نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 10 - صفحه 7

353 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    رضا گفته:
    مدت عضویت: 1169 روز

    سلام

    ممنونم از آقا رضای خوش صحبت که بصورت دقیق تمام تغییرات رو در خودشون شرح میدن و دقیقاً برای من هم این اتفاقات رخ داد فقط زمانی متوجه میشدم که گذشته خودم رو مرور میکردم.

    از صحبتهای شما و نکات تکمیلی استاد خیلی آگاهی های خوبی گرفتم ، مثال مرتب کردن مغازه و ایجاد جای خالی و پر شدن اون توسط دستان خدا عالی بود دقیقاً مثل پاک کردن ذهن و خلوت کردن ذهن و پر شدن ان با الهامات و افکار و فرکانس های جدید و عالی هستش.

    پیگیر فایلهای شما هستن تا این اروم اروم موفقییت های شما رو با تمام وجود احساس کنم و لذت ببرم و ایده بگیرم.

    شاد باشید و سلامت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    ندا دولت ابادی گفته:
    مدت عضویت: 1624 روز

    به نام خدایی که من رو عاشقانه هدایت کرد به بهترین راه و روش،به بهترین مسیر برای زندگی،به بهترین استاد،به بهترین سایت…،به بهترین آموزش ها… و به بهترین و الهی ترین دوستان…

    سلام به استاد عزیز و مریم جان و تمامی دوستان عزیزم

    و با تشکر از دوست عزیز آقای عطارروشن ،بابت رشد،تعالی،کار کردن آگاهانه عاشقانه روی خودشون،روی باورها و فرکانسهاشون…و صمیمانه تشکر ویژه برای با عشق به اشتراک گذاشتن این تجربه ها با ما ….

    این صحبت‌ها رو با تمامی وجودم،با تمامی ذوق و شوقم گوش می دم و لحظه شماری می کنم برای اومدن ادامه این فایلهای ارزنده روی سایت…عجیب ذوق و شوق دارم برای گوش کردن صحبت های آقارضا و صحبت‌های بی نهایت عالی و تکمیلی استاد،صحبت‌هایی که باعث شدن یاد روند تغییرات خودم و زندگی ام بیوفتم و چه یادآوری های زیبایی….خداوند رو سپاسگزارم

    از زمانی که یادم میاد من عاشق تغییر و بهتر شدن بودم،عاشق یادگیری،اموزش،مطالعه…عاشق رشد وپیشرفت…و همیشه و همیشه بهای هرچیزی که میخواستم رو با تمام وجودم می پرداختم،یادمه راهنمایی بودم و در اون زمان تو مجلات تبلیغ جعبه لایتنر رو دیدم،عجیب شیفته ش شدم چون احساس می کردم روشیه که به یادگیری بهتر من کمک می کنه،ماه ها پول تو جیبی هام رو جمع می کردم تا بتونم بخرمش و بالاخره خریدمش…

    هرچیزی که احساس می کردم به روند بهترشدن من کمک می کنه از همون اوایل بچگی ام،صدردصد پولش هرچقدر بود رو پرداخت می کردم،براش ارزش قائل می شدم و می خریدمش…یادمه عاشق ورزش بودم اون هم توی خونه…سی دی هایی رو از گوگل پیدا می کردم…سفارش می دادم و هزینه اش رو پرداخت می کردم و با چنان ذوق و هیجانی شروع می کردم به انجام دادنشون…تماشایی،بیا و ببین…و جالبیش این بود که هیچ وقت،هیچ شخصی رو دوروبر خودم ندیدم که مثل من بهای آموزش و یادگیری ش رو بپردازه،همه دنبال چیز های رایگان بودن…یا وقتی می دیدن من فلان سی دی رو دارم،فلان کتاب رو دارم،فلان برنامه ورزشی رو خریدم،فلان رژیم غذایی رو گرفتم توقع داشتن من بهشون بدم و وقتی دراختیارشون می زاشتم خیلی خوشحال می شدن و مثلا احساس زرنگی می کردن که ما مفتی مفتی بدستش آوردیم و تو خیلی …هستی که رفتی پول همچین چیزهایی رو دادی،تو همیشه پولات رو می ریزی تو چاه،بلد نیستی چجوری پولاتو خرج کنی و …..یادمه همیشه از همه کس می شنیدم تو اراده خیلی خوبی داری،اراده ات زبانزد همه ست،کسی به پای قدرت و استقامت ورزی و اراده تو نمی رسه،یه چیزی رو که شروع می کنی تا تهش رو درنیاری دست بردار نیستی…اما اونها هیچ وقت درک نکردن که تو وجود من چیز دیگه ای شعله ور بود…همون چیزی که باعث می شد قدمهای اول رو محکم بردارم،چیزی که در وجودم شعله ور می شد اون اشتیاق محض ،اون ارزش والا که در ذهنم ایجاد می شد که اگه هدفت اینه،اگه خواسته و آرزوت رشد توی این زمینه ست،بخاطرش آموزش ببین،و بخاطر اموزشت، بهاشو بپرداز…و وقتی بهاشو پرداخت می کردم،یه احساس خاصی وجودم رو دربرمی گرفت،اون وقت بود که تمام وجودم رو با تمامی عشقم روش می زاشتم و دست بردارش هم نبودم…چیزی که اونها به شکل اراده بالا در من می دیدن…

    خلاصه یادمه مرداد سال 98،توی تلگرام تبلیغ یک کانالی برام اومد،واصلا نمی دونم چجوری شد که من وارد کانالشون شدم،نتایج بچه ها رو که گوش می کردم،دوباره اون آتیش یادگیری و فراگرفتن راه و روش جدیدی که به بهتر شدن زندگی ام،به ثروتمند شدنم،اون هم با قدرت ذهنم کمک می کرد،در تمام وجودم شعله ور شد،یادمه تمام ذهنم رو پر کرده بود و یه حسی می گفت بخرش،دوره 9 ماهش رو یکجا بخر،تجربه اش کن،ببین چی می گه،ببین چی می تونی ازش یاد بگیری…والله اکبر کار خدا بود، در جواب درخواست های من…،شد بزرگترین معجزه زندگی من و روند تصاعدی رشدم از اون زمان شکرخدا شروع شد…

    یادمه در اون تایمی که تصمیم جدی برای خریدش گرفتم آخر برج بود و پولی دستم نبود و از شوهرم درخواست پولش رو کردم کلی چرت و پرت بارم کرد که اینها همش دروغ محضه،فلانه و بهمانه و….

    ولی من با یک باور عمیق قلبی به بهترشدن اوضاعم با این دوره اموزشی، پاشدم رفتم گوشواره ام رو فروختم و مدام با خودم تکرار می کردم: من مطمعنم میلیارد برابر پول این گوشواره رو بدست میارم….و بعد یک سال دقیقا همین جوری هم شد،صاحب یک خونه یک میلیاردی شدم،بدون کوچکترین زحمت و هزینه ای،در نهایت راحتی و…و خودم متوجه می شدم که این فقط یک گوشه ای از نتایجمه،از نظر مالی…که من بی حساب از نظرهای دیگه رشد کردم و تغییر…

    خلاصه کلام،من 890 هزار تومن که در اون زمان پول خیلی زیادی برام بود رو پرداخت کردم و وارد دوره های آموزش قانون جذب امیر شریفی شدم….دقیقا همون حس و حالی که آقای عطارروشن از گوش کردن و عمل کردن به آموزش های استاد،در وجودشون احساس می کردن رو من هم داشتم تجربه می کردم،اصلا تو آسمونها بودم،با تمام وجودم هرچی که آقای شریفی می گفتن رو اجرایی می کردم،تمارین رو با تمام عشقم انجام می دادم،صبحت هاشون رو هزاران بار به صورت مکرر گوش می کردم،مو به مو اجرا می کردم…شکرگزار شده بودم،تمام هوش و حواسم رفته بود رو نکات مثبت زندگی ام،محل کارم،روی روابط،روی خواسته هام…تمارین عالی بودن،بی نظیر بودن…اما “انگیزه” و انرژی من برای تغییر،عالی تر شکرخدا

    یادمه از جدول سودوکو صحبت‌ کردن و این که ما انگاری یکی از ارقام اون جدول هستیم،که اگه ما عوض بشیم کل چیدمان جدول عوض می شه،مجبوره که عوض بشه،و ما اصلا نمی دونیم که رقم کناریمون،یا فلان رقم در فلان سطر جدول چه عددی میشه،مهم هم نیست که بدونیم …فقط 100 درصد اگه رقم ما تغییر کنه،کل جدول تحت تاثیر قرار می گیره و عوض میشه….

    و یا این نکته عالی که ازشون شنیدم: باید از همین جا شروع کنیم به تغییر،باید بتونیم از همین چیزهایی که داریم لذت ببریم،باید فرکانس های ما تغییر کنه

    ما باید از درون تغییر کنیم تا دنیای بیرون ماهم تغییر کنه،صحبت‌ها جدید بود و تجربه شون برام بی نهایت جذاب و جالب…بعد چند ماه از کار کردن جدی و باانگیزه فراوان روی خودم که گذشت…،تمام زندگی ام از هرجنبه ای تغییر کرد ،انگار از خدا یک زندگی جدید رو هدیه گرفته بودم،چیزی که تا اون سن تجربه اش نکرده بودم،انگاری همه چی تو مشتم بود،انگاری دنیای اطرافم همه چی جادویی شده بود،وقتی تمرین سوالات رگباری شون رو انجام می دادم،دقیقا احساس می کردم یک دکمه ای،کلیدی تو دستای منه و همه چی تحت کنترل منه،اصلا چیزهای عجیب غریب و باحال تو لحظاتم رخ می داد که خودم می موندم تو کار خدا… تنها مشکلی که هنوز پابرجا باقی بود و حسم بهش خوب نمی شد،همسرم بود…در اون تایم فکر می کردم کار درست،طلاقه،جداشدنه،وقتی این آدم با من هم فرکانس نیست،پس نباید هم کنارم باشه…و تلاشم رو به کار بسته بودم که مثلا با حس خوب از ایشون جدا بشم،کارها سخت پیش می رفت یا بهتره بگم اصلا پیش نمی رفت…تا دقیقا جایی که بلطف خدا رسیدم به همین نکته که : تو در جایی که هستی،درست ترین جای ممکنه .. تو الان داری نتیجه فرکانس های قبلی ت رو می گیری،هیچ چیزی جای اشتباهش نیست…و تو باید بتونی از همین جایی که هستی،از همین چیزهایی که داری نهایت لذت رو ببری.. اون وقت خود جهان وقتی لیاقت تو رو ببینه،تغییر فرکانس تو رو ببینه،خودش همه کار برات می کنه،یا اون شخص رو از زندگیت می بره بیرون به راحتی،یا همه چی جوری که تو فکرش رو نمی کنی خودبه خود خوب میشه،تو فعلا وظیفه داری که سمت خودت رو درست انجام بدی و از همین جایی که هستی شروع کنی به دیدن نکات مثبت و به لذت بردن…آقا ما نکته رو گرفتیم.. و اولین کار دفترچه کوچکی خریدم و شروع کردم هر روز نوشتن خوبی های همسر،هر روز بیشتر،هر روز تکرار،جوری که دیگه اون حس های بد رفتن کنار و جاشون رو به حس های خوب دادن،دیگه توجه ان رو نکات منفی و نادلخواهم نبود،برعکس رو زیبایی های زندگی ام،رو خوبی های ایشون،رو نکاتی بود که دوست داشتم و می دیدم نکاتی در وجود ایشون هست که بقیه آرزشونه که همسرانشون داشته باشن و ندارن،اما سعید داره…

    و خداییش عجب نکته ای بود ..تو همه زمینه های زندگی ام ازش استفاده کردم و دارم می کنم،دیگه می دونم وظیفه من لذت بردن از همینجایی که هستم،از همین لحظه ای که توش هستم و رها بودن و سپاسگزار بودنه،بودن تو احساسات خوبه…

    پرداخت بهای موفقیته…برای همین قانون سلامتی که رسیدن به اندام رویایی از آرزوهای دیرینه من بوده و همیشه براش کلی بها پرداخت کردم و به نتیجه مطلوب نرسیدم و واقعا برام تبدیل به رویایی دست نیافتنی شده بود،وقتی خداوند هدایتم کرد به دیدن دوره استاد،همونجا گفتم خدا این همون چیزیه که می خواستم،این هدایت زیبای تو برای برآورده شدن آرزو و رویامه،و همون لحظه ای که روی سایت اومد خریدمش،بهاشو با تمام عشقم پرداخت کردم و در عرض یک ماه آنچنان تغییراتی حاصل شد،آنچنان اندامی که همه می پرسیدن تو چکار کردی؟؟!!!می گفتم فلان دوره از فلان استاد،سایتشون هم اینه،تا می رفتن هزینه اش رو می دیدن می گفتن بابا چه خبره، ولش کن بابا،حالا اگه میشه تو به ما همین جوری بده دیگه،یادمه عمه ام کلی اصرار که من پولش رو ندارم حالا چی میشه تو همینجوری فقط بگو چیا باید بخورم چیا نخورم و…و من تنها حرفم این بود تا بهاشو نپردازی فایده ای نداره،وخلاصه که کلی هم ازم ناراحت شد و من فقط خداروشکر کردم که مثل این ها نبودم و نیستم…(الان بهتر احساس می کنم نکته و خصوصیت خوبیه که از بچگی در وجودم هست که با تمام وجود اعتقاد داشتم برای موفقیتم،برای خواسته هام باید بهاشون رو با عشق پرداخت کنم ..خداروهزاران مرتبه شکر)

    خلاصه جالبیش این بود بعد از اتمام دوره 9 ماهه امیر شریفی وقتی که شکرخدا مداراتم رفته بود بالاتر،وذهنم آماده رشد بیشتر شده بود…خیلی جالب از طریق یه دختری که واقعا می تونم بگم اومدنش دراون زمان یه دفعه ای تو زندگی ام کار خدا بود،با استاد عباس منش آشنا شدم …و دوباره همه چی شروع شد به بهتر شدن و بهتر شدن…

    واقعا برام جالب بود ،9 ماه دوره که تموم شد،پشت سرش با استاد آشنا شدم،چیزی که حتی در یکی از لحظات اون 9 ماه وجود نداشت…،دقیقا بعد از اتمام دوره…الله اکبر از چیدمان خدا

    خداروهزاران مرتبه شکرگزارم که لطف کرد و من رو با شما آشنا کرد،از لحظه آشنایی ام با شما،دنیام دوباره به یک شکل دیگه ای رقم خورد،هر لحظه بهتر،مخصوصا از وقتی که از شرک ها می گفتین،از این که اگر من در ذهنم به حرف و نظر مردم اهمیت بدم،ازشون بترسم یا دنبال تایید اونها باشم(چیزی که از بچگی در وجودم بود و باعث شده بود انسان خیلی ضعیفی باشم)این خودش شرک و قدرت دادن به چیزی غیر از خداست …از اون لحظه به بعد زندگی من به کل تغییر کرد ،کلی روی اعتماد به نفسم تاثیر گذاشت،کلی نتایجم عالی تر شد،کلی دیدگاهم زیباتر،قدرتمندتر شد،کلی آرامش بیشتری رو تجربه کردم…و خداروشکر می کنم بابت همه ی تغییراتی که تا الان در این 3 ساله و نیمه داشتم و از این به بعد انشالله خواهم داشت.

    استاد عزیزم دوباره تشکری از اعماق وجودم می کنم بابت کشف قانون سلامتی و.. کلی فوایدی که تا الان از انجام و رعایتش نصیبم شده و خواهد شد انشالله…

    بی نهایت سپاسگرارتونم بابت این فایلهای دانلودی رایگانی که دراختیار مون قرار‌می دید که بخدا ارزششون هیچ کمتر از دوره های شما نیست

    بی نهایت ممنونتونم بابت دوره بسیار عالی 12 قدم که تازه چند ماهه در روند درکشون قرار گرفتم

    بابت دوره عزت نفس که از من یک ندای دیگه ای ساخت…

    بابت همه چی،مخصوصا وجود ناب و باارزش‌ترین در این جهان ممنونم…

    الهی پاینده باشید و سلامت و سعادتمند در هر دودنیا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  3. -
    محمد دِرخشان گفته:
    مدت عضویت: 1922 روز

    به نام خداوندی که قدرت را به او دادم چون او قدرتش را به من داد توانایی خلق زندگیم

    سلام و درود

    چقدر سرگذشت و مسیری که اکثر دوستان داشتیم شبیه به هم هست،اکثرا با برخورد به ناخواسته و سعی در تغییر شرایط زندگیمون وارد این مسیر میشیم

    دقیقا منم هم وقتی وارد این مسیر که شدم اطرافیان مقاومت داشتن(بابا بسه دیگه،به فکر نان باش که خربزه آب است،سیر نشدی از این حرفهای تکراری،بابا برو بیرون بگرد با دوستان ،با اقوام برو مهمونی و هزاران حرف دیگه) ولی با اینکه اوایل هیچ چیزی متوجه نمی‌شدم و ذهنم مقاومت داشت،ولی دلم روشن بود و نوید یک مسیر رویایی را میداد و می‌گفت مسیر درست همینه مسیرا ادامه بده نزدیک 30 بار فایل های رایگان را گوش دادم ولی به خدا هیچ وقت نگفتم تکراریه،ای بابا دیگه حفظشون شدم

    هر بار که گوششون دادم یه چیز تازه و نو کشف کردم که تو 30 بار قبلی نفهمیده بودم چون هر بار فرکانس و مدار من یه درجه بالاتر رفته بود

    بله منم در حال تغییر بودم ولی متوجه نمی‌شدم، تلوزیون تعطیل شده بود،سعی می‌کردم کمتر غیبت کنم،دروغ که نمیگفتم،دورهمی های دوستانه کمتر و کمتر(دیگه دورهمی ها لذتی برام نداشت سعی می‌کردم یه بهانه بیارم و نرم و بیام فایل ها را گوش بدم)واقعا متعهدانه کار کردم

    الان اگر درکم از قوانین خوب شده نسبت به قبل برای اینکه متعهدانه صد در صد وقتی که میتونستم بزارم را گزاشتم

    آگاهانه حرف منفی نزدم،آگاهانه حرف منفی نشنیدم،آگاهانه خبر منفی نخوندم و ندیدم،آگاهانه مهمونی های وقت تلف کُن نرفتم

    وقتی من آگاهانه و به خواست خودم خواستم و تغییر کردم جهان هم افراد و محیط من را آروم آروم ایزوله کرد و افراد مناسب و محیط مناسب را برام فراهم کرد تاکید می‌کنم آروم آروم به مقداری که من متعد بودم داشتم روی خودم کار میکردم

    وقتی ما تغییر می‌کنیم جهان انسانهای هم فرکانس با ما که اونا هم تغییر کردن و با خودشون و زندگی در صلح هستن و از زندگی لذت میبرن را بسوی ما هدایت میکنه و ما را هم به سمت اونا هدایت میکنه

    من فقط و فقط توانایی خوشبخت کردن خودما دارم نه پدر،مادر،بچه،همسر و ….

    بله از اونجایی که هستیم و با اون شرایط و امکاناتی که داریم باید تغییر را شروع کنیم.

    از اخلاق خودمون،از لباس پوشیدن خودمون،از حرف زدن خودمون،از با صلح بودن با خودمون و دیگران

    تغییرات از داخل شروع میشه و بعد به بیرون منتقل میشه

    از همون ماشین،خونه،شغل که داریم باید لذت ببریم تا به خونه،ماشین،شغل رویاییمون هدایت میشیم

    جهان و خدا تعهد شما را که برای تغییر ببینه قطعا شما را به جای بهتر،شغل های بهتر،زندگی بهتر هدایت خواهد کرد

    ما یک قدم که برداریم جهان هزار قدم برمی‌داره برای پیشرفت ما

    توکل یعنی اجازه بدیم دنیا کار خوشا انجام بده افراد نامناسب را ببره و افراد مناسب و هم مدار را بیاره و تلاش نکنیم برای نگه داشتن افراد نامناسب

    دیشب داشتم یه فیلمی را می‌دیدم یه دیالوگ فوق العاده ای داشت:همیشه اون طوری که آدم می خواد پیش نمیره، همیشه اون چیزی که میخوایم بهمون نمیرسه، ولی همیشه اون چیزی که بهش نیاز داریم بهمون میرسه همه ما بهم وصل شدیم،نقشه ی خدا واقعا بی نظیره،فقط باید باورش کنیم

    تقوا:دیروز ذهنم درگیر معنای کلمه تقوا بود که این کلمه به چه معنی هست و چرا خدا اینقدر روی این کلمه تاکید کرده و عامل مهمی که باعث تقوا میشه را روزه میدونه و میگه روزه را بر شما مقرر کردیم همان گونه که بر گذشتگان پیش از شما مقرر کرده بودیم،مثل اینکه روزه گرفتن مثل یه قانون نوشته شده ابدی و ازلی از اول خلقت انسان بوده تا آخر و اما چرا؟

    ما با گرفتن روزه،خوردن خودمونا کنترل می‌کنیم و ساعت های معینی دیگه نمیتونیم چیزی بخوریم،ساعت های مشخصی دروغ نمیگیم،ساعت های مشخصی غیبت نمیکنیم،ساعت های مشخصی رابطه جنسی نداریم و همه این یعنی کنترل خود

    تقوا یعنی کنترل ذهن بله کنترل کنی وقتی میخوای دروغ بگی،آگاهانه دروغ نگی و کم کم تبدیل بشه به ناخودآگاه

    تقوا یعنی خودکنترلی یا سلف کنترلر تعبیر من یه جور فیلتر وجودی هستش و کارها و افکارمون را از این فیلتر عبور کنن ولی چه کارهایی و افکارهایی مجوز عبور دارن فقط کارها و افکار خوب و به محض ورود افکار بَد سیستم آلارم میده و میگه No No نداشتیما،حواسم بهت هست

    زندگی زیباست ای زیبا پسند

    زنده اندیشان به زیبایی رسند

    آن قدر زیباست این بی بازگشت

    کز برایش می توان از جان گذشت

    به خدا این زندگی که داره سپری میشه و برگشتی نداره بقدری زیباست و زیبایی داره که برای بدست آوردن اون ارزش داره که از جونمون که عزیزترین چیزمون هم هست میتونیم بگذریم

    به یه جایی میرسید،که دیگه هیچ چیزی براتون مهم نیست،که دیگه هیچ چیزی را برای هیچ کسی توضیح نمیدید،دیگه از قضاوت های مردم نمیترسید،یعنی دیگه هیچی ناراحتت نمیکنه،چون همه چیز رو ذره ای از وجود خالقت میبینی،برابر و یکسان،خیلی حال خوبیه،از خداوند یه همچین حالی رو آرزو میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
  4. -
    منیره گفته:
    مدت عضویت: 1144 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و دوستان هم فرکانسیم،

    چقدر درس داشت این فایل و چقدر منو تکون داد مشکل من همش این بود یه چیزایی باید تغییر کنه تا من بهتر بشم،

    ولی چقدر خوب گفتن ببین اون چیزی که میخوای چه ویژگی های خوبی داره همه رو تو برگه واسه خودت بنویس و ببین کدومشون الان میتونی انجامید و با توکل و با ایمانی که خدا بهت کمک می‌کنه در این راه اون کاری که تو شرایط الان میتونی انجام بدید رو انجام بده،و به شرایط الان توجه نکن فقط توجه کن به چیزی که میخوای ،

    واقعا فایل بی نظیری بود تونستم از توش تمرین عالی بدست بیارم بی نهایت سپاسگزارم

    خدایا شکرت که همیشه همیشه در حال هدایت کردن بندگانت هستی بدون اینکه بدونن و هیچ وقت حتی برای ثانیه ای تنهاشون نمیزاری و در رسید به موفقیت و ثروتمند شدن ازشون مشتاق تر هستی خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    سمیه زحمتکش گفته:
    مدت عضویت: 1624 روز

    به نام رب وتنها پروردگار جهانیان که هدایت میکند مرا به سادگی وزیبایی به سمت زیبایی ها وفراوانی ها به آسانی

    خدایا تو هدایتم کن به هرآنچه بهترین هست

    با هدایت تو می‌نویسم یارب

    درود وسلام به تنها استاد توحیدی ومریم جان عزیزم

    هر قسمت نتایج دوستان با آقای عطار روشن متفاوت از بقیه قسمت ها هست هر کدوم درس بزرگی داره برام

    آخ از دوره که چقدر متفاوت است از فایل های رایگان چقدر برکت داره هزار برابرش برمیگرده تو زندگیت

    وقتی که تو روی خودت سرمایه گذاری می‌کنی و برای رشد خودت بها میپردازی جهان کمکت می‌کنه که همه چیز به نفعم بشه

    انگار یه قدم تو برمی‌داری هزارقدم خداوند برمیداره

    چون تو قدم اول را شروع می‌کنی ومیخوای رو خودت کار کنی

    وقتی که فایل های رایگان می‌شنیدم که کمتر از دوره هم نیست خیلی باورهام عوض شد ولی یه عالمه سوال داشتم که با تهیه دوره قانون آفرینش همه سوالاتم جواب داده شد

    هرچیزی که براش بها پرداختم با عث رشدم شد

    استاد واقعا دوره هاتون خیلی بیشتر از بهایی که میدی ارزشمنداست

    وقتی که تضادها باعث شد دوستان برن کنار دیگه تشنه حرف های جدید بودم که متفاوت باشه حرف های از جنس خدا باشه ‌

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    فروه قصابي گفته:
    مدت عضویت: 1255 روز

    درود بر استاد بزرگوار و مریم بانو

    درود بر آقا رضا

    چقدر لذت بردم و کیف کردم از صحبت‌های آقا رضا

    واقعا جهاد اکبر انجام داده

    یاد خودم افتادم وقتی میخواستم در دوره استاد عرشیانفر شرکت کنم و هنوز استاد عباسمنش رو نمی‌شناختم با اینکه بدهی زیادی داشتم ولی یه زمین از مادرم به من ارث رسیده بود فروختم و دوره خریدم

    واقعا پرداخت بها معجزه میکنه و متعهد میشی

    منم برای شرکت در دوره ها از مشهد میرفتم تهران با قطار و دوره رو شرکت میکردم و باز با قطار برمیگشتم یه وقتایی حتی پولی واسه غذا نداشتم ولی برای تغییر خودم هر پولی دستم میومد پرداخت میکردم

    منم همش همین فکر آقا رضا رو داشتم که قراره خدای جدیدی بسازم خودم رو که نمیدونستم میتونم عوض کنم

    هر صحبتی که آقا رضا گفت خودم رو تصور می‌کردم که انگار من بودم چون تمام گفته ها در مورد من صدق می‌کرد

    منم واسه خرید کتاب و دوره و جلسات پول زیادی پرداخت کردم و منم خیلی مسخره شدم و هنوزم میشم ولی اهمییت نمیدم

    و الان دارم باخودم فکر میکنم که چقدر من فرکانسم با استاد عباسمنش زیاد بود که باید اول با اساتید دیگه آموزش میدیدم تا برسم به جایی که هدایت بشم به سایت استاد عباسمنش و الان در جایی خیلی بهتر از چند سال پیش باشم

    کارم بهتر شد روابطم با همسرم عالی شد

    بچه هام همشون در مسیر خودشناسی هدایت شدند و الان آرامشی دارم که خودم باور م نمیشه

    والان شب و روزم رو فقط با فایلهای استاد عباسمنش میگذرونم

    احسنت بر آقا رضا چقدر عالی توضیح میده که من رو میبره به روزهایی که منم داشتم این مسیر رو طی میکردم

    و چقدر شباهت زیادی دارم به آقا رضا

    منم خیلی کتاب خریدم و خوندم

    منم فایلهای زیادی گوش کردم و دفترها پر کردم

    و دارم تکامل رو طی میکنم تا اهداف بزرگترم برسم

    خواب و خوراکم شده گوش کردن فایل و حتی خواب فایلها رو هم مرتب میبینم

    واقعا قلبم با حرفهای آقا رضا باز شد و حسابی کیف کردم چقدر قانون درست عمل میکنه

    داشتم لحظه گردگیری و نظافت مغازه رو تصور می‌کردم و حتی بوی عطر به مشامم رسید وقتی گفت باید مرتب و تمیز برم مغازه

    چه نکته مثبتی گفت آقا رضا که من فقط کار خودم رو میکردم و اصلا به حرف کسی هیچ توجهی نمیکردم

    چقدر تاثیر گذار بود حرفاشون

    وقتی تجسماتش رو میگفت منم کاملا اون مغازه رو تجسم کردم حتی وایستادم اونجا و یه چایی نوش جان کردم و تمام اون قفسه ها رو و ابزارآلات رو میدیدم

    خیلی عالی گفتند

    ممنون داداش رضا خیلی عالی بود

    مشتاقانه منتظر مابقی فایل هستم

    استاد ممنونم منم زود زود فایل موفقیتم رو براتون ارسال میکنم

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  7. -
    سمانه آقاجری گفته:
    مدت عضویت: 1061 روز

    سلام به استاد عزیزم به خانواده دوست داشتنی

    با اینکه هر روز دارم شما رو دنبال میکنم با اینکه حسم نسبت به گذشته بهتره اما اما نجوا ، و نرسیدن به خواسته ،برای یه لحظه تماممم رو نابود می‌کنه تمامم رو بهم میریزه و اصلا انگار هیچ فایلی گوش ندادم

    نمی‌دونم نمیدوتم چرا اینجور میشم

    چسبیدن به خواسته هم نیست

    شاید از تضاد بدی بود که خوردم و شکستم و الان دارم خودمو دوباره رشد میدم

    شاید دلسوزی کردن برای خودت اشتباه باشه اما وقتی دلم میگیره نا امید میشم دلم میگه چقدر سختی ها رو گذراندم چه خواسته چه ناخواسته

    و الان تمام تلاشم فقط اینه که نگاه به گذشته خنده رو لبم بیاره نه گریه

    وقتی ذهنم شروع می‌کنه و میگم بقیه یعنی اینقدر ذهنشون کنترل کردن که به خواسته های عادی زندگیشون رسیدن پس چرا برای من نمیشه

    مگه خدای اونا کیه خدای من کیه

    من که خدا رو تو این سایت بیشتر و بهتر از همیشه فهمیدم

    با اینکه با خودم خیلی اتمام حجت کردم و گفتم همه چیز فهمیدم ولی یه وقت هابی کم میارم

    و رو زبونم فقط اینه خدا خدا خدا هست

    هر اتفاقی بیفته بازم امیدم خداست

    دوست دارم استاد نتایج دوستان رو بیشتر بزاری از نا امید شدنشون از دوباره بلند شدنشون از ایمان و امیدشون

    مثل آقا رضا

    تا بفهمیم مسیر رو درک کنیم بهتر مسیر رو

    خیلی لذت بردم که روند تغییر آقا رضا رو از حس خوب به هدف گذاری از هدف گذاری به تجسم و پوشیدن لباس و…. تا اینکه کم کم تغییرات توی کار و درآمد ش نمایان شد.

    دوستدارم قانون رو هر لحظه ببینم بشنوم تا ایمانم بیشتر بشه خدایا کمکم کن هدایتم کن.

    ممنونم ازتون که این فیلم ها رو میزارید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    سید ساسان حسامی گفته:
    مدت عضویت: 1889 روز

    به نام انکه مرا فکرت اموخت

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته و همه اعضای خانواده عباسمنش

    خدایا شکرت برای این سایت و برای امروزی که دوباره در دسترس هست

    خدایا شکرت برای قوانین ثابتی که خلق کردی و هر انکس که استفاده کند به هر نحوه ای اگاهانه یا نا اگاهانه نتایجشو میگیره خدایا شکرت برای دوستانی مثل اقای رضای عزیز که چقدر با جزییات از روند حرکتش بیان میکنه که من مخاطب میتونم تصورش کنم.

    اونجایی که رضای عزیز که من باور کردم که خداوند زندگی منو متحول میکنه که بنده بهترب برای خداوند باشم شما داخل یکی از فایل هاتون که درباره خداوند بود که خدا چه شکلی یا چه رنگی مگید دنبال باوریی باشید که به شما کمک میکنه که زندگی بهتری داشته باشید همون باوری که اقا رضا بعد از مرتب کردن قفسه وقتی که جا خالی شد بود این باور داشت که خدا پر میکنه این قفس ها رو و این باوری که به من هم کمک میکنه که خواستی که دارم از خدا میخوام یا شخص دیگری این اون باور درستی که اگر داشته باشم خودم لایق همه چیز میدونم.

    او قسمتی که درباره تغییرات خودشون مثل خبر گوش نکردن یا نوشتن خواسته هارو تغییر نمیدونستن و خرید خانه جدید یا یک ماشین جدید یک تغییر میدونستن که شما گفتین مثلا قبلا ما میگفتیم مثلا مریضیمون خوب بشه یا فقط بدهکاری بدم دیگه زندگیم پرفکت هست بعد هی خواسته هامون بزرگتر میشه این هم خوب ولی به اندازه ای که خودم تغییر کنم اون تو جهان بیرون مشاهده میکنم و اینکه خودم اگاهانه ذهنم کنترل کنم چیزی ببینم وبشنوم که احساس بهتری بهم بده این خودش یه تغییر بزرگ چون احساس خوب اتفاقات خوب برای من رقم میزنه.

    در مورد بها پرداخت کردن و نحوه تهییه دوره و وسواس که شما دارین یادم وقتی دفعه اول وارد این بهشت شدم تازه ثروت 1ابدیت جدیدش داشته برگزار میشود و منم تازه وارد سایت شده بودم و تا اون روز بهایی بابت دوره با اون مبلغ نپرداخته بودم ولی با تمام وجود میخواستم ثروتمند بشم و از خدا خواسته مبلغش فراهم یشه و از همون صحبت شما چون از دل میومد لاجرم بر دل مینشست و من اون صداقت از فایل سفر به امریکا متوجهه شدم اون خریدم و چقدر درک بهتری پیدا کردم گرچه هر دفعه این درک بهتر مبشه و جا داره از شما تشکر کنم که اون دوره بعغد از تکاملنون دوباره از نو ظبط کردیدودر اختیارمون گذاشتین.اما در مورد اینکه شما وقتی میخواین چیزی بفروشید بهترین حالت و کیفیتی باشه که دوست دارم همون رفتار با شما انجام بدن برای من که کارم فروشندگی هست بایدصادقانه تر رفتار کنم واون رفتار وصداقتی داشته باشم که خودم دوست دارم به من داشته باشن.

    اما بازم اون نکته که اشاره کردن یه کار دوست نداریم انجام بدیم بهمون میگن حالا اگه عباسمنشمیگفت که انجام میدادی یا عباس منش نگفته این کارو هم باید انجام بدی دقیقه همچین جملاتی بارها شنیدهام و فقط سکوت کردم.درباره جدا شدن از افرادی که با ما همفرکانس نیستن منهم تجربه داشتم بعد از مدتی تنها دوستی قدیمی که حدود 20سال با هم دوست بودیم همیشه با هم بودین به طوریکه هم فکر میکردن برادر هستیم یعنی از کلاس اول ابتدایی تا زمانی باهم سربازی رفتیم برگشتیم همیشه با هم بودیم از روزی سعی کردم با افرادی کمت همیشه نق میزنن کمتر معاشرت کنم به طرز جادویی دیگه نه ازش خبری شد نه زنگ زد نه هیچی و این جمله الطبین لطیبات که شما گفتید بهتر درک کردم.اما نکته طلایی این قسمت اینکه کن از اونجایی که هستم از اون چیزی که دارم شروع کنم مثلا من خودم بعد از دیدن سفر این دفعه شما با کمپر به این سبک علاقه پیدا کردم ویه سری ویدئو داخل یوتیوب نگاه میکردم یه همایش بود که هرکس هر نوع کمپر داشت اورده بود و منم تو ذهنم این بود مثلا یه کمپر خوبی داشته باشم منم برم ایران گردی و بعد کشور های همسایه اما تو اون همایش یه خانم بود با یه ماشین هاچ بک که خیلی ساده برای مصارف شهری استفاده میشود در حالت طبیعی اما این خانم با یه سری وسایل به تنهایی خودش میگفت مسافرت میکنم و میگفت هیچ بهانه نیست که لذت نبریم خیلی ها هم هستن بهترین کمپر دارن وفقط دارنش رضا عزیز خیلی عالی گفت تغییر از اون چیزی که داشت لباس بهتر بعد نظافت کردن و عشق حال خوب به کار شروع کرد و چقدر عالی به شنیده هایی که داشت عمل کرد منم میتونستم تجسم کن اون مغازه ای که طبقه هاش خاک گرفته بود با یه نور کم و فضای سرد تبدیل بشه به شیشه تمیز یه احساس خوبی که موقع وارد میشی وقتی یه جا تمیز هست واحساس میکنی اون انژی و قشنگ میدیم لامپ نورشون بیشتر شده قشنگ خودم داخل اون مغازه ابزار یراق دیدم و بیان اقا رضا خیلی عالی بود چقدر تحسین میکنم دوستانی که نتیجه میگرین و ما هم مبینیم و به خودم میگم میشه اگه برای هادی عزیز -رضای عزیز -ارشیا دوستانی که کلاب هاوس گفتن از نتایجشون رزا عزیز و هی به خودم میگم اره میشه فقط باید ادامه بدی باید هر روز نسبت به قبل یه کم بهتر عمل کنی خدایا شکرت برای این فضایی که اگاهانه خودمون رشد میدیم سپاس از شما استاد عزیز که زمینه اونو فراهم کردین این بخش نتایج دوستان بارها گوش میدم ونگاه میکنم ولذت میبرم وتحسنشون میکنم به امید موفقیت خودم و ههر انکس که این متن میخونه.به امید الله

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    حامد یزدانی گفته:
    مدت عضویت: 1781 روز

    سلام خدمت همه عزیزان دل،

    داستان خالی شدن قفسه های مغازه رضای عزیز منو یاد داستان مشابهی انداخت که حدود پانزده سال پیش برای خودم اتفاق افتاده بود.

    اون موقع ها شناخت درستی از قوانین نداشتم با وجود اینکه فیلم راز و و چندتا کتاب موفقیت خونده بودم تصورم بیشتر سمت نگاه مثبت به مسائل و آینده بود تا اینکه به اون ها به عنوان اصل و اساس نگاه کنم.

    مغازه الکتریکی رو با توجه به رشته تحصیلی ام در هنرستان شروع کرده بودم.

    مدتی کوتاهی از شروع کار شخصی ام نگذشته بود که اون خیابون محل کارم، به دلیل ساخت پل بسته شد و عملا کسب و کار من از اونی که بود هر روز بدتر میشد تا اینکه تصمیم گرفتم مغازه رو جمع کنم .

    یکی از کسانی که با وانت برام جنس میاورد اومده مغازه برای فروش جنساش.

    من گفتم که جنس هیچی نمیخوام .

    گفت چرا

    گفتم خبری نیست میخوام جمع کنم.

    ایشون یکی از کاسب های قدیمی بود که ورشکست شده بود و با وانت جنس پخش میکرد که اتفاقا خیلی چک برگشتی داشت و طلبکار.

    به من پیشنهاد داد گفت بیا با هم شریکی این مغازه رو بچرخونیم.

    بعد از چند روز فکر کردن و دوتا دوتا چهارتا کردن بهش گفتم باشه.

    بهم گفت اگه بعد از چند ماه راضی نبودی پول جنس هاتو میدم تو برو اگه خوب بود با هم ادامه میدیم.

    منم دیدم پیشنهاد بدی نیست.

    بهتر از اینه که کلی ضرر کنم برای جنس هایی که شاید با بستن مغازه نتونم دیگه بفروشمشون.

    در هر صورت با هم شروع کردیم.

    کلی جنس آورد ریخت مغازه.

    دیگه جا نداشتیم.

    بعد از شروع کارمون طلبکاراش که تا اون زمان به سختی میتونستند پیداشون کنند، یکی یکی سر کلشون پیدا شد.

    هر روز یه طلبکار جدید میومد مغازه.

    از طرف دیگه حس میکردم رفتار همکارای دیگه که با من کار میکردند هم عوض شده و دیگه اعتماده داره از بین میره.

    ضمن اینکه ایشون تو کارش اصلا نظم نداشت مخصوصا نظم مدیریت سرمایه که من اصلا نمیتونستم باهاش کنار بیام .

    بعد از یکی دو ماه تصمیم گرفتم تا اوضاع از این بدتر نشده، برم پی زندگی ام و مغازه رو انتقال بدم بهش.

    بهش گفتم من اصلا از شرایط راضی نیستم لطفا پول جنس هارو بهم بده من برم پی زندگی ام.

    اون از خدا خواسته گفت باشه ولی الان نقد نمیتونم بهت بدم بهت چک میدم.

    گفتم نه فقط نقد.

    هنوز چند ماه تا پایان قرارداد اجاره مغازه ام مونده بود.

    بهم گفت پس یه کاری کنم ، تا پایان قرارداد مغازه ماهانه مبلغ مورد نظر رو بهت برمیگردونم. و تا اون موقع هم همینجا مشغول باش n تومن ماهانه هم به عنوان دستمزد بردار که خیلی مبلغ پایینی بود.

    دیدم راهی ندارم گفت اکی

    خلاصه ماه اول، خبری از قسط اول توافق شده نشد، من چیزی نگفتم ماه دوم هم همینطور.

    گفت ماه دیگه همه رو تسویه میکنم

    ماه بعد هم خبری نشد.

    خیلی بهم ریخته بودم.

    گفتم این میخواد منو بازی بده.

    خیلی فکر کردم که چی کار کنم که بتونم راحت پولم رو زنده کنم.

    خوشبختانه سه ماه دیگه از اجاره مغازه به نام من مونده بود و مغازه کمی جون گرفته بود.

    میخواستم قفل های مغازه رو عوض کنم و بهش بگم که تا پول جنس های منو ندی بهت اجازه نمیدم حتی جنس های خودت رو از مغازه خارج کنی.

    ولی گفتم نه این راه منطقی نیست.

    گفتم باید برم محکم باهاش حرف بزنم.

    روز بعد به محض اینکه اومد مغازه گفتم بیا بشین با هم حرف بزنیم.

    بهش گفتم یا همین الان پول منو میدی یا جنساتو از مغازه ببر بیرون من دیگه نمیخوام شراکت کنم.

    گفت چرا اینقدر عصبی هستی من بهت قول دادم که تا پایان مدت اجاره ات پولتو پس میدم و این کارو انجام میدم.

    بهش گفتم شما هنوز نتونستی یه ماه رو تسویه کنی بعدش میخوای آخرش که دیگه اجاره نامه هم میخوره به نام تو منو دنبال نخود سیاه بفرستی.

    گفتنم به هیچ وجه یا همین الان پول نقد میدی یا جنساتو بردار برو.

    گفت بیا بهت چک بدم .

    گفتم فقط نقد.

    گفت به من اگه اطمینان نداری چک مشتری بدم گفتم فقط نقد.

    کلی صحبت کردیم.

    پیشنهاد آخر من بهش این شد که اگه دوست داری تو همین مغازه بمون ولی کار از هم جدا کنیم.

    یعنی من همون خرده فروشی خودم رو داشته باشم تو هم همون کل فروشی خودت رو.

    اینجوری اجاره مغازه هم میتونیم با هم نصف کنیم ولی جنس های ما از هم جدا میشه.

    گفتش نه من سودم تو خرده فروشیه. اینجوری برام نمی صرفه.

    گفتم پس دیگه راه حلی نیست. لطفا جنس هاتو بردار برو.

    فکر کرد دارم خالی میبندم یا اینکه دو روز دیگه پشیمون میشم و التماسش میکنم که برگرده.

    حساب کتاب کردیم دیدم من تقریبا نصف اون مبلغی که اگه بهم میداد من میرفتم از مغازه ، طلبکارش شدم.

    جنس هایی که داشت به درد من نمیخورد که بخوام ازش بگیرم چون چندماه خواب داشت و جور جنس های من هم نبود.

    بهم گفت کم کم برات جنس های دیگه میارم.

    گفتم باشه…

    تا اینجارو داشته باشید.( من میخواستم در واقع از اینجا به بعد داستان رو براتون بنویسم ولی وسطای نوشتن متوجه شدم که کامنت خیلی داره طولانی میشه ولی با خودم گفتم شاید باید مینوشتم چون الان که بهش نگاه میکنم به نظرم کلی درک نادرست از قوانین ، هدایت خدا ، ترس ، شجاعت، عدم درک قانون تکامل، برخورد با تضادها و … تو این داستان هست)

    وقتی ایشون جنس هاشو از مغازه من خارج کرد یهو دلم خالی شد قلبم گرفت

    برای خودم فکر میکردم مشتری بیاد چه فکری میکنه

    کلی کسری جنس داریم چطور باید مغازه رو پرش کنم.

    همکارای قبلی که به خاطر گذشته شریکم بدبین شده بودند و نمیدونستم که چطور جنس تهیه کنم.

    با شنیدن داستان رضای عزیز اشک تو چشام جمع شده بود چون به قول استاد داشتم خودم رو کامل تو مغازه اش تصور میکردم که یاد داستان خودم افتادم.

    خلاصه یکی دو روز گذشت و دنبال یه راه حل می‌گشتم. تا اینکه یکی از همکاری دیگه ام که اونم با وانت جنس پخش میکرد اومده بود پیشم داشتیم با هم حرف میزدیم که یه آقایی که داشت به طور اتفاقی از کنار مغازه رد میشد، این همکار منو دید و چون از قبل همدیگرو می‌شناختند اومد تو مغازه.

    همکلام شدیم .

    متوجه شدم ایشون هم همکار ما هستند ولی چون میخواد بره نمایشگاه ماشین بزنه میخواد کل جناس رو بفروشه.

    بهم گفت میخوای بیا جناس رو ببین اگه خواستی بردار.

    گفتم باشه بریم ببینیم.

    رفتم دیدم کلی جنس داره و جنس هاش کاملا جوره و خیلی به کارم میاد. دلم بالا اومد.

    بهش گفتم من همه رو میخوام ولی پول نقد ندارم بهت بدم ماهانه پرداخت میکنم .

    خلاصه با هم توافق کردیم و خدا تو دو سه روز مغازه ام رو دوباره پر تحویلم داد.

    تازه کلی ویترین و … داشت که خیلی به کارم میومد که اونارو هم مجانی برداشتم.

    الان که سالها از اون ماجرا میگذره ، برام منطقی‌ شده که چطور هدایت شدم و چه همزمانی هایی اتفاق افتاد تا من تو کارم رشد کنم .

    خداروشکر

    ممنون بابت وجود زیباتون که وقت گذاشتید برای خوندن این کامنت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    M گفته:
    مدت عضویت: 2322 روز

    به نام الله مهربان

    سلام بر استاد عزیز و دوست داشتنی ام و مریم بانوی نازنین که دو الگوی عالی برای تغییر زندگی هستند. سلام بر دوستان عزیزم در این سایت که همه در جهت بهتر شدن گام بر می دارند و چه تلاشی مقدس تر از این تلاش.

    سلام بر آقای رضای عزیز که این طور با عشق صادقانه از خودشون و شرایط زندگیشون و مراحلی که طی کردند می گن تا این گونه هم از استاد عزیز سپاسگزاری کرده باشند و هم باور “شدن” را در بقیه ایجاد کنند.

    چیزی که بیشتر از همه در این فایل و البته فایل قبلی توجهم را جلب کرد این جمله آقا رضا بود که هرچیزی که استاد می گفتن را مو به مو اجرا می کردم. آقا رضا واقعا حرفهای استاد را مثل وحی منزل می پذیرفتن و کوچکترین شکی در حرفهای استاد نداشتن. حرفی که استاد در بسیاری از فایلها چه رایگان و چه محصولات می گن و متاسفانه خود من اینگونه نبودم. نه اینکه حرفهای استادو باور نداشته باشم نه بلکه خیلی جاها تسلیم بهونه های ذهنم شدم.

    تغییر کردن سخته. بخصوص اولای کار. مرتب ذهنت برات بهونه میاره که نه, شرایط تو فرق می کنه. استاد شرایط تو رو نداشته. چند سال پیش به یه دوره موفقیت می رفتم. استاد اون دوره به عنوان تمرین بهمون گفت که طی یه هفته آینده سعی کنید از راهی غیر از شغلتون مبلغی پول برای خودتون بسازید. خب من اومدم خونه و بهش فکر کردم و چیزی به ذهنم نرسید. در گروهی که در تلگرام تشکیل داده بودیم یکی از آقایون کلاس نوشته بود که من امروز تلفن یکی از دوستانم رو تعمیر کردم و بابت اون اینقدر تومن پول دریافت کردم. همون وقت به خودم گفتم ببین آقایون چقدر راحت تر می تونن پول بسازن نهایت طرف میره مسافرکشی. و جالبه همون روز یکی از خانمها توی گروه نوشت که من فلان چیزو دوختم و اینقدر تومن پول دریافت کردم و بعد یه آقایی زیر مطلبش نوشت که آره خانمها خیلی راحت تر می تونن پول بسازن چون هنر بلدن. وقتی نوشته اون آقا رو دیدم خندم گرفت که ببین چطور ذهن, انسانو بازی می ده. اینها همون بهونه های ذهن برای موندن در شرایط فعلیه.

    تحسین می کنم آقا رضا رو که تسلیم این بهونه ها نشده و هر تغییری که لازم بوده سریعا در خودش اجرا می کرده وگرنه مثلا در مورد سیگار می تونست اینجوری خودشو توجیه کنه که بعدا که وضع مالیم بهتر شد و فشارهای عصبیم کمتر شد سیگارو کنار می ذارم. من که این همه سال سیگار کشیدم حالا چند وقت دیگه هم بکشم قرار نیست اتفاقی بیفته. ولی ایشون به جای این توجیه ها سریع عمل درست رو انجام داده. یاد خود استاد افتادم که در یکی از فایلها می گفتن که من هر کتابی که می خوندم سریع ایده هاشو عملی می کردم که ببینم جواب میده یا نه.

    یکی از اشکالات من اینه که فاصله بین فکر و عملم زیاده مثلا تصمیم می گیرم فلان تمرینو انجام بدم ولی به تعویقش می ندازم. خوشبختانه مدتیه که متوجه این عیبم شدم و دارم روش کار می کنم. و در صحبتهای آقا رضا متوجه شدم که چقدر همین فاصله کوتاه بودن بین تصمیم و عمل در موفقیت نقش داره.

    مساله دیگه پرداخت بها برای موفقیته. آقا رضا قبل از خرید محصول هم بهای موفقیتشو پرداخته بوده. ترک سیگار, قطع ارتباط با دوستان, گله و شکایت نکردن, حذف تلویزیون اینها همه بهایی بوده که ایشون برای موفقیت پرداخته و البته بعد از اون هم با خرید محصول بهای موفقیت را پرداخته. یاد فایلی از استاد افتادم که برای موفقیت حاضری چه چیزو قربانی کنی. آقا رضا با اطمینان و بدون تردید آنچه را که باید, قربانی کرده و همین قربانی کردنها نتایجو براش رقم زده. با همین قربانی کردنها به جهان نشون داده که جدیه و جهان هم راه را براش هموار کرده.

    بهشت را به بها می دهند نه به بهانه.

    خدا رو شاکرم که منو در درک این مفاهیم از این فایل عالی یاری کرد و تمام تلاشمو می کنم تا اونها را در زندگیم عملی کنم. امید که روزی برسه که با افتخار بتونم به خودم بگم که من هیچ ربطی به چند سال پیشم ندارم و یه آدم دیگه شده ام.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: