اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت - صفحه 24 (به ترتیب امتیاز)

634 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    عارفه محمودی گفته:
    مدت عضویت: 1447 روز

    سلام درود احترام به استاد عزیزم وخانم شایسته مهربان که اینقدر ماهرانه همقدم با استاد راه امدن از این مناظر زیبا و گفته های استاد که درس امروزمان بود فیلم گرفتن سپاسگزار شما دو عزیز بهشتی هستم.دربهشت زیباتون.سپاسگزارم واقعااا…

    یه سیکل معیوب یه سیکلی در زندگی من هست که نمی دونم با آگاه هایی ها ودرس هاس سایت تا چه انداز پیش رفتم اما همین که خداوند جواب منو با آمدن این فایل روی سایت داد

    نشانه ای دیدم برای خودم درمسیر حلش وشناختن خودم باورهام هستم یعنی دارم درست قدم برمی دارم که خداپاسخ داد بهم به وضوح وروشنی. سپاسگزارم الله مهربانم

    میگن وقتی آماده دریافت آگاهی هاباشی خدا استاد رو برات می فرسته اینجاس می تونم بگم به جرات انگار خدا این قسمت از فایل رو برای من آماده کرد با چشمان اشکبار می نویسم وقتی فایل رو دیشب دوبار دیدم و هر کامنت بچه ها رو خوندم انگار خدا در هر کدوم از این کامنت ها باهم حرف زد.خدایاشکرت به خاطر استاد به خاطر خانم شایسته به خاطر دوستانی که کامنت گذاشتن به خاطر خانواده عباسمنشی که کنارشون حال احساسم خوب می کنی.

    وقتی آذر ماه دفاع کردم ( از پایان نامه ارشدم ).توی یه پروژه شهرسازی از سمت دانشگاه و بنیاد بعنوان دانشجو ممتاز دعوت به همکاری شدم.یه تیم 5 نفر از دانشجوان برتر بودیم. و درکنار همین دانشگاه برای یه شغل کارمندی پاره وقت باهم تماس گرفتن برای همکاری و….. همان روزهام داشتم روی باورهای توحید فایل های اجرای توحید درعمل کار می کردم.

    که تماس گرفتم برای آن کار پاره وقت که بهم پیشنهاد شده بود. گفتن استعلام گرفتن چون شما دفاع کردید ودانشجوفارغ تحصیل شدید.دلایل خودشون بیان کردن و منم هم گفتم حتما خیر حتما خیر.چندوقت پیش هم سر اون پروژه شهرسازی که تیم بسته بودیم اینم استعلام از دانشگاه گرفتن گفتن فارغ تحصیل شدید( ثبت نامی همه اینها قبل دفاع من بود نمی دونم چرا بعداز چندماه استعلام گرفتن مجدد)

    25 فرودین بود متوجه حذف شدن خودم ازاون پروژه شدم،باتماس اونها به من .با اینکه من تسویه نکردم از دانشگاه این تضادها رو نشانه دیدم با خودم خدا بیشتر کار کنم.و یکسری اتفاقات دیگه که شب قبل از خواب وقتی مرور میشد متوجه شدم چقدر فایل های استاد منو قوی تر کرده آروم ترم کرده.تضادها رو نشونه دیدم این فرصت رو نشونه دیدم برای کارکردن روی خودم و…. انشاالله به همین زودی درموردشون می آم می نویسم…..

    خانه ما با خونه عمو ویلایی عمو من بعداز ما خونه شو ساخت و از دیوار ما استفاده کرده متاسفانه یا خوشبختانه دیوار اتاق من با دیوار اتاق پسرعمو که 18 ساله اش یکی،در واقع از دیوار ما استفاده می کنند این پسرعمو من مهدی فوق العاده علاقه به پرنده داره پارسال جوجه نگه می داشت نمی دونم چندتا اما اینقدر بحث جدال که جوجه هاشو فروخت چون واقعا صداشون روی اعصاب من بود. امسال چندتا طوطی نمی دونم عروس هلندی حالا هرچی توی اتاقش نگه می داره که مدام صداشون می اد یکیش خیلی می خونه .اولش یه حرکتی زدم که این پرنده ها رو آزاد کنم اما نشد،

    بعدش با خودم گفتم هیچ اشکال نداره من که خونه موندن اجباری برام تجویز شده روی خودم کار کنم.باید یاد بگیرم این تضاد رو حل کنم صدای این پرنده روی مخم راه نره رفتم چندتا پوستر طبیعت جنگل وتصویر خونه های شمال گرفتم چسباندم به دیوار :) حالا صدای اون پرنده با این تصاویر برام تجسم می سازه که توی طبیعت انگارم انگاری اون پوسترها پنجره ای شده به سوی جنگل با صدای طبیعی،الان طوری شده توی این 1ماه دلم برای صدای پرنده تنگ میشه وقتی سکوت می کنه.صبح ها به محضی که هواروشن میشه یه ضرب می خونه دیگه من اذیت نمیشم به عکس پوستر نگاه می کنم لبخند می زنم.دیگه دوسش دارم از وقتی هم به شنیدن صداش علاقه پیدا کردم کمتر می خونه ساکت تر شده. سریال زندگی دربهشت رو می دیدم سکوت و صدای طبیعت رو دوست داشتم اما این مدلی که توی اتاقم آرامشم گرفته شده بود داشت اذیتم می کرد اگر سریال زندگی دربهشت ندیده بودم مطمئنااا مثل پارسال عمل می کردم.

    و حذف شدن از اون پروژ ه ها وقتی زنگ زدم با آرامش گفتم حتما یه خیریتی توش. خداروشکر می کنم مطمئنا من با اون تیم همفرکانس نبودم که اینگونه حذف شدم.اون جمله ای که استاد شما فرمودید ما کلماتی که برای تضاد ها استفاده می کنیم آن تعبیری که از اتفاقات می کنیم احساس ما رو خوب نگه می داره واقعااااااااااااا مطمئنا 100 درمیلیارد درست چون دارم تجربه اش می کنم یه تضادی که چندماه پیش برام اتفاق افتاد همین تضاد باعث شد من چقدر روی خودم کار کنم و خودم بهتر بشناسم وخدای خودم.به امید روزی که بیام درمورد دو اتفاقی که همزمان برام اتفاق افتاد که به ظاهرجگر خون کردن بود افتاد اما مطمئنا خیری توش هست وبود دوست دارم بنویسم.این فایل هم جواب تمام سوالاتم با کامنت دوستان از سمت خدا می دونم که این چندشب ازش درخواست داشتم.

    استاد بی نهایت شما وخانم شایسته رو دوستتون دارم.

    ممنون سپاسگزارم که این فایل برامون آماده کردید.

    سپاسگزلر دوستانم هستن که کامنت گذاشتن.

    سپاسگزار الله مهربان خدای یکتا برای این فایل که پاسخ داد به درخواستهام هستم خدایاااااااا شکرت

    خدایا تنها تورو می پرستم وتنها ازتو یاری می جویم خودت بال پروازم باش.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    آسیه شرفا گفته:
    مدت عضویت: 1179 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم به حق شایسته

    استاد تعجب کردم که چرا این فایل را من جا انداخته بودم آخه حدود یکسال میشه هر روزم با سایت شما فایل ها و جدیدا کامنت دوستان طی میشه.

    و وقتی دیدم خیلی خوشحال شدم و لذت بردم.

    نکته کلیدی این فایل تعبیر ما از اتفاقات هست که نتایج را رقم می زنه. چون تعبیر ما ذهنیت ما رو نشون میده.

    و هر چه ذهن ما مثبت تعابیر ما از اتفاقات به ظاهر ناجالب جالب‌تر و در نهایت نتایج عالی خواهند بود.

    چقدر من در جهت بهبود ذهنم به سمت مثبت تلاش می کنم و چقدر سپاسگزار خداوند هستم بخاطر وجود استاد و سایت بی نظیرشون که راهنمای من هستن.

    تجربه من مربوط میشه به بهمن 98 که یه اتفاق بشدت ناجالب مثل چک و لگدهای دنیا که همیشه استاد میگن منو بیدار کرد از خواب غفلت 36 ساله.

    وقتی دومین فرزندم رو توی دوران بارداری در 6 ماهگی خیلی غیر منتظره و عجیب از دست دادم. و بلافاصله بعدش بیماری پندمی توی ایران اعلام شد.

    از نوروز 99 بلطف این اتفاق پندمی برنامه های لایو آموزشی زیاد شد . و من بدنبال چرایی اتفاقی که برام افتاده بود.

    وارد دنیای خودشناسی و تغییر زندگی شدم اول با اساتید دیگه فرکانسم از صفر کلوین به قول استاد یکم اومد بالا تا جایی که دقیقا یکسال بعد بهمن 99 من شغل جدیدم رو با سرمایه صفر استارت زدم و تنها سرمایه ام .آموزش هایی بود که دیده بودم در واقع رشد من سرمایه من بود.

    در اوج پندمی کارم را که آموزش مهارت زندگی با بازی به کودکان 3 تا 6 سال بود استارت زدم.

    و یکسال تمام بی وقفه کار را ادامه دادم.چقدر با بچه ها و پسر خودم حالم خوب و عالی بود.چقدر خانواده ها از این کار من قدر دانی کردن.

    درآمدم زیاد نبود ولی حالم زیاد خوب بود. من از قانون شکر گزاری استفاده کردم .

    ولی از وقتی که وارد سایت عباسمنش شدم بطور رسمی 1401 بود البته قبل تر گاهی نگاهی به فایل ها داشتم.

    ولی 1401 همه چیز روغن کاری شد کارها بهتر پیش رفت چون ذهن من بهتر شده بود الان کار من گسترده شده طوری که در فضای بزرگتر و با دو نیرو داریم کار می کنیم و برنامه های بیشتری رو هدف گذاری کردم.

    همه اینا حاصل نگاه متفاوت من به اتفاق سال98 بود من مسئولیت اتفاق را پذیرفتم و در جهت رشد خودم تلاش کردم و الان نمی گم

    یه آدم دیگه ای هستم ولی خیلی خیلی بهتر شدم .

    دختر من قرار بود بهار 99 بدنیا بیاد ولی نشد.

    من بهار 1400و 1401 و 1402 رو با کلی دختر و پسر گل و نازنین جشن گرفتم.

    دختر و پسرهایی که در کنارشون در لحظه زندگی کردم و کلی یادگرفتم .

    من از حل مساله تربیت بچه های نودی بسیار باهوش و پرجنب و جوش که همش بخاطر قانون تکامل هست که بچه ها اینقدر پیشرفته بدنیا میان و پسرم شهاب یکی از اونهاست .

    حال خوب و ثروت ساختم.

    استاد آموزش هاتون حرف نداره و همش دقیق و درست چون شما قانون خداوند رو آموزش می دین و مصداق قانون های خداوند همون ذره المثقال هست .

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1182 روز

    سلام به استاد عزیز

    سلام به دوستان خوب خودم

    این فایل برای من این حکم را داشت که بدانم که هر هدف و هر آرزویی قابل دسترسی است و دست یافتنی است

    فقط باید به این باور برسم که می شود

    شدنی است

    و بر دل ترس های خودم غلبه کنم

    تعریفی که من از اتفاقات زندگی خودم می کنم نشان از نوع برخورد من با اتفاقات زندگی من است

    آنوقت مشخص است که آن اتفاق چقدر در زندگی من تاثیر داشته است

    پس هر جور که ببینم و فکر کنم همان جور در زندگی من رخ می دهد و در زندگی من نمودار می شود

    و در کل این من هستم که انتخاب می کنم آن اتفاق چه تاثیری در زندگی من دارد و خواهد داشت

    هر جور ببینم همان جور در زندگی من نمودار می شود و رخ می دهد

    این نوع نگاه من به اتفاقات و مسائل و مشکلات پیرامون زندگی من است که نشان می دهد که چه چیزی را به زندگی خودم دعوت می کنم

    اینها همگی درس هایی است که من از این فایل یادگرفتم و هر چه بیشتر روی خودم تمرکز داشته باشم و بیشتر بتوانم از این نکته استفاده کنم موفق تر خواهم شد

    بتوانم بفهمم که این اتفاق چه تاثیر و چه نقشی در زندگی من دارد

    بتوانم بفهمم که این اتفاق چه درسی برای من دارد

    اینگونه فگر کنم من به راهی هدایت می شوم که سراسر آرامش دارد و من در آن خوشبخت خواهم بود

    اینها درس هایی است که من امروز از این فایل ارزشمند یاد گرفتم

    ممنونم استاد عزیز

    سپاس از خدای هدایتگر خودم

    سپاس از خدای زیبایی ها

    سپاس از خدای مهربانی ها

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    Ramezani گفته:
    مدت عضویت: 2275 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام استادعزیزم و مریم عزیزم که وقتی فایل کمترمیزارین مث فایلهای زندگی دربهشت من خودم شخصا قدر مریم جون رو بیشتر میدونم که به لطف ایشون و همچنین استاده که ما میتونیم این فایها رو ببینیم!

    واقعا ازتون سپاسگزارم که صحبت های خودمونی خودتون رو با ما به اشتراک میزارین.

    استاد لحظه اولی کع عکس فایل رو دیدم اصلا انگاراولین باره که دارم این تصویر رو میبینم!!!

    بخدا یه لحطه شک کردم که واقعا پردایسه اینجا!!!

    چقدر زیباتر شده چقدر تغیر کرده،،،،

    نمیدونم شایددم نگاه منه که تغیر کرده….

    تمام مدتی که قدم میزدین نمیدونستم به طبیعت زیبا و بکر اونجا نگاه کنم یاحرفهای شما رو گوش کنم!

    اعتراف میکنم زیبایی پردایس باعث شد بارها حواسم از صحبت های شما پرت بشه و محوزیبایی درختانی با برگهای تازه و نو فسفری رنگ جلب بشه.

    نکته بعدی استاد اینه که من عاشق این همزمانی ها هستم….

    دقیقا چیزایکه تاکید میکردین به عنوان تمرین توی کامنت ها بنویسم رو چندروز پیش برام اتفاق افتاد!!!

    استادعزیزم من دارم روی باورهای ثروت سازم کار میکنم اماااااااااااا

    اتفاق جالب!البته شاید برای من جالب باشه ها!!

    اینه که چند تابگ بزرگ توی روابطم پیدا کردم که انگاراصلاقبلا نمیدیدمشون!!

    میدونیداون باگ ها چی بود؟؟

    خودم بودم!!منه درونی خودم!!منی که همیشه وقتی فایل گوش میدادم شما میگفتین بعصی ادمااینجورین!منم باسر حرف شما رو تایید میکردم که بله استادمنم سراع دارم چنین ادمایی رو!!!!

    ولی انگار خودم رو جزء اون ادما نمیدونستم!!!

    اولین و بزرگترین چیزی که متوجه شدم این بود که من صبح تاشب دارم روی خودم کار میکنم ولی اونجوری که باید احساس خوبی ندارم!!!!!

    این با قانون جور در نمی اومد!!یه جای کار ایراد داشت!!

    گوش دادن فایلهای ثروت رو کنار گزاشتمو مث همیشه که وقتی به مسئله ای برمیخورم رفتم سراع عقل کل!

    جوابهای عالی دوستانم رو خوندم و انگار یه دری به درون ذهنم باز شد!!!

    خوندمو و خوندم تا اینکه رسیدم به اینکه اگه احساس من خوب نیست بخاطر اون رنجش هایکه توی روابطم دارم!!

    با اینکه ذهنم مقاومت میکرد که بابا توکه امسال تمرکزی قراره روی ثروت کار کنی!به روابط چه ربطی داره و…..

    اما من بهش محل ندادم و خوندم و خوندم ازتجربیات دوستانم چنان درسهایی گرفتم استاد که فقط خدا میدونه که من تازه فهمیدم چقدر تغیر کردم!!

    خدارو هزاران مرتبه شکر.

    یه اتفاق ناخوشایند افتاده بود برام توی روابطم!اومدم چند روزی رو بااینکه خیلی سخت بود برام چن ظاهراتفاق ناخوشایند بود گفتم الان وقتشه …

    باید شروع کنم گفتم الخیر و فی وقع!!

    اولش مث همیشه ذهنم شروع کرد به حرافی!!!

    کجاش خیره!!و……

    خلاصه باوجودنجواها اومدم فقط و فقط تمرکزم رو گزاشتم روی نقاط مثبت طرف مقابلم و خیییییییییلی صادقانه به روابطمون فکر کردم…

    استاد باورتون نمیشه منی که خیییییییییلی خیییییلی غرور دارم و حتی توی خلوت و تنهایی خودمم نمیتونم بپذیرم که منم مقصر بودم!!!

    چنان نرم شده بودذهنم که انگار دیگه اون طرف رو نمیدیدم همه چیز شده بود خودم!

    استادتک به تک اتفاقات رو دیدم خودم،شخص شخیص خودم با همین ذهن و افکار و باورهای خودم بوجود اوردم!

    بعد از پدیرفتن ،،(اصلا انگار طرف مقابلی برام وجود نداشت اصلا نمیدیدمش!!دقیقا برعکس قبلا!که فقط اونو میدیدم!!)

    شروع کردم به فرستادن فرکانسهای خوب و مثبت!!و 2روز فقط استاد!!!!فقط2روز فرکانس میفرستادمو میگفتم چه فرکانسای نابی رو دارم میفرستم خدایا،،،چه نتایجی منتطرمه!!

    و ازونجایکه بشدت معرورم!!من هیچکار فیزیکی ،لفطی،کلامی انجام ندادم اماااااااا

    معجزه رخ داد استاد اصلا ورق کلا برگشت!!کن فیکون شد استاد!!!

    توی این چند روز درسهایی که ازین موصوع گرفته بودم رو واسه خودم مرور میکردم و به خودم قول دادم دیگه هرگز تکراراشتباه نکنم و همش میگفتم باخودم که من الان چه درسهایی میتونم بگیرم ازین مسئله!!؟؟

    خلاصه با تغیر دید من کلا دارم بهترین رابطه رو تجربه میکنم!!

    در صورتیکه قبلا عمرا نمیتونستم اینجوری به قضایانگاه کنم!!

    بس که پر بودم از کینه و نفرت و خشم و عصبانیتو….

    کامنت یکی از دوستان رو میخوندم توی عقل کل که بچه ها خییییلی به ایشون گفته بودن که اینجای مسیرت اشتباهه و اون دوست عزیزمون تمام تلاشش رو میکرد که ثابت کنه نه من مسیرم درسته!و خیلی مقاومت میکردن!!!

    اما من خدا رو شکر میدیدم که دقیقا دوستان راست میگفتن و من صحبت های دوستانم رو بکار بستم و نتایجش فوق العاده بودبرام.

    از عزیزانی که توی عقل کل تجربیاتشون رو خالصانه در اختیار ما قرارمیدن واقعا سپاسگزارم.

    فایلهای استاد و ترکیب اونا با عقل کل باعث شد من بخودم بیام و بپدیرم که واقعاتمام اتفاقات زنیدگیم و 100درصد فرکانس های من داره خلق میکنه

    فهمیدم که استاد عزیزم میگه اولین نتیجه کار کردن روی خودمون احساس خوبه!!

    پس اگه من ندارم پس یه ایرادی توی کار کردنم هست!

    اینم بگم ازدوستان عقل کل یاد گرفتم که چند روزی رو فایل های ثروت رو گوش ندم و بخودم چیزهایی رو هدیه بدم که حالمو بهتر میکنه و این جمله که نترسین باچند روز گوش ندادن فایل ازمسیرخارج نمیشید!البته من همش توی سایت بودم و عقل کل!!نه که ازین فصاکلا بیام بیرون!

    با اینکه بارها شنیده بودم این جمله رو از استاد:

    که تغیرلت شخصیتی یکی از مهمترین تغیراته!!

    اماانگار درکش نکرده بودم که بابا اگه تو داری مثلا روی ثروت کارمیکنی باید این قانون رو درک کنی که ثروت چجوری میاد توی زندگیت!!

    اول باید تو تعیر کنی به تعیرات بنیادین برسی!!نه که با همون ادم قبلی بودن انتطار داری ثروت بیاد توی زندگیت!!

    ثروت نتیجه تعیرات درونی منه نتیجه تعیرات بنیادین و ریشه ایه

    و بعد اونجا بود که فهمیدم اول من باید تغیر کنم بااینکه بگم شاید20بارفایلهای دوست عزیزمون رصا عطار روشن رو گوش داده بودم که اول ایشون تغیرات شخصیتی داشتن!یا خود استاد که شروع تغیراتشون تغیر در شخصیتشون بوده ولی …..

    خلاصه استادجونم من متوجه شدم که کارکردن روی هرکدوم از فایلهاتون توی تمام جنبه های زندگیمون تاثیر میزاره و ازونجایکه من دنبال تغیر در تمام جنبه های زندگیم هستم با مطالعه این چند روزه محصولات شما که در مورد هر محصول توصیح کاملی دادین متوجه شدم و هدایت شدم که از 12قدم شروع کنم و این محصول درحال حاصر بهترین محصول و مناسبترینه برای من.

    انشاالله به زودی زود خرید رو انجام میدم.فقط یه مشکل بانکی برام پیش اومدرفع که بشه قدم اول رو انشالله شروع میکنم.

    در مورد نگاه ما نسبت به اتفاقات هم استاد ازوقتی با شما اشنا شدم بار ها و بارها اتفاقات کوچک و بزرگی افتاده که من نسبت به تواناییم در کنترل دهن و نگاه نو ومتفاوتی نسبت به گدشته اون اتفاق به ظاهر بد برام خوب شده.

    اینم بگم استادمن قبل از اشنایی باشما اگه یه اتفاق ناخوشایندبرام میوفتادشاید باورتون نشه ماههاشایدم سالها طول میکشید تا خشم و کینه و نفرت من کمتر بشه!!

    اما الان باورتون نمیشه چند روز بیشتر طول نمیکشه!!

    گاهی هم فقط چند ساعت!!

    من استاد بااینکع محصولی بجز کتابها ازشما ندارم اما از فایلهای دانلودی شمایاد گرفتم و هرسال یا6ماه یکبارچکاپ فرکانسی انجام میدمو مینویسم!!

    من خیییییییییییییییییییییییییییییییییییییلی تغیر کردم نسبت به گدشتم!

    هنوز خیلی جای کار دارم ها اما ازونجایکه من کلا در تمام جنبه های زندگیم یک داغان به تمام معنا بودم و الان ارامش دارم و کینه و نفرت و خشمم و عصبانیت و حسادت و….

    خییییییییییییییییلی کمترشده…خدارو شکر.

    هروقت ازمسیر خارج میشم استاد میرم توی صفحه خوش امدی و با شما دوباره تمام سایت بهم معرفی میشه و باعث میشه بیام توی مسیر.

    من استاد بواسطه شما با ایلان ماسک آشنا شدم و همیشه تحسین کردمشون.

    واقعا نگاه این بشر به وقایع تحسین برانگیزه.

    وقتی گفتین هدف این شرکت قابل سکونت کردن مریخه استاد …

    اصلا کف کردم……..دهنم وا موند…..

    یاد شما افتادم استاد شما هم مث ایشون همش در حرکتین همش حرکتای خفن میزنین توی حوزه کاری خودتون.

    واقعا تحسینتون میکنم.

    بواسطه درسهایکه ازین اتفاقی که توی این مدت برام افتاده تصمیمات بسیاربسیارزیادی گرفتم استاد

    تصمیمات ازپیش تعین شده من.

    یه دفتر دارم که تصمیمات رو توشون مینویسم.

    یکی از تصمیماتی که باید بهشون اصافه کنم دوباره همین نگاه متفاوت و معنی کردن اتفاقاته که باید بهشون اصافه بشه.

    میخام استادجهادی اکبربرای تعیر شخصیتم راه بندارم .

    نتونستم نگم و تحسین نکنم اندامتون رو استادوااااااااقعا دمتون گرم با این اندام خفن و سلامتی که ساختین.

    دوستون دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    هدیه همتی گفته:
    مدت عضویت: 1432 روز

    سلام استاد جانم خداروشکر که خداوند مرا به سایت شما هدایت کرد وخیلی خوشحالم که از آموزش های شما به ویژه بخش کلیدها خیلی کاربردی یاد گرفتم و به تدریج عمل میکنم از شما بی نهایت سپاسگزارم.من از فایل چگونه در آمد خود را سه برابر کنیم. شروع کردم وبارها گوش دادم نوشتم وبه تدریج عمل کردم وخداروشکر کاری شروع کردم که نسبت به شغل قبلی ام سه برابر درآمد بدست میاورم وبه لطف خداوند کسی که برایش کار می کنم انسان بسیار مهربان ودر فرکانس خدایی است و کاری که انجام میدم به شدت علاقه دارم وبسیار راحت وروان پیش می رود از فایل های توحیدی بی نهایت به خداوند نزدیک شده‌ام به طوری که هر موردی که برایم در زندگی از کوچکترین مورد تا چالش برانگیز ترین مساله با آرامش برخورد میکنم وبا اعتماد به هدایت الهی البته با توجه به قانون تکامل پیش میروم خدایا ازتو می خواهم در این راه همراه وراهنمای من باشی آمین

    من دوره قانون سلامتی رو خریداری کردم مدتی هم عمل کردم اما چند روزی هست که. از مدار اون. خارج شدم اما باز هم به هدایت الهی امیدوارم وروی باور سلامتی وبا استفاده از اهرم رنج ولذت سعی می کنم با احساس خوب به قانون عمل کنم سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  6. -
    لیلی زینلی گفته:
    مدت عضویت: 907 روز

    سلام و درود فراوان بر استاد عزیز و مریم جان عزیز.

    بسیار جالب بود و لذت بخش تمامی مطالبی ک عرض کردین ..

    من هم تجربه ی خودم رو از پاندمیک دوست داشتم ک بگم ..من سالن زیبایی دارم ک با دوستم شریک کار میکنیم ..دقیقا چند ماه قبل از این پاندمیک من سهم نصف این سالن رو خریداری کردم و مشغول ب کار مشترک باهم شدیم .دقیقا یادمه زمانی ک داشتم این سهم رو میخریدم گفتن ک چند ماه دیگه عیده و خب درامد خوبی رو داری و حسابی کسب و کارت شلوغ میشه ولی خب این موضوع پیش اومد و چیزی ک بدام جالب بود با این که من تازه وارد این جمع شده بودم و این سهم رو با وام ک خیلی راحت برام جورشده بود خریداری کردم ولی نگران نشدم بر خلاف دوستان دیگه ک بسیار نگران بودن و گفتن حالا باید چ کاری انجام بدیم ..ولی من که با این سایت اشنا بودم میدونستم ک باید احساسم رو ب بهتر برسونم تا شرایط بهتری رو تجربه کنم ..دقیقا یادمه حرفی ک ب دوستم زدم این بود ک باید این شرایط رو مدیریت کنیم ..و مسیر رو برای خودمون راحتر کنیم .و خداروشکر میکنم با هماهنگی و مدیریت کردن همه ی مسایل به خوبی گذشت و حتی رشد بسیار عالی هم داشتیم و از لحاظ رفت و امد ب محل کارمون هم بسیار اسون تر شد .یعنی مشتریها عادت کردند که از قبل از اومدن همیشه تایم رو با ما هماهنگ کنن و اینجوری مثل قبل نیاز نبود ب اینکه از 9 سر کار باشیم تا 7 شب .تایم کاریمون خیلی آزاد تر شد و مطمین هستم به خاطر توجه به ازادی زمانی که از شما یاد گرفتم بود ..و به لطف خدا این مسیر برامون اسون و البته لذت بخش شد ..

    واقعا قوانین خداوند بدون عیب و نقص هستش..

    خداروشکر میکنم ک عضو این گروه خوب و عالی و عمل گرا هستم .از شمااستاد عزیز و مریم جان و همه ی دوستان تشکر میکنم که جمعی از خوبان در کنارم است …خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    کبری محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1936 روز

    به نام خدای مهربان

    سوال اول.هرشکستی میتواندیک تجربه باشدتامن به راحتی اول وآسانی از ان درس بگیرم وهرکدام رابه زندگی ام به کارببندم.

    اکثریت این تجربه هاتو زندگی ام کمک کرده ودرادامه به یکی ازانهامیخوام اشاره می کنم واینکه ماخودمان خالق زندگی خودمان هستیم وبه قول شمااستاد الان هرشرایطی هستیم خودمون اون شرایط رو بافرکانسامون خلق کردیم.

    من به خاطرازدواج ناموفق (کلمه ناموفق عوام به کارمیبرند) وتردازخانواده وبااینکه الان سالهاست برگشتم کنار خانواده ام الان فهمیدم یعنی بااین فایل وآگاهی فهمیدم که چون ذهنم دانسته وندانسته به گذشته تلخم وروزهای بدم برمی گشت والان هم درحال حاضربه خاطراون فرکانسام وافکارم همون زندگی رادارم وچقدراین فایل به من کمک کردو اول خدایم تشکرمیکنم برای این فایل وآگاهی وبعدازشما استاد عزیز وخانم شایسته مهربان وسخاوتمندم که همیشه مقاله های شماخانم شایسته سعی میکنم بخونم تشکر وقدردانی میکنم، و

    سوال آخرتون پرسیدیددرعمل چکار انجام میدهم خودم راکنکاش میکنم وطبق آموزه های شما استاد عزیزیم به خودشناسی میپردازم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    بهناز علیمرادی گفته:
    مدت عضویت: 992 روز

    سلام استاد عزیزم

    من سریع میرم سر اصل داستان زندگیم ، من اواسط سال 1400 از همسرم جداشدم و چون من تهران زندگی میکردم از سال ها قبل از ازدواجم و تهران دانشگاه رفتم ارشد گرفتم و همون جا سرکار رفتم و بسیار هم موفق بودم تو کارم و درآمد عالی داشتم و منطقه یک کار میکردم و همون منطقه زعفرانیه زندگی میکردم و بعد از ازدواج همسرم مخالفت کرد با کار کردن و ادامه تحصیل و… و منو کاملا محدود کرده بود روابط با دوستان و حتی خانوادم که البته شهرستان بودن و فاصله زیادی داشتم و تمام تماس های تلفنی منو با مادرم و همه نزدیکان چک می‌کرد و تو مدت 2 سال و نیم که زندگی میکردم البته زندگی که نه مرده بودم واقعا کاملا افسرده و پراز ترس و استرس و کاملا عذت نفس و اعتماد به نفسم رو ازدست داده بودم و از لحاظ فیزیکی هم هر روز یه قسمت از بدنم آسیب میدید 2 تا جراحی سنگین داشتم تو رحمم فیبرم در اومد و جراحی کردم خداروشکر خوب شد کم کاری تیروئید گرفتم و کم خونی شدید و وزنم رسیده بود به 40 کیلو و حالم خیلی بد بود و احساس خستگی شدید داشتم و همش گریه بود کارم ولی توان این که از اون خونه بیرون برم و جداشم رو نداشتم و به جایی رسیده بودم که به خودکشی فک میکردم ، و تو اون زندگی با این که ظاهرش خیلی خوب بود خونه بالاشهر و ماشین و مسافرت خرجی و… ولی برای من جهنم بود تا این که بعد 2 سال و نیم پدر و مادرم کرونا گرفتن و من خیلی بیقراری میکردم و گریه میکردم اینم بگم یک ماه قبل خواهر همسرم به خاطر کرنا فوت کرد و همسرم برای این که بعدا نخوام اونو مقصر از دست دادن پدر مادرم بدونم بلیت گرفت و من اومدم شهرستان خونه پدرم و 20 روزی شهرستان بودم و حالم کمی بهتر شده بود و یکم انرژی گرفتم و تصمیم گرفتم که برگشتم تهران وسایلم رو جمع کنم و کلا بیام خونه پدرم و همه هم مخالف بودن چون کسی از زندگی من و غرابی که میکشیدم چیزی نمیدونست و چون خانوادم دور بودن برای این که نگران نشن تو اون 2 سال چیزی نگفته بودم خلاصه وقتی برای مادرم تعریف کردم تنها کسی که حمایتم کرد و کنارم بود مادرم بود برای جدایی و خلاصه برگشتم تهران و دو باره همون رفتار توهین و تحقیر ولی این بار جلوش وایسادم و منی که 2سال و نیم هیچ وقت جوابشو نداده بودم و فقط بغض میکردم و تو خودم میریختم شروع کردم به دادزدن و با خاک کوچه یکسانش کردم و اونم منو کتک زد منم از دستش فرار کردم و رفتم کلانتری و پزشک قانونی و ادامه ماجرا … و وسایلم رو جمع کردم اومدم شهرستان و چون گفته بود طلاق نمیدم برای اینکه تحت فشار بزارمش مهریه رو اجرا گزاشتم خلاصه الان 2 سال و نیم میگزره و مراحل اخر جدایی هستیم و تو این دوسال و نیم این جا خوبش رو میخوام بگم بتون من با پیج شما آشنا شدم و قبلش البته یه استاد دیگه خانم رئیسی و بعد هدایت شدم به شما که من باشما اول خدودم بعد خدای خودم رو شناختم قبلش تراپی میرفتم کلی هزینه ولی حالم خوب نمیشد ولی با شما و فقط فایل های رایگان من خدارو پیدا کردم و اتفاق هایی که تو مسیر جدایی من افتاد که همش معجزه بود واقعا چون من بودم و خدا از اون طرف اون بود با 13 تا وکیل تمام دوستاش که تو دادگاه ها براش شهادت میدادن خانوادش همه همکارانش و کلی ادم دیگه که همه کاری براش میکردن چون رابطه داشت و کلی آشنا تو دادگاه های تهران ما تو این ماجرا نزدیک 40 تا پرونده داشتیم یه سری تهران بود چون خونه مشترک اونجا بود یه سری هم شهرستان چون شهرستان عقد کرده بودیم خلاصه با این همه خدم و حشمش ، خدا برای من کافی بود و من خدارو وکیل خودم قرار داده بودم ، تو تمام پرونده ها به کمک خدای مهربونم رای ها به نفع من می‌شد و حتی تونستم بندازمش زندان 5 ماه و خودم و خدا از شهرستان رفتیم تهران با این که تمام مأمورها کلانتری پول داده بود و گوشیش ساعت اداری خاموش می‌کرد و میدونست که حکم جلبش رو دارم و خودش رو قایم کرده بود به لطف خدا بعد ده روز خدا برام جلبش کرد که اونم مثل معجزه بود آدمی که کمکم کرد و هم زمانی هایی که انفاق افتاد که خیلی مفصل هست و دستگیرش کردم در تاپ لوکیشن ایران و انداختمش تو یه زندان تو یه دهات اطراف شهرستان یه ناکجا که نگم دیگه و خلاصه الان تو مراحل اخر هستیم اونم به خاطر این که وکیلاش میخوان کشش بدن که مثلا منو ازیت کنن نمیدونن که من چقدر حالم خوبه چقدر نمیتونم کلمه پیدا کنم و این طلاق و جدایی بهترین اتفاق زندگی من بود من خدارو پیدا کردم و دیگه انقدر اعتماد به نفس و عزت نفسم بالاست که میدونم هرکاری که بخوام میتونم انجام بدم چون تو بغل خدا هستم اینم بگم الان 55 کیلو هستم بسیار زیبا و سلامت شاد پرانرژی هستم و خیلی خیلی حالم خوبه با این که همه فامیل میگن چی کار کردی زندگی به اون خوبی حالا ول کردی اومدی شهرستان بیکار نشستی خونه بابات و … ولی نمیدونن که من از جهنم اومدم بیرون و اینو فقط خودم میدونم اینم بگم با این که بیکار بودم تونستم با چندتا سرمایه گزاری کوچیک که اونم هدایتی بود الان تو فکر اینم برا خودم خونه بخرم و بعد که این کار جدایی کاملا رسمی تموم شد برم سرکارم و بترکونم و این ها همه لطف خداوند هست که شمارو سر راه من قرار داد و دست خداوند بودین برای من خیلی دوستون دارم استاد هر روز فایل هاتون رو میبینم و لذت میبرم خدایا شکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    Masume گفته:
    مدت عضویت: 1827 روز

    بنام خدا

    سلام خدمت استاد عزیزم و هم مسیرهای دوست داشتنی

    میخام تجربه خودم از الخیر فی ما وقعه رو در زندگی خودم بگم

    یادمه چند سال قبل که با شما اشنا شده بودم چند تا از فایل هاتون رو توی گوشیم دانلود کرده بودم و هراز گاهی گوش میکردم، اون موقع ها یادمه توی خونه نمور طبقع پایین پدر همسرم زندگی میکردیم، همسرم هم توی مغازه ای که برا پدرشون بود کاسبی میکرد و ماهیانه پولی رو به پدرشون بعنوان اجاره پرداخت میکرد

    یروز همسرم اتفاقی فایل های شما رو توی گوشیم دیده بود و از حرف های شما واقعا خوشش اومده بود ،

    هروقت از مغازه میومد تا آخر شب فایل های شما رو گوش میداد و روی خودش کار میکرد و همیشه بمن میگفت دوس دارم ی شغلی داشته باشم که توی خونه باشم و هر روز پول ب حسابم بیاد، شغلی باشه که بدون استرس بری مسافرت و بتونی شغلتم با خودت ببری اما هیچ ایده ای نداشت (اینم بگم که توی این مدت که فایل هارو گوش میکرد توی کار خودش خیلی پیشرفت کرده بود درآمدش هرروز بیشتر میشد و ما تونستیم ب لطف خدا خونه بخریم اما بخاطر ی سری شرایط به مستاجر رهن دادیم و پولش رو دوباره توی کار خودش سرمایه گذاری کرد)

    برادر همسرم که توی ی شهر دیگه کار میکرد بخاطر شرایطی نتونسته بود توی کارش پیشرفت کنه و برگشته بود و وقتی دید همسرم توی مغازه پدرش چقدر پیشرفت کرده و هرروز درآمدش بیشتر میشه به پدر همسرم گفته بود که برادرش که همسر من میشه رو از مغازه بیرون کنه تا خودش توی مغازه کاسبی کنه

    همسرم اولش مخالفت کرد و بهشون گفته بود که من تازه تونستم مغازه رو به اینجا برسونم و انقد پیشرفت کنم نمیتونم الان خالی کنم ولی فشار اونا بیشتر شد تا جایی که همسرم رو مجبور کردن مغازه رو با تمام اجناسش واگذار برادرش کرد

    حال همسرم خیلی خیلی بد شد دیگه نمیتونست ذهنش رو کنترل کنه ، فایل ها رو گوش نکرد و هرجا هرکسی رو میدید راجع به کاری که باهاش کردن حرف میزد و وضع ما هرروز بدتر میشد، تقریبا 1 سال همینطور گذشت و ما حتی نتونستیم پول رهن رو جور کنیم و مجبور شدیم 1 سال دیگه خونه پدر همسرم بمونیم، توی خونه درب و داغون و نمور که هرروز حال ما بدتر میشد

    یروز یادمه به همسرم گفتم این اتفاق دیگه افتاده بیا بپزیریم که این بنفع تو بوده و قراره ب ی کار بهتر هدایت بشی همسرم سخت پذیرفت اما بلخره پذیرفت و دوباره شروع کرد به گوش کردن فایل های شما به صورت شبانه روز، دیگه هیچ وقت راجع بهش حرف نزد وهررو به خودش میگفت این هرچی که هست بنفع منه ، خدا منو دوست داره و هدایت گر منه.

    چند وقت بعدش تونستیم پول رهن رو جور کنیم و بریم خونه خودمون، اونجا شرایطمون بهتر شد وضع زندگیمون خوب شد و احساسمون ب مراتب عالی تر شد

    همسرم تونست ذهنشو کنترل کنه و خیلی بهتر روی خودش کار کنه

    بعد چند وقت ی ایده ای به ذهنش رسید که ی کاری انجام بده خیلی مطمئن نبود اما الهامی که بهش شد انقد قوی بود که رفت و انجامش داد

    جزئیاتش زیاده دیگه واردش نمیشم، اما تمام قدم ها رو برداشت از صفر صفر شروع کرد ، کم کم و اهسته اهسته توی کارش پیشرفت کرد و الان به لطف خدا همون کاری رو که ارزوشو داشت داره، با گوشی موبایل انجام میده توی خونه هست و هر ساعت پول به حسابش میاد ، هرجا میخایم بریم بدون استرس که الان مثلا چند روز مغازه بسته بشه چی میشه میریم و واقعا لذت میبریم

    توی کمتر از یک سال تونستیم خونمون رو بازسازی کنیم وسایل بهتر بخریم، ماشینمون که ی پراید درب و داغون بود رو با ی ماشین صفر و بهتر عوض کنیم، ی مغازه 120 متری توی یکی از خیابونای خوب شهر خریدیم ، کلی مسافرت وجاهای خوب رفتیم و به گفته خودش برای اولین بار توی سن 34 سالگی موجودی حسابش 11 رقمی شده و واقعا حس و حال و زندگیمون بی نظیر شده

    الان همسرم میگه اگه همون موقع میپذیرفتم که زندگی من دست خودمه و میتونستم ذهنم رو کنترل کنم و میپذیرفتم که خداونده که روزی منو میده نه کس دیگه ای خیلی زردتر از اینا به این موقعیت می‌رسیدم،اما خدا رو شکر که زود به مسیر برگشتم و ایمان و توحیدم به خدا هرروز بیشتر میشه

    همسرم هم عضو سایت هست و اون ازم خواست که بیام و براتون بنویسم چون خودش حوصله تایپ طولانی رو نداشت

    البته من خودم هم کلی دست اورد از اموزه های استاد توی زندگیم داشتم که الان جاش نیست که بگم اگه قسمت شد در آینده میام و براتون میگم

    از خدای خودم ممنونم که همیشه توی تمام مراحل زندگیم هدایتم کرد واز شما استاد عزیز هم بی نهایت ممنونم که دستی از دستان خدا بودید برای من و همسرم تا هر روز تلاش کنیم برای ساختن زندگی رویاییمون

    زیر سایه پروردگار،سلامت و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      مصطفی شاه محمدی گفته:
      مدت عضویت: 1172 روز

      مصومه عزیز سلام

      من واقعا تبریک میگم و تحسین میکنم شما و همسر نازنین تون رو که چقدر عالی و فوق العاده از تضاد استفاده کردین و ذهنتون رو تو شرایط به ظاهر بد کنترل کردین و با ایمان و باور قوی به الله یکتا حرکت کردین و به این خوبی و زیبائی به موفقیت رسیدین

      کامنت شما سرشار از انرژی بود ممنونم که به اشتراک گذاشتین و بمن هم درس و آگاهی داد

      آرزوی بهترینها براتون دارم

      در پناه الله یکتا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        Masume گفته:
        مدت عضویت: 1827 روز

        سلام به شما دوست عزیز

        خوشحالم که کامنتم تاثیرگذار بود براتون

        ی درس دیگه که توی این اتفاق من و همسرم گرفتیم این بود که تمام اتفاقات و نتایج زندگی هر کسی بستگی به باورها وکانون توجه اون شخص داره و هیچ کس و هیچ چیز تاثیر حتی کوچکی در این باره نداره

        برادر همسر من توی همون شرایط قبلی همسرم هستن توی همون مغازه و همون اجناس اما حتی یک هزارم همسرم نتونسته موفق بشه و پول دراره

        این شرایط و اتفاقات نیستن که نتایج مارو رقم میزنن بلکه باورها و کانون توجه ماست که باعث پیشرفت هر شخصی میشه

        امیدوارم همواره شما موفق و ثروتمند باشید و نتایج زیباتون رو با ما به اشتراک بزارید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    ملیحه مصیبی گفته:
    مدت عضویت: 1208 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان و دوست داشتنی و همه بچه های سایت

    این فایل منو برد به خیلی سالها پیش زمانیکه با همسرم به مشکل برخورده بودیم و تصمیم گرفتیم جدا بشیم البته تصمیمی بود که همسرم گرفته بود و بدلیل وابستگی خیلی زیادی که بهش داشتم واسم خیلی سخت بود خیلی تحقیر شدم چقدر تلاش کردم که منصرفش کنم ولی فایده ای نداشت تصمیم گرفتم تمرکزم رو بذارم روی آزمون وکالتم که اون موقع داشتم و کمتر بهش توجه کنم و با خودم گفتم من دیگه کاری از دستم برنمیاد میسپرمش به خدا ان شالله که نتیجه واسم خوبه. وقتی بر میگردم به اون موقع میبینم اون اتفاق باعث شد؛ چقدر من بزرگتر بشم ؛ قویتر بشم؛

    چقد باعث شد وابستگیم از بین بره و مستقل بشم وچقدرررر رشد کردم

    استاد میگه وقتی حالتو خوب کنی نه تنها اون اتفاق نمی افته نتیجه حتی بهتر هم میشه و نتیجه واسه من این شد نه تنها همسرم خودش از جدایی منصرف شد اتفاقا بعد از اون روابطمون خیلی بهتر شد و چندین ساله که از اون اتفاق میگذره و الان هم رابطه خیلی خوبی با هم داریم.

    خدا رو شکر میکنم کمکم کرد بتونم ذهنم رو کنترل کنم و وقتی بهش فکر میکنم واقعا اگه هدایت خدا نبود الان نتیجه ی چیز دیگه بود چون من اون موقع اصلا نه استاد رو میشناختم و از قانون چیزی بلد بودم ولی خدا دستمو گرفت و راهنمای من شد و فقط با اینکه تمرکزم رو سعی کردم تا حدودی از روی مشکل بردارم اون نتایج رو واسم بوجود آورد.

    خدایا ازت ممنونم که همیشه مثل خیلی زمانهای دیگه هوامو داشتی و داری

    خدایا ازت ممنونم ، خدایا ازت ممنونم ، خدایا ازت ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: