دستیابی به اهداف سخت است یا آسان؟ - صفحه 26

436 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فریبا فاضلی گفته:
    مدت عضویت: 2117 روز

    جز خدا کیست‌ که‌ در سایه‌

    مهرش‌باشیم

    رحمت‌ اوست‌ که‌پیوسته‌

    پناه‌ من و توست.

    خدایا

    امروزم را با نام تو

    و به امید مهربانی و رحمتت،

    و لحظاتی سرشار از معحزه

    و اتفاقات خوب آغاز میکنم

    هزاران بار شکرررر

    خدای خوبم

    شکر، برای بودنم در یک روز زیبای دیگر

    شکر، برای بوی خوش زندگی

    شکر و هزاران شکر

    برای وجود ارزشمند خودم و عزیزانم

    شکر، برای سلامتی جسم و جانم

    شکر، برای رزق و روزی حلالم

    شکر بخاطر دوستان خوبم در این سایت الهی

    الهی امروز برایم همان روزی باشد که می خواهم ،

    همان هایی را ببینم که دوستشان دارم ،

    همان حرف هایی را بشنوم که دلم می خواهد ،

    و همه چیز همان جوری پیش برود که آرزویش را دارم.

    ..سلام به استاد عزیز واستاد شایسته گرانقدر.

    سلام دوستان عزیزم روزتون پر ازآرزوهای خوب

    روزشمارِ تحول زندگیِ من | فصل 6

    فایل171

    دستیابی به اهداف سخت است یا آسان؟

    میخوام به اتفاقی که دیروز 10 تیر 1403 برای من وهمسرجان پیش اومد اشاره کنم و بخودم یاداوری کنم که من چقد تغییر کردم

    من وهمسرم ساعت 6 صب از شمال حرکت کردیم به سمت تهران

    تو این حین دوبار وسایلی رو جا گذاشتیم که بعد از چند دقیقه یادمون میومد ومیرفتیم وبر میگشتیم

    و میگفتیم حتما خیر بوده خلاصه ساعت 6ونیم صب حرکت به سمت تهران از چالوس

    مسیر یاب نشان هم به ما از جاده چالوس

    آدرس می داد

    تو راه یه توقف کوتاه ده دقیقه ای هم داشتیم

    بعد از یه ساعت مرزن آباد رو ردکردیم ومیخواستیم وارد جاده چالوس بشیم متوجه شدیم راه توسط پلیس بسته شده و ما باید دور میزدیم وجالب که تازه جاده بسته شده بود!!!

    ولی ما با کنترل ذهن بدون هیچ عصبانیتی دور زدیم واز جاده هراز اومدیم و راه 3 ساعت ونیم برامون تقزیبا7 ساعت طول کشید اگر زمان قبل از آشنایی با استاد واین آگاهی‌ها بود ما کلی غر می‌زدیم در موردش حرف می‌زدیم عصبانی می‌شدیم که چرا اینجوری شد خودمونو سرزنش میکردیم اگه 5 دقیقه زودتر رسیده بودیم اگه توقف نمی‌کردیم اگه اون وسایلو تو خونه جا نمی‌ذاشتیم ما به موقع می‌رسیدیم و از جاده چالوس میومدیم و ساعت 10 صبح خونه بودیم و به کارامونم می‌رسیدیم اما اینجوری مسیر سه ساعته برای ما 7 ساعت طول کشید ولی خدا را شکر ذهنمونو کنترل کردیم به زیبایی‌های جاده توجه کردیم موسیقی گوش کردیم و بالاخره اومدیم خونه و استراحت کردیم..

    این اگه اسمش تغییر نیست ،اسمش کنترل ذهن نیست پس چیه ،اینا همون نتایجی که استاد بارها وبارها بهش اشاره کردن تو بیشتر فایلاشون

    و این تفاوت من و همسرم قبل از آشنایی با استاد و بعد از آشنایی با استاد که

    شاید به نظر خیلی موضوع کوچیکی باشه ولی خیلی بابتش خداروشکر کردم و خودم و همسرم رو تحسین کردم .

    اینم بگم که همسرم عضو سایت نیستن فقط یه وقتایی با من تو ماشین فایل گوش میده

    باید جهان را بهتر از

    آنچه تحویل گرفته‌ای

    تــحویــل بــدهی

    خواه با فرزندی خوب

    یـا بـاغچه‌ای سرسبز

    اگر فقط یک نفر با بودن تو

    ساده‌تر نفس کشید

    یعنی تو موفق شده ای …

    #گابریلگارسیامارکز

    مهربانا

    چتر رحمتت را بر سر من ودوستانم

    همیشه باز نگه دار و

    بهترین تقدیرها را برایمان رقم بزن

    امیدوارم دراین روز زیبا

    ڪلبه ی دلامون گرم باشه

    و لبامون خندون

    استاد عزیزم

    الهے همیشہ زندگیتون

    پرازعشق ومحبت باشه

      ممنون بخاطر این سایت الهی و این همه آگاهی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  2. -
    سعیده آیت گفته:
    مدت عضویت: 1052 روز

    بنام خدایی که روزی منو هدایت کرد به صراط مستقیمش و بدین شکل

    حلقه ای بر گردنم افکند دوست

    میکشد هرجا که خاطرخواه اوست

    وچه خوشبختم من که رب العالمین سکان دار زندگیمه و من افتخار این رو پیدا کردم که عبد وخاکسار درگاه فرمانروای جهان باشم که اگر اون باشه همه چیز هست .

    سلام به استاد عزیزم که این راه عاشقی و عبد ومعبودی رو به شکلی درست بهم یاد داد

    وسلام به مریم جان و همه دوستان عزیزم

    من تو مسیر این شغل داوری حقوقی که هنوزم عملا استارت نخوزده

    معجزات و آسانیهایی دیدم که منشا همش دل آروم و اطمینان صدر در میلیون خودم به خدا بود

    من دوسال ونیم قبل وارد پروسه این شغل شدم اون موقع هنوز هیچی از قانون نمیدونستم ولی عجیب مو به مو به شکل مثبت به قانون عمل میکردم

    همه چیز هدایتی و باخواست صد درصد خودش بود.

    از اول به خدا یه لیست دادم و یه سری شرایط رو نوشتم که خدا جونم با لحاظ کردن این موارد برام یه کار جور کن

    جالبه که رهای رها بودم و هیچ شغل خاصیم مدنظرم نبود وهمه جوره دست خدارو باز باز گذاشتم

    وبه شکلی کاملا معجزه اسا من پیامک فراخوان داوری بدستم رسید در ثانیه های اخر ثبت نام .

    وقتی شرایط افرادی که میتونن بدون آزمون ثبت نام کنن رو خوندم اولش مات و مبهوت بودم که موبه مو برطبق لیستم بود بعدش بلند شدم مثله دیوونه ها میرقصیدم ازخوشحالی

    بعد از فرستادن مدارک مصاحبه بود که اون روزم معجزات خداوند پشت سرهم منو غافلگیر کرد از شنیدن یه سری سوالا دم در توسط یکی از بچه ها ، اینکه همه کتاب بدست بودن و استرس داشتن ولی

    من اروم و گیج چرا اینا انقدر کلافن،

    و اون قسمت روانشناسیش که مسئول مربوطه گفت نظرت راجع به اتفاقات اخیر چیه؟(دوران زن زندگی ازادی بود)

    ومنکه چند روز قبلش به شکل هدایتی لایو استادو تو این زمینه شنیده بودم داشتم تمام برداشتمو از حرفهای استاد میگفتم که اون اقای محترم خیلی مودبانه و به شکلی تحسین برانگیز ازم تشکر کرد و گفت خانم آیت خیلی خیلی ازتون چیز یاد گرفتم و بعد به احترامم بلند شد تابرم

    همونجا گفتم قبولم قشنگ صدای قلبم رو میشنیدم

    بعد دوره اموزشی گذاشتن اونم تو ساری

    من رامسر دوره ساری دوماه ونیم و هفته ای دوتا سه روز پشت هم از تیر تا اواسط شهریور یعنی اوج گرما وشرجی

    اولش کمی بهم ریختم بعدش فقط نشستم نوشتم که

    من این دوره رو به راختی میگذرونم انقدر راحت انگار تو خونمم به راحتی میرم و برمیگردم تو هوای خنک همه چی عالی طی میشه و…..

    اتفاقی که افتاد من فقط سه جلسه رفتم یه بار با همسر عزیز دو مرتبه دیگش خودم رفتم ولی انقدر راحت و هوا سر ظهر توساری خنک اصلا نگم که خودمم مبهوت خداوند بودم که همون دو روز هوا انقدر خنک بود

    وبعدش خدا با نشونه هاش بهم فهموند نرو دیگه هیچ اتفاقی نمیفته

    وقتی از مسئولش پرسیدم تو لفافه گفت نیومدینم مهم نیست خودتون رو برا امتحانش آماده کنید

    یکی از بچه ها بزرگواری کرد ویس کلاس ها رو تو گروه میفرستاد یعنی نور علی نور

    ومن دقیقا در خانه زیر کولر باخیال راحت ویس هارو گوش میدادم تا دوره تموم شد و روز امتحانم به شکلی عالی سپری شد و از 13 تا درس 10 تاشو 20 گرفتم و خلاصه با معدل نزدیک 19 این مرحله روهم گذروندم

    27 خرداد امسال هم طی مراسم تحلیف پروانه ها رو دادن

    والان ما رو عضو یه گروه کردن برا تبادل نظر و اعلام برنامه هاشون

    دیروز تو گروه شرایط تاسیس موسسه داوری رو زدن که البته میتونی یا دفتر عادی بزنی یا موسسه

    الحق که شرایطش طوریه که هرکسی از پس هزینش برنمیاد

    ولی چیزی که برام تعجب آور بود اینکه این داوران حرفه ای دادگستری که بعضا بیشترشون قاضی بازنشسته ،وکیل ،رئیس فلان دانشگا و…. هستند

    با دیدن این شرایط موسسه چنان بهم ریختن و صحبتها وویسهایی تو گروه میزاشتن که هنوزم بعد دیروز تا حالا نمیتونم باور کنم این حد از اضطراب و فشار و منفی نگری رو تواین قشر جامعه

    از اون ور منی که فقط یه میلیون تو حسابمه شاد وبیخیال وقتی شرایطو خوندم پاشدم یه اهنگ گذاستم وبا دخترم رقصیدم وازته دلم آروم اروم بودمو هستم

    چرا؟ چون مطمئنم خدایی که منو تا اینجا رسونده بقیشم جور میکنه

    اصلا ما میتونیم یه دفترکار معمولی اجاره کنیم حتما نباید موسسه تاسیس کنیم که

    ولی اون بندگان خدا چنان آشفته وبهم ریخته شدن که تازه دارم میفهمم تفاوت فرکانسی رو

    نمیدونم آخرش چی میشه ولی مطمئنم هرچی بشه به نفع منه و بهترین حالت برام رقم میخوره به لطفش

    من عجیب تو این راستا ارامش داشتم و دارم ارامشی از جنس خودش

    اغراق نمیکنم این واقعیته

    ومن این ارامشو از خودش گرفتم

    با نشونه هاش هربار بم گفت این رسالتته

    میدونید من همیشه به قضاوت دید خوبی نداشتم یعنی میگفتم این سخت ترین کار دنیاس وهیچ وقتم بش فکر نمیکردم

    وقتی این پروسه شرو شد بخدا گفتم واقعا این مسیر منه؟ واقعا این رسالتمه؟هربار استاد میگفت برین سراغ شغلی که عاشقشین ته دلم میگفتم منکه …… ولی

    هربار نشونم میداد که ادامه بده

    واز وقتی پروانه رو گرفتم دوبار ازش هدایت خواستم

    یه بار با قران بهم گفت 67 سوره مائده

    ای پیامبر آنچه برتونازل شده بخلق برسان که اگر نرسانی تبلیغ رسالت و ادا وظیفه نکرده ای وخدا تو را از شرو ازار مردمان محفوظ خواهد داشت نترس ومحکم باش

    ودفعه دومش با فایل 32 پاسخ به مسابقه در سفربه دور امریکا خداوند از زبان استاد عزیزم گفت که

    هرکار دیگه رو بزار کنار وفقط بچسب به اینکار که هرچی بخوای بهت از همین راه میدم اشک میریختم و گوش میدادم به اون فایل

    وقتی دیروز این جماعت سردر گم و پریشون رو دیدم گفتم خدایا دارم یواش یواش میفهمم که تو برا پلن و برنامه هایی که داری

    به یه انسان در مسیر قانونت نیاز داری نه اینایی که از لحاظ تجربه واقعا برتر از منن

    ولی اون درون بهم ریخته ی واکنش گرشون نمیزاره درست فکر کنن و عمل کنن

    من اینو مطمئنم که فقط قرار نیست بشم یه داور و یه سری پرونده و حکم و…..

    قراره اتفاقات عالیی تواین مسیر بیفته قراره روند دادگستری تغییرات اساسی بکنه قراره خداوند از طریق من کارهای مهمی رو انجام بده که حتی الان نمیتونم حتی حدسشون بزنم

    میدونید وقتی خداوند رو مثله یه کوه که چه عرض کنم وقتی تنها قدرت جهانو همراهت میبینی و گرمای اون انرژی رو حس میکنی نمیتونی جور دیگه ای فکر کنی وبلندپروازی نکنی

    الانم قرارشده دورهم جمع بشن و رایزنی کنن و شاید نماینده بفرستن تهران واسه تغییر این شیوه نامه وهزارتا کار دیگه تا دلنگرانیهاشون کم بشه

    منم از خداخواسته تا اونا دارن تو سر وبار خودشون و قوانین و آیین نامه ها میزنن بیشتر دارم فایل گوش میکنم و کامنت میخوتم و نکته برداری میکنم و خلاصه رو خودم کار میکنم و لذت میبرم از زندگیم تاببینم آخرش قراره چه جوری همه چی به نفع من تموم بشه انشالله

    البته اینم بگم دارم نکته های مهمی که پارسال اساتید درس میدادن و تو کتاب هست و جمع اوری میکنم ودر کنارش یه آیین دادرسی برا اون مکانی که قراره توش کار کنم انشالله جوز میکنم و مینویسم

    در واقع دارم تمرکز میکنم برانچه میتونم بهبود دهم

    وای که این فایل و عنوانش همیشه اویزه گوشمه تا به یه تضادی برمیخورم سریع میگم سعیده فعلا تمرکزتو بزار رو چیزی که دست خودته ومیتونی بهبودش بدی

    والانم تنها کارهایی که میتونم بکنم همینهاست

    اینها کارهای سمت منه خدام که کارشو عالی انجام میده

    اون بندگان خدام که مطمئنم دستان خدا برای منن دارن کارشون رو انجام میدن ونهایتا همه چی بخیر وخوشی حل میشه انشالله

    خدایاشکرت برا این مسیر بهشتی این آرامش این قوانین این سایت این استاد وخودم که با توکل بخدای مهربان دارم همه تلاشمو میکنم که هر روز بهتراز دیروزم باشم و تاجایی که ممکنه با احساس خوب در مسیر باشم ولذت ببرم.

    خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      نوید گفته:
      مدت عضویت: 3130 روز

      سلام سعیده عزیز

      خدا رو شکر میکنم که در این مدار هستم که با خوندن کامنت دوستان باورهای قبلی و اشتباهم اصلاح می‌شه

      از شما هم تشکر میکنم که انقدر روان و عالی نوشتین

      چقدر جهان شما رو آسان کرد برای آسانی

      چقدر خداوند هموار کرد مسیر و براتون

      شما به خودتون گفتین که به راحتی میگذرونم انگار که خونه‌مم به راحتی میرم و برمیگردم تو هوای خنک همه چی عالی طی میشه

      ولی خدا پلن‌هاش همیشه ساده‌تر از اون چیزی‌ه که ما تو ذهن‌مون می‌سازیم

      یعنی حتی ساده‌تر و آسان‌تر از چیزی که ما فکرشو بکنیم خدا برامون مسیر میسازه

      خدا مسیر و جوری چید که اصلا لازم نشد این مسافت رو طی کنید

      تو خونه خودتون بودین

      در واقع کلاس آورد تو خونه شما

      الله و اکبر…

      یاد جمله استاد افتادم در مورد نامه 31 نهج‌البلاغه

      تو نمیری دنبال پول، اون میاد دنبال تو

      خدا رو شکر برای این جهان قانونمند و دقیق

      برای این آسانی که در قوانینش هست

      برای این فضای سالمی که استاد ایجاد کرده

      هر جا هستین در آرامش و آسایش و رفاه باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        سعیده آیت گفته:
        مدت عضویت: 1052 روز

        سلام به شما دوست عزیز

        ممنون که برام نوشتید و احساستون رو بیان کردید

        چقدر زیبا به این نکته اشاره کردید که

        تو نمیری دنبال پول اون میاد دنبالت

        خیلی لذت بردم از این تشبیه و مقایسه

        واقعا جهان قانونمندی داریم وخدارو هزاران بار شکر که مارو هدایت کرد تا بتونیم قوانینش رو بشناسیم درک کنیم و نهایتا عمل کنیم و استمرار داشته باشیم تا نتایج رو ببینیم.

        بازهم ممنونم از اینکه نوشتید وبه این نکته ظریف اشاره کردید.

        امیدوارم همیشه موفق وپیروز باشید.

        خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    هاشم داداشی گفته:
    مدت عضویت: 1372 روز

    به نام خداوند بخشنده هدایتگرم

    عرض سلام و احترام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون و دوستان هم فرکانسم

    روز شمار زندگی من روز 171

    من خیلی دوست داشتم که اندام مناسبی داشته باشم و چند سالی بود که کارهایی انجام داده بودم و به تغذیه زیاد أهمیت میدادم چند سالی هست که ما از روغن‌های مایع و نباتی استفاده نمی‌کنیم منظورم اینه که من برای تناسب اندام از قبل کارهایی رو انجام میدادم و نتیجه اینطور که دوست داشته باشم و نمی‌دیدم تا اینکه من تصمیم گرفتم برای تغییر شخصیتم و روان زندگی که داشتم تغییراتی ایجاد کنم چون از اون زندگی پر از اضطراب و استرس و نگرانی دیگه خسته شده بودم تا اینکه به یکی از بستگانم موضوع و در میان گذاشتم و ایشون کتاب راز و بهم معرفی کرد من همون روز رفتم کتاب و گرفتم و شروع کردم به خواندنش آروم آروم از اون محیط پر از اضطراب و استرس اومدم بیرون دیگه تو سایتهای سیاسی نبودم دنبال آرامش بودم و خیلی از لحاظ شخصیتی خوب شده بودم دیگه با هیچ کسی کاری نداشتم تا اینکه یه روز کاملآ تصادفی تو تلگرام با استاد عزیزم آشنا شدم و بعد از یک ماه وارد سایت شدم از فایلهای رایگان استفاده میکردم تا اینکه استاد قانون سلامت و روی سایت گذاشتن من اون موقع گوشی درست و درمانی نداشتم ولی دوره قانون سلامت و خریدم و فقط می‌تونستم از فایلهای صوتی دوره رو گوش کنم با این حال من به هدفم رسیده بودم به دو ماه نکشید که من پانزده کیلو وزن کم کردم و اون چیزی که برای اندامم تجسم میکردم و بوجود آوردم و چققققققدر بابت همین خواستم خوشحال بودم و هستم و الان هم همون اندام دوست‌داشتنی مو دارم و با آگاهی از قانون سلامتی دارم زندگی میکنم و مهمتر از اندامم دیگه کلیه هام درد نمیکنه و نفسم و بند نمیاره و چقققدر من حالم خوبه و جونتر شدم و الان دیگه می‌دونم که تغذیه درست یعنی چی چند وقت پیش پسرم و برای قدش پیش دکتر تغذیه بردم که یکی از دکترهای بی نظیر در رابطه با تغذیه است که پسرم تا الان حدود ده تا دوازده سانت قد اضافه کرده و به گفته دکترش تا 190 هم می‌تونه رشد کنه الان 164 سانته که از من هم داره بلند تر میشه خدا رو هزاران میلیارد بار شکر وقتی در رابطه با تغذیه با اون دکتر صحبت کردم گفت شما کارتون چیه گفتم من کاسبم گفت از روش تغذیه خیلی آگاهی داری گفتم خانم من دارم زندگی میکنم با این چیزی که به شما میگم صحبتم ابنجاست که قانون سلامت کاملترین و بی نقصترین روش درست تغذیه است اگه بهش عمل کنیم نتیجه ای که از این کامنتم گرفتم این بود که من وقتی برای تناسب اندامم حرکت کردم و عمل کردم خداوند منو به جایی هدایت کرد که هم اندام دوست‌داشتنی مو به دست آوردم و هم سلامتی مو و کلا روش زندگی من تغییر کرد و الان هم در حال رشد و پیشرفت و تغییره و این و می‌دونم که زمان می‌بره برای رسیدن به جایی که دوست دارم

    هدف بعدیم رسیدن به استقلال مالیه و من برای رسیدن به این خواستم اولین کاری که کردم شروع کردم به پرداخت بدهی ام دسته چکم و پاره کردم و کلا اجناسی که میگیرم نقدی خرید میکنم خیلی برام جالبه الان یک سالی هست که نقدی خرید میکنم و درست اون چیزهایی رو که میخرم میفروشم و اینکه دیگه جنس انباری نمیخرم و وقتی هم میرم بازار به خدا میگم تو هدایتم کن چی بگیرم و هر چی بهم گفته میشه رو میخرم و خوب هم میفروشم چون من با نقد خرید کردنم این فرکانس خوب و به جهان ارسال میکنم و بازتابش به زندگی خودم برمیگرده و دوستانی که تو حوضه کسب و کار فعالیت میکنند و کامنت منو می‌خونن این بهترین روش کسب و کاره که من بعد از بیست سال دارم انجامش میدم و چقدر حالم خوبه و چقدر آرامش دارم هیچ دقدقه ای ندارم و می‌دونم تا رسیدن به اون جایی که دوست دارم زمان لازمه و موندن در احساس خوب میطلبه آرامش میخواد.

    و چیزی که من ازش ترس دارم مهاجرته فاصله مغازه با خونم یک ساعت میشه و خیلی دوست دارم که خونم در کنار مغازه باشه و نزدیکش باشه ولی فعلا نتونستم انجام بدم امید وارم که این هم یه تصمیم استاد عباسمنشی بگیرم و دل بزنم به دریا و حرکت کنم به امید روزهای بهتر من یک نقطه مثبتی که دارم و همیشه بابت همین سپاسگزار خداوند بودم و خودمو تحسین کردم متوکل بودن خودمه و مطمئن هستم که خداوند در زمان مناسبش بهم میگه چکار کنم

    رد پای امروزم خدایا بینهایت سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 37 رای:
    • -
      نوید گفته:
      مدت عضویت: 3130 روز

      سلام هاشم جان

      خدا رو شکر میکنم برای وجود این فضا و این دوستان

      خداوند به استاد خیر بده که این مکان رو ایجاد کرده

      خیلی خوب نوشتی

      از تجربه راحت رسیدن به اندام مناسب که خداوند چطور راحت و طبیعی و آسون هدایتت کرد به بهترین مسیر یعنی قانون سلامتی

      هم آسون‌ه

      هم مناسب‌ترین مسیره

      هم هزاران سود دیگه داره که خداوند با یک تیر چند نشون و با هم زده

      اینه هدایت خداوند

      منم از وقتی یادم میاد باشگاه میرم و خیلی رو تغذیه سعی میکنم غذای سالم بخورم ولی نتیجه‌ای که راضیم کنه رو نمیگرفتم، تا اینکه خداوند قانون سلامتی رو در مسیرم قرار داد و شکر خدا امروز هم به اندام دلخواهم رسیدم، هم وزن دلخواهم رو رسیدم و هم از نظر سلامتی در بهترین و سلامت‌ترین مدار دارم زندگی می‌کنم

      با کمترین هزینه

      راحت‌ترین روش

      سالم‌ترین تغذیه

      صراط مستقیمی که خداوند میگه همینه

      مسیری که همه چی رو با هم داره

      امنیت، سلامتی، راحتی، لذت، آرامش، آسایش، رفاه، فراوانی و با کمترین انرژی و هزینه ممکن.

      الان که ورند رسیدن به این خواسته خودم و شما رو مرور کردم، متوجه شدم که تکاملم رو طی کردم تا به اینجا رسیدم و ی جورایی از مداری که بودم تا به این مدار برسم چندین مدار رو پشت سر گذاشتم

      متوجه شدم الان که خواسته‌های جدیدی دارم، نمی‌خوام تکاملم رو طی کنم، میخوام صاااااف برم به صراط مستقیم.

      مستقل شدن و آزادی و امنیت مالی و آزادی زمانی

      اینا خواسته‌های منه و از خدا میخوام هدایتم کنه

      این و باید بپذیرم که از مداری که هستم تا مداری که میخوام باشم، چندین مدار هست و باید طی بشه تا برسم به اون مدار و برای طی کردنش باید اقدام کنم

      ممنونم هاشم جان که انقدر خوب و عالی در مورد تجربه خوبت نوشتی و خواسته‌تو هم مطرح کردی

      هر جا هستی آرامش و آسایش و رفاه داشته باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        هاشم داداشی گفته:
        مدت عضویت: 1372 روز

        سلام نوید عزیز دوست مهربانم

        خداوند و هزاران بار شکر میکنم که در این محفل إلهی قرار گرفتم وقتی من نوعی در مسیر درست حرکت کنم و کار خودم و به بهترین شکل ممکن انجام بدم یعنی همون تقوا که کنترل ذهنه و عمل صالح و انجام بدم آروم آروم بدون اینکه تقلایی کنم به مدارهای بالاتر پیش میرم فقط باید یادمون نره که همیشه در مسیر درست ایده ای که برای اون زمان خودمونه میاد و انجام بدیم حالا هر ایده ای که میخواد باشه نگاه به کوچیکیش نکنیم و با عشق انجام بدیم حتما مسیر برای ما هموار خواهد شد حالا برای هر کدوم از ما زمان می‌بره فقط باید صبور باشیم اینو به خودم میگم چون وقتی عجله باشه مسیر نادرسته و زمانی که در آرامش هستیم بهترین زمان دریافت الهامات خداونده و وقتی در نگرانی و استرس ایده ای اومد به ذهنمون نباید انجامش بدیم چون به مسیر نادرست می‌بره و در یک کلام سعی کنیم در طول روز در احساس خوب بیشتر بمانیم اگه دوست داریم به آرزوهامون برسیم این کامنت و که برای تو دوست عزیزم می‌نویسم نمیدونی چقدر حال منو خوب می‌کنه و روزم و میسازه همین که فکر میکنم دوستی به کامنت من توجه کرده برام یه حال خوبه چقدر خدا خوب جواب میده وقتی ازش درخواستی داری این درخواست امروز من تو ستاره قطبی ام بود خدارو هزاران میلیارد بار شکر میکنم بابت زمان حالی که دارم بهترین ها رو از درگاه خداوند متعال برات خواستارم چون لایق بهترینها هستی

        یا حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مینا منصوری گفته:
      مدت عضویت: 1081 روز

      سلام دوست عزیز و تبریک بابت کسب هر روزه آگاهی هاتون و موفقیت هاتون

      آره وقتی هدف داشته باشیم انگار چراغی توی تونل زندگی مون روشن میشه و به سمتش حرکت که میکنیم نور بیشتر و بزرگتر میشه و وقتی بهش میرسیم که نورانی نورانی میشیم

      چقدر خوب منم با قانون سلامتی خیلی وزن کم کردم و دیگه تپش قلب ندارم و نفس کم نمیارم

      ولی دوست عزیز بابت اینکه مغازه تا خونه تون یک ساعت فاصله داره نباید نگران باشین خوب این یک ساعت فاصله باعث میشه یکم خیابونای دیگه ببینید توی راه باکسی آشنا بشین و باور محدود کننده ای که راه دور باعث اصطلاکه رو باید حذف کنین

      اما اگه دلیل دیگه ای داره و باور محدود کننده ای توش نیست که خب ان شاالله این یکی رو هم بهش برسین و بیاین از موفقیت های دیگه تون کامنت بزارید.

      در پناه حق خوشحال و ثروتمند باشین.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        هاشم داداشی گفته:
        مدت عضویت: 1372 روز

        سلام به مینای مهربان

        سپاسگزارم بابت کامنتی که برام نوشتی چققققققدر خوشحالم کردی ما وقتی به سمت منبع که همان خداوند متعال حرکت کنیم هر چقدر بهش نزدیکتر بشیم نور بیشتری دریافت می‌کنیم و آرام آرام در اون نور إلهی محو میشیم و وصل میشیم به اصلمون اگه دقت کرده باشیم همه چیز های خوب در مسیر درست که الگوی مناسبی برای ما مثل استاد عزیزم می‌تونه باشه که داریم به عینه میبینیم و جوک نیست داستان نیست عین واقعیت برای اینکه بدونی استاد چطور هدایت شدن به قانون سلامتی دوره 12 قدم همه چیز و برامون میگه که استاد مرد عمله لب و دهن نیست و من چققققققدر باید خوب باشم تا هدایت بشم به این جایی که هستم و همه چیزو به وضوح ببینم و برام باور سازی بشه و یه الگوی مناسب در تمام جوانب زندگیم و به چشم ببینم

        بابت اینکه فاصله خونم تا مغازم خداوند ایده ای بهم گفت که برو اسنپ ثبت نام کن و منم همون کارو کردم و تو این مسیر رفت و آمدم برای خودم ثروت می‌سازم به همین راحتی ولی این و می‌دونم که و اطمینان دارم در زمان مناسب همه چیز درست میشه چون من تجریش کردم اگه همه چیز و بسپری به خدا چنان پازل زندگی تو میچینه که خودت عمرا بتونی مثل خداوند قدمی برای بهبود زندگیت برداری وقتی من به عقب برمی‌گردم و به این فکر میکنم که اگه من خودم بودم آیا جایی که الان هستم می‌بودم؟ عمرا و چققققققدر در اون لحظه سپاسگزاری از خداوندم می‌کنم که تو چققققققدر خوبی دوست عزیزم ممنونم بابت اینکه وقت گذاشتید و کامنت منو خوندید از صمیم قلب بهترینها رو از درگاه خداوند متعال براتون خواستارم چون لایق بهترین ها هستید

        یا حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    احمدرضا صفری گفته:
    مدت عضویت: 1361 روز

    سلام خدمت استاد عزیز امیدوارم حالتون عالی باشه

    وقتی این تمیرین رو گفتید من به یک‌ خودشناسی در این موضع نسبت به خودم رسیدم. میخوستم تو دفترم بنویسم ولی ترجیه دادم تو سایت بنویسم که ردپایی باشه برام.

    مسائلی که من خیلی تو ذهنم بزرگش کردم:

    1.چگونگی برگزاری جشن عروسی برای خودم دراینده.

    این مسعله انقدر تو ذهنم سخته که وقتی بهش فکر میکنم استرس میگیرم در صورتی که هنوز عقدم نکردم

    2.کار های اداری

    3.باشگاه رفتن

    4.کارهای بانکی

    5.خرید ملک

    6.مسافرت با هواپیما

    7. وارد شدن به اجتماع های بزرگتر و ارتباط گرفتن با دیگران

    دلیل این که انجام دادن خیلی از این مسائل برام دشواره اینه‌که میام و مشکلاتی که ممکنه برام بیوفته رو میشمارم و میخوام که براشون راه حل پیدا کنم ولی الان یاد گرفتم که باید هدایت خدارو یاد آوری کنم و این رو به خودم بگم که روند کار ها ممکنه تغییر کنه و جهان روی خوبش رو به من نشون بده. موضوعی دیگه ای که بهم کمک کرد اینه که در گذشته کلی کار بوده که تو ذهنم سخت بودن و ازشون میترسیدم ولی وقتی انجامش دادم، دیدم که به لطف هدایت خدا خیلی آسون شدن.

    استرس زمانی سراغ آدم میاد که میشینیم فکر میکنیم به مشکلات اون کار

    من انقدر تو این موضوع مشکل دارم که در مورد کار های کوچیک هم به نکات منفی توجه میکنم. مثلا اگر بخوام یه کار اداری انجام بدم میشنم فکر میکنم به این که نکنه کارمند اون اداره برخورد بدی باهام داشته باشه و…

    در نهایت این احساس بدی میده

    یا مثلا زمانی که میخوام کاری رو انجام بدم که تا حالا انجام ندادم و اطلاعاتی ازش ندارم به مسائل و چیز هایی چیز هایی که ازشون اطلاع ندارم فکر میکنم و استرس میگیرم ولی نکته اینجاس که خدا افرادی رو به سمتم هدایت میکنه که کار رو برام آسون کنن.همونطور که خداوند هارون رو برای موسی فرستاد.

    این فایل یه قدم مثبت در جهت تغییر شخصیت من بود که به نظرم میتونست یک دوره باشه.

    الان که تو دوره احساس لیاقت هستم حس میکنم این فایل یکی از جلسات دوره احساس لیاقته.

    از خدا و استاد عزیز سپاس گزارم بابت این فایل بینظیر

    در پناه خدا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
    • -
      مینا منصوری گفته:
      مدت عضویت: 1081 روز

      سلام دوست عزیز

      آره وقتی بشینی از مشکلاتی که قراره توی مسیر برات بیوفته خوب یا ناامید میشی حرکت نمیکنی یا اینکه در همون ابتدای راه سنگی پیش پات می افته و میگی آره ولش کن همون اول نشونه اومده که این مسیر رسالت زندگی م نیست و بیخیال بشم

      مثل اینکه ما برای بچه دار شدن بشینیم فک کنیم حالا بچه بیاریم خرج پوشاکش چه طو بزرگ بشه نادون بشه چه طو پسر باشه موتور بخواد تصادف کنه فلج بشه چه طو یا دختر باشه شوهر کنه شوهر خوب یا بد باشه چه طو

      و بیخیال بچه دار شدن میشیم

      یا حتی برای غذای جدید که همسایه مون تعارفی آورده و عطر خوبی داره بشینیم فک کنیم وارد معده م بشه بهم بسازه؟نسازه؟اسید معده م می تونه کار کنه؟سنگین و ثقل نباشه؟طبعش. به من میخوره؟یا اصلا در حال پخت دستاش شسته؟مواد تهیه غذاش تاریخ مصرفش درست بوده؟بهداشت رعایت کرده؟

      ولی به اینا فک نمی کنی و میگی امید خدا و میخوری و خیلی هم پسندت میشه و دستور پختش میگیری

      یا نهایت بهت نمی سازه و دیگه نمیخوری ولی اگه همون اول بکشی کنار همیشه اون عطر بوش و خاطره چرا نخوردم بهت عذاب میده

      میبنی بخوای توی هرچیزی موشکافانه تصمیم بگیری اذیت میشی و همیشه در ترس و درجا زدن می مونی.

      من خودم میخواستم تغییر شغل بدم و در ابتدا یکی دوساعت فک کردم حالا ممکنه درامدم کم بشه ممکنه کمتر بیرون برم و ممکنه…..

      ولی گفتم نه تغییر و تحول لازمه و گفتم خدایا به امید تو و قدم های کوچیک برداشتم و الان راضی م و حال و احساسم خوبه

      حتی یادمه فک میکردم رفتار همسرم تغییر ناپذیره به گفته استاد شروع کردم به تغییر رفتار خودم و دیدم ایشون روز به روز تغییر میکنن و حال و رابطه مون خیلی خوب شد

      در پناه حق خوشحال و ثروتمند باشین.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    الهام سیاوشی فرد گفته:
    مدت عضویت: 500 روز

    به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم خدای وهابم خدای رزاقم سپاسگزارم

    سلام عزیزان جان

    روز171

    دستیابی به اهداف سخت است یا اسان؟

    خدایا شکرت تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم مرا به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن نه کسانی که بر آنها غضب کرده ای و ن گمراهان

    خدایا شکرت من تسلیمم هیچی نمیدووووونم

    استاد دوماه پیش بلطف خداوند ایده ای بهم گفته شد و وقتی در ذهنم پذیرفتم که با توجه به شرایطی که الان هستم میتونم انجامش بدم

    یعنی فقط من در ذهنم پذیرفتم بخدا چنان خداوند پلنها را برام چید که من فقط تماس گرفتم و همه چی به نفع من پیش رفت و من تونستم از اون ایده دوتا قدم از دوره مقدس 12قدم را تهیه کنم که کریدیتشو فقط دادم بخدا

    چون خداوند همه کاره است و همه جوره هوامو داره

    و الان بازهم ازش با تمام وجودم درخواست کرده ام که برایم پلنهایی که خودش میداند مناسب شرایط الآنم هست را بفهمم و عمل کنم تا براحتی و عزتمندانه کارها برایم عالی پیش رود

    استاد هر وقت بخوام تمیزی کنم در خانه

    با اینکه ذهن همیشه در حال نجوا کردن است بازم بلطف خداوند وقتی تو ذهنم میپذیرم که من براحتی و آسانی میتوانم با تمرکز گذاشتن روی کارها همه را در مدت زمان کوتاهی به بهترین شکل ممکن انجام دهم و قشنگ خداوند دستانش را برای کمک بهم می‌فرسته

    پسرم کابینت تمیز می‌کنه منم جارو و ظرف و بقیه کارها را انجام میدهم و در کمترین زمان بالاترین کیفیت و پاکیزگی را انجام میدهیم

    خدایا شکرت

    استاد از وقتی که از شما شنیدم که تمرکزم را از روی شبکه های اجتماعی و تلویزیون و ماهواره بردارم الان اصلا یادم نیست که کی نگاه کرده ام

    و بیشتر تو سایت و کار کردن روی خودم هستم

    خدایا شکرت که ایمان قوی دارم تمرکزم بر بهبود شخصیتم هست

    توکلم بر خداست در بهترین زمان و بهترین مکان و بهترین شرایط درهای رحمت را برویم باز میکند و من الان نمیدانم کی و چطور خدا جونم کارش رو خوب بلده

    من سمت خودم را انجام بدم خدا سمت خودش را خوب انجام میدهد

    خدایا شکرت احساس خوب اتفاقات خوب

    خدایا شکرت که احساس خوب و آرامشم بیشتر شده و پایدار تر است در طول روزبه لطف خداوند

    مادر بزرگم همیشه می‌گفت اگه تو کار رو نخوری کار تو رو میخوره

    و من این حرف رفته بود تو ذهنم هر کاری بود اونموقع که تو روستا بودم فقط کافی بود برم تو دل کار و خداوند بقیه کارها را انجام میداد

    حتی یادم اومد وقتی نخود و عدس میکاشتیم موقع درو با خواهران تصمیم می‌گرفتیم که صبح زود قبل طلوع خورشید بیدار بشیم و بریم تا هوا خنک هست کارمون رو زودتر انجام بدیم که گرما اذیتمون نکنه و همیشه کارها خیلی سریع پیش می‌رفت

    همین روزها که چندتا از مرغ ها و بوقلمون مون باهم کرک شده بودند و باید روی تخم می‌خوابیدند و خودم واقعا لذت میبرم از این کار و همه میگن این چه کاریه خوب حوصله ای داری همین الان مادر شوهرم گفت بفروششون

    ولی من واقعا دارم ازشون لذت میبرم و از درون این کار رو دوست دارم

    هم ذهنم هم بقیه میگفتن دیگه جایی نمیتونی بری

    ولی غافل از اینکه من اومدم خودم را تجربه کنم ن اینکه به دل بقیه کار کنم

    من کاری که الان میفهمم درسته و خدا هدایتم می‌کنه همون رو انجام میدهم

    من نبودم بقیه رو راضی نگه دارم من دارم یاد میگیرم که بندگی کنم و خودمو تجربه کنم

    من قدم اول رو برداشتم و الان 27تا جوجه قشنگ و زیبا دارم

    خدایا شکرت

    هم از حیوانات خانگی ام لذت میبرم هم وقتم برای خودمه هم هر جایی نمی‌رم هم اینکه هر ورودی به ذهنم نمیدهم

    کنترل وردی ام بهتر شده کنترل ذهنم بهتر شده

    و بیشتر وقتم تو سایت هستم و دارم روی باورهای خودم کار میکنم تا خداوند در بهترین زمان مرا هدایت و حمایت کند.

    و این جوجه ها نتیجه کار و تمرکز و وقتم بود که روشون گذاشتم

    خدایا شکرت از دوسال پیش که تمرکز گذاشتم روی قانون سلامتی با اینکه همه مخالفت کردند ولی من با ایمان بخدا تا الان ادامه داده ام و توکل کرده ام که از این به بعد هم خداوند هدایتگر من است

    خدایا شکرت که میخواهم متفاوت از بقیه جامعه باشم و سرم در کار خودم است

    خدایا شکرت که مرا ارزشمند آفریدی اشرف مخلوقات جانشین خودت بر روی زمین کردی

    خدایا شکرت که من را لایق دریافت الهامات الهی کردی

    خدایا شکرت که مرا لایق بندگی کردن دانسته ای

    خدایا شکرت که خودم را با تمام اموراتم به دستان قدرتمند تو سپرده ام

    خدایا شکرت که همه کاره ام تویی و همه جوره هوامو داری

    خدایا شکرت که هر آنچه دارم از آن توست مالک اصلی تویی عاشقتم جان جانانم که عاشقانه مرا دوست داری و مرا در آغوش هدایت گر خودت جایگاه دادی

    خدایا شکرت

    استاد از وقتی شروع کردم به کار کردن و تعهد دادن بدهی های که داشتم نزدیک نه میلیون بود بلطف خداوند همه پرداخت شدند و تعهد دادم تحت هیچ شرایطی هیچی قرضی نگیرم مگر اینکه پولشو بسازم و نقد خرید کنم

    بخدا همین کار مثبت کلی اعتماد به نفس منو بالا برد پراکندگی انرژی هام کلی کم شد حالم بهتر شد

    حتی به بچه هام هم گفتم که هیچ وقت چیزی قرضی از مغازه نیارن و چندبار بچه ها تکرار کردند که با برخورد جدی من دیگه انجام ندادند.

    و شکر خدا که چقدر نفش کشیدن برام راحت شد انرژیم برگشت

    خدایا شکرت که فقط دارم عادات خوبم را تقویت میکنم و ترک عادات بد و تغییر باورهای خودم خدای مهربانم خدای وهابم شکرت

    خدایا شکرت که مرا به هنر هدایت کردی و هر بار یه مهارت جدید و بیشتر دارم ازش یاد میگیرم و ایمان دارم که درهای رحمت و نعمت و ثروت برویم باز میشود به موقع

    من سمت خودم را درست انجام بدهم و خداوند سمت خودش را بدرستی انجام میدهد

    خدایا شکرت

    پس با ایمان قوی تر و باورو اعتماد توکل وامید بیشتر به خداوند حرکت کنم تا خداوند برکتم دهد

    خدایا شکرت که این روزها دارم زمانم را مفید میگذرونم خیلی جای کار دارم

    توجه و تمرکزم را روی زیبای ها و نعمت ها و داشته ها و شکر گذاری بگذارم تا هر لحظه در معرض هدایت خدا باشم

    خدایا شکرت برای تمرکزم بر روی بهبود خودم

    خدایا شکرت من تسلیمم هیچی نمیدووووونم خودت کمکم کن تکاملم را بدرستی طی کنم و از بندگان هدایت یافته تو باشم

    در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  6. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 2027 روز

    سلاموخدمتواستاد عزیزم و مریم بانوی نازنینم.

    و همه دوستان فوق العاده ام

    واقعا سپاسگزارم از این فایل فوق العاده و سپاس از خداوند که روزی ام کرد تا امروز با یک آرامش و لذت بشینم در یک پارک بسیار زیبا وراحت و این کامنت فوق العاده رو به یاری خدا بنویسم.

    یکی از چیزهایی که اولدازدهمه برای ذهن نازنینم در طی این فایل یادآوری کردم و دوست دارم برای تاکید بیشتر اینجا بنویسم در مورد نتایج من از زمانی که با استاد آشنا شدم یعنی حدو آبان سال 97تا الان که تیرماه سال 403 یعنی حدود 5سال و نیم هست.

    من اون زمان یک نماینده بیمه بودم با حقوق نسبتا خوب و جایگاه شغلی به نسبت خوب ولی از نظر آرامش و درونی بسیار پر استرس و ناهماهنگ . از نظر زندگی همسر بسیار خوب یک فرزند بسیار خوب و سالم ولی ذهنی پر از ترس و تشویش ، هر چند که به نسبت دیگران باز آدم آرام بودم ولی خودم می دونم که برخی اوقات آنقدر بهم می ریختم و خودم دلیل اون رو نمی دونستم . و حالا که با قانون و استاد آشنا شدم می فهمم با اینکه نسبت به اگثریت جامعه آدم آرام و صبوری بودم ولی چقدر با خودم ناهماهنگ بودم.

    ولی الان بسیار آرام با باورهای قدرتمند کننده ، باور اینکه همه ما به بی نهایت ثروت دسترسی داریم و می تونیم ثروتمند شویم نه اینکه زود بزنیم تا یه کم شرایط مالیمون بهتر بشه و بعدش نگاه کنیم و ببینیم تنام عمرمون رو گذاشتیم که یه خونه و ماشین بعتر داشته باشیم و تمام. و چیزی هم برای خودمون برای لذت از زندگی مون برای اون دنیامون نداریم.

    بلکه این ثروت فراوان و بی انتها که همه به اون دسترسی داریم:

    1. خداوند خودش توی قران به همه ما وعده داده که روزی بی خساب داریم و این رو از همون کودکی که پا به دنیا می زاریم و نه قدرتی داریم که حتی گردنمون رو نگه داریم یا دسامون رو جابه جاکنیم ، فقط غریزی

    یادمون داده که سینه مادر رو مک بزنیم ، روزی ما رو به ما عطا کرده و همونطور که یه نوزاد با باورهای درست بدون هیچ مهارت و توانایی خاصی هر چه بیشتر شیر می خوره روزی اون در سینه های نادرش بیشتر می شه و شیر تازه تر براش جهان فراهم می کنه در صورتی که نوزادی که شیر نمی خوره شیر اون خشک می شه ، یعنی جهان بر اساس مصرف و حمایت خدلوند از مصرف کننده و فضل و بخشش بی نهایت استوار هست.

    3. ثروتمند شدن معنوی ترین کار جهان هست و هر چه در این دنیا ثروتمندتر می شوم نشانه توحید و ایمان به خداوندی هست که برایم در هر زمینه ای کافیست. پس باید تا فرصت دارم و زنده هستم ثروتمندشوم و ایمانم را عملا به ربم نشان دهم.

    2. باور اینکه مسیر درست از مسیر لذت بردن از زندگی عبور می کنه و اگر می خوام توی مشیر درست حرکت کنم باید به دنبال خواسته ها و علایقم حرکت کنم.

    3. فقط کافیه هر آگاهی و هر چیزی رو که خداوند به طرق مختلف به تو می گه و درونت حس می کنه که باید انجامش بدی رو فقط قدم بردار و متعهد کن خودت رو ، قانون جهان این هست که شاید اولش یه کم جهان باهات بجنگه ولی وقتی تعهد و پافشاری تو رو می بینه ، معجزه آسا بران راه رو آسان و باز می کنه که خودت هم می مونی توش.

    من در حال حاضر با آرامش لذت در مسیر علایقم حرکت کردم و حدود 2 ساب هست که دارم ورزش یوگا کار می کنم .

    البته اولش اصلاحاتم در مسیر کار قبلی ام شروع شد

    . فهمیدموباید نقد کار کنم، شروع کردم نقدق کار کردن.

    فعمیدم باید صادق باشم حتی اگر جایی کسی متوجه نمی شه و می تونم با پنهانکاری کارم روپیش ببرم ، صادق بودم .

    فهمیدم باید بدهی هام رو تسویه کنم و دست به پول دیگران که نزد من امامن بود و باید به حساب شعبه واریزدمی شد نزنم و آنها رو به مخض دریافت به حساب مالک اون بریزم .

    با اینک6 با همین اصلاحات در کارم به شرایطی رسیده بودم که هیچ ترمز ذهنی برای صدور بیمه های مشتریان در سراسر کشور ندرارم ، ربم به من گفت باید انصراف بدی از کارت و من با جسارت و با ایمان به ربم بر ترسها و استرسها و نجواهای ذهنم پیروز شدم و نامه انصراف رو زدم.

    در حال حاضر هم که باز از ربم هدایت خواستم ، هدایتم کرده به شرکت در دوره مربیگری ورزش و هر چند قدم بعدی را نمی دانم ولی می دونم خودم رو به خالق خودم سپرده ام به کسی که بهتر خودم من رو می شناسه و کل جهان در تسلط و قدرت خودشه و همه جیز رو برام هموار می کنه ، حرکت می کنم.

    همین الان که دارم این کامنت رو می نویسم ، بعد از آشنای با استاد و آگاهی از قوانین جهان هستی ، همیشه می خواستم 2 فرزند داشته باشم ولی به دلیل همون افکار غلط در مورد پول و روزی و دور شدن از اهداف و کار و شغل و… ترمز داشتم که رفع کردم به یاری هدا و الان یه دختر بسیار شیرین و نازنین علاوه بر پسر گلم دارم.

    با اینکه یه ظاهر شغلی که درآمدی از اون داشته باشم ندارم، که خداوند در زمان مناسبش اون رو هم برام راهش رو باز می کنه ولی همین ماه 13 میلیون ورودی مالی برای خودم داشتم.

    در واقع همسر یه کار متفرقه خدود یکسال هست ک6 گرفته و حقوقش به حساب من واریز می شه و علاوه بر اون درآمدی که از معرفی مشتریان قبلی به همکار سابقم بدون چشم داشت و حتی محاسبه کارمزد و هیچی ، خود اون دوست عزیز به حسابم واریز می کنه.

    در خونه خودم یه خونه نو ساز بسیار شیک و 3 خواب با وسایل جدید و فوق العاده که دوست داشتم و خریداری کردیم زندگی می کنم. با یک ویوی زیبا.

    در صورتی که قبلش مستاجر بودم.

    الان با آرامش و لذت و آزادی زمانی که دارم هر روز ورزشم رو می کنم و در مسیر هدف اصلی ام که استقلال مالی زمانی و مکانی در مسیر علایق و خودشکوفایی هست قدم بر می دارم و از نظر مالی ، از نظر همسر ، از نظر فرزندانم ، از نظر سلامتی و همه چیز در شرایط فوق العاده هستم و به لطف و یاری رب در مسیر صراط مستقیم که خودش عدایتم می کنه قدم بر می دارم.

    و از خودش می خوام که یاری کنه که چشمان بازتر و درکم بیشتر بشه که هم الهاماتم رو بهتر دریفت کنم و هم نعمتهای بی شماری رو که دارم بهتر و بیشتروببینم و سپاسگزارتر باشم و ظرف وجودم را با هر دم و بازدمی که در این جهان هستم بزرگتر کنم و سعادت دنیا و آخرت رو تجربه کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
    • -
      محمدرضا بهبودی گفته:
      مدت عضویت: 2310 روز

      سلام دوست عزیز

      امیدوارم حالتون عالی باشه بی قید و شرط

      خداروشکر میکنم ک منو ب کامنت زیبای شما هدایت کرد و از شما هم سپاسگزارم بخاطر کامنت زیباتون

      کامنت شما از اون کامنت هایی هست ک هرچند وقت یکبار باید خوند

      چون بنظرم ی جورایی تصحیح مسیر هست و از اصل صحبت شده

      همون چیزی ک اصلا مهم نیست چ شغلی داریم یا ب چ موضوعی علاقه داریم

      فقط باید ببینیم در مسیر علاقه مون حرکت میکنیم یا ن

      دیگه نگران باقی مسائل نباشیم

      البته ک کنترل ذهن کار راحتی نیست اما اگه ب استاد ایمان داشته باشیم ، تمام صحبت هاشون رو مثل وحی منزل می‌پذیریم و عمل میکنیم

      و خداوند هم همیشه و در هر لحظه هدایتگر و حمایتگر ماست

      فقط ایمان خودمون رو نشون بدیم و مسیری رو ک شروع کردیم بصورت مستمر پیش بریم

      حتما نتایج بوجود میاد و حتما بعد از مدت زمانی روند ادامه دادن برامون آسون تر میشه چون با ادامه دادن ما ی سری درها باز میشه و انجام کارها برامون راحت تر میشه و ما با ذوق و میل بیشتری مسیرمون رو ادامه می‌دیم

      بازهم از شما سپاسگزارم و براتون بهترین ها و آرزو میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      محمدرضا بهبودی گفته:
      مدت عضویت: 2310 روز

      سلام دوست عزیز

      امیدوارم حالتون عالی باشه بی قید و شرط

      خداروشکر میکنم ک منو ب کامنت زیبای شما هدایت کرد و از شما هم سپاسگزارم بخاطر کامنت زیباتون

      کامنت شما از اون کامنت هایی هست ک هرچند وقت یکبار باید خوند

      چون بنظرم ی جورایی تصحیح مسیر هست و از اصل صحبت شده

      همون چیزی ک اصلا مهم نیست چ شغلی داریم یا ب چ موضوعی علاقه داریم

      فقط باید ببینیم در مسیر علاقه مون حرکت میکنیم یا ن

      دیگه نگران باقی مسائل نباشیم

      البته ک کنترل ذهن کار راحتی نیست اما اگه ب استاد ایمان داشته باشیم ، تمام صحبت هاشون رو مثل وحی منزل می‌پذیریم و عمل میکنیم

      و خداوند هم همیشه و در هر لحظه هدایتگر و حمایتگر ماست

      فقط ایمان خودمون رو نشون بدیم و مسیری رو ک شروع کردیم بصورت مستمر پیش بریم

      حتما نتایج بوجود میاد و حتما بعد از مدت زمانی روند ادامه دادن برامون آسون تر میشه چون با ادامه دادن ما ی سری درها باز میشه و انجام کارها برامون راحت تر میشه و ما با ذوق و میل بیشتری مسیرمون رو ادامه می‌دیم

      خیلی باورهای فوق العاده ای نوشتید

      واقعاً از خوندنشون لذت بردم و برای خودم تکرارشون کردم و فکر کردم ب اینکه این باورها چ تأثیراتی می‌تونه در روند ساده تر و راحت تر شدن زندگی مون بذاره و از شما سپاسگزارم و بهترین هارو براتون آرزومندم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    احمد خدادادیان سردابی گفته:
    مدت عضویت: 650 روز

    به نام الله که بخشاینده و با رحمت است

    سلام خدمت استاد عزیز و دوست داشتنی و مهربان خودم و سلام خدمت خانم شایسته بزرگوار و زیبا

    و سلام خدمت همه دوستان عزیز و خانواده صمیمی خودم

    استاد اگر بخوام از زندگیم بگم کلاً پر از چالش بوده و همچین مواردی که شما ‌فرمایید که وقتی می‌خوای کاری انجام بدی فکر نکن بهش یا الله رو بگو و برو جلو ه نمونه‌اش یه کار خیلی خاصی بود از نظر خودم گرفتن کارت بازرگانی که به یاره الله قدمو برداشتم الان دیگه مراحل آخرشه کارت اومده یه کلاس‌های بعد آنلاین شرکت کنم انشالله به امید خدا کارت بیاد و کار تجارتمو استارت بزنم یکی از پرچالش‌ترین کارهایی بود که کردم یعنی تمام اطرافیان دوستان می‌گفتن که این کار نمی‌شه خیلی سخته تمکن مالی می‌خواد فلان و بیسار و باید بدویی اینور اونور بالاخره خیلی سخته لی من بیاری الله گفتم می‌تونم و خداوند دستانشو فرستاد و الان دیگه ایشالا به احتمال اینکه 20 روز دیگه تا یک ماه این کارت به دستم برسه هست

    و یکی دیگه از چالش‌هایی که جلوی راه من بود این بود که یه باغچه تو حیاط خونم دارم و اون خونه رو بازسازی کرده بودن و کلی سیمان و آهک و پاراجر تو این باغچه چال شده بود و یه دوستی داشتم این باغ داشت و تو کار درختکاری مهارت داشت و اومد باغچه رو دید و یه بیل زد گفت نه اینجا نمیشه و درخت شاید خشک بشه و از این حرفا من گفتم خب پناه بر خدا حالا می‌کاریم درختو ببینیم چی میشه خوب درختو کاشتیم و بیاری الله مهربان تمام درختان یعنی فکر کنم هفت هشت تا درخت کاشتم همشون رشد کردن میوه دادن بهم خدا را شکر و خیلی هم خوشحالم از اینکه خداوندا همیشه کنارم احساس کردم بهش اعتماد کردم و همیشه یدمش کنارم بچه‌ها همیشه یعنی اعتماد داشتم همون شعاری که انسان‌های نازنین و مهربان آمریکا رو دلارشون نوشتن که ما به وجود خدا اعتماد داریم من همیشه خدا را کنارم احساس کردم تو هر کاری و همیشه هم کمکم کرده خدا. هیچ وقت نشده من کارم لنگ بمونه ماشینم یه جایی خراب بشه که اصلاً برهوت باشه یا به قول استاد اگرم همچین موردی پیش اومده به خیر و صلاحم بوده من بد فهمیدم که به خیر و صلاحم بوده و این واقعاً خیلی خوشحالم تو این سایت توحیدی هستم و وزی هزار بار خدا را سپاسگزارم به خاطر اینکه دستمو محکم‌تر از قبل گرفته و همیشه کنارم هست خدا را شکر وقتی کارو به خدا بسپاری بچه‌ها یه جوری کارو می‌چینه که اصلاً اشک از چشات میاد بیرون خدا من چی بگم حالا شاید انشالله خیلیاتون می‌دونم بچه‌های عزیز این شرایط منو داشتین خدا را همیشه کنارتون احساس کردین به خدا اعتماد داشتید که الان توی این سایت تولیدی هستیم خدا را 100 هزار مرتبه سپاسگزارم به خاطر تمام نعماتی که بهم داده به خاطر دوستان فوق العاده‌ای که سر راه من گذاشته به خاطر تمام نعماتی که الان حضور ذهن ندارم که شکر شکرگزار باشم

    می‌سپارمتون به دستان گرم و مهربان پروردگار یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  8. -
    محمد جواد سماواتی گفته:
    مدت عضویت: 2046 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به الگو و استاد عزیزم و سلام به دوستان عزیزم

    من میخام مثال هایی بزنم که توی ذهن من ساده و شدنی شد و قبلش شاید نبود که با تغییر منطق هام و دیدن الگوها و البته آیات قران توی ذهنم شدنی شد و انجامش دادم به لطف قوانین و نتیجه گرفتم

    یکیش بحث مهاجرت و هجرت کردن بود که من میخواستم مهاجرت کنم و ایمان داشتم که با توجه به الگوها و قران که این ایده مهاجرت برای من پر از خیر و برکت خواهد بود اگر که من انجامش بدم و خب زمانی که این ایده رو با خانواده مطرح کردم خیلی مخالفت کردند که الان میخوای این کارو انجام بدی تو اونجا نه کاری داری نه خونه ای داری نه کسی رو اونجا داری مجا میخوای بری و ازین جور منطق های اشتباه و محدود و این ترس ها بلاخره با منم بود ولی من گفتم باید انجامش بدم چون باور دارم که این کار به رشد من و بهتر شدنم کمک میکنه و رفتم بلیط رو گرفتم و از شهر خودمون که شهر کوچک بود رفتم به یه کلان شهر و اونجا من هدایت شدم به یک هتل روز اولی که دقیقا رسیدم و تماس گرفتم با صاحب هتل گفت فردا بیا برای مصاحبه و رفتم و کار اوکی شد و هم بهم جای خواب دادن هم وعده غذایی و هر آنچه که برای شروع لازم داشتم خداوند برام جور کرد و الان حدود 10 ماه میگذره و دارم با لذت زندگی ام رو میکنم و اون انجام به ایده باعث با ایمان تر شدنم شد و من بعد اون اتفاق هدایت شدم به دیگر ایده هایی که الان کلا در سفر هستم و تا الان به 5 تا شهر دیگه هم هجرت کردم و دارم میگردم میبینم و در مسیر خواسته هام قدم برمیدارم و هدایت میشوم و بسیار راضی هستم و میدونم که هر چقدر ببیشتر این مسیر رو ادامه بدم بیشتر میتونم دریافت کنم و لذت ببرم خدا رو صد هزار مرتبه شکر

    و مثال دیگش مثال دوره قانون سلامتی هست که من میخواستم شرایط انرژی بدنم بیشتر شود فرم بدنم زیبا تر شود و سلامت تر شوم دیسک کمرم خوب شود و هر بهایی هم که لازم بود حاضر بودم براش با عشق پرداخت کنم و به دوره قانون سلامتی هدایت شدم و خریدمش و شروع کردم به زنذگی به سبک دوره قانون سلامتی و خب زمانی دیگران دوستان و خانواده فهمیدن که من جور دیگه ای دارم تغذیه میکنم و موارد دیگه گفتن اوه چقدر سخته نمیشه مگه میشه این مسیر درست نیست بیشتر بخور نون بخور فلان ازین داستانا ولی الان که نزدیک 4 ماه از شروع دوره میگذره من به رویایی ترین فرم بدنی رسیدم من به سطح بالایی از انرژی رسیدم من در طول 24 ساعت فقط بین 5 تا6 ساعت میخابم و صبح ها ساعت 5 چشام خود به خود باز میشه انرژی به مراتب بالاتری دارم از قبلم دیسک کمرم 95 درصد بهتر شده و شایدم کاملا خوب شده و روزانه بین 1 الی 2 ساعت من تحرک ورزشی دارم و بی نهایت نعمت و ثروت دیگه که وارد ظرف وجودم شده به لطف الله مهربان و خیلی راضی هستم و با ایمان و قدرت هم با هدایت الله این مسیر لذت بخش رو ادامه خواهم داد

    بسیار سپاسگزارم الکو و استاد عزیزم بخاطر این آگاهی ها و منطق های درست که ما اگر با منطق های درست و باورهای درست حرکت کنیم لاجرم در ها باز میشوند و پاداش های بی نهایت دریافت میکنیم قدم به قدم خدا رو صد ها هزاربار شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  9. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 700 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    رد پای 9 تیر رو مینویسم با عشق

    171. دومین رد پای من برای روز شمار

    چشم نگی هیچی اتفاقی برات نمی افته

    بگو چشم

    وقتی درخواستی میکنی به وعده ات عمل کن

    نمیدونم چرا یهویی این جمله رو شروع به نوشتن کردم

    ولی همه رو خدا داره میگه چون قشنگ حس میکنم که داره باهام حرف میزنه

    چون امروز بارها گفت که حرف نزن ،نگفتم ساکت

    ولی من گوش ندادم و ادامه دادم

    اونم نه یه بار نه دو بار چندین بار این صدا رو تو جاهای مختلف شنیدم و به کار خودم که حرف زدن درمورد یه سری چیزا بود ادامه دادم

    وقتی گفتم خدا کمکم کن ،به کمکت نیاز دارم

    باز حس کردم که چه کمکی ؟

    من که دارم بهت کمک میکنم ، جایی که نباید حرف بزنی و توجهت رو ندی بهش میگم حرف نزن ولی تو ادامه میدی و میگی خدا بذار بگم

    یا وقتی میگم این حرفو به فلان کس نگو بازم میگی ،

    امروزم زیاد این مورد تکرار شد

    تو اگر میخوای تغییرت پایدار باشه باید هر روز سعی کنی که عمل کنی ، باید هر روز قدم برداری و چشم بگی به من تا بتونم بی نهایت کمکت کنم

    وگرنه اگر هر روز بگی خدا بذار این حرفو بگم یا توجهتو بدی به چیزی که مناسب تو نیست هیچ تغییری حاصل نمیشه

    تصمیم با خودته طیبه میخوای تغییر کنی یا نه

    همه این حرفارو سر نماز حس کردم که بهم گفته شد

    گفته شد طیبه اینجوری نمیشه باید چشم بگی

    سه بار چشم بگی دو بار چشم نگی تغییری حاصل نمیشه

    پس تصمیم با خودته

    من سمت خودمو که دیدی قشنگ و دقیق انجام دادم

    ولی تو با وعده ات عمل نمیکنی

    به وعده ای که دادی و گفتی سعی میکنی چشم بگی

    اینجوری نمیشه فکر کن که چرا میخوای اینجوری متوقف بشی و به حرفم گوش ندی

    ؟؟؟

    وقتی امروز صبح خواستم برم کلای رنگ روغنم ، اول به مادرم زنگ زدم که ببینم کی از کربلا میرسن ،

    بهم گفت برو نون بگیر و چند تا وسیله دیگه

    رفتم و برگشتم حاضر شدم تا برم کلاس

    نزدیک اذان ظهر بود که راه افتادم

    گفتم خدایا از کدوم مسیر برم

    اولش حسی نکردم که از کجا برم ولی بعد گفته شد مستقیم نرو از سمت چپ برو همین که برگشتم سمت چپ دو سه قدم که میرفتم دیدم قرآن گذاشتن از مسجد و تو دلم گفتم ، میرم تو مترو نمازمو میخونم

    ولی بلافاصله به دلم افتاد که نه ،همین الان برگرد و برو تو مسجد محله تون نماز بخون و بعد برو سر کلاس

    و چشم گفتم و برگشتم رفتم مسجد

    تو دلم گفتم خدا اینجوری برام دیر نمیشه ؟ من برم مسجد کاری کن زمان دیر بگذره که وقت کلاس برسم و چون هنرجو زیاده و هر کس زود میرسه جلو تر میشینه ،منم میخوام جلو بشینم خدا زمانمو مدیریت کن

    وقتی نمازم تموم شد و رفتم دقیقا ساعت ده دقیقه به دو مونده ،رسیدم کلاس و دیدم همه نشستن سر کلاس و جا گرفتن و رفتم دیدم صندلی نیست وقتی صندلی رو بردن جوری پیش رفت که درست جلو نشستم و اون لحظه گفتم خدایا شکرت

    دیر رسیدم ولی جلو نشستم ممنونم ازت

    وقتی استاد کارارو دید گفت که طیبه خوب کار کرده و دو نفرم خوب کار کرده بودن برای اونا گفت دست بزنین ولی برای من نگفت دست بزنین

    من اون لحظه یکم ناراحت شدم و زود گفتم نباید ناراحت بشی ، نه با تشویق دیگران و نه چیز دیگه ای

    مهم اینه که تو برای خودت تلاش کنی نه دیگران

    و حس کردم که انگار من نقاشی رو کشیدم و هی منتظرم تا کسی منو تحسین کنه و این درست نبود و به خودم یادآور شدم که اصلاح کنم این نگاه رو

    من امروز دو سه بار چشم گفتم به خدا ولی هرچی میگفت طیبه حرف نزن گوش ندادم

    خودمم متوجه میشدم که نباید حرف بزنم ولی حرف میزدم

    باید یاد بگیرم که قدم بردارم تا خدا کارشو بکنه

    .تا زمانی که اینجوری پیش برم تغییر حس نمیکنم البته تغییر اساسی که نتایج پایدار باشه

    امروز فقط این بهم گوشزد میشد که طیبه تو میخوای تغییر کنی یا نه

    اینحوری باشه تغییر نمیکنی

    ولی یه چیزی هست که بهم آرامش میده که سعی کنم عمل کنم و اون اینه که صدای خدا رو میشنوم و خودحالم از اینکه داره باهام حرف میزنه

    از اینکه مراقبمه و گوشزد میکنه

    از اینکه هیچ وقت ازم دلخور نمیشه حتی به وعده ای که بهش دادم و وقتی پیش میاد که عمل نمیکنم ولی باز داره تلاش میکنه که منو به مسیر خودش برگردونه و خوشحالم که دارمش و بی نهایت ازش سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      مینا منصوری گفته:
      مدت عضویت: 1081 روز

      سلام دوست عزیز

      تبریک میگم که صدای خدا رو می شنوی

      می دونی چه تمرینی انجام بدی که به همه صداهای خدا توجه کنی و عملگرا بشی

      میتونی براخودت این باور رو بسازی هربار که به صدا توجه نکنی ممکنه تن صدا کم بشه و این کم و کم شدن باعث میشه دیگه صدا رو نشونی و خدا باهات حرف نزنه این طوری ضمیر ناخوداگاهت میترسه و بیشتر توجه میکنه و عملگرا میشی.البته که حقیقت داره وقتی به هرچی توجه نکنی و عمل نکنی دیگه از دستش میدی

      مثل بچه فامیل ما مدام گفتن اه حرف نزن وای حر ف نزن الان دیگه افسرده شده و خیلی کم حرف میزنه و دیگه تشنه صداش شدن ولی میگه حرفی ندارم احساسی ندارم و ….

      رابطه ت با خدا هر روز به شکرگذاری و حال خوب بیشتر و بیشتر میشه

      چقدر خوشحالم دوستانی با انرژی پاک و دل روشن دارم خدا را شکر.

      در پناه حق خوشحال و ثروتمند باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        طیبه گفته:
        مدت عضویت: 700 روز

        به نام ربّ

        سلام مینا جان

        وای دقیقا امروزم اینجوری شد، پیش خودم گفتم طیبه داری مسیرو اشتباه میریا

        دفه قبل خدا هی بهت میگفت حرف نزن

        ولی اینبار نگفت

        چرا ؟؟؟

        چون تو حرف زدی و توجه نکردی تا صدای خدا روبشنوی و اینبار نشنیدی

        و بعد تازه متوجه شدی کارت درست نبود

        نباید حرفی که گفتی رو میزدی

        الان اومدم تا رد پای امروزم و بنویسم دیدم بعد تقریبا یک ماا برای من پایخی از دوستان اومده

        خوشحال شدم

        وقتی خواستم بخونم گفتم حتما خدا میخواد چیزی بهم بگه از طریق صحبتای دوستی که پاسخ گذاشته برام

        و دقیقا حرفاتون برای من به جا و به موقع بود

        حتی امروز یه فایل رو که گوش میدادم تو اون فایل هم که فایل گفتگو با دوستان قسمت 4 بود

        سپیده خانم که داشت با استاد حرف میزد میگفت که برای خودم باوری ساختم که اگر دیدی داری جواب کسی رو میدی که دیدگاهش با تو متفاوته و تو میخوای از آگاهی هایی که از این سایت یاد گرفتی بهش بگی بدون که خیلی کار داری و هنوز به مرحله ای نرسیدی که نتیجه هات درست باشه

        و الان هم شما دقیقا برام نوشتیم که این باورو داشته باشم که هر وقت حرفی بزنم و گوش ندم به حرف خدا این صدا کم و کم میشه

        دقیقا دوسه باری اینجوری شد

        من توجه نکردم و بعدش صدایی نمیشنیدم

        حتی امروز یه بار گفتم خدا دارم اذیت میشم چرا صداتو نشنیدم در مورد موضوعی ؟؟؟

        و الان با نوشته شما فهمیدم که تا سعی نکنم له همه چی چشم بگم صدا کم میشه و باید عمل کنم

        آره دقیقا ،وقتی خدا بهم میگفت نباید حرف بزنی برات خوب نیست چون توجهتو میدی به چیزایی که مانع تغییر و نتایج پایدارت میشه ،من توجه نمیکردم و کار خودمو میکردم تا اینکه دیدم صداشو کمتر میشنوم و یا حتی به سختی حسش میکردم و این برام اذیت کننده بود

        وقتی صداشو میشنوم یه حس شعف و شوق و خوشحالی عمیقی دارم

        سپاسگزارم ازت دوست و خانواده صمیمی من بابت حرفایی که بهم گفتی تا بیشتر دقت کنم

        بی نهایت شادی و سلامتی و آرامش و عشق و ثروت باشه برای شما

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 700 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    171. روز شمار تحول زندگی من از این جعبه شگفتی خدا

    رد پای روز 8 تیر رو مینویسم

    هدایت

    وقتی باور میکنی که هدایتت میکنه ،آروم میشی و میدونی که بهت میگه چیکار کنی

    از صبح که بیدار شده بودم و داشتم تمرین رنگ روغنم رو کار میکردم ،زن عموم زنگ زد و گفت شام بیاین خونه ما و قرار شد برم با خواهر و برادرم اونجا

    امروز روز رای دادن هم که بود من کاملا ناآگاه بودم و نمیدونستم به کی باید رای بدم

    یا اصلا رای بدم یا ندم

    من کل روز رو میپرسیدم و به خدا میگفتم خدا من که نمیدونم کی خوب هست از نظر تو

    تو آگاهی داری و تو بگو به کی رای بدم

    حتی قصد داشتم اگرم رفتم رای بدم یا سفید بندازم و یا بنویسم که این ماهستیم که زندگیمون رو میسازیم نه رئیس جمهور

    خودم که چنین نظری داشتم

    وقتی غروب شد با خواهرم قرار گذاشتیم بریم رای بدیم و وقتی رفتم

    تو راه هی میگفتم خدا من نمیدونما منتظرم تو بگی میدونم که میگی به کی رای بدم

    وقتی رفتیم و نوبتمون شد تا لحظه آخر ، من میخواستم خالی بندازم هی منتظر بودم خدا با نشونه اش بهم بگه و میدونستم که ته دلم خدا بهم میگه

    یهویی دیدم منو صدا میکنن میگن خانم شما رای تونو ننداختید ؟ بیاید کارت ملی تونو بگیرین ، همینجوری آروم نشستم و یه لحظه بی اختیار گوشیمو گرفتم دستم و دیدم ساعت 19:…. هست

    حس کردم گفته شد دقیقه ساعتو ببین به این فرد رای بده

    دقیقا دقیقه ساعت جفت بود و نگاه کردم به شماره نامزدای انتخاباتی و نوشتم

    الان که آگاه هستم و میدونم دلیل این نشونه ها چیه و به قول استاد عباس منش که میگفت وقتی خدا هدایتت میکنه با توجه به درک و فهمتون و مداری که درش هستین بهتون گفته میشه

    و قابل درکه

    و من همین که دقیقه ساعت رو دیدم درک کردم و قشنگ حس کردم که اونو بنویس و نوشتم

    به خواهرم گفتم ببین چرا مثلا دقیقه ساعت 25 یا 37 یا 48 یا عددای دیگه رو ندیدم چرا جفت بود و دقیقا همون عدد ، کد یکی از کسانی بود که در لیست رای بودن ؟؟

    و اینا رو گفتم و گفتم خدایا شکرت و انقدر خوشحال بودم که بهم هدایت و نشونه داد، تا گفته خدا باشه ، نه گفته من

    وقتی برگشتم و منتظر بودیم داداشم بیاد، که بریم خونه عموم ، وقتی اومد گفتم به کی رای دادی گفت به فلان فرد

    گفتم تو که نظرت کسی دیگه بود چرا نظرت تغییر کرد ؟؟؟

    گفت نمیدونم حتی رفته بودم خالی بندازم

    که یهویی دیدم دارم اسم یکیشونو مینویسم

    بعد من داشتم فکر میکردم گفتم ببین همه اینا یعنی ما هیچ اختیاری از خودمون نداریم و خداست که ما رو کشونده تا رای بدیم

    در صورتی که نمیخواستیم رای بدیم

    و یاد آیه هایی می افتم که استاد عباس منش میگفت که خدا به پیامبر گفته تو سنگ نزدی که تو جنگ ، من بودم

    و

    …..

    اینجوری که به رفتارام و اتفاقای روزم نگاه میکنم میبینم که آره واقعا ، چه قبل از آگاهیم و چه بعد از آگاهیم خدا هر لحظه هدایتم کرده و حتی مسیرمو تغییر داده

    ولی از وقتی که برای هدایت خواستن ،به خدا اجازه دادم که هر چی دوست داشت انجام بده و سعی میکنم عمل بکنم که تسلیم تر بشم ، خدا هم داره کار خودشو به خوبی انجام میده

    و حس میکنم که هر روز که بیشتر سعیمو میکنم برای تسلیم بودن و چشم گفتن به خدا ،بیشتر دارم آروم تر میشم و تسلیم تر میشم و این آرامشمه که باعث شده بفهمم که مسیرم درسته

    و البته با توجه به مداری که درش هستم تسلیم بودن رو درک میکنم و میدونم که این راه تا بی نهایت ادامه داره

    خیلی حس خوبی دارم

    حتی من قبل اینکه رای بدم ،نظرم به دو نفر دیگه بود ، یه بار یکی از فامیلامون گفت به فلانی رای بده، گفتم باشه ولی بعد خدا بهم یادآوری کرد که طیبه حواست باشه به حرف دیگران نظرت رو نگردون یا اگر نظری میخوای بپرسی، فقط از ربّ و صاحب اختیارت باید بپرسی که بهت بگم

    و قشنگ بهم یادآوری کرد گفت که فقط من رو ببین، فقط من ،صاحب اختیارت ،خالقت ربّ

    و بعد نزدیک غروب دوستم پیام داد که رای بدم و ذهنم خواست که بگه آره بگو باشه ، چون دوستت میگه رای بده و رودربایسی موندی رای بده

    ولی باز خدا یادآوری کرد بهم گفت که طیبه حواست باشه

    داری شرک میورزی

    به خیال خودم تو فکرام گفتم که خب رای میدم به کسی که گفته و بعد خط خطی میکنم فقط عکس میگیرم که به دوستم نشون بدم و بگم رای دادم یه جورایی انگار میترسیدم که به دوستم بگم نه من رای نمیدم

    ولی خدا باز بهم کمک کرد تا اینحوری فکر نکنم و وقتی دیگه گفتم خدا من هیچی نمیدونم خودت راهنماییم کن

    خودش قشنگ راهنماییم کرد و میدونم که هر لحظه مراقبم هست و نمیذارا دستم از دستش رها بشه

    وقتی از خونه عموم برگشتیم خونه و میخواستم بخوابم دوباره همون حس بهم گفت نخواب ،با اینکه خوابم میومد ولی شروع کردم به طراحی و خوابم رو خدا ازم گرفت و اذان صبح رو که گفت بعد خوابیدم

    من یه چیزی یاد گرفتم از این موضوع

    که هی من میگفتم که، خدایا من چجوری صبحا زود بیدار بشم و شبا دیر بخوابم

    ولی اصلا توجه نکرده بودم که کافیه من قدم رو بردارم باقی کارارو خدا خودش انجام میده

    من هی درخواست میکردم چجوری باید شبا دیر بخوابم و خوابم کم بشه

    ولی به فکر چگونگیش بودم تا اینکه بهم گفته شد ، تو حرکت بکن نخواب من خواب رو ازت میگیرم

    تو بشین تلاشتو بکن من باقی کارارو برات انجام میدم

    خیلی حس خوبی داره وقتی درک میکنم و ممنونم از خدا که هر لحظه مراقبمه

    برای تک تکتون بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت از خدا میخوام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      مینا منصوری گفته:
      مدت عضویت: 1081 روز

      سلام دوست عزیزم

      چقدر خوب که در مسیرهشق الهی هستی

      اره دوست عزیزم باید هر لحظه تسلیم خدا باشیم

      برای دوستان دیگه بد جا نیوفته ها اول حرکت بعد برکت با خدا

      نه اینکه بی حرکت باشیم و بگیم ما می سپاریم به خدا

      من یه سری از اموزه ها برام بدجا افتاده بود

      که باید همه چیز به خدا بسپاریم و پس من کاری نکنم ؟

      دوست عزیزم برام مسیله رو باز کرد و گفت ببین در که ببندی چه طور خدا وارد بشه

      کامنت نزاری چه طوری دوستی جوابت بده؟

      پس حرکت کن و برکت و وقت درستش و زمان درستش و دست خداش با خدا می فرسته برات

      و همینم هست اینکه تو رفتی برای ادای وظیفه شهروندی و هدایت شدی به اینکه به چه کسی رای بدی و الان حس شعف و عشق داری و در وجودت از حس ترس و عذاب وجدان خبری نیست.

      در پناه حق خوشحال و ثروتمند باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        طیبه گفته:
        مدت عضویت: 700 روز

        به نام ربّ

        سلام مینا جان

        دقیقا درسته ،منم چند ماه پیش کاملا بد متوجه شده بودم‌ و فکر میکردم من بگم مثلا فلان ماشینو میخوام یا فلان مقدار پول گیخوام خدا بهم‌میده ولی وقتی متوقف بودم و تضاد برامیش اومد اونموقع تازه فهمیدم باید عمل کنم

        و حرکت کردم و قدم برداشتم

        دقیقا از اونموقع به بعد ایده های جدید و الهامویی که میومد رو سعی کردم اجرا کنم

        ولی باز به قول استاد قوانین فراموش میشه و باید هی تکرار کرد

        یهویی میدیدم انگار دوبارمتوقف شدم ولی باز حرکت میکردم

        و سعی میکنم متوقف نشم و قدمامو سریع تر بردارم که نتایجم پایدار باشه

        حتی در مورد رای دادن هم کاملا دیدگاهم تغییر کرده قبلا به یه نیت دیگه رای میدادم که کاملا شرک‌بود

        ولی اینبار نیتم فقط این بود که هرچی خدا بگه و اعتماد کنم که هرچی گفت بگم چشم و به هرکی گفت ،به همون فرد رای بدم

        که کلی برای من درس داشت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: