اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت - صفحه 31 (به ترتیب امتیاز)

634 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    امیرحسین بشیری گفته:
    مدت عضویت: 1619 روز

    به نام خدای غفورو رحیم

    سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته که شده اند الگوی من در این دنیای پر از تضاد و اطلاعات گوناگون که بعضی اوقات با کنترل نکردن ورودی هام متوجه میشم که دارم از مسیر دور میشم

    خدارو شکر میکنم برای هدایت شدنم به این خانواده بهشتی

    تجربه من در مورد این که کجا اتفاق به ظاهر بدی برام افتاده ودر آینده دیدم که چه قدر خیر بوده برام این هستش که من در کاری که از سن 17 سالگی اون کار رو انجام میدادم الانم 25 سالمه و 80درصد کار رو یاد گرفته بودم آرام آرام که از نمایندگی خارج شدم برای خودم کسب کار راه انداختم ولی طی یک سری اتفاقات که مثلا اجاره ها بالا رفت و با همکارانم به مشکل خوردم و بعد که مغازه رو جمع کردم رفتم که همون نمایندگی کار کنم بعد از گذشت یک هفته صاحب کارم من رو اخراج کرد و غیر مستقیم توسط یکی دیگه از همکارانم گفت که از فردا سر کار نیام خب اولش خیلی برام سخت بود که شغلی که سال ها در اون تجربه داشتم رو از دست داده بودم و خودم هم توان مغازه زدن رو نداشتم یک سالی که من با ماشینم کار میکردم و کار های مختلفی رو انجام دادم در فایل های استاد به دنبال این میگشتم که چرا این اتفاق برای من افتاد که بعد مدت ها به این نتیجه رسیدم که اصلا اون کار مناسب من نبوده اصلا علاقه ی خاصی به اون کار نداشتم اصلا با همکاران خوب نبودم اصلا محیط خوبی نبوده و کلا متوجه شدم که خداوند در حال هدایت من بوده اما چون در اون فرکانس نبودم و افکار بیماری زا و ترس داشتم از حرف مردم از این که حالا اگه شغل دیگه ای رو انتخاب کنم .

    دقیقا باید چی کار کنم.و روی خدا حساب باز نکرده بودم از فایل های استاد البته که رایگان هاش استفاده کردم شخصیتم رو ساختم رفتارم رو بهتر کردم اخلاقم رو بهتر کردم دیدگاهم رو نسبت به اتفاقات و شرایط تغییر دادم و به یک شرکت هدایت شدم و زندگی ام را با هدایت های خداوند ساخته ام و هر بار دارم هدایت های خدارو بهتر درک میکنم بهتر متوجه میشم قوانین خدا رو قانون تکامل رو. احساس خوب اتفاق خوبرو. تمرکز بر رو نکات مثبت رو.این واقعا دارم با افکارم اتفاقات رو رقم میزنم با تمرکز بر رو ی خودم رو مهارتم رو افکارم دارم پیشرفت میکنم وبعد از گذشت مدت ها توانستم بر روی ترسم پا بزارم و برای بار اول کامنت بنویسم خدارو صد هزار مرتبه شکر

    به این شرکت هدایت شدم و این جا کار کردن دقیقا به همون شکلی هست که در حال حاضر مناسب برای من هست در واقع کار کردن به صورت یک ساعت کار و یک ساعت استراحت هست و خدارو شکر در زمان کار از کار کردن لذت میبرم و در زمان استراحت هم روی باورم کار میکنم روی ورودی هام کار میکنم و الان متوجه شده ام که اون اتفاق به ظاهر بد چه قدر برای من مفید بوده و توانسته ام کمی به سمت علاقه ام بروم و اصل بهبود گرایی رو سعی میکنم در کارم اجرا کنم تا به پیشرفت های بزرگی برسم

    و یه نکته که شرکتی که در اون هستم دقیقا کار فیزیکیش رو دوست دارم همکارانم خداروشکر که همه سالم همه شاد و همه اون ها انسان های درستی هستند واقعا خدارو شاکرم که به این سایت و آگاهی هاش هدایت شده ام

    سپاس گزارم استاد عزیز که به دنبال علاقه ات رفتی

    سپاس گزارم که برای خودت ثروت ساختی و تمام دنیا رو با خوشبخت کردن خودت زندگی رو برای ما زیبا تر کرده ای کردی

    به امید دیدارتون در پردایس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    یاسر خدابنده‌لو گفته:
    مدت عضویت: 1063 روز

    فایل هدایتی امروز من

    کلیدها: توانایی اعراض از ناخواسته‌ها, جهت دهیِ آگاهانه به کانون توجه, فرصتی شگفت انگیز بنام تضاد

    موارد اساسی و نکات کلیدیِ این فایل چیست؟

    کدامیک از این موارد به شما بیشتر کمک کرده است؟

    چه تجربیات آموزنده ای در این باره دارید؟

    برنامه‌ی شخصی‌ِ شما برای اجرای «آن مورد اساسی در عمل»‌ چیست؟

    به نام خداوند بخشنده مهربان و هدایتگر به سمت زیبایی‌ها و زندگی رویایی مورد علاقه من

    خداوند رو بی‌نهایت سپاسگزارم به خاطر این فایل هدایتی امروز که پس از سوالی که توی ذهن من بود من رو هدایت کرد به این فایل فوق العاده و جواب سوال خودم رو گرفتم

    و البته در ابتدا مروری به مواردی که استاد گفتن میکنم و بعدش شاید در بین همون موارد درس‌هایی که خودم گرفتم رو بگم

    من خودم علاقه بسیار زیادی به آقای ایلان ماسک و کارهای فوق العاده‌ای که ایشون انجام میدن دارم و طرز فکرشون رو خیلی خیلی دوست دارم

    و فکر می‌کنم استاد عباس منش عزیز هم خیلی به کارهای ایشون علاقمند هستند و ایشون رو دنبال می‌کنند، چون که ایشون یک طرز فکر بسیار متفاوت دارند و همونطوری که استاد گفتن شرکت اسپیس ایکس هم کاملاً یک طرز فکر متفاوت و مثبت بین داره و همین هم باعث شده که با وجود اینکه به تازگی تاسیس شده ولی انقدر موفق باشه و انقدر بتونه کارهاش رو پیش ببره و تصمیمات بزرگی بگیره برای آینده، همین که قصد دارند مریخ رو یک سیاره قابل سکونت بکنند یک سیاره دیگه که از زمین فاصله داره و به خاطر همین این استارشیپ رو که به این حجم بسیار بسیار بزرگ بود رو ساختند و میخواستند که این فضاپیمای بزرگ بزرگ رو امتحان بکنم برای مرحله اول و تجربیاتی به دستشون بیاد

    واقعاً خیلی برای من اینجا منطقی میشه که استاد همیشه میگن جهان بر پایه خیره جهان بر پایه نیکیه،خداوند هم به خاطر همین میگه اگر شما یک کار نیکی انجام بدید 200 برابر به شما پاداش داده می‌شه ولی برای اینکه ضرری به شما برسه باید چندین کار بد انجام بدید ، جهان در ذات خودش می‌خواد رشد بکنه آدم‌ها در ذات خودشون دوست دارند که رشد بکنند اما کی این اتفاق می‌افته زمانی که خودشون رو ارزشمند بدونند، زمانی که من به عنوان یک انسان برای تضادی که توی زندگیم هست یک فرصت برای رشد و تغییر ببینم نه یک اتفاق مأیوس کننده ناامید کننده یا شکست و از بین رفتن و تمام شدن

    دقیقاً شرکت اسپیس ایکس هم به نظرم داره خیلی خیلی خوب تکامل خودش رو طی می‌کنه و این مسیر رو کاملاً هدایتی و بسیار عالی طی می‌کنه، که یکی از باورهایی که استاد مثال زدند از این افرادی که اونجا دارن کار می‌کنند همین توجه به نکات مثبت در هر شرایطی برای ایجاد حس خوب و هدایت شدن به اتفاقات خوب

    خوب در شرایطی که یک اتفاق یکسان برای همه می‌افته یک سری‌ها اون موقعیت رو به چشم یک بلا و یک شکست می‌دونن و خودشون رو بعد از این اتفاق ممکنه که ناتوان ببینند و کاملاً از ادامه مسیر و رسیدن به هدفشون مأیوس بشن، اما خوب دیدیم که شرکت اسپیس ایکس انفجار استارشیپ رو یک نامگذاری دیگه کرد و گفت که این اتفاق عملیات جداسازی غیر منتظره برنامه ریزی نشده قطعات بود که اتفاق افتاد، و این برای ما یک موفقیت بسیار عالیه چرا که تا الان یک فضاپیما به این عظمت ساخته نشده و به این ارتفاع نرفته و ما همون اولش هم گفتیم که اگر این فضاپیما فقط از همون جایگاه خود بتونه بالاتر بره مثل یه گیلاس روی کیک محسوب میشه یعنی اشانتیونه یعنی اضافه است، واقعا چقدر این تفکر متفاوت می‌تونه به افراد کمک بکنه و از این تضاد یکسان میتونه نتایج بسیار متفاوتی رو ایجاد بکنه، مثلاً می‌تونستم بگن که ما این فضاپیما رو با هزینه بسیار بسیار بالا و زمان و انرژی زیادی درست کردیم و انتظار داشتیم که این فضاپیما ما ماموریت خودش رو درست انجام بده و برگرده و حالا که اصلاً نتونسته کارشو درست انجام بده و تو این ارتفاع که نزدیکی جو بود و حتی از زمین هم خارج نشده بود منفجر شده یک شکست بزرگ برای شرکت اسپیس ایکس محسوب می‌شه و موارد فراوانی که افراد معمولاً وقتی یک تضاد توی زندگیشون اتفاق می‌افته می‌زنند و احساس ناامیدی و احساس بد و احساس شکست احساس تمام شدن فرصت‌ها برای پیشرفت و احساس عقب موندن و یا خیلی از تفکرات دیگه که قطعاً احساس بدی ایجاد می‌کنه

    اما خوب دقیقاً دلیل پیشرفت این شرکت همین طرز تفکر فوق العاده و دیدگاه متفاوت به اتفاقات یکسان هست

    و درسی که من از این اتفاق می‌گیرم برای خودم این هستش که همیشه خودم رو تحسین بکنم برای دستاوردهایی که توی زندگیم دارم چه کوچیک چه بزرگ اگر هم در مسیر به دست آوردن خواسته‌ای یه اتفاقی مثل این اتفاقی که برای اسپیس ایکس افتاد برای من بیفته من بیام بگم که همین که تا اون ارتفاع رفت و بالاتر از حد تصور من بود برای من یک موفقیت و من بیام این اتفاق رو مثبت برای خودم تعبیر بکنم تا اینکه به احساس خوبی برسم و هدایت بشم به همون تعبیرهای خوبی که برای خودم کردم و هدایت بشم به پیشرفت و رشد و ایده‌های عالی‌تر

    اینکه چطور من بتونم اتفاقات زندگیم رو مثبت تعبیر بکنم این دیگه بر عهده منه، همونطور که شرکت اسپیس ایکس تونست این اتفاق رو مثبت تعبیر بکنه و بشینه مسائل رو بررسی بکنه تا اینکه در آینده همین فضاپیما رو با رعایت قانون تکامل سالم بفرسته به جایی که می‌خواد

    راستش من مواقعی که به تضادهای این چنینی توی زندگیم برمی‌خورم خیلی راحت ذهنم اون دستاوردهایی که داشتم و یا دارم رو نادیده می‌گیره و منو می‌ندازه تو اون موقعیت منفی و احساس شکست و احساس ناامیدی، اما خوب این فایل هدایتی به من یاد داد که باید اتفاقات رو جوری تعبیر بکنم که به من احساس مثبتی بده

    و مثال آقای عشق یار رو استاد دوره 12 قدم و یکی دو تا فایل دیگه که من دیده بودم زدن و من هر بار درس‌های متفاوتی ازش گرفتم، خوب ایشون سه تا فرزند رو از دست داده بودند 2 تا از فرزندانشون در جبهه شهید شده بود و فکر می‌کنم اینا از کشورهای دیگه که دانشجو بودن اومده بودن توی جنگ شهید شده بودند، و یک فرزندشون هم به خاطر اینکه نتونسته بود از دست دادن برادرانش رو تحمل کنه اون هم سکته کرده بود و به نحوی از دنیا رفته بود و البته همسر آقای عشقیار که پس از شهادت بچه‌هاش، نتونسته بود این اتفاق یکسان برای خودش و خانواده‌اش رو مثبت تعبیر بکنه و کاملاً منفی تعبیرش کرده بود و همین باعث شده بود که سالیان سال احساس منفی داشته باشه، احساس از دست دادن، احساس غم، احساس ناراحتی، احساس ناکام بودن فرزندانش، احساس دوری از فرزندانش، احساس وابستگی به فرزندانش و… مجموعه‌ای از این تعابیر که کاملاً فشار عصبی شدیدی برای خودش ایجاد کرده بود و در طی سالیان باعث شده بود که این آدم به صورت فیزیکی به خودش صدمه می‌زد و مخیلش رو از دست داده بود، توانایی کنترل ادرار خودش رو از دست داده بود و کاملاً این دیدگاه منفی باعث شده بود که زندگی بسیار ناجبی رو تجربه بکنه

    که البته همین باعث شده بود که از لحاظ مداری با همسرش یعنی آقای عشقیار کاملاً فاصله بگیرند و نتایج کاملاً متفاوتی رو هم داشته باشند

    به صورتی که آقای عشق یار از این اتفاق یکسان برای خودش و خانواده‌اش اینجوری تعبیر کرده بود که، فرزندان من هدیه‌ای از خداوند بودند که حدود 20 سال کنار من و خانواده‌ام بودند و خیلی با هم روزهای عالی رو سپری کردیم و لذت بردیم و الان هم این هدیه‌های خداوند به سوی خداوند بازگشتند و نیاز نیست که ما خودمون رو اذیت بکنیم ما هم از آن خدایم و خداوند ما رو خلق کرده و یک روزی دیر یا زود به سوی خداوند برمی‌گردیم و اگر یکی از اعضای خانواده ما زودتر از ما از دنیا رفت اصلاً لزومی نداره ما ناراحت باشیم چون که به سوی خداوند رفته و کاملاً جاش امنه داره لذت می‌بره،، و داشت از خاطرات مثبتی که با فرزندانش سپری کرده بود برای استاد یادآوری می‌کرد و با احساس خوب لذت این کار می‌کرد ولی همسر ایشون اگر همین خاطرات رو مرور می‌کرده با همون احساسات منفی برای خودش در پی داشته

    و حالا ما اینجا داریم می‌بینیم که در یک خانواده یک اتفاق یکسان و دو تا دیدگاه متفاوت به این اتفاق یکسان باعث شده که کاملاً نتایج متفاوت اتفاق بیفته

    آقای عشقیار پدر خانواده با این دیدگاه مثبت نگر و تعبیر این اتفاق یکسان به یک تعبیر بسیار عالی که احساس خوبی ایجاد کرده، در طی این سالیان کاملاً احساسش خوب بوده و توجهش به اتفاقات مثبت این قضیه بوده و کاملاً احساس خوبی داشته به خاطر همین هم در سن 90 سالگی تنی سالم و تندرست داره و تونسته بود حافظ اشعار شاعرانی بزرگی مثل مولانا سعدی حافظ و دیگر شاعران باشه ، و تو این سن شاگردانی داشته باشه که داره به اون‌ها آموزش میده، و کتاب‌های فراوانی از اشعار نوشته شده باشه توسط این آدم به قول خودش چشمانش عین عقاب دارن کار می‌کنند

    و کفترهایی داشته باشه که داره با اون‌ها عشق و حال می‌کنه و از زندگی داره لذت می‌بره

    تا این حد می‌تونه نتایج آدم‌ها به خاطر نوع تعبیری که از اتفاقات دارند متفاوت بشه

    یا مثالی که استاد در مورد فوت فرزند کوچکتر خودشون توی سن دو سه سالگی گفتن، چه اولش احتمالاً خیلی براشون دردناک بوده اما سعی کردن این اتفاق رو جوری نگاه کنند که به خودشون احساس مثبتی بده و تعبیر مثبتی از این اتفاق یکسان که فوت فرزندشون باشه برای خودشون داشته باشند، و می‌گفتن که تعبیر من این بود که یاد گرفتم زندگی چقدر می‌تونه کوتاه باشه و انسان هر لحظه میتونه که از این دنیا بره، پس نباید زیاد به این دنیا وابسته باشی و دلبسته باشی، و بدونی که این فرصت عمر برای هر کسی می‌تونه در هر لحظه پایان بپذیره، و به این زندگی به عنوان یک فرصت رشد برای پیشرفت خودت نگاه کنی به عنوان یک میهمانی نگاه کنی که چند صباحی در این دنیا میهمان هستی و چند صباح دیگر خواهی رفت، و اینکه ما صاحب فرزندانمون نیستیم صاحب اون‌ها خداست و ما فقط واسطه‌ای بودیم که باعث شدیم فرزندانمون به این دنیای مادی بیان و شروع زندگی مادیشون توسط کانال ما انجام شد.. خود استاد توی یه فایلی هم گفتند که بعدها همسرم با توجه به آزمایشات و علائمی که پسرشون کشف کرده بود از فرزند فوت شده‌شون فهمیده بودند که ایشون به بیماری سختی دچار بوده و ممکن بوده سالیان سال زجر بکشند و بعدش از دنیا برند و این فوت زود هنگام فرزندشون یک نعمتی بوده هم برای خودش و هم برای پدر مادرش

    و استاد اینجوری فوت فرزندشون رو تعبیر کردند و این تعبیر مثبت باعث شد که خیلی زود به احساس خوب و احساس بهتری برسند و پیشرفت‌های زندگیشون ادامه‌دار باشه و درس این اتفاق رو بگیرند البته خودشون می‌گفتند که شاید دیدن خانواده اشقیار باعث شد که من درس مربوط به ایشون رو بگیرم و آماده بشم برای از دست دادن فرزند خودم

    مثال اینکه اگر یک نفر دچار مشکل مالی بشه یا مشکل مالی داشته باشه توی بیزینس خودش، این اتفاق رو می‌تونه اینطوری تعبیر مثبت داشته باشه که تجربه کسب کردم که چه جوری بهتر عمل بکنم، کجاها خوب عمل کردم که نقطه قوتم بود باید اون‌ها رو تقویت بکنم و کجاها ضعیف عمل کردم که باعث شد نقطه ضعفم باشه که باید اونا رو هم بهبود بدم و می‌تونم از این تجربه توی بیزینس جدید خودم استفاده بکنم یا اصلاً می‌فهمم که خداوند من رو برای چه مسیر دیگه‌ای ساخته و داره هدایت می‌کنه و باید انجام بدم

    و این ما هستیم که موقع برخورد با تضاد و برخوردن به مسائل زندگی و اتفاقات اون‌ها رو به نفع خودمون یا به ضرر خودمون تعبیر می‌کنیم

    مثال رابطه عاطفی، که استاد گفتند اگر یک نفر توی رابطه عاطفی خودش به مشکل می‌خوره یا به هر دلیلی از اون فرد جدا می‌شه خیلیا هستند اینجوری فکر می‌کنند که دیگه زندگی براشون تموم شده و دیگه هیچکس توی دنیا نیست که بتونم باهاش رابطه داشته باشم و… که نتیجه‌اش احساس منفی و قطعاً اتفاقات منفی خواهد بود، چون ما هستیم که با افکار خودمون داریم فرکانس‌هایی رو به جهان هستی ارسال می‌کنیم و جهان هم داره این فرکانس‌ها رو دریافت می‌کنه و به صورت اتفاقات و شرایط زندگی ما در زندگی ما ایجاد می‌کنه،،،اگر همین زن یا مردی که دچار جدایی از پارتنرش شده و رابطه قبلیش رو دیگه نداره، می‌تونه بیاد اینجوری این اتفاق رو تعبیر بکنه که من تو این رابطه خیلی لذت بردم سالیان سال یا روزها یا ماه‌ها با اون فرد قبلی زندگی بسیار عالی داشتیم و از زندگی خودم در کنار این آدم لذت بردم و خداوند رو سپاسگزارم به خاطر روزهایی که با اون آدم داشتم، و حالا هم به هر دلیلی مسیرم راهم با این آدم جدا شده و زندگی به آخر نرسیده خداوند من رو می‌تونه هدایت بکنه به یک آدم بهتر زیباتر خوش اخلاق‌تر، و من می‌تونم زندگی بسیار عالی‌تری توی روزهای بعدی عمرم با این آدم سپری بکنم، و هیچ تضمینی به موندن یک آدم در رابطه با آدم دیگه وجود نداره و هر لحظه ممکنه اون آدم به هر دلیلی از رابطه تو بیرون بره ، پس دلیلی نداره که وابسته اون آدم باشی و باید در هر لحظه از زندگی خوشحال باشی و سپاسگزار باشی و لذت ببری

    نتیجه اینه که این آدم نه تنها با این تعبیر مثبت از زندگی ناامید نمی‌شه و احساس بد و احساس شکست و احساس قربانی شدن و احساس از دست دادن نداره، بلکه کاملاً امیدوار هست و شوق و ذوق داره برای ادامه زندگی و احساس مثبتی داره و داره فرکانس مثبتی رو به جهان ارسال می‌کنه و جهان هم اتفاقات و شرایط مثبتی رو برای این آدم رقم خواهد زد، چون این قانون خداونده و ما داریم با افکار خودمون زندگی خودمون رو رقم می‌زنیم، ما با توجه خودمون داریم زندگی خودمون رو می‌سازیم اگر با فکری که توی ذهن خودمون داریم و اینجوری احساس مثبتی داریم پس داریم به یک چیز مثبتی توجه می‌کنیم پس نتایج زندگی ما خوشحال کننده و سلامتی و خوشبختی و ثروتمندی بیشتر خواهد بود

    من هم توی کنترل ذهن خودم مشکل دارم مخصوصاً در احساس تنهایی و اینکه خوشحالی و خوشبختی رو بودن با آدم‌های متعدد می‌بینم، و باید روش کار کنم و اینجوری باید بهش نگاه کنم که اگر من این مواقع بیشتر یاد خداوند باشم و بیشتر خودم رو کنترل کنم و وقتم رو به دیدن فایل‌ها یا برنامه‌های مثبت سپری کنم دیگه شیطان درون من می‌تونه زیاد قدرتمند باشه که بتونه من رو منحرف بکنه، یا اصلاً من باید انقدر قوی بشم که دیگه نجواهای شیطان درون من خیلی صداش پایین‌تر باشه و بتونم ندای خداوند درون خودم رو بیشتر بشنوم، و اینجوری تعبیر می‌کنم که خداوند می‌خواد من بیشتر روی خودم کار بکنم و بیشتر به خداوند نزدیک بشم تا بتونم الهامات رو بیشتر و بهتر درک بکنم،

    استاد هم در مورد مسئله مالی می‌گفتند که من در اوایل کارم در تهران خیلی بدهکار شدم و همین باعث شد که بفهمم یک ایرادی در ذهن من و باورهای من وجود داره، و اومدم خیلی روی خودم کار کردم و ذهن خودم رو ریختم روی دایره تا بفهمم چه مشکلی توی باورهای من هست، و البته این تضاد و این فشار زیاد در زندگی من باعث شد که من انقدر بشینم فکر بکنم و به جواب مسئله برسم و البته روانشناسی ثروت یک و دو و 3 محصول و میوه همین تفکر و تأمل استاد در اون موقعی که بدهکار شده بودند هستش

    شاید اینکه گاهی وقتا از مسیر خارج میشم برای من یجور خیره ( الخیر فی ما وقع) چون میفهمم که این مسیر عالی و صراط مستقیم چقدر حس خوبی داره و بیام محکم‌تر و قویتر روی خودم کار کنم و قدرشو بدونم و بیشتر تو این مسیر لذت ببرم و بیشتر شکر گزاری کنم بخاطر این سبک زندگی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1246 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    موارد اساسی و نکات کلیدیِ این فایل چیست؟

    – اگر بتوانیم هنگام مواجهه شدن با تضادها و اتفاقات به ظاهر ناجالب احساس خود را خوب نگه داریم و خیریت را در پایان و نتیجه ی آن ببینیم به تمام خواست های خود خواهیم رسید.تمام افراد موفق توانایی کنترل ذهن هنگام رخ دادن تضادها داشته و سعی می کردند از زاویه ای به مسئله نگاه کنند که به احساس کمی بهتر از قبل دست یابند و در احساس بد باقی نمانند. توانایی کنترل ذهن مهم ترین وظیفه‌ی ما در طول زندگی است .

    اتفاقات به خودی خود خنثی هستند اما واکنش و تعبیر و تفسیری که ما از این اتفاقات داریم باعث رخ دادن اتفاقات بد می شود. ما تصمیم می گیریم که نتایج اتفاقات برای ما خوب یا بد باشد.

    اگر قانون تکامل را به درستی درک کنیم و از کلمات مثبت استفاده کرده و تمرکز خود را بر روی خواسته ها و زیبایی ها بگذاریم و بر روی نتیجه تمرکز نکنیم می توانیم شکست را به موفقیت تغییر دهیم.

    هنگام مواجهه شدن افراد با موارد نا جالب دو واکنش از خود نشان می دهند: دسته ی اول شروع به غر زدن, ناله کردن و شکایت کردن می کنند و گروه دوم که در اقلیت هستند سعی دارند از این فرصت به ظاهر بد و منفی استفاده کرده و به پیشرفت و موفقیت بیشتری دست یابند. تعریف و تفسیری که ما به اتفاقات می دهیم نتایج را برای ما در آینده رقم خواهد زد.

    همواره به قدرت خداوند ایمان و باور داشته و در نظر داشته باشیم که دنیا زود گذر است و به روابط یا نتایج ناپایدار نباید وابسته بوده و از لحظه ی حال و امکانات کنونی خود لذت ببریم.

    کدامیک از این موارد به شما بیشتر کمک کرده است؟

    – هنگام مواجهه شدن با تضادها واکنش گرا نبوده و بتوانیم با سپاسگزاری و دیدن نعمت ها و زیبایی ها احساس خود را خوب نگه داریم.

    همیشه خیریت را در پلن خداوند ببینیم و سعی کنیم زاویه ی نگاه خود را به شکست تغییر دهیم.

    تا زمانی که اشتباه نکنیم به موفقیت دست نخواهیم یافت. باید حرکت کرده و قدم برداریم و از اشتباهاتمان درس بگیریم .

    داشتن احساس خوب و کنترل ذهن بسیار مهم است. تنها وظیفه ی ما کنترل ذهن است .

    چه تجربیات آموزنده ای در این باره دارید؟

    – زمانی که شخصی از ما کلاه برداری کرده و ما احساس خود را خوب نگه داشتیم، همان کالایی که قصد خریدش را داشتیم به ما هدیه داده شد.

    به تازگی در سایتی محصولی برای فروش گذاشته بودیم و فردی به آن ها توهین کرده و پیامی در زیر آن نوشته بود و ما با بی توجهی به آن و جواب ندادن به پیام او باعث شدیم که بازدید صفحه بسیار بالاتر رفته و فردی دیگر پیامی به ما داد و قصد داشت محصول ما را خریداری کند که خودمان به خاطر قیمت پایینی که پیشنهاد داد از فروشش منصرف شدیم.

    برنامه‌ی شخصی‌ِ شما برای اجرای «آن مورد اساسی در عمل»‌ چیست؟

    – برنامه شخصی ما تکرار باورهای درست هنگام مواجهه شدن با تضادهاست و این که باور کنیم اگر بتوانیم واکنش گرا عمل نکرده و احساسمان را خوب نگه داریم حتما نتایج آن برای ما عالی خواهد شد.

    به تازگی از اهرم رنج و لذت هم برای رفع واکنش هابی مانند عصبانیت و نگران بودن استفاده کردیم که بسیار موثر بوده همچنین در دفتری خواسته های خود و خصوصیات مثبت افراد را یادداشت می کنیم که باعث ایجاد احساس خوب در ما شده است.

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    ساناز جمشیدیان گفته:
    مدت عضویت: 881 روز

    خداروشکر میکنم تضادها باعث میشه بیشتر از قبل خواستمو بشناسم

    خدایا شکرت

    امروز رفتیم خونه ای که پسند کرده بودیم بار دوم ببینیم که خانم مستاجر انقدر از مالک بد گفت که منصرف شدیم اومدیم خداروشکر کردیم که ما قرارداد نبستیم

    تضاد باعث حال من شد اولش بخاطر پیدا نکردن خونه دلخواه و بعد هم حس ناراحتی برای مستاجری که داره اذیت میشه

    تاالان داشتم تمرین میکردم بتونم حالمو خوب نگه دارم تصمیم گرفتم اینجا بنویسم که هم مروری برای خودم بشه هم رد پایی باشه برای اینده ام هم برای بقیه

    من امروز باید سجده شکر به جا می اوردم که خدا چقدر دوسم داشت قبل اینکه بریم برای قرارداد حسی بهم گفت صبر کن یکبار دیگه برو خونه را ببین و این حزفها را از مستاجر بشنوم و منصرف شوم به خودم گفتم خدا چقدر دوستت داره ببین از یک چاه بزرگ خارج شدی وگرنه اول دعوا و بحث و مشکلات بود بجای حس خوب همیشه حالت بد بود چقدر خدا را باید شکر کنم

    اره وقتی فکر میکنی داری به هدفت میرسی دقیقه نود همه چیز خراب میشه و باز از اول

    اما اینبار با علم بهتر

    الان میدونم حتما در قرارداد خیلی نکات بگم حتما چک کنم صاحب خونه چطور ادمیه و تلاش کنم خونه راحت و بدون دردسر بگیرم

    امروز فهمیدم من در مدار درستم چون خدا نمیزاره اشتباه انتخاب کنم امروز فهمیدم چقدر عوض شدم قبل اینکه برم و داستان تغییر کنه همسرم میگفت کاش اوکی بشه گفتم من میدونم خدا بهترین برامون گذاشته من فقط کفتم خدا این خونه قسمتمون باشه میشه و فرداش فهمیدم جواب ایمان و اعتمادم به خدا گرفتم وگرنه با یک صاحب خوته گیر و دیونه باید یکسال با دعوا سر میکردم یا شاید چند ماه نشده با کلی ضرر جا به جا میشدم مثل مستاجری که سه ماه داشت جا به جا میشد

    وقتی میگی خدا اینجا مشخصه بار اول که رفتیم حرفی نزد بار دوم من خودم یک حسی داشتم قبل قرارداد باز برم خونه را ببینم و وقتی بار دوم رفتم حرفا را شنیدم دیدم پس چقدر حسم درست بود و چیدر خداروشکر کردم

    چقدر خدا دوستم داشت

    ذهنم درگیر مستاجر هم شد اما یادم به حرف استاد افتاد اگه در مدار درست باشی راهها گفته میشه اما در مدار اشتباه ادمهای اشتباه به سمتت میان مقصرش هیچکس جز خوزت نیستی، اگه این مستاجر داره اذیت میشه چون خودش ظلم دیدن و خودش مدار منفی و… جذب کرده و خودش مقصره و ایتکه انقدر برای من از خونه و صاحب خونه منفی گفت مشخص بود که مدارش داغونه دلسوزی من اشتباه هست ناراحتی من فقط باعث میشه منم مدارم بیاد پایین، استاد تمام حرفهاتون دارم مرور میکنم خدا به ما ظلم نمیکنه مردم به ما ظلم نمیکنن خودمون به خودمون ظلم میکنیم اگه منم در مدار اشتباه بودم الان جامون عوض شده بود این چرخه باطل میچرخید الان من فهمیدم و اونجا نرفتم چون مدارم مثبت بود و مستاجر بعدی اون خونه اگه در صلح با خودش نباشه باز میشه مثل این خانم، و من مطمین بودم اگه به هر علتی هم ما اونجا میگرفتیم انقدر صاحب خونه تغییر میمرد یا جا بع جا میشد و… که باز من در ارامش بودم

    من وقتی رها کردم گفتم خدا دیگه تمام

    ناخودا کشتی من منو میبره اونجا که باید

    چقدر امروز معنای توحید فهمیدم چقدر خوبه میفهمم که هدایت شدم

    خدایا شکرت اینجا دارم مینویسم که در اینده بیام باز شکر کنم هر بار بیام کامنتم ببینم شکر کنم یادم بیاد تکاملم چی بوده

    اینکه خدا میاد انقدر قشنگ منو میبره جایی که خانم حرف بزنه بعد شوهرش زنگ بزنه بگه دروغ گفته که جریان درست کنه ولی من فهمیدم دهن این خانم به شکایت باز شد فقط بخاطر اگاهی من، چون من در مدار درست بودم، چون دقیقا من خدا داره هدایت میکنه یکدفعه مستاجری که میخواد از اون خونه فرار کنه میاد میشه راه نجات من، که بعد همسرش بزور میخواد درستش کنه چون سوتی بدی بود ما خونه را نگرفتیم و اونها مجبورن منتظر پولشون باشن، بقیه گفتن شاید دروغ گفته ولی من فهمیدم دروغ نیست چون من بار دوم هدایت شدم برم مجدد خونه را ببینم و این هدایت برام این نشونه را داشت

    خدایا چقدر خوشحالم این منم انقدر بزرگ شدم انقدر عاقل شدم انقدر درک میکنم ایمان و هدایت و نشونه هاتو

    این منم که بهم میگی برو پامیشم میرم بهم حقیقت نشون میدی

    این منم که بهم میگی صبر کن بااینکه خیلی دلم خونه مبخواد اما میگم باشه تو برام خونخ دلخواهم بیار

    اینکه من نمیگردم بقیه دارن دست به دست هم میدن تا من جا به جا بشم

    اینکه یادگرفتم باید پارو نزد وا داد باید دل را به دریا داد خودش میبردت هر جا دلش خواست که ساحل دقیقا همونجاست

    الان حسم میفهمم وقتی خونه دلخواهم ببینم میدونم خودشه

    الان میفهمم زمان و مکانش بشه یعنی چی

    چقدر خوشحالم امشب که نشد

    تضاد یعنی این

    در اوج رسیدن به خواسته نشه تو شکر گزار باشی که نشده

    تضاد یعنی الان که میدونم یک خونه میخوام که ازادانه بتونم برم بیام سروصدا کنم راحت باشم کسی باهام کاری نداشته باشه لذت ببرم

    الان میدونم خونه بدون صاحب خونه خونه خوبیه

    یا خونه ای صاحب خونش کار به کارم نداشته باشه

    یا خودم صاحب خونه باشم

    خدایا شکرت چقدر عالیه

    چقدر الان حالم بهتر شد

    ممنون استاد ممنون که منو از یک اشتباه بزرگ نجات دادین و این فقط فقط بخاطر اموزش های شماست من معنای هدایت. توحید. اعنماد. ایمان با شما فهمیدم ممنون خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    هاشم داداشی گفته:
    مدت عضویت: 1371 روز

    به نام خداوند بخشنده هدایتگرم

    عرض سلام و احترام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون و دوستان هم فرکانسم

    روز شمار زندگی من روز 155

    وقتی استاد در حال صحبت کردن بود و از تضادها می‌گفت تمام اتفاقاتی که تو زندگی رخ داده بود از جلوی چشمام رژه می‌رفت همون لحظه هایی که اتفاقات به ظاهر ناخواسته وارد زندگی ام شد و من با گفتن اینکه هر اتفاقی برام رخ میده به نفع و صلاح منه تونستم ذهنمو کنترل کنم و چقدر وقتی من دیدم و نسبت به اتفاق عوض کردم برام فوق‌العاده و بینظیر شد اتفاقاتی که کامنتشو براتون نوشتم و نیاز نمی‌دونم دوباره تکرار کنم

    از شرکت اخراج کردنم وقتی این اتفاق افتاد بلند به خدای خودم گفتم من تو کارم کم نذاشتم من نگران نیستم و می‌دونم هر اتفاقی برام رخ بده به نفع منع

    شروع کردن یه کسب و کاری به صورت شراکت که با صبر و حوصله و اعتماد داشتن به خداوند که این هدایت خداوند بوده و من منتظر میمونم و می‌دونم که من موفق میشم و همین حرکت کردنم و صبوریم باعث شد که من غرفه دار بشم تو بهترین نقطه از شهر

    آتیش گرفتن غرفم که میتونم بگم شدیدترین و مهمترین تضاد زندگی من بود هر کدوم از این اتفاقات شروع یه زندگی دوباره با بهترین نتیجه برام بود که من با صبر کردن و اعتماد به خداوند تونستم رقم بزنم و حالا تضادی که تو زندگی کسب و کارم هست و من صبورانه دارم ادامه میدم و نمی‌دونم که چه اتفاقی میخواد برام رخ بده ولی این و می‌دونم که هر اتفاقی برام رخ بده به نفع منه به این باور رسیدم چون تو زندگیم برام اتفاق افتاده و اونم اینه که کاری که 22 سال انجام میدادم و الان یک سالی میشه که روش جدید و برای خودم انتخاب کردم و اونم نقدی خریدنه و دسته چکمو پاره کردم و دیگه حساب دفتری هم نمی‌گیرم فقط نقدی خرید میکنم با وجود مقاومت‌های شدید ذهنم ولی من متعهد شدم و دیگه پا پس نمی‌کشم و رو حرفی که گفتم وایسادم و هر اتفاقی برام رخ بده من به خیر و صلاح خودم می‌دونم و به این باور رسیدم که الخیر فی ما وقعه هست برام چون با این تعهدی که به خودم دادم درسته که جنسام ناقصه کاملا غرفم پر نیست ولی آرامشی که دارم بهترین پادشا برام و به این نتیجه رسیدم که خواسته های من منو به احساس خوب نمیرسونه این احساس خوبه که خواسته‌های بیشتری رو وارد زندگیم می‌کنه ابن آرامشی که دارم هیچ وقت نداشتم و این برای من یعنی موفقییت همون که تو فایل گفتم اگه این راکت از سکو بلند بشه و منفجر نشه ما موفق شدیم برای من هم همین آرامش یعنی مسیرم درسته پس میام ایرادای دیگه رو پیدا میکنم که مهمترین پاشنه آشیل من باورامه تو بخش ثروت که اونم درست میشه وقتی من تسلیم خداوند شدم اونم درست می‌کنه چون من چیزی از خودم ندارم که بگم این خدای منه بهم میگه و من انجامش میدم من تسلیم خداوند هستم

    رد پای امروزم خدایا سپاسگزارم بابت هدایتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    ماکان الیکایی گفته:
    مدت عضویت: 501 روز

    155مین تحول زندگی من

    موضوع فایل:اتفاقات مشابه اما نتایج متفاوت

    اتفاقات به تنهایی معنای خاصی ندارن آن معنی و مفهومی که ما به آن معنا میدهیم و تعبیرش میکنیم و تصمیم گیری میکنیم که آن اتفاق اگرچه ظاهر بدی داشته،اما تعبیرآن معنای واقعی و بار مثبت و درک از روند تکامل و موفقیت های چشمگیری از جمله تجربیات عالی با خودش بهمراه داشته است،

    همانند راکد ایلان ماسک،که اولین شرکت تازه تاسیس با این ارتفاع از زمین بلند شد و نزدیک جو شد علاوه بر سرنگونی راکد،عملیات رو موفقیت آمیز دانستن و مرحله جداسازی خللی ایجاد شد که بجای انفجار یا شکست، میگن عملیات غیر برنامه ریزی شده جداسازی قطعات،که این اتفاق رو برای بهبود شرایط و تجربیات و فرصتی برای مراحل عملیات‌های بعدی معرفی میکنه،

    اتفاقات بیماری کرونا که فوتبال تعطیل شد ورزشگاه سانتیاگو برنابئو در بهترین زمان و بهترین مکان قرار گرفتن تا استادیوم نوسازی و بازسازی کنند،و خیلی ها کسب وکارشون نابود شد و خیلی های دیگه علاوه بر بیماری همه گیرو پاندامیک،پیشرفت فوق العاده ای داشتن و درآمد بالا داشتن،تفسیر یک اتفاق در زندگی و کلماتی که از آن نامبرده میشه ،نتایج را رقم میزنه،وقتی اتفاقی در زندگیت پیش میاد چگونه تعبیرش میکنی،آیا اون اتفاق داغونت می‌کنه و نابود میشی،؟یا اون اتفاق یک مسیر جدید یا تصمیم و و دیدوپیشرفت جدیدی منبع خیر و موفقیتت میشه،بجای احساس بدبختی و شکست و یادآوری اتفاقات بظاهر بد،اتفاقات را با احساس پیشرفت و یادگیری و تجربیات جدید با هدایت به مسیر بهتر و عالیتر رقم بخورد،

    الخیر فی ما وقع(هرچه پیش بیاد خوش میادو با خیر همراهه)

    در حقیقت اتفاقات بظاهر بد با تغییر در باورها و عملکردها و فعالیت فیزیکی بسیار کمتر به موفقیت روزافزون دست پیدا میکنیم،و باید از این اتفاقات با کنترل فکر و ذهنیت مثبت مسیر و راه پیشرفت را تجربه کنیم با نگاه متفاوت بجای دیدگاه غم و اندوه، نگرش مثبت و ساختار جدیدی را در اذهان طرح ریزی کنیم و مثبت اندیش امیدوار و سپاسگزار باشیم.

    سپاسگزار و شکرگزار پروردگار و رب و الله فرمانروای جهان بخاطر دریافت آگاهی های امروز سایت استاد عباس منش و بانو شایسته.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    محدثه گفته:
    مدت عضویت: 621 روز

    سلام به استاد عزیزم

    و همه دوستان خوب و پرانرژیم .‌‌..

    تجربه ای که من در این موضوع داشتم من سن خیلی کم ازدواج کردم و تا دوسال اولی که ازدواج کرده بودیم تقریبا و به ظاهر اوضاع خوب بود که به خاطر باورهای من که فکر میکردم هرچقدر مطیع تر و هرچیزیو قبول کنم من آدم بهتری هستم و همه میگن که چقدر این دختر خوبه و جلب رضایت دیگران برام راس همه چی بود طوری که خودم رو فراموش کرده بودم اینکه من چی میخوام محدثه چی دلش میخواد اینارو گذاشته بودم کنار و به خاطر اون باور غلط و اشتباهی که از بچگی درسرم و در درونم پرورونده بودن که هرچقدر حرف نزنی تو بهتری من راجع به هیچ مسئله ای نظر نمیدادم و فقط دنبال رضایت دیگران بودم تا اینکه بعد از 3 سال یه اتفاق به ظاهر نازیباکه نمیخوام خیلی راجع بهش حرف بزنم فقط اون اتفاق باعث شد من برم خونه مادرم اینا و اون خونه رو ترک کردم و همه و خودم اینطوری بودیم که وای محدثه بیچاره شدو اینم زندگیش داره به ظاهر خراب میشه…. اما در گذر 6 ماه که ما کارهای جداییمون رو انجام میدادیم انقدر اتفاقات بزرگ برای من افتاد که یکیشون آشنایی باهمین سایت بود که من الان به هرکدومشون فکر میکنم میفهمم اون اتفاق به ظاهر نازیبا چقدر برای من منفعت و حس و حال های خوب و دری از درهای بهشت بود

    بکی از اون اتفاقات این بود که من به خاطر باورهای اشتباهی که داشتم نمیتونستم یه کسب و کاریو برای خودم شروع کنم و با این حرف که همسرم اجازه نمیده نشسته بودم و تماما تو خونه بودم و عملا درآمد من منفی صفر بود و این اتفاق باعث شد من برم و کسب وکار خودم رو شروع کنم ماه ها براش زحمت کشیدم که الان دیگه یک سال شده و من از درآمد صفر الان به درآمد میانگین ماهی 600 ،700تومان رسیدم و تونستم با درآمد خودم یه گوشواره و انگشتر طلا بخرم و منی که برای خرید یه دونه قاب هم پول نداشتم حالا 30،40 تا قاب و یه جا میخرم و میارم و اون هدایت هایی که شدم و هرروز دارم محصولات جدیدی رو به شاپ خودم اضافه میکنم و هرروز مشتری های واقعا عالی خوش حساب آدم حسابی و این رشدی که تو این موضوع هرروز دارم میکنم یک مسئله اینکه من از بچگیم هم اینطوری بودم که دوست نداشتم تخفیف بگیرم و از تخفیف دادن هم خوشم نمیاد و اوایل شاید این موضوع پیش میومد که ازم تخفیف میگرفتن ولی الان خداروشکر هیچ کدوم از مشتری های من اصلا فکر تخفیف نه تنها نیستن بلکه یه سری هاشون میگن ما پول بیشتری هم پرداخت میکنیم فقط اون کیفیت کار برامون مهم هست و این مسئله تنها یه گوشه کوچیک خیلی کوچیک از اون خیرو خوبی هایی هست که از اون اتفاق به ظاهر نازیبا برای من افتاده و هنوز هم شاید اطرافیان من اون اتفاق رو نازیبا یا ناخوشایند میدونن ولی من اونو به عنوان بهترین اتفاق زندگیم گذاشتم چون خوبی هایی و اتفاق های فوق العاده ایی از سمت اون به من رسیده که اصلا باور نکردنیه .

    الخیروفی ماوَقَع .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    نجمه 🤍 گفته:
    مدت عضویت: 1162 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم جوون و دوستان گرامی

    اول از همه چقدر لذت بردم از دیدن این فایل با کیفیت و این پردایس زیبا با درختان سرسبز و آب زلال و هوای که میشه حسش کرد چقدر عالیه

    من دوست داشتم تجربه تضادی که پارسال برام پیش اومد رو تعریف بکنم ،من پارسال اولین سالی بود که با این مسیر لذت بخش آشنا شده بودم و واقعا هم سعی می‌کردم تا جایی که میتونم کلی استفاده ببرم و چقدر تجربیات عالی کسب کردم و احساسم خوب بود

    من پارسال باید کنکور میدادم و واقعا هم احساس خوب و عالی داشتم تا لحظه امتحانم بعدش که نتیجه ها اومد اون چیزی نبود که من انتظار داشتم اما بازم احساس ام رو خوب نگه داشتم و گفتم من سپردم به خداوند خودش میدونه خلاصه من گفتم اشکال نداره حالا که نشد اون رشته ای که میخواستم یه رشته دیگه برم اون رو رشته رو زدم و در کمال تعجب اونا رو هم قبول نشدم و اولش ناراحت شدم که خدایا چرا من که اینهمه احساسم رو خوب نگه داشتم ،اما واقعا ایمان داشتم که خیریتی در این کار نهفته است و واقعا بعد از چند مدت نشستن و کار کردن فهمیدم من اصلا باورهام اشتباه بودی باور های که تمام اتفاقات زندگی ما رو رقم میزنند و تا اون موقع من اصلا نمیدونستم اصلا باور چیه خداروشکر میکنم که با فهمیدن این موضوع چقدر تونستم اتفاقات عالی رو رقم بزنم و دوره های بینظیر راهنمایی عملی دستیابی به رویاها و عزت نفس رو بخرم که جز رویاهام بود و کلی تجربیات بینظیر دیگه الهی شکرت واقعا هر اتفاقی که بیفته به دید ما به اون اتفاقات بستگی داره و یه باور عالی که ساختم برای خودم اینکه هر اتفاقی که بیفته به نفع منه.

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    فردین زمانی گفته:
    مدت عضویت: 1415 روز

    سلام دوستان

    اتفاقات مشابه،اما نتایج متفاوت

    یه مثال خیلی خیلی عمیق که به نظر خودم اصلا مسیر زندگی من رو عوض کرد.همون وابستگی که من تجربه کردم و به مدت دو سالی کامل توی در دیوار بودم و خودشناسی من از اونجا شروع شد که اصلا ما کی هستیم.دلیل ازدواجمون چی؟به این دنیا دعوت شدیم برای چی؟و کلا وارد شغلی شدم که دوست داشتم و العان بعد از 5 سال از گذشت اون وابستگی و تو حاشیه رفتن.من آنقدر تغییر کردم که اصلا اون فردین قبل رو نمی شناسم و چقدر بزرگ شدم در تمام ابعاد و اون درخواست عمیق و دلی که من به خداوند داشتم برای هدایت شدنم و پیدا کردن مسیر زندگیم،که وارد سایت شما شدم و شروع کردم شناختم خودم.یعنی این رو از صمیم قلب میگم این فردینی که العان دارم تجربه اش میکنم حاضر نیستم با هیچ چیز در این دنیا عوضش کنم و اون اتفاق به ظاهر نامناسب من رو توی مسیری قرار داد که جواب بزرگترین سوال هان رو در دنیای مادی بگیرم ،چیزهایی که آرزو شو داشتم در زمان حیاطم جوابشون رو بدونم . همیشه سپاسگزار خداوند هستم به خاطر این لطف عظیمی که در حق من داشت.بله کسایی ام بودن از دوستان من که وابستگی عاطفی رو تجربه کردن و العان اونها رو می بینم توی کوچه و خیابون که یا اعتیاد دارن یا معتاد الکل شدن و مدارهای درب و داغون رو دارن تجربه می کنن،و خداوند رو نتونستن پیدا کنم و لطف خداوند در حق ما واقعا عظیم بوده و من با تغییر نگاهم خصوصا که العان دوره حل مسایل رو دارم انجام میدم واقعا طوفان به پا کردم .

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    Asal rafiee گفته:
    مدت عضویت: 1672 روز

    با سلام و درود بر استاد عزیزم و دوستان همفرکانسی خودم

    خدا رو شاکرم بابت تمام این اگاه های که در اختیار من قرارمیده واقعا از این فایل لذت بردم از اینکه ادمها چقدر میتونن رشد کنند و رشد ادمها هیچ حد و مرزی نداره از قدرتی که خدا در اختیار ما قرارداده کافیه باورش کنیم کافیه ایمان بیاریم و کم نیستند انسان هایی که خودشونو باور کردن نترسیدن و انجامش دادن و انجامش دادن و بی تفاوت از کنار اگاهی هاشون نگذشتند مشکلی که 90 درصد ادمها من جمله خودم باهاش دست به گریبان هستیم

    خلاصه که خیلی لذت بردم و این ادمهای قوی رو تحسین کردم

    در مورد توضیحی که استاد ادامه فایل دادید من خیلی خوب انجامش میدم و از عملکرد خودم تو این زمینه راضی ام زمانی که داشت زندگیم وارد مرحله جدیدی میشد و همه چیز جهنم بود توی دلم خوشحال بودم و میگفتم خدایا میدونم میخای منو به جای بهتری ببری بهت ایمان دارم و دقیقا هم همان شد کلی تجربه بدست اوردم کل درس جدید یاد گرفتم البته که چون تو دوره خودش یادش نگرفتم خدا به سختی بهم اموزش داد و قبولی شهریور شدم

    درخت بلوط رو تصورکنیم اگر درگلدان بکاریم به محض انکه ریشه ها تمامگلدان رو پر کنه درخت دیگه رشد نمیکه مشکل از درخت نیست از محیط اشتباهیه که درش قرار گرفته شاید ما ارزوهای بزرگتری داشته باشیم که محیط فعلی مون برای رشد اون ارزوها مناسب نباشه وقتی ازار میبنیم وقتی طرد میشیم وقت با شریک عاطفی مون به مشکل میخوریم این دقیقا اون محیط نامناسبه گاهی وقت ها شیوه ی خداوند برای هدایت به مسیر بهتر عبور از وسطه تیغ و خاشاکه نباید غر بزنیم نباید بد و بیراه بگیم خدا داره ما رو هدایت میکنه خدا داره مار و هل میده خدا میدونه ما رو باید هل بده تا جلوتر بریم اونوقته که کاری میکنه که ما از شرایطی که درش قرار گفتیم احساس راحتی نکنیم اتفاقات به ظاهر بد همون خار و خاشاکه که باید با خوشحالی ازشون عبور کنیم کاری که من انجامش دادم و الان دارم لذتشو میبرم

    شرایط مشابه نگاه متفاوت و قطعا نتایج متفاوت میشه

    این نگاه متفاوته ادمهای قدرتمنده که اون ها رو قدرتمند و موفق کرده هر مرحله رو تجربه جدید میدونند ن شکست

    من به طرح طلایی خداوند ایمان دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: