علائم احساس عدم لیاقت | قسمت 1 - صفحه 9

487 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سارا سهیلی گفته:
    مدت عضویت: 1771 روز

    سلام به استاد عزیز من قسمتایی که احساس لیاقت تو کار خودم رو ندارم میخوام بگم فقط یک درخواستی داشتم اینکه راه‌حل حال این احساس هم به طور خلاصه بگین عالی میشه

    احساس عدم لیاقت من اینطوریه که من حتما باید مشتریان تهش بهم بگه من کارم فوقالعاده ست تا خودمم بگم پس حتما و قطعا همینطوریه

    به خاطر بستر کارم نیاز دارم ادما کامنت بنویسن و اغلب اگر کامنتی نباشه که بهم بگه چه قدر کارم خوبه یه مدتی افسرده میشم و میگم باید کارم خوب نیست که مثلن کامنت خوب ندارم یا فالوم نمیکنن افراد

    یا مثلن استوری کارامو نمیبینن

    یا ازم خرید نمیکنن

    یا یکسری از دوستانم که سواد و مهارت بالایی تو کارم دارن اگر بهم من کارم خوب شده فکر میکنم واقعا کلان از بیس کارم خوب نیست

    و ته تهش برمیگرده میگه خب حالا که اینطوریه پس تو اصلا پول میگیری برای کارات برای چی اصلا؟

    در صورتی در واقعیت واقعا برعکسه تمام این حرفاست من خودم میدونم چه قدر مهارتم خوبه و چه قدر هر روز داره بهتر و پیشرفته ترم میشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 36 رای:
  2. -
    محسن گفته:
    مدت عضویت: 2028 روز

    سلام خدمت استادعباسمنش.انصافا شما بی نظیرید و ای کاش همه ما که شاگردان شما هستیم،بتونیم 100 درصد صحبت های شما رو با گوشت و پوست و استخون باور کنیم و درک کنیم.

    صحبت هایی که در مورد احساس لیاقت میکنید رو هیچ جا،و توی هیچ کتابی نخوندم و ندیدم.

    جالبه بدونید که، به محض اینکه این صحبت هارو در مورد احساس لیقت از شما شنیدم،یکسری اتفاقات جدیدی برام افتاد و انگار جهان هستی با همین یه ذره تغییر فرکانس جواب های جدیدی داره بهم میده.

    خداوند میگه من سریع الحساب هستم و این مساله رو من امشب درک کردم.

    دوستانی که توانایی خرید دوره دارن حتما از این دوره استفاده کنن.

    استاد ازتون بی نهایت سپاسگزارم بابت این فایل های رایگان.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای:
    • -
      ایمان متین فر گفته:
      مدت عضویت: 3160 روز

      سلام محسن جان دوست عزیزم

      این جله که گفتی : ” جالبه بدونید که، به محض اینکه این صحبت هارو در مورد احساس لیقت از شما شنیدم،یکسری اتفاقات جدیدی برام افتاد و انگار جهان هستی با همین یه ذره تغییر فرکانس جواب های جدیدی داره بهم میده.”

      برای من هم اتفاق دافتاده و داره میفته و این یعنی یه نشون که با قدرت هرچه تمام تر به آموزه های این دوره عمل کنیم

      موفق باشی دوست عزیز

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    فرشته شریفی گفته:
    مدت عضویت: 1292 روز

    بنام پروردگار جهانیان

    سلام خدمت استاد فوق‌العاده خودم و دلبر زیباشون خانوم‌شایسته عزیزم

    سلام یاران عزیز و خانواده گرم عباسمنش

    .

    استاد هنوز باورم نمیشه فایل به این ارزشمندی رو بااین همه نکات فوق‌العاده گذاشتین تو سایت به صورت هدیه و رایگان

    همین کارهاتون باعث میشه که به خودم بگم فرشتههههه تو حتی اگه شده به رسم سپاسگزاری از استاد باید همه محصولاتش رو بخری

    این حدااقل کاریه ک میتونم بکنم

    دربرابر نتایج

    من برای تک تک مثالهاتون و حرفاتون کلی حرف دارم

    کلیییی باید خودم رو کنکاش کنم همه این سوالات رو باید از خودم بپرسم

    باید خودم رو درست کنم

    به این نتیجه رسیدم وقتی شب قبل از خاب 30دقیقه مراقبه میکنم و میرم به درونم و تو اون باغِ سرسبز وجودم دختری ک هنوز داره بخاطر ضعف هاش و ترسهاش و احساسات منفیش اشک میریزه رو میبینم و در اغوش میکشمش و بهش میگم ک چقدر ارزشمنده چقدر دوستش دارم واقعن احساس میکنم اونروز ها عجیب بیشتر باخودم درصلحم و اتفاقات بهتری برام میوفته .

    یادمه وقتی برای بار اول ترسها ضعف ها تردید ها و ….. احساساتی ک سرکوب کرده بودم رو بهشون سرزدم

    به شدت و با جیق اشک میریختن و زجه میزدن

    استاد درونم خیلی عجیبه

    من درونم مجموعه ای از احساسات سرکوب شده رو پیدا کردم که همه فریاد میزدن و اشک میریختن

    نقاشیشم کشیدم یک دختر افسرده با کلی احساسات منفی

    از وقتی اون فرشته رو در درونم پیدا کردم خیلی سبکترم

    خیلی راحت تر میگیرم به خودم

    خودم‌خودم رو بغل میگیرم

    روز اول حتی سرشم بالا نمیاورد

    روز سوم شاید یکم از جیقاش کم شد

    ولی هنوزم بشدت اشک میریزع چون هنوزم خیلی جاداره برای اینکه لبخند بزنه

    من فرشته درونم‌رو پیدا کردم و دارم بهش یاد میدم عاشقی رو

    دوست داشتنِ خودش رو

    خداوند رو یافتم(:

    .

    اینقدر حرف راجب عدم‌احساس لیاقت دارم که بزنم ولی چون مساعل شخصیِ خودمه تو دفترم مینویسمش

    .

    استاد خیلییی دوستت دارم

    این فایل عالییی بود خیلی ممنونم

    اینم بگم امروز 500تومن پولِ دوره فوق‌العاده احساس لیاقت وارد کیف پولم شد و من الان 770تومن از پول دوره رو دارم

    عاشقتم خدای مهربونم که اینجوری داری پول دوره رو جور میکنی برام .

    .

    درعین حال فردا مادر پدرم میرن برای پیداکردن خونه در شهر زیبای قزوین

    چون فرشته خانوم قضیه مهاجرتش اوکی شده و داره وارد ی دنیای بزرگتر میشه‌.

    خدامیدونه چقدر اتفاقات عالیی و قشنگ در راهه

    خدا میدونه چقدر بزرگتر میشم چقدر انسانهای بینظیری وارد زندگیم‌میشن با چه انسانهایی برخورد میکنم و چقدر معجزه آسا کارهام انجام‌میشه

    .

    خدا میدونه چقدر پیشرفت ها میکنم

    خدامیدونه چه اتفاقاتی در راهه :)

    .

    خدای مهربونم عاشقتم بخدا خیلیییی دوستت دارم ازت سپاسگزارم که خاسته هام یکی یکی تیک میخوره

    خدایا کمکم کن با کنکاش درونم احساس لیاقتم رو ببرم بالا چون واقعن در همه زمینه ها تاثیر داره .

    .

    فرشته لایق هدایته

    فرشته لایق رسیدن به خاسته هاشه(:

    فرشته لایق دوره احساس لیاقته

    خداجونم شکرتتتتتتت عاشقتممممممم ک هررروز اینجوری داری پول دوره رو جور میکنی برام

    استاد انشالله خیلی زود دوره رو میخرم قیمتش اصلا برام محم نیست

    چون اینقدر ثروتمند میشم که براحتی دوره هاتون و هرچیزی ک خاستم رو بخرم

    88میلیونم بکنید مشکلی نیست استاد عزیزم ارزشش رو داره

    قربونتون برم عاشقتونم من

    فعلا در پناه الله یکتا و توانا باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 113 رای:
    • -
      Sajjad Abolhasani گفته:
      مدت عضویت: 1132 روز

      سلام فرشته خانوم امیدوارم حال دلتون عالی باشه

      تمرینی که گفتین میدین برای مراقبه رو منم انجام میدم اصلا رو دست نداره دقیقا همین باغ آگاهی هست

      مطمئنم دارین کتاب نیمه تاریک وجود دبی فورد رو مطالعه میکنین این تمرین در این کتابه

      بهتون تبریک میگم این شروع صلح با خود رو که دقیقا همین احساس لیاقته

      همیشه موفق و خوشخنده باشین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      پاکیزه بارکزی گفته:
      مدت عضویت: 845 روز

      به نام خداوند مهربان و عاشق

      به نام یگانه معبود من و معشوق من

      به نام خدایی که بی نهایت بزرگ هست و بی نهایت عاشق هست

      سلاممم فرشته عزیزم رفیق عالی من

      سلام خدا به فرشته خدا

      سلام خدا به فرشته ارزشمند و دوست داشتنی

      نمیدانی چقدررر برایت خوش شدم نمیدانی چقدررر حالم عالیییییی شد زمانی که از مهاجرت خود نوشتی عزیز من

      چقدررر خوش شدم که خواسته ات برآورده شد

      قانون زیاد زیباست قانون پاسخ میدهد

      خدایاا کرور کرور شکرت

      خدایا کرور کرور شکرت که تو این قدر مهربان و بزرگ هستی تو رحیم رحمان هستی خدایااااااااااا ما دیوانه وار دوستت داریم

      فرشته عزیزم از خدا برایت بی نهایت ثروت و خوشبختی میخواهم

      از خدا برایت عالی ترین ها را میخواهم

      از‌خدا خود خدا را میخواهم که منبع همه چیز های خوب هست

      فرشته عزیز زیادد خوشحالم ساختی

      الهی هر لحظه در حال عشق بازی با الله باشی و در حال تجربه عالی ترین اتفاقات زنده گی ات باشی عزیز من

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    مونا ترحمی گفته:
    مدت عضویت: 2124 روز

    به نام خداوند هدایتگر

    سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته دوست داشتی

    سلام به همه ی دوستان ارزشمندم

    خدایا ازت سپاسگزارم که لایق دریافت این آگاهی های ارزشمند هستم

    استاد ازتون سپاسگزارم که سخاوتمندانه این آگاهی های ناب رو در اختیارمون میزارین

    استاد دقیقا تمام مواردی گه گفتین از نشانه های عدم لیاقت در روابط و من داشتم و هنوزم دارم

    ولی دارم رو خودم کار میکنم و دوره عشق و مودت خیلی بهم کمک کرد تا بیشتر با خودم به صلح برسم

    استاد یه مشکل بزرگی که داشتم این بود که اگه همسرم حالش خوب بود منم خوب بودم و اگه به هر دلیلی احساس خوبی نداشت منم حالم بد میشد

    و به شدت حال خوبم رو گره زده بودم به حال خوب همسرم و به شدت تلاش میکردم حالش و خوب کنم

    یا اصلا ایشون به یه دلایل دیگه ای ذهنش درگیر یه موضوع دیگه ای بود ولی من هزار بار ازش میپرسیدم آیا من کاری کردم ؟ آیا از دست من ناراحتی

    بعد تلاش میکردم یه کاری کنم حالش خوب بشه غافل از اینکه بابا اون اصلا به خاطر یه مسئله دیگه ای ذهنش درگیره و اصلا هم به من مربوط نمیشه

    انقدر بهش اصرار میکردم که بگو چرا بگو چی شده بگو من چی کار کردم که آخر بحث و دعوا میشد

    ولی الان به همسرم فرصت میدم که با خودش تنها باشه

    الان بهش فرصت میدم که با خودش به صلح برسه و اصلا هم دخالتی نمیکنم

    چقدر الان آرامش جفتمون بیشتر شده

    دیدم من با این کارهام نه برای خودم ارزش قائل هستم نه برای همسرم

    من داشتم آزادیش رو میگرفتم انقدر که همیشه دنبالش بودم و همیشه بهش وابسته بودم

    استاد دوره عشق و مودت خیلی بهم کمک کرد انشالا دوره احساس لیاقت هم میخرم که بیشتر رشد کنم

    الان واقعا زندگی برام لذت بخش شده واقعا رابطه مون عالی شده

    از وقتی من با خودم به صلح رسیدم همه چیز تغییر کرد تو زندگیم

    استاد دقیقا میگفتین چقدر این رفتارها براتون آشناست ؟ آره برای من خیلی آشنا بود این حرفها

    مورد بعدی که گفتین طرف به شدت نیاز داره به لمس فیزیکی

    بازم چقدر این احساس در من شدید بود

    واقعا احساس میکردم اینکه وقتی میریم بیرون حتما دستم رو بگیره این یعنی عشق

    بعد دیدم بابا آدم دوست داره اصلا آزاد باشه راحت راه بره و من با این کارهام دارم مزاحمت برای همسرم ایجاد میکنم

    امکان نداشت بزارم همسرم تنهایی جایی بره

    همیشه من باید همه جا همراهش بودم و احساس میکردم اگه تنهایی بره یعنی من و دوست نداره

    یا با دوستای خودش نمیزاشتم بیرون بره میگفتم حتما باید با من باشه حتما باید برای من وقت بزاره

    نه خودم با دوستام تنهایی جایی میرفتم نه میزاشتم همسرم بره

    استاد دقیقا همیشه میگین این ما هستیم که داریم با افکارمون و با کانون توجهمون اتفاقات زندگی مون رو رقم میزنیم

    دقیقا من بودم که با افکار بیماری زا که داشتم همیشه باعث بحث و ناراحتی و دعوا میشدم

    بعد اصلا فکر نمیکردم من مقصرم

    فکر میکردم همسرم مقصره و چقدر احساس قربانی بودن داشتم همیشه

    استاد حتی این مورد که گفتم رو یه تجربه دیگه ای هم دارم ازش در مورد یکی از دوستان خودم تو دوران دبیرستان

    یعنی منظورم اینه با اینکه اون دوستم هم دختر بود اصلا رابطه عاطفی هم نبود

    ولی انقدر ما دو تا بهم وابسته شده بودیم که همیشه با هم بودیم و هیچ کدوم از ما حق نداشت بره یه دوست جدید پیدا کنه

    اگه هرکدوم میرفتیم یه دوست جدید پیدا کنیم اون یکی ناراحت میشد

    حتما باید وقت مون رو برای هم میزاشتیم

    یه رابطه با وابستگی شدید که اسمش هم این بود که چقدر ما باهم صمیمی هستیم

    و آخرش هم چی شد یه روز یه دعوای وحشتناک باهم کردیم که هیچ کس باورش نمیشد که عه این دو تا انقدر برای هم دو تا دوست خوب بودن چرا پس باهم قهر کردن

    و دیگه از زندگی هم کلا محو شدیم

    استاد الانم تو اطرافیانم خیلی از این موارد میبینم

    یه مورد دیگه هم که دوست دارم بگم اینه که

    استاد من یه خواهر زاده دارم که 4 سالشه

    این بچه از وقتی به دنیا اومد من هرروز میرفتم دیدنش و هرروز بدون استثنا براش هدیه میخریدم

    مخصوصا وقتی یه کم بزرگتر شد میخواستم وقتی میرم خوشحال بشه که براش هدیه خریدم

    حتی گه هدیه نبود ولی یه خوراکی باید براش میخریدم و امکان نداشت دست خالی برم

    توجیهم هم این بود که بچه است دیگه خوشحال میشه

    استاد این روند تا همین چند وقت پیش بود یعنی من اون بچه رو عادت دادم به اینکه وقتی میرم پیشش براش هدیه ببرم

    و همیشه کلی بغلم میکرد و بوسم میکرد و میگفت فقط خاله مونا رو دوست دارم

    یه روز همسرم بهم گفت مونا اینکه آدم واسه عزیزانش هدیه بخره خیلی خوبه ولی به نظرم تو بیش از حد داری اینکار و انجام میدی و اون بچه عادت کرده به اینکه تو حتما براش هدیه بخری

    بزار اون بچه تو رو واسه وجود خودت دوست داشته باشه نه به خاطر اون کادویی که میخری

    منم دیدم آره من دیگه بیش از حد دارم این کار و میکنم

    تصمیم گرفتم چند بار که میرفتم پیشش چیزی نخرم

    بعد از چند بار که چیزی نخریدم اون بچه با اون سن کمش به خواهرم گفته بود من دیگه خاله مونا رو دوست ندارم چون دیگه برام چیزی نمیخره

    من فهمیدم من یه کاری کردم که وجود خودم برای اون بچه هیچ ارزشی نداره بلکه اون کادو هست که ارزش ایجاد کرده

    اگه من کادو بخرم دوست داشته میشم و اگه نخرم دوست داشتنی نیستم

    و از اون به بعد سعی کردم بیام طوری رفتار کنم که دیگران من و به خاطر خودم بخوان

    نه به خاطر کاری که براشون انجام میدم یا به خاطر هدیه ای که میخرم

    نه فقط در رابطه با خواهر زادم بلکه در رابطه با همه آدم های زندگیم

    و مدتها دیگه براش هدیه ای نگرفتم و اومدم رو خودم کار کردم که این وجود منه که ارزشمند هست

    و اتفاقا الان هربار که میبینمش کلی بغلم میکنه و میگه خیلی دوست دارم با اینکه هدیه ای هم براش نگرفتم

    استاد چقدر دنبال تایید و تحسین دیگران بودم

    چقدر از خودم میکندم میدادم به دیگران تا اینطوری ارزشمند باشم

    مخصوصا در رابطه با خانواده همسرم فکر میکردم خودم و به آب و آتیش بزنم خودم و فدا کنم تا دوست داشته بشم

    خودم و به سختی مینداختم خودم و اذیت میکردم که اونا راضی باشن

    درسته اونا راضی بودن اونا دوستم داشتن ولی این دوست داشتن به خاطر اون کارهایی بود که انجام میدادم و به خاطر خودم نبود

    احساس لیاقت هم باید درونی باشه اگه رو عوامل بیرونی سوار بشه با یه تق فرو میریزه و تو نابود میشی

    استاد ازتون بینهایت سپاسگزارم برای این آگاهی های ارزشمند

    هیچ وقت نفهمیده بودم این کارهای من ایراد هست تازه بهشون افتخار هم میکردم

    شما بهم یاد دادین که آگاهانه زندگی کردن یعنی چی

    این تغییرات شخصیتم برام بزرگترین ثروت دنیاست

    استاد عزیزم عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 240 رای:
    • -
      نسرین سلطانی گفته:
      مدت عضویت: 2503 روز

      سلام مونا جان عزیز. چقدر قشنگ خیلی از موارد رو توضیح داده بودین .اما اون جایی که در مورد خواهرزادتون نوشتین دقیقا انگار داشتین مثال من رو میزدین .منم ی همچین رابطه ای رو با خواهرزادم دارم .یعنی از بس براش کادو گرفتم دیگه عادت کرده به این کار و همش منتظره من براش ی چیزی بگیرم حتی زمانی که رفته بودم مسافرت اینقدر زنگ میزد خاله کی میای اونم به خاطر چیزهایی که براش خریده بودم که خودم هم کلافه شده بودم .الانم هم همین طوره که من هر چند روز ی ابار باید ی چیزی براش بگیرم بقول شما در حد ی خوراکی .تازه با این کامنت شما فهمیدم چکار کردم .سپاسگزارم از این یادآوری

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
      • -
        مونا ترحمی گفته:
        مدت عضویت: 2124 روز

        به نام خداوند هدایتگر

        سلام نسرین عزیزم

        ممنونم که برام نوشتی دوست مهربونم

        خدارو شکر که این آگاهی ها داره به همه مون کمک میکنه که آگاهانه زندگی کنیم

        و زندگی مون شیرین تر و لذت بخش تر و با کیفیت تر باشه

        عاشقتم عزیزم

        انشالا که همیشه حال دلت عالی باشه

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      ایمان متین فر گفته:
      مدت عضویت: 3160 روز

      سلام و عرض ادب

      خیلی از کامنت زیباتون لذت بردم و چقدر نکات ریز زناشویی رو با قلم خوش رنگتون در ذهنم من ترسیم کردین ازتون سپاسگزارم

      در مورد محدودیت آزادی همسرتون خوب تونستید با خودتون کنار بیاین و منطقی و از راه درستش ، راه رو برای ایشون باز گذاشتید و نتیجه اش شد عشق و مودت بینتون

      یا هدیه برای خواهرزادتون رو خیلی خوب توصیف کردین و درس های ارزشمندی برای من داشت

      در مورد دوره عشق و مودت که گفتین کلی انرژی گرفتم چون سالها پیش این دوره رو تهیه کردم و چقدر در روابط من تاثیرگذار بود و الان مجدد تا جلسه هشتم این دوره رو دارم جلو می برم

      یه تجربه از خودم جهت یاداوری به خودم میگم که ” نباید از آموزه ها و آگاهی های الهی که از زبان استاد عباس منش جاری میشه غافل شد ”

      چون خودم بارها و بارها ضربه اش رو خوردم

      پس انشالله این دوره قدرتمند و ارزشمند ما رو به شخصیت بهتر و ارزشمندتری تغییر بده و این روند تا وقتی زنده ایم ادامه دار باشه

      انشالله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
      • -
        مونا ترحمی گفته:
        مدت عضویت: 2124 روز

        به نام خداوند هدایتگر

        سلام دوست ارزشمندم

        سپاسگزارم که وقت گذاشتین و برام نوشتین

        من همیشه فکر میکردم نیازی به دوره عشق و مودت ندارم چون روابطم خوبه

        ولی وقتی دوره رو خریدیم تازه فهمیدم من چقدر پر از خلا و کمبود بودم و نمیدونستم

        و تازه فهمیدم برای تجربه یه رابطه عاشقانه و بدون وابستگی هیچ محدودیتی نیست و انتهایی وجود نداره

        سپاسگزارم از شما

        انشالا تو این مسیر زیبا همیشه پرقدرت قدم بردارین

        در پناه الله یکتا باشین

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      سمانه جان صوفی گفته:
      مدت عضویت: 1914 روز

      سلام مونا جانِ عزیز.

      چقدر مثالت در مورد کادو خریدن برای خواهرزاده ات که تبدیل به عادت شده بود عالی بود.

      خیلی تو درک این نکته ی ریز بهم کمک کرد که آدما ما رو به خاطر خودمون دوست دارن یا به خاطر چیزی که بهشون هدیه میدیم.

      من رابطه ام با بچه ها خوبه، یعنی دوست دارم باهاشون معاشرت کنم، گفتگو کنم، بازی کنیم و …

      یادمه نوجوان بودم خیلی حساس بودم بچه ها مخصوصا خواهرزاده هام ازم ناراحت نشم و گاهی باج میدادم، انگار منِ بزرگ اهمیتم کمتر باشه از بچه ها…

      خدا رو شکر زود متوجه شدم احترام خودمو حفظ کنم و روندم رو عوض کنم، به بچه ها به خاطر کوچک بودنشون باج ندم، همیشه بله ندم و به خودم احترام بذارم…

      اتفاقا بعدش روابطم صمیمانه تر شد …

      خواهرزاده هام و برادرزاده ام همچنین برادرزاده های همسرم منو دوست دارن و روابطمون خیلی خوب و صمیمانه ی حقیقیه، فارغ از اینکه آیا من هدیه خاصی بهشون میدم یا نه، بیرون میریم یا نه، خونه مون میان یا نه…

      خود رابطه سالم شده خدارو شکر.

      دوست داشتنِ سالم، نباید شرطی باشه.

      که اگه باشه یعنی یه جای کار میلنگه.

      ممنونم از کامنت خوبت و مثال های خوبت.

      مثالت در رابطه با دوستت هم منو یاد دوستم در دوران هنرستان انداخت که بسیار صمیمی بودیم و تو دانشگاه هم، با هم بودیم…

      یادمه زیاد ناراحت میشدم تو دلم، چون دوستم با دیگران هم روابط گرم داشت،اما من فقط اونو برای خودم میخواستم، میخواستم فقط با هم باشیم، من به اون وابسته بودم، اون دختر وابسته ای نبود.

      اگه میدیدم منو رها کرده رفته با یه دوست دیگه به شدت بهم برمی‌خورد و ناراحت میشدم و کنار میکشیدم…

      اون موقع که متوجه نبودم، فکر میکردم منم زود رنجم و این ویژگیِ منه.

      هر وقت میتونستم وابستگی مو کنترل کنم و رها بشم، حالم خوب میشد تو روابط دوستانه ام.

      اما وقتی نه، به شدت از درون ناراحت و پژمرده و عصبانی میشدم.

      اصلا هم فکر نمیکردم مشکل من باشم.

      فکر میکردم اون بی عاطفه است که منو رها میکنه با دیگری صحبت میکنه.

      این در حالیه که ما خیلی با هم بودیم…

      انگار من 100 درصد دوستمو برای خودم میخواستم…

      تازه الان کاشف به عمل اومده این وابستگی بوده که خطاست.

      تو مدرسه (زمان معلم بودنم در مدرسه)، هم با یکی از همکارام خیلی صمیمی شدیم و باز وارد الگوی مخربم شدم…

      من وابسته شدم به طوریکه کندنم ازش سخت بود و دوست داشتم غالبِ زمان رو با هم باشیم.

      اونم ارتباطات اجتماعیش وسیع بود و اینجا باز من آسیب میدیدم و خودم متوجه نبودم.

      فکر میکردم خوبه دیگه، دوست صمیمی هستیم…

      اما من به خودیِ خود نمیتونستم گاهی هویت مستقل خودمو پیدا کنم و جدا باشم ازش…

      نمیدونم سال دوم یا سوم همکاری، یه اتفاق ناخوشایند پیش اومد و با هم دچار مشکل شدیم و کنده شدم ازش…

      میخوام بگم یا میچسبم یا یهو میکنم.

      البته بعدها متوجه شدم جفتمون خطا داشتیم، و من وابستگی داشتم بهش…

      که گاهی ارزش خودمم می‌آوردم پایین…

      البته این الگوها در موارد و با آدم های دیگه هم پیش اومده، اما این دو مورد خیلی شدید بود و خیلی اذیت شدم.

      سال آخر همکاری در مدرسه، حالا ارتباطات خودم وسیع تر شد و وابستگی هامو کم کردم و اتفاقا حالم با همه ی همکارام عالی بود و همه شونو دوست داشتم، حتی کسانیکه قبلا زیاد خوشم نمیومد و چسبیده بودم فقط به یکی دو تا از همکارام.

      چقدر تغییر دادن نگاه خوبه، آدم سبک و رها میشه، زندگی هم شیرین تر میشه.

      خوشحالم با آموزش های استاد متوجه دلیل برخی از ناراحتی هام میشم کم کم.

      مرسی برای کامنت خوبت مونا جان و اینکه بهم انگیزه دادی منم مجدد کامنت بذارم برای این فایل.

      دلم میخواست این مثالها رو بنویسم و کامنت تو دقیقا این فرصت رو واسم فراهم کرد.

      این دوره رو گذاشتم تو سبد خریدم و در حال حاضر 500 هزار تومن تو کیف پولم دارم و مطمئنم مابقی در بهترین زمان چیدمان میشه برام توسط خدا و میخرمش.

      سربلند و با عزت باشی همیشه عزیزم.

      خدایا شکرت که از تو دل هر کامنت درس ها یادآوری میشن برام.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
      • -
        مونا ترحمی گفته:
        مدت عضویت: 2124 روز

        به نام خداوند هدایتگر

        سلام سمانه عزیزم

        ازت سپاسگزارم که وقت گزاشتی و برام نوشتی و این آگاهی های ارزشمند رو جاری کردی

        واقعا خیلی این تغییرات قشنگه این آگاهانه زندگی کردن خیلی شیرین و لذت بخشه

        سمانه جان منم با خوندن کامنتت ازت الگو گرفتم و دوره احساس لیاقت رو گذاشتم تو سبد خریدم

        به امید الله در زمان مناسب بخرم

        بازم ممنونم کامنتت برام کلی درس داشت

        خدارو شکر برای وجود دوستان خوبم

        عاشقتم عزیزم

        انشالا که همیشه در پناه الله یکتا بدرخشی عزیزم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      لیلا گفته:
      مدت عضویت: 1255 روز

      سلام مونای عزیزم چقدر کامنتت رو دوست داشتم پراز درس بود واقعا کامنت همه ی بچه ها مثل گنجه از هر کدومش میشه یه نکته رو پیدا کرد که درعین حال که ساده بنظر میاد ولی چقدر مهمه .

      چقدر مثال رابطت با خواهرزادت عالی بود این الگو ممکنه تو روابط ما باافراد مختلف وجود داشته باشه چقدر قشنگ گفتی : درسته افراد راضی بودن و دوستم داشتن ولی این دوست داشتن بخاطر کارهایی بود که انجام میدادم نه بخاطر خودم

      چقدر من افرادیو دیدم که برای همه عزیز و محترم ان بدون اینکه هیچ کار خاصی بکنن و افراد دیگه ای که کلی تلاش میکنن حتی از خودشون میگذرن تا دیگرانو راضی کنن ولی همیشه آخرش اون آدم بده داستان هم میشن .

      خیلی قشنگه آدم واسه کسایی که دوسشون داره هدیه بخره ولی باید ببینیم هدفمون از خرید هدیه چیه بخاطر ترس از دست دادن طرف نباشه واسه نگه داشتن و راضی نگه داشتنش نباشه ‌، واسه اینکه دوستمون داشته باشه نباشه ‌.

      یه نوزاد بدون اینکه هیچ کاری بکنه دوست داشتنی و ارزشمنده همه دوسش دارن ، ما از بچگی یاد گرفتیم اگه فلان کارو بکنم مامان بابام راضی میشن و دوستم دارن و اینو تو همه روابطمون تکرار میکنیم و ارزشمندی خودمونو گره زدیم به عملکردمون

      خداروشکر که داریم یادمیگیریم باید چطور زندگی کنیم .

      مونای عزیزم ممنونم از کامنت قشنگت عالی بود در ضمن عکس پروفایلتم خیلی قشنگه من هربار که میبینم تحسینتون میکنم خیلی کنار هم قشنگید برات بهترینهارو آرزو میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
      • -
        مونا ترحمی گفته:
        مدت عضویت: 2124 روز

        به نام خداوند هدایتگر

        سلام لیلا جان ممنونم ازت عزیزم که برام نوشتی

        ممنونم از محبتت و انگیزه و انرژی خوبت

        لیلا جان چقدر مثال نوزاد زیبا بود

        واقعا راست میگی یه نوزاد برای همه دوست داشتنی هست بدون اینکه کاری کنه

        ممنونم برای آگاهی هایی که بهم دادی

        لیلا جان عکس شما هم خیلی زیباست و خیلی چهره دلنشینی داری

        خوشحالم برای وجود دوستان خوبم

        برات آرزوی بهترین ها رو دارم عزیزم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      فاطمه عظیمی گفته:
      مدت عضویت: 3515 روز

      سلام مونای قشنگم چقدر قشنگ نوشتی چقدر حرفاتو با پوست و خونم لمس کردم چقدر من این باگ‌ها رو داشتم اما نمی‌دونستم همیشه حس قربانی می‌گرفتم که من به هر کی خوبی کنم جوابش بدیه یا دست من نمک نداره تا برای دیگران کاری می‌کردم خوب بودم اگر کاری نمی‌کردم بی‌تفاوت شاید هم حس خودم اینطوری بود نی‌دونم اما جایی که در مورد همسرت گفتی که همیشه فکر می‌کردی نباید از دستت ناراحت باشه در حالی که اصلاً از دست تو ناراحت نبود دقیقاً حال و روز منه تو زندگی فعلیم با اینکه خیلی کار کردم روی خودم اما میبینم خیلی دیگه کار داره خدا را شکر تونستم دوره لیاقت رو تهیه کنم انشاالله بتونیم در کنار هم باشیم و احساس ارزشمندی خودمون رو ارتقا بدیم سپاسگزارم به خاطر کامنت بسیار زیبا و تاثیرگذارت دوست دارم مراقب خودت باش

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
      • -
        مونا ترحمی گفته:
        مدت عضویت: 2124 روز

        به نام خداوند هدایتگر

        سلام فاطمه جان ممنونم ازت عزیزم که برام نوشتی

        چقدر این احساس قربانی بودن به من ضربه زد تو زندگیم و کامل متوجه شدم که از وقتی دارم رو خودم کار میکنم و با خودم به صلح میرسم و سعی میکنم این احساس قربانی بودن رو نداشته باشم

        جهان چطوری واکنش نشون میده و چقدر اتفاقات به نفع من رقم میخوره

        خوشحالم که تونستی دوره رو تهیه کنی عزیزم

        انشالا که کلی ازت خبرهای خوب بشنویم

        عاشقتم عزیزم

        در پناه الله یکتا به همه خواسته های قشنگت برسی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    مريم ترابی گفته:
    مدت عضویت: 2998 روز

    سلام استاد عزیز

    اینقدر صحبت های شما برام آشنا بود که بعد از دیدن این فایل حتی یه ثانیه هم صبر نکردم و محصول رو خریدم. اینقدر به خاطر نداشتن احساس لیاقت اذیت شدم که میخوام به لطف و کمک خدا و عمل به آموزش های شما شرایط زندگیم رو عوض کنم. خدا رو هزاران بار سپاسگزارم که مدار منو با شما هماهنگ کرد که بتونم این فایل رو بخرم و امیدارم بتونم به تمامی آموزش های اون عمل کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
  6. -
    مهسا سالاروند گفته:
    مدت عضویت: 1052 روز

    بنام جان من و تمام من.

    بنام تویی که کنار منی در وجود منی

    تویی که عشق میشی ثروت میشی زندگی میشی ،خون میشی توی رگ هام ،جون میشی توی تنم .

    جان دلم بگو بهم از چی بگم ….

    خوبم من ،خدای خوبم خیلییی هدایتتو میخوام ،تو تک تک آرزوهای بزرگو تو قلبم گذاشتی،گفتی مهساااا بخواه،هرجی میخوای بخواه ،نگران بقیش نباش،اینو بهت بگمممم،مهساااا ناامید نمیشه،مهسا عقب نمیکشهههه،مهسااااا پیش میره ،قدم برمیداره،مطمعنم بارم رو زمین نمونه،تو پناهمی ،تو امیدمی،تو خدای منی.

    سلام استاد عزیزم،این حرفاروو نمیدونم چرا یهو اول فایل زدم ،این فایلو که دیدم به خودم بالیدم،مهسایی که تمام این علائمو داشت و توی روابط داغون بود،مهساییی که هیچ شخصیتی بیرون اط خودش نداشت ،مهسایی که شکننده و ضعیف بود و وابستع و محتاج به روابط به آدماااا،چقدررررر قوی تر شدم ،،،

    استاد به قبل برمیگردم خیلی قبل ،،،،،

    یادمع برای اینکه با پارتنرم توی رابطه باشم ،همه کاری میکردم براش،براش مدام کادو میگرفتم ،مدام شارژ میزدم ،کارای انتخاب واحدشو میکردم ،همه کاراشو انجام میدادم فقطططط بخاطره اینکه تو رابطه باهام بمونه،خیلییییی شکننده بودم ،داغوووووون،،،،،اما جهان هربارررر ضربه های محکم تری میزد،هربار جهان ،منو بی ارزش تر و بی لیاقت تر نشون میداد،مگههه میشه جهان چیزی غیر از فرکانس هارو بفرسته.

    یادمه مسافرت و بیرون که میرفت مدام زنگ زنگ زنگگگگگ ،بعضی وقتاا خودمم حالم بهم میخورد،و ماااا روز به روز دور تر و دور تر……

    اوتقدررررر این روندد بارهاا بهم ضربه زد و چککککک خوردم ،که تصمیم گرفتم تغییر کنم،استااد عزیزممممم ،من تمام رابطه هامووو که در بهشتی زیبااا قرار دارن از دوره های شما دارم ،دوره عشق و مودتتتتت و دوره عزت نفس بهم یاد داد،محتاج نگاه و توجه دیگران نباش….

    منه مهساااا بدون ارایش نمیتونستم بیرون برم که نکنه آدماااا بعممم توجه نکنن،به لطف شمااااا مهساااا نزدیکه به 8 ماهه در یک رابطه عاااشقانه فوق عالی قرار داره ،مهسایی که التماس و اشک میریخت برای اینکه تو رابطه باهاش بمونن،الان پارتنرش روزی چندبار بهش زنگ میزنه و حالشو میپرسهههه،در حالی که اون موقه ها یادمه هرگز بهم زنگ نمیزد،کی اینجوری شد؟؟؟؟؟؟؟

    از زمانی که

    1-برای خودم ارزش قائل شدم

    2-عاشق خودم شدم

    3-خودمو لایق دونستم…..

    بعضی وقتاااا میگم مهسااااا تو هیچ ربطی به مهسای قبل نداری،

    استاد من از شدت وابستگی ،کارم به جای باریک کشیده بود و به تهش رسیدممممم،ولی الان به لطف خدا و شماااا قلبم ،روحم،جانم،تمامم ،گرمه به الله.

    این روزا با یه تضاد مواجه شدم،قراره مهاجرتم کنم نجواها میگن با کدوم پول میخوای بری،قلبم میگع هیسسسسس!!!!!

    مگه خدات مرده؟؟؟

    مگهههه یادت رفته تو روابط جهنمی زندگی میکردییییی؟؟؟

    مگه یادت رفته تعهد دادی که روابطت بهشتی بسازی و خلق کنی و تونستیییییی،از پسش بر اومدی.

    اینبارم خلق میکنی هرآنچه میخواهی .

    خدایا هدایتم کن.

    عاشقتمممممممممم استاد جان.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 77 رای:
    • -
      الهام و وحيد گفته:
      مدت عضویت: 1586 روز

      مهسا جان این کلامت به دلم به روحم چنگ زد

      مگه خدات مرده؟؟؟

      واقعا مکه خدای من مرده که من غصه بخور م

      مگه خدای من مرده که من ناراحت باشم

      نکران باشم

      توی کمبود باشم

      احساس بد باشم

      مکه خدای من مرده که من خودم رو وتوانایی هام رو باور نکنم

      من خدایی دارم توانا و دانا به مدبر المور

      خدای من هست زنده است به وسعت اسمانهاست

      به بزرگ دلم و ظرف وجودی ام

      خدایا ازت هدایت میخوام برای بزرگتر شدنم برای رشد کردنم. خدایا ثابت قدمم قرار بده

      ممنون از شما دوست عزیزم وکامنت هایی که میزارید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        مهسا سالاروند گفته:
        مدت عضویت: 1052 روز

        سلاااام به دوستان خوبم وحید و الهام عزیزم.

        هرآنچه از دل برآید

        لارجرم بر دل نشیند

        این حرفااا گفتن تک تک این کلمه هااا ،همه از خدام بوده و من فقط نویسنده بودم ،این حرفا از قلبم اومد و نوشتم.

        دوست خوبم خوشحالم که دلت گرمه بخدا

        امیدوارم بتونیم توحیدو در عمل زندگی کنیم.

        خدایاشکرت.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      پریسا و جلال گفته:
      مدت عضویت: 1177 روز

      به نام خداوند بخشنده مهربان

      سلام خدمت دوست عزیزم

      واقعا این جمله ات که گفتی :مگه خدات مرده من رو منقلب کرد

      ایمان و توکلت رو تحسین میکنم

      خداوند همه مارو در این مسیر ثابت قدم نگه دارد و هدایتمون کند

      منم این روزها به چالش و تضاد خوردم و احساس میکنم داره سقف ایمان و توکلم سنجیده میشه….خداوندا خودت هدایتم کن

      موفق و سعادتمند در دنیا و آخرت باشین

      عاشقتم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        مهسا سالاروند گفته:
        مدت عضویت: 1052 روز

        سلام به دوستان خوبم ،

        خوشحالم که کامنتم برای شما تاثیر گزار بود.

        ممنون که به کامنت من پاسخ دادین و خداروشکر که نشانه بوده برای شما.

        چقدر دعای قشنگی کردین که خدایا هدایت کن مارو ،هر لحظه و هررر ثانیه.

        دوست خوبم هر تضاد قراره مارو رشد بده و بزرگ کنه،قراره پلی بشه برای رسیدن به خواسته هامون .

        در پناه خدا.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    رها گفته:
    مدت عضویت: 935 روز

    بنام خدای هدایتگرم

    درود بر اساتید آگاهی بخشم

    عجب قانونیه این قانون

    عجب زندگی من روتغییر داد درک این قانون

    “”” ما همواره از طریق باورها و کانون توجه خود، در حال ارسال فرکانس‌هایی به جهان هستم. ساز و کار جهان این است که فرکانس‌های ارسال شده توسط ما را تبدیل می‌کند به شرایط، موقعیت ها، ایده‌ها و آدمهایی که تجربه‌های زندگی ما را می‌سازند”””

    .

    من فقط برای درک این قانون و قدمهای عملیم برای کاربرد این قانون در زندگیم باید تاعمر دارم سپاسگزار و شاکر باشم.

    خدایا بینهایت شکرت

    چقدر احساس ارامش به من داد

    چقدر من رها شدم

    چقدر من اسوده خاطر شدم

    خدایاشکرت

    خدایاشکرت

    هر لحظه به خودم یاداور میشم دختر خوب تو. داری ارتعاش میفرستیااااا

    ایا این اون چیزی هست که بخای؟

    خدایاشکرت

    خدایاشکرت

    .

    خب حالا سوال اینه ایا ارتعاش ارزشمندی و لیاقت رو هرلحظه میفرستم؟

    این ارتعاش تعیین کننده کیفیت زندگیم هستاااا

    ارتعاش لیاقت میفرستم یا عدمش؟

    .

    این ارتعاش ردپاش همه جا هستاااا

    تو تمام جنبه های زندگی

    پس خوب بررسی کن

    دقت کن

    و مطمین شو که ارتعاشی که میفرستی چیزی هست که وقتی جهان پاسخت میده دوست داشته باشی

    .

    خداروشکر که امروز دارم آگاهی های نابی رو درک و دریافت میکنم

    ــــــــــ

    علایم عدم لیاقت رو بشناسیم

    تایید طلب بودن

    توجه طلب بودن

    تعریف طلب بودن

    نظر دیگران براش مهم بودن

    دایم کنجکاوی کردن کجا بودی با کی بودی

    دایم کادو خریدن برای راضی نگهداشتن

    دایم فکر کنی باید حال طرف مقابل رو خوب کنی

    دایم تلاش کنی دوست داشتنت رو ثابت کنی

    جلب توجه کنی با ارایش خاص و پوشش خاص

    حسادت برای جلب توجه بیشتر

    افسرده شدن از نادیده گرفته شدن

    ــــــ

    اینها بخشی از علایم بی لیافتی درروابط هستن

    ـــــــــ

    خداروشکر که درفضای اگاهی بخش این خانواده هستم خداروشکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای:
  8. -
    مینا میری گفته:
    مدت عضویت: 796 روز

    سلام به استاد عزیزم و قشنگ ترین دلیل برای برای شکستن مقاومت های ذهن سرکشم…

    خداوند رو شاکرم و برای خودم خوشحالم که خداوند در مسیر خلق عزت نفس واقعی ام شما رو قرار داد…من اساتید و کتاب های زیادی و پیگیری کردم و به قانون ایمان به استاد و نویسنده باور داشتم و در مسیر رسیدن به خواسته ام با ناخواسته ها و تغییر مدارهای رشدم بسیار موردحمایت تمام قد تنها فرمانروایی ک میشناسم قرار گرفتم.

    خوشحالم که هستید و مسیر رسیدن ما به خودمان را فراهم میکنید و این قدر آرام تصاعد رو به ما هدیه می دهید…

    سپاسگزارم از شما و رابطه ی زیباتون ک الهام بخش قلب بی قرارم شد و به معنای واقعی کلمه تونستم بعد ازچهارماه پرش در مسیر و بی نظمی در فرکانس کلام مقدس ارزشمندی قرار بگیرم و بدونم ک فقط نفس کشیدنم برای دوست داشتنی بودنم کافی و ارزشمنده…خداوند رو شاکرم که با قدرتش شما رو آشنا کرد و با توحید و یکتاپرستی است شما رو رشد داد و از شما فردی قدرتمند و الهام بخش و دوستدار بشر و موفق و دوست داشتنی خلق کرد با دستان توانمندتون ممنونم استاد از وجودتون از بودن تون از نفس کشیدن تون از جسارت تون و مهم تر از صراط مستقیمی که پیداش کردید و کمک کردید که معنای ایاک نعبد و ایاک نستعین را زندگی کنم و راحت باشم در عین اینکه لذت میبرم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  9. -
    زینب حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1404 روز

    سلام به استاد عزیز و مریم دوست داشتنی

    استاد خیلی منتظر این دوره بودم وتصمیم قطعی گرفتم که این دوره رو تهیه کنم

    استاد مشکل اصلی من در روابط،دقیقا اینه که خودم رو بی ارزس میدونم و با ازدواجم بیشتر شد دقیقا دونه دونه این مشکلات رو شما گفتین من توی روابطم دارم و این بی ارزشی از خانواده خودم گرفتم وقتی ازدواج کردم بیشتر و بیشتر شد

    وجاهایی که واقعا داغون میشدم چرا من ابنجوریم احساس قربانی بودن میگرفتم و به زور میخواستم با دعوا و گریه گله وشکایت وقهرمیخواستم برای یه مدت کوتاه بدستش بیارم وچون اون ارزش درونی نداشتم دوباره با رفتارهای بقیه بیشتر بی ارزش میشدم

    وگاهی هم احساس گناه از روابطم وخودم رو مقصر میدونستم و شروع میکردم خدمت رسانی برای دیگران

    این فکر رو میکردم چون من به فلانی نمیرسم به فلانی سرنمیزنم برای فلانی کادو نمیگیرم باعث سرویس دهی به دیگران میشدم

    ومیدیدم اطرافیان هیچ کاری برای من وحتی بقیه نمیکنن چقدر محبوبن حتی وقتی به من و خانوادم بی احترامی میشد باز من میرفتم دلشون رو بدست می اوردم

    خداروشکر این محصول آماده شد تا انسهایی مثل من این ارزش رو در خودشون ایجاد کنند

    به خودم تعهد میدم هدف رو فوکوسی بزارم رو این دوره

    خدارو شکر میکنم عضو این سایت شدن یکی از ارزشمندترین های زندگیمه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      ایمان متین فر گفته:
      مدت عضویت: 3160 روز

      سلام وقت بخیر

      سپاسگزارم بخاطر کامنتی که نوشتید

      احساس لیاقت و ارزشمندی وقتی در درون انسان کمرنگ میشه خیلی عواقب وخیمی داره چون خودم باش درگیر بودم و هنوز هم هستم و مخصوصا به قول شما با ازداوج هم بدتر میشه طوری که حتی نمی تونی تصمیمات درستی که در مجردی می گرفتی در متاهلی هم بگیری و کاملا درک کردم کلام شما رو

      انشالله خدا کمکمون کنه با تهیه این دوره بتونیم احساس لیاقت و ارزشمندی رو در درونمون پیدا کنیم ، براش وقت و انرژی کافی بزاریم و متعهدانه تمریناتش روانجام بدیم و مهمتر از همه با آگاهی های این دوره در مسیر بمونیم و مسیر ارزشمندی و فرکانس ش رو روزانه ادامه بدیم انشالله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      رهاخانم گفته:
      مدت عضویت: 2168 روز

      به نام خدا

      سلام عزیزم

      چقدر کامنت مفهموم دار و عالی نوشته بودی

      بسیار کارا و کاربردی بود

      هدایت خداوند نتیجه داد و من به کامنت شما هدایت شدم الهی شکر.

      چون من به دیگران نمی رسم .کادو نمی گیرم اون موقع باعث سرویس دهی به دیگران می شدم

      چقدر من با این ترمز مشکل دارم و باید درستش کنم

      یه مدتی زیادی هست که خیلی زوم کردم روی فایل های استاد و خدا را شکر نتایج فوق العاده ای را می گیرم.

      یه مدت که با اسناد بودم میگفتم خب حالا برن امتحانش کنم بعد درسته یه کم خودمو کندو کاش کرده بودم ولی باز یه جای کار لنگ بود!!

      من تمام عمرم می خواستم بقیه با من باشند . بقیه برای من کار کنند . بقیه بقیه بقیه …‌..

      پس خودم کجای کار هستم و بودم ؟!

      و وقتی می دیدم بقیه اصلا کاری برام انجام نمی دهند حالا کادو می گرفتم . و به قول شما سرویس دهی را شروع می کردم و سرویس ده بقیه میشدم

      قید همه ی خونه و زندگی و خودم را میزدم تا اونها با من باشند . برای من کار کنند. با من در صلح باشند

      شاید نتایجی بود ولی گذرا و اندک.

      .

      گاهی بی احترامی هم میشد ولی من باز هم میرفتم دلشون را بدست می آورم .

      این جمله خیلی برام درس دارد و حتی کار دارد

      البته نمی دونم خود شما چقدر براتون مهمه برای من که خیلی مهمه خیلی خیلی

      ولی ازتون می خواهم که چند تا مورد را بیشتر برام توضیح بدهید

      ممنونم عزیزم

      خدایا شکرت برای ادامه دادن این مسیر

      از خداوند می خواهم که همیشه به یاد من و شما و همه ی دوستان بیاورد که مهم خودمون هستیم

      اما خداوند عاشق ماست

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        زینب حسینی گفته:
        مدت عضویت: 1404 روز

        سلام دوست عزیز

        امروز هدایت شدم به نقطه ابی ودیدم شما این پیام رو نوشتید

        عزیزم من بعد از 5 سال توی این سایت تازه رسیدم صفر میدونی چیه تازه دارم درک میکنم دوست داشتن خودت یعنی چی

        دارم تازه میفهمم وقتی تو کویر میخوای برنج بکاری یعنی چی من دو روز متعهد بودم دوروز توی اینستا میچرخیدم خودم رو گول میزدم میرم آشپزی میبینم میرفتم پیجای آشنا هارو رصد میکردم و خودم رو مقایسه میکردم و بالاخره چند روز پیش پاکش کردم کلا نمیدونید چیشد دونه دونه کارهای عقب افتادم رو دارم انجام میدم میرم به تنهایی هر کاری که دوست دارم رو انجام میدم منی که تا ده یازده صبح میخوابیدم الان 6.30 بیدارم برای خودم اول غذا میکشم هفته ای یک بار اگه بتونم یک روز رو به خودم اختصاص میدادم ومیرم بیرون میگردم البته تو روابط با دیگران هنوز خیلی کار دارم هر روز این رو به خودم میگم من سمت خودم رو انجام میدم خدا هم سمت خودش وقتی متعهد باشی خودت رو دوست داشته باشی سهم خودت رو انجام بدی حالت بهتره وای وای چی بگم از حاشیه حاشیه ؛ حاشیه چیه هرچیزی هر کسی غیر از خودت ؛ این حاشیه رو از خودت دور کن تمرکز کن روی خودت همون خدای درون اصل خودت

        نمیدونم چیشد هدایت شدم به کامنت شما و خدا گفت ببنویس منم نوشتم امیدوارم چراغ راه بشه برای خودم و بعد شما

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    Sorur Yaghubi گفته:
    مدت عضویت: 2034 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستان

    احساس نیاز به تایید دیگران / توجه دیکران/ تعریف دیگران برای اینکه حال ما خوب بشه

    یعنی حال خوب ما کاملا وابسته هست به یه عامل بیرونی

    این نشون میده که ما خودمون رو لایق خوشبختی و نعمت ها نمی دونیم مگر اینکه یه نفر با توجه و کلامش به ما حس خوب بده وگرنه ما از درون لمسش نمی کنیم و حس ناکافی بودن داریم

    و درواقع اگه از عوامل بیرونی این تعریف و تحسین ها رو دریافت نکنیم ، یعنی خودمون رو لایق نمی دونیم

    من خیلی اهمیت می دادم به نظر دیگران برای لباس هام… قبلا به شدت و داغون برام مهم بود و الان کمتر… خیلی کمتر ولی هنوز نمی تونم بگم کاملا حذف شده

    *یه نکته خیلی مهم این بود که ما در رابطه عاطفی باید ابراز عشق بکنیم …ولی تفاوت زیادی هست بین «نیاز» داشتن به شنیدن این جملات عاشقانه و خوشحال شدن از شنیدن اونها

    *من با آموزه های دوره عزت نفس به این باور رسیده بودم که کسی که «خیانت» رو تجربه میکنه هم به دلیل عدم کنترل ذهن و شکل گیری باورهای مخرب هست و هم عزت نفس پایین که خودش رو بهترین نمی دونه… امروز متوجه شدم که علاوه بر این موارد ، چنین افرادی حس ناکافی بودن دارن و برای همین جنس فرکانسی هم این شرایط رو تجربه میکنن

    *در مورد هدیه دادن و یا هدیه گرفتن چقدر نکات جالبی بود

    اگه محتاج دریافت هدیه هستیم… اگه هدیه میدیم تا بخوایم چیزی رو ثابت کنیم … همه اینا نشون دهنده احساس ناکافی بودن هست

    *من همیشه فکر میکردم چقدر خوبه که یه مرد هر روز گل برای خانومش ببره خونه… عجب دیدگاه خرابی بود…چرا من باید حال خوبم رو ربط بدم به هر شب گل گرفتن؟ یعنی اون گل نده حال من خوب نیس ؟ یعنی گل نده من رو دوست نداره؟! من این حس نیاز رو حداقل در ذهنم داشتم … چقدر این حس لیاقت موذیه …

    *اگر حس کنیم که وظیفه ما هست که حال طرف مقابل رو خوب کنیم باز هم برمیگرده به عدم احساس لیاقت

    *احتیاج به لمس فیزیکی اگه بصورت افراطی باشه یا از روی احساس نیاز ، یعنی ما خودمون رو کم ارزش می دونیم

    در روابط نکته مهم اینه که بررسی کنیم که آیا رفتارهای ما از روی «عشق» هست و یا از روی «ترس»

    *نیاز به مورد توجه قرار گرفتن در یک جمع… قبلا اینجوری بودم، اگه مورد توجه نبودم و یا ازم تعریف نمیشد حس بدی میگرفتم و دیگه بهم خوش نمی گذشت .. این مورد با دوره عزت نفس برای من از بین رفت …خدارو شکر

    چقدر خوشحالم که این دوره اومد روی سایت و چقدر زندگی من زیباتر میشه .. با دوره عزت نفس که فوق العاده رشد کردم، با این دوره بی نظیر هم صعودی تر

    در پناه الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 45 رای:
    • -
      ایمان متین فر گفته:
      مدت عضویت: 3160 روز

      سلام و عرض ادب

      سپاسگزارم بابت کامنتی که گذاشتین

      یه چیزی که آلان بم گفته شد و موهای تنم الان سیخ شده اینکه

      جملاتی که دوستان می نویسن تکراریِ از زبان استادِ . ولی هر دوستی که می نویسه فرکانس خودش رو داره و تاثیر خاص خودش رو برای من داره

      بهتر بگم وقتی شما درباره مسائل عدم احساس لیاقت و ارزشمندی نوشتید من فرکانس شما رو دریافت کردم و روحم ارتباط برقرار کرد با فرکانس شما

      و چه حس بی نظیری داره این همفرکانسی

      من سالهاست عضو این سایت هستم ولی زیاد کامنت های دوستان رو مطالعه نمی کردم

      ولی با شروع دوره احساس لیاقت حسی در درونم بیدار شده که بهترین فضا برای ایزوله نگهداشتن ت از بدنه جامعه همینجاست

      از صبح که از خونه بیرون میام فایل های استاد تو گوشمه

      سرکار میرسم با همکاران خوش و بشی می کنیم و چایی می خوریم بمحض اینکه می خوان شروع کنن به گله و شکایت من آگاهانه محیط رو ترک می کنم

      بازم سپاسگزارم بخاطر کامنتی که گذاشتین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: