عادتی که زندگی شما را برای همیشه تغییر می دهد | قسمت 2 - صفحه 3

سلااااااااام خدمت استاد عباسمنش: استاد واقعا این قسمت فوق العاده بود، چه تصاویر زیبایی، عظمت و زیبایی خداوند رو همزمان میشد دید

استاد بینهایت تحسینتون میکنم این مدار شمارو که هدایت شدین به این کشور زیبا و سراسر فراوانی، تحسینتون میکنم اندام رویاییتون رو، تحسینتون میکنم رابطه عاطفی فوق العادتون رو، تحسینتون میکنم، استقلال زمانی، مکانی و مالیتون رو و به مسیری هدایت شدین که کارو زندگی و عشق و علاقه و ثروت ساختن شما یکیه و در هر حال دارین از زندگیتون لذت میبرین

استاد قلبم سرشار از شورو شعف شده از دیدن این زیبایی ها

استاد یادتونه همیشه میگین زمانی که بندرعباس بودین میدونستین به شرایط الانتون خواهید رسید؟ با اینکه کلی فاصله داشتین با اون چیزی که تو ذهنتون بود، با اینکه خبری نبود از ماشین و خونه و درآمدی که تو ذهنتون بود ولی ایمان قلبی داشتین که به این جایگاه میرسین؟ و با اطمینان به همه میگفتین

استاد من دقیقا تو همون شرایطم فاصله دارم با خواسته هام؛ با آزادی زمانی و مکانی و مالی و استاندارد هایی که با دیدن شما و زندگی شما، زندگی در بهشت و سفر به دورآمریکا تو ذهنم ایجاد شد فاصله دارم اما ایمان و اطمینان قلبی دارم که بهشون میرسم حتی 1 هزارم درصدم به مسیرم شک ندارم، فقط با این فرق که من یه الگو و مربی مثل شما رو دارم، یه دفترچه راهنما که سایت عباسمنش هست رو دارم و کلی افراد که این مسیرو رفتن و به خواسته هاشون رسیدن و تو کامنت ها میگن رو دارم

استاد من 1399 تا 1400 درآمدم از یک پروژه بوده 250 میلیون؛ حدودا ماهی 20 میلیون، اما من سرشار از افکار منفی بودم، اما من ناسپاس بودم، اما همش غر میزدم و میگفتم این کمه، فلانی میلیارد میلیارد درآمد داره من ماهی 20 میلیون فقط، ماهی 20 میلیونی که یادمه همون تایم ماهی 10 تومنم آرزوی خیلیا بوده، رقم به نسبت خوبی بود، الانم رقم به نسبت خوبیه، و‌این ناسپاسی سبب شد اون 250 هم بره و تو فرکانسی ارسالی من چون بر پایه عدم توجه به قانون تمامل بود؛ ایده اومد وام بگیر( وقتی آدم تو مدار فقر باشه، فرکانس منفی بفرسته، ایده شیطانی میاد، ایده شیطانی ام با شرایطی که داری قابل اجرا نیست و باید وام بگیری باید قرض کنی که وا ویلا: اگه تو چاله باشی میری تو چاه) چه اتفاقی افتاد؟ هم 250 میلیون درآمدم رفت اصلا نمیدونم جیشد! هم پول وام رفت! من موندمو 250 میلیون بدهی و دیگه اونقدر حالم بود که هی دست و پا میزدم شرایطم بدتر و بدتر میشد.

ولی همون موقع ها یادمه از خدا کمک میخواستم منو از این شرایط نجات بده؛ دیگه حسابی چکو لغدو خوردم دیگه موقع تغییر بود

خداوند دستاشو فرستاد من از طریق یکی از دوستام آقا ثارلله( روح الله) برای بار چندم هدایت شدم به سایت عباسمنش دات کام؛ اما اینبار همچون تشنه ایی که اصلا سیرآب نمیشه

از گفت و گو با دوستان شروع شد: کم کم داشت حالم خوب میشد، کم کم شروع کردم به دیدن نعمت هام، کم کم اتفاقات خییییلی کوچیک رو با خودم با خدام با همین دوستم که منو به این سایت هدایت کرده با ذوق و شوق تعریف میکردم؛ دقیقا تو 1 هفته منی که اونقدر حالم بد بود هر کی منو میدید فکر میکرد عزیزترین شخص زندگیمو از دست دادم، انگار قراره 2 روز دیگه اعدامم کنن، از اون حالت کم کم شروع کردم به دیدن نعمت هام هر روز راجب نعمت هام مینوشتم و اتفاقات فوق العاده ایی که تو روز برام میوفتاد رو مینوشتم؛ خودمو بمباران کرده بودم به فایل ها و نوشتن، کم کم معجزات شروع شد؛ 28 اسفند 1400 من به مادرم گفتم آره یه دوره ایی تو اینترنت هست برا لاغریه چقد خوب میشد من اون دوره رو داشته باشم، من حدود 10 سال بود که از نظر مالی خودمو کامل از خانواده کرده بودم و هیچ پولی ازشون نمیگرفتم به هیچ وجه؛ دیدم مادرم یه پولی داشت دست خاهرم بود زنگ زد به خاهرم برا داداشت 5 تومن واریز کن بهم گفت 4 تومن بده دوره بخر 1 تمن تو دستت باشه شاید نیاز باشه چیزی بخری برا خودت برای این دوره؛ باورم نمیشد من مادرم 56 سالشه و اصلا خرید اینترنتی و دوره اینترنتی رو قبول ندارن، بعد بیاد پول به حسابم واریز کنه بگه برو دوره بخر لاغر شو؟

دوره رو دنبال کردم و هر روز اتفاقات و معجزات رقم میخورد تا اینکه استاد تمرین ستاره قطبی رو تو قانون سلامتی گفته بود و من شروع کردم به نوشتن نعمت هام و 3 تا از خواسته هایی که امن سال برام رقم بخوره و 5 اتفاقی که اون روز میخام برام رقم بخوره؛ من اون 5 تا رو مینوشتم خدایا امروز یه معجزه مالی برام رقم بخوره میدیدم از درو دیوار برام پول میاد؛ دیگه نتایج ملموس تر بود، حالم بهتر میشد و تو زندگیم کم کم اتفاقاتی میوفتاد که من شکر گذاریم راجب موهبتای روز قبلم بود؛ اردیبهشت 2 تا قرداد بستم، خرداد دوباره 2 تا قرارداد کاری بستم، مرداد هم 2 تا قرارداد بستم و لپ تابمو دزد برده برد و من 1 سال درگیر شکایت بودم دقیقا 10 روز موعد سر رسید وامم به حسابم 50 میلیون پول واریز کرد دزده محترم لپ تابم پولو واریز کرد و من واممو تسویه کردم و دیگه با خودم عهد بستم که نه وام بگیرم نه قرض بگیرم

دیگه هر روز شرایط بهتر از قبل بود؛ دوره عزت نفسو خریدم

بعدش دوره روانشناسی ثروت 1 رو خریدم و چی بگم از روانشناسی ثروت 1 که فکر کنم 2 ماه بعد خریدش تو یه قراداد 20 برابر اون پول خرید دوره رو دریافت کردم، دوباره تو 2 تا قرارداد دیگه مجدد ورودی مالی ایی داشتم که 35 برابر مبلغ خرید روانشناسی ثروت 1 ورودی مالی داشتم

و دیگه اونقدر معجزه تو زندگیم رقم خورد که شبانه روز در حال شکر گذاری خداوندم

دیگه برای تقویت باور فراوانیم به راحتی برا خودم برا تفریحاتم برا لذت هام هزینه میکردم جوری که دوستای خیلی نزدیکم میگفتن آقا چه خبرته؟ برو سرمایه گذاری کن با پولت؛ من تو دلم میگفتم باید از الانم لذت ببرم، سرمایه گذاری میخام چیکار؟ من عاشق پروازم و برا تولدم رفتم برا 1 ساعت 3 میلیون دادم هواپیمای تفریحی سوار شدم

یادمه دی ماه بود من سفر به دورآمریکارو به دلیل بالا رفتن مدارم و درکی که داشتم با یه نگاه دیگه شروع کردم به نگاه کردن، یادمه 20 روز بعد نوشتم خدایا من میخام از 20 اسفند 1402 تا 20 فروردین 1402 برم مسافرت و میخام هر سال این قضیه برام اتفاق بیوفته

26 اسفند من راهی گیلان شدم و 28 اسفند یهو مات و مبهوت شدم بچه هایی که با من اومدن مسافرت بهم گفتن‌ چت شده؟ چرا خشکت زده؟ گفتم خدارو ببین من گفتم 1 سال بعد میخام برم مسافرت؛ الان مسافرتم و اصلا یادم نبود همچین چیزی نوشتم و چه معجزاتی تو اون سفر رخ داد، زیباترین لذت هارو تجربه کردیم، بهترین هم زمانی و هم مکانی تا 2 فروردین مسافرت بودم گفتم خدایا سال که نکوست از بهارش پیداست امسال قراره چه معجزاتی برام رقم بزنی؛ 8 فروردین من یه قرارداد کاری نوشتم که به اندازه کل قرارداد های 1401 ورودی مالی برام خواهد داشت، 17 فروردین من بعد 28 سال مستقل شدم که خوده همین قضیه مستقل شدنمو میتونم 100 ها کامنت راجبش بنویسم؛ آخه چند وقتی بود گفتم خدایا میخام تو یه فضای کاملا ایزوله رو خودمو باور هام کار کنم، دوس دارم تنها زندگی کنم؛ خدای من شاهده برام معجزه رقم خورد من مستقل شدم؛ همون چیزی که میخاستم یه خونه کلید نخورده که من اولین نفر واردش شدم؛ اینجا اونقدر حالم خوبه، اونقدر آرامش دارم که میگم خدایا اگه هیچ معجزه دیگه ایی برام رقم نخوره من بخاطر همین خونه به خاطر همین آرامشی که دارم میتونم هر روز این 365 روزو بابت این خونه ازت تشکر میکنم

با خودم میگم این خونه 60 متره من انقدر حالم عالیه انقدر آرامش دارم بشه 100 متر فک کنم رو آسمونام، میگم این خونه اجاره ایی من انقدر ذوق و شوق دارم اگه بخرم چی میشه

و یه پیشنهاد کاری دارم که اونم دقیقا خواستم بوده و تو کامنت قبلیم نوشتم و اگه اون قرارداد منعقد بشه ورودی مالی من میلیاردی خواهد بود

استاد من الان انقدر آرامش دارم و سرشار از حال خوبم که انگار دنیا مال منه؛ با اینکه فاصله دارم به خواسته هام ولی اصلا شک ندارم بهش میرسم؛ همین که این خواسته تو ذهنم شکل گرفت یعنی من در مدارشم

و یکی از بزرگترین معجزه امسالم کامنتی بود که در جلسه قبل نوشتم من همیشه دوست داشتم کامنتم جزوه 3 کامنتی باشه که بیشترین لایکو میگیره و این اتفاق هم برام رقم خورد هم کلی لایک هم کلی کامنت برام اومد؛ اونم چه کامنت هایی و چقدر دوستان بهم لطف داشتن فک کنم فقط اینجاست که ما با تموم وجود از موفقیت های هم خوشحال میشیم و آرزوی موفقیت میکنیم؛ واقعا بهترین روزای زندگیم بود این چند روز میومدم به سایت میدیدم چندتا کامنت فوق العاده برام اومده و منم با عشق جواب میدادم من که تا حالا تجربه نکردم واقعا حس بی نظیریه و خدا و جهان داره بهم میگه راهت درسته ادامه بده

استاد عزیزم با تک تک سلول های بدنم عاشقتم بارها و بارها بهتون گفتم

خانواده صمیمی عباسمنش و مریم خانم شایسته بینهایت دوستون دارم و خیلی خوشحالم اینجام من یکی از سپاسگذاری های هروزم اینه که خداوندا بینهایت ازت سپاسگذارم که منو به این مسیر الهی و به این سایت پر از آگاهی هدایت کردی

خدایا با تموم وجودم عاشقتم( واقعا همه چیز خیلی عالیه) خدایا شکرت