دستیابی به اهداف سخت است یا آسان؟ - صفحه 10
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/07/abasmanesh-7.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2022-07-26 07:33:532022-08-12 09:49:24دستیابی به اهداف سخت است یا آسان؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام استاد مشتاقانه منتظر فایلاتون هستم بسیار آموزنده و پر از الهام ممنونم بابت تمام حرفهای عالیتون من دو سال پیش مسافر کشی میکردم خرمشهر و همیشه لنگ شارژ دو تومنی بودم الان به کمک فایل های شما ولطف خدا کافی شاپ دارم اهواز و تازه شروع مسیرم دارم تکاملمو طی میکنم استپ بعدی یه کافه گیم بهترین جای اهواز مسیر پر از تجربه بود عراق کار کردم کارهای متفاوت انجام دادم ولی همه و همه با اقدام و حرکت کردن بدست اومدن در کنار کنترل ذهن و ساختن باورهای کارآمد و البته تمرکز بر روی هدف و همچنین پرداخت بها ۲۹ سالمه و کلی انرژی شادی سلامتی روابط عالی اعتماد بنفس عزت نفس به لطف فایل های شما و انجام دادن تمریناتتون وارد زندگیم شدن استاد بی نهایت سپاسگزارم
سلام به استاد عزیزم و مریم جون که دوتا از بهترین الگوهای زندگی من هستن.
راستش من الان دقیقاا به یکی از بزرگترین ترمز های زندگیم پی بردم که دقیقا وسط اون بودم و واقعااا از خدا سپاسگزارم که منو اینجوری به سمت این فایل هدایت کرد
استاد میخوام به اولین پرسشتون جواب بدم که درحال حاضر توی اون بودم
من امسال سال کنکورمه و همیشههه جزوه شاگردان برتر توی رشته ی خودم بودم و واقعاا به این رشته علاقه مندم و تنها بخاطر ذوق و شوق اون رشتس که زندگی میکنم و درس خودن تو دانشگاه پزشکی بزرگترین هدفمه که تا الان داشتم
اما همونطور که گفتم من نمیتونم شروع کنم به کنکوری خودن و کاری واسه هدفم انجام بدم و ترس از این دارم که شروع کنم و همیشه به راهش فک میکنم که صبح زود باید از خوابم بزنم کلی نکته بنویسم کتاب بخونم بعد از اون باید درسنامه بخونم و بعد تست بزنم و بعد از اون تحلیل کنم و همیشه یه درسی که میخوام بخونم ۵ تا ۶ ساعت وقتمو میگیره .
وهمیشه به دنبال راهی بودم که بفهمم چطوری بقیه تو کمتر از دوساعت تمومش میکنن و الان برام روشن شد که باید مسائل رو اسون بگیرم تا اسون اتفاق بیفته
وااااااااااااقعااااااا سپاسگزار رفیقم هستم که منو به سمت شما هدایت کرد
و اما جواب دومین پرسشتون
استاد من سال اول که ورود پیدا کردم به دبیرستان با اینکه درسم فقوالعاده عالی بود چون به رشته ی تجربی چسبیده بودم خودمو ازش دور کردم و مجبود شدم که در رشته ای که ازش متنفرم درس بخونم (ریاضی و فیزیک)
اما زمانی که به این اگاهی رسیدم که میتونم تغییرش بدم رفتم و رشته ای که دوست داشتم رو ثبت نام کردم و تنها کاری که باید انجام میدادم این بود که زیست اون سال رو امتحان بدم و از بین ۷ داو طلب نفر اول بشم منم شرایطو قبول کردم چون مطمعنننننننننن بودم که اون یه نفر من هستم واز اونجایی که سخت ترین کتاب از نظر تماممم بچه های تجربی زیسته من تونستم با این باور که من عاشق زیستم و اونقدرررر راحت گرفتم و خداا اونقدرررر ادمای خوبی رو وارد زندگیم کرد که تونستم به اون چیزی که میخوام برسممم و واقعاااا سپاسگزار خدا وندم که این بیداری رو و شهامت این کار رو در من بوجود اورد
و به این ایمان دارم با اگاهی که شما یکی از بزررررررگ ترین دستان خداوند در من ایجاد کردید سال دیگ این موقع به شما میگم که به راحتترین شکللللل ممکننننننننن تونستم به ارزوم برسم
خدا نگهدارتون باشه ❤
سلام استاد عزیزم و مریم شایسته عزیزم
من هم چند ماه است برای هدفم رفتم و یک مهارتی را دارم یاد میگیرم حرکت کردم قدم برداشتم و میدونم خدا هدایتم خواهد کرد
امتحان تئوری ام را دادم با بهترین نمره قبول شدم همین روز ها امتحان عملی ام را میدهم و مطمئن هستم حتما کار برام پیدا میشه دنبالش هستم
با اینکه خدا میداند من ترمزهای زیادی دارم که نمیگذارند حرکت کنم و یکی از بزرگترین تزرمزهایم همسرم هست
مدام غر میزنه صبح ها اذیتم میکنه نمیزاره به موقع به آموزشگاه برسم ولی من با صبر م دارم پیش میرم چون هدفهای مهمی دارم دوست دارم روی پای خودم بایستم و مستقل شوم و میخواهم ثروت بسازم
به سن خودم توجه نمیکنم میگم از هر جا شروع کنم همان جای درسته و خداوند کمکم میکنه استاد من 52 سالم هست و مشکلات زیادی دارم که نمیخواهم راجب آنها صحبت کنم ولی نا امید نیستم
خیلی امیدوارم خیلی کارها کردم و نتیجه گرفتم
استاد میخواهم وقتی آمدید تهران من هم یکی از اون کسانی باشم که نتیجه گرفته و در سمینار تون شرکت کنم
استاد خیلی مشتاق دیدار شما و مریم جان هستم
خدایا بابت همه چیز بینهایت سگاسگزارم.
خدایا بابت روح الهی و عشق الهی که در وجودم جاری است بینهایت سپاسگزارم
خدایا بابت اینکه هر لحطه هدایتم میکنی بینهایت سپاسگزارم زیرا حالم خدب است
برای همه مردم دنیا دعا میکنم.
در پناه الله یکتا باشید شاد و سلامت و موفق و ثروتمند باشید به تمام خواسته هایتان برسید و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
🤲🤲🤲🤲🤲💧💧💧💧💧💧🌙🌙💫💫🎈🎈🎈❤️❤️❤️
به نام خدایی که به شدت کافیست
سلام به استاد عزیزم؛ مریم جان و همه دوستان خوبم
در رابطه با این ۲ سوال؛ زمانی که تو ذهنم کار رو برای خودم آسون کردم:
من ۹ سال بود که برای کار به تهران مهاجرت کرده بودم و تو تهران جاافتاده بودم؛ کار و درآمد خوبی داشتم و دوستان فوق العاده ای داشتم اما یه حسی بهم میگفت که من متعلق به این شهر نیستم؛ یکبار که با برادرم صحبت می کردم یکدفعه ای بهش گفتم من خیلی دوست دارم (دقیقا) مشهد زندگی کنم گفت چرا؟ گفتم به خاطر اینکه هم مشهد نزدیک شهر سبزوار هست و من به راحتی میتونم به سبزوار رفت و آمد کنم و بیشتر از الان خانواده ام رو ببینم و دوم اینکه مشهد شهر بزرگی هست مطمنا هم موقعیت های کاری خوبی داره و هم امکانات مناسبی.( هیچ ایده ای برای اینکار نداشتم)
خلاصه این صحبت گذشت و ایده اومد؛ من بعد از تایم کاریم شروع کردم به تماس با موسسات کاریابی مشهد؛ روزمه کاریم رو براشون می فرستادم و پیگیری می کردم حتی یکبار به مشهد رفتم و در مورد چند کار پیشنهادی با موسسات کاریابی از نزدیک صحبت کردم که هیچکدوم مناسب من بود.
( وقتی من جدیت و ایمانم رو نشون دادم؛ دستهای خداوند از همه طرف به کمکم اومد)
یکروز به صورت معجزه آسایی برادرم بهم زنگ زد و گفت یادته یکبار بهم گفته بودی که میخوای مشهد زندگی کنی الان یه موقعیت کاری خوب تو مشهد هست؛ اگر میخوای؛
اونروز وقتی قضیه جدی شد نجواهای شیطان سراغم اومد که چرا میخوای اینکار رو بکنی تو الان موقعیت خوب کاری داری؛ دوستان خوبی داری؛ یه شهر جدید؟اونجا هیچ اشنایی نداری؟ یه کار و چالش های جدید؟ اگر موفق نشی چی میشه؟ دوباره نمیتونی برگردی سر کارت و …..
قضیه مهاجرت تو ذهنم آسون بود چون قبلا اینکار رو کرده بودم؛ فقط یک هفته طول کشید تا همه کارها انجام بشه؛ تو این یک هفته من اومدم مشهد کار اینجا دیدم و صحبت کردم و بعد با محل کار تهرانم صحبت کردم و به یکنفر به عنوان جایگزین خودم آموزش دادم و دوباره اومدم مشهد و کار اینجا رو قطعی کردم و خونه مناسب اجاره کردم.
و الان خیلی راضی هستم؛ از اینکه درخواست کردم؛ آنچه به فکرم رسیده بود رو انجام دادم و نترسیدم.(هرچند اونموقع از این قوانین اطلاعی نداشتم؛ فقط به ندای قلبم گوش داده بودم)
و مثال های دیگه مثل خرید خانه و … که همینطور بود من درخواست می کردم و آنچه به ذهنم می رسید رو انجام می دادم و بعد خدا بود که مهره ها رو خیلی زیبا کنار هم قرار میداد تا من به خواسته ام برسم.
در حال حاضر قصد تغییر کارم از کارمندی به کار شخصی و آزاد رو دارم اما هنوز هیچ ایده ای ندارم 🤔حتی هنوز نمیدونم اون چه کاری هست که حاضر باشم بدون دریافت پول به صورت شبانه روزی انجامش بدم؛ اموزش رو دوست دارم اما مطمن نیستم فعلا کار چرم خیلی توجه منو جلب کرده 🤨
این اولین کامنت من هست بی نهایت از خوندن کامنت دوستان عزیز هم فرکانس ام لذت می برم و بعضی ها رو بارها و بارها میخونم برام تاثیر گذار و الهام بخش هست اما خودم نمی شد که کامنت بذارم؛ شاید تکاملم رو طی نکرده بودم تا اینکه امروز انجام شد😊
استاد عزیز بی نهایت ازتون سپاسگذارم بابت اینکه دستی از دستان خدا میشد و قوانین بدون تغییر خداوند رو به ما آموزش میدن.
خیلی ولع دارم که ۴ یا ۵ دوره رو که دوست دارم با هم و درکنار هم استفاده کنم اما شرایط کاریم و … این اجازه رو بهم نمیده و میدونم که باید تکاملم رو طی کنم.
خیلی دوستتون دارم و آرزوی بهترین ها رو برای شما؛ مریم جان و دوستان عزیزم دارم.
سلام مریم جان، دوست عزیزم، این شجاعت شمارو تحسین میکنم و همون جوری که به راحتی همه ی کارا براتون با دستان خداوند به اسانی رقم خورد، همون جوری هم به مسیری که دنبالشی هدایت میشی، خیلی کامنتت رو دوست داشتم، سرشار از حس خوب و حال خوب بود… از خداوند میخوام به کار مورد علاقت هدایت بشی و مسیرتو پیدا کنی🙏💖🌹
سلام به شما مریم خانم عزیز
خیلی لذت بردم که سعی کردین بدون درنظر گرفتن نجواها مهاجرت کنین.
چند هفته پیش یه همکار خانمی داشتم که برای کارآموزی از سبزوار اومده بود مشهد و ۲ ۳ هفته بعد که دورش تموم شد گفت میخوام برگردم. من بهش میگفتم مگه مشهد رو دوست نداری؟ میگفت آره ولی خانوادم اجازه نمیدن مشهد باشم باید برم سبزوار و این حرفا. وقتی دیدم شما به راحتی از سبزوار به مشهد اومدین خیلی خوشحال شدم و لذت بردم از این باورهای خوبتون که باعث شد به راحتی هدایت بشین به این شهر خیلی خوب.
من حدود ۱۰ ساله به مشهد مهاجرت کردم و الان کم کم میخوام به یه شهر دیگه مثل تهران مهاجرت کنم و مثل شما خیلی دوست دارم کسب و کار شخصی خودمو داشته باشم. امیدوارم تو این مسیر با باورهای خوب و با هدایت خدا به بهترین و ساده ترین و لذت بخش ترین مسیر ها هدایت بشین.
برای دورهها خیلی پیشنهاد میکنم که از ۱۲ قدم فاصله نگیرید. منم دوره های زیادی رو همزمان گرفتم و یکم تمرکزم از ۱۲ قدم پرت شد ولی دوباره تمرکزم رو آوردم روی ۱۲ قدم مگر زمان اضافی داشته باشم که روی دوره های دیگه کار کنم ولی اولویت اول من ۱۲ قدم و عزت نفسه چون باید پایه و بیسم درست باشه که مطالب دوره های دیگه روی اون سوار بشم. مخصوصا برای من عزت نفس.
موفق باشید
بوس بوس
بنام رب تنها قدرت جهان
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته و بچه های سایت
اول از همه تبریک برای رسیدن به وزن ایده آلتون و دوم اینکه اومدم سوالی که پرسیدین جوابش رو بدم .البته که یک بار اومدم اما دستم به نوشتن نرفت ذهنم به من گفت از چی میخوای بنویسی توکه به موفقیتی نرسیدی اما باز من اومدم تابنویسم که بهش ثابت کنم من برای خودم ارزشمندم ..
موفقیت های من به خاطر افکارم محدودن . اما برای حرکتم و هدایتم جای شکر داره ..من توی یه حوزه مالی فعالیت میکنم که البته برای موفق شدن احتیاج به تخصص ، و تمرین زیادی داره …خیلی ها میگن پول در آوردن توی این حوزه کار هر کسی نیست اما من باتوجه به اینکه دوست دارم برای’خودم کار کنم و راحت پول در بیارم فیزیکی نباشه و فکری هست ضمن اینکه علاقه به مباحث ریاضی و آمار دارم هدایت شدم به این حوزه …برای من حتی آموزش دیدنش سخت بود چون احساس میکردم چیزی یاد نمی گیرم اما همین که قدم برداشتم با یک سوال از دوستم هدایت شدم به سایتی که آموزش های که من میخواستم رو رایگان والبته هر موضوع رو هم با چند کارشناس تدریس می کنن و هرروز من ساعت های رو به آموزش’و کسب مهارت و تمرین میگذرونم.
درموردکارهای که در گذشته باید انجام میدادم و انجام ندادم که البته فکر میکرد سخته بزرگترینش ادامه تحصیل همزمان با کار کردنه که حتی زمانی که سر کار میرفتم کارفرمابه من اجازه مرخصی نمیداد …یعنی با توجه به باورهام هدایت شدم به سمت کسی که اگه یه روز مرخصی میگرفتم . روز بعد کلی از کارها م مونده بود ….یکی دیگه اش دنبال کار بهتر گشتن بود که کارفرمام شرط کرده بود قبل از اینکه بخوام استعفا بدم باید به مدت یک ماه یک نفر رو آموزش بدم و همین باعث میشد من جرات نکنم دنبال کار بهتر بگردم و توی منطقه امن حتی با شرایط سختم بمونم .من حسابداری خوندم و حسابدار بودم برخلاف باورهای خانم شایسته که پنج شنبه ها سر کار نمیرفت و رشته خودش هم نبود و فقط آموزش دیده بود برای خودم هم جالبه و البته غم انگیز که باورهای من چه کار که با من نکردن و البته علارقم هدایتم که بارها بهم گفته میشد کارم رو رها کنم اما بی ایمانی من اجازه این کار رو به من نمیداد . …اما از کارهای که برای همه آسونه و برای من سخت شده رانندگی که البته بعد از آشنایی با استاد جرات کردم و گواهینامه گرفتم و هر روز هم به لطف خدا رانندگی ام بهتر میشه .یکی دیگه اش هم پخت شیرینی خونگی هست که بعضی شیرینی ها غلق های خاصی داره و خیلی ها علاقه ای برای سختی البته من بهش میگم فوت و فنی و ظرافت هاش که داره تا مثل قنادی ها در بیاد که من فقط با علاقه و البته تکرار و تمرین خیلی عالی اینها رو درست میکنم در حالی که مهمون که برای عید خونه مون میاد می پرسه بازاریه
امیدوارم با تلاش و تمرکزم روی حوزه مالی ام که البته توی خونه انجامش میدم و هر وقت بخوام براش وقت میزارم هم به مهارت لازم برسم و رشد کنم و به امید الله پول های خوبی بسازم .
ممنون استاد خوبم برای سوالای که پرسیدی گاهی که در کارم به سختی می رسم از خودم میپرسم آیا کاری که میکنم به هش علاقه دارم ؟؟
اینجا یادم اومد چه قدر کار توی خونه و کنار بچه هام رو دوست داشتم که کاری که الان میکنم و طبق شرایط الانم هدایت شدم بهش این مزیت رو هم داره و من لازم نیست برم بیرون
به امید موفقیت برای همه
ممنون
بناززززم یکی دیگه از پاشنه های آشیلمم ک نمیدونستم گفته شد
لذت بردم از این فایل
استاد گفت توی قانون سلامتی ما یه سری کار ها رو میایم توی ذهنتون اسون میکنیم میگیم اقا اسونه شما یه سری چیزا رو نخوری مثه تو ماه رمضون ک فقط دو سه روز اولش سخته بعدش اینقدر راحت میشه ک از نصف رمضون ب بعد تشنه هم نمیشی ،بدن عادت میکنه
طبع تون تغییر میکنه، علایقون برای خوردن شیرینی کم میشه بصورت طبیعی
گفت یه سری ها تونستن اینو توی ذهنشون انجام بدم و یه سری ها هم نخواستن ک انجام بدن
کلید این راحت کردنه باعث میشه طرف تست کنه ک امتحان کنه ک ب این شیوه دوره سلامتی عمل کنه بعد ببینه ک چقدر کار راحته چون تا امتحان نکنه اول خیلی سخت ب نظر میاد، وقتی امتحان میکنی و چند روز اول رو میگذرونی میبینی ک خیلیم کار راحتی بود
،کی کار راحتیه؟ موقعی ک انجامش بدی
الذین آمنوا وعملوا الصالحات این رو من جستجو کردم تو قران 50 بار فقط همین تکرار شده
یعنی ایمانی ک عمل نیاره حرف مفته
یعنی اگه شما دارین مسیر درست رو میرین باید نتیجه بگیرین، اگه توهم بزنید نتیجه اتفاق نمیوفته نتیجه با عملکرد درست بدست میاد
نتیجه نمیگیری مسرت اشتباهه
رسول وقتی داری توی این مسیر حرکت میکنی نتیجه نمیگیری باید بدونی ک یه جای کارت ایراد داره
خب نوبت ب جواب سواله
من با سریال زندگی در بهشت ، وقتی میدیدم استاد چقدر راحت با امکاناتی ک داره حصار های دور خونه رو برید، درختاری کنار دریاچه رو از ریشه کند، شاخه و برگ اضافی درختا رو قط کردن ک راحت تر رشد کنن، توی اون انبوه درختا یه مسیر برا خودشون ساختن و همین طور فلکه مریم رو، وقتی چکش افتاد توی اب به راحتی چکش رو در آوردن،
استادم ک موقع اشپزی گفت خانم شایسته با دقت اشپزی میکنه ولی من خیلی راحت این کار رو انجام میدم
من با دیدن این سریال بصورت ناخود آگاه علاقه مند شدم ک یه سری کار ها رو انجام بدم وکار هایی خیلی تو ذهنم سخت بود اسون بشن
مثلا روغن دنبه بره آموزشش رو دیدم و درست کردم
سخت ترین کار رفتن توی باغمون و انجام کار هاش بود ک الان لذت بخش شده (الان ثمر باغمون رو میچینم، درختای هرز باغمون رو قط میکنم)
چن روزیه هم ب ذهنم رسیده ک یه سیستمی درست کنم ک با آب سر حموم کنم( من جنوب کشورم و اینجا خیلی هوا گرمه و آب لوله هم موقع حموم گرمه ب ذهنم رسیده ک اب رو سرد کنم)
موقعه هایی ک خواسته ای برا بقیه سخت بوده ولی من توی ذهنم اسونش کردم
من دانشجوی ترم 8 هستم تقریبا ترم اخر، از ترم یک درس نمیخوندم بنا ب دلایلی این ترم 8 به خودم تعهد دادم ک معدلم رو بکشم بالا و منی ک معدل هر ترمم 11/13/14 بود ترم 8 شدم 16.87 بیشترین معدل توی طول دوران دانشجوییم تا الان رو گرفتم فک کنم الف یا ب کلاس هم شدم با این معدل
درس هایی دوستانم میگفتن من با این استاد 10 بگیرم بسمه من ب خودم میگفتن من میتونم نمره خیلی بالاتر بگیرم و اخرشم همون درس 18 شدم
میخواسم پروفایلم رو توی سایت درست کنم، توی ذهنم کار بشدت اسونی میومد، صبح دست ب کار شدم با وجود چالش هایی ک فکر نمیکرم باشن، شب پروفایلم رو قسمت پروفایل شخصی دیدم
و با این مسائل رو ب رو بودم و هستم ک توی ذهنم بزرگه، نمیدونستم ک میتونم اسونش کنم
مثلا
یه رابطه مزخرفی رو شروع و تموم کردم ک از لحاظ ذهنی خیلی درگیر بودم و کلا بد بود، دیگه ب خودم گفتم سخته با ینفر دیگه وارد رابطه بشم
و الان سختمه ک با جنس مخالف صحبت کنم و توی ذهنم خیلی کار بزرگیه
و صد البته ک کمبود عزت نفس هم هست
و الان فهمیدم ک کافیه توی ذهنم اسونش کنم و تامام
الهی شکرت بابت طلایی ک امروز بهم داده شد
من تاحالا ندیدم کسایی رو مثه اعضای این خونواده ک این حد از استاد و خانم شایسته سپاس گزار باشند
من از مادرمم ک صب تا شب برام غذا خوشمزه درست میکنه اینقدر خالصانه سپاسگزاری نکردم
تا حالا ندیدم اینقدر دعا خالص و از ته دل پشت کسی باشه
واقعا اینا فرشتن ک خدا بهمون داده
سپاسگزارم از استاد عزیزم و شایسته خانم
خدا حفظتون کنه
به نام خدای مهربان
سلام به استاد عزیز استاد جان جانان و خانم شایسته زیبا و مهربان
استاد یعنی واقعا نمیدونم چطور ازتون سپاسگذار باشم اصلا این یک ماهه تموم فایلای شما کاری کرد که ما نتنها حرکت کنیم بلکه مثل موشک پرواز کنیم
خب به لطف خدا این رو هم بگم که ما با خانواده مهاجرت کردیم خدارو شکر و کلی انگیزه و شورو شوق در ما ایجاد شده و قراره کلی چیزهای جدیدی تجربه کنیم
من چند وقتی هست خداوند بهم ایده ای رو الهام کرده که من باید انجامش بدم
خب به قول استاد خیلی از همون نجوا ها که تو شروع کار میاد برای من هم اومد اما واقع این یک ماهه که استاد شروع کردن چندتا فایل رایگان برامون گذاشتن هرکدومش یکی پس از دیگری ایمانمو شجاعتمو باورمو برای حرکت کردن بیشتر کرد و واااااااااقعا از خداوند و از شما سپاسگذارم و به خاطر فایل های مصاحبه با ازاده عزیز هم بسیاااااار ازتون تشکر میکنم چون اصلا جنسش با بقیه مصاحبه ها با افراد موفق فرق میکرد اینو واقعا میگم
و با این فایل انگار خدا حجتش رو بر من تمام کرد که دیگه این همه راهنماییت کردم این همه انکیزه بهت دادم این همه بهت باور دادم که تو فقط شروع کن و انجامش بده و ادامه بده من به طور کامل و دقیق حواسم بهت هست و کمکت میکنم تا بترکونی
یعنی قشنگ من این احساس رو دارم که توی تموم این فایل های اخیر خدا با من صحبت کرد و منو اماده کرده برای اقدام
که البته قدم هارو برداشتم اما هنوز خودم رو فیکس نکردم و خدارو شکر که این خدارو داریم که واقعا از ما حرکت از اون برکت که تا همین الانش که یک ماهی میشه که مهاجرت کردیم کلی نشونه تو همه زمینه ها بهم داده خدارو شکر
و اما از تجربه هام بخوام بگم که کجا ها تو ذهنم یک چیزی رو اسون کردم و خیلی کارها اسون پیش رفته
مثلا همین اسباب کشی قبلن همش خودمون کار میکردیم الان این سری که خواستیم اسباب کشی کنیم اصن ما به غیر از بسته بندی هیچ کار دیگه ای نکردیم و دو تا کارگر فوق العاده گرفتیم به لطف الله که همه وسایل رو خودشون قشنگ بردن تو ماشین خیلی عالی چیدن و حتی برای خالی کردنش توی منزل جدیدمون اصلن ما اونجا نبودیم و با تلفن و گرفتن کارگر همه چی راحت انجام شد و من الان زیر باد کولر نشستم و دارم تایپ میکنم و کل پروسه مهاجرتمون از نقل مکان مغازه و خونه گرفته تا جابه جایی وسایل همه چی خیلی راحت و اسون شکل گرفت
اما قبلا به خاطر اینکه فکر میکردم خودمون باید همه کارهارو انجام بدیم یک مقدار برام سخت بود اما کلن خیلی مشکلی با کار فیزیکی ندارم چون ورزشکارم و اگر بدونم که کاریه که باید انجام بشه با لذت تموم توانمو میگذارم تا اون کارو انجام بدم.
در مورد همین ایده ای که برای بحث اموزش در یوتویوب بهم الهام شده خب کلییییییی نجوا اومد که گوشی خوب نداری گفتم دوربین خوب که فعلا دارم کامپیتور خوب و کار راه بندازم که فعلا دارم پس انجامش میدم گفت خب میکروفون بیسیم نداری گفتم میخرم گفت پول نداری گفتم خدا جورش میکنه و کرده برام به خدا .الان میتونم با یک میکروفون بیسیم ارزان قیمت که قراره خودش بهم معرفی کنه تا بخرم شروع کنم بعد دوباره گفت که اتاقت برای اینکار کوچیکه گفتم اشکال نداره دوربینو میزارم تو بالکن که فضای بیشتری رو فیلم بگیره هی هرروز داره میگه خب دیوار پشت سرت یا همون بک گراندت خیلی سادس و چیزه جذابه نداره که مخاطب رو جذب کنه منم هی هر روز دارم بهش میگم مگه دیوار پشت سرم یا بک گراندم اصله؟مگه استاد نگفته بارها که توی کسبو کار و انجام کارها رو اصل تمرکز کنید؟ حالا اصل چیه؟ اصل مهارته منه اینکه من بیام قشنک اموزش بدم اونچه که میدونم رو اصل اینه که من شروع کنم با همین امکاناتی که الان دارم بقیشو خدا تو طول مسیر بهم میگه ابزار مناسب رو فراهم میکنه بهم گفت که خب حریف یا کسی رو نداری که روش نشون بدی گفتم اصلا فعلا نیازی به حریف نیست هروقت که نیاز باشه ادم مناسبشو برام میفرسته گفت اصن تو اگه بیای تمرکز کنی رو اینکار بعد نون نداری بخوری تا اون بیاد نتیجه بده معلوم نیست کی بشه گفتم حاضرم شبا تا صبح برم مسافر کشی تا پول لازم رو تو این مدت داشته باشم بعدشم خدا از بی نهایت طریق میتونه برام پول بفرسته که همین کارو هم کرد یکی از مشتریهامون (توی شغل پدریم که صنایع دستی هست)بهم پیام داد به لطف الله و من محصولی که نیاز داشت رو بهش معرفی کردم و بعد از چند روز خرید رو زد و ۲۰% از اون فروش نسیبم شد خدارو شکر که میکروفون رو هم با همون میخوام بخرم خدایا شکرت حقی به خودت قسم که هستی و حقی.میخواست سر تدوین هم منو بترسونه که همون اول کار زدم تو گوشش گفتم من کاااملا اماده هستم که هرچیزی رو در زمینه تدوین یاد بگیرم و ویدیو اولم رو هم که خیلی راحت فیلم برداری کردم و تدوین کردم و امادس. خلاصه فکشو زدم زمین😂😂😍
خدارو شکر میکنم
خیلی مورد واقعا هست که بخوام بگم و دقیقا این الگو هست که هروقت میخوای یه کاری رو انجام بدی این نجوا ها میاد تو ذهنه ادم اما هروقت تونستم تو ذهنم برای خودم اسون کنمش و انجامش بدم نتیجه گرفتم هم توی ورزشم هم تو کارم هم تو درسم موقع امتحانا اره حالا که یادم میاد من از هنرستان تا پایان کارشناسی با همین روش رفتم جلو و همیشه از درس خوندنم و امتحان دادنم لذت بردم و خب همیشه نمرات عالی هم گرفتم و خدارو شکر میکنم که الان داریم اگاهانه این کارو انجام میدیم و خب وقتی هم چندتا از اهداف و ایده هامونو به این شیوه عملی کنیم مسیر رسیدن به اهداف برامون اسانتر و لذت بخشتر خواهد شد.
اما توی مسیر خب قطعا تعهد لازمه ایمان لازمه پشت کار لازمه مرور کردن این اگاهی ها لازمه تا ایمانمون حفظ بشه و اینکه هروز به یاد بیاریم و تو ذهنمون رسیدن به هدفمونو لذت بخش کنیم و ادامه بدیم اون وقته که دریا برای موسی باز میشه اونوقته که خداوند پاسخ میده اونوقته که دستان خداوند از راه میرسن
خدایا شکرت واقعا خیلی خوشحالم کلن هروقت ذهنم میگه خب حالا میخوای چیکارکنی میخواد بی انگیزم کنه میپرم تو سایت یا میرم تمرین یا بهش میگم میخوام رو باورهام کار کنم میخوام کامنت بخونم میخوام کتاب بخونم میخوام به رویاهام فکر کنم اونوقت راشو میکشه میره
این سایت خیلی خوبه خیلی خدارو شکر میکنم استاد شما خیلی خوبی خیلی قانونو خوب درک کردی و خیلی قشنگ داری به ما اموزش میدی چقدر خانوم شایسته تحسین برانگیزه مثل یک ارشد باشگاهه رزمی میمونه که از بقیه شاگردها خیلی خوب عمل میکنه و حتی خیلی جاها از استاد اون باشگاه هم بهتر عمل میکنه و یارو یاور استاد باشگاهه که کمک به مربیش میکنه که بچه ها بهتر درک کنن و بیشتر پیشرفت کنن عالی هستین شما خانم شایسته .هرموقع ذهنم میگه که دختر خوب کجا پیدا میشه که اخلاقش ادبش احترامش عالی باشه سریع تو ذهنم شمارو بیاد میارم و میگم میشود و هست و من این مدلی میخوام انرژی ازاده خانوم رو هم واقعا دوست داشتم این که چقدر اروم و ریلکس و با متانت بودن و چقدر خوش خنده چقدر خوش خنده چقدر پر انرژی بودن و قطعا تو این تایم کبوتر با کبوتر باز با باز رخ داده و عالی هستین شما
ممنونم ازتون استاد که مارو حول میدین رو به جلو رو به پیشرفت خدارو صدهزار مرتبه شکر به خاطر این دست پر قدرت و پر توانش
براتون ارزوی بهترین هارو دارم💖💖💖💖💖
سلاااااام به روی ماهتون 💚🌿
عاشقتونم من که حتی از تایمی که توی ماشین و پشت فرمون هستید هم استفاده کامل رو میبرید🥰
یعنی واقعا احسنت به خانم شایسته به این سوال های فوقالعاده شون🤩
یعنی قشنگ انگار حرف دل ما هستن
به به استاد جانم همین اول کار چه قدر زیبا گفتید بحث سخت کردن کار رو، بحث انگیزه رو
من متنفرم از این کار
از این که وقتی میخوام یه کاری رو انجام بدم برم هزاران فکر راجبش بکنم و آخرش هم نا امید بشم و بگم نمیشه و خیلی سخته و… از این جور حرف ها
من به خودم میگم آقا جان تو حرکت کن، کارای اولیه رو انجام بده به مابقیش اصلا فکرم نکن، خودش جور میشه، درست میشه
اگرم نشد تجربه میشه (به این زیبایی🙃)
عاشقتم من استاد با اون مثال کوهنوردیت😂
عاشقتونم چقدر این حرف ها زیباست
چقدر من احساس خوبی بهم دست میده وقتی راحب دوره سلامتی صحبت میکنید و چقدر احساس خوشبختی میکنم
وای وای چقدر مثال مریم خانم زیبا بود
چقدر خداراشکر میکنم که اول زندگیم با این آگاهی ها آشنا شدم و قراره چقدر در زندگی کمکم کنه❤️🙃 عاشقتونم❤️
عرض سلام و ادب خدمت استاد عزیز،مریم خانم و همه دوستان❤❤❤. در باره موضوع این جلسه من یک مثال برای اینکه اینقدر شروع یک کار رو برای خدمون سخت نکنیم و اینقدر آینده نگری بی خود نکنیم به ذهن من رسیده، امیدوارم به درد دوستان عزیزم بخوره😎. من اگه بخوام از خودم بگم، من برای شروع هر کاری تو بیزینسم خدارو شکر این ویژگی رو داشتم و تقریبا قانون تکامل رو رعایت می کردم و در شروع کار خیلی هم خوب جلو میرفتم تا اینکه یک سم فکری به نام (مقایسه کردن خودم با دیگران) به سراغم میومد. می گفتم ای بابا فلان شرکت اینقدر قویه با این همه کارمند(نا دیده گرفتن توانایی های خودم و اینکه باباااا اونم از کم شروع کرده) یا فلان شرکت این همه سابقه داره و یا این همه آدم مثل من دارن این کار رو انجام میدن مگه میشه همه موفق بشن(باور کم بود) یا می گفتم اینها رابطه های قوی دارن که موفق میشن(شرک) و خوب این دیدگاه تو هر دو بیزینسی که انجام دادم بود ولی کمکم با تغییر باورهام تو بیزینس دومی بهتر شد تا مجدد با دوره های استاد اشنا شدم(اینکه میگم مجدد به این دلیله که من از بچه های دوره های 21 جلسه حضوری استاد بودم که حتی در اون دوره چه نتیجه های خوبی گرفتم که حالا بعدا مفصل راجبش صحبت میکنم) و باورهام کاملا تغییر کرد و با باورهای جدید وارد بیزینسی که واقعا دوستش دارم شدم و به امید الله مهربان میدونم که ازش نتیجه می گیرم. استاد برای شروع یک کاری اینقدر مسائل رو ساده بیان می کنه، آدم میگه خوب من که الا همه چیز رو برای شروع دارم، با هر سرمایه ای که دارم باید شروع کنم، خودمم که نباید با دیگران مقایسه کنم و مهم نیست که اونها در چه سطحی نسبت به من هستند، خوب اعتماد به نفسم با تمرینهایی که تو دوره ها داده میتونم بالا ببرم و بهم یاد داده که وقتی حرکت می کنی درها باز میشه و دستان خدا به کمکم میان و خدا برای ما کافیه. خوب پس من فردا میرم و کارم رو شروع می کنم. این شروع کردن مثل یک آبگیر کوچکی هست که من هیچ ترسی ازش ندارم به دریاهم راه داره ولی اول من دریا رو نمی بینم و شروع میکنم تو اون دریاچه بازی کردن و کم کم شنارو یاد می گیرم و همزمان دارم به دریا هم نزدیک میشم و در نهایت اینقدر شنا کردن رو خوب یاد گرفتم(حرفه ای شدن با کم کم شروع کردن کاری که از انجامش لذت میبری و…) که وقتی وارد دریا میشم دیگه برام فرقی نمیکه که عمق آب و وسعت آب چقدره هر کاری که بخوام میتونم انجام بدم و اینجاست که با باورهای درست، انگیزه، حرفه ای شدن و همت به انجام کار هر مسئله ای رو میتونم حل کنم. این مثال خیلی به آگاهی خودم از قانون تکامل و این جلسه کمک کرد، امیدوارم به درد دوستان عزیزم بخوره. در پناه الله مهربان و وهاب.🌹🌹🌹🌹
به نام خدای هدایتگر.
سلام استادجونم .سلام مریم جونم .
استاد،ازاونجایی که من ارادم خوبه .اگه چیزی به ذهنم خطورکنه وقرارباشه کاری راانجام بدم .حتمن سریع برنامه ریزی میکنم ودنبالش میرم .
یادم نمیادکاری یاچیزی توذهنم اومده باشه وبه خاطرسختیش ،منصرف شده باشم .ولی خب موضوع مهم اینه که خیلی وقتهابایدبرنامه هایی می چیدم یادنبال اهدافی میرفتم ولی کوتاهی کردم .وقتی شمایامریم جون ازاهدافتون وعملکرداهای حتی دوره ی خیلی جوانیتون میگید،من غبطه میخورم که چقدربی هدف زندگی کردم .
ولی خب سالهایی هم هس که بااراده ،تلاش کردم ولی نمیدونم چراوبه خاطرچه حکمتی الان تواین سن دارم جواب می گیرم .حتمن تلاشم کمتربوده .
مثلاخیلی ساله که من دنبال آرامش وزندگیی که خودم احساس رضایت داشته باشم ،بودم وکلاسهای مختلف رفتم .کتابهای زیادخوندم ونوشتم .امااین یه سالی که باشماشروع و دنباله روهدفم بودم.تازه به خواسته هام دارم میرسم .
دوس داشتم زودترازاینااتفاق میفتادولی بازم سپاسگزارشماوهدایت خداهستم .همیشه به خدامیگفتم خدایایه کسیوسرراه من قراربده که همه جوره منوراضی کنه .ینی راه وروشی داشته باشه که باعقل ومنطق من مطابقت کنه .واقعنی همیشه دنبال همچین آدمی بودم .باورم نمیشه بعدازسالیان سال شاید۸سال گذشته باشه والان من به اون فردکه استادعزیزم هستم ،رسیدم .تواین هدفم ،همه چیوباهم میخاستم ازروابط همسریادیگران ،سلامتی ،ثروت،آرامش ذهن وروح ،ارتباط باخدا،آشتی بامرگ وغیره…..
خداروسپاس که آروم آروم دارم همه روبدست میارم .
قربونت شم استادگلم .
خداروشکرمیکنم که بالاخره فردی توزندگیم واردشدکه تونست منه ناهیدروتغییردرست ودرمون بده .
حالامیرم سراغ جواب سوال شما؟که جاهایی که فکرکردیم وانجام دادیم چی بوده ؟
استاددرمورداثاث کشی چون من مستاجربودم همیشه دقدقه وحال خرابیشوداشتم .ازیه ماه قبل ماتم می گرفتم واین حالموخیلی بدمیکرد.وباعث میشدخیلی جاهابه خاطراین موضوع من عصبانی باشم وهمش درحال استرس ،روزامو،می گذروندم .
ولی الان اینطورنیستم اندفه به خودم گفتم ناهیداین مسئله ای که توبایدبپذیری وبدونی که باآرامش ودیدن نکات مثبت قضیه ،ازاین موضوع لذت هم میبری .
دیگه ازیه ماه قبل فکرنمی کردم .یه چندروزمونده به جابه جایی ،شروع به جم کردن وسایلاوبسته بندیش کردم .وفکراینومیکردم که دارم یه مکان جدیدوخونه ی جدیدمیرم .وممکنه اتفاقات خوب جدیدی برام بیفته .کاملابدون خستگی وبالذت وبانگاه این که احساس خوب ،اتفاقات خوب رابرام رقم میزنه ،پیش رفتم .
واتفاقاهمین طورهم میشد.ولی به گذشته بودهمش غرمیزدم .همسرموخیلی سرزنش میکردم .تصورجاومکان جدیدیه کم استرس بهم واردمیکرد.
امسال تصمیم جدی گرفتم وباخودم عهدجدی بستم که خیلی بیشترازسالهای دیگه تلاش کنم برای بهبودوروندزندگیم .وواقعنی این چندماهه ،اینکاروکردم .تاقبله ،امسال همیشه این توذهنم بودکه تغییرکنم تابه دیگران ثابت کنم که چقدخوبم یاخوب دارم زندگی میکنم ولی امسال ازدولت استاد،نگرشموتغییردادم وگفتم لزومی نداره به کسی ،چیزی راثابت کنم فقط برای آرامش وخوشبختی وشادی خودم ،وثابت کردن به خودم وخدای خودم ،بایدبیشترین تلاش راکنم .وخداروشکراین روش خیلی بیشتربهم جواب داده .البته ناگفته نمونه چون کسی مثل استاد،پشتمه .🙏
ازصب تاشب مشغول رسیدن به خودم ،به پسرم ،دخترم ،همسرم هستم وباشلوغی کارم ،به همه ی کارام میرسم وشبا،بااحساس خوب ،خواب میرم وبعضی وقتاازهیجان زیادخوابم نمیبره .خیلی خوشحالم که دارم سعی میکنم ،باقوانین هایی که آموختم ،پیش میرم .هیچی کم خودم نمیزارم .خیلی ازاطرافیان وقتی منوانقداکتیو،میبینن .میگن خوش به حالت چطور؟چکارمیکنی ؟وقتی توضیح بهشون میدم ،میگن بروبابا!ازخوابمون بزنیم نه بابا،ماتاظهرخابیم .وهزارویک جوربهونه میارن .جالب اینجاس که ازهیچیشون نمیخان بزنن ومیخان شبیه کسی باشن که فعالیت زیادداره وحال وشادی رضایت بخشی داره ،بشن .
به قول استادسرجای خودشون وفقط توخیال .میخان به همه خواسته هاشون برسن وهمه چیزبراشون محیابشه .
به عنوان یک مادرخیلی حواسم هس که الگوی مناسبی برای فرزندانم باشم .اعتقادم براینه که اگه خودم الگوی مناسبی نداشتم ودیرشروع کردم برای انجام خیلی چیزها.ولی خودم ازهمون بچگی تلاشم براین بوده که دختروپسرم درسن جوانی ،آدمهای موفقی باشن .ازسن کوچیکی ورزش راالویت هردوشون قراردادم .ودنبال روهدفشون حالاهرچی که خودشون انتخاب کنن .من کنارشون ،درحدتوانم کمکشون میکنم والبته پدرعزیزشون حمایتگرمالیشونه .برای هردوشون ،به خصوص دخترم چون ازجنس خودمه ،خیلی وقت میزارم .اینم بگم همش بالذته وحواسم هست که چقدازتوانایی هاوانرژیم رابراشون بزارم .این نیس که به خودم توجهی نداشته باشم .اتفاقابه خودم هم ازهمه لحاظ خیلی رسیدگی دارم .ازاون مادرای فداکارنیستم که به خودم آسیب بزنم که بچه هام خوش باشن .نه اول الویت خودمم وکارای خودمه .خداروشکرخداتوانمندی ،برنامه ریزی خوب رابهم داده که بتونم همه جوره ازوقتم به بهترین شکل استفاده کنم .فقط ایرادگذشته ی من ،این بودکه خیلی جاهاتمرکزرونداشته هام بود.ولی الان کاملن متفاوت باگذشته ،رفتارمیکنم واحساس رضایت را درخودم میبینم .چون نتایج بهتری توزندگیم میبینم .چون آرامش بیشتری کسب کردم .
حتی الان که وقت برای گوش کردن ونوشتن دیدگاه میزارم .موردتمسخروقضاوت خیلیاهستم .یه وقتایی ازنگاهشون میفهمم .این به این منظورنیس که اعلام کنم من دارم میرم چیزی گوش بدم وبنویسم ولی اینکه ارزش قائل هستم برای خودم وجایی الکی نمیرم یااول به این کارخودم توجه میکنم .متوجه میشن چون میگن مگه چکارداری .ول کن حوصله داری!ولی حرفهای اونابدام اهمیتی نداره حتی یه بارهمسرم شاکی بود.نشستم وتوضیح دادم وبش گفتم این کارهم جزعه الویت کارای روزانه ی منه ،وتوبایدبپذیری .وایشون هم قبول کرد.ولی خب الان بابرنامه ریزی بهتری ،طوری وقتمومیزارم که ایشون میان ،کارم باسایت تموم شده باشه .وقتی هدف وبرنامه ی آدمها،توجهت ،درستی باشه،حتمن باکمی فکرکردن وبرنامه چیدن میتونن بدون بهانه به همه کاراشون برسن .واقعن هیچ بهونه ای برای هیچ کاری نیست .به قول استاد ،باافکارخوب ومثبت توقدم اول روبردار،گامهای بعدی به تونشون خواهدداده شد.خداهم باهدایت خودش تومسیرباتوس .پس نیازی نیس نگران چیزی باشی .همون وعده ی خودش (ازتوحرکت ازمن برکت )که البته این فقط به لحاظ ،مسائل مادی نیس .به نظرمن .
ترس بزرگترین مانعی هس که باعث میشه تونتونی حرکت کنی .
تنبلی هم یکی ازمانعهای بزرگ دیگس که نمیزاره توحرکت کنی .
تمایل وذوق توبرای رسیدن به هدف :عامل مهمی برای رسیدن به خواستته .
داشتن انگیزه ،بررسی هدفت که چرامیخای انجامش بدی یابدستش بیاری .
ازچیزی کوه یاغول نسازید.خیلی چیزاتودلش که بری ،می بینی چقدراحت بوده وتومی ترسیدی .
ایمان به خداوحس حضورخدا،کنارت ،میتونه کمک حال فوق العاده ای باشه برای رسیدن به خواستت .
الگوبرداری ازافرادی که تواون زمینه به جایی رسیدن وکاری کردن .
راحت گرفتن وسخت نگرفتن اون موضوع .
داشتن اراده ی قوی .همت وتلاش .
وعده دادن به خودت واثبات کردن به خودت .
همه ی اینا،باهم دست به دست هم میتونه توروبه خواستت برسونه .
نمی دونیدچقدلذت بخشه به خصوص جاهای که کسی بگه تونمیتونی وتوبتونی .خیلی بهت حال میده که قدرت وتوانایی های خودت راببینی وچقداعتمادبه نفس وعزت نفست رابالامی بره .
سعی میکنم ،متکی به کسی نباشم وخودجوش خودم همه ی کارام راانجام بدم .خودم به تنهایی ازپس کارام برمیام البته بایاری وهدایت خدا.ایمان به خداتورو،ازخیلی بندها،وگره ها،خلاص میکنه .
پس نتیجه :کنترل ذهنتون
تمرکزبه نکات مثبت اون موضوع .
داشتن انگیزه
حرکت وتوکل به هدایت خداوند
داشتن احساس خوب ونتایج خوب ،نشون دهنده ی رسیدن به موفقیتمونه.به زمان رسیدن هدفمون هم نیازی نیس ،فکرکنیم .چون یه وقت درگیرعجله میشیم ودوباره خودمون باعث تعویق انداختنش میشیم .
قربون الگوهای خوبی مثل استادومریم جون که من به نوبه ی خودم ،هرچی دارم ازوجوداین دوعزیزه .
چقدخوشحال میشم وقتی استادمیگه من کامنتاتونو،میخونم .
سپاس وهزاران سپاس ازحضورخداواستادعزیزم توزندگیم.