«الگوهای موفق» در خانواده صمیمی عباس منش - صفحه 13 (به ترتیب امتیاز)

3987 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ثنا حسين زاده خنكدار گفته:
    مدت عضویت: 3657 روز

    سلام به همگی،ثنا حسین زاده متاهل از شمال،بهمن سال 93تو دوران عبور از ورشگستگی بودیم،دورانی با باورهای بچگانه که حال خوبی نداشتم خداوند نظر خاصی بهم کرد،خودمو غرق تو گوشی کرده بودم،تو دل اون شرایط بد تو یه گروهی یه کلیپ انگیزشی از عباسمنش دیدم،سرچ کردم وارد یه دنیای جدید شدم،چند ماه قبلش یه آدمی تو زندگیمون اومده بود که بلافاصله درمورد استاد باهاش صحبت کردم ازش خواستم که تو زمینه ی ثروت کمکم کنه تا خودساخته شم،اول خدا بعد استاد عباسمنش و بعد اون فرد کمکم کردن تا به این نقطه برسم..استاد باورتون نمیشه فایلای شمارو بارها و بارها گوش میدادم و میدم،اونقدر ازتون انرژی میگیرم که خدا میدونه و خدا..همسرم به این قوانین اعتقادی نداشت ولی من یقین داشتم حرفاتون درسته،تکرار تکرار … از چیزای کوچیک شروع شد.فقط رو خودم و باورام کار کردم،کار با خویشتن سخت ترین کار دنیاست،ولی میارزه ..من با گوشدادن به فایلاتون دیدم نسبت به خدا و دنیاش تغییر کرد، کارم حسابداریه،پشت چک آدرس خونه ای رو مینوشتم که بدون اینکه فکرشو کنم صاحبش شدم،یه خونه ی 200 میلیونی با پیش پرداخت 20 میلیون تومن،خیلی آسون،واقعا اتفاقات خوب باید خود به خود پیش بیاد نه با تلاش،یکی واسطه شد و بهم پیشنهاد داد منم قبول کردم،میدونم باورش سخته،من درمورد خرید خونه خیلی تجسم میکردم الانشم میکنم،با تجسم خلاق همیشه طوری رفتار و کردار و احساس میکنم که به چیزایی که میخوام رسیدم و اینا جواب میده،منو به خونه رسوند،هر زمان هر سوالی ازخودم میپرسم میبینم استاد یه فایلی در اون مورد میده،هنگ میکنم که چه زود جوابمو جهان بهم میده اونم توسط استادی با این بیان تاثیرگذار،من تغییر کردم با تغییر من دنیام عوض شد،همسرم به شما و قوانین الهی اعتقاد پیدا کرده،جملات تاکیدی و تا بتونم تکرار میکنم،سپاسگزاری و نوشتن اهدافم و تشکرم از خدا به خاطر رسیدن به اهدافم منو به خواستم( خرید خونه ) رسوند،مورد بعدی موفقیتم درآمدمونه،ماهی 2میلیون درآمد داشتیم 8ماه رو برگه نوشتم من صاحب کسب وکار از آن خودم با درآمد 10میلیون تومن هستم و واقعا شد..حالا میگم چرا رقم بزرگتر نخواستم،وقتی اینقدر راحت بود،انگار خیلی ها مامور شدند منو به اهدافم برسونن،وقتی تو مدار درست قرار بگیریم افراد ایده ها شرایطی واسه پیشرفتمون خلق میشن..خیلی چیزای ریز دیگم هست،رابطم با کسایی که مشکل داشتم خودبه خود درست شد،اون وقتی که اصرار داشتم و تلاش میکردم جواب نداد ولی وقتی بیخیال شدم و رو باورام کار کردم و رو خودم با جملات مثبت با احساس خوب داشتن و با مثبت اندیشی همه چی درست شد و اینها به خاطر حضور استاد عباس منش تو زندگیمه،آرزومه از نزدیک ببینمتون،خیلی هدفهای دیگه دارم که میدونم زود محقق میشن و الان با وجود اینکه خیلی به رسیدن بهشون نزدیکم نمیتونم بگم چون استاد گفته از تجربه هایی بگم که بهشون رسیدم.تو مسیر خیلی جاها ناامید شدم ولی با گوش دادن به فایلای اونم فقط رایگان ها خودمو شارژ میکردم و ادامه دادم،اعتماد به نفسم بالا رفته، منی که تو اون شرایط همرو بد میدونستم و احساسم بد بود وقتی با تکرار گوش دادن به این فایلا و رسیدن به نکته هایی درمورد باورهای اشتبام مث مگه میشه هم خدارو بخوام هم خرمارو فهمیدم ثروتمندان بهترین آدما و پول یه مقوله ی معنویه نه چرک کف دست،اینکه استاد از راننده تاکسی به اینجا رسید واسم محرک خوبی بود،دوس نداشتم ناامیدتون کنم،فایلا آرامشتون که واسه مراقبه و آرامش خود واقعیم هنوزم کاربرد داره،یه فایلی که تو ماشینتونین و آهنگ به خود آی و واسمون گذاشتین که اونقدر روم تاثیر گذاشت که باعث ایجاد یه باور درست تو خودم شد اونم اینه که مث استاد ثروتمندم احساس خوب و واسه دیگران هم بخوام و ببخشم تا تو زندگیم ای احساس خوب جریان پیدا کنه همیشه که آدم نباید از مالش ببخشه ،میتونه مث استاد احساس خوب وپاکشو با بقیه تقسیم کنه،من فایل 10 دوره آفرینش و به خاطر درک الهام درونی خریدم،خیلی جاها به ندای درونم گوش میدم،با فایلای آرامش استاد شیرجه میزنم به کیهان و وجود اصلیم و نداهای درونم و احساس میکنم،حس خوبیه که ازتون میگیرم،آدما نیاز به هیچ مربی ندارن چون خدای درونشون راه درست و بهشون نشون میده،من کتابهای زیادی و میخوندم تا فایلی از استادو گوش دادم که گفتن لازم نیست 100 تا کتاب مختف بخونین یه کتاب و 100 بار بخونین اونجا تصمیم گرفتم دنبال اطلاعات جدید نباشم و پیرو ندای درون باشم و ندای درونم هر جا که حالم بد بودو ازش کمک خواستم گفت برو سراغ عباسمنش،شاید باور کنین ولی اینها واقعیت زندگیمه،استاد دوستون دارم خدا حرفاشو از زبون شما بهم میرسونه، خیلی زود روانشناسیه ثروت و میخرم ،مطمعنم،بچه هاهمیشه لبتون خندون و دتون پر از آرامش و جیباتون پر پول باشه..همتونو دوست دارم و ازتون میخوام با دل و جون حرفای استاد و باور کنین…استاد ثروتمندم شما قابل ستایشین،شکر نعمت نعمتت افزون کند،احساس خوب اتفاقات خوب،مهمترین درس از استاد خوبم،بدروود..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 44 رای:
    • -
      آزاده گفته:
      مدت عضویت: 2277 روز

      سلام دوست عزیز ثنای عزیزم

      اول تشکر کنم بابت کامنتت پر از صداقت بود جوری که حال دلم خیلی بهتر کرد در مورد روابط من هم نظرتو را دارم باید به حال خوش رها کنی تا درست بشه خدا در بهترین زمان در بهترین مکان خواسته هامونو به راحت ترین راه ممکن میده

      عزیزم همیشه موفق باشی و از نتایجت برامون بنویس

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مرضیه پری پور گفته:
      مدت عضویت: 2803 روز

      سلام ثنا جونم

      ممنونم عزیز دلم که تجربیات عالیت رو با ما به اشتراک گذاشتی گلم .

      برای خرید خونه و چند برابر شدن درآمدت بهت تبریک میگم و تحسینت می کنم عزیزززززززم

      برایت از تنها فرمانروای جهانیان بهترین‌ها را خواستارم 😘

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      آینا راداکبری گفته:
      مدت عضویت: 3415 روز

      سلام

      عالی بود متشکرم لذت بردم و درس گرفتم همه چیز راحت با تلاش ذهنی بوجود می آید.

      در ذهن خود به شیوه ای مثبت تصور کند که به خواسته و آرزوی خود دست یافته ای .اگر آرزوی یک موفقیت و پیشرفت شغلی را دارید، خودتان را در همان شرایط تجسم کنید. در ذهن خود ببینید که به فضل الهی تلاش هایتان به ثمر نشسته است و همان رشد و موفقیتی را که آرزو دارید به دست آورده اید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      نگار گفته:
      مدت عضویت: 1564 روز

      ثنا جان واقعا ممنونم که تجربه هات رو اینجا با ما درمیون گذاشتی .چندین سال از این کامنتت میکذره و منی که از اینده امدم و به این کامنتت رسیدم و حال دلم عالی شد، چقدر نکات کلیدی و باورهای خوبی رو مطرح کردی. کلی نکته برداشتم از کامنتت و ایشاله منم همون باورهارو بسازم و تکنیک هارو بکار ببرم. امیدوارم همیشه موفق و خوش حال و سلامت در کنار عزیزانت باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    صبا گفته:
    مدت عضویت: 1513 روز

    به نام خدا

    سلام

    همیشه به این فکر میکردم که چطوری قبل و بعد خودم رو بیان کنم امروز وقتشه… می‌نویسم برای خودم که بدونم چی بودم

    یکسال و چندماه هست عضو سایت هستم ولی شش روز هست که تمرکزی دارم می‌نویسم و از فایل های باورهای ثروت ساز شروع کردم به توجه کردن….

    در این مدت یکسال فقط سریال های زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا رو دنبال میکردم بدون نوشتن کامنت اما چون احساس خوبی داشتم از تماشای این فایل ها پس طبق قانون نتایجی هم داشته که هرروز برای خودم مرور میکنم….

    در زمینه شغلی:قبل از ورود به سایت محل کار پراز تنش، مدیر بسیار نامنظم در پرداخت حقوق و درگیری ذهنی حتی بعد از اتمام ساعت کار

    بعداز ورودبه سایت و توجه به زیبایی ها،هدایت شدم به محل کار جدید و پرسنل که چندین برابر بهتر از همه لحاظ وای خدای من شکرت

    محل زندگی من در یک اتاق 24متری که تمام وسایلم دور تا دور اتاق بود با یه بچه،و من هر روز تنفر داشتم از بیدار شدن از تماشای زندگیم اما وقتی متوجه درصد ناچیزی از قانون شدم شروع کردم به زیبایی دیدن به اینکه همون اتاق رو هرروز مرتب میکردم گل و گلدان خریدم و دکور اون اتاق رو تغییر دادم و یاد گرفتم چطور زاویه دیدم و توجه ام رو تغییر بدم و اون مکان رو واقعا دوست داشتم و سپاسگزار بودم،به طور معجزه آسایی و باور نکردنی من در مدت پنج ماه تونستم به خانه نو ساز صد متری که برای خودم هست منتقل بشم و هزاران هزار برابر سپاسگزار خدا هستم برای تک تک آجرها و سرامیک های خانه ام هر روز خدارو شکر میکنم

    قبلاً این فایل ها رو با گوشی کم حافظه که هی خاموش میشد نگاه میکردم،الان با تلویزیون پنجاه اینچ تماشا میکنم و با لپ تاپ تاچ که صفحه اش کامل برمیگرده و عاشقش هستم کامنت می‌زارم، خدایا شکرت اینها دستاوردهای من بود از فقط توجه به سریال ها…

    و الان که روز ششم هست که تعهد دادم تمرکزی بشینم و فایل ها و گوش کنم و بنویسم خدا می‌دونه چه اتفاقاتی قراره بیفته….

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 46 رای:
  3. -
    سید محمد رضا نحوی زاده گفته:
    مدت عضویت: 3742 روز

    با سلام مجدد فکر میکنم داستان زندگی من برای خیلی از دوستان امید بخش باشه

    من سید محمدرضا نحوی زاده هستم 20 ساله از شهر اصفهان

    از دوران بچگی تا همین چند سال پیش شرایط بدی داشتم وقتی که 3 سالم بود پدرم تصادف شدیدی کردم و رفتن زیر ماشین و کل بدنشون پانسمان بود و خیلی رو من تاثیر بدی گذاشت بعد از اون با اینکه پدرم از مهندس های فولاد مبارکه اصفهان بودن ولی دیگه سر کار نرفتن و شغل آزاد داشتن و وضع زندگی ما پایین تر از حد متوسط بود و من خیلی ناراحت بودم

    چون خانواده ام مخصوصا مادرم خیلی مذهبی بودن از بچگی منو در کلاس قرآن گذاشتن و من حدود 7 سال کلاس قرآن میرفتم و در سن 13 سالگی حافظ 27 جزء قرآن کریم شدم

    وقتی که 13 سالم بود مادرم سرطان گرفتن و من تک فرزند بودم و مجبور بودم از مادرم مراقبت کنم و خیلی از کارهای خونه رو مثل جارو کردن و .. رو انجام میدادم

    مادرم 4 سال درگیر سرطان بودن و چند بار عمل حراحی و ده ها جلسه شیمی درمانی و پرتو درمانی کردن و لی سرطان کل بدنشون رو گرفت

    و وقتی که من 16 سالم بود به رحمت خدا رفتن و من و پدرم تنها شدیم

    خیلی شرایطم بد بود من و پدرم 2 نفری خودمون رو اداره میکردم

    تو سن 16 سالگی همه کار هایم مثل لباس شستن غذا پختن و مرتب کردن خونه رو خودم انجام میدادم

    همیشه ناراحت بودم که چرا من که حافط قرآن هستم و خانواده مذهبی بودیم چرا این همه مشکلات داریم

    رسیدم سال آخر دبیرستان و رتبه کنکورم در رشته ریاضی شد 10000 و من دانشگاه دولتی قبول نمیشدم

    همه فامیل و آشناهام گفتن برو دانشگاه تو با این شرایط نمیتونی بهتر از این بشی ولی من گفتم نه میمونم پشت کنکور

    موندم پشت کنکور و تو اون سال با یه دختری آشنا شدم که همسن خودم بود ازش یه جزوه فقط میخواستم بگیرم و چون

    در خانواده مذهبی بزرگ شده بودم نمیخواستم باهاش رابطه دوستی برقرار کنم

    اما وقتی شرایط زندگیش رو گفت دیدم اونم تقریبا مثل خودمه و پدرش سرطان گرفتن و فوت شدن

    اون خیلی به من محبت میکرد و هر روز با من تماس میگرفت و منم یواش یواش باهاش وارد رابطه دوستی شدم

    رابطه ما خیلی رویایی بود و من خیلی خوشحال بودم که بعد از این همه مصیبت حالا یواش یواش داره زندگیم خوب میشه

    و همین طور خیای خوب هم داشتم برای کنکور میخوندم

    در همین روز ها بود که مشاور کنکورم کلیپ انگیزشی شماره 3 استاد عباس منش رو من نشون داد

    اون کلیپ انصافا روی من تاثیر زیادی گذاشت

    من توی رابطه ام با اون دختر آروم آروم وابسته شدم تا ایکه در تاریخ 8 فروردین 94 منو ول کرد

    ومن تامرز نابودی رفتم و فقط گریه میکردم و به خدا میگفتم چرا من اینقدر باید تو زندگیم بدبختی بکشم

    قبلش من اون فایل های معارفه بسته تند خوانی استاد عباس منش رو از سایت دانلود کرده بودم و دیده بودم

    و اون فایل قانون جذب رو هم دیده بودم م گفتم شاید بعد کنکور دوره آفرینش رو تهیه کنم

    من باهمون احساس بد درسم رو خوندم ولی خیلی به خاطر شکست ارتباطی ام گریه میکردم

    تا این که روز کنکور رسید

    من خیلی دذس خونده بودم و آماده بودم و لی اون روز خیلی استرس داشتم

    وقتی رسیدم سر اختصاصی ها خیلی استرس گرفتم و حالم بد شد و جلسه کنکور رو زود ترک کردم

    رسیدم خونه و اینقدر گریه کردم که اون قسمت فرش که نشسته بودم خیس شد و فقط به یک نقطه خیره شده بودم

    تا این که تصمیم گرفتم دوره آفرینش رو تهیه کنم

    و این کار رو کردم و جلسه اول رو تهیه کردم

    و از اون مرحله همه چیز تغییر کرد

    خداوند متعال بعد از اون همه سختی که از بچگی تا اون موقع کشیده بودم حالا در های رحمتش رو به روم باز کرد

    ویک منجی به نام سید حسین عباس منش رو سر راه من قرار داد

    در همون جلسات اول تقریبا فهمیده بودم که اشکال کار من کجا بود

    من خیلی به مشکلات فکر میکردم و اون هارو تو ذهنم تکرار میکردم

    حرف های استاد رو صبح تا شب گوش میدادم و خیلی حالم بهتر شده بود

    تا این که به جلسات آخر رسیدیم که در مورد روابط بود و فهمیدم که علت اون شکست ارتباطی خودم بودم که وابسته شده بودم

    و تا قبل از اون کینه بزرگی از اون فرد داشتم ولی بعد از اون مرحله اون رو کامل بخشیدم

    خلاصه این که تقریبا همه دروه آفرینش رو در یک ماه(ماه رمضان) دیدم

    تاقبل از ماه رمضان من با خاک یکسان بودم و بعد از ماه رمضان من یه آدم دیگه ای شده بودم

    بعد از اون من تقریبا هر روز دوره آفرینش رو میدیدم تا این که رسیدیم به زمان انتخاب رشته

    من طبق تمرین های دوره آفرینش نوشتم که میخوام در شته مهندسی مکانیک در دانشگاه اصفهان درس بخونم

    ولی رتبه من از اون بالاتر بود

    یه روز اتفاقی یکی از دوستام رو دیدم که رشته مهندسی راه آهن گرایش ماشین های ریلی خیلی به مکانیک نزدیکه

    منم اون رو انتخاب کردم و الان در رشته مهندسی راه آهن دانشگاه اصفهان دارم درس میخونم

    این فقط یکی از موفقیت هام بعد از این دوره بود

    این دوره آفرینش واقعا فوق العاده بود و زندگی منو متحول کرد

    این دوره به من یاد داد که مقصر تمام مشکلاتم خودم بودم

    من با این که حافظ قرآن بودم روی قرآن اشراف داشتم اما مطالب قرآنی که استاد گفتن رو واقعا تاحالا نشنیده بودم

    به جرات میگم مطالب قرآنی که استاد گفتن رو تا حالا هیچ کس نگفته

    توی هیچ کتابی هم نیست

    از استاد عزیز واقعا سپاسگذارم

    الان فقط آرزو دارم یکبار استاد رو از نزدیک ببینم

    و بگم که تو مثل منجی زندگی من رو متحول کردی

    هر روز خوشبختی رو حس میکنم و هر روز از روز قبل موفق تر

    نتایج خیلی زیادی رو هر روز از قانون میگیرم که اگر بخوام همهرو اینا بگم چند روز طول میکشه تایپ کنم

    واقعا سپاس گذارم

    سید محمد رضا نحوی زاده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 44 رای:
  4. -
    بهروز فنایی گفته:
    مدت عضویت: 3434 روز

    داستان تحول من واینکه چگونه راه بهشت را از دل جهنم پیدا کردم.

    .با سلام حضور همه کسانی که درمدارموفقیت قرار گرفته اید.

    من بهروز فنایی هستم،39 ساله از اصفهان ومهندس عمران هستم.

    قبل از هرچیز از خداوند سپاسگزارم که آقای عباس منش را وسیله رحمت خودش برای من قرار داد و ایشان را مهر تاییدی زد برای اینکه در مسیر درست

    زندگی کردن قرار گرفته ام.

    من کسی بودم که راه بهشت را از وسط جهنمی که برای خودم ساخته بودم پیدا کردم اما چرا میگم جهنم.لطفا بقیه مطالب را بخونید…..

    من ازبچگی و دوران جوانی همیشه رویاهای بزرگی توسرم داشتم، همیشه دلم میخواست ادم معروف و پولداری باشم،مورد تایید همه قراربگیرم،اما این رویاها با

    باورهایی که داشتم در تضاد بودند و این امر همیشه در من تولید احساسات ناخوشایندی می کرد،یواش یواش از رویاهام فاصله گرفتم چون باورم این بود که من

    به اندازه کافی لیاقت و شایستگی انها را ندارم و رسیدن به آنها نیاز به عوامل بیرونی قدرتمندی مثل پول،پارتی و شانس داره .انقدر مضطرب و نارام بودم که

    راهی جز پناه آوردن به مواد مخدر پیدا نکردم و بدنبال یه چیزی میگشتم که منو بی حس کنه تا این درد درونیمو بتونم تحمل کنم و …..القصه خیلی سریع یک

    جهنمی با دست خودم برا خودم ساختم که پر از ترس ،یاس و ناامیدی،اضطراب،وابستگی شدید به مصرف مواد مخدر، بود وتا مرز ورشکستگی کامل اقتصادی

    وشخصیتی پیش رفتم تا اینکه در یکی از آن روزها به خدا گفتم که خدایا یا منو بکش یا نجاتم بده و درعین ناباوری تصمیم گرفتم که خودم را از این شرایط

    نجات بدم و به طرز شگفت انگیزی خداوند بر مبنای این تدبیر و تصمیم من برام مقدر کرد تا پاک بشم و بهبود پیداکنم و این شد ورود من به مسیر بهشت و الان

    که دارم سرگذشتم را مینویسم نزدیک 12 سال است که هیچگونه ماده مخدری،سیگارومشروبات الکلی و حتی قرص کدئین دار هم مصرف نکرده ام.این مسیر رشد

    روحانی من ادامه داشت تا اینکه دوباره رویاهایم زنده شدند .دوست داشتم ثروتمند بشم ومثل ثروتمندان خودساخته ای بشم که در همه جنبه های زندگیشون

    ثروتمند بودند.من در قسمت های معنوی و روحانی خوب رشد کرده بودم اما در قسمت مادی خیر وبا وجود این همه تخصص کاری ،تجربه و حتی تعریف هایی که

    دوستان از تیزهوشی و استعدادو پشتکارم از من می کردند همچنان در گیر مسائل و هزینه های اولیه زندگیم بودم.یک روز پاییزی در سال 94 برای یک لحظه دوباره نگاهی به جهنمی

    که توش بودم انداختم و به خودم گفتم بهروز اگه تو تونستی از این بحران ها موفق و پیروز بیرون بیایی و خداوند تو رو حمایت کرده پس چرا یه بار دیگه یک

    تصمیم جدی نمی گیری تا ثروتمند بشی و حتما خدایی که تونسته تو را نجات بده پس حتما به خواسته هاتم میرسوندت.خیلی برام جالب بود که به محض اینکه تصمیم گرفتم و تصمیم را به خدا واگذار کردم مسیر خودشو بهم نشون داد و با

    قانون جدب از طریق یک کتاب پی دی اف اینترنتی آشنا شدم و شروع کردم به مطالعه کردن و تحقیق کردن در مورد این قانون و از آن تاریخ که حدود 9 ماه

    می گذره چنان اتفاقات شگفت انگیزی برام افتاده که اگه بخوام بگم از حوصله خوانندگان عزیزم خارجه.به هر حال آخرین چیزی که تا این لحظه قانون به من

    نشون داده ودر اختیارم گداشته اقای عباس منش ،سایت و محصولات ایشون بوده که دارم به این باور می رسم که خداوند بهترین وسیله اش را برام فرستاده تا

    من برسم به تمام خواسته هایم.از طریق اپارات بطور اتفاقی در خردادماه 95 با اقای عباس منش آشنا شدم و عضو سایت ایشون شدم. اولین نفر و اولین گروه

    تحقیقاتی که تونست جواب سوال بی جواب من را این همه سال بدهد اقای عباس منش بود و اونم درباره خداوند و اینکه اگه خداوند عدالت داره پس چرا اینهمه

    بلا سر من اومده(یاداور میشم که در زندگی گذشتم ، من همه تقصیرات را گردن خانواده،اجتماع،دولت و فرهنگ و حتی خدا میانداختم) وبه جرات میتونم اقرار

    کنم که خواندن کتاب چگونه فکر خدا را بخونیم اقای عباس منش نقطه عطفی شد در زندگی من که بتونم بهتر خدا رابشناسم و جواب سوالاتم را بگیرم .بعد از

    خواندن این کتاب بسیار علاقمند شدم که شروع کنم قران را از دیدگاه قوانین حاکم بر جهان هستی بخونم و هنوز هم در حال خواندن آن هستم.هرروز ساعت ها

    وقت میزارم وسایت ایشون را زیرورو می کنم و مطالبی را که خیلی با گوش دادن و خواندنشون درک میکنم و احساس خوبی در من ایجاد می کند را یادداشت و

    برخی از آنها را با صدای خودم ضبط میکنم.دو فصل اول کتاب رویاهایی که دیگه رویا نیستند را تهیه کردم و در این مدت کوتاهی که سایت عباس منش را

    بررسی می کنم متوجه شدم که آقای عباس منش بسیار زیبا با پرسیدن سوالاتی که دوست دارم اسمشون را بزارم سوالات طلایی بسیار عالی روی باورهای

    هنرجوهاشون کار می کنند و بدون انکه حتی ما متوجه بشیم ضمیر ناخوداگاهمون در حال پروگرام شدن برای باورهای جدید و قرار گرفتن در مدارها و فرکانس

    های جدید می باشد و بزرگترین درس و بیشترین بهره ای که تاکنون از گروه تحقیقاتی و محصولات اقای عباس منش گرفتم را در یک جمله خلاصه می

    کنم:کیفیت سوالاتی که از خودم می کنم کیفیت باورها و در نتیجه کیفیت زندگی من را تعیین می کنند.یکی دیگه از تکنیک های منحصر بفرد اقای عباس منش را

    در حال انجام دادنش هستم و ان این است: قبل از آشنایی با اقای عباس منش من از 5 فروردین 95تقریبا هر شب زیبایی ها و موفقیت هایی را که در طی روز

    کسب می کردم می نوشتم تا اینکه متوجه شدم که اگر مطابق راهکار اقای عباس منش بصورت صوتی این وقایع را ضبط کنم اثر بسیار بیشتری دارد چونکه صدا

    دارای احساس هم می باشد.(این تکنیک را از فصل دوم کتاب رویاهایی که دیگر رویا نیستند فرا گرفتم). در آخر میخوام به این نکته اشاره کنم که حرفی که از

    دل براید لاجرم بر دل نشیند و این علتی است که صحبت ها و تکنیک هایی که اقای عباس منش اراده میدهند را می پسندم چون به دلم می نشینه و ایمان دارم که

    مرا به نتیجه دلخواه می رسونه.در حال حاضرروحیه و احساس بسیار عالی دارم و با امید و پرانرژی در حال حرکت به سمت ارزو هام هستم و بابتش از خداوند سپاسگزارم .

    باسپاسگزاری از وقت و توجه ای که برای داستان تحول زندگی من گذاشتید.

    فراوانی پول و امکانات همواره بر گروه تحقیقاتی عباس منش و هنرجوهای آنها جاری باد. خداوند یار و نگهدارتان باشد.

    دوست دار همه شما بهروز فنایی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 45 رای:
  5. -
    .k namdar گفته:
    مدت عضویت: 3606 روز

    استاد ودوستان عزیز سلااااااام.

    امیدورام زندگی همتون پرشده باشه از اتفاقات قشنگ .

    امروز اومدم بگم که من به یکی از بزرگترین هدف های امسالم که حسابدار شدن توی یه شرکت خوب وبزرگ بود رسیدم ……………

    هنوز هم یادمه وقتی توی شرکت قبل بعد از مدتی از من خواستم که مقداری از کارهای مالی اونجا رو انجام بدم که خیلی هم ناچیز بود چقدر خوشحال بودم وفکر میکردم عجب شانسی آوردم که با اینکه مدرک حسابداری ندارم ولی میتونم توی اون قسمت باشم .همیشه دوست داشتم جای حسابدارمون باشم ولی ته دلم میگفتم اون مدرک وسابقه کار داره ولی من چی؟تا اینکه خداوند ارحم الراحمین بهم کمک کرد ومن تونستم بسته عزت نفس رو تهیه کردم واین بسته شروع یه معجزه توی زندگی من بود .هنوز هم این جمله استاد مثل روز اول توی گوشمه که توی یکی از فایلها گفت (فرض کنید با یکی از دوستاتون رفتید سلف سرویس .شماهرغذایی میخواید برای خودتون میکشید ولی اون دوستتون با حسرت به شما نگاه میکنه وشما از اون حالت دوستتون متعجب میشید که چرا به من نگاه میکنه واونم نمیره برای خودش غذا بیاره? .غذا که به اندازه کافی هست !!!!.شما اگه باشید اون موقع به دوستتون چی میگید؟؟؟؟؟قطعا میگید خوب تو هم برو برای خودت غذا بکش چرا باحسرت داری منو نگاه میکنی !!!!!!!!!!!!!!!!!!!! اون موقع شاید اون شخص من بودم که همیشه دوست داشتم جای همکارم بودم در حالی که من هم میتونستم ولی یه باور پوچ (مدرک تخصصی و سابقه کار )جلو پیشرفت منو گرفته بود .

    حدود دو ماه پیش بود که حسابدار شدنمو به عنوان یه هدف ستاره دار نوشتم واونو انداختم توی جعبه آرزوهام .

    خیلی اتفاقی ادرس یه دفتر رو که نرم افزار های حسابداری رو آموزش میدادن گرفتم ورفتم حضوری صحبت کردم وعلا وه بر آموزش در مورد کار هم ازشون پرسیدم .یکی از شرکای اون دفتر گفت اگر توی اموزشت بتونی از 100 نمره 90رو بگیری و دوماه هم به صورت کار آموزی اینجا بتونی کار کنی من یه کار خوب توی یه شرکت خوب بهت معرفی میکنم ومنم با خودم گفتم خوب هر چیزی بهایی داره وقبول کردم .نصف آموزشم که تموم شد با مدیر عامل شرکتمون صحبت کردم وایشون با اینکه خیلی با رفتن من مخالفت کردن و به هیچ عنوان راضی نمیشد تسویه من رو بده ولی من با اصرار تمام گفتم من قصد رفتن دارم واون هم قبول کرد با اینکه توی ذهنم خیلی میترسیدم ومیگفتم اخه کبری این کارا چیه توداری انجام میدی!!!!!!!!! یادمه یه حرفی به خودم زدم که خودمم تعجب کردم گفتم خوب تو این حرفا رو گوش بده ولی بزار بعدها امتحان کن به خودم گفتم اینا حرفه واقعی که نیست !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!ویه لحظه از حرف خودم تعجب کردم .انگار که شک بهم وارد شده بود چون موقع عمل دیدم ایمانی که باید داشته باشم رو اصلا نداشتم ولی به نجواهای ذهنم اهمیت ندادم وبعد از چند روز یه نیروی خوب جای من اومدکه حتی این نیرو رو هم من خودم جذبش کردم چون توی دفترم مینوشتم که خدایا برای نیروی خوب جایگزینم ازت هزاران بار ممنونم و من از اونجا تسویه کردم.

    اونجا یه مشکل دیگه ای که داشت این بود که از لحاظ پرداخت حقوق خیلی شرایط سختی داشت ولی همون موقع هم که من شروع کردم روی خودم کار کردن بازهم شرایط مالی برای من همیشه خوب بود .مثلا برای نیرو هایی که مشکلات مالی داشتن پول نبود ولی من هرزمان که میخواستم همیشه بود وهمکارم دائم میگفت تو چقدر خوش شانسی !!!!!!!

    من ادامه کلاسها مو رفتم و به شکرگزاریم وتمریناتم ادامه دادم .فکر میکنم حدود 4 جلسه از کلاسهام باقی مونده بود که یه روز که برای اموزش رفتم اونجا مسئول همون جایی که نرم افزار رو اموزش میداد گفت فردا برای کار برم و آدرس این شرکت جدید رو به من داد وگفت حتما ساعت 8 فردا اونجا باشم !!!!!!!!!!!!!!!!!! نمیدونید اوجا اطرافیان چقدر تعجب کردن و یکی از بچه های قدیمی اون دفتر با تعجب گفت این که هنوز امتحان نداده ؟؟من گفتم هنوز که نه اموزش تموم شده نه کار آموزی !!!!!!گفت که هیچ اشکالی نداره من با خانمی که شما قراره جایگزینش باشی صحبت کردم و قبول کردن همون جا همه چیز روبهت آموزش بده !!!!ومن هم از خدا خواسته خیلی سریع قبول کردم وبدون هیچ امتحان و کار آموزی وهیچ استرس کاری اومدم شرکت جدید سرکار و با خودم گفتم چقدر سریع وراحت بدون هیچ مشکلی وباز به خودم گفتم دیدی خدا خیلی سریع خواسته هاتو بهت میده.

    من همون روزایی که توی ذهنم میترسیدم از اینکه اگه بیکار بمونم چکار کنم به خودم قول دادم من حتما به بهترین کار میرسم و همون جا پشت همون میز موفقیتم رو برای دوستان مینوسیم وامروز دقیقا همینجا پشت همین مانیتور با کاری که 90درصد شرایطی که من براش مشخص کردم دارم این موفقیتم رو برای شما مینوسیم وهرروز بارها و بارها خداوند رو به خاطر این موفقیتی که به من عطاکردم شکر میکنم ………دوستان ادم گاهی از بزرگی مهربانی خداوند واقعا متعجب میشه ولی واقعیت همینه .اینکه خداوند خیلی قدرتمنده .

    دوستان فکر کنم من باز هم قبلا این حرف رو زده باشم ما فقط باید از خداوند بخوایم و بقیه رو به خودش بسپاریم .

    دوستان عزیزچون با عجله نوشتم فکرمیکنم بعضی از جمله بندی هام اشکال داشته باشه که شما باید به بزرگی خودتون ببخشید .من دوست داشتم خونه با ارامش بنویسم ولی چون به خودم قول داده بودم توی محل کارم بنویسم نوشتم وباید به قولم عمل کنم دیگه .

    از خداوند برای همتون آرزوی بهترین ها رو دارم ومنتظر شنیدن خبر موفقیت هاتون هستم .شاد باشید و ثروتمند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 45 رای:
    • -
      علی جوان گفته:
      مدت عضویت: 3952 روز

      خانم نامدار عزیز سلام و سپاس

      شهامت، جسارت، توکل و حضور خداوند در زندگی شما قابل تحسین و ایمان و اراده شما مثال زدنی است.

      من هم یاد جمله ای از استاد افتادم که می فرماید : ببینید دنیا برای جسارت چقدر پاداش می دهد.

      هر چی آرزوی خوبه مال تو …

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        .k namdar گفته:
        مدت عضویت: 3606 روز

        آقای جوان سلام وسپاس .

        از لطف شما خیلی ممنونم واقعا نوشتن موفقیت های دوستان خوبی مثل شما به من در کسب این موفقیت خیییلی کمک کرد .

        با آرزوی بهترینها برای شما دوست گرامی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        .k namdar گفته:
        مدت عضویت: 3606 روز

        لیلای عزیزم .خواهر دوست داشتی من سلام .

        خداوند روبه خاطرآشنایی با شما هزارن بار شکر میکنم .بله دقیقا وقتی خداوند وارد زندگی ما میشه موفقیت ها خیلی راحت وبه آسانی به سمت ما میاد .از خداوند میخوام کمک کنه من هرروز بیشتر از روز قبل بزرگی و مهربونیشو باور کنم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      هادی زارع گفته:
      مدت عضویت: 3813 روز

      سلام خانم نامدار

      از شنیدن داستان موفقیت شما و اینکه شغل دلخواهتون رو به طرز معجزه آسایی بدست آوردید خوشحال شدم.

      خیلی ممنونم که آنرا به اشتراک گذاشتید.

      براتون آرزوی شادی، سلامتی، موفقیت و ثروت بیشتر دارم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      الهام الهام گفته:
      مدت عضویت: 3231 روز

      کبری عزیزم دوست خوب و مهربونم

      واقعا خیلی خوش حالم که این متن رو خوندم از این که به همون چیزی که خواستی رسیدی و این که از خداوند درخواست نیرو کردی برای جای قبلیت و اینکه خداوند درخواست رو جواب داد و من رو جای کار شما گذاشت ازت ممنونم واقعا ارزو و درخواست انسان ها وابسته به یک دیگرن من هیچ وقت نمی تونم جای تو رو در کار قبلیت بگیرم و خیلی سپاس ازت دارم که از روزی که با تو آشنا شدم من رو به این سایت معرفی کردی که بتونم مسیر زندگیمو عوض کنم چون قبل از این که با تو آشنا بشم واقعا یه ادم افسرده و نا امیدی بودم که واقعا تو کمکم کردی ، امیدوارم هر چی از خدا میخوای بهت بده .از اینکه هدف های مشخص داری برای مسیر زندگیت واقعا به عنوان یه دوست خیییییلی خوش حالم ، امیدوارم همیشه حضور خداوند در زندگیت باشه . مهربونه همیشگیم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        .k namdar گفته:
        مدت عضویت: 3606 روز

        الهام عزیزم سلام.

        ورودت رو به این سایت تبریک میگم عزیزم.

        چقدر خوشحال شدم که نظرت رو اینجا دیدم وخیلی خوشحالم که تونستم با معرفی این سایت آرامش رو وارد زندگیت کنم .

        خوشحالم که این سایت ما رو به هم وصل نگه میداره .آرزو میکنم تو هم به زودی موفقیت هات رو اینجا برای ما بنویسی.

        شاد باشی و ثروتمند.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        .k namdar گفته:
        مدت عضویت: 3606 روز

        آقای مشایخی سلام

        ممنون از لطف شما .همیشه خوندن نظرات خوب شما در این قسمت به من ایمان وانگیزه بیشتر برای حرکت به سمت خواسته ها مو میده .

        براتون ارزوی موفقیت وشادی از خداوند رو دارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    زهرا آبلو گفته:
    مدت عضویت: 3075 روز

    به نام خدای بخشنده مهربان

    سلام استاد جان سلام به همه دوستای موفقم

    من دوروزه از این صفه نمیتونم جدا بشم و دارم کامنت های بچه ها رو میخونم آنقدر قشنگ و آنقدر دقیق در مورد قانون و خدا حرف زدن که گاهی نمیتونم جلو اشکامو بگیرم و هنوز دو یا سه صفحه بیشتر نخوندم راستش من تصمیم داشتم سفرنامه رو دنبال کنم و قسمت اول اعتماد به نفس رو نگاه کردم و ردپا هم گذاشتم و داشتم کامنت هدایت می‌خوندم که هدایت شدم به این جا

    واقعا فکر نمی‌کردم آنقدر این کامنت ها فوق‌العاده باشه و آنقدر حال آدمو منقلب کنه

    تو این چند روز یه تضادی توی زندگیم بود که فکر میکردم از درد اون تضاد دارم اشک میریزم اما خوب که به خودم نگاه کردم دیدم نه بعضی از کامنت ها آنقدر خدا توش موج میزند که نمیشه اسم نریخت آنقدر روح آدمی جلا میده که نمیشه چند لحظه روی بعضی کلمات میخ کوب نموند خیلی اشتیاق دارم بقیه کامنت هارو بخونم اما گفتم منم کامنت بزارم اول از خدا که منو هدایت کرد تشکر کنم بعد استاد خوبم و همه مسولیت سایت بخصوص عشقم مریم جان و تک تک دوستای که باعشق نتیاجشون رو نوشتن و هم من و هم هرکسی این نتایج رو بخونه مطمعنم کلی رشد و حال خوب نصیبش میشه

    آنقدر که تو این کامنت ها خدا هست قانون هست ایمان هست مدار هست رشد هست باور ها ناب هست موفقیت هست توکل هست توحید هست یکتا پرستی هست فقط روی خدا حساب کردن ها هست اراده هست ادامه دادن هست درک قانون هست تمرکز برنکات مثبت هست دیدن زیباییها هست تو دل ترس ها رفتن هست به نظر من که در کل خدا هست وخدا هست و خدا هست واقعا آدم احساس بینظیری بش دست میده و فرکانس آنقدر می‌ره بالا که به قول استاد فقط خدا می‌دونه که این فرکانس چه نتایج خواهد داشت که من هرچی فکر کنم به نتایج خودمو محدود کردم خدایا شکرت

    و اما من خیلی با خودم کلنجار رفتم که از نتایج بگم گفتم تو که هنوز نتیجه آنچنانی نگرفتی هنوز بدهکاری هنوز کلی تضاد تو زندیگته هنوز ایمان داری که به مو بنده چی میخوای بگی ولی گفتم می‌نویسم برای خودم که مطمعنم به زودی میام واژ نتیاج بزرگم می‌نویسم

    من زهرا آبلو یه خانم 38ساله و متاهل هستم با دوتا بچه من نمی‌دونم از چه سالی اما زمزمه های قانون جذب و قدرت ذهن رو به گوشم خورده بود و چند سالی با یه برنامه توزمینه معنویت کار میکردم تا اینکه یکی از دوستان چند تا فایل استاد رو برام فرستاد و منم دنبال تغییر زندگیم بودم با اشتیاق پیگیر شدم اون موقع حدود سه سال پیش من کارمو از تو خونه با دویست هزار تومان که مامان بم قرض داده بود شروع کردم و کم کم رشد کرد کارم اما آنقدر باور های محدود داشتم که تا به سال نتونستم سرمایه ای اضافه کنم خلاصه بعد ازیه سال دست ازدست های خدا به من پیشنهاد داد که برم تو مغازه ای که اونا هم جنس ریختن ومن جنس های خودمو بفروشم و واسه اونا رو هم بفروشم و یه سالی اونجا بود به لطف خدا کارم رشد کرد و خیلی از ترس هام ریخت اما چون قانون رو نمی‌دونستم عجله کردم وکلی بدهی بالا آوردم اما ادامه دادم چند تا از فایل های استاد رو شریکی خریدم با دوستان امر هیچ نتیجه ای نگرفتم بعد از یه سال که اومدم دوباره ثروت یک رو که شریکی خریدم گوش بدم رسیدم به اونجا که استاد گفت اگر بهای کاملشو پرداخت نکردی ادامه نده تمام تنم یخ کرد و گفتم به خاطر همینه نتیجه ای نمیگریم من تو فرکانسش نیستم با وجود اینکه کلی بدهی داشتم و داشتم دیونه میشدم فایل هارو پاک کردم وشروع کردم به کار کردن روی فایل های رایگان و چند جلسه قانون آفرینش و خریدم و کتاب فکر خدا و رویا هارو خریدم کلی تغییر کردم و کلی ایمانم افزایش پیدا کرد کلی قانون رو فهمیدم همون موقع گوشیم افتاد و شکست و چون نمی‌تونستم درستش کنم بیخیال شدم و گوشی که با سیصد هزار تومان درست میشد بعدیه سال با یه ملیون هم درستش نمبکردن خلاصه بیخیال شدم و به لطف خدا فایل های رایگان رو رو رم گوشی داشتم و شروع کردم کار کردن تو یه سالی که گوشی نداشتم گاهی برام فایل های رایگان توسط دوستان می‌رسید و یه بار هم لپ تاپ فامیلامون رو گرفتم و کلی فایل های مصاحبه و چندتا دیگه رو دانلود کردم و همش پلیر توی گوشم بود از محل خودمو مغازمو آوردم توی شهر فروش قسطی شد فروش نقد اون آدم ترسو شد یه کم شجاع اون آدم بی اراده شد آدمی که ادامه میده و ایمان داره رابطم با دیگران کلی تغییر کرد درسته فروش آنقدر زیاد نبود اما من کلی رشد کرده بودم و فهمید که ترمز هاست که مانع میشه بعد از یک سال به لطف خدا یه گوشی خریدم که بازم فکر میکنم چون نقد نخریدم قانون تکامل رو پیاده نکردم به هرحال از اون مغازه. اومدن تو یه پاساژ شیک و تازه تاسیس وسط شهر اما فروشم افت کرد پول نداشتم جنس جدید بیارم باز قانون زیر پا گذاشتن و قرض کردم اما اون دادم سری بعد دوباره پول نداشتم و دستی از دست های خدا این پول بم داد اما این بار من نخاستم خلاصه الان هنوز بدهی ها هست اما من امروز فهمیدم باید تمرکزم رو یکجا بزارم باید فقط روی خدا حساب باز کنم باید شهامت داشته باشم باید به خدا وابسته بشم نه به دست خدا امروز فهمیدم که اگه دارم شرایطی رو تحمل میکنم شرک و البته قانون تکامل رو باید رعایت کنم به لطف خدا دارم جواز مغازه رو میگرم که همه چی از راه درست وارد زندگیم بشه کلی از ترس ها رو کنارگذاشتم یا این کلام خدا میوفتم که می‌فرماید مومنین کسانی هستند که توی سختی ها به ایمانشان می افزایند و الان دارم لبخند خدارو میبینم که میگه بنده من درسته تو این مدت راه غلط رو رفتی گاهی دور شدی گاهی نزدیک اما تو هرتضاد و تو هرشرایط ایمانتو افزایش دادی و راضی ام ازت چون تو این یکی دوروزه دارم ماجزاتشو میبینم تو این سه سال گاهی ازمسیر منحرف شدم ایمانمو از دست دادم اما هربار که برگشتم خدا محکم‌تر بغلم کردم و بم گفت بخشیدمت و منو غرق نعمت کرد نمی‌دونم چقدر طولانی شد اما هنوزم حرف واسه گفتن دارم و الان با تمام وجود ازخدا میخام که منو تو مدار تهیه محصولات و قدم‌ها قرار بده تا رشد بیشتری کنم و خودمو خدای خودمو بهتر بشناسم و ایمانم رو قوی تر کنم همون ایمان شکست ناپذیری که ابراهیم داشت مادر موسی داشت مریم داشت همون ایمانی که باعث میشه خدا همه چیز بشود برای من در پناه الله یکتا شاد و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت ?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 45 رای:
    • -
      میلاد فخری گفته:
      مدت عضویت: 1786 روز

      سلام خانم آبلو

      از کامنت شما خوشحال شدم انشالا تا به امروز از کامنت شما که بیش از یکسال گذشته حتما نتایج فوق‌العاده ای گرفته اید با توکل که شما به خدا دارید حتماً در کسب کارت و ایمانت تغییرات اساسی کرده اید امیدوارم نتایجی که گرفته اید به اشتراک بگذارید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    فائزه گفته:
    مدت عضویت: 3015 روز

    به نام خدا

    من فائزه هستم 33 ساله از بیرجند ، شهری در شرقی ترین ناحیه ایران زیبا،

    من از دوره زیبای عشق و مودت به این فایل زیبا هدایت شدم و از اونجایی که با خودم عهد کرده بودم تا تموم نکردن کامنت های این فایل ، کامنتی نذارم حدود دو ماه خوندن و یادداشت برداری کردنش طول کشید ولی الان می خوام از موفقیت های خودم بگم

    من در یک خانواده بسیاری بی نظیر از لحاظ روابط و سطح مالی متوسط به دنیا اومدم و زندگی کردم … من از دوران راهنمایی علاقه خاصی به شهر اصفهان داشتم ، به طوری که در زمان کنکور لیسانسم همیشه آرزوی قبولی در دانشگاه صنعتی اصفهان رو داشتم …اما بعد از دادن کنکور ما ی سفر به دور ایران داشتیم و اولین شهر ی ک رفتیم اصفهان بود … مهمانسرای ما نزدیک دانشگاه اصفعان بود و زمانی که من سر در دانشگاه رو دیدم گفتم یعنی میشه امسال من بیام اینجا…

    اما رتبه من ب دانشگاه اصفهان نمی خورد و در شهر خودم رشته مهندسی کامپیوتر رو خوندم ..از اونجایی که شاگرد خوبی همیشه بودم همیشه نمرات خوبی داشتم و رویا ی من خوندن در رشته هوش مصنوعی برای ارشد در دانشگاه امیرکبیر یا اصفهان بود …

    و براش تلاش کردم

    .. سال اولی که کنکور دادم متاسفانه رتبه خوبی نداشتم و گفتم خوب می خونم برای سال بعد … ( من هنوز از قوانین خداوند اطلاعی نداشتم ولی به شدت ایمان داشتم خداوند نتیجه تلاش آدم رو بی نتیجه نمی ذاره) ولی از اونجایی ک شاگرد خوبی بود جزو استعدادهای درخشان دانشگاه مون بودم و همه دوستانم ک جزو 10 درصد اول بودن ارشد قبول شدن از طریق استعداد درخشان و تنها من موندم ( یزد و بیرجند) اون شب رو هیچ وقت یادم نمیره وقتی فهمیدم دوستان م قبول شدم اینقدر گربه کردم و گفتم خدایا من از همشون بیشتر خونده بودم برای کنکور ..حالا اونا همشون قبول شدن من موندم …اگه واقعا باید دوباره بخونم ی نشونه ای ب قلبم الهام کن….

    من اون شب خواب دیدم نوری به درون سینه ام اومد …از فردای اون روز عزمم رو جزم کردم ؤ ادامه دادم و خوندم به طوری که در تمامی آزمون های آزمایشی رتبه زیر 50 رو می‌آورم و به خودم گفتم دختر تو تهران قبولی و از قضا امسال کنکور ریاضی به شدت سخت بود و من که سرمایه گذاری اصلی مو روی ریاضی کرده بودم کنکور و مجددا بد دادم و رتبه م اومد و شد 800 و من هیچ جا رو نمی آوردم …

    امسال هم می تونستم استعداد درخشان شرکت کنم و انتخاب هام اصفهان و شاهرود بود ….

    روز اعلام نتایج بود و دیدم هیچ جا قبول نشدم و نتایج دانشگاه آزاد هم اومده بود و من اصلا دوست نداشتم برم دانشگاه آزاد شهرمون چون خودم رو لایق ی دانشگاه فوق العاده می دونستم چون واقعا خوب درس خونده بودم … هر طور ی بود خودم رو راضی کردم … گفتم می رم دانشگاه آزاد می خونم کار می کنم چون نهایت ک هدف همینه یادمه 20 شهریور 92 از خواب بیدار شدم و می خواستم برم دانشگاه آزاد با دوستم ثبت نام کنم که یهو گفتم برم سایت سنجش رو چک کنم … دیدم اومده نتایج استعداد های درخشان … قلبم به شدت تالاپ نبود می زد و از استرس داشتم خفه می شدم،ی دفعه سایت رو باز کردم نوشته بود « هوش مصنوعی دانشگاه اصفهان» … وای ی معجزه شده بود من از شدت خوشحالی تنها کاری ک کردم رفتم نماز خواندن و گفتم خدایا دمت گرم تو بی نظیری … من باید ی سال می موندم که دانشگاه اصفهان درخواست استعداد درخشانش رو از طریق سنجش بدن و من پرش کنم و قبول بشم

    جالب این جاست که اون تنها سالی بود که قبولی استعداد درخشان اصفهان از طریق سنجش بود ( قبل و بعد اون سال از دانشگاه های تهران و اصفهان و شیراز ) می گرفتن …

    و این اولین رویای بزرگ من بود که محقق شد

    …………….

    معجزه دوم بر می گرده به موقعیت شغلی من

    یکی از اساتید من کارشناس آی تی دانشگاه علوم پزشکی بود و از اونجایی که ایشون رو خیلی دوست داشتم همیشه دوست داشتم با ایشون همکار بشم …من به واسطه شوهر خواهرم سال 94 با استاد آشنا شدم ولی اعتقادی به مفاهیم موفقیت نداشتم یعنی جسته گریخته گوش می دادم

    ولی شوهر خواهرم که عزمش رو جزم کرده بود و از کارمندی برای ی شغل آزاد استعفا داده بود ،. اینقدر ذره ذره حرمت کرد و به موفقیت رسید که برامون ی الگو شده بود

    من آزمون های استخدامی زیادی رو شرکت کردم تا اینکه بلاخره در سال 99 در آزمون استخدامی دانشگاه علوم پزشکی به راحت آرین شیوه ممکن پذیرفته شدم ولی در طی روند استخدام ی مشکل ب وجود اومد و به من گفتن شما اجازه ادامه کار رو ندارید …من که با مباحث موفقیت آشنایی داشتم و همسر خواهرم رو هم دیده بودم گفته تو نباید آمیدت رو از دست بدی … فائزه جان همه چی مثل ی تابع تو وردی خوب بده نتیجه دلخواه ت می سه و تو دوباره برمی‌گردی سر کارت و انتظار داشتم دو هفته ای برگردم و مشکلم حل بشهولی. ای دل غافل …ولی من همچنان سعی می کردم حالم رو خوب نگه دارم و در ضمن همش بهم گفته. میشد سوره طه رو بخون در سوره طه ها بزرگترین داستانش برگشت موسی به آغوش مادرشه فردا اون روزی ک بهم گفتن تو نباید بیای سر کار من رفتم در دفتر برادرم و شروع به کار کردم و گفتم من از این راه موفق میشم … و ثروت مند میشم …آخرین باری که برای پیگری کارم رفتم دانشگاه رییس اون بخش گفت دخترم کساایی مثل تو بودن یا نامید شدن و افسره یا کارآفرین شدن و من ب تو توصیه می کنم راه دوم رو انتخاب کنی …

    من با ناامیدی تمام از اینکه دیگه نمی تونم برگردم سرکارم دانشگاه و با چشمانی پر از اشک سوار ماشینم شدم و تا دفتر رو گریه کردم و گفتم خدایا تسلیم امر تو …تو اکه فک می کنی این ب صلاح منه من چاکرت…ادامه می دم و در کار با برادرم به شدن موفق می شم …

    فردای اون روز از دانشگاه خودشون تماس گرفتن و بهم گفتن ندارند رو بیار تا به دیوان عدالت اداری بفرستیم …در قلبم این نشانه اومد که خدا خودش داره کار رو راه میندازه و حتما میشه … من مدارک رو بردم و به مسئول بخش مربوطه دادم و گفت مدارکت رو می فرستم هیات عالی گزینش … و ب احتمال یک درصد اوکی بشه ولی تو دیوان 50 50 ه من تو دلم گفتم خدا خودش ردیفش می کنه …

    من همون یک درصد هیات بودم رای بر برگشت من به سر کار صادر شد و تنها چیزی که بهم کمک کرد ایمان بود توکل بود و احساس خوب و …من موفق شدم و این نعمت در عید قربان سال 1400 بهم داده شد…من اسماعیلی رو قربانی کرده بودم و خداوند خیلی عیدی قشنگی بهم داد… موسی ی من دوباره به بغلم بازگشت انصافا دمش حسابی گرم خدایی ک ب شدت برام خدایی کرد

    و حال هدف من داشتن ی رابطه رویایی بی نظیره که ان شالله بعد از رسیدن بهش حتما در اینجا کامنتش رو و تجربیاتی رو می ذارم چون به راستی داستان موفقیت دوستان عباس منشی عزیز بی نهایت قلبم رو محکم کرد ..

    به قول استاد عزیز در پناه الله یکتا شاپ و ثروت مند در دنیا و آخرت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 44 رای:
  8. -
    امیرحسین کامرانی گفته:
    مدت عضویت: 3348 روز

    به نام خدا و با سلام به همه ی دوستانی که در مدار موفقیت قرار دارند و همچنین استاد عباس منش عزیز

    من 24 سالمه ، فوق لیسانس مهندسی الکترونیک دارم و حدود یکسالی هست که با سایت از طریق یوتیوب آشنا شدم و اولین ویدیویی که دیدم 3 قسمت از چگونه درآمدمان را سه برابر کنیم بود. واقعا مطمئن بودم میشه چون من از بچگی عقاید و رفتارهای متفاوت نسبت به دیگران داشتم ، یعنی اگر سر یه دوراهی همه از سمت راست میرفتند من یه راه دیگه رو انتخاب میکردم و از همون اول تشنه ی تغییر بودم.

    بنابراین اصلا هیچ تمرینی انجام ندادم فقط هر از چندگاهی به خودم میگفتم درآمدم سه برابر میشه و این یه امر بدیهی بود ولی در عین حال باورناپذیر!

    و حتی بعضی اوقات فراموش میکردم که من به خودم تعهد دادم که درآمدم رو سه برابر کنم. تا اینکه داشتم توی فایلهام میگشتم که همین فایل چگونه درآمدمان رو سه برابر کنیم رو پیدا کردم. گفتم راستی واقعا چقدر وقت گذشته و سه برابر شد یا نه؟ رفتم آخر دفترچه ی اهدافم که اونجا به خودم تعهد داده بودم نگاه کردم دیدم یک ماه دیگه مونده که یکسال بشه و با حقوقی که این ماه میگیرم دقیقا سر موعد سه برابر میشه!

    واقعا برام حیرت انگیز بود

    گفتم اگه این قوانین انقدر دقیقه چرا بیشتر استفاده نکنم؟

    رفتم فایل من میتوانم آینده ی مالی شما را پیش بینی کنم رو دانلود کردم و دیدم استاد اونجا چقدر دارند درباره ی باور صحبت میکنند ، ناخودآگاه یاد اون قسمت از قسمت 1 فایل سه برابر کردن درآمد افتادم که استاد میگفت “من صدای خودم رو از عبارات تاکیدی ضبط کرده بودم و 12 ساعت در حال مسافرکشی در بندرعباس گوش میدادم تا باورهای جدید و ثروتمند ، جایگزین باورهای محدودی که قبلا خانواده و اطرافیان برام ساخته بودند بشه”. و چون من همیشه سعی و خطا را انجام میدم گفتم اینم ضرری نداره امتحانش میکنم ، و منم گفتم همین کارو انجام میدم . دو تا صدا از خودم ضبط کردم و هر روز حداقل نیم ساعت به این صداها گوش میدادم و اون صداها واقعا حالم رو خوب میکرد و میدونستم با گوش کردنش تاثیرات قابل توجهی رو توی زندگیم میبینم و دیدم. شاید باورتون نشه ولی بعد از گذشت تنها 5 روز از گوش کردن این صداها یه نتیجه ی فوق العاده دیدم! دقت کردم هر وقت بیرون میرفتم با اینکه خودم جزو قشر تحصیلکرده بودم همیشه آدمای بی سواد و بدردنخور میدیدم. اما بعد از 5 روزی که به اون صداها گوش دادم دیدم تو همون مکانها افرادی ظاهر شدند که همه دکتر مهندس و آدم حسابی اند! اونجا بود که به قدرت این کار پی بردم. بعد از 5 روز یه ایده ای به سرم زد که درآمد من رو تقریبا 10 برابر میکرد و الان در حال انجام دادن اون ایده هستم و خدا رو شاکرم که منو در مسیر موفقیت قرار داد.

    دوستان پیشنهاد میکنم حتما صدایی از خودتون با گفتن عبارات تاکیدی ضبط کنید و هر روز گوش کنید ، باور کنید نتیجه میده

    در آخر از همه ی دوستان بخصوص استاد عباس منش عزیز تشکر میکنم و امیدوارم که همه به اهدافشو برسند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 46 رای:
        • -
          هادی کلهر گفته:
          مدت عضویت: 2100 روز

          سلام آقای جوان

          سرنوشت شما با تفاوت های کمی شبیه سرنوشت من است و نوشته های شما دقیقآ شبیه احساسی است که بعداز آشنایی با استاد عباسمنش در من ایجاد شده است .من الان 78 روز است وارد سایت شده ام و نتایجی گرفته ام که برای خودم غیر قابل باور است و الان آرزو میکنم ای کاش زودتر با این نوع از زندگی آشنا میشدم و من در روز دوم آشنایی با این روش زندگی و باور بقدری با دل و جان آن را پذیرفته بودم که یک نتیجه مالی تقریبا بزرگ دیدم که در هیچ جای پیش بینی های من از آینده ام نبود .

          باید بگویم که در ماشینم به جای موسیقی فایل های صوتی استاد را گوش میکنم.قبل از خواب فایل های استاد را گوش میکنم. در هنگام کار چون کارم طراحی صنعتی و ایده های نو است همیشه هندس فری توی گوشم است و فایل های صوتی را گوش میکنم و هرگز هم خسته نمیشوم و هر گاه نجوا در من ایجاد میشود سریع فایل های صوتی را گوش میدهم و اجازه نفس کشیدن به نجواها را نمیدهم . من انقدر این آموزه ها را با دل و جان پذیرفته ام که انگار مثل یک ویندوز که روی سیستم کامپیوتر نصب میشود من این روش زندگی را روی ذهن و روح خودم نصب کرده ام و زندگی ام بسیار زیبا تر شده است .دیگر قدرت را در دست هیچ انسان دیگری نمیبینم .

          حرفهایم خیلی زیاداست اما نمی دانم چگونه بگویم فقط این را میدانم که این راه یک دعوت از سوی پروردگار است که نصیب کسانی میشود که آماده آن باشند

          امیدوارم همیشه شاد و پیروز باشید

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    مخلص شما آقا امین هستم گفته:
    مدت عضویت: 3648 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت دوستان عزیزم

    من پسری هستم 20 ساله و دانشجوی سال آخر رشته ی زبان انگلیسی می باشم.

    به لطف خدا از سرزمین نا امیدی و نا سپاسی به سرزمین عشق و امید و شادی مهاجرت کردم و حالا می خوام داستان هجرتم رو برای شما عزیزان تعریف کنم.

    من در سن 19 سالگی درست زمانی که باید به فکر آینده ی خودم می بودم و برای زندگی بهتر می کوشیدم همیشه احساس سرخوردگی-ناامیدی – پوچی و بی خاصیتی می کردم. بسیار فردی تنبل – چاقالو (120 کیلو وزن) -مو های شلخته و خلاصه یکی مثل حسنی بودم (منتها از نوع مدرنش). که همین احساسات بد اصلا اجازه ی حرکت و پیشرفت را به سوی سعادتمندی در دنیا و آخرت را به من نمی داد.همیشه الاف بودم و 24 ساعته توی شبکه های اجتماعی و اینترنت و از این جور کار های بیهوده بودم و وقتم رو به بطالت می گذروندم.

    همیشه از این و اون باید سرکوف می شنیدم حتی از عزیز ترین کسانم در زندگی که بابا دیگه بسته این همه بی مصرفی و بی خاصیتی.هنوز صدای این که تو توی زندگی هیچی نمی شی تو گوشم هست. دیگه واقعا خودم از این زندگی نکبت بار خسته شده بودم و یه جورایی افسردگی گرفته بودم که نتیجه ی این بیماری روحی روی جسمم هم تاثیر گذاشت و دچار نوعی بیماری نتص ایمنی شدم.

    برای این که از این وضعیت لعنتی خلاص بشم تصمیم گرفتم تا در سمینار ها و سخنرانی های موفقیت و انگیزشی شرکت کنم.در این راه با اساتید مختلفی آشنا شدم که متاسفانه اون سمینار ها هیچ تاثیری در من نداشت که هیچ بلکه باعث شدند تا در زندگی احساس نا امیدی بیشتری بکنم. در واقع میشه گفت اون سمینار های موفقیت سمینار های شکست و پسرفت من شد مثلا اونقدر قانون جذب رو بد توضیح داده بودند که من با انجام تمرین هایی که گفته بودند اصلا نتیجه ای تو زندگی نمی گرفتم چون بیشترشون می گفتند که فقط تخیل کن که به آرزو ها و خواسته هایت رسیدی و دیگر هیچ.

    دیگه واقعا نمی دونستم چیکار کنم و از همه چیز و همه کس نا امید شده بودم حتی خدا…

    تااین که یک روز که در حال وبگردی بودم ناگهان چشمم به عکسی افتاد که روش نوشته بود من می توانم آینده ی مالی شما را پیش بینی کنم. به نظرم جالب آمد و روی آن کلیک کردم که همان کلیک باعث شد تا سفر خود را به شهر شادی و ثروت و سلامتی و هر چیز خوب دیگه ای تو زندگی آغاز کنم.

    در آن فایل فردی به نام آقای عباسمنش که من اصلا نمی دانستم کیست و چه کارهایی انجام داده در مورد باور ها و قانون فرکانس و مدار ها توضیح می داد و خلاصه ی کلام ایشان این بود که که با تغییر باورهایت می توانی زندگی ات را دگرگون کنی و به هر چه که می خواهی برسی و رسانه ها و خانواده و اطرافیان بر روی باور های شما اثر می گذارند.آنقدر از تماشای آن فایل ذوق زده شده بودم که تصمیم گرفتم برای خانواده ام نیز آن را پخش کنم تا آن ها نیز به سوی سعادتمندی قدم بردارند اما با منفی نگری های آن ها و مسخره کردن من از پخش کردن آن فایل بسیار دلسرد شدم و تصمیم گرفتم دیگه مطالب ایشون رو دنبال نکنم تا این که یک روز به طور اتفاقی در اینترنت به فیلمی برخورد کردم با عنوان ((قسمتی از جلسه ی اول و دوم قانون آفرینش)).

    باورتان نمی شود با دیدن آن فیلم که فقط نمونه ی محصول ((قانون آفرینش)) دچار تحولی عظیم شدم و تصمیم گرفتم که دیگه به حرف کسی توجه نکنم و کاری رو که می دونستم درسته رو انجام بدم.

    در آن فیلم گفته شد که قانون جذب 3 مرحله دارد یعنی 1-درخواست 2-پاسخ 3-دریافت.

    چون فیلم نمونه بود فقط درباره قانون در خواست صحبت شد و باورتان نمی شود فقط با اجرایی کردن قوانین درخواست از خدا و حتی دیگران به هرچیزی که خواستم رسیدم. راستش اوایل خیلی سخت بود تا من غرور و تکبر و خجالت رو زیر پا بگذارم و در خواست کنم . اوایل که با این قانون آشنا شدم تصمیم گرفتم تا با درخواست های به ظاهر گستاخانه اول امتحانش کنم تا ببینم درست است یا خیر .

    خب من بنا به دلایلی به دنبال محصولی بودم که کمی گران بود و توان خریدنش را نداشتم و از فروشنده که می دانستم به کسی تخفیف نمی دهد تقاضای تخفیف کردم و در کمال نا باوری 20% تخفیف دریافت کردم.

    یا مثلا من همیشه دوست داشتم معدلم بالای 19 بشود در حالی که همیشه معدلم در حد 16 بود. پس تصمیم گرفتم که از خدا در خواست کنم که معدلم بالای 19 بشود و جالب اینجاست وقتی که این درخواست را از خدا کردم راه هایی را به من نشان می داد که به رسیدن خواسته هایم ختم می شد و توانستم با کمی و فقط

    کمی همت راه هایی را که خدا به من نشان داده بود را بروم و نتیجه اش هم این بود که معدل من در دانشگاه 19/63 شد.

    حقیقت این است که من همیشه فکر می کردم خدا می داند نیازهای بنده اش چیست و همینطور هم هست ولی تا زمانی که از او در خواست نکنی خواسته هایت را اجابت نمی کند.

    همچنین با خواندن کتاب ((معجزه سپاسگزاری)) و انجام تمریناتش موفقیت های بیشتری و روزافزونی نصیبم شد و می خواهم به شما جمله ای از انجیل بگویم که واقعا زندگی من رو متحول کرد(البته من مسلمان هستم و شیعه مولا علی) :

    ( هر آنکس که شکرگزار باشد بیشتر به او داده می شود و او در نعمت غرق خواهد شد و آنکس که شکرگزار نباشد حتی آنچه را دارد نیز از او ستانده خواهد شد )

    بله دوستان.مشکلی که من در زندگی داشتم و مطمئنم خیلی از انسان ها در جهان از آن رنج می برند (ناسپاسی) است.من داشته هایم را در زندگی نمی دیدم و فقط بر روی نداشته هایم متمرکز شده بودم و همیشه و در همه حال حسرت می خوردم که خدا را شکر کتاب معجزه سپاسگزاری من رو از این باتلاق نجات داد.

    خدا را بی نهایت شاکرم که در این سن کم و سرنوشت ساز به من فرصت داد تا با آقای عباسمنش آشنا شوم و توسط ایشان قوانین موفقیت و سعادتمندی در دنیا و آخرت را کشف کنم.

    و در پایان دستاورد های من توسط قانون در خواست :

    1-دریافت تخفیف های بزرگ

    2-دو برابر شدن پس اندازم

    3-تسلط بر زبان انگلیسی و آشنایی نسبی با زبان فرانسه

    4-تناسب اندام -وزنم 115 کیلو بوده ولی الآن 90(خیلی خوش هیکل شدم اصرارم نکنید که شماره نمی دم چون عزت نفسم رفته بالا و ارزش و قیمت بالایی پیدا کردم).

    5-روابط عالی با خانواده و دوستان و اقوام و …

    به امید دیدار یکدیگر در قله های موفقیت

    یا علی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 46 رای:
  10. -
    س فرشیدی گفته:
    مدت عضویت: 3584 روز

    با عرض سلام خدمت دوستان گرامی و استاد عزیز و همکاران محترمشون

    داستان از جایی شروع شد که نامزدی من توسط شخص دیگری بهم خورد، دنیا روی سر من خراب شده بود، احساس خفگی میکردم، زندگی برام بی معنی شده بود و آرزوی مرگ میکردم. شرح بدی حالم رو کوتاه میکنم چون نمیخوام موج منفی بفرستم.

    در همون روزهای تاریک به خدا گفتم:” خدایا یا خودت یه چیزی بمن بگو یا یه نفر رو بفرست که بمن چیزی بگه”.درست همون روز دوستم که وضعیت داغون منو دیده بود و از کلیت قضیه خبر داشت منو دعوت کرد خونشون. و اونجا یکی از فایلای جلسه نهم قانون آفرینش رو برای من گذاشت. من حسابی محو صحبت ها شده بودم و احساس آرامشی توی وجودم اومد. دوستم وقتی دید من حسابی محو حرفای اون فایل شدم یکی دیگه از فایلای اون جلسه رو هم بمن داد که توی خونه گوش کنم و گفت نمیتونه همه فایلها رو بمن بده. و آدرس سایتش رو داد و ازم خواست به سایت برم وصحبتهای رایگان استاد رو بشنوم.

    من به خونه اومدم و همون شب وارد سایت شدم، عضو شدم و شروع کردم به دانلود فایل های رایگان. یادمه اولین فایلی که دانلود کردم فقط روی خدا حساب باز کن!! بود. دیوونه شده بودم. منگ بودم. انگار معلق مونده بودم. یه جور آرامش خاصی داشتم و هم ناراحتی که عجب اشتباهات فاحشی کردم و با باورهای خرابم, خودم گند زدم به زندگی خودم. دیگه کار شبانه روزی من شده بود همین. ده ها یا شاید صدها بار این فایل رو گوش دادم. و همزمان بقیه فایل ها رو هم از سایت میگرفتم و گوش میدادم. معتاد شده بودم به سایت و استاد و حرفاش. زیر نگاههای سنگین خانواده( خانواده بشدت مذهبی من)، حرفهای طعنه آمیز، ناامیدی های وحشتناکی که بهم وارد میشد، خاطرات تلخ، نامردی که بهم شده بود و … و….. این سایت تنها چیزی بود که توی اون روزها منو سرپا نگه میداشت. باهاش مراقبه میکردم. روزمو باهاش شروع میکردم و شبمو باهاش تموم. تا یکی حرفی میزد که داغونم میکرد بلافاصله میومدم سراغ لپ تاپم و با صحبتای استاد مراقبه میکردم.

    بعد از دو تا سه هفته تونستم سرپا شم. ولی هنوز مریض بودم. مشکلمو توی قسمت عقل کل نوشتم که هنوزم هست. دوستای عزیزی بهم جواب دادن که جواباشون محکمترم میکرد. بقیه سوالای بخش روابط عقل کل رو میخوندم و اونهایی که با مشکل من مرتبط بود رو توی یه فایل کپی و قسمتهای مهمش رو های لایت میکردم. یادمه جواب خانم پریا مقدم عزیز خیلی روم اثر کرد. طبق گفته او برای ازدواجم زمان تعیین کردم و گفتم من تا شش ماه دیگه با شخصی که از هر نظر عالی هست ازدواج میکنم. و تصمیم گرفتم که عزمم رو جزم کنم که گفته ها و تمرینهای استاد رو انجام بدم.

    هر روز با نوشتن موارد سپاسگذاری شروع میکردم. در طول روز فقط به چیزایی که دوست داشتم توجه میکردم. برای خودم جعبه ی آرزوها ساختم و با آهنگ های تجسمی ( که روی سایت هست) خودم رو با رویاهام تجسم میکردم. آرامش در پرتو آگاهی های استاد رو هر روز حین آماده شدن و قبل از رفتن سرکارم گوش میدادم وعبارت های تاکیدی رو با صدای خودم ضبط کردم و هر روز حدالقل دو بار گوش میدادم. به افراد و حرفای ناامید کننده و منفی گوش نمیدادم. تلوزیون نمیدیدم و همه حواسمو جمع کردم که باورهامو اصلاح کنم و به نتیجه برسم.

    دوره عزت نفس رو خریدم و سعی کردم اعتماد به نفسمو که به صفر رسیده بود ارتقا بدم. و به توصیه دوستم دوره قانون آفرینش رو هم خریدم و …دوستان جهانی بروی من گشوده شد. توی همون زمانها گاهی که میخواستم با خدا حرف بزنم قرآن رو باز میکردم و هر دفعه یه آیه امیدوار کننده میومد.

    یادمه همون اواخر آیه “انا فتحنا لک فتحا مبینا” اومد و منو به گریه انداخت…

    یادمه روز یک اسفند 94 شده بود و من توی یکی از فایلای استاد شنیدم که میگفت :” بابا سه ماه فقط سه ماه هرچیزی که من میگمو گوش کنید و انجام بدید و نتیجه رو ببینید بعدش اگه جواب داد به این راه ادامه بدید تا آخر، اگر جواب نداد بیاید و تف بندازید توی صورت من”.

    من همون روز نیت کردم که سه ماهم رو شروع کنم. و جدیتمو بیشتر و بیشتر کردم.کم کم عید میشد و طبیعت رو به زیبایی میذاشت. من هر روز پانزده دقیقه به حاشیه شهر میرفتم جایی که گل بود و پروانه. و کوه دیده میشد و درختان دوردست و آسمان وسیع. و اونجا عبارت های تاکیدی رو همزمان گوش میکردم و بلند میگفتم. به فراوانی های طبیعت دقت میکردم و خدا رو سپاس میگفتم. اونروزها دوره عشق و مودت در روابط هم تازه شروع شده بود. اون رو هم خریدم و پیگیری کردم. و به توصیه استاد در یکی ازون فایلها هر روز با خودم میگفتم :” خدا از اینکه … (اسم نامزد قبلیم) رو وارد زندگی من کردی بسیار ممنونم با اومدنش من فهمیدم که زندگی چقدر میتونه رویایی و زیبا باشه. حالا ازت میخوام که هرچه زودتر یک نفر خیلی بهتر از اون رو وارد زندگی من کنی که باهاش به خوشبختی پایدار برسم.” این عبارت رو بدون ناراحتی از رفتنش میگفتم و به آیندم امیدوار بودم.

    یادمه از اول عید که دعای تحویل سال ( یا مقلب القلوب…) رو خوندم خیلی به دلم نشست و روزی چند بار اونو تکرار میکردم و حالمو عالی میکرد. و شبها به آسمان نگاه میکردم و بعضل عز عبارهای تاکیدی رو میگفتم مثل: ” اکنون همه این مشکلات را به دست خدا می‏سپارم خودم قادر به حل هیچ‏کدام از آن‏ها نیستم. پروردگارا، ما را از سوی خود رحمتی عطا کن، و راه نجاتی برای ما فراهم ساز.”

    و دوستان… دقیقا یک اردیبهشت، ینی دقیقا شش ماه بعد از نیت اولِ شش ماهه‏ام و سه ماه بعد از نیت دومِ سه ماه‏ام، خواستگاری برام اومد که الان همسرمه!

    خدا رو بسیار سپاس گزارم. بسیار عالی در اخلاق. بهتر از چیزی که تصورشو میکردم و بسیار بهتر از نامزد قبلیم (که فکر میکردم آخر دنیاست!.) گاهی از فرط خوب بودنشو اشکم جاری میشه. از خدا تشکر میکنم. خدا رو عاشقم. و بعد از خدا همسرم رو.

    جالبه که همسرم میگه دقیقا از عید ( یعنی دقیقا از زمانی که من یا مقلب القلوب رو زیاد میخوندم) صحبت درباره من توی خونشون پیش اومده بوده و توی دلش عجیب پرپر میزده که اجازه بگیرن و بیان خونمون. و خودش ازین احساس غریبش تعجب میکرده. (ایشون قبلا من رو میشناخت ولی زمان خیلی دور پیش ازین) و نحوه معرفی و مطرح شدن من توی خونشون هم خودش بسیار جالبه.

    جالبه که ایشون هم میگه بعد از صحبت با افراد مختلف، من، دقیقا همون اخلاق و رفتاری رو دارم که اون همیشه دوست داشته طرف مقابلش داشته باشه. از نظر اعتقادات هم شبیه به همیم با وجودیکه هردو از خانواده مذهبی هستیم.خدا رو شکر میکنم.

    نکته دیگه اینکه الان که به گذشته نگاه میکنم میبینم انگار همه اون اتفاقات مثل یک پازل باید اتفاق میفتاده تا من یک بله ی نادرست رو ندم، و اول باید باورهام تصحیح میشده و در فرکانس و در مسیر صحیح قرار میگرفتم تا این اتفاق بیفته و من به همسرم برسم.

    ناگفته نماند که نشانه های زیادی درین مدت میدیدم که ذکر کردن همه اونها درین مجال نمیگنجه.

    من سه ماه پیش عقد کردم و متاسفانه چون سرم گرم بود به مسابقه استاد نرسیدم، خیلی دوست داشتم برنده شم و بسته روانشناسی ثروت رو باهاش بخرم. نه اینکه پولشو نداشته باشم بلکه چون طعم خریدش با هدیه استادی که به یاری خدا زندگی دوباره بهم بخشید لذیذتر میشد. ولی دوست دارم سرگذشت من در کتاب استاد نوشته بشه تا شاید باعث بشه ایمان افرادی از خوندنش قویتر بشه و تلاششون رو برای رسیدن به رویاشون بیشتر کنن.

    من هرچقدر از نشانه ها و احساسم بگم باز هم نمیتونم در کلمات توصبف کنم و شرح بدم.

    دوستان عزیزم خواهش میکنم تمرین های استاد رو جدی بگیرید. ایمانتون رو قوی کنید و بدونید دیر یا زود به آنچه که میخواهید میرسید.

    شاد و سربلند ، ثروتمند و سعادتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 45 رای:
    • -
      لیلا شب خیز گفته:
      مدت عضویت: 3510 روز

      دوست عزیزم خانم فرشیدی گلم سلام

      یادم می آید دو هفته پیش که از شوق خریدن بسته ی ثروت خواب به چشم نداشتم قرآن را باز کردم و دقیقا همین آیه ی انا فتحنا لک فتحا مبینا آمد ، فهمیدم به زودی دعایم استجابت می شود ، همزاد پنداری جالبی با حرف های زیبای شما داشتم ، دوست خوبم پیوندتان مبارک انشالله همیشه سعادتمند و خوشبخت و فقط وابسته به الله یکتا کنار یکدیگر زندگی کنید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      علی جوان گفته:
      مدت عضویت: 3952 روز

      دوست خوبم خانم فرشیدی سلام و سپاس

      چقدر لطیف و چقدر با احساس و چقدر با اخلاص.

      یک ازدواج الهی. چون با درخواست از خدا صورت پذیرفته است. تبریک.

      باورتان نمیشه همینطور که می خوندم در حال تصور هم بودم و اشک در چشمانم حلقه زده بود.

      به خاطر همه چیز تبریک عرض می کنم و سعادتمندی در دنیا و آخرت را برای شما و همسر گرامیتان آرزومندم.

      هر چی آرزوی خوبه مال تو …

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        س فرشیدی گفته:
        مدت عضویت: 3584 روز

        سلام

        سپاسگزارم

        امیدوارم بتونید با کمک خداوند و با استفاده از فایل های استاد و صحبت های من ایده بگیرید و با ایمان قوی تر ادامه بدید.حتما بزودی به هدفتون خواهید رسید.

        سربلند باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      آلما میر گفته:
      مدت عضویت: 3412 روز

      خانم فرشیدی عزیز سلام

      با تمام وجودم براتون خوشحالم و احساس میکنم من به موفقیت رسیدم , سپاسگزارم بخاطر احساس شادی که در من ایجاد کردید , فقط روی الله حساب کنید قطعا بسته روانشناسی رو تهیه خواهید کرد.

      الحمد لله رب العالمین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      شاکر گفته:
      مدت عضویت: 2817 روز

      سلام دوستم فرکانسی

      پیام تو خوندم خیلی زیبا بود تو به نتیجه رسیدی هم به نتیجه زندگیت

      هم نتیجه ای که از این پیام میخواستی بگیری

      پیام تو و دوستان دیگه باعث شد ایمانمان قوی تر بشه

      هردفعه لطف خداوند را در حق بنده هاش می بینم یک قطره اشک از چشمام سرازیر میشه متشکرم

      سپاسگزار خداوند که این همه در حق بندگانش مهربان است و هیچ موقع ما را فراموش نمی کند

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      میلاد صمیمی گفته:
      مدت عضویت: 3779 روز

      خانم فرشیدی گرامی ازدواجتون و باورهای جدیدتون رو صمیمانه به شما تبریک میگم و میخواستم بگم که نکته جالب در مورد شما و همچنین درباره خیلی دیگه از دوستانمون اینه که اونها با آشنایی با گروه تحقیقاتی عباس منش باورهای مذهبیشون به طرز زیبایی به روز رسانی شده و خیلی از باورهای غلط مذهبی درونشون از بین رفته واقعا به خاطر این موهبت از خداوند بزرگ و سپس از استاد عزیز صمیمانه تشکر میکنم.

      یه تشکر صمیمانه هم دارم از مسئول سایت خانم فرهادی گرامی که 6 دنگ، حواسشون به نظرات دوستان هست و بهشون قول میدم که دیگه کامنتام غلط املایی نداشته باشه…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        س فرشیدی گفته:
        مدت عضویت: 3584 روز

        جناب صمیمی

        سلام و سپاس از تبریک شما.درست همین طوره باورهای مذهبی نادرستی در ذهن ما شکل گرفته که جای خوشحالی داره که حدالقل این گروه به یمن حضور استاد در جهت اصلاحشون بر میاد.

        پیروز باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: