نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 9 - صفحه 8

454 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    یکتا سعادت گفته:
    مدت عضویت: 1590 روز

    سلام به استاد عزیزم

    سلام به مریم جون مهربونم

    سلام به همه دوستان عزیزو رضای عزیز

    برادر عزیزم رضا جان خیلی از شما سپاسگزارم بابت این فایل فوق‌العاده که اماده کردید

    این فایل گوش دادم یاد چند سال پیش خودم افتادم

    یادمه که تازه ازدواج کرده بود

    و من 17 سالگی ازدواج کردم د خترم یک سال بد ازدواجمون بدنیا اومد

    که فایل قبل شرایط زندگیمو تعریف کردم خونه پدری

    چه زندگی و شرایطی داشتم

    با خانواده همسرم زندگی میکردم

    یه شب از خدا خواستم گفتم خدا به من همسر خوب و هر چیزی که خواستم عالیشو دادی

    ازت می خوام یه خونه هم ب من بدی حتی شده 40 متری

    برای خودم باشه و برم زندگیمو درست کنم

    که به چند ماه نکشید من خونه 40 متری خریدم خانواده همسرم بشدت ناراحت بودن میگفتن خونه به این بزرگی

    ما طبقه بالا شما پایین شخصی راحت کجا می خواید برید

    تو قوطی کبریت زندگی کنید.

    ولی من تصمیمو گرفته بودم و اون 40 متری برام خیلی ارزش داشت

    سال 85 بود

    ک با کلی بحث من ب همسرم گفتم من می خوام مستقل‌ بشم

    می خوام از اول زندگیم خودم رو پای خودم وایسم

    و گفتم ب همسرم دلم میگه از اینجا بریم خیلی درها ب رومون باز میشه

    همسرم قبول کرد ولی ته دلش پیش مادرش بود که ناراحته

    خیلی تلاش کرد منو راضی کنه ولی من گفتم من میرم تصمیم گرفتم از اول زندگیم برم خودم شروع کنم

    یادمه چند تا تیکه هم شنیدم بهم گفتن تو خونه باباش ازین خبرا نبود اومده اینجا داره از مستقل حرف میزنه

    بگذریم

    همسرم اومد گفت من قبول میکنم ولی اگه بخوای برگردی

    دوباره اینجا هیچ کس قبول نمیکنه و ما بریم اینا با ما قطع

    رابطه میکنن دیگه کسی نداریم دقیقن شوهرم همین حرف زد

    و اینکه تو خونه 40 متری مهمون یا هر چیزی ک بخوای انجام بدی خبری نیست خودتی و خودت

    خب چون من تازه عروسی کرده بودم یه خونه شیک خانواده همسرم برام درست کرده بودن

    شیک نوساز بزرگ که هرکی میومد خونم میگفت قصر نشین شدی

    ولی استاد من ته دلم اینا را نمی خواست من دوست داشتم

    راحت تو خونه خودم باشم و امید ب خدا ایندمو بسازم

    ما اسباب کشی کردیم رفتیم خونه 40 متری وسیله هام هم پخش شد خونه هرکسی یه چیزی گذاشتیم چون جا نداشتم

    یه فرش کمد بردم اونجا موقع ی ک رفیتم همه فامیل همسرم ک تو یه کوچه و بغل دستمون بودن

    همه درهاشونو بستن کمک ما نیومدن

    خانواده همسرم اصلا در نیومدن بیرون

    و کلی بهم بی احترامی کردن گفتن میری برمیگردی چی فکر کردی زندگی تو خونه 40 متری اسونه

    پسر ما را از ما میگیری حالا بماند چ حرفها ک نشنیدم

    من رفتم خونم چیزی نبرده بودم

    گفتم خدایا اینو خودم ازت خواستم تو بهم دادی

    همین ک یه سقف خودم دارم و مستقل هستم

    ازت سپاسگزارم و سجده شکر کردم

    و اون خونه در پایین شهر شهرمون بود بیشتر این شهر 99درصدشون

    از نظر مالی خیلی ضعیف بودن ادمهای درستی نبودن

    اینجا را خواستم بگم ک تو این محله رفتم

    ولی من تو خونه همش بودم بیرون نمی رفتم همه کسم شده بود خدا

    نه کسی میومد ن کسی میرفت

    خانواده همسرمم کلا قطع رابطه کرده بودن

    من نماز می خوندم ی روز در خونمونو زدن اولین مهمون دختر داییم بود ک اومد خونمو دید گفت داری جهنم زندگی میکنی این چ بلایی بود سر خودت اوردی

    خونه ب اون بزرگی و شیکی ول کردی اومدی تو دل معتاد ها

    گفتم من راضیم خدا را شکر

    اون رفت دلم خیلی گرفت یه سجاده پهن کردم گفتم خدایا

    تو پدرمی مادرمی همه کسمی من فقط ب تو ایمان دارم

    تو ک منو از زیر صفر اوردی اینجا و همسر عالی دارم

    و الان یه خونه دارم ازت ممنونم

    و فقط از تو میخوام کمکم کنی منو ببری یه منطقه بهتره

    من تو اونخونه بار دارشدم بشدت حالم بد بود

    اون خونه بقدری نم و رطوبت داشت ک حتی یک روزم

    نمیشد تحملش کنی

    من باردار ویار و حال بدی داشتم

    کسی نداشتم خانوادم ک خیلی دور بودن

    خانواد همسرمم قط رابطه کرده بودم

    ولی بخدا من راضی بودم شکر میکردم

    مینشتم با خدا با دخترم ک باردار بودم صحبت میکردم

    ایمان داشتم ک همچی تغییر میکنه

    همه چی درست میشه

    بخدا خیلی توکل داشتم

    و هر روز ذکر میگفتم راز و نیاز میکردم میگفتم خدا هوای منو داره

    همسرم میومد میگفت اخه من بچم باید اینجا بدنیا بیاد

    من بهش گفتم 9 ماه دیگه بدنیا میاد من از فردای خودم خبر ندارم

    گفتم خدایا یه خونه تمیز محله خوب همسایه خوب ازت می خوام و بچم همون جا بدنیا بیاد

    شوهرم این حرف منو گوش داد گفت نه پول دارم نه چیزی تو معجزه‌ میخوای گفتم مگه از دستش بر نمیاد

    همینو گفتم شوهرم گریه ش گرفت گفت چرا بر میاد

    این حرف من خیلی شوهرمو تکون داد

    و امیدوار شد

    ولی من ب خدا امید داشتم ب فردای بهتر

    چند روز بد شوهرم اومد گفت ب من از سر کارم ب من وام مسکن میدن ما می تونیم بریم خونه بخریم

    از همون جا درها برمون باز شد

    و من رفتم دنبال خونه

    با اون خونه با اون وام من میتوستم 60 متری بگیرم ولی ی جای متوسط

    یهو هم چی عوض شد

    من یه خونه نزدیک 120متری خریدم سال 85 در بهترین نقطه اون شهر

    ک همه میگفتن مگه میشه ولی خدا برام درست کرد چون

    من ب وام همسرم و ب دیگران تکیه نکرده بودم

    فقط از خودش می خواستم وانم از طریقی ک نمی دونم چی شد خونه خریدم و دخترم در یکی از بهترین بیمارستان خصوصی ک همسرم اتاق خصوصی هم برام گرفت بدنیا اومد و خونخ ای اومدم ک وسیله نو خونه نو دخترمو اوردم خونه

    و همسرم از وقتی ک پیش خانوادش بود

    بداینکه جدا شد چقد بزرگ شد

    چقد تغییر کرد

    بله تمام تغییر زندگی من با امید وتوکل

    وارد ترسام شدم

    منم ترس داشتم 17 سالم بود تازه ازدواج کرده بودم

    خواستم شد

    همسدم میگه تمام نتایج بزرگی ک تو زندگیمون گرفتیم

    از همون تصمیمی بود ک تو گرفتی و پای حرفت وایسادی

    من میدونسنم خدا هست

    توکل داشتم

    امید داشتم

    ب حرف مردم گوش ندادم

    تو تازه عروسی خطرناکه تنهایی خونه موندن

    اخه عقلت کمه جا و خونه ب این بزرگی کجا میری

    همه دوست دارن یه همچین خونه ای داشته باشن

    ولی گوش ندادم

    الن تمام کسای ک شرایط عالی داشتن اون زمان

    و منو میدیدن مسخره میکردن

    همون جای هستن ک هستن

    استاد جان هر زمانی ک از گدشتت تعریف میکنی انگار

    من و شما خواهر برادر بودیم ک زندگیمون از کجا ب کجا تغییر کرد

    چون منم مثل شما فقط رو یکی حساب کردم و تمام

    اونم خدای خودم

    بد اون خونه ما مهاجرت کردیم تهران بازم همسرم گفت

    میگن تهران زندگی سخته ولی بخدا قسم من باور نکردم

    رفتم یک سال مستجر نشستم سال بد خونه گرفتم

    و دخترم یک سال بود ما اومدیم تهران

    و محله هروی پاسدارن زندگی کردیم

    ب همسرم گفت یادت در پایین شهر شهر خودمون بودیم

    بهم چی گفتی گفتی معجزه میخوای بیا اینم معجزه

    تو یک سال نیم ببین خدا تو را از کجا ب کجا اورد

    گفت اره اونم ایمان تو بود

    وقتی تهران خونه خریدم همه گفتن شما از کجا ب کجا رسیدید

    استا د بخدا نه قانون بلد بودم ن کسی راهنماییم میکرد

    فقط ب امید ب خدا

    و دخترم یکی از بهترین مدرسه های تهران درس خوند

    کسایی ک میگفتن بچه ش ببین کجا میخواد بدنیا بیاد

    الان دختر من یه جایی عالی درس میخونه

    اونا همون جا موندن

    منطورم این که ب حرف مردم نباید توجه کنیم

    اونی ک ته دلت میگه انجام بده اونو برو جلو با توکل شروع کن همه چی تعییر میکنه

    من سال 99 با شما اشنا شدم ک با فایل هاتون

    اشنا شدم و پیشرفت های بزرگم بد فایل ها بود

    منم مثل مریم جون منتطر نمی مونم کسی برام کار انجام

    بده خودم انجام میدم

    و دخترمم مستقل کردم

    الان همه کارشا خودش انجام میده

    شبا هم بعضی وقتا تنهاش میزارم میگم بدار وابسته من نباشه

    الان بدون اینکه بترسه شبا میخوابه

    تمام کاراشو خودش ب تنهای انجام میده

    من اینا را از شما یاد گرفتم

    پسرم پیش 1

    6سالشه

    خودش لباس می‌پوشه

    خورکی میزاره

    کاراشو انجام میده

    میگه امادم من میبرمش مدرسه

    استاد زندگی من کلی تعییر کرد

    اگه بخدا فقط یک فایل از شما فقط یک فایل بخوایم گوش بدیم و انجام بدیم تمام زندگیمون تغییر میکنه

    ممنونم که هستی

    ممنونم از رضای عزیز

    از دوستام ک کامنتهای فوق العاده میزارن

    و از خودم ممنونم ک وقت میزارم ارزش قائلم برای خودم

    وقت میزارم فایل گوش میدم عمل میکنم تغییر میکنم

    نتیجه میبینم

    بجای رفتن خونا خاله و زنگ زدن و غیبت کردن کامت میخونم

    فایل گوش میدم

    استاد یه چیز بگم پسر من هیلی شما را دوست دارهر جا

    موتور میبینه میگه عباسمنشه

    دوستتون دارم شما را بخدا میسپارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 76 رای:
    • -
      Eli گفته:
      مدت عضویت: 1409 روز

      سلام یکتا خانم عزیزم

      واقعا لذت بردم از خوندن کامنتتون ..واقعا ازتون ممنونم که برامون نوشتی ..نمبدونید چقدر براتون خوشحالم و تحسینتون میکنم بخاطر این حداز توکل وایمانتون به خدا …

      بانو جان بهترینهارو براتون ارزو میکنم ،،الهی همیشه دلتون شاد،تنتون سالم خوشبخت وثروتمند باشید درکنار خانوادتون

      دوستون دارم ووجود ارزشمندتون رو شکر میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
      • -
        یکتا سعادت گفته:
        مدت عضویت: 1590 روز

        سلام الهام جاااااااااان

        دوست قشنگم

        ممنونم بابت دیدگاهی ک برام نوشتی

        از شما سپاسگزارم

        خدا را شکر دوستای عالی

        مثل شما دارم

        کامنت های فوق العاده ی

        ک مینویسید

        با خوندشون لدت میبریم

        انرژی میگیریم

        میبوسمت

        و شما را ب خدای مهربون میسپارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      فهیمه پژوهنده گفته:
      مدت عضویت: 2160 روز

      سلام به شما دوست ارزشمندم

      سلام به شما یکتا سعادت عزیز

      دختر عجب شجاعتی، عجب شهامتی، عجب دل بزرگی. واقعا فقط با خوندن تک تک کلمات و جملاتی که نوشتی میگفتم دمش گرم.آفرین آفرین آفرین. واقعا بارها و بارها تحسینت کردم. مگر میشد برای این همه امید و توکل و حرکت های توحیدی و دل قوی و قلب پاک دست نزد و به احترامش براش پیامی لبریز از عشق و دوستی ننوشت.واقعا گفتم چطور میشه چطور میشه یک دختر17 ساله اول ازدواجش بخواد و بدست بیاره و بعد بخواد از نقطه امنش رد بشه. پا بذاره روی حرف مردم و نگاه مردم، پا بذاره روی ترس وامیدش به آینده و جوری حرکت کنه و تصمیم بگیره که یک ذره شک هم براش پیش نیاد یا اگر هم اومده بازهم توکلش رو قوی کنه و بازهم از خدا کمک و یاری بخواد.فقط و تنها فقط نگاهش به اونی باشه که تا الان خواسته هاشو بهش رسونده و حواسش باشه با اون حرف ها و حاشیه ها و ترس ها و عادت ها گول نخوره و تو راه درست و اون مسیر اصلی و اون هدایتی که شده باقی بمونه و ادامه بده و زندگی کنه.واقعا من هنگ این قدرت ایمانــم، هنگ این مداومت در مسیر درستم و توحیدت هستم که چه کرد که انگار معجزه بود. درصورتی که تو فقط هماهنگ بودی با قوانین خدا و خدا تو رو هماهنگ کرد به بهترین زمان هاو مکان های ممکن. هدایتت کرد به بهترین بیمارستان و خونه و محله . خدا هدایت تون کرد به مهاجرت به تهران. واقعا ازت سپاسگزارم از اینکه برامون نوشتی و این ردپای قشنگ و توحیدی از خودت به جا گذاشتی و خداوند هدایتگرمم سپاسگزارم که منو هدایت کرد تا کامنت شم رو بخونم و کلی درس بگیرم.

      امروز من سرشار از سورپرایز و کلام خداوند هستم که میــشود مــشود میــشود فقط کافی است که باور کنم خــدا برایــم کافیــست. فقط کافیست ایمانم رو با عملم نشون بدم یک قدم برداشتم و اونم ده ها قدم به سمت و قلب من اومد و منو روشن کرد که منو تنها نذاشته. اون منو میبینه، اون همیشه حواسش به من هست و هوامو داره فقط باید شرک ها رو از قلب و روحم بشورم و فقط از خودش بخوام، فقط قدرت رو به خودش بدم، فقط از خودش پول بخوام و بهم امروز پول نشون داد و پولی سرراه من قرار داد.من امروز یکجورایی دلم شکست از این همه نداشتن هام و امروز خدا به من نشون داد دلم رو قوی تر کنم ظرفمو برای دریافت نعمت های بزرگترش آماده تر کنم.

      اصلا دیوانه این خدای مهربونم.

      آره منم امروز دلم گرفته بود و از خدا فقط خواستم و بخدا فقط گفتم و سعی کردم یادم بیاد برای چی اینجام، چطور شد این حرکت و تصمیم رو گرفتم……فقط میتونم بگم برای تمام اتفاقات وهمزمانی هایی که از صب تا الان افتاده ممنونم و خدا میدانه تا شب دیگه چقدر قراره دیوانه و حیرت زده بشم.واقعا سپاسگزارم که نوشتی و دست به قلم شدی. تحسینت میکنم و به وجودت افتخار میکنم دوست عزیز و قشنگم…

      برات از الله یکتا بهترین پیشرفت های درونی و بیرونی رو خواهانم.

      ارادتمند شما فهیمه پژوهنده

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
      • -
        یکتا سعادت گفته:
        مدت عضویت: 1590 روز

        سلام فهیمه جووون

        دوست عزیزم

        من از شما سپاسگزارم

        که وقت گذاشتید

        و کامنت بنده را خوندید

        و شما هم دست ب قلم شدید

        و برام نوشتید

        من کامنت های زیبای شما را می خونم

        لذت میبرم

        که انقد عالی می تونید بنویسید

        کامنتی ک برای من نوشتید

        فقط اشک میریختم

        واز خدا سپاسگزاری کردم

        که منوبه یه همچین جای

        هدایت کرد

        ک دوستان فوق‌العاده عالی

        و پر از اگاهی داشته باشن

        ومن ازشون درس های بزرگی

        یاد بگیرم

        فهمیه جان میبوسمت

        منتظرت هستم

        که با نتیجه های عالی

        ک بزودی قرار برات اتفاق

        بی افته برامون بنویسی

        و مالذت ببریم

        تحسینت کنیم

        ایمانمون قوی شه

        دوستت دارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      محمد دِرخشان گفته:
      مدت عضویت: 1920 روز

      سلام خانم سعادتی

      چه سرگذشتی خودش به تنهایی یه کتابه

      ایمان شما به خدا قابل ستایش است

      چقدر مصمم بودید روی مسیرتون و پا فشاری کردید روی این راه،چون ایمان صد در صدی داشتید با تمام فشار هایی که اطرافیان به شما آوردن

      سپاس گزارم کلی انرژی گرفتم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        یکتا سعادت گفته:
        مدت عضویت: 1590 روز

        سلام اقای درخشان هوره

        برادرم

        عزیزم

        خیلی ممنونم از شما

        من خودم کلی درس و اگاهی

        های

        نابی از کامنت های بی نظیره شما یاد میگیرم

        منم از شما سپاسگزارم

        که دست به قلم میشید

        و برامون مینویسد

        شما برادر عزیزم را ب خدای توانمند میسپارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      حمید امیری Maverick گفته:
      مدت عضویت: 1270 روز

      سلام و درود به شما.

      این کامنت بیییییینظیییییر بود.

      عجب ایمان عملی دارید.

      بینهایت تحسینتون میکنم.

      واقعاً هیچ حرفی برام نمیاد. فقط میتونم بگم ایمان و توکل عملی شما بی نظیره. و قطعاً خداوند بهترین پاسخ ها رو به شجاعان میده.

      در پناه رب العالمین همیشه شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        یکتا سعادت گفته:
        مدت عضویت: 1590 روز

        سلام اقای امیری عزیز

        شما فوق‌العاده هستید

        من هر زمانی ک فایل گذاشته شده

        سریع میام

        کامنت های عالی شما را میخونم

        چقد لذت میبرم

        چه خوب دوستای گلی

        مثل شمارا دارم

        ممنونم ک کامنت بنده را خوندید وقت گذاشتید

        و برام نوشتید

        شما را بخدای مهربون سپردم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
        • -
          حمید امیری Maverick گفته:
          مدت عضویت: 1270 روز

          درود به شما خانم سعادت گرانقدر ، بنده خوش ایمان و شایسته پروردگار.

          این گفتگو با دوستان در قالب کامنت نوشتن، و خود خوندن کامنت های ارزشمند و توحیدی دوستان من رو در فرکانس عالی و ارزشمند قرار میده. زیبایی رو به فکر و زبان و کلام و قلب و احساسمون میبخشه. آیا این همون تمرین بهتر شدن نیست؟ آیا این همون در مدار هدایت الهی بودن نیست؟ بچه ها توی کامنت ها از چی‌ مینویسن؟ همش خداست و خداست و خدا ، همه اش توحید، همش رنگ‌ خدا، همش دست خدا که یکی یکی گره های زندگی مون رو باز می‌کنه. این نوشتن ها همش یه تکامل لذت بخشه. کی گفته موفقیت سخته؟ من که دارم از این سایت لذت میبرم. خدا رو شکر بخاطر این همه احساس خوب و مثبت. در پناه جان جانان همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

          راستی … بعد از خوندن کامنت شما ، به خودم اجازه دادم عین یه بچه پرو از خداوند با احساس لیاقت درخواست یه خونه کنم. توی بهترین شرایط. گفتم خودت هم میدونی چطوریش نه به من ربط داره ، نه من اصلاً بلدم نه در توانمه. ولی تو میدونی، در توانت هست، فرمانروایی، قادری، وهابی، بخشنده ای . پس میخوام چون تو خدای منی.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      محمد فتحی گفته:
      مدت عضویت: 3815 روز

      یکتا الان کنار ساحلم و صدای دریا که برات آشناست …

      چیز خاصی ندارم بهت بگم، تو ایمان واقعی به خدای درست توی ذهنت آوردی و پای ایمانت که موندی هیچ! بلکه ایمانتو بیشتر کردی، من عاشقتم ..

      نه فقط دنیا به تو افتخار نمیکنه بلکه حالا خودت چقدررر از درون مصمم تر شدی و مطمئن تر به اینکه به هر چیزی که بخوای میتونی برسی، هیچ ناممکنی جلوی تو نیست.

      ممنونم که هستی

      ممنونم که فایل را دیدی

      و ممنونم که عشقت را با یک دنیای متفاوت به اشتراک گذاشتی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
      • -
        یکتا سعادت گفته:
        مدت عضویت: 1590 روز

        سلام سلام محمد جان

        عزیزم برادرم

        ممنونم از شما

        محمد جان شما بی نظیرید

        چقد کامنت های عالی

        و تاثیرگذار میزارید

        چند شب پیش داشتم

        کامنت شما را میخوندم

        فایل 171 سفر به دور امریکا

        چقد عالی نوشته بودید

        چه سفر عالی داشتید

        با خودتون و خدای خودتون

        تنها بودید

        تحسینتون میکنم

        منم با شما سفر کرده بودم

        وقتی کامنت شما تمام شد حس کردم خودمم سوار قطار شدم

        دارم بر میگردم خونه

        من بیشتر کامنت های فوق العادت شما روخوندم

        چه باورهای عالی در عقل کل گذاشته بودید

        در مورد ثروت کپی کردمش

        بیشتر وقتا تکرارش میکنم

        دوست بوشهری عزیزم

        ازت ممنونم که انقد مهربون هستی

        بازم برامون بنویس

        مسپارمت به خدایی مهربون

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      ملورین گفته:
      مدت عضویت: 1816 روز

      سلام به یکتا جانم

      دلم میخواست بازم کامنت شما ادامه داشته باشه و تموم نشه دقیقا مثل لحظات خوبی که توی زندگی آدم هست و داره بهش خوش میگذره و دلش نمیخواد اون لحظات هیچوقت تموم بشن.

      یک دختر خانم در سن 17 سالگی بااین همه ایمان به عالم غیب و این همه توکل و استقلال طلبی؟!واقعا با تمام وجودم تحسینتون میکنم عزیزم در مورد تربیت فرزندانتون هم که داشتن استقلال و روی پای خود بودن رو از شما آموختند،تحسینتون میکنم برای این همه نگاه توحیدی و توکلتون.

      چقدر درس گرفتم،چقدر خوشحالم که به کامنت زیبای شما هدایت شدم و خیلی نیاز داشتم

      و خواندن این دیدگاه فوق العاده، کار خداست دیگه خودش هولت میده به اون سمتی که باید بری ازش ممنونم و همینطور از شما دوست خوبم بی نهایت سپاسگزارم که وقت گذاشتید واین کامنت بارزش و تاثیرگذار رو نوشتید.

      امیدوارم من هم بتونم نگاه توحیدی شما و رها بودن و وابسته نبودن رو بیشتر تمرین کنم.

      همیشه در مسیر حق گام بردارید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        یکتا سعادت گفته:
        مدت عضویت: 1590 روز

        سلام به لیلای عزیزم

        خیلی از شما سپاسگزارم

        ک لطف کردید

        کامنت بنده رو خوندید

        و برام نوشتید

        چقد کامنت شما را خوندم خوشحال شدم

        دوستان خوبی مثل

        شما واقعا نعمته

        از خداوند میخوام

        به راحتی به سادگی و زیبایی و عزتمندانه به تمام

        خواسته هاتون برسید

        میبوسمت عزیزم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      امین قایدزاده گفته:
      مدت عضویت: 1262 روز

      سلام خانم سعادت

      الله اکبر به ایمان شما که فقط وقتی روی رب المین حساب باز میکنی مسیرو برایت باز میکنه وهدایت میشوی قدم بقدم بخدا قسم فقط تحسین کردن کمه برای شما بایت الگو گرفت از شما وایمان شما

      نمیدونم چی بنویسم فقط در مسیر الله یکتا شاد باشید و خیلی لذت بردم که ایمان چه درهایی برای ادم ها باز میکنه الله اکبر از حرکت کردن شما وجا نزدن ها فقط جلو رو نگاه کردی وادامه دادی ممنونم خانم سعادت سپاس گذارم

      هر ارزوی خوبه نثار شما

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      جواد صنمی گفته:
      مدت عضویت: 1944 روز

      سلام خواهر عزیزم

      سلام بر یکتا بانو ی سعادت

      که سعادت دنیا و آخرت نوش جانت

      خواهرم از ایمان بخدا نوشتی از توکل به خدا نوشتی از اینکه میشود نوشتی چقدر تحسینت میکنم خواهر

      چقدر اشک شوق ریختم از این ایمان و توکلت

      توی سن 17 سالگی واقعا این اگر ایمان به خدا نیست پس چی هست

      واقعا لذت بردم یاد گرفتم و تحسین کردم از خوندن کامنتت

      از این ایمانی که به خرج دادی

      اصلا زبانم قاصره

      خدایا شکرت

      باز هم دوست دارم بخونم کامنتت رو و باز هم امید و ایمان توی قلبم بیشتر بشه

      ممنونم که نوشتی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      رضوان یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 2224 روز

      به نام خدای مهربان

      سلام به یکتای،یکتا

      واقعا یکتا هستی دختر،عجب اسم برازنده ای داری.

      واقعا تحسین ات میکنم از اعماق وجودم.

      من نقطه مقابل ات هستم، ازدواج که کردم، با خانواده همسرم زندگی کردم، تنهایی میترسیدم. حتی موقعی که کار همسرم به شهرستان دیگه ای رفت، به همسرم گفتم من از خونه تنها باشم میترسم، اون موقع بچه ار نشده بودم.و یه خونه گرفتیم که صاحب خونه یه پیرزن بود و تو همون خونه بود، زندگی کردیم. و وقتی بعد چندسال برگشتیم دوباره اومدم تو خونه پدر همسرم با دو تا بچه، برا چی بخاطر کمبود عزت نفس. از اینکه یه چند سالی اینجا بمونیم تا بتونیم پول خونه و ماشین رو جور کنیم، بعد جدا زندگی می کنیم. و دقیقا برعکس شما پول خونه و ماشین جور شد، به جاش اومدیم خونه پدر همسرم رو از نو با همون پول باز سازی کردیم و همینجا ماندگار شدیم.. بدون هیچ پیشرفتی، و این نتیجه کسی است که به خدا ایمان نداره،و فقط حرف های بی اصل و ریشه ی برای رضای خدا رو چسبیده و خودش رو فدای بقیه کرده. باز هم دم خدا گرم که تا آخر عمرم نفهم باقی نمودم و چراغ سبز هدایت رو برویم روشن کرد. از یاد آوری این ها حس خوبی ندارم ولی این کمک می کنه که بفهمم چقدر میتونستم، تنها با توکل بر خدا پیشرفت کنم، تجربه کسب کنم،مهم تر از همه زندگی کنم و نکردم.

      مررررسی نازنین بانو، که باعث شدی عمق فاجعه خودم رو متوجه بشم و بفهمم نه تنها ثواب کردم بلکه کلی هم گناه‌ کردم که ساکن ماندم و با دست خودم مانع پیشرفت خودم شدم.

      میگن جهنم چیزی نیست مگه اینکه موقع مرگ بهت نشون بدن که میتونستی چطوری باشی، یعنی توانایی هایت را بهت نشون میدن و آنوقت که از شدت حسرت در آتش جهنم هستی. و این برای من الان اتفاق افتاد. دقیقا انگار بهم گفتن میتونستی اینگونه هم باشی، ولی خودت نخواستی.

      باز هم خدا را شکر، این ها رو الآن دیدیم نه موقع مرگ که کار از کار گذشته.

      پس پیش به سوی یک زندگی الهی تر و توحیدی تر.

      خدایا شکررررررررت

      در پناه حق پاینده و پایدار و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        یکتا سعادت گفته:
        مدت عضویت: 1590 روز

        سلام خانم یوسفی جان

        خیلی ممنونم از شما

        ک کامنت بنده را خوندید

        و برام نوشتید

        رضوان جان

        از هر کجا ک هستی شروع کن

        ب تحسین کردن

        شکر گزاری کن

        همون خونه ی که هستی

        هر روز بگو

        خدایا بابت وجب ب وجب این

        خونه ازت سپاسگزارم

        اصلا مهم نیست

        چقد پولی داری یا نداری

        از خداوند بخواه

        بگو امسال دوست دارم

        صاحب خونه باشم

        هر ویژگی ک دوست

        داری خونه جدیدیت

        داشته باشه مو ب مو بنویس

        تصویر سازی کن

        بگو خدایا این خواسته‌ی

        امسال منه

        منو هدایت کن

        به خونه‌ای درست

        همسایگان درست

        محله خوب

        و باورهاشو بساز

        از جای ک فکرشو نمی کنی

        خیلی راحت صاحب خونه میشه

        من خودم اینو تجربه کردم

        همه چی عوض میشه

        تغییر کرده

        رو باورت

        ایمانت

        و توکل بخدا

        خیلی راه ها برات باز میشه

        میبوسمت زیبا جان

        ب خداوند مهربان میسپارمت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      سوسن صدیقی گفته:
      مدت عضویت: 1462 روز

      سلام به شما دوست عزیز

      عجب سرگذشتی عجب ایمان وتوکلی چقدر همسر خوب که واقعا همه ی اینا جای سپاسگزاری داره

      من واقعا از ته قلبم شجاعت تون رو تحسین میکنم چقدر شما متصل بودین واینجاست که میگن ایمان همه چیزه و خدایی که به شدت کافیست

      به امید موفقیت های بیشتر شما دوست عزیز

      در پناه حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      فهیمه زارع گفته:
      مدت عضویت: 2972 روز

      سلام به تو دوست عزیزم یکتا خانم سعادت چقدر لذت بردم از کلمه به کلمه کامنتت چقدر حالم را دگرگون کردوباهرکلمه ات اشک ریختم وچقدر اراده وایمانت رو تحسین کردم مرحبا به تو آفرین به این همه توکلت اصلا نمیدونم چی بگم ممنونم که هستی ممنونم که باعث شدی حال خوبی داشته باشم دوست دارم در پناه خدا شاد باشی وثروتمند وسلامت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      راحیل گفته:
      مدت عضویت: 1904 روز

      سلام دوست عزیز . با خوندن کامنتت حالم عالی شد . سرگذشتت تقریبا مثل من بود ولی من ایمان و توکل شما رو نداشتم و درجا زدم اما امسال تابستون تونستم ایمانم قوی‌تر کنم و عمل کنم به آنچه که بهم گفته میشه . مهاجرت کردم تهران با دوتا فرزندم انتقالی همسرم درست نشده ولی من قبول کردم که میتونم به تنهایی توی تهران مراقب خودم و بچه‌هام باشم تا زمانی که همسرم بتونه بیاد کنار ما . خیلی بهم امیدواری دادی و دلم محکمتر شد و ایمانم به خدا قوی‌تر. ایمان دارم به این زودی میام و خبرهای خوب از خرید خونه . ماشین و کلی موفقیت‌های دیگه رو بهتون خبر میدم بسیار سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1903 روز

    سلام به همه ی عزیزان

    خیلی خوشحالم و سپاس گزار که اوقات مفید زیادی رو در لحظات زندگیم اینجا و با فایل های استاد سپری میکنم به صورت متمرکزتر از قبل..‌.

    تمرکز بیشتر روی زیبایی ها= ورود آگاهی های بیشتر= اقدام بیشتر= نتایج بهتر (چرخه ای ادامه دار تا همیشه)

    شنیدن این فایل برام نکات به شدت مهم و جذابی رو یادآوری کرد:

    1_ گله، شکایت و غر زدن ممنوع

    2_ دروغ گفتن ممنوع

    3_ عدم پیگیری اخبار و رسانه ها

    4_ برای نتایج پایدار (رو به بالا)، تغییرات و درک مون باید عمیق تر، واقعی تر و درست تر شه و مسیرمون رو متمرکز ادامه بدیم.

    5_ دهان و زبانم رو کنترل کنم و ببندم هنگام قرارگیری در موقعیت صحبت در مورد نازیبایی ها (دروغ، غیبت، قضاوت، نق و غر زدن و …)

    6_ کنترل دهان و زبان، دقیقا کنترل ذهن میشه.

    7_ کنترل زبان در ابتدا ساده تر از کنترل ذهن هست، اما بعدا منجر به کنترل ذهن میشه.

    8_ توجه به هر چیزی، اساس همون چیزهارو وارد زندگیم میکنه:

    توجه به زیبایی ها= ورود زیبایی های بیشتر به زندگیم

    توجه به نازیبایی ها= ورود نازیبایی های بیشتر به زندگیم

    توجه به زیبایی ها: از طریق صحبت کردن در موردشون، نوشتن در موردشون، تحسین زیبایی ها و … به صورت مستمر و دائمی

    9_ عدم توجه به نازیبایی های پیرامون (نکات منفی) دیگران، دولت و …

    10_ آدمی که برای خودش ارزش قائله، احساس لیاقت داره، خودشو ارزشمند میدونه، کارهایی که باعث آسیب به خودش میشه رو انجام نمیده.

    11_ وقتی من از فضا و فرکانس نامناسب قبلی دور میشم، جهان هم به کمک من میاد و دور میشم از فضاهای نامناسب قبلیم.

    به مرور و با تمرین هدایت میشم که دور شم از فضاهای نامناسب.

    12_ وقتی صحبت های نازیبا پیش میاد در جمعی (شکایت و فحش به دولت، قضاوت، غیبت و …):

    اگاهانه تلاش کنم که دور شم از نازیبایی ها:

    ترک اون جمع، شنیدن موسیقی یا فایل های مناسب و …

    (آگاهانه تلاش کنم به سمت زیبایی ها توجه کنم)

    13_ نوشتن 107 تا از آرزوهام با جسارت

    14_ عدم صحبت کردن از مسیری که دارم میرم و تلاش هام، با دیگران (دیگران تو فرکانس من نیستن و درک صحیحی ندارن و احتمالا دافعه دارن و منو از مسیرم دور می کنن بیشتر تا اینکه بخوان مشوق باشن.)

    ««تجربه ی خودم: به نیت تشویق از جانب دیگران (یا شاید هم جلب توجه دیگران) در مورد یه تجربه ی موفقیت آمیزم صحبت میکنم یا اشاره میکنم، اما تشویق دلخواهمو دریافت نمیکنم:

    چون متوجه شدم اونا در فرکانس من، هدف من از انجام اونکار و … نیستن و به سادگی میگذرن یا گاها واکنشی نشون میدن که میتونه آدمو دلسرد کنه.

    برای همین درک کردم به جای انتظار برای تشویق و جلب توجه دیگران، خودم خودمو ستایش و تحسین کنم برای موفقیتم و قطع کنم انتظار تحسین از بیرون از خودم رو.

    خودم ارزشمندی خودمو ببینم و منتظر دیدن ارزشمندیم از بیرون نباشم.»»

    15_ گوش دادن مداوم به آگاهی های خوب= ایجاد حس خوب در ابتدا= هدایت به سمت انجام تکلیف هایی که باعث تغییرات اساسی در شخصیت آدم میشه= تغییر در زندگی و بهبود اون

    16_ هر پله که به خواسته ای میرسم، سپاس گزار دائم خدا باشم. (کم نبینم رسیدن به خواسته هامو)

    وقتی توقعم، نسبت به میزانی که به خواسته هام میرسم، بالاتره، برای همین فکر میکنم نتیجه ی خاصی نگرفتم، فکر میکنم عادیه، انگار یادم میره خواسته ای که بهش رسیدم الان ارزوی گذشته ام بوده…

    باید بفهمم هم من دارم تغییر میکنم، هم به خواسته هام دارم میرسم …

    17_ احساس خوب (از طرف خدا و باور به خدا میاد) برای آدم حس امیدواری میاره و حرکت به جلو.

    18_ رها کردن فحش دادن به مسیولین، دولت و … (اثبات بی لیاقتی دولت)

    شکایت بیشتر، فحش و گله ی بیشتر توجه آدمو به اون مسایل جذب میکنه و دقیقا همون جنس نازیبایی ها بیشتر وارد زندگی آدم میشه.

    19_ صداقت در کسب و کار

    20_ تغییر افکار و باورهام (تفاوت دیدگاهم نسبت به خدا)= رفتار خداوند هم با من تغییر میکنه

    21_ من یه قدم برمیدارم (باورهامو عوض میکنم)، خداوند هزاران قدم به سمت من بر میداره.

    (خداوند منبع انرژی و امیدواریه منه)

    22_ در مورد مشکلات صحبت نکنم.

    انقدری تو زندگی و کسب و کارم صحبت کنم که نیاز هست فقط، نه صحبت در مورد نازیبایی ها.

    وقتی صحبت کنم که میخوام به نکات مثبت و زیبایی ها اشاره کنم.

    خوشحالم که امروز یکی از تکالیف توجه به نکات مثبت و زیبایی های روزانه ام، نوشتن کامنت برای این فایل عالی بود.

    ممنونم از آقا رضا برای ضبط ویدیوی عالی از نتایجشون و صحبت های عالی استاد عباس منش عزیز بر روی این فایل.

    خدا رو شکر برای همه نعمت ها

    خدا رو شکر برای همیشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  3. -
    رضا نظری گفته:
    مدت عضویت: 1088 روز

    سلام درود فراوان براستاد عباسمنش عزیزوهمه دوستان

    چقدر لذت بردم ازدیدن این فایل زیبا وپرازاگاهی وجا داره به رضای عزیز تبریک بگم بخاطر این تغییرات اصلی اساسی دررفتار زندگیش.

    به گذشته خودم که فکر میکنم تازه متوجه می‌شویم که چرا روز به روز اوضاع وشرایط من سخت تر میشود درآن روزها ناآگاهانه کانون توجهم میزاشتم برروی اخبار وفضای مجازی وغیبت کردن ازدیگران مملکت خداوند…ولی اوضاع من به جای رسید که دیگه شرایط برایم قابل تحمل نبود و تصمیم گرفتم اوضاع زندگیمو تغییر بدم تازه اون اول با استاد تازه آشنا شده بود منهم مثل رضا جان خودمم متهت کردم که دست بردارم از گله شکایت غیبت اولش سخت بود ولی تکامل برد تا این که کم‌کم خداوند هدایت کردم به مسیر درست وبرام دیگه راحت شد دیگه مثل قبل توی هر جمعی نمی‌رفتم دیگه غیبت نمیکردم دیگه از اوضاع مملکت گله شکایت نمیکردم.

    چوم فهمیدم اگه خواهان شرایط بهترم باید این کار انجام بدم.

    وبلا فاصله ازهمون روز که سعی میکنی جوری دیگه فکر کنی آگاهانه هدایت میشوی توسط خداوند وکمکم تغییرات برات رخ میده آرامش بیشتری داری احساس شادی داری وآدم های اطرافت شروع به تغییر کردن میکنن و…..

    واقعا این مسیر مسیر اصلی خداوند

    وسپاسگزارم از خداوند بابت شما استاد عزیزم‍️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    مهدیه چیتگر گفته:
    مدت عضویت: 1211 روز

    به نام خدایی که من رو به همه ی خواسته هام میرسونه

    سلام به استاد عزیزم و مریم جان مهربانم

    استاد من واقعا از شما تشکر میکنم بخاطر تهیه این فایل ها… هر روز که بیدار میشم میام تو سایت و باورهام نسبت به مسیری که توش هستم و حتی قوانینی که بهش عمل میکنم بیشتر میشه

    استاد میخوام منم با یه داستان کوچولو و درسی که گرفتم ازش و به صحبت های شما و آقا رضای عزیز مرتبط هست شروع کنم

    دیشب رفتیم خونه خالم… من کلن از وقتی با استاد و قوانینی که ازشون یاد گرفتم تو مهمونی ها در جمع زیاد قرار نمیگیرم و اکثرا تو اتاقم یا مشغول کاریم.. ینی آگاهانه این کارارو انجام میدم… دیشب وقتی خالم چایی آورد و دور هم نشستیم.. شروع کردیم به صحبت کردن

    مامانم خیلی یهویی به بابام گف مهدیه میخواد بره شمال پیش خواهرش… و بابام هیچ گاردی نگرفت.. و خیلی عادی برخورد کرد و دفعه دوم که من گفتم آره میخوام برمو این حرفا.. بابام گف خب این اکثرا تو اتاقه نه صحبتی میتونیم باهاش داشته باشیم نه چیزی… و الانم میگه میخوام برم یه مدت شمال باشم بره.. فرقی با اون زمانی که هست نداره

    من بهم بر نخورد… فقط همون جا گفتم اتفاقا کار درستی رو انجام میدم… چون یاد گرفتم ورودی هامو کنترل کنم

    خانواده عزیز من از خواب که بیدار میشن میرن سراغ فیلم های منفیو اخبارو حوادثو این جور چیزا که اگر هم موقع دیدن صداشون بزنی نمیشنون… بنابراین از نظر خودم و احساس درونیم مسیرم درسته… چون امتحان کردم بارها و بارها.. رفتم پیششون نشستم اما اونا یه جوری به تلویزیون خیره شده بودن انگار تو این دنیا نیستن… و اون بارها و بارها خداوند بهم میگف برو تو اتاقت.. و من خب بخاطر حرفی که به من میزدن من میخواستم یه سوک سوک بزنمو برم تا هم خودمو هم اونارو نسبت به این قضیه راضی نگه دارم.. که دیدی من اینجا پیشتون بودم… یا یکم پیشتون نشستم.. اما باور کنید هر بار ذهنم مشغول میشد با صداهایی که می‌شنیدم

    حتی موقع غذا خوردن هم من پشت به تلویزیون میشینم و نگاه نمی‌کنم ولی این صداعه ورودی منفی میده و منو از مسیرم دور میکنه.. یا اینه برای گیاهی که دارم رشد میدم حکم سم رو داره

    خلاصه نتیجه گرفتم که هیچ عذاب وجدانی نسبت به این قضیه نداشته باشم… چون این زندگی منه… چون من تا چند سال دیگه هم قصد دارم برم آمریکا و کلن جدا بشم… چون من دارم یاد میگیرم خودمو راضی کنم و به خودم اهمیت بدم تا به نظر دیگران که مخالف مسیر منه

    من قبلا هندسفیری تو گوشم بود تو جمع چون تو مهمونی ها حتی به وسط غذا خوردن هم رحم نمیکنن و شروع میکنن به حرف زدن در مورد مسائل بی مورد… و برای منی که دارم روی ذهنم کار میکنم اینا سمه… اونها نمیدونن اما من که میدونم

    پس اعراض کردن و فاصله گرفتن بهترین کاره حتی اگر بقیه از تو دلخور شن.. چون اونا نمیدونن تو داری دقیقا چیکار میکنی…

    من دیشب حتی یه لحظه چشمم خورد به تلویزیون… و خالم داشت داستان فیلمه رو تعریف می‌کرد… فیلمش به ظاهر طنز بود اما کل داستانش این بود که پولدار آدم های دزدو کلاه بردارین…. با اینکه همه میخندیدنن من گفتم واقعا اینا آروم آروم داره تو ذهنشون باور درست میکنه حتی با اینکه خنده دارم هست

    من رفتم تو اتاق و اکثرا این کارو میکنم…. نمیگم همیشه عالی عمل میکنم.. اما خیلی مراقب هستم

    و ممکنه خیلیا بهمون خرده بگیرین اما واقعا مهم نیست، زمانی که نتایج بیاد همه ذهنتیا عوض میشه همه براشون سوال میشه

    و اون موقعه هر کسی خواست میادو میپرسه

    برام مهمه که تو این مسیر با عمل به آموزه ها ادامه بدم… چون دوستانی مثل عرشیا عزیز، رضای عزیز، هادی عزیز، و آزاده عزیز و بینهایت دوستانی که از خودشون فیلم نگرفتن، نتیجه گرفتن…. و رازش فقط ادامه دادن و تکرار و تکراره

    من قبلن تو جمع اون اوایل هندسفری میزاشتم اما نگران حرف بقیه هم بودم اما الان راستش برای همه عادی شده این رفتار من و دیگه براشون مهم نیست… به قول رضای عزیز همون جوری که ما دیگه دوستامونو نخواستیم اوناهم دیگه مارو نخواستن و با ما حال نکردن… دقیقا همینجوریه…

    چند باری که خیلیا خواستن وارد بحث های بیهوده و غیبت با من بشن و من ادامه ندادم و تحویل نگرفتم و حتی گفتم نمیخاد تعریف کنی… و اون آدم هرگز با من در مورد هیچی حرف نمیزنه

    به قول استاد که میگن اشکال نداره از دوستانتونو یا کسایی که دوستشون دارید و از دست بدید، بزار از دست بره… جارو باز بزار برای آدم های بهتر و هماهنگ تر با خودت…

    در کل خیلی دوست داشتم در مورد این موضوع بگم…. نکته های این فایل فراوانه و من یکیش رو توضیح دادم که برای خودم پر از درس و نکته بود

    ادامه بدیم، مسیرها قشنگ تر و شیرین تر میشه

    چون میخام برم شمال این مثال یهو به ذهنم رسید

    مسیری که توش هستیم دقیقا مثل این مثاله:

    مبدأ میشه تهران و مقصد شمال

    تو راه هر چی میری به اون جنگله که میخای نمیرسی و میگی اینجا که همش کوهه من که درختی یا سرسبزی نمیبینم پس دروغه پشیمون میشی و برمیگردی…

    اما ادامه دادن باعث میشه که تو اول از تک درخت و بعد دو تا درخت و بعد چند تا درخت و بعد همینجوری زمینه سرسبز تر و….. و اون موقعه به خودت افتخار میکنی که ادامه دادی

    و ما تو این مسیر نشانه هارو میبینم که ادامه بدیم و هر بار به ما گفته میشه که مسیرت درسته و پیش برو… ممکنه یکم خسته بشی و دوست داشته باشی استراحت کنی این اشکالی نداره… اما مهم اینکه برنگردی و راهتو کج نکنی

    در کل برای بقیه زندگی نکنیم وقتی می‌بینیم دوستان نتیجه گرفتن… ماهم باید ادامه بدیم….

    من تو این مسیر خیلی دستاورد ها داشتم

    از رفتار درست پدرم با من و یه جورایی رها گذاشتن من و آزادنه زندگی کردنم نسبت به قبل خیلی بهتر شده

    و کلی چیزای دیگه….

    و از اینم بهتر خواهد شد، به شرط=ادامه دادن

    استاد از شما سپاسگزارم که راهنمای من در این مسیر هستید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1171 روز

    سلام بر استاد مهربان

    دورد بر دوستان خوبم

    ممنون از استاد که با تهیه کردن این فایل ها برای ما ، با نشان دادن این افراد که هر کدام می توانند یک الگوی عالی برای موفقیت و در راه درست قرار گرفتن باشند انگیزه ما را برای کسب موفقیت و در مسیر ماندن بیشتر و بیشتر می کنند

    تمام صحبت هایی که آقا رضای عزیز در صحبت های خودشان داشتند همگی خود یک دوره آموزشی است که اگر با جان دل به آنها گوش بدهی و عمل کنی و رعایت کنی به خودی خود موفقیت را در دست خواهی داشت

    گله و شکایت نکردن

    غر نزدن

    شاد بودن و از زندگی خودت لذت بردن

    دنبال گناه و کارهای اشتباه خودم نرفتن

    دروغ نگفتن

    دست و پای الکی نزدن

    صادق بودن و صداقت در کار داشتن

    دنبال نکردن اخبار و رسانه و خداحافظی با تلوزیون

    همه اینها نکاتی هستند که واقعا به اندازه طلا ارزش دارند شاید هم بیشتر از آن

    چه نکته مهم و اساسی را استاد فرمودند که وقتی ما تغییر می کنیم و فلان مشکل در زندگی ما حل شده فراموش می کنیم و باز یک توقع دیگر از خدای خودمان داریم و اگر آن توقع داده نشود از خدای خودمان شاکی می شویم

    در واقع مسیر رسیدن به خواسته را فراموش می کنیم

    یادمان می رود که کجا بوده ایم و از کجا به کجا رسیده ایم

    این صحبت خیلی عالی بود

    وقتی که من تغییر کنم خداوند تغییر می کند

    من نگاهم به خداوند عوض بشود خداوند هم نگاهش به من عوض خواهد شد

    بحث کردن و نظر دادن در مورد مسایل و اتفاقات زندگی و جامعه نه تنها هیچ نفع و سودی برای من ندارد بلکه بیشتر برای من انرژی خوار است و من را بیشتر و بیشتر از خودم و از جهان خودم دور می کند

    نکته عالی که در این فایل یادگرفتم این بود که در مورد کارهایم هرگز با هیچکس صحبت نکنم و دنبال کارهای خودم باشد

    استمرار و تمرین کردن رمز عالی این راه در تغییر کردن است

    مدام و مدام باید تمرین کنم و دست از تلاش خودم هرگز برندارم

    دقیقا هر انچه که آقا رضا تعریف می کردند یک جور سرگذشت و زندگی خودم است

    نکته عالی دیگر این بود برای من که

    کنترل ذهن از کنترل کردن زبان به وجود می آید

    عالی بود و محشر این نکته

    هر چی بیشتر گوش می دهم بیشتر و بیشتر مجذوب این صحبت ها می شوم

    ممنون از استاد عزیز بخاطر این فایل عالی و پر از نکته

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  6. -
    آزاده کاکاوندی گفته:
    مدت عضویت: 1447 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جان گل و همه دوستان این سایت توحیدی

    استاد اول سپاسگذارم بابت این گفتگو با دوستان و تمام اموزه های بی نظیری که در اختیار ما رایگان قرار میدهی

    از شما اقا رضای عزیز هم سپاسگذارم که این صحبتهای زیبا رو برای استاد ارسال کردید و تمام صحبتها رو با زبانی شیوا بیان کردید

    اقا رضا چقد حال کردم با صحبتهای این قسمتتون کلی هم خندیدم به حرفاتون چون دقیقا حرف دل همه مارو زدید خیلی قشنگ و شیوا ریز به ریز حرفا رو گفتید و کلی نکات اموزنده ازتون یاد گرفتم کلی درکم بالاتر رفت من همیشه کامنتهای شمارو میخوندم از نتایجتونم تا حدودی اطلاع داشتم اما صحبتهاتون کامل نبود که چکار کردیدکه این نتایج گرفتید الان هر روز منتظر قسمت قبل هستم که حرفاتونو بشنوم که از کجا به کجا رسیدید حتی یکی از دوستان قسمت بعد تو کامنتها نوشته بود که عضو سایتتونو فک کردم یک سایتی در زمینه موفقیت دارید رفتم تو گوگل سرچ زدم دیدم در مورد لاغری از طریق ذهنه خیلی برام جالب بود واقعا تحسینت میکنم از این همه نتایجتون این پاداش شما و کسایی هست که رو خودشون تمرکزی کار میکنن نوش جونتون این همه پاداش ک گرفتید

    منم دارم رو خودم کار میکنم تمام این کارهابی که گفتید را هم نوشتم برای خودم که انجام ندهم اما باز میبینی انجام میدم گاهی انصافا سعی میکنم انجام ندم اما چون تغییرات من زیاد نیست یادم میره یهو در بعضی موارد انجام میدم

    امروزم کلی نکات یاد گرفتم از صحبتهای شما که اونارو یاداشت کردم یادم بمونه انجام ندم

    بازم ازتون سپاسگذارم که این صحبتها رو بازبانی ساده بیان کردید

    از استاد عزیز هم سپاسگذارم که این فایلها رو در اختیار ما قرار میدهند

    از مریم عزیزم هم سپاسگذارم که انقد قشنگ فایلها رو تدوین میکنن

    خداراشاکرم در این سایت توحیدی هستم

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    فائزه شهزاد گفته:
    مدت عضویت: 2502 روز

    سلام به استاد عزیز و همه دوستان هم مسیرم

    اول فایل در مورد خدا صحبت شد

    منی که تو خانواده مذهبی به دنیا اومدم و از بچگی در مورد خدا و نماز و روزه و همه ی چیزهایی که در مورد دین هست شنیدیم و عمل کردیم

    و خدا بود خیلی جاها ازش کمک خواستم و هدایتم کرده ولی خیلی باز پررنگ نبود تا رسید به 4 سال پیش آشنایی من با قانون و شما و شنیدن توحید و خدا و یکتاپرستی و این که همه چیز توحیده

    و باز طبق مداری که توش بودم درک میکردم و با ایمان به خدا به اندازه خودم برای چند تا خواسته ای ک داشتم و تو چند سال قبل خیلی برام بزرگ بود قدم به قدم با ایمان به خدا حرکت کردم و به نتیجه ای ک میخواستم رسیدم و باز گذشت و گذشت تا همین چند ماه پیش که کاملا متوجه تغییر مدارم و درک بهتر فایل ها شدم و با چند تا تضادی که برام پیش اومد و درکی که از تضاد ها از شما استاد پیدا کردم تو جلسه اول دوره عشق و مودت متوجه شدم که تضاد ها اومدن که خواسته های ما رو واضح تر کنند و دشمن ما نیستند و با این درک خیلی بهتر از قبل تونستم درکشون کنم و تو هر مورد رسیدم به خداااا

    یعنی الان به هر طرف ‌زندگی و هر خواسته م و هر چیزی که فکر میکنم میرسم به خدا و توحید

    و الان یکم باز طبق مداری که توش هستم متوجه شدم که همه چیز توحیده همه چییییییز

    و نیازم به خدا رو خیلیییی بیشتر از قبل دارم حس میکنم خیلییییی

    و از خدای بزرگم میخوام کمکم کنه روز به روز ایمان و یقین و توکلم بهتر و عمیق تر بشه به لطف خودش

    و کنترل کلام و شکایت نکردن و غیبت نکردن دقیقا منم خیلییی بهتر شدم تو این موارد و باز هم باید با تعهد بیشتر انجامشون بدم خیلی بهتر از قبل

    و این عمل کردن عالی و به قول ایشون لحظه ای رو خیلی خیلی تحسین میکنم و همون موقع با خودم گفتم فائزه این نتایج ایشون ‌و‌که الان میبینی اینجا داره از ریشه هاش صحبت میکنه ‌و این طور عالی عمل کرده که نتیجه عالی گرفته و منم باید خیلی عالی تر و متعهد تر از قبل عمل کنم تا نتیجه ها خیلی بزرگ تر بشه .

    و بازم ممنونم از استاد عطار روشن و شما استاد عزیزم که این فایل رو آماده کردید که خیلی عالی ‌ و تاثیر گذاره .

    در پناه خدا باشیم به لطف خودش .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    خسروشاهی گفته:
    مدت عضویت: 1925 روز

    سلام به استاد عباسمنش عزیز

    بخاطر این فایل زیبا و زحمات شما سپاسگزارم، می خواستم اگر امکانش رو دارید زمان فایل های ادامه دار بیشتر بشه چون وقتی که فاصله بین این فایل جدید و قبلی می افته باعث میشه موضوع توی ذهن کمرنگ بشه و یادگیری اتفاق میفته.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1270 روز

    «مطربِ عشق عجب ساز و نوایی دارد ؛ نقشِ هر نغمه که زد راه به جایی دارد» «عالَم از نالهٔ عُشّاق مبادا خالی ؛ که خوش‌آهنگ و فرح‌بخش هوایی دارد» «پیر دُردی کَش ما گر چه ندارد زر و زور ؛ خوش عطابخش و خطاپوش خدایی دارد»

    سلام و درود فرااااااااااااوان به همه اعضای نازنین خانواده نازنینم. سلام استاد عباس منش عزیز.سلام و درود به دوستان عزیزم. درود و خداقوت به رضا عزیز.

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر این سایت و این آموزه های توحیدی و این استاد بی نظیرم.

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر تک‌تک موفقیت ها و حال خوب و احساس مثبت دوستان نازنینم.

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر تک تک موفقیت ها و نتایج طلایی آقا رضا عزیز، بسیار ایشون رو تحسین میکنم، و از خداوند بهترین ها رو برای ایشون و بقیه دوستان درخواست میکنم. الهی شکر.

    الهی صد هزار مرتبه شکر بخاطر این مسیر هدایت الهی که به حق «مطربِ عشق عجب ساز و نوایی دارد»، خدایا وقتی صدای خودت با قلبمون گفتگو می‌کنه مگه میشه دیگه به صدای بقیه گوش داد؟ وقتی خودت توی قلبمون هستی، صدای بارون و رعد و برق ، صدای امواج دریا، صدای باد و خش خش برگ و پرنده روی شاخه هم به گوشمون تسبیح تو میشه.

    (یُسَبِحُ لِلّهِ ما فیٖ السَماواتِ و ما فی الارض)

    (آن یار کز او گشت سرِ دار بلند ؛ جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد)

    چقدر این فایل بی نظیر امروز من رو بینظیر تر کرد. دیشب ساعت 3 و خورده ای خوابیدم، همش نگران بودم خواب بمونم و نماز صبح رو از دست بدم، ولی جان جانان خودش بیدارم کرد، چقدر ازش ممنونم که منت سرم میذاره و منو لایق گفتگو با خودش قرار میده. و بعدش که دیدم یه الماس ناب دیگه از این کوه الماس استخراج شده گفتم بریم برای شروع به روز بینظیر دیگه. (ماجرای کوه الماسِ کتاب رویاهایی که رویا نیستند)

    چقدر نکات طلایی گفته شد در مورد اعراض کردن و کنترل ذهن و مخصوصاً کنترل ذهن با کنترل کلام. واقعاً این اعراض کردن عجیب قدرتی به انسان میده. وقتی میبینی زورگو ترین و کله شق ترین افراد وقتی به تو میرسن کرنش میکنن و با رفتارشون التماس میکنن یه گوشه چشمی بهشون توجه کنی، و تو میدونی این بخاطر اعراض کردن و دوری از ناخواسته و کنترل ذهن تو میاد «اونجاست که متوجه میشی در اعراض و سکوت کردن قدرتی هست که در هیچ اعتراض و فریادی نیست»

    یه مثال از شغلم بزنم اگه براتون جذابیت نداره این پاراگراف رو رد کنید(( آتش نشانی پالایشگاه گاز با آتش‌نشانی شهری خیلی فرق داره، نیاز به کمی اطلاعات جانبی داره از موضوعات مختلف، مثل مکانیک سیالات، ترمودینامیک، شیمی گاز، پروسس داخلی پالایشگاه، شناخت مواد، مکانیک تجهیزات صنعتی، ایمنی صنعتی و یه سری استانداردهای جهانی و… و وقتی رئیس توی جمع افراد حرف میزنه زیر چشمی هر از گاهی منو نگاه می‌کنه ببینه واکنش من چیه. چون می‌دونه نامبرده تو این زمینه زبون درازی برای حرف زدن داره و از همه مسلط تره، چون وقتی میره دنبال یه موضوعی با ریز اطلاعات و استاندارد همه رو فیتیله پیچ میکنه.«آره خودم هم میدونم بچه پرویِ پر مدعا هستم، بخاطر همینه کالساین ماوریک‌ رو انتخاب کردم» وقتی رئیس یکی یکی از بچه ها می‌پرسه نظرتون چیه؛ و میرسه به من، من با بالا دادن شونه ها و آویزون کردن لب و یه تکون دادن به سر ، با بی تفاوتی میگم «نظری ندارم» این اعراض و بی تفاوتی از صدتا بد و بیراه برای اون بزرگوار بدتره. آره ، اعراض کردن و سکوت خیلی قدرتمنده))

    امروز هوای بوشهر عالی عالی بود،خدا رو صد هزار مرتبه شکر. هوای بارونی و خنک و دریا یه رنگ بین سبز و آبی درخشان و جذاب داشت، و هنوز هم اون بارون زیبا ادامه داره. با همسر رفتیم توی یکی از پارکهای ساحلی دو تا لیوان چای داغ نوشیدیم و از بارون لذت بردیم و کفشمون هم پر از آب شد ولی خداییش خیییییییییلییییی خوش میگذره زیر بارون (استاد این دریا ، این بارون، این پارکهای ساحلی، این طبیعت، کوه ها و دشتها و کلوتهایی که دیروز رفتیم همیشه بوده ولی هیچوقت به اندازه الان برام لذت‌بخش نبودن- الان که شاگرد شما هستم) در مسیر برگشت خانمم یه موضوعی رو مطرح کرد در مورد یکی از دوستانش که گفته «خداوند وقتی یه سختی رو سر راهت قرار میده، منتظر کمک دیگری نباش، این ماموریت توه،تو باید انجامش بدی چون توی اون موضوع گشایشی برات هست» و بعدش نظر منو پرسید. از جایی که همه مون می‌دونیم کجاست و بهمون گفته میشه ،به من گفته شد و من جواب دادم، و الان میخوام با شما به اشتراکش بذارم. جواب این بود:

    « من همیشه به حقانیت قرآن ایمان داشتم، ولی تا قبل از آشنایی با استاد عباس منش هیچوقت توی آیاتش عمیق تفکر نکرده بودم، الان باور دارم هر آیه از قرآن بیانگر یه قانون از قوانین جهان هستیِ ، که جا داره در موردش تحقیق بشه، در پاسخ به این موضوع جا داره به دوتا از آیات قرآن اشاره کنم ، یا بهتره بگم دو تا قانون. یکیش اینه «لَا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا» خدا هیچ کس را جز به اندازه توانایی اش تکلیف نمی کند،

    یکی دیگه اش اینه ؛ «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا، إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا» پس بی تردید با دشواری آسانی است. بی تردید با دشواری آسانی است

    (قانون شماره یک، توی هر چالشی درهایی از نعمت به روی تو باز میشه، قانون شماره دو، همیشه و همیشه قانون اول رو بیاد داشته باش) و طبق این دو آیه میتونم به طور قطع و یقین و ایمان کامل بگم ما از پس هر چالشِ زندگیمون برمیایم، چون در حد توانمون هست و اگه بربیایم درهایی از نعمت و فراوانی به روی ما باز میشه.

    «ستم از غمزه میاموز که در مذهبِ عشق ؛ هر عمل اجری و هر کرده جزایی دارد»

    در پناه جان جانان رب العالمین جان، هر لحظه و هر ثانیه شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید و ظرف وجودتون پر از باران رحمت و نعمت و فراوانی و بخششِ وهاب عالم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 58 رای:
    • -
      مریم جوان گفته:
      مدت عضویت: 1325 روز

      سلام بر شاگرد شیطون و زرنگ کلاسمون ( استیکر چشمک )

      کامنتهای شما خیلی جذاب و دلنشین هست آمیخته ای از شعر و کلام الله و شیطنت همه چی توش هست

      خوشحالم که پیام خدا رو بمن رسوندید من دقیقا در شرایط دوست همسر شما هستم و شرایطی که باید خودم از پس آن بربیایم و پاسخ شما هدایت خدا برای من بود که با هر سختی آسانی است سپاسگزار خدا هستم که دست منو گرفت و میدونم خیلی زود روزی میرسه که از نتایج بزرگم اینجا مینویسم

      سپاسگزار خدا هستم بخاطر داشتن این خانواده بینظیر

      در پناه الله یکتا شاد . سعادتمند و خوشبخت باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1270 روز

        سلام و درود به شما خانم جوان ، ممنون و سپاسگزارم بخاطر کامنتی که برام نوشتین. خدا رو شکر که کامنت من تونسته یه نشانه باشه و باعث امید و حال خوب بشه. از خداوند درخواست میکنم آرامش و احساس خوب رو در زندگی تون جاری کنه، و نتایج عالی در زندگی براتون نمایان بشه. در پناه جان جانان رب العالمین جان همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      Eli گفته:
      مدت عضویت: 1409 روز

      سلام خدمت اقاحمید گرامی

      مرسی که بازم برامون خیلی زیبا نوشتبد …این جمله همسرتون««خداوند وقتی یه سختی رو سر راهت قرار میده، منتظر کمک دیگری نباش، این ماموریت توه،تو باید انجامش بدی چون توی اون موضوع گشایشی برات هست» و خیلی برای من درسِ, مخصوصا که امروز دوسه بار با این جمله که بعداز هردشواری اسانی ست که شما هم بهش اشاره کردید مواجه شدم ،مبدونبدبرای من باموضوع درخواست کردن ازدل تضادها کاملا مرتبطه انگار خداداره میگه بنده من جرأت کن درخواست کن بخواه تابه تو داده شود.بمن به خدات ایمان داشته باش ،تا اسونی بیاد …ابن مأموریت مخصوص توئه که ازش عبور کنی رشدکنی ….

      خداروشکر

      راستی اززیبایی وهوای دریای بوشهر گفتید ،تصورش کردم که چقد دلنشین وعجب ویویی داشته ..نوش جانتون الهی همیشه دلتون شاد…خداروشکر بارون ازسمت شما به شهرما کازرونم اومد ونعمت خدانصیبمون شد وکلی ذوق کردیم (خنده)

      ووجودارزشمندتون رو شکروسپاس

      الهی درکنار خانواده تون همواره دلتون شاد تنتون سالم ثروتمند وخوشبخت باشید…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1270 روز

        سلام و درود به الهام خانم خواهر بزرگوارم. خیلی ممنونم از لطف و محبت و بزرگواری شما. خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر اینکه کامنت من تونسته احساس خوب و مثبتی ایجاد کنه. امیدوارم همیشه حال دلتون خوب و مثبت و عالی باشه و همواره بهترین نتایج رو کسب کنید. در پناه جان جانان رب العالمین جان همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      محدثه شمس گفته:
      مدت عضویت: 1661 روز

      سلام اقای حمید امیری عزیز

      از خواندن کامنتتون بغض کردم وخداروشکر کردم

      دمت گرم مرد دمت گرم

      همیشه بنویس

      همیشه کامنتهاتون رو با عشق میخونم

      الله اکبر الله اکبر

      که خوش عطابخش و خطاپوش خدایی دارد

      همین یه مصرع برای من کافیست

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1270 روز

        سلام و درود فراوان به شما دوست عزیز، قدردان مهر و محبت شما هستم. لطف دارید به من، سپاسگزارم، خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر این احساس خوب و مثبت تون. در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید در بهترین زمان و مکان و شرایط.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      جواد صنمی گفته:
      مدت عضویت: 1944 روز

      سلام حمید عزیزم برادر گلم

      الان که می‌نویسم برات از حال و احوال خوبم هست که لطف خداوند بازهم شامل حالم شده

      اول اینکه هوای عالی بوشهر نوش جونت برادر

      اینجا مشهد است صدای من رو از قلب اتاقم می‌شنوی که بسیار گرم و زیباست

      با هوای فوق العاده زیبا

      حمید

      اون جمله ای که خانمت بهت گفت و دوستان هم بهش اشاره کردند خیلی عالی بود

      اینکه

      «خداوند وقتی یه سختی رو سر راهت قرار میده، منتظر کمک دیگری نباش، این ماموریت توه،تو باید انجامش بدی چون توی اون موضوع گشایشی برات هست»

      و خیلی لذت بردم

      و البته که پاسخ شما هم که از قلبت اومده خیلی تاثیر گذار هست

      من باید بارها و بارها این آیه رو تکرار کنم با خودم که به همراه هر سختی آسانی هست

      خدایاشکرت که شما دوستان عزیز رو دارم حمید جان

      در پناه جان جانان باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1270 روز

        سلام و درود به جواد عزیز.

        مشتاق دیدار روی ماهت هستم. خیلی ممنونم از لطف و محبت و بزرگواریت که همیشه شامل حال من میشه. نور هدایت دائمی خداوند به قلب نازنینت روشنی بخش و گرما بخش باشه.

        «إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ ۚ أَلَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ یقیناً وعده گاهشان صبح است، آیا صبح نزدیک نیست؟»

        صبح روشنی بخش خداوند نزدیکه. وعده خداوند حق ، و حق پیروز و همیشگیه.

        در پناه رب العالمین همیشه سلامت و موفق و ثروتمند و شادکام باشی جواد جان.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      رضوان یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 2224 روز

      به نام خدای مهربان

      سلام به آقا حمید بدون کودک درون

      میگم فکر کنم کودک درونت رو گذاشتی عسلویه، خودت رفتی، استراحت. گفتی بذار یکم آرامش داشته باشم، از دست فضولی هاش

      اون قسمت کامنت در مورد اعراض کردن عالی بود. همسر من هم یه همچین اخلاق ذاتی داره،نه اکتسابی. اصلا زیاد بقیه براش مهم نیستند، نه اینکه دوستشون نداشته باشه، میگه من چکارشون دارم، هر جا باشن خوش باشن. ولی من نقطه مخالفش بودم و اون رو آدم بی عاطفه و نامهربونی میدیدم. تا اینکه عزت نفس رو که تهیه کردم، فهمیدم بابا این، اصل جنسه، چقدر خدا من رو دوست داشته که همسرم بدون کار کردن روی خودش، اصل عزت نفس رو داره انجام میده، و جالب تر اینکه همه براش احترام خاصی قائل هستند. و بهش میگن خان و رفتار همسرم و واکنش بقیه مهر تاییدی بر گفته‌ های استاد در دوره عزت نفس که میگه، وقتی خودت با خودت عشق کنی و خودت رو دوست داشته باشی، بقیه مردم شیفته این می‌شوند که با تو باشن.

      داداش گل، سلام زن داداش خوشبخت ما را برسان و روی ماهش را ببوس.

      دبیرستان که بودم این شعر مولوی تو کتاب ادبیات ما بود و من حفظش کرده بودم، و این قسمتش که میگه کیست در گوش که او می‌شنود آوازم یا کدام است سخن می نهد اندر دهنم برام یه علامت سوال بود، که به لطف خدا الان کمی درکش می کنم و مطمئن هستم بهتر هم میشه، همان طور که برای شما و سایر دوستان و مخصوصا استاد عزیزمان و مریم جون شده.

      روزها فکر من این است و همه شب سخنم

      که چرا غافل از احوال دل خویشتنم

      از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود

      به کجا میروم آخر ننمایی وطنم

      مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا

      یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم

      آنچه از عالم عِلوی است من آن می گویم

      رخت خود باز بر آنم که همانجا فکنم

      مرغ باغ ملکوتم نِیم از عالم خاک

      چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم

      کیست آن گوش که او می شنود آوازم

      یا کدام است سخن می‌نهد اندر دهنم

      کیست در دیده که از دیده برون می نگرد

      یا چه جان است نگویی که منش پیرهنم

      تا به تحقیق مرا منزل و ره ننمایی

      یک دم آرام نگیرم نفسی دم نزنم

      می وصلم بچشان تا در زندان ابد

      به یکی عربده مستانه به هم درشکنم

      من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم

      آنکه آورد مرا باز برد تا وطنم

      تو مپندار که من شعر به خود می گویم

      تا که هشیارم و بیدار یکی دم نزنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1270 روز

        سلام و درود به شما خواهر بزرگوارم. سپاسگزارم بخاطر کامنت زیبا و ارزشمند تون.‌

        آره این روزها یه کمی از کودک درونم فاصله گرفتم، به لطف رب العالمین، ان شاالله درست میشه.

        شعر بسیار زیبایی بود. چقدر دنبال متن کاملش بودم. ولی پیداش نمی‌کردم. سپاسگزارم از شما.

        ان شاالله همیشه همیشه سلامت و شادکام و ثروتمند و موفق باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    ثريا حشمتي گفته:
    مدت عضویت: 1774 روز

    با سلام و خدا قوت به همه عزیزان

    صب اولین کار بعداز تمرین فانوس دریایی دانلود این فایل بود که مشتاقانه میخاستم ببینمش و بعد برم دنبال

    برنامه هایی که نوشته بودم تا انجام بدم

    قبل از اینکه پلی کنم ،ذهنم نجوا کرد که الان باز اقا رضای عزیز از کار کردن روی خودش و موفقیت هاش میگه و باز تو باید با حسرت نگاه کنی و هم یکم

    امیدورار بشی که اره پس منم میتونم و ازطرفی خودتو سرزنش کنی که ببین ثریا تو تغییری نکردی و حست بد بشه(این مکالمه تو ذهنم در حد چند ثانیه سریع انجام شد)

    فایل رو پلی کردم

    و با دقت گوش میکردم

    یه موردی که نوتیس کردم و خیلی سریع بابتش شکر گذاری کردم این بود که

    ببین چقققققدر بعضی نعمتها رااااحت و اسون در اختیارمون هست ولی بقدری بدیهی شده که اصلا

    کمتر بابتش شکرگذاری میکنیم

    همین موبایل

    اره همین موبایلی که در تمام لحظات در دسترسمون هست و هر فایلی و هر مطلبی و کامنتی که بخاییم میتونیم در هر جایی هستیم گوش بدیم و یا بخونیم و

    اینجوری ذهنمون رو بهتر کنترل کنیم چقدر بابتش سپاس گزار بودیم ؟

    اصلا وقتی اقا رضا گفت که فقط تو مغازه این امکان رو داشتن که فایل گوش بدن،من تازه به باارزش بودن این نعمت بزرگ پی بردم

    (البته تو شکر گزاریام همیشه بابت گوشیم و سایت و استاد شکر گزاری میکنم،ولی حرف اقا رضا یه تلنگر شد که بیشتر قدر بدونم و بدیهی ندونم که الان تو این زمونه و با این امکانات دارم راحت زندگی میکنم و رو خودم کار میکنم دیگه عادی بشه برام )

    توضیحات استاد در ادامه حرفای اقا رضا

    که باز هم

    قانون تکامل رو یاداوری کرد

    اینکه هم رسیدن به خواسته ها بصورت تکاملیه و ادم

    عجوله و گاها نامید میشه در مسیر رسیدن

    از طرفی چون بصورت ارام و تکاملی و تدریجی

    تغییر میکنه و به خواسته هاش میرسه و باعث ایجاد

    خواسته های بزرگتر در وجودش میشه

    باز هم ذهن تمااام این تغییرات رو چون اروم رخ داده اصلا بکل فراموش میکنه باز ناسپاس میشه و بعضی وقتا هم این ذهن این تغییرات رو کتمانم میکنه تازه

    این توضیحات باز هم دری از اگاهی رو به روی من باز کرد و دوباره ذهن نجوا گرم رو خلع سلاح کرد

    از اینکه مداااااام میگه تو تغییری نکردی،دستاوردی نداری،رو خودت خوب کار نمیکنی،ووووووو الی ماشاله

    میگه و میگه!!!!!

    البته من بصورت مکتوب تمااااام موفقیت هام،تمام اتفاقات ریز و درشتی که طول روز برام از طرف خدا انجام میشه،تمام کارهایی که از سر اعتماد بنفس انجام میدم رو مینویسم و دفترهاااا پر کردم

    دفتر ها پر کردم:

    از

    از اعراض کردنهام

    از رها بودنم تو فلان اتفاق

    از توکل کردنهام

    از کنترل ذهنم تو خیلی شرایط

    از دستاوردهام

    از جسارت نشون دادنهام

    از هر روز تمریناتم رو متعهدانه انجام دادنهام

    از تمام فضل های خدا در حقم

    از تجسم کردنهام و خلقشون تو زندگیم

    از انجام تمام قدمهایی که خدا تو مسیر علاقم بهم الهام میکنه

    از رابطه زیبایم با خدای جدیدم و معاشقه هایم باهاش

    از همزمانی هایی که منو سوپرایز کرده

    از ارامشم

    وووووو …

    اما اما

    شیطان خیلی خوووب کارش رو انجام میده هر لحظه

    و دست از نجوا کردنش برنمیداره،

    منم الان دیگه یاد گرفتم که مثل شیطان اراده بخرج بدم و اون هرچقدر گفت منم

    با فکت خلافشو بگم

    تسلیمش نمیشم

    نهایت در حد چند دقیقه

    بعدش دیگه واقعا زورش نمیرسه

    (مث الان که قبل از فایل نجوا کرد که تو هیچی نیستی ثریا!ولی دقیقا حرفایی که تو فایل زده شد ارومم کرد و جواب به ذهن ناسپاسم داد و عمدا این کامنت رو مینویسم تا بیشتر بهش ثابت کنم که منم کلللللی تغیرات داشتم و واقعا تو مسیرم تا خاموش کنم نجواهاشو)

    بخدا استاد راست میگید

    خیلی عادی میشه تغییراتمون و چون خواسته هامون بزرگ میشه

    فک میکنیم اصلا یه درجه هم تفاوتی نکرده زندگیمون

    من از کل اتفاقات اخیر ایران تو این مدت

    باور کنیدشاید کمتر از نیم ساعت شده باشه

    یه حرفی بگوشم رسید،یه چیزی ناخوداگاه تو تی وی دیدم

    خودمم باورم نمیشه که چطور با اینکه تو اجتماع هستم

    این کارو جهان برام انجام داده ،؟

    قبلا استاد این جمله رو میگفت من همش میگفتم بخدااااا منم دارم اعراض میکنم،منم اصلااا دوست ندارم اتفاقات ناخواسته رو بشنوم ،منم دوست دارم صب تا شب تو قرنطیه باشم ،ولی نمیشد انگار

    انگار جهان هنوز اونقدری قدم برنداشته بود برات

    (حتی با خانم فرهادی تماس گرفتم که من بشدددددت مشتاق این مباحثم همش برنامه میریزم رو خودم کار کنم و لی حرف ناخواسته تو محیط کار و خونه میشنوم،همش مهمون میاد،یا شرایط طوری میشه که نمیتونم اونقدری که دلم میخاد رو خودم کار کنم

    به تایم گذاشتن برای دوره ها ،من میخااام ولی جهان یاری نمیکنه)

    الان دارم متوجه میشم که اون ادامه دادنها،اون اشتیاق بخرج دادنهام

    جهان رو به زانو در اورد و داره با من همکاری میکنه تا در ارامش روی خودم کار کنم

    خدایااا شکرت

    حتی تو بعضی از کامنتها دوستان نوشته بودن که ما درگیر این مسایل روز ایران شدیم من نمیتونستم تو ذهنم هضم کنم ،اخه چرا واقعا ؟مگه میشه ادم تو این سایت باشه و بازم بره دنبال این حواشی؟

    این غر نزدن که اقا رضا اشاره کردن رو الان که خودم رو

    مقایسه میکنم متوجه میشم که منم چقققدر تغییر کردم

    باور کنید

    من با ایمان به خدا گوشی ١۴ پرومکس خریدم ،همه گفتن ریجستری نمیشه من تو دلم گفتم ایمان به غیب دارم چون موقع خریدش هم با هدایت خدا رفتم و رها بودم و خودش یه جورایی برام جور کرد من پلنی نداشتم

    الان هم

    ١۵ روزه بعد از دو ماه استفاده انتش رفته

    ولی

    بخدای احدو واحد

    ته دلم نلرزیده،هیچ ناسزایی به این مملکت نگفتم،شکایت نکردم هر کس هم متوجه شد کلی منو خواست بترسونه ولی خدا شاهده گفتم

    همون خدایی که برام جور کرد خریدم ،کار ریجستریش رو هم انجام میده

    یا پیش خودم گفتم این تضاده،اصلا من دلم مسافرت خارج از کشور میخاد ،شاید خدا جور کرد رفتم مسافرت و با این کار گوشیم هم ریجستر میشه

    از بس که با ادم جدیدی که شدیم داریم

    زندگی میکنیم

    فک میکنیم همین جوری بودیم از اول

    یا

    گاها من تعجب میکنم که مگه همه اینجوری نیستن !

    تی وی که چند ساله حذفه حتی ناخوداگاهم نمیبینم شکر خدا

    گله از مسولین و از گرونی و قطع برق و گاز و ،،،وقتی تازه اطرافیان حرف میزنن راجبشون

    متوجه میشم

    من چقدر تغییر کردم که از شکایت اونها تعجب میکنم!

    غیبت رو که به نزدیک صفر رسوندم و اون حالت بدی که موقع انجامش بهم دست میده رو کاملاااا حس میکنم البته باید بیشتر حواسم باشه که به صفر برسونم

    الان نسبت به قبل خییییلی بهتر با تضادها روبرو میشم البته تضادهای بزرگ و سنگین رخ نداده ولی همون چیزایی که تو روزمره به هم میریخت ادم رو و حالت رو بد میکرد و بصورت پلکانی این حال بد،سقوطت میدادبه مدارهای پایین و به خودت میومدی میدیدی که روزت رو با یه تضاد خیییلی کوچیک گند زدی و خرابش کردی

    الان

    من خیلی بهتتتتتر نسبت به قبل ،کنترل میکنم ذهنم رو تو این تضادهای روزمره و کوچیک و با جمله

    الخیر فی ما وقع

    اروم میکنم خودم رو

    و تازه بعدا خیریتش رو متوجه میشم و نتیجه رها کردن رو میبینم و میام تو دفترم مینویسم و این باور

    هی تقویت میشه

    که ثریا دیدی نگاهت رو عوض کردی،دیدی رها کردی،دیدی گفتی خیریتی داره،دیدی حست رو خوب نگه داشتی ونتیجه کاملا متفاوت شد

    اصلا

    تو طول روز با هر تضادی میگم

    من فقط وظیفم کنترل ذهنه

    فقط همین

    حالا هر چقدر که اتفاق بد و کوچیک و بزرگ باشه

    و خوب در حد تکاملم دارم این کارم انجام میدم و پرفکت نیستم و جا داره بهتر بشم

    منم مث اقا رضا تا استاد چیزی تو فایلها میگه

    سعی کردم و میکنم تا انجام بدم البته در حد تکاملم

    و این روزها

    هم از خدا خواستم بهم الهام کنه که ججوری بهتر بتونم روی دوره ها کار کنم تا درک بهتری داشته باشم و تاثیر بهتری بگیرم

    و گاها هم دیدگاهی که اقا رضا داشتن رو داشتم نسبت به خدا

    و البته اینو هم بگم

    حتی این دیدگاه هم چون حالت رو خوب میکنه(کلیده موفقیت و لپ قانون)

    امیدورات میکنه به خدا و ایمان به غیبت رو نشون میده

    انقدر وانقدری

    قدرت داره که هدایتت میکنه به سمت درک بهتر قوانین و شناخت بهتر خدا و بالاخره تو مسیر درست قرارت میده

    لاجررررررم لاااااجرم

    حالا که یکم فلش بک زدم به گذشته م و این مسیری که اومدم

    فک میکنم منم میتونم

    مث اقا رضای عزیز بشینم و

    استوری خودم رو بسازم و برای استاد و عزیزان تعریف کنم

    اگه ما نتایج رو کوچیک ندونیم ،جهان هم از این نگاه

    سپاس گزارانه ما نعمتهای بزرگتری رو بهمون عطا میکنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      سوسن صدیقی گفته:
      مدت عضویت: 1462 روز

      با سلام ودرود فراوان

      دوست عزیز چه نکته ی زیبایی رو گفتین درمورد موبایل بله منم همیشه تو سپاسگزاری هام هست ولی تاحالا اینقدر عمیق درک نکرده بودم حضورش رو

      حالا جالب تر اینه که من بعد از چندبار قطع آب و برق همیشه بابت داشتن آب و برق دائمی شکر میکنم و میگم الهی شکرت که گهگاهی قطع میشه نه همیشه

      درمورد اینکه گفتین نمیدونم چطور کسایی که عضو سایت هستن وارد این جریانات میشن و از این حرفا

      باید بگم خود منم اوایل کلی گوش دادم کلی گریه کردم اصن یه وضعی تا زمانی که استاد فایلی رو گذاشتن تو اینستاگرام شون و درمورد این موضوع حرف زدن اصن کلا همه چیز برام عوض شد بعدشم که لایوشون با استاد عرشیانفر که دیگه دکمه ی دلیت همه ی افراد رو زد برام

      فعالیت اینستاگرامم رو کلا کم کردم مثلا منی که همش اونجا بودم الان شاید درکل نیم ساعت هم نرم و همه ی افرادی که برام بار منفی داشتن رو پاک کردم خداروشکر

      درمورد نتایج که گفتی هم خیلی ایده ی خوبی هستش منم باید نتایج کوچیکم رو یادداشت کنم اگرچه دیشب وقتی که یکم فکر کردم دیدم اصلا نتایج کوچکی ندارم همه شون خیلی بزرگی وجز رویاهای من بوده که الان بهش رسیدم وعادی شده

      اولش و مهم ترینش آرامش زندگیم و به صلح رسیدن با خودم بود بعدش دانشگاه رفتن و سوم داشتن کمترین رفت وآمد با فامیل های منفی وداغون

      به امید موفقیت بیشتر شما دوست عزیز

      در پناه حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        ثريا حشمتي گفته:
        مدت عضویت: 1774 روز

        سلام به سوسن جان عزیزم

        خیلی خوشال شدم از کامنتت️

        بله واقعا وقتی عمیق به داشته هامون فکر میکنیم متوجه میشیم که چقدر ارزشمند هستن فقط بخاطر بدیهی شدن برام هست که قدر نمیدونیم

        خدارو شکر که بی خیال فضای منفی شدی تبریک میگم

        من خودم خیلی نوشتاریم با قلم و دفتر

        نه تو موبایل

        حتمااا اینکارو انجام بده

        من یه دفتر عزت نفس دارم

        یه دفتر که نتایج بزرگم رو مینویسم

        یه دفتر هم نتایجی که طول روز برام بوجود اومده

        تو دفتر عزت نفسم هر شب یه بررسی خودمو میکنم ببینم چه رفتار درستی داشتم اونو مینویسم البته نه تکراری

        (مثلا مینویسم افرین ثریا ،امروز نسبت به فلان قضیه ارامشتو حفظ کردی رها کردی

        افرین که مثلا تو خرید کردن خیلی متشخصانه و با اعتماد بنفس با فروشنده ها برخورد کردی

        و

        این چنین موارد رو مینویسم )

        تو دفتر نتایج روزانه

        مثلا

        از اینکه فلان چیزو تجسم کردم رخ داد

        مثلا خدا فلان چیز رو بهم الهام کرد و ایده داد

        مثلا از خدا فلان درخواست رو کردم و رها کردم و ایمانم رو حفظ کردم و دیدی پاسخ داد

        مثلا خدا هدایت کرد تو خرید فلان چیز منو

        تو مسافرت دیدی چجوری به جاهای عالی هدایت کرد

        دیدی فلان ادم خیلی خوب رو تو مسیرم قرار داد برای فلان کارم که انجام بشه

        و از این دست مثالها)

        بصورت چند خط مینویسم و اشاره به اون موضوع میکنم که بعدا که خوندم یادم بیافته

        من الان نزدیک به دوساله مرتب انجام میدم

        البته بعضی روزا مورد خاصی نبوده ننوشتم

        و اینها جدای از تمرین فانوس دریایی هست که هر صب و شب انجام میدم

        اونجا دیگه

        دیتیل وار از صب تا شب رو مرور میکنم و شکر گزاری و تحسین خودم و اتفاقات خوب روز رو یاداور میشم

        اینارو نوشتم که شاید تونسته باشم

        تو انجام این تمرین بیشتر کمکت کرده باشم

        موفق باشی

        دوست عزززیزم️

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: