داستانی درباره هدایت الهی | قسمت 1 - صفحه 34

560 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مصطفی ابوطالبی گفته:
    مدت عضویت: 534 روز

    با عرض سلام خدمت استاد عزیزم و بانو شایسته گرامی و اعضای محترم سایت

    راستش من همیشه آرزوم بود یه هندزفوریی داشته باشم چون هندزفوریم باتریش خراب شده بود و یه دوساعت یه بار و اون روزای آخر یه یکساعت یه بار باید میزاشتم تو شارژ و من چون صبح تا شب میخواستم فایلها رو گوش کنم برام سخت شده بود

    یه شب رفتم یه مغازه ای که هندزفری مورد علاقه داشت اون بنده خدا قیمتش بالا بود و جنسش گارانتی نداشت ازش خرید نکردم

    یه شب دیگه رفتم توی بازار موبایل فروشان حسم بهم گفت برو این مغازه رفتم سلام کردم و گفتم آقا هندزفری انکر دارید اونم با احترام گفت بله و ازش خریدم

    راستش من گوشی موبایلم برای خواهرم بود و همیشه شارژ تموم میکرد و نمی‌تونستم کامنت زیاد بخونم و دائم بایستی میزدم تو شارژ و خیلی دمای آخر داشتم اذیت میشدم

    یه روز رفتم بازار موبایل فروشان از یه مغازه ای پرسیدم مغازه کناریتون کی میاد چون من قبلاً چند سال پیش اون بنده خدا یکی از اشناهای دامادمون بود و من ازش خرید میکردم گفت چی میخوای گفتم گوشی می‌خوام بخرم گفت بیا من خودم دارم رفتم دیدم قیمت بالا بود و حسم گفت نخر

    شب شد و به استاد کارم گفتم گوشی فروشی آشنا نداری من موبایل می‌خوام گفت چرا برو تو خیابون رجایی و بگو مهران فرستادم رفتم اونجا نتونستم پیدا کنم مغازه رو و رفتم جلوتر دیدم آقای شفیعی وایساده همون که هندزفری پیشش خریده بودم گفتم مغازه فلانی می‌خوام آدرسش کجاست آدرس بهم داد و رفتم اونجا هم نداشت هی حسم بهم میگفت مصطفی برو همون جایی که هندزفری خریدی برو پیش رفیعی گوشی بخر من بهش توجه نمی‌کردم و گفتم حالا که اون مغازه ای که عصر اومدم باز نبود میرم الان بازه و میخرم رفتم و مشخصات گوشیم رو بهش گفتم و گفت داریم و این قیمت و اون قیمتش از گوشی فروشی اولی که عصر رفته بودم گرونتر بود باز هی حسم که همون خدای درون هست که من تو اینجور مواقع حسم خیلی قویتر میشه هی میگفت برو پیش شفیعی گوشی بخر اونجا مشتری هم میشی هندزفری خریدی و برو اونجا اینم بگم من اصلا بغیر از مغازه آقای شفیعی هر کدوم مغازه که میرفتم حس خوبی نداشتم خلاصه من به حسم توجه کردم و رفتم مغازشون گفتم گوشی می‌خوام با این مشخصات گفت دارم گفتم چند قیمت که بهم گفت شوکه شدم گفتم خدایا تو چقدر کارت درسته اینجا داره یه تومن ارزونتر اون دوتا مغازه به من میگه خلاصه من گوشی نو نو خریدم با قیمت باور نکردنی

    اونم آقای شفیعی تخفیف هم بهم تازه داد و درست همون حرفی که قلبم و حسم بهم میگفت بهم گفت گفت تو مشتری ما شدی چرا تخفیفات ندم اونم زیاد و گفت هر موقع هم هر چی خواستی بیا اینجا ما هواتو داریم درست جمله ای که خدا بهم قبلش گفت و من همونجا گفتم خدایا تو هستی که از طریق این بنده است هوامو داری ممنونتم

    می‌خوام اینو بگم ما بعضی از مواقع خودمون هم همراه دهم میشیم و مقاومت میکنیم و به حرف خدای درونمون گوش نمی‌کنیم شکست میخوریم و بعدش می‌ندازی تقصیر خدا

    استاد باورم نمیشد من میتونم گوشی موبایل به این قیمت بخرم اصلا غم گرفته بودم هی به خودم میگفتم خدایا کمکم کن هدایتی کن مغازه ای که موبایل خوب بهم بده و قیمتش هم مناسب باشه و همینم شد

    شده جاهایی هم که به حرفاش گوش نکردم و با مخ اومدم زمین مثالشم ازدواج اولم بود وقتی که از خونشون اومدم بیرون حسم بهم گفت قبول نکن این خانم نمی‌خوای قبول نکن و هی خودم هم حرف قلبم با صدای بلند تکرار میکردم ولی من گوش ندادم به ندای قلبم و گول ظاهر اون خانم رو خوردم و بعد از یه سالوهشت ماه رفتیم دادگاه

    ازدواج دوم هم قلبم بهم گفت خداوند از طریق دامادمون هم بهم گفت گفت اینو نمی‌خوای منم به بابام گفتم نمی‌خوام بابام یه سیلی محکم زد به گوشم گفت تو غلط میکنیم مادرت مرده میخوای تنها باشی که نمی‌خوای خلاصه با اجبار دامادمون کردند و بچه دار شدیم ما باهم به مدت سه چهار ماه بیشتر زندگی نکردیم و طلاق گرفتیم

    خیلی وقت بود که کامنت ننوشته بودم و گفتم در مورد هدایت اینکه هندزفری با قیمت پایین‌تر از همه جا و گوشیم باقیمت پایین‌تر که هدایت پروردگار بود بیام بنویسم و امیدوارم مفید واقع بشه برای دوستان و البته رد پا از خودم هم جا گذاشته باشم

    استاد نمی‌دونم چطور از شما تشکر کنم واقعا زندگیم مثل قبل دیگه نیست و خیلی نتیجه گرفتم فقط گذاشتم ببینم پایدار بشن و بعد میام و با شما به اشتراک می‌زارم

    سپاسگزارم از خدایی که هدایتی کرد به این مسیر

    خدایی که استادی مثل عباس منش بهم هدیه داد بهترین مرد و استاد که چی ازین با ارزش تر تو زندگیم بخدا ندارم هر روز با صدای شما زندگی میکنم میخورم می‌خوابم فقط شما

    خدایا ما را به راه راست

    راه کسانی که به آنها نعمت دادی هدایت کن نه کسانی که مورد غضب تو واقع شدن امین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    سعید گفته:
    مدت عضویت: 623 روز

    به نام خداوند زیبایی ها

    سلام به همه عزیزان

    قدم 123

    حتا دیدن این فایل برای من یه هدایت و نشانه بود . چون در مورد مهاجرت کردن فکر میکردم و ایده هایی رو به من داد که باعث شده بیشتر فکر کنم.

    در مورد هدایت شدن بگم همینقدر که تمام کارهای زندگی منو داره خدا انجام میده و من کار خاصی نمیکنم . پریشب به خدا گفتم نمیدونم چکار کنم و تئو کارها رو درست کن و دیشب کلی گوشت و کله پاچه و خوراکی به دستم رسید و من فقط تصور کردم و خداوند یهو همه رو اورد برام.

    چقدر این فایل پر از هدایت ها و نکته هست از توکل . از تمرکز. از کنترل ذهن و توجه کردن از اینکه هر اتفاقی پیش بیاد خیره . از حرکت کردن و ادامه دادن . از درک نشانه ها … از خراب کردن پل ها و ..

    وقتی ما یه خواسته ای از خداوند داریم خداوند پاسخ میده و هدایت میکنه به شرطی که ما به اون چیزهایی که داریم نچسبیم ورها کنیم و حرکت کنیم.

    منم همینطور هستم که خداوند خیلی هدایت کرد و نتایج گرفتم اما مرور نکردم و الان که فکر میکردم یادم میومد و خیلی از اتفاقات انگار طبیعی شده در صورتی که خداوند داره کارها رو میکنه . یا خیلی به چیزهایی چسبیدم که باعث شده رشد نکنم و نادیده بگیرم و این ترمزها منو از حرکت نگه داشته

    اینکه مثل استاد تمام پل های پشت سرت را خراب کنی و کنترل ذهن با این اتفاقات بکنی خیلی عمل بزرگیه که تو یه لحظه میبینی هیچ میشی

    و خداوند میتونه همونجور که بردت بالا و الان بیاردت پایین ولی انقدر رحمان هست که اتش رو گلستان میکنه و بدون اذن خدا برگی نمیوفته و خداوند میخواد که من ثروتمند و زیبا زندگی کنم. من چقدر تسلیم هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    اعظم برزگری گفته:
    مدت عضویت: 1410 روز

    به نام خدا

    سلام خدمت همگی…

    اولین بار که این فایل رو شنیدم نمیدونم تا آخر گوش دادم یا نه و کلا هیچ چیزی از این فایل توی ذهنم نبود و فقط ماجرای اون بطری شوینده در خاطرم مونده بود و فکر میکردم که شانسی اون بطری رو برداشتین!شاید در مدارش نبودم که تمام این فایل رو گوش نداده بودم ولی دیروز عصر که بازش کردم و دل رو سپردم به جریان هدایتی که می دونستم با توجه به مدار اکنون من و باورهایم باید بشنوم و هر آنچه که نیازه رو و درک کنم تمام آن آگاهی ها رو،نزدیک به دوساعت فقط در حالیکه تمام موهای تنم سیخ شده بود و هر بار استاد خودشون از جریان این هدایت و یاد آوری، خدا رو گواهی بزرگی و عظمتش می گرفتند اشک در چشمانم حلقه می بست و مشتاق تر میشدم تا ادامه ی این هدایت سراسر معجزه رو بشنوم!

    واقعا تمام فایل های استاد،همگی مرتبط بهم و وابسته ی هم هستند و هر چیزی که از ذهنت میگذره می بینی در فایل بعدی،به زیبایی هر چه تمامتر بهش اشاره شده از زبان خداوند و انگار میتونی تمیز بدی فاصله ی باورهات رو با خواسته هایی که داری و اینکه باورات دارن آروم آروم ریشه میدن!

    استاد اونجایی که اون شخص گفتند که چطور شد که این قدر مورده رحمت خدا قرار گرفتی!؟اون قدر منقلب شدم که حتی افراده غریبه هم ارتباط خاص و معنوی شما با خدا رو می فهمند و درکش می کنند که این همه نعمت همگی از فضل و بخشش خداست!اینطوری زندگی کردن در هر جنبه ای که میخوایین و دست خدا همواره توی دستاتون هست خیلی برام تاثیر گذاره و خودم دارم این روزها،نشونه هاش رو تو زندگی خودم می بینم!و چقدر لذت بخشه که هر چه داری و هر نعمتی که در اختیارت هست رو چه تو اون روزها و چه الان که هر بار میگی اعتباره همه چی بخداست رو واقعا درک میکنم که قانون رو از اول بدرستی درک کردین و این شده که پیشرفت کردین در همه ی جنبه های زندگیتون!

    دیروز،خداوند بصورت خیلی زیبایی از زبان شما با من صحبت کرد و چقدر از جریان این هدایت اشک ریختم وقتی توی روزگاری که الان ماهانه داشتن درآمد 40میلیاردی آرزوی تمام افراده ثروتمنده اونم ده،دوازده سال قبل و حتی بیشتر که ارزش پولمان بیشتر از این حرفها بود و شاید الان دویست تا دویست پنجاه میلیاردی باشه همون رقم و داشتن چنین تجربه ی ثروتی اون هم در اون سالها و گوش دادن به الهام و هدایت خداوند و رها کردنش در اون شرایط،یه ایمانی میخواد از جنس ایمان حضرت ابراهیم برای ترک کردن زن و فرزندش،برای سر بریدن اسماعیل و سپردن خودش به جریان هدایت…

    استاد جانم!واقعا و هزاران هزار بار در هر لحظه تحسینتون میکنم که اینقدر باورهای خوبی ساختید و اینقدر ایمان خدا در وجودتون قوی و قدرتمند شکل گرفته که ذره ای شک نکردید و تمام هر آنچه را که ساخته بودید و برایش زحمت فراوان کشیده بودید رو با شنیدن همون الهام،گوش بفرمانش شدید و رها کردید!هر کسی جای شما بود در ذهن منطقی اش دو دو تایی میکرد و هزاران دلیل و بهانه میاورد که اصلا اینکار با عقل جور در نمیاد ولی ایمان شما،همون چیزیه که خداوند وعده داده تو قرآنش که اگر ایمان داشته باشید بر هزاران هزار نفر پیروز هستید و شما نمود عینی این ایمانی که خدا گفته رو نشون دادید و نتیجه ی کنترل ذهن در اون شرایط به ظاهر سخت،پاداشی ست که اکنون و سالیان ساله که دارید ازش استفاده میکنید و گوارای وجودتان این هدایت ها و الهاماتی که هر کس به اندازه ای که خدا رو باور داشته باشه بهش دسترسی داره!از خداوند،برای خودم و همه ی دوستان،ایمانی تزلزل ناپذیر میخوام و میدونم همه چیز وابسته ی این ایمان به خدا هست!

