سریال تمرکز بر نکات مثبت | قسمت 7 - صفحه 50
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2017/09/abasmanesh-2.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2017-09-12 11:49:102024-06-27 06:39:14سریال تمرکز بر نکات مثبت | قسمت 7شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام خداوندیکتا و قدرتمند
سلام به استاد توحیدی ومهربانم
سفرنامه 37
خداوند مهربانم را سپاسگزارم که همچین الگوی توحید عملی را سر راه من قرار داده واز استاد فوق العاده وبی نظیرم سپاسگزارم که آموزهاشو به صورت عملی وزنده به ما نشون میدن
استاد عزیزم واقعا شما لیاقت صحبت کردن در موردتوحید و یکتا پرستی را دارید ،من وقتی به صورت عملی توحید شما را میبینم انگیزه میگیرم وسعی میکنم در زندگیم، نمی گم در مواردبزرگ بلکه باتوجه به مدارم در موارد کوچکتری که توانش را دارم از شما الگو بگیرم وتوحیدرا عملی کنم ،استادبهتون تبریک میگم وتحسینتون میکنم شما واقعا لنگه ندارین وبه هدفتون که گسترش یکتا پرستی بود رسیدید
امیدوارم منم یه روزی طعم شیرین رابطه زیباتون با خدارا بچشم ،
تجربه ای از چند سال پیش من
یکی از خانم های همسایمون که خانم مسن ودیندار محله بود و همه براش احترام زیادی قائل بودن چهار شنبه ها سفره داشت و همه میرفتن اونجا دعا میکردن واز همه همسایه ها خواسته بود برن ودر مراسم شرکت کنن من و مادر شوهرم هم رفتیم وقتی اونجا رسیدم دیدم اون خانم صاحبخونه با یه تکبرروی صندلی نشسته و همه خانمها می رن اول دستش را میبوسن وبعد میشینن بدون اینکه تعارف کنه که این کارو نکنید وبرعکس دستشو میاورد جلو تا بوسش کنن وقتی این صحنه رو دیدم به مادر شوهرم گفتم این چیه گفتش ولا منم نمیدونم، گفتم من که نمیام دستشو ببوسم دلیلی نداره این کارو بکنم با تمام احترامی که برای بزرگتریش دارم ولی این کارو نمیکنم مادر شوهرم گفت منم به هیچ وجه این کارو نمیکنم ،رفتیم نشستیم همش با خودم میگفتم کی مراسم تموم میشه بریم؟ واون خانم یه نگاه چپ چپی به ما میکردکه تحمل فضا برام سخت کرده بود واز اون لحظه هر بار که مراسم داشت ما نمیرفتیم وتوی محله و مسجد هم که میرفتیم با همه سلام علیک داشت به جزء ما ،من خندم می گرفت ومیگفتم این مردم چقدر اینو پر رو کردن و بهش بها دادن که اینجوری میکنه والان که قانون رویاد گرفتم میفهمم ماها هر بلای سرمون میاد از شرکه من اون موقع اینو نمیدونستم وفقط ندای از درونم به من اجازه نمی داد که به غیر خدا سجده کنم خداوندا ممنونم که هستی ومارو هدایت میکنی
خدایا شکرت ،خدایا شکرت ،خدایا شکرت
توحید عملی را از خداوند یکتا برای خودم وهمه عزیزان می طلبم
﷽
سلام و درود به استاد عزیز
این فایل جز دسته بندی فایل های اجرای توحید درعمل
همان خدایی که در یک پلک بهم زدن می تونه یه شهر رو نیست نابود کنه
همان خداهم می تونه در یک چشم بهم زدن همه چیز رو درست کنه.
آیات آخر سوره یس که خداوند می فرماید.
إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ ﴿82﴾چون به چیزى اراده فرماید کارش این بس که مى گوید باش پس [بى درنگ] موجود مى شود (82) فَسُبْحَانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ ﴿83﴾پس [شکوهمند و] پاک است آن کسى که ملکوت هر چیزى در دست اوست و به سوى اوست که بازگردانیده مى شوید (83)
این خدا که چنین قدرتی داره شایسته پرستیدن.
احساس می کنم چنین مخاطرات طبیعی مثل: طوفان سیل، زلزله،….. باعث میشن کمی ما این دنیا رو جدی نگیریم.باعث میشن اینقدر وابسته خونه ماشین مکان زندگی نباشیم رها بودن تجربه کنیم.اینقدر منم منم نکنیم خونه من،شهر من، ماشین من،…. چرا که خدا بخواهد در یک پلک زدن می تونه ازت بگیره.
وقتی که این منیت ها کم بشه اونوقت که راه سیر سلوک به سمت خدا براش راحت میشه وقتی این موانع از سر راهش برداشته بشه به رهایی بیشتر می رسه. وایمان و توکلش به خدا بیشتر میشه.اونوقت که میگه هر اتفاقی بیفتد خیر و به نفع منه. راضی به رضای خدا،
این زمین اینقدرگسترده هست که هرجا بره می تونه بسازه به شرطی که خدارو دلش باور داشته باش وقتی باورش داشته باشه انوقت که نگران هیچ چیز نیست.
وقتی تسلیم باشه درمقابل اراده خواست خدا اونوقت که جهان زیباتر میشه برای زندگی کردن.
مثل استاد که فرمود توفیق اجباری شد که بریم سفر زیبایی های بیشتر رو ببینم.
حتما لازم بود استاد دراین زمان در این مکان واشنگتن دی سی باشه دراین زمان ها در سفر باشه شاید لازم بود برای روح استاد که تجربه کنه یکسری چیزا رو دراین زمان درسفر رو.
وقتی که به توحید باور داری هر اتفاقی بیفتد به خیر منه. وقتی از اکنونت لذت می بری این یعنی رهایی وابسته نیستی.
استاد واقعااااااا تحسین تون می کنم که به چنین درجه از رهایی رسیدید. و دارید به ماهاهم آموزش می دید.
وقتی فرمودید دوباره می سازمش هرچیزی که خراب شده باشه. این منم خالق زندگی خودم یعنی گفتم خدایاااااا چقدر به قدرتی که تو به من دادی من به جرات استفاده کردم. استاد دیدگاه تون به زندگی اول توحیدرو می بینید بعد کلام تون رو جاری می کنید.
بعد احساس تون بیان می کنید.
وقتی توی فایل های اجرای توحید در عمل می فرمودید اصل اساس قرآن توحید توحید باید خوب درک بشه
یعنی چی؟
شما اصل اساس زندگی تون رو توحید قرار دادید.
این احساس سپاسگزاری تون حتی در شرایط بحرانی
این دیدگاه تون حتی در شرایط به ظاهر سخت دنبال نکات مثبت وفرصت های که در دل این نهفته اس رو می شکافید برامون واقعاااا برام جای سپاسگزاری و شکر داره.
دیدمون رو به زندگی بازتر کردید.هیچ وقت به ظاهر توجه نکنیم. به خیریت هاو فرصت هایی که در دل این داستان نهفته اس نگاه کن.
خدارو شکر می کنم بابت این آگاهی ها که شنیدم
خداروشکر می کنم به خاطر حضور شما استاد عزیز در زندگیم.
خدایا تنها تورو می پرستم و تنها از توی یاری می جویم خودت بال پروازم باش به سوی موفقیت وسعادتمندی.
درپناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند سعادتمند در دنیا وآخرت باشید.
سلام بر استاد عزیز
درود بر دوستان خوبم
خدا را شکر و خوشحالم که روزشمار تحول زندگی من در امروز یکی از فایل های زیبایی تمرکز بر نکات مثبت زندگی خودم است
فایل که هم برای من یادآور این نکته است که با دیدن زیبایی های زندگی خودم اتفاقات خوب را برای خودم رقم بزنم و هم اینکه با دیدن این زیبایی های به ذهن خودم این را نشان بدهم که در جهان از همه چیز به فراوانی و وفور وجود دارد
یک نکته
استاد در زمانی که اعلام طوفان کرده بودند و دستور تخلیه اجباری را صادر کرده بودند او بدون در نظر گرفتن نجواهای ذهنی خود
حال خودش را خوب نگه داشت و به مسافرت رفت و شروع به لذت بردن از زمان خود کرد
این بدین معنی است که تسلیم خدای مهربان خود بود و همیشه و همه جا بدونیم که او قدرت برتر این جهان است
دیگر این نگاه هرگز جایی برای گردن کشی و داد و بیداد وجود ندارد
دیگر هیچ وقت من دنبال دنیا نمی روم و از آن برای حال خوب خودم استفاده می کنم و شروع به لذت بردن از آن می کنم
توکل خودم به پروردگار خودم باشد نه روی افرادی که خود آفریده همان خدایی هستند که قدرت برتر این جهان هستند
یادم باشد که قدرت برتر این جهان خدای مهربان است و لا غیر
با درک این موضوع دیگر من منیت و غرور نخواهم داشت
باز یک نکته دیگر
بجای نگران بودن از اتفاقات از آنها لذت ببرم و از زندگی خودم و زمان خودم به بهترین شکل ممکن استفاده کنم
زیبا اینجا است که من در هر شرایطی بتوانم حال خودم را خوب نگه دارم
احساس خودم را خوب نگه دارم
ذهن خودم را کنترل کنم
و بدانم که هر اتفاقی که بیفتد به نفع من است
وقتی که من خودم با باورهای خودم خالق زندگی خودم هستم
چقدر این نکته و این درس عالی بود
چقدر زیبا و عالی که استاد مهربان در این فایل فقط به نکات مثبت این اتفاق را در نظر داشت و دیدن این همه زیبایی ها و حال خوبی ها هیچ چیز در بر ندارد جز اینکه خدای مهربان و جهان هستی هم از این نمونه ها بیشتر و بیشتر در سر راه ما قرار خواهد داد
واقعا بزرگ فکر کردن کار ساده و راحتی نیست خدا را که در این فایل این همه نکته های خوب و این همه درس های زیبا یاد گرفتم
خدای من ممنونم از تو بخاطر این همه زیبایی
خدای من ممنونم از تو بخاطر این همه ثروت
سپاس از خدای فراوانی ها
سلام به خانواده صمیمی و پر از عشق
روز سی و هفتم از سفرنامه من
استاد عزیز چقدر دیدگاه و نظر شما به همه چی خوب و مثبته و چقدر عالی همه چیو در نظر میگیرید
تو تمام این مدت و با قدم برداشتن تو این سفر منم به خودم قول دادم که هر روز یادبگیرم و دیدو احساسمو خوب نگهدارم و وقتی الگویی مثل شما تو زندگیم هست واقعا فکر میکنم که چه مسیر زیبایی دارم
اینکه میگید تو هر شرایطی فقط به خدا اعتماد کن چون اون بزرگتر از هر مسئله و هرچیزیه
خیلی ادم دلش قرص میشه به کاری که میخواد انجام بده، و چقدر بهتر میشه قوانین درک کرد
من اون اوایل خیلی نگران همه چی بودم همش هی تو ذهنم این بود که چی قراره بشه! اگه نشه چی!..
اما با پیش اومدن تو این مسیر و این سفر، خیلی خوب یادگرفتم که ذهنمو کنترل کنم، نمیگم خیلی خوب شدم اما تا همین جایی که الان هستم خیلی بهتر شدم
اینکه از تو دل هر اتفاقی اون شرایط خوب ببینی، خدارو ببینی، حس خوب داشته باشی
چیزیه که واقعا تمرین و کنترل ذهن میخواد و ایمان به خدا
و امیدوارم بتونم از پسش برمیام
هنوزم برای توحیدی شدن و ایمان به خدا باید تلاش کنم و از استاد یادبگیرم، خیلی دوستدارم وقتی به مسئله ای بر میخورم به خصوص مالی، فقط به خدا گوش بدم چون هنوز نجواها صداشون بلنده
و بقول استاد اون نجواها که اصلا خاموش نمیشه ولی وقتی مدارتو ببری بالا کمرنگ تر میشه، کمتر میشه
اونجاس که بیشتر صدای خدارو میشنوی هدایت هارو بهتر میفهمی و خدایی تر میشی
همه اینارو دارم بخودم میگم چون خودم خیلی تو این زمینه جای کار کردن دارم
امیدوارم بتونم هر روز بیشتر یادبگیرم و همیشه ام عمل کنم به چیزی که گفته میشه
آرزوی بهترینارو برای همتون دارم
سپاسگزارم ️
روز 37 از سفرنامه
به نام خدای مهربان و خدای زیبایی
دارم فکمیکنم که چقدر من تونستم بعد 37 روز مثل استاد فکر کنم
و خداروشکر خیل تونستم در هر شرایطی حالم روخوب کنم و در حال حاضر هر وقتی که یکمحالم بد میشه سریع میام تو سایت فایل نگاه میکنم کامنت می خونم و نوشته مریم بانو رومی خونم و حالم خوب میشه
خدا رو شکر که تونستم حالم رو در هر لحظه خوب کنم و لذت ببرم و هر روز نتایج داره تو زندگیم دیده میشه و اولین اتفاق این هست که آرامش دارم که مهم ترین دستاورد برای هر فردی است
خدا رو شکر که هر لحظه نعمت و ثروت به زندگی ام سرازیر می شود و هر روز به رویاهایم نزدیک تر می شوم
با سلام
این فایل نشانه من بود
منظره زیبا
صحبتهای زیبای استاد
کنترل ذهن در هر لحظه
توکل داشتن
اعتماد محکم به خداوند
توجه به نکات مثبت
استفاده از تضاد
خدایا شکرت از این نشانه
استاد سپاسگذارم
چه نشانه خوش موقعی
خدایا شکرت
به نام الله یکتا
سلام به استاد عزیزم
سلام به خانم شایسته مهربون
سلام به خانم فرهادی عزیز
سلام به آقای ابراهیمی عزیز
سلام به دوستان هم فرکانسم
روز شمار زندگی من روز 37
چقدر این روز شمار زندگی من درس همون روز که نیاز دارم رو برام یادآوری میکنه و منو آروم میکنه منو نصیحت میکنه منو راهنمایی میکنه منو هدایت میکنه و میگه خوب فکر کن و نزار که نجوایذهنت بهت غلبه کنه چقدر حالمو خوب میکنه چقدر منو آروم میکنه چقدر منو تو مسیر خوب نگه میدارم درست اون چیزی که لازم دارم تو همون روز بهم گفته میشه من خودمم موندم و نمیدونم چکار کنم وقتی میبینم مثل یک پدر مهربونمی که داره فرزندش و دلداری میده منو داره آرومم میکنه من هر چقدر هم شکر گزار باشم بازم نمیتونم این مهر و محبت که به من میشرو جبران کنم چقدر عالی در زمان مناسب بهم گفته میشه نمیتونم اینهمه لطفو درک کنم ،
بارالاها ایمانم رو قوی گردان تا بتونم در میسر درست حرکت کنم ایمانی عباس منشی برام عنایت فرما تا بتونم مثل استادم حرکت کنم و متوکلتر باشم خدایا ظرف وجودم رو بیفزا تا بتونم خوب درک کنم منی که یک عمر در مسیر تو بودم ولی این آگاهی و این شناختی رو که الان توسط استادم از تو آموختم را نداشتم هر موقع برای دعا کردن دستانم را بالا میگرفتم و سر به زیر تا به تو نگاه نکنم که مبادا حشمت رو به من نشون بدی با دلی لرزان و قابی آشفته رو به درگاه تو می آوردم
ولی الان با فهمیدن اینکه تو همیشه در کنار منی در درون منی منو تنها نمیگذاری من نزد تو محبوبم من نزد تو دوست داشتنی ام من نزد تو مقدسم راهنمای زندگی منی به آرامشی وصف ناپذیر رسیدم و این را از استادم آموختم که مرا با کتاب تو آشنا کرد و فهماند چیزهایی که باید از کتاب تو میآموختم
سال 97 در گلشهر کرج بازارچه گلشهر با یک حادثه آتشسوزی از بین رفت و تمام غرفه ها تو آتیش سوخت متهم اونجا یک سالی بود که یه غرفه خریده بودم
دوستم ساعت شیش نیم صبح به من زنگ زد که میگن غرفه ها آتیش گرفتن و دودش کل منطقه رو گرفته من خودمو سریع به اونجا رسوندم دیدم که درسته بازارچه رفته رو هوا رفتم بالای سر غرفم وایسادم نگاه به جنسای سوختم کردم یه تنه درخت تو غرفم مونده بود اونم داشت دود میکرد رو به خدام کردم و گفتم من که کار اشتباهی نکرده بودم این غرغرو سر نماز صبح بودم تو قلب من انداختی که برو این کارو کن و منم گوش به ندای تو کردم و اینو میدونم و اطمینان دارم که تو صلاح منو میخوایی من میدونم که تو بهتر از اینو بهم میدی بدون اینکه حرفه دیگه ای بزنم برگشتم اومدم خونه خیلی نگران بودم من اون موقع اصلا از قانون هیچ آگاهی نداشتم صبح روز بعد تو خونم داشتم قدم میزدم و خیلی حالم خراب بود اصلا آروم و قرار نداشتم نمیدونستم چکار کنم مثل مرغ سر کنده آشفته بودم ،زنگ گوشیم به صدا در اومد شمار رو نگاه کردم دیدم نوشته 00… گفتم این کی میتونه باشه حتما از ایران سل بهم زنگ زدن جواب دادم با دو دلی شنیدم یکی گفت آقای هاشم داداشی .گفتم بفرمایید
گفت منو میشناسی
گفتم نه
گفت بهزادم
گفتم کدوم بهزاد
گفت بهزاد خمیسی
من بلند داد زدم بهزاد تویییی منو از کجا پیدا کردی گفت رضا ازطریق دختر عموم از فیسبوک شماره منو گرفته با من تماس گرفت و من از رضا شماره تو رو پیدا کردم گفتم بهت زنگ بزنم بهش گفتم میدونی چه وقتی بهم زنگ زدی وقتی که بهت نیاز داشتم که حالم خوب بشه من چقدر آروم شدم دیگه قضیه آتش سوزی از یادم رفت چقدر به آرامش رسیدم با زنگ زدن دوستم
ناگفته نمونه دوستم بعد چهارده سال از آمریکا بهم زنگ زده بود و با اون زنگ زدنش مثل این بود که آب رو آتیش بریزه من آنقدر آروم شدم
بعد آتیش سوزی یه انسان شریفی اومد مسئولیت بازارچه رو دستش گرفت و گفت که من اینجا رو احیا میکنم و درستش میکنم هونشو فروخت و اومد بازارچه رو درست کرد
من پیش خودم گفتم خدایا من از چیزی که برام گذاشتی شروع میکنم رفتم بازار دوستام وقتی شنیدن خیلی ناراحت شدن و گفتن که هر چی میخوایی ببر گفتم نه اندازه پولم
بهم جنس بده منی که تو بازار کلی اعتبار داشتم قبول نکردم گفتم خدا از من اینجوری خواسته از چیزی که دارم شروع میکنم به دوستم زنگ زدم گفتم یه MDF کار برام معرفی کن و اونم شمارشو بهم داد من غرفمو کلا ام دی آف کردم به بهترین شکل درستش کردم این حرکت من یه قوت قلبی شد برا پیمانکار که داشت درست میکرد چون بعداً من فهمیدم که بچه ها دیگه نمیخواستم بیان بازارچه ولی من قبول نکردم و گفتم من اینجا مالم سوخته ومن اینجا رو درستش میکنم بازارچه دیگه داشت کامل میشد که یک شب مهندس که مسئول بازارچه بود اومد پیشم گفت غرفه بغلم برا تو بدون اینکه از من پولی بگیره به عنوان هدیه بهم داد و من اونجا یاد حرف خودم افتادم که به خدام گفته بودم که من میدونم تو بهتر از اینو بهم میدی و اون اتفاق افتاد من یه غرفه دیگه به غرفم اضافه شد و شدم دو غرفه در حالی که خیلیا دنبال غرفه بودن و بهشون داده نمیشد با اینکه پول زیادی هم بابتش میدادن من همیشه دوست داشتم که مثبت فکر کنم و اینکه الان در خدمت شما استاد عزیز و دوستان هم فرکانسم هستم گواه این حرف منه .
سفر نامه امروزم اینطور ورق خورد
خدایا سپاسگزارم
خدایا سپاسگزارم
خدایا سپاسگزارم
در پناه الله یکتا شاد و پیروز و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
یا حق
سلام آقای داداشی
چه زیبا نوشته بودید امروز من درگیر حسرت های گذشت ام بودم انتخاب هایی که داشتم و باعث نتایج امروزم بود
از کامنت شما فهمیدم بابت هیچکدام از انتخاب هایم خدا را در کنارم نداشتم و مغرورانه خودم با عقلم تصمیم گرفتم هیچوقت با خدایم اینجوری صحبت نکرده بودم و وقتی مشکل داشتم با التماس می خواستم که مشکل منو حل کنه .و از کامنت شما فهمیدم که خدا رو بیشتر در کنارم ببینم چرا که او همیشه هست هر لحظه هست و ما بنده ها هستیم که او را فراموش می کنیم و درگیر روزمرگی می شویم و می خواهیم که خودمان زندگی مان را بسازیم
سلام دوست هم فرکانسم بسیار خوشحال شدم وقتی نظرتون رو خواندم بنده تو کل زندگی که داشتم که با چالشهایی مواجه شدم همیشه توکلمو به خداوند بود و هیچ وقت خدارو تو زندگیم فراموش نکردم تو کاسبی که داشتم به مو رسیده ولی پاره نشده و فقط میتونم اینو اعتراف کنم که کنترل ذهن نداشتم یعنی نمیدونستم که زندگی ما زاده افکار ماست ولی الان به لطف خدای مهربونم با هدایتم به سمت سایت و آشنایی ام با استاد و دوستان شایسته ای مثل شما و آگاهی از اینکه من خود زندگی خودمو میسازم با افکارم دیگه کنترل ذهن یکی از اساسی ترین کارهای روز مره من است و صبح مو با تحسین خودم ،سپاسگزاری، و توجه به نکات مثبت زندگی ام آغاز میکنم و تا پایان روز به لطفالله مهربانم حال بسیار خوبی دارم
سپاس از محبتتون
به نام خدای بخشنده و هدایتگرم
ردپای امروز من در سفرنامه
نمیدونم روز چندم سفرنامه هستم چون بین جلساتم وقفه افتاده اما میدونم در جای درست و زمان درستی اینجام…
هر اتفاقی که بیفته به نفع ماست و خداوند در هر اتفاقی خیری برای من گذاشته و نگرانی و دلواپسی معنا نداره… قدرت خداوند بیش از چیزی هست که فکرش رو میکنیم
هر اتفاقی بیفته به نفع منه حتی اگه همه چیز نابود بشه… چون من توانایی خلق خواسته هام رو دارم اگر هر آنچه که ساختم خراب باشه با همون نیرویی که قبلیارو ساختم دوباره میسازمشون
جملات بالا که قبلا هم شنیده بودمشون امل گوش نکرده بودم برای من بی نهایت ارزشمنده
استاد جان در اولین روزهای آخرین ماه سال هستیم و من دیروز با خودم خلوت کردم… برای خودم هدیه گرفتم و به خودم افتخار کردم…. الان که این مبنای زمانی رو قرار دادم برای لحظه ای حس کردم که مبنای سال شمسی چقدر میتونه برای کسانی که با تقویم میلادی جلو میرن بی معنا باشه و اصلا مبنای سال و ماه به خودی خود چقدر میتونه معنای خودش رو از دست بده وقتی ما فرای این مبنا ها و این چهارچوب ها زندگی میکنیم ما اون لحظه ای رو زندگی میکنیم که به خودمون به خدای خودمون به انرژی منبع وصل میشیم و اون لحظه زمان و مکان بی معناست… اما من این زمان بندی رو بهونه کردم و دیشب خودم رو به کافه دعوت کردم و با رعایت قانون دوره سلامتی یه قهوه ترک سفارش دادم و با دسته گل صورتی خوشگلم که از بهترین گل فروشی شهر برای خودم خریدم و بیشترین وسواس رو به خرج دادم و بهترین گل هایی که دوست داشتم و انتخاب کردم و لحظه به لحظه کنار دختر گل فروش خوش ذوق وایسادم و تو انتخاب تک تک شاخه ها نظر دادم و چه انرژی خوبی هم بین منو فروشنده برقرار شد وقتی از لاک سبز خوشرنگش تعریف کردم لبخندش خیلی خوشگل شد… من عاشق تک تک لحظه های زندگیمم عاشق لحظه های خوبی که با خودم میگذرونم و برای روزهای گذشته به خودم افتخار میکنم و برای ادامه راه برنامه ریزی میکنم… میخواستم یه کافی بخورم و برنامه ماهانه بنویسم و از گل قشنگم لذت ببرم و برگردم اما انقدر غرق شدم که نفهمیدم چند ساعت توی کافه نشستم و مشغول نوشتنم… مشغول سپاسگزاری از خداوندم برای این حال خوب برای تک تک الهامات و هدایت هایی که باعث میشد بغض کنم… مثل یه عشقبازی ناب دلم نمیومد تمومش کنم و برگردم خونه هر صفحه ای که پر میشد باز صفحه بعد رو شروع میکردم به نوشتن و از حال خوبم میگفتم از اینکه عاشق خودمم و عاشق خدای خودم مرسی از شما استاد جان که دستی از دستان خداوند شدین تا ما در راهی قرار بگیریم که یکی از نتایجش حال خوبه… دوست داشتم این حس ناب رو اینجا به اشتراک بذارم حس قشنگ عشق نگاه ادما به دسته گل توی دستم رو دوست داشتم اون دخترکی که توی پارک بین حرف زدن با دوستش یدفعه گفت وای چه گلش خوشگله و اون وسواسی که فروشنده موقع پیچیدن گل داشت انگار که میخوام یه هدیه مهم بدم و من هر لحظه به خودم میگفتم بله خیلی هدیه ارزشمندیه برای مهم ترین فرد زندگیمه برای خودمه و برای تشکر از همه تلاش هام همه لحظه هایی که تو مسیر موندم برای تشکر از ادامه دادنم برای اینکه بگم حواسم به خودم هست و همونقدر که برای خوشحال کردن دیگران زمان میذارم برای خودم هم میذارم و عاشق خودمم خدایا شکرت بابت این حس ناب الهی بابت تک تک لحظه هایی که تو قلبم حست کردم که خود تو بهم گفتی از کجا گل بگیرم و کدوم کافه بشینم که این حال خوب به بهترین شکل تکمیل بشه من دیروز دوبار تو مسیر برگشتم و کاااملا راهم رو تغیر دادم دقیقا صدو هشتاد درجه یکبار برای خرید گل و بار دوم هم برای انتخاب کافه که هر دو هم جای جدیدی بودن که تجربه خرید ازشون رو نداشتم اما دوستشون داشتم و دیروز در مسیر ایده هاشون به ذهنم اومد که چرا که نه؟ چرا اینجارو انتخاب نکنم؟ و راهم رو به سمت گرون ترین گل فروشی ای که میشناختم عوض کردم برای انتخاب کافه یک دور چرخیدم و وقتی کافه ای که نشون کرده بودم بسته بود گفتم حتما باید جای دیگه ای برم و برگشتم سمت کافه های قبلی که میرفتم اما باز تو مسیر گفتم چرا نرم میدون مفتح؟؟ اونجا حتما کافه ای هست که دوست داشته باشم و همینم شد… فضای دنج کافه که در عین شلوغی آروم بود و من با ویو کامل به شهر نشستم اما نه تنها چیزی تمرکزم رو پرت نکرد که فقط زیبایی هارو دیدم… پیشی کوچولویی که ازون اطراف رد میشد ادمای قشنگی که هر از گاهی نگاهشون میکردم و البته که من غرق خودم بودم… طوری که هرموقع سرم رو بالا میاوردم میدیدم تمام ادمهای توی کافه عوض شدن همه اومدن و رفتن و من هنوز مشغول نوشتن و راز و نیازم و دل نمیکنم…به قدری که وقتی برگشتم خونه انگشت اشارم درد میکرد… و حالا هم عاشق گل روی میزمم و عاشق تمام حسای قشنگی که تجربه کردم و همینطور روزهای قشنگی که قراره رقم بخوره
بسم الله الرحمن الرحیم
چقدر این قسمت پر از دیدگاه های مثبت و بی نظیر بود و من چقدر لذت بردم از این دیدگاه های الهی
اینکه استاد اینقدر برابر خالق خود تواضع و فروتنی دارند – اینکه دیگه ادم قلدری نیستند مثل اون اوایل که کلا کارشون تو دعوا بود – این جالبه که فردی متواضع هست که قبلا اون شرایط رو داشته و توانسته این شخصیت رو در خودش به وجود بیاره.
اینکه استاد در این پیام سیل با خیال راحت ذهنش رو متمرکز کرده روی اتفاقات مثبت و اینکه حالا مشکلی هم پیش امد ی خونه دیگه رو میخریم و خلق میکنیم
این سیل به پیشرفت جهان کمک میکنه
اینکه مردم امریکا چقدر خارق العاده اند – اینکه چقدر دوست داشتنی هستند و به دنبال کمک به افراد هستند
اینکه بانک و نمایندگی خودرو ها به استاد های حاوی کمک و الهام بخش میفرستادن
اینکه استاد با خیال راحت این فرصت رو غنیمت شمرده شکر خدا و اینکه داره میره مسافرت و لذت بردن
چقدر این دیدگاه بی نظیر است و اینکه بالای 90 درصد مردم این دیدگاه خارق العاده رو ندارن
واقعا استاد جان به خاطر این دیدگاه های خارق العاده تونستن به این موفقیت برسن
به ختاطر این توحید عملی
به خاطر دیدن اتفاقات با لنز الخیر فی ما وقع
چقدر استاد روحانی صحبت میکننو اصلا نگران نیستن
و صد درصد این ارامش استاد باعث میشه که هیچ خسارتی براش پیش نیاد
شکر خدا که استاد اینقدر عالی در مورد قوانین بدون تغییر خداوند شکر گزار هستند و چقدر خوشحالن که میتونن شرایط رو انجور که میخواد رقم بزنه
واقعا که چشم ها را باید شست و جور دیگر باید دید – ما که کلا میگفتیم مرگ بر امریکا – تو فیلم ها میدیدم که امریکا این قد برهنه و داغون هست – اینقدر روابط بدی داره – در حالی که همه شاد – ثروتمند – خشنود هستن
و واقعا باید ی تمرکز لیزری بگزاریم برای تغییر باور ها – این باور های شیطانی و نادرست را باید دور بریزیم و بهترین باور ها را در خودمون اجرا کنیم.
شکر الله بابت این رد پای بی نظیری که در گذاشتم
به امید گرفتن نتایج عالی و بی نظیر و دوست داشتنی..
شکر خدا شکر خدا شکر خدا
به نام خالق جهان هستی
وقتی این باور تو خودت شکل بدی و کمکم نهادینه کنی که هر اتفااااااقی به خیرتون هست گرچه با ظاهر نه چندان قشنگ و اتفاق نه چندان خوشایند چقدر آرامش میگیری و اینطوری نکته بین تر میشی برای دریافت نکات و درسهای آن اتفاق
ازینورم وقتی مطمئن باشی تو خالقی دیگه ترسی به عنوان ترس از دست دادن و خرابی نداری چون میدونی میتونی دوباره بهترش خلق کنی
وچه خیر و اتفاقات جالبی بعد ازین خرابی ها هست…
الهی شکر که حتی به هم ریختن هم خودش یه نعمتیه
ولی واقعا دل شیر میخواد که تو اوضاع سخت و بهم ریخته بازم امیدوار باشیم به رشد دوباره خودسازی و احساس خوب.
الهی شکر الهی شکر الهی شکر