«ظلم به خود» از دیدگاه قرآن - صفحه 139 (به ترتیب امتیاز)

1867 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    MM گفته:
    مدت عضویت: 1638 روز

    سلام به استادومریم جون وخانواده صمیمی وبزرگ 😘

    حقیقتش برای نوشتن خیلی بی انگیزه بودم چراکه من مدت۳سال است درگیریک ناخواسته شدم که هرچند کمابیش قانون رارعایت می کنم وچرادروغ بگم حالم اوکی نیست .اوایل که داغون بودم ولی خداشکر بعدازگذشت یکسال ونیم کم کم توانستم باکمک فایلهای رایگان ومحصولات استاد حالم رابهتر کنم ولی حقیقتش این است که همیشه ته فکرم این است که بمن ظلم شده است حقیقتا من دومین باراست که این فایل رادراین مدت چندسال گوش دادم وهربار یادم میاد که حتی ان اتفاق ناخواسته راخودم با فرکانس هایم ایجاد کردم وکسی قادرنیست که بمن ظلم کند وان موقع مسعولیت ان اتفاق را می پذیرم اما راستش رابگم کار سختی است ونمی دانم شلید بخاطر ایمان کم وباورهای اشتباهم باشد

    اما میدانم باتکرار این فایلها وفایلهای دیگر خودم رادراین زمینه قوی میکنم ودرک می کنم که ان وقت کمتر به خودم آسیب برسانم

    خدایاسپاسگزاررررم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    معصومه دره لو گفته:
    مدت عضویت: 1954 روز

    به نام الله یکتا

    سلام به استاد عزیز‌ و خانم شایسته

    من چندین ساله که باور داشتم که یکی هست که زندگی منو تغییر میده چون خودش گفته بود و از شخصی شنیده بودم و‌ به این باور رسیده بودم که اون شخص میتونه تو زندگی من تاثیر بذاره

    همیشه شب و روز تو این فکر بودم که این شخص که نزدیکترین شخص خانواده بود بعد وصلت اون با خانواده ی ما ،من همیشه باورم به این بود که زندگی ما رو از هم میپاشه همیشه فکرهای منفی می کردم و تجسم میکردم که چه کار هایی که برامون نمیکنه و واقعا همون اتفاقات برامون می افتاد

    چه شبها که تا صبح نمی خوابیدم و گریه میکردم و ناله میکردم تا جایی که من مریض شدم

    ولی وقتی مدارمو عوض کردم و با استاد آشنا شدم فهمیدم که با تجسم بر نقاط مثبت اون اتفاقات به ظاهر بد هم تموم شد ولی اون یه درسی برام شد که تجسم چه مثبت و چه منفی اتفاق میفته و هیچ کی نمیتونه زندگیمو تغییر بده به غیر از باور هام

    خدا رو شاکرم که تونستم به کمک استاد عزیزم زندگیمو تغییر بدم و به آرامش برسم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    مریم السادات هاشمی گفته:
    مدت عضویت: 1403 روز

    سلام عزیزان همسفرو همراهم

    با آگاهی به این قضیه که هیچ کسی نمیتونه به من آسیب برسونه یا واسطه من باشه برای اجابت درخواستهایم از ربم آرامشی بهم داده که نمیتونم بگم چقدره…البته الان مدتهاست که این آرامش رو پیدا کردم با توجه به آگاهیهای نابی که هرروز پیدامیکنم قدمهای کوچک اما پیوسته…چقدر از کودکی با واژه نفرین آشنام چقدر به خاطر این موضوع باج دادیم یا جایی که حقم بوده نتوانستم نه بگوییم و آزار رو پذیرفتم و ……. اما خدا میداند که الان حتی ذره ایی نراحت نیستم به خاطر گذشته

    من همیشه از خودم و خدا سوال میکردم که چرا به این دنیا آمده ام همیشه فکرم این بود که الکی اومدیم و میریم با هرشرایطی که الان داریم خدا میخواسته تفریح کنه مارو خلق کرده بیکار بوده……از این حرفهای بی اثر و مفت

    اما از آنجا که سوالی داشتم که چرا آمده ام فقط احساس میکردم باید یه کاری انجام بدم..هرروز که بیدار میشدم میگفتم من باید امروز یه کاری بکنم ولی نمیدونستم چی..خواهرم میخندید به من میگفت مریم باز شروع کرد مگه الان همین الان باید یه کاری کنم..یا مرفتم یه کلاس ثبت نام میکردم یا هرکاری که بشه اونو کار گفت

    خلاصه یواش یواش بعد از یه تجربه به ظاهر سخت در زندگیم هدایت شدم به دوره ایی به اسم خود شناسی که من کی ام ، اینجا کجاس،اینا کی هستن و اینکه اونجا یواش یواش فهمیدم هیچ بیرونی وجود نداره و فهمیدم تمام بیرون و اتفاقا رو خودم با ترسهام یا طرحواره هام و کودکی ام ساخته ام اما قابل تغییر است..یواش یواش آرام و آرامتر شدم و اینکه استادم و جایگاهم تغییر کرد و ادامه راه خودآگاهی رو با عزیزدیگه ایی ادامه دادم اینجا چیزهای بیشتری آموختم و هرروز حالم بهترو بهتر میشد و آنجا با همه وجودم کسانی که به من به ظاهر آسیب رسانده بودن رو بخشیدم و با همه وجودم بهترینهارو برایشام خواستم و رها شدم ..و اونجا بود که از ایران خارج شدم خیلی قشنگ و راحت

    اومدم اینجا همچنان مسیر آگاهی رو هرروز خودم ادامه میدادم با گوش کردن کتابهای صوتی که داشتم و خودم دنبال میکردم تا اینکه با استاد با یک فایل عالی صوتی به اسم قانون جذب آشنا شدم و آنجا بود که فهمیدم چرا مریم این زندگی و پدر و مادرش را انتخاب کرده ….من باید ثروتمند باشم و عالی زندگی کنم و جهان را هم جای بهتری کنم..الان که فکر میکنم میبینم تمام اتفاقات زندگیم اومده بوده که مریم بفهمه و بگه در زندگی چی میخواد..هگه تضادهایی که به من کمک کنه خدای من چقدر عالی بودن اما من نمیفهمیدم که اینا چی هستن….و هرروز پایین و پایینتر میرفتم اما روزی که در ایران بودم و با همه وجودم و اشکهایی که میرختم و میگفتم خدایا این زندگی من نیست من نمیخوام اینجوری بمیرم..تو مرا هدایت کردی و به اندازه ایی که باور کردم و قدم برداشتم که اینارو الان میفهمم تو به من نزدیک و نزدیکتر شدی که هرروز تا شب به این فکرم که کجا و کدام فایل رو امروز گوش بدم سفرنامه ام را گوش بدم بنویسم و روی مسیر بمانم کاری که واقعا بهش ایمان دارم و لحظه ایی نیست که من بیکار باشم یا حرف بیهوده ایی بزنم یا گوش بدم اگه باشه این محیط سریع محیط رو ترک میکنم و فایلهایم رو گوش میدم…دلم میخواد آگاهانه زندگی عالی در تمام ابعاد برای خودم بسازم آزادی مکانی و زمانی و مالی..میخوام هگه چبزو باهم داشته باشم و میدونم که لایقش هستم وگرنه اینجا نبودم..پس عجله ندارم و یواش یواش تکاملم رو طی میکنم…من خیلی عجول و کم صبر بودم در این مسیر کم کم صبورتر شدم و از خدای مهربانم صبر بیشتری رو میخوام که بتونم به زمانبندییش اعتماد کنم و مسیرم رو با امید و عشق ادامه بدم

    براتون بهترینهارو از رب رزاق و وهابم خواهانم

    باشد که جمله ایی کلمه ایی چراغی باشد برای عزیزهمسفرم

    دوستتون دارم ودر پناه الله یکتا شاد وثروتمند وسعادتمند در دنیا و آخرت باشید….به امید دیدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    اکرم قاسمی گفته:
    مدت عضویت: 1334 روز

    به نام الله یکتا

    امروزدومین روزازسفرزیبایم رامینوسم تاباشدردپایی دراین مسیرفوق العاده.

    من دارم روی اهرم رنج ولذت ،احساس خوب اتفاقات خوب،احساس بداتفاقات بد،کارمیکنم.

    من ایمان دارم که همه چی فرکانسه ووقتی درمدارچیزی هستی بهت چیزهاوراههایی که باید،بهت گفته میشه،

    من چندروزی که احساسم خیلی بهترازقبلم شده تا به مسیرسفرنامه هدایت شدم،

    یعنی دراین سفرنامه هم هرآدمی نمیتونه واردبشه،بایددرفرکانسش باشه،یعنی اگه الان اینجاهستیم واقعا روخودمون کارکردیم وفرکانسمون روبهترکردیم ومداربهتری هستیم،یعنی روبه رشدیم روبه پیشرفت،مسیری که داریم میریم درسته،راهی که توش پرازآگاهیه،خدایاهزاران مرتبه شکربه خاطربودنت به خاطرقوانین بدون تعقیرت

    (من به خداونداعتماددارم،)

    من انقدربه زبان میگویم تاباقلبم احساسش کنم ودرتک تک اعمال ورفتارم خودم انجامش دهم که نتیجه آن فقط وفقط آرامش است.

    من به خودم درطول زندگیم خیلی ظلم کردم حتی الانم نمیتونم بگم که نمیکنم اماخیلی خیلی بیشترازقبل خودم رادوست دارم وبرای خودم ارزش قائلم وخودم رادوست دارم واین رانه تنهادررفتارهایم نسبت به خودم می بینم،من میبینم رفتاردیگران هم بسیاربسیاربهترازقبل بامن شده واین چیزی نیست جزنتیجه خودارزشمندی ام،بچه هااصلا جامعه ای که ۹۹درصدآلوده است ببینیدماکجاییم،تواین سایت،توبهشت،توجایی که وقتی حتی ناراحتی میای بعدازچندثانیه حالت ازاین روبه این رومیشه،این نتیجه فرکانس خودمونه ،من خوشبختم وواقعااحساس خوشبختی میکنم، خداراهزاران مرتبه شکر.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    ندا گفته:
    مدت عضویت: 1561 روز

    به نام خدای اگاهی دهنده و هدایتگر

    روز ۴۳ سفرنامه

    “احساس گناه”‌، “احساس قربانی بودن و مورد ظلم واقع شدن”‌، همان دو ترمز مهمی هستند که:

    بخش اعظمی از عزت نفس ات را تخریب ساخته اند که پای حرکت تو برای تحقق خواسته هایت است

    دقیقا این دو ترمز در من وجود داره و هرچندوقت یکبار حالم و احساسم رو بد میکنه و منو از مسیر خواسته هام‌دور میکنه و اتفاقاتی رو برام رقم میزنه ک بیشتر احساس قربانی بودن بهم دست بده

    حتی همین چند روز اخیر تنها با ی باز نشدن در خونه، چنان بهم ریختم ک رابطه خودمو با دوستم بهم زدم و همه جا بلاکش کردم 😑 همش احساس میکردم ک داره اذیتم میکنه اما اون کسی نبود ک منو اذیت کنه! من خودم با باورهای اشتباهم، داشتم ب خودم اسیب میزدم و اذیت میکردم ک اون باورهای اشتباه هم بخاطر عدم اعتماد بنفس و عزت نفس و احساس قربانی شدنه

    باید مدتی تنها باشم و درست و حسابی رو خودم کار کنم باید تموم محصولاتی ک خریدم رو از اول بخونم و کامنت های دوستان همفرکانسیم رو بخونم و اگاهی هامو بیشتر کنم و باورهامو درست کنم، خیلی وقته ک میدونم در مورد روابطم باورهام نادرسته اما قدم موثری برای تغییرش برنداشتم چون اگه تغییر کرده بودم نتایج هم باید خودشو نشون میداد اما من باز دارم ب همون روند سابق ادامه میدم و فقط اطرافیانم رو از خودم دور میکنم و ناراحت میکنم

    باااید این دو ترمز‌ رو از زندگیم بردارم تا گاز بهتر کار کنه و سریعتر هم ب خواستهام برسم و روابط بهتری رو تجربه کنم

    خدایاااشکرت برای اگاهی امروزم

    استاد عزیزم و مریم جووون ممنون برای این فایل های رایگان و سریال زندگی در بهشت

    واقعاا هروقت حالم بد میشه و احساسم بد میشه با دنبال کردن سریال زندگی در بهشت ب احساس خوب میرسم و کلی انرژی میگیرم و با اومدن ب این قسمت از فایل های سفرنامه و نوشتن کامنت هم ب اگاهی های بیشتر میرسم و هم ب احساس بهتر😘😘🌸🌸🌸

    خدااایااا شکرت برای وجود این دو عزیز 💚💚🙏🏻🙏🏻

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    رها... گفته:
    مدت عضویت: 3199 روز

    سلام به همه دوستان

    بادیدن این فایل ایمانم به خدایی که این جهان رو با نظم آفریده بیشتر شد و اینکه کسی نمیتونه به کسی ظلم کنه و زندگی اون رو خراب کنه نشانه ی قوانین عادلانه ی خداست.

    ما فقط باید تمرکزمون رو از رفتار دیگران برداریم و روی خواسته های خودمون متمرکز بشیم و کسی که به خدا ایمان داشته باشه نه نگران میشه و نه ترسی از آینده داره در نتیجه کل زندگیش میشه لذت و لذت و لذت…

    خدایا شکرت برای این قوانین عادلانه ای که به وجود آوردی.

    این جهان کوه هست و فعل ما ندا

    سوی ما آید نداها را صدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    معصومه صادقى گفته:
    مدت عضویت: 1722 روز

    بنام خداوند بخشنده

    سلام به استاد عزیز ، مریم جانم و همه اعضای خانواده صمیمی ام ❤️

    روز ۴٣ از سفرنامه ام

    چند وقت بود یه حس ناخوشابند داشت واسم تکرار میشد و نمی تونستم روش زوم کنم چون حسم بد میشد تا اینکه خدا امروز بهم ریشه اش رو گفت و راه حل برطرف کردنش

    با وجود زمانی که میزارم واسه کار کردن روى خودم متوجه شدم باید بیشتر باور کنم که نه کسی تاثیرى تو زندگی من داره و نه من تاثیرى تو زندگی اون

    نه با دعای من کسی خوشبخت میشه نه با نفرین من کسی بدبخت

    نه من خدای کسى هستم و نه کسى خدای من

    همه ما موجودات مجردیم که داریم مستقل از هم زندگی میکنیم و هر لحظه به خدا وصلیم

    اگه این رو باور نکنم که تنها قدرت مطلق دنیا خداست و کافیه له اون وصل باشم و ازون بخوام

    پشتت تمام استرس ها نگرانى ها حسادت ها و قضاوت ها و حس های بد میره

    نمیشه ایمان به خدا باشه و حسادت هم باشه

    امروز متوجه یه باور پدرم شدم که داخل نقش قربانی فرورفته و با حرف های استاد متوجه شدم اون این دنیا رو به اخرت اخرت بی خیال شده …..و فکر میکنه قدرتى نداره

    در حالی که ما باید هم این دنیا و هم اخرت رو همیشه مبنأ قرار بدیم

    و بدونیم تو هر مسیری بریم خدا با ماست

    اینکه اگه تو شرایطی هستم که دور و برم افرادی هستن که ازارم میدن اگه تحمل کنم من مشرک هستم و به قدرت خدا ایمانی ندارم

    این حس قرار گرفتن تو شرایطی که حس قربانی بودن بهم دست میده رو شناسایی کردم و الان کافیه وقتی این حس اومد سراغم بگم که من می تونم شرایط رو تغییر بدم

    من تو این شرایط قرار نیست بمونم

    من لایق بهترین هام و همه نیرو دست خداست من مسیرمو ادامه میدم و کارى به بقیه ندارم

    من خودمو با بقیه مقایسه نمیکنم

    من سازنده هستم نه قربانی

    من حلال مشکلاتم هستم نه مستأصل در برابر مشکلات

    من مسیر رو میرم حرکت میکنم و خلق میکنم

    من قربانی شرایط نیستم من خالق شرایطم

    هیچ چیز تو دنیای بیرون من بر زندگی من اثر نداره این کنم که از درون تغییر میکنم وًجهانم رو تغییر میدم

    وقتی خدا قدرت رو در درون خودم قرار داده من نباید به هیچ عنوان بپذیرم که خلاف این هست

    دستاى خداوند براى منم هست

    خدا عادله و به همه کمک میکنه

    این جملات رو که میگم حس قربانی بودمن از من دور میشه و من بیشتر به سمت حرکت کردن ترغیب میشم

    می دونم اگه حرکتی نکنم یعین ایمان ندارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    روسینول گفته:
    مدت عضویت: 1375 روز

    سلام

    روز دوم سفرنامه

    چقدر این فایل برام جالب بود.

    درک پیامبر از چیز هایی که بهش وحی شده، در اون زمان….

    داشتم به این فکر میکردم ، که قوانینی هستن که هی تکرار و تکرار میشن.

    مثل‌این قانون.

    توی ادیان و باور های مختلف به وضوح میتونیم این رو ببنیم…

    به نظرم وقتی یک چیزی از گذشته، در تمام فرهنگ ها تکرار میشه و محدود به یک فرهنگ نیست حتما دلیلی پشتشه. و صد در صد با تفکر میشه به دلیلش رسید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    حسن ملک پور گفته:
    مدت عضویت: 1454 روز

    برگ دوم سفرنامه ، به امید الله مهربانی ها

    *انسان نه قوی ترین موجوده ، نه سریع ترین ، نه خوشگل ترین ، نه بزرگ ترین . اما اشرف مخلوقاته ! چون توانایی خلق زندگی ش را داره

    *یعنی اینکه آقا ما نه اندازه ارزن میتونیم به کسی خیر برسونیم و نه به اندازه ارزنی میتونیم به کسی شر برسونیم . ما فقط میتونیم به خودمون خیر برسونیم و خودمون را به خوشبختی نزدیک کنیم یا به خودمون ظلم کنیم و خودمون را بیچاره کنیم

    *این کلام من نیست ، کلام الله هست ، کلام قرآن هست . دوستان ما این طور فکر میکنیم که ظلم یعنی ستم کردن به یه فرد دیگه ، یعنی ظلم کردن به یه فرد دیگه

    *اگر قرآن را ملاک قرار بدیم ظلم ، یعنی ستم کردن به خود نه ستم کردن به دیگران . اونجا که موسی فردی را کشت گفت من به خودم ظلم کردم ، اونجا که مشرکان به آیات خدا ستم کردند هم ، به خودشون ظلم کردند نه به آیات خدا و یه عالمه مثال دیگه داخل قرآن هست …

    *همانطور که ما نمیتونیم به کسی ستم کنیم ، نمیتونیم به کسی هم خیر و خوبی برسونیم …

    *کسی که در مدار درست باشه همواره خیر و خوبی براش اتفاق میفته ، چه بقیه بخوان و چه بقیه نخوان ، کسی هم که در مدار بد باشه همواره بلا سرش میاد چه بقیه بخوان و چه بقیه نخوان …

    *این نه حرف منه ، نه حرف استاد منش ! این حرف قرآنه ، حرف خدا ست …

    *اونجا که خدا میگه شایسته نیست در قیامت برای دوزخیان طلب آمرزش کنید حتی اگر از نزدیکان تان باشند چرا که خدا مشرکان را دوست ندارد

    *یا اونجا که خدا به پیامبر میگه میخوای برایشان استغفار کن ، میخواهی استغفار نکن . حتی اگر هفتاد بار هم برایشان استغفار کنی فایده ای به حال شان نخواهد داشت ….

    *خدا دیگه چه جوری بگه کسی نه توانایی داری به کسی خیر برسونی و نه این توانایی را داری به کسی شر برسونی ، نه کسی میتونه تو را خوشبخت کنه و نه کسی میتونه بد بخت ت کنه

    خدایا بی نهایت شکر …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    مهدی ماجدی گفته:
    مدت عضویت: 3533 روز

    به نام خدای مهر بانم که رب العالمین است.

    ممنونم استاد عزیزم بابت این فایل فوق العاده.خدا بهتون عمر با عزت بده که بیش از پیش دستی باشید از جانب خداوند برای هدایت انسانها.

    منکه فایلتونو گوش دادم یه مثال از زندگی خودم یادم اومد که باید تعریف کنم تا هم خودم یادم نره و هم دوستان تا قانون رو بهتر متوجه بشن.

    من یادمه دبیرستان بودم.کلاس هاکی داخل سالن میرفتم.دروازه بان تیم بودم و قرار بود برای مسابقات کشوری بریم تبریز.خانواده ی من خیلی به درس اهمیت میدادن.انقدری که تو زندگی الویتشون درس بود بعد هرچیز دیگه.وقتی بهشون گفتم که میخوام برم مسابقات همه مخالفت کردند که نه تو کنکور داری و باید برا کنکور بخونی.ورزش برات نون و آب نمیشه.به درست لطمه میزنه.اصن تو دختری راه دور مسافرت خطرناکه و هزار جور بهونه دیگه.و من اون تایم احساس قربانی بودن داشتم و تا همین اواخر هم هر کی میگفت میگفتم اره خانوادم نزاشتن من تو ورزش پیشرفت کنم.در حالی که من باید حالمو خوب نگه میداشتم.باید ورزشمو ادامه میدادم ولی متاسفانه چون خانوادم منو از رفتن به مسابقات منع کردند منم به کل ورزشمو رها کردم و همیشه هم بخاطرش ناراحت بودم و این یکی از بزرگترین اشتباهاتم بود.و این خاطره برام درس شد که حس قربانی شدن فقط میتونه مانع پیشرفت ادم بشه.اگه من روحیمو حفظ میکردم مطمعنا خانوادم بعد یه مدت با ورزش من و مسابقات رفتنم کنار میومدن.امیداورم این حس قربانی بودن با آموزه های شما استاد عزیزم و مریم خانوم بی نظیر به کل از زندگی ما رخت ببنده.

    مرسی که کامنتمو میخونین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: