اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت - صفحه 26 (به ترتیب امتیاز)

634 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1181 روز

    سلام به استاد عزیز

    سلام به دوستان عالی خودم

    این فایل این درس بزرگ را برای من داشت که می توانم به تمام اتفاقات زندگی خودم به شکل و نوع دیگری نگاه کنم

    می توانم دیدگاه و زاویه دید خودم تغییر بدهم و شکل و نوع دید خودم را تغییر بدهم و آنوقت من بی شک جواب متفاوت خواهم گرفت

    بی شک من نتیجه ای غیر از نتیجه همگان خواهم گرفت

    اینگونه نگاه کردن به اتفاقات و چالش های زندگی خودم برای من موفقیت را در نهایت به وجود خواهد آورد

    حال من را خوب نگه می دارد

    آرامش را همیشه برای من خواهد داشت

    همیشه من را در بهترین شکل موجود از زندگی خودم حفظ می کند

    این تجربه و این درس را وقتی که من در زندگی خودم بکار می گیرم بی هیچ تردیدی آرامش و خوشبختی سهم همیشگی من خواهد بود و من خوشبختی را حس خواهم کرد

    به راحتی و آسانی به خواسته ها و اهداف خودم خواهم رسید

    این را باید یاد بگیرم که نوع دید و نگاه خودم را تغییر بدهم و مثل باقی دیگران هرگز نگاه نکنم و دنبال آن باشم که از

    تضاد ها و چالش های زندگی خودم درس بگیرم و یک قدم در جهت بهبود و بهتر شدن روند زندگی خودم جلو بروم

    این را یاد بگیرم که تمام اتفاقات و چالش ها و تضاد های زندگی من یک درس و یک نتیجه را در خود برای من دارد که من با درک نکته آن می توانم به پیشرفت و موفقیت دست پیدا کنم

    پس

    هر تضاد و چالش در زندگی من برای من یک درس و یک رشد و پیشرفت را در خود برای من دارد

    این را همیشه به خودم بگویم و از تضاد و چالش های زندگی خودم ناراحت نشوم و زانوی غم را بغل نکنم و دیدگاه و نگاه خودم را تغییر بدهم چرا که نوع نگاه من است که اتفاقات بعدی زندگی من را رقم خواهد زد

    ممنون از خدای خوب خودم هستم که من را در این راه هدایت می کند

    سپاس از استاد عزیز

    سپاس از خدای هدایتگر خودم

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2206 روز

    سری فایل های دانلودی توانایی کنترل ذهن

    قسمت..اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت

    بنام خداوند غفور و وهاب و رزاق و بخشنده ی مهربانم

    خدایا شکرت ازتو می خواهم ظرف درک وجودی من رو بزرگتر کنی تا درک بهتری داشته باشم از قوانینت.

    سلام به دو اساتید عزیزم و دوستان الهی ام

    خدایا شکرت که امروز هم قدرت خداوند بهترینهع بهترین آرامش و آسایش و رفاه بیشتر و بیشتری رو به سمت من هدایت کرده و بخاطر این آرامش و آسایش و رفاه روزافزون بیشترینم از خداوند ممنون و سپاسگذارم

    خدایا هدایتم کن و مرا در عمل به آنچه میاموزم ثابت قدم گردان

    رمز  اسرار  این  جهان هستی

    اینکه    تمام  اتفاقات  ما  بواسطه ی  نگرش  و افکار  ماست  و  این  افکار  احساسات  ما  رو  رقم  میزنه  و  توسط  همین  احساسات  واقعیت  زندگی مون  رو  خلق  می کنیم

    اگر  احساس  بدی  داریم   یعنی  افکار  و  ذهنیت  نامناسبی  داریم  واین  بدان معناست  که  سیکنال  نامناسبی  به  جهان  فرستادیم   و  آنچه  را  که  دوست  نداریم و  ناخواسته امان است  رو  بیشتر  و  بیشتر  وارد  زندگی مون  می کنیم 

    اتفاقات  خودشون  به تنهایی  هیچ  تاثیری  در  زندگی ما  ندارند  ..  در  واقع  اون  تعبیر و یا برچسب هایی  که  ما  براشون  تعریف  می کنیم  به  اون  اتفاقات  معنا  می بخشد  و  آنجاست  که  اون  اتفاقات  تاثیر  پذیر  می شوند

    در یکجایی خوانده بودم که اگر برای مثال به چیزی نگاه می کنید هرگز نگویید:نمی توانم آنرابخرم یا توانایی مالی خریدش را ندارم ذهن ناخودآگاهتان عینا شما را به آن سو می برد و این برچسب نامناسب مانع برکتتان می شود…به جای آن به خودتان بگویید:آن چیز برای فروش است این یک گزیده الهی است و من در قوانین الهی از طریق عشق الهی آن را پسندیدم 

      پس  نتیجه  می گیریم که  اگر  بتوانیم  برچسبی  به  شرایط  و  اتفاقات  زندگی مون  بزنیم  آگاهانه یک  برچسب  و  یک  نامگذاری  مثبت و درست و مناسب به  اون  اتفاقات  بزنیم  پس یعنی کلامی که بکار می‌بریم قدرت و انرژی دارد قدرت  کلام  بالاست

    تمام اتفاقات مالی و پولی و مادی و معنوی ما با باورهای ما رقم می خوره و با باورهامون و تغییر نگرش ها مون زندگی مون تغییر می کند..

    پس  ما  برای  شروع  هر  کاری   اگر  مداومت بخرج  دهیم  و  به  هدف  و نگرش مون  توجه  کنیم   و  بخواهیم  اقدام  به  حرکت کنیم  حتی  اگر  یک  قدم  کوچک  به  جلو  باشد  آن  قدم  بظاهر  کوچک  یعنی  موفقیت

    گفته  های  آقای  ایلان  ماسک  عزیز  ایشون  گفتند..  این  راکت   فقط  بتونه   از  خودِ جایگاه  سکوی  پرتاب  بلند  بشه  و  در  اون  سکو  منفجر  نشه   این  یعنی  خودش  یک  موفقیت  بحساب  میشه

    چقدر  کلمات  قدرت  دارند  که   برچسب  این کلمات  تاثیر  بسزایی  در  روند  پیشرفت  می  توانند  داشته  باشند    این  هم  یک  الگوی  فوق العاده عالی  از  افراد  موفق   که  بجای  قبول  کردن  کلمه  ی  شکست  و  یا  نام موفق بودن    بهترین  کلمه ی  جایگزین  رو  مطرح  کردند    عملیات  جداسازی  سریع  برنامه ریزی  نشده ی  قطعات   و  این  جمله  برای  من  این  معنا  رو  داشت  که تا  اون  قسمتی که  هنوز  قطعات  از  هم  جدا  نشده بود  موفق  شدیم  یعنی  کوچکترین  قدم  رو  بجلو  برامون  شادی  آور است  و  احساس  خوبی  داریم و این یعنی موفقیت…

    من از وقتی با استاد عزیزم و آموزه هاشون آشنا شدم کلا نتایجم با قبل از آشنایی ام متفاوت شده .. یعنی به تضاد متفاوت توجه می کنم .. یا الان ذهن مو آگاهانه کنترل می کنم .. به غم و اندوه توجه نمی کنم .. از بحث و ناخواسته ها و چیزهای نامناسب سعی می کنم آگاهانه اعراض کنم.. قدرت شکرگذار بودن و تحسین کردن دیگران رو دارم … احساس ارزشمندی و لایق بودن می کنم … باورهای توحیدی ام تغییر کرده … افراد نامناسب ازم دور شدن .. برای وقتم ارزش قایل هستم و آگاهانه روی باورهای و افکارم کار می کنم ….استادم یک قطب نما بهم نشون داده که می تونم با احساساتم بفهمم مسیرم درسته یا نه….به قوانین جهان هستی آگاه شدم … اشتباهات خودم رو میپذیرم و کسی رو مقصر نمی‌دونم … کلا شخصیتم تغییر کرده و هدفمند تر شدم قبلنا هدفم خیلی محدود بود یعنی خیلی قانع بودم ولی الان متفاوت فکر می کنم و متفاوت عمل می کنم و متفاوت هم نتیجه می گیرم .. و سعی می کنم خودم رو با خوده گذشته ام مقایسه کنم … و نتایج گذشته ام رو نتایج الآنم مقایسه می کنم … از اینکه در مدار آگاهی و بیداری بیشتری هستم ممنون و سپاسگذارم بخاطر اینکه خودشناسی و خود سازی و خداشناسی مرا از نو بصورت بنیادی ساخت .‌ اینکه به خلوت گزینی هدایت شدم تا خودم رو بهتر بشناسم و به اعماق درونی ام سفر کنم اینکه خود شناسی و خودسازی و خدا شناسی من قوی تر شد ..

    خدای مهربانم به من نعمت شکرگزاری نعمتهای بیشمارت را عنایت کن

    خدای مهربانم وجودم را از آگاهی های ناب الهی پر کن

    خدایا من را بسمت مسیرهای درست و صحیح هدایت کن که بدون هدایت و نشانه های الهی تو من گمراه آه و سرگشته و حیران ام… ای ابتدای هر آغاز و ای سرانجام هر پایان ،

    پرودگارا تنها تو را بندگی میکنم و تنها از تو کمک میخوام و چراغ هدایتم باش

    خدایاااا ممنون و سپاسگذارم خدایااا شکرت

    ای خالق جهان هستی کمکم کن هدایتم کنی تا برای همه چیزهای خوب و عالی در بهترین ها باشم تا زیبایی های بیشتر و بیشتری رو ببینم و در مدار بالایی از زندگی شاد و همراه با آزادی و امنیت و سلامتی و آزادی در تمام جنبه های زندگی ام باشم ..

    خدایااآاا من به کمتر از بهترینها رضایت نمی‌دهم ..

    خدایا چگونه میتوانم از این بهتر و بهتر شوم. و خودم را متعهد به نتیجه کنم و همانند استادم با نتایجم صحبت کنم ؟ خدایا هدایتم کن

    خدا یار و نگهدار همه مون باشه ممنون و سپاس

    خدایاااا تنهافقط و فقط ترا می پرستم و تنها فقط و فقط از تو یاری می جوییم

    IN GOD WE TRUST

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      زری فرزانه گفته:
      مدت عضویت: 797 روز

      سلام خانم مهربان وخوش قلب وزیبارو

      من همیشه کامنتهای زیبای شمارو میخونم وازشون خیلی چیزی یادگرفتم. تبریک میگم که اینقدر قوی کار میکنین روی خودتون.

      خیلی دوست دارم از موفقیت های مالیتون برام بگین از کجا به کجا رسیدین؟! میخام درس بگیرم. ممنون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        رویا مهاجرسلطانی گفته:
        مدت عضویت: 2206 روز

        با درود و سلام خدمت شما دوست گرامی خانم زری فرزانه عزیز ..

        خیلی خیلی ممنون و سپاسگذارم که به خواندن کامنت های من هدایت شدید و برام کامنت ارسال کردید و منم به شما تبریک میگم که در چنین فضای الهی ساکن هستید و دارید روی خودتون و افکارتون کار می کنید تا قوی تر بشید ..

        خانم زری عزیز اینکه پرسیدید

        خیلی دوست دارم از موفقیت های مالیتون برام بگین از کجا به کجا رسیدین؟! اینکه از کجا به کجا رسیدم رو توی داستان هدایتم داخل پروفایلم مختصر نوشتم و اگر به آن قسمت مراجعه کنید به خیلی از سوالات تان پاسخ داده شده و می تواند به آگاهی بیشتری هدایت شوید

        اینکه که گفتید میخام درس بگیرم. باید خدمتتون عرض کنم که هر لحظه از زندگی مون درس هایی داره که همانند اثر انگشت مون منحصر بفرده .. بهترین درسی که میشه از نوشته ها و کامنت های دوستان گرفت نعمت شکرگذار بودن است .. نمی خواد کار خاصی بکنیم فقط از صبح و از لحظه ای که بیدار می‌شوید شکرگذاری کنید .. از رختخواب که با آرامش در آن خوابید و بیدار شدید ..

        از اون طلوع صبحگاهی خورشید.. چند بار صبح زود بیدار شدید و از لحظه ی طلوع خورشید لذت بردید و نگاهش کردید؟؟؟!!!

        آیا لحظه ی طلوع خورشید رو با شنیدن صدای آواز پرندگان شنیدید!!؟؟؟

        آیا به ابرها و آسمان زیبای صبحگاهی و شبانگاه توجه داشته آید !!!؟؟؟

        آیا فرصت داشتید از تک تک اعضای بدنتان تشکر و قدردانی کنید !!؟؟؟

        آیااا برای وجودتان ارزش قایل هستید !!!؟؟

        آیا فایل های استاد رو با دقت نگاه کردید و کامنت های دوستان رو در آن قسمت ها خوانده آید !!؟؟؟

        و کامنت نوشتید و ارسال کردید

        اگر پاسخ تان آری است بهتون تبریک می گم و تحسین تون می کنم ..

        روز و شب تون بخیریت و خوبی و خوشی و ایام بکام تون شیرین و گوارا

        لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ

        شکر نعمت به جای آرید شما رو می‌افزایم

        صَدَّقَ بِالْحُسْنَىٰ ، فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَىٰ

        اگر خوبیها رو به خوبی تصدیق کنید ، ما هم شما رو آسون میکنم برای آسونی‌ها

        خدایا تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جوییم

        IN GOD WE TRUST

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    مجتبی کاظمی گفته:
    مدت عضویت: 3352 روز

    به نام خداوند هدایتگر مهربان

    خدایا من هرآنچه که دارم از آن توست و از تو به من رسیده است

    سلام و درود و سپاس بر استاد عباس‌منش عزیز و سرکار خانم شایسته گرامی

    خداوند را بابت فرصت زندگی کردن و داشتن روزی جدید و بودن در این سایت الهی شاکر و سپاسگزارم

    روز 155

    اتفاقات به تنهایی در زندگی ما هیچ معنای خاصی ندارند و آن معنا و تعبیری که ما به آنها میدهیم نشاندهنده این است که چه چیزی را در زندگی ما بوجود خواهند آورد

    هر اتفاقی که در زندگی من رخ میدهد من هستم که تصمیم میگیرم چه معنایی به آن بدهم و از چه زاویه‌ای به آن نگاه کرده و چه بهره‌ای از آن ببرم

    ظاهر اتفاقات اصلا مهم نیستند

    من بعد از سی‌سال کار کارمندی، بازنشسته شده‌ام و این یک اتفاق در زندگی من میباشد

    حال نگاه من به این اتفاق میتواند نتایج متفاوتی را برای من بوجود آورد

    همکارانی را سراغ دارم که بلافلاصله بعد از بازنشستگی بسراغ کار جدید و علاقه جدید رفته و بسیار موفق شدند بطوریکه یکروز از یکی از آنان راجع به شغل جدیدش سوال کردم میگفت در همین دوسال اخیر من حدود بیست‌میلیارد تومان از شغل جدیدم سود بدست ‌آورده‌ام

    و در مقابل کسانی هم هستند که بی‌هدف و انگیزه ایام خود را سپری کرده و به همان حقوق ناچیز و بخور ونمیر بازنشستگی بسنده کرده و به قول خودشان قناعت پیشه کرده و هرروز اوضاع از روز قبل بدترو بدتر میشود

    من هم تا حدودی شبیه دسته دوم هستم با این تفاوت که من استادی همچون استاد عباس‌منش دارم که مسیر را هرروز برای من روشن میسازد و من اگر در این مسیر قدم بردارم نتایج متفاوتی کسب خواهم کرد

    پس یک اتفاق مشابه مثل بازنشستگی در زندگی دو فرد، دو نتیجه کاملا متفاوت از هرلحاظ بوجود‌آورده است

    تمامی اعتبار این کامنت صرفاً متعلق بخداوند است

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    مجید رنجبر گفته:
    مدت عضویت: 1677 روز

    با سلام و عرض ادب به تمام فعالان بهشت زمینی به نام عباسمنش دات کام مخصوصا استاد عزیزم

    خدا رو بینهایت مرتبه سپاس که ما وارد این بهشت زمینی شدیم . الله عزیزم چه منتی بر من گذاشتی که منو هدایت کردی به این مسیر امیدوارم توفیق عمل رو هم خودت بهم بدی که میدونم اگر خودم بخوام عمل کنم و تلاشمو کنم تو هم میخوای : سوره حجرات آیات 17و 18:

    بر تو منت میگذارند که اسلام آورده اند، بگو: به خاطر اسلامتان بر من منت مگذارید، بلکه این خداست که باید بخاطر هدایتتان به راه ایمان، بر شما منت گذارد، اگر صادقید! خداوند غیب و نادیده های آسما نها و زمین را میداند، و بی شک خداوند نسبت به عملکردتان بیناست!

    استاد استاد استاد استاد شما چه کردین ؟ شما چقدر متصلید ، شما چقدر مدار نزدیکی به الله دارین ، شما چقدر بی همتایید ، به قول خودتون تو فایل ((سرمایه اصلی)) کی تو این دوره و زمونه به این حرفا فکر میکنه ، کی تو این دوره و زمونه این حرفایی که بقیه مسخره میدونن رو ، اصل قرار میده ، امیدوارم که هر لحظه بهره مندیتون از نعات الله بیش از پیش بشه. و شما وااااااقعا لایق این نتایج متفاوت هستید ، چون این ارزشهای ناب و الهی رو خلق میکنید.

    نکات اصلی این فایل با توجه به مدار من :

    * من تو این دنیا تنها هستم و خدا ، هیچ رابطه ای برای من جاودان نخواهد بود ، من باید برای کمک به خودم و نیکی به خودم ، به دیگران نیکی کنم نتیجه در دستان الله هست ، من تلاشمو رو میکنم ، این تلاشم برای دیگران باید با آرامش باشه با تـــــو کـــــل باشه ، با توجه به این قانون که نتایج هرکس دست افکار خودشه ، من برای ارسال فرکانس توانایی و قدرت و ارسال فرکانس که من میتونم مصداق ((انا لله و انا الیه راجعون)) باشم به اطرافیانم کمک میکنم نه با این فرکانس که باید اطرافیان من آرام باشند تا من هم آرام باشم ، تو این زمینه خیلی باید روی خودم کار کنم و واقعا هم کار کردم و خیلی بهتر شدم ولی پاشنه آشیله و نباید ازش غافل باشم و از الله برای توفیق عمل کمک میخام ، البته الله هم در قرآنش گفته : اگر تو مصیبتا ایمانتو و آرامشتو حفظ کردی من هدایتت میکنم ، اگرم نه ، به بدختی و نا آرومی بیشترم هدایتت میکنم ، کلا نمد هولا و هولا . کمک خواستن من از الله وقتی معنی پیدا میکنه که :

    در شرایط به ظاهر ناجالب تلاش آگاهانه منو برای تمرکز بر نکات مثبت ببینه

    تلاش آگاهانه منو برای سپاسگزاری ببینه

    تلاش آگاهانه منو برای آرامش و ایمان و توکل ببینه

    به قول آیات بالا الله بصیر بما تعملون ، اگه ((تعملون)) های من که تلاش های فکریم هست ، فقط در جهت فراموش کردن اون ناآرومی ها باشه ، در این جهت باشه که من باید از خدا کمک بخام هی به ورودیهای بیخودم دامن بزنم و … خوب الله هم نه تنها هیچ کمکی نمیکنه تازه به بدبختیهای بیشتر هم هدایتم میکنه ، همه چیز دست منه ، به قول فایل ((مهم ترین اصول در کسب و کار)) استاد ، به تعداد تمام آدماا ما خدا داریم ، خدای من باید با قرآن درست و اساسی ساخته بشه تا مایه خوشبختیم در دنــــــیـــــا و آخــــرت باشه ، نه فقط آخرتم ، خدای من باید خدایی باشه که وقتی به خودش و قوانینش میفکرم آرامش بگیرم (کتاب رویاهایی که رویا نیستند ) .

    خدای من چه معجزاتی و چه یادآوریهایی میکنه وقتی من شروع به نوشتن میکنم ، این کتاب رو ماهها پیش خوندم ، فایل مهم ترین اصول رو ماهها پیش گوشیدم ، و میدونم با این فرکانس سپاسگزاری چه اتفاقاتی رو برای من رقم میزنی شککککررررررتتتت ، استاد عزیییزم هزااااار مرتبه سپاس.

    اینم یه یادآوری دیگه ای از الله که معلومه چی داره بهم میگه و توضیح نداره و بازم سپاس الله عزیزم : سوه انعام آیه 94 :

    اکنون تنـــهای تنـــها، همانگونه که روز اول خلق شدید به سوی مـــا آمده اید، و آنچه را به شما بخشــیـــده بودیم پشت سر گذاشتید، در حالی که شفیعان و تکیه گاههای خود را که فــریــادرس می انگاشتند با شما نمی بینیم! اکنون تمام پــــیـــونـــدهـــایـــی که داشتید بُــــریده شده است، حتی تمام آنچه را که در خیال میپنداشتید از شما دور شده اند!

    بنظرم پیوندها همون روابط من با اطرافیانم و عزیزانم هست.

    * استاد پر از نکته هست این فایل ، همین ((الخیر فی ما وقع)) همین چهارتا کلمه یه عااااالمه نور هست و رحمت یه عالمه هدایت هست ، اگر من تو مدارش باشم ، اگر من مومن باشم اگر من ایمان داشته باشم که قانون همینه که فی ما وقع پر از نکات مثبته ، پر از زیباییه ، پر از هدایت و باورسازی برای من هست ، من دارم روی این قضیه کار میکنم که : هرررر اتفاقی تو زندگی من و تو جهان داره می افته اگر منو غمگین و ناراحت میکنه ، نشانگرم که قلبم و احساسم هست داره بهم میگه یه باورت ایراد داره ، حالا هررررر اتفاقی ، حتی اگر از لحاظ انسانی و روشنفکری و … ناپسند باشه که من با وجود اون اتفاق تلاش برای آرامش داشته باشم ، اگر من احساسم بد باشه اتفاقات بد رو میجذبم نقطه سر خط .

    حالا من باید چی کار کنم ، من باید بگم:

    الله من تسلیمتم

    اگه این اتفاق به مزاج من خوش نیست ، خدا رو شکر فلان چیز رو دارم

    خدا رو شکر فلان هدایت رو بهم گفتی

    خدا رو شکر من تا همین حد به تو ایمان دارم

    خدا رو شکر این دارایی ها رو دارم

    خدا رو شکر این اتفاق این نکات مثبت رو داره

    و …

    و بقول استاد اینا نباید گول زنکی باشه ، باید منجر به احساس خوب در من بشه ، باید حال منو بهتر کنه و طبق قانون بزرگ دنیا : احساس خوب مساوی با اتفاقات مثبت.

    یکی از تجربه های من در مورد بیماریهای حاد عزیزانم هست ، چه بیماری پندمیک و چه بیماری ها و عمل های جراحی و … که هر وقت یه بیماری سراغ عزیزانم میاد من ، مثل یه مسکن از خدا میخواستم این ختم بخیر بشه ، حال عزیزم خوب بشه و … و این دقیقا مثل بریدن سطحی یه علف هرز بود که یه موقع دیگه با بیماری یه عزیز دیگه م ، خودشو نشون میداد ، الان با مدار فعلیم به این آگاهی رسیدم که من در حد توانم هر تلاشی بتونم برای عزیزم انجام میدم با آرامش و حال خوب ، حالا ریشه این آرامش و حال خوب چیه اینه که : الله فرموده هر چی تو زندگیتون پیش میاد بواسطه اعمال خودتون هست و منم نمیتونم نتیجه زندگی هیچ کسی رو تغییر بدم ، پس با توکل به الله از مسیر کمک به دیگران یا هر فعالیت دیگه ای ، لذت میبرم و نتیجه رو میسپارم به الله .

    * نگرش من به اتفاقات زندگیم ، تجارب زندگی منو شکل میده :

    چقدر نکته عالی هست ، این یعنی کار ذهنی ، یعنی مدیریت افکار ، یعنی کنترل ورودیها ، یعنی تعهد و ایییمان به قانون ، که اتفاقات زندگی من با کانون توجهم و نوع نگاهم به اتفاقات رقم میخوره .

    مهمترین نگاهی که خیلی به من کمک میکنه که کار ذهنی انجام بدم اینه که :

    به خودم میگم ببین مجید تو وقتی قرآن رو میخونه میبینی الله همییشه داره درباره کار ذهنی میگه ، ایمان یعنی آرامش یعنی کار فکری ، من که نمیتونم با کار فیزیکی ، با بیل زدن ، با کوه کندن و … نشون بدم مومنم ، با آرامش درونیم با کنترل افکاری که الله ازشون آگاهه اینو به خودم و الله نشون میدم که بقول استاد بعد این کار فکری منجر به اعمال فیزیکی میشه . توکل یعنی کار ذهنی ، لا خوف علیهم و لاهم یحزنون یعنی کار ذهنی ، توحید یعنی کار ذهنی ، شرک آفت ذهنی و … این اصصصله ، خدا این همه میگه من اسرار قلبها آگاهم یعنی کار ذهنیت رو میسنجه فرکانستو میسنجه و هزاران دلیل و برهان واضح دیگه.

    پس من هرجاااایی هستم ، تو هر شرایطی هستم ، هر لحظه از زندگیم مهم ترین کار من اینه که آرامش داشته باشم و به احساس کمی بهتر برسم.

    هزاران مثال خدا گفته که من امتحانتون میکنم ، سوره عنکبوت میگه :

    آیا مردم چنین پنداشتند که به صرف اینکه گفتند ما ایمان آورده‌ایم رهاشان کنند و هیچ امتحانشان نکنند؟

    و محققا ما اممی را که پیش از اینان بودند به امتحان و آزمایش آوردیم، و همانا خدا دروغگویان و راستگویان را کاملا می‌شناسد.

    اینکه خدا میگه من دروغگو و راستگو رو میشناسم از احساس من ، میشناسه منو ، اگه تو امتحان و آزمون و بقول استاد شرایط به ظاهر ناجالب تونستم جوری نگاه کنم که به احساس کمی بهتر برسم ، معلوم میشه مومنم.

    پس من باید به همه اتفاقت زندگیم نگاه حکیمانه داشته باشم و ازش به نفع خودم استفاده کنم ، بقول استاد افکارمو واکاوی کنم ، همیشه در حال انجام مار فکری باشم که به احساس بهتری برسم ، این مهم ترین کار زندگیمه

    استاد واقعا واقعا این فایل خیلی کمک کننده هست ، که من از هر اتفاق زندگیم یه پله برای پیشرفتم بسازم و اینکه من شروع کردم به نوشتن و انجام تمرین دیگه بهتر ، که قشنگ و عمیق درکش کنم.

    سپاس از الله قدیر ، استاد عزیزم و تمام فعالان بهترین سایت دنیا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    ناجی گفته:
    مدت عضویت: 1227 روز

    به نام خداوند جان و خرد

    سلام استاد عزیز و خانم شایسته مهربونم

    با دیدن این فایل و صحبت های شما که کلام حق از زبان شما همیشه می‌شنوم

    کلا از وقتی که با قانون جهان با شما آشنا شدم زندگیم به معنای واقعی کن و فیکون شده اونم به بهترین شکل

    ما از بچهگی هر چی می‌خواستیم و هر کاری می‌خواستیم انجام بدیم پدرم پیش قدم بود و اصلا به ما اجازه سختی و فکر کردن و انجام دادن کاری نمیداد

    حالا بر حسب چون پدر هست و وظیفه خودش میدونست البته این حسش نسبت به برادرام خیلی بیشتر و بیشتر بود

    تا اینکه پدرم فوت می‌کنه و برادرهام و مادرم زندگیشون با شکست بدی مواجه میشه و هنوز که هنوزه درگیر این موضوعات هستن و هی میگن اگر بابا بود اوضاع اینطور نبود

    اما خدارو هزار مرتبه شکر من راهم جدا شده بود و اصلا از خانواده و شهر و کشور جدا شدم و مهاجرت کردم

    و موفقیت‌های بیشماری هر روز بیشتر و بیشتر کسب میکنم اونم با آگاهی

    من خداروشکر میکنم که هدایتم کرد به بهترین راه و شمارو برای راهبر زندگی و آگاهی من قرار داده

    من با آموزشهای شما دنیام تغییر کرد و باورهام

    و چقدر خوشحالم و شاکر خداوند که همیشه به یه دید دیگه تمام اتفاقات رو میبینم هر چند در دنیای من جز زیبایی و آرامش و خوشبختی و سعادت چیز دیگه نیست و هر چالشی باشه اونم خدا برای قویتر شدنم انتخاب میکنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  6. -
    سید محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1248 روز

    سلام استاد گل چقد بدن شما عالی شده عاشقتم خودم استا خیلی کارهارا انجام دادم نتیجه نگیریفتم تو حوزه موفقیت اما اون ها باعث شد که من بیشتر پیشرفت کنم وبیشترهرکت کنم اتفاق از نظرما خب نیست بما یادمیده چطور حرکت کنم چی را میخوام از زنده گی اتفاقات بمن یاد که به خواست هایم برم

    بمن یاداد که خودمو بشناسم

    بمن یاداد چطور ازین اتفاق پول بسازم

    بمن یاداد سلامتی بدست بیارم

    بمن یاداد روابطم خوب کنم

    هراتفاقی ب خودم میوفته ک از نظرمن خوب نیست میشینم باخودم صحبت میکنم کجایه کارم

    مشکل داره اگ خودم راه هلی نداشته باشم

    از خدای خودم می پرسم خدایا تو بمن بگومن

    نمیودنم چطور هلش کنم

    خداسری جواب منو میده که این کار انجام میدم درست میشه درپنا الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    سامان حیدری گفته:
    مدت عضویت: 1034 روز

    سلام استاد عزیز من با دیدن این فایل شما واقعاً به این نتیجه رسیدم که اتفاقات قبلی که به ظاهر بد بود تو گذشته من واقعا بهم کمک کرده که اینقدر تغییر کنم و اگر اتفاقات بد نبود من اصلاً تغییر نمی کردم و خیلی سپاسگزارم

    من اون موقع اعتماد به نفس خیلی پایین داشتم خیلی غمگین بودن همیشه الان خیلی خوشحالم اتفاقات خوب برام میفته 17 سالمه کرمانشاه زندگی می کنم واقعا خیلی خیلی ممنونم از شما که سر راه من قرار گرفتید

    و الان به گذشته خودم نگاه می کنم میبینم که از اون موقع تا الان که زمان خیلی کوتاه بوده تقریبن شش ماه و این شش ماه من چقدر تغییر کردم ولی من نگاه می کنم میگم من آدم قبلی نیستم

    من به خودم میگم که من هیچ ربطی به گذشته خودم ندارم فقط خودم خودم هستم که زندگی خودم را خلق می کنم

    و تمام چیزهایی که توی زندگی من خیلی عوض شد دوستام عوض شدن الان دوستان خیلی خوبی دارم روابطم کلا تغییر کرد و خیلی سپاسگزارم

    و الان دیگه دستم تو جیب خودمه

    راحت میتونم خرج خودمو بدم و می خوام به امید خدا دوره روانشناسی ثروت را شروع کنم و نتایج و انشالله براتون میزارم خیلی دوستتون دارم امیدوارم که همیشه

    شاد سالم خوشبخت ثروتمند و سعادتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    معصومه صادقى گفته:
    مدت عضویت: 1723 روز

    بنام خدای فراوانی ها

    سلام به همگی

    کل فایل رو تو ذهنم جمع بندی کردم تا رسیدن به این که

    من با یکبار شکست خودمو نمی بازم و کوتاه نمیام انقد و‌انقد بررسی میکنم انقد دوباره کدهای مخرب تو ذهنم و کارهام پیدا میکنم و دوباره از نو میسازم تا به اون چیزی که می خوام برسم تا برنامه نویس ماهرتری بشم برای زندگیم

    یادمه یه بار داستان جودی ابوت رو خونده بودم توش نوشته بود من یه دختری هستم اگه سیزدهمین شوهرم منو ترک کنه و زندگیمون از بین بره

    فرداش پا میشم برای چهاردهمین ‌ومن عاشق این روحیه شکست ناپذیر هستم

    و البته دوست ندارم با مقاومت های لج بازانه و عدم درک قانون تکامل و فشار های زیاد اشتباه گرفته بشه کاری که قبلا میکردم

    یا با اینکه تصحیحی نکنی دوباره همون کار رو بدون پیدا کردن عیب هاش ادامه بدی و سر خودتو گول بمالی که من دارم میرم جلو ولی اون گاری زهواردررفته ات رو‌همراه خودت بکشی

    اینه فرق بین هوشمندانه جلو رفتن با فردی که فقط جلو میره بدون فکر و بررسی

    پس من انقد مسیرمو بهبود میبخشم انقد تمرین میکنم تا توش حرفه ای و عالی بشم تا برسم به اون‌ چیزی که تو ذهنم ساختم چون من خالق زندگیم هستم و تمام این موانع آژیر خداست که بهم بگه عیب از کجاست که درستش کنم پس من باید واسه این نرسیدن های موقتی سپاسگذار خدا باشم نه اینکه بگم خدا با من سرلجه، همه این ها برای رشد و تکامل و رسیدن به اهدافم لازم بوده که اتفاق افتاده

    من نه آنم که زبونی کشم از چرخ و فلک

    چرخ برهم زنم ار غیر مرادم گردد

    اگه آدم با یکبار به نتیجه دلخواه نرسیدن ول کنه و ادامه نده میشه یه آدم خودباخته

    اگه با یکبار به نتیجه نهایی نرسیدن خودتو نباختی عوضش راهشو پیدا کردی ایراد رو پیدا کردی میشی یه آدم خودساخته

    چون من برای اینکه به چیزی که تو ذهنم دارم برسم نیاز دارم عیب ها و‌موانع رو‌پیدا کنم

    باید مسائل رو حل کرد تا به مراد نهایی رسید

    نمیشه از همون اول به فکر نتیجه نهایی باشم اونم با یکبار قدم برداشتن

    جگر شیر نداری سفر عشق نرو

    چقد آقای عشق یار رو تحسین کردم برای همچین کنترل ذهنی برای اینکه تو‌اون شرایط ادامه داد زندگیشو

    چقد استاد رو تحسین کردم وقتی تو دوره 12 قدم میگفت وقتی بچه اش رو از دست داد تو تایم کوتاه برگشت به زمین بازی و از خدا سپاسگذاری کرد و خودشو نباخت

    این زندگی ادامه داره و‌کسی برنده هست که مسیر رو‌ با توقف های کمتری ادامه بده و همواره صعودی باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    محسن دری نیا گفته:
    مدت عضویت: 647 روز

    سلام استاد عزیزم

    سلام به بقیه دوستان خوبم

    قبل از اینکه به سوالی که داخل فایل پرسیدید پاسخ بدم(اتفاقاتی با ظاهر بد و دیدگاه شما نسبت به اون اتفاقات چی بوده؟) اینو بگم که امروز اولین روزی که هست من داخل سایت ثبت نام کردم و گفتم اولین کامنت هم بزارم ولی من فایل های دانلودی و رایگان شما رو استاد و دیگه خودتون رو از تقریبا دو یا سه سال پیش میشناسم و گوش میدم .

    اتفاقات زیادی توی این دو سه سال با بالا و پایین های متفاوت برام افتاده ولی خوب تقریبا اتفاقاتی که ظاهر بد داشتن توی این یکسال آخر افتاده و اشاره میکنم که خیلی نمود کرد و با اینکه خیلی از ظاهر اتفاقات بد بود ولی نتایج بسیار بسیار خوبی برام داشت .

    من از بچگی عاشق فوتبال بودم و دوست داشتم فوتبالیست بشم و الآنم دارم تمام تلاشم رو با توکل به خدا و بنا به حق خودش انجام میدم و مطمعنم به کمک خودش و پشتکار خودم من به بالاترین رده ها در این رشته میرسم که هیچ شکی توش نیست چون این هدف منِ و شروع رسیدن به اون آرمان های الهی و شکوهمندی که خودش برام میخواد.

    فوتبالیست شدن هدف و آرزویی بود و هست که من همیشه میخواستم ولی منطقه ای که من به دنیا اومدم ، خانواده ، اقوام ،دوستان و هرکسی که می‌شناختم پذیرای قبول اینکه هرکسی اگه بخواد و تلاش کنه در پناه حق الهی می‌تونه بهش برسه رو نداشت و خوب این شده بود تا زمان قبل از کنکورم معضل من چون من خودم به شخصه هم به اون جرئت و جسارتی که برم برای هدفم بجنگم رو نداشتم ولی این قضیه که بخوام از هدفم هم دست بکشم تو کَتَم نمیرفت و همش سوالم این بود که چطور بقیه به اون چیزی که می‌خوان و براش تلاش میکنن میرسن ولی من نمیتونم، من تو خراسان به دنیا اومدم و خوب از منطقه ماهم هیچ کس تابحال از فوتبال بجایی نرسیده(من می‌خوام اولیش باشم) و همین موضوع باعث شده بود که اغلب خانواده ها به بچه هاشون تو ذهنشون بفهمونن که فقط از راه درس میشه آدم موفقی شد ، مثلاً برای خودم بشخصه با اینکه چندین بار و به روش های مختلف به خانوادم فهمونده بودم که من عاشق فوتبالم ولی چیزی که هربار می‌شنیدم این بود که تو اول از درس بجایی برس بعد اگه شد برو دنبال فوتبال، کی تا بحال از جای ما به فوتبال رسیده که تو بخوای برسی، فوتبال همش پول و پارتی و مافیا و باند بازیه ، اگه اینارو داری برو دنبال فوتبال وگرنه بشین سرجات و من هعی میگفتم باباجان مادرجان پارتی من خداست اون خودش همه کارو برام انجام میده فقط من باید تلاشم رو بکنم و تو مسیرم محکم پایدار باقی بمونم(البته این حرفارو بعد از آشنایی با شما و استاد عرشیانفر داشتم میزدم چون تا حدودی به اون باور توحیدی رسیده و خوب هنوز خیلی کار داره) ولی هیچ وقت نشد که قبول کنم و رسیده به کنکورم و تلاش برای رشته ای که اصلا نمیخواستمش(این نکته رو هم بگم که از بس بهم گفته بودن برو درستو بخون برو پزشک بشو تو که درستم خوب هست از یجایی به بعد هم خودمم به این باور و فکر رسیده بودم که شاید واقعا اون چیزی درسته که اینا میگن و این قضیه که درسمم چون خوب بود بر خودم به این تفکر رسیده بود که پزشکی برای من ساخته شده و اول من باید پزشک بشم و بعد برم برای فوتبالم تلاش کنم)، بلاخره سال کنکور رسید(اولین سال آشنایی من با شما و استادها) من تلاش زیادی نمی‌کردم چون هنوز از اعماق وجودم میدونستم این چیزی نیست که من دارم براش تلاش میکنم و با شما استاد و حرفایی که بشدت تو دلم می‌نشست آشنا شده بودم و سال اول کنکورم رو خراب کردم ، من دو سال دیگه ام پشت کنکور موندم و جدا از اینکه بظاهر داشتم برای رشته ای که خانوادم میگفتن تلاش می‌کردم(الان میگم به ظاهر ولی تو بازه زمانی اون وقت واقعی بود چون بر خودم به باور رسیده بود) ولی تمامی یا تمرکز وقتم رو گذاشته بودم رو پرورش ذهن و باورهای توحیدی که شما می‌گفتید و اون دوسال پشت کنکور که بقیه میگن تو دوسال از عمرت هدر رفت ، بشدت میتونم بگم از بهترین لحظات عمرم بود چون در من ریشه باورهای توحیدی رو‌ کاشت ، اینم بگم تو اون دوسال چندین بار تلاش کردم که خودم رو از کنکور بکشم کنار ولی هربار که تلاش می‌کردم به یه صورت نمیشد و دلیل اصلی ای که هربار نمیشد این بود که پدرم برای درس خواندن من خیلی هزینه کرده بود و هربار که میومدم خودم رو جدا کنم همین موضوع که تو داری تمام تلاش ها و هزینه پدرت که برای تو خرج کرده رو حروم می‌کنی شده بود آشنه پاشیر من و بهم حس عذاب وجدان میداد و خودم رو من متقاعد می‌کردم که کارم که اشتباهه و دوباره همون راه قبلی رو میرفتم.از اتفاقات دیگه این که تو اون دوسال پشت کنکور رخ داد و باعث سرکوفت های بیشتری به من شد این بود که خوب بچه های اقوام هم تقریبا با من کنکوری بودن حالا با یه چند سال اینور اونور تر ، مثلاً خواهر بزرگتر خودم و یکی از پسرخاله هام پرستاری قبول شده بودن (یکی از مهم ترین دلیل های که باعث شده بود من رو به سمت درس سوق بدن)و این دوسالی هم که پشت کنکور موندم باعث شده بود که پسرخاله و دخترخاله هایی که از من کوچیکتر بودن به من برسن و باهم کنکور بودیم و یکی از اونا فرهنگیان قبول شد و یکی دیگه دندون پزشکی و همون سالِ آخری که من چهارماه به کنکور تصمیم گرفتم کنکورم رو به قصد خراب کنم(من بلاخره بعد دوسال این جرعت رو پیدا کردم که با تمام حرفایی که هست برای چیزی که می‌خوام درست تلاش کنم و حتی با اینکه باعث ناراحتی خانواده میشه) و برم تو راهی که خودم می‌خوام و همه اون سر کوفتا هم خورد توی سرم ولی من یه ذره کمم از هدفم برنگشتم و از حالا اون مسیر عجیب و غریب و کلی اتفاقات با ظاهر بد برام شروع به رقم خوردن کرد.

    من تیر کنکورم تموم شد و خوب دیگه از این زمان تونستم درست برای فوتبالم تلاش کنم بدون اینکه کسی چیزی بگه.

    من تو همون تابستون رفتم برای تیم سپاهان تست دادم و سه روز طول کشید و جزو سه نفر برتر شدم ولی تنها نفر اول رو قبول کردن و خوب نشد ، اومدم و یادمه 5 شهریور بود صبحش برنامه بدنسازی گرفتم و شب مچ پام در رف و پام به مدت یک ماه تو گچ بود، یعنی تو اولین روزی که برنامه بدنسازی گرفتم و تو اولین روزایی که برای فوتبالم شروع به تلاش کردن کردم این اتفاقی که هیچ وقت برام رخ نداده بود رخ داد و خوب تو ذهنم طبیعتاً سوال ایجاد شد ولی گفتم محسن این حتما دلیلی داره و خوب اومدم و ذهنم رو قوی تر کردم گفتم اشکال نداره قوی تر شروع میکنم ، بعد یه ماه از اینکه پام از گچ در آوردم و کم کم می‌تونستم شروع به تمرینات کنم و زمانی که تازه میخواستم شروع به تمرینات کنم زانوم آسیب دید و دوباره به مدت یه ماه و نیم دو ماه نمی‌تونستم تمرین کنم و خوب دوباره اون ظاهر بد ایجاد شد ولی گفتم اشکالی ندارد حتما خیری توشه ، دوباره پام که آسیبش گذشت و یه مدت کمی که تونستم تمرین کنم مجدد کشاله پام آسیب دید و به مدت یه ماه دوباره تمرین نمی‌تونستم انجام بدم ، این سری بعد اتفاق آخری خیلی سوال برام پیش اومد که. چرا هربار که می‌خوام شروع کنم یه همچین اتفاقی میفته (تمام این آسیب هام تو مدت ترم اول و دوم دانشگاه بود) و برای همین بعد از بهبود به مدت سه الی چهار ماه اصلا تمرین نکردم و دوباره نشستم و خوب فکر کردم و آیا ببینم دلیل داره یا نه و فقط ته هر فکری که می‌رسیدم میگفتم این اتفاقات داره تورو برای یه موفقیت عظیم آماده می‌کنه و دلسرد نشدم ، البته که ذهنم خیلی وقتا خلاف این میگفت و میخواست که قبول کنم که فوتبال برای من نیست ولی من به گفته خودم میگم اینم آزمایشی بود که من عذم جدیم رو نشون بدم که چقدر می‌خوام بهش برسم ، غیر از این قضیه تو همین مدت آسیب ها ،یسری روابط عاطفی هم برام رخ داد که دقیقا مشابه همین آسیب ها به ظاهر به ضرر من تموم میشد ، تو همین مدت سه رابطه شروع و تمام شد برای من، و هر سه به ظاهر به ضرر من تموم شد و خوب هر کدوم از اون روابط چند روز من رو تو لاک خودم برد و صد در صد این فکرها که چرا همه اتفاقات بد برای من میفته چرا هیچ چیز اونجوری که من می‌خوام نیست توی ذهنم می‌گذشت ولی من با تلاش فراوان میگفتم خدایا تو خودت هوای من رو داری پس اگه اتفاقی افتاده درسی بوده که تو نیاز دیدی که به من آموزشش بدی و واقعا هم به جرعت میتونم بگم بهترین تجربه های عمرم رو از توی این تاریکی های به ظاهر بد زندگیم گرفتم چون من رو از یه آدم ضعیف به یه آدم قوی تبدیل کردن که یاد گرفته مسئول تمام تصمیمای زندگیش فقط و فقط خودش هست و بس و هیچ کسی دخیل نیست و الان با فکر الآنم میتونم بگم تو اون زمانی که آسیب دیدم حتما خودم به یک صورت اون آسیبرو با ترس یا فکر بهش جذب کردم چه بسا که برای من آزمایش و کلی درس داخلش بود ، و صد در صد اگه من وارد اون روابط عاطفی اشتباه شدم خودم تصمیم گیرندش بودم پس باید پای تمام آسیب هایی که بهم زد بایستم درصورتی که من کلی از مشکلات عاطفی که از طرف من بود رو بواسطه اون روابط اشتباه تونستم بفهمم و این اتفاقات بظاهر منفی واقعا برای من کلی معجزه داخلش بود و بعد از هر کدوم من رو مصمم تر کرد که تو راهی که براش اومدم بمونم و خدا داره تورو به زیبایی هرچه تمام تر به هدفت میرسونه و این موانع فقط پلی هستن برایزودتر رسیدن تو به آرزوهات . استاد عزیزم الان که این کامنت رو تایپ کردم و کل اون اتفاقات دوباره برای خودم مرور شد هربار و هربار به یسری کمک های دیگه خداوند که تو اون زمان متوجهش نبودم پی میبرم و دوباره خدا رو سپاس میکنم و یکی از کسایی که تو این مسیر رسیدن به این باورهای توحیدی به شدت به من کمک کرد شما بودید و بسیار بسیار از شما متشکرم که منو با بهترین همراه زندگیم به درستی آشنا کردین .

    من درحال حاضر هنوز به موفقیتی توی فوتبال نرسیدم ولی الان بصورت عملی با این کامنتی که اینجا نوشتم دارم به خودم و همه میگم که من صد در صد و صد در صد با تلاش خودم و توکل به خداوند و باورهای توحیدی میرسم .

    خدایا شکرت بابت همه چیز️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    زینب گفته:
    مدت عضویت: 2179 روز

    به نام خدای آرامش بخشم

    سلام به استاد عزیزم

    و خانم شایسته عزیزم

    ازتون ممنون و سپاسگزارم که از نوع نگاهتون از حرف هاتون برامون فایل تهیه میکنید و با ما به اشتراک میزارید از مریم جان ممنون و سپاسگزارم که با عشق فیلم میگیره و خستگی ناپذیر و تو این راه دست استاد ما شده بعلاوه الگوی قشنگی برای من دختر

    برم سراغ فایل فوق العاده ای که هزاران مثال ازش تو اطرافیانم دیدم اما زندگی خودم و همین اواخر که هنوز دارم نجواهارو کنترل میکنم و بنویسم که برای خودم یاداور بشه زینب جان راهت درست

    قطعا درهای بهشت بروت باز میشه

    من بخاطر یسری مسائل باید تصمیمی میگرفتم که یک طرفش انصراف از دانشگاهی بود که هم براش تلاش کردم هم دوستش داشتم اما باید تصمیم میگرفتم طبق اولویت های زندگیم و باخودم میگم حتی اگر این تصمیم اشتباه باشه تصمیم منه و قطعا خدا فرصت های بهتر بهم میده

    برای منی که قبلا حتی جرعت فکر کردن بین دو یا چند گزینه رو نداشتم چه برسه تصمیم بگیرم و بعد بیام برم تو دل ترسم و اقدام کنم بهش

    اما این ایده الهام و یا تصمیمی بود که باید میگرفتم

    راهمم درست بود داشتم رو خودم کار میکردم و تکامل و پذیرفته بودم که این تصمیم اومد سر راه من

    پس تو حال بدم نبودم قطعا خدا یارو یاور من هست

    و بعد از اقدام خیلی دلم ترس برش داشت اما میدونستم که من شجاعت به خرج دادم و بهایی بود برای اولویت های دیگم که شاید برای ادم های دیگه غیر قابل درک باشه

    از طرفی به خودم گفتم زینب جان تموم شد کاری که شده حالا میخوای چیکار کنی

    به چشم فرصت زیاد برای کار کردن رو شخصیتم نگاهش کردم

    شخصیتی که من باید درونی تغییرش میدادم و زمان میزاشتم یعنی برای خودم وقت میزاشتم و درس و دانشگاهم برام شده بود همه چیز و حتی قید ارامشمو قید بهبود شخصیتمو براش زدم

    حالا ازاد بودم و وقت داشتم

    پس شروع کردم گوش دادن فایل ها و استاد انگار یک پله رفته بودم بالاتر درکم از حرفای شما بهتر شده و گاهی به خودم میگفتم این پاداش رفتن تو دل ترست که فکر میکردی دانشگاه همه چیز

    بعدش خوندمو فکر کردم وکتاب خوندم راجب ویژگی هایی که به عنوان یک زن دوست داشتم داشته باشم نوشتمو تحقیق کردم

    بعدشم شروع شد ترمز هایی که اصلا پیداشون نمیکردم هی مشخص شدن

    الگوهای تکراری و پیدا کردم که کلا نمیپذیرفتم مقصرشون منم و دائما به خودم و عشقم قول و وعده میدادم که خب حالا باشه تغییرش میدم دیگه اون اتفاق نمیوفته اما مثل یه جرقه بلند شدم و گفتم اینه اره اینه وپذیرفتم و نوشتمو باگمو پیدا کردم

    قطعا این برای اون ازادی که داشتم افکارم رها بود از هرچیز دیگه و من وقت داشتم بدای خودِ خودم

    دقیقا اگر دید من به این ماجرا برعکس بود میموندم تو این فکر که وای من مجبور شدم من الان تمام هدفامو از دست دادم من شکست خوردم همین اتفاقایی که برام افتادم نداشتم

    همین فهم و درک و پیدا کردن دونه دونه سنگ هایی که رو پدال ترمز بود و واقعا این برام یک دنیا ارزش داره

    تمام این اتفاقات و فهم بهتر قوانین

    پیدا کردن و کار کردنشون از بعد انصراف تقریبا یک ماه که اتفاق افتاده استاد جان

    و من الان که نوشتم و نگاه میکنم به خودم انگار زینب قبل ازاون تصمیم شجاعانه و شاید دیوانگی با این زینب فرق داره ،مدام میگفتم زینب یکسال بخون تموم میشه مدرک از بهترین دانشگاه بعدش وقت داری برای رو خودت کار کردن اما نه

    من داشتم خودمو از دست میدادم افسردگی افکار منفی و شخصیتم نگم که عجیب از خود واقعیم فاصله گرفته بودم و خودم برای خودم دوست داشتنی نبودم

    رابطمو از دست دادم

    هنوزم حتی نمیدونم قرار ثمرش چی بشه

    فقط میدونم اتفاقه افتاده ، جزئی از تکامل من

    میدونم دست خدارو اگر بگیرم بد نمیشه ،خوب میشه

    و امید دارم

    قطعا با عشق میام چندماه بعدمو مینویسم

    که استاد اره من اون تغییر دیدگاهم چه نتایج فوق العاده تری برام داشته

    راجب رابطه عاطفیم هم اگر بخوام بگم استاد عزیزم من تا وقتی که هر دعوا و بحث و …میشد به منزله شکست و رفتن و تمام شدن میدیدم و اون افکار منفی میومدن سراغم و به زبون می اوردم دقیقا نتیجه خب همون میشد و هیچوقت نتونستم درس هایی که تو دل اون اتفاق بودو درک کنم چون در وهله اول حالم خوب نبود آرامش نداشتم

    اما این بار آخر آرومم احساس میکنم چندسال رابطه با کسی که دوستش دارم چقدر به من درس هایی و داده که من نه تو رابطه مادرو پدرم دیدم نه هیچ کس دیگه میتونست به من یاد بده

    من تجربه کردم شنیدم لمس کردم با تمام وجودم و یادگرفتم

    وقتی به خودم میگم زینب یه لحظه استپ کن تمام افکارو

    خب حالا افکارو دسته بندی کن بین منفی و مثبت

    خب حالا منفی هارو که حفظ شدی کمکم که بهت نمیکنن صدبار امتحان کردی بزار کنار بیا ببین تو این مثبتا چیا هست

    و میام تو دل افکار مثبتم

    میبینم واو بابا اینجا رو چقدر خاطره خوش

    چقدر یادگرفتم از کنار عزیزدلم بودن آرامش دادن و آرامش داشتن و

    چقدر ازاین رابطه من صبوری و یادگرفتم

    چقدر از این ادم یادگرفتم اگر هدف دارم به چندقسمت تقسیم کنم و برم تو دلش قطعا میشه

    چقدر یاد گرفتم آزاد باشم و وابسته نباشم

    چقدر عزیزدلم خودشو دوست داره برا خودش ارزش قائل

    و هزار تا درس و تجربه و نکته که تو دل رابطه با این آدم عزیز داشتم

    استاد جانم

    واقعا یجا آدم میگه دیگه بسه

    یجا الگو ها اینقدر شبیه هم که من میتونم بگم اتفاقات مشابه برای من زینب افتاده و من اینبار تعهد دادم با دید متفاوت فکر متفاوت باور متفاوت و اقدام متفاوت یک نتیجه متفاوتو رقم بزنم

    چه تو رابطم چه ساخت شخصیتم چه شروع کسب و کار

    نجواها هست سخت یجاهایی ادم کلافه میشه اما میشه

    من الان دقیقا تو این شرایطم و میگم شدنی

    شدنی هربار ذهنت میاد بهت حس منفی بده تو منطق میاری و هربار با کلام مثبت با کلماتی ک بار مثبت دارن اون اتفاقو تغییر میدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      مریم دستجردی گفته:
      مدت عضویت: 1841 روز

      به نام خالق هدایتگر

      زینب جان بهت تبریک میگم به خاطر تصمیم مهم و سختی که گرفتی

      تحسینت میکنن برای این حد از جسارت عالیه دختر عالی ، چقدر خوب از دل اتفاقات ناخوشایند تونستی زیبایی هارو ببینی ، آفرین بهت

      مطمئن م خداوند به سمت زیبایی به سمت داشتن شخصیت بهتر و قوی تر هدایتت میکنه.

      برات آرزو میکنم آسان شوی برای آسانی ها و در این مسیر الهی موفق و پیروز و متعهد تر از قبل باشی.

      دست حق نگهدارت دوست عزیز

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: