نتایج دانشجویان دوره شیوه حل مسائل زندگی | قسمت 2 - صفحه 4

163 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    بهجت مشفق گفته:
    مدت عضویت: 1728 روز

    سلام به همه عزیزان نازنینم

    از اونجا که من در مرحله شروع و ایجاد کسب و کار جدیدم و استارت آپ هستم، این دوره جدید شیوه حل مسائل زندگی خیلی میتونه کمک راه من تو این مسیر پر از چالش باشه.

    هر چقدر پروژه بزرگ تر باشه چالش هایی که باید حل بشه بزرگترن و باید قدرت حل مسائل رو تو خودم پرورش بدم و از قبل ظرفمو بزرگتر از مسائل سر راهم کنم.

    در این مسیر طولانی، مسائل فراوانی باید حل و فصل بشه و باید براشون راهکار داشته باشم و چقدر این دوره واسه من تو زمان مناسبش داره منتشر میشه و چقدر تو این مسیر طولانی مدت بهش نیاز دارم.

    مریم جان تو یکی از جلسات، یکسری راهکارها و تمرین هایی رو برامون آماده کردن که من قبل از عید انجامشون دادم که واقعا عالیییی هستن. ولی باید بصورت عادت بشه برام و همیشه تا آخر امسال بطور منظم انجامشون بدم تا با توکل به خدای مهربونم و پشتکار و مداومت، نتایج شگفت انگیز و فوق العاده ای بدست بیارم.

    همون قبل عید که انجامش دادم خیلی بهم کمک کرد و واقعااااااااااا مفید بود.

    ایشالله میخوام مجددا فایل ها رو اول گوش کنم و مدام تو انجام این پروژه جدیدم ازشون استفاده کنم و ایشالله حتما حتما در اینده از نتایجش به دوستای عزیزم خبر میدم.

    شاد، تندرست، ثروتمند و سعادتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  2. -
    اسماء منصوری گفته:
    مدت عضویت: 1895 روز

    بنام رب وهاب و غفورم

    سلام به دوستان و خانواده عزیزم

    روز 72ام

    خدایا شکرت برای این فایل زیبا و ارزشمند

    خدایا شکرت برای دیدن این همه زیبایی، استاد عزیزم، بهترین معلم، عاشقتونم

    چقدر زیبا و خوشتیپ تر شدین، روند صعودی هر روز بهتر از دیروز و هر روز خوشتیپ تر از دیروز در شما همینطور به وضوح نمایانه، انشالله که همه این خانواده عزیز هم در چنین حالتی باشیم.

    خدایا شکرت برای این آگاهی ها

    این فایل رو دیروز شنیدم، باز فایل شنیدم و همون لحظه نتونستم کامنت بزارم، انگار روحم گفت صب کن، من فعلا دارم هر اطلاعاتی که کسب کردیو میخوام تماما جذب کنم، و خلاصه نتونستم چیزی بنویسم و چقدر حال کردم و لذت بردم از اون تیکه ای که گفتین: هر کسی داره خودش رو با رفتار و اعمالش پروژکت میکنه، بعد با خودم گفتم چقدر باید واقعا قانون رو خوب فهمید و خوب درک کرد در عمل، که واقعا چه مورد تحسین قرار گرفتی و چه توهین، بگی این ک در نهایت روی من اثری نداره، من حتی نباید ناراحت بشم برای ثانیه ای، چون اینا هییییچ اثری و سوئی برای من ندارن که، اینا دارن خودشون رو نشون میدن، خلاء هاشون، ترس هاشون و … و یا خوبیشون رو.

    بعد از شنیدن فایل و ادامه روزم، روز فوق العاده ای رو گذروندم و کلی خوش گذرانی و لذتمندی رو تجربه کردم.

    در یکی دو ساعت آخر شب، حالتی رخ داد و تقریبا تضادی که باعث شد به بهترین شکل آموزه ای که از این فایل ارزشمند یاد گرفتم رو به کار بگیرم در عمل، و واقعا حتی برای من تضاد معنی نداشت دیگه، چون دیگه طبق گفته های استاد در این فایل کاملا برای من بی اثر بودن و چقدر عشق کردم که این آگاهی اینقدر حالم خوب کرد، بطوریکه به سجده افتادم برای این حالت رهایی، این حالت معرکه

    و به گریه افتادم چقدر ذوق داشتم تو گریم و چقدر اشک شوق ریختم، همش میگفتم الحمدلله برای آشنایی با استاد گرانقدرم(اصلا حتی نمیخوام تصور کنم که اگر من با استاد آشنا نشده بودم زندگیم الان چه حالی داشت)، چقدر به موقع با شما آشنا شدم، چقدر خدا دوستم داره که من رو با شما آشنا کرد، خدایا شکرت برای این تغییرات مثبت، برای درک قانون در حد و اندازه خودم، خدایا شکرت چقدر حال عارفانه ای داشتم، چقدر سپاس گزاری کردم برای بودن با شما استاد

    و چقدر امروز نشانه های معرکه ای دیدم از نزدیکی چند قدمی به خواسته ام، و نشانش آرامش رهایی و حال خوبم بود، و در لحظه ای ندا اومد اسماء از اون چه که فکر میکنی، به خواستت نزدیک تری و قلبم به هیجان آمد و با تمام وجودم احساسش کردم و انشالله میام تو همین سایت در موردش مینویسم، در این سایت که همش آیات خداوندم هست.

    عاشقتم استاد، عاشقتم عاشقتم

    عاشقتونم دوستان مهربان و با محبتم

    در پناه الله باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  3. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1146 روز

    نتایج دانشجویان دوره شیوه حل مسائل قسمت 2.

    استادجونم سلام .

    وااااای چ پیامهای قشنگی ازاین فایل گرفتم .

    کوتاه ومختصراماپرازپیامهای قشنگ .

    پیامهایی که این روزا،من خیلی درگیرش بودم و هستم .که خب باگوش کردن این فایل وتلنگری که امروزبه خودم زدم حال خودموخوب کردم.

    ازخداهم سپاسگزارم که پیام خودش روازطریق شماره من رسوند.

    راسش استاداین روزا،هرجارفتم مهمونی ،همه ازخونه هاشون وقیمت خونه هاواینکه چقدرکارخوبی کردن که زودترخونه خریدن ونزاشتن به این گرونی هابخوره ،حرف میزدن.

    بخصوص خانومهاخلاصه هرکلاسی که میتونن تواین موردمیزارن که چیاخریدن ولذتی که ازخونه داشتن دارن ،میگن.

    واین درحالیه که می‌دونن من مستاجرهستم .ومدام اتفاقامنوسرزنش میکنن که چراهمسرتوهول نمیدی که خونه بخره ؟!ومن درپاسخ گفتم من چکاره ام ،خب به خودش بگید.

    وحتی سرزنشم میکنن که خیلی اشتباه کردیم تاحالاموقعیتهاروازدست دادیم وخونه ای نخریدیم .

    وازهمه بدترازاوضاع مملکت ونابه سامانی مملکت میگن که بعید می‌دونن دیگه مابتونیم صاحب خونه ای بشیم.

    خلاصه هرجمله ای که بارمنفی داشت بارم میکردن .البته من تواون لحظه هامیخندیدم ومیگفتم آخه چراایناروبه من میگید ؟!چرابه خودهمسرم نمیگید ؟!

    اونجاتومهمونی حال خودموبدنمیکردم وبی توجه ازحرفاشون میگذشتم،ولی راسش وقتی خونه میومدم یه کم فکرم درگیرمیشد.

    ب نظرم خرف بیراه نگفتن.چراتاحالامادست وپابرای خونه دارشدن نزدیم؟!

    اینانجواهایی بود که به ذهنم میومدولی من سعی میکردم طبق قوانین کنترلشون کنم .ولی به خودم گفتم بزارحداقل یه ذره به همسرم که ب نظربی مسولیت هست که منوبعدازاین همه سال خونه دارنکرده ،چیزی بگم.

    یه شب گله وشکایت کردم وحال جفتمون بدشد.خیلی خوشگل آگاهانه توجه وتمرکزم روبه نداشته هابردم وخیلی خوب شرک ورزیدم .چون اون شب نگاه من بازیکن همسرم رفت که وظیفه ی ایشونه واسشون اگه منوصاحب خونه نکنن ،ازمحالاته به خواستم برسم.

    ازطرفی یادم رفت باورفراوانی نعمت وثروت خداوندروبه یادبیارم.

    ازطرف دیگه مگه من مشرکم که نگاهم به کمبودهای مملکت وگرونی واینجورمسائلهابره. واین که منتظربشینم ببینم قراره توکشورمون چ اتفاقی بیفته وباتوجه به اون نگاه من امیدواریاناامیدبشم .

    چون من ایمان دارم ماخونه دارمیشیم .

    واین که هنوزچقدرقضاوت دیگران برام مهمه وروی من تاثیرگذاشته.

    وبازاینکه چرابه خواسته هام توجه نکردم .واینکه چراجازه دادم دیگران درموردزندگی شخصی من صحبت کنن؟

    چراضعیف عمل کردم و گفتم به همسرم انتقادکنید.

    چرابازمقایسه اومدسراغم ؟!

    چرابه جای سپاسگزاری پیش اوناضعف خودمونشون دادم.

    واینکه باوجودآگاهی به این همه قوانین جهان هستی ،اومدم به همسرم گله کردم وتوقعاتم روبرای بازگوکردم.

    خلاصه اینکه سرچندتاجمله ی معمولی که راحت میتونستم بی تفاوت ازش بگذرم .

    بیام به خودم بگم ناهیدخانوم مگه توهم ی امورزندگیتوبه خدانسپردی؟

    مگه تونگفتی هراتفاقی این وسط بیفته ،من در زمان ومکان مناسب هستم ؟

    مگه توایمان به خداوندوقوانین جهان نداری؟

    اگه تاحالااتفاقی هم برات نیفتاده حتمن ازفرکانسهای منفی خودت بوده .

    چرااین همه عجله؟

    مگه دو سال بیشتره که بااین قانون آشناشدی ؟

    مگه معجزات ورفاه توزندگیت بوجودنیومده؟

    چراتحت تاثیرحرفهای دیگران ،همه ی قوانین روزیرپاگذاشتی ؟

    چراچندشبه خودتوخراب کردی؟

    چرابیخودوبی جهت وارداحساس بدشدی؟

    بعدش که این سوالات روازخودم پرسیدم وجوابهاشونم دادم.آروم گرفتم .وامروزکه بیدار شدم روزقشنگ دیگه ای روشروع کردم.

    فهمیدم ماآدمابعضی وقتاچ راحت قانون روفراموش میکنیم وبه خداشرک میورزیم .

    هنوزچقدرحرف دیگران یاتاییداونهابرامون باارزشه.

    وانتقادشون چقدراحت احساس ماروبدمیکنه.

    چ زودیادمون میره که کجای کاریم وبایدچکارایی بکنیم تازودتربه خواسته هامون برسیم.

    اینجا که شنیدم ندی جون بعداز4سال تازه به جواب مشکلاتش رسیده ،امیدوارشدم که منم هنوز فرصت دارم وحیفه که لحظه هاموخراب کنم .

    وبازمتوجه شدم که هنوزبایدخیلی روی عزت نفسم کارکنم .

    یه وقتایی هم ازپیش اومدن چنین اتفاقاتی خوشحال میشم چون عیب ونقصهای خودمومیفهمم .

    تغییرات افکاروباورهای ماخیلی عمیق هستن وخیلی بایدروی اونها متمرکزشیم تااصلاحشون کنیم .

    یه موضوع دیگه هم که بوداینه که من طبق دوره قانون سلامتی بامراعاتی که توتغذیم میکنم ،5کیلووزنم کم شد.

    البته میان اندام بودم الان ب نظرم باربی شدم .

    67کیلوبودم الان 61کیلوهستم .

    همسرم که خیلی از این وزنم خوشحاله وتشویقم می‌کنه ثابت توهمین وزن بمونم .

    ولی امون از نظر،اطرافیان .

    محاله مهمونی برم وکسی بهم نگه آخ چراانقدلاغرشدی .جالب اینجاست که موقعه گفتنشون مینیک صورتشون مثل این میمونه که الان یه آدم داغونی دیدن .درحالیکه انقدهیکلم خوب شده ولباساتوتنم عالی هستن که خودم لذت میبرم ولی نگاه بعضیا چیزدیگس .

    باوجودتکراری بودن حرفشون ولی بازهرباری که تورومیبینن ،میگن .

    واین برام خیلی جالبه .

    وهربارمن میگم عزیزانم خودم دوست دارم وزنم پایین باشه.داشتن اندام مناسب برام خیلی مهمه .

    تواین زمینه تحت تاثیرحرفاشون قرارنمی گیرم .

    فقط ازاین تاسف میخورم که چرابه همه چی آدم کاردارن.تازه توجمع نظرشونومیدن ویه دفه نگاههاهمه سمت تومیره .تولحظه حالم بدمیشه ولی سریع به حالت خوب برمی‌گردم وازشون رنجش به دل نمیگیرم.

    دقیقن حسم میگه به دلیلی که اذیت میشن بهم میگن واون به من ربطی نداره حالاحس حسادته یاهرحس دیگه .به هر صورت باگفتنش وبروزاحساسشون همانطورکه استادگفتن،ضعفشون رونشون میدن.

    ولی تاحالاازاین زاویه به کسانی که تعریف وتمجیدمیکنن نگاه نکرده بودم که اوناروح بزرگی دارن .

    اوناروح قشنگ وزیبای خودشونونشون میدن.

    این جمله همیشه تویادم میمونه وانشالله سعی میکنم ازاین به بعدخیلی استفاده کنم .

    البته من هیچ وقت انتقادازکسی نمیکنم .اصلن روشوندارم.تازه توذهنمم بیادسعی میکنم کنترلش کنم وذهنموبه زیبایی های طرف سوق بدم.

    چون هرکسی ازنظرخودش بهترین کارممکن رومیکنه .حالاتوهرمسئله ای فرقی نمیکنه هرکس خودش اگه عیب و نقصی هم داشته باشه می‌دونه .اگرم ندونه،وظیفه ی من نیست به طرف حالی کنم که چ ایرادی داره .

    بهتره همون روح بزرگ وقشنگوداشته باشم تا همیشه به دیگران حس خوب بدم تاخودمم حس خوب بگیرم.

    استادجونم ممنون ازآگاهی های خوبی که بهمون میدید.

    ومن خداروشکرمیکنم که هرروز یه چیزتازه یادمیگیرم.

    بایدعزت نفسهامون بقدری بالاباشه که دربرابر انتقادات ونظرات مردم ،صبورباشیم .وباگفتن نگفتن اونابهم نریزم یامست نشم.

    هرچی وهرکی که هستیم خودمون شادباشیم وخوشحال.

    واقعن به این درک برسیم خودمون مهم هستیم ولاغیر.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      سمانه جان صوفی گفته:
      مدت عضویت: 1905 روز

      به نام خدای هدایتگرم که عاشقشم.

      سلام به همه ی عزیزان.

      سلام ناهید جان.

      با خوندن کامنت شما یاد یه نکته ی خیلی مهم که در دوره قانون سلامتی، استاد عزیزم بهم یاد داده بود و خدا رو شکر رعایتش کردم افتادم:

      بعد از حدود 4 ماه هم کلاسی هام در دوره ی هنری که میگذروندم رو مجدد در دوره ی جدید دیدم…

      طبیعتا من خیلی عوض شده بودم، اونا ورژن تپل منو دیده بودن و حالا یه ورژن لاغر…

      خب اول که گفتن لاغر شدی و تحسین اونا و تشکر از طرف من.

      بعد یکی از دوستام گفت صورتت لاغر شده، سیب زمینی بخور پر شه و این حرفا…

      چون قبلا استاد تو یکی از جلسه های قانون سلامتی کامنتی رو خوندن که یکی از دوستان گفته بود از بس لاغر شده دیگران بهش میگن بسه دیگه، داری زشت میشی و … و ابراز ناراحتی و نگرانی میکرد، استاد در پاسخ گفتن به منم میگن استاد عباس منش تپل بودی بهتر بودی و …

      استاد گفت اصلا مهم نیست دیگران چی میگن، ربطی بهشون نداره، مهم نیست اونا چی میخوان و میگن، مهم اینه ما سبک شخصی خودمونو داشته باشیم و راه درست خودمونو جلو بریم…

      و حقیقتا من پُر شدم از روش درست رفتاری و تفکری که استاد قبلا یادم داده بود …

      به دوستم در جواب بهش لبخند میزدم، و گفتم خوبه اینطوری، من راحتم و عالیه و به سادگی عبور کردم…

      یکی از دوستام حرف خوبی زد که خوشم اومد، گفت الان عادت ندارین (به ظاهر جدید من)، عادت کنین یادتون میره…

      دیدم چقدر درست میگه در کل

      ما تغییرات دیگران رو می‌بینیم و یه لحظه چیزی میگیم و رد میشیم. شاید اصلا برامون مهم نباشه و به زودی هم عادت میکنیم و میریم به یکی دیگه گیر بدیم…

      پس وقتی آدما انقدر ساده و زود از کنار هم رد میشن، چرا من باید روی حرف اونا فوکوس کنم، یا خودمو بابتش ناراحت کنم، یا استرس بگیرم از حرف و نظرشون، که من چطوری به نظر میرسم از دید دیگران؟

      من عاشق خودِ فعلیمم.

      چون به وزنی رسیدم که تو عمرم تجربه اش نکرده بودم در سن 35 سالگی.

      مگه کم چیزیه؟

      معجزه است برای من.

      الهی شکر بی نهایت.

      بهتره هر لحظه برم دنبال سبک شخصی خودم تو زندگی.

      از وقتی دارم تمرین میکنم واسه زندگی به سبک شخصی خودم، خیلی خوشحالتر، رهاتر، زنده تر شدم.

      استاد جان خدا خیرت بده با مفهومِ زندگی به سبکِ شخصی، اینکه خودم باشم، نظر دیگران‌ در موردم باعث نشه زندگی نکنم و لذت نبرم از لحظاتم.

      شجاعت میخواد، عزت نفس و اعتماد به نفس میخواد.

      بله، و من دارم تمرین میکنم با طی کردن روند تکاملیم و لذت بردن از مسیرم ثانیه به ثانیه.

      استاد ممنونتونم برای همه ی دوره ها، آگاهی ها، درس ها، راه حل هایی که جلو جلو به ما میدین.

      که اگه درست گوش بدیم و باور کنیم و عمل کنیم مثل همین مثالی که گفتم راحت میریم جلو بدون توجه به عوامل بیرونیِ نامناسب.

      و اگه گوش ندیم و باور نکنیم که منجر به عمل نمیشه، میریم توگوشی و سیلی از جهان و عوامل بیرونی می خوریم بعد برمی گردیم سراغ شما و آموزش هاتون.

      به خودم تعهد دادم هر روز کامنت دوستان رو بخونم و خودمم کامنت بذارم.

      هدایت شدم به خوندن کامنتهای دوستان، و پاسخ برای کامنت بسیار عالی ناهید جان.

      ممنونم که انقدر شجاعانه نوشتی از خودت ناهید جان.

      بهترین ها رو برات آرزو میکنم در زندگی و مسیر رشد شخصیتی ات.

      یه نکته و باور خیلی مهم رو درک کردم که میخوام بنویسم اینجا برای خودم:

      راه حل و پاسخِ همه ی سوال هایی که من از دوره قانون سلامتی داشتم و دارم، درونِ خود فایلهای دوره سلامتی وجود داره که باید برم انقدر گوش بدم تا دریافتشون کنم.

      دقیقا همون باور جذابِ جدیدی که تو جلسه ی اول دوره شیوه حل مسائل شنیدم و این روزها دارم عمیقا تکرارش میکنم و بهش فکر میکنم:

      راه حلِ همه مسائل درون خودشون هستن و بسیار ساده هستن.

      خدا رو شکر برای همه چیز

      خدا رو شکر برای همیشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        ناهید رحیمی تبار گفته:
        مدت عضویت: 1146 روز

        سلام خدمت دوست عزیز.

        سمانه جون خیلی خوشحالم که درمسیردرست هستیدوقضاوتهای دیگران براتون مهم نیست.

        انشالله درتمام مراحل زندگیتون موفق باشیدوبه تمام خواسته هاتون برسید.

        خیلی وقتها راه حل مسائل روخوب میدونیم منتهی یه نجواهایی تودرونمون مانع انجامش میشن.

        وقتی شناسایشون میکنیم دیگه باید بی خیال موضوعات دیگه بشیم تانتیجه ی دلخواه خودمون روبگیریم.

        راهمون طبق قوانین واموخته های استادباشه بقیش حله.

        ازشماهم بابت پاسختون سپاسگزارم .

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          سمانه جان صوفی گفته:
          مدت عضویت: 1905 روز

          سلام ناهید جان.

          ممنونم از محبتت و دعای قشنگت.

          برات بهترینها رو آرزو میکنم عزیزم.

          خیلی وقت ها راه حل مسائل رو خوب می دونیم منتهی یه نجواهایی تو درونمون مانع انجامش میشن.

          جمله ات رو خیلی دوست داشتم.

          ممنونم که برام نوشتیش.

          خدا رو شکر برای همه چیز

          خدا رو شکر برای همیشه

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    سارا مرادی همت گفته:
    مدت عضویت: 1055 روز

    وَلِلَّهِ غَیْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ وَمَا أَمْرُ السَّاعَهِ إِلَّا کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ

    و از آن خداست ناپیدای آسمان‌ها و زمین و نیست امر ساعت جز مانند بهم زدن چشم یا نزدیکتر همانا خداست بر همه چیز توانا

    وَاللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَیْئًا وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَهَ ۙ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ

    و خدا خارج کرد شما را از شکم های مادرتان ،

    نمیدانستید چیزی را و نهاد برای شما گوش و چشم ها و قلب را شاید سپاسگزار باشید .

    و من بینهایت سپاسگزارم از خدای مهربانم که هدایتم کرد به این فضای روحانی

    خدایی که به چشم بر هم زدنی انجام میده هر چیزی رو برام

    خدایی که از قطره آبی در دل تاریکی من و خلق کرد و از رگ گردن به من نزدیکتر

    خدایی که اجابت میکنه درخواست های من و

    سلام استاد بینظیر و عزیزتر از جان

    سلام مریم بانوی شایسته

    بینهایت از هر دوی شما سپاسگزارم بابت دوره فوق العاده ی حل مسائل

    من که چند بار خواستم بخرم اما نشد و ذهنم مدام میگفت هر چی میخواستی تو 12 قدم هست ،اصلا وقت نداری بخوای گوش بدی چه برسه تمرین هاشو انجام بدی

    خلاصه که هفته ی پیش قلبم پیروز شد و دوره رو خریدم و خداروهزاران مرتبه شکر

    چون من اصلا به نیت یک هدف دیگه شروع کردم اما جلسه دوم کلا داستان عوض شد و متوجه شدم عجب هرز انرژی بزرگی دارم و البته که جای تعجب نبود نمیتونستم به هدفم برسم با توجه به تلاش و اقدامات و باور سازی های مناسب

    دقیقا انگار میخواستم برم شمال اما در مسیر جنوب بودم و تازه کلی هم خوشحال که فردا شمال هستم و کنار دریا دارم قدم میزنم

    این دوره اصلا قیمت نداره ، بینظیره

    امروز تمرین جلسه سوم دوبار انجام دادم و کلی لذت بردم تمام جلسات بینظیر و فوق العاده هستن

    چقدر خوشحالم که اصلا متوجه شدم باید چیکار کنم

    انگار رو تردمیل داشتم می دویدم

    بعد ازظهر که داشتم مینوشتم متوجه شدم با توجه به این مشکلی که در جلسه دوم پیدا کردم طی دوماه گذشته یک سری الهامات شد و من فقط انجام دادم اما اصلا نمیدونستم چرا باید اینکار ها رو بکنم و اصلا منطقی نبودن اما چون قلبم میگفت و به آسانی انجام شدن با اینکه غیر منطقی بودن منم با انجام هرکدومشون میگفتم 100٪ خیر و بعد متوجه اش میشم

    و امروز یهو مثل فیلم برام واضح شد اون کارهای غیر منطقی پیش زمینه حل این مشکلی که تو جلسه دوم پیدا کردم و ایمان به درست بودنِ مسیر و جلسه دوم 10000 برابر شد

    استاد اینقدر شما و مریم جان بینظیر و سرشار از آگاهی هستین که هر فایلی میزارید آدم محو آگاهی های فایل میشه و تازه دفعه بعدی متوجه زیبایی های محیط

    چقدر این پارادایس زیباست خدای من

    نزدیک خونه من تقریبا 40 دقیقه پیاده روی ،یک دریاچه به زیبایی پارادایس هست که بینظیره

    اتفاقا جمعه صبح رفتم ی سر ،از مسیر جنگلی

    خیلی با حاله خداروشکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
  5. -
    علی اصغر سیمابه گفته:
    مدت عضویت: 1354 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    با نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام استاد عزیزم سلام خانوم شایسته عزیز

    و همگی دوستان و کسانی که تو سایت فعالیت میکنن از مدیر فنی اقا ابراهیم و خانوم فرهادی

    خدایا شکرت بابت این فایل بابت این آگاهی ها

    استاد چه پیراهن قشنگ و زیبا پوشیدی چه گردنبد قشنگی چه قدر فضای قشنگ پرادایس به دلم میشینه چه قدر صدای ماشین ها و اون تریلی ها فکر کنم که پشت جاده سمت جنگل هست قشنگه چه صدای آرام بخشی

    آره واقعا اگه مسایل زندگیمون رو حل نکنیم

    حالا چه تو بحث سلامتی ،ثروت ،روابط اگه حل نکنیم ظربه های خیلی بدی میخوریم توی اون مسایل

    مثلا تو بحث ازدواج اگه یه نفر شکست خورده در رابطه قبلیش نمیاد روی خودش کار کنه بعدش با همون باور و افکار قدیمی وارد یک رابطه میشه دوباره شکست میخوره یا بدش میگه قانون جواب نمیده و هزار تا گله و شکایت میکنه

    یا عزت نفس باید روی عزت نفس کار کردن پایه موفقیت هست برای هرچیزی

    اینکه گفتید اگه مسایل رو حل نکنید به شکل ظربه های بدی وارد زندگیمون میشه که خیلی سخت میشه جبران کرد

    استاد من دقیقا دارم همین کارو میکنم خودمو انداختم تو چالش الان یاد گرفتم خودم برای خودم تضاد درست کنم تا قبل از اینکه جهان برام تضاد درست کنه

    کل داستان اینکه باید قبل رسیدن به هدف ها باید بتونیم باورها و افکارمناسب ایجاد کنیم

    مثال ها توی زندگی خودم که دارم اجرا میکنم

    اولش مالی هست مثلا من میام روی باورهام کار میکنم به صورت بنیادین همین امروز دقیقا 70دقیقه کار کردم روی باورها همین امروزم یه پاشنه آشیل پیدا کردم ذهن من میخواد خیلی زود باورهام جواب میده مثلا در مورد پول

    میگم پول هست بی نهایت پول هست ذهنم سریع پیامک واریزی میخواد ذهنم بالا رفتن فروش در محصولاتم میخواد اما من کاری ندارم ذهن چه قدر مقاومت میکنه من میخوام شروع کنم و خیلی وقته دارم کار میکنم و کار میکنم نتایج خودش میاد خودم دارم به چشم های خودم میبینم اصلا از زمانی که دوره دوازده قدم شروع کردم داره معجزه ها شروع میشه کم کم از احساسم استاد درسته تو تضاد هستم اما انگاری حالم خوبه راستی استاد حرفت یادم نمیره اصلا نگرانی معنایی نداره

    چه روزها و شب هایی که غصه میخوردم برای اهدافم برای چگونگیش حل مسایل اما الان نگران نیستم همه چیز درست میشه اصلا دوره دوازده قدم قدم دوم استاد کلید خوشبختی رو میده دستت که هرگز از مسیر خارج نمیشی

    بعدش مثلا در مورد ازدواج

    اگه من میخوام ازدواج کنم باید بیام خودمو بسازم قبلش باورهام درست کنم به جنس مخالف و بعدش بیام تبدیل بشم به شخصی که باید باشم

    مثلا یه دختر خانوم هست میخواد با فلان شخصیت خوب و هرچیزی که میدونه ازدواج کنه اما خودش اون ویژگی هایی رو که از فرد مورد علاقش میخواد داشته باشه رو خودش نداره اون ویژگی رو بعدش فردا روز یه فردی میاد وارد زندگیش میشه که میگه خدایا من اینو نمیخوام این برعکسه اون چیزی هست که هدایت شده به سمتم جواب خداوند اینه؟

    بما قدمت ایدیهم به واسطه آنچه از پیش فرستادی بنده من ؟خدا به بندگانش ظلم نمیکنه ما هستیم که به خودمون ظلم میکنم

    راجب کامنت ندای عزیز هم درس‌ها یاد گرفتم اونم راجب عزت نفس و نظر دیگران

    من از روزی که قانون رو فهمیدم سعی کردم آگاهانه برای خودم زندگی کنم

    من همیشه نظر دیگران برام مهم بود در لباس پوشیدن مثلا دوست داشتم لباسی رو بپوشم که دیگران خیلی خوششون بیاد

    ولی الان هر بار داره تیپ من عوض میشه داره خواسته هام عوض میشه دارم رشد میکنم

    خدارو شکر سعی میکنم رنگ عوض نکنم دارم سعی میکنم یک رنگ باشم و واقعا دارم خوب انجام میدم

    راستی من چند مدت پیش یعنی همین چند روز پیش منظورمه راجب نظر دیگران یه الهامی بهم شد اینو بنویسم برای دیگران هم شاید بتونه کمک خوبی بکنه تو روابط

    مثلا من جایی بودم یه نفر همش غر میزد یا مثلا دیدم یه حرفایی میزد به من ربط داشت

    دقیقا خدا اینو بهم الهام کرد که گفت اون فلانی اگه داره رفتار بد نشون میده پشت سرت حرف میزنه اون فرد اون حرفا نیست اون فرد اون چیزی رو که تو میبینی نیست اون ذهنشه که داره بهش میگه مثلا حرف بزن پشت سرش یا عصبانی شو

    من با این آگاهی خیلی اروم میشم الان اگه یه نفر پشت سرم حرف میزنه میگم بنده خدا آدم خوبیه اما اگه حرف بدی هم زده آگاهی نداره منم قبلا اینجوری بودم چرا بهش گیر بودم من راه خودمو ادامه میدم استاد به جایی رسیدم که دیگه کینه ندارم نفرت ندارم حسادت ندارم نیاز به جلب توجه هم ندارم چون میدونم اگه یه نفر مثلا میخواد پشت سرم حرف بزنه یه سنگ بزنه میگم آگاهی نداره اونو مثل یک بچه میدونم که هیچی از دنیا حالش نیست با این باور دیگه نظر دیگران برام مهم نیست من الان خودم راحت لباس خودمو میپوشم و جوری که دوست دارم زندگی میکنم زندگیم قشنگ تر شده به لطف الله

    آفرین استاد تحسینت میکنم بابت اینکه میگی نظر دیگران برام مهم نیست حتی اگه بدترین نظرات رو بگن چون ما در جامعه ای زندگی کردیم که در گذشته شتشوی مغزی شدیم با خوندن کامنت های نامناسب در فضای مجازی و هرچی ذهن یک شبه تغییر نمیکنه اما باید جهاد اکبر به راه بندازم

    چند روز پیش یه نفر از همکارانم پرسید علی ؟

    گفتم جان گفت تو هیچ برنامه مجازی نداری ؟

    گفتم نه گفت عع پس چرا گوشی دستته گفتم من یه سری کارهای دیگه دارم تو دلم گفتم من سایت عباس منش رو دارم که خدا درونش هست اگه قبلا بودم میرفتم دانلود میکردم وات ساپ تلگرام همه چی تا بهش نشون بدم منم دارم ولی نشون میده من تغییر کردم به لطف الله

    الان از لحاظ. عزت نفس خیلی تغییر دارم اما هنوز کار دارم هنوز کار دارم من ریشه ای کار میکنم

    مثلا همین فایل شما رو گوش دادم میام بهش فکر میکنم مثلا میگم

    استاد گفته اگه مسایل رو حل نکنی دفعه دیگه بدتر میشه بعدش میگم علی حق نداری فرار کنی ازش

    راستی استاد دیشب فایل توحیدی رو گوش دادم اونجایی که شما راجب باورهای قدرتمند گفتید راجب خداوند

    مثلا گفته بودید چه باورهای راجب خداوند بسازیم یا خدا چیه ؟

    من دیشب خودم فکر کردم به این موضوع جواب دادم فکر کردم بعدش خواهر زادم اومد کنارم خیلی کوچیکه بعدش خواستم ازش بپرسم بهش بگم خدا چیه باور کنید جواب هایی رو بهم داد مبهوت موندم

    بهم گفت

    خدا صافه ،خدا کمکمون میکنه،گفت خدا مثلا امروز گفت آب بریز روی ماشین چون یک تضاد رخ داد ماشین باباش داشت میسوخت منظورش این بود خدا به شکل آبی شد که آتیش رو خاموش کرد ،

    من میخوام بگم

    و طبق اون فایل این بود که

    مثلا خدا مثل یک آبه من بهش شکل میدم چه جوری باشه برام

    استاد تو خدا رو ساختی درست یه خدای درست ساختی مثل ابراهیم که آتیش براش گلستان شد خیلی قشنگ گفتی ؟؟؟گفتی خدا هم اتیشه هم آب هم گلستان گفتی همه چیز خودشه گفتی خدا یه حشره هست خدا همه چی هست خدا همه جا هست کل داستان اینکه تو خدای خوبی رو ساختی تو ذهنت که اینقدر قشنگ مسایل رو حل میکنی

    واقعا همینه همون جمله که کافیه کار تو به خدا سپرده شود و خدا یارییتان کند

    خدا همه چیزه خدا هم میتونه به شکل حل مسایل بیاد هم به شکل مشکل که تو ذهنت بسازی

    حتی گفتی این حرفا هم خودشه واقعا خدا داره صحبت میکنه خدا داره داد میزنه توی این فایل توی دورها که مسایل حل میشن

    خدایی که انسان رو افرید با حل مسله افرید

    راه رو بهش نشون داد

    پا بهمون داد بتونیم راه بریم دست داد بتونیم کار کنیم نه کار فیزیکی بلکه با دستت غذا بخوری و هزاران کار دیگه

    دندنون داد تا غذا رو بجویی

    مگه میشه مسایل مادی راه حل یا راهکار نداشته باشن ؟؟؟؟

    من قطعا به سمت راهکارش هدایت میشم خداوند منو هدایت میکنه

    خداوند مثل یک مدیر بزرگ هست یک فرمان روای کل

    من اینو حسو دارم راجب خدا

    که خدا نشسته

    و داره بررسی میکنه من چه نشتی های انرژی دارم بهم نشون میده راه خودشناسی بهم نشون میده ایراد هارو بعدش بهم الهام میکنه علی اینجا ها ایرادهات هست

    خدا به شکل دوره شیوه حل مسایل اومده تا به فرکانس های من پاسخ بده که مسایل راهکار داره هر تضاد با راهکارش میاد

    خیلی قشنگ گفتی خیلی زیبا گفتی

    گفتی خدا تو بهش شکل میدی چه جوری باشه برات

    خدا هر غیر ممکنی رو ممکن میکنه

    من خیلی رفتم تو فکر مثلا تو قرآن چندین آیه هست مثلا

    میگه خدا شنوا و بینا هست خدا به قلب های شما اگاهه چون در اون زمان واقعا پیامبران و بقیه که کسانی که تو قران اسمشون آوردن باورهای توحیدی داشتن که همیشه قلبش ارامش بوده بارها میگه نترس و غمگین نباش نجاتت میدم یعنی بهت الهام میکنم به مادر موسی بهش الهام میشه توی شرایط سخت قرار گرفتی اینکارو کن واقعا خدا صحبت میکنه اگه ذهنمون رو کنترل کنیم الهامات گفته میشه فقط شجاعت میخواد به اون الهامات و انجام در عمل

    مثل استاد که مهاجرت کردند از تهران به امریکا همش هدایت بود شما آزادی خواستید زدین به جاده یه چیزی تو قلبت گفت برو هدایتت میکنم اما قدم به قدم با لذت و مسایل حل شد

    تمام ایات قران همش ایات فرکانسی هست

    و باورهای توحیدی همش توی یک مدار خیلی خوبی هست کل داستان زندگی استاد هم همین جوریه

    شما در مدار ولاخوف ولایحزنون هستید

    در مداری که خداهست دوستان خدا نه میترسند و نه غمگین میشوند

    خیلی این فایل منو تکون داد انگاری خدا گوشمو گرفت گفت علی حواست باشه عزیزم از مسیر خارج نشی و آشغال ها رو زیر مبل نزاری

    آشغال های زیر مبل همون باورها همون افکار ها همون باورهای شرک آلودی هست که در لایه های ذهن پنهانه خیلی پنهانه خیلی اشغال های زیر مبل مثل یک عقرب هست که لونه کرده توی یک سوراخ وقتی آب جوشی میرزی کم کم میزنه بیرون با بچه هاش دقیقا باید اشغال های زیر مبل رو دربیاری وگرنه کرم جمع میشه سوسک جمع میشه و همه جارو به گند میکشه

    آشغال های زیر مبل اگه درنیاریم میتونه ظربات بدی بزنه ما

    استاد عاشقتونم خانوم شایسته عزیز از همتون سپاس گزارم

    واقعا خدایا شکرت

    ماموریت شما استاد همین حرف زدن های خداست از طریق شما

    من میخوام باور کنم مسایل به آسانی حل میشوند !

    این حرفا هم گفته شد نوشتم خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  6. -
    مجید مرادی گفته:
    مدت عضویت: 3450 روز

    سوره هود آیه 88

    سلام به همگی

    امیدوارم حال دلتون عالی باشه

    جیباتون پر پول باشه

    و لذت ببرید از لحظه به لحظه این بهار قشنگ

    امشبم میخام به ایده ام عمل کنم و یه آیه از قرآنو اون چیزی که ازش میفهممو اینجا بنویسم

    قَالَ یَا قَوْمِ أَرَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلَىٰ بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّی وَرَزَقَنِی مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا ۚ وَمَا أُرِیدُ أَنْ أُخَالِفَکُمْ إِلَىٰ مَا أَنْهَاکُمْ عَنْهُ ۚ إِنْ أُرِیدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ ۚ وَمَا تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ ۚ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَإِلَیْهِ أُنِیبُ ‎﴿٨٨﴾‏

    گفت: «ای قوم! به من بگویید، هرگاه من دلیل آشکاری از پروردگارم داشته باشم، و رزق (و موهبت) خوبی به من داده باشد، (آیا می‌توانم بر خلاف فرمان او رفتار کنم؟!) من هرگز نمی‌خواهم چیزی که شما را از آن باز می‌دارم، خودم مرتکب شوم! من جز اصلاح -تا آنجا که توانایی دارم- نمی‌خواهم! و توفیق من، جز به خدا نیست! بر او توکّل کردم؛ و به سوی او بازمی‌گردم! (88)

    داستان این آیه داستان حضرت شعیبه

    که بین قومی زندگی میکرده که به زبان ساده اینا هم کافر بودن و هم حروم خور

    یعنی مثلا وقتی میخاستن یه جنسی رو بفروشن یا کم فروشی میکردن یا روش عیب الکی میذاشتن

    این شیوه اشون بوده

    قبل از این آیه هود بهشون میگه بابا همین خدایی که شما رو بهش دعوت میکنم اگه به حرفش گوش کنید

    از این کم فروشی که میکنید بیشتر در میارید

    یه جورایی گفته این چندر غازا چیه

    این خورده نونای حروم چیه که با کم فروشی و تو پاچه کردن مردم به دست میارید اصن چیزی نیس

    اون چیزی که خدا بهتون میده خیلی بهتره

    بعد اونا بهش میگن شعیب این حرفا چیه میزنی

    و بعد از اونا این آیه میاد

    شعیب اول نتیجه اشو میذاره وسط

    میگه خدا رزق خوبی به من داده

    من کاری با ادامه اش ندارم

    من همین یه تیکه اشو میخام

    این پیامبر بوده و وضعش خوب بوده

    اونقدری خوب بوده که به اینا که اینجوری اوضاعشون و میخاستن از راه نادرست به پول برسن و نمیرسیدنم

    شعیب میگه بابا این راهی که من رفتم نتیجه داده اینم نتیجه اش

    دقیقا برای ما هم همینجوریه

    خیلی وقتا هست هزار و یک باور بد داریم

    اصن من به شخص به این رسیدم که

    هر ماشین یا هر موتور خوشگلی که توی خیابون میبینم احساسم نسبت به صاحبش بده

    میگم که این معلوم نیس از کجا اینو به دست آورده

    آیا عالم چه قدر کلاه سر این و اون گذاشته که رسیده به اینجا

    در صورتی که دارم ناخودآگاه تهمت میزنم بهش

    در صورتی که

    بیچاره فقیر بوده روی باورهاش کار کرده

    از راه درستش رفته

    از مسیر راست حرکت کرده

    خلیفه ی خوبی برای خدا روی زمین بوده

    اینام پاداشهای کوچولوش تازه که منو شما میبنیم

    اینه که میگم دلهای فقرا سیاهه

    اینه که میگم فقر دلو سیاه میکنه

    اینکه میگم روح فقرا که خودمم یکیشون باشم مثل روزگارشون سیاهه

    هر دو طرف باختن فقرا

    هم این دنیا هم اون دنیا

    ولی اونی که ثروتمنده تا یه ماشین خوب ببینه

    حالش خوب میشه

    هزار و یک گمان خوب به اون طرف میبره

    دیگه حداقل تهمت توی دلش به طرف نمیزنه

    میگه این تونسته به اینجا برسه پس من میتونم

    ا چه قدر خوشگله اون ماشینه

    ماشینشو تازه خریده؟ چه قدر حس خوبی خرید این ماشین تازه

    چه قدر حال خوبیه وقتی آدم یه ماشین مدل بالای نو میخره

    اینا چیزایی که توی ذهن ثروتمندا میاد

    و باعث میشه روحشون سفید تر بشه

    دلشون تطیهر بشه دلشون پاک تر بشه

    خیر و برکت خدا پشت سرشون بیاد

    در جهت رود حرکت کنن نه در خلاف جهتش

    و توی یه کلام حال دلشون خوب باشه

    هم این طرفو برده باشن هم اون طرفو

    نمونه اش همین شعیب

    ببین پیامبر بوده میرفته روی کاکل ثروتش مردمو هدایت میکرده

    اینا برکات ثروته

    اینکه میگم هیچ کار خیری بدون استفاده از ثروت قابل انجام نیس

    اینکه میگم تو اگه میخای راستم بگی تو نود درصد مواقع باید پشت روحت به پول گرم باشه تا بتونی آدم صادقی باشی

    وگرنه اونی که فقیر باشه آخر یه جایی در میره از دستش و اسمشو میذاره دروغ مصلحتی

    ولی اونی که ثروتمنده باج به کسی نمیده

    وقتی میفهمه یه راهی درسته میگه خدایا من این راهو میرم هرچی میخاد بشه بشه

    یه روزی خدا من ثروتمند رو از فقر به ثروت رسونده

    حالا ام خودش این موضوع رو حل و فصل میکنه

    اونی که ثروتمنده اینجوری گفتگو های درونیش

    دلش پاکه

    حالشون خوبه

    و این کل داستان این مسیره

    خدایا ما رو به راه راست هدایت کن راه سلیمانت راه کسانی که بهشون نعمت دادی

    خدایا منو از اون متقینی قرار بده ک فاصله ای بین حرف و عملشون نیس

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
    • -
      زهرا نظام الدینی گفته:
      مدت عضویت: 2398 روز

      سلام آقای مرادی عزیز. ممنون بابت پیام‌های قرآنی که هر روز می‌ذارین. به نکته خوبی اشاره کردید. اینکه تا یک ثروتمند می‌بینیم می‌گیم این پولش حلال نیست. یه نکته جالبی رو هم من بگم که تجربه خودم بوده و تازه همین دیشب این باگ بزرگم رو کشف کردم. شاید یه مدت که روی خودمون کار کردیم، دیگه وقتی یه بنز تو خیابون دیدیم یا یه ثروتمند دیدیم از ته دل اون ماشین یا صاحبش رو تحسین کنیم، حتی من خیلی وقت‌ها تو دلم به صاحب اون ماشین می‌گفتم دمت گرم. تو به خدا از من نزدیک‌تری. تو بیشتر از من شبیه خدا هستی. اما تجربه دیشب من چی بود؟ یکی از آشناهای من ظرف مدت کوتاهی به ثروت کلانی رسید. تو کامنت‌های دیگه توضیحش رو دادم و باورهای خوبش رو بررسی کردم و دلیل رسیدن به ثروتش رو هم برای خودم از لحاظ قانون حلاجی کردم. تا اینکه دیروز متوجه شدم از طرف یکی از بانک‌ها با او تماس گرفتن و گفتن که مشتر ی برتر بانک شده و به او وام ویژه تعلق می‌گیره. (یعین یهمون داستانی که استاد از خودشون تعریف می‌کنند) تا حالا تصورم این بود که از حقوق ماهی ده میلیون کارمندی، رسیده به دویست سی‌صد میلیون و نهایت یه حساب بانکی دو سه میلیاردی داره. خوب این برای یکی دو سال پیشرفت خوبی بود. اما گردش حساب nمیلیاردی، اون هم در این زمان کم، برام عجیب بود. اگرچه من با چشم و گوش خودم می‌دیدم و می‌شنیدم که چطور خدا برای این طرف مشتری می‌فرسته؛ مثلا از انگلستان موکل پیدا می‌کنه و هزینه هنگفت ازش می‌گیره یا از ترکیه موکل داره یا وکیل زمین‌های چند صد هکتاری می‌شه، یعنی قشنگ می‌دیدم که نوع مشتری‌ای که خدا داره براش می‌فرسته، مشتری‌های بسیار ثروتمنده که طبیعیه اینچنین تغییری براش حاصل بشه؛ اما با این حال وقتی متوجه گردش حسابش شدم، حسادت کردم و تو دلم قضاوتش کردم. گفتم مگه می‌شه چنین چیزی از راه حلال به دست بیاد؟ حالا چند سال دیگه که زمین خورد نتیجه کارهاش رو می‌فهمه. اونجا بود که فهمیدم ماشین تو خیابون رو تشویق کنی و نسبت به ثروتمندی که نمی‌شناسی حسادت نورزی، اگرچه خوبه، اما زمانی ته ذهنت عیان می‌شه که بفهمی همسر سابقت که زمانی با هم سر یک سفره می‌نشستید، به چنین ثروت کلانی دست یافته است.

      این تجربه به من نشان داد که ذهن چقدر می‌‌تواند ما را گول بزند. این تمرین خوبی است که ببینیم آیا می‌توانیم موفقیتی را که خودمان خواهانش هستیم و نزدیکانمکان به آن دست یافته‌اند تحسین کنیم یا باز هم ان‌قلت می‌آوریم و انگ به آن‌ها می‌چسبانیم.

      اما یک نکته هنوز برای من نامفهوم است که تکامل چگونه طی می‌شود؟ من یقین دارم که این شخص چون با مشتری‌های ثروتمند روبه‌رو می‌شه،‌ ثروت خوبی به دست آورده؛ اما ایا تکاملش رو طی کرده؟ البته تا حدی طی کرده؛ چون من یادمه پرونده‌های اولیه‌اش بیست‌سی‌میلیون بود، بعدش شد صد میلیون و بعدش پرونده‌های میلیاردی به دست آورد. این هم درسی بود که لابه‌لای همین کامنت گرفتم که تکامل لزوما زمانی نیست، شما باید ظرفت تکامل پیدا کنه. اگرچه اگه بخوام صادقانه اعتراف کنم هنوز فکر می‌کنم تا یکی دو سال دیگه وضع این شخص بر همین منوال پیش نخواهد رفت؛ نه فقط بابت حسادت یا بدبینی، به خاطر شناختی که ا ز او دارم که کارهاش رو در آغاز بسیار با شتاب و با موفقیت تحسین‌ّرانگیز انجام می‌ده و بعد از مدتی به یه شکستی بر می‌خورد که اگر درست رفتار کند می‌تواند از آن عبور کند ولی اگه درست برخورد نکند روز به روز با شکست بیشتر ی روبه‌رو می‌شه؛ اما آرزو میکنم هر روزش بهتر از دیروزش شود و زندگی همه ما نیز چنین بر روی ریل ثروت قرار بگیرد.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    رضا ملتفت گفته:
    مدت عضویت: 1980 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به استاد جان خودم، سلام به خانم شایسته مهربون و دوست‌داشتنی و سلام به همه دوستای گلم در خانواده صمیمی عباس‌منش، امیدوارم حال همگی عالی باشه.

    استاد جان، خیلی خوشحالم که دوباره می‌بینمتون. استاد جان سپاسگزارم از آگاهی‌هایی که به من میدید، امیدوارم شاگرد خوبی باشم.

    توی این فایل از فرار از حل مسائل صحبت کردید، تحسین میکنم مونا خانم عزیز رو که با کامنت زیباشون باعث شدن استاد این فایل رو تهیه کنه. چقدر این اصطلاح گذاشتن آشغال ها زیر مبل هوشمندانه هست. ظاهر قضیه حفظ شده با وجود تمام دردسرهاش و جالب و منطقی به نظر میاد که هرچقدر حل مسئله‌مون رو به تعویق بندازیم مسئله برامون سخت‌تر میشه و دست از سرمون برنمیداره تا اینکه یا حلش کنیم یا نابود بشیم.

    چقدر نکته فوق‌العاده ذکر کردید که مسائل و تضادها برای همه هست، این اندازه ماست که نتیجه رو متفاوت می‌کنه. من یاد گرفتم که باید روی ایرادهای شخصیتیم کار کنم تا همیشه از مسائلم بزرگتر بشم.

    یه نکته عزت نفسی اینکه گفتید در انجام تمرین‌ها مراقب کمال‌گرایی باشیم. این کمال‌گرایی از این موضوع میاد که دوست داریم تایید همه رو بگیریم، همه از ما خوششون بیاد و همه رو راضی کنیم.

    درمورد گذاشتن آشغالها زیر مبل تجربه‌ای دارم:

    من در مورد شغلم دچار مشکل هستم، یعنی همین الان هم نمیتونم بگم کامل حل شده.

    من توی یه دودلی بودم، نمی‌دونستم طبق نظر خانواده‌ام برم باورهام رو تغییر بدم و آزمون استخدامی شرکت نفت یا آزمون استخدامی آموزش و پرورش شرکت کنم یا اینکه مخالفت کنم و نَرَم برای آزمون و بخوام بدنبال یه کاری باشم که دوستش دارم. جالبه بابت اینکه شغلی با درآمد پایین داشتم و حتی یه زمانی اصلا شغل نداشتم، این موضوع با مسئله ازدواجم هم همراه شده بود و میگفتن، سراغ هرکسی میریم میگن شغلش چیه، یه مشکلی که داشتم این بود که از این شاخه به اون شاخه میپریدم.

    خب، من قشنگ درک کردم که هر بار میگذره مسئله‌ام سخت‌تر میشه. تصمیم گرفتم خودم رو کمی بشناسم، که نتیجه‌اش شد شناخت علایقم، تصمیم گرفتم از پس‌اندازم دوره عزت نفس رو بخرم و روی خودم کار کنم و همین الان هم توی دوره هستم. خدا رو شکر الان شغلی دارم که می‌تونه درآمد خوبی در این زمان برام داشته باشه و درخصوص ازدواج هم در شرایطی هستم که میتونم با خانواده بریم جهت آشنایی و صحبتهای اولیه و دارم به این شکل پیش میرم.

    درخصوص کمال‌گرایی فکر میکنم وقتی یه کاری رو می‌خوام انجام بدم، کل پروژه رو یکجا میبینم و خودم رو با افراد موفق‌تر از خودم مقایسه میکنم. به نشدنش فکر میکنم و بقول عرشیای عزیز از همون اول میبازم. متاسفانه به این موضوع فکر میکنم که کارم باید از همون اول بی‌نقص باشه و عملا هیچ کاری نمیکنم. با یکی دو بار کار کردن اگر نتیجه نگیرم، کلا بیخیالش میشم. که به قول استاد توی یادگیری زبان انگلیسی که جزء کارهای به تعویق افتاده ام بود گفتم من اعتماد بنفسم رو به نتیجه گره نمی‌زنم، اعتماد بنفسم رو به تلاشم مرتبط میکنم، به اندازه اراده ای که خرج میکنم مرتبطش میکنم و اینطوری خدا رو شکر تونستم یادگیری زبان انگلیسی رو ادامه بدم.

    متشکرم از شما استاد گلم، چقدر پرادایس زیباست، چقدر لباس سفید با این تیپ و ظاهر و اندام بهتون میاد تحسینتون میکنم. تحسینتون میکنم که از خانم شایسته عزیز تشکر کردید بابت به روز رسانی دوره حل مسائل. خدایا شکرت، چقدر درخت‌های پرادایس سرسبز و فوق‌العاده هستن، چقدر پرواز اون پرنده سفید رو دوست داشتم، چه آب و هوای فوق‌العاده ای داره این محیط زیبا که اول فایل بهش اشاره کردید. تحسینتون میکنم بابت اینکه کامنت مونای عزیز رو برای ما خوندید و به ما آگاهی دادید.

    خانم شایسته عزیز، از شما ممنون و سپاسگزارم بابت دوره حل مسائل و زحمتی که روی سایت میکشید، خدا قوت، بهترینها رو برای شما و استاد عزیزم آرزو میکنم.

    امیدوارم همه دوستان گلم در پناه خدای بزرگ همیشه شاد، سلامت، ثروتمند، توانمند در حل مسائل زندگی و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    عارفه محمودی گفته:
    مدت عضویت: 1437 روز

    سلام درود به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربانم.

    سپاسگزار شما دواستادعزیزم هستم سپاسگزار خانم شایسته مهربانم که در کنار استادعزیز برای خودش یه استادی شده که حضورش درکنار استاد در این سایت برای ما ارزشمند هست.خدارو به خاطر شما دو استاد عزیزم سپاسگزارم.

    استاد من دیروز چندین بار فایل اتفاقات مشابه نتایج متفاوت رو تا شب گوش کردم.

    حتی کامنت هم بعنوان رد پانوشتم اما درمورد مساله اصلی که دارم ننوشتم .یه موضوع هست که من از 15سالگی ام فکرمی کنم تا الان مثل یک سیکل معیوب برام تکراررر شده. 4بار 2بار قبل از دانشگاه رفتنم 2بار هم بعد دانشگاه سیکلی که در دو برهه متفاوت اما نتایج وتجربه اش برای من یه نتیجه رو داشت ،دیشب قبل از خواب نشستم تمام نکات فرکانس احساس برچسب تمام رفتار های خودمو رو در اون اتفاقات بررسی کردم. و نوشتم نوشتمم،که من چه رفتارهایی داشتم چه احساس و کلا نوشتم پذیرفتم که خودم با رفتارهام عادت هام و فرکانس ها باعث جذب شون شدم.اما راه حل نداشتم شب قبل خواب گفتم خدااا می دونم لازمه برای حل این سیکل که باید به صورت بنیادین حل بشه…اما توام کمکم کن. من نمی دونم چیکار کنم نمی دونم چه باور چه رفتار چی هست در من که باعث جذب این اتفاقات شده کدوم باور وترس هام هست تو کمکم کن ،برام غیر باور بود که این فایل درسایت به فاصله یه روز از فایل اتفاقات مشابه نتایج متفاوت قرار گرفت.از صبح بالای 10بار گوش دادم وکامنت های دوستانم تا الان خوندم.فقط:برای رد پای خودم که خدا پاسخ درخواست هام داد امدم کامنت بزارم‌. از خانم ندای عزیز که این کامنت زیبا پرمعنا پراز مفهوم و نکات کلیدی رو برامون نوشتن سپاسگزارم.از استاد عزیزم مهربانم بخشنده ام استادی که این نکات این فایل ارزشمند رو بعنوان هدیه برامون در سایت قرار داد سپاسگزارم.یه سپاسگزاری ویژه از خانم شایسته دارم.وقتی بعد کامنت ها رفتم توصیحات صفحه خرید فایل دیدم ،دیدم که کلی کامنت دوستان خریدارها دیدم کلی ذوق کردم کلی خدارو شکر کردم.

    من وقتی دیشب اون اتفاقات که به شکل سیکل برام اتفاقات افتاد بود نوشتم.متوجه این شدم باورهام اشکال داره حساسم همیشه بعداز رخ دادن احساسم بد بود و….. وقتی استاد کامنت ندای عزیز رو خوندن توضیح دادن متوجه شدم من تیپ شخصیت ایم عادت هام رفتارهم هم درکنار اون باورهام احساساتم هم هیچ تغییر نکرده ….وقتی استاد می خوندن به کمال گرایی خودم غرورم،به خیلی نکات ویژگی های اخلاقی خودم پی بردم.

    کامنت ندای عزیز که چقدر عالی و زیبا بود و به نکات خوبی اشاره کرده بودن در مورد حل نکردن خیلی از مسائل و فرار کردن از اونها یا به قول استاد آشغال ها را زیر مبل گذاشتن تا زمانی که ذهن ما درگیر حل مسائل حل نشده گذشته زندگیمون هست ما نمیتونیم به مدارهای بالاتر و مسائل جدید تر دستیابی پیدا کنیم و افتادیم تو یه سیکل معیوب و همش داریم دور خودمون تاب میخوریم

    نکات فوق العاده ای که استاد بیان کردن

    تا وقتی که تو تغییری در خودت ایجاد نکنی،تا وقتی عادت هات را تغییر ندی،تا وقتی که رفتارت و باورهای را تغییر ندی مسائل بصورت بنیادین حل نمیشن

    و همینطور وقتی درمورد عزت نفس صحبت کردن فرمودن که نشانه عزت نفس،نشانه در صلح بودن با خود،نشانه دوست داشتن خود این هست که من برای خودم زندگی میکنم. که به خاطر یکسری حرفها اه اه اه استاد من با این دوفایل شما خودمو شخم زدم خودمو طی این سیکل ها شخم زدم به جای محکوم کردن دیگران خودم خودم خودم خودممممممممم من عارفه ای که رفتار عادت منش گفتار اخلاق دختری که به دلیل جسارت هایی که داشتم همیشه از بالا به پایین نگاه می کردم انگشت مقصرم روبه همه بود جز خودم.البته اینو هم بگم این عارفه از وقتی با سایت پای میز شاگردی استاد خانم شایسته نشستم خیلی بهتر شدم اما جا داره باید خیلی بهتر هم بشم.

    مسائل یکسان برای آدم ها میتونن اتفاق بیفتن و میتونن نتایج متفاوت برای آدم ها ایجاد کنن به این دلیل که اندازه آدم ها میتونه از اون مسائل کوچکتر یا بزرگتر باشه.

    این سیکل که برای خیلی ها شاید اتفاق افتاد اما دیدگاه هاشون نتایج متفاوتری ازمن براشون داشت واینو رو با چشم دیدم چه بسا اتفاقات بدتر،و خیلی بزرگتر، بدتر از اتفاقات که من تجربه کردم تجربه کردن اما اونها نتایج بهترازمن گرفتن ……

    الان خداروشکرررر می کنم خدارو شکر می کنم که خودم رو دارم میشناسم با آموزش های استاد عزیزم دارم خودم رو ریز ریز می کنم به وسیله آموزش ها و فایل های استاد وبه کمک هدایت های الله مهربان که آگاهی های بیشتری از فایل ها آموزش ها دریافت کنم عارفه جدید بسازم عارفه ای که خودم به خودم افتخار کنم از ساختنش.وخودمو در آغوش خدا ببینم.

    استاد عزیز خانم شایسته عزیز و تمامی دوستانم که کامنت گذاشتن ومن از خواندن کامنت هاشواز آگاهی هاشون استفاده کردم سپاسگزارم.

    خدایابابت همه چیز ازت سپاسگزارم خدایاشکرت بابت سایت بابت اساتیدم خانم شایسته، و استادبخشنده ام که فایل های هدیه اشون رو به ما می بخشه، بابت دوستانم درسایت شکرت خدایاااااا شکرت.

    خدایا تنها تورا می پرستم و تنها از تو یاری می جویم تو بال پروازم باش.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    بهجت مشفق گفته:
    مدت عضویت: 1728 روز

    سلام به همه عزیزان دلم

    در مورد انداختن اشغالای زیر مبل باید بگم، چند وقت پیش، تو یه برهه ای از زمان سوالم این بود که چرا من زندگیم از لحاظ مالی ثابت مونده و پیشرفت قابل توجهی ندارم و طبق آموزه های استاد، ما یا داریم پیشرفت میکنیم یا پسرفت و اگه پیشرفت خاصی از لحاظ مالی نداریم و یا درامدمون تو چند ماه تغییری نکرد و ثابت موند بدونید که باورتون تو بحث ثروت یه مشکلی پیدا کرده.

    تا اینکه یه شب خواب دیدم و خدا باهام حرف زد و گفت تو میخوای جهانتو تغییر بدی ولی حاضر نیستی خودتو تو بحث ثروت و دو تا چیز دیگه تغییر بدی و آخر خوابم بهم الهام شد که تو، توبحث ثروت داری آشغالا رو میندازی زیر مبل.

    من بعد از دیدن این خواب اون دو تا مورد و کاملا تغییر دادم و همونطور که خدا فرمود عمل کردم؛ ولی در مورد ثروت منظور دقیق خدا رو نفهمیدم تا اینکه خدا به طرق مختلف باهام حرف زد و بهم الهام شد که منظور خداوند اجرای این قوانینه: قانون اقدام و قدم برداشتن، تمرکز، تکامل، فراوانی و رهایی و خدای خوبم برای اینکه معنی دقیق هر کدوم اینا رو بفهمم، منو به زمان ها و مکان های مناسبی برای درک درست این قوانین هدایت کرد.

    و جالب اینجاست که ترتیب این قوانین رو هم دقیقا به همین صورت در حدود دو هفته بهم الهام کرد. مثلا در مورد قانون اقدام یکسره میگفت از حاشیه امن شغلت خارج شو و با توکل هر چه تمامتر حرکت کن.

    بعد از این جریانات تازه فهمیدم منظور دقیق خداوند از انداختن آشغالا به زیر مبل چیه و شروع کردم به حرکت و تغییر شرایط شغلی که تو حاشیه امنش گیر کرده بودم.

    و قدم به قدم خدای خوبم داره هدایتم میکنه که تو مرحله بعد باید چیکار کنم و منم چند وقته فقط توکل کردم به خودش و دارم پیش میرم.

    جالب اینجاست بعد از اینکه این آگاهی ها و یه سری آگاهی های ناب دیگه رو اکثرا تو تنهایی و خلوت های چند روزه ام تو دل طبیعت دریافت کردم، بعدش تمام این آگاهی ها رو تو دوره کشف قوانین استاد عباسمنش عزیزم گوش کردم و قبلنا با اینکه بارها و بارها این فایل ها رو گوش کرده بودم، ولی معنی دقیق این آگاهی ها رو درک نمی‌کردم و در مدار دریافتشون نبودم.

    خلاصه که از اون روز که این خوابو دیدم فهمیدم کلی باور غلط در مورد مسائلی که گفتم دارم ولی فکر میکردم درست شدن و خودم متوجه نبودم که این باوران در مورد ثروت، ایراد پیدا کردن.

    بنظرم تنها راه حل فراموش نکردن این قوانین و باور های درست، تکرار و تکرار و مدام گوش کردن به فایل های استاد هست.

    فقط کافیه یک هفته از این آموزش ها دور بشیم.

    بعدش برگشتن به حالت اولیه خیلی مشکل میشه. پس حواسمون به تکرار و تمرین هر روزه آموزش ها باشه.

    در مورد دوره شیوه حل مسائل زندگی هم باید بگم این دوره واقعا فوق العادس و با صورت اساسی و بنیادین، نگرش ما نسبت به مسائل زندگی رو تغییر میده و ایشالله میخوام از فردا دوباره از فایل اول شروع کنم و تمرین های دوره رو دوباره اجرا کنم.

    مخصوصا و مخصوصا زحماتی که مریم جان برای این دوره کشیدن واقعا عاشقانه و خالصانه هست و باعث شده این دوره بی نهایت مفید باشه برام و بی نهایت از ایشون ممنون و سپاسگزارم.

    از استاد عزیزم که چراغی در راه رشد و تعالی ما هستن و همیشه از دانش ایشون بهره‌مند میشیم هم بی نهایت سپاسگزارم.

    شاد و سلامت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      بهجت مشفق گفته:
      مدت عضویت: 1728 روز

      یک مطلب خیلی مهم و یادم رفت بگم.

      مهمترین و آخرین موضوعی که خدا درخصوص ایرادهام نسبت به ثروت سازی بهم الهام کرد، در مورد شرک بود.

      خدای خوبم گفت این ثروتی که تو مدنظرته، تو ذهن تو و بقیه مردم، خیلی بزرگه؛ ولی وقتی به من بسپری، برای من مانند پلک بهم زدن برای تو است . به شرطی که بتونی در عین حال که لبریز از شور و اشتیاق سوزان برای کسب ثروت هستی، از جسم مادی خودت، وابستگی هات و ثروتت، آزاد و رها باشی و همواره به قدرت من در خلق این ثروت، مؤمن و متوکل واقعی و صبور باشی و کوچکترین شک و تردیدی نداشته باشی.

      خدای خوبم بهم گفت، حتی سوال مگه میشه؟ چجوری و از چه راهی؟! هم شرک و قدرت دادن به عوامل خارجی هست و من خیلییی باید روی خودم کار کنم که بتونم در اعماق وجودم و ضمیر ناخودآگاهم این موضوع رو باور سازی کنم و انقدر در مورد راههای کسب ثروت فراوان، مشرک نباشم و قدرت رو به عوامل خارجی غیر از خدا ندم و میدونم حالا حالاها خیییلی کار دارم.

      خدای خوبم بهم گفت حتی تو بحث شرک قائل نشدن تو ثروت هم باید مراحل تکاملتو طی کنی و انقد نگران نباش و آرام و صبور باش و اصلا خودتو سرزنش نکن.

      آرام آرام و مرحله به مرحله و قدم به قدم، تو بحث توحید و کم شدن شرک، تو بحث ثروت بهتر و بهتر و بهنر خواهی شد و رشد میکنی. فقط راه بیفت و حرکت کن.

      منم دارم همین فرامین الله رو مرحله به مرحله و با توکل هر چه تمامتر اجرا میکنم تا ایشالله هر روز حداقل یک قدم از روز قبلم بهتر و بهتر بشم و با نجواهای ذهن منطقیم تو این زمینه مقابله کنم و هر روز صداشو کمتر و کمتر و کمتر کنم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        ابراهیم خانلرپور گفته:
        مدت عضویت: 2138 روز

        سرکار خانم مشفق سلام

        کامنت شما سرشار از نکات ارزشمند و الهامی بود . چقدر خوب و رسا اشاره کردید به باگ های ذهنی ای که در رابطه با ثروت به من هم ربط دارن .

        چند ماه پیش با مراقبه ای که از یکی از پیج های تدریس قوانین جذب یاد گرفته بود سعی کردم ارتعاش دریافت 3 میلیارد پول را برای لحظه حالم از خداوند بخوام .

        در حین انجام مراقبه متوجه انرژی شدم که انگار با شدت و تلاش زیادی مثل ماموری که از اهانت به پادشاه برافروخته و صدای اعتراض و جزع و فزعش بلند شده به سمتم گسیل شده که اصلا حس خوبی ازش نداشتم ولی معنی این حس بد را هم متوجه نشدم چون هیچوقت نشد که مراقبه کنم و حالم بد بشه .

        اون موقع اینستاگرامم فعال بود ، فردای اون روز متوجه پستی شدم که چندین بار انگار تو اسکپلور میاد و از بقیه پستها بیشتر جلب توجه میکنه تا یه چیزی بگه . ( من از بچگی تحت تاثیر جمله همه چیز در دنیا نشانه وجود خداست و خدا با نشانه ها با ما حرف میزنه ، به رخدادهای اطرافم توجه میکنم) .

        یه عبارت عربی بود ، بازش کردم و معنیشو خوندم که مضمونش این بود که خداوند بسیار تواناست پس تو تصورتون کوچیکش نکنید و بهش ظلم نکنید . با خوندش به فکر فرو رفتم که این پست چه معنی داره که انگار خوده خدا بهم الهام کرد تا بفهمم معنی حس بدم مراقبه دیروزم این بود . جهان با تمام ذراتش داشت به من اعتراض میکرد که چرا خدا رو در حد 3 میلیارد کوچیک میکنی ؟ از خداوند باید بزرگ بخوای .

        اولش سراسر بدنم داغ شد انگار روم آب جوش ریختن بعدا که حسم بهتر شد خوشحال شدم چون فهمیدم خدا برای منی که همیشه استانداردهام بالاست برنامه خاصی داره .

        این نکات ارزشمندی که از کامنت شما خوندم این موضوع رو برام یادآوری کرد پس جا داره از شما و آگاهی هایی که تو این کامنت منتشر کردید سپاسگزاری کنم .

        موفق و پیروز باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    ابراهیم خانلرپور گفته:
    مدت عضویت: 2138 روز

    به نام خدا

    سلام

    با اینکه دوره های استاد رو دارم ولی از این فایل های دانلودی و بعضا نتایج هم خیلی استفاده میکنم و چون روی مطالب دقت زیادی میکنم کافیه که یه نکته خوب توش مطرح بشه که قطعا رو هوا میزنمش .

    نمونه اش نتایج دوستان از دوره قانون سلامتی بود که دوستان کامنت کردن و خانم شایسته در حال خوندن بودن که دو تا نکته از دوره رو مطرح کردن . یکیش این بود که دوستی نوشته بود که تو دوره استاد گفتن “کاهش وزن و سلامتی یه پروسه ذهنیه “و تو چند کامنت دوستان اشاره کردن که “بدون گرسنگی کشیدن و اذیت شدن وزنشونو کم کردن” .

    من چون دنبال این بودم وزنمو کمتر کنم این دو جمله تو ذهنم حک شد و چند روز تو ذهنم ناخودآگاه مرور میشد تا اینکه بلاخره اقدام کردم و وزنمو با کنترل ذهن و بدون گرفتن رژیم خاصی فقط با کم کردن ورودیهام و بدون سختی و کاملا ساده و خونگی از 104 کیلوگرم در طول حدود 60 روز به 87 کیلوگرم رسوندم . به لطف خدا حتی تغییرات محسوسی هم روی صورتم ایجاد نشد و هر کس که منو میدد باور نمیکرد . تا اینکه لباسهامو نشونشون میدادم .لباسهایی که یه روز به زور دکمه هاش بسته میشد و بهم کیپ بود اما حالا از گشادی به تنم زار میزنن .

    این الگو امروز دوباره تو این فایل برام تکرار شد . من تو لینک زیر در مورد نهمین تجربه انجام تمرین آگهی بازرگانیم گفتم . با اینکه قبل اجرا چندین بار ذهنم نجوا میکرد از اینکه مسخره ات میکنن ، فامیل روت حساب میکنه با این کارت کوچیک میشی ، آقا تو 40 سالته نکن این کار برای سن تو مناسب نیست و …. ولی کنترلشو به عهده گرفتم و بلاخره انجامش دادم .

    abasmanesh.com

    حالا امروز بعد از دو روز از اون ماجرا خواهرم اومد و گفت تو که نیاز به این دوره نداری ، اعتماد به نفست خوبه همه روت حساب میکنن و تو فایل برات شخصیت قائلن چرا تو جمع فامیل این تمرین رو انجام میدی که یکی بیاد پشت سرت صفحه بزاره یا بخوان مسخره ات کنن . تو که کمبودی نداری دیگه اینکارو نکن….!

    منم گفتم اونا که تحسینم کردن و برام کف زدن . تازه اگه هم مسخره کنن مساله ای نیست من دارم برای عبور از ترس اینکه به نظر و نگاه دیگران وابسته باشم این کارو میکنم و این کارو باید از جاهایی که سختمه شروع کنم .

    خواهرم ادامه داد و در آخر بهش گفتم برام مساله ای نیست و من دیگه بر اساس خواست و تشخیص خودم زندگی میکنم نه دل به خواه دیگران پس نظر اونا مهم نیست .

    بعد از اون الان به طور اتفاقی هدایت شدم به سایت و دیدم استاد در مورد انتقاد و حسادت صحبت کردن و اینکه افرادی که از دیگران انتقاد میکنن یا تمسخر میکنن یا گیر میدن به ظاهر دیگران ، دارن خودشونو پروجکت میکنن ، ذهن بیمارشونو پروجکت میکنن ، دارن نشون میدن که خودشون چقدر ضعیفن . و ادامه میدن که هر چقدر بزرگتر و قوی تر میشید نه انتقاد و نه تشویق دیگران براتون مهم نیست و مثل پشه ای میشه که حضورش بی اثر میشه .

    احسنت به استاد به این مثالی که زدن ، انصافا شبیه مثال هایی که تو قرآن اومده . (کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ أَسْفاراً .- 5 جمعه)

    در ادامه استاد میان الگو میدن که اگه قراره من برای خودم زندگی کنم نباید نه به تشویق ها و نه به تحقیرها عکس العمل نشون بدم طوری باشم که نخوام خاص دیده بشم .

    پس با اطمینان بیشتری به مسیرم ادامه میدم و با دیدن این فایل هدایت خداوند برام روشن تر از قبل شد تا به مسیرم با قدرت بیشتری ادامه بدم تا مصداق آیه (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ – 7 محمد) باشم .

    اگه من دنبال سعادت واقعی هستم و قراره بنابر قوانین محکم جهان هستی که با اراده خداوند منظوم شده کار کنم پس باید به هر آنچه بهم گفته میشه عمل کنم اما اگه قرار باشه مثل بقیه فکر ، عمل و اقدام کنم پس مثل همونها نتیجه میگیرم که اصلا دلم نمیخواد . باید مصمم باشم که برای رضایت خدا عمل کنم نه رضایت مردم .

    من به خداوند و قوانینش پایبند میمونم و بهاشو میدم قطعا خدای ابراهیم ، موسی ، یونس ، یوسف ، سلیمان و ذلیخا بدهکارم نمیمونه و در جای مناسب در زمان مناسب پاداشم رو میده .

    از خداوند بزرگ سپاسگزارم برای هدایتم به این فایل و همچنین از استاد عزیز برای انتشار این آگاهی های بی نظیرشون .

    موفق و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: