اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت - صفحه 6 (به ترتیب امتیاز)

634 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمدرضا روحی گفته:
    مدت عضویت: 1325 روز

    به نام پروردگار زیبایی و نور

    با سلام خدمت استاد گرامی و خانم شایسته عزیز و همه دوستانه خوب خانواده عباس منش

    خدا را شکر می کنم که یه فایل دیگه از استاد که در مورد اتفاقات مشابه نتایج متفاوت را می‌توانیم داشته باشیم و از این تجربه خوبی که آگاهی ما را بیشتر کرد استاد سپاسگزارم

    اتفاقات به تنهایی معنی نداره ما هستیم که این معنی را به او می‌دهیم از تعبیر اتفاقات نگاه متفاوت از شکست به درک بهبود می توانیم یاد بگیریم و انجام دهیم اتفاقات ساده می تواند برای بعضی ها نابود باشد و برای بعضی ها هم موفقیت باشد

    چون هر اتفاقی برای من اگر بیفتد باید بگویم خیر است برای من چون می‌تواند دری باشد برای اتفاقات خوب برای من

    مثل نگاه اسپراکس که گفت عملیات خیلی خوبی بود که تجربه کردیم و می توانیم برای موشک های بعدی اقدام کنیم اگر این نگاه رو برای خودم داشته باشم استاد اگر اتفاقات بد در زندگی خودمان که می‌افتد نگاه و افکار خوبی را داشته باشیم میتوانیم احساس خوبی و نتیجه خوبی را دریافت کنیم

    تجربه برای من قبل از عید بیکاری بود اتفاق خیلی بدی برای من افتاد که بعد از 17 سال شوکه شدم و در این موقعیت اصلا من نبودم اما با کمک باورهایم شاید 2 یا 3 روز حالم بد بود اما من توانستم این اتفاق را برای خودم خوب قلمداد کنم و خودم را زود پیدا کنم با کمک الله و نشانه هابه این درک رسیدم که همه آن برای من خیر است و می‌تواند بهره بهتری را از این بیکاری به دست بیارم که رفتم دوره آموزش اسپیلت و مسیر را پیدا کردم و تغییرات در باورها می‌تواند زندگی من را بهتر و حال خوبی را به دست بیاورم اما من قبل از آشنایی این سایت این اتفاق اگر می افتاد قطعا نابود میشدم

    چون ما دو نفر بودیم که اخراج شدیم من بعد از سه روز خودم رو پیدا کردم اما اون دوست من بعد از یک ماه و نیم نتوانست خودش رو پیدا کنه و در رنج و بدبختی و حال بدی که به سر می‌برد غم ناراحتی او این اتفاق به ظاهر بد بعد از یک ماه و نیم به ایست قلبی کشاند و فوت کرد و چون باورپذیری برای همکارم خیلی سخت بود نتوانست این اتفاق را برای خودش حضم کند که خداوند میتواند با این روند در های بهتر ی رو باز کند به شرطی که حالت خوب باشه ودنبال کار مورد علاقه خودش اگر میرفت دوستم و باور پذیری برای این اتفاق را میپذیرفت قطعا روزهای خوبی هم در اتتظارش می‌بود

    خدا را شکر می کنم از اون تجربه تلخ به ظاهر بد من هر روز حالم رو خوب نگه داشتم با تمرکز بر روی دوره ها کار می کنم و خداوند هم مسیر ها را به من نشان می دهد استاد فایل بی نظیر بود چقدر حرف های شما تاثیرگذار بود از شما وخانم شایسته هم سپاسگزارم

    استاد من چون نت ضعیفی داشتم از فایل صوتی استفاده کردم و این کامنت رو نوشتم

    انشالله در جای مناسب تصویری این فایل را هم بتوانم ببینم و زیبایی پرادایس را به چشم هایم هدیه بدهم برای احساس خوب و اتفاقات خوب

    در پناه الله یکتا شاد سلامت پیروز و سعادتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  2. -
    امید سعادت پور گفته:
    مدت عضویت: 1712 روز

    باسلام خدمت تمام عزیزان و استاد محترم سید حسین عباس‌منش و یاران گرانقدر ایشان

    ابتدا تشکر می‌کنم از شما بخاطر این فایل ارزشمند که در اختیار ما قرارداده‌اید. برای من از هر کتابی که تا بحال مطالعه کرده‌ام ارزشمندتر و آگاهی‌اش راه‌گشاتر بوده است.

    نکته‌ی بسیار مهمی که در این فایل توجه من رو به خود جلب کرد؛ یادآوری این موضوع مهم بود که «تمام اتفاقات مالی زندگی من را باورهای من رقم می‌زنند».

    چند سالی است که روی باورهای مالی‌‌ام کار کرده‌ام و نتایج به نسبت عالی گرفته‌ام؛ ولی موضوع مهمی که با شنیدن این فایل بر من روشن شد آن بود که من از آنچه در پس ذهن‌ام می‌گذرد آگاه نیستم و در حقیقت نتایج زندگی من می‌توانند نمایانگر این حقیقت باشند که در ناخودآگاه من چه می‌گذرد و داستان باورهای من از چه قرار است.

    موضوع مهم دیگری که برای من بسیار ارزنده و مهم بود این سوال زیبا بود که «من چه تغییری در 1.باورها و 2.عملکردم باید ایجاد کنم تا شرایط من در زمینه‌ی مالی (یا هر موضوع دیگری) تغییر کند؟»

    این موضوع مهم برای من یاد آور شد که عملکرد من نشان می‌دهد که چه باوری در من ریشه دارد، نه حرف‌هایی که به زبان می‌آورم‌. به کار بردن حرف‌های خوب در گفتار امر پسندیده‌ای است؛ ولی کافی نیست و زمانی ارزشمند است که با اقدامی هم راستا با آن دیدگاه درست همراه باشد؛ تا نتایج مطلوب حاصل شود.

    اصل مهم دیگری که پس از گوش دادن به این فایل به خودم یادآور شدم این بود که من هیچ قدرتی در تغییر و اصلاح دیگران نداشته و برای موفقیت در زندگی باید ایرادات خود را پیدا و نسبت به اصلاح آن‌ها اقدام کنم.

    ممنون که تا پایان این پیام با من همراه بودید.

    شب و روزگار بر همه‌ی شما عزیزان خوش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  3. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 2013 روز

    به نام پروردگار هدایتگر

    قبل از هرچیز بگم که خیلی خوشحال شدم وقتی دیدم یک فایل جدید فارسی دانلودی دادید.

    چون وقتی فایل های انگلیسی شروع شد، خواهرم گفت احتمالا استاد تمرکزی رفته رو فایل های انگلیسی و دیگه فایل فارسی نمیده، و دیدن این فایل خیلی لذت بخش بود. متشکرم استاد عزیزم.

    و متشکرم مریم جان مهربون که با حوصله راه میرفتی و هم حواست به دوربین بود و هم باید راه میرفتی. متشکرم از همراهیت.

    خودم رو مجبور کردم که بیامو بنویسم نشانه ام رو.

    دیروز که اول اردیبهشت بود میخواستم بشینم برنامه ریزی کنم، از خودم و شرایط ناراضی بودم.از حس و حال روحیم.، از افکارم…

    داشتم کمدم رو مرتب میکردم و برای اینکه یک فکری که اذیتم میکرد رو اعراض کنم، رفتم سراغ پلی لیست هدفگذاری(که همش از فایل های دانلودی هست) و پخش کردم. حرف ها دقیقا چیزی بود که لـــــازم بود بشنوم.

    وقتی استاد گفت اوایل ساله و…. گفتم الله اکبر… الانم اوایل ساله…

    و خیلی صحبت های عالی شنیدم درباره هدفگذاری.

    هپونطور که گفتم احساسم چندان خوب نبود اواخر به خاطر افکارم… گفتم کاش یه جایی، یه تاپیکی تو سایت بود که میشد درباره این حرف زد…

    گوشیم دستم بود و نت روشن کردم

    ایمیل فعالیت یکی از دوستان اومد، گفتم: فلانی دیگ خیلی داره ایمیل میاد ازت، برم غیرفعالش کنم..غیرفعال کردمش و اومدم ک ایمیل هارو پاک کنم، اولی رو پاک کردم. ولی دومی رو نه.میخواستم پاک کنم ولی نکردم. بازش کردم و دیدم پاسخ دوستمون در سوال یکی از دوستان بود که ببینید دقیقا همون حرفی بود که چتد لحظه پیش گفته بودم….«کاش یه جایی، یه تاپیکی تو سایت بود که درباره این وضعیت صحبت کنیم…» این سوال، همون سوال بود. دقیق، واضح، باجزئیات… خدای من… رفتم و همه پاسخ ها رو خوندم. و حسم خیلی بهتر شد.

    حرفای بچه ها که چقدر دلگرم کننده بود

    راه حل هاشون

    پاسخ هاشون

    خدایا سپاسگزارم که اینجا دور همیم.

    و اومدن رو صفحه اصلی، فایل جدید، اونم تو موضوعی که من به شـــــــــدت لازمش داشتم، کلیدکنترل ذهن، اعراض از ناخواسته ها، توانایی کنترل ذهن… خدااای من، درباره توانایی کنترل ذهن و این فایل هارو باید خورد، بلعید…

    و من لذت میبرم

    بیشتر از هرچیزی

    از اینکه میبینم تو، خدای خودم، دایرکتلی پاسخم میدی، هدایتم میکنی.

    اصلا نهایت آرامشی…سپاسگزارم.

    عاشقتم،مرسی که هستی.

    سپاسگزارم استادم

    سپاسگزارم بچه های دوست داشتنی اینجا، بابت کامنت ها و حرفها و حضورتون.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  4. -
    صادق سلیمانی گفته:
    مدت عضویت: 1412 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم خانم زیبا

    چقدر دلم برای سریال زندگی در بهشت تنگ شده بود، من کل 259 قسمت سریال رو دیدم و الان با دیدن این ویدیو کلی خاطرات اتفاقات فوق العاده ای که در بهشت افتاد رو زنده کرد برام.

    استاد عزیز اتفاق به ظاهر بدی که برام افتاد برمیگرده به اواسط سال 99 و رابطه عاطفی که داشتم رو به خاطر باورهای محدود کننده ای که داشتم از دست دادم و تا قبل از اون من فک میکردم خیلی کارم درسته و هیچ مشکلی ندارم و یادمه بعد از اون زمان خیلی بهم ریختم چون هنوز قانون رو بلد نبودم.

    وقتی این رابطه تموم شد اولش گفتم اون لیاقت منو نداشته و همون بهتر که رفته ولی بعد از مدتی پیش خودم گفتم صادق اگه مشکل از تو بوده باشه چی اگه نگه داشتن یک رابطه رو بلد نباشی چی و هزارتا سوال دیگه. بعد از چند ماه که گذشت به خودم گفتم صادق این چه وضعشه تا کی می خوای اینجوری ادامه بدی. بالاخره پذیرفتم که خودم باعث این جدایی شدم (الان میفهمم که چقدر عالی بود که خودم رو مسئول اتفاقات زندگیم دونستم) و رفتم دنبال جواب، رفتم که ببینم چطور میشه یک رابطه فوق العاده ایجاد کرد.

    چند ماهی تو فضای مجازی از اساتید مختلف مطالبی رو یاد میگرفتم و تو همین مدت با استادی که در مورد روابط تدریس میکرد آشنا شدم. مطالب خوبی میگفت که من در رابطه قبلی هیچ کدوم رو بلد نبودم و اجرا نکرده بودم و من داشتم آموزش میدیدم و میفهمیدم که دارم پیشرفت میکنم و مدارم داره بالاتر میره (البته اون موقع هنوز با مدارها و با شما آشنا نشده بودم). یه مطلبی که همیشه این استاد میگفت این بود که باور فراوانی در مورد روابطتون رو بالا ببرین و تاکید میکرد که موضوع خیلی مهمی هست.

    من تا اون زمان اصلا تا حالا کلمه باور فراوانی رو نشنیده بودم و اصلا هیچ ایده ای در این مورد نداشتم. شهریور 1400 بود که به خودم گفتم تو اینترنت در مورد باور فراوانی سرچ بزن ببین چیه و منم همین کارو کردم و اولین سایتی که اورد بالا سایت شما استاد عزیزم بود و اولین فایلی که از شما گوش کردم فایل باور فراوانی بود و چقدرررر لذت بردم و خیلی به دلم نسشت و همینطور رفتم ببینم فایل های دیگه در مورد چی هست یادمه همون روز نزدیک 20 فایل صوتی شما رو دانلود کردم و هر لحظه بیشتر لذت میبردم و همین جور فایل بعدی و فایل بعدی و فایل بعدی …. . واقعا از گوش دادن به حرفایی شما لذت میبردم. من داشتم قانون رو از شما یاد می گرفتم، من داشتم نحوه صحیح زندگی کردن رو از شما یاد می گرفتم. چون من آمادگی دریافت آموزشات شما رو داشتم و تا اون لحظه مدارم به اندازه کافی بالا رفته بود و هر چیزی رو شما میگفتین می پذیرفتم و نتایج عالی تو زندگیم دریافت کردم و می کنم.

    الان که به گذشته نگاه میکنم به خودم میگم خدارو صد هزار مرتبه شکر بابت اون رابطه عاطفی که سرشار از وابستگی بود تموم شد و اون اتفاق به ظاهر بد

    خدارو صد هزار مرتبه شکر که مسئولیت زندگی خودم رو پذیرفتم و رفتم دنبال جواب

    خدارو صد هزار مرتبه شکر که با شما استاد عزیزم آشنا شدم و زندگی من و هزاران نفر دیگه رو متحول کردین

    اون اتفاق به ظاهر بد باعث شد که زندگیم متحول بشه و از وقتی که من با قانون آشنا شدم هر اتفاق بدی که می افتاد من آگاهانه این موضوع جدایی رابطه عاطفی رو به یادم می اوردم و به خودم می گفتم که حتما یک اتفاق فوق العاده ای در راهه که باعث پیشررفت من میشه و جالب اینکه همیشه در پایان همه اتفاقات به نفع من میشد و عالی پیش میرفت. از یک جایی به بعد دیگه حتی اتفاقات به ظاهر بد دیگ برام نیافتاد و همش خیر و خوبی بوده تا الان که من این کامنت رو برای شما میزارم و مطمئنم که در ادامه مسیر اتفاقات فوق العاده تر و زیباتری در انتظارمه

    دوسستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  5. -
    زهرا پیروز گفته:
    مدت عضویت: 1799 روز

    سلام استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز باید اعتراف کنم استاد من از شاگرد تنبل های شما برای کامنت گذاشتن هستم این وظیفه منه که توی سایتی که استادش زندگی من و شخصیت منو تغییر داده و شبانه روز حتی گاهی وقتا توی خواب صدای شما توی گوش منه باید کامنت بزارم حداقل ازتون تشکر کنم ولی خب امروز دیگه تصمیم گرفتم قشنگ برای استادم حرف بزنم و بگم اونقدرا هم شاگرد گوش نکنی نیستم توی کامنت قبلی براتون گفتم که من در سال 99و 1400یه آدمی بودم که استعفا دادم و توی بورس حسابی پول در می‌آوردیم ما قدیمی های بورس بودیم نه تازه وارد ولی خدا میخواست از من بقول شما ورژن بهتری به این دنیا ارایه بده بالای دو میلیارد پورتفوی بورسی من بود که همه رفت اونم توی سن 44سالگی یه خانم مجرد ،مستاجر که کاری هم نداشتم توی کار قبلیم من خودم همه کار رو دستم گرفته بودم و خیلی کنترل کامل داشتم ولی خب دیدم چیزی برای یاد گیری نیست و خسته کننده شده استعفا دادم وبعد هم بخور و بخواب برای یکسال من شدم یه آدم چاق که هیچ هدفی نداشت…خلاصه پوله رفت و من موندم و اجاره و بیکاری البته برادرم هم سبک زندگی منو داره و ما اصفهان زندگی میکنیم و خانواده استان دیگه ولی نه هر دو ،دو تا خونه مستقل داشتیم وپولمون رفت واقعا کسی حرفی منو می‌فهمه که درک کرده باشه و بقول شما استاد بزرگوار چک و لقد ها رو خورده باشه قبل از اینکه به این مشکل بخورم شروع کرده بودم روی یه فرمول و محصول آرایشی کار میکردم و منتظر تایید مشتری بودم که سالن دارها امتحان کنند و جواب تست رو بدن که اونقدر طولش دادند که پول من رفت و من هیچ پولی نداشتم اونقدر که چند ماه رو خانواده ام اجاره منو پرداخت کردند بعد از اون مشتری من به من یه محصول آرایشی رو پیشنهاد داد گفت که خانم پیروز این محصول تازگیا خیلی توی بورسه میتونی تولیدش کنی من اصلا حتی اسمش هم نشنیده بودم چه برسه به اینکه فرمول بدونم و تولید کنم گفتم بله مشکلی نداره تولید میکنم و شروع کردم توی یو تیوب و سایت های مختلف سرچ کردن و توی خونه یه کاسه کوچک گذاشتم جلوم و درست میکردم هر جا میرفتم اینا رو با خودم می‌بردم و تست میزاشتم که ببینم جواب میده یا نه همه با دلسوزی نگاه میکردند و دلشون میسوخت ،برادرم دوو هم خودش داشت خیلی تلاش میکرد و توی همون بورس شروع کرده بود به آموزش و شبانه روز روی تکنیکال کار میکرد و هم روی تخصص خودش مشاوره فروش بود کار میکرد والان بعد از دو سال یکی از بهترین تریدر های بورس ایرانه و منو مسخره میکرد که جمع کن چیه این کاسه رو گرفتی دستت و خودتو مسخره کردی من کارمو انجام میدادم در همون حین فقط فایل های دانلودی شما رو گوش میکردم روزی بالای 7/8ساعت گاهی گوش میکردم و میرفتم توی جنگل جلوی خونم و پیاده روی میکردم و گریه میکردم میگفتم خدایا آبروی من در خطره خودت کمکم کن با درختا و کلاغا و …حرف میزدم جالب اینجاس که فایل هایی به طور اتفاقی گوش میکردم که همش انگار استاد شما داری با من حرف میزنی به جایی گفتید ناپلئون وقتی می‌خواست بره جنگ کشتیها رو آتیش می‌زدند که جای برگشت نباشه براشون و واقعا من هیچ راهی نداشتم جز اینکه ادامه بدم گاهی فرمول درست در نیومد و من ساعت 4صبح پا میشدم میگفتم باید درست بشه و چقدر همه به دیده ترحم بمن نگاه میکردند خلاصه از یه طریقی یه فرمول به قیمت 200هزار تومن که الان فکرشو میکنم مگه ممکنه همچین قیمتی از یه جایی بدستم رسید و استاد من تولید رو شروع کردم محصول من باید قالب میخورد و پرس و جک پنوماتیک میخواست من نداشتم واقعا نداشتم با یه سری قالب ژله پلاستیکی که 12هزار تومن بود خریدم و شروع کردم و اولش منگنه کردم چون پول نداشتم دستگاه دوخت بخرم البته یکماه بعد برادرم خرید دوخت رو من دو تا مشتری پیدا کردم و همون ماه 10تومن تولید کردم و تونستم بعد از چند ماه اجازه خونمو بدم ماه بعد فروردین 1401بود به دلیل ترس هام و باورهای محدود کننده فقط با یک نفر کار میکردم اونم در حدی که کرایه خونه رو بدم و بس چند ماه در جا زدم ولی از طریق یکی از دستان خداوند یه همکاری پیدا کردم که گفت باید بلند شی کوچه پس کوچه های اصفهان رو ویزیت کنی و مشتری بگیری نمی‌دونم چرا اینقدر ذهن من مقاومت داشت ولی رفتم خیلی دنبال مشتری رفتم و تا شب عید همه اصفهان رو گرفتم تا جاییکه بام‌همکاری‌کردن، تهران هم گرفتم یه آدم خیلی خوب که کلی انگیزه بهم میده الان استاد همه هزینه هامو دارم خودم میدم خیلی ترس داشتم ولی باید حرکت میکردم و تا جاییکه تونستم جلو رفتم دستگاه گرفتم و قالب دارم نیرو گرفتم یه کسب و کار کوچکیه اونقدر توانگر نشدم که ادعایی داشته باشم ولی میتونم به استاد عزیزم بگم استاد من بهترین خودمو توی این محصول ارایه دادم هر روز دارم روی کیفیت کار میکنم حتی تعطیلات عید اومدم روش کارکردم و قیمت تمام شده پایین تر اومد با آب و رنگ بهتر که وقتی رفتم تهران دیدم واقعا رنگ و سلیقه من حتی توی تهران که دریایی برای خودشه میتونم بگم خیلی بهتر از اونایی بود که دیدم استاد شبانه روز روی خودم دارم با فایل های شما کار میکنم یه چیزی رو یادم رفت بگم به خود شما چقدر بعد از دوره قانون سلامتی چقدر شما تغییر کردید چقدرررر اندام و هیکل و ظاهر که عالی ولی خود شما یه آدم دیگه شدید وقتی حرف میزنید و فایل جدید میزارید‌ ناخودآگاه من خودمو جمع میکنم به خودم نهیب میزنم که بلند شو. حرکت کن زمان و ازدست نده ببین استادت چقدر تغییر کرده ببین چه اراده‌ای داره ببین چه سطح بالای زنذگی داره ببین هر روز داره یه پیشرفتی رو علنی میکنه صدای شما توی خونه منه شبانه روز و من افتخار میکنم به وجود شما در زندگی خودم به حال خوبم به اینکه خیلی از مشتریام میگن به خاطر اخلاق خوبت و به خاطر انرژی مثبتت دوست داریم باهات کار کنیم و اینو من از شما دارم اونا که نمی‌دونند ولی من خودم میدونم یکی از بهترین بنده های خوب خدا توی زندگی منه و من به خاطر وجود نازنین شما هر لحظه خدا رو شاکرم که شما منو با خالقم آشتی دادید حتی در بدترین شرایط زندگی که همه برای من گربه میکردم که توی این سن همه داراییش. رفت ولی این داره ادامه میده چه ایمانی داره چطوری میتونه کار‌کنه نمی‌دونم با چه زبانی از شما تشکر کنم از خانم شایسته عزیز و کدبانو که دیگه واقعا چقدر قابل تحسین هستند که چه مداری دارن که با شما زندگی میکنند استاد دوست داشتم توی کلاب هوس باتون صحبت کنم که امکانش نیست ولی ما هممون vpnداریم فکر میکنم بشه باز برگزار کنید الان توی ذهنم اینه که کارم رو به سمتی ببرم که آزادی مکانی بیشتری داشته باشم و میدونم خدا منو به این مسیر هدایت می‌کنه دوستتون دارم خدا شما رو به همه ما ببخشه واقعا عاشقانه به وجود شما افتخار میکنم هر کسی لایق دریافت این آگاهی ها نیست مخصوصا با همچین استادی خدایا شکرت به خاطر استادم وقت شما رو نمی‌گیرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  6. -
    علیرضا برزگرزاده گفته:
    مدت عضویت: 2921 روز

    به نام خدا.

    *خدایا من توانی برای تغییر زندگیم ندارم من راهی برای بهترشدن زندگیم نمیدونم هرچی میدونمم تو بهم یاد دادی خدایا خودت قدمارو بهم بگو من احساس ناتوانی میکنم ازینکه خودم کارارو بکنم تو برام انجام بده، تو برام پلن بچین تو بُر بزن خودت بچین خودت پیش ببر…

    سلام استاد جان ممنونم برای این فایل زیبا و سپاسگزارم از خانوم شایسته عزیز بخاطر این سفرنامه زیبا.من سال 96 بود با شما آشنا شده بودم چندین و چند ماه که گذشت یروز ی روز زمستونی عادی از خواب بیدار شدم گوشی بدست رفتم خیابون پشتی تو دوستم که از بچگی باهم بزرگ شدیم با ماشین بیاد دنبالم بریم دانشگاه امتحان بدیم یادمه اون درسو باهم برداشته بودیم.استاد اون درس دقیقا یادمه خانوم شیرزاد یکی دو صفحه خودش داده بود گفت همینا میاد همینارو بخونید منم طبق معمول با تنبلی هرچه تمام تر(تنبلی در مسائل درسی)از رو همون یکی دو صفحه عکس گرفته بودم و همونارو از گوشی میخوندم و تو راه تا خیابان پشتی که دوستم قرار بود بیاد دستم بود گوشیم و داشتم میخوندم که سر خیابون به ناگاه یک پسر که از موتور پیاده بود و دوستش چند متر دیگه اونور موتور بود یکهو گوشی رو از تو دستم زد و بدو بدو رفت سوار موتور شد که منم به سرعت هرررررچه تمام تر خب چون همیشه ورزشکار بودم و تمرینات قدرتی سرعتی سختی داشتم سریع خودمو رسوندم به موتور و با دو دسسست از قسمت صندلی و چراغ عقب موتور رو نگه داشته بودم و در یو اتفاق باور نکردنی اونا با وجود گاز دادن شدید و اینکه دونفر بودن نمیتونستن موتورو حرکت بدنواااااااای استاد نمیدووووونی چه فیلم هندی ای بود خودمم تعجب کرده بودم از این حجم از قدرت فیزیکی هرچند بخاطر همون یک ذره باورهای توحیدی من هرگز ترسی از اون دوتا نداشتم خلاصه چند ضربه به صورت من وارد کردن با دست اما من نمیتونستم به خودم بقبولونم که بیان به همین راحتی گوشیمو بزنن اما از ترس اینکه سلاح سرد داشته باشن و ی آسیبی ببینن ولشون کردم.خلاصه دوستم بعدش رسید و پرس و جو کرد چیشد و اینا جالبه یکی دیگه از دوستامم دقیقا بعدش اومد از اونجا رد شد که اصلا دانشجو نبود اصلا اتفاقات عجیبی. و این اتفاقات تو روزهایی رخ داده بود که بقول شما تو فایل (راهکار هایی برای کنترل ورودی های ذهن) که میگفتید من لطیف شده بودم منم واقعا لطیف شده بودم من چند ماه بود هرروز تو دفترم سپاسگزاری هامو می‌نوشتم از رو همون کتاب معجزه سپاسگزاری در28 روز و دفترها پر کردم تو اون چندماه شاید سه تا دفتر و همچنین فایل های شما از طرفی فردی وارد زندگی من شد کلااااااااا برای یکساعت!!!! که تا حالا من ندیده بودمش بعد از اونم هرگز ندیدمش حتی اسمشم یادم نیست که اومد گفت علیرضا فلانی رو میشناسی؟! بیا این فایل هاش و بیا گوش بده فایل از کسی بود که رفیقم هم قبلا گقته بود اما من تو مدارش نبودم. البته در مورد مباحث موفقیت نبود و من غیر شما استاد از مرجع دیگه ای این مسائل رو دنبال نمیکنم فایل ها درمورد بخشش و کینه نداشتن و نفرت نداشتن و درون پاک و زلال داشتن بود سخنران اون فایل ها روحانی ای در شهر خودتون در قم بود که کلا دیدگاه های دیگه ای داشت و بعدا کلا سر اون دیدگاه ها خلع لباس شد و من با اینکه مذهبی نبودم اما حرفاشو دوس داشتم و خیلللللی خداوند به لطف اون فایل ها که خودش از طریق یک فردی ناشناس به مت رسوند که ماموریتش درواقع همین بود درون منو زلال تر کرده بود.خلاصه وقتی گوشی مو زدن. اولا بگم من خیلی عالی تو خیلی از مسائل ذهنمو کنترل میکردم اما از یکی دو هفته قبل این ترس اینکه نکنه گوشیمو بزنن افتاده بود به جونم و تو این تک مورد خاص نتونسته بودم کنترل کنم هنوزم نمیدونم چرا از این قضیه میترسیدم اما خلاصه طبببق قانون این مورد واقعا رخ داد. اما من با سپاسگزاری کردن و اون سخنرانی ها و فایل های سایت درونم خیلی زلال بود بااااور کنید همون لحظه دستامو گرفتم رو به آسمون و گفتم خدایا انقددددددددددددد بهشون ثروت بده که دیگه نیان دزدی کنن من بخشیدم!!!! خدا من بخشیدم و این سر ترس خودم بود(من خودم به خودم ظلم کردم با این فرکانس وگرنه که خدا به بندگان خودش ظلم نمیکنه!!!) و تو ذهن من نبود که اونا یچیزی از من کم کردن بلکه تو ذهنم این بود که اونا نه تنها زرنگ نبودن بلکه بسیار فقیر و بدبخت و بیچاره و گداصفت بودن که اینکار رو کردن نه که خیلی زرنگ بودن. آره خلاصه بخشیدم و ذرررره ای احساس بد نموند بعد رفتم با تمرکز امتحان مو دادم تازه شدم 19. حالا درسته که سوال هارو استاد داده بود اما اگر من ناراحت و شوکه میشدم و همه جوابا یادم می‌رفت و میفتادم.آره گذشت اومدم خونه به خانواده گفتم سر امتحان ها سرکار هم نمیرفتم یکی دو هفته و بعد اون داستان ارتباطم با اوستا کارمم قطع شده بود اونم چندبار زنگ زده بود فکر کرده بود کلا نمیام اما بعد امتحان ها سرکارمم رفتم. و احساسم خوب بود و مادرم موقتا گوشی مدل پایین تر خودشو به من داد. و چنتا عامل اینجا رقم خورد:

    1.نگاه من به اون اتفاق نگاه من به اون داستان تعبیر و تعریف من از اون داستان بهترین تعبیری بود که تو عمرم از یک اتفاق به ظاهر بد داشتم!!!

    2.با همون گوشی جدیدی که درواقع گوشی مادرم بود خیلی خیلی خوش بودم دوباره تلگرام ریختم توش همه چی ریختم توش و ازش لذت میبردم.

    3.کلا هم دیگه این داستان رو رها کردم…..

    و این اتفاقات مصادف شد با دومین سفر خالم و شوهرخالم به ایران بعد از مهاجرت شون این بار با دوتا بچه گوگولللللی!!!خلاصه اون اوستا کار منم رفت یکجا با اختلاف مکانی زیاد با من و من دیگه اون مدت یادمه کار نمیکردم همش هم پیش بچه های گوگولی خالم بودیم و باهم انگلیسی حرف میزدیم. و من از درون کینه ای نداشتم به اون افراد کاملا بخشیده بودم که هیچ کلللی دعا هم کردم براشون بجای اینکه بگم این چه مملکتیه این چه حکومتیه که آی همه مردم رو دزد کردن بخاطر فقری که اینا ایجاد کردن تو مملکت ملت دزدی میکنن و ازین حرفا که خیلی ها تقریبا اکثریت میزنن اومدم بخشیدم دیدمو مثبت کردم ، و فهمیدم این قضیه از فرکانس خودم آب میخورد و نه اون افراد و مقصر خودمم من دعوت کردم اینارو به زندگیم و خلاصه گذر کردم از اون موقعیت و قضیه و لذت میبردم از زندگیم روز یکی مونده به آخر حضور خالم اینا تو ایران به ناگاه طی یک اتفاق باورنکررررررررررررررررررردنی دیدم خالم با یک جعبه آبی رنگ اومد سمتم و بعلللله:

    یک گوشی هانر هواوی مدل بالابه مت هدیه دادن

    که اون گوشی اگه الان بود حداقل ارزش مالیش 15 تومن میشد و اینو هدیه دادن به من که بعدش گفتن چون واقعا پسر خوبی هستی من (شوهرخاله)، خاله و داییت تو اینکار مشارکت گردیم و این گوشی رو برات هدیه گرفتیم!!! بعدها فهمیدم چرا اینا زیر زبون منو میکشیدن که گوشی مورد علاقت چیه؟؟و حتی میخواستن بروز ترین مدل آیفون رو بگیرن برام که چون گفته بودم علاقه ای ندارم اونو از اولویت هاشون حذف کردن!!! چون من گفته بودم ینی میخواستن بهترین گوشی جهان رو بخرن !!!!!!

    ینی اون اتفاق (ربودن گوشی من) نه تنها برام بد نششششششششششد بلکه خیر هم شد که اونا زحمت خروج اون گوشی بی کیفیت ترِ قبلیم رو از زندگیم گرفتن تا یکی بهتر وارد بشه دستشون هم درد نکنه ما راضی به زحمت نبودیم دیدید که چون حس بدی بهشون نداشتم برام کار هم کردن دمشون گرم و اون گوشی بزرگی بود اونا فکر می‌کردند مدل بالاست اما اینطور نبود و پول زیادی دست اونارو نمیگرفت اما برای من عالی شد.

    عدو شود سبب خیر اگر خدا بخواهد(البته خدا با قوانینش)………

    این اتفاق برای 99 درصد انسان های روی کره خاکی اتفاقی ناگوار و شوک آور و بسیار بد هستش اما برای من خیر مطلق بود و تمام معجزات زمانی رخ می‌دهد که ما راهی برای بهتر کردن احساسمان در شرایط بظاهر بد پیدا می‌کنیم و خودمان را از غالب مردم جهان جدا میکنیم!!!و فرکانسی متفاوت به جهان ارائه می‌دهیم

    اینا بخشی از جملات خودتونم بود در کتاب رویاها!!!

    ما با نگاه مون با اتفاقات شرایط رو بوجود میاریم عامِل ما هستیم نه شرایط و اتفاقات.

    همین اتفاق باعث شد من بعد چندسال الان با هزاران بار بیاد آوردن اون اتفاق در خاطرم به ذهن خودم دیکته کنم و تربیتش کنم که آقا قانون فقط همین دو کلمس!!!!!!!!!!!!!!احساس خوب و اینجوری ایمان مو به این قانون افزایش میدم!!!!!!! الخیر فی ما وقع!!!!!!!

    سپاسگزارم از استاد و خانوم شایسته بابت این فایل ارزشمند.

    تا فرصتی دیگر فعلا خدانگهدار….‌.️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  7. -
    سمیه منیری گفته:
    مدت عضویت: 1883 روز

    سلام استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز که دیگه خانم شایسته هم استادم شده از زمانیکه دوره شیوه حل مسائل رو گوش دادم چقدر نتایج گرفتم و مسائل رو حل کردم و اشتباهیاتم رو فهمیدم و چقدر درمورد یک بیماری شخصیتی که سال های سال من رو از پیشرفت دور کرده بوده بنام کمالگرایی رو شناسایی کردم از این به بعد بهتره بگم سلام به استادان عزیزم سپاسگزارم از اینکه دوربین گذاشتین و ویدیو گرفتین از خودتون و آگاهی های ارزشمند تون رو با ما به اشتراک گذاشتین.

    استاد اصلا این عکس روی فایل بینظیره چقدر یک منظره زیبا و یک احساس خوبی رو در وجودم بوجود آورد و چقدر تحسین میکنم این اندام زیبا و عالی تون رو که اصلا احساس خوب فایل رو چندین برابر کرده.

    اتفاقی که برای من در زندگیم افتاد و من تونستم با تغییر نگاهم نتایج خیلی خوبی رو رقم بزنم رفتن دولت ریاست جمهوری کشورم (افغانستان) و تشکیل دولت جدید بنام طالبان بود و قبلش باید بگم که من بنابر شرایطی که تو دانشگاه دیدم و فهمیدم که توی شرایطی که توی دانشگاه هستم نمیتونم به اهدافی که میخام برسم و بهای رسیدن به اهدافم این هست که من دانشگاه رو ترک کنم تا بتونم بصورت تمرکزی روی اهدافم و شخصیتم و خودم کار کنم و یک محیط ایزوله ای برای خودم خلق کنم تا بتونم ورودی های ذهنیم رو کنترل کنم و از یک سری افراد نامناسبی که شناسایی کرده بودم هیچ تاثیر مثبتی در زندگیم ندارند دور بشم خب اون زمان همگی داشت میرفت دانشگاه همه چیز سرجای خودش بود و این تصمیمی که من گرفته بودم اصلا یک عمل غیر قابل باور و عجیب هم برای خودم بود هم برای خانوادم هم برای تمام اطرافیانم بود و مهم تر ازینکه من خونم توی یک شهر دیگه ای بود و دانشگاه توی شهر دیگه و باید بر میگشتم به خونه و این ترس ها هم بود اون زمان که من به خانوادم چی بگم به فامیل چی بگم یعنی چی که تو دانشگاه رو ول کردی اگه ازم بپرسن چی بگم و این ها گفتگو هایی بود که تو ذهنم رد و بدل میشد ولی این الهامی بود که اون زمان از طرف خداوند دریافت کرده بودم و این کار رو انجام دادم و توی امتحانات آخر ترم حاضر نشدم و نرفتم و اتفاقی که افتاد چند روز بعد از نرفتن دانشگاه وزارت تحصیلات کشور اعلام کرد که به مدت فک کنم یک ماه دانشگاه ها تعطیل شده و این تصمیم کاملا یهویی بود و من واقعا خیلی خوشحال شدم ازون اتفاق که حالا دیگه لازم نیست من به کسی جواب پس بدم بعدش اومدم خانه و همون زمان ها همین شایعه ها بود که طالبان با دولت درگیر هست توی شهر های دور دست و طالبان داره پیش روی میکنه و میخواد دولت رو بگیره و فک کنم بعد حدود دو یا سه ماه توی یک روز بسیار به راحتی تونستن که دولت قبلی رو جا شو بگیرند و دیگه بعد از اون مردم کاملا یک نگاه بسیار منفی نسبت به این دولت داشتند و فکر میکردند همه چیز از بین رفت و ما هم نابود شدیم که خیلی ها منجر به فرار شدند و رفتارهای نا مناسب و استرس زا از طرف مردم دیده میشد اکثریت مردم میگفتن کار های مان نابود شد دیگه کار نیست سرمایه دار ها از کشور رفتند خانم ها دیگه مکتب و دانشگاه نمیره خانم ها دیگه سرکار رفته نمیتانه دیگه این دولت فقط توی کوه بوده از رشد و پیشرفت هیچ سر در نمیاره ما ماندیم و این همه بدبختی و قراره جنگ های داخلی شروع بشه و…….

    و باید بگم که اون زمان اولش کنترل ذهنم خیلی سخت بود ولی به لطف خداوند تونستم و اون زمان به خودم گفتم ببین سمیه مگه تو نمیخاستی همچین اتفاقی بیافته که کسی ازت نپرسه تو چرا دانشگاه تو نمیری بخدا اصلا اتفاقات طوری برام رقم خورد که انگار خداوند تمام کشور و قوانینش رو برای من زیر و رو کرد تا من با آرامش به هدفم و روی خودم کار کنم و اون محیط ایزوله ای که میخاستم واقعا خداوند برام جور کرد و خیلی عالی هم جور کرد و طوری شد که من خیلی جدی تر اومدم روی خودم کار کردم مهارتی که مورد علاقم بود به سمتش هدایت شدم و چقدر با انترنت و تکنولوجی بیشتر از قبل آشنا شدم و یاد گرفتم و چقدر با نرم افزار هایی آشنا شدم که از راه دور میتونستم با یادگیری شون درآمد داشته باشم و برخلاف اکثریت جامعه تونستم صاحب درآمد بشم و از راه دور کار کنم فریلنسری رو یاد بگیرم و چقدر ارزش یوتیوب رو بیشتر فهمیدم و چقدر تونستم فایل های استاد رو با تمرکز بیشتر و جدی تر گوش بدم و وقت بزارم چقدر تمرکزم بالا تر رفت خود شناسیم بیشتر شد و مسائل بیشتری توی زندگیم حل کردم توی خانه به خانواده خیلی کمک کردم چقدر غذاهای خوشمزه از یوتیوب درست کردم چون قبلش که اصلا خانه نبودم و اگر هم میبودم میگفتم من وقت ندارم یا درس دارم یا اصلا خودم نمیرفتم انجام بدم و من از این اتفاقات به فایده خودم استفاده کردم و خداوند این اتفاق رو به خیر من تمام کرد و الان که از اون اتفاق حدود یک و نیم سال میشه گذشته من چقدر رشد کردم دیگه اصلا خانوادم نپرسید نه فامیلم پرسید هیچ کسی نپرسید و فقط توهماتی بودند توی ذهن خودم و توی شرکتی که الان کار میکنم هم حتی ازم نپرسید که تو مدرک دانشگاه داری یا نه فقط گفتن نمونه کار هایی که انجام دادی رو نشان بده و من قبلش کلاس هایی که توی یوتیوب گذرانده بودم و پروژه هایی که از اون ویدیو ها کار کرده بودم نشان دادم قبولم کردند به همین سادگی واقعا سپاسگزارم از رب العالمین که هدایتم داد به استادان ارزشمندم تا با تغییر نگاهم و افکارم توانستم زندگیم رو طوری که میخاستم رقم بزنم و از دل اکثریت جامعه جدا بشم و همچنان توی این مسیر هستم و خواهم بود.

    خدایا سپاسگزارم از اینکه تونستم این کامنت ارزشمند رو از تجربیات خودم بزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  8. -
    حامد اکبری گفته:
    مدت عضویت: 1867 روز

    به نام خدا سلام

    خوب من تازه بیزنس رو شروع کرده بودم 5و6 ماهی می‌گذشت از شروع کارم که پدمیک شروع شده بود و خوب بی تاثیر نبود در کسبو کار من من در بازار مغازه اجاره کرده بودم وشروع کارمم بود بعداز مدتی شروع تعطیلات شد که چند مرحله تعطیل شد بازار به علت پندمیک خوب برای من شرایط خیلی سخت شد چون باید اجاره مغازه پرداخت میکردم و مغازه هم تعطیل بود و من فروش آنلاین هم نداشتم خوب نمیدونستم که چکار کنم نزدیکهایعیدم بود تصمیم گرفتم یه مسافرت برم ورفتم جنوب لا بیخیال مغازه و….. شدم و کلی گشتم ولذت بردم

    بعد اینکه تعطیلات تمام شد شروع به کار کردیم خوب اونموقع خیلی از مغازه دارا میگفتن با صاحب معا هامون باید صحبت کنیم اجارهارو دیرتر بگیرن یا اصلا نگیرن یسراز صاحب مغازه این کارو کردن یسریها6م نه اما من حتا به صاحب مغازه نگفتم پیش خودم میگفتم به محض اینکه تعطیلاتتموم بشه آنقدر خوب کار میکنم اونقدر خوب میفروشم که جبران می‌شود این تعطیلات و همان طور هم شد خدارو شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  9. -
    عمران نوری گفته:
    مدت عضویت: 1993 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت دوستان و استاد عباس منش عزیز

    خدایا شکرت از اینکه استاد اومدن جلوی دوربین و از نکات مثبت و درک بهتر قوانین اومدن برامون صحبت کردن

    واقعا جای تحسین داره استار شیب و ایلان ماسک و ادمهایی که با ایشون دارند کار میکنند ذهنیت بسیار مثبت به اتفاقات دارند و بخاطر همین دید و نگاه ست که باعث شده جهان رو متحول کنند و این همه اتفاقات خوب در دنیا رقم بزنند

    دقیقا همین واکنش این شرکت به اتفاقات برامون کلی درس و اموزش داره که وقتی این اتفاقات رو میبینیم نباید به راحتی از کنارش بگذریم بلکه باید فکر کنم و نگاه دقیقتر به رفتار و واکنش این انسانهای موفق داشته باشیم و الگو بگیریم و بیایم ازش استفاده کنیم تو زندگی خودمون

    تو تمرین این جلسه خدایش من هر چی فکر کردم نتونستم تضادی رو تو زندگیم پیدا کنم

    البته از لحاظ مالی تو وضعیت دلخواه و عالی نیستم و هنوز به استقلال مالی نرسیدم با اینکه من با همسرم و دوتا بچه کوچیک دارم و باهم زندگی میکنیم و تازه مستجر هم هستم و بعدشم تغذیه طبق قانون سلامتی هم مصرف میکنم یعنی روزی راحت بالای یک کیلو گوشت هم میخورم ( البته اونهایی که دوره قانون سلامتی شرکت کردن در جریان هستند ) این در صورتی که تو یخچالمون شاید برای 3 یا 4 روز گوشت داشته باشیم و موجودی حسابم در حال حاضر که دارم این کامنت رو مینویسم زیر یک میلیون تومن هست و برای ورودی بعدی هیچ پلنی هم ندارم و تقریبا الان خداشکر حدود 7 ماه همین تغذیه رو دارم و با همین شرایط مالی و تا الان هم نشده تعهدم نسبت به دوره قانون سلامتی بشکنم و بگم فعلا ولش کن و هر موقع شرایط مالیم بهتر شد دوباره ادامه میدم خداشکر تا الان از موقعی که دوره رو استارت زدم خوارک نامناسب به جسمم ندادم و جالبه تا الان هم نشده لنگ غذا بشیم و یا اینکه از کسی پول قرض کنم و یا چیز دیگه

    اوایل چرا برای ذهنم خیلی سخت بود من پول ندارم ماه بعد یا هفته بعد رو میخوای چیکار کنی ولی من ایمان خودم رو حفظ کردم و گفتم من نمیدونم همون طور که خدا تا الان برام اوکی کرده و تو زندگیم کلی اتفاقات مثبت برام رقم زده مطمئنا بقیه هم خودش میرسونه

    و الان که 7 ماه از دوره و استارت من میگذره تا حالا نشده ما لنگ بشیم و هر جوری بوده خدا از بینهایت طریق برام میرسونده

    خیلی جالبه اینقدر این اتفاق برام تکرار شده دیگه ذهن من هم باور کرده که از این بابا بیخیالتر ادم وجود نداره و دیگه بمن گیر نمیده

    خداشکر با اینکه برای ورودی بعدی پلن ندارم ولی خیلی عالی در زمان مناسب و مکان مناسب خود خدا برام میرسونه

    این شرایط رو توضیح دادم که شما دوستان کامل تجسم کنید من از لحاظ مالی تو چه شرایطی هستم و بعد بیام تو ادامه تمرین این جلسه رو جواب بدم

    که چرا من هر چی فکر میکنم تو زندگیم اتفاق و تضاد سخت نمی بینم ؟

    به این جواب رسیدم که من نگاهم و ذهنیتم به اتفاقات تغییر کرده و این اتفاق رو تضاد نمیبینم بلکه این اتفاقات رو جزی از روند تکاملیم میبینم که باید درست طی بشه تا باروهام قویتر بشه

    و البته یکی از مهترین خواسته های من تو این مسیر اینکه به استقلال مالی برسم بخاطر همین میدونم همه چی باورهای منه که داره اتفاقات زندگی منو بوجود میاره برای همین برای حل این تضاد بدنبال انجام کار عملی نیستم بلکه تمام تمرکزم رو گذاشتم تا از انرژی ذهنیم استفاده کنم برای خلق نعمتهام و با بهتر شدن باورهام در ادامه یکسری کارهای عملی بمن الهام میشه که من با انجام دادنش میتونم ثروت خلق کنم و وضعیتم از قبل بهتر و بهتر کنم

    بنابراین میدونم تو این مورد یه جای تو باورهام ایراد دارم و باید درستش کنم و هر روز سعی میکنم خوراک خوب و ورودی خوب به ذهنم بدم تا باورهام قویتر بشه بنابراین وقتی این اتفاق رخ بده خود به خود من در مدار ثروت قرار میگیرم و لاجرم به پول و ثروت برخورد میکنم

    بخاطر همین تو بحث مالی من تضاد خاصی نمیبینم میدونم وقتی باورهام بهتر بشه این موضوع هم خودش برام حل میشه پس نگرانی بابتش ندارم

    این در صورتیه که تمام دوستان و اقوام و خانواده پدری چه از طرف من چه از طرف همسرم کاملا مخالف یکسری رفتارهای من هستند چون از نگاه اونها من شرایط مالی بسیار بحرانی دارم و یه جورایی منو ادم دیوانه و روانی میبینند که دنیا رو اب ببره عمران رو خواب میره

    ولی نکته اش اینجاست که چرا حالا من این طرز فکر و این نگرانی رو ندارم و حتی نتونستم این شرایط مالی رو به عنوان یه تضاد بهش نگاه کنم ؟

    به این جواب رسیدم

    درسته شاید من از لحاظ مالی از روی ظاهر وضعیت خوبی نداشته باشم که از خودم خونه و ماشین هم ندارم و حساب بانکیم اکثر مواقع نزدیک به صفره

    ولی وقتی خودم و زندگیم رو میام با همون ادمهایی که رفتار منو قبول ندارند مقایسه میکنم من چندین برابر اونها دارم خیلی خیلی عالیتر زندگی میکنم

    اونها کلا همه شون دارند می دوند ولی بازم لنگن

    از لحاظ سلامتی بگم خیلی وقته که من در سلامتی کامل هستم و اصلا یادم نمیاد که اخرین بار که دکتر کی رفتم الان که حدود 7 ماه دوره سلامتی هم شرکت کردم دیگه جسمم سالمتر و شاداب تر و پر انرژیتر هم شده در صورتی که بقیه همه شون درگیر بیماری و کلی مشکل قرص دعوا و دکتر هستند

    از لحاظ روابط بگم که با خانواده و همسرم روز به روز روابط بسیار رویایی دارم و چون کسب و کارم انلاینه وقت وقت ازاد بسیار خوبی دارم و یه جورایی من همیشه پیش خانواده ام هستم و روز به روز روابطمون داره بهتر و عاشقانه تر میشه تا حدی که همسرم میگه من دوست دارم بیشتر مواقع با تو باشم بجای اینکه وقتم رو با دوستام یا اقوام و یا پدر و مادرش بگذرونه من همین رابطه رو با بچه هام هم دارم این در صورتیه که من فقط دارم روی خودم کار میکنم و کاری به همسر و فرزندانم ندارم

    خوب حالا میام به زندگی دیگران نگاه میکنم میبینم زن و شوهرها کلا همیشه بهم دارند بی احترامی میکنند و کلا با هم درگیرند تا حدی که منتظرند هوا روز بشه شوهره بره بیرون تا کمتر جر و بحث داشته باشند و نمیتونند همه دیگه رو تحمل کنند

    از لحاظ معنویت بگم که من ادم دیگه ای شدم نسبت به گذشته خودم و خیلی با خودم در صلحم و خیلی به الهامات و خدای درونم وصلم و به ارامش رسیدم و برای همین تو اکثر مواقع ادم بسیار بیخیال و ارامی هستم برای همین وقتی به تضادی برمیخورم زیاد بهم نمیریزم و خیلی سریع سعی میکنم ذهن خودم رو کنترل کنم و با ارامش و احساس خوب میام اون تضاد رو حل میکنم این در صورتی خود من قبلا اینجور نبودم و این نشون میده من خوب دارم روی خودم کار میکنم

    دیگه از بقیه مثال نزنم دیگه خودتون مطمئنا میدونید بقیه ادمها چطوریند

    از لحاظ تفریح و مسافرت هم بگم با اینکه ما شرایط مالی و امکاناتش رو نداریم ولی همیشه حداقل هفته ای یکبار من تو طبیعت همراه با خانواده ام در حال لذت بردن و از زیبایی ها نعمتهای خداوند هستیم

    چون من ادم بسیار مسافرتی و طبیعت دوست و اهل گردش هستم برای همین منتظر نیستم تا شرایط مالیم اوکی بشه تا بعد برم لذت ببرم میگم نه من همین الان با هر امکاناتی که الان دارم باید برم از زندگیم لذت ببرم

    این در صورتی که بقیه با اینکه شرایط مالی بهتر از من دارند ولی آرزوشونه سالی یکبار این جاههای که من هدایت میشم و این لذتی رو که من دارم میبرم رو برن تجربه کنند

    خوب این مثالها رو زدم تا بیشتر برای خودم تا درک کنم من تو چه وضعیت فرکانسی قرار دارم و از همین الان از تک تک لحظات زندگیم دارم لذت میبرم و با توجه به اینکه دارم روی خودم و باورهام همواره دارم کار میکنم بنابراین نگران وضعیت مالیم هم نیستم چون میدونم تو مسیر درست هستم و خداوند خودش همواره داره منو هدایت میکنه به راه مستقیم به راه کسانی که به انها نعمت داده پس از زندگیم و از فرصتی که تو این چند صبایی که بمن داده شده سعی میکنم بهترین استفاده رو بکنم و از تک تک لحظات زندگیم بهترین استفاده رو بکنم زندگی رو زندگی میکنم و خودم رو تجربه میکنم

    ببخشید دوستان کامنتم طولانی شد ولی هدایت شده بودم که این گفته ها رو کامل بگم هم برای خودم تا باروهام قویتر بشه و و هم مطمئنا برای دوستانی که توسط خداوند قرار هدایت بشن که تو این لحظه بیان کامنت منو رو بخونند و الهامات لازم رو با توجه به شرایط فعلیشون رو دریافت کنند تا در مسیر درست قرار بگیرند

    استاد من عاشق شما هستم تک تک جملات شما پر از الهام و اگاهی که من هرگز نمیتونم به راحتی از کنارشون بگذرم برای همین بی نهایت ازتون سپاسگزارم که اینقدر خالصانه این اگاهی ها رو با ما به اشتراک میذارید

    دوستان و استاد عزیز عاشق همه تون هستم

    انشالله هر کجا از این کره خاکی هستید در پناه الله یکتا . شاد . سالم . خوشبخت . ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید

    فعلا

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
    • -
      مانلیا گفته:
      مدت عضویت: 1602 روز

      سلام عمرااان عزیییز

      واااااای کههه چهههه قدددررر من کیف کردمممممم از کامنتتون …

      پسر تو فوق العاده اییییییییی

      تک تک جملاتت کلی بهم انگیزه و اشتیاق داد ، کلی اعتماد به نفستو و به خصوص ایمان و توحیدتو تحسین کردمممممم

      واقعا چه قدر زیباست

      بدون که دقیقا الان همون روزای استاد رو داری میگذرونی که می‌گفت من توی بندرعباس کفش نداشتم و با دمپایی اهنگای تجسمی گوش میدادم و خواسته هامو احساس میکردم و روابطم به فوق العاده ترین شکل ممکن بود و همه اتفاقای زیبا برام رخ میداد و زندگیم با اینکه پول نداشتم کفش بخرم به زیبایی و راحتی میگذشت …

      حرفاتون دقیقا اون جنس دوران زندگی استاد رو داشت …

      پس مطمعن باشید ایندتون هم از جنس اینده ی استاده … :)))))

      خیییلی خیییلی تحسینتون میکنم بابت کنترل ذهنتون ، بابت این ایمان واقعی و قلبی که به خداوند درست کردید ، بابت روابطتون که اینقدر به خوبی روش کار کردید و در کنار خانوادتون دارید لذتی میبرید که میلیونر ها ارزوشونه :)))))

      میلیونر واقعی شما هستید ولی این میلیون ها ثروت در ذهنتونه و داره مسیرشو برای نشون دادن خودش در واقعیت به صورت فیزیکی طی میکنه ….

      منم توی دوره ی قانون سلامتی هستم و منم به ظاهر همون مشکلات رو دارم ولی میبینم که روزیم رسونده میشه :)))) روزیم رو خدا میرسونه :)

      تا حالا روزیم رو رسونده و بر خودش واجب کرده که تا اخرین لحظه ی زندگیم برسونه و میرسونه :)))))

      به قول استاد عرشیانفر از اون داستان معتاده که میگفت ( خودش میرفرسده:))))))

      برای خودتون و خانوادتون بهترینا رو ارزو میکنم .

      ممنون از کامنت زیبا و پر نورتون ای کاش طولانی تر هم میشد :)))))

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        عمران نوری گفته:
        مدت عضویت: 1993 روز

        بینهایت سپاسگزارم از شما نگار عزیز

        اینقدر دوستانه و خالصانه نسبت بمن مهر و محبت قلبی خودتون رو بمن نشون دادید من از خوشحالی کلی ذوق کردم و کلی کیف کردم و به خودم افتخار کردم

        واقعا ازتون ممنونم

        چقدر لذت بردم از اینکه اتفاقات زندگی حال حاضر منو رو با اتفاقات گذشته استاد که تو ابتدا این مسیر بودن مقایسه کردید

        یعنی وقتی که داشتید اینو میگفتید من ناخوداگاه از خوشحالی اشک شوق میریختم از اینکه من تو مسیری دارم طی میکنم که قبلا استاد عزیزم از همین مسیر رد شده و همین اتفاقات الان منو رو قبلا تجربه کرده

        پس این نشون میده من تو مسیر درست هستم و دارم درست عمل میکنم

        خدا خیرت بده نگار عزیز که امروز دستی از دستان خداوند شدی برای من که این نشونه ی خداوند رو از طریق شما دریافت کنم و بیاد خاطرات گذشته استاد بیافتم همون اتفاقات داره همین الان برای من رخ میده قبلا استادم داشته

        و بقول شما نگار عزیز اتفاقی که ظاهر سخت و نازیباست رو اصلا متوجه اش نشم تازه لذت هم ببرم از این سبک زندگی و عشق کنم

        در واقع این احساس خوبه که نشون میده ما تو مسیر درست هستیم و از همین لحظه با هر امکاناتی که داریم میتونیم از زندگیمون لذت ببرم

        بنابراین با احساس خوب ما همین الان به خواسته هامون که نتیجه اش خوشبختی باشه رسیدیم که نیاز نداره منتظر فلان پول یا ثروت و یا موقعیت باشم که بعدش تازه بیام لذت ببرم

        نننننه هررررررگز

        من همین الان میخوام از تک تک لحظات زندگیم لذت ببرم از کجا معلوم فردا روز من از این دنیا نرفتم پس چرا بیام موقع مرگم حسرت کارهایی که میتونستم با شرایط حال حاضرم انجام بدم رو بخورم

        ما وارد این دنیا شدیم که بیایم خودمون رو تجربه کنیم و بریم کاری رو انجام بدیم که از انجام دادنش لذت ببریم نه اینکه جوری زندگی کنیم که وقتی پیر شدیم اگر کسی اومد از تجربه چندین ساله ما استفاده کنه و از ما بپرسه و بعدش ما تو ذهنمون یه لحظه فلش بک که زدیم چیزی جز سختی و مشکل و بلا و بدبختی یادمون نیاد

        نه من به هیچ عنوان نمیخوام این تجربه ها رو داشته باشم من میخوام از چند صبای که تو این دنیا دارم از زندگیم بهترین لذت ببرم و عشق کنم و خوب و عالی زندگی کنم و کاری کنم جهان جای بهتری برای زندگی باشه

        من میخوام بعد از مرگم همه بگن این انسان چقدر بزرگ بوده و چقدر به جهان خدمت کرده و هم در حیاتم و هم بعد از مرگم میخوام همیشه الگوی خوبی برای دیگران باشم

        میخوام جوری زندگی کنم که بعد از مرگم درسته جسمم تو این دنیا نیست ولی میخوام اسمم همیشه به نیکی در این دنیا به یادگار بمونه

        بازم بی نهایت سپاسگزارم از شما نگار عزیز

        انشالله هر کجا از این کره خاکی هستید در پناه الله یکتا . شاد . سالم . خوشبخت . ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید

        فعلا

        یا حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      تاجر سعادتمند گفته:
      مدت عضویت: 2084 روز

      سلام به عمران عزیز

      امیدوارم که حالت خوب باشه

      احسنت به عزت نفس بالایی که داشتید و چقدر واضح توضیح دادی

      و چه بسا که من درک کردم صحبتهای شما رو

      و کاملا هم به قولی با استخوان هایم درک کردم

      چون کار آنلاین به ذهنیت بسیار بسیار قوی و باورهای فوق العاده عالی نیاز داره

      و ما باید بیشتر روی خودمون کار کنیم

      چون ی نظر اینکه انسان خودش با افکار خودش خالق زندگی هست

      و این هارو البته که شما می‌دونید

      و اینم اضافه کنم که ترمزهای بسیار خفی در ذهن ماها هست که باید پیداش کنیم و می‌دونم که شدنی هست

      عمران عزیز شما در چه زمینه ای در کار آنلاین فعالیت داری و کدوم شهر ساکن هستید

      من دیروز کامنت شما رو خوندم

      و در کل این هدایت امروز به من شد که سوال کنم از شما

      ممنون از پاسخ شما عزیز برادر

      با آرزوی بهترینها

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        عمران نوری گفته:
        مدت عضویت: 1993 روز

        سلام دوست عزیز

        سپاسگزارم از مهر و محبتی که شما نسبت به بنده داشتید

        خوشحالم از اینکه هدایت شدم و این کامنت رو بنویسم چون وقتی که خودم میام کامنتم رو میخونم و دوباره بیاد میارم از اینکه من قبلا تو چه مداری بودم و الان کجا هستم و خود همین بیاد اوردنه که باعث میشه ادم به خودش کلی امید و انگیزه میده برای رشد و ایمانم قویتر بشه به ادامه دادن در این مسیر برای رسیدن به خواسته ها

        در راستای سوالی که از من پرسیدید عرضم خدمت شما دوست عزیز بنده تو زمینه کشت و تولید و خرید و فروش برگ و گیاه الوئه ورا فعالیت دارم

        در استان مازندران

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          تاجر سعادتمند گفته:
          مدت عضویت: 2084 روز

          سلام وقت بخیر

          به جناب عمران عزیز

          اینجا کامنت میزارم برای شما

          به دلایلی که امروز به پاسخ سوال چند وقت پیش ذهنم رسیدم

          البته اولش خب شک کردم

          ولی امروز دیگه به یقین رسیدم که شما هم از تاجران هستید

          و در مجموعه ای که هستید باهم هستیم

          و جالب اینکه دو جا نقطه مشترک ما هست

          این سایت استاد عباس منش عزیز

          و جای دیگه که تاجران حضور دارند

          می‌دونم که متوجه شدید

          بهترین هارو برای شما آرزو میکنم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    مانلیا گفته:
    مدت عضویت: 1602 روز

    استاد سلام

    خدای من چی بگم دیگه ؟؟؟

    دقیقا چیزی که امروز برام اتفاق افتاد

    امروز برای اولین بار تو عمرم تو یک مسابقه رقص شرکت کردم با پنجاه شصت نفر دختر پسر دنسر حرفه ای

    از استرس داشتم میمردم قبلش

    سرم خیلی شلوغ بود نتونسته بودم خوب تمرین کنم ، و اهنگ سبک رقص من هم موقع اجرام گذاشته نشد :)

    اولا از واکنشم به اون اتفاق خیلی راضیم

    چون بعدش با خودم خیلی در صلح بودم حالم خوب بود شاید ده درصدش بد شد ولی نود درصد حالم خوب بود … ذهن می‌گفت ببین ابروت رفت جلو فلانی … من میگفتم نظر مردم مهم نیست … ذهن میگفت گند زدی … من میگفتم نه تجربه کسب کردم … ذهن میگفت نگاه کن اون چه قدر بهتر از توعه … من میگفتم من به خودم افتخار میکنم به اون هم افتخار میکنم که اینقدر خوبه این نشون میده منم میتونم با تمرین مثل اون بشم …

    خلاصه ده درصد ذهن و نجواهاش بود ولی نود درصد حس خوب من …

    ذهن میگفت ببین هه نمیتونی بری جلوی پنجاه شصت نفر برقصی … من میگفتم الان من تلاشمو کردم تا به الان و به خاطرش به خودم افتخار میکنم و به این تلاش ادامه میدم چون نتیجه داشته برام چون نتیجه اش رو دیدم .

    ذهن میگفت این همه دنسر بهتر از تو هست اونا باید کلاس بذارن نه تو … من میگفتم من لایق بهترین ها و هر چیزی که از خدا بخوام هستم ، هیچ ربطی نداره فلانی از من بهتره پس یعنی اون لایق هست من نیستم بین من و اون هیچ فرقی نیست ، خدا بر خودش واجب کرده که به من هررر چیزی که بخوام بیش از نیازم بده این وظیفه ی اونه من وظیفم بندگی کردنه نه بهترین بودن ، فلانی هم رقصش از من خیییلی کمتره چطور اون بیشتر از من هنرجو داره ؟ پول و ثروت در مداره نه در میزان توانایی فیزیکی ات ، فلان فردم خیلی خوبه ولی درامد بالایی نداره ، پس من لایق ثروت و هنرجوهای زیادم چون خدا رو بندگی میکنم و چون لایقشم و در مدارش هستم .

    در کل خیلی خوب بود همه چیز

    موقع رقصم وسط مسابقه یه حرکت بالانس پل هم زدم که خیلی خفن بود خیلی بابتش به خودم افتخار میکنم …

    خلاصه که بگم نود درصد خدایی حالم خوب بود و به جنبه های مثبتش نگاه میکردم و خداروشکر میکردم و خودم رو تجسم میکردم که من در بتل بعدی چطور میرقصم و خیلی حرفه ای تر شدم و میام بالا

    به تجربه هایی که ازش میتونستم بگیرم فکر میکردم و هی حسم خوب میشد وقتی داشتم به اون تجربه ها و درس هاش فکر میکردم

    یکی باعث شد خیلی با جدیت و تمرکز بیشتری رقص رو کار کنم و با خودم بگم باید روزی پنج ساعت کار کنی و به خاطر همین اهرمی هم شد باز برای عمل دوره ی قانون سلامتی

    یکی اینکه جلوی بقیه بیشتر برقصم بیشتر بداهه برقصم چون من تا به الان کروگرافی رقص کار میکردم هیچوقت فری استایل که مسابقه هم فری استایل بود کار نکردم و همین نقطه ی ضعفمه که میخوام حسابی روش کار کنم

    یکی هم اینکه من بعد از مسابقه داشتم میگفتم چرا اهنگ سبک من کذاشته نشد

    برای فلانی اهنگ سبک خودشو گذاشتن برای من نه

    و داشتم میگفتم اره تقصیر داور بود که با اینکه میدونست سبکم چیه اما اهنگ سبک منو نذاشت … برای هنرجو هاش اهنگ سبک خودشونو گذاشت برای من نه …

    و الان که این فایل رو شنیدم گفتم وااای بر من

    نگار چه شرکی ورزیدی واااااایییییییی

    نگار نههههه این نگاهت خیلی خیلی اشتباست

    داری به عوامل بیرونی قدرت میدی

    داری مثل اون بازیکن های فوتبال به جای اینکه تمرکزت رو بذاری روی خودت و حتی یک کلمه هم درباره ی داور حرف نزنی ، داری میگی من خوبم مشکل از اونه … و این باعث میشه تو نتونی درستو بگیری و خودتو اصلاح کنی چون به بیرون دسترسی نداری که تغییرش بدی پس همین میمونی .

    وای خدای من شکرت

    نه مشکل از داور نبود

    مشکل از من بود

    مشکل این بود که من از دو سال پیش تا حالا روی کروگرافی کار کردم نه روی فری استایل و همه ی مسابقه و بتل ها فری استایل و اهنگاش آل استایل هستن …

    مشکل از تو بود که این دو سال فقط رگتون کار کرده بودی و هیپ هاپ اولد اسکو و فوت ورک نرفتی کار کنی …

    مشکل از تو بود که از دو هفته پیش خوب برنامه ریزی نکردی که حتما تمرین برای مسابقه رو زود تر انجام بدی و گذاشتی برای هفته اخر و تعویق انداختی …

    مشکل از تو بود که تا حالا توی جشن ها و جلوی تعداد افراد زیاد قاطی مرد و زن نرقصیده بودی …

    اره مشکل از تو بود نه داور .

    ولی مهم اینجاست که تو میتونی این مشکل رو حل کنی :))))))) تو میتونی خوب روی خودت کار کنی و در بتل بعدی بترکونی کلیییی

    تو با دوره ی سلامتی میتونی کلی بدنت رو اماده کنی کلی وقت بذاری برای کار کردنه رقصت و سبکای دیگه رو یاد بگیری میتونی ، و چون انرژی ، سلامتی و عضله سازی بدنت بالاست خیییییلی زود جلو بیوفتی :)))))))

    بقیه افرادی که اونجا بودن سابقه رقصشون بالای چهار سال بود در حالیکه تو فقط کمتر دو سال بود …

    پس این یعنی تو خیییلی جا برای پیشرفت داریییییی :))))))

    استاد خیلی خیلی خیلی امروز خوشحال بودم

    اصلا خیییلی ….

    دوستای جدید دنسر خفن پیدا کردم و یا دیدمشون برای اولین بار که فکر نمیکردم اصلا فکر نمیکردم اینقدر جامعه ی دنس و رقص گسترده باشه توی ایران و اصفهان تازه من خیلی چیزا رو ندیدم …

    داورا از تهران اومده بودن و اینقدر متواضع و فروتن بودن که خداااااا میدونه …

    پنجاه شصت نفر دختر و پسر بودیم کهههه هممون عااشق رقص بودیم و توی یک باغ خیییلی خوشگل خییییلی خیییلی خوشگل که استخر داشت ، اتاق گل داشت ، سالن شیک داشت ، زمین والیبال داشت ، تاب داشت ، فضای پر از گل کاری برای پیاده روی داشت … اونم توی اصفهان …

    همگی با هم رفتیم و هنرمون و اشتیاقمون عشقمون توانایی و اطلاعات و اگاهی هامونو با هم به اشتراک گذاشتیم …

    یعنی قشنگ میبینم که خدا داره بهم مداری های بالاتر رو نشون میده …

    به من میگه نگار فراوانی رو ببین تو فکر میکردی دختر بریک دنسر تو اصفهان نیست ولی هست باهاش دوست شدی و دیدی که هنرجو زیاد داره … پس تو هم میتونی که توی هر سبکی که هستی هنرجو زیاد داشته باشی و ثروت بسازی .

    من میدونم که تو این باورت مشکل داره و من دارم اینا رو بهت نشون میدم تا الگو کنی تحسین کنی تشویق کنی و منطقی برات بشه و بهش برسی چون من بیشتر از تو میخوام برسی چون من وظیمه هدایتت کنم به هر خواسته ای که داری :))))))

    اره امروز 2 اردیبهشت یک روز فوق العااادههههه بود برام

    دوستای جدید ، دنسرای جدید ، کلی دیدن الگو و منطق دیدم که میشه از رقص از هر سبکی کلی ثروت ساخت میشه هر کاری انجام داد ،

    به خدا فقط باوره

    به خدا فقطططط باورهههههه

    به قراااننن مجیییییددددددد

    مربی هایی هستن که خیییلی هنرجو دارن و خیلی کارشون عالیه و کلی ثروت و پول دارن میسازن به روشای مختلف حتی انلاین اونم از چه سبکایی ؟؟؟ بذار بگم سبک هوس (House )میدونم تا حالا حتی نشنیدید اسم این رقص رو . خخخخخ

    خودم که دو ساله رقص کار میکنم تازگیا باهاش اشنا شدم

    یک سبک خیلی خاصی هست مثل فوت ورک هست .

    و اصلا از همین سبک عجیب غریب که تو ایران کاملا ناشناخته هست و کمتر نیم درصد (0/5%) مردم ایران میشناسنش یکی هست که داره کلی ازش پول در میاره و همش ازین شهر به اون شهر مسابقه رقص میره و داور بود

    چرا ؟؟؟؟

    چون توی مدارشه چون لیاقتشو کسب کرده :)))))

    و بله این نشون میده که ثروت در مداره نه در نوع شغل نه در سبک نه در شهر نه در خارج … اره میشه از رقص اونم توی ایران اونم فقد از یک سبکی که نیم درصد مردم که شامل فقد دنسرها میشه میشناسنش پول زیاد داورد … نه سبک ایرانی و عربی بندری … نه

    بلکه یک سبک ناشناخته غربی

    هاهاها

    باش عکس گرفتم هی هی هی هیییییییی

    اونم هفت تاااااا با ژستای مختلف ، خیلی دختر خاکی و مهربونی بود .

    عاح خدای من :))))))))))

    خیلی خوشحالممممممم

    به قول دوستم خوشحالو شادو خندانم قدر دنیارا میدانم خخخخخخخ هاهاهاها

    واقعا خیلی خوشحالم چقدر بگم

    واقعا همه چیز مداره

    میشه که توی ایران یک زندگی امریکایی پر از ازادی داشت ، پر از ادمایی که فرهنگشون بالاست

    راستی یه چیزه دیگه ای که امروز برام خیلی جالب بود این بود که توی اون مسابقه دخترایی بودن که میومدن رقصای تورک و های هیلز میرفتن

    اینا رقصایی هستش که خب دیگه به نوعی سکسی ان … تورک (twerk) رقص باسن هست … یعنی همون شیک باسن (shake) و فقط همینه … و دیدم که دو تا از دخترا خیلی راحت این رقصو اونجا انجام دادن و چه قدر هم تشویق شدن در حالیکه من هنوز خجالت میکشیدم یا فکر میکردم ادما و فضای ایران مناسب همچین رقصی نیست که بخوام ازین رقصا برم ولی اونا رفتن و کلی تشویق شدن و برای همه عادی بود مثل خارج :))))) البته من فقد نیگا کردم با اینکه همین رقصا رو قشنگتر هم میرم ولی دفعه بعدی حتما انجامش میدم :))))))))

    اره وقتی مدارت بالا باشه ادمایی اطرافت میان که مثل امریکایی ها روشن فکر ، با فرهنگ و با شخصیت و در صلح باشن با خودشون و عادی باشه براشون همه چیز و تشویقت هم کنن .

    و این چیزیه که همیشه از بچگیم ارزوم بوده …

    داشتن دوست های پسر و دختر و جمع هایی که رقص رو هنر و ارزش بدونن و احترام بذارن نه چیزه دیگه ای :)

    میدونم تازه اولشه

    خدا خیلی سوپرایز های دیگه برام داره

    خودش داره هدایتم میکنه خودش داره بهم میگه از چه مسیرهایی برای رسیده به اهداف بسیاااااار بزرگ در سطح جهانی برسم …

    تکامل میگه اول محله خودتون ، بعد شهر ،بعد استان ، بعد کشور ، و بعد جهانی …

    استاد من به نظرم با خودم امروز خیلی بیشتر از هر موقعی در صلح بودم

    نگارِ همین چند وقت پیش یکی دو سال پیش اگه همچین اتفافی براش میوفتاد به جای اینکه هولش بده به جلو کلی غصه کلی گلایه شکایت و حس ناتوانی و کم بودن میگرفت …

    اما نگار الان نه

    یکی از دوستای عزیزم اونجا بود و کارش واقعا خوب بود خدایی همه میگفتن

    اما خودش هی می‌گفت نه من خیلی گند زدم نه راضی نیستم از خودم

    حالا اونم اهنگی که پلی شده بود اهنگه سبک خودش بود و خوبم خدایی حرکت زد ولی باز ناراضی بود …

    .

    استاد از این براونی کمی کار بکشید سوارش بشید زیادی داره لوس و نو نور میشه . خخخخخخخ

    .

    وای استاد اونجا قسمت

    اگر از سکو بلند شد این موفقیته

    یعنی چی

    یعنی اینها کوچکترین تاکید میکنم کوووچکترییین پیشرفت هاشونو که برای بقیه اصلا به چشم نمیاد اینا یک موفقیت بزرگ میدونن و بهش توجه و تمرکز میکنن و افتخار میکنن بهش . (قدرت تحسین)

    و اره مسابقه ی رقص امروزم پر از درس بود برام

    پر از نشونه ها و حرف های مستقیم خدا بود برام

    پر از تجربه بود

    پر از انگیزه و شور و شوق بود

    قراره روی خیلی از جنبه ها روی خودم کار کنم که قبلا پشت گوش مینداختم و میگفتم مهم نیست مثله جلوی جمع های زیاد رقصیدن ، مثل فری استایل و فوت ورک برکینگ هیپ هاپ کار کردن ، اگر این مسابقه ، اگر اون اهنگه سبکه دیگه برای رقص من ، و .. نبودن من هیچ وقت به این جدیت برای تمرکزی کار کردن روی این مهارت هام وقت نمیذاشتم و قوی تر نمیشدم توی این حوضه …

    اما الان دارم قوی و قوی تر میشم …

    این کامنتو مینویسم به امیده دعوت شدنم به بتل های سطح پیشرفته ی تهران …

    و به امیده بالا اومدنم و کسب رتبه تو اون بتل ها …

    اره این نگاهه من به مسابقه ی امروزم بود که به ظاهر برای من خوب پیش نرفت ولی من هزار تا خیر و خوبی از دلو روده اش کشیدم بیرون و کلی ازش انرژی گرفتم کلی درس و تجربه گرفتم و برنامه های جدیدی ریختم و با نگاه متفاوتم کلی به رشد عزت نفسم کمک کرد به جای اینکه کم کنه …

    خدایا شکرت

    ممنونم ازت سپاسگزارم که منو به این مسیر هدایت کردی

    این دقیقا چیزی هست که من نیازش داشتم .

    دوستتون دارم

    در پناه الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای: