در خودش به معنای واقعی نشون بده…
کامنت دلنشین شما سمانه عزیز ، روزی امروز من بود و جواب خداوند به من…
ازت ممنونم سمانه جان که بعد از ظهری در 30 تیر به قلبت گوش کردی و نوشتی تا در لحظه مقدسِ اکنون من پاسخ سوالمو از نوشته شما بگیرم…
الله اکبر از این رد پا گذاشتن ها….
از خوندن کامنتت لذت بردم دوست قشنگم
و این که وقتی با خدا باشی و همه چی رو بهش بسپاری
فالله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین
دیگه نه غمی داری و نه ترسی…..
به خداوند پر از مهر و لطف میسپارمت..
الهی غرق در عشق و نور الهی باشی
سلام به سعیده عزیزم
دختر دوست داشتنی و دردانه ی خدا
خیلی وقته که کامنت های سراسر نور و ایمانت رو دنبال میکنم و گاه با کلام قشنگت خندیدم، گاه از سر شوق اشک ریختم و بارها و بارها و بارها شجاعت و ایمانت رو با تمام وجودم تحسین کردم …
ولی تا امشب برات پیامی نگذاشتم
امشب این کامنتت و این شور و حال پر از ایمان و شجاعتت رو که دیدم و اون سوالی که با شوق و اشتیاقی وصف ناپدیر از حمید عزیز داشتی که
“حمید ی سوال …؟ چه جوری میشه خدارو بغل کرد….؟
حتما باید ازین جسم خارج بشیم …؟
یا راه دیگه ای هم هست …؟
آقااااا ! من میخوام بغلش کنم,میخوام ببوسمش …میخوام بهشش بگمممم من عاااااااااششششششقتم عااااشششششششششقتم”
نتونستم که پاسخی به این همه شور و شوق الهی بهت ندم عزیزدردانه خدا
خواستم بگم که فقط باید خودت رو، “سعیده موحد” رو، بغل کنی و در آغوش بفشاری تا اون طعم هم آغوشی با محبوبت رو بچشی و لذت ببری و در عین حال رها بشی …
خدای مهربانم همین الان این پاسخم رو مهر تایید زد!!!
میدونی چجوری!!؟
بارون رحمتش رو سیل آسا فرستاد ….
که منم بتونم “مهدیه الهی” رو یعنی خودش رو در آغوشم بفشارم و اشک شوق بریزم از این نشانه های تایید ِ زیباش …
حس و حال عجیبی پیدا کردم با این کامنتم به تو نازنین ِ دوست داشتنی که همزمان شده با این رحمت بی انتهای الهی در این دل شب ….
از خدا میخوام چنان در آغوشت بگیره و چنان لذت هم آغوشی با خودش رو بهت بچشونه که لبریز از حس رضایت شوی سعیده ی دردانه خدا
عاااااشقتم خدااااا
عاااااشقتم مهربانم بی قید و شرط!!!
خدایا شکرت خدایا صدهزار مرتبه شکرت
آقا امیر عزیز سلام
دوست بوشهری با لهجه زیبات از همین جا میگم خیلی مخصلیم داداش
مناظره شما و سعیده خانوم مرزهای توحیدی ما بچهای سایت جابجا میکنه و چه باورها و چه ایمانی در قلب ما زنده میکنه
از چالشات گفتی و استرسی که گرفتی هر چند که الان خیلی وقت از این کامنت میگذره و مطمئنم خداوند از ما به خودمون مهربانتره و الان با کمال آرامش در حال انجام کاراتی
این چالشها همیشه بوده توی زندگی ما و همیشه هم خواهد بود ولی ما آدمهای سابق نیستیم (منظورم آدمهای که قبل از آشنایی با استاد بودیم ) ما خیلی راحت تر از قبل همه چالشها رو پشت سر میزاریم چون میدونیم مسیرمون درست و فقط این دنیا به یه جا ختم میشه و اونم رشد و سعادت ماست و همیشه رو به جلو حرکت خواهیم کرد و این چالشها ما رو بزرگ میکنه
یه داداش دارم دست پا شکسته روی این مباحث کار میکنه یه روز یه جمله زیبا گفت که حجت بر منی که فکر میکردم دارم روی خودم کار میکنم ،جملش این بود که مشکل مشکله ولی وقتی بهش میگی چالش معنیش عوض میشه
وقتی میگیم مشکل ذهنمون هنگ میکنه ولی میگم چالش دنبال راه حل و مثل بازی بهش نگاه میکنه ،این دیدگاه چثدر زیبا بود و من سعی کردم توی مسائلم اینطور به بهشون نگاه کنم
این روزا چالشهای زیادی دارم و خیلیاشونم تا حدی پیش میرم که فقط میتون بگم خدایا تسلیم خودت همه چی درست کن ،بقول شما وقتی استرس میگیرم از خودم خجالت میکشم و به خودم نهیب میزنم داستان حضرت موسی جلو چشمام رژه میره ،وقتی به مادر حضرت موسی فکر میکنم و ایمانی که موقع به آب انداختن فرزندش داشت ،وقتی به ایمان حضرت موسی فکر میکنم در ملاقات با قدرت زمانه خودش فرعون ،وقتی به دریای که باز شد برای حضرت موسی
وقتی به داستان حضرت یوسف و حضرت مریم فکر میکنم خودبه خود قلبم آروم میگره ایمانم قوی تر میشه و بیخیال تر میشم میگم هر چی میخواد پیش بیاد اخرش که چی
سپاسگزارم ازت دوست عزیزم و برات از خداوند سعادت دنیا و آخرت رو میطلبم
سلام به سعیده جان و آقا حمید عزیز . من برای اولین باره برای شما کامنت مینویسم ولی مدتی میشه از کامنت شما عزیزان استفاده میکنم و تحسینتون میکنم . دلم میخواست ازتون برای شیر کردن احساستون تشکر کنم و بگم هر دفعه که شما عزیزان موضوعی مطرح میکنین به صورت معجزه وار من جواب تضاد اون روزم رو میگیرم. الان هم خیلی خوشحالم چون باز دوباره من هم ، هم زمان با شما شروع به کار مورد علاقه ام کرده ام که همه چیز مثل فیلم سینمایی گذشته . هیچ وقت باورم نمیشد که برای من هم میشه معجزه اتفاق بیافته ، خداروشکر
آقا حمید شما اشاره کردی به استرس، من میخام راهی که این مدت برای کنترل ذهنم بهش رسیدم رو بگم ، هر چند خود شما در خوندن قرآن ماهرتر هستی اما حس کردم گفتنش خالی از لطف نیست … من یه دختر کوچیک دوساله دارم که الان افتاده تو سن لجبازی شدید در حدی که بعضی وقتا حس میکنم مغزم رو میخوره :) ! تو این مواقع سریع وسوسه های شیطان منو میبره تو حس قربانی شدن. و حس قربانی شدن همانا و بدتر شدن گریه های دخترم همانا! یبار نمیدونم چی شد وسط گریه هاش از خدا عاجزانه خواستم راهی نشونم بده تو این شرایط دلم آروم بشه ( چون حرف استاد تو سرم میگذشت که الان داری با سرعت میری ته دره هر جور هست جلوش رو بگیر) به دلم افتاد تو همون وضعیت جیغ و داد و گریه بشینم و سوره ی حمد رو با معنی بخونم . حتی از اعوذ بالله من الشیطان رجیم با معنی و هم زمان یه تفسیر خلاصه شروع کردم که خدایا خودت جلوی وسوسه های شیطان رو بگیر من عاجزم . آیه به آیه اش رو میخوندم و توجه میکردم که خدایا تو که همه جای این سوره گفتی منم مالک و فرمانروا از من یاری بخاه من الان از تو یاری میخام ، خودت من رو هدایت کن … انگار همه ی دنیای پر سر و صدای اطرافم متوقف میشد و من اون وسط چشمام رو بسته بودم و داشتم آروم زمزمه میکردم وقتی تموم میشد بعد از مدت کوتاه 5 دقیقه ای دخترم آروم میشد !!! بچه ای که قبلا تا 2 ساعت بی وقفه میچسبید و گریه میکرد ، یهو رفت دنبال کار خودش!!!
دوست دارم باز براتون بنویسم اما این دختر کوچولو اجازه نمیده :)
برای هر دوی شما از ته قلبم آرزوی شادی و پیشرفت دارم . فعلا
سلام و درود به شما ساره خانم عزیز.
به آخر کامنت که رسیدم بی اختیار زدم زیر خنده ، گفتم خب یه حمد بخونید و بقیه کامنت رو بنویسید . چقدر لذت بردم از کامنت تون ، خیلی خیلی ممنون و سپاسگزارم ، شما یه نکته عالی رو بهم یاد دادین. کی تصورش رو میکنه وقتی یه بچه کوچولو داره گریه میکنه من خودمو آروم کنم ، خودم رو در مدار الهی قرار بدم تا بچه ام ساکت بشه …
هدایت الهی همیشه جواب میده.
الهی صد هزار مرتبه شکر بخاطر نعمت وجود این دختر گلی زیبا که اسمشو برامون نگفتی. و من مشتاقم روی ماهش رو ببینم و اسمش رو بدونم. الهی صد هزار مرتبه شکر. این کوچولو ها یه کلاس درس توحید هستن. من خودم بچه ندارم . ولی با جناقم یه دختر کوچیک 3-4 ساله داره به اسم نازگل… هزار ماشاالله این دختر اینقدر بازیگوش و پر جنب و جوشه ، و باهوش و خندون و دوست داشتنی. یه وقتایی میشینم به رفتار های کودکانه اش نگاه میکنم ، میگم این یه روح پاک الهیه، که هنوز ذهنش کنترل رو در دست نگرفته. هنوز ذهنش توسط جامعه، خانواده و نظام آموزشی منحرف نشده. یبار استاد یه جمله ای رو گفت من هم روی نازگل امتحانش کردم. گفت: «بچه های کوچیک اعتماد به نفس بالایی دارن ، و نمیتونم حالیشون نمیشه». صداش زدم نازگل میای بریم یخچال رو بلند کنیم؟ گفت: آره بریم… به خودم گفتم همینه، خدا این چنین بنده ای رو میخواد. عین یه کودک.
از این به بعد هر وقت احساس کردی دخترگلی داره شیطنت و لجبازی میکنه راحتش بذار ،چون قراره برامون آموزش توحید بذاره. فقط کافیه دنبال قانون پشت رفتارها باشیم. از کجا فرمان میگیره. از قلبش. بدون دخالت ذهن. فقط وسایل خطرناک ، وسایل برقی، وسایل نوک تیز و وسایل کوچیکی که اگه توی دهنش کنه ممکنه بره توی گلوش اینها رو از دم دستش بردارید. این بچه ها اصلا شیطون نیستن. لجباز نیستن. اینها فقط کنجکاو هستن، دارن قوانین این سیاره رو اکتشاف میکنن. مثلاً یاد میگیرن هر چیزو بندازی میافته زمین.
برای شما و خانواده محترم تون ، مخصوصاً دختر گلی تون از خداوند متعال بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات رو درخواست میکنم. در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
سلام داداش،،حمیدم،،از نجف اباد اصفهان،،یادت ک هست منو،،اسم دخترم دریا بود،،الان این کامنتتو خوندم،،لذت کردم،،دختر منم الان 20 ماهه،داداش حمید باورت نمیشه گاهی وقتا در عجبم از کاراش،،فقط عاشق رقصه،،ب محصی ک صدا اهنگ بیاد بی اختیار غرق رقص میشه،،اگه کاریش نداشته باشی همینجور 10 تا 20 دقیقه میرقصه،،خیلی باهوشه،،اصلا من دارم خیلی قوانین رو ازش یاد میگیرم،،اهل بیسکویت و شیرینی زیاد نیس،،یعنی جای بریم اگه کسی شکلاتی چیزی بخواد دستش بده من یکم مقاومت میکنم،ولی خودش بهتر میفهمه،،اما برعکس عاشقانه ،عاشق ابگوشت و اب قلمو،،،همونطور ک استاد گفت تو دوره قانون سلامتی،،بچه خودش غذای سالم رو میفهمه،،برا همین خیلی رفتاراشون جالبه،،چندتا قلب از غرب اصفهان،،تقدیم ب شما برادر بزرگتر ب طرف بوشهر،،از طرف جاده یاسوج و ب طرف برازجون و در نهایت بوشهر،،فدات..
سلام و درود حمید جان. خوبی داداش ، آقااااا مگه میشه شما رو یادم رفته باشه. خودت رو هم یادم بره همشهری مون دریا خانم رو که یادم نمیره(کلی استیکر خنده) برای دریا جان فقط آهنگ بندری بذار. چون انرژیش هزار ماشاالله بالاست فقط نی انبون و بندری. الهی صد هزار مرتبه شکر بخاطر وجود نازنین و ارزشمند شما حمید جان. الهی صد هزار مرتبه شکر بخاطر وجود دریا خانم، دختر گلی دوست داشتنی. مشتاقم عکس زیباش رو ببینم. موضوعی که برام توی کامنت نوشته بودی و حکایت نامگذاری دریا خانم رو برای یکی از دوستان و برای خانمم تعریف کردم و اونها هم مثل من کلی ذوق زده شدن.
بسیار بسیار تحسینت میکنم حمید جان که اینقدر در مدار توحیدی و عالی قرار داری. و بخاطر کامنت ارزشمندت ازت متشکرم. از طرف من روی ماه فرشته زیبای پروردگار دریا خانم عزیزمون رو ببوس. مشتاقم بازم توی کامنتت از دریا گلی برامون بنویسی. خیلی خوشحالم کردی برام کامنت نوشتی حمید جان. ازت سپاسگزارم. در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت باشی. خداوند بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات رو برای شما و خانواده محترمتون مقدر کنه. الهی صد هزار مرتبه شکر.
سلام آقا حمید . اول از همه ممنون که مثل همیشه یه عالمه درس از قانون توی کامنتتون داشتین . اسم دخترم یَسنا هست ، یه اسم زرتشتیه به معنی ستایش خداوند ( با این هدف این اسم رو گذاشتم که هر وقت صداش میزنم یادم بیاد چه نعمتی خدا بهم داده و سپاسگزار باشم)
من این جمله ی استاد رو نشنیده بودم مرسی که گفتین: “بچه های کوچیک اعتماد به نفس بالایی دارن ، نمیتونم حالیشون نمیشه” … من به خاطر باید نباید هایی که یه عمر توی گوشم رفته و توی ذهنم شده باور ، میخام این بچه هم همونا رو رعایت کنه در صورتی که اون ذهنش از همه چیز آزاده و رها .
راستش میدونین توی این دو سال یه چیزایی رو فهمیدم اینکه ما فکر میکنیم داریم بچه ها رو تربیت میکنیم ولی در واقعیت اگر زرنگ باشیم ما از اونا باید زندگی رو یاد بگیریم بچه ها به ما مادر پدر ها خیلی درس ها میدن، یکی از دلایل من برای اومدن به سمت سایت تضاد هایی بود که بعد از مادر شدن برام پیش میومد و باعث شد سعی کنم اول خودمو تربیت کنم … امیدوارم شما هم در بهترین زمان پدر بشین و طعم شیرینش رو بچشین و کیف کنین :)
سلام و درود به شما ساره خانم. خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر وجود ارزشمند و مقدس یسنا گلی ،فرشته توحیدی پروردگار. خداوند بهترین ها رو برای شما و یسنا گلی مقدر کنه.
واقعاً حق با شماست ، ما نباید اون باید و نباید های سخت گذشته رو با تقلا و زور به بچه ها تحمیل کنیم. کافیه فقط خودمون روی خودمون کار کنیم و از خداوند درخواست هدایت کنیم. خداوند خودش بچه رو تربیت میکنه. تا میتونید تحسینش کنید، تشویقش کنید،اگه رفتار ناپسندی داشت نگید این کار رو نکن،مشغولش کنید به یه کار دیگه. توجهش رو ببرید یه سمت دیگه خواه ناخواه اونو یادش میره. من پدرمادرهایی میبینم به بچه میگن این کارو نکن ، بچه نمیفهمه اینا چه زبونی دارن صحبت میکنن، چون میبینه به رفتارش یه واکنش نشون دادن، دوباره همونو تکرار میکنه تا دوباره واکنش رو بگیره.
ببخشید من بازم پر حرفی کردم. الهی که حال دلتون شاد و عالی و توحیدی باشه و یسنا گلی رو حفظ کنه.
در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
حمید جان دوباره کامنت توحیدی ات رو دیدم و ی حسی من رو کشوند به سمت کامنتت
خدا را شکر بابت این کامنت های بی نظیر سایت که باعث میشن به وجد بیایم و راحت تر از پس نجواها بر بیام…
چقدر کامنتت عالی بود و حس بی نظیری رو از طریق ایات قران برامون تدارک دیدی که بهمون ارامش و امید رو هدیه میداد.
حمید جان امیدوارم که پر قدرت ادامه بدی و عمل کنی.
چرا که نه – انشالله که بتونی با عشق ادامه بدی و به ی لول بهتر برسی…
انشالله که کارت عالی رقم میخوره و شرایطت به قبل مصاحبه و بعد مصاحبه تقسیم میشه..
به امید گرفتن نتایج خارق العاده….
سلام و درود فراوان به محمد امین عزیز. ازت متشکرم برادر
خیلی ممنون و سپاسگزارم بخاطر لطف و محبت همیشگی شما. از دعای خیرت هم ممنونم. الهی که همیشه همیشه حال دلت عالی عالی باشه و هر روز با اتفاقات خوب و مثبت و نتایج طلایی بهتر و بهتر هم بشی.
ازت متشکر و سپاسگزارم.
در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی.
به نام خدایی که همیشه، همه جا هست
سلام آقای امیری ، اول تشکر کنم بابت کامنت های پُری که مینویسید و ادم کلی چیز یادمیگیره، و به عمق میره واقعا، و اینکه کامنت هاتون واقعا فرکانس بالایی دارند، چون وقت هایی که من حسم زیاد خوب نیست و فرکانس بالایی ندارم اصلا انگار جیمیل کامنت شما نمیاد، با اینکه از سریال سفر به دور امریکا با کامنت های شما اشنا شدم و جیمیل شو فعال کردم.
این کامنت تونو خوندم نمی دونم چی شد که دستم خورد به گزینه ی پاسخ دادن و باکس پاسخ باز شد برام و چند بار روی گزینه ی لغو پاسخ زدم اما باکس بسته نشد و گفتم ینی من حتما باید اینجا بنویسم و ازآگاهی هایی که میزارید تووی سایت تشکر کنم.
یه نکته ای توو کامنت تون گفتید درمورد بن بست، که خیلی جالبه که من و همسرم هفته ی پیش داشتیم درموردش صحبت میکردیم البته ما به اصطلاح فیریز شدن رسیدیم،ینی انگار توو یه لحظه خدا همه چیزو از دسترس خارج میکنه تا ببینه ما چی میکنیم؟ تا ببینه چقدر اون ایمانه قوی وعمیقه و تا کجای وجودمون رسوخ کرده، مثلا چند وقته پیش من میخواستم یه کت بخرم برای یه مراسم اما چون جاهای دیگه رو نگشته بودم مردد بودم، به فروشنده گفتیم میریم بعدا میایم. و فرداش که رفتیم گفت اون کت رو دیشب فروختم(حالا اون کت مدت زیادی توو مغازهشون بود) ما یکم ناراحت شدیم ولی بعدش من لبخند زدم و گفتم اشکال نداره قسمتم نبوده دیگه و فروشندهه گفت بذارین به همکارم بگم،خلاصه کوتاه کنم داستان رو ،همکارش زنگ زد موجودی بگیره از انبار اونجاهم تموم شده بود تلفنش رو که قطع کرد من تو ذهنم گفتم خدا بزرگه پیدا میشه جهان جهان فراوانیست، خودمو اماده کرده بودم که تشکر کنم ازشون و با لبخند از فروشگاه خارج بشم( انگار همه چیز اینجا فیریز شد برام چون کتی که خیلی قشنگ بود و جای دیگه هم پیداش نکرده بودم دیگه از دسترس خارج بود و انگار لحظه ای که فیریز میشه همه چی خیلی مهمه که چه حسی داری)که گفت تو انبار هم نداریم اما من یه دونه کت خودم دارم اینجا و عملا نباید بفرومش چون قراره که آرشیو بشه و بره تو خط تولید اما چند ماهه که میخوام بفرستمش کارگاه ولی نمیشه ” انگاری روزی شما بوده” و برام اوردش ومن پوشیدمش و واقعا نمی دونم چی بگم از اینکه چقد به دلم نشست…..
عذر میخوام که طولانی شد کامنتم، اما خواستم یه نمونه از این بن بست هابگم که چقدررر بعدش همه چیز فوق العاده میشه، انگار دیوار یه سدی شکسته میشه و اون وقت فقد وفوور نعمته.
البته نمی دونم این حرفم چقد درسته یا نه اما انگار این الگوی دریافت نعمت هاست، که انگار خدا اول میندازتت بالا اگه خندیدی که میگه بیا بغل خودم خودم میگیرمت و اگه دست و پا زدیم و از کس دیگه کمک خواستیم خدا هم میگه برو ببینم بقیه برات چیکار میکنن.
بازم ممنون از کامنت هاتون.
سلام و درود به شما خانم میرمحمدی بزرگوار. بسیار بسیار ممنون و سپاسگزارم بخاطر کامنت ارزشمند تون.
چقدر جالب نوشتین ، باکس پاسخ باز شد و دیگه بسته نشد.
همیشه توی کامنت ها به شوخی و جدی به دوستان میگم این کامنت ها دفتر مشق منه. یه حسی میگه الان وقت نوشتنه، میگم چشم. کامنت شما الان دو روزه که دریافت شده و توی یه تب بازه که پاسخ بنویسم ولی شرایطش نمیشه. الان شرایطش بود. که بنویسم. داستان هدایت تون خیلی جالب بود. بسیار بسیار تحسینتون میکنم و از درگاه خداوند بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات رو براتون درخواست میکنم. ممنونم که زمان ارزشمندتون رو برای نوشتن پاسخ برای من اختصاص دادین.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
سلام حمید عزیزم
برادر بزرگترم
چقدر دلم برات تنگ شده بود رفیق
چقدر خوشحال هستم که کامنت های زیبات رو میخونم
چقدر از این جوکی که نوشتی خندیدم
دمت گرم رفیق
آره تو خیلی قوی تر از این حرف ها هستی که بخوای به شیطان باج بدی و افسار افکارت رو بدی دست شیطان
رفیق خدا خودش همه کارها رو برات ردیف کرده و میکنه
به امید خدا با خبر خوش بیا و بگو توی مصاحبه قبول شدم و قراره با حقوق و مزایای خیلی بهتر برم کار کنم و لذت ببرم
آره رفیق من منتظر خبر های خوب هستم ازت
ممنونم بابت پاسخ کامنتی که بهم دادی
خیلی لذت بردم
در پناه جان جانان باشی برادر
سلام و درود به جواد عزیزم. خوبی داداش .
بقول بوشهری ها (دورت گشتما ؛ حرف آ آخر گشتم دلالت بر تاکیدی بودن موضوع داره)
قدردان لطف و محبت شما هستم جواد جان. یه چیزی بگم تعجب میکنی. از من آتشنشان سوالات تخصصی طراحی پالایشگاه و پتروشیمی پرسیدن. اگه بخوای یه تأسیسات رو طراحی کنی چه الزامات و استانداردهایی رو باید توی طراحی رعایت کنی. اصن یه وضعی. صبح که میخواستم برم گفتم ببینم خداوند چه نشانه ای برام میفرسته. یه آیه ای اومد با موضوع بشارت و امید و هدایت. قبل از شروع مصاحبه یکی از دوستان یه پیام برام فرستاد ، یه آیه قرآن « وعده خدا حق است، نذار آدم های بی ایمان ، در ماموریتت خلل ایجاد کنن)
بعد از مصاحبه وقتی برگشتم یه کم ناراحت بودم. گفتم آخه چرا این سوالات رو ازم پرسیدن. شما که میدونید عنوان شغلی من چیه. دوباره رفتم سراغ قرآن. ماجرای پیام خداوند به موسی بود. شبانه بنی اسرائیل رو حرکت بده، نه بترس و نه مضطرب باش.
من به هدایت خداوند ایمان دارم. اگه همین الان بهم زنگ بزنن بگن جواب منفیه، من برام مهم نیست مهم این بود که من با هدایت خداوند همه مراحل رو انجام دادم. من درخواستم رو به خداوند دادم و مسئولیت درخواستم رو هم بر عهده میگیرم. خودش رو دارم بسه. هر چند مطمئنم اکی میشه. وعده آدمها چیزی نیست. نشانه هایی که خدا امروز به من داده به مشرک بدی ایمان میاره. ظاهراً توی مصاحبه همه علیه من بودن و شمشیر رو از رو بسته بودن. باورت میشه اون لحظه یاد صحبت رزا توی کلابهوس افتادم. «صاحب شرکت خداست». اصلا به نتیجه وابسته نیستم. حتی همین تجربه هم خودش پیشرفت محسوب میشه. همون صحبت ایلان ماسک.
ازت ممنونم جواد جان. سپاسگزارم بخاطر اینکه هستی. از خداوند بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات رو برات میخوام. از دعای خیرت ممنونم. در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی.
سلام حمید عزیز
عاشقتم پسر
خداروشکر میکنم که چنین دوستانی دارم
آفرین رفیق آره خودش همه کارها رو انجام میده
غیر از این هر اتفاقی بیوفته خیره داداش
وقتی نوشتی از رزای عزیز اصلا ی حالی شدم
آخه من فایل رزا رو خیلی گوش میدم و اصلا فایل رزا باعث شد که حرکت کنم به چنان ایمانی بهم میده که حد ندارد
دمت گرم رفیق دمت گرم بهت افتخار میکنم
سلام به حمید بوشهری عزیز
کل سایتو با ای توحیدت رختی بهما!
دلمونو خدایی کردی..خیلی دوستتدارم.
دقیقا ایروزل خیلی سیمونم تضاد میا..
همش شیطون فریبوم میده..
چقدر ای قانون خداوند عزیزه..صدای شیطان ایقه فریب و استرسه..به محضی که داره حیز و بیلیز میکنه…ایقه خودمو با صحبتی که خداوند تو قرآن بهم گفته آروم میکنم..
حمید همی الان نوشتمم هدایت خدا بی..انشالله خداوند هدایت کنه جواب پیاممو بیدی..
دیشب که خواب بودم.ساعت 3 منو بیدار کرد خدا بهم گفت بسته دیگه…
نگاه ساعت گوشیم کردوم گفتوم چرا هر کاری میکنم خواب نمیرم.شروع کردم با خداوند زیر پتو ازش سپاسگزاری برای داشتهام…
یه لحظه که داشتم باهاش حرف میزدم…
منو به خواب آرامش بخشی کشوند…
الهامات خداوند رسید.
حمید قشنگ دیدوم بدنمون سبک شد…
چند تا صحبت فارسی از کلام خدا بهم کرد اصلا یادم نمیاد چی بهم گفت..
و چند تا آیه از قرآن فقط تنها کلمه ایی که شنیدوم…همین بهم گفت روح القدوس…(الله اکبر)
و وقتی برگردوندم به جسمم..چنان درد سنگین و راحتی یه لحظه به قلبم فشتر آورد…انگار منه از یه دنیایی به دنیای دیگه انتقال داد..
حمید منم مقثل خودت چند هفته درگیر مسآئل بزرگی از شخص نزدیکنانم بهم رسید ولی بخاطر آرامش داشتنم و غلبه بر شیطلان و تقلا برای حفظ کردنم در مسیر راست تا دیشب الهام خدادند بهم رسید..
خیلی سپاسگزار خداوندم.
و دیروز بعد از این خواب الهام بخش روح القدوس..
رفتم سرچ کردم ..سوره بقره..سوره مائده..سوره نحل…پیام واضح قرآن از روح القدوس برای عیسی پیش اومده…و موسی …را خوندوم و دیدوم خدادند اونا رو با روح القدوس توانا کرده…
حمید عزیزم دوست عزیزم..میخام برکات این الهام بیشتر برام(سیم)بنویسی…
مو از خداوند ممنونم که این خوشبختی وارد زندگیم کرد تا بتوانم راهی که یه عمر دوستداشتم یه زتدگی فراتر از اطرافیانم داشته باشم…
وارد زندگیم کنه…خیلی خوشحالم …
اینقدر این نور الهی این الهامات دقیقه…موقع رخ دادنش..از خوشحالی نمیدونی چکار کنی ولی خوشحالیت مثل برنده شدن یه فردی که جایزه میبره نیسه…
اگه قبلا بر فرض این اتفاق برام میفتاد برام عجیب و غریب و ترس اور بود..
هیجان نداری تا دیگران ازت بفهممن..
ولی اینقدر تو دل سپاسگزار خداوندی..ولی این سپاسگزاری هم..جوری که برات بدیهی هسه که این اتفاق بیفته..چون خداوند چیزی بنام سوپرایز کردن نداره…برات عجیب غریب نیسه..
من اینجوری شدم..فقط میگم گوش کن..این پیام این الهام بخاطر خودته بخاطر عمل کردن از قانون پس ادامه بده…
حمید عزیزم انشالله تواناییمون زیاد بشه تا بتونیم این دنیا و اخرتمونو بسازیم..
وقتی که مردیم شاکی از اشرف بودن خودمون در برابر خدادند نشیم..
مخصوصا خودمون که تو اینراه هسیم باید خیلی نواظب باشیم..
چون شیطان ذهن خیلی فاسد هستند.فقط کارشون از بیین رفتنمونه…که فقط با استمرار میشه دهنشونو سرویس کنی.
شکر خدا میکنوم که همین چند دقیقه پیش قاصدشو فرستاد تا بیشتر از این نخوابم بیام کامنت شما افراد توحیدیمو بخونم.
سلام و درود فراوان به فاطمه خانم ، خواهر عزیزم.
الهی که حالت همیشه خوب و عالی باشه. «خیلی ممنونم که با لهجه بوشهری سیم کامنت ناهادی، خیلی کامنت خوبی بی، و اینکه به جای خیلی خوبی هدایت شده بیدی» …
«قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِن رَّبِّکَ بِالْحَقِّ لِیُثَبِّتَ الَّذِینَ آمَنُوا وَهُدًى وَبُشْرَىٰ لِلْمُسْلِمِینَ» (ﺑﮕﻮ ﺁﻥ [ﻗﺮﺁﻥ] ﺭﺍ ﺭﻭﺡ ﺍﻟﻘُﺪُﺱ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ ﺑﻪ ﺣﻖ ﻧﺎﺯﻝ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﺗﺎ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﺛﺎﺑﺖ ﻗﺪم ﻭ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ [ﻣﺎﻳﻪ ﻱ] ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻭ ﺑﺸﺎﺭﺕ ﺑﺎﺷﺪ. (١٠٢ نحل)
از من در مورد روح القدس پرسیده بودی، واقعاً باید بگم دانسته های من از قرآن بسیار کم و ناچیزه ، اما اینو میدونم و مطمئنم که احساس خوب مساویست با اتفاقات خوب. اگه چیزی که دریافت کردی احساس خوب و آرامش برات داره قطعاً نوید اتفاقات خوب داره.
از طرفی ممکنه من و شما هر دومون به یه آیه از قرآن هدایت بشیم ولی هر کدوممون یه درس متفاوت ازش بگیریم، و مسیر متفاوت طی کنیم. برداشت های ما از آیات قرآن مثل این میمونه که دو نفر عینک با شیشه های رنگ متفاوت به صورتشون بزنن و به یک منظره نگاه کنن. ظرف وجود هر کدوم از ما منحصر به فرده.
واقعاً من هر چقدر توی این آموزه ها بیشتر غرق میشم، یا توی آیات قرآن بیشتر سرچ میکنم بیشتر به این موضوع پی میبرم که آگاهی من خیلی کم و محدوده، یه زمانی زیاد کامنت میذاشتم، ولی الان یه وقتایی میگم واقعاً چه حرفی برای گفتن داری که بنویسی؟
هر چقدر بیشتر خدا رو توی زندگیم احساس میکنم، از نگرانی هام کمتر میشه و به آرامش بیشتری میرسم. نگرانی از هر چیزی ، ولی منم یه وقتایی درگیر نجواها و نگرانی ها میشم.
نگرانی و نجوا طبیعیه ، طبیعیه ما اشتباه کنیم ، طبیعیه نجوا بیاد، طبیعیه نگرانی بیاد ولی یاد خدا از همه چیز بالاتره. اگر نجواها و نگرانی ها نبودن ما متوجه احساس آرامش ناشی از یاد خدا نمیشدیم. انسان همیشه حق انتخاب داره، که نجوا رو انتخاب کنه یا آرامش یاد خدا.
ازت بینهایت سپاسگزارم ، منو ببخش شاید کامنت من چندان مرتبط به سوال شما نبود، فقط درک محدود و ناچیز خودم بود از آموزشها.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و متنعم باشی فاطمه خانم.
بازم سلام حمید برادر عزیزم
عالی بی اشکمو درآوردی.بینظیری حرف پایانیت دقیقا نقطعه ایی بی که دلمو به آرامش رسوند..
که گفتی نگرانی و نجوا طبیعیه.طبیعیه ما اشتباه کنیم.طبیعیه نجوا بیاد…ولی یادخدا از همه چیز بالاتره!اگر نجواها و نگرانی ها نبودن ما متوجه احساس آرامش ناشی از یاد خدا نمیشدیم.
دقیقا یه تیری تو نشونه زدی..
همین الان فهمیدوم خیلی بخودم سخت میگیروم.
در پناه خداوند هر کجا باشی..سعادتمند.خوشبخت در همه جنبه ها!..و پر از آرامش.
حمید میفهمی چنه! هر چه میری جلو بیشتر میفهمی خدا کیه!…
بیشتر میفهمی همچی خداونده..
بیشتر میفهمی یه عمر دور بودن از خداوند یعنی چه!
بیشتر میفهمی زندگی کردن یعنی چه!
هر چقدر بیشتر درک میکنی بازم از خودت میگویی هنی مو هیچی نمیدونوم…
با وجودی که اگه قبلا اینجور زندگی برام واضح میکردن.یه شاخی ری کلت(سرم)میومد بالا.
چقدر قشنگ داریم با تکامل رشد میکنیم.
چقدر بهتر میفهموم..وقتی درکت پایینه.اگه تو بهشتم بزارنت.هیچی برات ارزش نداره…
چقدر داروم الان معنای زندگی کردنو درک میکنوم.
منیکه که نوشتن یادم رفته بود.بعد از تحصیلاتم الان هر چی مینویسم .تمام شدنی نیست..
هر چی بگم از قانون الهی کمه!خدایا شکرت شکرت شکرت
ممنونم ممنونم از شما دوست عزیزم کامنتتتون عالی بود تو دفترم یادداشتش کردم..برای همیشه..تا بتونم هنوز دقت تمامی روی قوانین بدون تغییر الهی داشته باشم!
سعیده جان دوباره کامنتت رو دیدم و سر شوق امدم
خدا را شکر که اینقدر عالی رو خودت کار میکنی و اینقدر زیبا بیان میکنی داستان هدایتت رو
چقدر عالی ایه قران میاری و با توحید ما رو دیوانه میکنی
امیدوارم که به طور جادویی کار مورد علاقه ات رو ران کنی و ازش لذت ببری – چرا که نه… – قطعا از پسش بر میای..
خدا را شکر استاد فرشته نجات همه مون هست و شکر خدا که خداوند دستش رو برامون گذاشته تا بهش مراجعه کنیم و حس توحید رو به خودمون بگیریم…
خدا را شکر که با این لب تاپ جادویی که تازگیا خریدم 50 تومان برا برنامه نویسی شغل مورد علاقه ام دارم برات کامنت میگزارم – منم فکر میکردم که قراره ی سال تلاش کنم تا به این پول برسم
ولی اگه در مسیر درست باشی – در مسیری کاری قدم برداری که عاشقی – خدا برات برگ برنده رو رو میکنه – با عشقی که برا کارت داری – با تعهدی که میگزاری – با ساعت کاری که میگزاری نتایجی میگیری که ان برش نا پیدا
من چند پنج شنبه ظهر رفتم شیراز باصفا برا دیدن اقوام و لذت بردن
شکر خدا خیلی خوش گذشت جا تون خالی
کلی از اقوام زنگ میزدن .و میگفتن خونه ی ما هم بیا – انهم با دست پخت های عالی و جادویی
خدا را شکر خیلی خوش گذشت – با اینکه وقت داشتم که بیشتر باشم و لذت ببرم ولی گفتم اینجا نمیتونم خیلی عالی با لب تاپم کار کنم و لذت ببرم – برم خونه خودمون با میز و صندلی مخصوص لب تاپ بشینم و کلی کار کنم..
واقعا ببین چه شده که امین جان از مهمونی و کلی لذت بردن داره میزنه که بیاد پر قدرت بشینه واسه عشقش واسه کاری که علاقه داره وقت بگزاره هر چند که اول مسیر هست..
امیدوارم که همگی تون هدایت بشین به رسالت زندگی تون – به شغل مورد علاقه تون و ازش لذت ببرید
چه حس بی نظیر و جادویی داره
چقدر زود میگزره زمان – چقدر تمرکز بیشتری میگزارین – چه عشقی میکنین…
از خدا میخوام این سبک ادامه دادن در شغل مورد علاقه رو برا همه فراهم کنه و مزه اش رو به همه بچشونه..
دو تا خواهر من هم پرستارن و تو بیمارستان کار میکنن و خیلی خسته میشن وقتی که میبینم شما اینقدر خوش انرژی کامنت میگزارین لذت میبرم – به امید لذت بردن وخلق نتایج جادویی
سلامی گرم ب سعیده خانم مهربون
بخدا هربار با کامنتات اشک ماهم در میاری از بس ک با عشق مینویسی و انرژی خوبتو ب ما انتقال میدی
جسارتی ک من از شما سراغ دارم مطمئنم از پس هرکاری برمیاید و خیلی راحت در مسیر مورد علاقت قدم برمیداری و مثل همیشه از نتایج خوبت میگی و مارو ب وجد میارید
از اونجایی هم ک همیشه شما با کامنتای خوبتون ب ما انرژی میدین ، منم خواستم با تحسین کردنتون ی نقطه آبی براتون بزارم و ازتون تشکر بکنم
در پناه خداوند باشید
سلام و درود سعیده عزیز
خوشحال شدم از اینکه در مسیر شغل موردعلاقه ات قرار گرفتی و این برای من خیلی الهام بخش بود. و کلی تحسینتون میکنم که اینقد خوب دارید حرکت می کنید و اینقدرشجاعید. بی صبرانه منتظر خبرها و نتایج خوبت خواهم بود. شما می توانید الگوی خوبی برای من در این مسیرباشید(شاگرد اولی که داره بورسیه میگیره). تا بتوانم جای پای قدمهایت گام بردارم و راه رفته تو را دنبال کنم تا به خواسته مشترکی که دارم برسم.
تحسینتون میکنم بابت نگاه توحیدیتان.به وضوح میتوان توحید رو از احساس و کلامتون لمس کرد. و این چقدر ارزشمند و زیباست. و تائیدیست بر مسیری که دارید طی می کنید.سعیده جان خوب میدانی که چقدر حس بی نظیریه این احساس؛ چقدر میشه متفاوت دید همه چیز را؛ چقدر میتوان عاشق بود؛ چقدر به صلح با خودت میرسی و چقدر خداوند را در هر نگاهت لمس میکنی… این احساس خوب هزاران بار تقدیم تو باد.
به دستان پر قدرت خداوند میسپارمتون و برایت خیر و نیکی و سلامت و سعادت در دنیا و آخرت آرزو میکنم دوست عزیز. یا حق
سلام سعیده بینظیر و دوست داشتنی و توحیدی من
دختر جان تو با روح ما چیکار میکنی با این کامنتای بینظیرت که اینقدر پر محتوا و فوق العادست که چند بار با عشق میخونم و لذت میبرم (استاد تا یک فایل در سایت میزاره و تا کامنتارو منتشر میکنه من اول با عشق صفحه به صفحه دنبال کامنت شما میگردم ایموجی قلب)و انشاالله در تصمیم شجاعانه ای که گرفتید به لطف و هدایت خداوند به موفقیت های عالی دست پیدا کنی عزیزم واقعا از ته قلبم تحسینت میکنم و به خودمم افتخار میکنم که با استادگرانقدر و مریم گلی عزیزو دوستای بینظیری در این سایت هم فرکانس و همراه هستم
هزاران درود بر شما سعیده جان پرقدرت و فوقالعاده
بینهایت بار تحسینتون میکنم سعیده جانم چقدر این کامنت و حرکت شجاعانه حال من رو خوب کرد چقدر با تمام وجودم قلبا تحسین کردم و تبریک میگم بابت این شجاعت جسارت توحید عملی قدرت بینهایت و انرژی بینهایت هزاران بار تحسین میکنم تبریک میگم و تشویق میکنم عزیزم،
نمیدونم چرا انقد این تصمیم شما به من احساس فوقالعاده ای رو دادم ک احساس کردم واقعا خودم هستم یقین دارم ایمان دارم وحی منزل است که این هدایت پروردگار است و لاغیر…
من که بینهایت خوشحالم و تحسین کردم و مشتاقم بینهایت الان که دارم این کامنت رو مینویسم همزمان شده با صدای اذان زیبا و شروع قرآن در محیط زیبای دانشگاهم…
چقدر هدایت چقدر همزمانی چقدر زیبایی…
مطمعنم که خداوند جلو در حال حرکته و شما هم پشت سرش پر قدرت…
سلام سعیده جان
آفربن و هزاران هحسنت بر کامنت شما و وجود نازنین و ارزشمند شما
بهت تیریک میگم که وارد شغل مورد علاقت شدی
با عشق منتظر خوندن خبرهای لبریز از موفقیت های بی شمار شما هستم
دنیا دنیا عشق و خیر و شادی و ثروت و سلامتی رو برای هممون آرزومندم
بنام خداوند وهاب من
سعیده عزیز
بنام خودش مینویسم تا یاور و هدایتگر همیشگی ما باشه. (و نه به این خاطر که اونو خواب ببره، به این خاطر که خودم یادم نره که منم که با فکر و باورهام ممکنه دورش کنم.)
من دوست دارم به حرف استاد عمل کنم و نتیجه هام صحبت کنه. البته که الان هرچند کوچیک از نتایجم کاملا راضی هستم.
بعد از خوندن کامنت آقا رضا عزیز مصمم شدم تا از این قانون بیشتر استفاده کنم. واقعیتش همه چیز ایمانه. همه چیز باوره. همه چیز حرکته. الان پس از یکسال بهتر متوجه شدم ولی میدونم که خیلی بهتر میشه درکش کرد و لازمه خودم بهتر درک کنم.
پارسال تو یه شرایط خیلی سخت که حاصل باورهای خودم بود واقعا به خدا گفتم تسلیم و خدا اونجا وارد شد. یعنی من اجازه دادم کار کنه.
من شغلم تدریس زبان هست ولی پارسال سر یه شغلی بودم که هیچ ربطی به زبان نداشت و بخاطر باورهام مجبور بودم انجامش بدم.
یه روزی به خدا گفتم خدا من زبان بلدم باید جایی باشم که بیشتر از این مهارتم استفاده بشه. شاید عجیب ولی فرداش بود یه خانمی تماس گرفت گفت برای موسسهمون احتیاج به یه مدرس داریم. اصلا اینکه ایشون از کجا منو پیدا کرد نمیدونم مهم هم نیست….وقتی قانون رو متوجه بشی جواب اینا یه چیزه…خدا! من وارد موسسه شدم ولی فقط 3 روز تو هفته بود اونم با حقوق کم و یه بدهی هم داشتم چند میلیون ولی خب به خودش اعتماد کردم. ( من قبلا باورم این بود معلمی پول توش نیست و ….که همین باورام ترمزه و هنوزم توش کار دارم ولی نسبت به قبل خیلی بهتر شده) کارم رو شروع کردم و بعد یه مدتی از یه موسسه دیگه که بعد فهمیدم بهترین موسسه شهره باهام تماس گرفتن که اگر مایلی بیا برای تدریس…به خداوندی خودش من قبل این پروسه 10 جا رزومه فرستادم و حضوری رفتم و شماره گذاشتم اصلا طرف زنگ نمیزد که بگه آقا نمیخوایم یا حتی جواب رد بده…وقتی رها میکنی خودش میاد و میبره…اونم بهترین جا…
کامنتم رو کوتاه میکنم میخوام نتایج بزرگتری بگیرم ولی به لطف خودش الان نه تنها از پس مخارجم بخوبی بر میام که کلی وقت اضافه دارم. من زیر کولر تو تابستون و تو اتاق گرم تو زمستون فقط روزی 4 ساعت کار میکنم و اون بدهی رو هم به لطف خودش صاف کردم. چیزی که اصلا هیچ ایدهای نداشتم براش ولی بعد ویدیو آقا رضا گفتم اولین قدم برای بهتر شدن شرایط مالی پاک کردن بدهیهاست.
خداوند رو هزاران بار شکر که تو جمع صمیمی این بچههای عزیز هستم و اینقدر این صمیمیت و دوستی فراتر از هر مرزی داره بیشتر و بیشتر و بیشتر پخش میشه. من سپاسگذاری میکنم از استاد عزیز و مریم جان عزیز بخاطر این فضای پاک و مقدسی که بوجود آوردن تا ما همگی از این سفره بهره ببریم. استاد با نتایج بزرگتر پیش شما برمیگردم. ب امید الله مهربان
سلام آقا مصطفی جان
چقدر جالب از اعتمادتون به رب نوشتین دقیقا همه جا و همه چیز همینه من لینکتون میدم به قسمت 37 گفتگوی استاد عباسمنش با دوستان و همچنین اون چند قسمت مصاحبه با خانم آزاده طیبی که موردا خیلی مشابه مورد شماست انشالله که همیشه موفق باشید
سلام استاد جانم
سلام مریم خانم جانم
من از ابتدای عضویت ام در خانواده عباسمنش،سریال ها را دنبال میکردم
اما هیچ وقت متوجه نبودم که در حال ارسال فرکانس و جذب افراد و اتفاقات مشابه با جنس تصاویری که میبینم هستم…
استاد
خطاب به همه دوستانم عرض میکنم..
با تمام وجود از ویدئوها لذت ببرید
تحسین کنید
تایید کنید
تصدیق به نیکی کنید
که
یقینا در زندگی تان اتفاق میفتد
شک نکنید
من بطور ناآگاهانه در حال جذب بودم
الان در حال تجربه اتفاقات از جنس سریال ها هستم
اما حالا میخواهم آگاهانه دل به تصاویر بسپارم
خودم را در موقعیت احساس کنم
چون مطمئن هستم که بزودی به افراد و شرایط و اتفاقات مشابه هدایت خواهم شد
به روابط عاشقانه
به طبیعت
به ثروت
به غذاهای خوشمزه
و دهها و دهها اتفاقات مشابه
سپاسگذارم از استاد عزیزم و مریم خانم نازنین
درود و سلام خدمت آقا محمد علی قماش عزیز
شما دقیقا درست گفتید اینکه با دیدن این سریال ها قدرت جذب مون آگاهانه یا ناآگاهانه بالا میره …. چند وقت پیش روی دکمه نشانه ام کلیک کرده بودم قسمت 71 سریال سفر به دور آمریکا برام اومد.. چند بار این فایل رو نگاه کردم که بفهمم چه پیامی برام داره چون این قسمت مربوط به یک پارکی بود که مجسمه های اسب ها رو نشون میداد و خانم شایسته با یک دقت خاصی از تکامل این مجسمه های اسب فیلمبرداری کردند و کلی منظره های سرسبز و زیبا .. خلاصه من هم خیلی با دقت نگاه کردم بعدش … دقیقا همین چند روز پیش منزل خواهرم دعوت شدیم و با خاله جانم آنجا رفتیم و بعدش قرار شد بریم کرج گردی و خیابان های مهر شهر بلوار شهرداری رو دور دور کنیم که خانه های میلیادری و ویلایی زیبا رو ببینیم بعدش رفتیم سمت عظیمیه .. البته دقیقا نمیدونم کدوم سمتش بود ولی یک میدانی بود به اسم میدان اسبی وقتی آنجا رو دیدم به خواهرم گفتم بریم داخل میدان چون دقیقا این میدان رو تبدیل به یک پارک زیبا کرده بودند وقتی داخلش رفتیم دیدم کلی مجسمه های اسبی زیبا ی رنگ و وارنگ وجود داشت با طراحی حوضچه های آب و فضای سر سبز و زمین هاش هم با سنگ های قشنگ سنگ فرش شده بود .. یعنی وقتی داخل پارک شدم از تعجب دهنم باز موند و پیش خودم گفتم .. عجب جذبی داشتم یعنی آنقدر شبیه آون فایل بود که رفتم پیش اون اسب ها عکس گرفتم و خیلی خوشحال شدم و لذت بردم و شهردار اون منطقه رو تحسین کردم .. خلاصه باید ایندفعه هر فایلی رو با دقت چند بار ببینم چون منم به این درک رسیدم که قدرت جذبم بالا رفته ..
واقعا درست گفتید باید هر روز این فایل ها رو نگاه کنیم چون قدرت جذب مون انگاری بالا رفته .. ممنون و سپاسگذارم برای این شور و شوقی که در این کامنت تون جاری بود .
ممنون و سپاس
سلام و تقدیم احترام حضور سرکار خانم سلطانی
از پاسخ شما سپاسگزارم
خدمت شما در ادامه عرض میکنم که
چندین مورد بود و هست که در اثر جذب ناخودآگاهم اتفاق افتاد
مثلا اتومبیلی که خریدم،با یکی از ماشین های استاد هم مدل هست.
به طبیعت زیبای شمال هدایت شدم و زمینی خریدم
با توکل و ایمان به هدایت الله،در شهر غریب شروع به ساخت آپارتمان کردم
جالب است بدانید وقتی سقف پارکینگ را زدم و در واقع وقتی روی کف طبقه اول قدم گذاشتم،متوجه شدم زمین جنوبی که چسبیده به زمین من هست،یک باغ پر از دار و درخت است که ویو عالی برای طبقات من شده است
پر از درختان میوه،ازگیل انار و …
چون واقعا طبیعت پارادایس رو تحسین میکردم
واقعا از وجود این باغ بی اطلاع بودم
این درحالیست که جلوی ساختمان همه همسایگان ،ساختمان است و فقط این زمین ویو به باغ دارد و دیگران بی بهره اند.
دستان پروردگار در قالب افراد ماهر و خوش اخلاق در شهر غریب به کمک من آمدند بطوریکه همیشه فکر میکنم اگر در تهران دیوار به دیوار منزلم ساختمان میساختم اینطور راحت نبودم
این، دوستان استاد در سفر به دور آمریکا را تداعی میکند.
انواع و اقسام هدایت های الهی.
توان شمارش ندارم
فقط مجددا میگویم،دیدن این فایل ها بی تاثیر نیست
بشرط باور و اطمینان
خدای استاد،خدای من و شما هم هست
استاد از قوانین پیروی میکند
من و شما هم از قوانین بی تغییر خداوند پیروی میکنیم،و نتایج عالی کسب میکنیم
شاد و پیروز و سربلند باشید
درود و سلام خدمت آقا محمدعلی عزیز..واقعا ممنون و سپاسگذارم بابت این پاسخگویی تون .. دو روزی هست که مشغول خونه تکونی هستم و اصلا فرصت نشد یک دل سیر بیام توی سایت .. ولی لطف خدا امشب شامل حالم شد.. با اینکه خیلی خسته بودم و خوابم میومد ولی کامنت شما خواب رو از چشمانم برد نمیدونید چقدر خوشحال شدم .. نمیدونید این کامنت زیباتون چقدر نور امید رو در دلم زنده کرد… واقعا خدارو شکر گذارم بابت این دوستان عزیزی که اینجا دارم و شکر گذار این سایت و این استادان عزیزم هستم..
آقای قماش چی عزیز واقعا تحسین برانگیز هستید چقدر خوشحال شدم که ساختمانی که در شهر غریب ساختید همجوار یک باغ بینظیری است چقدر خدارو شکر کردم بابت این ساختمان الهی تون… بابت ماشین هم مدل استاد بابت زمین شمال و بابت جذب های ببنظیر دیگرتون که خیلی خوشحال میشم در مدار شنیدن رسیدن به اهداف تون باشم. میدونستید شما قلب پاکی دارید ؟؟؟ میدونستید چقدر شفاف و زلال هستید که چنین جذب های فوق العاده ای داشتید؟؟
خواهشنا بازم بنویسید …
با آنکه مصالب تون
کوتاه هست ولی آنقدر زیبا و پرمحتوا ست که می تونم کلی تجسم سازی کنم.. می تونم رسیدنع خواسته ام رو خیلی نزدیک ببینم .. زودتر از آنچه که فکرش رو می کنم… خدایااااا شکرت که حال دلم عالی تر شد…. خدایاااا شکرت که خداوند به قلب تون الهام کرد که بیاید و پاسخی برام بنویسید….
بقول یکی از بچه ها جمله ی قشنگی گفت.. اینکه اینجا تنها جایی هستش که از موفقیت هامون خوشحال میشن و اینجا تنها جایی هستش که می تونیم موفقیت هامون رو با خیال راحت جشن بگیریم
آقای قماش چی عزیز تک تک بهترینع بهترین ها رو از هر نوع در سراسر دنیا رو برای شما دوست عزیز و برای همه مون آرزومندم .. و از اینکه مدام توصیه می کنید که فایل ها ی سفر بدور آمریکا و زندگی در بهشت رو ببینیم.. منم شروع کردم به دیدن فایل ها.. یعنی روی دکمه ی نشانه ام کلیک می کنم و اون فایل ها رو چندین و چند بار میبینم و سعی می کنم برای اون فایل کامنت هم بنویسم اینجوری قدرت جذبم بیشتر میشه… ممنون و سپاسگذارم
راستی اسم شما رو سیو کردم که همیشه پیگیر کامنت های جذاب شما باشم
روز و شبت تون بخیریت و شادی و ایام بکام تون شیرین و گوارا
خدایاااااا شکرت
سلام دوست عزیز
خداوند رو سپاسگزارم که هدایت شدم. به این فایل زیبا و این کامنت فوق العاده شما چقدر احساسم با خوندن نتایج شما عاااالی شد
خدا رو شکر که این قدر پیشرفت داشتید وامیدوارم این نتایج زیبا هر روز در زندگی شما و تمام شاگردان استاد بیشتر و بزرگ تر باشه
با تمام وجود تحسین تون میکنم
سلام محمد عزیز
الان که دارم کامنتتون رو میخونم خیلی خوشحالم داداش گلم چقدر دل پاکی داری البته همه بچه های سایت دلشون پاک و روح آزاده طلبی دارن خداروشکر که من هدایت شدم به کامنت و نتیجه عالی شما راستش یه مدتی بود از این بحث ها دورافتادم با اینکه چند دوره استاد جاااان رو هم تهیه کردم وهدایتی به این پست و کامنت برخوردم…چقدر بهم انگیزه دادی بزرگوار چه خوب نتیجه گرفتیو چه خوب نوشتی … چه نکته بی نظیری رو بهم یادآوری کردید ممنون و شکرگذارم بابت وجودتون این بهترین الگو شد برای منبهترینهارو رقم بزنی
به نام خالقی که دنیا در عین سادگی همه چیز را از آب زنده کرد
وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ …
سلام به خدای خوبم که همیشه در زندگی من حاضر و ناظر است
سلام به استاد زیبارو و خوش سخن و خانم شایسته دوست داشتنی
و دوستان خوبم در این فایل زیبا
چه قدر میتونه همه چیز زیبا باشه وقتی که توحید در زندگیمون پر رنگ باشه
چه قدر می تونه همه چیز رنگ و بوی آسانی بگیره و وقتی نگرشونمون رو با نگاه ان مع العسر یسری پیش ببریم
واقعا آسان بودن و زندگی رو آسان گرفتن خیلی از مسائل رو حل می کنه
من الگو بسیار بی نظیری دارم در زندگیم از آسانی و اونم پر نازنینم هستش
همیشه به لطف خدا با اینکه شرایط مالی پدرم شاهکار نبود و یک معلم ساده بود شاید بیشترین تعداد مهمون و بیشترین تعداد مهمونی را داشتیم
و حس می کردم که خدا قشنگ نعماتش رو بر پدرم به خاطر دل پاکش تمام کرده و همیشه خونه و سفرش پر برکته
پدر من عاشق این بود که آدم ها دورش جمع بشن و ما یک خونه حدودا 100 و خورده ای متری حیاط دار توی طرقبه مشهد به جز خونه مشهدی که پدر مادر ساکن هستیم داریم.
این خونه کلا برای مهمون و دوره همیه
این خونه از وقتی که من بچه بودم گاهی اوقات بالای 60 نفر توش خوابید و شده خونه برکت (من خودم تو همین خونه بزرگ شدم تا سن اول ابتدایی و زیبا ترین خاطرات عمرم با دوچرخه سواری و تنهایی تو کوه های همینجا گذشته … )
پدرم همیشه هر وقت مهمون میومد ساده ترین غذا ها و ساده ترین مواد غذایی در نظر میگرفت و تا اینکه جایی پیش رفت که مهمون خودشون غذا میاوردن و هرکس سفره خودش رو پهن میکرد و باهم می خوردیم غذا رو و حتی بارها ما دیگه غذا درست نمی کردیم و همه دور هم جمع می شدیم..
می دونم چرا انقدر پدرم دوست داشتنیه چون همیشه دلش پاکه و بدون در نظر گرفتن نگاه بقیه عاشق خوش بودن و لذت بردن از زندگیه..
یه خاطره شیرین از پدرم دارم که سعی میکنم به گویش مشهدی بیانش بکنم با هم لبخند بزنیم.
————-
جمعه صبح بود طبق عادت همیشه ماد زودتر رفتیم طرقبه
بعد فقط افرادی که اونجا بودن خانواده خودمون بودن و بر اساس عادت پدرم تصمیم گرفت آبگوشت درست کنه
همه میدون مشهدیا عاشق آبگوشت و شله هستن :))
خلاصه یه مشت گوش ریخت تو قابلمه و آب و چهارتا سیب زمینی و خود پدرم آشپزی می کنن و از همه مهم تر حتما باید داخل آبگوشت گیاه مرزه بریزه که آبگوشت طعم قشنگ بگیره.
ساعت 10 صبح بود داشتم با عمه کوچیکم صحبت می کردم یهو بابا گفت:
خٌب بگووو بی یِن اینجاااا دوره هم یه آبگوشتی هست موخووورِم ( با لهجه مشهدی شیرینش )
منم به عمم همینطور که داشتم میگفتم دیدم از دور بابام رفت سمت کتری آبجوش در قابلمه رو باز کرد به اندازه 3 نفر آب ریخت قبل از اینکه اون بنده خدا بگه میام یا نه :))))
خلاصه عمم راهی شدن
ساعت حدود 11 شده بود بعد عمم رسیدن و یهو صحبت عمه دیگم شد بابام گفت: وخه وخه زنگ بز بی یِن اینجاااا دوره هم یه آبگوشتی هست موخووورِم :)))
بعله درست حدس میزنین با یک یا زهرا بلند شد دست به کتری باز آب ریخت داخل اون آبگوشت بی گناه :)))
تیر آخر رو وقتی زد که فهمید عموم نزدیکی طرقبست دیگه کلا اون کتری بی پناه رو ورداشت کلا خالی کرد تو قابلمه
من به بابام گفتم آخه مسلموووون موخای بیوم شینلگ آب رو بیگیرووم بیروزم کله دیگه دِلِت خونوک برهه؟
زنگم مِزِنوممم همه ی اهل محل بیییین :)))
خلاصه آقا اون روز نزدیک 18 نفر مهمون از همون دیگه آبگوشت خوردیم خیلیییی خوش گذشت!
یا بابام یه عادتی داره همه دیگه به آقای املت میشناسن بابام رو
یعنی کافیه کسی اشتباه بکنه از اذون شب به بعد بمونه خونمون
واییی
سریع میگه :
حالا کوجاا مِخِن بِرن خب یه لوقمه ی نووون هست دوره هم موخووورِم
سریع میبینی رفت به قول خودش گورررجه هارو رنده کرد و ریخت تو قابلمه
خدایی هم املتش با اختلاف بهترین املت دنیاست :)))
خیلی هم علاقه شدیدی داره غذا مغز پوخت بِره برای همین در قابلمه رو میبنده و املت رو باید از میان دریای از آب بکشی بیرون :))
خلاصه که این ساده گیری خیلی نکته ارزشمندیه که باید انجام بدیم اما بریم سر اتفاقات 3 روز بعدی زندگی توحیدیم که دارم دیوانه میشم از این تعهد!!
——————————
روز اول :
امروز روز خیلی خفنی بود
سایت 4 صبح بیدار شدم چون خوابم نمیبرد از هیجانی که دیشب برای چند زبانه کردن سایت داشتم
وتا حدود 6:30
روی سایت خیلی خوب کار کردم و یک کامنت خوب نوشتم
و با خودم در حال صحبت بودم که بر اساس تصمیمی که گرفتم گفتم برم کنسولگری اتریش
چون خیته بودم دوباره خوابیدم تا 8:30 و رفتیم با خانومم ساعت 10 کنسول انریش و فهمدم که اصلا کنسول گری ابوظبیه
یکم می خواست حالم گرفته بشه که خب کنترل کردم زنگ زدم و فهمیدم کنسولگری یه سایت گذاشته
خلاصه ثبت نام کردم و چهار بار تلاش کردم ولی نتونستم موفق بشم وارد بشم درخواست بگیرم نمیدونم چرا ولی حس کردم باید بیخیال این سایت بشم برم ابوظبی
خلاصه رفتیم پاساژ
من تو حسابم 300 درهم بود وخانومم رفت خرید
3 تا شلوار برداشت که میشه بیشتر از 300 درهم ولی انقدر ذهنم مشغول بود که گفتم نقدم داری بریم حساب کنیم و خوشحالم که شد 230 درهم و همشو از کارت دادم!
خیلی باحاله این روزا بنا به دلایلی من با تاخیر به پول ایران قرار دسترسی داشته باشم و خب میدونستم قرار تا شب پول نیاد
و فردا هم باید مبلغی رو پرداخت میکردم
به حسم گوش دادم به جای ماشین ماهی 4200 درهم ماشین با ماهی حدود 2000 درهم گرفتم و فردا می خوام برم تسویه کنم
و خیلی همه چیز عالی پیش رفت
از طرفی هم زمان رفتم تو سایته ثبت نام کنم و شد!
و دیدم اولین نوبت برای 3 ماه دیگست
حالا فهمیدم چرا باید مستقبم میرفتم سفارت
ویزا بلند مدت مستقیم سفارته
و ویزا کوتاه مدت باید تو نوبت باشی و …
خلاصه منم با حس عالی گفتم فردا میرم ابوظبی لذت میبرم!
خوابیدم بعد خوردن مجدد غذای سالم امروز و از خواب زود بیدار شدم چند دقیقه پیش و واقعا رفتم کامنت خوندم و حالم طلایب شد
دیدم اع پول اومده برام
بلیط هایی همکارم که تغییر کرده بود چون پولشو من داده بودم به حساب من باید میومد و کنسل شد
و این یک نشانه قشنگ خدا بود از روزی رسانی بی حساب!
من مطمئن بودم تا شب تو حسابم پول نمیاد ولی خدا رسوند!
تا بگه اگر راه ها بستس تو برو!
چرا ناراحتی هرچی باشه خیره!
امروز ظرف هم شستم خیلی باحال بود!
اولش یکم میگم چندشه و سخته ولی تهش خیلی لذت بخشه که میبینی کاری که فکر می کردی زجر آوره انجامش دادی!
خیلی وقت ها ما همین مسئله ساده رو درک نمی کنیم!
کار کردن رو پاشنه آشیل ها تاثیرش 1000 برابر روانی بیشتر از بقیه چیز هاست
چون چیزی رو حل میکرده که مثل سگ گوریلی بوده
چه میدونم یه چیز خفن بوده دیگه
حالا که حل شد میگه اععع همین بود؟؟
زندگی همینه !
حل کردن مسائل ساده
باشگاه هم رفتم خیلی خوب بود در اواسطش یکم زبان کار کردم و یکم هم فایل استاد گوش دادم
دوباره این فایل بهم گفت چه قدر مهمه که رها باشم
فردا تصمیم نگیرم که چه کار بکنم فقط رها باشم و برم سفارت
به فوقش و غیر فوقش کار ندارم
باید برم و مسئولیتم رو به شکل احسنت انجام بدم و انقدر سوسه نیام!
آقا یه برای همیشه تو زندگیت انقدر فکر نکن
اون دستگاه مسخره رو خاموش کنم و برو!
فکر نکن!
همین خیلی سادست
الانم دارم میرم باشگاه تکواندو امروز 15 دقیقه باشگاه کمتر کار کردم که 15 دقیقه ورزش هم تو استخر بکنم
فک می کنم خیلی خوبه استخر هم برم و تنفسم رو تقویت بکنم
مطمئنم قرار سوپرایز بکنه منو امروز خدا
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
روز بعد مسیر به سمت ابوظبی برای سفارت اتریش :
امروز یکی از شاهکار ترین روزهای زندیگم بود
با عشق صبح بلند شدم و رفتم برای اینکه برم سمت ابوظبی یه تغییر بی نظیر رو سایتم انجام دادم و از حدود ساعت 6:30 بیدار شدم به کار کردن تا 8:30
یه چرت زدم
9:20 دقیقه بیدار شدم باز تا 10 کار کردم با یه عالم حس عالی رفتیم
تو راه یه عالم قرآن خوندیم با خانومم
یه آیه سوره رحمان خیلی به فکر فرو برد و لقد اهلکنا اشیاعکم فهل من مدکر؟
همانا ما چیزهای که همانند شما بودیم را نابود کردیم آیا پند نمیگیرد؟
خلاصه خیلی ذهنم رو مشغول کرد
بعدرسیدم ساعت 12 به برج شمس توی ابوظبی که برم سفارت اتریش
خلاصه رفتیم بالا دیدم اع!
دقیقا اد همین امروز سفارت تعطیله به خاطر هالیدی اتریش منم گفتم به به چه خیریتی خوبی
حسی همینطوری گفتم امروز برم موزه لوور خیلی وقته دلم خواسته برم
گوشی رو باز کردم که بلیط بگیرم دیدم ایول امروز تنها روزی در سال هست که موزه رایگانه چون امروز روز جهانی موزست
قشنگ خدا همه چیز رو آماده کرد بود برای من
منم با عشق و علاقه رفتم سمت موزه با نشون دادن کارت ملی امارات رفتیم داخل
آقا اصلا دیوانه شدم من عاشق و موزه و تاریخم و بیشترین مطلاعه آزادم تو زندگیم در مورد زندگی گذشتکان بوده
واقعا فهمیدم امروز چرا این آیه تو سرم بلد شد که از بین بردیم
چه حکومت ها قدرتمندی فقط ازشون یک کاسه مونده بود و یه سنجاق سر
از چه عظمت های تاریخی فقط یه تیکه پارچه مونده بود
واقعا مهو عظمت و زیبایی زندگی و تاریخ شدم
واقعا انسان باید به گذشته و زندگی گذشتان نگاه کنه همونطوری که در قرآن کریم بارها و بارها بهش اشاره شده!
عبرت از گذشته
اینکه یه درس بزرگ رو به دست آوردم چه قدر دنیا با تکامل پیشرفته٬
چه قدر بشر تلاش کرده تا این چیزی که ما الان داریم استفاده می کنیم رو بینیم
چه قدر تعهد انسان های بزرگ بوده که تونسته شرایط امروز رو برای ما فراهم کنه و چه قدر ما میتونیم سپاس گزار باشیم!
چه قدر تضاد ها حل شده که الان ما فقط میریم موزه
چه قدر امنیت به سطح بی نظیری رسیده و ما میتونیم بدون استرس و نگرانی از صبح تا شب بدون پوشیدن زره و داشتن شمشیر راحت به کارامون برسیم
مطالعه بکنیم و خدا رو بهتر و بهتر درک بکنیم
من خیلی درست های بی نظیری امروز گرفتم و تعهدم رو هعی دارم قوی تر می کنم
میدونم رفتم و سفارت تعطیل بود ولی حتما قرار کارم خیلی ساده تر انجام بشه
تجربه بهم ثابت کرده این نه های محکم خدا خیلی دلیل داره و من قفط به حسم پایبندم و دوباره تلاشم رو به شکل دیگه انجام میدم
به خدای احد بیشتر از 1 دقیقه ذهنم مختل نشد و بعدش به خاطر تعهد این روزهام عالی مدیریتش کردم
شاید باید در زمان مناسب تر با روش مناسب تری برم
مهم اینه که این خواسته منه و من از خدا می خوام به آسان ترین روش حل کنه برام
من پرس و جو نمی کنم در موردش اجازه میدم خدا هدایت کنه به مسیری که باید از طریقش سفر کنم
من می دونم باید یه سری کار ها بکنم که آماده تر بشم
تا وقتی می خوام برم سفارت به صورت واقعی هم استرس نداشته باشم
الگو های ساده و ساده و ساده تر پیدا کنم
سعی کنم نگرشم رو تغییر بدم تا باورم قوی تر بشه
سایتم رو به عنوان یک نمونه ارزشمند برای خودم بهتر کنم تا بتونم واقعی تر و واقعی تر ادعا بکنم
باور نا پذیره که ورودی سایتم داره میرسه به روزی هزارتا!
یعنی نزدیک 10 برابر از روش شروع
تازه یه ایده خفن دیگه اومده تو ذهنم امروز دارم انجام میدم
خدا میدونه باز چه قدر آدم بیاد تو سایتم
یعنی فراتر از تصورم همه چیز عالیه
سایتم شده منبع الهامات خدای من
میدونم شیطان با تمام ابزار هاش میاد مسیر من رو بشکنه ولی من عمرا بهش ببازم و باید دور من یکی رو خط بکشه
با اینکه شاید کارهای جانبی برام پیش بیاد ولی زیر تعهدم نمیزنم
با اینکه گرفتگی عضله رو حس می کنم و بدنم و ذهن قبلیم منو به خواب دعوت می کنه ولی عمرا اجازه بدم بیشتر از 6 ساعت در روز خواب داشته باشم
عمرا اجازه بدم این مسیر رشد بشکنه
تازه دارم سواری می گیرم از باورهام و وقته با قدرت برم جلو
هرجا راضی بشم باختم
ولی همیشه باید خوشنود باشم و سپاس گزار
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
دیروز :
تو این لحظه وارد سخت ترین مرحله همیشگی زندگیم دارم میشم
همونجایی هست که رسیدم به روزی 1000 تا باردبد کننده و رشد 10 برابری روزانه! و 300 برابری ماهانه
ولی نمیدونم
چه قدر همیشه اینجا ادامه دادن سخته
از اونجایی که میدونم بزرگان عالم همینجا وارد مرحله بعد میشن
میفهمم که خیلی مهمه همیشه در حال تعریف نیاز و رسیدن به مراحل بعدی باشی و متوقف نشی
چه قدر سخته وقتی نتیجه میگیری بازم سپاس گزار باشی
بازم محکم به خدا بگی که چه قدر ازت سپاس گزارم
بازم محکم عبادت رو بکنی
واقعا با اینکه نزدیک یک هفته از برنامم بیشتر نگذشته و شایدم 6 روز ولی قشنگگگگ دیگه می فهمم ادامه دادن خیلیییی واقعا روح بزرگی می طلبه
ولی فک کنم چون تعهدم رو همگانی کردم این خودش کمک خوبیه که بیشتر حرکت کنم
چه قدر قشنگه که روزی برسه بدون نگاه بقیه حرکت کنم ولی الان بهترین ابزاری هست که دارم و نمی خوام این ابزار خوب رو از دست بدم
خیلی متوجه شدم که در روابط ضعف بسیار بسیار زیادی دارم
و میزان سپاسگزاریم پایینه
خیلی آدمی هستم که زیاد به عزیزدلم گیر میدم که باید پیشرفت کنی و هعی از خودم غافل میشم
میلم به رشد و شاید اینکه دلم می خواد حتما رابطم مثل استاد باشه باعث شده رفتار های مازادی بکنم که نتنها رابطم رو بهتر نکنه بلکه بدتر بشه
با اینکه یکی از قشنگ ترین رابطه های دنیارو دارم ولی این حس رشک ورزیدن و هعی زیاده خواهی ها و درک نکردن طرف مقابل باعث میشه هعی زور بزنم
گرچه خیلی بهبود پیدا کردم ولی واقعا سخت ترین کار اینجا ها هیج کاری نکردنه
آره واقعا هیجکاری نکردن
ما فک می کنیم این همه فایل گوش دادیم و یه عالم عمل کردیم ولی وقتی دقیقا میرسه به جایی که نباید اون آهنگه رو گوش بدی
نباید حالا که رفتی اداره عصبانی بشی
حالا تو خیابون دیدی یکی خیلی بد پیچید جلوت نگی گوسفند!
و اگر نشد چیزی که می خواستی اونجا دقیقا داد بزنی بهتر!
همیشه ما دلمون می خواد سریع بدو بدو بریم مرحله بعد درحالی که مرحله بعدی هیییییج خبری نیست!
بلکه مهم اینه که دست پر از هر مرحله بیای جلو
یه مثال جالب بزنم
یه زمانی بازی فقط یه مرحله رد کردن بود و شایدم یک پارامتر زمان که چه قدر سریع تموم کردی!
ولی بازی های الان بالای 10 تا پارامتر و ماموریت داره
که مثلا شوت بزنی از 35 متری
با دو تا پاس گل بزنی
با حرکات نمایشی گل بزنی
نمیدونم از طرفین سانتر کنی و ….
حقیقت واقعا همین بازی هاست
خیلی ها کنکور قبول میشن ولی کجا قبول میشن فرق داره
خیلی ها پولدار میشن ولی اینکه چه جوری پولدار میشن خیلی مهمه!
واقعا استاد تو فایل خوب اشاره کردن
باید خیلی وقت بزاری و درک کنی که چه جوری مسیر رو رفتی و اونو بچسبی بهش
این دنیا به قول قرآن جز بازیچه نیست
همه چیز فانیست الا وجه پروردگار!
خب وقتی به این آگاهیم باید بدونیم صرفا ماشین گرون تر باشه و صرفا گنده تر باشه بهتر نیست!
من خیلی جالبه دبی ماشیت رنت کردم و ماشین SUV هفت نفره گرفتم و یک ماه استفاده کردم
بعدش با نصف کمتر همون قیمت ماشین رفتم یک optima رنت کردم
واقعا 1000 برابر راحت ترم
واقعا 90 درصد چیزها توهمه اطرافه برای ما
تاثیر تبلیغات که نیاز های فارق از مرزهای شناختی خودمون رو به ما می خورونه
خیلی وقت ها خرید ها مون رو از روی ندونستنه برای همین اون محصول هیچ تاثیری توی زندیگیمون نمیزاره و با خودش برکت رو میبره!
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
نتیجه گیری تا روز هفتم :
واقعا خیلی تعهد مهمه و اینکه به چه صورتی این تعهد رو درک می کنیم خیلی مهمه
دیشب واقعا جنازه بودم و کلاس تکواندو رفته بودم ولی رفتم تعهد برای ورزش رو انجام دادم
خیلی بارها خیلی خسته بودم ولی تعهدم رو به قرآن انجام دادم
خیلی ذهنم اذیتم کرد برای خوردن پروتئین ولی واقعا زحمت کشیدم و مقابله کردم باهاش تا جایی که برای خوردن یک لقمه 1 دقیقه انرژی گذاشتم
بار ها از شدت نجوا می خواستم بی خیال بشم ولی به لطف الله وقتی حالت عالی باشه یه چیزی هست حرکتت بده به سمت جلو
ظرف شستن بهم نشون داد که چه قدر میتونم به همه چیز برسم و من توانایی انجام هرچیزی که ازش خوشم نمیاد رو دارم
در این لحظه که دارم صحبت می کنم با شما سایتم به روزی بالای 1400 ورودی گوگل رسیده!
خیلی این عدد بی نظیره اونایی که رو سئو کار کردن میدونن خوب چی میگم رشد 1400 درصدی سایت فقط تو روی هفت روز!
من برای اولین بار در زندگیم نوعی تعهد رو دادم که جنس زندگی کردن واقعی بر اساس زندگیم بود
نتنها تاثیر مثبت روی سایتم گذاشت به لطف فاضل قهار سایت ایرانم همه 30 درصد درآمدش بیشتر شد!
قشنگ میدونم دارم به بهترین مسیرها میرم
وقتی این فایل رو دیدم عمیقا از خدا خواستم من جونم در سفر بدم به دستاش
دوست دارم نقطه ای روی این کره ی خاکی نباشه نبینم
مهم نیست پاسپورتم مال کجاست
وقتی رفتم سفارت بسته بود و منو مهمون موزه کرد خیلی حالم عالی بود
گفتم چه نیازی که وقت سفارت تو سفارت کشور رب المرسلین باشه ناراحت باشی
خدا دستت رو میگیره مشتی
خدا تورو دوست داره و تورو برای رسیدن به عاشق کردن مردم به زبان خودت با کلام خودت برگزیده
پس رها باش هرجا بردت برکت همونجاست
حقیقت همونجاست
از این جا لذت ببر
الان پیش استاد نیستی باکی نیست!
توی جمعی که میپرن تو آب نیستی باکی نیست!
قطعا همه اینا محقق میشه اگر تمام اون آدم هارو لایق اونجا بودن بدونی و باور کنی اون جمعیت حتی خواسته استادن
به فراتر فکر کن که هر هفته در یک دریاچه جدید شیرجه بزنی و وقتی از آب میای بیرون از شدت زیبای اون طبیعت گریه کنی
اشک به پهنای صورت بریزی که خدا تو رو رسونده به مقام راضیه المرضیه
ادا رو زندگیت حذف کن عاشق همه باش
اونی که عاشق ربه عاشق همست
اونی که عاشق ربه صبح که از خونش میاد بیرون همه رو دوست داره!
محمد رحمه اللعالمین!
خدا همه رو دورش جمع کرد
بهش ثروت داد
وقتی استاد گفت چاه زمزم گفتم آفرییییین
آفرین به تو مرد
این چاه زمزمته
این آدمایی که دورتن همه هدیه خدا هستن که در این مسیر احساس تنهایی نکنی و خدا با لبخندش بهت نشون بده که من تنهات نمیزارم
ثروتشم خودم بهت دادم که دنیارو به همه نشون بدی
مرسل بودن همینه قرار نیست پیامبر باشی – بلکه مرسلی!
مرسل بودن و اولیا خدا بودن انتخابه!
اولیا خدا کسانی هستند که خدا رو به عنوان دوست انتخاب می کنن و همه انتظارشون از همونه
نشد که نشد! بهتر که نشد
یه چیز بهتر میشه پسر خوب دل بده به دست خدا چشاتو ندوز به مقصد!
از مسیر لذت ببر که اگر مقصدت عوض شد حتی نفهمی و بگی اععع چه زود رسیدیم !
خیلی عاشقتونم
به نشانه اینکه میخوام این کامنت کمکی باشه به هزاران نفری که این دیدگاه رو خواهند خوند من پروفایل سایتم رو تا پایان دوره چهل روز به ورودی سایت تغییر میدم تا بخشی از رسالت خودم رو انجام داده باشم
یا حق
خدای من،
آقای خوشدل
شما چه کار دارین میکنین؟؟
وقتی داشتین از نتایجتون میگفتین، از ته دل توی دلم گفتم نوش جونتون این نتیجه 300 برابری در ماه.
نوش جونتون موزه رایگانی که رفتین.
نوش جونتون این درکی که از زندگی دارین.
نوش جونتون این توانی که خداوند بهتون داده برای موندن روی تعهدتون.
و در نهایت هوشتون نوش جونتون…
کاملا میفهمم چقدر سخته تعهد داشتن. اونم در این حد که بخوای دقیقه ای متعهد باشی و همزمان حال خودت رو هم خوب نگه داری.
خود من اصلا حالم بد میشه از یه حدی بخوام بیشتر خودمو توی مضبقه برنامه هام قرار بدم. در واقع اون اهرم رنج و لذت سرجاش نیست توی ذهنم.
اما شما چه الگوی خوبی هستی برای همه ی ما.
دمتون گرم
خدا بهتون قوت بده
راستی مرسی که با لهجه قشنگ برامون تایپ کردین که شیرینی متنتون رو چندین برابر بیشتر کرد:))
ناخودآگاه وقتی اون قسمت های لهجه دار رو میخوندم یه لبخند به پهنای صورتم میزدم.
انشالله پدرتون سالهای سال شاد و سلامت و خوشدل باشن.
براتون آرزو میکنم که این مسیر قشنگی که شروع کردین رو با همین دقت و ظرافت ادامه بدین و به همین بزرگی و شیرینی هم نتیجه بگیرین.
هر جا هستید شاد و سلامت باشید
سید جان چه کاردی با هامون
پسر جان دیوانه مون کردی رفت
چرا ما رو مدهوش میکنی
چرا اینقدر قوی عمل میکنی پسر
چرا تبدیل میشی به الگو برامون
چرا به مون این باور رو میدی که می شود …
وای خدای من این چه حرکتی بود – این چه انرژی بود
این چه تعهدی پسر…
چقدر بهم انرژی دادی….
چقدر من رو امیدوار کردی
چه زیبا با لهجه مشهدی شروع کردی و چه عالی داری تمومش میکنی…
اقا جان دمت گرم بابت این آگاهی هایی که درک کردی ..
این نکته هایی که گفتی…
چه درس هایی که برامون داشت..
شکر خدا من تونستم با عمل کردن به قسمتی از دوره عزت نفس ی 50 تومانی پول گیر بیارم برا خرید این لب تاپ جادویی که الان دارم برات تایپ میکنم.
اون هم برا کار مورد علاقع ام برنامه نویسی – فلاتر ..
خدا را شکر بابت این سایت خارق العاده که برامون تدارک دیدی خدا جونم وچ ه حس های بی نظیری رو دارم تجربه میکنم – دارم مطمئن میشم که از پسش بر میام
سید جان عاشقانه تحسینت کردم – بابت تعهدی دادی – بابات دیدگاه توحیدی – و صحبتت در مورد پرادایس
انشالله که همگی میریم انجا و لذت میبریم..
سلام و درووود علی جان
ماشالله چه کامنت عالی ای
چه قدر رشد های خوبی داشتی
چه قدر ادامه دادنت رو تحسین می کنم
چه قدر تعهد داشتنت رو عالی انجام دادی
کلی انگیزه بهم دادی برای وبسایتتون
ماشالله داری واقعا
خداروشکر از بابت وجود شما رفیق
تنور دلتون گرم
سلام علی عزیزم
متشکرم از نگاه قشنگ مرد خوب و بزرگ
دم خودت گرم که اسم قشنگت تو ذهنم مونده و هر روز دارم با فکر کردن به اندام زیبا و انرژی فوق العادت حرکت می کنم
و الگو بسیار ارزمشندی هستی که از اینکه ماشین دلخواهت رو نقد خریدی و شدی الگو ورزشی تمام بچه های که از دوره زیبا قانون سلامتی استفاده کردن
خیلی بابت دیدگاه قشنگت شاد و خرسند شدم
سالم و عاشق پیشه باشی رفیق
تنور دل خودتم آتیشی
به نام خداوند بخشنده و مهربان سلام به دوست عزیزم سید علی خوشدل
سوره احزاب آیه 36
و هیچ مرد و زن مؤمنی را نرسد که چون خدا و رسولش به کاری فرمان دهند ، برای آنها در کارشان اختیاری باشد . و هر کس خدا و رسولش را نافرمانی کند قطعا دچار گمراهی آشکاری گردیده است.
سید علی جان عالی پیش میرین
چه تعهد عالی
چه شور و اشتیاقی
چه پشتکاری
چه ایمانی
چه عملی
هر چی بگم کمه
دست مریزاد و چقدر لذت بردم از کامنتتون چقدر بدنم به لرزه دراومد
میخوام براتون بگم که با اینکه هنوز تعهدم را کتبی نکردم و حتی به خودم هم ندادم ولی دارم تغییر را حس میکنم
حالا تغییر چیه
من بهتون گفتم روابط و یه دیدگاه عالی برام نوشتین و همچنین سعیده عزیز فرزانه عزیز
و من تو این مدت فقط اینا را تو ذهنم مرور میکنم و به این بهبود رسیدم که همه مسائل حل شدنی و راهکارهای بسیار بسیار ساده داره و در مورد دختر کوچیکم که یه دختر باهوش و ناقلا هست چرا ناقلا چون دقیقا اگه از یه راه به نتیجه نرسید راه بعدی را امتحان میکنه و من باید اینقدر ذهنم را باز بزارم تا راه حل بیاد چند روز پیش تو ماشین بودم و دخترم شیشه را پایین داده ومن گفتم حمام بودی و مامان شیشه را بده بالا و خوب با دلیلهای خودش سرم را عقب میگیرم و …. تا اینکه من میخواستم حواسش را پرت کنم و بهش گفتم بیا تا باهم ببینیم چند تا پرنده هست و الهی عزیزم گفت مامان میدونم میخوای حواس منو پرت کنی و من فقط خندیدم آخه یه بار دیگه این ترفند را زده بودم خوب جواب داد ولی برای اون آشنا بود تا اینکه یه کم گذشت بهش گفتم آوینا ببین ماشین عروس پیدا میکنی و تو راه چند تا تالار بود گفتم بیا بازهم تالار پیدا کنیم با ماشین عروس و به آهنگ خارجی خوشگل گذاشتم و پدرش هم گفت بیا رو کنسول بشین و من فقط حواسش را بردم رو عروس و ماشین عروس یه دختر پنج ساله از ایناست که اگه خیلی اسرار کنی جواب عکس میده و آرام آرام خودش اومد بعد آهنگ را زیاد کردم و باهم رقصیدیم و پدرشون آروم شیشه را دادن بالا و اونجا به خودم گفتم سمانه میشه فقط مدیریت میخواد فقط باید آروم باشی
از خودم بگم براتون که چون من با دیدگاه شما تکان خوردم و حرکت کردم خیلی دوست دارم اینجا کامنت بزارم
من چند روزی هست پیاده روی را شروع کردم و اینکه دارم آرام آرام مبلغ دوره قانون سلامتی را پس انداز میکنم و چون میدونم پیاده روی داره به خودم گفتم اکه تو میخوای تهیه کنی پس پیادهروی رو شروع کن و خدا رو شکر چقدر آرام تر شدم چه حس و حال خوبی داره و چقدر هم کارهام زود پیش میره جالبه که تو تمرینهای حل مسائل نوشته بودم نداشتن وقت کافی برای خودم و چقدر این بهبود به من کمک کرد و من به راحتی غذا را میپزم بدون هیچ بدو بدو چقدر برای خودم هم وقت دارم چون اون زمان بقیه اعضا خانواده خواب هستن
علی آقا همین کوچولو کوچولو دیدن نتایج و به یاد خودم آوردن و اینکه چقدر قشنگ گفتین عاشق همه باشین چون همه از خدا هستن چقدر به دلم نشست
در مورد همسرم تو دیدگاه قبل بهتون گفتم از دستش ناراحت شدم چون به دخترم آسیب میزند با حرفهاشون و برام سنگین بود و بهشون گفتم اکه واقعا میدونی نمیتونیم باهم زندگی کنیم خوب تمام کن نه خودت نه بچه ها نه من را اذیت نکن
تا اینکه از پارک اومدیم خونه و من چنان خدا را صدا زدم و ازش کمک خواستم که خیلی عالی جوابم را داد و گفت همه چیز دسته کنه همه چیز و من گفتم همینه به من میگه آروم باش راحت را درست برو تلاشت را بکن سمتت را درست انجام بدم بقیه اش بامن
من اگه قبلاً بودم چنان به هم میریختم و اعصاب همه را داغون میکردم ولی من برا همسرم صبح صبحانه درست کردم ظهرش باهم برا مدرسه دخترم رفتم و اون حرف برام تمام شد و واقعا حال خوبی داشتم تو این چند روز و چقدر حرفهای استاد کامنت دوستان بهم کمک کرد که اگه یه سرنخ گرفتم تا آخر برم اگه یه موقع شل شد ولش نکنم که برم از اول فقط باید ادامه بدم ادامه ادامه
ازتون ممنون که باعث شدین بنویسم
از خدا براتون بهترین ها زیباترین ها لحظه ها را میخوام که فقط در لحظه لذت ببرین در کنار همسر مهربانتون
از استاد عزیزم از مریم بانو عزیز و دوست داشتنی هم اینجا تشکر میکنم که فرصت لذت بردن از زندگی را به من میآموزند
در پناه الله
سلام دوست عزیزم
به به
چه قدر خوشحال شدک از این نتیجه عالی و از اینکه با عشق به من توضیح دادین
مطمئنم بهترین ها برای شما اتفاق میفته و بهترین ها نصیبتون میشبه
شیطان بیکار نمیشینه وهمین نتایج رو کوچیک میکنه میگه ولش کن بابا چیز خاصی نبود!
ولیی امان امان که همه چیز با دیدن همین مسائل کوچک حل میشه!
خیلی خپشحالم براتون و امیدوارم به زودی از خبر های خوبتون بشنوم
سلام آقای خوشدل،
کامنت های شما رو در این تعهد چهل روزه دنبال میکنم و واقعا از همت و پایداری شما شگفت زده هستم.
قطعا شما از دانشجویان ممتاز استاد عزیز ما هستید.
السابقون السابقون،
واقعا کسانی مثل شما و آقای عطار روشن به ما نشون میدین که دنبال کردن استاد به چه شکلی باید باشه.
هم لذت بردم از خواندن کامنت بی نظیر شما،
و هم به فکر فرو رفتم برای اینکه وقتشه به خودت بیای دختر،
این همه الگو،
این همه نشانه،
اگر به این ها ایمان نمیاری،
دیگه به چیمیخوای ایمان بیاری..؟؟
سپاسگزارم علی آقا،
امید دارم تا آخر تعهد چهل روزه پایدار و استقامت داشته باشید.
و نتایج درخشان تون رو به اشتراک بگذارید.
ما اینجا تو سایت منتظر نتایج عالی شما هستیم…
سلام علی عزیزم بی نهایت سپاسگزارم از کامنت زیبایت چقدر خندیدم از قصه پدر جان سایشون مستدام
تا قسمت اول کامنت رو خوندم نتونستم نیام و ازت سپاسگزاری نکنم عاشقتم پسر فوق العاده من از کلاب هوس شما و خانم نازنینت رو میشناسم وقتی اسمتون رو دیدم گفتم اِ ببین این سید علی هست واقعا لذت میبرم از خواندن نتایجت و کامنتهات بهترینها رو براتون آرزو دارم در کنار هم
حالا برم سراغ ادامه خواندن کامنتت
سلام سید علی جان
باز هم چقدر خوشحال شدم از تجربیات قشنگی که در حال حاضر در کشور امارات داری رو برامون مینویسی
و عجب پیشرفت فوق العاده ای که در عرض دو سه روز تعداد کاربران سایتت این حجمی از ورودی رو داشته باشه
خداروشکر خداروشکر
این الگو از بالا رفتن ورودی های جدید به سایت شما نشون میده که می شود و واقعاً برای هر کسی که تعهد برای تغییر شکل فکر کردن خودش داشته باشه اون به مسیرهایی هدایت میشه که بقیه تصورش رو نمی تونند بکنند اون وقت چیزهایی رو میبینه که بقیه نمی تونند ببینن چرا؟
به خاطره اینکه تو تصمیم گرفتی یه جور دیگه ای فکر کنی یه جور دیگه عمل کنی اینا دقیقاً حرف ها و باورهایی بوده که استاد عباسمنش توی جلسه سیزدهم دوره ی روانشناسی ثروت یک بیان کردند و من الان دارم نمونه عینی این باورها رو میبینم
عاشقتم علی جان خیلی مشتی هستی و همیشه هم مشتی خواهی بود :)))
سلام مجدد آقای خوشدل
بااینکه کار داشتم ولی بخودم گفتم حتماباید این رو بنویسم
درباره تعهدی که به خودتون دادین دقیقا هدایت بودبرای من ،من هم در یک تغییر مدار جدی باید تعهدی محکم به قول قرآن میثاقی غلیظ رو با خودم تجدید میکردم
و این که مینویسید امروز چه قدر برتعهدم موندم چه کارکردم
منو یاد بهترین دورانهای زندگیم میندازه
من الان 31 سالمه اما تقریبا بیشتر سالای زندگیم اهل همین نوشتن ها و برنامه ریزی هابودم
و خوب در دوره تحصیل چون بادوستانم بودم این تعهدها و نوشتن ها حسی بسیار عالی داشت
کامنت شما من رو برد به اون حس عالی و واقعا ممنونم که می نویسید
واقعا لازمه ازتون تشکر کنم و بگم حتما ادامه بدید
اگر میشد بخشی داخل سایت برای تعهدات روزانه باشه که همه بتونن ببینن عالی بود چون حس عالی و حس اراده به ادم منتقل میکنه
دور شدن از دوران مدرسه و دوستان و مخصوصا همفرکانس نبودن اونهاباما …یه جور حسی بمن داده که دلم نمیخواد زیاد توضیحش بدم فقط میخوام بگم ماها که تو این مسیر هستیم اینجا این سایت تنها محلیه که دوستای همفرکانسی داریم اینجا خانواده اصلی ماست و ما انگار بین اطرافیانمون نمیتونیم به اون حس عالی ای برسیم که اینجا میتونیم
لازمه که اینجور فضاها باشه لازمه هرروز بنویسیم برای هم و هر روز برای هم انگیزه بشیم نتیجه بشیم تعهد بشیم اراده بشیم
تا به خاطر نبود ادم همفرکانس دچار حس هایی منفی نشیم
اگر استاد صلاح بدونن در پروفایل هر فردی اون امکان نوشتن تعهدات روزانه باز بشه و فقط مخصوص این باشه که تعهدات رو ثبت کنیم مثلا خاطرات و چیزای دیگه نباشه
خیلی عالی میشه
ممنونم آقای خوشدل مشتاقانه منتظر خوندن کامنتهاتون هستم
سلام به سید علی خوشدل عزیز!
بی نهایت از خوندن کامنت شما لذت بردم و انرژی و ایده گرفتم، چقدرررر خوب می نویسین شما، من همیشه به حال دوستانی که انقدر قلم خوبی دارن در سایت غبطه خوردم چون خودم کمتر اهل نوشتن هستم، شاید احساسات زیادی رو تجربه میکنم ولی نمیتونم اونا رو به زیبایی به نوشته تبدیل کنم…نمیدونم شاید هم خودم کمتر اجازه دادم که خدا در من جاری بشه و قلم (البته قلمِ مجازی) منو به حرکت دربیاره…در هر صورت انقدر از نوشته های شما لذت بردم که نتونستم چیزی ننویسم…از خدا میخوام که کمک کنه این تعهد زیباتون رو حفظ کنین و بدون تلاش بشه روتین زندگیتون و هر روز نتایج بهتری بگیرین!
سلام اقا سید
دمتون گرم که اینهمه وقت گزاشتین و ریز به ریز تومدین برامون گفتین تعهدتون رو و برنامه ها والهامات خدارو.
منم تابستونی برا خودم برنامه 40 روزه ریختم و کامنت شما برام انگیزه شد که انجامش بدم.
اینکه دقیقه به دقیقه باید حالم رو خوب نگه دارم خودمم دارم انجام میدم واقعا گاو نر میخواهد و مرد کهن.
ولی وقتی به نتایج پایانی فک میکنم و به تلاشهای شما، برام آسون میشه.
دمتون گرم که هر لحظه دارین ثروت رو و آرامش رو وارد زندگیتون میکنید.
اینکه جزییات زندگیتونو گفتین که گاهی به همسرتون سخت میگیرین، برای منم درس داش که همه همینجورن.فقط باید بتونی ذره ذره رشد کنی و کم کم خودتو مقایسه نکنی.
نمیدونم از کجای کامنتتون تشکر کنم،
از دل بزرگ باباتون و اون ابگوشت خوشمزه.
از پول ساختنتون
از نخوردن اون یه لقمه پروتئین
از وقت گزاشتن رو سایت
از نوشتن خود این کامنت
از خواب شیرین صبح که نخوابیدین و به تعهدتون عمل کردین.
از خستگی تنتون ولی پایبندی به تعهدتون.
از همسر صبور و شکیبا و هم فرکانسی تون.
از عشق تون به استاد
از ایمانتون.
از باورایی که ساختین و میسازین
از توکلتون به رب
واقعا نمیدانم چی بگم.
فقط میگم خدایا شکرت به خاطر این بندگان خوبت که هستن
بنام خداونده بخشنده و مهربانم
سلام سید خداااا
سلام سید علی عزیزم سلام توحیددددی سلام عشققققق سلام مرد خداااا سلامممممم
سید علی چقدر کامنتتو دوست داشتم یاد اومد به زمانی که رفت بودی خواستگاری و داستانهای اونجااااااا دمت گرممممممممم
(یادم خودت بودی که تعریف کردی اگر اشتباه نکنم)
دمت گرم رفیق که اینقدرررر خالصی دمت گرم که اینقدررر با خودت صادقی
من چند ماهی بود تلاش میکردم برای ازمون نظام منهدسی تلاش کردم زیاد خوندم و……
امروز کلید ازمون اومد درست متوجه نشدم قبول هستم یا که نه چون یادم رفت بود کدوم سوالهارو زدم یا مزدم…بگذریم..
ولی یه حسی اومد برام گفت حسین حتما موقعش نشده حتما باید صبر کنی الخیر فی ما وقع…
شاید خدا یه مسیر دیگه ای برات انتخاب کرد بگذررررر
الان نوشتی
اولیا خدا کسانی هستن که خدارو به عنوان دوست انتخاب میکنن و همه انتظارشون از همونه نشد نشد بهتر که نشد
حتماااااا یه چیزه قشنگی پیش روم حتماااااااا
یه چیزه بهتر میشه پسررررر خوب دل بده دست خداااا چشاتو ندوز به مقصدددد الهی صد هزار بار شکرررررت
از مسیر لذت ببر مقصد عوض شد حتی نفهمی و بگی اععععع چه زود رسیدم…
دمت گرم کاکام دمت گرم برای این همه قشنگیت دمت گرمممممممممممممم
خیلی زود مبینمت سید علی مبینمتتتتتتتت
در پناه رب شاد سلامت و ثروتمند باشی رفیق….
منم میرسم به خواستهامممممم الهی صد هزار مرتبه شکر
سلام آقای خوشدل
سپاسگزارم برای کامنت های ارزشمندتون
صداقتی که در نوشته های شماست شبیه صداقت استاد عزیزمون هست و این نشون میده که چقدر با خودتون راحت هستین و عزت نفس دارین .
شما حکم اون شاگرد اولی هستین که دارین با زبون ساده تر آموزه هایی را که یاد گرفتین به ما یاد میدین .
چقدر قانون درست جواب میده که به هر چی توجه کنی وارد زندگیت میشه
من توی دوره 12 قدم کامنت های شما رو دنبال میکنم و میخاستم ببینم بچه هایی که موفقند چه رفتارهایی داشتن چقدر تحسینتون میکردم بخاطر تعهدی که برای مشارکت داشتین. پاسخ دوستان رو داده بودین و تحسینشون کرده بودین این روزها کامنت های شما در صفحه اول سایت دیده میشه و چقدر شما تحسین می شوین.
تحسین میکنم برای تعهدی که برای ادامه دادن دارین
موفقیت حاصل استمراره
نکته ای که برای من بولد شد اینکه جاهایی که ضعف داریم سپاسگزار نبودیم .
سپاسگزارم از خداوند بخاطر حضور در این سایت و داشتن دوستان ارزشمند
سلام آقای خوشدل
ممنونم اول از همه درباره خاطرات مشهد و طرقبه و پدربزرگوارتون
خیلی زیبابود
و بعد تایپ کردن تعهدات روزانتون
آفرین واقعا تبریک و تحسین داره بااین رشد بتونی بازم اینطور عمل کنی من یکی حتما باید یاد بگیرم
و اما نکته هدایت گونه کامنتتون برای من این بود دیشب بهم الهام شد برخی افراد دور و برم خیلی خرید میکنن وسایل زیاد و الهام این بود : اونها خیلی چیزهای غیر ضروری میخرن و اون وقتی که میزارن برای پول دراوردن اگر از عبادتشون میزنن درست نیست
دلیل این الهام این بود من مقایسه میکردم خودمو بااونها میگفتم چرامن که تو این مسیرم اوضاع مالیم کمتر از اوناست
و خداروشکر نشانه و تایید الهام دیشبم رو در کامنت شما دیدم
تحسینتون میکنم قرآن خوندن باهمسرتون و تحلیل و تفکر در آیات قرآن
خداروشکر میکنم بخاطر وجودتون ممنونم که در سایت ثبتش می کنید
خیلی ها پولدار میشن ولی اینکه چه جوری پولدار میشن خیلی مهمه!
واقعا استاد تو فایل خوب اشاره کردن
باید خیلی وقت بزاری و درک کنی که چه جوری مسیر رو رفتی و اونو بچسبی بهش
این دنیا به قول قرآن جز بازیچه نیست
همه چیز فانیست الا وجه پروردگار!
خب وقتی به این آگاهیم باید بدونیم صرفا ماشین گرون تر باشه و صرفا گنده تر باشه بهتر نیست!
من خیلی جالبه دبی ماشیت رنت کردم و ماشین SUV هفت نفره گرفتم و یک ماه استفاده کردم
بعدش با نصف کمتر همون قیمت ماشین رفتم یک optima رنت کردم
واقعا 1000 برابر راحت ترم
واقعا 90 درصد چیزها توهمه اطرافه برای ما
تاثیر تبلیغات که نیاز های فارق از مرزهای شناختی خودمون رو به ما می خورونه
خیلی وقت ها خرید ها مون رو از روی ندونستنه برای همین اون محصول هیچ تاثیری توی زندیگیمون نمیزاره و با خودش برکت رو میبره!
سلام اقا سید
یه ایه تو قران میفرماید: لیس الانسان الا ما سعی.انسان چیزی نیست جز اونوتلاشی که میکنه.
و الان که دارم کامنتاتون رو دنبال میکنم میفهمم که هر کس به اندازه تلاشش( مخصوصا تلاش ذهنی) نتیجه میگیره.
و شما این روزا با تعهدتون و دقبقه به دقیقه کنترل ذهنتون دارین به این ایه عمل میکنید و شاگرد اول کلاس تستاد شدین که حقا کسانی که به این ایه واقعا عمل کنن، دیگه مصداق این آیه قران میشن که: السابقون السابقون، اولئک المقربون.
از دیگران سبقت میگیرن و نزد خدا مقرب میشن.
نه تنها تو دنیا محبوب قلبها میشن بلکه در نزد خدا هم مقرب میشن.
اینا داشت تو قلبم گفته میشد و دلم نیومد که ننویسم.
خودمم دارم سعی میکنم به تعهداتم عمل کنم و امروزم پر از الهام و هدایتهای خدا بود که اگه بخام بنویسم تا خود صبح باید بنویسم.
فقط میگم خدایا شکرت که تو بغل خودت هستم.نوکریم خداجون
سلام علی جان
سلام بچه محل
سلام رفیق فاو خدا
سلام همشهری
اخ که چقدر قلبم رو باز کردی و الان دارم با اشک برات مینویسم عشقم
بخدا این روز ها خدا همه بچه های سایت رو بغل کرده مخصوصا من رو
چقدر خوشحال شدم از نتایجتت پیر
چقدر خندیدم بابت پدر نازنینت
میبوسمش از دور
آره ما مشهدی ها عاشق شله و آبگوشت هستیم
و هر وقت مهمون میاد میگیم بگووخه بیه اینجه خوب دور همم
خوش مگذره
خخخخ
عاشق پدرت شدم پسر
علی جان چقدر تحسینت میکنم بابت این تعهد و این ایمان و این توکلی که به رب العالمین داری
چقدر قشنگ دارم میفهمم که خدا داره چه کار میکنی باهات
خدایا شکرت
تو الگوی فوق العاده ای هستی برای من بچه محل
و به خودم تو و این رابطه ی زیبات و همسر عزیزت رو یادآوری میکنم
بهش از طرف من هم سلام برسون
علی جان امیدوارم که همیشه حال دلت عالی باشی
در ضمن جمله هابی رو هم که در مورد خدا نوشته بودی رو خیلی لذت بردم که خوندم و چقدر خالصانه نوشته بودی دمت گرم رفیق
اون جمله های طلایی هستند
مهم نیست پاسپورتم مال کجاست
وقتی رفتم سفارت بسته بود و منو مهمون موزه کرد خیلی حالم عالی بود
گفتم چه نیازی که وقت سفارت تو سفارت کشور رب المرسلین باشه ناراحت باشی
خدا دستت رو میگیره مشتی
خدا تورو دوست داره و تورو برای رسیدن به عاشق کردن مردم به زبان خودت با کلام خودت برگزیده
عاشقتم علی جان
موفق و پایدار باشی
سلام سلام سلام
بر شما آقای خوشدل
برشما که متعهدی
بر شما که فوق العاده ای
در ابتدا پروفایل شما رو دیدم و از رشدتون کلی ذوق کردم و تحسینتون کردم
غرق در نعمتها و فراوانی شدن گوارای وجوتون
کلی لذت بردم از کامنت زیباتتون دلم نمیخواست تموم شه
موقع خوندن کامنت با لهجه مشهدی کلی خندیدم و کلی بخودم بالیدم که همشهری هستیم البته من فقط اونجا بدنیا اومدم
خدا همیشه نگهدار پدر و مادر عزیزتون باشه
من باید شما رو الگو قرار بدم و متعهد به برنامه ریزی هام باشم چون سریع از ریل خارج میشم و باید برای بدست آوردن نتایج تلاشم را زیاد کنم
آرزوی رسیدن به خواسته هاتون رو با سرعت نور دارم
به نام یکتا مهربان هستی
سلتم بر سید علی بزرگوار
همیشه کامنتهای شما درس های زیادی داره
درس هایی که از جنس ایمان بیشتر، تعهد قویتر، خدا گونه و پیشرفت دائمی هستش
باید بارها و بارها کامنتهای شما رو خوند و بارها به وجود ارزشمند شما تحسین کرد که ابنقدر شاگرد خوبی برای استاد و بنده خوبی برای پروردگار هستید
من افتخار میکنم به وجود دویتان آگاهی چون شما که همواره در حال اقدام عملی هستن و میدونن که باید رفت و رشد کرد و ایمان داشت و سپاسگذار بود و اینکه باید باید در لحظات حساس، نسون بدیم که ماها جدا از بدنه جامعه هستیم و باید بتونیم کنترل ذهن کنیم و متفاوت فکر و باور کنیم و متفاوت عمل کنیم
باز هم یپاس بابت استراک تجربه هاتون مهصوصا اون داستان پدر عزیزتون و مهمونیهای ساده و دوست داشتنی
در پناه بکتای بی همتا، عالیترین تجربه ها رو داشته باشید
سلام به آقای خوشدل عزیز که واقعا خوش دل هستی.
آخه شما چرا اینقدر خوبید . چجوری اینقدر خوب عمل میکنید. ؟
چه جوری اینقدر متعهدید .
عالیه عالی . اصلا کلام شما قلم شما اینقدر عالیه انگار دارید حرف میزنید. من واقعا وقتی میخونم انگار صداتون را میشنوم.
من واقعا بهتون تبریک میگم و اینقدر خوشحالم که این روزها مرتب به کامنت های شما برمیخورم.
توی دوره دوازده قدم قدم دوم هستم کامنت شما را خوندم و اینجا بعد چهارسال اینچنین متعهد به قوانین شما را میبینم.
این اگه الگو نیست پس چیه.
چقدر من خوش شانسم که استادی دارم که شاگرداش اینجوری نتیجه میبینند.
پس منم شاگرد خوب باشم نتیجه میگیرم.
به قول استاد : خدا میگه تو فقط بندگی منو بکن من خودم خدایی کردن را خوب بلدم.
حالا استاد به ما در تمام فایل ها نشون میدن و میگن که بابا شما شاگرد خوبی باشید به آنچه من میگم عمل کنید من خودم استادی کردن را بلدم و آنچه باید بهتون بگم را میگم.
من خوشحالم که انگار همزمان هم در گذشته شما هستم همین الان . و هم در زمان حال شما هستم همین الان.
و این نشونه برای منه.
امیدوارم همچنان برای ما بنویسید تا ما هم از تعهد های شما لذت ببریم و الگو کنیم.
موفق و سربلند و شاد باشید هر لحظه.
سپاسگزارم
سلام سید علی
هیچ کلمه ای درتوصیف این حجم از آگاهی وتعهد وتلاش به ذهنم نمیلد.مرسی که مینویسی وحال ماهارو خوب میکنی.
واقعا دست مریزاد واقعا که لایق بهترینهایی .
واقعا که این حجم ازتلاش و عمل به قوانین بی تغییر خداوند،پاداش زیادی داره که شما لایق دریافتشی.
واقعا آرزو میکنم به زودی بتونم اینقدر آگاه وقوی تو زندگی عمل کنم.
به نام الله یکتا
به رسم زیبای شما اول سلام به خدای بلندمرتبه ام
بعد سلام به استاد نازنینم و سپس به شما سید بی نظیر که وجودت طلاست
سید علی تو دیگه کی هستی؟ بابا تو دیگه کی هستی!!!!
اصلا محو تماشای این تعهد فولادینت شدم.
بقول حافظ شکرکلام که انگار این شعر رو دقیقا در وصف شما سروده. بخصوص که در بیت 5 نوشته خوشدل گشتم! انگار این شعر مال همین امروز و با نگاه به رفتار شما گفته شده.
دوش وقتِ سَحَر از غُصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمتِ شب آبِ حیاتم دادند
بیخود از شَعْشَعِهٔ پرتوِ ذاتم کردند
باده از جامِ تَجَلّیِ صفاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شبِ قدر که این تازه براتم دادند
بعد از این رویِ من و آینهٔ وصفِ جمال
که در آن جا خبر از جلوهٔ ذاتم دادند
من اگر کامروا گشتم و “خوشدل” چه عجب؟
مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند
هاتف آن روز به من مژدهٔ این دولت داد
که بِدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند
این همه شهد و شکر کز سخنم میریزد
اجرِ صبریست کز آن شاخِ نباتم دادند
همّتِ حافظ و انفاسِ سحرخیزان بود
که ز بندِ غمِ ایّام نجاتم دادند
من چیزی برای ارائه به شما ندارم جز تحسین اراده و نگاه زیباتون و البته شیرین زبونی و شوخ طبعیتون که کلی ما رو خندوند.
مطمئنم که شما رو در اون دریاچه در کنار اساتید می بینم. به زودی
سلام آقای خوشدل
چقد کامنتتون عالی بود ومن از خواندنش لذت بردم
چقد نکته های زیبایی چقد زندگی آن رنگ خدارا میداد
چقد از نکته هات من تو زندگیم دارم استفاده میکنم
و من هر لحظه احساس میکنم به خدا نزدیک و نزدیکتر میشوم و با کامنت شما چقد جواب سوالاتی که تو ذهنم بود و پاسخ دادی
و بعد از خواندن کامنتات چقد اشک ریختم
امروز تو ستاره ی قطبی م نوشتم و تو خدا زود جوابم را دادی
عاشقتم خداجونم
منو تو بهترین مسیرها هدایت کردی معجزات و دارم میبینم
آقای خوشدل از شما سپاسگزارم و سایتت مطمینا یک سایت بی نظیری میشه
سلام اقای خوشدل عزیز،
برای اولین بار بود که دلم میخواست کامنتی همینطور ادامه داشته باشه و تموم نشه……
شما برای من کلمه به کلمه، کلام خدا بودی،
حقیقتش این روزها احساس میکنم درک بیشتر شده، چون همیشه اصلا میگفت حرف من رو وحی منزل بدونید به نشونه ها توجه کنید، ولی انگار نمیفهمیدم.
ولی این روزها وحی منزل میدونم نشونه هایی در جهت خواستهای من،
در کامنت شما چندین نشونه از چندین خواسته ی من بود… چطور ذوق نکنم چطور اشک نریزم،، شما علی نیستی شما خدا بودی که با دستای علی برای من نوشتی..
چه حس عالیه درک وحی منزل، در اینکه خدا داره با تو حرف میزنه…
علی اقا من از کامنت شما عکس گرفتم، از کلام خدا، تا بارهای و بارها طی روزهای اینده بخونم، مطمینم درهای بیشتری از اگاهی به من باز میشه،
همیشه طی دوره عضویتم، از استاد میشنیدم که میگفت حتما کامنت های بچه هارو بخونید ولی من نمیخونم میگفتم مگه چی میخوان بگن….
علی اقا من هنوز به نتایجی که میخواستم نرسیدم اما لحظه ای به این قانون شک نداشتم،
با اینکه نتایج بچه هایی رو میدیم که طی دوره کوتاه نتیجه گرفتن پس چرا برای من نمیشه؟؟
دلم گفت خودتو مقایسه نکن تو نمیدونی اونا چه باورهایی داشتن،
خلاصه ناامید نشدم و گفتم خدایا من میخوام بفهمتت نمیخوام ناکام از دنیا برم،
خدا هدایتم کرد این روزها چقدر مشتاق خوندن نظرات بچه ها هستم چقدر ذوق فایل جدید دارم چقدر بیشتر درک میکنم استاد رو، استاد و مریم خانم رو دوست دارم و وحی منزل رو الان دارم میفهمم،
الان دارم تعهد داشتن و حفظ احساس خوب رو میفهمم،
الان دارم معنی کلمه تعهد و سرسپردگی رو میفهمم…
علی اقا احساس میکنم الان خدا مستقیم با من حرف زده و کنارم نشسته و من الان دارم اشک میریزم…
خدایا شکرت بابت این خانواده، علی اقا برای شما قلبا عشق و صلح رو ارزو دارم….
همه ما خدا هستیم و من امروز خدا را در شما دیدم علی اقا.
سلام به دوست عزیز اقای سید علی خوشدل
به به چقدر لذت بردم از خوندن کامنت زیباتون سید جان
تحسینتون میکنم که اینقدر خوب دارین رو خودتون کار میکنید وهمیشه همه کارها را طبق قانون میسنجی وداری به تعهدت عمل میکنی وبه لطف خدا هر روز هم نتیجه اش رو تو زندگی مبینی
تحسینت میکنم که اینقدر قشنگ قانون الهی را یاد گرفتی وداری بهشون عمل میکنی
پسر تو چقدر خوبی اخه سید جان تحسینت میکنم جسارت واقدام وعملتو
تحسینت میکنم بخاطر خاطره زیبایی زندگی در شهر زیبایی طرقبه مشهد خیلی حال کردم با کامنتت وکلی لبخند بروی لبم اوردی امیدوارم همیشه لبخند برروی لبهات باشه ودر این مسیر سبز بمونی وهمیشه لذت ببری
سیدجان هدایت شدم به پروفایلت ودست نوشتهات خوندم کلی اشک ریختم وبه خودم گفتم ببین این تونسته فرهاد جان پس تو هم میتونی فقط باید باور درست برای خودت بسازی وبا ایمان وتوکل حرکت کنی خدا خودش هر لحظه هدایت میکنید
سید جان تحسین میکنم این قلم زیباتون راونوشتنهاتون که کلی درس داشت ازتون بی نهایت سپاس گذارم امیدوارم هر کجا هستی زیر سایه رب همیشه در این مسیر سبز بمونی واز این بهشت زیبایی خداونند نهایت لذت رو ببری ونوش جونت
سلام به سید علی خوشدل
واقعا تحسینت میکینم واسه این اراده و این تعهدی که داری و پایبندی به مسیر
خدارو هزاران مرتبه سپاسگزارم اول برای وجود مرد توحیدی به اسم استاد عباسمنش عزیزم وهمچنین برای دوستان و شاگردان این مکتب که اینگونه صراط مستقیم رو از رب العالمین خواستند واینگونه به بهترینها هدایت میشن
گوارای وجودت نتایجی که گرفتی و داری میگیری شما الگوی خوبی هستید از دانشجوهایی که به نتایج عالی رسیدن
از خوندن کامنتت لذت بردم که اینقدر ساده و رسا میتونی بیای و از اتفاقاتی که خلق کردی برامون بنویسی تحسینت میکنم موفق باشی
سپاسگزارم از خداوند که در این سایت هستم و براتون آرزوی بهترینها را دارم
یا حق
به نام خدا
سلام علی اقا سپاس از کامنت عالیت ان شاالله هرجا هستی بدرخشی
نوش جونت این حس و حال و تجربه
واقعا من تا حالا از خوندن کامنت کسی اینقدر با حس خوب و درک همزمان صفات یک شخص خندم نگرفته بود واقعا با لذت داشتم میخندیدم و میخوندم
و هم درس انسانیت بخشندگی سخاوت و رها بودن و آموزنده بودن یک فرد رو داشتم میدیدم که پدر عزیزت بود خداوند هرجا هست حفظش کنه
هرجا هستین موفق شاد ثروتمند وسعادتمند باشین و در حرکت و هدایت خداوند
سلام بر شما
تحسینتون میکنم برای این نتایج عالی و تعهد
علاوه بر نتیجه، طرز نگارشتون هم خیلی شیرین و دلنشینه
چقدر نوشته های شما رو درک کردم،
من هم برای مهاجرت اقدام کردم، رفتم به ی کشور دیگه که از اونجا افدام کنم، دوتا راهی که عقل خودم سنجیده بود ، نشد
ایمان دارم خدا قراره از راه ساده و لذت بخش این کار رو برام انجام بده
عقل خودم رو رها کردم، راه ها و قانون های مهاجرت رو دارم کار میکنم که قدرتشو بگیرم تو ذهنم و این قدرت رو بدم به خدا کح مالک زمین و آسمانه و تنها قانون مهاجرت هم ایمان ب خداست
و دارم از زیبایی های جاییکه هستم لذت میبرم و نگران تموم شدن و کی رفتن نیستم
کمنتتون نکات خوبی داشت سپاسگذام
نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی
من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش
که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی
چنگ در پرده همین میدهدت پند ولی
وعظت آن گاه کند سود که قابل باشی
در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر است
حیف باشد که ز کار همه غافل باشی
نقد عمرت ببرد غصه دنیا به گزاف
گر شب و روز در این قصه مشکل باشی
گر چه راهیست پر از بیم ز ما تا بر دوست
رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی
حافظا گر مدد از بخت بلندت باشد
صید آن شاهد مطبوع شمایل باشی
بنام خدای هدایت گر ، بنام خدای مهربان و بخشنده
سلام بر سید علی ، اسمتونم برازنده تونه، علی جان تو کامنت قبل نوشتید که باید صادق باشه آدم و من هنوز کار دارم خیلی گریه کردم ، خیلی ، بغض، گلمو رو گرفته بود و منفجر شدم … برای خودم ، که از غافله ی عشق جا موندم و هنوز کار دارم و دوستان کجا و ما کجا…
مرسی از قلم تواناتون و صدای قلم تون، صدای توحیده … و دارید اونو میرسونید به گوش ما ، ان شالله صدات جهانی بشه ،
کامنت تون خیلی درس داشت و صحبت های داشت که واقعا نمیشه ازشون به راحتی گذشت و باید ساعت ها گفت و نوشت … تا جایی که حضور ذهن دارم براتون مینویسم.با عرض ادب خدمت به ….
سید علی عزیز ، شما خودتون بهترین مهمان نوازی که سفره ی دلتون رو باز کردیید،و دارید برامون میگید از خدای درونتون، به به چه زیباست.
همه ی روزات خفن علی جان ، همه ی روزا مون خفنه، هر کس به اندازه ی مدارش، همه ی روزات پر بشه ، از سوپرایز خداوند …
علی جان، ورودی سایتت بشه بی نهایت ، شما مرد بی نهایتی …تعجب نکن از نتایج، شکر کن ، مسیرت درسته…
سوار شی بر باورهای قشنگت، و ازشون سواری بگیری ، علی عزیز …
سوار بشی بر دستان خداوند
توی کار ای خونه به عادله ی عزیز کمک کن … که باعث صمیمیت بیشتر میشه،
ان شالله در مسیری که هستی همیشه لذت ببری ، و باعشق و ایمان
و ضربه فنی و بایک حرکت خفن از تکواندو نجواهای ذهنت رو ، با آتش ایمان ، خنثی کنی،و قدم ها تو رو محکم بر داری و از مقصد لذت ببری ….ثابت قدم بمون ، همه رو برات درست میکنه، درون اصلاح بشه ،بیرون خود به خود درست میشه ، علی دوست داشتنی
پاسپورتت مهم نیست ،
مهم نیست مال اهل کجاییم
مهم اینه که وصل شیم به اون …
علی عزیز ، مرد توحیدی دعا گوی شما و خواهر گرامیم عادله عزیز هستم،
برای رفع غمهایت
برات دعا میکنم ، یقین دارم دعایم اثر دارد… هرجا کره خاکی هستی ، به اون خدای حی میسپارمت.مواظب خودتون باشید. و منتظر کامنت های قشنگ و حال خوب کن نتون بی صبرانه هستم … در پناه خداوند متعال باشید. دوستتون دارم و عاشقتونم
سلام علی جان دوست عزیزم
خیلی خیلی از خداوند سپاسگزارم برای رسوند شما به خواسته هاتون واینکه اینقدر کنترل ذهن داشتین به اتفاقاتی که در سفر براتون افتاد تحسینتون میکنم و خیلی خوشحالم که اینقدر به پدرتون اهمیت دادی و تحسینش کردی و خیلی از خوب از پس اتفاقات جالب و نا جالب بر اومدی و ذهنت را به بهترین شکل کنترل کردی
احسنت بابت کامنت زیباتون که خیلی با شوق نوشته شده لذت بردم از خوندنش
در پناه الله ثروتمند و سعادتمند
سلام دوست عزیزم
امیدوارم حال دلت روز به روز بهتر و بهتر باشه
هر موقع اسمتون را میبینم مشتاقم بیام کامنتزیباتونو بخونم وبه خودم یاد آوری کنم ببین میشود
با تعهد که شما داشتند واعتماد به خدای مهربان که داریند زیباترین روزها را به صورت تکاملی برای خودتون خلق میکنی
واقعا قابل تحسین هستیند
و یه الگو برای ما که یاد آوری بهمون بشه که میشود
میشود کارها راحت انجام داده
خیلی مشتاقم ببینم سایتتون چی هست و ببینم تحسین کنم این عشق و علاقتون
سلامت و شاد و ثروتمند و سعادتمند در این دنیا واون دنیا باشیند
سلام علی خوشدل عزیز
سوای تعهد درانجام تعهدات وتکامل وپیشرفتت درمسیررسیدن به خواسته هات که الهی هرروز بهتروبهترین بشی من ازقسمت های آخرکامنتت بسیارلذت بردم دوست دارم اینجا جهت یادآوری به خودم بنویسم شون :
به فراترفکرکن که هرهفته دریک دریاچه جدیدشیرجه بزنی ووقتی ازآب میای بیرون ازشدت زیبایی اون طبیعت گریه کنی
اشگ به پهنای صورت بریزی که خداتورورسونده به مقام راضیه المرضیه
ادا رو از زندگیت حذف کن عاشق همه باش
اونی که عاشق ربه عاشق همست
(ومن عاشق این جملت شدم واشگ ریختم)
اونی که عاشق ربه صبح که ازخونش میادبیرون همه رودوست داره
محمدرحمه للعالمین
خداهمه رودورش جمع کرد
بهش ثروت داد
علی عزیز وقتی نیمه شب حال بسیارخوبی بهم دست دادوباخودم بااشگ زمزمه میکردم که خدای من سراسرخیروخوبی وزیبایی هست پس من هم بایدمثل خدای خودم پرازخیروخوبی وزیبایی درعمل وگفتارباشم ناخوداگاه اومدم تواین قسمت ازسایت دوتاازکامنت های برترقبلی روخوندم تارسیدم به کامنت شماوازآنجایی که معمولاخدادردقایق آخرهدایت اصلیش رورو میکنه من هم درانتهای کامنت پرباروارزشمندشماموافق باحال وروحیه لحظه حال خودم رسیدم ومهرتاییدی شدبرام که این رانشانه حال خوب ودریافت عالیم بدونم ودرزندگیم ادامه بدهم
خدایابی نهایت سپاسگزارم بخاطراین هدایت زیبا وقشنگت .
وازعلی عزیزهم سپاسگزارم بخاطراین دیدگاه کامل وقشنگش .
ا
سلام علی خوشدل عزیز
سوای تعهد درانجام تعهدات وتکامل وپیشرفتت درمسیررسیدن به خواسته هات که الهی هرروز بهتروبهترین بشی من ازقسمت های آخرکامنتت بسیارلذت بردم دوست دارم اینجا جهت یادآوری به خودم بنویسم شون :
به فراترفکرکن که هرهفته دریک دریاچه جدیدشیرجه بزنی ووقتی ازآب میای بیرون ازشدت زیبایی اون طبیعت گریه کنی
اشگ به پهنای صورت بریزی که خداتورورسونده به مقام راضیه المرضیه
ادا رو از زندگیت حذف کن عاشق همه باش
اونی که عاشق ربه عاشق همست
(ومن عاشق این جملت شدم واشگ ریختم)
اونی که عاشق ربه صبح که ازخونش میادبیرون همه رودوست داره
محمدرحمه للعالمین
خداهمه رودورش جمع کرد
بهش ثروت داد
علی عزیز وقتی نیمه شب حال بسیارخوبی بهم دست دادوباخودم بااشگ زمزمه میکردم که خدای من سراسرخیروخوبی وزیبایی هست پس من هم بایدمثل خدای خودم پرازخیروخوبی وزیبایی درعمل وگفتارباشم ناخوداگاه اومدم تواین قسمت ازسایت دوتاازکامنت های برترقبلی روخوندم تارسیدم به کامنت شماوازآنجایی که معمولاخدادردقایق آخرهدایت اصلیش رورو میکنه من هم درانتهای کامنت پرباروارزشمندشماموافق باحال وروحیه لحظه حال خودم رسیدم ومهرتاییدی شدبرام که این رانشانه حال خوب ودریافت عالیم بدونم ودرزندگیم ادامه بدهم
خدایابی نهایت سپاسگزارم بخاطراین هدایت زیبا وقشنگت .
وازعلی عزیزهم سپاسگزارم بخاطراین دیدگاه کامل وقشنگش .
موفق باشید
ا
سلام به سید خوشدل و خوش قلب ، دوست و همشهری و هم فرکانسی عزیزم. بسی لذت بردم از قلمت و سادگی بیانت و دیدگاه ساده و متعهدانه ات. تعریفت را زیاد شنیدم و بی صبرانه مشتاق دیدارت و همکلام شدن با شما هستم. چراکه سعادت یار شد و ما نیز حدود 1٫5 سال است به شهر زیبا و ثروتمند دبی مهاجرت کردیم. حرف و سخن زیاد است و اشتیاق دیدار سوزان. پس call me,
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام سید علی جان
بابا ای ول داری
واقعا که جقدر زیبا کامنت گذاشتی
خدایا شکرت
دیوانه شدم از اینهمه آگاهی
وبه یاد آوردم تمام اصل قوانین رو
افرین علی آقا
همیشه در مسیر پیشرفت باشی
در پناه خدای یکتا
سلام دوست عزیز
بسیار از کامنتت لذت بردم و واقعا موثر بود و از نکات عالی ک برای من واقعا خوب میتونم ب این موارد اشاره کنم
1. بگی راضیم و دیگ بسه باختی واقعا همینه انگار از صعودی ترین حالتت شروع میکنی ب پایین اومدن پس همیشه باید بگیم از این بهترو میخام این ب معنی ک من سپاسگزارم شرایط کنونیمم ولی نمیگم دیگه همین بسه اینو بگی دیگ تمومه رشدت متوقف میشه و حتی افت میکنی و همیشه باید ب مسیرمون ادامه بدیم
2. لذت بردن از مسیر و ب فکر مرحله بعد نبودن و زور نزدن برای بهتر شدن ما در مسیر لذت میبریم که این اصل و اساس زندگیه و این لذت بردنه و شاد بودنه مارو ب مراحل بالا میبره نیاز نیس نگران باشیم کافیه رها و ازاد باشیم و خودمون بسپاریم ب دستان هدایتگر خدای مهربون
3. همه جا برای منه من تعلق ب جای خاصی ندارم من متعلق ب هیچ و هیچ کس نیستم ازادم و همه جا خداوند هست و من متعلق ب خدام پس همه جا برای منه و همه جا حواسش بهم هس
در پناه الله یکتا دوست عزیز
الگوی درست مهمانی گرفتن
به نام خدای غفور رحیم
با سلام خدمت استاد عزیزم خانم شایسته ی عزیز و همه ی دوستان خوبم
خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و با اونها بزرگ
اول از همه عنوان انگلیسی این فایل توجه من رو به خودش جلب کرد و برام جالب بود :
Proper pattern for throwing party
من چون رشتم زبان انگلیسی بوده برام جالب بود رفتم سرچ کردم چون تا حالا
Give a party
Have a party
Hold a party
رو بارها شنیده بودم ولی
Throw party
نه .بنابراین رفتم سرچ کردم ببینم جریان چیه که متوجه شدم این یک اصطلاح برای برگزاری مهمانی و دورهمی هاست که نسبت به اصطلاحات بالا رسمیتش کمتره و استاد و مریم جان چون دارن توی بطن آمریکا زندگی میکنن و با نیتیوها سرو کار دارن این اصطلاح رو استفاده کردن .این اولین نکته برای من بود که ی یادآوری هم برام بود که زبان ی چیز گسترده است و خوبه که دامنه اصطلاحاتم رو هم ببرم بالا .البته این اصطلاح حتما باید با حرف تعریف استفاده بشه یعنی :
Throwing a party or the party
همین اولین فایل استاد از شور و شعف بچه ها برای زندگی در بهشت صحبت میکنن که این رو میشه از میزان مشارکت بالای بچه ها توی کامنت نوشتن به وضوح دیدش چون به صورت تصویری گوشه هایی از زندگی استاد رو نشون میده که در واقع تمرین عملی همون آموزه هاشون توی دوره ها و فایل های دیگه اس و چون ما میبینیم این رو به چشم خودمون بیشتر باور میکنیم و بهتر درکشون میکنیم که یعنی چی
اولین چیزی که با صحبت های استاد توی ذهن من اومد با گوش دادن و دیدن این فایل همون فایل معروف استاد:
گفت آسان گیر بر خود کارها
کز روی طبع سخت گیرد این جهان بر مردمان سخت کوش
در اصل پیام اصلی این فایل همین آسان گرفتن بر خودمون هست توی مهمونی ها
که البته وقتی میتونیم این رفتار رو داشته باشیم که آگاهی های دوره عزت نفس رو در درون خودمون نهادینه کرده باشیم که :
خودمون رو از هر کس دیگه ای در این جهان بیشتر دوست داشته باشیم
خودمون رو با کسی مقایسه نکنیم
که چشم و هم چشمی نکنیم
که سبک شخصی خودمون که راحتی و رفاه و آسایش رو برامون میاره داشته باشیم
که پیرو اکثریتی که مسیر اشتباه رو میرن نباشیم والکی برای خودمون استرس و اضطراب نخریم
چند وقت ویش داشتم ی داستان کوتاه انگلیسی رو میخوندم که خیلی مرتبط هست به موضوع این فایل و دوست دارم اون رو اینجا برای دوستای خوبم بزارمش بعد دوباره بر میگردم سراغ فایل .این فایل اونقدر نکته داره که حالا حالا باید بنویسم
A group of alumni, who were very successful in their careers, decided to get together to visit their old university professor. After they all reunited, the conversation of the alumni soon turned into complaints about work, relationships and life.
Offering his guests coffee, the professor went to the kitchen and returned with a large pot of coffee and an assortment of cups – porcelain, plastic, glass, crystal, some plain looking, some expensive, some exquisite – telling them to help themselves to the coffee.
When all of his old students had a cup of coffee in hand, they sat down together and the professor said: “If you noticed, all the nice looking expensive cups have been taken up, leaving behind the plain and cheap ones. While it is, of course normal for you to want only the best for yourselves, that can also be the source of much of your dissatisfaction, problems and stress.
It’s important to know that the cup itself adds no real quality to the coffee. In most cases it is just chosen because its perceived to be more special or expensive. What all of you really wanted was experience of the coffee, not the cup, but you unconsciously went for the best cups. Some of you tried to get the best cup first or began eyeing each other’s cups to see if yours was nice enough.
Now consider this: Life is a bit like the cup of coffee; the jobs, money possessions and position in society are the cups. They are just tools and structures that contain or hold together the current story of your life, and the type of cup we have does not define, nor change the quality of life we live.
Sometimes, by concentrating only on the cup, we fail to enjoy the coffee. Here is my advice to you – Savour the coffee, not the cups! What you really want is to be happy and The happiest people don’t have the best of everything. They just make the best of everything.
So live simply. Love generously. Care deeply. Speak kindly….and your life will be fully lived.”
ترجمه خیلی خودمانی:
گروهی از فارغ التحصیلان که توی کار خودشون خیلی هم موفق بودن دور هم جمع شدن تا استاد قدیمیشون توی دانشگاه رو ببینن. وقتی سرگرم صحبت بودن خیلی زود صحبت هاشون به گله و شکایت در مورد کار وروابط و زندگی کشید.استادشون که پیشنهاد قهوه بهشون داده بود پا شد و رفت آشپزخونه و با قوری بزرگ قهوه و ی سری فنجان برگشت : فنجان ها بعضی هاشون چینی بودن بعضی کریستالی و شیشه ای .بعضی هاشون ظاهر ساده ای داشتن بعضی گرون قیمت بودن و بعضی هاشون هم مجلل .استاد بهشون گفت که از خودشون پذیرایی کنن
وقتی که همه فنجان هاشون رو برداشتن و نشستن استادشون گفت اگر دقت کرده باشین همتون فنجان های گران قیمت رو برداشتین و فنجان های ارزون و ساده رو گذاشتین .درسته که طبیعیه شما بهترین ها رو برا خودتون بخواین اما همین میتونه منبع نارضایتی و مشکلات و استرس شما باشه توی زندگیتون
مهمه که بدونید که فنجان ها چیزی رو به قهوه اضافه نمیکنن . اونا صرفا به این دلیل انتخاب شدن که خاصتر یا گرون تر به نظر رسیدن .اونچه که شما واقعا میخواستین تجربه خوردن قهوه بود اما شما نا آگاهانه بهترین فنجان ها رو انتخاب کردین .حتی بعضی هاتون میخواستین نفر اول باشین توی برداشتن و همش چشمتون دنبال این بود که دیگران چی بر میدارن و اینکه مال خودتون قشنگتره یا نه
دقت کنید که زندگی شبیه شبیه ی فنجوه قهوه اس. این فنجون ها فقط ی ابزار یا شکلی هستن برای نگه داشتن جریان کنونی زندگی و نوع فنجانی که م داریم نه کیفیت زندگی ما رو تعریف میکنه و نه اون رو تغییر میده حتی بعضی وقتها با تمرکز کردن روی خود فنجان ما لذت خوردن قهوه رو نمیچشیم .نصیحت من به شما اینه که قهوه را دریابین نه فنجان را .
اونچه که شما واقعا میخواین اینه که شاد باشین .شادترین مردم بهترین چیزها رو ندارند اونا بهترین استفاده از چیزهایی که دارن میکنن (خلقش میکنن)
پس:
ساده زندگی کنید. سخاوتمندانه عشق بورزید .عمیقا مراقبت کنید و مهربانه صحبت کنید آنوقت است که زندگی را به تمام معنایش زندگی میکنی
الان که خودم هم دارم این داستان رو میخونم و این فایل رو میبینم استاد و خانم شایسته ی عزیز رو مصداق همین چند جمله ی آخر این داستان میدونم الگوهایی که دارن ساده زندگی میک نند در اوج ثروت سخاوتمندانه تجاربشون رو با عشق تمام با ما به اشتراک میزارن عمیقا مراقب هستن توی رفتارشون و کلامشون و مهربانه دارن صحبت میکنن از اول فایل تا آخر فایل جوری که لبخند مهربانی بر لبشون نقش بسته و من دارم فرکانس مهربانیشون رو دریافت میکنم بیشتر از همیشه
خوب برمیگردم به فایلی که سرشار از آگاهی و مرور آگاهی ها و یادآوری اصله
استاد با همون کلام مهربانشون دارن از انگیزه ای که گرفتن با توجه به واکنش بچه ها به این سریال و ادامه دادن این سریال صحبت میکنن البته که با اون اندام فوق العاده و تحسین برانگیزشون که خود ش ی یادآوری برای منه که ببین استاد توی حوزه سلامتی و انرژی از کجا به کجا رسیده و من رو یاد دوره قانون سلامتی انداخت که خودم هم دارم اجراش میکنم هرچند نه صددرصد اما همین هم چقدر زندگی من رو تغییر داده جوری که وقت و انرژیم به میزان زیادی آزاد شده و اصلا به یاد نمیارم آخرین باری که برای غذا پختن وقت گذاشتم کی بوده چون غذام رو چند دقیقه ای آماده میکنم و میخورم
چقدر این برق و تمیزی خونه و وسایلشون برای من حیرت انگیزه چون من خودم هم عاشق تمیزی و نظم هستم چیزی که توی آمریکا من بواسطه ی این سریالها زیاد دیدم و همین من رو عاشق این کشور کرده و البته سرسبزیش
و همین جا هم از خانم شایسته ی عزیز تشکر میکنم و ابته استاد که ی همراه و همگام خوب هستن توی تمیزی و نظم .داشتم با خودم فکر میکردم چقدر همین داشتن ی همراهی که اون هم عاشق تمیزی و نظم باشه خودشه ی نعمته چون خیلی وقتا میبینم مثلا توی ی خانواده خانم خونه خیلی فرد تمیز و مرتبیه ولی برعکس همسرش نه یا حالت عکسش هم صادقه و چقدر اون زندگی سخت میشه مثلا ی شوهری داشته باشی که جوراب هاش رو ی ور میندازه شلوارش ی ور و …….. اون زندگی زجر آور میشه
ولی اینجا این تمیزی و نظم حاصل همفرکانس بودن و هم پایه بودن استاد و خانم شایسته اس و وقتی من این الگوها رو میبینم این خواسته در من هم شکل میگیره که خدایا من هم ی همدم و هم فرکانس اینجوری میخوام
و اما کلمه ی مهمانی :
این واژه قبل از آشنا شدنم با استاد مترادف بود با زجر و سختی برای من . بقول رضوان عزیز با بشور و بساب و بپز و آخرش هم مادر مرحومم اون رو وظیفم میدونست که پسرها و عروس هاش در آسایش باشن و من کزت داستان باشم که البته نتیجه فرکانس های خودم و احساس مسولیت بود و البته قربانی شرایط بودن که بقیه لذت ببرن و من زجر بکشم
اما خدا رو شکر بعد از آشنایی با استاد و دیدن سبک زندگی ایشون و مریم جان و تغییر باورهام و کم کردن دلسوزیهام خیلی بهتر شدم توی این زمینه و کمتر خودم رو اذیت میکردم و الان هم که شرایط جوری هست که فعلا تنهام و مهمانهام در حد ی سرپا اومدن و رفتن هستن ولی تجربه این رو هم داشتم که خونم رو بعضی شب ها در اختیار مهمان ها بزارم اما خودم رو اذیت نکردم که باید خونه فلان جور باشه در صورتیکه میبینم خواهرم چقدر خودش رو داره اذیت میکنه وقتی میخواد مهمان بیاد و بقول شما از ی هفته قبل تا ی هفته بعد درگیره و من با خودم فکر میکنم چرا اینهمه سختی .من نمیخوام تجارب گذشته رو داشته باشم و مسلما اگر مهمان داشته باشم خیلی راحت تر میگیرم و اهل تعارف الکی نبودم خیلی و الان هم دیگه نیستم با این آگاهی هایی که از فایل های استاد کسب کردم
استاد دارن میگن همون موقع که خیلی وضعیت مالی خوبی نداشتن هم لذت میبردن و من به یادآوردم که چقدر عزت نفس خودم رو تخریب میکردم با وجود اینکه خیلی هم وضعیت بد نبود و همیشه ی چیزی واسه خوردن بود ولی از اونجایی که فکر میکردیم همیشه باید مرغ و گوشت بزاریم جلوی مهمون و این امکان فراهم نبود چقدر احساس حقارت و کوچیکی میکردم هم خودم و هم خونواده ام چون بسته بودیم ارزشمون رو به این چیزها .خدا رو شکر که من به این مسیر هدایت شدم و ی مقداری از اون عزت نفس از دست رفته که به خاطر همین مسایل بود رو بدست آوردم
وای استاد دقیقا همین جوریه که شما دارین میگین یکی از زن داداش های من اونقدر خودش رو اذیت میکنه موقعی که من میرم خونشون که دیگه دوست ندارم برم اونجا چون میبینم که به زحمت می افته درصورتیکه اگر تعارف رو بزاره کنار من خیلی راحت میرم خونشون و بهشون سر میزنم
استاد جان وقتی داشتین کلمن رو پر میکردین جدای از درسی که داشت برام چقدر خندیدم یاد لری کار کردن ها تون افتادم
این ایده ی پر کردن کلمن رو من وقتی خونه ی خواهرم اینا بودم خواهرم برای خودشون هم پیاده میکرد که تابستون برای اینکه راحت باشن کلمن میزاره و چند تا لیوان کنارش که دیگه راحت هر کسی میخواد آبش رو بخوره
وقتی این صحنه رو دیدم یاد ی خاطره ای افتاد استاد ما ی خاله داریم که این بنده خدا تابستونها باید ی پارچ آب یخ کنارش باشه و این وقتی می اومد خونه ی ما ما باید دم به دم براش پارچ آب سرد میذاشتیم و چقدر اذیت میشدیم .اگر اونموقع این ایده رو اجرا میکردیم با ی کلمن کوچیک چقدر راحت می شدیم
البته باز هم استاد اجرای این ایده ها به همفرکانسی نیاز داره مثل شما و مریم جان و البته فرهنگ سازی که ما از خونواده ی خودمون شروع کنیم و بعد بسطش بدیم به مهمونی ها
چقدر با دیدن این نوشیدنی ها و آب معدنی و فلاکس باشکوه بودن ثروت رو حس کردم که بدون دغدغه و نگرانی میهمونی میدی و هرچی لازمه رو میخری و در اختیار مهمونهات میزاری
با این سلف سرویس نوشیدنی ها یاد اون صحبت هاتون افتادم استاد در مورد دسترسی به نعمت ها و ثروتها که دنیا مثل ی سلف سرویسه پر از نعمت که چیده شده در جاهای جای اون حالا اگر کسی خودش ور نمیداره مقصر خودش .من نوعی وقتی این فلاکس پر از نوشیدنی رو میبینم که به رایگان در اختیارم هست اگر ازش ور ندارم خودم خودم رو محروم کردم و به خودم ظلم کردم کسی مقصر نیست
چه حرکتی زدین استاد آبه پرید خخخ
وای دهنم آب افتاد با دیدن این پنیر و گردوها
خدای من حتی اینجا هم شماها کیفیت مد نظرتونه ی چیزی رو میخواین به مهمونتون بدین که برای سلامتیش هم مفید باشه و این یعنی ارزش قایل شدن برای هم پاره ای های خودتون
خدای من با دیدن خانم شایسته و اون لباس ساده و زیبایی که تنشونه میخوام به ی آرزویی که من بعد از 45 سال بهش رسیدم با آگاهی های استاد اشاره کنم و اون هم چیزی نیست جز راحت لباس پشیدن توی خونه اس .شاید برای خیلی از بچ های اینجا عجیب و یا شاید خنده دار باشه که آدم توی خونه هم نتونه لباس راحت بپوشه اما من واقعا این برام ی آرزو بود .من توی خونه ی پدریم اونقدر آدم خجالتی بودم که حتی توی خونه هم جلوی برادرهام هم نمیتونستم لباس راحتی مثل این لباس خانم شایسته بپوشم حالا حدای از فرهنگی که توش بزرگ شدیم و تاثیری که روی ما گذاشته بود من توی خونه هم خودم رو محدود کرده بودم و حتی زمانی هم که با خواهرم اینا زندگی میکردم من توی خونه جلوی دامادمون روسری میپوشیدم و لباس پوشیده .الان که خودم یادم میاد خندم میگیره که چقدر باورهای مذهبی غلط رو پذیرفته بودم تا زمانی که با استاد آشنا شدم و فهمیدم حجاب ی اصل نیست و ی فرعه و تونستم توی خونه ی مقداری راحت تر باشم و حداقل روسری نپوشیدم و لباس آستین کوتاه و …
الان من به آرزوی خودم رسیدم و توی خونه ی خودم آزاد و رها هر لباسی رو که دوست دارم میپوشم و این یکی از رویاهای منه که محقق شد بعد از اینکه تصمیم گرفتم تنها زندگی کنم
چقدر این ویزگی شخصیتی شما خانم شایسته قابل تحسینه که میگین استرس ندارم .یادمه قبل از اومدن توی این مسیر استرس یکی از معضلات زندگی من بود واسه هر کاری ولا خدا رو شکر الان خیلی بهتر شدم نمیگم ریلکسم اما بهتر شده
داشتم فکر میکردم که خانم شایسته که ی زمانی بقول استاد صبح میرفته تو آشپزخونه شب می اومده بیرون برای غذا پختن با کنار استاد قرار گرفتن و رعایت اصل سادگی به جایی رسیده که ی ساعته برا 30 نفر میز رو میچینه پس این نشون میده که میشه که از اون نقطه به این نقطه برسی اگر برای خانم شایسته شده برای منی که خیلی قبلنا هم وقت نمیزاشتم برا آشپزی پس راحت تر میشه به این نقطه برسم با دریافت این آگاهی های تجربه شده از طرف استاد و خانم شایسته
چقدر کیف کردم از این وسیله ای که سلیفون کشیدن رو راحت کرده دمشون گرم چه ایده ای دادن که اینم در راستای ساده تر کردن کارها و حل ی مساله بوده .همه ی ما خانم ها تجربه کردیم نسل اول سلفون ها رو که وقتی میخواستی بکشی روی چیزی چطور بهم می پیچید و لوله و مچاله میشد و حتما باید ی نفر کمکت میکرد برای اینکار ولی با ی ایده این مساله برطرف شده و از خلق همین چقدر داره به مردم خدمت رسانی میشه و چقدر داره ثروت ساخته میشه
چقدر این سینی های چوبی خوشگلن و کار چیدن رو راحت کردن با این صفحه ی مسطحی که دارن .اینم خلق ثروت از چوب نعمتی که فراوانه توی جنگل های آمریکا
الله اکبر این زیتون ها چقدر زیبا هستن چه ترکیب رنگی دارن در کنار اون گوجه های گیلاسی عاشق هر دوتاشون هستم
استیک بوقلمون آماده خدایا شکرت که چشم های من رو لایق دیدن چیزهای زیبای تازه کردی چقدر دارم اطلاعات کسب میکنم البته با خلاقیتی که مریم جان تو چیدنشون بکار بردن
یاد سفر به دور آمریکا افتادم قسمت 9 که خانم شایسته کپشن زیرش رو اینجوری نوشته بودن :
این سفر برای من، فقط سفر به دل طبیعت یا دیدن مکانهای جدید و دنیاهای جدید نیست، بلکه سفری عمیقتر و معنویتر در درونم در حال وقوع است که، به من مهارت حضور در لحظه را میآموزد و مفهومی تازه درباره «زندگی پر زرق و برق» میسازد. زندگیای که « تجمّل» را احساس خوبی تعیین میکند که خودم تجربه میکنم، نه تأیید شدن توسط آدمهای دیگر.
بر خلاف اکثریتی که تجمل رو در داشتن ظرف و ظروف آنچنانی و غذاهای جورواجور دهن پر کن دیگران می دونن و گرفتن تایید از اونها خانم شایسته احساس خوبی رو که موقع تزیین کردن این غذاهای از قبل آماده ای می دونه رو معیار متجلل بودن خودش میدونه .خیلی حرفه ها اگر فقط این جمله رو من درکش کنم و پیادش کنم در زندگیم زندگی من هم جلای خاصی به خودش میگیره که فقط و فقط برای خودم معنای خاص خودش رو داره و ازش لذت میبرم سوای از اینکه دیگران چی میگن و چی فکر میکنن
آی آی چقدر این انگورها خوشگلن اصلا نگاه کردن بهشون قلب آدم رو باز میکنه با وجود اینکه دوسالی میشه که میوه نخوردم ولی اصلا هوس نکردم فقط دارم از دیدنشون لذت میبرم از دیدن نعمت های زیبای خداوند
وای این بلوبری ها که دیگه دل رو از ما بردن خدای من مگه میشه اینقدر زیبا اینقدر خوشرنگ
ایول مریم جان به این طراحی ساده خلاقانه که هارمونی داره ازش میباره دهنم آب افتاد
نکته ی مریم جان:
میشه هم کیفیت داشت و هم ساده بود
چقدر اون رومیزیه قشنگه
این ظرف های ی بار مصرف هم که دارن فریاد میزنن زیبایی و قشنگی و کیفیت رو
نکته های استاد اینجا :
وقتی سبک خودت رو پیدا میکنی نیازی به توضیح دادن به دیگران نیست
وقتی سبکت رو پیدا میکنی جهان افرادی رو به سمتت هدایت میکنه که سبک تو رو قبول دارن و اصلا نیازی نیست تو توضیح بدی بهشون
یاد آگاهی های اعتماد به نفس افتادم :
توی جهان همواره افرادی هستن که با تو موافقن و همواره افرادی هستن که با تو مخالفن .تو نیازی نیست کاری بکنی برای جذب یا دفع انیا جهان خودش این کار رو میکنه و افرادی رو دور تو جمع میکنه که تو رو و دیدگاههای تو رو قبول دارن
همکاری استاد توی شستن اطراف خونه ی الگوی خوبیه برای آقایون سایت که فراری هستن از کارهای خونه .کار با هم خرید با هم کارهای خونه با هم نقطه سر خط تمام
استاد توی نامه 31 حضرت علی میگن :
از خدا بخواه خیلی هم بخواه هرچی میخوای بخواه اگر باور داشته باشی بهت میده .بنده ی خوب خدا از خدا زیاد میخواد
و الان ما داریم میبینم که بنده ی خوب خدا از خدا هوای ابری رو میخواد تا بیشتر هم به خودش و هم مهمونهاش خوش بگذره و چون باور داره که هرچی ازش بخواد میده بهش میده هوای ابری بعلاوه ی بارون
اتفاقا امروز اینجا هم هوا ابری و خنک خنک بود و ی ذره هم باورن اومد همین الان هم هوای ابریه و قراره بارون بیاد خدا رو شکر
آفرین به سمیه جان با این شجاعت و مهارتش توی شنا و علی جان و رامتین جان دوستایی که ما هم میشناسیمشون و همین امید و انگیزه ما رو برای ادامه مسیر بیشتر میکنه به امید روزی که تو آمریکا دوستان هم فرکانسیمون رو ببینیم
آخ عاشق کباب بال مرغم فردا میخوام بزنم بر بدن روی منقل به مناسبت روز دختر به افتخار همه ی دخترا خودم و خواهر زاده عشقم
استاد جان قشنگ از پریدنتون توی آب معلوم بود چقدر بدنتون سبکه اینم از مزیایای دوره سلامتیه و البته که من خودم هم این سبکی رو تجربه کردم
گوارای وجود همه ی این مهمانان بهشت این لذت ها که میزبانشون استاد توحیدی و مریم جان توحیدیه
سپاسگزارم استاد و مریم جان ساعت ها زیبایی و نعمت و لذت و آرامش و سکوت و شکوه ثروت رو دیدم و حسش کردم
نسرین جان سلام
امیدوارم حال دلت مثل کامنتت عالی باشه
خیلی خوشحالم ک دوستان خوبی مثل شما دارم
و اول از همه شمارو بخاطر تسلطتون بر زبان انگلیسی تحسین میکنم و واقعا باعث انگیزه در من شدین ک زبانمو تقویت بکنم چون خیلی علاقه دارم
و دوم اینکه شمارو بخاطر قلم زیباتون تحسین میکنم چون واقعا از کامنتتون لذت بردم
و در کلام آخر
ی جای کامنتتون خطاب ب مرد های سایت فرمودین ک کارهای خونه رو یاد بگیرید ،
خواستم بگم من عاشق کارهای خونه هستم و خیلی از آشپزی کردن و نظافت کردن و … لذت میبرم
و تو خونه خیلی ب مادر عزیزم کمک میکنم
بازم از شما سپاسگزارم بخاطر کامنت خوبتون
در پناه خداوند باشید
سلام به آقای رضای عزیز .سپاسگزارم . آقا من تسلیم وقتی گفتین اینهمه کار انجام میدین تو خونه واقعا تحسینتون کردم و خوش بحال مادرتون که ی همچین پسری داره . البته خطاب من همه ی آقایون نبود و شاید بهتر بود درست تر مینوشتم مردهای سایت که کار خونه انجام نمیدن خخخخ.خدا رو شکر که این کامنت باعث انگیزه گرفتن شما برای تقویت زبانتون شد . موفق باشی دوست عزیزم
آفرین نسیرین جان بابت این کامنت فوق العاده ات
مدت ها بود که کامنتت رو نخونده بودم و الان که اسمت رو دیدم گفتم چه جالب بگزار بخونم و کامنت بگزارم…
تا اونجایی که یادمه دوره ها را مرتب گرفتین و عالی کار میکنین و تو کار خیاطی هستید درسته؟
کامنتت مطالب بی نظیری رو از قانون برام یاداور میشه
مثل راحت گرفتن کارها
مثل تشخیص اصل از فرع
مثل لذت بردن از لحظه
مثل زیاد خواستن از خداوند
مثل عدم نیاز به توجه دیگران و..
خدا را شکر که سایتی در دسترس داریم که هر وقت اراده کردیم بریم سراغش و ازش لذت ببریم..
واقعا که لذت میبرم از خوندن کامنت ها و لذت بردن ازشون
چقدر دوستان نکات بی نظیری رو از فایل در میارن و چه نتایجی رو رقم زدن…
نا گفته نماند – از اینکه دیدم رو زبانتون دارید کار میکنید و کامنت انگلیسی گذاشتید خیلی لذت بردم..
منم با عمل به قانون سلامتی به صورت ولنتیر میرم کنفرانس میدم و اتفاقا یکیش کنفرانس زبانه..
واقعا که یادگیری زبان میتونه همه رو جلو بندازه در هر حیطه ای…
سلام به محمد امین عزیز سپاسگزارم از شما . نه من توی کار تدریس هستم و رشتم زبان انگلیسیه .خدا رو شکر چند تا از دوره ها رو خریدم و کار کردم .منم خوشحالم که در جمع بینظیری مثل شما دوستان عزیزم هستم مخصوصا دوست فعال و خوبی مثل شما که اینقدر انگیزه دهنده هستین. تبریک میگم بابت کار کردن روی زبان انگلیسیتون و مهم تر از اون کنفرانش دادنهاتون .بهترین ها رو از خداوند وهاب براتون خواستارم
بنام خداونده بخشنده و مهربانم
بازم نسرین عزیز گل کاشتتتتتتتتتت
اصن شما فوق العاده ای وقتی کامنتاتو مبینم میگم خدای من اخه ادم چقدر میتونه دقت داشت باش که این همه ریز بین باشه
درود بر تووو دمت گرم دختر توحیدی دمت گرمممممم پر افتخار دمت گرمممم ثابت قدم….
چقدر داستان قشنگ بود چقدر دوستش داشتم از خوردن قهوه لذت ببرید.
انچه که شما واقعا میخواین اینه که شاد باشین .شادترین مردم بهترین چیزها رو ندارند اونا بهترین استفاده از چیزهایی که دارن میکنن
چقدر قشنگ بود درود بر تو
سپاس بابت این قلم زیبات سپاس برای اینکه برای ما کامنت میزاری سپاس برای اینکه اینقدر قشنگ برای ما تعریف میکنی
نسرین عزیز همیشه باش و کامنت بزار تا که لذت دنیارو ببریم
در پناه الله شاد سلامت ثروتمند و عاقبت بخیر باشی…
بازم سلام به شما آقا حسین عزیز.میدونین چیه ؟ شما ی ویژگی خیلی خوب دارین و اونم اینه که خیلی راحت احساستون رو صادقانه بیان میکنین و فرکانس صداقتش رو میشه با تمام وجود احساسش کرد. سپاسگزارم که اینقدر انگیزه بخش هستین .من ی نکته ای رو بهش پی بردم و اونم اینکه که برای احساس خوب داشتن و اتفاقات خوب رو تجربه کردن باید هر روز روی فایل های توحیدی کار بشه من که خودم هر وقت این کار رو کردم نتیجه ی عالی گرفتم چون بقول استاد همه چیز بر میگرده به باورهای توحیدی .موفق و موید باشین دوست عزیز
بنام خداوند بخشنده و مهربانم
سلام نسرین خانوم عزیز و مهربان
میدونیدمن تازه دارم راه رو پیدا میکنم تازه دارم میفهمم من کار میکردم رو خودم دو سال ولی ناخالصی زیاد داشتم زیاد ادا زیاد داشتم زیاد صادق نبودم با خودم
ولی الان به لطف خدا و شماهاااا و کامنتهای شمااا اصن بقول ما جنوبیا
هللیوسسسس شدم الهی صد هزارررر بار شکررررر که تونستم خوندنو یاد بگیرمممممممممم
دمت گرم رفیققققققققققق
در پتاه الله شاد سلامت ثروتمند و عاقبت بخیر باشی
با سلام خدمت شما خانم نسرینه عزیز
چقدر زیبا و شیوا،تمام اگاهی های دریافت شده از فایلای استادرو به لحظه لحظه های این قسمت ،بسط دادین
چقدر قانون و درسهای گرفته شدرو در جای جایه این فایل بررسی کردین
جوری ک دوس نداشتم کامنتتون تموم میشه
احساس میکردم در اوج ارامش و صلح درونی،تایپ میکنین
ایکاش این امکان داشت ک کامنتا،با صدای نویسنده پخش میشد
شک ندارم ،اون حس ارامشه شما ،ک من با این کامنتتون حسو لمسش میکنم،با فرکانسهای صوتیتون،منو گریه مینداخت
ازتون ممنونم بابت اطلاعات خوب زبان و نشونه شدن برای ادامه ی زبانم
بابت همه شجاعتا و جسارتاتون توی عملی کردنه خواسته ها و حتی لباس پوشیدنتون،تبریک و ستایشتون میکنم
تنها و مستقل بودنتون،فقط از یک روح توحیدی امکان پذیره ،و خیلی خوشحالم برای ایمانتون به خدا که همه چی در زمان مناسب و در مکان مناسب اتفاق میفته
دوس دارم بگم،دوستون دارم
سلام به ندا جان عزیزم .دقیقا درسته عزیزم این روزها که خودم رو بستم به فایل های اجرای توحید در عمل استاد آرامش خوبی توی وجودم هست .بعضی هاشون رو آنقدر گوش دادم که حفظم شدن .راستش فهمیدم که باید روی باورهای توحیدیم کار کنم و مصصم شدم که این کار رو انجام بدم و الان دو هفته ای هست باز شروع کردم چون آرامش خاصی به آدم میدن .بله ناخودآگاه این ارتباط ها توی ذهن شکل میگیره وقتی فایل ها زیاد گوش داده بشن
چه ایده ی اجالبی که کامنت ها صدای فرد هم باهاشون باشه یعنی همراه با خوانش باشه که احساس فرد رو هم انتقال بده
سپاسگزارم عزیزم .غرق در آرامش باشی عزیزم
سلام دوست عزیزم خانوم سلطانی
قشنگ مشخصه که سلطانی هستین براس خودتون توی همه جنبهای زندگی
سلطان زبان انگلیسی
سلطان کامنت خوب نوشتن و قلم شیوا داشتن
من این فایل روزی که اومد رو سایت دیدم و هر چند وقت یه بار میام کامنت میخونم و با خوندن کامنت شما همه آگاهیهای که حتی متوجهشون نبودم بهم انتقال دادین ..
سپاسگزارم ازتون بخاطر ریختن افکارتون به قلم تایپ و نوشتن این کامنت عالی
سلام به آقا محمد عزیز . جالبه وقتی دیدم از لقب سلطان استفاده کردین آخه ی دوست دارم اونم بعضی وقت ها از این لقب برای من توی پیام هاش استفاده میکنه و همین هم خودش توجه به نکات مثبته و باعث میشه وجه خوب آدم رو برانگیخته کنه . سپاسگزارم از این حسن تعبیری که استفاده کردین و آفرین به شما که ی تایمی رو به خوندن کامنت اختصاص میدین که واقعا کمک کننده هست .پیروز و موفق باشین
سلام بر تو نسرین جان با این کلام زیبایت
چقدر قلم خوبی دارید و چقدر همه چیز را در جای خود استفاده کردید. هم از نکات مهمانی گفتید هم تمرکز کردید به نکات مثبت و از همه قشنگ تر اون داستان انگلیسی بود . واقعا لذت بردم.
همه کامنت شما یک طرف من عاشق این یه تکه شدم:
“اونچه که شما واقعا میخواین اینه که شاد باشین .شادترین مردم بهترین چیزها رو ندارند اونا بهترین استفاده از چیزهایی که دارن میکنن ”
خیلی خیلی اموزنده بود. که نیاز نیست برای شادبودن دنبال چیزهای عجیب غریب بود ما باید بهترین استفاده را از آنچه داریم بکنیم و شادی را خلق کنیم.
دوست عزیز واقعا ممنونم
سپاسگزارم
سلام به آقا مینا جان عزیز .سپاسگزارم عزیزم
جقدر این جملتون برام ی نشونه خوب بود که :
که همه چیز رو در جای درست استفاده کردین آخه استاد همیشه میگن که یکی از عبارت ها و جمله های تاکیدیشون اینه که خدایا ما رو در زمان مناسب هدایت کن به مکان مناسب
این جمله ی شما برای من پیام آور تغییر درسته در شخصیت من
در مورد داستان من خیلی وقت پیش این داستان رو خونده بودم ولی اون روزی که این فایل اومد روی سایت ندای درونم بهم گفت این رو اینجا بزار چون خیلی مرتبط بود با محتوی سایت و من هم گوش کردم و گذاشتمش که خدا رو شکر برای دوستان خوبم خیلی تاثیرگزار بوده
مرسی عزیزم
سلام و درود به استاد عزیزم و خانم شایسته که واقعا شایسته ی تقدیر هستن…وبه نسرین عزیز که با چشم نعمت بین ونگاه زیباش اینقدر ساده تمام نکته های این فایلو برامون بازگو کردن
احسنت به شما برای تسلط عالی تون به زبان انگلیسی واحسنت به قدرت بیانتون که منو نسبت به خیلی از نکته های این فایل آگاه کرد
در پناه الله یکتا …
سلام به فهمیه جان عزیز . سپاسگزارم دوست خوبم .چقدر واژه های زیبایی در مورد من استفاده کردین :
چشم نعمت بین
نگاه زیبا
قدرت بیان
تسلط عالی
چقدر همین دو جمله ی شما به من انگیزه داد که باز هم کار کنم روی شخصیت خودم تا بیشتر از این واژه های زیبا ببینم و بشنوم
حال دلت عالی عزیزم
به نام الله یکتا
سلتم نسرین عزیز
هزاران احسنت بر تو و کامنت عالیتقطعا چنبن کلماتی از قلبی آرام و وجودی الهی نشات میگیره
چقدر اون داستان انگلیسی جالب بود
مهم نیست که ما چی داریم، بلکه مهم اینه که از اون چیزی که داریم بذت ببریم
الهی هزاران بار شکر که به واسطه این سایت الهی، من با افرادی خدایی آشنا شدم که حال دلشون عالیه و قدر داشته هاشون رو میدونن، راحت تحسین میکنن، ساده هستن و یادگی رو تحسین میکنن و کاری میکنن که زندگی براشون لبریز از عشق و محبت و شادی و سلامتی باشه
و من از این کامنتها کلی حال خوب و انرژی مثبت میگیریم
من هم بیش از 1 ساله در دوره سلامتی هستم و چه تجربه های زیبایی رو کسب کردم و بسیار شادم که نتایج استادان عزیز و دوستان هم مییرم رو میبینم و هزاران بار انگیزم و عشقم برای ادامه، بیشتر و بیشتر میشه
با عشق فراوان، برای هممون لهترینها رو آرزو دارم
سلام به زهرای عزیزم . سپاسگزارم عزیزم مسلما کسی که خودش در صلح و آرامش باشه فرکانس آرامش رو هم دریافت میکنه و قطعا در مورد شما دوست خوبم همینه .تبریک میگم به شما به خاطر بودن در دوره بی نظیر سلامتی .بله بچه های این سایت ولقعا بی نظیرن و کامنت هایی که نوشته میشه برخاسته از قلب پاک و صافشونه .ان شا الله غرق در حال خوب و انرژی مثبت باشی عزیزم
بنام الله
سلام به نسرین عزیزم واقعا نمیدونم چی باید بنویسم تا حق سپاس از این کامنت ارزشمندی که نوشتید را بجا آورده باشم
احسنت به شما بخاطر درک وآگاهی عالیتون
تحسینتون میکنم که تا این حد به زبان انگلیسی تسلط دارید
احسنت به شما اینقدر با دقت وتمرکز بالا فایل را باید بگم کلمه بع کلمه هضم کردید که در مورد هر مطلبی اشاره کردی به موارد مرتبط چون نامه 31 حضرت علی،ثروت وفراوانی ،باصلح بودن باخودمون ،ارزشمند دانستن خودمون و…واقعیت نسرین جان باید بایستم وبرای دست بزنم با خواندن کامنتت متوجه شدم که من هنوز اندر خم یک کوچه ام خیلی برات خوشحالم
برات بهترینها را همراه با پیشرفت وموفقیت بیشتر آرزو میکنم
مرسی که هستی
مرسی که نوشتی وسپاسگزار خدایی هستم که من را به سمت کامنتت هدایت کرد
در پناه خدا شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت باشید
سلام به فهمیه جان . سپاسگزارم از پاسخ زیباتون .بله خدا رو شکر وقتی فایل های اینچنینی رو میبینم سعی میکنم از آگاهی های قبلی استفاده کنم و ربط بدم مطالب جدید رو به آگاهی های قبلی تا درک بهتری داشته باشم از فایل ها . یکی از تکنیک هایی که کمک میکنه به این ربط دادنه گوش دادن مکرر فایل هاست .شما هم دوست عزیزم همین که توی این مسیر هستین و دارین روی خودتون کار میکنین قابل تحسین هستین .براتون آرزوی موفقیت و بهروزی رو دارم عزیزم
سلام به نسرین جان
دختر عاشقتم،چه متنی گذاشتی با جزئیترین اگاهی کامل ،روون ودلنشین.باخوندن هرخطش فایل جلوی چشمام بازبینی شد وحتی توضیحاتی که درمورد خودت گفتی همش مثل یک فیلم واقعی که برای خودم هم بارها اتفاق افتاده دوباره بازبینی شد
دوستت دارم، بیشتر کامنتهاتو میخونم از نحوه نوشتنت لذت میبرم
همیشه سلامت وپایدار باشی وسعادتمند زیر سایه الله مهربان وبخشنده
سلام به معصومه جان .سپاسگزارم عزیزم .چقدر جالبه که بچه ها هر کدوم واکنش خاص خودشون رو نسبت به این نوشته داشتن یکی تجسم کرده یکی بازبینی کرده مثل شما و چقدر این تنوع ها زیباست .و در عین متفاوت بودن هر کدوم از این پاسخ ها همین که ی سری تشابهات هم هست آدم چقدر آگاه تر میشه نسبت به ویژگیهای مشترک که احتمالا خیلی هاش از باورهای مذهبی نشات میگیرن .پیروز و سربلند باشی عزیزم
سلام سلام دوست قشنگم خیلی لذت بردم از نوشته های زیباتون از اول که خوندم فهمیدم که تا آخر فیلم رو دیدین (چون من تو مسافرتم نت ضعیفه تا آخر نتونستم ببینم)سریع گفتم طاهره برو کامنتهای دوستان رو بخون متوجه میشی تا آخر استاد عزیزت وعزیز دلمون برای مهمونی چکار کردن،خیلی خیلی زیبا توضیح دادین و با تصویر سازی ذهنی ام کامل فایل رو تجسم کردم،اونجا که از انگورهای قرمز وبلوبری ها وکشیدن سلفون روی مواد غذایی ها و ووو پریدن استاد توی آب ،ای خدا چه لذتی داره دیدن این فایلهای زیبا وچه لذتی داره به نوشته ی شما دوست عزیزم من تصویر سازی کردم،خیلی خیلی ازخدا ی خودم سپاسگزارم برای وجود نازنین شما عزیزانم برای وجود نازنین استادجان عزیزم و عزیزدلم مریم جان ،حتما در اولین فرصت فایل کامل رو میبینم ومنتظر کامنت من باشید چون منم با اینکه خداوند ثروتهای زیبایی بهم داده ولی ساده زیست،به گفته ایرانی ها خاکی ام،انگار خداوند با این فایل های زیبا که استاد جان برامون میزاره ،داره حرف میزنه،و من گوش جان میسپارم به الهام های الهی ،خدایا شکرت،
نسرین جان از خدا برات آرامش، سلامتی،شادی و زیبایی ها رو میخوام،درپناه خدا باشید دوست خوبم،خدانگهدارت
سلام به طاهره جان عزیز .سپاسگزارم از شکا دوست خوبم .چقدر خوبه که شما توی سفر بودین و خوب تر اینکه توی سفر هم به دنبال دیدن فایل های استاد بودین و چه تمرکزی از این بهتر .اینقدر قشنگ از تصویرسازیتون صحبت کردین که من عمق تصویر سازیتون رو حسش کردم .عزیزم حتما لایق بودین که خداوند ثروت های زیادی به شما داده حالا در هر فرمت و قالبی که هست .شکا رو تحسین میکنم که در مقابل خداوند خاشع هستین و خاکی زندگی میکنین و ساده .مممنونم عزیزم از دعاهای خوبی که برام کردین
سلام و ارادت خالصانه به استاد و مریم جان و دوستان عزیز سایت
نسرین خانم گل شما واسه خودت ماشاالله یه پا استادی. ریز به ریز و ثانیه به ثانیه فایل رو با دانسته های خودت ترکیب کردی و نگاه قشنگت رو با ندای قلبت به انگشتانت سپردی و نتیجه اش شد این شاهکار هنری.
وقتی با خودت در صلح باشی به این مرتبه میرسی که عزیز یک جمع میشی. عزت الهی به کسی میرسه که بقول سهراب سپهری سنگ از پشت نمازش پیداست. صلاه شما به زیباییهاست و انقدر زلال و پاک و خالص بوده که لاجرم بر دل اینهمه آدم نشسته.
در کنار همه آسانیها و زیباییهایی که شما به درستی اشاره کردی من این نکته رو هم که واسه خودم خیلی کاربردی بود اضافه کنم که لذت بردم از میز کوچولویی که مریم جان زیر لپتاپش گذاشته بود که کتفا و گردنش اذیت نشه. من واقعا به همچین چیزی احتیاج دارم چون با یه کامنت نوشتن از درد گردن و کتف خیلی اذیت میشم با اینکه هر روز ورزش میکنم. و همش فکر میکردم چطور میتونم مساله رو حل کنم. و دیدم که مریم جان چقدر راحت اینو حل کردن. الهی شکر داری جای دیگه واسه خودت سیر میکنی و جواب سوال دیگه ای بهت داده میشه.
در پناه حق سربلند باشی.
سلام به دوست خوبم .سپاسگزارم.بله خدا رو شکر این روزها با تضادی مواجه شدم که تنها راهش کنترل ذهن بود و تونستم این مرحله رو پشت سر بزارم با فایل های توحیدی استاد .این روزها همدم من شده این فایل ها که اشک من رو درآوردن کمکم میکنن که آرام باشم
به چه نکته ای اشاره کردین که من بهش دقت نکرده بودم و دوباره باید ببینم فایل رو .بازم سپاسگزارم
سلام به استاد عزیز و همه ی دوستان هم فرکانسیم
نسرین جان خیلی از کامنتت لذت بردم تمام نکات رو به خوبی مرور کرده بودی و برای منم تکرار شد
خداروشکر که دوستان عزیزی هستند که شکارچی نکات مثبت هستند ومن هم از خوندن و تکرار این زیباییها لذت میبرم .
نسرین جان من هم زبان انگلیسی رو خیلی دوست دارم و دلم میخواد که شروع کنم به یادگیری زبان اگر راهنمایی دراین زمینه داری به من بگو که ازکجا شروع کنم میخوام ابتدا از هرجایی که میشه شروع کنم ممنونم ازراهنماییت
سلام به زهرا جان دوست عزیزم سپاسگزارم از لطفتت. عزیزم اگر میخوای یادگیری زبان برات لذت بخش باشه با گوش دادن و خوندن داستانهای کوتاه شروع کن خیلی روش مفیدیه. ی سری میتونی به سایت
Easypeasy english بزنی اونجا داستان های انگلسیی کوتاه صوتی تصویری داره با ترجمه فارسی که خیلی میتونه بهت کمک کنه . موفق باشی عزیزم