https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/11/abasmanesh-3.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-11-27 23:16:472025-01-10 06:49:06گام به گام
196نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
من پروژه مهاجرت به مدار بالاتر رو دی ماه سال 403 شروع کردم و تا قبل از سال جدید تموم شد. از اثرات فوقالعاده این دوره توی جلسه آخر این پروژه نوشتم، جدای از اون، برای خودم هم یک سری نتایج رو نوشتم که در اثر شرکت توی این پروژه بود که در پایان دیدگاهم بعنوان رد پا اینجا هم میذارمشون.
و اما یچیزی که میخواستم بگم اینه که من تصمیم گرفته بودم که اینبار خیلی جدی روی آموزهها کار کنم و از فایلهای دانلودی استفاده کنم.
از قضا مصادف شد با پروژه مهاجرت و بعدش هم که هدایتهای دیگه که از طرف خداوند راهنمای من بود.
انقدر دلم برای این پروژه تنگ شده که دوست دارم یکبار دیگه در مسیر این آگاهیها قرار بگیرم. نمیدونم کی میشه اما بی صبرانه منتظر اون فرصت میمونم.
یه نکته دیگه که میخواستم بگم اینکه واااااقعا بخش گام به گام آدم رو تو مدار نگهمیداره. واااااقعا نمیذاره کج بریم. خدایا شکرت.
و اما بریم سراغ یادداشتی که برای خودم نوشته بودم:
پروژه مهاجرت به مدار بالاتر با موفقیت به اتمام رسید
دستاوردهای من در طول این دوره :
حس خوب ، رضایت و شادی
به اتمام رساندن پروژهای که شروع کرده بودم
نوشتن 26 دیدگاه در سایت
آشنا شدن با کتاب فوقالعاده چگونه فکر خدا را بخوانیم
صوتی کردن کتاب با صدای خودم
پیشنهاد کتاب به مامان و خواهرم حدیث و خواندن آنها به عنوان دو تن از عزیزانم
ایجاد اکانت تردز و رسیدن فالورها به حدودا 600 نفر در مدت کم
(متّقین) کسانى هستند که به غیب ایمان دارند و نماز را به پاى مى دارند و از آنچه به آنان روزى داده ایم، انفاق مى کنند.
برای اینکه مصداق آیه 62 سوره یونس باشیم باید همیشه در احساس خوب بمانیم یعنی نه ترسی داشته باشیم و نه غمگین باشیم.
یعنی در همه شرایط در احساس خوب و سپاسگذاری باشیم.
برای این منظور باید مدام قانون فرکانس را به خودمان یاد آوری کنیم و تعهد بدهیم که همیشه مراقب ورودهای ذهن باشیم و کانون توجه خودمان را چک کنیم که الان دارم به چه چیزی تمرکز و توجه می کنم و از همان جنس دریافت خواهم کرد.
به خودم بگم برای اتصال به منبع ثروت و نعمت الهی و دریافت الهامات الله باید قلب خودم را آرام و باز نگه دارم تا از هدایت الهی به نفع خودم استفاده کنم و همیشه در مدار دریافت نعمت و ثروت بیشتر بمونم.
تمرکز داشته باشم در کار خودم ، اصلا به دیگران توجه نکنم و سعی نکنم آنها را قانع کنم ، یا قانون را بهش توضیح بدهم یا اگه دیدم در مدار بدبختی و فقر هستن دلم نسوزه ونخواهم بهشون کمک کنم و به خودم بگم این افراد در جای درستشه، در حق کسی ظلم نمیشه، هر کس نتیجه فرنکاس خودش را می گیرد، من فقط باید در روی باورهای خودم کار کنم و خودم را بهبود بدهم و کاری به بقیه ندارم .
و مطمئن هستم اکر فرنکاس خوبی بفرستم اتفاقات خوبی را دریافت می کنم و فارغ از این شرایطی که الان دارم هرچند بدهکارم، یا در زندان هستم ، یا مطلقه هستم ، بیمار هستم ، مستاجرم…… فقط می دونم خداوند به من کمک خواهد کرد و وضیعت زندگی منو تغییر خواهد داد اما نمی دانم از چه راهی و شیوه ای ، و نیازی هم نیست کنجکاوی کنم در کار خداوند، من باید به قدرت رب العالمین اعتماد کنم و فقط روی باورهای خودم کار کنم.
باسلام خدمت همه عزیزان منم نزدیک به 1ساله هر روز روی خودم کار میکنم و چیزهای قشنگ زیادی بهم رسیده و خیلی خیلی زندگی قشنگ همراه آرامش وشادی راتجربه کردم که قبلا نداشتم بشدت عصبی والا آخر.این همیشه برام مبهم بود که خداوند نشانه ها رو چطور به دوستان نشان میدهد.و..بد بینی ذهن مشرک مرا در مدارهای پایین تر و اتفاقات ناخواسته و شروع به شکرگزاری هر روزه تا به احساس بهتر وآخرین نشانه برای اینهمه بد بینی من حالا نمیدونم نشانه هست یانه ولی برای من نشانه هست چون درگیر کار فنی ماشین هستم بهم یک احساس عجیبی دست داد که احساس کردم نشانه الهی بود برای بیشتر فیلتر کردن ورودیهایم بطور غیر عادی تنه موتورم شکست نه تصادفی نه ضربه ای هیچ رفتم پیش جوشکار برای ترمیم برای اینکه موتور آتیش نگیره بهش کمک کردم وچون فنی کار هستم خیلی هم مراقب بودم چشمم برق جوشکاری نزنه تا کار تمام شد وشروع به شکرگزاری از اول تا آخر واحساس خوب که انشالله خیراست هیچ نوع نشانهای برق زدگی چشمم نبود تا 4صبح که با شدت زیادخیلی زیاد سوزش چشم وآبریزش بینی همراه درد شدید که با چشم بسته امکان روشن کردن لامپ اطاق نبود چون وقتی خانمم میخواست کمکی کنه با روشن کردن لامپ مثل اینکه اسید داخل چشمم میریختن این در حالی بود که قبلا چندین بار چشمم رو برق جوشکاری زده بود.ولی اینطوری نبود خدا رو شاهد میگیرم صدایی در سرم گفت اگه راست میگی الان سپاسگزار باش که بلا فاصله با ترس وگریه میگفتم خدایا شکرت خدایا سپاسگزارم خانمم گفت دیونه شدی اینوقت ما رو از خواب انداختی .معلوم هست چته گریه چیه آخ چشمم آخ چشمم خدایا شکر تمام مساعل خیرن چیه.وچون من بگفته استاد با کسی راجب این آموزها صحبت نکردم.در جریان نبود.الان2روز از اتفاق گذشته و من امروز در محل کار اون احساس که در بالا گفتم بهم دست داد ومن مطمعن هستم نشانه بود که من بیشتر مواظب ورودیهای ذهن باشم.تشکر وسپاس از گروه عباسمنش بابت این سایت زیبا
خسته نباشید میگم به استاد بزرگوار و همسر محترمشون… من چندسالی میشد ک گرفتار یه رابطه ی عاشقانه ی یکطرفه شده بودم…البته با همسرم، من بعدازکلی خواستگار و برو و بیا، مهر یک نفر به دلم افتاد و با تمام وجودم عاشقش شدم و بعد باهاش ازدواج کردم، واقعا احساس میکردم خوشبخت ترین انسان روی زمین منم و حتی اگر کسی رو زمین درست همسر آینده اش رو انتخاب کرده اونم منم…ولی چندماهی ک از ازدواجمون گذشت همه چیز تغییر کرد و من زندانی شدم و اونم زندان بانم، خیلی روزها و ماه ها و سالهای سختی رو گذروندم، واقعا کلمات قادر به توصیف اون همه عذاب نیست. ما 4سال زن و شوهر بودیم و من با بی اعتمادی و بدبینی و دوست نداشتنش کنار اومدم و حتی چندین بار به عنوان قهر برگشتم خونه بابام ولی از اونجایی ک خیلی دوستش داشتم باز خودمو کوچیک میکردم و غرورم رو زیرپا میذاشتم و برمیگشتم خونه ام….بارها اینو تکرار کردم چون احساس گناه میکردم و عذاب وجدان شدیدی داشتم نسبت به تغییر رفتار شوهرم. من خودمو مقصر میدونستم به دلایلی… ولی قسم میخورم ک تو این 4سال من از گل پاکتر باهاش زندگی کردم اصلا هیچگونه خیانت یا دروغی تو زندگیم نبود. ولی اون نمیخواست اینها رو درک کنه. من به شدت تحقیر میشدم ولی بخاطر دوست داشتنم تحمل میکردم، وقتی ک با سایت آشنا شدم سعی میکردم چندوقتی یکبار یه فایل گوش کنم و با این کار فقط خودمو آروم میکردم همین ولی خیلی به آموزه هاش عمل نمیکردم. تا اینکه این بار آخری ک اومدم خونه بابام تصمیم گرفتم، پروژه روزشمار تحول زندگی من رو شروع کنم و الان روز اولش هستم و دارم روی خودم کار میکنم خداروشکر که تاثیر خوبی روم داشته و احساس گناه کمتری دارم، انشالله که بتونم با ادامه روند این حسهای بد رو از وجودم ریشه کن کنم و آینده ی خوبی رو برای خودم رقم بزنم، البته با هدایتهای خداوند بزرگ و کمک استاد محترم و دعاهای هم فرکانسی های عزیزم️
این سایت واسه من شده یه قایق نجات تو این دریای طوفانی من هی ساحل و میبینم و میپرم تو آب که بقیه شو تقلا کنم شناکننان برسم ولی هربار میبینم نه خیلی دوره و من اشتباه کردم و دوباره من توسط این قایق نجات ،نجات پیدا میکنم و نفس میکشم تا ریکاوری شم
هربار روی ورودی های ذهنم کار میکنم نمیزارم حرف مردم جامعه بهم نفوذ کنه نمیزارم اخبار منفی جزء باورام بشه به شکل خیلی
عالی به خالق وصل میشم و مثل کوه استوار میشم و بطور چشمگیری حسم به خودم به کارم به زندگیم به دوستانم به درآمدم عالی میشه و چرخ زندگیم جوری روان میشه که انگار من از اول این قدر روان بود زندگیم همینقدر برام طبیعی میشه که من فکر میکنم دیگه همه چیز خوب و عالی شده و کلا دیگه کمتر روی ورودی ذهنم به واسطه خوب و عالی بودن همه چیز کنترل دارم و میگذارم هرچیزی وارد ذهنم بشه چون هر بار کسی از کمبود فراوانی و سلامتی صحبت میشه من مخالفت میکنم و زعم خودم دیگه من دارم دفاع میکنم و هر بار با مخالفتم دارم خودم و راضی میکنم که اره من باورم عوض شده دیگه من و هیچی تکون نمیده ولی خبر ندارم قرار نیست جوری تکون بخورم که متوحه شم ،همون باوری که خراب بود و من کمی ترمیمش کردم همون باوری که به کمبود فراوانی ایمان داشت همون باوری که به رنگ سیاهه و من فقط با رنگ سفید داشتم رنگش میکردم و کمی رنگ روشنایی و نور و دیده بود،
دوباره رنگهای سیاه با تمدید نکردن رنگ سفید داره نمایان میشه جوری نمایان میشه که من هرگز متوجه این اتفاق نمیشم و این پروسه ادامه دار میشه صدبار عین یو یو دارم میرم و بر میگردم
کاش برای همیشه یاد بگیرم که مقصدی وجود نداره همه چیز تو تکرار و تمرینه و همه چیز به ورودی سالم و ناسالم دادن توسط من برای خودم اتفاق می افته هر بار من غذای ناسالم بخورم مریض میشم این یعنی من کل عمرم و غذای سالم بخورم و فقط چند روز غذای بد بخورم حتما مریض میشم یا این ناسالم یه جایی تو بدنم خودش رو نشون میده،
خدایا همه ی مارا به راست هدایت کن به راه کسانی که نعمت عطا کردی نه آنها که غضب کردی نه گمراهان
کامنت شما رو خوندم خیلی عالی قضیه رو درک کردین خیلی زیبا نوشتین یه قسمتهایی از کامنت منو درگیر کرد یاد بگیریم مقصدی وجود ندارد همه چی تکرار وتمرینه واقعا درست گفتین ما فکر میکنیم قراره بریم جلو تا به مقصد آخر برسیم وبعد همه چی رو ول کنیم درحالی که ما بیاد همیشه مراقب ذهنمون باشیم وگرنه بازهم ذهنمون مارو میبره به ناکجا آباد ….سپاسگزارم از کامنت خوب وعالی شما …..موفق وپیروز باشین دراین مسیر توحیدی
مهم نیست که قشنگ باشی؛قشنگ اینه که مهم باشی حتی برای یه نفر
سلام به استاد وسلامی به همه دوستان امیدوارم حال دل همتون خوب باشه واحساس رضایت از خودتون داشته باشید چون اگه اول از خودتون راضی باشید مطمئناً خدا هم راضیه ازتون خوشحالم که بعد از چند ماه خداوند بهم لیاقت داد دوباره وارد سایت بشم و بتونم یه نظر دیگه بنویسم و شاید یه بار دیگه شروع کنم روی خودم کار کنم خدا جون خودت میدونی بزرگترین و بیشترین آرزوی من اول از همه اینه که تونم هدایتها و پیامهای تو رو درک کنم و بهشون عمل کنم میدونی وقتی که حس میکنم تو کنارمی بهترین حال دنیاست برا من خدا جون میخوام کمکم کنی تمام وجودم پر بشه از عشق تو خدایا نمیدونم این شغلی که دارم عاشقش هستم یا نه بعضی اوقات دوستش دارم خیلی از وقتها هم فکر میکنم این شغل را دوست ندارم درسته تو این کار مشتری دارم ایطی که میخوام را میتونم داشته باشم ولی بعضی اوقات احساس لذت ازش نمیکنم و مهمتر از اون چند تا کار دیگه هست که دوسشونم دارم البته یه روزایی همین کارم آرزوم بود خدایا میخوام هدایتم کنی میخوام کمکم کنی که چیکار کنم پیشرفت تو این کار و رسیدن به آرزوهام ام راحتتر از شغلهای دیگه است من این نامه را برا خودت نوشتم خدا جون شاید ز نظرها و جوابهایی که دوستانم بدن بتونم هدایت و خواسته تو را متوجه بشم خدا جونم ن نمیدونم عاشق چه کاریام درسته استاد عباس منش گفته باید احساس لذت بکنی از انجام دادن اون کار ولی یه روزهایی از همین کار هم ذت میبردم و رایط که میخوام را داره نمیدونم الان چه کار کنم واقعاً احساس یکنم سر چند راهی گیر افتادم از طرفی احساس بی تفاوتی نسبت به این کارم میکنم و و همین موضوع باعث شده بیشتر احساس بد تجربه کنم که چرا من ار نمیکنم و هدفم را ول کردم خدایا یا به خاطر نداشتن علاقه به کاره یا به خاطر اینکه مسیر زندگیمو کلاً گم کردم کمکم کن هدایتم کن تا متوجه بشم چیکار کنم استاد عباس منش و دوستان عزیز که این دلنوشته یا نامه را خوندن اگر تجربه یا نظری به ذهنشون یرسه که میتونه منو کمک کنه هدفمو پیدا کنم راه زندگیمو پیدا کنم سپاسگزار میشم باهام در میون بزاره تو چند راهی گیر افتادم برای کار کردن و همین مسئله باعث شده صبح تا دیر موقع خواب باشم و تمایلی به کار کردن نداشته باشم انتظارم اینه که خانومم یا شاگردم کارگاهم را بچرخونن
به نام خداوند بخشنده مهربان
من پروژه مهاجرت به مدار بالاتر رو دی ماه سال 403 شروع کردم و تا قبل از سال جدید تموم شد. از اثرات فوقالعاده این دوره توی جلسه آخر این پروژه نوشتم، جدای از اون، برای خودم هم یک سری نتایج رو نوشتم که در اثر شرکت توی این پروژه بود که در پایان دیدگاهم بعنوان رد پا اینجا هم میذارمشون.
و اما یچیزی که میخواستم بگم اینه که من تصمیم گرفته بودم که اینبار خیلی جدی روی آموزهها کار کنم و از فایلهای دانلودی استفاده کنم.
از قضا مصادف شد با پروژه مهاجرت و بعدش هم که هدایتهای دیگه که از طرف خداوند راهنمای من بود.
انقدر دلم برای این پروژه تنگ شده که دوست دارم یکبار دیگه در مسیر این آگاهیها قرار بگیرم. نمیدونم کی میشه اما بی صبرانه منتظر اون فرصت میمونم.
یه نکته دیگه که میخواستم بگم اینکه واااااقعا بخش گام به گام آدم رو تو مدار نگهمیداره. واااااقعا نمیذاره کج بریم. خدایا شکرت.
و اما بریم سراغ یادداشتی که برای خودم نوشته بودم:
پروژه مهاجرت به مدار بالاتر با موفقیت به اتمام رسید
دستاوردهای من در طول این دوره :
حس خوب ، رضایت و شادی
به اتمام رساندن پروژهای که شروع کرده بودم
نوشتن 26 دیدگاه در سایت
آشنا شدن با کتاب فوقالعاده چگونه فکر خدا را بخوانیم
صوتی کردن کتاب با صدای خودم
پیشنهاد کتاب به مامان و خواهرم حدیث و خواندن آنها به عنوان دو تن از عزیزانم
ایجاد اکانت تردز و رسیدن فالورها به حدودا 600 نفر در مدت کم
ایجاد اکانت اینستاگرام و گرفتن صد فالور جدید
روشن شدن مسیر و استارت پروژه آرامش در پرتو آگاهی
رفتن به سفر و تجربههای جدید
فعالیت بیشتر در سایت و یک و نیم ستاره شدن
الحمدلله رب العالمین
به نام رب العالمین
سلام
ذَلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًی لِّلْمُتَّقِینَ (2)
آن کتاب (با عظمت که) در (حقّانیت) آن هیچ تردیدى راه ندارد، راهنماى پرهیزگاران است.
الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلاهَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ (3)
(متّقین) کسانى هستند که به غیب ایمان دارند و نماز را به پاى مى دارند و از آنچه به آنان روزى داده ایم، انفاق مى کنند.
برای اینکه مصداق آیه 62 سوره یونس باشیم باید همیشه در احساس خوب بمانیم یعنی نه ترسی داشته باشیم و نه غمگین باشیم.
یعنی در همه شرایط در احساس خوب و سپاسگذاری باشیم.
برای این منظور باید مدام قانون فرکانس را به خودمان یاد آوری کنیم و تعهد بدهیم که همیشه مراقب ورودهای ذهن باشیم و کانون توجه خودمان را چک کنیم که الان دارم به چه چیزی تمرکز و توجه می کنم و از همان جنس دریافت خواهم کرد.
به خودم بگم برای اتصال به منبع ثروت و نعمت الهی و دریافت الهامات الله باید قلب خودم را آرام و باز نگه دارم تا از هدایت الهی به نفع خودم استفاده کنم و همیشه در مدار دریافت نعمت و ثروت بیشتر بمونم.
تمرکز داشته باشم در کار خودم ، اصلا به دیگران توجه نکنم و سعی نکنم آنها را قانع کنم ، یا قانون را بهش توضیح بدهم یا اگه دیدم در مدار بدبختی و فقر هستن دلم نسوزه ونخواهم بهشون کمک کنم و به خودم بگم این افراد در جای درستشه، در حق کسی ظلم نمیشه، هر کس نتیجه فرنکاس خودش را می گیرد، من فقط باید در روی باورهای خودم کار کنم و خودم را بهبود بدهم و کاری به بقیه ندارم .
و مطمئن هستم اکر فرنکاس خوبی بفرستم اتفاقات خوبی را دریافت می کنم و فارغ از این شرایطی که الان دارم هرچند بدهکارم، یا در زندان هستم ، یا مطلقه هستم ، بیمار هستم ، مستاجرم…… فقط می دونم خداوند به من کمک خواهد کرد و وضیعت زندگی منو تغییر خواهد داد اما نمی دانم از چه راهی و شیوه ای ، و نیازی هم نیست کنجکاوی کنم در کار خداوند، من باید به قدرت رب العالمین اعتماد کنم و فقط روی باورهای خودم کار کنم.
نتایج قطعآ عوض میشه .
علیرضا یکتای مقدم مشهد مقدس
باسلام خدمت همه عزیزان منم نزدیک به 1ساله هر روز روی خودم کار میکنم و چیزهای قشنگ زیادی بهم رسیده و خیلی خیلی زندگی قشنگ همراه آرامش وشادی راتجربه کردم که قبلا نداشتم بشدت عصبی والا آخر.این همیشه برام مبهم بود که خداوند نشانه ها رو چطور به دوستان نشان میدهد.و..بد بینی ذهن مشرک مرا در مدارهای پایین تر و اتفاقات ناخواسته و شروع به شکرگزاری هر روزه تا به احساس بهتر وآخرین نشانه برای اینهمه بد بینی من حالا نمیدونم نشانه هست یانه ولی برای من نشانه هست چون درگیر کار فنی ماشین هستم بهم یک احساس عجیبی دست داد که احساس کردم نشانه الهی بود برای بیشتر فیلتر کردن ورودیهایم بطور غیر عادی تنه موتورم شکست نه تصادفی نه ضربه ای هیچ رفتم پیش جوشکار برای ترمیم برای اینکه موتور آتیش نگیره بهش کمک کردم وچون فنی کار هستم خیلی هم مراقب بودم چشمم برق جوشکاری نزنه تا کار تمام شد وشروع به شکرگزاری از اول تا آخر واحساس خوب که انشالله خیراست هیچ نوع نشانهای برق زدگی چشمم نبود تا 4صبح که با شدت زیادخیلی زیاد سوزش چشم وآبریزش بینی همراه درد شدید که با چشم بسته امکان روشن کردن لامپ اطاق نبود چون وقتی خانمم میخواست کمکی کنه با روشن کردن لامپ مثل اینکه اسید داخل چشمم میریختن این در حالی بود که قبلا چندین بار چشمم رو برق جوشکاری زده بود.ولی اینطوری نبود خدا رو شاهد میگیرم صدایی در سرم گفت اگه راست میگی الان سپاسگزار باش که بلا فاصله با ترس وگریه میگفتم خدایا شکرت خدایا سپاسگزارم خانمم گفت دیونه شدی اینوقت ما رو از خواب انداختی .معلوم هست چته گریه چیه آخ چشمم آخ چشمم خدایا شکر تمام مساعل خیرن چیه.وچون من بگفته استاد با کسی راجب این آموزها صحبت نکردم.در جریان نبود.الان2روز از اتفاق گذشته و من امروز در محل کار اون احساس که در بالا گفتم بهم دست داد ومن مطمعن هستم نشانه بود که من بیشتر مواظب ورودیهای ذهن باشم.تشکر وسپاس از گروه عباسمنش بابت این سایت زیبا
سلام و نور
خسته نباشید میگم به استاد بزرگوار و همسر محترمشون… من چندسالی میشد ک گرفتار یه رابطه ی عاشقانه ی یکطرفه شده بودم…البته با همسرم، من بعدازکلی خواستگار و برو و بیا، مهر یک نفر به دلم افتاد و با تمام وجودم عاشقش شدم و بعد باهاش ازدواج کردم، واقعا احساس میکردم خوشبخت ترین انسان روی زمین منم و حتی اگر کسی رو زمین درست همسر آینده اش رو انتخاب کرده اونم منم…ولی چندماهی ک از ازدواجمون گذشت همه چیز تغییر کرد و من زندانی شدم و اونم زندان بانم، خیلی روزها و ماه ها و سالهای سختی رو گذروندم، واقعا کلمات قادر به توصیف اون همه عذاب نیست. ما 4سال زن و شوهر بودیم و من با بی اعتمادی و بدبینی و دوست نداشتنش کنار اومدم و حتی چندین بار به عنوان قهر برگشتم خونه بابام ولی از اونجایی ک خیلی دوستش داشتم باز خودمو کوچیک میکردم و غرورم رو زیرپا میذاشتم و برمیگشتم خونه ام….بارها اینو تکرار کردم چون احساس گناه میکردم و عذاب وجدان شدیدی داشتم نسبت به تغییر رفتار شوهرم. من خودمو مقصر میدونستم به دلایلی… ولی قسم میخورم ک تو این 4سال من از گل پاکتر باهاش زندگی کردم اصلا هیچگونه خیانت یا دروغی تو زندگیم نبود. ولی اون نمیخواست اینها رو درک کنه. من به شدت تحقیر میشدم ولی بخاطر دوست داشتنم تحمل میکردم، وقتی ک با سایت آشنا شدم سعی میکردم چندوقتی یکبار یه فایل گوش کنم و با این کار فقط خودمو آروم میکردم همین ولی خیلی به آموزه هاش عمل نمیکردم. تا اینکه این بار آخری ک اومدم خونه بابام تصمیم گرفتم، پروژه روزشمار تحول زندگی من رو شروع کنم و الان روز اولش هستم و دارم روی خودم کار میکنم خداروشکر که تاثیر خوبی روم داشته و احساس گناه کمتری دارم، انشالله که بتونم با ادامه روند این حسهای بد رو از وجودم ریشه کن کنم و آینده ی خوبی رو برای خودم رقم بزنم، البته با هدایتهای خداوند بزرگ و کمک استاد محترم و دعاهای هم فرکانسی های عزیزم️
به نام خدا
سلام به استاد عباسمنش و مریم عزیز
و سلام به دوستان سایت
این سایت واسه من شده یه قایق نجات تو این دریای طوفانی من هی ساحل و میبینم و میپرم تو آب که بقیه شو تقلا کنم شناکننان برسم ولی هربار میبینم نه خیلی دوره و من اشتباه کردم و دوباره من توسط این قایق نجات ،نجات پیدا میکنم و نفس میکشم تا ریکاوری شم
هربار روی ورودی های ذهنم کار میکنم نمیزارم حرف مردم جامعه بهم نفوذ کنه نمیزارم اخبار منفی جزء باورام بشه به شکل خیلی
عالی به خالق وصل میشم و مثل کوه استوار میشم و بطور چشمگیری حسم به خودم به کارم به زندگیم به دوستانم به درآمدم عالی میشه و چرخ زندگیم جوری روان میشه که انگار من از اول این قدر روان بود زندگیم همینقدر برام طبیعی میشه که من فکر میکنم دیگه همه چیز خوب و عالی شده و کلا دیگه کمتر روی ورودی ذهنم به واسطه خوب و عالی بودن همه چیز کنترل دارم و میگذارم هرچیزی وارد ذهنم بشه چون هر بار کسی از کمبود فراوانی و سلامتی صحبت میشه من مخالفت میکنم و زعم خودم دیگه من دارم دفاع میکنم و هر بار با مخالفتم دارم خودم و راضی میکنم که اره من باورم عوض شده دیگه من و هیچی تکون نمیده ولی خبر ندارم قرار نیست جوری تکون بخورم که متوحه شم ،همون باوری که خراب بود و من کمی ترمیمش کردم همون باوری که به کمبود فراوانی ایمان داشت همون باوری که به رنگ سیاهه و من فقط با رنگ سفید داشتم رنگش میکردم و کمی رنگ روشنایی و نور و دیده بود،
دوباره رنگهای سیاه با تمدید نکردن رنگ سفید داره نمایان میشه جوری نمایان میشه که من هرگز متوجه این اتفاق نمیشم و این پروسه ادامه دار میشه صدبار عین یو یو دارم میرم و بر میگردم
کاش برای همیشه یاد بگیرم که مقصدی وجود نداره همه چیز تو تکرار و تمرینه و همه چیز به ورودی سالم و ناسالم دادن توسط من برای خودم اتفاق می افته هر بار من غذای ناسالم بخورم مریض میشم این یعنی من کل عمرم و غذای سالم بخورم و فقط چند روز غذای بد بخورم حتما مریض میشم یا این ناسالم یه جایی تو بدنم خودش رو نشون میده،
خدایا همه ی مارا به راست هدایت کن به راه کسانی که نعمت عطا کردی نه آنها که غضب کردی نه گمراهان
در پناه خداوند باشید،
سلام دوست عزیزم
کامنت شما رو خوندم خیلی عالی قضیه رو درک کردین خیلی زیبا نوشتین یه قسمتهایی از کامنت منو درگیر کرد یاد بگیریم مقصدی وجود ندارد همه چی تکرار وتمرینه واقعا درست گفتین ما فکر میکنیم قراره بریم جلو تا به مقصد آخر برسیم وبعد همه چی رو ول کنیم درحالی که ما بیاد همیشه مراقب ذهنمون باشیم وگرنه بازهم ذهنمون مارو میبره به ناکجا آباد ….سپاسگزارم از کامنت خوب وعالی شما …..موفق وپیروز باشین دراین مسیر توحیدی
مهم نیست که قشنگ باشی؛قشنگ اینه که مهم باشی حتی برای یه نفر
سلام به استاد وسلامی به همه دوستان امیدوارم حال دل همتون خوب باشه واحساس رضایت از خودتون داشته باشید چون اگه اول از خودتون راضی باشید مطمئناً خدا هم راضیه ازتون خوشحالم که بعد از چند ماه خداوند بهم لیاقت داد دوباره وارد سایت بشم و بتونم یه نظر دیگه بنویسم و شاید یه بار دیگه شروع کنم روی خودم کار کنم خدا جون خودت میدونی بزرگترین و بیشترین آرزوی من اول از همه اینه که تونم هدایتها و پیامهای تو رو درک کنم و بهشون عمل کنم میدونی وقتی که حس میکنم تو کنارمی بهترین حال دنیاست برا من خدا جون میخوام کمکم کنی تمام وجودم پر بشه از عشق تو خدایا نمیدونم این شغلی که دارم عاشقش هستم یا نه بعضی اوقات دوستش دارم خیلی از وقتها هم فکر میکنم این شغل را دوست ندارم درسته تو این کار مشتری دارم ایطی که میخوام را میتونم داشته باشم ولی بعضی اوقات احساس لذت ازش نمیکنم و مهمتر از اون چند تا کار دیگه هست که دوسشونم دارم البته یه روزایی همین کارم آرزوم بود خدایا میخوام هدایتم کنی میخوام کمکم کنی که چیکار کنم پیشرفت تو این کار و رسیدن به آرزوهام ام راحتتر از شغلهای دیگه است من این نامه را برا خودت نوشتم خدا جون شاید ز نظرها و جوابهایی که دوستانم بدن بتونم هدایت و خواسته تو را متوجه بشم خدا جونم ن نمیدونم عاشق چه کاریام درسته استاد عباس منش گفته باید احساس لذت بکنی از انجام دادن اون کار ولی یه روزهایی از همین کار هم ذت میبردم و رایط که میخوام را داره نمیدونم الان چه کار کنم واقعاً احساس یکنم سر چند راهی گیر افتادم از طرفی احساس بی تفاوتی نسبت به این کارم میکنم و و همین موضوع باعث شده بیشتر احساس بد تجربه کنم که چرا من ار نمیکنم و هدفم را ول کردم خدایا یا به خاطر نداشتن علاقه به کاره یا به خاطر اینکه مسیر زندگیمو کلاً گم کردم کمکم کن هدایتم کن تا متوجه بشم چیکار کنم استاد عباس منش و دوستان عزیز که این دلنوشته یا نامه را خوندن اگر تجربه یا نظری به ذهنشون یرسه که میتونه منو کمک کنه هدفمو پیدا کنم راه زندگیمو پیدا کنم سپاسگزار میشم باهام در میون بزاره تو چند راهی گیر افتادم برای کار کردن و همین مسئله باعث شده صبح تا دیر موقع خواب باشم و تمایلی به کار کردن نداشته باشم انتظارم اینه که خانومم یا شاگردم کارگاهم را بچرخونن
سلام ودرودبراستاد عزیز جناب عباسمنش وخانم شایسته عزیز
خوشحالم که خدا منو دوست داره که بسمت سایت شما هدایت کردوباشما وآموزه هاتون آشنا کرد.
خدایا شکرت
این برنامه گام ب گام که زحمت کشیدیدوتهیه کردید،ی نظم خوبی برای شروع هست که میتونم با آرامش وبدون استرس که نکنه اشتباه میکنم پیش برم
ودقیقا چیزهایی که نوشتید شامل حالم شده
ودوباره شروع کردم به کار کردن رو خودم به یاری خدا بتونم به هرآنچه که میخوام و لایقش هستم برسم ودرمسیر زندگیم از جهان وزیبایی هاش لذت ببرم
از خداوند ودستان خداوند روی زمین که شماهستید سپاسگزارم دوستتون دارم