    از دیروز که دارم این فایل رو گوش میدم و جریان هدایتتون رو دنبال میکنم میگم چقدر فاصله است بین اون کسی که این حرفها رو گفته و چقدر باید در مدارش باشی تا در زمان مناسب،زمانی که نیاز داری به این آگاهی ها،اونا رو بشنوی و واقعا هم محمد (ص)شنید هر آنچه را که خداوند می گفت وگرنه خداوند در هر لحظه در حال حرف زدن با ما و هدایت ماست و امروز این حرف شما رو با پوست و گوشت و استخونم درک کردم چون این حرف ها و گفته ها برای سالها پیش بود و من هزاران هزار بار سایت رو زیر رو کرده بودم ولی در مدار شنیدنش نبودم ولی دیروز شنیدم چون بصورت متمرکز دارم روی خودم کار میکنم و الان نیاز داشتم بشنوم!منم مانند محمد(ص)شنیدم هر آنچه را که باید میشنیدم و خواسته اش رو به جهان هستی فرستاده بودم و دیروز در بهترین شرایط در مدار دریافت این آگاهی ها قرار گرفتم!

    شب،بعده اینکه این فایل رو گوش دادم هر دوتا قسمتش رو،همسرم ازم دعوت کرد تا باهم موتورسواری کنیم و در خنکی شب با موتور رفتیم وقتی طبق معمول داشتم لذت میبردم و شکر خدا رو میکردم و تحسین زیبایی ها،از جلوی پمپ بنزین رد شدیم و خلوتی اونجا باعث شد که دوباره تشکر کنم از خدا بخاطر اینکه اینهمه ماشین تو سطح شهرمون داریم و فراوانی نعمت های خدا رو بیاد آوردم که همگی پره بنزینن و نیازی به این نیست که تو نوبت و صف های طولانی بمونن و همونجا گفتم هیچ وقت نشده این مسیر رو بخاطر طولانی بودنش در این وقت شب پیاده روی کنیم و لذت ببریم!مسیریه که هر روز و هر شب طی می کنیم و وقتی یه کیلومتر رفته بودیم موتور شروع کرد به صدا دادن و خاموش شدن و همسرم گفتند که بنزین تموم کرده ولی چون آمپرش ایراد داشته و شاید اون لحظه نشون نداده به خواست خدا، گفتند باید برگردیم پیاده تا پمپ بنزین و بنزین بزنیم وقتی پیاده شدم یه لبخندی از سره شکر گزاری تحویل خدا دادم که چقدر زود،اجابت میکنی و جواب میدی!چند لحظه ی پیش ،خواسته ام پیاده روی در دله این شب بود و بلافاصله جواب دادی و تموم اون مسیر رو فقط شکر کردم،و موقع برگشت تمام مسیر برگشت رو خودم موتورسواری کردم و لذت بردم از اینکه خدا نشسته پیشم و داره هدایتم میکنه به زیبایی هر چه تمامتر…

    سر راه رفتم خونه ی مادرم و تا نشستم پیامی اومد به گوشیم و دیدم هم کمی فرق داره شماره اش و هم ناشناسه،باز کردم و دیدم از کالیفرنیای امریکا برام پیام اومده اونم همون فردی که هفته ی پیش مهمونمون بود و با گوشی آیفونش بهم پیام داده بود که با امکان داشتن این گوشی که دو نفر داشته باشند نیازی به تعویض سیم کارت و شماره دیگه ای نبود و مستیقم می تونست بهم پیام بده و چقدر تکنولوژی شرکت اپل رو تحسین کردم،چقدر خوشحال شدم که سریال سفر به دوره امریکا و تمرکز بر اونا باعث شده بود که در مدار این هدایت ها باشم و ایشون پیام دادند که خیلی دوست دارم شما رو توی امریکا ببینم و اگه خواستین میتونم کارهای سفرتون رو انجام بدم!

    خدا بود که داشت باهام حرف میزد،می گفت اعظم جانم،خواسته ایی تو دلت شکل گرفته و دوست داری جهان زیبای منو ببینی بخصوص امریکا رو،شنیدم و اجابت شده!فقط با کار کردن روی باورات و ایمانت،مسیر رسیدن به خواسته ات رو هموار کن!

    این خواسته در بهترین زمان و مکان برات انجام میشه بشرطی که کم نیاری،جا نزنی و صبر کنی،دل بدی به جریان هدایت و آرام آرام تکاملت رو طی کنی!

    چقدر خوشحال شدم توی دلم،چقدر شکرش رو کردم که قوانینش رد خور نداره،چقدر زود اجابت میکنه و چقدر این فرکانس زود جواب میده!

    سپاسگذار استاد عزیزم هستم که دل دادن به جریان هدایت و شدند نمونه ی یه الگوی فوق العاده که در عمل همه ی اون حرفهایی رو که میگن عمل می کنند و ایمان دارند به خدایی که در هر لحظه در حال هدایت ماست بشرطی که ذهن رو ساکت کنیم تا بشنویم هر آنچه را که نیازه و آسون میکنه ما رو برای آسونی ها…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    مجید فقیه گفته:
    مدت عضویت: 1451 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    إِنَّکَ لَا تَهْدِى مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ یَهْدِى مَن یَشَآءُ ۚ وَهُوَ أَعْلَمُ بِٱلْمُهْتَدِینَ ‎﴿قصص-56)

    تو هر کس را که بخواهى هدایت نمى‌کنى. خداست که هر که را بخواهد هدایت مى‌کند و او هدایت یافتگان را بهتر مى‌شناسد.

    به نام الله یکتا

    استاد عزیزم سلام

    این اولین کامنت رسمی من هست که دارم مستقیما برای فایلهای خود شما مینویسم … قبلا چند کامنت در جواب دوستان نوشتم ولی تا الان برای خود شما ننوشتم و الان دارم مینویسم …

    استاد جان مراتب تشکر و سپاسگذاری خالصانه خودم رو از شما بابت این زحمات و تلاشهاتون برای این فایلهای بی نظیر اعلام میکنم

    ماجرا از این قراره که بعد از مدتها که دیدم نتایجم اونقدرا باب میلم نیست نشستم و کمی فکر کردم و نتیجه گرفتم که باید متعهدانه مثل خود شما و بقیه دوستان روی دوره های شما کار کنم، روی خودم وقت بذارم و ببینم اصلا با خودم چند چندم ، میخام چیکار کنم ، آیا میخام همینجوری ادامه بدم یا اینکه یه جایی ترمز کنم و افسار این ذهن را در دست بگیرم ؟

    نهایتا خدا کمکم کرد وفهمیدم که مشکل اینه که باید تعهد بدم برای شناخت خودم ، برای شناخت ذهنم، باید تعهد بدم که لیزری وقت خالص بذارم روی دوره های شما تا بتونم در همه ابعاد نتیجه بگیرم و این شد که نشستم و نوشتم و حداقل 17 تعهد دادم که باید یه سری ایرادات را برطرف کنم و جلوی اتلاف وقتم را بگیرم و از همون دیروز یعنی 6 /6 / 1403 شروع کردم

    گفتم ستاره قطبی را باید جدی تر بگیرم ، گفتم صبح زود اولین خوراک و تغذیه ذهنم باید سایت استاد عباسمنش و نشانه روزانه م باشه

    امروز صبح بلافاصله بعد از بیدار شدنم سایت را باز کردم و دیدم این فایل ارزشمند شما، نشونه منه

    بهههههه بهههههه عجب هدیه ارزشمندی خدا بهم داد : ((( داستانی درباره هدایت الهی)))

    چقدر دوست داشتم این فایل رو

    شما تعهد داشته باش، شما استمرار داشته باش اونوقت خدا هم هدایتش را میفرسته . چجوری ؟ خیلی ساده.

    شاید با یه قوطی مایع سفید کننده یا تمیز کننده….

    کی این هدایت به ظاهر ساده رو میفهمه ؟ کسی مثل استاد عباس منش

    چرا میفهمه ؟ چون ایمان داره به خدا

    (ٱلَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِٱلْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ ٱلصَّلَوٰهَ وَمِمَّا رَزَقْنَٰهُمْ یُنفِقُونَ ‎(بقره-3)

    آنان که به غیب ایمان مى‌آورند و نماز مى گزارند، و از آنچه روزیشان داده‌ایم انفاق مى کنند،

    به خدایی که نمیبینه ولی نشونه هاش را میبینه ایمان داره ، توجهش فقط به خداست ، توجهش به ذهنشه که فقط خدایی باشه و در آخر از اون چیزهایی که خدا رزقش کرده انفاق میکنه ..

    یعنی چی ؟ یعنی میاد میبینه این بطری قِل خورده و قِل خورده و اومده بیرون و میفهمه که این یه هدایته و یه چیزی میخاد بگه و بعد که ماجرا رو میفهمه ، میاد پشت دوربین و شرح میده

    … این یعنی انفاق از هدایتی که خداوند رزقش کرده …

    میدونی استاد جان فرق من و ما با شما چیه ؟

    فرق ما و شما اینه که شما به این غیب ایمان داری اما ما یا نداریم یا خیلی کم ایمان داریم

    فرق ما و شما اینه که شما از کوچکترین چیزهای زندگیت ساده نمیگذری و دنبال هدایتی، اما ما (من) حتما باید خداوند یه کار خارق العاده برامون بکنه تا بگیم این خدا برامون خدایی کرد

    فرق ما و شما اینه شما برای هرچیز کوچیک و بزرگی ذوق میکنی و سپاسگذاری میکنی اما ما نه آنچنان

    فرق ما وشما اینه که شما اعتماد میکنی به هدایت الله، اما ما اگه هدایتی دریافت کردیم ولی عجیب غریب بود هزارتا چون و چرا میکنیم و در آخر هم فکر میکنیم خودمون عقل کُلیم و کار خودمونا می کنیم

    خداوکیلی آیا من اگه جای شما بودم و اون همه کارمند و دفتر و دستک و اعتبار و اون درآمد و….. را داشتم و خدا بهم میگفت باید همه اینا رو بذاری و بری آیا قبول میکردم، یا هزار تا گیر میدادم که عه چرا باید برم ؟ من که کارم روغلطک افتاده من که ده تا دفتر دارم من که فلانم و بهمانم و…؟

    بابا گفتنش آسونه اما انجامش خیییییییییلی سخته … اما شما انجام دادید چون شما خدا را شناختید و ایمان داشتید به الله

    ما فقط بهههه و چهههه چههه میکنیم اما اگه خودمون (خودم) جای شما بودم … حداقل میتونم بگم نمیدونم اینارو انجام میدادم یا نه؟

    اگه مثلا سایت من یهو قبل فروش ویژه بره رو هوا و سکته نکنم و عالم و آدم رو به رگبار بد وبیراه نگیرم خیلیه …

    اونوقت شما رفتین دنبال تفریح و لذت …. مگه میشه مگه دااااریم ؟؟؟؟ استاد چرا اینقدر شما با بقیه فرق دارین ؟

    استاد جان

    همینکارها رو میکنین که خداوند شما را در راه (صراط الذین انعمت علیهم ) قرار داده

    همینکارها رو میکنین که ثمره خشوعتون میشه استجابت تمام خواسته هاتون که بقول قرآن که درباره حضرت زکریا میفرماید:

    (فَٱسْتَجَبْنَا لَهُۥ وَوَهَبْنَا لَهُۥ یَحْیَىٰ وَأَصْلَحْنَا لَهُۥ زَوْجَهُۥٓ ۚ إِنَّهُمْ کَانُوا۟ یُسَٰرِعُونَ فِى ٱلْخَیْرَٰتِ وَیَدْعُونَنَا رَغَبًا وَرَهَبًا ۖ وَکَانُوا۟ لَنَا خَٰشِعِینَ ‎﴿انبیا -90﴾‏

    دعایش را مستجاب کردیم و به او یحیى را بخشیدیم و زنش را برایش شایسته گردانیدیم. اینان در کارهاى نیک شتاب مى‌کردند و با بیم و امید ما را مى‌خواندند و در برابر ما خاشع بودند.)

    بله استادجان فرق میکنه . خیییییلیم فرق میکنه که کجای راهیم و چقدر تعهد داریم

    قبلنا بهمون میگفتن فرق الهام با وحی اینه که منشا الهام ناشناخته ست ولی منشا وحی معلوم و مشخصه … حالا که فکر میکنم میبینم الهام همون هدایت اللهه اما با این تفاوت که منشاشم خداست وحیم همینه وتفاوت چندانی با هم ندارن شاید فقط گیرنده شون فرق دارن ولی جنسشون یکین

    ما هممون هر روز و هر لحظه در حال دریافت وحی و الهام و هدایت هستیم … دیگه مقدار و شدش بستگی به ظرفمون داره

    اصلا مگه میشه هدایت نباشه؟؟؟؟؟

    مگه میشه یه ماشین داشت ولی فرمون نداشته باشه؟

    مگه میشه کشتی داشت ولی سیستم دریا نوردی نداشت؟

    به نظرم رسید که این مثالو بزنم : نبودن هدایت برای یه انسان مثه اینه که یه نفر تعادل در راه رفتن نداره و هیچ ابزاری هم برای کمک نداره و هیچ کسیم نیست کمکمش کنه اونوقت یه مسیر 20 متری رو بخاد بره …چی میشه؟ ده بار ناقابل میخوره زمین و کلی صدمه میبینه… شاید به مقصد برسه اما نااابود میشه تا برسه

    هدایتم برای ما همینه … ما دریافت میکنیم اما دیگه بسته به ایمانمون داره . هر چی بیشتر باشه و مقاومت نداشته باشیم ابزار کمکیمون برای راه رفتن بهتره یا همون مثال عالی گاری که استاد در دوره 12 قدم زدن …

    یه خاطره از هدایتم بگم و کامنتم را تموم کنم

    استاد دو سال پیش منو خانمم رفتیم استانبول … خب از خیلیا شنیدیم که بعضی از اوتلتها اجناس خوب و با کیفیتی دارن که معمولا چون تک سایزن، میشه چیزهای خیلی خوبی پیدا کرد؛ مثه اوتلت 212

    خب ما هم پرس و جو کردیم و از تو اینترنت دنبال بهترین مسیر و بهترین وسیله برای رسیدن به اونجا بودیم و بهترین وسیله را اتوبوس زده بود چون تندرو بود و سریعتر میرسید

    مثلا اگه تاکسی میخاستیم بگیریم آخرین ایستگاه تاکسی تا این اوتلت حدود 3 کیلومتر پیاده روی داشت

    نهایتا به این نتیجه رسیدیم که با اتوبوس بریم و صبح ساعت 8 سوار اتوبوسی شدیم که تا نزدیک اونجا میرفت و بعد باید یه خط عوض میکردیم تا برسیم … ما سوار شدیم و به ایستگاه که رسیدیم و پیاده شدیم دیدیم یه جایی هستیم که هیچ جنبنده ای الحمدلله نیست و هیچ ایستگاهیم نیست و فقط یه نفر اونجا بود که رفتیم جلو و ازش به انگلیسی آدرس پرسیدیم دیدیم یه جوری داره به ما نگاه میکنه و بعد باهامون بای بای کرد (یعنی برو خدا روزیتو جای دیگه حواله کنه)

    خلاصه یه نیم ساعت،یه ساعتی اینور و اونور پیاده رفتیم حالا شما تصور کن هییییشکی نیست، نه ایستگاهی نه کسی، تازه اگه کسیم پیدا میکردیم زبون بلد نبود، انگلیسم حالیش نمیشد، پانتومیمم به کار نمیمد … نا امیدانه دور خودمون میگشتیم که یهو دیدم یه نفر اون دور ایستاده و منتظره … به خانمم گفتم عزیزم صبر کن من برم با این بنده خدا حرف بزنم شاید بقول موسی بتونم یه آتیشی چیزی پیدا کنم (بخدا یاد موسی تو کوه طور در هنگام بازگشتش به مصر افتادم) ..

    رفتم که برسم به این مرده که ازش بپرسم، دیدم یه مینی بوس جلوش ایستاد و اونم رفت یعنی تصور کن من چه حاااالی داشتم تا رسیدم اونجا …

    یه لحظه گفتم خدایا رسما کم آوردم خودت نجاتمون بده …. بخدا قسم یه لحظه به دلم انداخت و گفت اون روبرو را ببین تا برگشتم و نگاه کردم دیدم این اوتلت دقیقا 500 متر اون طرفتر ما و اونور خیابونه … یعنی یه لحظه اصلا موندم و نمیدونستم چجوری خانممو صدا کنم و چجوری از خدا تشکر کنم … (هنگ هنگ بودم) فقط تا خانممو بهش گفتم و اومد تا خود اوتلت فقط سپاسگزاری میکردیم که وسط اون اتوبان ما رو هدایت کرد

    و این چنان دلچسب بود که همین الانم که تعریف کردم حس و حالم عوض شد

    بله.. هدایت هست اما ماییم که باید دریافت کنیم ، ماییم که باید گیرنده هامون را روی این فرکانس تنظیم کنیم و تا دریافت کردیم عمل کنیم دقیقا مثه استاد و خیلی از دوستان دیگه…

    ببخشید که خیلی طولانی شد این نوشتن امروزمم در راستای تعهد دیروزم بود که خودم را ملزم کردم اگه نشونه ای یا فایل جدیدی یا کامنتی از دوستان دیدم درحدی که بتونم ازشون سپاسگزاری کنم و دیدگاهمو باهاشون به اشتراک بذارم تا این مقاومت ذهنیم کم کم بشکنه

    رب انی لما انزلت الی من خیر فقیر

    خدایا به ما قدرت درک هدایتهات را بده، خدایا ما را در برابر خودت خاشع و تسلیم کن

    استاد جان بازم از شما تشکر میکنم

    از استاد شایسته هم که نقش پر رنگی در ایجاد این فایل داشتند هم تشکر میکنم

    خیلی دوستتون دارم

    ان شالله روزی برسه که منم با خوشحالی زیاد بیام و ازهدایتهای شیرین الله یکتا بیشتر و بیشتر بنویسم ….

    سپاس فراوان

    خدا نگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    Farshad Usefi گفته:
    مدت عضویت: 2040 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به همسفرای عزیز

    خدارو شکر میکنم در این فرکانس ناب قرار دارم

    و یه رد پای دیگه توی این سایت نور به جا میزارم

    استاد ازتون ممنونم که درکمو بیشتر میکنی و خواستمو مشخص میکنین

    شما نماینده کسی هستین که اونجور که میخوایم زندگی کنیم رو دارین بهمون نشون میدین

    و نشون دادن اون جسارت و ایمان و هدایت هایی که میشین رو دارین تو قلبمون جاری میکنین که بابا جان میشود

    شما بسپار خداونده که داره کارها رو انجام میده

    و دیدن و تصویرهایی که میدیدین از جانب خدارو باور کردین

    چجوری باور کردین.؟چون شما احساستون خوب بوده

    هدایت های پروردگار رو انجام میدادین

    و خیلی باایمان بودین جایی که منطق ذهن نمیذاشت کاری رو انجام بدین

    اما شما خلاف ذهنتون عمل کردین

    اصلا قلب خلاف 99،99 درصد افراد جامعه میگه عمل کن

    همون افراد جامعه نمیتونن از قلبشون پیرووی کنن که وضعیت زندگیشون تو قهقراس پ توی تکرار گیر کردن

    از خداوند میخوام این صدای قلبمو بلند کنه و جسارت عمل کردن ایده های خداوند رو باور کنم

    الله اکبر

    واقعا وقتی انسان توی این فرکانس الله قرار میگیره خیالش راحته چون قلب بازه و ذهن محدوده و ترس بهت میده

    وای مغزم سوت کشید استاد ازین همه ایمانتون

    در زمانی که نه کارت بانکی داشتین نه ماشین داشتین و اونجوری شد چقدر زیبا امیدتون رو زنده نگه داشتین

    هر اتفاقی می افته خیره

    خداوند فقط برام خیر مطلق میخواد الله اکبر

    واقعا مو به تنم سیخ شد

    خودم یه روز که فروشم میاد پایین بهم میریزم و کنترل نمیتونم کار کنم و این نشون دهنده اینه که خیلی باید رو خودم کار کنم

    روی ایمانم که هر اتفاقی می افته به نعفته

    و شما چقدر زیبا خالق بودن زندگیتون رو خوب باور کردین

    منی که سالهای ساله دارم فایلاتونو گوش میکنم یه مدت که این مسائل و باور هارو تکرار نمیکنم ایمانم ضعیف میشه و فراموش میکنم

    و این روز شمار تحول زندگی کمک میکنه که هر روز یه فایل بی نظیر رو کار بکنم و متعهدانه رو ذهنم و ایمانم بهتر کار بکنم

    و پاسخشم توی احساساتم جاریه

    و گوش دادن به این فایل باعث شد عزت نفس مهاجرت کردن با عزیز دلم درونم روشن شد

    و تصویرهایی توی قلبم و ذهنم روشن شد که باید این اتفاق بیفته تا ایمانتو و جسارتتو به خدا نشون بدی

    و این جهان یه فرصت کوتاهه که این ایمانتو تقویت کنیه بس

    بدست اوردن پول و ثروت و غیره همشون بهونس که به این درجه از ایمان و احساس خوب برسیم و بقیشو خداوند انجام خواهد داد

    الله اکبر برای باز شدن قلبم و اشتیاقی که درونم باز شد با این فایل بی نظیر شما

    خدارو صد هزار مرتبه شکرررررر

    نشونه وآیه روز امروزم:

    خداست که شب را تاریک آفریده است تا در آن استراحت کنید و روز را روشن تا به کار مشغول شوید. خدا به مردم لطف دارد؛ ولی بیشترِ مردم شکر نمی‌کنند!»

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    راضیه خدامی گفته:
    مدت عضویت: 555 روز

    سلام استاد عباسمنش مهربان وخانم شایسته مهربان وتمامی دوستان عزیز سایت .خوشحالم که هدایت شدم امروز به این فایل آخه چون دیشب یه هدایت ویژه از طرف خداوند شدم که خودم واقعا شوکه شدم وتا الان تو فکرشم . ماجرا ازاین قراره که من چندتا از کارهام که روشون جواهردوزی کرده بودم میخاستم ببرم برای مشتری اما مشتریم دیر کرده بود ومن با خودم گفتم که برم مزون دیگه هم کارام رو نشون بدم . تا رفتم درمزون و داخلش رو نگاه کردم یه چیزی تو دلم گفت نرو . اولش من نرفتم رفتم دور زدم ذهنم هی میگفت توباید چندتا جا بری کاراتو نشون بدی تا ببینن مشتری بشن .اینجا حرف ذهنم رو گوش کردم ورفتم داخل همون مزون که نباید میرفتم وخیلی بی ادبانه با من رفتار کردن اما من مودبانه رفتار کردم اومدم بیرون وهمونجا گفتم خدایا منو ببخش به حرفت گوش نکردم .خدارو شکر کارا رو نشون مشتری خودم دادم وپسندیدن و قراره باهم همکاری کنیم .این ماجرا رو تعریف کردم که بگم همیشه ما در حال هدایت شدن هستیم وباید خیلی مواظب باشیم که به هدایت خداوند گوش بدیم . واقعا خداروشکر میکنم من خیلی حالم خوب شده از وقتی که دارم فایل های استاد رو گوش می‌کنم. ازته قلبم برای ایشون و همسرشون عمر باعزت وخوشبخت بودن درکنار هم رو آرزومندم ️️️️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    یاسین نظری گفته:
    مدت عضویت: 1606 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    روز 123 سفرنامه : سلام خدمت استاد عزیزم و خانوم شایسته و همه بچه های سایت امیدوارم حالتون خوب باشه ، خداوند همیشه و در هر لحظه داره مارو هدایت میکنه حالا بستگی داره ما چقدر آمادش باشیم یا چقدر باور کردیم که خداوند مارو هدایت میکنه ، بعضی وقتا بعضی افراد اینقدر احساس بی ارزشی میکنن که میگن بابا خداوند فقط با پیامبرا حرف میزده ما که هیچی نیستیم خب همین باور اشتباه باعث میشه هر روز بدتر بشن ، خداوند همه رو هدایت می‌کنه چه اونایی که میخوان پیشرفت کنن چه اونایی که میخوان هر روز زندگیشون بد تر شه ، من خودم به میزانی که باور داشتم این موضوع رو هدایت میشدم ، مثلن میگفتم خدایا من تو فوتبال الان این سوت رپ چطور بزنم که گل بشه همه اینا تو چند ثانیه رخ میداد و خداوند هم میگفت که آن توپ رو محکم بزن یا با بغل پا بزن سمت راست.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    اهورا آزادی گفته:
    مدت عضویت: 439 روز

    به نام خداوند بخشنده هدایتگر . سلام به همه ی عزیزانی که دارن این نوشته رو میخونن . تصمیم گرفتم که برای نوشتن این متن قلبم رو باز بذارم و مسیر هدایتم از اول تا به امروز رو روایت کنم . برای این کار دوتا دلیل دارم . یکی اینکه در زمان حال بدونم اون خدایی که من رو 17 ساله داره به بهترین ها هدایت میکنه میتونه چقدر بهتر و بیشتر مسیر آیندمو به سمت خوبی ها ببره . و دوم اینکه وقتی در آینده این کامنتو میخونم فراموش نکنم که پروردگارم من رو از کجا به کجا رسونده .

    بریم که داستان زندگی یه پسر 17 ساله خوشبخت رو ببینیم :

    تا جایی که به خاطر دارم از اول زندگیم به دنبال خوبی ها و مسیر درست بودم . رفتارم با همسنام کلا فرق داشت و میشه گفت پسر خوبه خانواده بودم و از ادب و استعداد و درک خوبی برخوردار بودم و مقبولیت بالایی توی جمع ها داشتم . جلو تر که رفتم متوجه علاقه هام شدم و با هدایت خدا بهتر از قبل دنبالشون میکردم . مثلا از کلاس چهارم به دلیل علاقه داشتن به ارتباط با خدا ، به صورت خود جوش نمازم رو میخوندم ، به دلیل علاقه داشتن به یادگیری ، خودم درس هام رو میخوندم و به دلیل علاقه به پیشرفت و تغییرات مثبت ، سراغ کتاب های حوزه توسعه فردی میرفتم و نتایج کار های خوبم رو هم می دیدم . همین باعث میشد که آگاهانه سعی کنم به سمت خوبی ها برم و از بدی ها دور بشم . از بچگی خوراکم بود که آینده درخشانمو توی ذهنم بسازم و العان دارم متوجه میشم که دلیل خیلی از موفقیتام همین باور سازی های بچگانم بوده که ناخود آگاه و با هدایت خدا انجامشون میدادم . از این نتایج میشه به مقام های درسی و برتری هام توی مسابقات فرهنگی هنری و مقبولیتم توی جمع ها اشاره کرد . همه من رو به بچه هاشون نشون میدادن و میگفتن یاد بگیر ! خودم هم وقتی میدیدم که همه من رو به خاطر ویژگی های خوبم میشناسن توقعم از خودم بالا تر میرفت و دنبال بهتر شدن میرفتم . توی همین حال و هوا بودم که با شیوع اون بیماری همه گیر شرایط عوض شد ‌. بذارید با اتفاقای خوبش شروع کنم . توی اون دوران خدا به احساس تنهایی من پاسخ داد و صاحب یه داداش کوچولو شدم . دیگه تمام وقتم با داداشم یا توی فضای مجازی میگذشت و خودمو فراموش کردم ، آینده و اهدافم رو فراموش کردم و از مسیر رسیدن به خواسته هام فاصله گرفتم . از این قسمت زندگیم این درس رو گرفتم که نتایج خوب تا وقتی ادامه دارن که ما در مسیر رسیدن به خواسته هامون داریم قدم بر میداریم . البته من تا زمان حضوری شدن مدارس و قرار گرفتن در اجتماعات متوجه نشدم که دیگه اون پسر قبلی نیستم . ولی نهایتا با حقیقت مواجه شدم . البته به خاطر پسرفت هام توی این مرحله از زندگیم اصلا ناراحت نیستم . چون از یه طرف توی اون دوران کلی لذت رو توی زندگیم تجربه کردم و از طرف دیگه این تضاد که جز روند تکامل من بوده ، باعث شد که آگاهانه و بیشتر از همیشه به دنبال اصلاح خودم و بهبود شرایط باشم . اهداف و خواسته هامو به خاطر آوردم و میدونستم برای رسیدن بهشون باید راهمو عوض کنم ؛ اما نمیدونستم دقیقا چطور . اون زمان از لحاض تحصیلی نسبت به گذشته خودم افت شدیدی کرده بودم ، اوضاع جسمی خوبی نداشتم و اضافه وزن و کلی مشکل دیگه هم برام به وجود اومده بود ؛ رابطم حداقل با پدر و برادرم خیلی کمرنگ شده بود و بیشتر وقتمو توی فضای مجازی و با کار های بیهوده میگذروندم و اوضاع روحی خوبی نداشتم و زمینه برای افسرده شدنم فراهم بود . دیگه نمیتونستم از تمام بدی ها دور باشم و فقط کار های مفید انجام بدم . یه جورایی کنترل خودمو از دست داده بودم . اما هدایت شدم … . هدایتی که من رو از مرداب فنا نجات داد و دوباره توی مسیر رسیدن به خواسته هام قرارم داد . چند سال پیش اسم عباسمنش رو از دهن یکی از فامیل هامون شنیده بودم اما اون موقع با اولین باری که از سایت بازدید کردم فکر میکردم که این چیز ها به درد من نمیخوره . اما باز برگشتم چون به صورت هدایتی چند مورد از حرف های استاد رو شنیدم و به شدت باهاش احساس همزاد پنداری کردم . یکی بود که مثل خود من عاشق تغییر و بهبود شرایط باشه و نتایج چشمگیری هم توی زندگی گرفته بود . چی از این بهتر که وقتمو به جای کار های بیهوده روی کار کردن روی خودم بذارم . خلاصه که شروع کردم …. . من به دوره ها دسترسی نداشتم و تصمیم گرفتم با فایل های دانلودی شروع کنم . نتایج بعد از یک ماه شروع شد و تا به امروز هم ادامه داره و روز به روز داره پر رنگ تر میشه . اون اوایل از نظر مالی شرایط برام طوری فراهم شد که تمام امکانات رو برای شروع روند پیشرفت تحصیلیم فراهم کنم . بعدش خیلی جدی تر روی سلامتی جسمانیم کار کردم و از شر کلی مشکل و درد سر خلاص شدم . بعدش روی روابطم کار کردم و در درجه اول با اعضای خانوادم صمیمی تر شدم طوری که العان بهترین دوستم داداشمه و ما عاشق همیم . و بعد روی عزت نفسم کار کردم و یه جورایی مثل بچگیم میتونم سر گل جمع ها باشم . تازه بماند که چه بهبود هایی توی شخصیتم دادم و به یک آدم پخته تبدیل شدم که خوب و بد و اصل و فرع رو به خوبی از هم تشخیص میده و آگاهانه به سمت خوبی ها قدم بر میداره . اما خب این اول راهه . کلی چیز برای یادگرفتن مونده و من تازه فهمیدم که چجوری باید زندگی کنم ، تازه دارم خدارو میشناسم ، تازه دارم به خود شناسی میرسم ، تازه دارم لذت بردن از زندگی رو یاد میگیرم و این رو هم میدونم که این مسیر تا آخر عمرم ادامه داره و انتهایی برای من تعریف نشده . در حال حاضر تمرکزم رو به صورت لیزری روی هدف بزرگ تحصیلیم گذاشتم و قول میدم که سال های بعد در مورد نتایج خوبم توی این زمینه باز هم کامنت بذارم . این کامنت هم به عنوان اولین نوشته من توی سایت میشه سند تعهد من برای حرکت داعمی در مسیر رسیدن به خواسته هام .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      یاسر ملکی گفته:
      مدت عضویت: 1415 روز

      سلام به آقااهورا دوست خوبم امیدوارم که حالت خوب باشه چقدرمن ازخوندن کامنت شمالذت بردم وازاین که باقدرت توی این سن روی خودت کاری میکنی بسیارخوشحال شدم وتحسینتون میکنم که این همه نتایج خوب گرفتین ورابطه خوبی بااعضای خانواده ساختین اومیدوارم دراین مسیرپایدارباشین دوستتون دارم

      درپناه خداباشین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1243 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    خداوند تمام کارها را به راحتی انجام می دهد و ما را به سمت خواسته هایمان هدایت می کند

    هدایت هر لحظه انجام می شود اما: ما آن را هر لحظه فراموش می کنیم

    اگر بخواهیم مورد لطف و رحمت پروردگار قرار بگیریم: باید باورهای مناسبی از خداوند در ذهن خود بسازیم

    رحمت خداوند شامل همه ی افراد هست اما برخی از ما در مدار دریافت آن نیستیم

    اگر به تک تک لحظات زندگی خود توجه کنیم: ردپایی از هدایت های الله را در آن می بینیم

    خداوند: افراد شرایط ایده ها و موقعیت ها را به سمت ما هدایت خواهد کرد دریافت هدایت ها مستلزم فرد خاصی نیست به اندازه ای که : قلب خود را به روی خداوند باز و به خداوند اعتماد می کنیم:

    می توانیم هدایت های او را دریافت کنیم

    باید به نشانه های خداوند و هدایت های او:

    ایمان و باور قلبی داشته باشیم

    هر چقدر در این زمینه رشد و پیشرفت داشته باشیم باز هم جا برای رشد و پیشرفت بیشتر وجود دارد

    به جای تکیه کردن بر منطق و ذهن خود:

    بر هدایت الهی و قلب خود که هر لحظه با ما صحبت می کند توجه کنیم

    ما نمی توانیم هدایت های الهی را دریافت کنیم چون:

    تجربیات نامناسبی داریم و بر روی عقل و منطق خود تمرکز می کنیم

    ما باید به خداوند اجازه دهیم: او همه ی کارها را به نحو احسنت برای ما انجام خواهد داد.

    اجازه ی ما به خداوند: داشتن ایمان توکل باور به اینکه ما همواره در حال هدایت از سوی او هستیم است

    ما هیچ علمی به اتفاقات رخ داده شده نداریم تنها در آینده می توانیم از نتایج آن متوجه شویم که:

    چقدر این اتفاق عالی و به نفع ما بوده است

    خداوند با همه ی ما صحبت می کند اما هر کسی متناسب با : شرایط خود و مداری که در آن قرار دارد می شنود

    آگاهی کاملا بی عیب و نقص است اما چیزی که ما آن را دریافت می کنیم:

    به اندازه ی مداری است که در آن قرار داریم: نه بیشتر

    از خداوند درخواست های زیادی داشته باشیم: همه چیز را در تمام ابعاد از خداوند بخواهیم ظرف وجودی خود را وسیع کنیم و تک بعدی نباشیم

    برای رسیدن به هر خواسته ای در ابتدا باید: موارد متضاد و ناخواسته ها را حذف کنیم .

    ما همواره به کانون توجه و تمرکز خود : هدایت می شویم باید توجه و تمرکز خود را بر روی : خواسته هایمان قرار دهیم.

    خداوند تمام خواسته های ما را اجابت می کند فقط:

    به او اعتماد کنیم و اجازه دهیم ما را هدایت کند

    اگر برای شروع هر کاری هیچ ایده ای نداریم کافی است حرکت کنیم قدم اول را برداریم خداوند ما را هدایت خواهد کرد.

    تضادها و مسائل به ظاهر ناجالب : برای ما به عناوین مختلف رخ خواهد داد کافی است دیدگاه توحیدی داشته باشیم بر خداوند توکل کنیم که خداوند به تنهایی برای ما کافی است خیریت را در پلن خداوند ببینیم تا اتفاقات به ظاهر نامناسب در پایان به نفع ما صورت پذیرد.

    مهم ترین مهارتی که باید هنگام مواجهه با تضادها داشته باشیم:

    توانایی کنترل ذهن است

    توحید به معنای:

    شرک نورزیدن به خداوند باج ندادن به افراد و داشتن این باور که:

    هیچ فردی کوچکترین تاثیری در زندگی ما ندارد و هر کسی هر کاری انجام دهد در پایان به نفع ما خواهد شد

    زمانی که اتفاقات را کنار هم قرار می دهیم: متوجه هدایت های خداوند خواهیم شد

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    لیلا گفته:
    مدت عضویت: 1089 روز

    به نام خداوند مهربان و بخشنده

    روز 123

    الهی شکر پروردگار مهربان و زیبای من

    تو یکی از کامنت دوستان خوندم از سر راه خدا باید کنار بریم تا خدا کارمون انجام بده اره درسته همینه واقعا الهی شکر الهی شکر الهی شکر بابت این فایل عالی و بابت کامنت های سایت

    الان که به یک تضاد برخوردم با گوش دادن فایل های روز 120تا 123 این سه فایل به من فهماند که چرا اصلا این تضاد پیش اومد و تو باید چیکار کنی تا پیروز میدان شوی

    الهی شکر الهی شکر الهی شکر خدای خوبم که کارم این ماه نشد چون حسم بد بود و دوست دارم با حس خوب و عالی برام اون اتفاق عالی رخ بده

    ولی این ماه آماده هستم الان هم خودم هم روابطم هم روحیه ام و هم اینکه فهمیدم باید چیکار کنم پس من از سر راه میرم کنار تو انجامش بده به قول رزا دوست عزیزم که می‌گفت من به خدا میگم من نمی‌فهمم نمیتونم نمی‌دونم تو میفهمی تو میتونی تو می‌دونی پس انجامش بده .

    الان من به خدا میگم من نمی‌دونم نمی‌فهمم نمی‌تونم تو میتونی تو می‌دونی تو میفهمی پس انجامش بده برام

    منتظر هدایت هات هستم مثل الان که بهم گفتی یک کاغذ بزن به دیوار و روش این جمله بنویس و من این کار کردم

    مثل امروز که موقع فایل گوش دادن گفتی برو نوشته هات یک نگاه بنداز و ببین چقدر از آرزو هات و هدف هات تیک خوردن. و من از120ارزویی که نوشتم خیلی خیلی خیلی راحت 24تا از آرزو ها تیک خورده بودند

    و به این نتیجه رسیدم یک دفتر بخرم معجزه ها و هدف های تیک خورده بنویسم تا یادم نره چون الان که نگاهی به نوشته های قدیم انداختم دیدم که کجا بودم و به کجا رسیدم برای خودم پله اول تا بیست پله اومدم الهی شکر الهی شکر الهی شکر

    خدایا تو بی نظیری تو مهربونم ترینی

    الان که فکر میکنم این آرزو های که بهشون رسیدم همشون به دست تو درست شد اصلا من کاری نکردم براش تو همشون انجام دادی پس این ماه با تموم وجودم ازت می‌خوام که ازمایشم مثبت بشه به امید خودت مهربان ترینم

    با توکل و امید به خودت من این ماه باردار میشوم الهی شکر الهی شکر الهی شکر

    دو تا کار دیگر هم هست که سپردم دست خودت خودت به بهترین نحو انجامش بده خودت دیگه مشتری عالی و درجه یک بفرست من تبلیغش پیش تو کردم خودت درستش کن

    الهی شکر الهی شکر الهی شکر

    فایل عالی بود به من یادآورد شد که ناامید نشم به الهامات گوش بدم و از همه مهم تر بذارم خدا کارم انجام بده از سر راه خدا کنار برم

    و نکته مهم بعدی که بهم یادآور شد خرید یک دفترچه زیبا به اسم معجزه های من که هدف ها هدایت ها و معجزه ها بنویسم تا هر وقت مثل این مدت نیاز داشتم بهش نخوام تو همه دفتر ها دنبالشون بگردم یا اینکه اصلا یادم بره .

    اینجوری همیشه دم دستم هست و همیشه میتونم خیلی راحت بخونم و ببینم که خدا چیکارا برام کرده

    الهی شکر الهی شکر الهی شکر

    دوست دارم خدای خوبم

    دوست دارم استاد عزیزم و مریم جون عزیز

    دوستون دارم دوستان خوبم

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: