یک الگوی مناسب برای مهمانی گرفتن - صفحه 30
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/05/abasmanesh-5.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-05-19 22:37:562024-02-14 07:27:21یک الگوی مناسب برای مهمانی گرفتنشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته بزرگوار
از وقتی وارد سایت شما شدم از تلوزیون و رسانه ها دور شدم گاهی که تصادفا صحنه ای از تلوزیون می بینم باورم نمیشه قبلا از دیدن این صحنه ها لذت می بردم اما الان دیگه نمی تونم تحملش کنم
چون ذهنم به دیدن زیبایی ها عادت کرده
گاهی فکر می کنم زندگی استاد دقیقا خود بهشته
همون چیزی که تو قران وعده داده شده
از سنیدن حرفهای استاد خسته نمی شم و از دیدن این همه زیبایی لذت می برم
چقدر ساده و شیک مهمونی برگزار میکنید
چقدر باخودتون در صلحید
چه عزت نفسی
ما هرقدر هم زحمت بکشیم هی آخر کار میگیم ببخشید که غذا خوب نبود و….
و می فهمم که چقدر باید روی احساس لیاقتم کار بکنم
دیدن اتاقی که تمام اطرافش درخت و دریاچه است منو به وجد میاره
و به من یاد اوری می کنه که اگر روی خودت کار بکنی چنین پاداشهایی رو می گیری
استاد عزیزم تمام لذتهای دنیا نوووش جانتان
چه مهمونی گرم و صمیمی
ازخدا بهترینهاشو براتون ارزو دارم
اون میز و غذاها و کلمن اب و ….
همه و همه نشون میده میشه از یه مهمونی لذت ببری بدون اینکه بخوای اذیت بشی
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته بزرگوار
از وقتی وارد سایت شما شدم از تلوزیون و رسانه ها دور شدم گاهی که تصادفا صحنه ای از تلوزیون می بینم باورم نمیشه قبلا از دیدن این صحنه ها لذت می بردم اما الان دیگه نمی تونم تحملش کنم
چون ذهنم به دیدن زیبایی ها عادت کرده
گاهی فکر می کنم زندگی استاد دقیقا خود بهشته
همون چیزی که تو قران وعده داده شده
از سنیدن حرفهای استاد خسته نمی شم و از دیدن این همه زیبایی لذت می برم
چقدر ساده و شیک مهمونی برگزار میکنید
چقدر باخودتون در صلحید
چه عزت نفسی
ما هرقدر هم زحمت بکشیم هی آخر کار میگیم ببخشید که غذا خوب نبود و….
و می فهمم که چقدر باید روی احساس لیاقتم کار بکنم
دیدن اتاقی که تمام اطرافش درخت و دریاچه است منو به وجد میاره
و به من یاد اوری می کنه که اگر روی خودت کار بکنی چنین پاداشهایی رو می گیری
استاد عزیزم تمام لذتهای دنیا نوووش جانتان
چه مهمونی گرم و صمیمی
ازخدا بهترینهاشو براتون ارزو دارم
سلام و عرض ادب خدمت دوستان و استاد عزیز و خانم شایسته
خدایا شکرت بابت دیدن این تصاویر. بسیار زیبا،بابت این سادگی و صمیمیت و حین اینکه میشه در عین سادگی ی مهمونی و دور همی خیلی عالی داشت فارغ از هر تجملاتی،چیدمان دیس های بسیار زیبا در عین سادگی توسط مریم بانو ،تلاقی زیبای رنگ میوه ها با هم، واقعا همچی زیبا ،رویایی ،فضای بیرون خونه و افتادن سایه درختان و آسمان با ابرهای زیبا در آب ک روح نواز و چشم نوازه و با دیدن این تصاویر زیبا ک شبیه کارت پستال میمونه واقعا ناخودآگاه زبون آدم ب شکر گذاری باز میشه ،خدایا شکرت بایت این همه نعمت و فراوانی ،خدایا شکرت بابت این همه زیبایی،خدایا شکرت .و سپاس از استاد جان و مریم بانوی عزیز بابت به اشتراک گذاشتن این لحظات ناب و پر از درس ،
سلام تشکر میکنم از دوستان عزیزم همراهان هم مسیر یعنی اینقدر قانون درست کار میکنه.یه راهنمایی میخاستم نمیتونم.افکارمو کنترل کنم.چند روزی حالم خوبه افکارم مثبت اتفاقاتی عالی روخ میده. و بلعکس از استاد عزیزم هم تشکر فراوان دارم
به نام خدای هدایتگر و حمایت گرم️
امروز این فایل نشانه ی زیبای من بود
خدایا شکرت برای هدایت زیبایت
خدای ما خدای آسانی هاست پس زندگی را راحت تر بگیریم که راحت تر بشه ،اگه به زیبایی ها توجه کنی تو را به آسانی ها هدایت میکند
سپاس از این فایل زیبا که سراسر فراوانی و ثروت و آسانی بود،وای من عاشق اون میگو های خوشگل و ردیف شدم خیلی دوست دارم میگو رو،و اون بلوبری ها و تمشک های سرخ زیبا میگه این جهان چقدر زیباست و چقدر فراوان از نعمت ها،و چقدر اون ظرف های یک بار مصرف با کیفیت بودن. خدارو شکر،و اون آسمان آبی و هوای پاک پارادیس زیبا،خدایا منو به اینجور بهشتی زیبا با آدمهای ثروتمند و سالم هدایت کن،خدایا شکرت از اون آب زلال که مثل شیشه همه چی توش دیده میشه و مهمونهای خوب ،وای من عاشق شنا کردن هستم،دلم می خواد شنا را یاد بگیرم،
خدایا راه را برایم روشن کن و منو به مسیرها و مکان ها و انسانهای نیک و ثروتمند و سالم هدایت کن،
سپاس
سلام به همگی بخصوص استاد عزیز و مریم خانم عششق
خدایا اکثر بچه های فامیل رفتن یا شهری دیگه یا کشوری دیگه فقط من موندم از اون جمع، چرا؟ چون همه لذت میبردن و فقط من بودم که میگفتم اه باز مهمونی باز دورهمی! و بااز هم برام هست و همون اتفاقا و دور همی ها بیشتر هم شده چون خانواده همسرم هم هستن که خییلی بیشتر از خانواده خودمن! من باید لذت ببرم. دیشب مهمونی خونه بابام خوش گذشت، هفته ی پیش خونه عمه همسرم خوش گذشت من همش نگران این بودم که باید دعوتشون کنم و برام سخت بود ولی خب نگین سختش نکن برای خودت تو قبلا هم مهمونی دادی از الان چند تا غذا رو مشخص کن که درست کنی و دیگه ذهنت رو مشغولش نکن، سختش نکن خوش میگذره تازه ممکنه یجوری بشه که نخوای دعوت کنی، پس برو مهمونی با لذت هم برو، نگین تو تمااام عمرت از مهمونی رفتن غر زدی خب همشش هم سرت میومد یبار برعکس عمل کن بیا و از مهمونی رفتن لذت ببر، مططمئن باش یا انقدر بهت خوش میگذره که بیشتر میخوای یا کلا میری و آدمای بهتر میان تو زندگیت که از بودن کنارشون لذت ببری و نیازی به کنترل ذهن نداشته باشی، یادت باشه هر موقع غر نزنی و لذت ببری این اتفاق میافته!
در مورد شهر هم بگم که همه ی بچه های فامیل میگفتن ما شهرمون رودوست داریم و میخواهیم اینجا زندگی کنیم اما من دوست داشتم تو شهر بزرگ باشم واسه همین تلاش کردم و 6 سال دوران دانشجوییم رو شهرای بزرگ بودم اما چی شد؟! ترسیدم بمونم و کار کنم (حس میکردم کار نیست و نمیتونم پول دربیارم … که اینم دارم روش کار میکنم تا ترمزهام رو پیدا و رفع کنم) خلاصه برگشتم و همه ی اونایی که میگفتن ما شهرمون رو دوست داریم رفتن! من با کسی ازدواج کردم که شغلش ثابته و ده ساله همینجا هستم! (الان میدونم که باید از خدا بخوام که برم شهری دیگه نه از شغل همسرم) ولی خب فعلا تصمیم گرفتم از همینجا لذت ببرم و دوستایی پیدا کردم که در کنارشون میشه با سادگی لذت برد، بچه هامون همسنن و خانه بازی ، پارک، تئاتر، سینما میریم و خیلی هم خوش میگذره، تازه به این نتیجه رسیدم که شهر من از همه جا خوش آب و هوا تره، هواش پاک و تمیزه، منطقه ی شهری و طبیعت خیلی نزدیک همن و من به راحتی و در زمان کم میتونم از هردوش لذت ببرم.
عرض سلام و ادب خدمت استاد و دوستان و خداقوت خدمت مریم جان عزیز.
در رابطه با آسان گرفتن امور بهویژه در برگزاری مهمانیها،من هم با وجود چشموهمچشمیهایی که توی ایران هست،اما معمولا مراسم رو خیلی ساده برگزار میکنم.
به این ترتیب ما آخر هر هفته یا مهمون هستیم و یا مهمون داریم و خوش میگذره و روحیهمون خوب میشه. رفتوآمد ما حتی با دوست و آشنا و فامیل درجه چندم هم تا حدی هست که به خونه ما، “خونه سبز” میگندرواقع تو خونه ما با اومدن مهمون هم به خودمون خوش میگذره،هم به مهمونا و همه راغب هستند که به خونه ما بیان.
از طرفی اومدن مهمون همیشه برامون برکت داره و معتقدیم مهمون روزیش رو با خودش میاره و اینطور نیست که با مهمونی دادن داریم پول از دست میدیم.
ما برای پذیرایی واقعا خودمون و به زحمت نمیندازیم،تلاش میکنیم که به مهمون خوش بگذره و پذیرایی در شأنش باشه،اما خودمون رو اذیت نمیکنیم،مثلا یادم میاد یبار مهمون داشتیم و نمکدون پیدا نمیکردم،یه عذرخواهی کوچیک از مهمونا کردم و سطل نمک رو آوردم سر سفره و کلی خندیدیم
خودمون هم وقتی میریم مهمونی سعی میکنیم خوش بگذرونیم و چیزی به اسم تعارف کردن در دایره لغات ذهن ما وجود نداره که مثلا کم غذا بخوریم که به نظر شکمو نیایم و مواردی از این قبیل.
یکی از کارهایی که من انجام میدم واسه پذیرایی،پختن کیکهای سادهس که واسه کسایی که به آشپزی علاقه دارن هم لذتبخشه و هم چون خالقش خودمون هستیم،احساس افتخار داره.
به تازگی هم داریم دورهمی ماهانه با یه سری از فامیلهایی که باهم بهاصطلاح جور هستیم،برگزار میکنیم و قرار گذاشتیم برای اینکه مهمونیها مستمر باشه و ازنظر مالی به کسی فشار نیاد،نوبت هرکس که شد،فقط چای و میوه و یک نوع عصرانه سبک تدارک ببینه
درسی که من از این فایل گرفتم این بود که باید ثروت بسازم تا بتونم با خرید مواد غذایی آماده برای مهمونیها،وقت کمتری برای تهیه اونها صرف کنم!
و پیشنهادم هم این هست که میشه در فرآیند آمادهسازی هم (اگر امکانش بود) با خود مهمون شراکتی کار کرد،این ایده هم باعث میشه مهمون احساس صمیمیت بیشتری کنه و هم کار رو زودتر پیش میبره. در عوض شما هم اگه وقت داشتید،در مهمونی طرف مقابل میتونید به میزبان کمک کنید؛در همین حین نکات آشپزی، خانهداری و مهمونداری هم یاد میگیریم
سلام و صد سلام به همه ی شما خوبان
من دیوانه ی این فایلم، امشب برای سومین بار دیدم، میخوام نظر بنویسم برای ردپا.
خلاقیت خانم شایسته قابل تحسینه در استفاده از ظروف، در چیدمان زیبا، در انتخاب مواد غذایی.
چه ترکیب جالبی میگوی پخته با اسفناج ، یا حمص با اون نانهای گوگولی خوشگل، اون بلوبری ها و شاتوت ها، انگورهای زیبا، سلیقه ی خانم شایسته از اول اولی که رفتین سفر به دور آمریکای اول برام جذاب بود و اصلا تکراری نشد، دلیلش اینه که احساس ایشون همیشه توی اون لحظه که غذا آماده میکنن عالیه. بارها اتفاق افتاده برام وقتی احساسم خوب نیست و غذایی درست میکنم چطور مزه ش و کیفیتش داغون میشه، و برعکس. درباره ی سخت نگرفتن: یک خاله دارم که همیشه وقتی مهمان دعوت میکنند از حداقل 10 روز قبل دارن کار میکنن و روز مهمانی هم پیش مهمان ها نمیان بشینن. همش هم میگن : شرمنده…
برعکس مادرم همیشه ساده برگزار میکنه، همان غذایی که برای خودمان میپزن با حجم بیشتر برای مهمان تهیه میکنند و من این ویژگی شان را بسیار تحسین میکنم. وقتی از درون پر باشیم واقعا رفتارهایمان ساده هست چون دنبال تایید شدن نیستیم. بی استرس گذراندن روز و انجام امور روتین روزانه. خدایا شکرت.
مهمان خودش دست داره، میتونه نوشیدنی وقتی نیاز داشت از کلمن برداره. نه اینکه ما بخاطر احترام گذاشتن هی دم به دقیقه یه سینی پر کنیم دست بگیریم، ببریم دولا راست بشیم تعارف کنیم. اصلا اشربه و اغذیه برای نوشیدن و خوردنه و نه جز این. پس چرا تعارف میکنیم. آیا این فرهنگ خوبه؟ آیا به معاشرت لطمه نمیزنه؟
من خودم هیچ وقت جایی که هی بهم بگن بخور نمیرم، یعنی فقط بار اول میرم، بار دومی وجود نداره چون واقعا اذیت میشم.
آقای کلمبیایی که مهمان هستن دارن با عشق همکاری میکنن و این چه حسی ایجاد میکنه؟ حس عضوی از خانواده بودن، حس دوستانه، حس صمیمیت بیشتر.
آرزوی استاد و برآورده شدنش.عزیزانی که هم مدارن با هم هستن .شنا در دمای آب متعادل در پرادایس زیبا. این فایل واقعا توصیف بهشته. واقعا غبطه میخورم به این عزیزان، چقدر عشق و در عین حال آزادی فکر توی این فایل موج میزنه.خدایا شکرت که منم لایق دیدنشم.
پاسخ پرسش 2: یکی از اساتید ما همیشه در حیاط منزلشان مهمانی میگیرند و میگن هرکی غذای خودش را بیاورد و میتونین تصور کنید که بالای 20 جور غذا بدون زحمتی برای ایشان در باغ چیده میشه و همه کیف میکنن، گروهی سفره چیده میشه، گروهی جمع میشه. و از همه مهمتر آدمایی که همو نمیشناسن خیلی راحت باهم شروع به صحبت میکنن و یه ارتباط عالی بین جمع بوجود میاد. تازه بعدش هم باهم میرن گردش. اینو از نزدیک تجربش کرده ام و الان که دارم مینویسم واقعا خاطره اش حالم را صدچندان خوبتر میکند و خدا را شاکرم برای وجود نازنین شان.
. تابستان یه کارگاه میبایست برگزار میکردم، نیت کردم در قلبم که خدایا دلم میخواد این کارگاه مثل مهمانی باشه، من میزبانم، عشق میدم به بچهها و مامانا، تو هم یه کاری کن که من حس میزبانی داشته باشم با وجودیکه هیچ غذایی همراهم نیست، (چون توی دوره ی قانون سلامتی بودم و هستم )
و خداوند چقدر زیبا اجابتم کرد، بعد از کارگاه کیفها باز شد و از توشون یه عالمه خوراکی درآمد، همه نسشتن و با هم به اشتراک گذاشتن، یک عالمه مهر بوجود اومد، منم قشنگ روی ابرا بودم و حال میکردم .
در حال حاضر شرایط دعوت کردن مهمان ندارم، چون مستقل نیستم. ولی اینقدر لذت میبرم از دیدن این تصاویر که مطمئنم به موقعش بهم داده میشه.وقتی تکاملم رو طی کنم.وقتی متعهد باشم روی عملگرا بودن.
سلام استاد عزیز و سلام به همسر گرامیتان وسلام به مهمان هایتان و سلام به خدا که در جمع شما است
استاد یه جا برا من وخانواده منم باز کنید که دارم میام از ایران واقعا تو بهشت دارید تفریح وزندگی میکنید با این همه سادگی استاد من که آمدم میخوام خودم ماهی بگیرم وباهم کباب ماهی بخوریم یادت نره داداش گلم من از خداوند سپاسگزارم وهمچنین از شما واین خانواده عزیز ودوست داشتنی مرسی مرسی مرسی
استا دراین 59 روز که عضویت سایت شمارو داشتم دیگه باعجله کاری انجام ندادم دیگه به خودم به خانوادم سخت نمیگیرم واز خدا میخوام که یکی بشم عین خودت و اینکه تمام این سختی های که شما تو زندگی خودت کشیدی من هم طعم ومزه اونو سختی هارو کشیدم من نمیتونم بگم ولی وقتی از نزدیک شمارو ملاقات کردم میگم چی دیدم توزندگیم .
از 15 سالگی تا 36 سالگی از اون اتفاق که از طبقه چهارم یه ساختمان 10 طبقه سقوط کردم وبا یک الهام در گوشم تو حالت سقوط که زنده موندم من همیشه به خودم میگم که پروردگار منو زنده نگه داشت تا یک کار خیلی بزرگ تو این دنیا انجام بدم واون خواسته به نظرم کمک به تمام مخلوقات جهان است حالا چطوری انم داره کم کم به من الهام میشه با کمک خدا وپرورش روح وروانم خدایا شکرت که من زنده ام تا با این خانواده بزرگ توحیدی آشنا بشم همیشه عباس جان از خدا میخواستم که منو هدایت کنه هیچ وقت دوست نداشتم از امام یا قبر خواصی کمک بگیرم از خیلی وقت ها یکتا پرست بودم وهستم و خواهم بود وخواهم ماند سرتو درد نیارم استاد من میام با سه فرزندم وهمسر جالبه که بچه هام عاشق دیدار شما هست من خیلی خیلی دوست دارم دوست من وخیلی خوشحالم که خیلی بیشتر از قبل به دوست عزیزم نزدیکتر شدم یعنی (پروردگارم).او بهترین دوست من در دوران زندگیم بود وهست وخیلی خوشحالم که من را به شما رساند اینا همه از طرف رب العالمین هست دوستدار شما وخانواده محترمتان وهمه عزیزان سایت توحیدی وبا خدای شما پسرم توحیدجان سلام میرسونه خدمت شما و ما مشتاقانه منتظر آن روز هستم که باهم بشینم وکباب ماهی بخوریم وبگیم وبخندیم
خدایا چنان کن سرانجام کار توخوشنود باشی وما رستگار
به امید دیدار که خیلی نزدیک هست .
درود دوست گرامی وهمخانواده ای محترم اقااحمد
خداروشکرکه شما وخانواده تون سلامت وخوشحال هستیدوبفکر سفربه سوی استادعباس منش ومریم عزیزهستید وچه برنامه قشنگی هم پیدید،ماهیگیری وخوردن ماهی تازه همراه خانواده ،این دیگه عالیه،انشا.. این برنامه ریزیتون که دلی وباآرامش هست بهمین زودی زود انجام بشه ،بجایی خدایت بشید درست مثل همین نوشته خودتون.چه احساس خوبی همراه با خوندن کامنت زیباتون دریافت میکنیم،لذت میبیریم،مطمئناً طبق قانون الهی،احساس خوب ومثبت= اتفاقات خوب ومثبت،موفق وپیروز باشید.
ممنون از شما دوست عزیز
انشاالله که شما هم دراین سفر زیبا باشید
ودرکنار هم به اساتید عزیزی بپیوندیم
از خدا تمام زیبایی های دنیارو طلب میکنم برای شما وهمه این خانواده توحیدی
در پناه الله مهربان شاد سلامت ثروتمند وسعادتمند باشید
به نام الله هستی بخش
با سپاس از پروردگار و صاحب اختیار خودم و همه جهانیان که به من وجود و نعمت زیستن رو عطا کرد
و سپاس از دوست بزرگوار و معلم گران قدر سید حسین عباسمنش عزیز…
وظیفه خودم میدونم که شرح حال خودم و تجربه خودم رو بدم که میدونم با اینکار خدمت میکنم به دوست تازه واردی که تاره با قانون و قوانین خلقت الله آشنا شدن و میدونم که پاداش اینکار رو هم دریافت میکنم.
سالها پیش فرد به شدت مومن و قدرتمندی در تحصیل و ورزش و معنویت ها بودم
با گذر زمان سالها ذهنم اسیر شیطان شد و درگیر اعتیادهای کوچک و بزرگ به انواع و اقسام چیزها از جمله مواد و سیگار و خشم و ترس و بی ایمانی و ناامیدی و شهوت رانی ها و… شدم
تا اینکه خداوند پاسخ داد به درخواست قلب من که برای تغییر بود
برای رشد ، برای پاکی ، برای ثروت
هدایت شدم به انجمن دوازده قدمی
و آنجا هدایت شدم به فردی که من رو مستعد این میدونست که با شما آشنا بشم
و من شروع کردم به یادگیری
شنیدن قانون نعمت بود و اما اوایل برای من غیرقابل درک بود چون به واسطه خانواده مدرسه و رسانه جهت فکری گذشته من نسبت به دنیا فعال بود در ذهنم
در ذهن من جنگی برپا شد بین طرز فکر گذشتم و انرژی و اطلاعات جدید از جنس آگاهی اصلی و نور
… طرز فکر قبلی پیروز شد و بعد حدود چهارده ماه لغزیدم و دوباره اعتیاد فعال پیدا کردم و در عرض یکسال تا لبه مرگ رفتم…اما دستاوردی داشت برای منی که با قانون آشنا شده بودم اونم این بود که شاهد کار کردن قانون در جهت ناخواسته هام بودم و دیدم چطور ارتعاشات پایین اعتیاد ،بی ای