نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 4 - صفحه 1 (به ترتیب امتیاز)

160 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهرا کاسه ساز گفته:
    مدت عضویت: 1484 روز

    سلام به استادعزیزم و همه بنده های خوبه خدا….اولین کامنت نوشتنش سخته اما وقتی حست میگه الان باید بنویسی منم میگم چشم…ازپارسال که باسایت شما اشناشدم کلی زندگیم تغییرکرده ازهمه لحاظ استاد واقعا اموزش های شماتمام جنبه های زندگی منو تغییرداده وفقط خودخدا میدونه که من چقدرسپاسگزارشماهستم بابت بودنتون واین همه اگاهی های ناب الهی…

    مادردوتافرشته کوچولوهستم که با اموزش های شما تصمیم گرفتم برای خودم کسب وکاری راه بندازم وبه درامدبرسم چون ایمانی که عمل نیاوردحرف مفت هست..(شمایادم دادی نابترین استاد)

    پارسال با توکل به خدا شروع کردم وخیلی فرازونشیب داشتم و ماها بدون مشتری وچندین بار که تصمیم گرفتم کلا کنسل کنم کارمو اما همون حسی که به اقاهادی میگفت نه ادامه بده به منم میگفت نه ادامه بده

    هرروزصبح زودکه بچه ها خوابن پامیشدم وروی خودم وباورهام کارمیکردم(البته هنوزهم اینکاروانجام میدم باعشق) وهمش میگفتم خدایا کمکم کن ایده بده مشتری بفرست وهمش میگفت صبرکن تا اینکه یه روزیه ایده ایی الهام شد بهم که استادوقتی بعدازچندروز بهش عمل کردم کلا همه چیز عوض شد نمیگم از هیچی مشتری رسیدم به ۲۰ تا هرروزنه….ولی یواش یواش شروع شد

    به محض انجام اون ایده اولین مشتری باسود ۱۰ هزارتومن برای من اومدخیلی خوشحال شدم وخداروشکر میکردم و وقتی رفتم که اون محصولوتهیه کنم براش همش نجواها میومدسراغم که این همه راه بیای بچه هارو بذاری..همسرت خسته وکوفته بیاددنبالت فقط برای ۱۰ هزارتومن …میدونستم اینا طبیعیه وهمش حرفای شماتوذهنم بود که ادامه بده باید ایمانتونشون بدی…

    بعد همینطورپیشرفت تامشتری ها زیاد وزیادترشدن ومن به درامدبیشتری رسیدم…وهدفم درامدیه میلیون توماه شهریورهست که دارم بهش نزدیک میشم استاداییییین عااااالیه خیلی خوشحالم بعدش همینطوربالا وبالاترمیره درامدم فقط به شرط ایمان… این موضوع مال همین ۳ماهه پیشه که بااولین مشتری استارت کارم زده شد باهمون ۱۰ هزارتومن

    عاااااالییییه…خیییییلی خوشحالم

    خییییییلی سپاسگزارالله یکتایی هستم که مسیر زیبایی رو برام چیده تابه ثروت برسم بدون کمک هیچ کس

    فقط خودم وخودش…

    هرروزبهم میگه که فقط خودم وخودت برای رسیدن به موفقیتت کافی هستیم فقط ایمان داشته باش تامنبهت بگم بایدچیکارکنی…عاشقتم خدای قدرتمندمن

    این خداروشمابه من نشون دادی استاد ..سپاسگزارتون هستم🙏🙏

    امیدوارم بتونم تواین مسیرسبز همراه شماودوستان گلم توسایت باشم وباقدرت ادامه بدم

    من میتونم استاد به خودم وشما وخدای خودم قول میدم که موفق میشم

    خداوند یکتای بی همتا حافظتان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 48 رای:
  2. -
    𝐍𝐚𝐡𝐢𝐝 گفته:
    مدت عضویت: 2637 روز

    به نام خدا من دختری 32ساله هستم از17سالگی دانشگاه قبول شد و از خانواده دور شدم 2سال خابگاه زندگی میکردم و 2سال خونه خواهرم در شهرستان زندگی کردم تا درسم تموم بشه تمام روزایی ک منزل خواهرم بودم برای اینکه احساس مزاحمت نکنم بچهاشو بزرگ میکردم اشپزی و نظافت میکردم،بعد از اتمام درسم به تهران برا کار رفتم سالها تو یه خونه با دخترای مختلف از هر فرهنگی زندگی کردم بعد از اون دوران با تمام فراز نشیب هاش من دوباره رفتم خابگاه زندگی کردم ماه ها تو هتل بودم یا موقت خونه دوستای دیگم میموندم توان خونه اجاره کردن نداشتم،تا اینکه بطور داعم همخونه دو نفر توی یه خونه زیرزمین شدم با وجود اینکه هروز دلم میگرفت و احساس خفگی میکردم اما دیگه از اوارگی بهتر بود،اون دخترا خیلی از نظر روحی روانی بهم اسیب زدن تلاش میکردم خودمو بالا بکشم و بیام بیرون ولی توان مالیش نداشتم بعد از خرید دوره دستیابی به آرزوها، من تصمیم گرفتم تمام انرژیم که هرز میره و پراکنده ست متمرکز کنم رو یه خواسته ، تمام شبکه های مجازی حذف کردم و تمرکزم اوردم روی درامدم ، اول درخواست افزایش حقوق ب مدیرم دادم موافقت نکردن بار دوم بعد یکماه تذکر دادم افزایش ندن من بفکر جای دیگه ام، ک فایده ای نداشت و من تو یه جای دیگه با یه سمت دیگه با حقوق 3برابر بیشتر از جای قبلی شاغل شدم،خواسته شغلیم همیشه این بود که توی شغلم وقت کافی داشته باشم روی خودم و باورام کار کنم و دوره ها رو گوش بدم، دقیقا اینجا ک هستم من انگار حقوق میگیرم که اصلا رو باورام کار کنم از بس حجم کار کمه،اینجا به سطح ثابتی از نظر مالی رسیدم حالا نوبت هدف بعدی ، خونه گرفتن، درونم پر از نفرت بود از خونه و همخونهام،باید من مدارم عوض میکردم از نفرت به قدر دانی، هروز صبح بیدار میشدم رو دیوارا دست میکشیدم میگفتم ببین من دوست دارم عاشقتم سر پناه و محافظ منی ، به همخونهام عشق میدادم ب نکات مثبتشون توجه میکردم،اوایل تلقین بود تا اینکه ب صلح رسیدم با خونه و همخونه، دیگه دلی سپاسگزاری میکردم با عشق خونه رو تمیز میکردم با همخونهام دوست شدم بعد 3سال بیرون میرفتیم، تا اینجا قانون تکامل رعایت کردم اول درامدم افزایش داشت بعد از داشته ام لذت میبردم و باورام تقویت میکردم که شدنیه کلی مثال میاوردم خیلیا تونستن منم میتونم و همه انرژیم از مجازی و ..برداشتم.حالا نوبت منه که اقدام کنم خونه بگیرم چنتا حرکت مالی زدم رهنم جور شد و خونه ای ک دوس داشتم پرنور و نقلی در محله دلخواهم قرار داد بستم،و در مسیر باورای توحیدیم خیلی تقویت میکردم بسیار معانی قران میخوندم اونجا ک خدا میگه بما قدمت ایدیهیم بما کسبت ایدیهم…هرچه بدست اوردن و انجام دادن فقط خودشون بودن، و توقعم و امیدم ب کل از غیر خدا برداشتم و فقط و فقط تسلیم خدا شدم و هروز میگفتم الخیر فی ما وقع..خیر در ان کاریست ک اتفاق میفتد به خواسته ام نچسبیدم در عین حال تلاش میکردم رهنم جور بشه میرفتم خونه های اجاره ای میدیدم و از هیچکس کمک نگرفتم ،هروز شکرگزاری مینوشتم و از خودم تشکر میکردم خلاصه از 17سالگی تا 32سالگی زندگی تو خابگاه و خونه های این و اون و بودن تو خونه های ک نمیشه اسم خونه روشون گذاشت من الان تو خونه دلخواه خودم هستم الهی هزار بار شکرت…از فانوس راهم استاد عزیزم تشکر میکنم که هرجا دلم لرزید از نرسیدن و نتونستن بهم با صداش و اگاهیش قوا داد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 57 رای:
    • -
      اعظم گفته:
      مدت عضویت: 894 روز

      سلام به دوست عزیزم چقدر لذت بردم از خوندن کامنتتون و دوسداشتم براتون بنویسم و تحسینتون کنم واقعا آفرین به شما .چقدر مسیر رو قشنگ پیش رفتین از قدرت و قوتی که از خدا گرفتین از توحیدی بودنتون خیلی خوشحال شدم

      چقدر شما خوب عمل کردی به قانون و چقدر نتیجه های زیبایی گرفتین وقتی گفتین موفق شدین خونه بگیرین خیییلی خوشحال شدم و خداروشکر میکنم بابت دوستان توحیدی و موفقی مثل شما .امیدوارم همینجوری مسیر موفقیت رو طی کنید و کامنت های پر از رشد و پیشرفت در تمام مراحل ازتون بخونیم

      در پناه خدا باشی دوست عزیز

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    فاطمه صفری گفته:
    مدت عضویت: 1939 روز

    بنام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام به استاد عزیزم، سلام به مریم شایسته بی نظیرم♥♥

    خداوند رو سپاسگزارم، بخاطر اینکه اینجا هستم، بخاطر اینکه این سایت جزو اولویت های زندگی من قرار داره، بخاطر این فایل ها رو میشنوم، استفاده میکنم، و تلاش میکنم بهتر کنم خودم رو.

    چقدر صحبت های آقای هادی برای من شنیدنی هستش، احساس میکنم ردپای این صحبت ها در زندگی خود من هم وجود داره، همش میگم آره اینجای زندگی منم دقیقا اینطوری شد، آشنایی با استاد دقیقا اونطوری شد.

    یعنی میتونم مطمئن باشم که اکثر افرادی که اومدن اینجا، بار اول که سایت رو دیدن گذاشتن رفتن، و بعد دوباره با ایمان قوی تری برگشتن، برگشتن که این دفعه درست گوش بدن، درست یاد بگیرن، درست عمل کنن

    و موندن برای همیشه،

    دیروز با سیامک صحبت میکردیم، ایشون میگفت چقدر خوبه که آدم یکی رو توی زندگیش داشته باشه که راهنماییش کنه، صحبت هاش باعث بشه در مسیر درست قدم برداری، و زندگیت رو در جهت خوبی تغییر بدی

    و برای ما اون شخص شما هستید استاد عزیزم♥

    روزی که توی دانشگاه یکی از استادهام یک مجموعه کتاب بهمون معرفی کرد، (استادی که باید طراحی سایت تدریس میکرد) و من نوشتم، و یادم رفت، و یک کتاب رو دست یکی از دانشجوها دیدم، و تحسین استادمون رو دیدم، رفتم که منم کتاب رو بخرم. و اون کتاب 4 اثر از فلورانس اسکاول شین بود (کتابی که وقتی به کسی معرفیش میکنی میگه وای از این کتابهای زرد نخونید) و هیچوقت فکر نمیکردم که اون کتاب بشه شروع تغییر مسیر من. تغییر مسیری که داشتم با کتاب ها خییییییلی آروم طی میکردمش. بعدش شد شفای زندگی، همینجوری چندتا کتاب این چنینی خوندم و خوندم تا رسیدم به شما ( که مسیر یکی دوماهه هم نبود، شاید حدود 3 الی 4 سال طول کشید )

    و چقدر تکامل واژه درست و مناسبیه. شاید اگه من اون کتاب رو نمیخوندم، نمیتونستم حرفهای شما رو درست متوجه بشم، شاید مسخره میکردم و رد میشدم. ولی مسیری که طی شد تا من به شما برسم باعث شد که اگه هم میرم، خیلی زود برگردم، خیلی زود با شما ارتباط برقرار کنم و برای همیشه اینجا بمونم.

    این سه قسمت رو میخوام هزاران بار گوش بدم، تا درک کنم، تا یاد بگیرم، تا تکاملم رو درست تر طی کنم و نتایج عالی تری بگیرم

    دوستتون دارم تا بی نهایت ♥♥♥

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 61 رای:
  4. -
    علی اصغر سیمابه گفته:
    مدت عضویت: 1352 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام استاد عزیزم سلام به خانوم شایسته و همگی دوستان عزیزم

    عاشقتونم

    اصلا قصد کامنت گذاشتن نداشتم چون روی دورها و فایل ها کار میکنم ولی هدایت شدم به این فایل و اینکه میخوام تجربه هایی بگم از خودم هم کمک کنه به خودم و هم بفهمم که خداوند چه قدر قشنگ هدایت میکنه از جایی که فکرشو نمیکنی

    نمیدونم این کامنت چه قدر طولانی باشه نشه نمیدونم فقط داره بهم گفته میشه و هرچی گفته میشه داره از وجودم میاد این حرفا این کامنت !!!

    تجربه از خودم !!!

    داستان هدایت من!!!

    یادمه توی تضادی بدی بودم و توی یک رستوران بودم بعدش گارسون بودم از طی کشیدن هرکاری شروع کردم یادمه وقتی میخواستم برم کاری رو شروع کنم البته اون روز هیچ آشنایی با قانون نداشتم

    بعدش توی یک مطب دکتر بودیم منم میخواستم کار کنم بعدش یه آگاهی استخدامی بود راجب استخدام رستوران بعدش سریع انگاری یه حسی گفت زنگ بزن زنگ زدم بعدش رفتم برای استخدامی خیلی باورهای مخرب داشتم اون موقع یه آدمی بودم که بی هدف بی برنامه دنبال این اون تو شبکه های اجتماعی بودم هیچ همش بیهوده حدود چند ماه توی اون رستوران با همون باورها با همون شرک ها کار میکردم اعتماد بنفس پایین عزت نفس پایین بعدش به یک تضادی خوردم خیلی سخت بود برام واقعا نمیدونم چه جوری بگم اما توی همون روز توی رستوران واقعا فکر میکردم همه چیز تموم شده برام کار رو ول کردم رفتم بیرون بدون اجازه یه چیزهای از درون بهم میگفت کنارتم میگفت صبر کن این الخیر فی ما وقع هست هراتفاقی بیوفته خیره

    بعدش ۱ماه گذشت خیلی رفتم سمت خدا حتی توبه کرده بودم از کارهای گذشته دست بکشم از قضاوت کینه نفرت خشم همه چی قلبم پاک کردم بعدش اونجا گارسون بودم حالا ببین هدایت خدارو چه جوری هدایت میکنه من روزی که وارد رستوران شدم صاحب کار طبقه بالا بهم گفت تو اینجا بمون میری بالا رشد میکنی خیلی باور نداشتم اما انگاری از همون روزا خدا بهم میگفت علی برو کنار صندوق داره و ازش کار یاد بگیر روزها میرفتم همون جا مثلا سوال میکردم اون بنده خدا هم جواب میداد نگاه میکردم طرز برخورد همه چیز همه چیز تا همون روزی که به تضاد خوردم یه اتفاقاتی داشت میوفتاد من آگاه نبودم نه از قانون نه از چیزی ولی خدا شاهده انگاری صدای خدا واضح بود صدای هدایته واضح بود من کاملا تسلیم بودم توی اون تضاده انگاری مثل یک برگ بودم روی یک دریا که میزاره خدا اونو ببره مثل یک کلیپ که دیدم یع مورچه وسط رودخانه گیر بوده بعدش خواست بپره تو آب بعدش یه لحظه صبر کرد نگاه اینور و اون ور کرد یه برگ رسید جلوی مورچه و خدا دقیقا اون برگ رو هل داد کنار رودخانه مورچه با خوشحالی رفت حتی هدایته برای مورچه خدا هوای همه رو داره شرط همون تسلیم همون باور کردن هدایته هست خلاصه دیدم صندوق دار رستوران یهو از فرداش نیومد یه اتفاق بدی براش افتاده بود نمیدونم خلاصه صاحب کار گفت علی امروز خیلی شلوغه چه کار میکنی میتونی بشینی پشت صندوق حتی بنده خدا صاحب کار سواد نداشت بعدش خدا شاهده خیلی ترس داشتم ولی صدای قلبه چنان بلند بود خدا شاهده مو بع تنم سیخ میشه انگاری خدا دستمو به زور میکشد چنان گرمی قلب چنان احساس ارامش همونی که میگه ترس کنارتم به مادر موسی میگه اگه احساس خطر کردی مثلا بچه رو بندازه تو رودخانه نمیدونم چه جوری ولی منی که از حساب داری نه از سیستم هیچی نمیدونستم اما مثل برگ بودم که سبک حال خوب میزاره جریان هدایت ببره اونو رفتم بعدش انگاری میگفتم حالا برم پشت سیستم بعدش نجوا ها میومد مثلا همکارانت اگه بشینی روی صندلی قضاوت نکنن تورو و یه حسی بهم میگفت بیخیال برو بشین رو صندلی من بهت میگم امروز چه طوری این مشتری ها رو رد. کنی خدا شاهده اشک تو چشمام جمع داره جمع میشه انگاری دستهای من دستهای خدا بود به خدا به همون الله که میپرستم چنان این نیرو قدرتمند بود بهم میگفت حالا فیش رو اینجوری بزن بعدش میگفت خب اینجوری جواب بده مثلا من میخواستم فیش بزنم بعدش هر سوالی بود بهم میگفت اینو بگو مثلا راجب غذا مثلا میگفت این توضیح رو بده مثلا همون موقع سوالی بلد نبودم یهو آشپز میومد از طریق آشپز خدا جواب میداد الله اکبر این هدایته بعدش یهو دوستم اومد همکارم گفت علی برو مهارت کسب کن یع کتاب بخر راجب اینکه خوب بتونی حرف بزنی بعدش هدایته میومد من فاصله عمل کردنم به ثانیه نمیشکید چرا !؟؟برام منطقی شده بود که هر ایده که از طرف خدا بود انجام دادم خیلی استاد برام غیر منطقی بود ولی انجام میدادم مبهوت میشدم خدای من بعدش شاید اینجا باور پذیر سخت باشه برای خیلیا

    راجب این هدایت

    حالا هم زمانی ها

    الله اکبر چه جوری بگم

    مثلا یه غذایی بود یه خانوم سفارش داده بود بعد خیلی دیر کرده بود بعدش استرس میومد بعدش یهو صاحب کار اومد گفت چرا این غذا مونده تا اینو میگفت انگاری خدا با سرعت چنان اینو وارد رستوران میکرد یعنی حرف صاحب کار تموم نمیشد اون خانوم گفت غذا مال منه مثلا یهو فکر میکردم به راننده اسنپ چون دیر کرده بود اسنپ مثلا تا میخواستم غذا کنسل کنم همون لحظه کنسلی راننده جلوی چشمام به طرز جادویی بود اصلا جهان رو یع جور دیگه میدیدم دوباره ایده میومد هدایته میومد میگفت حالا برو لیست فروش بنویس خدا شاهده کسی نبود بهم بگه وای خدای چه قدر خوبه به قلبت اعتماد کنی بعد قدم به قدم هدایت شدم حتی با استاد هم اونجا آشنا شدم اصلا یه درهایی باز شد خودم موندم و اینو خواستم اون رستورانه باعث شد من یک شخصیت جدید یک علی جدید بشم بعدش همه مغازه حتی حساب های میلیونی صاحب کار دست من بود برای جابه جایی پول همه چیز من در زمان مناسب در مکان مناسب هدایت شدم بعدش حدود ۲سال تو رستوران فقط روی خودم کار میکردم فقط روی خودم کار میکردم کتاب میخوندم هنگام فروش هم مشتری رد میکردم هم کتاب هم فایل همه چیز کلی اتفاقات خوب برام افتاد

    اینو میخوام بگم که هدایت میشی خدا هدایت میکنه کافیه قدم اول رو برداری

    و من بعد فهمیدم که هر ایده ای از طرف خدا بوده اعتبارش به خداوند بدم ما گاهی فکر میکنیم خیلی خلاق هستیم اما این خداونده که آگاهی داره آگاهی کامل هر ایده خوب هر الهام از طرف خداست

    الهامات خدا هدایت خدا

    من به جایی رسیدم که تسلیم باشم و بگم نمیدونم هدایتم کن

    تازه بخوام هدایت خدا رو بگم خیلی طولانی میشه این بشه

    واقعا من چه جوری بگم تمام هدایت های واضح الهامات دقیق دقیق هنگامی بود که تسلیم بودم قلبم ذهنم جسم روحم پاک کرده بودم از همه چیز

    اون موقع خدا هدایتم کرد

    بعدش همون موقع ها استاد فایل های شما تو شبکه اجتماعی بود من همیشه میدیدم یادمه همون موقع یه کلیپ بود از شما مثلا تو اینستاگرام بعد لوکیشن زده بود مشهد گفتم عه این فرد خیلی صداش به دلم میشینه یه جورایی قلبم خیلی با این کلیپ ها همراه بود یه سری پیج ها بود من خیلی همیشه حواسم هست به اینکه یه چیزی رو خریداری کنم مثلا دوره های شما رو تو پیج به قیمت پایین میفروختن من درجا فهمیدم که این پیج فیکه خدارو شکر هیچ وقت همین جوری نمیرم برای خرید محصولی بعدش همون روزا بود ذهن من میگفت امکان نداره با این آدم یا استاد ارتباط برقرار کنی تو ذهنم گفتم میشه میشود خیلی به شدت دنبال کلیپ های شما بودم میخواستم بگم واقعا تکامل خواست حتی هدایت شدم به دانشجویی های خودتون که تدریس میکنن تو ایران دوره شرکت کردم بعدش خیلی فایل ها دوره گوش میکردم قلب من خیلی شما رو تایید میکرد خیلی حرفا درست بود من زمانی هدایت شدم به سایت هیچ مقاومتی راجب شما نداشتم نه دین نه مذهب خدا رو شکر دنبال اصل بودم یعنی با ایمان کامل فهمیدم که همه چیز این سایت درسته خود شما اگه من خیلی زود به سایت میومدم مطمعنن مقاومت داشتم اما تکامل رو طی کردم چون سوال پرسیدن از خودت باعث هدایت میشه به اون چیزی که میخوای من زمانی که هدایت شدم یادمه شب بود گفتم خدایا کدوم مسیر اصلیه همون راه درست هست با تمام وجود خواستم همون شب نمیدونم ایده اومد راجب پس انداز این چیزا چون همیشه هرچی کار میکردم ظرفم خالی میشد سرچ کردم. درجا سایت اومد بالا زدم روی نشانه من استاد چه طوری بگم راستش اون روز نشانه اومد بعدش مدتی بود که میخواستم برم از کارم بیرون زدم یه کامنتی اومد خدای من که راجب این بود که برای رفتن تو دل ناشناخته ها نترس و اینکه بهت گفته میشه

    خلاصه خیلی وقته فقط تو سایت هستم اما الان دارم یه جور دیگه روی خودم کار میکنم متعهد شدم یک دفتر جدا خریدم فقط دارم مینویسم من باید مثلا روی باورهام کار کنم مثلا اگه کار نکنم این اتفاق میوفته تا نجوا میاد سریع به دفتر و قول هام فکر میکنم همین باعث میشه انگیزه بگیرم نتایج داره کم کم میاد و از خداوند میخوام منو هدایت کنه به مسیری که میخوام برای مهاجرتم اون داستان گذشته بود ولی الان میخوام یه جای دیگه رو تجربه کنم کسب و کار خودم قدم به قدم

    خدایا شکرت !!!!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 62 رای:
    • -
      محمدرسول گفته:
      مدت عضویت: 1379 روز

      سلام

      آفرین بهت

      واقعا کامنت عالیه بود

      و آفرین بهت که به حست گوش دادی و کامنت گذاشتی

      اونجا که گفتی هر ایده ای از سمت خدا می یاد اعتبارش رو بدیم به خدا خیلی لذت بردم چون خودم تجربه اش کردم اگه خدا ایده ی کارارو بهم نده هیچ کاری نمی تونم درست انجام بدم ولی وقتی خدا ایده رو میده کارا به راحتی و با لذت انجام میشه

      این خیلی مهمه که بدونم این خدا هست که تو هر لحظه داره هدایتم میکنه

      هر موقع که بگم نه خودم اینکارو انجام دادم و روی خودم حساب کنم

      خدا هم میگه باشه

      و بعد می بینم نه این من نبود که این کارارو انجام می‌دادم بلکه فقط خدا میگفت و من انجام می‌دادم

      فقط رو خدا باید حساب کنم

      نه هیچ کس و هیچ چیز دیگه ای حتی خودم

      فقط فقط خدا

      تسلیم باید باشم

      خدایا هدایتم کن

      ممنونم خدا که منو هدایت کردی به این کامنت و آقا علی از تو هم ممنونم ، بابت اینکه زبان خدا شدی و باعث شدی من دوباره این مطالب رو به خودم یاد آوری کنم .

      خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت ❤

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    صالح گفته:
    مدت عضویت: 1239 روز

    سلام استاد

    چقد این فایل مناسب حال امروز من بود

    فشار کاریم زیاد شده نمیدونم دارم یجایی خطا کار میکنم یا روند طبیعیش اینه یا اینکه قرار دستان خدا برای کمک از راه برسند اما هرچی بهم الهام میشه انجام میدم مثل تراکتور ۱۸ سیلندر کار میکنم با عشق و با لذت و با گفتگو های درونی مثبت.اگا گاهی تضاد ها به جای اینکه برام پند اموز باشن کفرمو در میارن..

    اما به هر حال توضیحاتی که راجع به صحبت های هادی عزیز دادین خیلی برای من بود انگار

    سپاس🙏

    دقیقا هادی درست گفت که گاهی حتی درخواستی نمیدی اما خداوند انگار میدونه قرار فردا درخواست بدی از قبل برات سفره رو میچینه

    (همیشه سجده کننده پروردگار خودم هستم🙇‍♂️)

    سعدی میگه یه کسی بود بت پرست بود

    خیلی بتش رو دوس داشت خیلی بهش میرسید و ناز نوازشش میکرد

    بعد بیست سال بت پرستی یه روزی دختر این بت پرست مریض میشه

    این بت پرست هم میره پیش بتش بهش میگه یادته گلی بودی من چوبی کردمت و بعد طلا کردمت یادته؟ حالا یه درخواستی دارم دخترم مریضه دستم به دامنت..

    خلاصه خیلی گریه زاری میکنه اما دخترش روز به روز حالش بدتر میشه .

    بت پرسته با ناراحتی میره پیش بت به بتش میگه فردا میرم پیش خدای یکتا پرستا ازون میخوام دخترم رو شفا بده تا همه بفهمن که تو چه بت بی عرضه ایی هستی که نمیتونی حتی یه مریض شفا بدی..😏

    سعدی میگه خدا در همین لحظه به ملائک میگه دخترشو درمان کنین🙂

    ملائک اعتراض میکنن..

    میگن خدایا این همه عمرش بت پرست بوده تازه امشب گفته فردا میرم به خدا میگم هنوز نیومده که ..

    شاید تا فردا نظرش عوض شه و نیاد اصلا

    خدای رحمان میفرماید من( گفته میرم) اون رو اومده حساب میکنم 😇

    یعنی سعدی میخواد بگه همچین خدایی داریم به محض اینکه در لایه لایه های ذهنمون به اندازه یه سر سوزن امید و تسلیم پیدا بشه همون معجزه میکنه برامون

    واسه همینه که میگن در نا امیدی بسی امید است یعنی وقتی انسان ته خط بدبختی و زوال و ته چاه هم باشه کوچیکترین سر سوزنی امید میتونه معجزه کنه و انسان رو نجات بده گاهی خودمون تو زندگی خودمون یا اطرافیانمون میبینیم میگیم این داشت تموم میشد داشت میمرد داشت سقوط میکرد چی شد یه دفعه !

    این همون سر سوزن امید و ایمانیه که وقتی خداوند یا جهان حسش کنه با همون روشن میکنه زندگی رو..

    تقریبا یه ساله با اموزه های استاد دارم خودمو بمباران هسته ایی میکنم😅

    از ۱۶ ساعت بیداریم میتونم به جرات بگم ۱۴ ساعتش صدای استاد داره از گوشیم پخش میشه حتی گاهی صدای اطرافیانم در اومده که بابا بسه خسته شدیم🤪

    اما من وقتی از این صدا و ازین اموزش ها نتیجه گرفتم هرگز و هرگز و هرگز بس نمیکنم اصلا من جایی ندارم برم بجز این سایت

    این سایت هویت گم شده منو بهم برگردوند و داره ذره ذره شکل میده به وجودی که خرابش کردم سالها.

    امروز حدود یک سال که از افتتاح مغازم میگذره و من خدارو شکر به عنوان یه سال اولی خوب عمل کردم هرچند بیشتر از زمان کارمندی کار میکنم .

    سرمایه هم گذاشتم

    مُسئولیت و استرس اجاره خرید فروش و همه داستاناش هم‌ هست

    اما خدارو شکر راضی هستم.

    فقط این چند ماه اخیر افتادم تو دام ذهن و به قول استاد به جای اینکه تمرکز کنم فروش و درامد رو بالا ببرم شروع کردم تمرکز کنم رو اینکه صاحب مغازه چقد میخواد اجاره رو بالا ببره و انقد رو این موضوع تمرکز کردم که نه تنها اجارم دوبرابر شد حتی اتفاق های بد دیگه ایی هم افتاد که واقعا میفهمم نتیجه فرکانس های خودم بوده و من روی چیز اشتباهی فکوس کرده بودم و اون رشد کرد😬

    من باید رو خودم کار کنم رو کیفیت محصولم روی بالا بردن دانشم در مورد کارم

    بقیه امور که مشتری بیاد ،کارمند خوب بیاد ،و اسانی بیاد، کار خداست☝️

    اما امروز که استاد تو این فایل گفت گاهی سختی ها قرار باعث بزرگی تو بشن قوت قلب گرفتم💞

    بعد با خودم گفتم بابا تو میخوای بیزنس تو جهانی کنی بعد نمیتونی از پس دوزار دوقرون اجاره بر بیای؟

    جهان داره نگات میکنه صالح خب معلومه جهان هستی پروژه های بزرگ رو دست ادمای ضعیف که با کوچیکترین مساله به گیو آپ کردن فکر میکنن نمیده اگه پروژه های بزرگ شعبه های زیاد کارخونه های زیاد میخوای باید اینجورجاها ککت هم نگزه نه اینکه بهم بریزی

    البته اینم بگم خستگی جسمانی هم دخیل بود چون روزی حدود ۱۴ ساعت کار میکنم الان ۳۶۵ روزه حتی یه روز تعطیل نکردم و با تمام توانم با تمام انرژیم دارم برای هدفم مایه میزارم💪

    امروز زیر دوش بودم داشت گریم میگرفت از فشار کار و فشار فکری اما به خودم گفتم اگه گیو اپ کنی و برگردی کارمندی یه صدایی تا اخر عمر از درون بهت میگه خاک بر سرت نتونستی ادامه بدی با اون صدا میخوای چیکار کنی؟

    به خودم گفتم همیشه تو زندگی نصف و نیمه توانت رو گذاشتی یه بار صدت رو بزار یبار جا نزن ببین جا نزدن چه شکلیه..

    همه ما تو زندگی فشار هایی رو تحمل کردیم چه جسمی چه روانی

    هر پادشاهی

    هر سربازی

    هر ورزشکاری

    هر بازیگر یا سیاست مدار یا کار افرینی

    همه روزایی رو داشتن که زیر دوش داشت گریشون میگرفت و میخواستن تسلیم بشن و خیلی ها هم شدن و امروز هیچ‌نام و هیچ اثری ازشون نیس

    چون جهان فقط به شجاعان پاسخ میده به کسایی که افسانه شخصی شونو تا انتها زندگی میکنن به کسایی که با ایمان ادامه دادن..

    با انگیزه یا بی انگیزه با کمک یا بدون کمک با حال خوب یا بدون حال خوب ادامه دادن و فقط ادامه دادن و فقط ادامه دادن..

    امروز به خودم گفتم صالح ادامه بده بلاخره یه دری باز میشه با لذت ادامه بده همون جور که تو این یک سال ادامه دادی اگه ادامه بدی نتایج از راه میرسن یعنی خوشم میاد تمام ادبیات ذهن من داره کم کم

    مثل ادبیات استاد میشه خدارو شاکرم 🤲

    بخدا اگه استاد نبود هزار دفعه گیو اپ کرده بودم

    منظورم از استاد همون دست خداست اگه این دست خدا برای یاری نمی اومد من بدون خدا بدون کمک دستان خدا هیچ نبودم..

    و اینم بگم که خدا هرگز کسانی که رویاهاشون رو دنبال میکنن بدون یار و یاور نمیزاره بلاخره یه امدادی میاد و امداد من استاد عباس منش بود..

    استاد اخر فایل گفتن بله ایمان داشتن و عمل کردن سخته حرف زدن شاید راحت باشه ولی هر روز و هر روز و هر روز عمل کردن مرد میخواد ا اگه مرد عمل بودی نتایج میان

    خدارو شکر میکنم به خاطر باور های درستی که اینجا یاد گرفتم و در چنین مواقعی که همه انسانها در طول تاریخ باهاش برخورد کردن من مجهز به الله اکبرم😊

    چقدر نوشتن این کامنت ارومم کرد

    خدایا مرسی خدایا میدونم کامنتم رو میخونی خدایا میخوام بهت بگم من جا نمیزنم حتی اگه بمیرم در این راه …

    خدایا احساس میکنم کاری که انجام میدم از هر کار معنوی دیگه ایی در جهانت معنوی تره من دارم با راه اندازی و کار افرینی اول برای خودم و بعد به تمام مردم کره زمین خدمت رسانی میکنم و به خودم میبالم ازینکه بخشی ازین چرخ دنده جهان هستی توسط من میچرخه و امید دارم روز به روز جهان هستی چرخ دنده های بزرگتری رو به من بسپاره و تا زمانی که خودم بخوام و لیاقتم رو باور کنم و نشون بدم جهان هم از رشد و گسترش من حمایت میکنه همینطور که تاحالا کرده..

    خدایا خیلی دوستت دارم خدایا ازینکه من رو خلق کردی و ازینکه روزی به اینکه جهان به من نیاز داره و اصلا همین که یک روزی به من فکر کردی به خودم میبالم 🤍

    خدایا هیچ وقت یادم نمیره چه جاهایی کمکم کردی

    هیچ وقت یادم نمیره روزی سه وعده غذا برام جور کردی

    هیچ وقت لباس هایی که از بدو تولدتا امروز برام تهیه کردی هیچ وقت ادمهایی که برای کمک به من فرستادی

    هیچ وقت ابر باد مه خورشید فلکی که چرخوندی تا من ادامه بدم و به اینجا برسم رو فراموش نمیکنم..

    خدایا به احترام توهم که شده

    به احترام جهانت

    به احترام تک تک سلول های درونم ،که شب روز کار میکنن تا منو سرپا نگه دارن ادامه میدم…

    تا اخرین نفس ادامه میدم و به قول استاد چه چیزی لذت بخش تر ازین که انسان روزی در راه رسیدن به هدفش از دنیا بره..

    احساس میکنم انسانی که داره برای هدف الهیش تلاش میکنه اگه روزی از دنیا بره تمام فرشتگان جلوی در ورودی بهشت صف می ایستن و احترام نظامی میزارن و خوش امد میگن به قهرمانی که با وجود نجواها تضاد ها و باور های اشتباه که از بچگی به خوردش دادن خودش رو پیدا کرده و ادامه داده و ادامه داده و ادامه داده….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 72 رای:
    • -
      رضوان یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 2222 روز

      به نام خدای مهربان هدایتگر

      سلام آقا صالح

      چه اسم زیبایی دارید. صالح

      واقعا برازنده است.

      کامنت دلی بسیار زیبا انرژی بخشی بود.

      ممنون از پشتکار و اراده ی تحسین برانگیز شما

      ممنون از صبر و تحمل در مسیر پیشرفت.

      پیشرفت و موفقیت در این راه مستلزم همچنین صبر و استقامتی است

      ان شاءالله که خدا درها آسانی و راحتی را بعد از این بروی شما باز کند.

      ان مع العسر یسرا

      داستانی که نوشته بودید بسیار الهام بخش بود که کوچکترین درخواست ما هم اجابت می‌شود بشرط ایمان

      امید ، امید و صبر که گشایش همه کارها در آنهاست .

      دوست عزیز از اینکه با خواندن کامنت شما حال دلم عالی تر شد، از شما ممنون ام

      واز استاد عزیز که چه صبرها کرد و ادامه دادن های و پا پس نکشیدن هایش این نتیجه بی‌نظیر را رقم زد

      خدایا شکررررررررت

      که من هم جز این خانواده فوق العاده هستم.

      استادجان ممنون

      خدایا شکررررررررت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      اسماعیل احمدی پور گفته:
      مدت عضویت: 2301 روز

      به نام خداوند هدایتگر

      سلام صالح عزیز

      خیلی کامنتت فوق العاده بود

      واقعا ازت سپاسگزارم

      چقدر آگاهی های نابی رو نوشتی

      چقدر کامنتت برای من نشانه بود

      چقدر با خوندن کامنتت یاد خودم افتادم

      که ۸ سال پیش که تازه برای اولین بار مغازه زده بودم

      جسارت کرده بودم از اون جایی که کار میکردم اومدم بیرون و میخواستم کسب و کار خودم رو داشته باشم

      از نزدیک ترین افراد خانواده ام بهم گفتن اشتباه کردی تو نمیتونی

      آره منم یه روزی از فشار کاری زیاد

      از فشار حرف اطرافیان

      از بی پولی

      از اینکه کرایه ماشین نداشتم برگردم تا خونه و مجبور بودم تو مغازه بخوابم

      نشستم تو مغازه و گریه کردم

      ولی همیشه یه صدایی درونم می‌گفت بالاخره درست میشه

      و من ادامه دادم

      و چقدر کامنت تو من و برد به اون روزا و اشک من و در آورد و بهم یادآوری کرد از کجا به کجا رسیدم

      چقدر خداوند قشنگ دست من و گرفت و هدایتم کرد

      و یادم اومد همون خدایی که من و از هیچ به اینجا رسونده از اینجا هم به هر کجا که بخوام میرسونه

      و بهم یادآوری کرد که بازم ادامه بدم

      و چقدر از این قسمت کامنتت لذت بردم

      خدایا هیچ وقت یادم نمیره چه جاهایی کمکم کردی

      هیچ وقت یادم نمیره روزی سه وعده غذا برام جور کردی

      هیچ وقت لباس هایی که از بدو تولدتا امروز برام تهیه کردی هیچ وقت ادمهایی که برای کمک به من فرستادی

      هیچ وقت ابر باد مه خورشید فلکی که چرخوندی تا من ادامه بدم و به اینجا برسم رو فراموش نمیکنم..

      خدایا به احترام توهم که شده

      به احترام جهانت

      به احترام تک تک سلول های درونم ،که شب روز کار میکنن تا منو سرپا نگه دارن ادامه میدم…

      انشالا همیشه خبرهای خوب ازت بشنوم

      در پناه الله یکتا شاد و سلامت و ثروتمند باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        صالح گفته:
        مدت عضویت: 1239 روز

        سلام به اسماعیل

        ممنونم ازت اینکه گفتی ۸ سال پیش راه امروز من رو رفتی و نا امید نشدی و ادامه دادی و خداوند از راه رسید این کامنتت برای من قوت قلب بود مرسی ازت🙏

        واقعا استاد میگه تو این کامنتها گنجها نهفتس راس میگه چون دوستانی هستن که مسائل مارو داشتن حل کردن و ازش عبور کردن این برای ما یک الگوی منطقیه که اگه تو هم ادامه بدی اوضاع بهتر میشه فقط باید احساس خوبی داشته باشیم و باور های درستی بسازیم ثروت و نعمت از در دیوار وارد زندگیمون میشه اینکه این سایت هست و ما میتونی از سراسر جهان به هم وصل بشیم و به همدیگه تو مسیر پیشرفت کمک کنیم خوشحالم این سایت خودش نشان دهنده اینه که قانون جواب میده ما اعضای این سایت یه درخواستی داشتیم و جهان هستی به این شکل به در خواست ما پاسخ داد ممنونم ازت دوست عزیزم🤍

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مریم نادعلی گفته:
      مدت عضویت: 2356 روز

      دوست عزیز سلام

      از خواندن کامنتتون لذت بردم همه ما در طول من مسیر آرزوهامون یه روزهایی خسته شدیم یه روزهایی ما امید شدیم چون ما انسانیم با ویژگیهای انسانی ولی در نهایت وقتی بدونیم نجوا از سوی شیطانه برای اینکه مارو تا امید کنه باز هم بلند میشیم باز هم توکل میکنیم و به قول استاد مسیر رسیدن به خواسته ها مسیر مستقیم نیست گاهی همه ما از این مسیر خارج میشیم ولی مهم برگشتن دوباره تو مسیره و استاد مثال هواپیما و میزنم که به خلبان همیشه در حال اصلاح مسیره برای رسیدن به مقصد.در نهایت براتون آرامش امید و نعمت آرزو میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      محمد کرمی گفته:
      مدت عضویت: 1217 روز

      بنام الله یکتا که هرآنچه دارم از اوست

      سلام آقا صالح عزیز

      دوست عزیزم دمت گرم که شجاعت به خرج دادی کسب کار خودتو راه انداختی ،من به خودم و شما افتخار میکنم که یک روزی تصمیم گرفتم کار خودمو راه بندازم کاری که عاشقشم و هر لحظه از زندگیم میگذره بیشتر میفهمم که چه لطفی خداوند بهم کرد منو در مسیر علایقم قرار داده ،

      به تو هم افتخار میکنم که همچین تصمیمی گرفتی

      میدونم الان شرایطتت سخت میدونم که داری چه انرژی میزاری برای رشد کسب و کارت ،چون تجربش کردم با تمام سلولهای بدنم ،من 15 سال پیش استارت کارمو زدم با دست خالی و بدون هیچ حمایتی ،همه خانوادم مخالف بودن و هیچ کمکی بهم نکردن و تازه مسخرمم میکردن ،ولی به لطف الله چنان شجاعتی توی وجودم ایجاد شد که هیچکس جلودارم نشد ،یه پیرمرد مهربون پیدا شد مغازشو بهم اجاره داد و تا دو ماه ازم اجاره نگرفت ،دوستام اومدن از صفر تا صد توی اجرای دکور بهم کمک کردن بهم پول قرض دادن بدون اینکه بخوام ،

      خداوند برای من به مدت یک ماه پشت سر هم مشتری فرستاد بطوری که هر شب بدون اینکه مهارتی داشته باشم یا تجربه کاری با دست پر از مغازه بر میگشتم و این روند یک ماه طول کشید و من هر روز ماهرتر میشدم و تمام بدهی هامو دادم ،بعد از یک ماه به مدت 6 ماه هیچ مشتری نداشتم و از صب تا شب میرفتم در مغازه و با تجسم اینکه یه روز میرم مغازم و اینقدر سرم شلوغ میشه که غروب خورشید نمیبنم صبمو شب میکردم بدون یک مشتری

      این روند ماها طول کشید ولی من دست بردار رویاهام نبودم تا اینکه جهان تسلیم خواسته من شد ،ایدها اومد و من اجرا کردم ،مشتریا هر روز بیشتر میشدن و این روند اینقدر اتفاق افتاد که باعث شد سالن خودمو بزرگتر کنم و تا الان که 15 ساله از اون رورا میگذره من هیچ وقت روز لنگ نداشتم توی کسب کارم و همیشه هم در حال افزایش درآمد بودم به جز یه دوره کوتاه که خودم باعثش بودم و خیلی زود با قانون آشنا شدم و مسیرمو پیدا کردم و هر روز درآمدم به لطف الله بیشتر میشه

      صالح عزیزم میدونم که شرایطتت سخته ولی به الله ای که میپرستم از وقتی فهمیدم که من یه تکه از خدام در این جسم فیزیکی و دارم جهان اطراف خودمو بهش شکل میدم دیگه نگرانی خیلی کم برام پیش میاد و هر وقت نجواها میان سراغم با تکرار این موضوع که منی که توی شرایط بد بودم ولی هر روز جایگاهم بهتر شد و همه اینا لطف خدای مهربانم بوده که از مادرم بیشتر منو دوسداره پس بازم اگه مشکلی باشه خودش برام درستش میکنه ،وقتی اینو با خودم تکرار میکنم و به یاد میارم روزهایی که بشدت بدهکار بودم و موعد سررسید بدهی من شده بود چشمامو بستم به خدای خودم گفتم من نمیدونم تو میدانی ،تو خودت آبرومو حفظ کن

      اون روزو قشنگ یادمه که صدای استاد گذاشته بودم توی گوشم با هنذفری و خوابم برد به ده دقیقه نشد که یه نفر بیدارم کرد و گفت که من اومدم ثبتنام کنم برای آموزش و کل مبلغی که نیازم بود رو برام کارت به کارت کرد به همین سادگی

      من تا چند ساعت اولی هنگ بودم و نمیدونستم باید الان چه عکس العملی نسبت به خدای خودم داشته باشم ،فقط میدونم قلبم تند تند میزد ،چند ساعت گذشت و من تونستم زبان به شکرگذاری الله باز کنم و تشکر کنم ازش .این فقط یک مورد بود آقا صالح عزیز میتونم دها مورد راجب خودم به همین شکل برات بنویسم که همش معجزه بود

      وقتی به این مثالها فکر میکنم آروم میشم و سپاسگزار الله ای میشم که قبل از اینکه نیازمو به زبان بیارم خودش انگار از قبل میدونه و برام فراهمش میکنه

      اقا صالح عزیز با همین فرمون برو جلو خیالت راحت یه روز بر میگردی و به خودت میگی دیدی شد ،من تونستم ،من موفق شدم

      به خودت افتخار میکنی که دست از رویاهات نکشیدی ،ایمان دارم یه روز اینو ازت میشنوم

      من همیشه از خوندن کامنتت لذت بردم آقا صالح عزیز و خوشتیپ ،پس بازم برامون بنویس

      میبوسمت از خوزستان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        صالح گفته:
        مدت عضویت: 1239 روز

        سلام به آقا محمد عزیز دوست خوبم

        مرسی که با کامنتی طولانی به من قوت قلب دادی

        این از قلب مهربونت هست و دلیل نتاییج خوبی که گرفتی هم از همین ایمان و شجاعتت هست از تو و بقیه دوستام در این سایت یاد میگیرم

        منم مثل شما دوستانم و استاد عزیز راهی که شروع کردم رو ادامه میدم تا زمانی که زنده هستم روزهای سخت میان و میرن اما با ادامه دادن فقط قوی تر باهوش تر و شجاع تر میشیم

        مرسی از توجهی که به کامنتم داشتی خدا پشت پناهت هرجا هستی موفق باشی و هر سال ده ها برابر سالهای قبل رشد و گسترش داشته باشه کسب کارت ..

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      ام البنین بیگدلی فر گفته:
      مدت عضویت: 3070 روز

      سلام دوست عزیز

      از خوندن کامنتتون لذت بردم و تبریک میگم که از کارمندی آمدید بیرون و بیزینس خودتون رو دارید و خیلی خوب کنترل ذهن کردید و ادامه دادید.

      این جمله (گاهی سختی ها قرار باعث بزرگی تو بشن) به من هم قوت قلب داد.

      (جهان داره نگات میکنه صالح خب معلومه جهان هستی پروژه های بزرگ رو دست ادمای ضعیف که با کوچیکترین مساله به گیو آپ کردن فکر میکنن نمیده ) عالی گفتید ، جهان به شجاعان پاداش میده.

      خدایا خیلی دوستت دارم خدایا ازینکه من رو خلق کردی و ازینکه روزی به اینکه جهان به من نیاز داره و اصلا همین که یک روزی به من فکر کردی به خودم میبالم

      خدایا هیچ وقت یادم نمیره چه جاهایی کمکم کردی

      هیچ وقت یادم نمیره روزی سه وعده غذا برام جور کردی

      هیچ وقت لباس هایی که از بدو تولدتا امروز برام تهیه کردی هیچ وقت ادمهایی که برای کمک به من فرستادی

      هیچ وقت ابر باد مه خورشید فلکی که چرخوندی تا من ادامه بدم و به اینجا برسم رو فراموش نمیکنم..

      خدایا به احترام توهم که شده

      به احترام جهانت

      به احترام تک تک سلول های درونم ،که شب روز کار میکنن تا منو سرپا نگه دارن ادامه میدم…

      این جملات عالی. این سپاسگزاری ها عالی.

      ممنونم دوست عزیز

      در پناه حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        صالح گفته:
        مدت عضویت: 1239 روز

        سلام ممنونم از شما خانوم بیگدلی فر

        که به کامنتم پاسخ دادید.

        واقعا همهچیز ایمانه

        همه چیز سپاسگذار بودن و به یاد اوردن کارهایی هست که خدا برای ما انجام داد

        ما باید افسانه شخصیمون رو پیدا کنیم

        و اونوقت اصلا انگار نه انگار که داریم کار میکنیم انگار داریموهمیشه بازی میکنیم مثل زمان کودکی که بزور مارو از سر بازی هامون میکشوندن تا پای تکلیف یا سفره غذا بشونن.در پناه الله یکتا باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      زیبا گفته:
      مدت عضویت: 2497 روز

      به نام خدا

      سلام آقا صالح

      دیروز نگران از پرداخت حس شما را داشتم که دارم فقط،کار میکنم و نمیدونم چی میشه و ترس از پرداخت

      به خودم گفتم ببین خدا چطور همیشه ردیف کرده باز میکنه ولی اینکه همش کار کنی بود

      دلم یه معجزه یه حرف یه چیزی میخواست

      دیشب گفتم خدا خودت یادم باش معجزه کن

      و صبح کامنت شما را خوندم

      اول قصه زمان موسی و خدا گفت الان دخترش رو شفا بدید

      بارها شده گفتم خدایا هفته دیگه چطور پرداخت کنم و از همون لحظه مشتری اومد و کار هفته بعد کامل شد

      گفتم خدا زیر دوش گریه کردم که یاریم کن و هر لحظه بیاد کمک هایش دلم قرص تر شد

      و کامنت شما حال من بود که بهش نیاز داشتم تا امیدم بیشتر بشه

      و بفهمم نترسم از اجاره خدا خودش درآمدم را بیش از نیازم میکند

      شاد موفق و ثروتمند باشید در پناه خداوند متعال

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        صالح گفته:
        مدت عضویت: 1239 روز

        اگه کاری که میکنی رو دوست نداری یعنی دیوانه وار دوستش نداری رها کن مهم نیس بعدش چی میشه یا چند ساله تو این کار هستی

        چون زندگی فقط زمانی که حالت خوبه رو روال میچرخه و تو فقط زمانی حالت خوبه که داری بازی میکنی و وقتی داری کار مورد علاقتو انجام میدی یعنی داری بازی میکنی و ننیجه برات مهم نیس بازی برات مهمه

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        صالح گفته:
        مدت عضویت: 1239 روز

        سلام به خانوم زیبا

        مرسی از توجهت به کامنتم

        در تایید حرف هات باید بگم که اگه با عشق خالص و ایمان زیاد کار و زندگی کنیم درا یکی یکی باز میشن

        اما اگه بدون داشتن عشق و ایمان منتظر باز شدن درها باشیم خدا کاری نمیکنه

        و عشق و ایمان زمانی در انسانی وجود داره که اون انسان در حال انجام کار مورد علاقش هست

        اگه کاری که انجام میدی رو واقعا دوست داری خدا همیشه یه قدم جلوتر از تو هست تا ایده ها و موفقیت هارو بفرسته

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1283 روز

    سلام به بهترین استاد زندگیم و پیامبر الله برای من و همه ی عزیزان در مدار

    سلام به مریم عزیزم که اگرچه در تصویر نیست می‌دونم بسیار زحمت کشیده برای آماده شدن این فایل

    سلام به هادی عزیز و بی نهایت ازت سپاسگزارم که به ما لطف کردی این فایل رو فرستادی تا بتونیم از مسیری که رفتی بسیار بسیار چیز ها یاد بگیریم

    استاد جان ممنونم بی نهایت بابت نکات ارزشمندتون

    نمیدونید چقدررر احتیاج داشتم تا اینارو بشنوم

    چقدررر مهره ی مار کلمات شما دقیقا در جاهای خالی پاسخ سوالات ذهنم نشست و ایمانم صدها برابر شد …

    برای من که در این ۶ماه مطلقا در کنار شما بودن،معجزاتی رخ داد که هیچ وقت به عقل پوکم ،خطور هم نمی‌کرد 😄

    باز نجواهای شیطان میومد که چرا حالا که انقدر مدارت روز به روز داره بهتر میشه ،اون اتفاقی که میخوای نمیفته

    و من منطق ذهنم رو با هدایت های قبلی آروم میکردم و میگفتم سعیده

    ببین ،این اتفاق این اتفاق این اتفاق برات افتاد از جایی که فکرش رو نمی‌کردی و اصلا هیچ ایده ای براش نداشتی

    پس دیگه نگران چی هستی ؟؟؟

    استاد یادتونه تو قدم هشتم گفتم چه هدایت قوی و روشنی برام اومد که تو شغل پرستاری باید هرچیزی که لازم هست رو یاد بگیری و این قدم بعدی تو هست برای بهبود شخصیت و بالا رفتن مدارت ؟

    الان تجربیات هادی عزیز و نکات ارزشمند شما

    دوباره هدایت الله و دست خداوند بود برای اینکه مسیر رو برام روشنتر کنه و ایمانم رو قوی تر کنه

    و من بی نهایت بی نهایت از همتون سپاسگزارم ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️

    در پناه الله یکتا همیشه شاد و سلامت باشید ❤️❤️❤️

    دوستون دارم به اندازه هفت آسمون خدا ❤️❤️❤️❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 112 رای:
  7. -
    شهرزاد گفته:
    مدت عضویت: 2170 روز

    سلام به استاد جانم و مریم خانم شایسته عزیزم و تک تک دوستای دوست داشتنیم

    امشب خیلی قلبم بازه. انقدر بازه که همه آدمهای جهان به طول توش جا میشن :)

    هی بغض میکنم و دوست دارم بشینم یه سطل اشک شوق بریزم :)

    الان دَمِ غروب کنار گلهای محمدی نشستم، دو سه تا پروانه دارن دور و برم پَر میزنن و من توی باغ کامنتم رو‌ مینویسم، این همه حس خوب رو از کجا دارم؟ :)

    امروز رفتم بابا رو دیدم. انقدرررر عشق کردم دیدمش که نگو :) گفت ماشین نیار من میام دنبالت که بیشتر با هم باشیم :) همینطور که رانندگی میکرد و از حال و احوالش تعریف میکرد، من کِیف میکردم. ای تو روح پدرت شیطان که چند سال با اِغفالِ من نذاشتی این موجود دوست داشتنی رو ببینم :) کفران نعمت ازین بالاتر؟ یه همچین بابای گلی باشه و توی فضول هی تو گوش من بخونی که “چرا مامانتو ول کرد؟! تو هم محلش نذار و فلان و بیصار”… آخه بتوچه دوست عزیز؟! ولی دیدی؟ دیدی با این همه هارت و پورتت اینجا هم پوزتو زدم؟ :)) سراغ بد کسی اومدی :) من با کمک اللهِ باهوشم همه حیله هاتو و تک به تک شناسایی میکنم و ساکتت میکنم. انقدر ادامه میدم تا توی وجودم جز طنین صدای الله صدایی نباشه و تو اون زیر برای خودت زوراتو بزن. اگه تو حیله گری خدای من از تو مکارتره.

    اهان فهمیدم حالا هم میخوای با حس عذاب وجدان بیای سراغم “الهی بگررردم چقدر پیر شده… شهرزاد چطور تونستی با بابای به اون مهربونیت این کارو بکنی؟ چطور تونستی دلشو بشکنی؟ چطور تونستی جواب تماساشو ندی؟ چطور تونستی…؟” کم ور بزن تو رو خدا :) تا دیروز خودِ فلان فلان شُدت میگفتی پای مادرت و زندگیتون نموند، حالا ازون ور بوم اومدی که چرا دلشو شکستی؟

    بیا برو رد کارِت

    ——————

    حس میکنم این حس بخشش از شکرانه های این چند روزه اومده. انقدر نور تو‌ قلبم زیاد شد که تاب سیاهیا رو نداره. میخواد همه رو بشوره و ببره و خالصم کنه. عشقم منو برای خودش میخواد. میخواد خالصم کنه برای خودش. میخواد بنده تسلیمش باشم. میخواد عاشقترم کنه. قلب عاشقِ الله جایی برای خشم از بنده هاش نداره. جایی برای عذاب وجدان هم نداره. خالصه و خنثی. خنثی نسبت به تمام اتفاقات بیرونی. حتی خنثی نسبت به اشتباهات خودش در گذشته. قلب عاشق فقط پذیرای عشقه. میپذیره دیگران رو. میپذیره خودش رو.

    ————

    امروز یک روز رویایی با بابا و شهروز داشتیم. کلی گفتیم و خندیدیم… مثل فیلم فارسیها کلی از زن گرفتن برا شهروز حرف زدیم و من بعنوان خواهر داماد استانداردهای مورد نظرم رو بیان کردم و شوخی کردیم و خندیدیم :)

    بعد از ناهار و یه نشست چند ساعته تو رستوران، بابا منو رسوند و تو راه هم کلی حرف زدیم:) همون موقع بهش گفتم عکس پاسپورتش رو برام بفرسته و برای آخر ماه بلیط گرفتم تا همراهیم کنه. حالا فهمیدم چرا مامان قبلا دو بار این سفر رو هی گفت میام باهات، بعد گفت نمیام، باز گفت میام، باز بعد گفت نمیام :) قرار بود این سفر بابا همراهم باشه. مثل بچگیهام که منو میبُرد باغ وحش پارک اِرم و به زرافه ها غذا میدادیم حالا با هم بریم آفریقا و تو‌ پارکهای آفریقا به حیوونا غذا بدیم :)

    چقدر تو بی نظیری الله مهربونم.. چقدر شکر کنم که این امکان رو دارم که با عزیزانم سفر برم؟ چقدر شکر کنم که قلبمو از خوشبختی لبریز کردی.. چقدر شکر کنم که با همه ضعفام عاشقمی و همیشه و همیشه کمکم میکنی که کمترشون کنم.. چقدر شکر کنم که همه راههای شیطان رو برای ورود بهم یکی یکی میبندی و میگی کور خوندی این مال خودمه..:) بنده خودمه :) مال خودِ خودم :) مال خودِ خودتم.. الان، فردا، همیشه، تا ابد.. مخلصتم دربست :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 114 رای:
    • -
      ژینا صالحی گفته:
      مدت عضویت: 726 روز

      سلااااااام بهت شهرزاد زیباااا

      وااااای دختر تو چه کردی

      چقد خوبی تووووو

      الهی شکر بخاطر وجودت

      حضورت تو این سایت برکته

      کلمات الله از زبانت جاری میشه

      دختر من خییییلی خوب این حستو درک میکنم

      منم تو زندگیم با همچین تضادی رو به رو شدم

      سال ها احساس میکردم که بابام به مامانم ظلم کرده و هر موقع که میخواستم رابطمو باهاش بهتر کنم ، کارایی که با مامانم کرده بود رو یادم میومد و ازش بدم میومد

      ولی بعد از اینکه با این آموزه ها و قانون آشنا شدم

      تونستم به راحتی بابامو تو قلبم ببخشم و الان عاشقانه دوستش دارم و قلبم واسش میتپه

      طوری که الان اومدم مسافرت و سه هفته س ندیدمش و قراره فردا بیاد پیشم

      از الان دارم از خوشحالی پر در میارم که قراره ببینمش و بپرم بغلش و ببوسمش:)))

      آره قشنگم میشه قلب رو خالی کرد از نفرت ها و کینه ها و جا رو برای الله باز کرد

      اگه واسه من شده ، واسه تو هم میشه:)

      در پناه الله باشی عزیزدلم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      مریم شمسا گفته:
      مدت عضویت: 1997 روز

      سلام به شهرزاد عزیز و زیبا رو

      کامنتت که پر از حس خوب و عالی بود خوندنم .شما فوق‌العاده هستید‌.

      من این وقت ها اونقدر انرژیم بالاست، شب خوابم نمیبره فقط دوست دارم ،اتفاقات اون روز هیی مرور کنم و بگم خدایا شکرت، خدایا ممنونتم ، چطوری ازت تشکر کنم … دمت گرم

      شهرزاد عزیزم ، من اکثر کامنتهات تقریبا خوندم ، و شما رو بی نهایت تحسینتون میکنم، دختر بسیار شجاع و با عملکرد،

      دختری که حرف نمیزنه فقط با عمل نشون میده که آره قانون اینه و چطور نتیجه میده.

      ازت بی نهایت سپاسگزارم که در کامنتها نتایج و عملکردتو می نویسی

      به عنوان یه دختر وقتی کامنتهات میخونم قلبم باز میشه و بهت افتخار میکنم.

      فوق‌العاده ای که می درخشی گلم

      شهرزاد جان امروز فایل اصل بقای اصلح گوش دادم در این فایل استاد گفتند که اگر قوی نباشی چطور از بین میری ، و گفتند در هر جایگاه که هستید ، زن یا مرد و… قوی باشید فقط قوی باشید و احساسی عمل نکنید ، دنبال حس مظلوم نمایی یا ترحم نباشید چرا که با این فرکانس حتما ظالمی میاد در زندگیتون که بخواد اون نقش مظلومیت خوب ایفا کنید و با نتایجتون خودتون رشد بدهید.

      وقتی شخصیت و کارهای شما رو میبینم شما چقدر عالی این اصل رعایت و انجامش دادید ، شما بعد اینهمه مسائل می تونستید مثل بقیه زانوی غم بغل بگیرید یا با مظلوم نمایی که چرا پدرم این کار کرد و.. ترحم بقیه رو به خودتون جلب کنید .

      با قدرت وارد بازار کار شدید و از همه مهمتر اونقدر روی مهارتتون کار کردید که در جایگاه کارمند یا مدیر بهترین خودتون بودید.

      استاد در فایلی می گفتند بچه ها در هر شغلی که هستید بهترین خودتون باشید از همه لحاظ ، این باعث موفقیت و رشد شما میشه .

      این روندی که شما رفتید از لحاظ عزت نفس، شما با بالا بردن مهارت‌ها و تلاش و در پی آن خلاقیت جدید، در کارتون ، اعتماد بنفس تون تقویت کردید تا جاییکه خودتون پیشنهاد مبلغ حقوق میدادین، واقعا همه کارها و تلاشتون قابل تحسین هست،

      مشخصه که شما بی درنگ به هدایت هایی که خداوند به شما میکنه ، سریع گوش میدین و عمل میکنید و همین باعث شده که در مسیر آسان و سریعتر رشد کنید.

      واقعا خداروشکر میکنم که با شما آشنا شدم، بی نهایت شخصیت شما رو در عزت نفس، احساس لیاقت و کسب ثروت و خودشناسی تحسین میکنم، شما الگویی برای من هستید که شجاعانه قدم‌های استوار و محکم برای رشد شخصیت و کارتون برداشتید .

      شهرزاد زیبایم ، در پناه خدای مهربون همیشه موفق و سربلند باشی و لحظه به لحظه نور و عشق الهی بر قلبتون بباره تا همیشه شاد و خوشحال و آسوده خاطر باشی عزیزم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      مریم پهلوان گفته:
      مدت عضویت: 2023 روز

      سلام شهرزاد خانم زیبا .دوست گلم بهت تبریک میگم که با پدر عزیز دوباره ارتباط برقرارکردین ودورهم خوش گذروندین.وممنونم بابت کامنتهاتون که این قدر باعشق برای ماها نوشتین.منم پدرومادرم سالها باهم مشکل داشتن وپدرم ازدواج مجدد داشتن ومادرم که تازه فوت شدند الان خیلی بیشتر قدر پدرم رو میدونم درصورتی که قبلا برای دیدنش وقت نمیزاشتم.تازه فهمیدم که چقدر پدرم مهربون ودوست داشتنی هست وبرای بودن درکنارش وقت میذارم ولذت میبرم.ان شالله سفر هم بهتون خیلی خوش بگذره.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      پریسا محمدی گفته:
      مدت عضویت: 3973 روز

      درود به شهرزاد عزیزم و همه ی دوستان جان.

      یک‌ ساعتی میشه که هدایت شدم به خوندن کامنت های زیبا و پر از احساست.

      ساعت 1 و‌نیم نیمه شبه و با خوندن پیامهات اشکم سرازیر شده از اینهمه شور و عشق بازی ای که با الله مهربانم میکنی.

      یکدفعه دلم پر کشید که اینجوری با خدام عشق بازی کنم اینجوری ازش بخوام و هدایتم کنه.

      نمیدونی چقدر قشنگ منو هدایت کرد به خوندن کامنت هات شهرزاد عزیزم .اینهمه تشابه از نظر زندگی از نظر کاری چطور ممکنه بین اینهمه کامنت به اینجا هدایت بشم که بخواد اینقدر قشنگ باهام حرف بزنه.

      اشکهام مجال نمیده صفحه ی گوشی رو درست ببینم.قلبم میخواد از جا کنده بشه.

      خدای من الله من عشق من چطور گمت کرده بودم چطور !

      خواب به چشمام نمیاد میخوام تا خود صبح با خدام حرف بزنم.

      شهرزادجانم کلامت و نوشته هات جوری به قلبم نشست که نمیتونم وصف کنم.

      به خدای مهربان میسپارمت کلامت جاری و پایدار.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    شهرزاد گفته:
    مدت عضویت: 2170 روز

    سلام به استاد جانم ، خانم شایسته عزیزم و همه دوستای دوست داشتنیم

    دیروز شهروز ناهار اومده بود باغ پیشمون، ناهار رو زدیم به بدن و سه تایی با مامان قیلوله بعد از ظهر رو کردیم و دیدم واقعا چه لطفی الله بهمون داره که هر سه تامون شغلمون آزاده و میتونیم هر وقت دلمون بخواد حتی وسط هفته ناهار دور هم جمع بشیم و کِیف کنیم. و بعدم بدون هیچ استرسی گوشیهامون رو سایلنت کنیم و بگیریم بخوابیم :) قبلا که کارمند بودم، یه همچین شرایطی برام رویا بود… :) یکی از مهمونهای مامان میگفت واقعا وقتی از شلوغی تهران آدم میاد اینجا اصلا باورش نمیشه یه خانواده باشن که انقدر آرامش داشته باشن و دور از دغدغه اینجا برا خودشون زندگی کنن، چقدر خوشبختید شما :) واقعا خوشبختیم ما که هر سه از طرف الله هدایت شدیم به استاد عباسمنش بی نظیرم و آسان شدیم برای آسانیها :)

    امروز هم با بابا و شهروز داریم ناهار میریم بیرون. بابا رو سه ساله که ندیدم. یجورایی بعد از جدایی مامان و بابا، برام سخت بود که بابا رو ببخشم. لطف خدا بود که این جدایی وقتی اتفاق افتاد که من بزرگسال بودم و حتی سر کار میرفتم و درآمدی داشتم که زندگی خودم و مامان رو بچرخونم. البته خیلی طول نکشید که بازم با هدایت الله مامان بومگردی رو راه اندازی کرد و خودش صاحب درآمد شد. ولی با این حال بعد از یه مدت که به اصرار بابا رفتم دیدمش، وقتی از سفرش به کوش آداسی با یه خانم دیگه برام تعریف کرد، با اینکه داشتم رو‌ خودم کار میکردم ولی شیطان پیروز شد و خون جلوی چشمامو گرفت :)) چیزی بهش نگفتم ولی درونم آشوبی به پا شد که چطور میتونه مامان قشنگ منو ول کنه با یه زن دیگه بره کوش آداسی عشق و حال بعد مامانم برای راه اندازی درآمدش انقدر تلاش کنه… بعد ازون دیگه نخواستم ببینمش. خشم درونم بیشتر ازین بود که بتونم بپذیرم که اونم حق داره بعد از سالها که رابطشون با مامان دیگه جالب پیش نمیرفت بره دنبال زندگیش. تازه انقدر مرد بود و معرفت داشت که باغ و خونه و ماشینی که مامان سوارش میشد رو رها کرد و رفت از نو برای خودش زندگی ساخت ولی باز دل من چرکین بود. حتی یه مدت که زیاد زنگ میزد و اصرار میکرد برم ببینمش از شدت عصبانیت از همه جا بلاکش کرده بودم.

    شهروز مثل من نبود. پذیرفته بودش و باهاش ارتباط داشت.

    چندوقت پیش خدا رو شکر دیدم به لطف الله به این آرامش و‌ صلح با خودم رسیدم که دست بردارم از خودخواهیام و منم به بابا حق بدم که مسیر زندگیش رو خودش انتخاب کنه. بهش زنگ زدم و دیدم بنده خدا انقدررر از تماسم ذوق کرده که نگو :) این صلح و پذیرش رو از استادم دارم و آموزه هاش که به خاطر لجبازی و ترمزهای خودم چند سال طول کشید ولی بازم شکر که قدمی رو به جلوه.

    هر خشمی که در من فروکش کنه، هر آرامش و صلحی که به وجودم بیاد و هر پذیرش و تسلیمی که در مقابل پروردگارم پیدا میکنم به لطف این آموزه هاست و بندهاییه که باز میشه از پاهام به سمت خوشبختی و رستگاریِ بیشتر.

    امروز بالاخره بعد چند سال میخوام ببینمش و با شهروز سه تایی بریم بیرون :)

    وقتی برگردم بازم مینویسم انشالله :)

    ————-

    راستی ببخشید که کامنتهام انقدر بی ربطه به این فایل. ذهنم داشت میگفت حالا لازم نیست هر چی به ذهنت میرسه کامنت کنی، ولی بهش گفتم شما لطفا دخالت نکن :))

    میخوام به دور از کمال طلبی، از تک تک حسهام ردپایی بذارم که چند سال بعد که به خواسته های دیگه م میرسم مسیرم کاملا پررنگ و با تمام جزییات برای خودم پررنگ باشه و چراغی باشه برای ادامه مسیر انشالله:)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 118 رای:
    • -
      ملیحه مهارتی گفته:
      مدت عضویت: 727 روز

      سلام شهرزاد جان ،

      مرسی که به حرف ذهنت گوش نکردی و کامنت گذاشتی .

      ” ذهنم داشت میگفت حالا لازم نیست هر چی به ذهنت میرسه کامنت کنی، ولی بهش گفتم شما لطفا دخالت نکن :)) ”

      با این جمله ت کلی خندیدم و حالم خوب شد ، اونجا که بهش گفتی لطفا دخالت نکن اصلا دلم خنک شد :))))

      من این جمله رو برا خودم نوت برداشتم که یادم بمونه هرجا ذهن منم شروع کرد حرفای این جنسی زدن بهش بگم لطفا شما دخالت نکن :)))

      هربار میگمش حالم جا میاد :)

      مرسی که یه جمله ی خوب و “سرجا نشون”برای گفتگوی های ذهنی م بهم یاد دادی .

      راستی رفتم تو پروفایلت داستان هدایتتم خوندم و کلی کیف کردم :)

      از آشنایی ت خوشوقتم و امیدوارم در ادامه بیشتر از کامنت هات بخونم و ازشون استفاده کنم.

      در پناه خدا باشی :)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    Sina Amirkhani گفته:
    مدت عضویت: 1327 روز

    سلام خدمت استاد عباس منش و خانوم شایسته نازنین

    چقدر احساس خوبی دارم ، چقدر صحبتهای دوستمون هادی نزدیک به تمام اتفاق‌های الاهی که در زندگی همه ما رخ داده .

    من به عنوان کسی که وضعیت مالیش شخصیتش ایمانش و زندگیش متحول شده ، با تمام وجودم می‌توانم باور کنم .

    با تمام وجودم حرفهای شما رو احساس می‌کنم و با تمام وجودم میخوام که در مسیر باشم و این فرصت رو به خودم بدم تا تکامل خودم رو طی کنم .

    خداوندا هزاران مرتبه شکرت ، خداوندا هدایتم کن به مسیر کسانی که به آنها صداقت تعهد عشق ثروت سلامتی و سعادت داده ای.

    من قبل از اینکه دوره ای خریداری بکنم ، تمام فایلهای رایگان رو گوش کردم و اینقدر گوش کردم تا متوجه بشم تا بفهمم که به هر چیزی که تا الان بهش فکر میکردم اشتباه بود ،چون اگر درست بود و من این همه احساسات بد رو تجربه نمیکردم و حداقل تحول کوچیکی رو در زندگیم از لحاظ مالی و شخصیتی تجربه میکردم . پس باور کردم و پذیرفتم ، فقط از زمانی که قانون رو پذیرفتم و درک کردم همه چیز شروع شد ، اول احساسات بینظیری رو تجربه کردم ، روابطم با دیگران بسیار خوب شد ، بعد شخصیتم اینقدر شخصیتم تغییر کرده که شاید قابل باور نباشه ، بعد درآمد و زندگی مالی من متحول شد ، من از جمله افرادی بودم که هیچ درآمدی نداشتم و الان درآمد من بینظیره .

    در حال حاضر در بهترین فرکانس ممکن هستم و میدونم اگر تبدیل به انسان عملگرانه تری بشم ، این زندگی متحول شده ، متحول تر خواهد شد . فقط می‌تونم بگم ، خدایا شکرت .

    استاد ازت سپاسگذارم ، سپاسگذارم که ما رو با این قوانین الاهی آشنا کردی ، قوانین بدون تغییر خداوند .

    کلمه استاد برازنده ترین کلمست برای شما .

    ایمان شما زندگی کردن سپاسگذارانه شما و صحبت در مورد قوانین، فقط جایه شکر گذرای داره و به من میفهومنه ، همه ما به یک اندازه به خداوند دسترسی داریم .

    سپاسگذارم استاد

    خداوندا سپاسگذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 129 رای:
    • -
      زهرا حسینی گفته:
      مدت عضویت: 2331 روز

      به نام خدای هدایتگرم و سلام به شما دوست ارزشمند

      خدا رو هزاران بار شکر که در مدار این درسا، این آگاهی ها و خوندن تجربیات شما دوستان آگاهم هستم

      خدا رو شکر که میبینم و میخونم که هر روز دوستانم با عمل کردن به یسری قوانین بدون تغییر، نتایج عالی میگیرن

      خدا رو شکر که همه ما از روزی که پای در این راه گذاشتیم و ایمانمون رو با عمل کردن ثابت کردیم، نتایج بطور واضحی تغییر کرده و ما هر روز حال بهتر، اتفاقات بهتر، شادی و لذت بیشتر رو تجربه کردیم و میکنیم

      تحسینتون میکنم که از درامد صفر به درآمدهای عالی رسیدید

      تغییر و بهبود در جنبه های مالی میتونه یه سکوی پرتاب باشه برای رسیدن به خیلی از خواسته های دیگه چون اکثر ماها در باورهای ثروت آفرین مشکل داریم، اما وقتی آگاهانه به درس ها عمل کنیم و باورهای غالبمون رو تغییر بدیم، آرام و تکاملی تغییرات رخ میدن و اتفاقت عالی و گاها حیرت انگیزی رخ میدن و اون موقع ایمانمون چنان رشد میکنه، عزت نفسمون اونقدر بالا میره و اونقدر حالمون واقعی خوب میشه که راهی جز نتایج عالی تر وجود نداره و این رو خداوند متعهد شده به شرط تعهد و عمل ما

      ممنونم بابت اشتراک تجربه هاتون و برای هممون زیباترین و شادترین اتفاقات رو در زندگی از خداوند هدایتگرم خواستارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  10. -
    آریا گفته:
    مدت عضویت: 1660 روز

    سلام استاد عزیزم سلام بچه های فوق العاده سایت❤️😍

    خب اومدم نتیجه خوب هم دستمه با هم کیف کنیم❤️‍🔥

    از یه هدایت جذاب👌😍🥰

    خب من نمیدونم درباره این کامنتم حرف میزنید یا باید بفرستم به ایمیلتون ولی قول میدم خیلی جذابه داستانه😍

    ولی بزار برم یه کم قبل تر که کامل تر بگم

    خب همه چی از اول بهار شروع شد با یکی از فایلای استاد تو اون فایل خیلی تاکید داشت رو عمل کردن و استاد اینجور ادما رو دوس داره و منم همینطور و اون تلنگر خیلی بزرگی بود برام و چون من همیشه با دوستام حرف میزدیم هر شب یه برنامه بود هر شب میخواستیم یه کاره ای بشیم یه شب فضانورد یه شب دکتر یه شب هکر😅 یه شب انیمیشن ساز و تمام شغل های عالم کلی هم انرژی داشتیما😅 ولی فرداش هیچی به هیچی فقط حرف بود ناراحت میشدم ولی نمیفهمیدم تا قبل اون فایلی که گفتم منتشر شد بهار تو خونه تمپا ویدیو شو گرفتین خوب یادمه اسمشو یادم نیس😅

    منم خیلی خجالت کشیدم چون خیلی دوستون دارم الگو منید و این ضعف من بود و عمل کردن بزرگترین نقطه قوت شما پس سعی کردم عمل کنم و عمل کردم

    استادو دوستامو ول کردم تنهای تنها من بودمو فایلای شما دیگه رو عمل کردن تمرکز کردم فقط ورودی خوب میدادم

    بعد استاد پول نداشتم گفتم اولین قدم اینه که برم شاگردی کنم و فروشنده شم چون استاد به شدت خجالتی بودم

    داستان هدایت به بهترین مغازه دنیا رو هم تو کامنتای قبلی گفتم دیگه نمیگم طولانی نشه

    بعد استاد هدایت شدم اونجا به مسیر مورد علاقم ادیت کردن با گوشی

    استاد من با یه گوشی اقتصادی ۴ میلیونی انچنان ادیتی میزدم طرف با فتوشاپ و پریمیر بلد نیس😎 بعد استاد ۵ تا شاگرد دارم الان باورت میشه😅 انلاین یادشون میدم

    استاد اون دوستم بود گفتم هی حرف میزدیم با هم اون هنوزم حرف میزنه و الان تو پارکه داره سیگار میکشه و چند شب پیش بهش برخوردم گفت میخوام این بشم منم گفتم موفق باشی پسر😁 و هیچی نمیشه این آدم تا وقتی دهنو ببنده و عمل کنه

    استاد من رفیق صمیمی داشتم ۱۵ ساله دیدم الکی وقتمو میگیره نگم برات استاد زدم بلاکش کردم هر ۴ شمارشو از همه جا بلاکش کردم

    یه روز بهم رسید بعد ۳ ماه گفت بلاکم کردی

    منم واضح گفتم اره باید تمرکز کنم رو کارم

    بدون خجالتی با بیرحمی آدمای منفی و مضر زندگیم رو میپاکم چون خودمو دوس دارم🥰

    💫❤️

    و اون فایل اول بود نتایج استفاده از اموزه های استاد قسمت اولش همون پسر ۲۱ ساله که ترکونده بود

    هم سن من بود بعد اینکه گفتین منم گفتم پس میشه پسر باعث افتخار خودم و استادم میشم منم و عالی بودی حسابی تحسینش کردم منم میام آمریکا استاد با ماشین من بریم دور دور😅 غروب هم با هم ببینیم🫂

    داستانه جذابو شروع کنم 😍💫👇

    بعد جالب تر اینه که دیروز کُن فیکون شد😍

    چند شب پیش میخواستم دوره بگیرم یکی قرار بود بده نداد یک سوم پولو کم داشتم

    بعد دقیقا همون ساعت از کار ادمینی برکنار شدم البته خودم خواستم ینی طرف گفت فالوور نرفته بالا ولی تولید محتوات عالیه گفتم خب همینه فعلا دارم اموزش میبینم میخواین اگه نمیخواین شماره و ایمیل بدین بزارم رو پیج که پسش بدم گفت باشه اینا و پس دادم بعد منم اولش ناراحت شدم که نتونستم دوره رو بگیرم ولی هی این دو تا نشونه برام خیلی بزرگ بودن ینی قشنگ میفهمیدم خدا میگه نکن پسر فعلا زمانش نیست صب کن بعد دیگه ول کردم و خوشحال شدم بازم

    دیشب یه ترمزی رو برداشتم استاد😍

    اونم چی بود

    چیزی که جلو عزت نفسمو میگرفت

    دیشب ۵۰ تا ویس دادم به راحتی به یکی از دوستای جدیدم که دختر هم هستن

    من قبلا ویس دادن برام سخت بود ینی هیچوقت ویس نمیدادم حتا به دوستای صمیمیم

    بعد حرف زدن با شما خیلی بهتر شدم ولی باگ داشتم بازم

    ولی دیشب فهمیدم درست شدم😍

    دیشب قشنگ حس کردم که موقه شه اتفاق خوب بزرگ بیفته برام یه جهش خوب

    چون پایه همه کارا که عزت نفسه رو درست شدم😁

    بعد امروز یکی از شاگردام گفت یکی از فامیلامون مغازه فیلمبرداری و عکاسی عروسی رو داره دنبال یه کسی میگرده که فتوشاپ بلد باشه😁

    سریع منو معرفی کرد و منم رفتم پیش فامیلشون

    بعد انقد دست خدای خوبی بود انقد ادم خوبی بود

    وای چقد کیف کرد واسه کارام بچه ها🥺

    منی که لبتاب نداشتم با گوشیم ادیت هایی زدم طرف با فتوشاپ و پریمیر هم نمیتونه

    کارامو دید گفت تو فوق العاده ای پسر

    حاضرم هرچی پول دارم رو تو سرمایه گذاری کنم

    گفتم مرسی ممنون😁

    بعدش گفت تیزر برام بزن ۱ تمن اینا

    با گوشیم خیلی خفن هم میزنم

    و روتوش عکس وووو کلی دیگه فک کنم درامدم ۱۰ برابری بشه به راحتی😁❤️‍🔥

    و گفتم فعلا لبتاب ندارم گفت بیا این لبتاب باهاش کار نمیکنیم هر وقت دلت خواست بیا باهاش تمرین کن

    گفت بیا اصن سیستم اصلی رو میدم دستت هرچقد بخوای

    بعد قراره کارای بزرگی بکنم تو این منطقه ما هیچکس بلد نیست😁❤️‍🔥

    اولین نفر بودم تو این منطقه خودمون که ۱ میلیونی میشه جمعیت اینجا 🥰

    بعد من لبتاب خواستم این ماه چون نداشتم میخواستم قسطی بگیرم بعد خیلی عجیب استاد سایته به من نداد قسطی ینی تا مرحله پرداخت رفتیم و نشد

    نشونه دیدم اونو ولی چرا ناراحت شدم نتونستم ذهنمو کنترل کنم ناراحت که نه فقط نگران بودم که چیکار کنم

    بعد دیشب خدا برام لبتاب شد و در زمان درستش که من اماده بودم

    اگه عزت نفسم درست نمیشد تو مرحله قبلی میموندم

    الان خیلی خوب درک میکنم استاد نازنینم که گفتی تو یکی از فایلات خدا همه چی میشه برات اگه سرمایه اولیه نداری سرمایه اولیت میشه و…🥰

    منی که چند وقته فایل استاد گوش ندادم یا گوش میدم ولی نمینویسم یا شکرگذاری نمیکنم خب ولی به جاش حالم خوب بود ورودی های مناسب به خودم میدادم شکرگذاری همون حال خوبه درسته با نوشتن بیشتر هم میشه

    باور هام خوب بودن چون خیلی وقت بود گوش میدادم مخصوصا درباره ثروت

    عمیقا ثروت مند بودن رو نزدیک تر شدن به خدا میدونم و همین باور وای چیکار میکنه و هی باید یقینم رو رو همین یکی بیشتر کنم همین تنهایی معجزه میکنه🥰👌

    واسه همین این شد

    فقط ترمزم عزت نفس بود که اون درست شد بعدش همه چی درست شد🥰👌😍

    الهی شکرت

    درامدم چند برابر شد

    دیگه درامدم ماهانه نیست🥰 پروژه ایه

    و دیگه هر روز بهتر میترکونم❤️‍🔥❤️

    دیگه مرسی استاد

    من حتا دوره هم نخریدم و نداشتم از فایلای رایگان شروع کردم اینجوری دارم میترکونم

    به زودی پر قدرت دوره هم میخرم و نتایجو صد ها برابر میکنم و میام میگم با هم کیف کنیم

    ایمانمون قوی تر شه

    خیلی دوست دارم استاد❤️

    خداروشکر به خاطر وجودتون قول میدم هی خفن تر شم بیام فقط نتیجه بدم انقد که ندونم از کدوم بگم

    استاد این هدایت خیلی جذابه خیلی همزمانی برام میفته که به همه خواسته هام برسم خیلی خوشحالم که یادگرفتم

    و فایلا رو بهتر گوش میدم

    دلم میخواد هر وقت کامنتی میزارم کلی نتیجه و انرژی بدم کلا منو با نتیجه بشناسن واسه همینه که کامنت کم میزارم

    دوستون دارم بازم❤️

    در پناه خدا❤️💫

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 166 رای:
    • -
      رضوان یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 2222 روز

      به نام خدای مهربان و هدایتگر

      سلام آریای عزیز

      داستان زندگی شما بسیار آموزنده و تاثیر گذار است.

      با این سن کم این همه پیشرفت عالی است و مطمئنا بصورت تصاعدی پیشرفت خواهی کرد.

      چیزی که استاد نوید اون رو داده.

      ان شاءالله موفق تر و شادتر و ثروتمند تر و مهم تر از همه توحیدی تر بشی .

      ممنون استاد عزیز که این شاگردانی رو داری

      خدایا شکررررررررت بخاطر پیشرفت جوانان کشورم و دنیای قشنگم خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      " لیلا شیرزاد " گفته:
      مدت عضویت: 2278 روز

      احسنت بهت پسر

      ماشالله …

      فقط و فقط عملگرایی

      حرف قشنگو که همه میتونن بزن

      من خودم به شخصه در طول زندگیم ، عملگراتر از استاد ندیدم

      و چه سعادتی بالاتر از اینکه ، آدم یه الگوی همه چی تمومِ در دسترس داشته باشه …

      شما فوق العاده ای 👏👏👏

      برات بهترینا رو آرزو میکنم دوست قدرتمندم 💪💪

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      مریم السادات هاشمی گفته:
      مدت عضویت: 1392 روز

      دوست عزیز شما عالی هستید چقدر کامنتتون بی نظیر بود.چقدر تحسینتون کردم..چقدر کلماتتون اصل بود و پشتش عشق و آرامش و هیجان که از کجا و چجوری بگید..من خودم یه وقتایی دلم میخواد ویس بزارم از بسکه انگار انگشتانم توانایی و سرعت تایپ نداره اینقدر که هیجان زده میشم…اما واقعا لذت بردم از کامنت شما..واقعا منتظر تجربه های نابتون هستم….البته شما هم منتظر نتایج من باشید…امشب توی کامنت شما صحبت اعتماد به نفس بود که چقدر بهش نیاز داشتم و دارم…فهمیدم که مریم بیشتر از پیش بهش نیاز داره تا عمل کنه وگرنه به مرحله بعد نخواهد رفت…کلاس بالاتر قبولی سال قبل رو میخواد….واقعا از ته قلبم تحسینتون کردم و بهترینهایی که میخوایین رو براتون آرزو دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: