علائم احساس عدم لیاقت | قسمت 2 - صفحه 10 (به ترتیب امتیاز)

364 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    علی بردبار گفته:
    مدت عضویت: 1870 روز

    سلام رفقای عزیزم

    امروز یه خبر ورزشی دیدم که منو به یاد حرفهای استاد در این فایل انداخت:

    بعد از بازی پاری سن ژرمن و رن در لیگ فرانسه، که پاریس در خانه حریف، 3-1 برنده شد،تحلیلگر از مربی پاریس میپرسه:

    اگه بخوای یه نقطه ضعف تیمت رو نام ببری، چی میگی؟!

    لوئیز انریکه مربی پاریس هم میگه: تو بدبین ترین کارشناس فوتبال هستی! به نظرم مردم بهتر از تو فوتبال می‌فهمند! ما در 25 دقیقه از بازی عالی بودیم و توانستیم حریف را در زمین خودش شکست بدیم، بعد تو اومدی راجع به نقاط ضعف ما میپرسی؟؟! فوتبال بازی جزییاته . فوتبالیست که ماشین نیست که اشتباه نکنه!

    …….

    بعدش خوندم که این تحلیلگر خاص، کلا با این مربی و تیمش زاویه داره و سابقه غرض ورزی در تحلیل‌هاش، درباره این تیم رو از قبل هم داره.

    برام این قضیه از دنیای حقیقی خارج از خودم، بولد شد که:

    اصلا کسی که رو نکات منفی تمرکز کنه و خوبها رو به دلیلی تحت الشعاع منفیها قرار بده، کلا یه مرضی، چیزی داره!! نرمال نیست این کارش! حتی اگه یه تحلیلگر فوتبال باشه که کارش نقادی کردن هست!

    نوشتم تا خودم بیشتر یادم بمونه.

    مرسی استاد.

    خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  2. -
    Amineh amiri گفته:
    مدت عضویت: 855 روز

    «به نام خداوند یکتا»

    سلاام من به استاد عزیزم

    استاد چقدددررر در زمان درستش دیدم این فایلو جز به جز این حرفارو تو رفتار چند دقیقه قبلم دیدم

    پس از کلی انتظار برای نتایج دانشگا توکل کردن، لابه‌لاش ترسایی که ذهنمو اشفته میکرد ، تمرکزی ک روی سایت داشتم

    بلاخره امروز صبح نتایج اومد من از خدا خاسته بودم ی جا باشه ک بتونم با ارامش روی خودم کار کنم استقلال داشته باشم

    گفتم خدا من ازت ارامش و ازادی میخام حتی اگه دانشگاهمم همینجا شد من ارامش و استقلال پیدا کنم این از نظر ذهن من شاید ناممکن باشه ولی میدونم من اگه ایمان داشته باشم از جایی فکرشو نمیکنم منو به خواستم میرسونی و این اخرا دیگ بیخیال بودم کجا میشه

    دانشگاهم همون رشته مورد علاقم همون شهری ک خواسته بودم و کتابامو الان نگاه کنم همش وقتی ناامید میشدم مینوشتم ک هدفم پزشکی کرمانه بعدش ی جمله امیدوار کننده برا خودم مینوشتم میگفتم خدا باهاته

    الان دقیقا همونه ولی بقول شما ذهنم رفت پی اینکه خب اره همون شد ولی چ فایده باید تعهد بدی که چندسال برا شهرای محروم و این مملکت بی درو پیکر کار کنی بعد اصلا ممکنه پدر و مادرت بیان پیشت و ازادیتو بگیرن

    دقیقا همین حرفا باعث شد این خوشی و شور و شوق من توی نیم ساعت فروکش کنه و وجودمو باز ترسا بگیره

    ینی بقول شما ممکنه این حرفارو بارها برا خودت تکرار کنی و درک کنی که اغا جان همچی فرکانس همچی به کانون توجه و کنترل ذهن من برمیگرده و ن هیییچ چیز دیگه ای

    ولی تو ی لحظه بجای اینکه من خوشحال باشم از ی سالی که جرئتمو نشون دادم نشستم پشت کنکور و اینقدددر با رتبه سال قبلت تفاوت زمین تا اسمون داره این نشونه تلاش من و استمرار و ایمانی که به کمک اموزه های شما داشتم داره که حتی من اومدم با ذهنم حتی صندلی که نشستم سر جلسه انتخاب کردم اینا واقعا افتخار نداره چسبیدی به ی نکته منفی؟! قشنگ انگار بدیهی شده بود برام تو همین نیم ساعت

    انشالا بتونم خیلی زود این دوره فوق العاده بخرم

    چون اون حرفایی که جلسه قبلش زدین گفتین بعضیا میزان ارزشمندی خودشون به این وابسته میدونن که مردم چقدر ارزشمندش میدونن دقیقا اینو من توی اکثر مواقع زندگیم یا شاید کلش دیدم که مواقعی بوده اگه یکی از ی چیز کوچولو من انتقاد میکرد من تا اخر مراسم خودمو سرزنش میکردم و خودمو بی ارزش میدونستم در صورتی که اون موضوع اصلااا اهمیتی نداشته ها

    اینو به عنوان ی قدم از طرف خدای مهربونم میدونم تا بتونم به استقلال برسم و شخصیتمو بهبود بدم

    الان حس میکنم شدید به این دوره نیاز دارم ولی ایشالا بتونم مدارمو ارتقا بدم تا بتونم دوره خریداری کنم

    همون خدایی که منو هدایت کرد به دوره فوق العاده دوازده قدم و پولشو جور می‌کنه برام همون خدا هم در زمان مناسب این دوره برام تهیه میکنه

    الهی که در پناه قدرت واحد همیشه شادو سلامت و سعادتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  3. -
    هما ی سعادت گفته:
    مدت عضویت: 1804 روز

    به نام خدایی که منو به آسان‌ترین روش به سوی آسانی ها هدایت می کند…

    سلام به استاد عباسمنش عزیز، و مریم خانم شایسته ام …

    واقعا از اینکه چنین محصول با ارزشی رو آماده کردید، خوشحالم، و از خداوندم می خواهم که منو در مسیر دریافت این آگاهی ها قرار بدهد، هرچند که هزاران راه هست برای دریافت آگاهی های ناب خداوند، و از خدا هرچه بخواهی ، به هزاران روش به تو نعمت هایش رو می دهد…

    استادم ، از وقتی گفتید این فایل رو آماده کردید، من چقدر دارم درباره اش فکر می کنم …

    به واژه ی احساس لیاقت داشتن …

    به نکته ی مهمی که رسیدم این بود که خیلی زمان ها من ، ارزشم، را به اتفاقات و شرایط گره می زنم، مثلا داشتن ثروت، داشتن رابطه ی خوب ، داشتن باور درست در زمینه ی سلامتی …

    و گاهی خودم رو مثلا سرکوب می کنم، که مثلا من به اندازه ی کافی خوب نبودم، چرا که مثلا نتوانستم، در زمینه ی کاری پیشرفت کنم، و یا مثل نکته ای که در این فایل گفتید، موفقیتم رو در زمینه ای کوچک می دانم …

    چیزی که منو عاشق آموزه های شما و گفته های شما و عاشق سایت می کند … نگاه فراتر به زندگی و در اصل به خودمان هست …

    اینکه هیچ چیزی قرار نیست، به من مفهوم بدهد، من در مقایسه با هیچ کس و فردی قرار نیست،بهتر و یا بد تر قرار بگیرم …

    گوهر وجودی من هست که مهم هست ‌‌‌… خوشبختی من و آرامش من و ثروت من این هست که در صلح با خودم قرار بگیرم و احساس خوشبختی بکنم، آرامشی رو در وجودم گسترش بدهم …

    و هرچقدر با خودم بیشتر به صلح برسم ، به آرامش بیشتری برسم، گسترش پیدا می کنم…

    لایق بودنم ، به دنبال میزان داشتن ثروت نیست، و یا داشتن رابطه ی خوب …

    من بسیار فراتر و گسترده تر هستم، هرچند که اینها پوسته ی بیرونی من هست …

    گاهی فکر می کنیم،اگر به مسئله ی بیرونی، مثلا یک رابطه ی خاص اگر برسم، و یا استاد این مدت فکر می کردم اگر مثلا من این دوره رو داشته باشم ، حالم خوب می شود …

    و بعد به خودم گفتم نه مهدیه ی من لایق بودنت ، و داشتن احساس ارزشمندیت و صلح بودن با خودت و داشتن آرتمشت به هیچ چیزی وابسته نیست …

    فقط باید بفهمی چقدر منبع وجودی ارزشمنده،و اونو گرامی بداری…

    فقط مهم این هست که خداوند رو در قلبت احساس کنی و بدانی که او در وجودت گسترده هست …

    بله ما قوی بزرگ ارزشمندیم …

    باید به صورت آگاهانه به افکارمون نظارت کنیم و باید به صورت آگاهانه به صلح با خودمان برسیم ….

    نکته ی دیگری که دوست دارم درباره اش بنویسم …

    من دارم یک کاری رو انجام می دهم، وقت زیاد و تمرکز زیادی رو روش گذاشتم و هنوز دیده نشده ….خوب من لیاقت خودمو به دیده شدن محصولم توسط مردم گره زدم …

    در حالی که خود ارزشی من خیلی خیلی فراتر هست … گسترش پیدا کردن من خیلی فرا تر هست …

    و این رو با خودم مرور کردم، شجاعت من، بی مهابا بودنم ، در خلق اثر به اندازه ی خودم ، به اندازه ی توانایی ام . مهمه ، آیا مردم ببینند و یا نبینند مهمه؟؟ باید به این حقیقت برسیم نه مهم نیست، من خودم رو تجربه کردم، من زندگی رو تجربه کردم، من کاری رو انتخاب کردم، که احساس کردم روحم رو گسترش می دهد، من به جای غرق شدن در حاشیه ها و سپردن در نقطه ای امن، خودمو به جریانات طبیعی زندگی سپردم …

    خودم رو به خداوند سپردن و تجربه کردن خودم اصلا اشتباه نبوده، قلبم رو فراخ و فراختر کردم …

    گرچه باید این ایمانو در خودمون گسترش یدهیم، جهان و در اصل خداوند قرار نیست، بنده هایش رو بدون پاداش قرار بدهد…

    لایق بودن من ، از من آغاز می شود، از قلبم، نه از احساس و حرف دیگری…از موفقیتی که دیگران برای من تعریف کنند … از میزان توحیدی بودنم، آغاز می شود …

    لایق بودنم ، از احساسات عشقی که در قلبم پرورش می دهم، از احساسات سپاسگزاری من ، آغاز می شود و نه عملکرد من حتی .‌‌..

    چرا که احساسات ما بیشتر از کارهای ما نتیجه می دهد …

    استادم درس بزرگی هست که به گفت و گوهای ذهنی توجه کنیم،و به چیزی که ذهنمان به ما می گوید …

    درس بزرگی هست که وقتی مشکلی در مقابلمان قرار می گیرد و تضادی ، اجازه ندهیم او ما رو معنی کند …

    درس بزرگی هست که خودمونو فراتر از یک جسم بدانیم، و حتی خودمون رو از زمان و مکانی که درش قرار گرفتیم فرا تر بدانیم …

    و خودمونو با تعلقاتمان تعریف نکنیم ، و بدانیم روح ما مهم هست ، قلب ما مهم هست … و انرژی هایی که از خود ساطع می کنیم …

    و اینو درک کنیم ، بله می توانیم گسترش پیدا کنیم، وقتی اعتماد کنیم، وقتی نگرانی رو از خودمان دور کنیم …

    (گاهی ذهنمان پر از نکند جواب ندهد، می شود، قانون جواب می دهد، مگر قانون جاذبه ی زمین تغییر می کند، )

    وقتی مرتب دچار احساسات سطح پایین بشیم، قلبمان کوچک و مچاله می شود, نگرانی، ترس ، غرور،،نا سپاسی …

    خودلایق بودنمون نه کسی می تواند پائین میارد و نه چیزی، خودمان پائین میاریم …

    اما کنترل ذهن ما به ما کمک می کند …

    دوست دارم درباره ی این نکته بازم بنویسم, نگاه دیگران به نیست که ما رو معنی می دهد، اینکه چقدر از نظر دیگران خوبم ! خودم مهم هستم، خودم مهم هستم …نگاه من به دنیا و به منبع وجودیم مهم هست …

    و اینکه آیا توانایی من ، و گوهر وجودی من توسط دیگران باید معنا بخشیده بشود، نه این من هستم که خودم روی خودم ارزش می گذارم ، از چه طریق ، از طریق احساسی که به خودم دارم …

    بله جهان من در حال گسترش هست، و گستردگی جهان من ، به اندازه ای هست که دیگران برای من معنی می کنند،و یا به اندازه ی ثروتم، نه به اندازه روح و قلب بزرگ من هست ‌…

    بله به خودمان نه به اندازه ی یک جز کوچک نباید نگاه کنیم‌.. به اندازی جهانی قدرتمند که منبع عظیمی از انرژی هاست …

    به عنوان جهانی که جهان های بزرگ تر از خودش رو می تواند حل کند …

    و این قدرت و این عظمت فقط توسط خودمان قابل کشف هست …

    لیاقت داشتن من ، از اینکه در چه خانواده بزرگ شدم، در چه شهری ، و در چه کشوری آغاز نشد… از لحظه ی دنیا آمدن ، آغاز شد … اینکه خواستم به عنوان اشرف مخلوقات پا روی خاک بگذارم … خواستم اسرار پروردگار رو کشف کنم …

    خواستم با پا گذاشتنم در این جهان ، جهان های دیگرو رو هم تجربه کنم …

    من جهان معنوی بزرگی درونم دارم ‌…

    چقدر مطلب مهم و با ارزشی هست ، که احساسات منفی بر من حرام هست، اینکه به خودم انرژی منفی ای بدهم …

    احساسم از عملکردم مهم تره، کاری نمی کنم، که احساس منفی داشته باشم و اگر انجام دادم، خودمو رو باز می سپارم دست خدا و ایمان دارم که او من رو هدایت می کند، در رحمتش هیچ وقت بر من بسته نیست…

    یک جله ی خیلی خوب در دوره ی صلح با خو. گفتید.‌‌..به خداوند می گوییم ببخشید و خدا ما رو می بخشد ، تمام ، چون ارزشمندم، چون لایق تجربه کردن بودم ، چون اصلا اومدم تجربه کنم …

    و ارتباطات …. من لایق عشقم … و آیا این مقدار عق باید توسط کسی دیگر برای من تعیین بشود، مقدار آزادی من ، گستردگی من، مقدار لیاقت من در دریافت عشق رو کسی دیگر باید تعیین کند ‌..

    من لایق هستم ، و خودم منبع عشقم، منبع عشق برای خودم، چشمه ی عشق در وجود خودم هست …

    باید به گستردگی خودم پی ببرم تا محتاج چیزی بیرون خودم نباشم …

    در زمینه ی ثروت ، آیا ثروتمندی من رو پول تعیین می کند، من باید خودم رو به اندازی پول بزرگ کنم . من باید لایق کار خاص باشم،و استعدادی خاص ممکنه معنو معنا ببخشد‌‌‌‌..

    چقدر خوبه که بدانم، من برای اینکه کار خاصی بکنم ، دنیا نیامدم، خداوند برای من کار خاص می کند, دنیا آمدم ، که زندگی کنم،و مثل هرچیزی در این جهان جریان پیدا کنم، تجربه کنم، آگاهی باشم ، گسترده بشم ‌…

    به این فکر کنم، لایق بودنم در امتداد انجام کاری خاص نیست … به هیچ وجه …

    فقط و فقط باید بفهمم چقدر ذهنم گسترده هست .‌‌..

    چه اتفاقات بی نظیری می تواند انجام بدهد و چه انرژی بی نظیری دارد …

    گاهی فقط سکوت کنیم، درگیر اتفاقات روزمره نشیم، گاهی باید پارو نزنیم، و فقط تماشا کنیم…

    بهتره خودمونو به جسمی، محدود نکنیم، به زمان خاصی محدود نکنیم، به اتفاقی گذرا محدود نکنیم …

    بفهمیم ، باور کنیم، که لایقیم ، و منبع قدرتمند وصلیم …

    و الهامات و هدایت ها ….

    من در همه حال لایق دریافت حرف خداوندم …

    و این میزان بسته به شرایطی که درش هستم، گناه کار هستم و یا نیستم ندارم …

    بسته به آگاهی من دارد ، به اینکه خداوند در من جریان دارد …خداوند درون منه …

    خود لایق بودنم یعنی بفهمم که نعمات ها واقعا واقعا در هرزمان که بخواهم در دسترس من قرار می گیرد، در زمانی که باورش کنم ، لایق بودنش هستم، نیاز به شرایط خاص ندارم ،،اتفاقی خاص ندارم ، من لایقش هستم …

    سطح انرژی من ، شناخت خودم اینکه منبع اش خودم هستم، نعمت هایی که در اختیارم قرار می گیرد ، منبعش خودم هستم، نه اتفاقی بیرونی…

    به صلح رسیدن، اینکه بفهمم ، در این جهان ، من موجودی ضعیف نیستم که کسی باید بهش رحم کند …من خداوندم … من خود خداوندم ، من متصلم به خداوند‌….

    روح خدا در من جریان دارد ، خدا چیزی جدا از من ، و جهان نیست …

    نمی دونم چطور منظورمو برسونم … اما چون اعتقاد دارم روح خدا در من هست …

    من لایقم، من ارزشمندم، چون هرچه بخواهم از من شروع می شود …

    استادم از شما سپاس گزارم که باعث شدید ، تفکر کنم، من ارزشمندم چون به عمق جهان فکر می کنم، به جای اینکه در پوسته ی آن به دنبال درک خودم باشم ‌…

    سپاس گزارم از خدایی که به آسانی ها منو هدایت مب کند …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  4. -
    محمد مهدی حکمتی فر گفته:
    مدت عضویت: 1712 روز

    سلام به استاد عزیز

    تمرکز نکردن به نکات مثبت خودمون با گفته های استاد خاطره های به ذهنم اومد که مرتبط هستند

    من اولین روزه های که به باشگاه کشتی رفته بودم استاد شروع به کرد با مرور فن ،منم که تازه رفته بودم هیچی نمی دونستم تو اون جمع هم به غیر یک نفر بقیه همه قریبه بودن گفت کول انداز بزنید منم که هیچی اومد شروع کرد به توضیح دادن به من با دستاتو این جوری کنی و فن اجرا کنی و من بعد از شاید ده بار اجرا کردن شاید 10درصد هم شبیه اون فن اجرا نکردم . از همون حرکت اول که این نجوا ها در ذهن بود که تو چقدر احمق هستی تو چه دست پا چولفتی هستی ….ولی هی داشتم سعی می کردم که به خودم می گفتم تو تازه اومدی نترس از اشتباه کردن چون هربار که حرکت می خواستم بزنم ترس می گرفتم که دوباره اشتباه نزنم و استاد بیاد توضیح بده چون دیگه خیلی بهم توضیح داده بود . ولی خوب اینا تو همون نیم ساعت 40دقیقه اول بود بعد هی ترسم از این جمع جدید کمتر شد از اینکه اون حرکت اشتباه بزنم کمتر شد وتو همون روز اول تونستم اون حرکت به شکل درست تر بزنم (اینم بگم هیچ کسی هم به من غر نزد که تو کم توانی )

    اما من چندین ساله قبل فوتسال بازی می کردم وبازیمم خوب بود و به شدت تمرین می کردم ولی همیشه توجه به نکات منفی خودم داشتم من دفاع بازی می کردم و خیلی کم می شد که توپ عبور کند از م یا پاس اشتباه بدم ومن آنقدر ترس از اشتباه کردن داشتم که با یه اشتباه ذهنم می ترکید و اشتباهات بعدی شکل می گرفت و اینها آنقدر تکرار می شد به زبون هم تیمی های می اومد وهمیشه برام سوال بود که چطوری فلانی که اشتباه می کنه مثلاً گل خالی گل نمی کنه هچکی هیچی بهش نمی که ولی من با کوچک ترین اشتباه بقیه شروع به غر زدن می کنن .

    وبعد آشنای با گفته های استاد فهمیدم یکی بزرگترین باور منفی من ترس از اشتباه کردن (یا عدم لیاقت .و تایید دیگران رو گرفتن ) تو باشگاه فوتسال شاید در طول تمرین مسابقات من اشتباهات کمی می کردم همه غر می زدند وتوباشگاه کشتی من شاید تو یه روز کارهای اشتباهم از درستم کمتر باشد هیچ کسی هم غر نمی زند چون ترسم کمتر شده اون دیدگاه که به نکات مثبت خودم توجه کنم بیشتر شده .

    اون موقع که فوتسال بازی می کردم می اومد خونه همش فکرم به کارای اشتباهم بود به غرها فکر می کردم ولی الان اگر کار اشتباهی بکنم دیگه بهش فکر نمی کنم و احساس بد نمی گیرم یا هم اگر فکر ی بکنم در ای راستای بهتر شدن و شور اشتیاق بهتر شدن بهم می ده نه ول کردن ورزش رو .

    خداوند یار نگه دارتان ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  5. -
    زهرا و صدیقه گفته:
    مدت عضویت: 1935 روز

    به نام خداوند یکتا

    سلام خدمت استاد و خانم شایسته و تمامی دوستان عزیزم

    دیشب بعد از گوش دادن به این فایل ارزشمند داشتم قسمت قبلی سریال سفر به دور آمریکا رو میدیدم.وقتی استاد عزیز تو باشگاه ورزش میکردند عضله های قوی و اندام زیبایی که ساختین من رو یاد عضله هایی انداخت که تو کارم ساختم.هر کاری کردم تلاش و مطالعه شبانه روزی.هزاران هزار تمرین که فقط با عشق انجام میدادم.بارها و بارها تمرینات رو مرور میکردم.اگر به مساله ای بر میخوردم انقدر تمرینش میکردم که برام حل میشد.یادمه طراحی از سر انسان و جزییات سرو صورت واستخوان بندی قفسه و مهره ها برام یه چالش بزرگ بود.دفرمه کردن کاراکترها برام چالش بود الان وقتی برمیگردم مسیری که این چندین سال اومدم رو نگاه میکنم پیشرفتم رو به وضوح میبینم .هر اقدامی که ازم ساخته بود کوتاهی نکردم از رفتن تو دل حرف مردم و تو دل روستا و دشت و کوه و باغ طراحی کردن تا بریدن از هر جمعی چه اشنا چه غریبه.خونه ما مهمون زیاد رفت و امد میکنن.اقوام و دوستان اما تمام تلاشم رو کردم خودم رو دور کنم از فضای های منفی.کامنت های دوستان رو میخوندم دوستی گفته بود اگه یه زمانی تفریح بودن عذاب وجدان میگرفتن که الان باید سر کارشون باشن .برای من هم به همین شکل بود حتی روزهایی که کلاس بچه ها میرفتم به خاطر دوری مسیر و اینکه صبح زود باید پا میشدم نیاز به استراحت داشتم اما تمرینم سر جاش بود حتی اگه شده بود گاهی یک ساعت بیشتر میموندم بعد از رفتن بچه ها تمرینم رو انجام میدادم به ندرت یادم میاد روزی بوده باشم.هر ایده ای اومد انجام دادم چندین کتاب و محصول تولید کردم. اما به وضوح میدونم تا احساس لیاقت تحلیل رفته در درونم بازسازی و نهادینه نشه اینها دیده نمیشه و گسترششون ربط داره به این موضوع مهم.انقدر این دوره احساس لیاقت رو وجودم میطلبه انگار که آب غذا اکثیژن … سه ساله شبانه روز فایلهای قدم یک رو گوش میکنم شاید یک ساله فقط دارم جلسه 3 و 4 قدم یک رو گوش میکنم هر ایده ای تو کارم اومد به شکل فیزیکی انجام دادم باورسازی کردم اما روند کند پیش میرفت الان میدونم که حتی دلیل موندنم تو قدم یک هم همین عدم احساس لیاقت هست.ترجیح میدم اول اون رو بسازم بعد هر دوره ای رو .انگار این دوره برای من ساخته شده.وقتی تو توضیحات دوره گفتین وقتی لیاقت رو در وجودمون بسازیم کارهامون دیده میشه یه نقطه سبز تو وجودم روشن شد هر روز دوره احساس لیاقت رو تجسم میکنم که خریدم هر جلسه ای رو سایت میگزارید با تمام وجود راجبش سپاسگزاریهام رو مینویسم و خدا دیشب تو خواب نویدش رو بهم داد که به زودی روزی وجودم میکنه.خواب دیدم دانشگاه بودم و یه کلاس با شما برداشته بودم که وقتی رسیدم کلاس شما درس رو شروع کرده بودین کلاس تقریبا یه سمتش پر بود. شما تو اون کلاس ازم خواستین صندلی کنار شما بشینم.

    من عاشق کیف و بوت های چرم طبیعی هستم عاشق بوی چرم.یه مبلغی رو ساختم که میخواستم کیف و کفش و قر و فر بگیرم به عنوان جایزه به خودم اما وقتی خوب فکر کردم گفتم اونها رو میخوام اما اولویتم دوره احساس لیاقت هست و بهترین و ضروری ترین هدیه به خودم به امید خدا به زودی تهیش میکنم و سر کلاسم حاضر میشم.با تمام وجودم بابت حضورتون سپاسگزارم .خدا میدونه این دوره اگر تهیه کنم و عمل کنم چه شگفتی هایی رو در کارم ایجاد میکنه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  6. -
    رها گفته:
    مدت عضویت: 936 روز

    بنام خدای محقق کننده خواسته هایم بزیبایی و آسانی و عزت

    درود بر اساتید عزیزم

    دوستان هماهنگ و پراز اراده ام

    .

    دوباره و دوباره این فایل رو گوش میدادم

    و چه مبحثی شده

    به طور بسیار هماهنگی با عزیز دلی چند روزی هست درباره اهمیت این موضوع صحبت میکنیم

    اصلا یک هدایت عالی دریافت کردم

    انقدر عمیق شدیم در این موضوع که واقعاا به اندازه ساعتها کلاس اموزشی دریافت اگاهی داریم

    ایشون امروز چندین دست نوشته از سال گذشته شون برام فرستادن

    وای خدای من چنان در این دست نوشته ها لیاقت و شایستگی موج میزد که من با شور و هیجان انهارو میخوندم

    ایشون با همین قانون بسیاری از خواسته هاش رو محقق کرده بود

    و من واقعا غرق در این روش و محتوای او شدم

    لذت بردم از این کارشون

    بسبار تحسین شون کردم گفتم ببین این موضوع که خداوند به دلت انداخته رو جدی بگیر و ادامه بده

    و من هم دوستدارم از روش ایشون استفاده کنم

    همه اینها رو تعریف کردم که بگم از روزی که این بحث لیاقت مطرح شد من بارها با اهمیتش فکر کردم

    ساعتها تفکر و گفتگو و چقدر زیبا که جهان پاسخ ارتعاش من رو داد

    من رو به تمرینهای عملی وکاربردی هدایت میکنه وایمان دارم من رو درزمان مناسب به خرید این محصول هم هدایت میکنه

    خدایاشکرت ازاینکه هرروز اگاهی های نابی رو به وجودم جاری میسازی

    عاشقتم

    من به تمام هستی عشق دارم

    و لذت میبرم از عشقی که وارد زندگیم میکنی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  7. -
    حسین نظری گفته:
    مدت عضویت: 3094 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم جان عزیزدل

    استاد همسر بنده از سال 96 با شما آشنا شد والان با اکانت ایشون وباجازه خودش اومدم در این بهشت زیبا ….. نمیدونم دقیق از کی وارد سایت شد و خیلی از محصولات شمارو خریداری کردن و من همش میگفتم واسه چی میخری وقتی نتیجه نمیده البته پیش خودم میگفتم و ادامه میدادیم زندگیمونو و بعد از چند سال از زندگی مون ما بچه دار نمیشدیم یعنی واقعا هردو از همه لحاظ سالم بودیم ولی بچه نمیومد که نمیومد تا جایی که حسین همسرم اومد گفت بیا و این جمله هایی که بهت میگمو بنویس و هی تکرار کن و هروز دوباره تو هرصفحه بنویس منم اینکارو انجام دادم… منم چون دیگه از دکتر رفتن و جواب های تکراری خسته شده بودم گفتم باشه انجام میدم روزای اول که زورم میومد انجام بدم ولی بعدش خوشم اومد از جمله ها و هی با خودم تکرار میکردم و جمله ها این ها بودند

    من لایق مادر شدنم

    من لایق این هستم که فرزند سالم و زیبا و باهوش داشته باشم

    من لایق هستم که بچه خودمو داشته باشم

    دقیق سال 98 بود که من شروع کردم این جمله های زیبا رو تکرار کردن ولییییی نکته مهم این بود که شاید یک روزشو با حال خوب میگفتم و همیشه منتظر بودم و اصلاااااا از زمان حالم لذت نمی بردم و رهاش نمیکردم چسبیده بودم به این موضوعو و همش هرماه گریه و زاری که چرا نمیشه تا اینکه همسرم گفت من دارم میرم سربازی و کلا بچه دار شدنو تا دوسال ولشکن و من هم با خیال راحت پذیرفتم و در دفترم با اطمینان نوشته بودم 15 فروردین 1399 من حامله میشوم و کلا فراموش کردم ولی شد ماجراهای این بیماری و رفتن حسین موکول شد به اردیبهشت 1399 وماهم زندگیمونو میکردیم و لذت میبردیم ولی من از جمله ها خوشم اومده بود و میدونستم که فعلا بچه دارشدنو به بعد از سربازی موکول کردیم و خیالم راحت بود و هروقت شاد بودم این جمله ها رو تکرار میکردم و اردیبهشت بود که حسین رفت آموزشی شهر دیگه و اونموقع ماه رمضان بود و من روزه هامو تا 15 اردیبهشت گرفتم و دیدم من عادت ماهانه نمیشم گفتم شاید به خاطر روزه گرفتنه و پنج روز صبر کردم تا اینکه به مامانم گفتم و رفتم بی بی چک گرفتم و من اونجا بودبه عظمت خدا پی بردم درست یکماهم بود که حامله بودم و از خوشحالی اشک شوق میریختم و میگفتم باورم نمیشه

    و الان پی بردم به قانون احساس لیاقت واقعا خدارو شکر میکنم که خدا دوباره منو دراین مسیر هدایت کرد و دوستدارم هرچه زودتر با عزیزدلم این دوره با ارزش رو که من چند سال پیش نمیدونستم چیه و الان پی بردم چقدر مهمه رو تهیه کنیم و لذت بیشتر ببریم از زندگیمون

    خدایا شکرت که منو دوباره به این مسیر باارزش و پراز حس خوب هدایت کردی عاششششششقتم

    استاد عزیزم ممنونم از شما که دست خداوند شدید برای ما انشالله همیشه شاد وسلامت و ثروتمند در تمام لحظه های زندگیتون باشید دوستدار شما الهه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      کوثر احسانی تبار گفته:
      مدت عضویت: 1827 روز

      با سلام

      چقد خوشحالم که به کامنت زیبای شما هدایت شدم.

      وقتی گفتید خیالتون راحت شد که الان بچه نمیخایید،یعنی رها بودید،

      یعنی ارامش داشتید و این چقدر جمله عالی بود.و براتون اتفاق افتاد.

      این نشانه ای بود برای من که باید ارامش داشت و رها بود و در لحظه

      بودن و لذت بردن.

      سپاس گزار خداوندم که منو به کامنت پر مهرتون هدایت کرد.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    فرنوش بیگدلی گفته:
    مدت عضویت: 2578 روز

    سلام استاد خیلی فایل عالی بود من متوجه شدم دلیل اینکه ما می‌دونیم یه کاری به نفعمونه و انجامش نمیدیم همین احساس عدم لیاقته

    اصلا همین که قانون رو بلدیم ولی بهش عمل نمی‌کنیم از روی احساس عدم لیاقته

    اینکه میدونم نباید غیبت کنم ولی توجهم میره به نکات منفیو طعم اون لذت چند دقیقه ای ناشی از بدگویی یا تمسخر می چربه به رنجی که بعدا از رفتارای همون آدم که غیبتش کردم یا همون رفتار از آدمای دیکه می سازم.

    اینکه با دوره حل مسائل می فهمم مشکل اصلی زندگی من چیه ولی برنامه ریزی دقیق و منظم نمیکنم تا حلش کنم از کجا میاد.

    اینکه می دونم باید برم تمرینات ثروت انجام بدم ولی تنبلی نمی‌ذاره یا حس و حالش نمیاد که برم بیرون ماشین‌های بی‌ام‌و و بنز و تحسین کنم خونه‌های ثروتمند رو تحسین کنم مغازه‌های خیلی گرون رو تحسین کنم .

    آقا این این احساس نمی‌ذاره صد در صد وجودت رو بزاری برای تعهد به تغییر شرایطی که به خاطرش داری دوره می‌خری هزینه می‌کنی عمل می‌کنی

    انگار می‌خواد با تمام وجودش تو رو در زندان خودش نگه داره و نذاره از اون حریم امن پوشالیش که فکر می‌کنی هنوز اونقدر پدرت درنیومده تا تغییر کنی نگه داره

    این علائمی که گفتین رو من اغلب داشتم ( قبل لز آشنایی با شما حتی 100٪) ولی هیچ وقت اینقدر واضح نمی‌فهمیدم این گهی خسته گهی پر انرژی گهی تند رفتن‌هام در قانون چیه

    همین احساس لیاقته وقتی دیگه نمی‌خوای تحت تسلط این عدم لیاقت باشی دیگه بهونه نمیاری هرجور شده بلند میشی و اجازه نمیدی بر تو حکم فرمایی کنه تو همه کاره زندگیت میشی اصلاً اون انرژی که در آدمای امید وار و با انگیزه می‌بینی در تو هم جاری میشه باعث میشه به بد ترین عادت‌هات که الان فکر می‌کنی نمی‌تونی از پسشون بر بیای حمله کنی و اقدام عملی ازت سر بزنه که تو تا حالا در خودت سراغ نداشتی بگی دمم گرم بها دادم اصلا این من بودم؟!!

    بحث احساس لیاقت و عدم لیاقت بحث ثروت یا فقره بحث خوشی یا ناخوشیه بحث بیماری یا سلامتی بحث زندگی جدید یا شیوه قدیمی رو پیش بردنه بحث یه زندگی کاملا متفاوت با شرایط عالی یا حتی رویاگونه در واقعیته بحث احساس لیاقت بحث اینه که حتی تو برای کیفیت کمی بیشتر زندگیت حتی وارد این سایت بشی یا نشی یا حتی فایل رو گوش کنی یا نکنی یا عمل کنی یا نکنی

    بحث شخصیتی جدید هویتی جدید منی جدید از توعه

    دمتون گرم استاد سرتون سلامت که لایه‌های جدیدی از این احساس رو به ما می‌شناسونید چقدر این فایل‌ها به خودشناسی من بیشتر کمک می‌کنه که دلیل رفتارهام رو بفهمم و وقتی این دلیل رو فهمیدم دیگه تغییر خیلی خیلی آسون خواهد بود .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  9. -
    مریم بانو گفته:
    مدت عضویت: 1063 روز

    به نام خدای بخشنده مهربان عشق و معجزه و ثروت

    سلام به استاد جانم ،سلام به استاد بی نظیرم ،سلام به استاد سخاوتمندم ،سلام به استاد جذابم ،سلام به استاد خوشتیپ و خوش لباسم ،سلام به ابراهیم زمانه ،سلام به پیامبر مهربانی ها

    سلام به همراه و یار مهربان استاد عزیزم خانم شایسته دوست داشتنی

    سلام به دوستان خوش قلب و خوش قلم بهترین سایت دنیا

    استاد عزیزم این آهنگ هایده رو به شما تقدیم میکنم

    من از لب تو منتظر یه حرف تازم تا قشنگ ترین قصه ی عالم رو بسازم

    تو معنی بهترین کلامی مفهوم تمامه شعرهامی منظور و مراد هر پیامی

    تو قبله هر امیدواری تو مظهر فخر هر تباری برتر زه لطافت بهاری

    تو رئوفی تو شریفی تو به حرمت سکوتی تو عزیزترین عزیزی تو به عمقه ملکوتی

    من از لب تو منتظر یه حرف تازم تا قشنگترین قصه عالم رو بسازم

    استاد عزیزم چی بگم از این فایل های احساس لیاقت ،واقعا نمی‌دونید همین فایلهای رایگان احساس لیاقت چقدر باعث تغییر تو رفتار من شده و چقدر بهم کمک کرده

    استاد عزیزم این قبلاً هم گفتم ،ولی الان هم بازم براتون تعریف میکنم اینبار از نتایجم میخوام بگم

    استاد من چند سال با یه آقایی بودم ،که با هم همکار هم هستیم ،که من بخاطر ترسهام بخاطر وابستگی هام بخاطر شرک با این آقا بودم و این آقا خیلی تو هزینه های زندگی کمک حال من بود و همیشه کنارم بود منم که بخاطر ترس از دست دادن همیشه مثل چسب دوقلو بهش چسبیده بودم ،با اینکه تو کار خودم بهترینم ،ولی همیشه بخاطر باورهای شرک آلودم فکر میکردم که چون این آقا تو کارم هوای منو داره من موفق هستم و اگر این آقا نباشه همه این موفقیت ها از بین می‌ره ،تا اینکه من با شما و فایل های رایگانتون آشنا شدم ،کلا حالم خوب بود ،و همش بخاطر وجود این آقا خداروشکر میکردم که تو زندگیم هست و حسم خوب بود ،ولی باورهای شرک آلود و احساس بی لیاقتی و ترس از دست دادنش همیشه با من بود ،تا من قدم اول و خریدم،اونجا متوجه شدم که من چقدر باورهای شرک آلود دارم و همین طوری با خودم تو کلنجار بودم ولی بازم جرات جدا شدن از ایشون رو نداشتم ،تا اینکه خدا حالیم کرد و چشم و گوشم باز شد و متوجه شدم این آقا میل به همجنس داره ،دیگه چاره ای بجز جدا شدن از ایشون نداشتم ،بهش گفتم دیگه نمی‌خوام باهات باشم ،اونم اینبار راحت قبول کرد ،ولی حالم خیلی بده شد ،هم کمک های مالی قطع شد هم این آقا شروع کرد به لجبازی تو کار با من ،که حتی شرایط طوری شد که تصمیم گرفتم بیخیال کارم هم بشم ،با اینکه کارم و خیلی دوست دارم و تو کار خودم بهترینم ،که یه کامنت تو قسمت سوالات قدم اول گذاشتم که من چنین مشکلی برام پیش اومده و میخوام بی خیال کارم بشم ،که یکی از بچه های خوب و مهربان سایت ،،،،آقای صادق زاده عزیز ,, ،که از خدا میخوام بهترین ها رو نصیبشون کنه ،،،توجواب کامنت من گفتند کارتو ول نکن و بجاش روی باورهای توحیدی خودت کار کن و خدا رو تنها یار و روزی رسان خودت بدون و روی باور ارزشمندی خودت کار کن .

    من شروع کردم روی باورهای توحیدی خودم کار کردن و حالم انگار یخورده بهتر شد ،وسعی کردم تمرکزم و بزارم روی کار و افزایش درآمدم البته فایلهای آموزشی دوره قدم یک رو هم شب و روز گوش میکردم ،دیگه ترس هزینه ها و قطع شدنش رو از طرف این آقا نداشتم و با خودم میگفتم خدا تنها روزی رسان من هست و همون خدایی که تا حالا کمکم کرده و من و لنگ نزاشته از این به بعدم کمکم می‌کنه ،واقعا هم خدا کمکم کرد ،برام رسوند.از خدا ممنونم که بازم دستم و گرفت و تنهام نزاشت هزاران مرتبه شکر .ولی از لحاظ احساس ارزشمندی من نمی‌دونستم چطور احساس ارزشمندی کنم یه لینک آقای صادق زاده عزیز برام فرستادن ،مطالعه میکردم ولی بازم با اینکه رابطه ام با اون آقا قطع شده بود همش حواسم می‌رفت سمتش و عادت های بد گذشته سراغم میومد ،مثلا تا تلفنش زنگ میخورد شاخک های من تیز میشد ببینم چی میگه یا با کی صحبت می‌کنه ،یا وقتی می‌رفت من مثل میمون سندباد از درو پنجره آویزون بودم ببینم کجا می‌ره و چکار می‌کنه و همش تو عذاب بودم ،چون احساس بی ارزشی و بی لیاقتی رو خیلی تو وجودم داشتم و هنوزم دارم ،ولی با اون فایل اول احساس لیاقت که شما گذاشتید،من تازه فهمیدم که ای داد بر من این رفتارها همش بخاطر احساس بی لیاقتی هست نمی‌دونستم چطور باید درستش کنم ،ولی با خودم گفتم حالا که فهمیدم دلیلش این بوده دیگه این رفتارها رو نمیکنم و واقعا نکردم ،هر موقع هم رو عادت میخواستم مثل اون کارها و بکنم با خودم میگفتم خودت و ارزشمند بدون مگه تو چی کم داری که اینطوری خودت و کوچیک میکنی ،هی به خودم میگفتم تو ارزشمندی و لایق بهترین رابطه با بهترین شخص هستی و اون ویژگی های خوب خودم و برای خودم پررنگ میکردم و می‌نوشتم و بخاطرش شکر گزاری میکردم،و با خودم گفتم اگه یه رابطه بهتر میخوای استاد گفته باید تمرکزتون وبزارید رو ویژگی های مثبت خودتون و طرف مقابلتون ،تا قبل اون فایل همش از اون آقا ناراحت بودم که چرا این همه مدت با احساس من بازی کرده و من سر کار بودم و خودم احمق فرض میکردم و بیشتر احساس بی ارزشی میکردم و اون آقا هم بیشتر انگار باهام لج میکرد ،ولی هر چی بود تو خودم بود به اون آقا اصلا بی احترامی نکردم و چیزی نگفتم و سعی کردم خوبی هایی روکه بهم کرده رو به یاد بیارم که البته اونم خدایی کم نبود ،یاد خوبی هایی که بهم تو این چند سال کرده و محبتی که به خودم دخترم کرده و خریدها و هزینه هایی که برام کرده و اینکه آدم مودبی بوده هیچ وقت تو این چند سال حتی یبارم با صدای بلند باهام صحبت نکرده و همیشه بهم احترام گذاشته و باهام مهربون بوده ،افتادم یاد اینکه ما هر جا یا هر رستورانی که غذا می‌خوردیم اول غذا برای دخترم میگرفت ،میگفت رفتی خونه براش ببر ،میگفتم نمی‌خواد می‌گفت نه دوست دارم راحت غذا بخوری و غذا بهت بچسبه و به فکر دخترت نباشی ،یااینکه هر چی دخترم میخواست پولش اون میداد یا براش می‌خرید ،یااینکه خودم هر مشکلی داشتم کنارم بود و از نظر مالی واقعا چیزی از من دریغ نداشت همش به اون ویژگی هایی که تو وجودش بود فکر میکردم و تحسین میکردم .مهربونیش.مودب بودنش وخوش لباس بودنش .سخاوتمند بودنش و دیگه به اون مسئله فکر نکردم .خلاصه کلا تمرکزم و گذاشتم روی خودم و سعی کردم حالم خوب باشه و خوشحال باشم .

    استاد شاید باورتون نشه تو همین مدت کوتاه که فایل احساس ارزشمندی اومد و من شب و روز گوشش کردم و فقط حواسم به خودم و کارم بود دیگه فضولی نکردم و فقط به اون آقا احترام گذاشتم و دیگه از خودم و ایشون ناراحت نبودم،دیدم اون آقا انگار بیشتر پیش من تومحل کار میمونه بیشتر تو کاراش از من کمک میخواد و انگار توکار حتی بیشتر از قبل هوای منو داره .تا اینکه چهارشنبه اومد گفت میشه با هم صحبت کنیم گفتم باشه ،یکم که باهم صحبت کردیم ،گفت برات پول زدم گفتم نمی‌خواد گفت من خودم دوست دارم ،این کار و برای دل خودم انجام میدم و تو نور چشم منی و من تورو همیشه مثل یه دوست خوب دوست داشتم و دارم و گریه کرد و گفت کنارم باش مثل یه دوست منو تنها نزار و من همه اون کارهایی که قبلاً برات انجام میدادم و بازم بادل و جون واست انجام میدم.من فقط یه کلمه بهش گفتم که تو که اینطوری بودی برای چی با من بودی ،بخاطر قیافه ام ،گفت اولش بخاطر قیافت جذبت شدم ولی بعد بخاطر معرفت و مهربونیت نتونستم ولت کنم ،گفت من همیشه بهت گفتم که تو رو فقط بخاطر وجودت میخوام نه از روی هوس ،اونجا دیدم ،واقعا راست میگفت همیشه به من می‌گفت من تو رو فقط بخاطر وجودت میخوام ،دیدم اینجام من مقصر بودم ،دیدم من خودم و بهش زیادی چسبوندم دیدم این من بودم که دنبال سکس باهاش بودم ،دیدم من اشتباه کردم ،دیدم مقصر صفر تا صد این رابطه و وضعیت خودمم .

    استاد نمیگم همه چی عالی و گل و بلبله .ولی من الان حالم بهتره ،الان دیگه وابسته نیستم

    الان دیگه خودم بیشتر دوست دارم

    الان دیگه خودم و بخشیدم بخاطر اشتباهاتم

    الان دیگه فقط خدارو تنها حامی و روزی رسان خودم می‌دونم

    الان دیگه از دست کسی ناراحت نیستم

    الان انگار دیگه خودم و ارزشمند می‌دونم

    الان خودم لایق یه رابطه بهتر می‌دونم

    الان دیگه تجربه بدست آوردم

    استاد من خدارو باور کردم ،من دیگه فهمیدم واقعا برگی بدون اذن خدا از درخت نمی افته

    من فهمیدم که واقعا چیزی رو نمیتونم کنترل کنم،اگرم بخوام نمیشه فقط زجر و عذابه

    استاد من دیگه واقعا در برابر قدرت خدا تسلیمم.من فقط باید سمت خودم رو درست انجام بدم و خدا رو باور کنم ،وبزارم خدا هم کار خودش و انجام بده .

    من ازش یه رابطه خوب با یه آدم خوب و میخوام باورش دارم می‌دونم که فقط کار خودشه ،چطوری و از کجاش و من نمی‌دونم ،اون اربابه قدرت دست خودشه ،گنجها و نعمت ها دست خودشه ازش میخوام و با تک تک سلولهای بدنم و وجودم باورش دارم ،میدونم بزودی زود بهم میده

    استاد این دنیا که تو بهشت هستی از خدا میخوام اون دنیا هم جاتون تو بهشت باشه

    خیلی دوستتون دارم

    در پناه خدای مهربان شاد و پیروز و سربلند و سعادتمند و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      سارا نوید گفته:
      مدت عضویت: 2221 روز

      سلام مریم عزیزم . چقدر عالی نوشتید و چقدر خالصانه . کیف کردم از خوندن کامنت شما دوست عزیزم . ان‌شاءالله مسیر زندگیتون همواره پر از خیر و برکت و آرامش باشه . طعم زیبایی رابطه ی خوب دو طرفه و پر از عشق و احترام ‌و زیبایی رو بچشید و لذت ببرید از لحظه به لحظه زندگیتون .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        مریم بانو گفته:
        مدت عضویت: 1063 روز

        سلام عزیزم

        واقعیتش وقتی کامنت و نوشتم و ارسال کردم ،یخورده حالم بد شد ،با خودم گفتم شاید نیازی به اینهمه افشاگری نبود ،ولی بعد گفتم اشکالی نداره این یه ردپاست ،من دارم رو خودم کار میکنم ،باخودم گفتم مریم قرار نیست اوضاع همیشه اینطوری بمونه ،توکه داری روی خودت کار می‌کنی ،پس همه چی تو زندگیت تغییر می‌کنه ،پس امید داشته باش که همه چی اونطوری میشه که تو میخوای .

        اینا رو با خودم گفتم دلم آروم شد .

        ازت ممنونم دختر زیبا بخاطر این آرزوی خوب و قشنگی که برام کردی ،کلی انرژی و حس خوب گرفتم .

        منم کلی آروزی خوب برات دارم

        امیدوارم روزا و شباتون رنگی و شاد و پر از نعمت و ثروت و حال خوب و روابط خوب باشه

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          سارا نوید گفته:
          مدت عضویت: 2221 روز

          مریم جانم دلم میخواد قسمتی از تجربیاتم درباره ی کامنت رو باهات به اشتراک بگذارم .

          من واقعا چندین ساله دارم با استاد کار میکنم و از اولین روز هم ایشون اولین استاد من بودند و فقط به آموزه های ایشون گوش کردم .

          من دوره های عزت نفس ، حل مسائل و 12 قدم رو خریدم مشترکا با خواهرم که ایشون هم کاربریشون جداست .

          من روی کامنت گذاشتن خیلی حساس بودم . یعنی بیچاره آبجیم میخواست یک کامنت بگذاره من چند روز اخم میکردم که نه نباید کامنتی با اسم من منتشر بشه .

          منم بازیگر نویسنده و کارگردان هستم و همش میگفتم نععع اگه کامنتی با اسم من منتشر بشه بعدا آبروم میره و اخبار ناجالب راجع به من پخش میشه .

          اصلا سر کار من با مردم بود و ترس من هم مردم .

          گذشت گذشت گذشت و من همچنان نه خودم کامنت میگذاشتم و نه میذاشتم خواهرم با کاربری من کامنت بگذاره از ترس اون روز کذایی .

          من در شغل خودم به موفقیت های بسیار زیادی رسیده بودم و همش یک جای کارم میلنگید و نمیفهمیدم اصلا کجا و چه باور مخربی دارم و بعد با همین کامنت ها شناسایی و بر طرف شد .

          تو یکی از قدم ها استاد کلی مثال زد یخ ذهن من باز شد و یواش یواش تازه 6-7 ماه بعد شروع کردم کامنت گذاشتن و دیگه از خودم گفتن .

          مریم جان میتونم بهت بگم زندگی من به دو دسته تقسیم شد

          من قبل از اینکه کامنت بگذارم و بخونم

          من بعد از اینکه کامنت میگذارم و میخونم

          وای مریم باید بهتون بگم مقاومت من در حدی زیاد بود که میخواستم همین چند هفته پیش به استاد ایمیل بزنم بگم این عقل کل رو باید جمع کنید چون همه دارن خیلی دیگه راحت میشن بماند که خودم حالا دارم تو عقل کل نظر میذارم و کلی قانون رو مرور میکنم .

          حالا بهت بگم چی شد بعد از کامنت گذشتن های مستمر من راجع به خود واقعیم .

          به مرور یخ خودم با خودم باز شد و پذیرفتم که آقا انسان ممکن الخطاست و میتونه اشتباه کنه و من هم در برهه هایی پشت نجواها رفتم ، با شیطان رفتم ، توبه هم کردم ، باز ده بار توبه هم شکستم اما اما اما واقعا روزی بنیادین واقف شدم به خودم . واقعا هر کدوم از دوره های استاد زیر و رو میکنه آدمو . فرقی هم نداره چه رایگان و غیر رایگان همش یکیه از اصل .

          من واقعا خیلی تغییر کردم و هیچ ربطی به چند سال قبلم ندارم .

          حالا هم ممکنه بعضی وقت ها اشتباه کنم ، اشباه تصمیم بگیرم ، با آدم اشتباه برم و … اما سریع متوجه میشم و برمیگردم .

          از اول مهر که من شروع کردم به دوباره دیدن 12 قدم و شروع دوباره ی تمرین ها و انجام حتمی همه ی تمرین ها ، نمیدونی چه بیگ بنگی درون من شکل گرفت . وقتی شروع کردم به کامنت گذاشتن اصلا باورهام زیر و رو شد و با خودم میگفتم اعععععععع این همه کثیفی کجای مغز من بوده آخه ؟ چطور همچین چیزهایی در باورهای من بوده ! حالا ان شاءالله میبینی در 12 قدم من برای هر جلسه کامنت گذاشتم و دیگه همه چیزم رو گفتم . نمیتونم بگم نوشتن از خودم تا چه حد به من کمک کرد و من رو با خودم رو به رو کرد .

          این که تصمیم گرفتی در زندگیت تحول ایجاد کنی تحسین برانگیزه و من بسیار خوشحالم . امیدوارم تمام قدم ها رو تا آخر بری و نتایج شگفت انگیزت رو در پایان قدم 12 ببینیم و بشنویم و لذت ببریم .

          ان شاءالله ببینمتون ، همه ی بچه های 12 قدم رو در بهترین شرایط و بریم منزل استاد کیف کنیم همگی و شب ها تا صبح بشینیم دم دریاچه راجع به قانون حرف بزنیم و بگیم چه معجزاتی دیدیم و چه هدایت هایی دریافت کردیم . ایمان دارم به اون روز شگفت انگیز و صدای خنده ی استاد مدام تو گوشمه وقتی ما داریم از این روزهامون میگیم که تازه تاتی تاتی کردن با قانون رو یاد گرفته بودیم … شکر الله . خوشحالم از اینکه با شما مریم عزیزم هم دوره هستم و پیشنهاد میکنم دوره ی عزت نفس رو هم در کنار 12 قدم تهیه کنید . اون دوره کلا 9 جلسه هست و باورتون نمیشه از همون جلسه اول یهو همه چیز تغییر میکنه و با خودتون رو به رو میشید و کامنت ها رو که میخونید یهو مث جت تغییر میکنید .

          بحث تغییر کردن نیست ها منظورم

          دید جدید و نگاه جدید به این دنیا و باور های جدیدی که کمک میکنند زندگی فوق العاده ای رو برای خودمون رقم بزنیم .

          یک مطلبی در یکی از پادکست های روانشناسی گوش کردم که دلم میخواد باهاتون به اشتراک بگذارم :

          حضور در پیله ی بسته ، اگرچه امن است اما ما را لارو نگه میدارد . برای تبدیل شدن به پروانه ی بزرگ و دگردیسی کردن ، لازم است پیله را کنار بزنیم و با پوست جدیدمان که حساس است به هوا و … به جلو حرکت کنیم . دگردیسی را حاصل کنیم و بپذیریم ما موجودی پویا هستیم و نه ایستا

          و مریم جان مطلب دیگری که دوست دارم با تو دوست خوبم به اشتراک بگذارم این است :

          در خودشناسی بعد از اینکه به این میرسیم که من که هستم ، به این نتیجه میرسیم که من چه میتوانم باشم؟

          یعنی استعدادها ، توانمندی ها و ویژگی هایم را زندگی کنم و در تمام سطوح زندگی کنم و آن زمان سبک زندگی من مخصوص به من خواهد بود و این زیباست.

          حالا ما با کامنت ها یواش یواش از پیله میایم بیرون و با خود شگفت انکیزمون رو به رو میشیم . کی ؟ زمانی که با این محصولات فوق العاده و حتی فایل های رایگان شروع میکنیم به درست کردن ریشه ای خودمان و همان دگردیسی و انسان جدید …

          مریم جانم چقدر خوشحالم برایت نوشتم عزیز دلم .

          راهت روشن باد و مسیرت سرسبز و هموار .

          ان شاءالله همواره برات عشق بباره از در و دیوار .

          شکر الله بابت این کامنت کلیدی و هدایتی .

          شکر الله بابت استاد عباسمنش فوق العاده ام .

          شکر الله بابت تک تک اعضای این سایت فوق العاده .

          استاااااااااااااد اگه این کامنتو خوندید بدونید نوید عاشقتونه

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
          • -
            مریم بانو گفته:
            مدت عضویت: 1063 روز

            به نام خدای مهربان عشق و معجزه و ثروت

            سلام عزیزم ،چه عشق و آرامش و آگاهی های نابی تو کامنتتون هست ،عالی اشک تو چشام جمع شد

            نوید عزیزم خداروصد هزار مرتبه شکر که تونستین به ترس هاتون غلبه کنید و حرف مردم براتون مهم نباشه ،خیلی خوشحال شدم از این تغییر ی که توی خودتون بوجود آوردین ،چون این ترس پاشنه آشیل خیلی از ماهاست ،حتی خود استاد هم همیشه میگن ترس از حرف مردم همیشه پاشنه آشیل خود ایشون هم بوده و کلی روش کارکرده

            من حتما 12قدم و تا آخرش با عشق و علاقه و امید و انگیزه دنبال میکنم ،تو همین مدت نزدیک 4ماهه که دارم روی قدم اول کار میکنم ،هر بار یه چیز جدید دارم یاد میگیرم وکلی تغییر تو زندگیم بوجود اومده ،اصلا انگار همه چی توی وجودم داره زیر و رو میشه ،نمیدونم من تو قدم اولم اینطوریه ،چون من همون اول تصمیم داشتم بعد از یک ماه قدم دو رو تهیه کنم ،ولی دیدم من نزدیک 4ماهه هنوز تازه دارم آگاهی ها رو حضم میکنم ،بااینکه شب و روز دارم روش کار میکنم و گوش میکنم ،ولی الان دیگه احساس میکنم به قدم 2نیاز دارم و برای ماه جدید قدم 2رو تهیه میکنم به امید خدای مهربان

            تو برنامه هام تهیه دوره عزت نفس و ثروت 1و احساس لیاقت هم هست

            ولی نمی‌دونم الان مغزم جواب بده یا نه بخاطر همین تصمیم گرفتم قدم به قدم با حس خوب و آرامش و بدون عجله پیش برم ،به یاری خدا

            نوید عزیزم چه تجسم قشنگی کردی صدای خنده های استاد تو گوش منم پیچید اینکه همگی کنار هم باشیم و با استاد بگیم و بخندیم و صحبت کنیم ،واقعا لذت بخشه امیدوارم اتفاق بیفته بزودی زود

            دقیقا این حرفتون رو قبول دارم که ما با کامنت نوشتن انگار از پیله خودمون بیرون میایم و خودمون رو بهتر می‌شناسیم ،واقعا چه مثال قشنگی زدین

            در هر صورت ازتون سپاسگزارم بخاطر این حس قشنگ ،این آگاهی های نابی که لطف کردی و باهام به اشتراک گذاشتی

            منم خیلی خوشحالم که برام نوشتی عزیزم

            کلی آرزوی خوب برات دارم امیدوارم تو همه جنبه های زندگیت همیشه موفق و سربلند و پیروز و سعادتمند و ثروتمند باشی

            شکر الله بخاطر وجود شما و بچه های نازنین سایت

            شکر الله بخاطر وجود نازنین استاد عزیزم

            در پناه خدای مهربان باشید

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    زری گفته:
    مدت عضویت: 766 روز

    به نام فرمانروای کیهان که تمام قدرتها به دستشه

    سلام استاد جانم و همه ی هم خانواده ای های دوست داشتنی من

    استاد عزیزم ازتون خیلی خیلی ممنونم که بی دریغ و خالصانه این آگاهی هارو در اختیار ما قرار میدید آگاهی هایی که واقعا ارزشمنده و اگر حتی به یک هزارمش هم عمل کنیم زندگیمون زیر و رو میشه

    ممنونم که با این سلسله فایلها بستری رو مهیا میکنید تا کسی مثل من که هنوز در مدار دریافت دوره نیستم با استفاده از این آموزشها خودمو رشد بدم و به مدار دریافتش برسم

    چقدر احساس بی لیاقتی در درون ما ریشه داره و در تک تک رفتارهای ما حتی کوچکترینش هم خودشو نمایان میکنه تو این دو فایل مثالهایی زدید مخصوصا در فایل قبلی که درمورد روابط بود که من واقعا تعجب میکردم که این موضوع تا چه حد تو وجود ما ریشه داره

    فایل امروز باعث شد من به گذشته نه چندان دور خودم نگاهی بکنم و اینهمه رشد و سیر تکاملی که طی شده ببینم اینهمه رشد درونی که منهم دقیقا مثل مثالهای شما تمام تمرکزم روی نکات منفی خودم بود و فقط خودمو سرزنش میکردم به خودم توهین میکردم و….

    اما الان چقدر رشد کردم که دیگه نه تنها خبری از این موضوعات نیست بلکه اعتماد به نفس و عزت نفسم خیلی بالا رفته

    به قول شما اگر بتونیم کار کنیم روی خودمون زندگی ما در تمام ابعاد عوض میشه

    و چقدر از زمانی که من رو خودم کار میکنم همه چیز عوض شده شاید خیلی کم و هنوز خیلی جای کار دارم ولی همینکه الان عاشق خودمم و آرامش دارم خودش کافیه و همینطور که به اینجا رسیدم به بالاترش هم میرسم با توکل به خدا

    امیدوارم بتونم خیلی زود دوره رو تهیه کنم چون خیلی خیلی این آگاهی ها به رشدم کمک میکنه

    چقدر خوبه که بتونیم تمرکز بر نکات مثبتو چاشنی همه چیز بکنیم و نیمه پر لیوانو ببینیم

    افراد معلولی مثل فاطمه حمامی چقدر تمرکز کردن روی تواناییهاشون که تبدیل شدن به هنرمندهایی که در جهان اسمشون میپیچه

    اونا نقصهاشونو نادیده گرفتن و ارزش ذاتی خودشونو دیدن اون تکه الهی جاری در درونشونو دیدن و چقدر باعث رشد و بالندگی خودشون شدن

    خدایا شکرت که هیچ محدودیتی در جهان وجود نداره

    خدایا شکرت که راه رسیدن به موفقیت خیلی راحته و فقط باید به مسیرمون ایمان داشته باشیم

    و استاد چقدر این دیدن موفقیتها کمک کنندس

    اصلا چقدر به موفقیت رسیدن کمک کنندس واسه رسیدن به اهداف بعدی و فتح قله های بعدی

    امروز داشتم رو ایده ای که خدا بهم گفته کار میکردم که چطور میتونم عملیش کنم و ترمزهامو میکشیدم بیرون و دقیقا واسه هر ترمزی یه جواب دندون شکن داشتم

    چون من قبلا تو کار خودم تونستم بدون هیچ سرمایه و امکاناتی از صفر صفر و با یه اعتماد به نفس داغون شروع کردم و ذره ذره رشد کردم ادامه دادم و کم کم مهارتم رفت بالا اعتماد به نفسم رفت بالا امکاناتم از راه های بی نهایت رسید و…‌‌…

    و الان به شدت تو کار خودم مهارت بالایی دارم و کارهایی انجام میدم و قبول میکنم که اشخاصی که شاید 20 سال سابقه کار دارن انجام نمیدن و مشتری هاشونو میفرستن پیش منی که تقریبا یک سال و نیمه که شروع کردم و تنها ایراد اینه که از لحاظ مالی چندان رشدی نداشتم و الان که دارم رو خودم کار میکنم ایده ها اومدن و واسه عملی کردنشون کارم نسبت به قبل خیلی راحت تره چون من قبلا تونستم به موفقیت برسم و واسه هر ترمزی یه دلیل قانع کننده دارم

    قبلا تو فایلها شنیده بودم که گفته بودین نتایج قبلیتونو اهرم کنید واسه خودتون چون شما از همون مسیری که قبلا رفتید باید برید و همون مسیر تکرار میشه و اینکه الان دارم به عینه تو زندگیم از این آموزه ها استفاده میکنم و نتایجشو میبینم خیلی خوشحالم

    استاد جانم یه ماچ آبدار به کف سر مبارکتون که راه زندگی کردنو آسان و ساده و روان بهمون آموزش میدین و یه ماچ آبدار دیگه به لپای خوشکل خودم که این آموزه هارو انجام میدم و نتایجشو میبینم

    خدایا شکرت واسه این مسیری که سوت زنان طی میشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای: