یک الگوی مناسب برای مهمانی گرفتن - صفحه 1
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/05/abasmanesh-5.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-05-19 22:37:562024-02-14 07:27:21یک الگوی مناسب برای مهمانی گرفتنشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدای وهاب
سلام به استاد عباسمنش عزیزم و مریم جانم و همه اعضای این خانواده صمیمی.
همین اول بگم که چقدر عاشقتونم و چقدر از دیدنتون به وجد اومدم و لذت بردم. سپاسگزارم که فیلم گرفتید و این فایل رو برامون تهیه کردید.
خدایا شکرت، چقدر نعمت، چقدر ثروت و فراوانی، چقدر خوراکی ها و غذاهای سالم و مغذی و خوشمزه و عالی. چه میوههای خوشآبورنگی. کِیف کردم.
مریم جون خیلی تحسینتون می کنم برای دیزاین سینیهای میوه و سینیهای مزه. یعنی عالی هستید، عالی.
همه چیز در بهترین و ساده ترین شکل خود مهیا شد. خوراکی ها و مواد غذاییِ آماده، میوههای درجه یکِ شستهشده.
بهبه، خوش به حال مهمون هاتون. من هم خودم رو تجسم می کردم که اونجا هستم و غذام رو آوردم کنار اون خانم و دختربچه ها نشستم و همزمان دریاچه و اون منظره بهشتی رو تماشا می کنم. و استاد عزیزم رو می بینم که شاید برای بار چندصد هزارم توی دریاچه شیرجه می زنه اما وقتی بیرون میاد جوری خدا رو شکر می کنه که انگار اولین باره توی دریاچه شنا کرده. یعنی نعمت ها هیچ وقت براش عادی نمی شه و هر لحظه در حال شکرگزاریه. خدایا شکرت به خاطر وجود استاد عزیزم که هر بار ازش یاد می گیرم.
درسی که از این فایل گرفتم: من وظیفه ندارم کاری کنم که به مهمون هام خوش بگذره. خودشون باید کاری کنن که بهشون خوش بگذره.
ایدهای که از این فایل گرفتم: به جای اینکه یخها رو بریزم توی ظرف و بذارم روی میز، که در طی مهمونی زود آب میشن، نوشیدنیها رو با یخ بذارم توی کلمن. کلمن بزرگ هم داریم و استاد اتفاقاً همرنگ کلمن شماست، فقط یه کم کوچیک تره. :)
منِ قبلی: استاد، من جزو اون گروهی بودم که از سه روز قبل مهمونی کارهای مقدماتی رو شروع می کردم، در تمام مدت مهمونی، بجز دقایق کوتاهی، توی آشپزخونه بودم، آخر شب بعد از رفتن مهمونا از خستگی و پادرد نای راه رفتن نداشتم، و تا دو روز بعد مهمونی هم داشتم جمع و جور می کردم. یعنی تا این حد داغون بودم.
مراسم به این صورت بود: چند رقم میوه، از هر کدوم به تعداد مهمونا بخر و بشور، یعنی اگه سی تا مهمون بود، از هر میوهای سی تا! سبزی خوردن بخر، پاک کن، با وسواس بشور، وسایل سالاد رو بشور و آماده کن، دو جور بورانی با ماست درست کن، بعد دو جور غذا یکی با مرغ و یکی با گوشت قرمز، برنج آبکش کن، با تهدیگ فلان و بهمان، دو جور هم پیشغذا. بعدش سه جور دسر، و… در فواصل مهمونی هم چند سری چای و نوشیدنی بیار و ببر. خلاصه اینکه بعد از خوردن غذا از شدت خستگی فقط منتظر بودم مهمونا برن!
اما استاد به تدریج هی بهتر شدم و این تشریفات رو کم کردم. (یعنی یه جوری شد که همه با هم، منظورم اطرافیان و دوستانمونه، به این سمت رفتیم و تشریفات رو کنار گذاشتیم). الان هفت هشت ماهی هست که شروع کردم و هر بار کار خودم رو سادهتر می کنم.
چه جوری؟
منِ فعلی: اینطوری که برای چایی دو تا قوری بزرگ پبرکس وارمردار خریدم و توش چای می ریزم و می ذارم روی میز که خود مهمونا بریزن. یه قسمت میز رو تماماً ظرف می ذارم. یه سری لیوان و ظرفای یه بار مصرف و یه سری هم ظروف آرکوپال و نیملیوانهای بلور، چون دیدم که بعضیا توی این ظروف بیشتر دوست دارن و خب بعدش شستن ظرفها در ماشین ظرفشویی هم هیچ زحمتی نداره.
برای میوه دیگه مثل قبل میوه زیاد نمی گیرم. متنوع تر می گیرم ولی به میزان کمتر.
برای غذا، جوجه آماده میگیریم و توی مهمونی روی باربیکیو درست می کنیم. یعنی خود مهمون ها و همسرم مسئولیتش رو به عهده می گیرن که براشون فان هم هست. برنج هم درست نمی کنم. نون در کنارش سرو می کنیم که هر کسی خواست با نون بخوره یا خالی. دو مدل هم ژامبون توی سینی می چینم، دقیقاً مثل مریم جون، با یه جور پنیر مدادی و پنیر حبهای رنگی و زیتون و گوجه گیلاسی و خیارشور. همین. دیگه سالاد و مخلفات هیچی درست نمی کنم.
نکته جالب اینکه قبلاً برای اینکه در هزینه ها صرفه جویی کنم، هیچ چیزی رو آماده نمی خریدم. همه چیز رو خودم درست می کردم که ارزون تر دربیاد! و خب پدر خودم درمی اومد! :)) حتی سبزی خوردن رو خودم پاک می کردم.
ولی الان خیلی وقته که سبزی و مواد آماده و شسته می گیرم و واقعاً چون انرژیم سیو می شه و خسته نمی شم، حس خیلی بهتری دارم. نکته مهمش هم اینه که با اینکه مواد غذایی آماده می گیرم، ولی در مقایسه با قبل خیلی اختلاف نداره. چون قبلاً اصطلاحاً زیاد بریز و بپاش می شد ولی الان خیلی بهینه و بهاندازه و اصولی هزینه می شه.
اینا تجربه های من بود که بهشون هدایت شدم.
خدا رو شکر می کنم برای اینکه هر روز من رو در مسیر آسانیهای بیشتر قرار می ده.
سپاسگزارم که این فایل زیبا و رنگارنگ و پر از درس رو برامون تهیه کردید. راستی مریم جون یادم رفت بگم که من عاشق چیدمان میوه ها در اون ظرف چوبیِ برگیشکل شدم.
در پناه خدا سلامت و سعادتمند باشید و هر روز نعمت و ثروت بیشتری در زندگی تون جاری بشه.
به نام خداوند مهربان سلام و لبخند به خدا
سلام و لبخند به روی ماه استاد عزیزم و مریم بانوی عزیزم که دل منو برد الهی صد هزار مرتبه شکرت خدایا
داشتم تو سایت پرسه میزدم بعد گفتم بخوابم داره صبح میشه که یه احساسی بهم گفت برو بار سایت شاید استاد فایل گذاشته باشه الان و اصلا تا باز کردم و چهره پر از نور و شفقت مریم بانوی عزیزم رو
دیدم دلم ضعف کرد ای جان من خدایا شکرت
برای اینهمه زیبایی انسانهاست زیبایی دلهاشون
استاد عزیزم
استاد سادگی
استاد صداقت
استادی که همه چیز رو به راحتی درخواستدودریافت میکنه
چقدر لذت بردم استاد از اینهمه راحتی در مهمانی باشکوه و بی ریاتون از ظرفهای چوبی ساده و اما جذابتون توی تمام ظرفها همراه میوه و تنقلات عشق هم بود الهی شکرت
خدایا سپاس سپاس سپاس
خدا جونم چه پارادایسی بود ای جان من رنگ سبز فسفری درختان و چمنها سایه ی ابرهای سفید و آسمانی آبی و دعایی که استاد کردن برای ابری شدن و خداوند خواستتون رو با بارش باران زیباتر و معناتر کرد الهی صد هزار مرتبه شکرت
برای اندامهای زیبای مهمانهاتون برای شجاعتشون جسارتشون هنگام پریدن به آب خدای من شکرت
و استاد من عاشق این وصف زیبای هر لحظه سپاسگزاری شما و مریم بانو هستم
برای تشکر و سپاسگزاری کردم از همدیگرتون منو دیوانه میکنه میگم یعنی خدا مثل مولکول تو حرفهای استاد و مریم جان رد میشه و چه عشقی میکنه خدا از اینکه این بندگانشون خدایی میکنن در زمین پهناور
الهی شکرت برای ساده زندگی کردن و راحت گرفتن هر چیزی و آسان کردن و خداوند هم همینطور تمام مساعل هامون رو اسان خواهد کرد
استاد موج های زیبای دریاچه و قطرات بارانی که میخورد منو دیوانه کرد استاد عاشقتونم دورتون بگردم که اینقدر شما برای ما همه جوره الگو شدید
من خودم بین خانواده ام ساده ترین هستم تو همه چی تو همه جا ساده و زیبا اصلا خودم رو اذیت نمیکنم با همون چیزهایی که دارم تو خونه با ظرفها با همون خونه و سبک زندگیم خیلی راحت هستم برای اومدن مهمون اصلا خودمو اذیت نمیکنم به هیچ وجه و جوری هستم که کارامو انجام میدم و از اول تا آخر میشینم کنار مهمانان عزیزم
و شما این ساده زندگی کردن رو به ما یاد دادید که سخت نگیرید تا براتون سخت نگیرند
استاد صبح هست ایران و صدای پرندگان میاد و من عاشقتر از همیشه به سایت و وجود شما و مریم نازنینم گوارای وجودتون استاد هر آنچه در بهشت پارادایس نسیبتون میشه الهی شکر که من امروز قبل شروع یک روز دیگر قلبم روحم آغشته شد به زیبایی جهان و انسانها قلبم باز شد استاد آخرین لحظه که از ای میومدید از آب بیرون و همش تحسین میکردید آب دریاچه رو چنان تجسم کرد کل بدنم اصلا گفتنی نیست ممنونم ازتون ️
در پناه الله در بهشت پارادایس در لذت و سادگی و عشق کنار بزرگ بانوی پارادایس باشید ️
سلام استادعزیز
اتفاقا امروز یک مهمونی داریم و چه همزمانی شد با این فایل.
یادمه وقتی ایرانبودیم خیلی وقتا مامانم اگر مهمونی میداد خیلی زحمت میکشیدیو انقدر آسون نمیگرفت، یا شاید ندیده بودیم.
ولی چه یادآوری شد که میتونیم یکسری خوراکی هایی رو به آسانی آماده کنیمو همه کار رو راحت اما زیبا. مثل اون سبدمیوه خوشمزه کاه مریم خانم چیدن، یعنی عملا دوری از فرع کریدن و اصل لذت بردن رو با ساده سازی کارهای سعی کردید راحت کنید.
چه مهمونی خوبی، چه خوبه که ظرفای پلاستیکی رو استفاده میشه کرد و بعد استفاده بجای شستن این همه ظرف بعد بعد مهمونی اومایی که نمیخواین رو میندازید دور و دیگه کارخونه بازیافت خودش بلده با اونجا چه کنه.
و اینکه چه دریاچه ی زیبایی، چه مهمون های خوبی،چه غذاهای رنگارنگی، چه عزیز دلی استاد داره با این موهای زیباه تیره، پوست صاف و تناسب اندامیکه به کمک دوره قانون سلامتی ساختن.ممنون از این فایلی که گذاشتین روی سایت
به نام خدای یکتا
سلام به استاد عزیزم و مریم نازنین و هم خانواده ای های دوست داشتنی!
داشتم قسمت داستان تولد خانواده ی صمیمی عباس منش رو میخوندم که آپدیت شده و چند تا از نظراتش رو خوندم و خواستم از سایت بیام بیرون که گفتم حالا دوباره یه سری به “خانه” بزنم و با چهره ی دوست داشتنی مریم جان رو به رو شدم و ناخودآگاه گفتم “ای جانم” :)))) الان تازه میخوام فایل رو پلی کنم
…
…
سلام به روی ماهتون بهترین استاد دنیا!! خیلی ممنون که تصمیم گرفتین هر از گاهی سریال زندگی در بهشت بذارین، انرژی بی نظیری به ما میده! و از خودمون هم تشکر میکنم که این انرژی رو به شما دادیم که شما تصمیم بگیرین این مهمونی رو فایل بگیرین :))
ما هم یادمه وقتی ایران بودیم و من خونه ی مامانم اینا بودم همین برنامه رو داشتیم برای مهمونی. ینی از چند روز قبل ما داشتیم گرم میکردیم برای روز مهمونی! و تا یک هفته بعدش هم غذاهای مهمونی که اضافه اومده بود رو میخوردیم…البته این اواخر یه کم آسون تر می گرفتیم. اما من به شخصه یادمه وقتی دوستام میومدن خونمون، اصلاً در قید و بند پذیرایی آنچنانی نبودم، یه میوه میاوردم و می نشستم باهم حرف میزدیم…بعد یادمه مامانم میومد میگفت یاسی جان یه کم پذیرایی کن چایی، شیرینی، فلان… بعد من میگفتم بابا دوستم اومده که همو ببینیم و حرف بزنیم، نیومده اینجا که فقط بخوره :))) البته الان مامانم خیـــــلی آسون گیر تر شده به خاطر قوانینی که هممون از این سایت الهی دریافت کردیم، که راحتیِ خودمون از همه چیز مهم تره.
اونجایی که گفتین دوستان ایرانیِ تو آمریکا بعضیاشون هنوز خیلی سخت میگیرن و شونصد مدل غذا درست میکنن یادِ این افتادم که من اصلاً وقتی میرم یه مهمونی که صاحبخونه اینهمه غذاهای متنوع درست کرده استرس میگیرم! دلم میخواد از همش بخورم ولی میدونم زود سیر میشم :))) و کلاً هم همونجوری که خودتون گفتین به آدم احساس ناراحتی میده وقتی میبینه میزبان اینهمه خودش رو تو زحمت انداخته!
چه ایده ی فوق العاده ای که آب و نوشیدنی ها توی کلمن باشن، چه کلمن هیولایی هم هست اینهمه نوشیدنی توش جا شد!
بله مریم جان، منم قبول دارم که این اسنک ها خیلی ساده و راحت هستن، آفرین. ما هم گاهی یه همچین چیزی میچینیم توی دور همی ها، یه سینی از بروکلی، پنیر، هویج، کرفس با یه سری دیپ مثل حمص و اینا. خیلی هم مزه میده!
مریم جان شما که اونجا توی پردایس هستین هر بار در رو باز میکنین میگین خدایا شکرت اینجا چقدر زیباست. ولی ما هم که از پشت دوربین میبینیم برامون تکراری نمیشه! یعنی من میتونم هر روز این منظره ی باز شدن در رو به دریاچه و فضای پردایس رو ببینم و همونقدر لذت ببرم و شگفتی برم داره از اینهمه زیبایی!! باور نکردنیه اصلاً این فضا و این انرژی که پردایس داره.
وای استاد مُردم از خنده!! میگه داشتم شیشه رو میشستم یارو عنکبوته همون موقع از رو شونه م تار زد به شیشه!! همیــــنقدر فرز! انشاالله خدا هدایت میکنه به یه راهکاری هم برای عنکبوت ها میرسین!
به به چه لباس زیبایی هم پوشیده مریم جان! خیلی بهش میاد! این واقعاً عالیه که آدم اینهمه مهمون داشته باشه ولی با پیگیری یه الگوی ساده انقدر زود کاراش تموم بشه و حتی بشینه سر کارای خودش که ربطی به مهمونی نداره.
خیلی حس خوبی بود وقتی بچه ها پریدن تو آب و اون تصویر بال مرغ های در حال کباب شدن، اوه اوه! دهنم آب افتاد!
بی نهایت سپاسگزارم ازتون استاد و مریم جان بابت این فایل سراسر سادگی و زیبایی! عاشقتونم!
سلام به همه
از دیدن زیبایی های این فایل واقعا لذت بردم و به قول استاد انگار قلبم باز شد و اشک از چشمانم جاری شد بخاطر اینهمه زیبایی بخاطر اینکه ما میخوایم و خداوند اجابت میکنه بخاطر اینکه استاد گفتن از خدا خواستم هوا ابری بشه و ابری شد یادمه حدود سه تا چهار ماه پیش توی لیست خواسته هام نوشتم که؛ یا من برم جایی که برف باریده یا اینجا برف بیاد و دیدم که خداوند یک هفته بعد خواسته ی من رو اجابت کرد و بعد از 5 سال توی شهر ما برف بارید، رفتم زیر برف گفتم خدایا ازت سپاسگزارم و اشکام جاری بود و تا صبح برف بارید برفی که هیچوقت انقدر در ساعات طولانی توی شهر ما نیومده بود، گفتم خداوندا واقعا تو شنوا و دانایی و دعای دعا کننده رو اونوقتی که تو رو صدا میزنه میشنوی و میگی باش و میشود….
واقعا میشه بهشت رو توی همین دنیا هم تجربه کرد و خداوند و نعمت هاش خیلی زیبا هستند و نعمت ها پاداش پرهیزکاران هست کسانی که پرهیز میکنن از ورودیهای ذهنی منفی
کسانی که صبح و شب خداوند رو تسبیح میکنن میخوان و خداوند میده (تمرین ستاره قطبی)
و اون آیه ای که میگه: اگر دعای شما نبود خداوند چه ارزشی برای شما قایل بود؟
این یعنی باید بخواهی تا داده بشه و برای خداوند محدودیتی وجود نداره خداوندی که در پیری به زکریا و ابراهیم فرزند داد
خداوندی که موسی و آدم رو هدایت کرد
خداوندی که میگه پاداش پرهیزکاران و نیکوکاران حقی است بر ما یعنی وظیفه ی ماست
خداوندی که یونس رو هدایت کرد اون وقتی که یونس خداوند رو صدا زد و درخواست کرد
خداوندی که به سلیمان پادشاهی و قدرت داد اون وقتی که سلیمان درخواست کرد…
این روزها احساس میکنم دارم بزرگتر میشم منظورم از لحاظ روحیه (من 29 سالمه) شاید مسایل و تضادها و سختی ها دارن بزرگم میکنن احساس میکنم دارم از پوسته ی خودم میام بیرون و دارم انسان بزرگتری میشم
نمیدونم چرا دارم اینا رو مینویسم ولی احساس میکنم باید بنویسم چون میدونم ان شا الله در ماه های بعدی انسان بزرگتری شدم و شاید دوباره چشمم به کامنتم بیفته و بگم آره آمنه تو بزرگتر شدی آفرین بهت
همه چیز در ید قدرت خداونده
دست خداوند بالای دست هاست
آنجا که راهی نیست خداوند راه میگشاید به شرط ایمان
خداوند میبیند و میشنود و پاسخ میدهد و هدایت میکند
خداوند دعای دعا کننده رو آنگاه که اون رو صدا میزنه میشنود
خداوندی که برات همه چیز میشه برات خواهر میشه برات برادر میشه برات همسر میشه برات رزق و روزی میشه برات غذا میشه توی سفره ات برات نور میشه توی قلبت برات آرامش میشه برات فرزند صالح میشه
خداوند همه چیز است همه کس را بشرط ایمان
و خداوند برای من کافیست
سلام و درود به استاد عزیزم و خانم شایسته
کدبانو
و همه دوستان جانم در این سایت و فضای بینظیر بهشتی
استاد عزیزم چقدر الگوهای خوبی دادید به ما برای لذت بردن از میهمانی فارغ از ایجاد فضایی که مارا تو زحمت بندازه و ما و مهمونها فقط لذت ببریم و دور هم خوش بگذرونیم
چقدر لذت بردم از دیدن این فضای دوستانه و لذتبخش شما و مهمونهای عزیزتون
و جاهایی که مهمون هم برای لذت بردن میاد و به شما کمک میکنه و با حال خوب کار میکنه برای لذت بردن
چقدر عالیه که تو مهمونی هامون چه میهمان و میزبان به فکر راحتی و لذت بردن باشن.
خدایا شکرت به خاطر دیدن این فضای لذتبخش و روحانی و دریاچه فوق العاده زیبا و آب زلال و بهشتی و زمزمی
جملات کلیدی
من لایف استایل خودم را دارم و جهان انسانهای هماهنگ با من را به زندگی من وارد میکنه.
نیاز نیست ما کاری کنیم که مهمون لذت ببره
وظیفه مهمون هست که تو مهمونی خودش خوش بگزرونه و به لذت بردن از فضای مهمونی بپردازه.
خدا را شکر به خاطر استاد عزیز و مریم خانم شایسته برای اشتراک این مهمونی خودمونی و زیبا و لذتبخش.
سپاسگزارم از شما و بهترینها نصیبتان انشالله.
سلام به دوستان و همراهان همیشگی و سلام به استاد عزیز و خانم شایسته چقدر لذت بردم از این فایل واقعا زیبا بود همه چیز نشان از ثروت و فراوانی داشت چقدر خوبه که این زیباییها رو در کنارت داشته باشی و خانم شایسته واقعا عالی کار میکنند و لباسشون هم بسیار زیبا بود و چقدر خوبه که به این خوبی و راحتی مهمونی دادید من خودم هم دوست دارم همینجوری مهمونی بدم و همه چیز رو راحت و آسون میگیرم و من از این فایل یادگرفتن که فقط باید کمی خلاقیت به خرج بدم و خیلی خوب و عالی بود با کمی خلاقیت در همین شهر کوچک ما هم میشه خوردنی های خوبی پیدا کرد خیلی لذت بردم و از خداوند سلامتی شما و خانم شایسته عزیز رو میخام و طبیعت اونجا واقعا زیبا و رویایی است البته من سابقه باران تند و بعد یک آفتاب بسیار درخشان و هوایی مطبوع رو دارم و کاملا میتونستم اون رو حس کنم خیلی براتون خوشحالم و حال خوبتان رو آرزومندم انشاالله چهار سال دیگه در پاردایس شما رو میبینم و خوشحالم که استاد اینو بهتون بگم که شما ما رویعنی ذهن مارو از نو برنامه ریزی کردی و من اولین سالهای عمرم هست که حدود85/٪ اوقات حالم خوبه و نگرانی جاش رو به حال خوب داده در 100٪ کل روز در سلامتی هستم و 99٪ کل سال رو در سلامتی هستم و در 60٪مواقع نگرانی مالی ندارم استاد این درصد هایی که نوشتم برای من خیلی عالی هستن و خدارو صد هزار مرتبه شکر میکنم و اگه بدونید از چه درصد هایی به این ها رسیدم باور نمیکنید به هر حال خدا خیرتون بده که هم بهشت رو نشون دادی هم راه رسیدن به اونو به ما یاد دادی خیلی سپاسگزارم
وایی استاد بخدا اعتیاد پیدا کردم امروز به فایلاتون
طوری که امروز اصن سابقه نداشت که حدود تقریبا 7 8 بار اومدم سایتتون که ببینم فایل جدید اومده یا نه و هر دفعه لب و لوچه مون آویزون بود بخدا.
الان هم که ساعت نزدیک سه نصف شبه و خواستم بخوابم و گفتم که بزار برم سایت استاد شاید فایل جدید گذاشته که این نجواها هی میگفتند که آخه تا اونجایی که تو یادته معید استاد صبحا نهایتا ظهر ها فایل جدید بزاره الان که ساعت سه نصفه شبه تو میخوای بری تو سایتش
ولی خب دهن اون نجواها رو بستم و سایتو باز کردم و دیدم
Wooooow
بابا
Wooooow
فایل جدیییییییید
و چه فایلیییی
استاد نزدیک 50 دقیقه فایل بود و فکر نکنم تا حالا انقدر لبخند زده باشم که در طول دیدن فایل زدم
اینکه ابرها و انعکاس درخت ها رو میتونستی از توی اون آب شفاف تر از خود کلمه شفاف ببینی ، معجزه بود
وای خدایا شکرت
و محتواتون
وایییی محتواتون…
محتوای این فایلتون چقدر عالی بود چقدر الگو برداری کردم چقدر بیشتر آداب مهمان داری و مهمانی گرفتن رو شناختم و چقدر چقدر از چینش غذاهاتون از چینش ترکیب بندیتون لذت بردم
سپاس گزارم از اینکه کامنت های بچه ها رو توی فایل قبلی خوندید که ترغیب شدید که این فایل رو ضبط کنید و ازتون میخوام از این جنس فایل ها بیشتر بگذارید و بیشتر بگذارید و بیشتر بگذارید
و من سپاس گزارم سپاس گزارم سپاس گزارم …
بنظرم برای بهبود ایده مهمانداری و مهمانی گرفتن که گفتید میتونم بگم که
اگر حتی از مهمان کمک بخوایم که مثلا با همدیگه میوه ها رو بشوریم یا باهمدیگه چینش ها رو انجام بدیم ، خیلی احساس راحتی به خودمون و به مهمون میده چون معمولا توی تمام موارد میزبان اکثر اوقات آشپزخونه بود و مهمان هاش جای دیگه.
ایده کمک گرفتن از مهمان خیلی خوبه و اصن وقتی کاری رو باهم انجام بدیم خیلی خووووبه
استاد خلاصه گفته باشما
کامیونتی عباس منش از این جنس فایلا بیشتر میخوان هااااا (:
سلام استاد جان
سلام مریم جان عزیزدلم
من هر بار ک فایلای جدید شمارو میبینم نمیتونم اندام زیباتون رو و مهم تر از هرچیز نتایج تلاش هاتون رو تحسین نکنم
پس قبل هرچیز تحسینتون میکنم و تبریک میگم بابت هیکل فوق العادتون ک انقدر دوس داشتنی تر و جوون تر و زیباترتون کرده .
من فکر میکنم اینکه انقدر ما به خودمون سخت میگیریم برای مهمونی ها ریشه ی اصلیش کمبود عزت نفسه
وهمینطور ک شما گفتین احساس عدم لیاقت ،تایید طلبی بیش از حد
خود من توی خانواده ای بزرگ شدم ک اصلا بخاطر همین سخت گیری ها حتی سالی یکبار هم مهمونی برگزار نمیکنیم یا مهمونی نمیریم
همون اول فیلم دیدم شما نوشیدنی هارو ریختین توی کلمن وخیلی راحت گفتین هرکی هرچی بخواد میتونه ازینجا برداره
باخودم گفتم اگ استاد عضوی از خونواده ما بود حتما ی کتک حسابی از مامانم میخورد(خخخ)
و حتما مهمونا اونشب قهر میکردن و میرفتن
از بس که این فرهنگ سمی توی فامیلای ما بولد شده
ک شما باید حتما جلوی مهمون حتی یک لیوان اب هم خواستی بیاری باید باکلی تشریفات باشه کلی تعارف کنی
مثلا من اگه میوه بیارم جلوی مهمون و بخوام ازشون پذیرایی کنم اگ کم تر از سه بار ب هرنفر اصرار و تعارف نکنم ک برداره ،باچشم غره های مامانم مواجه میشم
تازه حتی اگه بریم یک مهمونی ای مثل خودمون برامون سنگ تموم نذارن اصلا ناراحت میشیم
ک چرا اینا ب ما اهمیت ندادن و اصلا لیاقت این همه زحمت نداشتن و دست ما نمک نداره و ازین حرفا و الان میفهمم چقدررر این افکار غلطه
و انگار اینک تو برای اومدن ی مهمون انقدررر زحمت بکشی و خودتو اذیت کنی تا اون حالش خوب باشه برامون ی فضیلته و ی پوئن مثبت حساب میشه
ی درسی ک گرفتم ازین فایل این بود
ما باید ب سبک خودمون عمل کنیم به شیوه ای ک راحتیم
فارغ ازینکه دیگران خوششون میاد یا نه
مثلا اگ اولویت من راحتی و لذت بردنمه نباید خودمو ب زحمت و دردسر بندازم ک بخوام یک شب بی نقص برای مهمونام بسازم
یا قرار نیست همه یک مدل غذارو بخورن و ماهم مجبور باشیم بخاطر مهمونا سبک شخصی و غذای دلخواهمونو بذاریم کنار و بگیم زشته وقتی همه مهمونا دارن یچیزیو میخورن ما برا خودمون ی غذای دیگه بیاریم اصلااا استاد این فرهنگ مهمون و مهمونی اکثر ایرانیا اونقدر غلطه ک نمیدونم از کجاش بگم
اونقدر خودمون رو اذیت میکنیم ک فراموش میکنیم هدفمون از مهمونی رفتن و مهمونی گرفتن دور هم بودن و لذت بردنه
دقیقا وقتی ما اونقدر خودمون رو اذیت میکنیم وکلی غذا و نوشیدنی های مختلف سرو میکنیم باعث میشه اون مهمون بیچاره هنوز از خونه ما بیرون نرفته ب این فکر کنه ک الان من باید چیکار کنم تا بتونم کارای اینارو جبران کنم
و از همون لحظه حالش بد میشه و معذب میشه چون اینارو کاملا تجربه کردم و باچشم خودم دیدم حتی یکی از نزدیک ترین افراد خانوادم وقتی رفته بودن مسافرت با ی خونواده ی خیلی خوب و خونگرم اشنا شده بودن و اونا براشون کلی غذاهای متنوع و رنگارنگ درست کرده بودن
وقتی این فرد ازمسافرت برگشت گفت من دیگه جواب تلفن این خونواده رو نمیدم چون خیلیییی برامون زحمت کشیده و انداخته خودشو توسختی
ما دیگه چیزی نداریم برای جبران کردنش و اگ بخواهیم باز با هم ارتباط داشته باشیم و اونا بیان شهرما
ما خجالت میکشیم. و زشته
میخوام بگم این رفتاراو فرهنگای غلط حتی باعث ازبین رفتن رابطه هام میشه
راستش هر ایده ای ب ذهنم میاد برای راحت تر شدن مهمونی ها
هی ذهنم باهاش فایت میکنه و میگه زشته
و بقیه ناراحت میشن چون ی عمر باهمین فرهنگ مهمونیاشونو برگزار کردن و مهمونی رفتن
حالا تو بیای باشیوه جدید برخورد کنی اصن پامیشن میرن از مهمونیت
ولی من دارم سعی میکنم مثل مریم جون عمل کنم و کارارو ساده و. ساده تر کنم و حتما خبرشو هم زیر همین فایل براتون کامنت میکنم
دوستون دارم
امیدوارم ک همیشه حالتون خوب باشه
به نام خداوند بخشنده و مهربان
موقعِ نوشتن هام تو دفترم، هدایت شدم به سایت.
دیدم پاسخ دارم، خوشحال شدم چون ستاره قطبیم بود و خلق شده بود.
پیام دوست عزیز رو خوندم، پاسخ هم نوشتم.
یه پاسخِ هدایتی و مفصل.
بعد رفرش زدم سایت رو یهو عکس مریم جانِ عزیز دلمو دیدم و ذوق زده شدم.
هم از دیدن تصویر خود مریم جان.
هم اینکه عکس در حال آشپزی هست.
هم اینکه به به فایل جدید اومده روی سایت.
و بلافاصله شروعِ دانلودِ فایل.
و بعد هم مستقیم اومدم اینجا، تو این باکسِ سفیدِ خوشگل شروع کنم به نوشتنِ کامنت…
که بگم:
استاد جانم
مریم جانم
نمیدونین مخصوصا این فایلهای اخیر دارن چه میکنن با من، ذهن، روح و روانم…
که چقدر سازگارن با این روزها و لحظاتم…
که چقدر به موقع هستن.
بعضیاشون دقیقا مناسبِ همون لحظات هستن برای من.
یکی شون مسئله ی چند روز بعد منو به سمت آگاهی و راهکار درست برد…
بدون شک و با اطمینان میگم همین فایل هم قراره کولاک کنه…
من هنوز فرصت نکردم یا شاید هم زمانش نرسیده که فایلِ قبلی رو کامل ببینم و بشنوم، اما میدونم و متوجه شدم هدایت میشم به فایلهاتون استاد جان، در بهترین زمان…
یعنی من هر روز دارم صدای شما رو میشنوم، گاهی هم تصویری هست. اما اینکه کدوم فایل رو چه زمانی بشنوم در اختیار من نیست، سپردمش به جریانِ هدایت تا اون راهنماییم کنه الان نیازِ روح، جسم و جانم کدوم فایله.
دیروز صبح تو پیاده روی دلم خواست عزت نفس رو استارت بزنم، شروع کردم به قسمت اول…
اما هدایت شدم به توقف…
هدایت شدم که سمانه هدفون رو خاموش کن.
الان باید صدای پرنده ها رو بشنوی و درک کنی.
الان باید حواست رو بدی به دیدن و فهمِ زیبایی های اطراف.
الان باید تو مسیر سپاس گزاری کنی از خدا برای نعمت هات و قلبت رو شاد کنی.
رفتم و رفتم و رفتم…
تو راه خدا هدایت کرد از کدوم مسیر برم و بعد از یه ساعت گفتگو با خدا و لذت بردن از طبیعت، برگشتم خونه…
داستان اینجا تموم نمیشه…
وارد یه پروسه ی هدایتیه دیگه شدم که تا قبل از پیاده روی هم نمیدونستم باید انجام بدم یا نه و سپرده بودم خدا بهم بگه…
به محضِ ورود به خونه مواجه شدم با اون کار، متوجه شدم باید انجامش بدم، و انجام دادمش.
مغزم سوت کشید.
آخه یعنی انقدر دقیق؟
که تا وارد خونه میشم تکلیفِ کارِ بعدی که باید انجام بدم معلوم میشه؟
بله سمانه جان، جریانِ هدایت اینطوری عمل میکنه.
در زمان مناسب و مکان مناسب تو رو هدایت میکنه که باید چیکار کنی.
کلی درس داشت برام که کلی لذت هم بردم…
پروسه ی هم آهنگی با خدا (اصطلاحِ سعیده جانم(شهریاری)) عجب پروسه ی شیرین و دلچسب و راهگشایی هست تو زندگی.
خدایا مرسی که هستی.
مرسی که انقدر پر قدرت و بزرگ هستی.
مطمئنم در بهترین زمان، هدایت میشم دوره عزت نفس رو مجدد شروع و تمرین کنم.
نمی دونم کِی.
فردا؟
چند روز دیگه؟
هفته، ماه بعد؟
هیچی نمیدونم، فقط میدونم خدا می دونه و خودش هدایتم میکنه.
عاشقِ این خدای هدایتگر و بی نظیرم هستم دربست.
مریم جانم، خانم شایسته جانم، که دقیقا بهترین نام فامیلی رو داری:
عاشقتم که انقدر معلم خوبی هستی.
که انقدر با خودت در صلحی و باعث میشی من کاملا مشتاق شم ازت چیزهای جدید و متفاوت یاد بگیرم.
نکات بسیار جذاب و آموزنده ای رو توی آشپزی، خانه داری، نظافت منزل، عشق به انجام کارهای منزل و …، چیدمان، نظم، در صلح بودن با خود، توی دل ترس ها رفتن و شجاعت، پذیرشِ مسئولیتِ تصمیمات و عملکرد و … ازت یاد گرفتم.
ضمن اینکه نگاه و مهارتت در زمینه عکاسی و فیلمبرداری به شدت جذاب و تحسین برانگیزه.
خیلی تحسینت میکنم مریم جان که انقدر عالی و باپشتکار و منسجم داری روی خودت کار میکنی و رشد بالایی رو تجربه میکنی.
مریم جون باورت میشه دیروز یادت کردم؟
گفتم خدا خیرت بده مریم جون که یادم دادی رسوبِ کتریِ چای ساز رو با سرکه تمیز کنم.
یعنی من یادت کردم، بلافاصله الان عکست رو دیدم و گفتم به به، مریم جان.
خلاصه که مریم جان، بدان و آگاه باش در قلبِ من جایگاهِ ویژه ای داری.
خیلی ماهی.
ماچ به روی ماه و قشنگت.
خدا رو شکر برای همه چیز
خدا رو شکر برای همیشه