به جای فرار از مسائل، از حلّ آنها پول بساز - صفحه 16 (به ترتیب امتیاز)

350 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    على شيرازى گفته:
    مدت عضویت: 3453 روز

    استاد عزیزم گروه تحقیقاتی عباس منش و خانواده ی عزیز و گلم

    دروووود و سلام

    فایلتون عالی بود سپاسگزارم که اینقدر عالی در این مسیر کار خودتون رو به بهترین شکل انجام می دین و این قدر آگاهی و انگیزه به ماها می دین سپاسگزارم

    دوستتون دارم

    تنور دلتون گرم ???

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    مرضیه پری پور گفته:
    مدت عضویت: 2741 روز

    به نام یکتای ثروت آفرین

    استاد عزیزم و دوستان خوبم سلام

    سپاسگزار خداوندی هستم که مرا به این مدار زیبا هدایت کرد.

    سپاسگزارم استاد چقدر قشنگ امروز صبحمان بخیر شد. چه صبحانه گوارایی برای ذهنمان تدارک دیده بودید. به چه منظره زیبایی چشمانمان را گشودید. سپاسگزارم

    ممنونم که مثل همیشه بهترین اطلاعات را در بهترین زمانی که ما به آن نیاز داریم در اختیارمان قرار دادین. بعد از تمام اعراض ها و دوری از این بحث ها ی حال حاضر جامعه و با لبخند رو بر گردانن ، چه احساس خوب و قدرتی به وجودمان القا کردی.

    مثل همیشه عالی بود. واقعاً سپاسگزارم

    شاد، سلامت و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    مریم بخشی گفته:
    مدت عضویت: 3683 روز

    با سلام خدمت خانواده بزرگ عباسمنش

    وقتی این فایل رو شنیدم با خودم فکر کردم که اگه همه اینطوری فکر کنن و به جای نق زدن خودشون دست به کار بشن و برای حل مشکلات کاری بکنن ؛چقدر مسائل , مشکلات , بیماریها و…حل میشه و چقدر رشد فرهنگی خواهیم داشت. واقعاً از استاد عباسمنش سپاسگزارم و امیدوارم همه دوستانی که این فایل رو شنیدیم در تقویت این تفکر در خودمون و گسترش اون بین افراد جامعه مون باشیم تا معضلات این کشور به دست توانای خودمون حل بشه و همه مون از زندگی خوب و رفاه اجتماعی و ثروت لذت ببریم.

    از توجه شما سپاسگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    مهرداد غنچه گفته:
    مدت عضویت: 3065 روز

    سلام دوستان عزیزم ، خدارو سپاس که 1سال و 2 ماه استاد عزیز را بهم معرفی کردی

    اواخر سال گذشته بود که اپلیکیشن رایگان دستور العمل ثروت روی گوشیم نصب کردم و با دقت اونارو دنبال می کردم ، تعهدی داده بودم برای اینکه درآمدم 3 برابر بشه و فراموش کرده بودم، چند روز پیش بود که خیلی اتفاقی اون تعهد رو دیدم و دقیقا همون تاریخ بود و درآمدم هم 3برابر شده ، خدایاا سپاس که انقدر من رو دوست داری

    کلا با تلویزیون دیدن مشکل داشتم تا اینکه استاد هم با ورودی های منفی این رو تایید کرد و من به فکر این بودم که یجوری تلویزیون خونمون کلا قطع بشه ولی پدر و مادرم ساعت ها وقتشون را پای تلویزیون سپری می کنند و البته خودم هم بعضی مواقع خودم رو روبروی تلویزیون می دیدم و (خدایا شکرت) امروز صبح متوجه شدم تلویزیون اصلا روشن نمی شه و خراب شده

    و کلی نشونه ها و قوانینی که بهم ثابت شده ( قانون خلا که دیگه قوقا کرده واسه من) و این ها باعث شدند من این راهی که خداوند یگانه پیش روی من گذاشته با سرعت و ایمان قوی تری ادامه بدم

    برای دوستان عباس منشیه عزیزم ارزوی سلامتی و پیشرفت دارم و همینطور استاد عباس منش واقعا تونسته الگوی خوبی برای ما جوانان باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    بيتا طهماسبي گفته:
    مدت عضویت: 2371 روز

    امروز وقتی وارد سایت شدم با یه اتفاق جدید روبرو شدم، اونم اینکه مرا بسمت راهی واضحتر هدایت کن…چقدر خفن و قشنگ بود اینکار…مطمﺋنم همه کیف کردن. بینهایت سپاسگزارم استاد عباسمنش،پاینده باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    سمانه گفته:
    مدت عضویت: 1925 روز

    به نام خداوند

    سلااام به استاد عزیزم و مریم جانم و همه دوستانم

    نکات :

    *به جای فرار از مسائل ، از حل انها پول بساز

    *خداوند استاد آسان کردن مومنان برای آسانی هاست

    *ثروت =توانایی حل مسئله

    *هر چه مسائل بیشتری را حل کنی ،بیشتر رشد میکنی و بیشتر ثروت میسازی و مولدتر می شوی

    *هر چه مسائل جدی تری را حل کنی پاداش های جدی تری از جهان دریافت میکنی و رشد چشمگیرتری داری

    داستان من :

    ما بعد از اینکه بدهی هامونو صاف کردیم تصمیم گرفتیم چیزایی رو بخریم و بریم به سمت تیک زدن خواسته هامون بعد متوجه شدیم یه ناهماهنگی ای وجود داره و نمیدونیم اصلا درامدمون چقدره که بخوایم براش برنامه بریزیم برای هدفگذاری درآمد سال بعد هم دچار مسئله شده بودیم چون که نمیدونستیم سالی که گذشت چقدر سود خالص داشتیم چون همسر بنده کارش خدماته و فنی انجام میده باید هزینه ابزار و سود ناخالص و خالص مشخص میشد تا بتونیم هدف بزاریم

    واسه همیت دنبال راهی بودیم که بتونیم مدیریتش کنیم و ایده ای به ذهنمون رسید و هدایت شدیم به سمت اینکه من چون حساب و کتابم عالیه این برنامه ریزی رو به دست بگیرم هر روز فاکتورهایی که همسرم بابت خدماتی که میداد رو یادداشت میکردم تاریخ میزدم و هزینه ابزار و سود خالص رو جدا مینوشتم این کارو که از اول اسفند انجام دادیم متوجه شدیم در حال حاضر توی همین 4 روز 4 میلیون و به صورت میانگین روزی یک میلیون سود خالص داریم و خیلی راحت از این سود خالص هزینه هایی که باید مدیریت میشد رو برنامه ریزی کردیم

    و نتایجی که این عملکرد داشت توی همین 4 روز برامون خیلیییی جالب و مشهوده که اینجا باهاتون به اشتراک میزارم

    اول از همه دیگه نگران هزینه ابزار نیستیم چون قبلا هر چی پول میومد به حساب یه جورایی بدون برنامه خرج میشد و زمانی که ابزار مورد نیاز لازم داشتیم پولشو نداشتیم و لنگ میزدیم و این باعث کند شدن روند کاری میشد و آشغال ذهنی ایجاد میکرد ولی الان نه دیگه نگران نیستیم چون اول از همه پول ابزار خارج میشه از پرداختی کل و بقیش هم هر هزینه ای داشته باشیم رو با آرامش و لذت انجام میدیم پس نتیجه فرکانسیش میشه آرامش ذهنی و روحی که قطعاااا ما رو در مدار بالاتری قرار میده چون احساس بهتری داریم

    و دوم اینکه نتیجه این احساس بهتر اتفاقات بهتر هست که مشتری ها دارن نقدی تر میشن یعنی هر روز ما دریافتی داریم از ادارات یا بانک ها و مراکزی که همسرم براشون کار میکنه قبلااا اینجوری نبود پیش میومد گاها روزایی که اصلا پول دستمون نبود ولی الان اینجوری نیست

    و این نشون میده که ما چون مسئله داشتیم و از دل مسئله خواسته ای برامون شکل گرفت و از خدا خواستیم هدایتمون کنه و ایده ای بهمون الهام شد و انجامش دادیم و قدم برداشتیم و خدا درها رو برامون باز کرد که توی همون ابتدای کار اتفاقات زیر رو تجربه کردیم

    1_ آرامش ذهن

    2_ احساس خوب

    3_ مشتری های نقد

    4_ مشخص شدن درامد

    5_ راحت تر خرید کردن با احساس لدت و ارامش

    6_مشتری های نقد

    7_ و ثروت بیشتررر

    یا خدااااا خودم که الان نوشتم تیکم خورد چقدرررر خدا و جهان و قانونش قشنگه

    خدااایا شکرتت که اجازه میدی خودم زندگیمو خلق کنم خدایااااا صد هزار مرتبه شکرررت

    مسئله را می شود حل کرد لازم نیست از مسئله فرار کرد با حل مسئله کلی میشود پیشرفت کررد

    من واقعااااا سپاسگزارم ازت استاد که با گذاشتن این فایل بهم کمک کردی که بتونم اتفاقات این چند روز رو شفاف و واضح ببینم و بررسی کنم و به اشتراک بزارم

    به خدا میسپارمتون که بهترین پناهه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    مطهره گفته:
    مدت عضویت: 2084 روز

    درود

    من این فایل وقتی دیدم ذهنم واقعا مقاومت نشون داد چون همیشه تقصیرا رو گردن دولت میندازیم و میگیم وظیفه دولت فلان موسسه مالی رو تشخیص بده فیکه. ولی خب اشتباه اصلا نباید گردن کسی بندازیم بابد حلش کنیم و فرار نکنیم واقعا خیلی جاها به این درک رسیدم بدون نگاه به دست فرد دیگه مسئلم حل شده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    محسن و مه سا گفته:
    مدت عضویت: 786 روز

    استاد عباسمنش عزیز،

    بعد از تماشای این فیلم ارزشمند، نمی‌توانم احساس تحسین خودم را از قدرت کلام و عمق نگاه شما پنهان کنم. این‌که به افراد کمک می‌کنید تا به درون خودشان بنگرند و باور کنند که همه چیز از خودشان آغاز می‌شود، حقیقتاً الهام‌بخش است.

    این آموزه‌ها به من یادآوری کرد که مسیر موفقیت و آرامش درونی، نه با شتاب بلکه با قدم‌های پایدار و آگاهانه طی می‌شود. این دیدگاه که هر اتفاقی در زندگی ما بازتاب باورها و فرکانس‌های درونی خودمان است، واقعاً دید جدیدی به زندگی‌ام داده و باعث شد که بیشتر به افکار و باورهای خودم دقت کنم.

    حقیقتاً احساس می‌کنم که بعد از دیدن محتوای شما و تأمل بر آن، به نقطه‌ای جدید از خودآگاهی در حال رسیدنم. از این‌که این مطالب را به اشتراک می‌گذارید و مسیر روشن‌تری برای ما ترسیم می‌کنید، سپاسگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    الهام سیاوشی فرد گفته:
    مدت عضویت: 501 روز

    به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم خدای وهابم خدای رزاقم سپاسگزارم

    سلام عزیزان جان

    روز191

    به جای فرار از حل مسائل از آنها پول بساز

    سوره ابراهیم

    رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلَاهِ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاءِ ﴿40﴾پروردگارا مرا برپادارنده نماز قرار ده و از فرزندان من نیز پروردگارا و دعاى مرا بپذیر (40)

    خدایا شکرت برای دریافت هر روزه آگاهی های ناب الهی

    که من را در مدار دریافت و شنیدن و دیدن این حجم از آگاهی کرده ای

    خدایا شکرت برای ارزشی که برایم قا ئل هستی و من باز هم فراموش میکنم خودم را

    وتو در هر لحظه مرا هدایت و حمایت میکنی

    خدایا شکرت تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم مرا به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن نه کسانی که بر آنها غضب کرده ای و ن گمراهان

    خدایا شکرت من تسلیمم هیچی نیستم من حالیم نیست

    من هیچی نمیدووووونم

    حتی الآنم که هدایت شدم به نوشتن بازهم نمی‌دونم از خودم هیچی ندارم

    تو بر من گواهی و آشکاری

    تو از من باخبر میدانی که درونم را هر لحظه سعی میکنم تهی کنم از عقل محدوم تا بتوانم آگاهی های ناب الهی ات را بهتر ببینم ‌و بشنوم

    ودر مسیر درست الهی باشم

    هر گاه راهم به بیراهه رفت تو بودی که دیدم را گرفتی و به نور معرفت الهی ات هدایتم کردی

    و بهم گفتی بنده من نگران نباش من هستم هیچ وقت تو را فراموش نکرده ام

    من هر لحظه کنارت هستم

    من یه لحظه هم تو را از یادم نبرده ام

    فقط تو با ذهن محدود ت دیوار کشیده ای بینمون و نمیزاری که نورم بهت برسه

    من مالک اصلی هستم

    من زیبایی های جهان و آسانی ها و نکات مثبت و آرامش و صلح و دوستی و محبت و عشق مطلق هستم

    تو باید بی قید و شرط اول خودت را دوست داشته باشی بعد دیگران را

    چون اگر خودت را دوست نداشته باشی

    نمیتونی زیبا های خدا را ببینی و عشق بورزی

    پس اول خودت بعد دیگران

    تو ارزشمندی تو تکه ای از وجود من هستی تو پاره ای از من هستی

    هر وقت هر لبخند و زیبا یی را دیدی و توانستی بپذیری و تحسین کنی یعنی خدا را دیده ای

    هر وقت تونستی نعمتها و ثروت‌هاو فراوانی های جهان را ببینی و لذت ببری از همه لطف و بخشش و عظمت خداوند یعنی با خودت در صلح هستی و جانشین خوبی هستی

    تو خلیفه خدا هستی الهام عزیزم

    من تو را مختار کرده ام تا تمام اتفاقات زندگی ات را خودت رقم بزنی

    هر جوری که دوست داری اتفاقات را خلق کنی و من تو را در همان مسیر خلق خواسته هایت هدایت میکنم

    تو از طریق افکار ت از طریق فرکانسی که پشت افکارت هست با من در ارتباطی

    به من میگویی که چه چیزی میخواهی و من هم همان را بتو تقدیم میکنم

    تو با افکارت داری کانون توجه ات را روی آن موضوع میگذاری و با احساسی که پشت کانون توجهت هست بن جهان دستور میدهی که از همین جنس اتفاقات بیشتر میخواهم

    و جهان من همواره بهت چشم می‌گوید

    حالا افکار تو میخواهد در جهت مثبت باشد یا در جهت منفی

    من همان را بتو در شکل اتفاقات شرایط افراد موقعیت ها ایده ها بتو تقدیم میکنم

    تا زندگی ات را تجربه کنی

    پس اگر در زندگیتان مسئله ای هست موهبتی است که تو را رشد دهد

    این تضاد و چالش برای رشد تو آمده

    دلگیر نشو ناامید نشو

    ایمان و توکل و اعتماد و باور بخدا داشته باش

    که همه چی به نفع خواهد بود

    باور کن کن تمام اتفاقات زندگی ات الخیر و فی ما وقع است

    خداوند خالق زیبایی ها ست

    و میخواهد تو را رشد دهد با یه تضادی

    چون تو اول راهی و اگه همین مسیر درست را ادامه دهی حتی تو را از تضاد ها بزرگتر میکند

    طوری بزرگترت میکند که خودت بری تو دلش چالش و تضاد برای رشد بیشتر و بهبود بیشتر

    پس با تضادهای زندگیت دوست باش

    آنها هیچ وقت نیامده اند تو را برنجونند

    برای رشد و تکامل تو در مسیر سعادت و خوشبختی لازم هستند

    فقط کافیه با تکامل تغییر زاویه دید مثبت داشته باشی به اتفاقات

    استاد من در این چند روز گذشته با خانواده همسر م به تضادی بر خوردم

    و دارم به افکارم آگاه تر میشوم بلطف خداوند

    که خودم بر اساس باورها و افکار و فرکانس های خودم دارم اتفاقات را خلق میکنم

    چون باورهای گذشته من بشدت محدود بوده و الان که دارد روی خودم کار میکنم و کنترل وردی های ذهنم را فیلتر گذاشتم

    که البته نیاز تکامل داره تا در مسیر درست و پایدار تر قرار بگیرم

    آنها انتظار دارند که هر وقت با همسرم بحث و اختلاف نظر ی هست من

    مشکل شأن را حل کنم

    میانه روی کنم

    ولی از آنجایی که تر کسی مسئول شخص خودش هست

    ومن هیچ تأثیری در تغییر دیگران ندارم و کاملا عاجز هستم در تغییر دیگران

    چون با مسیری که طی کرده ام و تجربیاتی که در این مسیر داشته ام

    واقعا با تمام وجودم این رو درک کردم و تعهد دادم که هیچ وقت در کار دیگران دخالت نکنم چون وقتی میدانی که هر کسی اتفاقات زندگی اش را با افکار و باورهای خودش داره خلق میکند

    و هیچ تلاشی برای پذیرش این امر مهم ندارد و فقط میخواهد دنبال مقصر و احساس قربانی شدن و انتظار از بقیه دارد تا کسی از بیرون مشکلشان را حل کند

    واقعا منو به ابن درک رسونده که نخوام جای خدا را در زندگی دیگران بگیرم

    چون همه ما به یک اندازه به خداوند دسترسی داریم

    در این چند روز گذشته خانواده همسرم از من ناراحت هستند و حتی مورد قضاوت و طرد شدن هم قرار گرفتم

    ولی از آنجایی که خداوند همیشه لطفش شامل حالم هست من را از چالش بزرگتر کرده

    و من واقعا دید بهتر به این قضیه دارم

    و میگم تمام اتفاقات به نفع من میشود

    چون من نمیتونم کسی را تغییر بدهم

    و امروز اومدم با عشق با تمام وجودم اول از خودم نکته های مثبت را نوشتم و با خودم به صلح بیشتری رسیدم

    و بعد از مادر همسرم که خیلی منو انتقاد و قضاوت کرد

    کلی نکته مثبت و زیبایی از وجودش را دیدم و نوشتم ‌ بخدا که آب روی آتش بود برام این کار

    تحسین خودم و تحسین دیگران

    دیدن زیبایی ها و نکات مثبت افراد اطرافم

    و همینکه با این کار من به احساس خوب رسیدم و خدا میداند همین احساس خوبم چه پاداشهایی پشتت وجود دارد که خداوند در زندگی ام جاری میکند

    من فقط انتظارم از خدا بالاست و از خلق خدا

    سر سوزنی انتظار ندارم

    و سعی میکنم جواب بدی را بلطف خداوند با خوبی و نیکی بدهم

    من هیچی نیستم

    من باید بتوانم عشق را در وجودم پیدا کنم

    من لایق دریافت الهامات الهی هستم

    من لایق هم نشینی با انسانهای عالی و فوق‌العاده و مثبت اندیش هستم

    من همواره در بهترین زمان و بهترین مکان و بهترین شرایط قراردارم

    من تسلیمم هیچی نمیدووووونم

    من انسانی مقدس هستم و خودم و دیگران را پاره ای از خداوند میدانم

    که در این مسیری که خودم انتخاب کرده ام و به خداوند ایمان قوی داشتم که این مسیر را با کنترل ذهنم مسیر سعادت و خوشبختی و رستگاری ام هست بازگشتم بسوی توست

    من از توانایی های منحصر به فرد خودم میتوانم به بینهایت نعمت و ثروت و فراوانی برسم

    بلطف خداوند مسیرم مسیر الهی است

    هر لحظه مرا به بهترینها هدایت کرده

    من با حل مسئله ام درهای رحمت و نعمت بسویم گشوده می‌شود

    من تمام راهکارهای درست را از خداوند دریافت میکنم

    من از خودم چیزی ندارم هر آن چه دارم از آن خداست

    من با روح پاکم تمام اتفاقات زندگی ام را زیبا میکنم

    من با تغییر زاویه دید م به اتفاقات خیر و برکت الهی در زندگی‌ام جاری میشود هیچ عاملی بیرون از من نیست تا حال مرا خوب کند

    فقط خودم هستم که دارم اتفاقات را خلق میکنم و هیچ کسی بیرون از من حال درون مرا نمی‌فهمد

    که بخواهد بهم کمک کند

    من باید با کنترل ذهنم خودم را در جهت الهی هم آهنگ کنم

    خداوند در هر لحظه کارش پاسخ به فرکانس های من است

    من باید در جهت درست الهی خودم را یکی کنم و رها باشم

    تا از دریافت کنندگان الهامات الهی باشم

    صبر خدا را پیشه کنم در هر آنچه که ناخواسته و نازیباست

    اعراض کنم و سعی بر این بگذارم که فقط زیبایی ببینم و تشویق کننده و تحسین کننده خوبی باشم

    در زمانی که تضادی اومد اول به اعراض کنم و احساسم را در جهت خنثی قرار بدم و سعی کنم که بتونم زیبایی ها را ببینم مقاومت ها را کم کنم

    ایرادات خودم را بپذیرم

    و همه را همانطوری که هستند بپذیرم

    چون هزاران راه برای رسیدن بخدا وجود دارد

    پس هم راه من برای رسیدن بخدا مشخص است و هم دیگران

    یعنی اکسیژن همه جا هست

    من باید جلوی نفس کشیدم را نگیرم

    و همانطور که من دارم روی خودم و بهبود شخصیتم کار میکنم از این طریق تا اکسیژن بیشتری دریافت کنم

    برای دیگران هم راههای زیادی هست

    پس من فقط میتوانم جلوی تنفس خودم را نگیرم

    تا نعمت و ثروت طبیعی وارد زندگی ام شود

    از حل مسئله ام ثروت بسازم

    من سمت خودم را انجام بدهم و تسلیم خداوند باشم

    تقوا داشته باشم

    همان کنترل ذهن

    آگاهانه کانون توجهم را روی نکات مثبت و زیبایی ها بزارم شکر گذار تمام داشته هایم باشم

    تا درهای رحمت خدا برویم باز شود

    مقاومت ها کمتر شود

    آنوقت بینهایت راه هست که زندگی ام را از هر. جهت زیبا میکند

    آرامش و آسایش وارد زندگی ام میشود

    عشق و محبت بی قید شرط داشته باشم

    تا عشق و محبت بی قید و شرط از بینهایت راه

    بهم بشود

    خدا یا شکرت برای صلاتم

    چقدر آرامش درونی همین الان دارم از لطف خداست

    خدا یا شکرت که هر کسی باید خودش مسئله اش را حل کند

    و من این را به تجربه یاد گرفتم که هر وقت در کار همسرم و خانواده اش دخالت کردم

    خودم به دردسر و روابطم با همسرم به ناخواسته بر میخورد م و چقدر روند زندگی ام را کند میکردم و سخت

    و شکر خدا با دوره های آموزشی عالی استاد

    من دارم یاد میگیرم که فقط تمرکزم روی بهبود شخصیتم باشد

    تمرکزم را از روی عزیزانم بردارم و قدم‌های محکم و تکاملی برای رشد بهترم بردارم

    و در مقابل خداوند هر لحظه تسلیم باشم تا براههای ساده تر و آسانتر هدایت شوم

    با حل مسئله ام بخودم و جهان کمک میکنم

    هم خودم خوب زندگی میکنم و هم کمک میکنم تا جهان جای بهتری برای زندگی کردن باشد

    و خدا میداند همین که این مسیر را با عشق دارم ادامه میدهم چقدر من نعمت و ثروت و فراوانی و عشق الهی در زندگی ام روانتر و زیباتر و ساده تر و آسانتر شده

    خدایا من تسلیمم هیچی نمیدووووونم خودت کمکم کن

    بازم بهتر

    بازم راحتر و آسانتر

    بازم لذت بخش تر

    بازم زیباتر کن مسیر سعادت و رستگاری ام را

    در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 700 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    رد پای روز 29 شهریور رو با عشق مینویسم

    قبلش سپاسگزاری کنم از مریم خانم و همکارای عزیز که ساعت سایت رو درست کردن و من وقتی دیدم ساعتش درست شده بی نهایت خوشحال شدم و لبخند عمیقی اومد به لبم

    خیلی حس خوبی داشت وقتی دیدم درست شده

    وای چقدر به جا بود دقیقا رد پای روز شمار 191 من درمورد

    به جای فرار از مسائل، از حلّ آنها پول بساز

    دقیقا من امروزم درمورد همین فامیل بود که نوشته بودم و تو سایت نذاشته بودم و الان اومدم رد پامو بذارم

    حتی وقتی داشتم مینوشتم تو صحبتام که فرار میکردم یاد فایلی افتادم که درمورد فرار کردن و حل مسائل بود

    تا اینکه اومدم اینجا

    دیدم همین روز شمار درمورد نوشته هامه

    چقدر همه چی به وقت مناسب ،در زمان و مکان مناسب رخ میده برای من

    خدایا شکرت

    تو چقدر باحالی ربّ من

    میدونستم

    میدونستم

    میدونستم که خدا منو موقع اذان بیدارم میکنی

    الان 4:47 صبح هست و نمازمو خوندم و ازش سپاسگزاری کردم که منو بیدار کرد و بعد اومدم تا رد پامو تو گوگل درایو از اول صبح بنویسم

    چقدر لذت بخشه این حس

    وقتی به صدای اذان بیدار شدم خواسته شبم برام مرور شد ،انگار خدا میگفت ،طیبه تو گفتی ،بیدارت کنم خب الان باید بیدار بشی

    منم خوشحال و سپاسگزار از ربّ خوبم بیدار شدم و الانم چراغ اتاقمو روشن کردم تا بشینم و تا شب روز پنج شنبه که امروزه گل سر ببافم و جمعه برم برای فروشش

    بی نهایت از خدا سپاسگزارم

    استاد عباس منش میگفت وقتی کم کم دیگه باورات و یادگیری قوانین رو در وجودت تقویت میکنی و یه سری اتفاقا میفته ،خود به خود میگی میدونستم

    میدونستم

    میدونستم که اینجوری میشه و هرچی من گفتم میشه

    ولی همیشه باید براشون ذوق کنم مثل هر لحظه که شگفت زده میشم

    الان دقیقا اینجوری شد

    شب که به خدا گفتم نماز صبح بیدارم کن یه اطمینان قلبی داشتم

    خیلی متفاوت تر از روزای قبل بود درخواستم

    اینبار یه حسی داشتم انگار، که میدونستم بیدارم میکنه

    سپاسگزارم ازت ربّ من

    وقتی بیدار شدم و نمازمو خوندم و شروع به بافت گل سر کردم خورشید که طلوع کرد یکم بعدش بلند شدم تا برم تخم مرغ آب پز بذارم که دیدم تخم مرغ تموم شده

    حاضر شدم تا برم نون و تخم مرغ بخرم

    وقتی داشتم کیفمو برمیداشتم کارت بانکیم از کیفم افتاد زمین و برداشتم گذاشتم تو کیفم ولی توش پولی نبود

    وقتی خواستم برم بیرون خدا بهم گفت امروز دیگه این کفشارو نباید بپوشی ،کفشاتو باید عوض کنی چون برای پات اذیت میکنه

    چون چند هفته پیش که کفش خریدم مناسب نبود و باعث درد پام میشد و حس میکردم باید نپوشمش ولی میپوشیدم

    و بهم گفت برو کفشای ورزشیتو از اتاقت بیار و فعلا اونا رو بپوش تا بعد دوباره کفش بخری

    وقتی برگشتم اتاق تا کفش ورزشمو بردارم و بپوشم دیدم کارت اصلیم که توش پول هست افتاده زمین

    خندیدم گفتم خیلی ازت سپاسگزارم ،میدونستی بی پول دارم میرم بیرون بهم گفتی برگردم تا کارتمم با کفشا بردارم

    واقعا سپاسگزارم ازت و لبخند زدم و برداشتم و رفتم

    وقتی رفتم به طرز شگفت انگیزی ابرا پنبه ای بودن و نور آفتاب انقدر زیبا دیده میشد که محو تماشای عظمت خدا بودم و خیلی لذت بردم و کلی عکس گرفتم

    وقتی خرید کردم و یه دور زدم تا برسم سمت اتوبان که خورشید کامل دیده میشد ، قشنگ نگاهش کردم و لذت بخش ترین لحظه بود و سپاسگزاری کردم

    وقتی برگشتم صبحانه داداشمم بهش دادم

    و بعد دوباره شروع کردم به بافت گل سرا و میخواستم تا شب 100 تا هم ببافم

    هی گفتم من 200 تا میبافم میتونم

    ولی انگار من من داشتم ته ته این گفته ام و آخرش شب متوجهش شدم که شرک بود و پنهان بود

    وقتی نزدیک ظهر شد دیدم پیام اومده که درمورد کارتخوان بود که دیروز پیام داده بودم و شرایط خریدشو پرسیده بودم

    نمیدونم چجوری شد یهویی به فکر خرید کارت خوان افتادیم

    من و خواهرم

    همه چی کاملا یهویی شد

    یادمه پارسال که من تازه شروع کردم به دستفروشی و اول ار پفیلا شروع کردم خندم میگیره

    چون که الان خیلی پیشرفت کردم به لطف الله یکتا و ربّ قشنگم

    یادمه اونموقع تا اسم کارتخوان میومد من میترسیدم از مالیات و حتی پولی نداشتم که کارت خوان بخرم و یا همه اش به فکر این بودم که به اسم مادرم کارتخوان بخرم و یه جورایی فرار میکردم

    ولی الان چقدر ساده همه چی رخ داد ،انقدر سریع و راحت بود که من خیلی راحت گفتم باشه

    حتی داداشم گفت مالیات میاد برات ،عموم میگفت

    و من بدون هیچ ترسی گفتم باشه مالیاتشم میدم و خیلی خیلی راحت بود

    خیلی خوشحالم از اینکه مدارم و باورم تغییر کرده که الان به سادگی و طبیعی ترین شکل ممکن رخ داد

    چون چند ماه پیش اگرم دلم میخواست کارت خوان داشته باشم ولی ته ته باورم این بود که باید مالیات بدی و حاضر بودم مشتریایی که کارت داشتن و وقتی میشنیدن ندارم میرفتن رو از دست بدم ولی مالیات رو ندم

    وای الان که دارم مینویسم متوجه شدم چقدر من دارم تغییر میکنم هر روز

    خدایا ازت سپاسگزارم

    استاد عباس منش میگفت غیر ممکنه باوری در درونت قوی بشه و نتیجه رخ نده

    من الان دارم این حرفش رو درک میکنم و تازه دارم میفهممش

    این روزا خیلی از این اتفاقا برام افتاده که وقتی بیشتر فکر کردم به رفتارا و باورام فهمیدم که تغییر باور سبب رخ دادنشون شده

    و البته که همه کارهای منو خدا داره یکی یکی و با یه نظم خاصی انجام میده

    وقتی قیمت داد گفت 4،790 میلیون به خواهرم گفتم گفت من میخرم و تو هم بخر

    گفتم من فردا باید برم جمعه بازار پول دستم بیاد میتونم بخرم

    یهویی خواهرم گفت نه بگو دوتا میخوایم و من پول کارتخوانتو میدم و فردا وقتی فروش داشتی بهم پس میدی

    وقتی داشتیم کاراشو انجام میدادیم یه لحظه به خودم اومدم گفتم طیبه تو اصلا از خدا خواستی ببینی آیا من کارت خوان بخرم یا نه ؟؟

    چرا نگفتی بگیرم یا نه

    که حس کردم گفته شد اشکالی نداره لازمه برای تو و باید داشته باشی پس بخرش

    بارها گفتم خدایا اگر نباید بگیرم بگو و من چشم میگم

    که باز هم حس کردم اشکالی نداره، با خیال راحت بگیر

    ما تا بعد از ظهر واریز کردیم و کارت خوان ها قراره یکشنبه ارسال بشن که هر کدوممون یدونه خریدیم که قیمت یه کارتخوان 4790 بود

    اولش نجوای ذهنم میگفت تو فردا میتونی این همه پولو داشته باشی؟! هی میخواست نگرانم کنه

    ولی همون حس میگفت تو داری تلاش میکنی پس من بیشتر از فروش هفته پیشت رو بهت عطا میکنم و فردا باید دوباره بندگیتو بکنی و درسایی که هفته پیش از فروش داشتی رو اینبار بهش عمل کنی و در عمل نشون بدی

    وقتی ظهر من داشتم بافتنیامو میبافتم آبجیم زنگ زد گفت برنج بذار منم کباب میگیرم میاریم اونجا بخوریم

    یه چیز جالب تر بگم ،از وقتی من شروع به تغییر درونم کردم و دیگه سعی میکنم به خواهرم یا خانواده ام چیزی درمورد قانون نگم

    درسته یه وقتایی میگم ولی تمام سعیمو میکنم که نگم

    خواهرم‌به طرز عجیبی تغییر کرده

    مثلا یادمه بهم میگفت من اصلا بهت قرض نمیدم و با اینکه قبل ورودم به مسیر آگاهی همیشه بهم کمک کرده بود و دستی بود از دستای خدا که بهم کمک کنه و سپاسگزار این همه لطف و محبتش هستم و از خدا هم سپاسگزارم

    ولی از یه جایی به بعد گفت من دیگه بهت قرض نمیدم

    عجیب بود اینبار خودش تمایل داشت که پول کارتخوان رو بده تا فرداش که فروختم گل سرا رو بهش پس بدم

    چقدر من دارم از این مسیر آگاهی بیشتر خوشم میاد

    بیشتر دلم میخواد قدم بردارم و عمل کنم

    و البته به اندازه ای که قدم برمیدارم به همون اندازه هم نتیجه میگیرم

    وقتی من تا شب بافتم و شروع کردم به چسبوندن گل سرا

    هی گفتم چی شد چرا نتونستم 200 تا ببافم

    و به خواهرم میگفتم حالا من میخواستم بیشتر ببافم ولی 100 تا شد

    که یکمم گل بافته بودم جمعا 135 تا گل سر میشد

    که کلا حدود 10 میلیون میشد اگر فردا تو جمعه بازار همه رو میفروختم

    بعد من و خواهرم بعد اذان مغرب رفتیم تا آگهی درخواست چند نفر خانم قلاب باف رو به در و دیوار محله مون بچسبونیم

    داداشم خونه بود گفت طیبه به دختر همسایه مونم بگو شاید ببافه

    گفتم نه به اون نمیگم اگر بگم باباش برای کارم که قراره تو دادگاه شهادت بدن برای نقاشی که پاره کردن تو نمایشگاه

    ازم میپرسه که تو که پول داری چرا هزینه دادگاهو نمیدی

    ولی نمیدونه که من هزینه رنگ و کلاس نقاشیمو میدم

    خلاصه نمیخواستم همسایه مون ببینه

    الان که دارم مینویسم خندم میگیره وقتی داشتیم میچسبوندیم یه نفر از پشت سرم گفت دختر چیکار داری میکنی

    برگشتم دیدم خانم مدیر ساختمونمونه که نمیخواستم بدونن من کار میکنم

    ازم پرسید و بهش گفتم گفت بیار به مغازه لباس فروشیم بچسبون و خودش گفت اگر میتونستم میبافتم

    وقتی برگشتیم به خواهرم گفتم وای ببین من تو دلم گفتم حتی به داداشم گفتم نمیخوام بدونن ،دقیقا هم همین همسایه مون دید

    این یعنی چی ؟؟؟

    یعنی باور

    به این باور بودم که اگر بگی کسی نبینه اتفاقا دقیقا همون فردی که نمیخوای ببینه میاد جلو روت سبز میشه و طبق قانون عمل میکنه جهان هستی

    و من باید اصلاح کنم خودم رو و این باور محدودم رو

    که بگم حرف مردم هیچ اهمیتی برای من نداره و اینکه من زندگی خودم رو دارم و باید از لحظه به لحظه ام لذت ببرم و نگران حرف کسی نباشم

    وقتی کلی آگهی چسبوندیم گفتم خدا خودت باقی کاراشو انجام بده ما چسبوندیم

    و برگشتیم خونه

    خیلی سپاسگزار خدای خوبم هستم که انقدر حواسش بهم هست

    برای تک تکتون بی نهایت زیبایی و شادی و سلامتی و عشق و ثروت از خدا میخوام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: