ریشه جذب ناخواسته ها و راهکاری برای تغییر آن - صفحه 16 (به ترتیب امتیاز)

698 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ابراهیم ربانی گفته:
    مدت عضویت: 1546 روز

    سلام به استاد و مریم خانم عزیز

    چقدر خوشحالم وقتی این صحبت رو کردید واقعا ممنونم از اینکه اینقدر خوب قانون رو میتونید درک کنید و با ذوق شوق جلوی دوربین میآید و در مورد اون صحبت میکنید.

    استاد من خیلی از این اتفاقات داشتم تو زندگیم،البته این رو هم بگم تا قبل از آشنا شدن باشما بطور ناآگاهانه داشتم به خودم آسیب میزدم، مثلا در مورد بیماری دوست داشتم یک مریضی در خودم ایجاد کنم که بتونم نرم مدرسه و این هم داشت به من آسیب میزد و هم داشت به دیگران لطمه میزد چون اینکار باعث میشد پدرو مادرم هم نسبت هم دردی کنند و توجه به بیماری کنند که اونها هم در مسیر بیماری قرار بگیرند.

    یا میخواستم یک اتفاق بیرونی بیفته که من نرم مدرسه مثلا یک بارون شدید یا یک سیل یا یک برف سنگین رخ بده که من نرم مدرسه یا هر اتفاق دیگری که باعث میشد خودم رو در مسیر اشتباه زندگی قرار بدم چون این باعث میشد به چیز های توجه کنم که دوست ندارم در مدرسه آنرا داشته باشم و در مدرسه هم اتفاقاتی می‌افتاد که به میل من نبود.

    ولی وقتی با این مسائل آشنا شدم به طور معجزه آسایی تونستم به جنبه های مثبت مدرسه نگاه کنم و اتفاقات و شرایطی برایم رخ میداد که با فرکانس و توجه هم در یک مدار بود و مرا در هر لحظه خوشحال تر میکرد،لابه لای صحبت هاتون گفتید من وقتی راننده تاکسی بودم با اینکه همه مردم در مورد بدبختی و درد و فقر صحبت میکردند شما حتی با اون هندزفری تون ویس خود را گوش می‌دادید و نمی‌گذاشتید که افکار و اتفاقات بد روتون تاثیر بگذارد و به طور آگاهانه خود را در مسیری قرار میدادید که خودتون میخواستید، من حدود هفت هشت ماهه پیش و حتی بیشتر دچار یک بیماری ای که خودم به دستای خودم ساخته بودم و هر روز با بلند شدن از خواب به یاد خودم میوردم که چه روز سختی رو قراره با این بیماری تجربه کنم داشتم،همیشه میخواستم این رو از خودم دور کنم و سلامتی بدون هیچ دردی را تجربه کنم، با کانون توجهم، خودم رو در مسیر بیماری بیشتر قرار می‌دادم و هروز بااینکه می‌توانستم خوب راه روم و بدن خود و صدامو جوری نکنم که بیمارم و به همه نشان دهم که من بیماری دارم و هیچ کاری به من ندهید من انجام دهم یا به پام آسیب می‌زنه یا …..

    داشتم خودم رو از سعادت سلامتی دور میکردم و هیچ وقت درک نکردم تا اینکه یک روز به خودم گفتم هیچ توجهی به آن نخواهم کرد و زندگی را مثل قبل که آن را نداشتم پیش میبرم و همین کار را کردم و نکات مثبت اعضای دیگر بدنم را دیدم و هر روز تحسینشان میکردم تا اینکه دیگه هیچ دردی رو احساس نمی‌کردم و هزار بار خدا رو شکر کردم و سپاس گفتم که جهان رو بدون تغییر آفریده و همه ما با توجه کردن به نکات مثبت میتوانیم همه چیز های مثبت را تجربه کنیم ممنون استاد عزیز که تجربیات خودتون رو میایید میگید و هر روز به درک ما افزوده میشه و بیشتر میتوانیم که بلاهایی که بدست خودمون ساخته میشه رو به باران های سعادت تبدیل کنیم❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  2. -
    Sina Amirkhani گفته:
    مدت عضویت: 1343 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام خدمت استاد عباس منش و دوستان عزیز ، بسیار خوشحال هستم و سپاسگذار خداوندم که این سعادت رو داشتم در یک روز فوق العاده یک فایل بینطیر رو ببینم و درک کنم .

    سپاسگذارم که در مورد اصل صحبت می‌کنید .

    از زمان آشنایی با سایت مشکلات عصبی من کامل برطرف شد .

    به خاطر دارم که به مدت بیست سال تمام رفتارهای اشتباه شخصیتیم گردن ناراحتی عصاب می انداختم و روزی نبود که به کسی نگم که من ناراحتی عصاب دارم .

    این جمله در این سال‌ها اینقدر تکرار کردم که تبدیل به واقعیت شد کار از جلب توجه گذشت من مریض شدم من بیمار شدم من بیماری لاعلاج گرفتم یعنی بیماری که در حال حاضر از لحاظ پزشکی علاج قطعی وجود نداره .

    یک نارحتی عصبی که خودش رو پوست بدن نشون می‌ده و کاملا انسان رو دیگر میکنه .

    این توجه ناگاهانه من به ناخواسته در مورد مشکلات خود دیگران و کشور هر روز صحبت کردن چاهی بی انتها برای من طراحی کرد .

    من جزو افرادی هستم که با ورودم به سایت و کار کردن روی خورم و فقط توجه به زیبایی‌ها و اصل ،شفا پیدا کردم .

    دوستی دارم که بسیار خوش قلب و مهربان است ولی همیشه در مورد مشکلات صحبت می‌کند ، مریضه و همیشه درگیر مشکلات انگار در چرخه ای از گرفتاری گیر کرده .

    مادری دارم که سالهاست قرص مصرف میکنه همیشه در مورد مشکلات و مریضش صحبت میکنه در حال حاضر دچار مریضهای مختلفی است و به شدت بیمار جلب توجه است شاید به اندازه نفس کشیدن.

    برادری دارم با توجه به تلاش‌های بی انتهاش برای پولدار شدن و موفقیت سر جای اول خودش است ، اون همیشه در مورد مشکلاتش و مشکلات دیگران و دولت صحبت میکنه .

    با دوستی آشنا هستم تقریبا 10 سال و مدتی طولانی از اون با خبر نبودم ، تماس گرفتم که جویای حال اون بشم، فهمیدم زندگی او ازبین رفته از همسر خودش جدا شده ، اون لحظه ای نبود که در مورد مشکلات دولت و خانواده اش صحبت نکنه و همیشه دوست داشت بهش توجه کنند و یه کسی بهش کمک کنه ، راه شکایت کردن رو خوب بلد بود .

    هیچ تغییری در اون ندیدم چرخ زندگیش زنگ زده بود و خودش هم لای چرخها گیر کرده بود .

    اینطور به نظر میرسه که تعدا این افراد برای مثال زدن بسیار زیاده

    من این صحبتها رو باور کردم و درک می‌کنم و تسلیم شدم و قبول کردم که اشتباه فکر میکردم ، قبول کردم گم شده بودم ، پذیرفتم که قوانینی وجود داره که نمیشه ازش امتناع کرد و اگر امتناع کنی به قیمت خوشبختیت و زندگیت تموم میشه و این باعث شد سلامتی من به من برگرده ،وضعیت مالی من متحول بشه ، بعد از تحول وضعیت مالیم ، خودم رو موظوف میدونم که صادقانه بنویسم و بگم اصل همینجاست .

    سپاسگذارم استاد

    سپاسگذارم خانوم شایسته

    خداوندا من را به راه کسانی هدایت که که به آنها ثروت سعادت سلامتی و روشن بینی داده ای امین .

    سپاسگذارم

    سینا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  3. -
    حسین یزدانی گفته:
    مدت عضویت: 2569 روز

    به نام خدا.

    سلام استاد عزیزم.

    من از گذشتم بخوام بگم که دست پر،پرونده سیاه.

    من در مورد مسائلی که برام پیش میومد به خاطر مدار نادرستی که درش بودم.سه دوره پشت سر هم به خاطر همین نقص طی ۶سال برام تکرار شد.

    سال ۹۰ رفتم وارد کاری شدم و شریک گرفتم و بعد یک سال و خورده ای رسیدم به صفر،برگشتم با همسر و سه تا فرزندم شهر خودمون.بعد هر کسی که می‌گفت چی شد اومدی ،میگفتم بشین برات بگم،بعد می‌نشستم آنچنان مظلوم نمایی میکردم برای اینکه بگم من خوب بودم،اونا این بلا رو سرم اوردن.اینجوری خودم رو آروم میکردم به حسابی و هم ترحم دیگران رو جلب میکردم.

    کار رسید به جایی با این خوش تعریفی های من که بعد یک سال دوباره افتادم گیر دوتا آدم زبون باز و فکر کردم این بار اگه با اینا کار کنم جبران گذشتم میشه.داستان تکرار شد و یه پرونده به پرونده ها برای تعریف کردن اضافه شد و باز یک سال بعدش محکم‌تر از دوبار قبلی ،بلایی سر خودم آوردم که سه چهار سال طول کشید تا به خودم اومدم و با سایت شما آشنا شدم استاد عزیزم.

    من این تجربه رو تو دوره ی عزت نفس گذاشته بودم.گفتم بی ربط به این فایل هم نیست.

    الان اصلا دلم نمیخواد کسی به حالم دلسوزی کنه.از احساس قربانی بودن تنفر دارم.

    به همین خاطر که دیگه سعی نکردم در مورد فیلم

    ناخوشایند زندگیم صحبت کنم ،حداقل اتفاقی که برام افتاده بعد اشناییم با سایت استاد این بود که اون اتفاقات دیگه تکرار نشد و یه جورایی زندگیم آروم گرفت.و آدمهای نامناسب که جذب خودم بودن از زندگیم رفتن.

    و تنها کاری که باید انجام بدم ،که شاید ربطی به موضوع این فایل نداشته باشه اینه که همین دیروز بهم گفته شد،با استفاده از دوره ی ثروت یک.جلسات مربوط تئوری ظرف آب.اینکه ظرفم کوچیکه،یه نگاهی کردم به همین دوسه ساله ی اخیر .گفتم چرا این اتفاقات خوب برام افتاد،ولی خورد خورد اومد تو زندگیم.چرا من به صورت یکجا تجریش نکردم .و جوابی که بهم داد این بود ،ظرفت کوچیکه ،یا به روایتی گنجشک روزی هستی.

    و تنها راه بزرگ شدن این ظرف.(شکر گذار باشید تا شما را بیافزایم)

    البته خیلی وقته که متوجه این موضوع شدم و دارم سعی میکنم ذهنم رو کنترل کنم ،ولی خدایی نتونستم خوب عمل کنم.

    ولی دارم سعی خودم میکنم.خدایی سخته،ولی می‌دونم که میشه،چون دیدم افرادی رو نزدیک خودم که تونستن و دارن ثمره ی اون کنترل ذهن رو با عشق دریافت میکنن.

    استاد خدا شاهد به خیلی از آموزه هاتون دارم عمل میکنم.تنها مسئله ای که باید درست بشه همین اینکه بتونم احساسم رو بهتر کنم با سپاسگذار بودنم.

    چرا اینو میگم.چون خیلی از جنبه های زندگیم رو با همین احساس سپاسگذاری در موردشان عالی ساختم.از روابط.از سلامتی،از رابطه ی عالی که با همسرم دارم.رفاقتی که با پسرهام دارم ،ارامشی که تو زندگیم هست .همه رو با استفاده از آموزه های شما و کم و کسری عمل کردن بهشون ساختم.من ساختم،این جوری نبودن،

    حالا که اینا رو من ساختم ،و خلق کردم.پس ثروت رو هم با استفاده از همین آگاهی ها می‌سازم.

    فقط یه خورده بیشتر تلاش ذهنی میخواد.چون باورها ریشه ای تر هستن.

    استاد ممنونم بابت این فایل که بهم یادآوری کردی که بیشتر سپاسگذار باشم.

    خدا نگهدارت باشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  4. -
    سحر ساعى گفته:
    مدت عضویت: 1841 روز

    سلام و ادب و احترام خدمت بهترین استاد دنیا و مریم خانم نازنین

    استاد فقط خواستم ازتون تشکر کنم از صمیم قلبم

    اگہ بدونید چقدر سپاسگزار خدا شدم کہ این فایل فوق ارزشمند رو گذاشتید

    یہ عالمہ عشق و حس خوب براتون فرستادم از خوشحالیم براى ضبط این فایلتون

    دقیقا زدید تو هدف

    سالهاى سال دوست داشتم از طریق موفقیت ہام توجہ جلب کنم،مثل شاگرد ممتاز بودن،قبولی در انجمن ریاضیدانان،خوش استایل بودن،آراستگی ظاہری،ازدواج موفق،خرید خونہ ہا ی پرفکت،مسافرت هاى عالى و ماشین عالی ۔۔۔۔۔و واقعیت عارم میشد اصن به کسی بگم سرما خوردم بہ لطف و فضل رب العالمین همش شد،به فصل بی اعتماد بہ نفسی کم کم نزدیک شدم بہ دلیل عدم توجہ ہمسرم و دخالت اطرافیان و حس گرفتن جلب توجہ،بیکار بودم و بہ اینستا رسیدمو یه عالمه حس بد،مقایسه خودم،حس کمبود،ناشکرى و…..شروع کردم فرو رفتن تو باتلاق جلب توجه،خودمو عقایدمو فراموش کردم و اتفاقات بد شروع شد،با برنامه هاى شما اشنا شدم

    توجہم بہ شما جلب شد و توجہ ہمسرمم بہ چرت و پرت و میگفت اینارو نخر،کلک پولہ ولی قلب من میگفت مسیر درست ہمینہ بخر و کار کن،تا جایی کہ گفت من بہت پول میدم تو میری ہدر میدی با خرید دورہ،بہم بر خورد شدییییید،سعی کردم ایشونو یم بیارم تو دورہ ہا کہ طبق فرمایشاتتون بد از بدتر شد،گفتم برم سرکار ولی اینقدر حاشیه درست شده بود که اصن ترم اخر دانشگامم با استرس طی شد و اصن یادم رفتہ بود میتونم طبق رشتہ تحصیلیم برم کارشناس بهداشت بشم،طلاہامو میفروختم دورہ بخرم ولی دورہ ہارو فقط میخریدم،یہ دور گوش میدادم و تمام،ہمہ حواسم به اینستا و اصن خودمو زندگیمو یادم رفتہ بود۔ہمش تو حاشیه

    رابطمو با خدا یادم رفتہ بود،رابطہ منو ہمسرم بد شدہ بود،دلم خواست تفکیک اموال کنم ایشونم گفت پس طلاق بگیریم در نہایت جدا شدیم و اصن نہ برنامہ ای داشتم نہ امادگی،گفتم خدایا توکل بہ،خدا کہ برام سنگ تموم گذاشت تو حمایت و حفاظت و هدایتم

    همش چسبیدم بہ برنامہ ہای شما بعد جدایی

    ہمش میگفتم الخیر فی ما وقع

    (ازتون یاد گرفتہ بودم)،ہمہ چی بہ نفعم شد

    نکات مثبتش

    اگاہی از اینکہ قوانینی بودہ کہ من موفق بودم نہ شانسم،

    من اسم شانس رو گذاشته بودم خدا دوستم داره

    بله خدا دوستم داشته و داره و خواهد داشت،ولى آگاہ تر شدم کہ تحت سرپرستی چہ کسی ہستم

    تحت حمایت و حفاظت و هدایت چہ نیرویی بودم

    حمد و سپاس و پرستش مخصوص پروردگار جہانیان است کہ مرا افرید و سپس بہ مسیر رشد و کمالم ہدایت کرد،خدایااااااا عاشقتم

    تفکیک اموال

    دورى از ادماى نامناسب

    نزدیکى به خدا

    خواندن قران و دوستی و انس با قران و معنی قران

    استقلال مالى با همون تحصیلاتم(بازرس بهداشت)

    ایجاد ارتباط صحیح با متصدیان اصناف و مردم

    تمرکز بیشتر رو دوره ها ى شما

    تشویق معاونت بہداشت بابت فعالیت ہام،درستہ کہ اولویتم رضای اوست و دیگہ نیازی ندارم کسی ببینتم یا نہ ولی خوشحالم که مفیدم

    در کل خدایا شکرت

    حالا تو این ٢ سال یادم رفته بود و داشتم مدام از بلاهاى رابطہ با ہمسر صحبت میکردم تو خانواده

    هى فایل گوش میکردم ہی میگفتم یہ جای کارم ایراد دارہ

    کہ افتادم رو تکرار

    تا اینکہ دیروز تو مرکز قبل دیدن این فایل ہمکارم گفت،سحر خیلى دوست دارم برم سرم بزنم،تو دلم گفتم جل الخالق این کہ خوبہ حالش،چہ خواستہ بیخودی دارہ،بہش گفتم خانم ۔۔۔۔شما کہ خوبی،خندید گفت ارہ ہمینجوری

    تا شب داشتم فکر میکردم

    دیدم نکنہ سحر توام اینجوری باشی

    دیدم یا الله اره،خیلی از مسایلى که وجود خارجى نداشت به خاطر جلب توجہ بہ وجود اووردم و بہ خودم ظلم کردم

    خدایا منو ببخش و مورد رحمتت قرار بده

    نکتہ ہمین بود،داشتم جلب توجہ میگرفتم

    هرچند کہ اگہ خدا نمیخواست اجازہ نمیداد

    من خواستم ایمانم بیشتر شہ و فکر میکردم ہمسرم نباشہ میمیرم

    و تو این 2 سال تنہایی فہمیدم من خدا دارم،رابطہ ای کہ سالہا بود یادم رفتہ بود

    فہمیدم کی بودہ کہ خواستہ ہامو دادہ خدا بودہ از طریق دستانش

    خدایا مرسی برای تک تک لحظاتی که تو این ٢ سال خدا خدا کردم و تو کفایتم کردى

    دوستت دارم

    موضوع دیگہ،نسبت بہ پدرم خیلی دلسوزم با توجیہ اینکہ سنش بالاست و سالہاست پای درد دلاشم و بہ قول مامانم میگہ آقات کلہ تو رو میبینہ فکر میکنہ مامانشو دیدہ،اینقدر کہ درد دل میکنہ،کم کم دل برای ہمہ میسوخت

    استاد نگو نہ تنہا کمکشون نمیکردم بلکہ ہم بہ خودم ہم اونا ضربہ میزدم

    تا جایی کہ بہ پرندہ گونی گونی گربہ ہا سگ ہا غذا بدم،از همین تیریبون اعلام میکنم،خدایا منو ببخش و بیامرز در دنیا اخرت و خدایا ممنون که هدایتم کردى به این فایل ارزشمند استادجانم که ایراد کارمو بفهمم و چرخہ جذب انسانها و موجوداتی که مظلوم نمایی میکنن متوقف کنم و اینقدر عذاب نکشم

    اخه استاد شنیده بودم امام على تا صبح به یتیما و…… کمک میکرد

    اینو شنیده بودم ولى یادم نبود خود حضرت على ع فرموده اداى زمین خورده هارو در نیار

    ولى واقعیت من امام نیستم و توانایی هضم مسایل مردمو ندارم

    تا جایی که حتى

    منم میگفتم مالی ام اگہ اونقدر نتونم کسیو کمک کنم،ممکنہ یہ حرفم خوبش کنه و بگم منم ہمچین خوب نیستم با اینکہ بودم و یہ عالہ چیزای دیگہ کہ در زمان موفقیت ہام مردم بہم میگفتن خودخواہ و بہ خودم شک کردم و شروع کردم محبت بیجا اسمم شده بود سحر مهربون

    خدایا منو ببخش که به خودم ظلم میکردم و به اونا حتى

    و خدایا کمکم کن این فایل استاد جانم یادم بمونہ کہ شخصیت بہتری شم

    استاد دوستتون دارم،خدا بیشتر از اینها یاورتون باشه که یاداورى هستید براى اگاہی ہای قبل تولد ما

    استاد بودن برازندتونہ مرد بزرگ،من حضرت ابوالفضل رو خیلى دوست دارم،منشتون مثل مردان بزرگ تاریخ کہ اینطور رایگان بہ تشنگان اگاہی آب میرسونید

    من ہمیشہ گفتم خدا گلچین استاداشو بہم بخشیدہ

    بہترین استادارو ہمیشہ داشتم و ممنون کہ خدا بازم برام سنگ تموم گذاشت و به سمت شما هدایت شدم

    من ٢ و خورده اى سال پیش دورہ سلامتی رو خریدم ولی استاد

    تمرکزی سراغ هیچ کدوم از دورہ ہا و فایلاتون نرفتم و فقط طوطی وار یکبار گوش دادم بہ خاطر مشغله ها و رفتن دنبال حواشى تازہ بہ لطف اللہ یکتا اینہ نتایجم

    میشنیدم و نمیشنیدم

    تمرکز بزارم چہ شود ان شاء الله

    خدایا یاریم کن براى تمرکز رو لذت،موفقیت،زیبایی ها و خوبی ها و فایل هاى استاد عباسمنش که خودت هدایتم کردى به سمتشون که تویى بهترین یارى دهندہ ہا،تویی پناہ من،تویی آرامش من

    یا رب العالمین سپاسگزارتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  5. -
    SABA گفته:
    مدت عضویت: 1690 روز

    سلام به استاد عباسمنش عزیز

    و همه دوستای هم فرکانسیم

    صحبت کردن درباره مشکلات باعث میشه اون مشکل بیشتر بشه اما بعضی از ادما بخاطر قربانی بودن دوست دارن توجه بگیرن از بقیه و با بیماری و مشکلات خب توجه بیشتری میتونن دریافت کنن!

    حتی با خدا هم نباید درد و دل کرد!

    اگر مشکلی داریم نباید به هیچ کس بگیم چون با گفتنش به بقیه ، یه لحظه شاید حس همدردی پیدا کنیم اما بعدش باعث بیشتر شدن اون مشکل میشیم .

    در هر لحظه باید قوی بود و با انرژی قدرت و اعتماد به نفس توی زندگی پیش رفت و مشکلات و نادیده گرفت.

    من هم یه دوره ای از زندگیم عاشق درد و دل کردن شده بودم و میدیدم روز به روز اتفاقای بد بیشتری میافته ک باز من موضوع داشته باشم برای درد و دل بعدی اینطوری بود ک فهمیدم من دیگه نباید با هیچ کس صحبت کنم درباره مشکل و ناخواسته ای ک دارم در هر لحظه هرکی ک پرسید حالتون چطوره محکم باید بگیم من عالیمممم که اتفاق های مثبت بیشتری جذب کنیم🪷

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  6. -
    حسین پرونده گفته:
    مدت عضویت: 1397 روز

    سلام و درود فراوان ب استاد عزیز و خانوم شایسته

    خدایاشگرت ک ی آکاهی دیگه هم بهم اضافه شد

    ممنون ک برامون فایل ظبط میکنید و آگاهی های جهان بهمون یادآور می شین

    من خیلی وقت پیش یک تصادف داشتم ک کتف دست راستم پلاتین داشت بعد یک مدت پلاتین ور داشتم دکترم گفت ک باید خیلی مراقب باشی تا خوب بشی بعد مدتی کتف دست راستم خالی می کرد ب اصطلاح در می رفت این قضیه عادی شده بود ورزش سنگین می کردم این حالت پیش نیومد. ک من خیلی درد می‌کشیدم و بقیه اطرافیانم دلسوزی داشتن من ک همیشه از خدا سلامتی می خواستم هر روز میگفتم بدن من سالم، خودت درست کن خدا برام

    تا این ک ۲سال پیش تو سالن فوتسال با خانواده و اقوام یک مجموع گرفتیم بازی کردم ک دوباره این اتفاق افتاد خاله،پسر خاله هر کسی دلسوزی تا رفتم جای شکسته بند باز جا انداخت

    تو مهمونی ها همش از این قضیه حرف من بود اول دلسوزی بعد یک مدت مسخره کردن

    تا ب این نتیجه رسیدم ازشون دور بشم و خود دنیا خودش یک برنامه ای درست کرد ک خیلی کم میبینم شاید ماه ای دو بار اونم در حد ده دقیقه و سریع دور میشم

    خداروشگر الان یک سال این اتفاق تکرار نشده و هر روز خداروشگر میگم و سپاسگذاری هر روزم داخلش می‌نویسم ک مرسی بدن سالم و قوی دارم

    درسته ک ب هرچیزی توجه کنی ب سمتش هدایت میشی

    اون موقع دکترا می گفتم باید دوباره پلاتین بذارم ک تاندوم دستم جمع بشه ولی با کنترل ذهن و توجه ب خواسته هام و دوری از افراد ک حس و حال خوب بهم نمی‌دادم و یادآوری میکردن من ب لطف الله این مسأله حل کردم و خیلی خدارو سپاسگذارم

    یک چیز جالب ک نمی‌دونستم هم یاد گرفتم از استاد عزیزم ک نباید حتی با خدا در مورد مشکلات حرف بزنی مرسی این خیلی خوب چیزای ریز و خیلی مهم پیدا کنی

    من ک خیلی حس و حالم خوب شد چون هر روز شگر گذاری ام می‌نویسم الان یک چیز جدید ک فکر میکردم درست یاد گرفتم

    مرسی استاد جان درست ک فایل رایگان ولی معرکه بود

    دست خدا پشت پناهتون استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز و همه اعضای خانواده عباس منش,,😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  7. -
    فرخ لقا گفته:
    مدت عضویت: 2672 روز

    سلام به استاد عزیز و موحدم

    سلام به خانم شایسته نازنین

    وسلام به همه ی دوستان درخانواده عباس منش

    استاد فرمودید اگرموردی در رابطه با صحبتهاتون داریم بنویسیم.

    اولیش اینکه کاش صحبتهاتون را چند ساعت زودتر گوش کرده بودم همین امروز بعد ازمدتها که میتونم بگم دختر خوبی بودم و تا حدود زیادی رعایت میکردم این مسئله را، راجع به موضوعی باخواهرم صحبت کردم .ماجرا مربوط میشد به اینکه مابایستی در مراسمی شرکت میکردیم و بنا به دلایلی (صلاحدید دیگران) شرکت نکرده بودیم والان که زمانش گذشته بود پشیمون شده بودیم.خوب من خودم فهمیده بودم کار درستی نکردم ولی وقتی با خواهرم صحبت کردم واززوایای مختلف درمورد این اشتباه صحبت کردیم، بعد ازاینکه گوشی را گذاشتم دیدم چقدر حرص میخورم وانگار دیگه نمیتونم جبران کنم و…… خوشبختانه باز به خودم نهیب زدم که حواست باشه اگه ادامه بدی ازاین هم بدتر میشه.بسپرش به خدا انشاالله فرصتی پیش میاد تا به نحوی شرایط بهتر بشه.

    مورد دوم که اصلا” خیلی عجیبه ولی واقعی.

    من چند سال پیش دانشجو بودم تو رشته مشاوره و علوم تربیتی ،استادمون ازما خواسته بود که با یکی دوتا ازدوستان یه مشکل خانوادگی را بصورت نمایش اجراکنیم.

    من که چند سال پیشتر تو زندگی واقعیم مشکلاتی داشتم داوطلب شدم تا سناریوی اصلی را بنویسم.البته به بقیه نگفتم بیشترش تجربه ی خودمه.

    خلاصه روز اجرا خیلی طبیعی بازی کردیم و بسیار تحت تاثیر قرار داد اطرافیان را .حتی بعضیها گفتند که میتونم هنرپیشه بشم😉

    ما هم خوشحال که اجرای خوبی داشتیم و حداکثر نمره راهم گرفتیم.

    ولی استاد به خاطر توجه زیاد ودقیقم به اون مشکلات بافاصله زمانی کمی چیزی را تو زندگی عاطفیم تجربه کردم که خیلی شدید تر ازقبل بود و بسیار هم طولانی شد.بعدها وقتی به فایلهای شما گوش میدادم متوجه شدم که خودم این شرایط را به وجود آوردم.☹☹

    بله با تمام وجودم فرمایشاتتون را تایید میکنم.

    برای شما و تک تک دوستان عزیز سلامتی ، سربلندی و خوشبختی آرزو می کنم.

    درپناه حق👋👋🌹🌹🌹🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  8. -
    فاطمه فضائلی گفته:
    مدت عضویت: 1250 روز

    سلام به استاد عزیزم

    خیلی سپاسگزارتونم

    واقعا این همه قوی بودنتون تحسین برانگیزه, شما یه الگوی عالی هستید که عالی زندگی کردن رو بهمون یاد میدید

    خدایا صدهزار مرتبه شکرت

    دوبار این فایلو گوش دادم حسم گفت راجبش بگم, استاد دقیقا خونه ی ما برعکس بود

    وقتی مریض میشدیم ناز زیادی ازمون نمیکشیدن

    ده سالم بود دستم شکسته بود خیلی عادی رفتیم گچ گرفتیم و کارهامو تا جایی که میتونستم خودم انجام میدادم

    حتی یادمه اگه باید وسیله ای برا مدرسه میبردم و شب دیر یادم میفتاد دیگه اصلا کسی اهمیت نمیداد و خب میگفتن چرا مسئولیت کارتو نداشتی زودتر بگی

    و مثالهای زیاد دیگه

    البته که پدرمادر خیلی خیلی خوبی دارم و الحق هوامو داشتند ولی محبت زیادی تو موقع مریضی و اینا نه.

    من قبلا وقتی مقایسه میکردم و نااگاه بودم میگفتم نامحبتی میکردید ,بعد ها که بزرگتر شدم که خب اینارم نمیگفتم و کلا مسئله ی مهمی نبود برام

    ولی استاد الان که اشنا شدم و خصوصا این فایل میبینم اینا همش اشاعه توحید بوده

    اینا همش مسئولیت پذیر بودن بوده

    جلب توجه نکردن

    و چقدر همینا مسئولیت پذیر و محکم ترم کرده بودن

    گاهی وقتاهم که میخواستم دلسوزی بقیه را برانگیخته کنم بهم برمیخورد سریع

    استاد شما دارید حتی از ریزترین رفتارهامونم مارو اگاه میکنید

    خدایا شکرت

    استاد همینکه میگید همیشه میگم عالیم, اوضاع عالیه, همین تاثیرش فوق العادست

    هم رو انرژی خودمون هم طرف مقابلمون

    اونم انرژی ای میگیره یا ترغیب بشه که بگه عالیم و فرکانس تغییر کنه

    سپاسگزارم

    شاد و ثروتمند و پرانرژی باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  9. -
    نفیسه فهیمی گفته:
    مدت عضویت: 1370 روز

    سلام استاد جان و مریم عزیزم، هرروز کلی خداروشکر میکنم که شماها رو دارم و جز خانواده بزرگ شمام، هرروز با فایلهای شما کلی حالم خوبه و دونه به دونه اگاهی هایی که از شما میگیرم رو عملی میکنم و نتیجه میگیرم و لذت میبرم و شکر میکنم، یه نمونه کوچیکش اینکه چندروز پیش نشستم کمد لباسم رو مرتب کردم و شلوارهای بیرونم رو مرتب روی هم چیدم و بابتشون شکرگزاری کردم و امروز خواهرم از شهرستان دوتا شلوار برام هدیه فرستاد و به همین راحتی و قشنگی قانون فرکانس عمل میکنه. و راجع به این فایلتون بگم که پدرم حدودا چهل سال پیش پزشک تشخیص افسردگی و وسواس داده تو ایشون و به مادرم گفته که نذارید کوچکترین فشار روانی بهش وارد بشه و این شده که تمام این سالها ایشون نقش قربانی رو اجرا کردن و بقیه خانواده بهشون باج دادن و مطابق میلشون رفتار کردن و ناز خریدن و ایشون هیچ تلاشی برا بهبود شرایطشون نکردن و همیشه تصمیمات بر اساس منفعت و راحتی ایشون گرفته شده، و من از زمانیکه متوجه قانون شدم و حمایت‌هام رو کم کردم و دیگه به دید مریض بهشون نگاه نمی‌کنم فعالیت‌هایی رو ازشون میبینم که قبلا اصلا انجام نمیدادن و مینداختن به دوش بقیه، هرچند مقاومت دارن و نمیتونن بپذیرن که دختر همیشه نازخرشون داره بی اعتنایی میکنه، اما من میدونم که کارم درسته و دارم بزرگترین کمک رو به ایشون و به خودم و خانواده میکنم، خدایا شکرت به خاطر اگاهی، ممنونم از شما عزیزانم بابت اگاهی هایی که بهم میدید و نتیجه اش آرامش منه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  10. -
    زینب مظفری گفته:
    مدت عضویت: 1125 روز

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته مهربون

    خداروشکر میکنم که در مسیر شنیدن این آگاهی ها قرار گرفتم……

    من بار اولی هست که کامنت میزارم،شاید زیاد درست نتونم منظورم رو بیان کنم اما با دیدن این فایل ارزشمند وظیفه خودم دونستم ک تجربه و باور اشتباهی رو که در این مورد داشتم با دوستان در میون بزارم.

    به طور خلاصه بخوام بگم من در ۴سال اول زندگی مشترکم بی وقفه باهمسرم جنگ و بحث داشتم ،یکی از کارهای اشتباه من این بود که با صحبت کردن با دیگران در مورد عیب ها و بعضی رفتارهای شوهرم که مورد پسند من نبود علاوه بر جلب حس ترحم بلکه به این جنگ و دعواها در زندگی مشترکم تداوم بخشیدم و از ثانیه اولی ک تصمیم گرفتم این درد و دل کردن های مسخره را از زندگی ام حذف کنم ،از همان ثانیه به طور باورنکردنی آرامش را به زندگی مشترکم دعوت کردم، خود به خود باهمسرم ارام ارام به صلح رسیدیم

    و در مسیر حذف ناآگاهی هایی که به روابطمان ضربه میزد به لطف خدای مهربان قرار گرفتیم،

    و خداوند بزرگ و مهربان ،جایزه ای به ما اهدا کرد ،برای پایدار ماندن من وهمسرم بر این تصمیم و باور درست که در مورد مسایل و مشکلات زندگی مشترکمان نباید با دیگران درد و دل کنیم، بعد از گذشت یک سال از آن جنگ و دعواها و رسیدن به آرامش،

    دختری شاد و خندان و زیبا به نام ارغوان هست که خداوند را بابت این هدیه ی گرانبها و دوست داشتنی شاکریم…

    استاد جان، ممنونم که این فرصت را در اختیارمان قرار دادید تا با اشتراک گذاشتن تجربیات مفید دیگر دوستان، روند رسیدن به موفقیتمان سرعت بیشتری بگیرد.

    در پناه الله یکتا همه ی مان شاد و سربلند باشیم..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای: