دیدگاه زیبا و تأثیرگذار معصومه عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
بنام خدای فراوانی ها
سلام به استاد عزیزم مریم جان همه اعضای خانواده صمیمی ام
نکات کلیدی این فایل از نظر خودم
۱- قبول مسئولیت صد در صد یعنی چی ؟
اون جمله ای که گفتن من مسئول بودم نه نویسنده کتاب چون من کتاب رو انتخاب کردم ( چون در جهان عقاید های مختلف افکار مختلفی وجود داره که واسه رشد جهان لازمه این ما هستیم که به عنوان یکانسان اراده انتخابش رو داریم ) درکم از قبول مسئولیت زندگیم بیشتر شد
۲- هر مسیری روبریم نتایج افرادی رو میگیرم که اون مسیر رو رفتن و نتیجه رو گرفتن پس اول باید ببینیم نویسنده یا هرکسی که داریم بهش گوش میدیم چه نوع زندگی و چه نتایجی داره اگه دوست داشتیم بعد انتخاب کنیم که دنبالش کنیم یا نه
۳- نوشتن چکاب ، نوشتن موفقیت هامون هر چند کوچک و نوشتن مسیر رسیدن به اون موفقیت خیلی خیلی واجب هست چون تو مسیر نا امیدی و نجوا پیش میاد اگه این مدارک رو واضح نداشته باشیم نمی تونیم ذهن رو مهار کنیم و نجوا ذهن رومهار میکنه و ما تسلیم میشیم و ادامه نمیدیم یا اینکه اگه این کار رونکنیم زمان هایی که بی انگیزه میشیم مجبوریم رو غیر خودمون حساب کنیم و از دوستانمان بخوایم این کار رو واسه ما کنن در حالی که بازم خودمون مسئول انگیزه دادن به خودمونیم چطور ؟ با همین راهی که استاد گفتن
کدام مورد به من بیشتر کمک کرده
همین نوشتن موفقیت ها و مسیر رسیدن بهشون و مرورش چون ذهن من خیلی منطقی هست و تو هر کاری مرتب دنبال چرایی هست و من باید قانعش کنم که مسیر رو که ادامه بدم موفق میشم اینطوری استرس هایی که بعضی وقتا از نبود نتیجه بزرگ بهم دیت میده رو می تونم کنترل کنم و به مسیر ادامه بدم
من متوجه شدم نا امیدی خیلی خیلی خطرناکه اینکه مسیری رو که شروع کردی زو باید متعهدانه ادامه بدی چیزی که تعهد رو از بین میبره نا امیدی و شک و تردیدامه
تجربیات اموزنده ام
۱- یادمه موقع دانشگاهم با یه سری دوستای جدید آشنا شده بودم( ورودی نا مناسب ) اون ها تو دنیای فلسفه بودن ( هیچ وقت خوشم نمیومد چون از نظرم فایده ای نداشت ) ولی واسه اینکه ادای کتاب خونا رو در بیارم رفتم دوتا کتابی که اونا خیلی تعریف میکردم رو خوندم ، کتاب بوف کور صادق هدایت و مسخ کافکا دیگه نگم چی به سر ذهنم اومد داشتم دیوونه میشدم انگار به ته خط رسیده بودم ولی خوشبختانه خیلی زود از زندگیم حذف شدن
۲- ننوشتم موفقیت هام و مسیر رسیدن بهشون
این تجربه هم داشتم که خیلی خیلی سنگین واسم تموم شد طوری که یکبار که مغازه زدم مرتب شیطان ذهنم شکست ها و نرسیدن ها زو تو ذهنم بزرگ میکرد ولی چون با استاد آشنا نبودم اصلا نفهمیدم چطور با دست خودم زحمات خودم رو هدر دادم چون فکر میکردم به نتیجه ای نرسیدم و نتیجه نمیده ولی چون به مرور زمان اتفاق می افتاد و من متوجه نمیشدم فکر میکردم چیزی نشده و سر اون بیزینس یه شکست به نسبت بزرگ برام اتفاق افتاد
بعدا دوباره تو مسیر های جدیدم نجوا ازین طریق وارد میشد ولی چون پادزهرشو داشتم ( همین نوشتن موفقیت ها و مرور مسیر رسیدن بهشون ) بهش غلبه کردم دوباره جون گرفتم و ادامه دادم و هر دفعه نیروی نجوا ضعیف تر هم شد
برنامه من برای این مورد اساسی
ازونجایی که پاشنه اشیلم همینه و تو مسیر ناامید میشم تصمیم دارم درست و حسابی بیام مثال های بزرگ کوچک رسیدن به اهدافم و داشته باشم وجلوچشمم باشه هر موقع داشتم کمی بی انرژی میشدم ازین طریق خودمو شارژ کنم
چون خیلی خیلی تفاوت هست بین با امید وایمان حرکت کردن یا بدون امید
یه جا خوندم نوشته بود
تلاش با ناامیدی محکوم به شکسته
سپاسگذارم از استاد عزیزم و دوست عزیزمون باعثانگیزه بستشر و مرور این مطالب تو ذهنم شد
این ها خیلی بهم کنم میکنه نجواها رو بشناسم اینطوری راحت تر میتونم هدایت های خدا رو تشخیص بدم و بهش عمل کنم
منتظر خواندن نظرات تأثیرگذارتان هستیم. نوشته شما می تواند شامل چنین نکاتی باشد:
- موارد اساسی و نکات کلیدیِ این فایل چیست؟
- کدامیک از این موارد به شما بیشتر کمک کرده است؟
- چه تجربیات آموزنده ای در این باره دارید؟
- برنامهی شخصیِ شما برای اجرای «آن مورد اساسی در عمل» چیست؟
منابع بیشتر:
دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها | جلسات 10،9،8،7
سایر قسمت های «نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش»
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD460MB21 دقیقه
- فایل صوتی نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 241MB21 دقیقه
درود بر استاد وخانواده بزرگ عباسمنشی ها…ودرود برهادی عزیز….من افتخار نصیبم شد به خاطر یک کارشخصی اومدم شهر تهران وبه جای وقت تلف کردن ودنبال آدم های بی هدف . تمرکز کردم خواسته دیدن استادهادی عزیز را..واتفاق افتاد برای من….ورفتم محل کارهادی عزیز وایشان ازنزدیک دیدم وجای هم دوستان سبز .من استاد عباسمنش را گویی ازنزدیک دیدم …خدایا شکرت بابت این فرصت که نصیبم شد .. عکس یادگاری من وهادی عزیز به عنوان یادگاری میماند دراین گنبد دوار روزگار…به امید پیشرفت روز افزون همه دوستان عزیز
دقیقا همینطوره آدم خیلی تمایل داره که نرسیدن هاشو بندازه گردن این و اون
مثلا من 20 سالگی گواهینامه گرفتم و چند بار که با مادرم نشستم دیدن مادرم چقدر استرس داره و مدام این حسو بهم میداد که نمیتونی منم باور کردم از رانندگی برای خودم غول ساختم و هربار نتونستم میگفتم تقصیر مادرم هست اگه پشتم بود ……10 سال رانندگی نکردم
ولی با آموزش های شما به خودم اومدم کسی که ترسید من بودم کسی که خودشو باور نداشت من بودم کسی که تسلیم شد و به پشت فرمون ننشست من بود مسئولیت 100 با منه
و رفتم تو دل ترسم دیدم نه با تمرین دارم پیشرفت میکنم
یا همیشه عادت داشتم بگم چون بابام خیلی زیر پر و بال گرفت نزاشت من برم سراغ کار در صورتی که ممکنه ی نفر برعکس بگه بگه چون بابام هوامو نداشت من به هیچی نرسیدم
ولی مسؤلیت اینم پذیرفتم کسی که از زیر مصاحبه در میرفت من بودم چون عزت نفس نداشت کسی که آزمون هارو شرکت نمیکرد من بودم چون خودمو باور نداشتم و خداروشکر اینم تو خودم حل کردم و الان از همیشه تشنه ترم برای پیدا کردن راهم
استاد یکی از بزرگترین دست آورد های من اینه که مسئول 100 زندگیم دارم قبول میکنم حتی وقتی بحثی پیش میاد میگم بازم تقصیر منه من چی درونم دارم که موجب این عکس العمل شد
این زندگی برام راحت تر کرده
با دیدن این فایل فهمیدم وقتی درمورد سختی شرایط این روزا درد دل میکنم دنبال گرفتن توجه هستم که بگن وای زهرا دست تنها تو این شرایط با دوتا بچه …..
ولی خداروشکر مچ خودمو گرفتم الان هر روزم با عشق با بچه هایی که روزی ارزوشونداشتم میگذرونم و شرایطم هر روز داره آسون تر میشه و خداوند کمک هاشو برام میفرسته
خبر خوب اینه بقیه زندگیمو هم ما میتونیم بسازیم همینجوری که تا الان تک تک لحظات خودمون ساختیم چه خوب چه بد
و خداروشکر با توکل به خدا تو این سایت با دوره های شما مطمئنم ادامشو بهتر از همیشه با قدرت میسازیم
به نام خداوند بخشنده و مهربان
استاد عزیزم سلام
من دانشجوی روانشناسی ثروت هستم و میخاستم کمی در مورد کارهایی ک انجام دادم بنویسم و نشانهی امروزم من رو اورد ب این صفحهی مقدس خداروشکر
استاد طی کار کردن روی دوره گفته بودم ک دوتا نشتی بزرگ انرژی رو تو خودم پیدا کردم و بخاطر بستن اون نشتی ها باید مسافرت میکردم و تموم کارهای سفرم عالی خودبخود جور شد و من برای اولین بار ب صورت تنهایی سفر کردم ک کلا معجزه بوده!
استاد عزیزم اومدم بگم ک یکی از نشتی های انرژی خودم رو همین یکی دوساعت پیش بستم و ازش خلاص شدم خداروشکر و دیگه هیچوقتی همچنین نشتی هایی بوجود نمیارم.
نشتی بزرگ دومی ک دارم ان شاءالله روز شنبه برای همیشه حل میشه و الان دارم کارهاشو انجام میدم..( دوتا نشتی ک دارم مسائل شخصی بزرگی هستن ک نمیتونم اسم ببرم).
استاد جونم خیلی خوشحالم و احساس سبکی دارم و ب خودم افتخار میکنم ک قدم های عملی دارم و فکر میکنم دارم خوب پیش میرم خداروشکر
درضمن استاد نازنینم ان شاءالله دنبال کسب وکار خودمم هستم و همین روزا قدم اول استارت کار شخصی خودمو میزنم ب امید و هدایت خداوند بزرگ..
طبق تعهدم از هرقدم و حل مسئلهای ک دارم متن و نشانه ای از مسیرم ب جا میذارم.
خدایاشکرت
دوست دارم
سلام خدمت استاد عزیزم، بانو شایسته و تمامی دوستانم.
استاد، در مورد آگاهی های فوق العاده این جلسه، میخوام تجربه خودمو مطرح کنم و اینکه با تغییر روش من، زندگیم چه تغییرات بزرگی کرد و خداراشکر بسیار راضیم.
استاد زندگی من به دو قسمت تقسیم میشه، یکی تا قبل از شروع سال 91 و قسمت دومی از شروع سال 91.
در قسمت اول، من یه آدم خیلی ناراحت و ناراضی از دست مادرم و رفتاراش بودم و مدام درباره بی مهری مادرم، فرق گذاشتن هاش و بی محبتی هاش، در حال حرف زدن و نالیدن بودم. هم برای خواهرهام بخصوص خواهر بزرگترم، هم دوستان و….
و دلیل دردودل کردنم این نبود که کسی بیاد کاری برام انجام بده، همش بخاطر قربانی نشون دادن خودم بود و فقط گرفتن توجه و محبت. چون واقعا بکل، کمبود محبت داشتم از سمت مادرم.
که تازه در دوره فوق العاده عزت نفس، در جلسه دوم، متوجه شدم اونموقع ها که این رفتارها را انجام میدادم همش ریشه در قربانی نشون دادن، خودم بوده.
و وقتی شروع به مثلا دردودل میکردیم، انگار دیگه مسابقه بدبختی میزاشتیم که کدوممون بیشتر بلا سرمون اومده و انگار هر کی بدبختی بیشتری داشت برای تعریف کردن، اون بود که، مدال طلا را دریافت میکرد. ولی بعدا کم کم، متوجه شدم همون مثلا دردودل کردن های من و از مشکلاتم حرف زدن، چیزیکه ازم حل نکرد که هیچ، تازه باعث سواستفاده کردن از طریق همون نزدیکان و دوستانم برام شد.
انگار اونا هم، بخودشون اجازه دادن، هرطور دلشون بخواد رفتار کنن و حتی جاهایی اون حرف های خودم باعث، سرکوفت برام شد.
بعد وقتی وارد قسمت دوم زندگیم شدم، کم کم متوجه شدم که اشتباه کردم و شروع بیاد گیری کردم.
هرچقدر، بیشتر یاد میگرفتم و آگاه میشدم، بیشتر میتونستم تغییر رویه بدم، که خب زمانبر بود برام ولی بلطف خداوند ادامه دادم تا به این لحظه و چقدر راضیم.
استاد، من الان تبدیل شدم به آدمی که مهارت بسیار بسیار بالایی داره درباره اینکه، چطور خودش، بتونه خودشو آروم کنه و قدم بزاره تو مسیر درست و هدایت بطلبه و سرسوزن دیگه. نه اثری از اون دوستان و روابط هست نه اون چالش ها.
استاد دقیقا اولین روز شروع سال 91، من درگیر یه چالش خیلی بزرگ توی زندگیم شدم، که همون چالش بکل زندگی منو تغییر داد، و زندگیمو به دوقسمت تقسیم کرد.
با اون چالش، اون شهلای قبلی پودر شد که از اول ساخته بشه. و تمام تغییرات عظیم من، ازون چالش شروع شد. تغییرات درونی که به دنبالش تغییرات بیرونی و شرایط زندگیم را هم، برام به دنبال داشت.
یادمه وقتی اون چالش برام پیش اومد، اولین چیزیکه بخدا گفتم این بود که: خدایا من چکار کردم که اینطوری شد و فلان اتفاق افتاد؟!!
استاد نه اینکه من اونموقع این درک را داشته باشم ازینکه من مسئول تمام اتفاقات زندگیمم نه اصلا،
اون حرف من به این دلیل بود که یه عمری، فکر میکردم اگر کسی گندی به بار میاره و دسته گلی به آب میده، حتما تقصیر من بوده وگرنه اونکه تقصیری نداشته.
ازین زاویه بود که من اون حرفو بخدا زدم و به دنبالش چون خودم را مقصر، کاری که یه نفر دیگه انجام داده بود، میدونستم، خیلی سریع گفتم باید برم یاد بگیرم که چطوری باید رفتار و عمل کنم تا اون دسته گل یه نفر دیگه را، درستش کنم.
و چون همیشه این خصوصیت اخلاقی را داشتم که بمحض تصمیمی، سریع عملیش میکردم و همیشه خودمو دختر توانایی میدیدم و اینکه هیچوقت تو زندگیم، هر مساله ای برام پیش میومد، منتظر نمینشستم که یکی بیاد برام درستش کنه و این نگاه و باور را داشتم که خودم میتونم درستش کنم، دست بکار شدم.
سریع پیگیر یکسری کلاسهای خودشناسی شدم در نیمه دوم فروردین سال 1391.
یادمه اولین جلسه اون کلاسها، طبقه چهارم یه ساختمان بدون آسانسور بود. و من با، پای شکسته، 4طبقه را رفتم بالا چون فقط و فقط میخواستم یاد بگیرم و شرایطم را درست کنم.
خلاصه استاد یادگیری من شروع شد و درکنارش اون چالش همچنان ادامه داشت و روزبروز سختتر.
ولی من ادامه دادم، کم کم خیلی چیزها یاد گرفتم، یاد گرفتم من مسئول کارهایی که دیگران انجام میدهند نیستم و….
استاد مطالبی که اونجا یاد میگرفتم شبیه آگاهی هایی بود، که شما ارائه میدین منتها به یه شکل دیگه.
خلاصه استاد، در اون کلاسها من خیلی خیلی یاد گرفتم، رشد کردم، بزرگ شدم. تازه اونجا فهمیدم منظور از اینکه، میگیم من مسئول تمام اتفاقات زندگیم هستم یعنی چی؟!!!
استاد، اون چالش، موهبتی بسیار بزرگ برای من بود. الهی صدهزار مرتبه شکر.
استاد از اونموقع تا به الان، من بقدری تغییر کردم، بقدری زندگیم تغییر کرده، که کساییکه گذشته منو، چه از نظر اخلاقیات و طرز نگرش و چه از نظر شرایط زندگی، دیده بودن و الان بامن هم کلام بشن، نمیتونن باور کنن، این شهلا، همون شهلای قبل از سال 91 هست.
استاد از همونموقع کم کم یاد گرفتم دیگه باکسی، دردودل نکنم، از مسائلم حرف نزنم، این مهارت را پیدا کردم که، خودم با خدای خودم، راه حل پیدا کنم، خودمو آروم کنم، بخودم عشق بدم، نقاط قوتم را بفهمم، نقاط ضعفم را بفهمم و از، چندسال بعدش هم که با شما، آشنا شدم.
ولی صادقانه، به شکلی که درین دو یا سه سال اخیر، تمرکز گذاشتم روی آموزشهای فوق العاده شما، قبلش نبود و یه خط درمیون بود.
گرچه استاد، از شروع سال 91 تا به این لحظه، من لحظه ای، دست از آموزش و یادگیری، برنداشتم، هربار خداوند به شکلی هدایتم کرد.
و استاد من چیزهایی از شما یاد گرفتم، بخصوص در دوره عزت نفس، که هیچ جای دیگه نتونستم تااین حد، یاد بگیرم.
درون کلاسهای خودشناسی که میرفتم، خیلی عالی تونستم، ریشه اعمال، رفتار، واکنش ها، تصمیمات و حرفهایم را پیدا کنم و روش کار کنم
ولی دوره عزت نفس، باعث شد که خیلی خیلی بازم، عمیقتر بشم روی ریشه یابی کردن و برطرف کردن ضعف هام.
وای استاد بخصوص مبحث قربانی بودن و کمال گرایی. یعنی غوغایی بپا کرد درونم.
بینهایت سپاسگزار شما هستم
استاد، از زمانیکه درک کردم، که من مسئول تمام شرایط و اتفاقات زندگیم هستم، خیلی چیزها برای من، تغییر کرد.
یکی از نتایج خوبی که این درک و دیدگاه برام به ارمغان داشته اینه که، دیگه کمتر ناراحت میشم از رفتار نادرست کسی، سریع بخودم میگم، ببین چیو باید درون خودت درست کنی؟!! همین نوع نگاه آرومم میکنه و باعث رشدم میشه گرچه این نوع دید، باعث نمیشه که مثلا، بی احترامی طرف مقابل را بخوام کوتاه بیام و بازم برم سمتش.
تلاش میکنم طبق آموزه های دوره عزت نفس، عمل کنم و برای خودمم ارزش قائل بشم.
استاد من خیلی چیزها ازشما یاد گرفتم. خداراشکر میکنم که خداوند، منو به سمت شما هدایت کرد و شما را وارد زندگی من کرد.
بینهایت قدردان شما هستم.
خیلی دوستتون دارم. درپناه خداوند باشین
بسم الله الرحمن الرحیم
سوره انبیاء
وَلَقَدۡ کَتَبۡنَا فِی ٱلزَّبُورِ مِنۢ بَعۡدِ ٱلذِّکۡرِ أَنَّ ٱلۡأَرۡضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ ٱلصَّـٰلِحُونَ(١٠۵)
در «زبور» بعد از ذکر نوشتیم: «بندگان شایستهام وارث زمین خواهند شد!»
سوره انبیاء
إِنَّ فِی هَٰذَا لَبَلَٰغࣰا لِّقَوۡمٍ عَٰبِدِینَ(١٠۶)
در این، ابلاغ روشنى است براى جمعیّت عبادتکنندگان!
———————————————–
به نام خداوند بخشنده و مهربان
خدایا به امید تو
سلام به استاد عزیزم و همه خانواده صمیمی و توحیدی خودم در این فضای بی نظیر
خدارو شکر میکنم که خداوند من رو هدایت کرد تا در این فضای توحیدی از شرکی که سالها بهش دچار بودم کمی دور بشم و بهتر خداوند بی نظر خودم رو بشناسم و باور کنم که تنها قدرت جهان خداونده و من خداوند رو ولی و سرپرست خودم قرار دادم
خدایا شکرت
این فایل رو قبلاً بارها گوش کرده بودم، بارها فایل تصویریش رو دیده بودم اما انگار خیلی از صحبت های هادی جان و استاد رو اولین بار بود که میشنیدم. خدای من چرا تا به حال نشنیده بودم ؟ چون تو مدارش نبودم، چون شرک پرده ای روی چشم ها و گوش های من قرار داده بود که نباید میشنیدم
اما امروز خداوند من رو هدایت کرد دوباره به این فایل و من حرف های رو شنیدم که واقعا نیاز داشتم.
چطوری شکرگزاری کنم خدای من که لایق تو باشه، خدایا تو من رو از ظلمت بیرون کشیدی و به روشنایی رسوندی، خدایا چه کسی جز تو قدرت این رو داشت. هیچ کس.
آره منم باید بشینیم بنویسم که به چه هدف هایی رسیدم.
چه کارهایی رو تونستم تموم کنم
من هم باید برای خودم ویدئو ضبط کنم تا هر وقت ذهن نجواگر من خواست من رو منحرف کنه بهم یادآوری بشه که آقا جواد یادت نره این مسیر تورو از کجا به کجا رسونده، یادت نره چه گناهایی رو داشتی میکردی و الان باید کجا میبودی اما خدا دستتو گرفت و هدایت کرد .
واقعاً خدا به من رحم کرد.
خدایا شکرت.
اما به لطف خدا امروز تو جمع بچه های هستم که با افتخار میگم بهترین و صمیمی تمرین جمعی هست که تا به حال تجربه کردم. الهی شکرت
استاد از شما ممنونم که هر بار که فایل هاتون رو گوش میکنیم یه سورپرایز برامون دارین
خدا شما و این جمع صمیمی رو برامون حفظ کنه.
براتون بهترین ها رو از خداوند متعال درخواست میکنم.
خدایا شکرت به خاطر این صفات
شکرت به خاطر این فضای توحیدی
شکرت به خاطر آیه های قرآن.
خدایا شکرت
سلام خدمت شما استاد عزیز و خانم شایسته عزیزم و دوستان…
میخوام رد پایی از خودم ثبت کنم برای تجربه این روزام…
من مدت هاست که سرکار نمیرم از فروردین 1403 من دیگه سرکار نرفتم و دقیقا 9 ماه میشه که من توی خونه ام…
خییلی وقت ها توی خونه حوصلم سر میره.. قبلا خیلی غر میزدم.. به همسرم میگفتم که انقد با دوستات بیرون نرو و منو تنها نزار…
من به شدت تو این چند ماه احساس تنهایی کردم…
همسرم به محض اینکه ساعت 3 عصر از سرکار میاد سریع یه ناهاری چیزی میخوره و حدودا یک ساعت بعد یعنی ساعت 5 دوباره از خونه میزنه بیرون….. میره پیش دوستاش.. و شب حدودا 9 شب میاد…
من در تمام طول روز در خونه تنها هستم…
و چون همسرم صبح زود ساعت 6 از خواب بیدار میشه و میره سرکار،،، بسیار خسته میشه و اغلب شب ها ساعت 11 دیگه کامل کامل خوابه….
و انگار در مجموع من روزانه همسرمو فقط 2 ساعت یا نهایتا 3 ساعت میبینم… و سخت میگذره بهم..
من در تمام این 5 و نیم سالی که عروسی کردیم، بارها و بارها ازش خواهش کردم التماس کردم که اینقددرر بیرون نره و کمی هم برای من وقت بزاره.. اما حس میکنم همسرم در کنار دوستانش بیشتر بهش خوش میگذره…
من درواقع به همسرم وابسته شدم…
در حال حاضر وابستگیم بهش خیلی کمتر شده…
اما اون هم چون این وابستگی رو میبینه هی بیشتر و بیشتر از من دوری میکنه..
خیلی وقت ها عمیقا برای خودم ناراحت میشم..چون علاوه بر این بیرون رفتنا، در تمام همون دو سه ساعتی که خونه س سرش تو گوشیشه و من واقعااااااا دارم اذیت میشم… و کافیه یه گلایه کوچیک کنم از شرایطی که توشم… فورا قهر میکنه… و تهدیدم میکنه که کاری نکن دیگه کلا خونه نیااام!!!!
مدتیه دارم رو خودم کار میکنم.. به این نتیجه رسیدم که تمرکزمو از روش بردارم…
به خودم فکر میکنم بیشتر…
به اینکه همیشه توجهش رو میخواستم… توجهی که هیچ وقت هم شامل حالم نشددد…
به خاطر قضیه بچه دار نشدنمون اوضاع رابطه مون واقعا بد شده…. من در تمام طول روز تنهام…
فقط خدا میدونه که چی بهم میگذره…
اگه از دست هم ناراحت بشیم هیچموقع برای عذرخواهی جلو نمیاد و همییییییشه منم که باید حتی برای کار نکرده عذرخواهی کنم …
من همیشه دلم برای خودم میسوخت.. اما از وقتی اومدم تو این سایت دیدم به زندگی خییلی بهتر شده…
من میدونم که این روزا تموم میشه…
میدونم که خودم خالق تمام این شرایط بودم و هستم…
اگه به همسرم وابسته شدم تقصیر خودمه… اگه اون به من بی محلی میکنه مقصرش خودمم که احساس لیاقت و عزت نفسم پایینه…
اگه پلی کیستیک ام و بچه نداریم مقصرش خودمم..
اگه در طول روز تنهام تقصیر خودمه که نتونستم دوستای خوبی برای خودم داشته باشم…
اینکه در کنار مردی زندگی میکنم که حتی یکبار هم ناز منو نخریده…. مردی که به محض اینکه زنی رو میبینه سرش رو برمیگردونه و بهش خیره میشه!! و حتی جلوی من بهش متلک میگه!! مقصرش خودمم که چنین مردیو به زندگیم دعوت کردم…
من کاملااااااا مسئولیت زندگیمو میپذیرم…
از خدا میخوام بهم کمک کنه تا بتونم زندگیمو تغییر بدم
تا دیگه عدم ابراز علاقه کلامی شوهرم منو ناراحت نکنه…
خدایاااا کمکم کن
سلام دوست خوبم
نشانه امروزم این فایل بود که کامنت شما رو دیدم تصمیم گرفتم جواب بدم.
عزیز دلم،
اول از همه بدون که حرفات درک میکنم، چون هر آدمی توی یه مقطعی از زندگیش تو همین شرایط بوده که احساس تنهایی، بیتوجهی، و اون وابستگیای که آدم رو بیشتر میبره توی باتلاق ناراحتی و سرزنش خود… در ارتباط با یکی از بستگانم تجربه اش کردم. همهش رو میفهمم. ولی میخوام بهت بگم که میتونی از این حس رها بشی و زندگیتو از نو بسازی.
راستش چیزی که منو خیلی کمک کرد، این بود که فهمیدم باید اول رابطهمو با خودم خوب کنم. همهچی از اینجا شروع میشه که تو خودتو باور داشته باشی و بدونی ارزشمندترین آدم توی زندگی خودت، خودت هستی. این که بخوای یکی دیگه خوشحالت کنه یا بهت توجه بده، به مرور باعث میشه خودت رو کمتر ببینی، چون اون نیاز از درونت نمیاد.
راهحل؟ از خودت شروع کن:
1. سرمایهگذاری روی خودت:
بیا یه قول به خودت بده که هر روز یه قدم برای خودت برداری. میتونی از فایلهای رایگان سایت بخش دانبود ها «سرمایهگذاری روی خودت و در صلح بودن با خودمان و توحید های عملی» استفاده کنی. اینا کمک میکنه ذرهذره به خودت نزدیکتر بشی و عزت نفست رو بسازی.
رابطه ات با منبع یا خداوند باید بازسازی بشه. همش باهاش حرف بزن .
فایل عشق واقعی از دیدگاه استاد حتما گوش بده کامنت ها رو هم بخون .
2. تمرکزت رو ازش بردار:
قبول دارم سخته، ولی سعی کن به جای این که به کمتوجهی همسرت فکر کنی، وقت و انرژیتو روی کارایی بذاری که حال خودتو خوب میکنه. یه کلاس برو، یه هنر یاد بگیر، یا حتی یه کار ساده مثل پیادهروی. مهم اینه که حواست پرت بشه و توی حال خوب بمونی.
3. خودت رو ببخش:
ما گاهی خودمون رو به خاطر انتخابها یا اشتباهاتی که کردیم، سرزنش میکنیم. اما عزیزم، تو هم مثل همهمون داری یاد میگیری. این که الان داری تلاش میکنی اوضاع رو بهتر کنی، خودش یه قدم بزرگه.
4. ارتباطات جدید بساز:
اگه احساس تنهایی میکنی، تلاش کن آدمای جدید رو به زندگیت بیاری. شاید یه دوست خوب، یا حتی یه گروهی که بتونی توش فعالیت کنی، فضای تازهای برات باز کنه.
5. یه دفتر برای خودت داشته باش:
توی این دفتر هر روز بنویس که چه چیزایی توی زندگیت خوبه، چه چیزایی رو دوست داری، و چه چیزایی رو میخوای تغییر بدی. این کار کمکت میکنه با خودت بیشتر ارتباط بگیری.
6. تا می تونی برای خودت وقت بذار روتین و برنامه بذار حتما به علایقت توجه کن هر روز حمام ، صحبت با خدا و رفتن به طبیعت از روزی نیم ساعت پیاده روی شروع کن و حتی زژ زدن ساده را تو برنامه ات بذار با یه لباس ماکسی دامن دار تو آیینه آهنگ بذار برقص . درمورد انرژی زنانه و افزایشش تو گوگل سرچ کن و حتما عملیاتی کن.
با رژیم کتو یا قانون سلامتی و تقویت انرژی زنانگی و شفای رابطه با مادرت و کودک درون سندرم و کیستت درست میشه .
آخرش میخوام بهت بگم که تو خیلی قویتر از چیزی هستی که فکر میکنی. همهی این روزا میگذره، ولی چیزی که مهمه اینه که تو ازشون چی یاد میگیری. کم کم نشونه ها میاد و به خودت میای می بینی زندگیت کن فیکون شده و هیچ ربطی به گذشته ات نداره.
سلام دوست زیبای من، فرنوش جان..
چند روز پیش که کامنت زیبات رو خوندم، بغضم گرفت… از اینکه بهم گفتی: کاملا میفهمم چی میگی….
چون حتی مادرمم منو درک نمیکنه… این حد از تنهایی منو نمیفهمه…
من بارها و بارها و بارها کامنت زیبات رو خوندم… تا اینکه امشب تصمیم گرفت برات پیام بزارم … و تشکرر کنم… نمیدونی که چقدر حس خوبیو بهم منتقل کردی…
من به تک تک حرفات عمل میکنم… از همون چند روز پیش من پیاده روی رو شروع کردم…
و دارم به ساختن پول فکر میکنم… تمرکزم از روی همسرم برداشتم…
بازم ممنون بابت کامنتت… خیلی نیاز داشتم به شنیدنش…
من از خودم یک دختر قوی و مستقل میسازم… اینو به خودم قول میدم… شما ببین که من به چه ادمی تبدیل خواهم شدد!!
دوست خوبمی فرنوش جاان
“به نام خدایی که روزی دهنده ی بی منت است”
سلام و درود فراوان خدمت استاد بزرگوار و دوست داشتنی ام استاد عباسمنش و خواهر عزیزم خانم شایسته عزیز و اعضای زحمتکش سایت و بقیه ی اعضای خانواده ام در سایت بی نظیر عباسمنش دات کام.
خدایا صدهزار مرتبه شکرت بابت موفقیت دوست عزیزم جناب آقای هادی ترابی بزرگوار، امیدوارم روز به روز پله های موفقیت را یکی یکی طی کند.
همانطور که استاد عباسمنش بزرگوار گفتند اولین و مهم ترین قدم برای تغییر این هست که بپذیریم مسئول تمام اتفاق های زندگیمون فقط خودمون هستیم….
اگر من الان بالای یک میلیارد و نیم بدهی دارم مقصر اون کارمند بانک نیست که از چپ و راست برام وام اوکی میکرد، اون بنده خدا مسئول وام ها بود و وظیفه اش بود پرونده ها رو کامل کنه و پرداختی انجام بده ، بدون شک مقصر فقط و فقط خودم هستم که همش دنبال گر فتن وام بودم و می خواستم بدون اینکه تکاملم را طی کنم راه چند ساله را یک شبه برم و پولدار بشم …
اگر دوستان نابابی داشتم که ازم سواستفاده میکردند و مرا به سمت ناپاکی ها و …کشاندند مقصر اون دوستان نبودند، قطعاً فقط و فقط خودم مقصر بودم که با اختیار خودم به سمت آنها رفتم و می تونستم باهاشون رابطه دوستی برقرار نکنم.
بنده با جون و خون و استخونم می پذیرم که مسئول تمام اتفاق های گذشته ی زندگیم فقط و فقط خودم هستم و خودم خالق تمام زندگیم بودم،از امروز به بعد به لطف خدا و با توکل و ایمان به خدا آگاهانه می خواهم شرایط زندگی ام را تغییر دهم و آن را به دلخواه خودم بسازم …
خداوند را همیشه شاکرم که من را هدایت کرد و یقین دارم مرا به تمام خواسته هایم هم می رساند.
شکر خدا در حال حاضر که این متن را به عنوان یک رد پا از خودم به جا می گذارم خیلی خیلی احساس خوبی دارم و حالم بینهایت عالی هست.
خدایا فقط و فقط از خودت هدایت میخوام و یقین دارم به سمت بهترین ها هم هدایتم میکنی.
در پایان امیدوارم که همه ماهایی که در این خانواده صمیمی هستیم خداوند بهترین ها برامون رقم بزنه.
خدایا شکرت که متعهدانه در مسیر هستم
یکمی یه کوچولو دارم رشد میکنم
خیلی سخته در شرایط سخت از پس نجواها بربیای نجواهایی که اینقد عصبیم میکنن بی حوصلم میکنن و اشکمو در میارن
ولی من دارم ادامه میدم
همین دیشب کلی شروع کردم حرفای مخالف حرفای موافقه قانون و امیدو توی دلم کاشتم و نزاشتم بیشتر ازین حالمو بد کنه
خدایا شکرت بابت موفقیت اقای هادی ترابی
خدایا شکرت که بازم چه درسای اموزنده ای برام مرور شد
اینکه از خودم قبل و بعد بزارم
چکاپ فرکانسیمو داشته باشم
و همین دیشب برای خودم ویدیو کوتاهی گرفتم از وضعیت حال حاضرم
دومین نکته درمورد قبول مسئولیت صد در صد زندگیم
اینکه اگر در این خانواده هستم اگر از جیزی ناراضیم مقصرش منم
اگر از وضعیت مالی ناراضیم مسئولش منم
اینکه من هدایت شدم به اگاهی ولی اینکه چقدر عمل میکنم یا نه مسئولش منم
اینکه توی سلامتی … روابط هر چیزی در زندگیم
راضیم یا راضی نیستم مسئولش منم
فاطمه دست بردار از احساس قربانی شدن
از احساس مظلوم نمایی
از احساس دلسوزی برای خودت
این باور باعث میشه خودتو محکوم به همین وضعیت بدونی
در حالی که تو در هر لحظه داری لحظه بعدتو خلق میکنی
تو داری ایندتو خلق میکنی
گذشته تو الانتو خلق کرده
الانت ایندتو خلق میکنه
میخوای متفاوت باشه
عملکردت باید متفاوت باشه
به نام خداوندی که همه چیز میشود همه کس را به شرط ایمان
استادان عزیزم سلام به روی ماهتون به قلب پر نورتون الهی آرامش الهی سهم قلب مهربونتون
●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●
دلم میخواست تغییر کنم و هدایت شدم فایلهای آقا هادی ترابی که براشون از خداوند موفقیت روز افزون و آرامش از جنس نور و الهی آرزومندم
●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●
اولیننننننن قدم برای تغییییییییر
اینه که من مسئول صد درصد اتفاقات زندگیم هستم
چطوری؟؟؟؟؟؟؟
بعله اگه همیشه تو ذهنم میگم که اون محبت و توجه رو در ایامی از پدر ومادرم دریافت نکردم
مقصر خودم بودم با احساس قربانی شدن
با ایجاد حس ترحم با غیبت پشت سرشون با نامهربونی براشون با تمرکز بیش از حد به نکات منفیشون
اگر در رابطه عاطفیم تا به حال مشکل داشتم همش خودم مسولم چرا ؟؟؟با وابستگیم با شرکککک با ایجاد حس ترحم با احساس قربانی شدن با نامهربونیم با تمرکز بیش از حد بر روی نکات منفیش و حرف زدن در موردش …
اگر دچار مشکل مالی شدممممم فقط و فقط خودم مسولم چرا ؟؟؟چون در توهم پیشرفت بودم که یه شبه برام اتفاق بیفته عدم رعایت قانون تکامل چون با آنچه که داشتم شروع نکردم چون از خداوند طلب هدایت نکردم
اگر دچار مشکل عصبی شدم خودم مقصر بودم
چراااا؟؟؟چون همش رو نداشته هام زوم کردم
همش دونبال افکار منفی بودم در موردشون
ناشکر بودم رو عقل خودم حساب کردم
قبل از خوردن کتک از زمانه نرفتم دو تا چیز به درد بخور یاد بگیرم 30 روز ماه 29 روزش رو در احساس بد بودم پر بودم ازنفرت پر بودم ازشرکککک
اگر دچار مشکل جسمی میشم خودم مسولم چرا؟؟چون اصلا به تغذیه ام دقت نمیکنم هر چی رو میخورم و رعایت نمیکنم ورزش رو تعطیل کردم
بعله من اولین قدم رو میخوام بردارم و خودم رو مسول تموم اتفاقات زندگیه خودم بدونم و تلاش کنم به لطف خدا آگاهانه خودمو اصلاح کنم
خدایا من به درگاهت اعتراف میکنم که خودم مسول صددرصد زندگی خودم و بهت اجازه میدم هدایتم کنی به سمت آرامش خوشبختی احساس خوب
ایاک نعبد و ایاک نستعین اهدناالصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم والضالین
الهی صد هزار مرتبه شکررررر
403.9.21