نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 12 - صفحه 10

482 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مشکان گفته:
    مدت عضویت: 1268 روز

    خداوند بی‌نهایت است و لامکان و بی زمان

    اما به قدر فهم تو کوچک می‌شود

    و به قدر نیاز تو فرود می‌آید،

    و به قدر آرزوی تو گسترده می‌شود،

    و به قدر ایمان تو کارگشا می‌شود،

    خداوند همه چیز می‌شود همه کس را..

    به شرط اعتقاد؛ به شرط پاکی دل؛ به شرط طهارت روح؛

    بشویید قلب‌هایتان را از هر احساس ناروا!

    و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف،

    و زبان‌هایتان را از هر گفتار ِناپاک،

    و دست‌هایتان را از هر آلودگی در بازار…

    و بپرهیزید از ناجوانمردی‌ها، ناراستی‌ها، نامردمی‌ها!

    چنین کنید تا ببینید که خداوند،

    چگونه بر سفره‌ی شما، با کاسه‌یی خوراک و تکه‌ای نان می‌نشیند

    و  بر بند تاب، با کودکانتان تاب می‌خورد،

    و در دکان شما کفه‌های ترازویتان را میزان می‌کند

    و “در کوچه‌های خلوت شب با شما آواز می‌خواند”

    مگر از زندگی چه می‌خواهید،

    که در خدایی خدا یافت نمی‌شود…

    بریم سراغ این فایل پر از درس که چند روزی منتظرش بودم

    مهمترین درسی که از فایل‌های نتایج آقا رضا گرفتم همین پذیرش حرف‌های استاد به عنوان وحی منزل و “عمل” کردن بهشونه

    بارها و بارها ردپای انجام کار درست حتی با وجود ترس و نجوا توی این داستان دیده میشه

    یادمه یه جمله شنیدم که مضمونش این بود: “اگر میخوای موفق بشی کارایی رو بکن که از نظر بقیه دیوونگی محضه”

    چون اون آدما هیچ نتیجه ملموس و بزرگی تو زندگیشون ندارن و اگر بهت میگن فلان کارت اشتباهه باید مطمئن بشی که درسته! پس چرا ما انقد از حرف مردم میترسیم؟ چرا زندگیمونو بر پایه ای میچینیم که توش حرفی نزنن؟

    اتفاقا اگه آدمایی که تو زندگیشون به جایی نرسیدن دارن مسخره میکنن یا تحقیرت میکنن پس با اطمینان بیشتری به مسیر ادامه بده

    و این تعهد واقعا قابل تحسینه که آقا رضا با وجود مسخره شدن ها و  همه حرف و حدیث ها روی اصول خودش پایبند میموند و حتی مبالغی که خیلیا از بدهی های قبلیشون پرداخت نمیکردن بعنوان بهای رسیدن به خواسته‌ هاش میدید و به راحتی ازشون گذر می‌کرد.

    درس بعدی ای که از این فایل گرفتم نگه داشتن احساس خوب حتی در شرایط سخته…واقعا این کار به حرف آسونه اما وقتی پای عمل میاد وسط کار هر کسی نیست. اما رضای عزیز به زیبایی با وجود اینکه خیلی از مشتری هاشو از دست داده بود با همون لباس خوب و احساس خوب وارد مغازه میشد.

    “امید” تنها کلید واژه ایه که به ذهنم میرسه. امید به روزهای بهتری که قراره بیان و ایمان به خدایی که همیشه هست همونطور که قبلنم بوده و وعدش افزایش نعمت و ثروت در زندگی هر کسیه که بهش ایمان داره و بر اساس ایمانی که داره عمل میکنه.

    چقدر زیبا ایشون ذهنشو کنترل کرد زمانی که اون فردی که ازش خرید میکرد حتی 30 تومن هم نسیه نداد….به قول استاد اتفاق به خودی خود هیچ معنی بد یا خوبی نداره و این ماییم که با واکنشی که به اتفاقات نشون میدیم بهشون معنی میدیم.

    و پاداش خداوند برای افرادیه که توانایی کنترل ذهن دارن توی  اتفاقات کوچیک و بزرگ به ظاهر بد.

    و آقا رضا تلاش کرد از زاویه ای به موضوع نگاه کنه که بهش احساس بهتری میده و ازش درس بگیره به جای شکایت کردن و ناراحت شدن و…

    و تبدیل شدن شخصیتی که از همه چیز شاکی بود و همش غر میزد به همچین شخصیتی واقعا قابل تحسینه

    چقدر ردپای دستان خدا توی داستان آقا رضای دیده میشه

    از اون اول که دسته چکاشو پاره کرد و آدمایی پیدا شدن که بدون چک باهاش کار میکردن و سر موعد پرداخت پولشون زنگ نمیزدن تا آدمای ارزشمندی که خودشون انقد به خرید نقدی پایبند بودن که حاضر نبودن حتی یک جنس بدون پرداخت هزینه بردارن.

    افرادی که از شهرهای دیگه میومدن و به قدری از نظر مالی توانمند بودن که میلیونی و نقد خرید میکردن با اینکه مشتری های قبلی که نسیه هم میگرفتن توان مالی خرید های سنگین رو نداشتن.

    چطور ممکنه کسی که همیشه یک مسیر رو میومده تا ابزار بخره چشمش مغازه ابزار یراقی که سر راهش بوده نبینه؟ همونطور که بعدها فردی از یک شهر دیگه کارت همون مغازه رو اتفاقی پیدا میکنه و برای خرید میلیونی به اونجا میره.

    قانون خداوند کاملا درست و دقیق کار میکنه این ماییم که اگر کارمون رو درست انجام بدیم در مدار دریافت نعمت ها و ثروت های به غیر الحساب خدا قرار می‌گیریم.

    زمانی که توی مدار دریافت نعمت ها باشی سنگم از آسمون بیاد اون نعمت بهت میرسه و اگرم نباشی بازم تحت هر شرایطی امکان نداره به اون نعمت دست پیدا کنی.

    وقتی تو تغییر میکنی به معنای واقعی کلمه جهان اطراف هم باهات تغییر میکنه آدما تغییر می‌کنن و همه چیز متناسب میشه با افکار و باور ها و اصولی که تو برای خودت ایجاد کردی.

    حالا ایده های جدید میاد…اتفاقاتی میفته که تا حالا نیفتاده

    رسیدن به روشی برای لاغری غیر از روش های معمول بقیه افراد جامعه و ایده ثبت راه و روش این کار توی تلگرام

    و ادامه دادن مسیر حتی زمانی که احساس میکنی کسی تو رو نمیبینه…

    شروع کار با حداقل توانایی و حداقل امکانات(اگر نمیتونی ویس بدی بنویس اگر امکانات پیشرفته نداری با گوشی خودت شروع کن) با وجود ترس از قضاوت و حرف مردم

    واقعا آقا رضا این حد از ایمان رو نشون داد که باعث شد یه شبه 120 نفر از افرادی که به آگاهی ها نیاز داشتن وارد گروهش بشن

    این 120 نفر حاصل یه شب نبودن حاصل دو سال و یه شب بودن که وارد زندگیش شدن

    رضا‌ عاشق این کار بود برای همین به خاطر پول کار نمیکرد و مدام وقت میذاشت تا با آدما حرف بزنه و کمکشون کنه و همین تاثیرگذاری بهش انگیزه میداد برای بیشتر کار کردن

    و همین عشق و علاقه و ادامه دادن مسیر باعث شد نتایج فوق‌العاده رقم بخوره

    دست خدایی که به خواست و اصرار خودش 100 هزار تومن بابت حق مشاوره پرداخت میکنه و آدم هایی که خودشون براش تبلیغ میکردن و ممبر وارد گروه میکردن

    و بالاخره ایده ساخت ثروت از مشاوره ها

    خرید رکوردر و افزایش کیفیت فایل ها با استفاده از درآمد همون کار

    به قول استاد میشود واقعا با صفر کسب و کار شروع کرد. با ایده هایی که متناسب با شرایط الانمونه

    تمرین و تلاش برای یادگیری هر مهارتی که برای تولید محتوای با کیفیت تر نیازه و در نهایت خلق ثروت به واسطه کمک به گسترش جهان و ایده ای که به خیلیا کمک میکنه زندگی راحت تر و بهتری داشته باشن.

    حالا بریم سراغ جمع بندی استاد

    یکی از بهترین کارهایی که میشه انجام داد برای خلق ثروت چیه؟ حل مشکلی که خودت داری و راه حلش رو میتونی بصورت محصول یا خدمت به مردم ارائه بدی.

    قطعا افرادی هستن که مثل تو اون مشکل رو دارن حاضرن بهای حل کردنش رو بپردازن. حالا چی میشه ایده های متفاوت برای آدم های متفاوت پیدا میشن؟ همش به خاطر تغییر شخصیته

    و همونطور که استاد توی فایل های قبلی هم گفتن یکی از مهم ترین عواملی که باعث میشه ایده هایی برای حل این مشکل به ذهن آدم بیاد تمرکزه. همونطور که رضا هم اشاره کرد زمان زیادی رو برای درک قوانین و استفاده از اونها برای تناسب اندام میذاشته و استاد هم رفت تمپا برای کار کردن روی قانون سلامتی…

    و هر چقدر این تمرکز بیشتر باشه نتیجه سریعتر حاصل میشه.

    اصل بعدی اینه که خدا هیچوقت مارو توی مسیر تنها نمیذاره.

    وقتی رو خودت کار میکنی خداوند با دستانش کمکت میکنه باورهای مخربت در مورد ثروت رو تغییر بدی و ارزش قائل بشی برای کار خودت. وقتی باور هات تغییر  کرده باشه فراوانی رو باور کرده باشی و باورهای مناسب در مورد خدا ساخته باشی خداوند به هزار طریق کاری میکنه که به احساس لیاقت برسی.

    میخوای ثروت وارد زندگیت بشه؟ مسائلی که داری حل کن

    جهان باید گسترش پیدا کنه و کسی که ایجاد گسترش میکنه جهان حمایتش میکنه. با تولید محصول و خدمات جهان گسترش پیدا میکنه و خداوند به شدت بهت کمک میکنه چون این هدف خداونده:

    “گسترش جهان مادی”

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  2. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2159 روز

    بنام تنها فرمانروای آسمان ها و زمین

    سلام به استاد عزیز و گرانقدرم

    سلام به دوستان عزیز و ارزشمندم

    به امید الله یکتا میریم برای شنیدن داستان تغییر و تحولات دوست عزیزمون، که چطور تصمیم گرفت، چطور قدم برداشت و چطور باورهاشو آرام آرام با همراهی آموزه های استاد تغییر داد و چه رضای جدیدی خلق کرد. خودشو ساخت الحق که تغییـر شخصیت جهادی اکبر میخواد. الحق چه کاربزرگی کرده واقعا تحسینش میکنم.

    …در ادامه ماجرا صحبت های رضا رو میشنویم و میبینم که میگه:

    استاد شما میگفتین که دسته چک نداشته باشیم. یک روز اومدم تا این 4تا دسته چک رو پاره کنم. نتونســتم. نتونستم این کار رو انجام بدم. حالم بد شد و کلی نجوا به ذهنم اومد.(تو که پول نداری، تو که پس انداز نداری،چطوری میخوای جنس بخری،…)

    راضـی نمیـشدم که نتونـم انجام بدم.چون هرچی استاد گفته انجام داده بودم و درست بوده.

    خب انگار هنوز کافی نبود تا ایمانش قوی تر از نجواها بشه پس چیکار کرد تا بتونه تا موفق بشه؟! در ادامه گفت:فرداش دوباره اون فایل مربوط به دسته چک رو گوش کردم و همزمان هم چشم هامو بستم وتجسم سازی کردم و تو ذهنم دسته چک ها رو یکی یکی پاره کردم.چقدر قشنگ چقدر قشنگ گفتی رضا جان: با ترس ولی انجامش دادم… واقعا این یعنی شجاعت، یعنی ترس داشته باشی ولی بری تو دلش، ولی انجامش بدی این یعنی شجاعت. واقعا دستمریزاد واقعا ماشالله واقعا آفرین به این شهامت و شجاعت…

    … بله بااین باورسازی ها و تقویت ایمان و جسارت دوباره انجامش میده.

    بالاخره موفق شدم دسته چک ها پاره کردم و احساس کردم که یک چیزی قلبم رو فشار میده استرس و نگرانی. بعد هی خودمو دلداری دادم. چه باورهای قشنگی گفتی: خدا بامنـــه، خــدا با مــنـه. نگران نباش اینم خدا برات درست میکنه. چه یادآوری های بجایی به خودت کردی: تو یکسال قسطهاتو پرداخت کردی تویی نتونسته بودی بعد 24 ماه یک دانه شو پرداخت کنی. بعد در عرض یکسال بدهی 25 میلیونی خودتو دادی. چقدر خوبه دیدن موفقیت ها و هربار یادآوری کردنشون.

    … وای چقدر باحال بود همینجای فایل یاد یک چیــزی افتادم که گفتین رفتم به عنوان یک چیز باحال و کار خوب برای چند نفری این کارم رو(پاره کردن دسته چک هام ) تعریف کردم و کلی هم سرزنش شدم تحقیرم کردن و گفتن تو دیوانه شدی. میـــدونیــد اینجا چی به ذهنم اومد اینکه رضای عزیز یک کار خفن کرده، یک کاری که در مخیله کمتر کسی میگنجه، کاری که باور و ایمان و دل بزرگ میخواد. یک کار غیر معمول انجام داده. یک کار غیر منطقی. کاری که افرادی که توی مدارش نباشن اونو دیوانه خطابش میکنن(مثل پیامبر که عده ایی بهش میگفتن او مجنون و دیوانه است.) پس هر حرفی رو به هرکسی نباید گفت بخاطر آرامش و ثبات فرکانسی خودتم هم که شده جلوی هیجانت رو بگیر و جـاهـل بازی درنیار و نرو بگو فلان کار خفن رو کردم. آره خیلی خفن هست خیلی موفقیت هست خیلی شجاعت میخواد اما نگو برادر من،نگو خواهر من، ای خوده من نگو…همینجا هم کلی فایل رو استپ کردم خندیدم میـــدونیــد ما (من+همسرم) هم یک کار دیوانگی کردیم وقتی تصمیم گرفتیم از نقطه امن و خونه قشنگ و شهر محل تولدمون عبور کنیم چیکار کردیم کلی پل های پشت سرمون رو خراب کردیم. کلی وسیله هامون رو که همون کشتی هامون باشه آتیش زدیم.بخشیدیم یا فروختیم. خوشبختانه فکر اون موقع منو همسرمم گوش داد و ما به خانواده هامون هیچ چیزی در این موضوع نگفتیم. گفتیم وسایل مون خونه باغ یکی از دوستان هست که البته واقعا بود اما همه ی وسایل نبود(در حد چندتا کارتون). الان کلی خندم گرفت و به همسرمم گفتم باهم خندیدیم گفتم فکر کن به خانواه هامون اگه میگفتیم میخوایم بریم تهران. اصلا نه کار داریم نه خونه نه هیچی حالا اینم بگیم وسیله هامون رو هم دادیم رفتـه یعنی میگفتن رسما فهیمه و حسین خل شدن. قطعا کلی جلومون رو میگرفتن قطعا یا همش با نگرانی ها و حرف هایی که منتقل میکردن نمیذاشتن این مسیر زیبای مهاجرت رو بچشیم.خداروشکر که نگفتیم هنوزم نگفتیم وقتی خواهند فهمید که با تعجب بگن شوخی میکنید و بعد بگن خوب کاری کردین….وای چقدر خوشحالم از این ایده. چقدر خوشحالم برای این تصمیم ها و کارهایی که کردیم.چقدر خوشحالم از این به یادآوردن ها. واقعا خودمونیم چقدر اون روزا شجاع بودما.(اینجا بخشی از خودمو اعتراف کردم. جایی گفتم که میدونم اگر دیوانه هم خطاب بشم دیوانگی از نوع قشنگیه. دیوانه از نوع عاشقیه. دیوانه از نوع بی عقلی نیست دیوانگی از نوع افسار رو از عقل گرفتیم دادیم به دل و شما عزیزان میدونید این هدایت خداست این خداست که جایگاهش دله و دل ما چقدر محکم و قرص بود و وارد این حرکت شدیم و داریم بزرگ میشیم و رشد میکنیم. اشکم داره درمیاد ار این حد حجم تغییری که آرام در من رخ داده. جاهایی که اصلا ندیدم اینا هم هدایته و فکر میکردم فکر های خوب خودم بوده. نه بابا من چیکاره باشم خدا میگفت و من میگفتم چشم. خدایا عاشقتم که من اگر ندیدمت تو منو هدایت کردی.خدایا عاشقتم که منو در حد این کار شجاعانه شجاع و بزرگ کردی تا بتونم انجامش بدم. خدایا تنها تو دانایی بر همه چیز)

    … خدایا فقط برق چشمای رضای عزیز و لبخندش رو نگاه کنید. خدایی براش باید کــف زد. ســوت زد تشویق و تحسینش کرد که چقدر قشنگ عقلش رو کنترل کرده و دلی و هدایتی درست ترین کارهایی که شجاعت و ایمان میخواد انجام داده.

    کار درست رو انجام بده. اصولت رو زیر پا نگذار. حتی اگر بقیه مخالفت باشن و بهت بگن دیوانهایمان تو میتونه به اندازه ی یک لشگر ادم برابری کنه و شکست شون بده.

    … درست ترین کار اون لحظه و اون زمان شرایط خودش رو انجام داد. شاید میتونست ببره بده به بانک تا از شر چک و دسته چک خلاص بشه. اما شاید برای اینکه اینکه این باور رو در خودش تا ابد محکم و قوی بسازه این درست ترین کاری بوده که در حق خودش کرده.پاره کردن دسته چک ها نه تحویل اونا به بانک… پس بی قضاوت ادامه میدیم و گوش میکنیم اقدامات شجاعانه رضای عزیز.

    (من همزمان که فایل رو پلی کردم شروع کردم به کامنت نوشتن و یک جاهایی فایل رو استپ میکنم و باز دوباره…اگر بدونید چقدر هدایتی و تمرکزی تر میشه فایل ها رو درک کرد.)

    با عصبانیت برادرش مواجه میشه چرا دسته چک هاشو پاره کرده، اونا اسناد مهمی هستن و …

    رضا چقدر قشنگ اینجا میگه: اتفاقا پاره کردم که بهم دیگه چک ندن…

    … میدونید بچه ها رضا مثل داستان ناپلئون بخاطر اطمینانش از پیروز شدن کشتی هاشو سوزنده.

    برای این قـدمی که برداشتی تحسینت میکنم. و چه تصمیم مهمی گرفتین از بین بردن پلی برای خرید قسطی

    … و چقدر قشنگ در ادامه باورهایی رو در مقابل نجواای ذهنش آورد که تقویتش کرد نه سرکوب و سرزنش. باورهایی که داشت اساس توحیدی عمل کردن رو در وجودش رشد میداد.

    اشکال نداره کــم میخرم نقــد میخرم.

    چقدر قشنگ این قسمت هم اشاره کرد که : مــن بعدا متوجه شدم کــه خــدا داشت مدیریت میکرد. که اون افراد برای وصول پولشون زنگ نزنن یا دیر به دیر زنگ بزنن.

    * تصمیم مهم بعدی رضا اینه: حالا که من دارم نقد میخرم باید نقد هم بفروشم.

    تصمیم بزرگی که تا این 5سال کاری که کرده بودم همش قسطی بود و حالا میخواستی تغییرش بدی. همه اوستاکارا، نجارا، بناها قسطی با من کار میکردن.طبق گفته ی استاد: اگر تو کسب وکارت، کاری که فکر میکنی نمیــشه اگر یکنفر داره انجامش میده پــس توام میتونی انجام بدی و میــشه.

    چقدر قشنگ گفتی که رفتی گشتی فردی رو پیدا کردی که فقط در کار ابزار یراق نقد کار میکرد.

    چون استاد گفته بود که : برو دنبال خواسته هات بگرد و نمونه و الگو پیدا کن، با افراد مصاحبه کن.

    خدایا تمرینت رو انجام میدادی و اون آگاهی ها رو اجرا میکردی و بعد این ایده بهت داده شد که از همین فرد بصورت نقد جنس هاتو بخر. به این شکل مدیریت کردی. حالا با قیمت منصفانه دانه ایی از اون فرد خریدی نه کارتونی از تهران.

    چقدر چقدر قشنگ گفتی: به این شکل کمبود منابع مالی خودتو مدیریت کردی.

    چقدر قشنگ تکامل خودتو رعایت کردی و تمرین هاتو انجام میدادی وعمل میکردی اینکه گفتی میرفتی هر روز صبح میرفتی مغازه اون بنده خدا هم خرید و فروش نقدی اونو میدیدی و باورسازی میکردی هم مایحتاجی که برای مغازه خودت میخواستی میخریدی.مثلا خرید دوتا انبر قفلی+دوتا انبردست

    … وای این قسمت که گفتین هدایت رو میشدید اینکه شما چقدر آســان شده بودی و چقدر آســان هم کار و کسبتت پیش میرفت.

    چقدر جالب نقد میخریده و نقد همون روز هم فروش میرفته همون دوتا دانه انبر قفلی رو خریدم فروخته میشد.

    _ دیگه حالا وقتشه تا تصمیمی که گرفتم رو اجرا کنم حالا من قرار بود نقد هم بفروشم.

    خیلی سخت بود،اینکه بعد از چند سال به یک فرد بگم من فقط نقد کار میکــنم.جوری سخت بود که گاهی با دست هام خودمو روی پیشخوان نگه میداشتم چون زانوهام سست بود.

    بقول دزفولی ها :زیر زانوییام سست بیدس از بس پام تکون میخورد نتونستم سرپا ایستم(آقا من اصلا لهجه مشهدی خودمم بلد نیستم حالا چه برسه که بخوام یک لهچه رئو در لحظه بشنومو بنویسم. صرفا جهت حس و حال رضا با اون لهجه زیبا نوشتم.به حوالی دقیقه 9 مراجعه شود.)

    بهای تغییر کردن من این بود که بعضی مشتری های قدیمی دیگه نمیومدن حتی حساب هاشون رو تسویه کنن. (البته اینم یک باوره و برای اینکه احساسش بد نشه نگرش جالبیه.) چندماهی اوضاع کمی سخت شد.قفسه ها خالی بود اما من ادامه میدادم و باهمون کت شلوار خوب و احساس خوب میرفتم مغازه. یواش یواش سر و کله افراد جدید پیدا شد که نقد میخریدن.

    چه خاطره جالبی از نقد کار کردن یک آدم تعریف کردی و درس گرفتی.نسیه نسیه است ده هزارتومن و سی هزار تومن نداره

    کسی که رفتاری بر مبنای نقد کار کردن داشت برام درس داشت. که این درسته که ایـن یعنی نقد کار کردن.متوجه شدی پس من هنوز باورم درست نشده که از رفتار ایشون سر 30 هزار تومن باقی مانده حسابم ناراحت شدم و این درس بزرگی برای من شد.(از تضادی که خوردی درسشو چقدر قشنگ گرفتی و برامون تعریف کردی.)خدایا شکرت برای این آگاهی ها.

    چقدر جنس آدم ها و مشتری ها عوض شد.

    افراد جدید از جاهای مختلف میومدن از آقا رضا خرید میکردن.

    افرادی با توان مالی بالا اونم نقد و اولین صورتی بود که نقد بالای 2 میلیون 300 شد.

    … خدا چطور آدم ها رو هدایت میکنه تا از کنار مغازه تو سال ها رد میشده و سال ها توام اونجا بودی حالا بیاد با یک فاکتور بالا خرید کنه. وقتی در مدار دریافت باشیخدا اونا رو هدایت میکنه به خرید از مغازه تو…چقدر داستان مدار وهدیت و ثابت بودن قوانین خداوند رو میشه اینجا بهتر درک کرد.

    خرید و فروش به روش های جدید و سبک فروش تلفنی….

    _کارت ویزیت شما روی زمین افتاده تو یک شهر دیگه، بعد یکی میاد از روی زمین برمیداره. خدایــا چطور چطور…(اصلا چطوریش به ما ربط نداره فقط ما باید کارخودمون، بندگی خودمون رو درست انجام بدیم اوس کریم کار خودش و چطوری کار خودش رو خوب بلده.) خدا هدایت میکنه. خدا هدایــت میکنه افراد، موقعیت ها و… رو در بهترین زمان و بهترین مکانخدایا شکرت

    خدایاشکرت که خداوند اینطور شما رو هدایت کرد، آدم های درست رو به سمت شما هدایت کرد، کسب وکارتون بهتر شد، بدهی ها پرداخت شد…معرکه بود معرکه…واقعا خداروصدهزار مرتبه شکر.

    _ برای موفق شدن اول باید آرامش ذهنی داشته باشید. وقتی وام و بدهی و چک ها رفت من تازه متوجه شدم آرامش ذهنی یعنی چی.ایده اجرا کردن یعنی چی. رشد کسب و کار یعنی چی.

    _در دوره هدف گذاری یکی از اهدافم این شد تا لاغر بشم. سال 93 حدود 137 کیلو وزنم بود. بارها هم تلاش کرده بودم برای لاغزی امانتیجه ایی نگرفته بودم.

    چقدر قشنگ گفتین که کارهایی که استاد میگفتن روی خودتون پیاده میکردین. اینکه چیکار کنی بهتر بشی. چیکاری برا خودت میتونی انجام بدی.چطور خودمو تغییر بدم.

    آدمی که برای خودش ارزش قائل باشه به خودش ضربه نمیزنه. با همین صحبت رفتم تا لیاقت خودمو نشون بدم تا لاغر بشم.

    از نظر جسمی هم متحول شدم سیگار نمیکشدم از نظر سلامتی هم بهتر شده بودم و 40 کیلو کاهش وزن پیدا کردم. موضوع لاغر شدنم خیلی سرو صدا به پا کرد..سوال کردن و کنجکاوی اونا باعث شد برم سمت توضیح دادن موضوع لاغر شدنم و کارهایی که کردم.

    _ از اواخر 94 رفتم در حوزه آموزش دادن اونم در تلگرام بصورت صوتی

    همیشه به دنبال ساده کردن کارها باشیم.

    همیشه به دنبال بهتر کردن کارها باشیم.

    … چقدر لابلای صحبت های رضای عزیز یک باور مخرب یکی از دوستانش که این باورهای مخرب در خیلی از ماها هم هست رومیشه دید. اینکه باورش این بود نمیتونست دربست حرف های استاد بپذیره بااینکه از روان شناسی ثروت 1 نتیجه گرفته بوده چون صحبت های استاد رو تحلیل میکرده، و مقاومت داشتمثلا میگفت بعضی جاهاش خوبه درسته بعضی جاهاش خوب نیست ومیشه جور دیگه فکر کرد. همین ویژگی اون دوست عزیزشون باعث شده بود که یواش یواش از آگاهی ها و آموزش های استاد دور بشه و حتی آقا رضا رو هم مسخره میکرده که تو از خودت فکر نداری دیگه همش چسبیدی به عباسمنش ول کن بابا و …

    خیلی جاب بود این داستان از سر کنجکاوی یکنفر دیگه هم عضو میشه.

    کانال تلگرامی از 2 نفر به بیش 100 نفر اونم عضو فعال و یک شبه شدم استاد. بنظرم اینجا نشان دهنده ایمان و استمرار در کار درست رو میش دید وماندن و پایداری هست. و تکامل اینجا تصاعد میزنه اینجوری. (یاد رشد درخت بامبو افتادم.)خدایا شکرت…

    شما یک شبه نشدی استاد. شما هر روز داشتی به این مرحله استاد شدن برای یک عده ایی میرسیدی فقط شاید دیده نشده. شاید دانشگاه به اون شکلی که ما میشناسیم نرفتی اما درس ها و واحدها گذروندی آقا رضا. چالش ها و تضادهایی رو به عنوان امتحان سپری کردی اونم با موفقیت و کنترل ذهن. شما اتفاقا بیشتر از هر دانشگاهی واحد و درس و تمرین وامتحان انجام دادی. اینجا دانشگاه خودباوری و خدا باوری است. اینجا یک راهبر و یک لیدر داره که مسیر رو برامون هموار کرده اونم کسی نیست جز استاد سید حسین عباسمنش. کسی که یک روزی تصمیم گرفت، ادامه داد، رشد کرد تکاملش رو طی کرد و حالا استاد یک کلاس درس نداره با بیان خودش به ما درس نمیده با هرکسی که از استاد درس گرفته به ما یاد میده. مثلا امروز استاد شما شدی که به ما درس شجاعتی که از استاد یاد گرفتی رو در عمل و نتجه هات یاد بدی. استاد شما چقدر خوشبختی که خودتو در این همه تکثیر کردی. خودتو در این همه شاگردی که به درجه بالایی از نتیجه گرفتن رسیدن کپی کنی. نگرش و دیدگاه هایی که بهشون رسیدی رو ترویج بدی و تزریق کنی با ممارتست عشقت و این همه فایل هایی که گوهر نابی از اگاهی هستن.استاد خیلی استادی. من هرکدوم از بچه ها رو میبنم که یک روز شاگرد اتاد بودن و الان خودشون یکپا استاد هستن اول به استاد تبریک میگم و بعد اون شخص رو تحسین میکنم.

    استاد واقعا با صمیم قلبم بهت تبریک میگم این همه ایی در همه جا و به هرشکل و کلام و زبانی. تاثیرات شماست تصمیمات شماست که البته اینم خوب میدونم اگر شما نبودی قطعا یکی دیگه بود شاید من بودم شاید تویی که میخونی بود اما الان این سرنخ در این روزگار به شما میرسه و من خوشحالم که هم عصصر و هم دوره شما شاگرد شما هستم و دارم اینقدر شاگرد میکنم تا روزی که استاد زندگی خودم بشم.

    خـــــــدایــــا شـــــکـــرت

    چقدر این صحنه که آقا رضا گفت هیچ ایده ایی نداشت فقط گفت تا 2روز دیگه دوره شروع میشه، حالا دوره چی باشه خدایا من مطلب ندارم. ایده این بود که از همون فایل های هدف گذاری که به هدف هات رسیدی کار رو انجام بده.و اینجوری قضیه رو دیدی که اینو یک هدف ببینی و حالا برو انجامش بده با همون فرمولی که به خواسته های دیگه ات رسیدی. چه نکته کلیدی بودا: موفقیت تکرار کارهای درست به شیوه ایی درست . یعنی ایشون یک مسیری رو رفته، یادش گرفته نتیجه رفته پس با همین الگو میره تا به هدف بعدی برسه.(برگزاری یک دوره آموزشی لاغری)

    خدایی اصلا کار رو سخت نگرفته

    خدایی من اگر بودم باید کامل بودم

    خدایی من چقدر باید از آقا رضا و این همه آسان دیدن و آسان گرفتن کارها درس بگیرم.

    در ادامه ماجرا خــدایــا چی میبینه خارج از تصور خودش. اصلا فکر نمیکرد که اون فایل صوتی درب و داغون با صدای بوق بیابونی تریلی ها که برای موتوری ها گرفته بودن با گوشی کم کیفیت و شرایط بی تمرکزی در مغازه ایی که نزدیک جاده و کمربندی بود مغازه ایی که مشتری رفت و آمد داشت….(یعنی باید باور کمال گرایی من وایسته کنار فقط تا آخر عمر برام فقط بــــوق بزنه.این باور کمال گرایی رو بذارم مسئول بوق بیابونی بچه ها چطوره. این باورم خیلی سرسخته بهش میاد بره یک گوشه کنار مغزم برام بوق بیابونی بزنه.زین پس بوق بیابونی= کمال گرایی برای من یکیه. یعنی فکر کنم این باورم تسلیم تسلیم شد با این قسمت دهنم باز موند خدایی از واکنش مخاطبین تلکرامی آقا رضا.) با خودم گفتم که حتما اون خانما میان فحش میدن. برای ضبط این فایل، اما نتیجه و بازخورد این فایل چیز دیگری است. خدای من چه پیام هایی. یک عده تشکر میکردن،یک عده سوال میپرسیدن اصلا پیام های جالب

    حالا من باید ادامه میدادم و جلسه دوم رو آماده کردم.

    خداوند اینا رو دور من جمع کرد. حرف منو به دل و قلب اینا نشوند و با شوق و ذوق اینا خـــدا منو مجبور کرد تا برم فایل بعدی فایل بعدی و بعدی و بعدی ….

    خدایا چطور این کانال رشد کرد…

    خدا افرادی رو دور من جمع کرد…

    چـــی میــشـه خدا این افراد رو دور من جمع کنه؟!

    همونی میشه که خدا دور اسماعیل و هاجر مردم رو جمع میکنه. چی میشه معلومه یک چیز عالی میشه وقتی خدا همه کاره است.

    … چقدر قشنگ گفتی یواش یواش تبحر پیدا کردم در تاثیر گذاشتن روی آدم ها و نوشتن مطالب و انتقال اونا به آدما….

    _ اینقدر مردم میگفتن که این فایل ها رایگان باشه حیفه…هی میشنیدم چرا رایگانه چرا رایگانه

    _ اینقدر محتواهای شما رو گوش دادم برای هر سوالی که در اون فضای تلگرامی من جواب داشتم و جواب همه رو میدادم.

    _ چه فکر قشنـگی کرده.هر بار از دخل مغازه اش توی جعبه ایی پول مینداخته تا پولها جمع بشه تا دوره بعدی رو بخره.

    _ یکنفر از مخاطبین کانال تلگرامیش اومد مشکلاتش با همسرش گفت میخواست طلاق بگیره و من طبق آموزه های شما باهاش چت کردم و بهش جواب میدادم و زندگیش متحول شد.

    حالا که شما اصرار داری به من مبلغ مشاوره بدی حالا خیلی دوست داری به من هدیه بدی هرچی خودت میخوای بدی.

    … چقدر قشنگ گفتین از این تضادی که مبلغ دوره با چیزی که شما پس انداز کرده بودین بیشتر بود. اولش ناراحت میشدین که نمیتونید بخرین بعد میگفتین اشکال نداره من باید درآمد خودمو بالا ببرم.واقعا احسنت به این نگرش

    … چقدر مثال اون ادکلن زدن جالب بود که گاهی ما آدم ها جوگیر میشیم. تکامل طی نکردن رو به یادم میاره که نهایت تاثیر یکی دو روزه در رفتار طرف ایجاد میکنه اما عمقی و در شخصیت طرف نیست. مثل عطر یک ادکلن که ماندگار نیست.

    … واریز اولین مبلغ مشاوره یا اولین راه درآمدی بصورت آنلاین و چقدر باورهایی که این لابلا گفتین منم دارم و چقدر ترمز دارم.

    منم اصلا خودمو لایق ندونستم جاهایی که واقعا خدمتی صادقانه و با عشق انجام دادم.همش بخاطر این باورهای منه که آدم ها هم با من اینطور برخورد کردند.

    میتونی بابت این مهارت هات فارغ از مدرک و هر چهارچوبی پول کسب کنی چون تو لایقی.

    خریدن رکودر دسته دوم سونی که دیگه سطح کار وکلاس کارتون رو برد بالا. کیفیت و شایستگی کارتون رو برد بالا. اولین ابزار و ارزش ابزار برای کسب و کار آنلاین تون “لاغری با ذهن”استاد عطار واقعا جالب بود این بیزنس چطور به وجود اومد.

    ………………………………………..

    جمع بندی استاد از ایجاد این کسب وکار ی که به وجود اومد

    وقتی شما مسئله ایی رو حل میکنید.

    وقتی شما میتونی یک مشکلی رو از خودت حل کنی بعد عده ایی هستند که اون مسئله رو دارند بعد میتونیم اون راه حل رو به اونا هم بفروشیم.تو مثال آقا رضا رسیدن به راه حل تناسب اندام.

    هر مسئله ایی که ما داریم و براش راه حل پیدا میکنیم. اینــو به عنوان یک فضایی برای خلق ارزش و ثروتمند شدن ببینید.

    چقدر جالب گفتین استاد جان اینکه:

    اولا خیلی ها این مسئله رو مثل ما دارند.

    دوما خیلی ها دنبال اون راه حل هستند که حاضرند بخاطرش پول پرداخت کنن.

    که باعث میشه هم شما راضی و خوشحال باشید هم اون کسانی که با راه حل شما مسئله شون حل شده راضی و خوشحال باشند.

    اما خیلی از ما نمیــتونیم بخاطر باورهای نامناسب در مورد ثروت از خدماتی که عرضه میکنیم بها و پول دریافت کنیم.باورهایی مثل اینکه: رومون نمیشه، خجالت میکشیم، فکر میکنیم پول گرفتن کار درستی نیست، آدم خوب که نباید پول بگیره، پول منشا شیطانی داره، اگر برای رضای خدا کار میکنی چرا پول میگیری و… و کلی باورهای تخریب کننده دیگه.

    چقدر استا جان قشنگ گفتین وقتی رضا داره روی خودش کار میکنه خداوند کمکش میکنه تا باورهاش تغییر کنه و آدم هایی رو سر راهش میذاره که برای محصولش بها پرداخت میکنن. بهش هدیه میدن. یا بهش بارها و بارها میگن این آگاهی ها و اطلاعاتی که میذاری نباید رایگان باشه.یعنی یواش یواش این باورها در ذهن آقا رضا تغییر میکنه.

    و این باور تقویت میشه که شاید من بخاطر این توانایی، این مهارتم، این خدماتم وکاری که انجام میدم و زمانی که میذارم باید بها دریافت کنم. تا ارزش قائل باشم برای کار خودم تا ارزش قائل باشم برای اون مسـیری که رفتم و برای اون مهارتی که کسب کردم و برای اون مسائلی که حل کردم.

    واقعا داستان قشنگی بود و انگار اصلا برای من کلی خودمو به خودم نشون داد و چقدر هم قشنگ توضیح دادن.

    همه ی این تغییراتی که کرد و آدم هایی که خداوند براش آورد بخاطر اون تغییری هست که ما کردیم و خداوند داره این آدم های جدید واتفاقات جدید رو میاره.

    تغییراتی که رضای عزیز گفت که کرده:

    نق نزدن و غر نزدن

    سپاسگزارتر بودن

    شور و اشتیاق داشتن

    کنترل فضای فکری

    قرض ندم و قرض نگیرم

    پاره کردن چک هام و …….

    همه ی این داستان ها که گفت اون داستان ها رضا رو آماده کرد برای این نتایج. اینا همه اش به هم ربط داره. که چی میشه یکسری آدم متفاوت میاد! چی میشه که یکسری ایده های متفاوت به ذهنش میاد! بعد یکسری کارهای متفاوت میکنی که یکسری کارهای فوق العاده ایی برات میاره.

    رضای عزیز از هیچی شروع کرد.میشود کسب و کاری رو شروع کرد با صفر.شروعش هم با حل یک مسئله است.

    چه مثال جالب بود اون شویی که آدم ها میان ثبت اختراع میکنن ایده ها و راه حل ها رو و ثروت میسازن.مثل یک ایده پولساز یک آتشنشان برای حل مسئله شیرهای آب.در لحظه شلنگ بهش وصل میشه و یک محصولی تولید شده. ارزشی خلق میکنی.

    حالا کی این ایده ها به ذهنت میرسه؟

    موقعی که باورهات تغییر کرده باشه.

    موقعی که تو فراوانی رو در ذهنت ساخته باشی.

    موقعی که تو احساس بهتری داشته باشی و خداوند بهت کمک میکنه برای احساس لیاقت.

    همه ی این آگاهی های ارزشمند رو استاد عزیز در “دوره های روان شناسی ثروت 1،2،3” و “دوره راهنمای عملی دستیابی رویاها” که معادل دوره سابقی که روی سایت بوده بنام دوره هدفگذاری خیلی مفصل و دقیق توضیح دادند و الانم خیلی با عشق بصورت کلید واژه برامون توضیح دادند.

    میـخوای ثروت وارد زندگیت بشه، مسائلی که تو زندگیت داری رو حل کن.مطمئن باش خیلی ها هستند همین مسائل رو دارند. میتونی محصولاتی رو تولید کنی که مسائل اونا رو حل کنی. که ارزش تولید کنی و بعد ثروت برات به وجود بیاد. دیــگــه از این زیباتر داریم که شما یک ارزش تولید کنی بعد بواسطه اون ثروت وارد زندگیت بشه، از این زیباتــر و قشنگــتر داریم.

    جهان باید گسترش پیدا کنه.کسی که داره ایجاد گسترش میکنه جهان حمایتش میکنه.

    شما با تولید محصولات تون، تولید خدماتی که شکلات و مسائل خودتون و دیگران رو حل کرده، دارید جهان رو گسترش میدین. به همین دلیل خداوند به شدت شمــا رو حمایت میکنه.چــــون ایــن هـــــدف خــداونده. هدف خداوند گسترش جهان مادی است.

    استاد جان یک ربع اومدی حرف زدی کولاک به پا کردی. یعنی تا فردا باید فقط همین تیکه ها رو گوش کنم و نوشته هامو که دیگه انگشت هام از سرعت زیاد داشتن گیج میزدن، بارها بخونم به امید الله یکتا. خداوند چقدر پاسخ دهنده است.خدایا شکرت برای سرعت تایپی که دارم، برای این لپ تاپی که دو سه ساله با من همراه شده تا ارحت تر آگاهی ها درک کنم و مهارت کسب کنم. خدایا شکرت برای این لحظه

    من اگر خودمو ارزشمند بدونم هرچیزی که خلق کنم کوچیک یا بزرگ پس ارزشمنده…خداجونم شکرت که حمایتم میکنی و باورلیاقت رو در من بارها رشد میدی.سپاس استادجونم. سپاس دوستان ارزشمندم

    تقدیــم با عشق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      آسیه حسینی گفته:
      مدت عضویت: 1817 روز

      سلام دوست خوبم چقدر فوق‌العاده توضیح دادین واقعا از نوشته هاتون لذت بردم چقدر قشنگ جملات و باورها و نکته ها رو دسته بندی کرده بودی خیلی مفید بود انگار که دوباره تمام فایل را از اول تا آخر دوباره گوش کرده بودم. ممنونم به خاطر توضیحات و دسته بندی عالیتون.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        فهیمه پژوهنده گفته:
        مدت عضویت: 2159 روز

        سلام به شما دوست هم فرکانسی عزیز

        سلام به شما آسیه حسینی عزیز

        واقعا سپاسگزارم از توجه زیبا و کامنت قشنگی که برام نوشتی. به یادم آوردی که چقدر تو دسته بندی کردن و آنالیز کردن میتونم مهارت داشته باشم.

        خداروشکر که براتون این نوشته ی من مفید بود و حس خوب دوباره دیدن فایل (البته با کلی زیر نویس اضافی) رو بهتون داد.من تحسین میکنم شما رو آسیه جان بخاطر زمانی که روی درک مطالب و آگاهی ها میذاری و سرمایه گذاری که روی خودت میکنی. تحسینت میکنم برای وجودت و این همه نگاه تیزبین و قشنگت…

        برات از الله یکتا بهترین بهبودهای درونی و بیرونی رو خواهانم.

        ارادتمند شما فهیمه پژوهنده

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      اصغر کاظمی گفته:
      مدت عضویت: 2364 روز

      سلام به خانم پژوهنده

      پژوهشگری کار شماست چقدر زیبا فایلرو توضیح دادی ونکات ارزنده فایل رو یکبار دیگه با توضیحات وبرداشتهای های قشنگت برای من باز رسانی کردی

      قبلا گفتم میتونی یک رمان نویس خوبی باشی با توجه به قدرت کلمات بالا و لطافت نوشتاری که الحمدالله

      داری اگر همین دلنوشته بالا رو بیای بصورت سوال جوابی و مکالمه بین

      شخصیت‌ها بنویسی خود بخود یک رمان بدست میاد

      البته خوبی این رمان‌ها هم شخصیت‌ها واقعی هستند و هم اتفاقات که درطول زمان اتفاق افتاده واقعی وچقدر هم عالی وتاثیر گزاری خاصی رو روی مطالعه کنندگان داره

      اینو گفتم بخاطر اینکه میدونی اصل رمان هم شخصیت‌ها وهم دیالوگها تخیلی میباشد

      سپاسگزارم از شما بابت این کامنت زیباتون

      شاد وسلامت و موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        فهیمه پژوهنده گفته:
        مدت عضویت: 2159 روز

        سلام به شما دوست ارزشمندم

        واقعا نمیدونم چطور سپاسگزار این ردپا این کامنت، این جملات باشم.

        من از خدا تو پرسیدم و خدا اینگونه اینگونه واضح جواب داد: پژوهشگری کار شماست

        اصلا دیشب اشک تو چشمام جمع شد، قلبم گفت این پاسخ خداست برای سوالت. از خدا پرسیدم و خواستم. به خدا گفتم ازت میخوام واضح با من حرف بزنی و به من نشون بدی. از خدا خواستم تا امروز(یعنی دیروز) به من بگه از چه کاریی یا از کجا شروع کنم….نمیدونم چی بنویسم و چطور بیان کنم احساسم رو از دیدن اینکه خدا اینقر سریع اجابت میکنه درخواست هامون رو…

        واقعا از صمیم قلبم سپاسگزارتونم و دوستتون دارم که اینقدر خوبین.

        ارادتمند شما فهیمه پژوهنده

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      فهیمه زارع گفته:
      مدت عضویت: 2971 روز

      سلام به فهیمه عزیزم دوست ارزشمند وخوش نگرش من چقدر تو قابل تحسینی چقدر از کانمنت فوق العاده ات لذت بردم چه زیبا و منظم صحبتهای آقارضا واستاد وبرداشتهای خودت رو دسته بندی کردی چقدر قابل تحسینی که در لابه لای کامنتت خودت را ارزشمند دانستی که در جهت رشدی احسنت به تو دوست خوبم احسنت به عزت نفس و احسنت به تو که به باور تواناییهات رسیدی ازصمیم قلبم تحسینت میکنم دوست زیبا نگرش من وبهترینها را از خداوند وهاب برات آرزومندم بارها وبارها باید کامنت ارزشمندت را بخونم تا بتونم این حجم از آگاهی راهضم کنم

      باید بگم فوق العاده ای تو

      بی صبرانه منتظر خواندن ردپاهای قشنگت از موفقیتهات هستم

      در پناه حق شاد وسلامت وثروتمند وسعادتمند باشید

      دوستت دارم دوست بی نظیرم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    حمید معدندار گفته:
    مدت عضویت: 989 روز

    سلام به استاد عزیز

    و سلام به آقا رضای نازنین

    آقا رضا گل کاشتی ، کیف کردم از دیدن این فایل

    چقدر خوب باورها رو توضیح دادی

    چقدر خوب تونستی با خدای خودت کانکت شی

    چقدر خوب قانون رو شناختی واقعا تبریک میگم بهت

    چقدر خداوند بنده های توحیدی اش رو دوست داره

    چقدر خوب قانون جواب میده

    چقدر فرصت خوب واسه ساختن ثروت وجود داره

    خدایا هدایتم کن به سمت فرصت های پولساز

    آقا رضا کارِت درسته ، یه الگوی بسیار خوب واسه همه مون هستی

    لذت بردم از این همه تعهد عااالی

    لذت بردم از این همه اراده

    واااای چه الهاماتی رو دریافت کردی ، چه زیبا هدایت شدی

    و چقدر خداوند زیبا هدایت میکنه ، خدایا شکرت

    بازم تو این فایل اشک بود که میومد

    خدای مهربانم چقدر تو وهابی و چه زیبا درهای نعمتت رو به روی بندگان سپاسگذارت باز میکنی

    من سعی میکنم که هر روز حالم رو خوب نگه دارم و ذهنم رو کنترل کنم

    و امروز از اون روزایی بود که خوب بودم و با دیدن این فایل حالم بهتر هم شد

    خدایا شکرت واسه این نشانه های زیبا که هر روز جلو چشمم قرار میدی

    خدایا شکرت واسه تمام اتفاقای خوبی که برام افتاده

    آقا رضا برات بهترین ها رو از خدای مهربان میخوام

    در پناه الله یکتا شاد ، سالم و ثروتمند باشید دوستان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  4. -
    زهره گفته:
    مدت عضویت: 1086 روز

    سلام خدمت استاد ومریم خانم

    سپاس از گذاشتن تجربه دوستانی مثل آقا رضا که آرام آرم تکامل را طی کرده و به خواسته هایی که حتی یک روز خواسته نبودند رسیدند

    استاد شما همیشه تو فایل هاتون میگید که انسانی که تو زندگی حرکت نداره مثل آب راکد میمونه و بالاخره می گنده و جهان او را مجبور به حرکت با اتفاقات گوناگون می‌کنه .

    من خودم تو زندگیم همیشه سعی کردم که راکد نمونم ولی خوب ترمزهایی هم داشتم که مانع رسیدنم به خیلی خواسته ها بود .

    من تا دو سال پیش کارمند یکی از بانکهای دولتی بودم با 15سال سابقه تقریبا اینجوری بگم که از همون اول علاقه خاصی به این کار نداشتم با وجود اینکه در سن 21سالگی وارد این کار شدم ولی یادم نمیاد با علاقه برم سرکار ولی خوب به واسطه ی این کار از همون ابتدا از نظر مالی مشکلی نداشتم .در سال 93 من و همسرم تصمیم گرفتیم که به شهر دیگه ای مهاجرت کنیم به شکلی که من انتقالی گرفتم ولی همسرم که دو سال سابقه داشت در حالی که یک کار دولتی با حقوق خوب داشت رو کنار گذاشت و مهاجرت کردیم تقریبا تا یک سال اول مشکلاتی داشتیم ولی بعد ازون به تدریج نتایج خوب مهاجرت کردن رو می دیدم تا اینکه در سال 98دوباره فکر مهاجرت به خارج رو کردیم و شدیداً مصمم بودیم ولی خوب شرایط بیماری پیش اومد و طول کشید ولی یه تغییر دیگه اینکه من دیگه نمی خواستم تو کاری که دوست ندارم بمونم و با مشورت با همسرم بالاخره استعفا دادم .باوجود اینکه شرایط سختی رو حدود یک سال گذروندیم ولی اون حرکت به من و شوهرم یاد داد که هر دفعه که ظاهراً میخوری زمین قویتر از قبل بلند میشی .تا اینکه شرایطی پیش اومد و همسرم به تنهایی درست سال پیش همچین موقعی به اروپا مهاجرت کرد ومن توی شهری که هیچ کدام از خانوادم نیستن با یک بچه باید زندگی میکردم می خواستم بگم چقدر من توی این یکسال قوی شدم خیلی خوشحالم .همسرم هم همینطور . به یاری خدا که کارهای پیوستم که داره معجزه وار درست میشه ومن هم در کنار همسر عزیزم وپسرم دوباره یه زندگی عالی رو باهم بسازیم واینو بگم من تو این مدت زبان آلمانی رو یاد گرفتم و آزمون که یه ماه پیش دادم رو با بهترین نمره قبول شدم .و خداروشکر می کنم استاد عزیز که تو این مدت که با شما آشنا شدم خدا شاهده که چقدر زندگیم فوق العاده شده و اتفاقات معجزه وار برای من افتاده و همیشه اینو به همسرم میگم که اگه من افکار و احساسم مثل قبل بود هیچ وقت نمی تونستم این مدت اینقدر با حال خوب زندگی کنم .

    بازهم از شما استاد مهربان تشکر می کنم به خاطر حرف هایی که هر روز صبح که بیدار میشم روزم رو با اونها آغاز می کنم و احساسم فوق العاده است .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      حمید امیری Maverick گفته:
      مدت عضویت: 1269 روز

      سلام و درود به شما، در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

      بسیار تحسینتون میکنم ، بسیار کار شجاعانه ای انجام دادین و ایمانتون رو به پروردگار عالم اثبات کردین.

      از درگاه خداوند بهترین رویدادها رو براتون درخواست میکنم. بسیار تحسین تون میکنم که آلمانی رو مسلط هستین. زبان شیرینیه ولی حیف که من همتش رو نداشتم ادامه اش بدم و یا ش بگیرم ، فقط 4-5 درس از کتاب منشن A1.1 رو فقط خوندم. خیلی هدایتی کامنتتون نظرم رو جلب کرد. من بعضی از کامنت ها رو نخونده رد میکنم ولی یهو یه جا متوقف میشم و میخونم. خیلی سریع از کامنتتون رد شدم فقط یه لحظه کلمه «استعفا» نظرم رو جلب کرد ، برگشتم و خوندم و بسیار تحسین تون کردم که اینقدر شجاعت به خرج دادین و وهاب بودن و رزاق بودن خداوند رو باور دارید. حیفم اومد رد بشم و پاسخی براتون ننویسم

      «دوش وقتِ سَحَر از غُصه نجاتم دادند ؛ واندر آن ظلمتِ شب آبِ حیاتم دادند» «بیخود از شَعْشَعِهٔ پرتوِ ذاتم کردند ؛ باده از جامِ تَجَلّیِ صفاتم دادند» «چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی ؛ آن شبِ قدر که این تازه براتم دادند» «بعد از این رویِ من و آینهٔ وصفِ جمال ؛ که در آن جا خبر از جلوهٔ ذاتم دادند» «من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب؟ ؛ مستحق بودم و این‌ها به زکاتم دادند» «هاتف آن روز به من مژدهٔ این دولت داد ؛ که بِدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند» «این همه شهد و شکر کز سخنم می‌ریزد ؛ اجرِ صبریست کز آن شاخِ نباتم دادند» «همّتِ حافظ و انفاسِ سحرخیزان بود ؛ که ز بندِ غمِ ایّام نجاتم دادند»

      امیدوارم این غزل از حافظ حالتون رو خوب و مثبت کنه. و به زودی به خواسته هاتون برسید، در پناه جان جانان رب العالمین جان همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        زهره گفته:
        مدت عضویت: 1086 روز

        ممنون از شما دوست هم فرکانسی امیدوارم در پناه حق کامروا باشید و واقعا کامنت شما به من انرژی داد و من خوشحالم که با دوستانی همچون شما در تبادل انرژی هستم و این جهان همیشه به من ثابت کرده که خدا همه جا هست حتی تو لحظه های تاریک

        حتی وقت که حس می کنی دیگه توان نداری

        میاد و بهت میگه دوباره بلند شو

        دستت رو با همه ی قدرت میگیره و دوباره بلندت می‌کنه و اینجاست که میفهمی همیشه کنارته ولی تو از او دور بودی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      فهیمه زارع گفته:
      مدت عضویت: 2971 روز

      سلام به زهره عزیزم

      خوشحالم وازصمیم قلبم حال واحساس خوبت وموفقیت خودت وهمسر محترمتون را تبریک میگم دقیقا درست گفتی استاد بارها تو فایلهای مختلف گفتند هرکسی ممکنه تو کاری شکست بخوره مهم این است که از آن شکست تجربه بگیره ایده بگیره برای قدمهای بعدی

      هرآنچه مرا نکشد قویترم خواهد کرد اینو همیشه موقعه ای که به تضادی بر میخورم با خودم تکرار میکنم

      بی صبرانه منتظر شنیدن ردپاهای قشنگت در خصوص مهاجرت وزندگی فوق العاده وعالیی که در کنار همسر وپسرتون در آینده قراره داشته باشید هستم

      در پناه حق شاد وسلامت وثروتمند وسعادت مند باشید با آرزوی بهترین ها

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    yas گفته:
    مدت عضویت: 1201 روز

    سلام استاد

    زهرا هستم مادر فرشته ای بنام یاس.

    اولا ک ازصمیم قلب تحسین میکنم و تبریک میگم این حد از ایمان و شجاعت آقای عطار روشن رو ، و خیلی شیرین و لذت‌بخشه تعریف کردن نتایج و واقعا قلبم با شنیدن این صحبت‌ها باز شد.

    استاد توی این فایل هم مثل فایل های قبل خیلی حرفا و خیلی پند ها میشه گرفت البته برای کسی ک بخواهد درک کند و بفهمد و ب کار بگیرد .

    از حل مسئله گفتید و من هم چند روزی هست ک یک مسئله بزرگ رو توی زندگیم ب لطف الله حلش کردم و خاستم تا نتیجه رو خوب دریافت کنم بعد بیام درموردش صحبت کنم ک این فایل و صحبت‌های آقای عطار استارت و بهانه ی خوبی بود تا منم تجربه ام رو بگم.

    استاد واقعا مهاجرت انسان رو ثروتمند می‌کند. این جمله رو نمیدونم کجا از شما شنیدم اما من همون موقع با قلبم فهمیدمش

    کلا این دومین کامنت من هست و توی کامنت قبلیم تقریبا توضیح دادم ک چطور شروع کردم

    از بسته بندی کردن تک محصول اونم توی خونه با وسایل خیلی ساده و اولیه و با کلی خجالت و ترس و بردن داخل مغازه ها و دونه دونه فروختن شروع کردم اونم با پای پیاده اونم با یک نوزاد.

    البته اینم بگم وقتی تصمیم ب مهاجرت گرفتم هیچ جایی رو نداشتم و مدتی خونه ی یکی از دوستام مهمان شدم تااااا روزی ک دستان خداوند اومدن و تونستم یه خونه اجاره ای برای خودم و دخترم بگیرم . دستان خداوند اومدن تونستم ماشین بخرم . تقریبا شدم ویزیتور خودم و محصول خودم .

    صبح تا شب با شما و حرفای شما بودم .

    هم کار میکردم

    هم ب بچم می‌رسیدم

    هم ب خونه می‌رسیدم

    هم باورهامو داشتم تغییر میدادم

    و دم اون خدایی ک من باورش کردم گرم .

    و استاد من شمارو و حرفهای شمارو هم باصد جان و صد دل باورت کردم .

    ب لطف الله کارم رونق گرفت .

    ب اینکه یک مغازه داشته باشم همش فکر میکردم . شبا آهنگ میزاشتم تجسم میکردم .

    یا وقتی وارد مغازه ها برای فروش محصول میشدم همیشه خودم رو جای صاحب اون مغازه تصور می‌کردم. تااینکه استاد بیستم دیماه هزار و چهارصدویک یعنی حدودا بیست روز پیش در اوج ناباوری یک مغازه ی سی متری اونم در قلب شهر . یک مکان شلوغ و جایی ک دقیقا محل کسب و کار و خرید و فروش مردم هست مغازم رو قولنامه اش رو نوشتم و نمیدونی استاد با چه ترسی اینکارو کردم.

    آخه پولی ک بخام نجس بریزم کو؟ کسی ب من اعتبار بده و اطمینان بکنه کو؟ گفتم مگه نمیگم خدا؟ اما اینقدر بخاطره اتفاقات زیبایی ک این مدت خداوند برام رقم زده بود و اینقدر ک روی خودم و باور هام کار کرده بودم ک گفتم قرار نیست من کاری بکنم . اگر قراره من کاری بکنم ، من بدوم، من تقلا کنم پس خدا چیکاره ست؟ واااای ک چقدر نجوا داشتم چقدر ترس داشتم اما بخودم واقعا افتخار میکنم و نمیدونی استاد چقدر هر روز دستای خودم رو میبوسم چقدر از خودم تشکر میکنم هر دقیقه ، و چقدر خدارو شکر میکنم و الان ک این کامنت رو نمی‌نویسم از داخل مغازه ی خودم ک حساب کردم بالای 120 نوع محصول رو دارم ارائه میدم .

    منی ک از فروش یک محصول ک میرفتم میخریدم و میومدم توی خونه بسته بندی خیلی ساده انجام می‌دادم و می‌بردم از ده تا مغازه گاهی یکی دو تا از من خرید میکردن خدا منو در خاست منو دید و ب اینجا منو هدایت کرد. خدایا صدبار شکرت.

    استاد شد . مثل آب خوردن بدون هیچ زحمتی با بیست میلیون پول رفتم برای خرید اجناسم و ب لطف خدا بدون اینکه یک ریال ب کسی بدهکار بشم مغازه ام تقریبا پر شد . اصلا نمیدونم چطوری شد و الان دو هفته هست ک واقعا هنگم.

    واقعا هرطور فکر میکنم نمیدونم از کجا اومد

    فقط میدونم ک وقتی داشتم زیر قولنامه ی یکسال رهن و اجاره ی یک مغازه ی سی متری رو ک یک میلیارد تومان پشتوانه از من خاستن و البته خدا این یک میلیارد چک تضمین رو برام فرستاد امضا میزدم خدا شاهده ک انگشتام از ترس و استرس یخ زده بود و نتونستم خوب امضا بزنم و بقول آقای عطار انگار قلبم رو یکی گرفته و داره فشارش میده حتی در اون حینی ک قرار داد داشت تنظیم میشد سست شدم و یک آن میخاستم با یک عذرخواهی محل رو ترک کنم و اصلا استاد الان ک فکرشو میکنم میبینم آخه چه نیرویی بود چه قدرتی بود چی بود ک بمن وارد شد تا من این جسارت رو بخرج بدم و اینکارو بکنم .

    اصلا دو هفته ست شوکه و مبهوتم ک این منم ک داخل مغازه ی خودم نشستم؟

    استاد من خجالت نمیکشم ک بگم حتی دستفروشی هم کردم ، بماند ک چه داستان‌ها داشت و دیدیم

    اما پاش واستادم .

    و الان ک اینجام البته ک هزاران بار در روز خدارو شکر میکنم و تا آداب شکر گزاریم رو انجام ندم صبحها بقولی در مغازه نمیام .

    اما الان ک بهش رسیدم میگم این کمه .

    این برام کمه و باز از خدا خاسته های بزرگتری دارم و هرشب مینویسم .

    واقعا بقول شما استمرار و توکل و تمرکز و احساس خوب همه چیزه.

    اینقدراز وقتی باشماآشناشدم آرامش دارم ک خدا میدونه

    هرروز این آرامشم داره بیشتر میشه

    هم بخودم میرسم

    هم ب فرزندم میرسم

    هم بکارم میرسم

    هم وقت دارم باخدای خودم هروقت ک میخام حرف بزنم.

    کلا همه چی خوبه استاد.

    خیلی راضی ام از همه چی.

    روزی حداقل با اینکه هم بیرون کار میکنم هم داخل خونه تمام مسولیت ها باخود من هست اما حداقلش روزی پنج ساعت ب راحتی توی سایت هستم کامنت میخونم .

    الانم تا مشتری میره میشینم پای صحبت‌های شما توی فایل های دانلودی و یک دقیقه ام رو هدر نمیدم .و ازتون بی نهایت سپاسگزارم

    فایل میبینم عقل کل جواب و سوالات دوستان رو میخونم.

    قانون برای خودم گذاشتم و در هر حالی باید روی خودم کار کنم و این جزعی از زندگیمه

    اما حس میکنم کامنت نوشتن اونم کامنتی ک تاثیر گذار باشه قضیه اش فرق میکنه

    باید گفته بشه تا بتونی بیای و بنویسی . حالا این نظر شخصی منه .

    به هرحال نهایت سپاسگزاری رو از آقای عطار روشن دارم ک چند روزه با اومدن ایشون روی سایت انگیزه های من بیشتر شد

    حالم بهتر شد

    باعث شد منم بیام و از این موفقیت خودم اینجا بنویسم

    و از شما و خانم شایسته ی عزیز و دوست داشتنی هم بی نهایت سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      فهیمه زارع گفته:
      مدت عضویت: 2971 روز

      سلام به زهرای عزیز دوست ارزشمندم

      احسنت به این همه شجاعت؟ ،ایمان وتوکل وتعهدی که در عمل به آموزه های استاد داشتی زهرا جان فوق العاده از کامنت بینظیرت که پربود از حرکت ،توکل،ایمان به اینکه قدرتمندترین فرمانروای جهان خداوند است وتوچه زیبا در عمل ثابت کردی والبته درک قانون

      احسنت به تو بهترینها را برات آرزو میکنم با کامنتت عشق کردم وحال دلم خدایی شد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      امیر شرفی گفته:
      مدت عضویت: 905 روز

      سلام خدمت شما دوست عزیز وقتی به طور هدایتی دوتا از کامنت هاتونو خوندم این حد از عملگرایی و شجاعت و ایمان شمارو تحسین کردم

      واقعا احسنت به شما بابت این حد از تعهد و عملگرایی من که لذت بردممم

      وقتی که کسی میاد اینقدر خوب عمل میکنه و ایمان خودشو به خدا نشون میده پس معلومه خیلی خوب روی خودش کار کرده

      خیلی مهمه که بتونیم تو واقعیت آموزش های استاد و عملی کنیم چون اگر عمل کنیم نتایج ما هر روز بزرگ و بزرگ تر میشند

      امیدوارام هر روز براتون بهتر از دیروز باشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    افروز گفته:
    مدت عضویت: 1901 روز

    سلام خدمت استاد و خانم شایسته عزیز و آقا رضای عزیز

    چقدر خوشحالم که یکی از همشهری های عزیزم تونسته این موفقیت های بزرگ را بدست بیاره و برای من انگیزه ایجاد کرد برای حرکت کردن بخصوص وقتی که می بینم یه همشهری از تو شهر خودم از زیر صفر به اینجا رسیده انگار برام این موفقیت ها ملموس تر میشن قابل دسترس تر میشن نمیدونم چرا همچین حسی پیدا کردم حس میکنم فاصله رسیدن من به موفقیت کم تر شده امیدم بیشتر شده، تو این چند جلسه ای که شما صحبت کردید من تونستم باورهای محدود کننده ی خودم را بشکنم ایمانم را به خدا بیشتر کنم و بگم میشه همونطور که بقیه دوستان و آقا رضا تونستن به این موفقیت دست پیدا کنند تو هم میتونی.

    استاد، همیشه تو دوره هاشون میگن، با ورودی های مناسب میتونید باورهاتون را تغییر بدید ومسیر زندگی شما تغییر میکنه وقتی که آقا رضا هر روز رفتن در مغازه ی همکارشون و مشتری هایی را دیدن که دارن نقدی خرید میکنن در حقیقت داشتن ورودی مناسب به ذهنش وارد میکردن که ایشون هم میتونن در آینده مشتری هایی داشته باشن که نقدی خرید کنند و در فاصله ی نه چندان دور خودشون هم لذت نقدی فروختن را تجربه کردن،

    آقا رضا چقدر به نکته ی خوبی اشاره کردید ،اینکه وقتی 30هزار تومان پول کم داشتید نسیه قبول نکرد و شما متوجه شدید که هنوز باور نقد خریدن را نساختید و فکر کردید که باورتون تغییر کرده در صورتی که هنوز باورتون ایراد داشته، منم بارها فکر کردم که فلان باورم تغییر کرده ولی وقتی پای عمل پیش اومده دیدم نه بابا من فکر کردم باورم تغییر کرده در صورتی که فقط اَدا در آوردم چون احساسم بد میشد چون حالم خوب نبود.

    چقدر این حرفتون که گفتید که من پول و سرمایه ای نداشتم که بخوام براش هدفگذاری کنم و تصمیم گرفتم رو خودم هدفگذاری کنم برای من درس داشت،من بارها وقتی صحبت های استاد را گوش می دادم پیش خودم میگفتم خب حالا که من پولی ندارم حرفه ای بلد نیستم که بتونم برا خودم منبع درآمدی دست وپا کنم و شما با این حرفاتون تو دلم یه اطمینان خاطری ایجاد کردید که اگه منم بخوام می تونم و اول باید از آنچه دارم تغییر را شروع کنم و رو اون ها کار کنم تا قدم های بعدی برام مشخص بشه.

    بسیار لذت بردم از صحبت هاتون با اینکه قبلا کامنت هاتون را دنبال میکردم و تقریبا میدونستم که داستان زندگی شما به کجا میرسه ولی خیلی با اشتیاق و شوق و ذوق منتظر بودم و هستم تا ادامه این داستان شما را دنبال کنم و هم درس بگیرم و هم لذت ببرم.

    آقا رضا اون قسمت که یه اصطلاح دزفولی بکار بردید برام خیلی جالب بود و احساس خوشایندی برای من داشت.براتون آرزوی موفقیت های بیشتر را دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    یگانه ثروت گفته:
    مدت عضویت: 1756 روز

    به نام خدای وهاب

    سلام به استاد عباس‌منش عزیزم و مریم جانم و دوستان خوبم.

    این قسمت دیگه غوغایی بود…

    من اول فایل تصویری رو دیدم و بعد چند بار صوتیش رو گوش کردم. و بسیار بسیار از این داستانِ

    احساس خوب،

    تعهد تمام‌وکمال و پولادین برای طی مسیر،

    ادامه دادن مسیر به‌رغم همه‌چیز،

    شکرگزاری،

    شوق برای تغییر و بهبود وضعیت،

    وحی منزل دونستن حرف‌های استاد،

    باور عمیق به هدایت خداوند،

    انجام موبه‌مو و دقیق تمرینات،

    و عمل‌گرا بودن

    لذت بردم. و به خودم گفتم ببییییین، می‌شه. اگه برای تو تا این حد نتایج واضح و بزرگ نبوده، دلیلش اینه که تو تا این حد سمت خودت رو انجام ندادی. تو سمت خودت رو انجام بده. خدا سمت خودش رو به بهترین شکل مثل مورد رضا مدیریت می‌کنه.

    آقا یک ساااااعت فایل بود. همه‌ش نکته و صحبت‌های مفید. از کجای فایل بنویسم؟ از کدوم درس و هدایت؟ از کدوم معجزه؟

    با دیدن و شنیدن صحبت‌های آقا رضا و تفسیر و توضیح استاد عزیز فقط این آیه به ذهنم اومد:

    ان یَعلَمِ اللَّه فی قُلوبِکُم خَیرًا یُؤْتِکُم خَیرًا مِمَّا اخِذَ مِنکُم

    اگر خدا در دل‌هایتان نشان ایمان ببیند، بهتر از آنچه از شما گرفته شده ارزانی‌تان خواهد داشت.

    این اتفاق دقیقاً در مورد آقا رضای عزیز افتاد. وقتی جهان ایمان واقعی، جدیت و تعهد پولادین ایشون رو می‌بینه، حمایتش می‌کنه.

    من فقط یه مورد کوچیک رو از خودم بگم برای اینکه بفهمیم عمل‌گرا بودن و جدیت آقا رضا چقدر زیااااد بوده:

    من دو تا دسته چک داشتم. ملت و پاسارگاد که ازشون برای ضمانت وام‌های خودم یا این و اون، یا پرداخت شهریه فرزندم یا پول پیش و اجاره خونه استفاده می‌کردم. می‌خوام بگم من اصلاً کار بیزنس نمی‌کردم که داشتن دسته چک برام خیلی مهم و ناموسی و حیثیتی بوده باشه.

    اما همین من، با اینکه داشتن دسته چک برام حیاتی نبوده و با اینکه صحبت‌ استاد در مورد دسته چک رو شنیده بودم، ولی اون رو جدی نگرفتم و فکر می‌کردم این حرف برای من نیست. برای اوناییه که کار بیزنس می‌کنن. در ضمن، داشتن دسته چک رو برای خودم credit می‌دونستم و با افتخار می‌گفتم بله من چک دارم! نمی‌دونستم که credit و اعتبار رو خدا می‌ده. و دسته چک رو می‌گرفتم، تا اینکه همین یه ماه پیش که آخرین برگ چک رو کشیدم، همون زمان یکدفعه در یه لحظه حرف استاد رو به یاد آوردم، انگار برام پِلی شد، و این به ذهنم اومد که «دیگه تموم شد. دیگه چک بی چک!» و به خودم تعهد دادم که با وجود علاقه و اصرار همسرم، دیگه چک نگیرم. و الانم اینجا این تعهد رو می‌نویسم که ثبت بشه.

    حالا چرا اینا رو گفتم؟ برای اینکه بگم کاری که آقا رضا در مورد دسته چک‌هاش و در موارد دیگه مثل نقد خریدن و نقد فروختن کرد، کاری بوده کارستان. بسیار کار بزرگ و تصمیم سختی بوده. و وقتی ما کارهایی در این حد بزرگ انجام می‌دیم پاسخ‌هایی در اون حد بزرگ دریافت می‌کنیم.

    به قول استاد، خداوند به اندازه باور ما دعای ما رو اجابت می‌کنه. خداوند به شجاعان پاداش می‌ده.

    برای خودم و همه شما دوستان عزیزم در این مسیر الهی تعهد صددرصد، ایمان، باور، انجام تمرین، احساس خوب، و توحید عملی در این حد و بیش از این رو آرزو می‌کنم.

    استاد عزیزم، مریم جانم خیلی عاشقتون هستم و ازتون بی‌نهایت برای تهیه این فایل‌ها سپاسگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    حدیث نوروزی گفته:
    مدت عضویت: 1259 روز

    به نام رب مهربون و وهابم⁦(⁠⁠ 

    سلام به همگییییی)))!

    امروز صبح زود به کمک خدا و قانون سلامتی بیدار شدم و با مامان رفتیم کوهنوردی و این فایل توی راه پیاده روی گوش کردم و چقدرررر بهم چسبید چقدر فوق‌العاده بود و چقدر بزرگ شدم و جواب سوال هام رو دریافت کردم؛

    سپاسگزارم نازنین ترین استاد روی زمین و آقای رضای عزیز!

    راستی دوباره توی راه یک اتفاق باحال هم افتاد و وقتی داشتیم میرفتیم از اول راه یه سگ هم دنبالمون اومد و پا به پامون باهمون میومد و دفعه پیش هم دقیقا یک سگ دیگه دنبالمون راه افتاده بود و همرامون بود و انگار که اصلا سگ خودمون بود با اینکه امروز آدم های دیگه هم بودن که میتونست دنبال اونا بره ولی تا آخر آخرش همراهمون اومد تا اینکه از کوه اومدیم پایین!

    جالبه و برام سواله که چرا دنبالمون میان و البته هربار که من با مامانم میرم دنبالمون را میفتن…!

    و البته کوهنوردی رو خیلی لذت بخش تر کرده بود و چقدرررر سگ ها توی فرکانس عشق و شادی ان و همش بالا و پایین میپرید و شاد بود!!

    و از آقای رضای عزیز و عملگرامون که هر آنچه گفتید رو مو به مو عمل کرده از جمله پاره کردن دسته چک که این روزا همه خودشون رو با چک و وام و قسط(اصلا اسمشون هم توی فرکانس خوبی نیست)… احساس خوب و آرامششون رو از خودشون گرفتن و عصبین و ذهنشون در گیره و افرادی که نقد کار میکنن ،همیشه هم براشون مشتری هست و روز به روز موفق موفق تر میشن و آرامش ذهنی دارن!

    یکی از مثال هایی که میشناسم توی بحث لوازم یدکی خودرو، شرکت عظام هست که در زمانی که همه چکی و قسطی کار میکردند ایشون فقط نقد کار میکردن و الان جزو بزرگترین شرکت ها قطعات خودرو هست و همه دنبال لوازم های این شرکت و هنوز که هنوزه فقطط نقد کار میکنن!تو پول رو میدی و بعد لوازم رو دریافت میکنی!!فقط نقد!!!

    اینا مثال هایی که که به من کمک میکنه که این خطاا ها رو که بقیه میکنن نکنم و راهم رو اصلاح کنم!

    و با اینکه ابزار یراق کار اصلیشون نبود ولی توی همون کار با عشق ادامه دادن و خودشون و کسب و کارشون رو بهبود دادن و بعد هدایت شدن به کار بهتر و مورد علاقه شون!

    و بیزنسی که نشه با کمترین پول یا صفر شروع کرد ، بدرد هیچی نمیخوره و ایده ای که از طرف خدا میاد رو میشه با همون امکانات فعلی که در دسترسمونه انجام بدیم و آقا رضا با همون ابزاری که داشت کار رو شروع کرد و با اینکه اولش حرفه ای نبودن و امکانات زیادی هم نداشتن ولی تکامل طی شد و اعتماد به نفسشون بالا رفت و الان به راحتی میتونن آموزش بدن و محتوا تولید کنن!

    و تمرکززز گزاشتن برای یادگیری برنامه های ادیت!

    چقدر درسته قانون که وقتی روی خودت کار میکنی و فرکانست رو عوض میکنی مشتری هاتم عوض میشن و دیگه اصلا یه آدم های دیگه ان و چقدرررر خدا کارش درسته و ببین مشتری ها رو از کجا برات میاره، بهترین مشتری ها و اصلا خودش مشتریت میشه!!!

    باید تمام نکاتی که یاد گرفتم در این فایل در کسب و کار خودم پیاده کنم و مشتری خودش میاد من فقط باید روی کیفیت کارم کار کنم و روی باور هام کار کنم و کارم رو ارزشمند بودم!

    1.من توانایی بسیار زیادی دارم!

    2.توانایی های من و محصول من ارزشمنده!

    3.افراد خیلی زیادی هستن که حاضرن برای توانایی های من پول پرداخت کنن!

    و کالا و توانایی های من باید مسئله حل کن باشن و همینطور که تضاد من رو حل میکنن ، به بقیه هم برای آسان کردن کار ها کمک کنند.

    و چطور از این راحتتر؟!

    چطور از این بهتر؟!

    چطور از این کاراتر؟!

    و اصلا نگران پول نباشین ، پول میاد، پول میاد ،پول و ثروت از اکسیژنم بیشتره و ما رو احاطه کرده و محیط ما ثروته و فقط باید از فرصت و موقعیت هایی که اطرافمونه استفاده کنیم!

    اصلا این جهان،جهان فروانیه و پول ساختن در این جهان راحتترین کار دنیاست!

    اگر روی باور هامون کار کنیم و این سیمان ترک بخوره و بشکنه ، اصلا لازم نیست که دنبالش بره ، پول و روزی خودش دنبالت میاد! تازه خدا هم که ثروتمند ترینه و رزاق و وهابه و بیشتر از همه دوست داره که از ثروت و نعمت و خوشبختیش به ما بده !!

    و ثروتمند شدن و ثروت ساختن و پول درآوردن معنوی ترین کار دنیااااست و خدا وقتی خوشحال میشه و ازمون راضیه که توانایی هامون رو نزاریم یه گوشه که خاک بخورن ، بلکه ازشون پول بسازیم و در جهت گسترش جهان ازشون استفاده کنیم!

    هدف ما و خداوند اینه…گسترش جهان!

    همینطور که خودمون رو رشد میدیم جهان هم با حل کردن مسئله هامون رشد میکنه؛

    سپاسگزارم جان جانم که چیزهایی نوشتی که خودم اول از همه یاد بگیرم و عمل کنم و در زندگی و کسب و کارم اجرا کنم(تعهههدمیدم برای اجرا عملی این قوانین در زندگیم)!!!

    و سپاسگزارم ازتون بخاطر همه چیییییی!

    این فایل فوقالعاده ارزشمنده و از صبح هر چی گوش میکنم بازم کمه…!

    بی نهایت از شما و رضا جان و مریم بانو سپاسگزارم بابت ظبط این فایل و توضیحات فوق‌العاده تون!!!

    به یادگار ،ردپای عزیز))!/

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    حیدر احمدی برزگر گفته:
    مدت عضویت: 1248 روز

    به نام خداوند مهربان، استاد جان و مریم خانم شایسته عزیز و خانواده صمیمی عباس منش درود بر شما. خیلی شاکر خداوند مهربان هستم که در این مسیر زیبا قرار دارم و داریم، رضا جان بهت تبریک میگم که با تعهد کامل قوانین خداوند رو انجام دادی و نتیجه هم که مشخص است، همچنین درود بر شما استاد عزیز که اینگونه قوانین رو به ما یاد دادید. خیر دو دنیا نصیب شما باد.

    واقعا اگر کسی متعهد باشد به انجام دقیق و کامل درسهای استاد عباس منش عزیز که همان بازگویی قوانین خداوند است ، به سر منزل مقصود می‌رسد.

    دوستان عزیزم ، اجرای کامل قوانین به قول استاد ،جهاد اکبر لازم دارد ، و فقط حرف زدن نیست که نتایج رو میاورد ،بلکه عمل به آنها باعث بوجود آمدن نتایج میشود، به قول آن عزیز که میگفت، عامل بی عمل به چه ماند، به زنبور بی عسل.

    اگر آنچه را که باور کردیم از قوانین خداوند ،با ایمان به مرحله عمل برسانیم ، بی برو برگرد به خواسته هامان میرسیم، سعی و تلاش کنیم که دانستها یمان را به مرحله اجرا برسانیم.

    در آخر برای همه سلامتی، تندرستی، ثروت و سعادت در دو دنیا را آرزو میکنم، آمین یا رب العالمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    مصطفی شاه محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1160 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    بنام الله یکتا

    بامید خداوند رزاق و وهاب

    من خدای بزرگی دارم که بینهایت بخشنده و مهربان است

    سلام به دوستان جان

    نمیدونید با چه زوق و شوقی درام این فایل رو گوش میدم و لذت میبرم . خدایاشکرت

    دیشب تمام قسمتهای قبیلی نتایج رضای عزیز رو دوباره داشتم نگاه میکردم و چقدر شادی کردم و کیف کردم و حال کردم و لذت بردم . خدایاشکرت

    و بیصبرانه منتظر قسمت جدید بودم که امروز خداروشکر لذتهام بینهایت شد از دین این فایل سراسر نکات مثبت و عمل به قوانین بدون تغییر که برای من هزاران دانشگاه و کلاس درس بود . خدایاشکرت

    رضای عزیزم بعد از موفقیت در پرداخت بدهی و غول اول رفت سراغ غول دوم اقساط بانک و حالا غول حذف دسته چک

    نجواهای ذهنی فکرهای منطقی در بازار و کش مکش بین نجواهای ذهن و آرامش قلب از موفقیتهای قبلی که اگه قبلا شده که شده پس اینهم میشه و دسته چک ها در جلسه دوم تقابل ذهن و قلب پاره شد . الله اکبر

    به سرزنشها گوش نمیده و ادامه میده میره سراغ خریدهای نقد و راهش پیدا میشه و یک فروشنده منصف نقد فروش پیدا میشه ، چون بصورت خرده فروشی بوده با قیمت خب و از تهران بهتر و به صرفه تر خرید میکه و ادامه میده

    خوب حالا باید فروش هم نقدی بشه باز مقاومت از طرف ذهن مشتری ها بازار …..ولی ادامه میده

    کاسبی کمی سست میشه بازادامه میده

    یه درس بزرگ فروشنده منصف وقتی که میبینه پول رضا از خرید کمتر مقاری از جنس رو برمیداره و اول رضا ناراحت میشه اما درسش رومیگیره که بابا نقد فروشی یعنی همین …… و ادامه میده

    و باره و باره برای تائید ذهنش به مغازه نقد فروش میره و با احساس بهتر و بیشتر ادامه میده

    کم کم که رضا تکاملش رو داره طی میکنه مشتری های جدید با خریدهای جدید نصبت به قبل و نقدی و تلفنی و نفدی از راه میرسند و اینها بعد از این رضا بهای تغییر خودش رو داد از راه میرسند چون بعضی از مشتری های قبلی بدهی های خودشن رو نیمدن یا به تاخیر میندازند اما رضا ادامه میده با احساس خوب با لباسهاس خوب یعنی که ایمان و باور داشته که میشود.

    وافرادی که حدید بودن و برای خرید مراجعه میکنند کسی بودن که دوست داشتن فقط نقدی خرید کنند . الله اکبر خدایاشکرت

    و وقتی که درمدار دیافت قرارمیگری مشتری خوب سراغت میاد نقد میخره تلفنی سفارش میده و اول پولش رو میریزه حساب

    و پیداشده کارت مغازه رضا در یه شهر دیگه هم نشانه محکم همین باور و قانون جهان هستیه . خدایاشکرت الله اکبر

    و در نتیجه خرید نقدی و فروش نقدی آرامش ذهنی بدست میاد . خدایاشکرت

    و حرکت بسمت اولین هدف که از قبل تعیین شده . لاغری

    از وزن 136 یا 137 بعد از 15 یا 16 ماه رسیدن به وزن 96 یا 97 کیلو و استفاده از قوانین و تمرینهای دوره هدف گذاری و تمرکز بر روی لاغری .

    و رسیدن به وزن ایده عال و جسم سالم آرامش بهتر و بیشتر . خدایاشکرت الله اکبر

    و کم کم کنجکاوی دوستان و آشنایان که رضا چکار کرده که اینقدر عالی شده و هدایت شده رضای عزیز به اینکه از طرق تلگرام پاسخ جمعی بده

    نفرات بصورت معجزه آسا تو گروه زیاد میشن و رضای عزیزاولین فایل رو با توجه به درخواستها باشرایط سخت تهیه میکنه

    و بعد نتیجه عالی از آب درمیاد و آموزش رضای عزیز در سال 94 با تلگرام شروع میشه . خدایاشکرت الله اکبر

    و رضای عزیز با عشق و انرژی پاسخ سوالهارو میده و وقت میذاره برای دوره های رایگان و انرژی صرف میکنه

    شرکت کننده ها با توجه به محتوای عالی آموزشها متقاضی پرداخت پول هستند

    و پولسازی رضای عزیز بعد از اولین مشاوره که ازطریق چک و باعشق میده و پیشنهاد مشاوره گیره شروع میشه و استارت میخوره . خدایاشکرت تا رضای عزیز به ارزشمندی خوش و آموزشهاش ایمان بیاره

    و آهسته آهسته و به سختی طلب پول از مشاوره هاش کنه چون دیه که تاثیر گذاره . خدایاشکرت

    و شروع میکنه برای اولین قدم جهت تهیه ابزار برای کسب و کار از محل دریافت وجه بابت مشاروه ها . خدایاشکرت

    و کم کم کلاس کار تغییر میکنه

    فایلها بهتر و بهترو بهتر تیهه میشن ، تدوین میشن و کیفیت بهتر و بهتر میشه

    خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاسپاسگزارم خدایاسپاسگزارم خدایا سپاسگزارم

    الهی صد هزار مرتبه شکرت برای این فایل سراسر آموزش و درش

    من صدها هزار بار استاد عزیز و رضای عزیز رو تحسین میکنم

    خدایاعاشقتم که عاشقمی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: