سریال تمرکز بر نکات مثبت | قسمت 9 - صفحه 19
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2017/09/abasmanesh-4.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2017-09-19 21:19:302020-08-30 06:27:02سریال تمرکز بر نکات مثبت | قسمت 9شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام استاد مهربان
سلام دوستان خوبم
چقدر حس خوبی است که انسان اینگونه شکرگزاری کند
و همه چیز را به دست خداوند بسپارد
استاد نکته زیبایی گفتند
که وقتی اتفاقی افتاد اگر حالم خوب باشد بهتر است و یا اینکه نه حالم بد
پس تمرکز داشتن روی حال خوب و احساس خوب بسیار عالی تر و مهم تر است
و باز نکته جالب دیگه اینجا است
که با حال خوب
تفکر مثبت
نه تنها حالم خوب است و سلامتی ام بیشتر و بهتر
از همه مهمتر این که به جهان هستی این پیغام رو می دهم که من همیشه حال خوب را می خوام و حس خوب
ممنون استاد که نکته عالی یادم دادید
سلام برادر بزرگوارم جناب صادق زاده
هر بار که کامنت های شما رو میخونم درحال تشکر و شکر گزاری هستید و این خودش یه حُسنه و یک کلیده برای رسیدن به سعادت.
چون همونطور که استاد میگن شکر گزاری نزدیکترین فرکانس به خداونده و چه سعادتی بالاتر از اینکه انسان به خداوند نزدیک باشه؟
براتون بهترین رشدها رو میخام در این سایت ارزشمند.
و از خداوند میخام همه با هم و کنار هم به تکامل برسیم و به گسترش جهان کمک کنیم چراکه این زنجیره باید ادامه پیدا کنه و این میسر نمیشه مگر با تعامل و در کنار هم بودن و از همدیگه درس گرفتن.
من از کامنت های شما که همیشه در حال شکر گزاری کردن هستید خیلی حس خوبی می گیرم.
موفقیت هاتون رو دنبال میکنم.
در پناه الله مهربان باشید.
سلام دوست عزیز
سپاس از شما بخاطر این حسن نظر خوبتون
ممنونم از این انرژی زیباتون
خدارا شاکر هستم که من را به این مسیر عالی هدایت کرد
خدا را شاکرم که دوستان خوب و هم فرکانسی عالی مثل شما دارم
و وقتیکه که کامنت های دوستان خوبم را می خونم هم برایم انگیزه است که در مسیر درست قرار گرفته ام و هم اینکه می دانم خدای مهربان همیشه با من بوده و هست و خواهد بود
به امید روزهای عالی
درود بر استاد عزیز
این فایل نشانه ی امروزم بود
داشتم کامنت ها رو میخوندم که گفتم بزار یه علت های کند شدن پیشرفتم در اولین قدم هام در اوایل کار رو بزارم
نمیدونم چرا باید اینو که مربوط به ماه ها پیشه بنویسم ولی وقتی به دلم افتاده انجامش میدم
هرچند به نظرم خیلی عجیب میاد
ولی شاید کسی مثل من این مشکل رو داشته باشه
میدونین من از ابتدا فرد خوش بینی بودم
ولی وقتی با قانون آشنا شدم
ورق برگشت
چرا؟
چون یه وسواس بیهوده ضمیمه امورم شد
و این وسواس حالمو بجای بهتر کردن بدتر کرد
انگار داشتم چیز سختی رو تحمل میکردم و منتظر بودم که کی تموم میشه
هی ناخواسته ها رو بیشتر به یاد میاوردم وقتی تلاش میکردم پس بزنم
میدیدم که میگن راه درست مسیر لذته
ولی من درک نمیکردم
میگفتم این چه لذتیه
دائم تو ذهنم جنگ بود
تا روزی که مستأصل شدم و به خستگی روحی رسیدم
گفتم خدایا این چه بلایی بود سر من اومد
من قبلا که خیلی بهتر بودم
چرا اینجور شدم
دلم میخواست رها کنم قانونی که باعث دردسرم شده بود
تا اینکه از شدت آشوب و جنگ ذهنی که برا خودم ساخته بودم از استیصال و درماندگی انقدر گریه کردم و انقدر احساسات سرکوب شدمو تخلیه کردم که به یه حالت سکون رسیدم.
درونم گفت بنویس
بنویس مشکلت چیه
نوشتم
بنویس علتش چیه
نوشتم
ولی علتش چیه؟ چیه؟
جوابی نبود
علت آشوب و به چالش کشیدن هر روزه ام چیه؟چرا هر روز بدتر خودمو آگاهانه به چالش میکشم؟
جواب اومد
اثبات
آخه اثبات چی؟
اثبات مثبت اندیشی
وای چه مسخره
بله مسخرس ولی تو این گرداب رو خودت برا خودت ساختی
آره درسته من میخوام ثابت کنم بجای اون دارم به این فکر میکنم و واقعا مسخرس، مگه خدا یه آدمه که من سعی دارم بهش ثابت کنم که ببین من بجا اون دارم به این فکر میکنما یا سیستم جهان اثبات کردن میخواد ، سیستم که مثل آینه س مثل دستگاه کپی مگه تو اون صفحه که نمیخوای میزاری رو پرینتر و میگی از این چاپ نکن !!! مگه میشه همچین چیزی اخه !! وای آرزو تو با این فکر مسخره تو در و دیوار بودی! خدا به ظاهر و باطن تو آگاهه جزئی از خودشی بعد چیو میخواستی ثابت کنی!!!
یه تکه از پازل قلبم انگار چفت شده بود، آره درسته برا همینه که من اصلا از مسیر لذت نمیبرم چون فکر میکنم باید خودمو اثبات کنم چقدر به نظرم خنده دار بود
ولی فقط همین نبود
بازم پرسیدم و بازم جوابای مختلف
-چون فکر میکنی با فکر نکردن به عیب ها اونا فراموش میشن !!
-چون یکم که به مثبت ها فکر میکنی میخوای بعدش خودتو آزمایش کنی !!
ای دل غافل
چه مسیر کجی بود اون ماه اول
و خدایی که نشونم داد
و وقتی اصلاح کردم دیدگاهمو و مداومت به خرج دادم چقدررر زندگیم شیرین تر شد
چقدر فهمیده بودم مسیر درست مسیر لذته
چقدرررر در این مسیر عشق میکردم و عشق میکنم با خدایی که هر لحظه همراهمه
و من چند ماهه که هر روز به مسیرهای بهتر رهنمون میشم
و واقعا به قول استاد خود به خود همه چی جور میشه
خودبه خود همه شرایط مهیا میشه
و منی که هر روز احساسم بهتر از روز قبله و پیشرفتم بیشتر و نشانه هایی که بهم میگن مسیر درسته فراوون تر
و البته هرچی بیشتر و درست تر کار میکنم باگ های بیشتری رو پیدا میکنم که باعث بهتر شدن و راحت شدن مسیر میشه
اما از اون موقع دوتا درس محکم گرفتم
یکی احساسات رو هرگز نباید سرکوب کرد
هرجوری هر کس اوکی تره بره با خودش خلوت کنه و تخلیه اش کنه و دو اینکه طبیعی اینه که مسیر همیشه راحت و راحت تر و لذتبخش و لذتبخش تر بشه اگه نمیشه ایراد رو باید پیدا کرد نباید مقاومت بیهوده کرد برای بهتر کردن وقتی علتش مشخص نیس
شاکر خدای مهربونمم که هر لحظه دلم به حضورش در لحظه هام گرمه
و سپاس گزار استاد بی نظیر
سلام به استاد عزیز و مریم جان
و سلام به همه دوستان عزیزم
و سلام به آرزو جان، کامنتت رو خوندم ولی اصلا متوجه صحبت هات نشدم.
یعنی چی که میگی توی در و دیوار بودی …
متوجه منظورت نشدم که گفتی «آره درسته من میخوام ثابت کنم بجای اون دارم به این فکر میکنم و واقعا مسخرس، مگه خدا یه آدمه که من سعی دارم بهش ثابت کنم که ببین من بجا اون دارم به این فکر میکنما یا سیستم جهان اثبات کردن میخواد …. »
چی رو میخواستی اثبات کنی….
لطفا برام توضیح بده. چون بعضی وقتها مغزم هنگ میکنه. وقتی میخوام روی نکات مثبت توجه کنم یا اینکه باورهای غلط م را اصلاح کنم. احساس خستگی ذهنی و فکری شدیدی می کنم و در نهایت با فکری خسته به زور به خواب میرم و همش به خودم میگم چطوری باید این چیزها برام عادی بشه و از مسیر لذت ببرم و ….
آرزو جون منم تقریبا شبیه اون چیزی که گفتی هستم البته ذهنم بسیار منطقیه ولی نمیتونم خیلی چیزا رو درک کنم.
لطفا برام توضیح بده، ممنونم عزیزم
در پناه خداوند یکتا همیشه شاد و سلامت باشید .
درود بر شما مریم عزیز
من اوایل هی میومدم رو نکات مثبت تمرکز کنم بعد هی عمدا باز اون چیزای ناجور میومد و کلا قاطی میشد بعد جنگ میشد تو مغزم و فکرم خسته میشد و با یه فکر خسته از همه چی بدتر میموندم.
اینکه میگم تو در دیوار بودم که میگی یعنی چه یعنی مسیر غلط، یعنی بجای افتادن تو مسیر درست فقط میخوردم تو درودیوار و سرگیجه میگرفتم بدتر😂
الان میخندم به وضع اون موقع ولی اون موقع واقعا به شدت داشتم شکنجه میکردم خودمو😂
حالا علت چی بود ، علت من با علت شما زمین تا آسمون ممکنه فرقش باشه یا ممکنه یه نقاط اشتراک داشته باشه یا شبیه باشه اینو شما باید تشخیص بدی
و البته نکته مهم✨✨
هرکس راه اختصاصی خودشو داره که باید با کنکاش درون خودش اون باور غلط اون کج فهمیش از قانون رو اصلاح کنه
و اما من
ببین باورای غلطم باعث شده بود برم تو در دیوار
اینکه مثلا میخواستم به نکته مثبت توجه کنم بعد اون میومد که پس فلان چیز چی میشه بعد انگار خودمو به چالش میکشیدم که چی؟ که اثبات کنم ، به کی؟ خودمم نمیدونم😂انگار مثلا باید به خدا ثابت میکردم یا به جهان یا شاید به خودم ، ولی با اصلاح باورام خییییلی بهتر شدم وقتی از همه جهات باورم نسبت به خدا کمی بهتر شد همه چی خیلی بهتر شد و بعد دیدم که عه این مسیر درسته که دارم توش لذت میبرم و نسیم خنک میاد آرزو تاحالا کجا بودی ، وقتی کمی باور کردم خدا از خودم بیشتر به درونم آگاهه وقتی کمی باور کردم خدا احساساتی عمل نمیکنه ، جهان احساسی عمل نمیکنه نمیاد بگه آره حق داری یا حق با توئه و درکت کنه فهمیدم جهان پرینتره ، جهان آینه س ، جهان سیستمه ، من متلا میام یه صفحه چرت تایپ کنم آیا پرینترم میگه نه حالا این زشته بیا چاپش نکنیم؟ نه اون کارشو انجام میده و پرینت میکنه بدون احساس،من بیام برا پرینترم توضیح بدم چقدددد مسخرس،به همون اندازه هم اینکه من تو ذهنم میخواستم به جهان ثابت کنم مسخره بود، چون میگفتم آره درسته که این نکته مثبت هست ولی اون چیز منفیه هم هست که چقد بزرگه چقد فلانه.
ببین دوستم اینا حاصل یه باور یا دو باور نیس
یا اینکه میخواستم همه چیو بدونم ، نقشه کامل داشته باشم ، از همه چی سر دربیارم ، طول کشید تا مفهوم تسلیم بودن رو کمی درک کردم
یا مفهوم فرکانس خالص فرستادن نه فرکانس قاطی دار
یا کمی درک کردم لذت بردنه که لذت میاره چون مثلا ما توی عوام دیدیم کسی که مشکل داره درگیره عصبیه هی بدو بدو میکنه بعد اینا شدن الگوهای ما
در کل عزیزم یه جمله خانوم شایسته تو یه مقاله ها قبلا گفته بود من درکش نمیکردم ولی الان درک میکنم
✓مسیر خوب مسیر لذتبخشه✓
من نمیتونم باور غلط شما رو تصحیح کنم
من فقط کمی اشکال خودمو شرح دادم شاید چراغی در ذهنت روشن کنه
و این که من با اصلاح باورم
درباره سیستمی بودن خدا، درباره سیستمی بودن جهان و اینکه له میکنه زیر چرخ دنده هاش کسایی که برخلاف قوانین حرکت میکنن بدون هیچ حسی ، باور ارزشمند بودنم، باور الهامات و هدایت ها ، باور فراوون بودن و تموم نشدن و دیر نشدن و فرصت همیشه بودن از اون آرزو دور و دورتر شدم، هر روز نشانه ها و اتفاقات خوب رو مینویسم و انتهای هر هفته میبینم که چقدر از هفته قبل اتفاقات بهتر یا بیشتر شدن و این ذهنمو مجاب تر میکنه که مسیر درسته ادامه بده.
عزیزم شما نگران منطقی بودن ذهنت نباش،کنکاش کن باور غلطت یا کج فهمیت از قوانین رو پیدا کن بخصوص باورهایی درباره خدا غوغا میکنه وقتی باورهای غلطت شروع به تغییر کنه با نشانه ها و اتفاقات خوب که ثبتشون میکنی ذهنت چیزی جز عقب نشینی نمیتونه انجام بده و عقب میره و چنان نسیم دلپذیری رو گونه هات میوزه که عشق میکنی، من که اول راهم ولی خیلی راه قشنگیه خیلی خداروشکر میکنم و سپاس گزارم که منو به این راه هدایت کرد و همینطور از استاد عزیز که بی نظیره
خدایا هر لحظه درکمون رو بیشتر کن
با آرزوی خوشبختی برات دوست عزیز
سلام به استاد و بقیه دوستان و شما آرزو خانوم
وای من چندوقت بود درگیر این داستان بودم ، الان دیگ واقعا کفر منو درآورد و حالمو خیلی بد کرد ، اینکه تو ذهنم دائم جنگ بود مثل تنیس 🎾
بعد الان گفتم بذار نشانه امروز رو نگاه کنم بعد هدایت شدم به کامنت شما
چقدر خوشگل هدایت میکنه خدا
ممنون از شما بابت این قلم تون ک خیلی خوب فرکانس شو دریافت کردم
به نام خدای مهربان .
سلام به استادعزیزودوست داشتنی خودم .
اول اینکه خداروشکر،که مناطق شمادرمقابل طوفان آسیبی ندیده بود،حتمن اینم از،ثمره ی ،تمرکزشمابه نکات مثبت هستش .اگرچه به قول خودتون اگه اتفاقی هم میفتادشمابازبه نکات مثبت توجه میکردید.
باحرف استادخیلی موافقم :که زمانیکه حتی موضوعی ناراحت کننده یااتفاق نامناسب میفته ،به جای نگرانی و استرس واضطراب وخشم وعصبانیت ،بیاییم ،متفاوت عمل کنیم ،حالاکه اتفاق رخ داده وماکارخاصی نمیتونیم انجام بدیم.،پس چراخودمون راتوحال واحساس بدنگه داریم ،بیاییم باتوجه وتمرکزبه زیبایی ها،احساس خودمون راخوب نگه داریم .
از وقتی که ، استادمارابااین قانون آشناکرد،خیلی حواسم راجم میکنم که تواحساس بدنمونم.وبیشتراینکار،راآگاهانه انجام میدم .
چون اصلا دیگه حوصله بوجوداومدن ،اتفاق بددیگه ای راندارم .
خب استادمیگن،وقتی تواحساس بد،میمونید،طبیعتااتفاقات ناجالب دیگه ای رابوجودمیارید.آخه تجربه نشون داده، تواحساس بدنمیتونیددرست تصمیم بگیرید،درست عمل کنید،درست رفتارکنید.اینجورمواقع ،کاری انجام ندادن بهترازانجام دادنش میتونه باشه.
همانطورکه گفتم این قانون راتوچارچوب زندگی شخصی خودم خیلی امتحان کردم وهرباری که مسیردرستی را رفتم ،هم خودم هم خانوادم ،ازاحساس خوبی برخوردار بودیم .
درواقع مااتفاقات وحوادث رامی پذیریم ،وخودمون رادرقبال بعضی موضوعات ،تسلیم می کنیم .
بااون موضوع کنارمیاییم،ازجنگ وجدال تواون راستا،پرهیزمی کنیم .
ایمان داریم که بی شک خداوندکنارماس،بدون شکوه وشکایت ،اگه اقدامی لازمه انجام میدیم واگرنه ،که کاری خاصی انجام نمیدیم وفقط صبرمیکنیم تاخودش حل بشه .خیلی از اتفاقات باصبرکردن ، راه ومسیرش راپیدامیکنه و نیازی به دست وپازدن مانداره .
حالا یه کم ازمناظرزیبایی که دیدم بگم: اول ازهمه آب زلال و شفاف استخرخصوصیه ،زیرنورآفتاب ،منوداشت دیونه میکرد.
بعدم بگم که شهرکی که استاد توش ویلاداشتن ،خیلی خیلی زیباوآرامش بخش بود.سبزه های اطراف وداخل محوطه ی هرویلا،دیوانه کننده بود.وخیلی حس خوبی به آدم میداد.باوجودخونه های زیاد،ولی بیرون محوطه چقدخلوت بود.وجای مانور دادن به خصوص برای ،موتورسواری ،عالی بود.
کلا،مکان دنج وانرژی مثبتی بود.
سرشارازآبهای پاک و زلال.
خونه هایی بانمای زیبا.
درختان بلندوسرسبز.
سبزه های سبز.
آسمون آبی وپراز ابر.
واقعن زیباوبی نظیر بود.
نوش جونتون ،استادجونم گوارای وجودتون .
لیاقت بهترینهاهستید،بهترینهاهم نصیبتون میشه.
من تومرحله اول اقدام به حرکت وتغییرات هستم .بی صبرانه منتظر روزهای عالی بااتفاقات عالی هستم .
ازامر،استاداطاعت میکنم وتمام سعیم رامیکنم که این روزایی که دارم باهاش سرمیکنم رابه بهترین نحو ممکن ،بگذرونم.میدونم برای شروع نیازبه تلاش بیشتری دارم .
بایدصبرکنم .
قوانین های جهان ،را رعایت کنم .
باورهاراتغییربدم .
به خدا،وهدایتش اعتماد کنم.
روی ایمانم ،کارکنم .
بدونم برای رسیدن به خواسته ها،دوره ی تکامل بایدطی بشه .
استاد جونم سپاس ،سپاس به خاطر بودنتون.
سلام ناهید جان دوست خوبم.
به سایت بی نظیر عباسمنش خوش اومدی عزیزم.
من هم مثل شما تازه اول راهم و هدایت ها و نشانه ها هر بار منو سوپرایز می کنه.
امیدوارم درکنارهم بتونیم یاد بگیریم.
موفقیت هاتو دنبال میکنم عزیزم.
درپناه الله یکتا باشید.
خیلی عالی بود این فایل.واقعا لذت بردم.چقدر زیبایی و نظم شهری عالی بود.طبیعت روح نواز.دقیقا سبک خونه ها و محوطه ها همونی هست که من همیشه دوست داشتم و دارم.من با دختر ۶ ساله ام فایلهای شمارو میبینم و خیلی خوشحالم که از همین سن کم دخترم با قوانین جهان و کائنات آشنا شده و گاهی پیش میاد که اون نکات رو به من متذکر میشه و میگه مامان الان باید اینکار رو بکنی تو این شرایط.❤️❤️🙏🙏
سلام من عاشق سرسبزی، دریا ،هوای پاک ،جنگل وتمیزی هستم دوس دارم توی همچین محیطی زندگی کنم چون درحال حاضر توی شهری زندگی میکنم که کویریه وسرسبزی خاصی نداره ،دارم برناممو ردیف میکنم که سال دیگه بابچه هام برم شمال زندگی کنم واز اونجا لذت ببرم هرموقع محل زندگی استاد رو میبینم این خواسته درمن شدت بیشتری میگیره،ما باید درهرلحظه شکرگذار نعمتهای خداوند باشیم من بعضی وقتا یادم میره وبرای اینکه همیشه یادم بمونه سپاسگذاری کنم یه کش رنگی انداختم دور یکی از انگشتان دستم که دائما جلوی چشمم باشه واین موضوع رو بهم یاداوری کنه که قوی ترین فرکانس سپاسگذاریه وتوجه به نکات مثبت از خدا میخوام توی این مسیر کمکم کنه وثابت قدم باشم
💐به نام خداوندی که آفریدگار زیبایی هاست💐
این فایلو دیدم و متنشو خوندم.
«گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع
سخت میگردد جهان بر مردمان سختکوش»
تصمیم گرفتم یه برم یه دوش بگیرم چون با آب خیلی ارتباط برقرار میکنم و همیشه زیر دوش دریافت ناگهانی دارم.
بعد میخواستم برم و دنبال یه چیزی بودم ولی پیداش نکردم ، یهو با خودم گفتم چه کاریه ، هدف تمرکز به نکات مثبته ، خب میرم ساحل و بعدش هم شنا میکنم و بعدش برمیگردم دوش میگیرم ، تازه بهتر هم هست چون من به شدت دوست دارم شنا کردن تو دریا رو.
👣👣👣👣👣👣👣👣👣👣👣👣👣👣👣
لباس عوض کردم و حرکت کردم و حالا میخوام نکات مثبتی که تو راه دیدم رو بنویسم 😄
طبق عادت همیشگی ، نشونه های فراوانی رو تو ذهنم تایید و تحسین میکردم ولی با این تفاوت که اینبار میگفتم چقد هم خوشگله یعنی زیبا بودنشو هم میدیدم.
درخت هارو که رنگ ها و اندازه های مختلف دارند رو دیدم ،
آسمون خوشگلو دیدم و چند بار ازش عکس هم گرفتم ،
خیابون های تمیز و خلوت که اصلا صدای بوق ماشین شنیده نمیشه توش ،
چمن های دور میدون و کنار خیابون و فضا های سبز که همشون تمیزن و همشون صاف و یک دست کوتاه شدن ،
پرنده های آزاد که هر جایی تو قفس هستند ولی اینجا آزادانه و جفت جفت باهم پرواز میکنن مثل مرغ مینا و طوطی و کبوتر ،
و پرنده ی مورد علاقه ی خودم که هر وقت هر جا میرم میبینمش و حس خوبی بهم دست میده (من یاکریم رو خیلی دوست دارم) ،
مورچه های باحال که نمیدونم چرا ولی از دیدنش لذت میبرم ،
طبیعت و مناظر قشنگ که دوباره حس کردم انگار تو یه فیلمم ، خیلی باحاله ، این حسو دوست دارم ، همه چی شگفت انگیز میشه انگار ،
تو راه یه نفر که همدیگه رو میشناختیم دیدم و خیلی خوشحال شدم از دیدنش ،
اومدم و اومدم و اومدم و رسیدم به ساحل ،
یه کشتی تفریحی و کلی قایق ⛵ دیدم ،
کلی کسب کار برای تفریحات دریایی دیدم ،
صخره های زیبای کنار آب دریا رو رد کردم و رسیدم به یکی از ساحل های مورد علاقه ام و پامو گذاشتم روی شن های نرم و تمیزش و قدم زدم و اومدم و رسیدم به اینجا.
اینجایی که الان نشستم ، همون جاییه که اکثر مواقع میام و شنا میکنم ،
منظره ی رو به روم تا جایی چشم کار میکنه دریاست و بی نهایت آب ،
سمت چپم منظره ی یه اسکله ی خوشگل و پشتش نمایی از کلی درخت و پشت درختان کلی برج خوشگل ،
سمت راستم یه اسکله که ۲۰۰ متر شاید باهام فاصله داره و کیبل اسکی ،
و پشت سرم دو تا برج فوقالعاده خوشگل و گرون قیمت که جزو معروف ترین برج های ایرانه ،
زوج های شاد و خندان که با هم به ساحل اومدن و بعضیا هم با هم شنا میکنن ،
مردی که به بچه یا نوه ی کوچولوی با مزه اش که تو آب شیطونی میکنه ، سعی میکنه شنا یاد بده ،
صدا آرامش بخش دریا ،
باد آروم و ملایمی که لذت میبرم از حس کردنش روی پوستم ،
هوای خوب و فوق العاده (به نظر من البته) ،
و دوباره سمت چپ من غروب خیلی باحال که آسمون و ابر های خوشگل کنارشو نارنجی کرده ،
و هواپیما هایی که موقع فرو اومدن اونقد نزدیکن که صداش و بزرگیش برام خیلی جالبه ،
بچه هایی که دارن با ماسه های ساحل بازی میکنن ،
این همه آدم شاد اومدن که فقط لذت ببرن ،
و در نهایت خودم که الان بی صبرانه میخوام تمام زیبایی هایی که میبینم رو بنویسم برم تو آب ولی هی یه چیز دیگه رو میبینم 😂
خیلی چیزای باحال دیگه هست که اگه بخوام بنویسم خیلی طول میکشه ، و اینم بگم همه چی واقعا تصویر نیست که بشه دید ، خیلی از نکات مثبت با دیگر حواس قابل درک هستند مثل شنیدن صدای پرنده ها و استشمام بوی خوش و لمس باد و قطرات آب روی پوست و….
ابرا رو ببین وای خدا 😶😂🤦🏻♂️
من برم تو آب که دیگه دل تو دلم نیست 😂😂
پ.ن :قلبم باز شده و ناخودآگاه لبخند رو لبمه 🙂
🌊🏊🌊🏊🌊🏊🌊🏊🌊🏊🌊🏊🌊🏊🌊
از خدا میخوام کمکمون کنه تا همیشه زیبایی ها را ببینیم و درک کنیم
از خدا میخوام هممونو به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده هدایت کنه
از خدا میخوام کمکمون کنه تا فقط خودشو باور کنیم
خدا رو صد هزار بار شکر بخاطر امنیت و آرامش و فراوانی و ثروت
الهی شکر که همه چیز به بهترین و مطلوب ترین شکل ممکن بود.
چه محله زیبا و چشم نوازی ، و چقدر اصولی و منظم طراحی شده. خدا میدونه چند نفر ، چند ساعت زمان صرف کردن تا این خونه ها و محله به این زیبایی ساخته شده.
خدا رو شکر، خدا رو شکر، خدا رو شکر 🇺🇸🌹💚😍🤩
سلام استاد جونم چه شعری اول متن گزاشتین خلاصه قوانین جهان هستی از زبان لسان الغب حافظ شیرازی که ارامش میده خدارو شکر میکنم که خونتون و محله زیباتون هیچ اسیبی ندیدن و قطعا این بخاطر کنترل ذهنی بوده که شما اگاهانه و همسایه های شما ناگاهانه داشتین و بقول خودتون اگه اتفاقی هم افتاده بود هم مشکلی نبود و باور داشتین که شنا خالق زندگیتون هستین و بهترش رو میسازین و خیر توش بوده حتما .استاد محله شما رو که دیدم بخدا حالم خوب شد چه اب و هوایی چقد سر سبز چه نظمی چه پاکه هوای اونجا ابرا دیوانه وار عبور میکردن استاد خوشبحالتون تحسینتون میکنم با همه وجود بخاطر اینکه تو این شرایطین و امیدوارم منم تجربه کنم این فلوریدای بی نظیر رو ممنون بابت فایلتون عشق کردم یه تشکرم از دوستانم در سایت که کامنت میزارن کامنتای شما که دریای حس خوبه و خدا شاهده شما تک تکتون انگار صحبت میگنین باهام و چقدر از مصاحبت با شما خرسندم
وقتی این قسمت رو دیدم فقط و فقط این آیه جلوی چشمم اومد 🥺😍
💠🌸ولا خوف علیهم و لا هم یحزنون🌸💠
عین روز براااام روشنه حتی اگه این خونه ی زیبا این محله ی قشنگ با این طوفان آسیب که هیچ با خاک یکسان میشد بازم استاد همینقدر اروم و با ایمان راسخ با دید مثبت صحبت میکردن🤩🤩
چون استاد به درک کامل این قوانین الهی رسیدن و با جون و دل بهشون عمل میکنن جایی که نه ترسی هست و نه غمی 🥺
چه خوبه ادم به همچین جایگاهی برسه و این جهان براش سراسر خیرو برکت و شادی و ایمان باشه ایمانی که برات ارامشی عمیق به ارمغان میاره🥺😍
واقعا خیلی خیلی تحسین برانگیزین شما خیلی زیاد قشنگ میشه نگاه عاشقانه خدا رو رو شما حس کرد اینکه چقدر به شما بعنوان بنده ی خودش میباله و آفرین میگه
دیدن این مناظر زیبا هوش رو از سر هر کسی میبره 😍😍 اینهمه زیبایی …نظم…تمیزی… طبیعت فوق العاده در کنااار هم آدمو دیوااااانه میکنه😃
چقدر این محله زیباست چقدر فوق العاده است آدم های که اینجا ساکن هستن چه فرکانس بالایی دارن🤩🤩
هیچ برای من جای تعجبی نداشت که یه طوفان ویرانگر از کنار این محله رد بشه و هیچ آسیبی نزنه چون نمیتونستهو اجازه نداشته جایی که آدم های با این فرکانس بالا جایی که یکی از بنده های خوب خدا ساکنه رو ویران کنه 😏❤
حتی اگه ویرانم میکرد فقط و فقط در جهت خیر رسوندن به این بنده ی خوب خدا بوده من به این باور دارم🤩
خدایا شکرررت خدایا شکررت برای این آگاهی های ناب کمکم کن عامل باشم 🙏❤
سلام خدمت استاد عزیز
سریال تمرکز بر نکات مثبت قسمت 9
استاد چقدرررر این منظره ای وایستادید زیباست، واقعا خیلی زیبا و قشنگه، اون استختر و درخت های اطراف و مرتب بودن و تمیز بودن اونجا واقعا حس خوبی داره
خداروشکر که طوفان اون سال هم هیچ خرابی به بار نیاورد برای خونه های شما
استاد نکته ی بسیار خوبی اشاره کردید که من همیشه به خودم یاداوری میکنم، اینکه یک اتفاقی وقتی افتاده و تموم شده و کاری از دست ما برنمیاد، ما دوتا انتخاب داریم، یکی اینکه غصه بخوریم و دو اینکه احساس خوب داشته باشیم
اون اتفاقه که افتاده و کاری از دست ما برنمیاد، منطقی ترین جواب اینه که شادی و احساس خوب رو انتخاب کنیم
و واقعا این جواب بسیار منطقی ای هست…فرض میکنیم هراتفاقی هم افتاد، من خوشحال باشم اون اتفاق بیفته خوبه یا من ناراحت باشم اون اتفاق بیفته خوبه؟
قطعا منطقی ترین جواب اینه که احساس خوبی داشته باشیم
و ما در هر لحظه این انتخاب رو داریم که با کانون توجهمون حالمون رو خوب کنیم، و همه ی افراد دنیا هم میدونن که احساس خوب موجب سلامتیشون میشه و همه هم میگن که اعصاب خوردی باعث بیماری میشه…
و ما میتونیم انتخاب کنیم
علاوه بر اینها، قوانین جهان جوری هستن که اگه فرکانس خوبی داشته باشیم و حالمون خوب باشه، این فرکانس به جهان هستی ارسال میشه و اتفاقاتی برای ما میفته که در راستای خواسته هامونه
استاد یچیزی هم اینجا بگم، شما خیلی جاها بجای اتفاقات خوب از کلمه ی اتفاقات خواسته استفاده کردید و همین یک نکته میدونید چقدر تاثیر داشت؟ یعنی شاید خیلی ها توی ناخوداگاهشون فکر کنن که وقتی ما احساس خوبی داریم، اتفاقات خوبی میفته و این اتفاقات خوب رو جهان تشخیص میده چی باشه و چه اتفاقی از نظرش خوبه
اما وقتی گفتید احساس خوب مساویه با اتفاقات خواسته، این خیلی خیلی بهتر و درست تره…اینکه احساس خوب اتفاقاتی برامون رقم میزنه که خواسته های مائه…یعنی وقتی فرکانس خوب میفرستیم جهان مارو در مسیر خواسته هامون قرار میده و خواسته های خودمون رو بهمون میده
و بله، قانون اینه که وقتی احساس خوبی داریم، فرکانس خوب میفرستیم و اتفاقاتی برای ما میفته که خواسته ی ماست و خوبن و هراتفاق به ظاهر بدی هم بیفته به نفع ما میشه در نهایت
ما علاوه بر اینکه وقتی حالمون خوبه، سلامتی بیشتری داریم، آروم تریم و روابط بهتری داریم، قسمت بسیار مهمتر اینه که ما میتونیم اتفاقات آینده رو رقم بزنیم با اینکار؛ و با توجه و تمرکز روی نکات مثبت و هرچیزی که احساس بهتری به ما میده و با تغییر زاویه دید، میتونیم به جهان بگیم که ما سلامتی بیشتر رو میخوایم، ما ثروت بیشتر رو میخوایم، ما روابط بهتری میخوایم و جهان “بدون استثناء” به فرکانس های ما پاسخ میده
نگاه مثبت و احساس خوب یک توهم و خوشیِ الکی نیست، وقتی ما احساس خوبی داریم و فرکانس خوبی ارسال میکنیم، اتفاقات زندگی ما تغییر میکنه، یعنی فرکانس های ما اتفاقات مارو رقم میزنن و زندگی مارو خلق میکنه، پس این یک بحث جدی و مهمه و قانون جهانه
هرچند که الکی خوب بودن و اینکه حالمون الکی هم خوش باشه آروم تریم و لذت میبرم از زندگیمون و سلامتی بیشتری داریم و قلبمون سالمه و مغزمون سالمه و بدنمون تعادل داره
همه چیز و همه ی اتفاقات میتونه تغییر کنه، اگر ما بتونیم توجه و تمرکزمون رو کنترل کنیم و مسلط بشیم بهش..کار خیلی سختی هم هست، اما اگه تمرین کنیم و به این سمت بریم، رفته رفته خیلی آسون تر میشه و ایمان ما هم بیشتر میشه به قانون
و درس بزرگ این فایل این بود که: ما در “هر حالتی” میتونیم احساس خوبی داشته باشیم، در هر حالتی میتونیم با توجه و تمرکز روی زیبایی ها، به احساس خوب برسیم و وقتی به احساس خوب میرسیم اتفاقات اطرافمون و زندگیمون هم خوب میشن و وقتی اینکارو یکسره تمرین کنیم و تمرین کنیم و تمرین کنیم، ماهر میشیم توش کنترل ذهن و این باعث میشه زندگمون کاملا دست خودمون باشه و کاملا پادشاه زندگیمون باشیم و هر روز زیباتر و زیباتر بشه زندگیمون
استاد یبار من داشتم توی یک پارک قدم میزنم و فکر میکردم و یک لحظه یک فکر بد اومد و احساسم رو واقعا بد کرد و انقدر شدید بود که رمقی از لحاظ جسمی هم برام نزاشت و کلا سست شدم، اما اون لحظه من “سعی” کردم، و هی سعی کردم و هی سعی کردم که از زاویه ای بهش نگاه کنم که حالم خوب بشه، بعد گوشیم رو در اوردم و یک فایل شمارو گذاشتم تو گوشم و همینجوری سعی کردم خودمو آروم کنم و بعد از 15-20 دقیقه که اینکارو کردم، استاد یه احساس شیررررررررین و آرامش عجیییییبی بهم حاکم شد و خودمم باورم نمیشد که چه اتفاق رخ داده! یعنی احساسم چنان خوب شد که میتونستم همونجا دراز بکشم کف پارک و فقط لذت ببرم از این احساس خوب…انقدرررر که حالم خوب شد عجیب بود برام
و اونجا یه درسی برام داشت که ما وقتی احساسمون بده، و قانون رو هم میدونیم، ولی سعی نمیکنیم که ذهنمون رو کنترل کنیم، یکی از دلایل مهمش حداقل برای من اینه که توی اون احساس بد، همه چی سخت به نظر میرسه و ما فکر میکنیم خییییییییییلی غیرممکن و سخته که حالم خوب بشه و یجورایی خوب شدن حالمون رو غیر ممکن میدونیم، و یا خیلی زمانبر میدونیم و پیچیده میکنیمش…اما واقعا اینطوری نیست، وقتی آدم از احساس بد رد میشه متوجه میشه که اگه بتونه اون لحظات سعی کنه حالش رو خوب کنه و سعی کنه از زاویه دید خوب نگاه کنه و چندین زاویه دید رو تست کنه برای اون فکر بدش، و ادامه بده و نشون بده اینکارو، بعدش کلا ورق برمیگرده و اون احساس وحشتناک محو میشه و احساس شیرین و آرامش عجیبی کل وجود آدمو میگیره
یکی از دلایلی که کنترل ذهن رو من خیلی اوقات اصلا ولش میکنیم و میگم بیخیال بزار وقت بگذره حالم بهتر میشه، یکی از دلایلش اینه که ما فکر میکنیم اینکار غیرممکنه و اصلا نمیشه و جواب نمیده، آره ما فکر میکنیم جواب نمیده، ولی واقعا توی مدت کمی اگه ادامه بدیم و تلاش کنیم، نه اینکه ولش کنیم، خیلی اوقات ما احساس بدی داریم و ولش میکنیم و بیخیالشیم و تحملش میکنیم، خودم همینجوریم خیلی اوقات، وقتی حالم بده ولش میکنیم و تلاشی نمیکنم و میگم بیخیال….اما اگه تلاش کنیم و سعی کنیم و ادامه بدیم و هی سعی و سعی و سعی کنیم و دست نکشیم، بعدش خدا به ما پاداش میده…اینکه این پروسه مقداری زمانبره باعث نشه که سعی نکنیم براش….استاد واقعا اون لحظات از بهترین لحظات زندگیم بود و انقدرررررر حس خوبی داشت که وصف ناپذیر بود…
و استاد یکی دیگه از درک های نادرستم از قانون رو اینجا میگم، که خیلی ریزه…و وقت نوشتن به ذهنم خطور کرد، واقعا چقدر این نوشتن تاثیرداره….من مدتها که اصلا باور درست و منطقی رو نمیدونستم در هر موضوعی، خلی گذشت و برای ترمز هام باور منطقی و طبق قانون رو پیدا کردم توی گفته های شما و سایت شما…ولی فکر میکردم خب این ترمزه و من باور درستش رو پیدا کنم تمومه…اما بازم میدیدم که احساسم خوب نمیشه بعدش…الان که اینارو مینوشتم پی بردم که وقتی هم که باور خوب و منطقی رو پیدا کردی، باید وقتایی که احساست بده، یکسره به اون باور خوب فکر کنی و همش بررسیش کنی توی ذهنت و هی play کنی توی ذهنت و هی run کنی توی ذهنت تا احساست خوب بشه…صرف دونستن باور مناسب و منطقی به نظر من کاری نمیکنه، باید باور درست و بردارنده ی ترمز رو پیدا کنیم و وقتی که احساس بدی بهمون دست داد، هی فکر کنیم بهش و هی بررسیش کنیم و انقدرررر تکرار کنیم و تکرار کنیم که احساسمون خوب بشه…و بازم هم هروقت احساس بدی دست داد بهمون، هرموضوعی که بود، باور درست اون موضوع رو انقدر run کنیم توی ذهنمون و انقدر سعی کنیم از لحاظ ذهنی و از زاویه های مختلف بهش نگاه کنیم تا حالمون برگرده…واقعا درس داشت برام و استاد وقتی من مینویسم، زمین تا آسمون همه چیز فرق میکنه…درک من، الهامات من، ایده هایی که برام میاد، درسایی که میتونم از اون فایل بگیرم، و همه چی تغییر میکنه وقتی کامنت مینویسم ..این باشه برای خودم تا حواسم باشه وقتی که حتی احساسم خیییییییلی بده، فکر نکنم که غیرممکنه و یا خیلی زمان بر و سخته که حالم خوب شه، و این باعث نشه که بیخیال کنترل ذهن بشم و ببازم بازی ذهن رو…در این مواقع باید بدونم من اگه سعی کنم و سعی کنم که از زاویه های خوب و مختلف انقدر فکر کنیم بهش و انقدر بررسیش کنم و انقدر تلاش ذهنی کنم، توی مدت بسیار کمی حالم دگرگون میشه و علاوه بر اینها خدا هزار برابر احساس بهتری بهم میده… فقط این نیست که برگردم به احساس عادی قبل از اون احساس بد…وقتی کنترل ذهن رو ادامه میدم و “بیخیال نمیشم” و نمیگم جواب نمیده و ادامه میدم، اگه اینکارو درست انجام داده باشم، بعدش هزاربرابر احساس بهتری بهم دست میده و آرامش حاکم میشه بهم
و چقدررر محله ی زیباییه اینجا….واقعا زیباست واقعا بهشته اینجا…خونه های فوق العاده زیبا، درخت های زیاد و سبز و بزرگ…چقدر خونه هایی با این نوع سقف رو من دوست دارم…چقدر خوش رنگه سقف خونه ها…همه چی مرتب و منظمه و چمنا کاته و درختا و گیاه های اونجا همشون کات شده و منظمن…واقعا زیباست اینجا…چه استخرایی دارن خونه ها و چقدر اینجا آرامش مشخصه و در صلحه با خودش….چقدر خلوته چقدرررر آرومه…کاملا حس میشه آرامش اون محله
عالی بود استاد عالی بود