«ظلم به خود» از دیدگاه قرآن - صفحه 22 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/09/abasmanesh-2.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباس منش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباس منش2020-08-23 05:42:152023-05-01 21:02:24«ظلم به خود» از دیدگاه قرآنشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدای بخشنده و مهربان
روز دوم از سفرنامه
موضوع:استغفار و دعا
سلام به استاد عزیز و مریم خانوم شایسته عزیز و خانواده و همفرکانسهای عزیزم
هر دعایی که میکنیم به خودمون برمیگرده حالا چه از نوع نفرین باشه چه دعای خیر و سلامتی و خوشبختی باشه فرقی نمیکنه
چون بهش توجه میکنیم و داریم فرکانسش رو میفرستیم و دنیا مثل آینه عمل میکنه.و اگر شخص در مسیر درست باشه نیاز به دعای ما نداره.واگرم در مسیر غلط باشه بازم دعای ما تاثیری تو زندگیش نداره.
پس ما نه میتونیم کسی رو خوشبختش کنیم و نه میتونیم بدبختش کنیم ما هیچ تاثیری تو زندگی هیچکسی نداریم و از اونطرف هیچکسی هم تو زندگی ما تاثیری نداره مگر اینکه ما بخوایم قدرت رو از خودمون بگیریم و به دیگران بدیم که در اینصورت شرک ورزیدم و خدا فرموده شرک به خودش رو به هیچ عنوان نمیبخشه و از گناهان بزرگ و خط قرمز خدا محسوب میشه.
ما تا زمانی که سیستمی بودن خدا رو و این اصل رو که خودمون با افکارو فرکانسهامون داریم زندگیمون رو میسازیم را باور نکنیم
رشد نمیکنیم و اصلا توحید یعنی اینکه من خودم دارم زندگیم رو خلق میکنم و هیچکس و هیچ چیزی تاثیری تو زندگی من نداره.
سیستم به افکار و باورهای ما واکنش نشان میده.به عملکردمون بازخورد میده.
مورد بعدی
هیچکس در حق کسی نمیتونه ظلم کنه با توجه به آیات قرآن هرکسی هر گناه و عمل زشتی رو انجام بده داره به خودش ظلم میکنه چون بازم داره بهش توجه میکنه.
هر چه کنی به خود کنی
گر همه نیک و بد کنی
این دنیا فقط یه بازیه در حد یک چشم بهم زدن
به خودم که نگاه میکنم باورم نمیشه 43سال گذشت.چقدر زود گذشت.واقعا در حد یک چشم بهم زدن گذشت.خدایا شکرت که خوب گذشت.
ما بی انتهاییم و باید بزرگتر به این بازی نگاه کنیم و خودمون رو آماده یه زندگی بهتر از این بکنیم .
هر کسی به خدا و رسولش و آخرت ایمان بیاره و به منبع متصل باشه بهشت واقعی رو هم در این دنیا و هم درآخرت تجربه میکنه.
و هر کسی به منبع متصل باشه و آرامش داشته باشه هیچکس و هیچ چیزی نمیتونه بهش ضربه بزنه.
و اما در مورد حق الناس
هیچجای قرآن در مورد حق الناس و عذاب وجدان صحبتی نشده و اینها حرفهایی بوده برای سواستفاده از انسانها و اینکه احساس گناه به آدمها بدند و ازشون سواستفاده کنند.و این مسائل باید از ریشه حل بشه تا ما حال خوب رو تجربه کنیم و از اونطرف اتفاقات عالی رو .
من تو زندگیم یه جاهایی مظلوم بودم و یه جاهایی ظالم بودم و یه جاهایی همقهرمان برای دیگران.
دیگه میخوام ازاین چرخه باطل در بیام نه مظلوم باشم و نه ظالم و نه قهرمان
میخوام خودم باشم.بدون هیچ ماسکی.و چقدر لذت داره خودت باشی.و هواست به خودت باشه و سرت تو کار خودت باشه.و بزاری دنیا کار خودش رو بکنه.
نه دیگه از کسی میترسم بابت پست و مقامش و نه بابت ثروتش بهش باج میدم
ایاک نعبد و ایاک نستعین
اهدنا الصراط المستقیم
صراط الذین انعمت علیهم
غیر المغضوب علیهم
والظالین.
خدایا کمکم کن در راه تو قدم بردارم.و میخوام به قول استاد خودم با تحقیق و تفکر بهش برسم
آیات قرآن خیلی درباره تفکر صحبت کرده تازه میفهمم که چرا انقدر تفکر مهمه چون باعث تحقیق و درک میشه چون باعث میشه ریشه رو درستش کنیم و اون موقع است که نتایج میاد.
و به قول یکی از بچه های سایت که میگفت تفکر به هدایت وصله.
ودر روز آخر هم که شیطان بابت اینکه ما بهش قدرت دادیم و از پیروانش شدیم و دعوتش رو لبیک گفتیم بیزاری میجوید.
((و خداوند ذره ای به مردم ستم نمیکندولی مردم به خودستم میکنند))
یونس44
در پناه خدا شاد و ثروتمندو سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
دوستتون دارم
سلام به استاد عزیزم و دوستان هم فرکانسی
1403/9/21
روز شمار تحول زندگی من (قسمت 2)
اگر ما بیایم برای بقیه آرزوی خوشبختی کنیم خودمون خوشبخت میشیم چون فرکانس خوب و خوشبختی رو فرستادیم
همه ما فکر میکنیم اگر کسی بمیره دیگه همه چی برای اون شخص تموم شده اما اینطور نیست زندگی ما در اینجا یه زمان خیلی کوتاهه و زندگی اصلی ما بعد مرگ ماست
اگر ما باور داشته باشیم که خداوند به ما کمک میکنه و تنها فرمانروای قدرت جهان خداونده ما دیگه نگران نیستیم
درود بر استاد بزرگوارم جناب عباسمنش گرامی و بانو شایستهی عزیز و یکایک دستاندرکاران سایت الهی عباسمنش و همهی عزیزان همراه و همفرکانسم
من هم از دسته آدمهایی بودم که سالیان سال اینجوری فکر میکردم که دیگران( پدر و مادر و برادران و خواهرم و کشور و حاکمیت و همسایهها و فلان دوست و …) مقصر شکستهای من در زندگی هستند و خیلی راحت گناه کوتاهیهای خودم را به گردن دیگران میانداختم و خودم را تبرئه میکردم. خودم را قربانی شرایط میدانستم و به خودم حق میدادم و دلم به حال خودم میسوخت و تأسف میخوردم که در این خانواده و در این کشور به دنیا آمدهام و به همهی زمین و زمان بد و براه میگفتم و است لا ذرهای هم در این فکر نبودم که خودم هم سهمی در این وضعیت دارم. همه چیز را کار شانس و پارتی و پول و خانواده و شانس و از این چیزا میدونستم. خلاصه، همه مقصر بودن و من بیگناه بودم.
به همین دلیل هم هیچ وقت کاری برای تغییر زندگیم نمیکردم. چرا، درسخوان بودم و خوب هم میخوندم ولی، از اوضاع همیشه نالان بودم بدون اینکه به این توجه کنم که تو همون شرایط بهترین زندگیها را داشتند و عالی زندگی میکردند. البته ها، من اون موقعها از دشمنان سرمایهداران و از ثروتمندان بودم و به همین خاطر هم دنبال ثروتمند شدن نبودم. بماند که مادر و پدرم آدمایی با عزتنفس بسیار پایین و شکست خورده بودند که بماند، آنها شکست را پذیرفته بودند و این شاید کار را برای من دشوارتر میکرد. ولی به گفتهی استاد بزرگوارمان که: این من بودم که شکست را پذیرفته بودم، این من بودم که مسیر اشتباه پدر و مادرم را پذیرفته بودم! در صورتیکه میتوانستم غیر از آن باشم و خودم شرایط را تغییر دهم و مسیری نو برای خودم آغاز کنم!
یادم میاد،نوهی عمهی من که دو سال بزرگتر از من بود و ما البته دو تا دوست بودیم، در سال 1362 یه سوئد مهاجرت کرد و در آنجا پناهندهی اجتماعی شد ولی چون عزمش برای پیشرفت جزم بود، درس خواند و مهندس برق شد و بعدها شرکتی که در آن کار میکرد، توسط شرکت زیمنس خریده شد و ایشان که پیش از آن مدیر تولید شرکت خودشان بود، شد مدیر تولید یکی از شرکتهای زیمنس. ولی من در همان سالها که البته تازه دیپلم گرفته بودم، جرأت رفتن را نداشتم. بماند که البته هنوز سربازی نرفتم ته بودم و اگر میخواستم مثلا به کشور سوئد بروم، باید قاچاقی از مرز فرار میکردم و شاید دستگیر میشدم که اینهمه به باورهای من وابسته بود که متاسفانه آن باورها بسیار بسیار ضعیف بودند و عزتنفس بسیار خراب. این شد که تا کنون هم ایران ماندهام و مهاجرت نکردهام. حالا البته شرایطی بهوجود آمده که چون همسرم و فرزند کوچکم به تهران رفتهاند، تصمیم گرفتم که سال دیگر با اینکه تنها دو سال دیگر از خدمت من در دانشگاه باقی مانده تا با سی روز حقوق بازنشسته شوم، تقاضای بازنشستگی را داده و پیگیری کنم و این کار را انجام دهم. راستش وقتی فایل استاد در مورد حضرت ابراهیم را دیدم، به خودم گفتم؛ چه فرصتهای عالی که در تهران منتظر من هستند. بنابراین، از رفتن به شهر بزرگتر نمیترسم چونکه دارم همش به شخصیت حضرت ابراهیم فکر میکنم که ایمان یعنی اینکه بدونم که خداوند یگانهی بسیار بخشاینده و بسیار مهربان که تنها فرمانروای جهانیان است، بیش از من به پیشرفت من راغب است و پشتیبان من است و من را در هیچ حالتی تنها نمیگذارد!!! که هیچ، وقتی من برای تغییر شرایط خودم و جستجوی شرایط بهتر با امید به خدا مهاجرت کنم، او موقعیتهای بهتر و بهتری را در کسب و کارم پیش میآورد!!! منم میتونم برای سر زدن به اعضای گروهم از تهران به شهرم بیام، به مشهد سر بزنم و به هرجا که اعضای گروهم هستند برای پشتیبانی آنها بروم و کارم را گسترش بدم و این یعنی که به یک تراز بالاتر و مدار بالاتر برم و با آدمایی ملاقات کنم که در مدارهای بالاتر و بالاتر هستند!!!
دیگه نمیخوام هی بنویسم و از داستانهایی بگم که در اونا همیشه دیگران را مقصر وضع کنونیام میدونستم.
من تصمیم خودم را گرفتم و از این تصمیم برنمیگردم!!!
ارادتمند شما
سلام به استاد و خانم شایسته ی عزیز و همه ی دوستان
من با همسرم خیلی روابط داغونی داشتم و حتی با داشتن دوره روابط همچنان این دعواها ادامه داشت و همیشه به کتک خوردن من ختم میشد،(من بظاهر میدونستم ما نمیتونینم دیگران رو تغییر بدیم ولی در عمل دوره رابط رو گرفته بودم تا این کتک کاریها و دعواها تموم بشه ،تا اون تغییر کنه ولی من با درک مفهوم ظلم به خود تغییرکردم و در نهایت ایشون هم تغییر کرد)تا اینکه یک بار که بشدت کتک خورده بودم و تمام صورتم کبود شده بود رفتم توی پارک و نشستم با خودم فک کردم که من تا کی میخوام زندگیم رو به این روال ادامه بدم،اولش خواستم برگردم خونه پدرم (یه شهر دیگه زندگی میکنن)و برم دخواست طلاق بدم،بعدش فک کردم تو اگه میخوای طلاق هم بگیری نباید با این ظاهر داغون برگردی اینجوری کارات سخت پیش میره چون اگه پدر و مادرت اینجوری تو رو ببینن ممکنه بخاطر خشم و عصبانیت اوضاع بدتر بشه همینجور که تو پارک نشته بودم و به بچه هام نگاه میکردم که خیلی شاد و قشنگ دارن تاب بازی میکنن (البته هیچ وقت بچه های من در جریان دعواهای ما نبودن خدارو هزاران بار شکر میکنم همسرم با اینکه آدم بشدت عصبی بود و دست بزن داشت ولی هیچ وقت نزاشت بچه ها بفهممن همیشه به اونا میگفت برید تو کوچه بازی کنید یا برید سوپری خوراکی بگیرید،بهترین پدر دنیاست برای بچه ها من همیشه تو دفترم مینویسم بابت ارتباط خوبشون باهم)داشتم میگفتم این بار یه فرصت به همسرم دادم نه بخاطر بچه هام فقط بخاطر خودم که تصمیم احساسی و هیجانی نگیرم و با خودم عهد بستم اگه یک بار دیگه فقط یکبار دیگه حتی یه سیلی هم بهت زد باید برگردی با بچه یا بدونه بچه و آروم شدم و احساس سبکی کردم چون همیشه خودمو قربانی میدیدم و با زجر به خودم میگفتم اشکال نداره بخاطر بچه ها و احساسم خوب نبود بعدش ولی این دفه از اون احساس مورد ظلم واقع شدن در اومده بودم و حس رهایی داشتم و بطور معجزه واری ایشون هم با خودش عهد بسته بود دیگه کتک کاری نکنه و الان چندسال از این ماجرا میگذره و ما چند بار دعوا داشتیم (البته که خیلی دعواهامون کمتر شده خیلی)ولی خودشو کنترول کرد و پای قولش موند همونطور که من پای قولی که به خودم دادم موندم
خدارو شکر الان خیلی در آرامشم
استاد عزیز ازتون خیلی سپاسگزارم که با این فایلهای ارزشمند مارو راهنمایی میکنید به زندگی بهتر
به نام خدای رزاق و وهاب و هدایت کننده ام
روز دوم روز شمار تحول زندگی من فصل اول
خداااااای من چقدر اتفاقات عالی ای امروز واسم افتاد بووووم بووووم پشت سر هم خدایااااااااا شکرررررررت
امروز معنای دقیق فرستادن فرکانس خوب ب جهان و دریافت اتفاق خوب رو در زندگیم فهمیدم
خدایا شکرت ک قانون داره جواب میده من فقط یک روزه ک شروع کردم سفرنامه رو و دارم کامنت مینوسم این همه نشانه این همه نتیجه در یک روز خدایا شکرت
امروز ک ازخواب بیدار شدم ی مشتری ک مشتری همیشگیمه خانم حیدری بهم زنگ زد گفت ب ازای 500 تومن پودر زعفران میخوام گفتم 40 بسته میخوای 600 میشه بیارم واست گفت باشه امروز خونه نبود فردا گفت بیار خدایا شکرت
بعدش حالا در مورد ی تضاد میخوام بگم
من همیشه از یه خانم سفارش میدادم پودر زعفران رو و بهم گرون میداد بخاطر باورهای محدود کنندم ی خانم دیگه هم این پودرارو میفروخت البته دوتاشم از شهرستان دیگست
این خانم خیلی پایین تر از اون خانمی ک من ازش خرید میکردم میفروخت چون باورام محدود کننده بود میگفتم من بهش اعتماد دارم گرون هم بده باشه عوضش پولمو نمیخوره میفرسته درست 15 روز پیش ک داشتم رو خودم کار میکردم ی الهامی بهم اومد ک ساناز از اون خانم ک ارزون میفروشه همین الان سفارش بده و پولشو واریز کن برات میفرسته هیچم نگرانش نباش من باهاش تماس گرفتم و واریز کردم و بعد از چند روز برام فرستاد هزار و پونصد بسته و ایده ام جواب داد من بیرون بودم ب پدرم گفتم بره و از ترمینال بیاره و آورده بود از بیرون اومدم ی لحظه شوکه شدم با سرزنش های مادرم مواجه شدم ی لحظه نجواهای ذهنم اذیتم کردم رنگش خیلی روشن تر از پودر زعفرونای خودم بود و برچسبش یکم فرق میکرد و من با یه تضاد مواجه شدم خیلیاش سوراخ بود و میریخت ازش پودر .ی لحظه ی ایده ای اومد ک فروش عمده ای رو شروع کن و من تو دیوار آگهی کردم ک فروشم عمدست و قیمت رو ارزون زدم فرداش چن تا مشتری تماس گرفته بود خداروشکر یکی برای فطیر میخواست یکی برای نبات .برای نبات رو بردم گفت ب کار من نمیاد و عصاره برا نبات خوبه همونجا من ایده فروش عصاره زعفران ب ذهنم زد و اتفاقا ی مشتری خواست من گفتم دارم رفتم از مغازه عموم گرفتم فروختم و سود کردم خدایا شکرت
امروز همون مشتری فطیر باهام تماس گرفت
گفت از گرمی میام برام پودر زعفران از هر کدوم ی نمونه بیار منم پودر زعفران جدید و قدیم رو بردم و پودر زعفران قدیم رو 25 تومن گفتم جدید رو 20 تومن .منی ک 15 الی 20 تومن میفروختم حالا با حس ارزشمندی 15 بسته از قدیم فروختم از 18 تومن و 15 بسته از جدید فروختم 23 تومن جمعا615 میشد 600 تومن فروختم خداروشکر و جمعا150 تومن گرونتر دادم با حس ارزشمندی
اینو میخوام بگم ک خداوند مهربونم ی مشتری رو سرراهم قرار داد از گرمی اومده بود خیلی با شخصیت و اصلا اهل چونه نبود برام دو تا فطیر خیلی خوشمزه هدیه داد و گفت با لبنیات محلی درست کردم خدای من این لطف تو رو من هیچوقت فراموش نمیکنم
میخواست کارت ب کارت کنه گفت بشین ماشینم رفتیم کارت ب کارت کرد و منو رسوند تا خونمون خدایا شکرت
و کلی منو تحسین کرد گفت آفرین ک رو پای خودتی داری پودر زعفرون میفروشی کسب درآمد میکنی
گفت من اصالتا اهل اهرم ولی گرمی زندگی میکنم کارم فطیره تقریبا هم سن پدرم بود
و گفت ب مدیر کل اداره ها پخش میکنم اردبیل هم خونه دارم و دنبال مغازه بودم برای فطیر فروشی ک مسیرم اینجا افتاد گفتم بیام و از شما خرید کنم منم کلی تحسینش کردم و تشکر کردم بابت فطیر هایی ک بهم هدیه دادند
اینو میخوام بگم اون تضاد پودر زعفران باعث شد من فروش عمده بذارم دیوار و گرون بفروشم و خیلی سود کنم
پس تضاد ها باعث پیشرفت میشن
حالا درمورد پودر زعفران ها چطوری نگاهم رو تغییر دادم؟
قشنگ اومدم تمیزشون کردم هر کدوم ک سوراخ بود چسب زدم در بسته بندی های صد عددی و 30 عددی تو نایلون گذاشتم
اون لحظه ناامید شدم ک فروش نمیره باید از اونی ک قبلا سفارش دادم بدم
ولی دیدم خونمون گرمه و از سرما اومده بودن اونجوری رنگشون بود الان رنگشون تو گرما تغییر کرده تست کردم دیدم کیفیتش از قبلی بهتره و قیمتش خیلی ارزونتر از قبلی و وزنش زیاد تر از قبلی گفتم ساناز تو اینارو میگفتی بدن؟
اینا ک از قبلی بهترن حتی از قبلی هم فروشش بالاتره چی از این بهتر و همش سوده و سوده و سود در واقع به محصولی ک میفروشم ارزش قائل شدم خدایا شکررررررت
من امروز 11 روزه ک استارت فروش پودر زعفران های جدیدم رو زدم ودر عرض 11 روز 296 عدد یعنی نزدیک ب 300 عدد فروش رفته 4میلیون و 620 هزار تومان خدایا شکرت
و از زعفران های قدیم 820 تومن یعنی46 بسته فروش رفته اینا فراوانی نیست پس چیه خدایا شکرت
بعدش امروز ی مشتری دیگه 40 بسته سفارش داده بود دوستم منو برد و بهش فروختم و 620 تومن دریافت کردم خدایا شکرت
بعدش ی مشتری دیگه 30 بسته سفارش داده بود م اونم دوستم منو برد و 470 تومن دریافت کردم خدایا شکرت
البته دوستم برد با ماشینش ولی کرایه رو ک 20 تومن بود من دریافت کردم خدایا شکرت و بهش گفتم کرایه مال توئه گفت حرفشم نزن خدایا شکرت
بعدش ی مشتری ک قبلا ازم خرید کرده بود من بیرون بودم زنگ زد و 30 بسته مادرم فروخت 450 تومن دریافت کردم خدایا شکرررررررت
چند دقیقه ی پیش هم ی مشتری سفارش داد و گفت 25 عدد میخوام ب ازای 375 تومن خدایا شکرت
این همه اتفاق خوب و عالی در عرض یک روز میتونه بیفته خدایا شکرت
امروز من 2میلیون و 760 تومن پودر زعفران فروختم خدایا شکررررررت
و اما امروز با ی تضاد مواجه شدم
اونم این بود ک چون هوا سرد بود رفتم ماشینو روشن کنم دیدم روشن نمیشه
ب پدرم گفتم پدرمم آب ریخت ب رادیاتورش و دید ک شیلنگش سوراخه و تمام ضد یخ بیرون ریخت ازش و ماشین یخ زده خلاص کرد ماشینو و خداوند دستاشو فرستاد ماشینو هل دادیم با چن نفر بردیم سرکوچمون مکانیکی عمو حسین
و بهم گفت دو تا شیلنگ و 4 تا بست و 2 تا ضدیخ بگیر بیا و من با پدرم رفتم 570 تومن هزینش شد
اونارو عوض کرد و دستمزد فقط 200 تومن گرفت اونم با زور ک نمیگرفت خدایا شکرت اینا نعمت نیست پس چیه
حتی لوازم هارو هم ارزون خریدم خدایا شکرت
این اتفاق باعث شد ک عمو حسین گفت ایراد سیمکشی داره ب سیمکش هم باید نشون بدی تعویض روغن کنی و آمپرشو باید درست کنم یعنی اگه این اتفاق ب ظاهر بد نمیافتاد قدم های بدی بهم گفته نمیشد شاید اگه الان خراب نمیشد بعدا ی اتفاق بد دیگه ای میفتاد پس خداروشکر ک حل شد و ماشینم الان عین ساعت روشن میشه ضد یخ هم ریخته شده با شیلنگ های جدید رادیاتور خدایا شکرت
حتی مکانیکی گفته بود سرویس کار نبر روغن بگیر بیار من خودم برات تعویض روغنی کنم هزینشم برات کم میشه تا اینکه بری سرویس کار یعنی من اینو فهمیدم وقتی روی خودت کار میکنی و متعهدی و ادامه میدی خداوند انگار کار و زندگیشو ول کرده داره کارای تورو انجام میده
خدایا شکرت بابت این همه اتفاق های عالی امروزم
و اما آگاهی های این فایل عالی:
نه ما میتونیم ب کسی ظلم کنیم
ن کسی میتونه ب ما ظلم کنه
تو قرآن هم اومده ک ما خودمون ب خودمون ظلم میکنیم با افکارمون با اعمالمون ک نتیجه افکار محدود کنندمونه
استغفار هیچکس نمیتونه ب ما بکنه ما اگه تو مسیر درست باشیم هدایت میشیم توسط خداوند ب مسیر درست
اکه تو مسیر نادرست باشیم هدایت میشیم ب مسیر نادرست
ما خودمون داریم زندگیمونو با باورهامون رقم میزنیم
اگه کسی ب ما ظلم میکنه حتما ما خودمون مظلومیم و اون ظلم رو پذیرفتیم و احساس قربانی بودن میکنیم ک این باور خیلی ریشه ای هست در ما ایرانی ها چون تو شبیه خوانی های امامان اینو دیدیم ک ب امامان و بچه هاش ظلم شده و اسمشم گذاشتن یا حسین مظلوم.
امام حسین مظلوم نبود مورد ظلم واقع نشد اینطوری ب ما گفتن و تو ذهن ما این احساس قربانی بودن و مظلوم بودن خوب جلوه داده شده ک تایید بگیریم از دیگران
پس اگه ظلمی هست ب خویشتن هست ن ب کسی
حضرت موسی یکی رو کشت گفت خدایا من ب خودم ستم ظلم کردم اینا درسه برامون ن اون چیزایی ک در مورد امامان و پیامبران ب دروغین ب ما گفته شده
مقصر ندونیم دیگران رو ک همسرم دوستم رئیسم خانوادم بهم ظلم کردند نه تو اون ظلم رو قبول کردی تو اونو ظلم میبینی ظلم نیست اگه میگی کسی ب من ظلم میکنه این درست نیست یعنی تو خودت داری ب خودت ظلم میکنی
و اینکه هر دعای خوب و بدی بکنیم ب خودمون برمیگرده
و مورد دیگه در مورد استغفار و واسطه قرار دادن امامان و پیامبران ک این شرکه
و فقط باید از خداوند خواست با احساس ارزشمندی ک من لایق هم صحبتی با خدا هستم
براتون آرزوی موفقیت و سلامتی و ثروت رو دارم
سلام بر خانواده صمیمی عباسمنش
خدایا شکرت بابت این سیستم دقیق و بدون تغییر جهان ، که مجری عدالت و حق است.
این جلسه برای من این نکته رو یاداوری کرد که فقط و فقط به خودمون بپردازیم .
حتی گفتار نیک یا شرّ ما در مورد دیگران ، نتیجه و فرکانسش رو دقیقا وارد زندگی خودمون میکنه.
إن أحسَنتُم أحسَنتُم لأنفُسِکم و إن أساْتُم فَلَها
اگر نیکی کنید به خودتان نیکی میکنید و
اگر بدی کنید باز هم به خود میکنید.
تمرکز روی افکار و باورهاست که نتایج رو برای افراد رقم میزنه و دیگران هیچ نقشی در اتفاقات ، مسائل و روند زندگی دیگران ندارند.
در واقع اشاره به همون توحیدی بودن هم هست ، یعنی قدرت دادن فقط وفقط به خدا و سلب قدرت از عوامل بیرونی ، که افراد دیگه همجزء همون عوامل بیرونی هستند.
حتی اصطلاحی به نام حق الناس هم نمیتونه بلایی سر کسی بیاره و مسیر زندگیشو عوض کنه و سرنوشتش رو تغییر بده و ما اگه داریم در حق کسی ظلم میکنیم در واقع داریم به خودمون ظلم میکنیم.
چه بسا بدی ما در حق دیگران ممکنه موجب پیشرفت آنها شود.
چقدر قشنگه این سیستم عادلانه که کسی بد یا خوب ، نمیتونه تأثیری در زندگی کسی داشته باشه و با این سیستم ، تمام توجیهات ، از همه افراد گرفته میشه .
به نام خدواند هدایتگر
سلام
«ناهید»
روز شمار تحول زندگی من: روز دوم
هر دعای خیری که میکنیم به سمت خودمان برمیگردد.
خداوند یک آینه است و از من به من باز خورد نشان میدهد.
هر کسی نتیجهٔ اعمال خودش را میگیرد.
من مسئول افکار و اعمال خودم هستم نه کس دیگری.
خداوند فاسقان را هدایت نمیکند.
خزائن آسمان ها و زمین در دست ربّ است.
من نمیتوانم کسی را از مسیر خارج کنم(بلا سرش بیارم و بدبختش کنم)
من فقط میتوانم خودم را خوشبخت یا بدبخت کنم.
اگر ایمان داشته باشم از جایی که اذیت میشوم دور می شوم؛ و مهاجرت میکنم و حرکت میکنم.
فرمانروا و ربّ من خداست و من رزق و روزی ام را از او میگیرم.
من اگر کار اشتباهی بکنم به خودم ستم کرده ام.
خداوند گفته است با علم به حقیقت برسید.
ان شاالله که با یاری خدا بتونم به تک تک جمله ها عمل کنم و در زندگیم به کارشون ببرم.
سپاس فراوان از شما.
بنام خدای مهربان
باسلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته مهربان ودوستان همفرکانس
خدایا شکرت به خاطر هدایتم به این سایت وبه خاطر سفرنامه ای که شروع کردم.
روز دوم ،:خدایا چه همزمانی ،دقیقا وقتی امروز صبح باز هم حس قربانی بودن به شدت حالم رو بد کرده بود واز همه شاکی بودم وفقط گریه میکردم وکل روزم رو با این حس گذروندم شب اومدم واین فایل رو دیدم وفهمیدم که چه سم خطرناکی رو هر روز ذره ذره میخوردم ونتیجش شده بود بیتحرکی ،بی انگیزگی ،نفرت ،خشم .عدم آرامش ،گریه وزاری،بیماری و….
چه ظلمی بزرگی خودم درحق خودم میکردم با باورهای غلطی که داشتم وقدرت رو به دیگران میدادم خدایا من ببخش.
.اما الان به لطف خداوند با دیدن این فایل چنان آرامشی پیدا کردم که با چیزی قابل قیاس نیست میخواهم که با توکل به خداوند دنبال هدفهایی که مدت طولانیه بهخاطر حس قربانی بودن حتی سمتشون هم نرفتم برم و قدم در راه بگذارم و به تمامی خواسته هام برسم
.خدایا فقط از تو یاری میجویم.
به نام خدای وهاب و رزاق و هدایت کننده ام
روز شمار تحول زندگی من روز چهل و سوم از فصل دوم
سلام خدمت استاد عباسمنش جان و استاد شایسته ی عزیزم و دوستان همیشه همراه و هم فرکانسم
بریم سراغ نشانه های الهی امروزم:
خدایا شکرت بابت اینکه یه فرصت و عمر دوباره بهم دادی
خدایا شکرت بابت حال خوبم
خدایا شکرت بابت سلامتیم
خدایا شکرت بابت سایت استاد عزیزم که این همه آگاهی های ارزشمند هست در سایت
خدایا شکرت بابت ناهار و شام خوشمزه و رایگانی که خوردم و لذت بردم
خدایا شکرت بابت اینکه یه مشتری زنگ زد و 5 بسته پودر زعفران فروختم 100 تومن دریافت کردم
خدایا شکرت بابت اینکه رفتیم خونه برادر شوهر خواهرم و خونه پسر خالم و دختر خالم و دختر عمم عید دیدنی
خدایا شکرت بابت آجیل و شکلات هایی که خوردم و لذت بردم
خدایا شکرت بابت اینکه رفتیم شام خونه خواهرم چلو کباب بسیار خوشمزه خوردم و لذت بردم با ماست و نوشابه
خدایا شکرت بابت مشتری که برای پودر زعفران فرستادی
خدایا شکرت بابت حلوایی که از همسایمون و دختر عمم دریافت کردم این نعمت رایگان فراوانی نیست پس چیه
خدایا شکرت بابت اینکه امروز کلی رانندگی کردم و به جای دور رفتم با ماشینم صحیح و سالم رفتیم و برگشتیم
و اما بریم سراغ آگاهی های این فایل قشنگ:
قانون جذب در قرآن:
هر دعای خیری که میکنید به خودتون برمیگرده
اگه به کسی آرزوی خوشبختی و سلامتی و ثروت میکنی به خودت برمیگرده و برعکس
خداوند یه سیستمیه که واکنش و پاسخ میده به رفتارهای ما
اونیکه خوبی میکنه سیستم(خداوند)خوبی رو بهش برمیگردونه
اونیکه مسخره و بدی میکنه سیستم(خداوند) مسخره و بدی رو بهش برمیگردونه
خداوند یه سیستمه یه آینه هست هر فرکانسی ارسال میکنی بهت بازخورد میده
این جهان کوه است و فعل ما ندا
سوی ما آید صدا ها را نوا
اگه به کوه فحش میدی میگی بدبخت ،گمشو کوه هم همونو بهت برمیگردونه
هر دفعه که توجهم میره رو نکات منفی و درمورد نکات منفی و تنفر از چیزی یا کسی صحبت میکنم احساسم بد میشه پس هر چی میفرستم همونو خداوند بهم برمیگردونه و بخاطر همینه که احساسم بد میشه
اینجوری نیست که پیامبر بگه من براشون استغفار میکنم تو به خدایی خودت تو بخاطر من اینارو ببخش
نه بخدا سیستم اینطوری عمل نمیکنه
این آیه بارها و بارها تو قرآن اومده اینطوری نیست که پیامبر کاری بکنه استغفار کنه برای کسی هر کسی نتیجه اعمال خودشو میگیره
چه پیامبر استغفار و طلب آمرزش کنه چه نکنه
اینطوری نیست هرکسی یه گناهی کنه بره پیش یه کسی بگه تو بی گناهی تو برای ما یه طلب آمرزش کن این شرکه
هرکسی نتیجه اعمال خودشو میگیره
آمرزش هیچ کسی برات تاثیری نداره
تو خودت نتیجه اعمالتو میگیری
اگر گناه هم میکنی داری به خودت ظلم میکنی نه به دیگران
تو مسئول اعمال و افکار و باوراهات هستی
اگر درمورد کسی تهمت و غیبت کنی به اون ضرر نزدی به خودت ضرر زدی
اگه میخوای کسی رو گمراه کنی خودت گمراه میشی ضرری بهش نمیتونی برسونی
یا اگه کسی میخواد گمراهت کنه خودشو گمراه میکنه ضرری بهت نمیتونه برسونه چون تو وصلی به منبع به خداوند پس هر بلایی خواستن سرت بیارن نمیتونند و سر خودشون میاد
چون تو توکلت به خداست چون تو توی مدار اونا نیستی و باهاشون بحث نکردی حرفاشونو باور نکردی و اعصابتو خورد نکردی و آرامشتو حفظ کردی
کسی که میخواد کسی رو تحریمش کنه تهدیدش کنه وقتی باور داره به خدایی که خزائن آسمانها و زمین دست اونه چه نیازی داره که تحریم و تهدیدش کنید باورش براش کار انجام میده
استاد قشنگم چقدر قشنگ با آیه های صریح قرآن منطق آوردید برامون ممنونم
هیچ جای قرآن نگفته که قرآن کتابی است که دیگران براتون باید تفسیر کنند
بارها و بارها خداوند فرموده درقرآن:
قرآن کتابی است واضح و بشارت آور و هشدار دهنده
خداوند چقدر قشنگ در قرآن مدار رو توضیح داده
مثل آیه ای که کافران میگن ما اصلا نمیشنویم تو چی میگی
یعنی در فرکانس و مدارش نیستند که بشنوند
کلمه حق الناس در قرآن وجود نداره که مثلا ما بتونیم کسی رو از مسیر خودش خارج کنیم بلا سرش بیاریم بدبختش کنیم سرنوشتشو عوض کنیم مثل فیلمایی که خیلی دیدیم و این باورهای غلط رفته تو ناخودآگاهمون مثل سریال ستایش که اکثریت جامعه دیدن و باور کردن که کسی این قدرت رو داره که بد بختش کنه و سرنوشتش رو تغییر بده
ما اگر داریم به کسی ظلم میکنیم یعنی داریم به خودمون ظلم میکنیم
اتفاقا باعث پیشرفت اون میشه ظلم ما
همش تو قرآن اومده که به خویشتن ستم کرده اید پس ما به خودمون ستم و ظلم میکنیم
با ظلم کردن به کسی ما نمیتونیم به کسی ظلم کنیم کسی که در مدار درسته و باور نکنه ظلم مارو و به خدا وصل باشه اون ظلم رو دریافت نمیکنه هیچ در واقع باعث پیشرفت و خوشبختی بیشترش میشه
هر کار خوب و بدی که میکنی به خودت برمیگرده مثل آینه
تا وقتی مظلوم هست ظالم هم هست
در نبود مظلوم ظالمی وجود نداره
پس اگه میگی کسی داره بهم ظلم میکنه پس تو اون ظلم رو پذیرفتی و دوس داری مظلوم بشی
و در واقع خداوند رو باور نکردی
من وقتی باور داشته باشم که خداوند بهم کمک میکنه و تنها فرمانروای قدرتمند جهان رب العالمین الله هست من دیگه نگران نیستم و از کسی نمیترسم
کسی که از کسی میترسه اون طرف میتونه تسخیرش کنه
اگه داری از کسی از رئیست شوهرت پدرت و … میترسی چون می ترسی پس اون داره تورو کنترل میکنه
کسی که ترسش فقط از خداونده اونوقت هیچکس نمیتونه کنترلش کنه و بهش ظلم کنه
وقتی که داری کار بدی میکنی تو به خودت ظلم میکنی و میتونی با طلب آمرزش از خداوند به خداوند بگی که ببخشدت و کیه که جز خداوند ببخشدت
داستان قاتل شدن حضرت موسی احساس گناه رو از ما میگیره
حضرت موسی میزنه یکیو میکشه و با احساس ارزشمندی به خدا میگه که منو ببخش من به خودم ستم کردم و خداوند هم میبخشدش و به پیامبری میرسه
کسی به شما ظلم نمیکنه تو خودت داری به خودت با بی ایمانی و احساس گناه و با افکارو باورهای غلطت خودتو در مداری قرار میدی که به خودت ظلم میکنی
و اکر شما مدارتونو عوض کنید به خوشبختی و ثروت و سلامتی و روابط عالی هدایت میشی
ما فقط خودمون میتونیم خودمونو خوشبخت یا بدبخت کنیم
وقتی حضرت موسی یکیو میکشه میگه من به خودم ستم کردم به اون ستم نکردم
یه آیه ای هست تو قرآن که فرشتگان هنگام قبص روح از انسان میپرسند که شما در زمین چگونه بودید؟
میگن ما خوار و ضعیف بودیم ما مورد ستم واقع شدیم ما مستضعف بودیم
فرشتگان میگن مگه زمین خدا پهناور نبود که مهاجرت کنید
خب میگی مستضعف بودی خوار و ذلیل بودی مگه ایمان نداشتی به خداوند چرا مهاجرت نکردی مگه زمین خدا پهناور نبود
جواب کسانیکه میگن زنم ظلم کرد بهم شوهرم ظلم کرد بهم من بدبخت بودم دولت اینکارو باهام کرد و …
پس اگه این دنیا برات سخت بوده با بی ایمانیت اون دنیا هم برات بیشتر سخت تره
اگر ایمان داشته باشی به خداوند حرکت میکنی قبول نمیکنی ظلم کسی رو
هنگامی که کار تمام شود شیطان میگوید خداوند به شما وعده راست داد و من نیز به شما وعده دروغین دادم و من تخلف کردم من به شما تسلطی نداشتم من فقط دعوتتون کردم و شماهم دعوت مرا پذیرفتید خدا هم دعوت کرد دعوت خدا رو نپذیرفتید بنابراین مرا سرزنش نکنید نگید تقصیر شیطان بود پس خودتون رو سرزنش و ملامت کنید بگید من خودم کردم
اون دنیا شیطان هم مسئولیت کار شمارو به عهده نمیگیره
اینه که جهان بر پایه مدار و فرکانسه
ما با افکار و فرکانس هامون وارد مدار های متفاوت میشیم کسی مقصر نیست
خدایا تنها تورا میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم
در پناه الله یکتا شاد وسالم وثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
به نام خداوند بخشنده و مهربان
به نام رب العالمین
درود به استاد عباسمنش و خانم شایسته
درود به دوستان در سایت
روز دوم کوهنوردی تا رسیدن به قله ی توحید….
دعای خیر وخوبی طبق قانون کائنات برگشت به خود ما است(جهان هستی فرکانس مثبت ما را دریافت میکند و به خودمان برگشت میدهد)…
موسی نتوانست کنترل ذهن کند و قتل انجام داد،پس اگر در مدار اشتباه باشی پیامبر خدا هم باشی کارهای اشتباه انجام میدهی…
احتمالا مقتول هم در فرکانس منفی بود که کارش به دعوا و نزاع کشیده شده بود…
موسی گفت خدایا من به خودم ظلم کردم(طبق قانون جهان هستی هر فرکانسی بفرستیم از جنس همان به ما برمیگردد،موسی فهمید که در مدار فرکانس منفی (کنترل ذهن نکردن-قتل-ترس)قرار گرفته و از جنس همان فرکانس،بیشتر و بیشتر گریبانش رو گرفت(ترسید و فرار کرد=ترس از عوامل بیرونی=قدرت دادن به هرکسی جز خدا=شرک)تا جایی که تسلیم شد و از مدار منفی خارج شد…
شیطان هم ما رو گردن نمیگیره(میگه خودتون خواستین از مدار خداوند دور باشین و پیرو راه من باشین و در سختی و ذلت زندگی کنین)….
تمام این آیات به ما این رو میگه(تمام اتفاقات زندگیت چه خوب چه بد نتیجه ی اعمال خودت هستش،خودت تصمیم میگیری در مدار خداوند باشی یا در مدار اشتباه قرار بگیری….)
پس ظالم و مظلوم هردوتا از مدار خداوند دور هستند چون مظلوم به ظالم قدرت داده(شرک) و ظالم هم طبق قوانین کائنات،فرکانس بد و ظلم خودش به خودش برمیگرده(پس هر دوتا به خودشون ظلم کردن)…
مدار خداوند(فقط خداوند را قدرت مطلق ببینیم و تنها او را بپرستیم و از خودش کمک بخوایم،کنترل ذهن در تمام ابعاد زندگی داشته باشیم،تسلیم خداوند باشیم در تمامی اتفاقات زندگیمان و کنترل ذهنمون از دستمون خارج نشه که در مدار منفی بیفتیم)…
ایمان آوردن و یا ایمان نیاوردن من برای خداوند سود یا ضرری ندارد(اما برای من مهم است که ایمان بیاورم و در فرکانس خداوند قرار بگیرم و با آرامش زندگی کنم چون پشتم به خداوند گرم میشود و در هر اتفاق زندگی ام با کنترل ذهن و احساس خوب داشتن که خداوند حامی من است و راه را به من نشان میدهد در مدار اتفاقات خوب قرار بگیرم …یا ایمان نیاورم (و از فرکانس خداوند دور شوم و با هر اتفاقی کنترل ذهن خودم را از دست بدهم و در مدار اتفاقات بد گیر کنم..)
خداوند عزیزم باشد که من را در مسیر خودت ثابت قدم کنی…