قانون تغییر ناخواسته ها - صفحه 18
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/09/abasmanesh-5.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2022-09-30 06:06:422022-12-12 06:56:25قانون تغییر ناخواسته هاشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدای هدایتگرم که هر ثانیه هر لحظه داره منو به سمت کانون توجهم هدایت میکنه..
سلام استاد عزیزم سلام مریم جانم و سلام به همه کسانی ک دارن کامنت منو میخونن
من الهه هستم ک بعد از مدتها دارم کامنت میذارم و اینقدر این فایل خوب بود انقدر آگاهی هاش خالص و ناب بود ک نتوستم کامنت نذارم . استاد جان از صمیم قلبم ازتون ممنونم که اینقدر زیبا این آگاهی ها رو به ما منتقل میکنید . یعنی هر چندروز یکبار که یه فایل جدید ازتون میبینم که با سخاوت بی حدتون به رایگان به ما هدیه میدید نمیدونید چقدر بابت وجودتون سپاسگزارم
و عمیق ترین سپاسگزاری من بعد از داشتن دوره ثروت که بی نظیرترین و طلایی ترین دوره شماست و من به لطف خدا دارمش، بعد از اون دیروز بود ک بابت همین فایل هدیه چقدر از خدا از شما تو وجودم سپاسگزاری کردم
از دیروز شاید بالای ۱۰ بار این فایل رو گوش دادم عقب جلو کردم فکر کردم و چقدر چقدرررر منو به فکر فرو برد در مورد تمام اتفاقات زندگیم
یعنی همین ک گوش میدادم تو ذهنم فلش بک میخورد از اتفاقات ناخواسته ک انگار دلیلشو تازه فهمیدم
وقتی مثال همسایه نامناسب و شکایت و گله ازش رو زدید یاد خودم افتادم
من کلاٌ انسان آرامی هستم و همیشه دنبال آرامش هستم و دوس دارم جای آروم زندگی کنم در صلح و آرامش
اما انکار تازه دارم میفهمم ک من خیلی وقتا به جای اینکه توجهم روی خواستم که آرامش هست باشه روی ناخواستمه و به همین دلیلم جهان اتفاقاتی خلاف خواستمو برام به ارمغان میاره!
مثلا یادمه ک ۹ سال پیش وقتی داشتم برای کنکور ارشد میرفتم سالن مطالعه هر روز ، اونجا چند تا دوست بودن ک خیلی با هم پچ پچ میکردن و تمرکز من و بقیه رو بهم میزدن اما من یادمه توجهم از بقیه به اونا خیلی بیشتر بود و چندین بار بهشون تذکر دادم توضیح دادم حتی به مسئول کتابخونه میگفتم تا در نهایت بعد از مدتها اذیت شدن بلاخره اکیپشون رفت و شرایط به ظاهر به سامان شد!
اما این به اینجا ختم نشد
درسته من با بحث کردن این شرایطو ب ظاهر تغییر دادم به نفع خودم
اما وقتی رفتم تهران خوابگاه بودم دقیقا ترم اول ۲ تا هم اتاقی خیلی بی نظم و پر سر و صدا داشتم ک اصلا اعجوبه بودن!
بعد من با بقیه هم اتاقی هام چقدر راجبه این دو نفر حرف میزدیم غر میزدیم چقدر به خودشون اعتراض میکردیم بعد حتی رفتیم به مسئول خوابگاه گفتیم و در نهایت ما ۳ نفر ک آروم بودیم اتاقمون رو از اون دو تا جدا کردیم و رفتیم جای دیگه
بازم با بحث و مشاجره شرایط به ظاهر به نفع من تغییر کرد اما این هم به اینجا ختم نشد
من ترم های بعد هم از همچین مسائلی ریز و درشت در مورد دقیقا همین بحث سر و صدای محیط برام پیش میومد و من غافل ازینکه باید توجهمو از روش بردارم با بحث و مشاجره مسائل رو حل میکردم
گذشت و من درسم تموم شد و تصمیم گرفتم خونه بگیرم و تهران موندگار بشم و ب لطف خدا به طور معجزه آسایی شرایط جور شد و من به هدفم رسیدم
اما دقیقا تو هفته اول ک من به خونه م نقل مکان کردم یه همسایه واحد بالایی و یه همسایه واحد پایینی و یه همسایه روبروی پنجره سالن و یه اتاق خواب رو به کوچه پر از سرو صدای آدمها و متورهایی ک تا نصفه شب ویراژ میدادن و همه و همه آکنده از سر و صدا و اذیت و آزار برای منی که دنبال یه محیط آروم بودم اما همیشه اوضاع بر خلاف خواستم بود!!!
درسته که این اوضاع پایدار نبود و اون همسایه ها بلاخره یا از اونجا میرفتن یا پنجره اتاق همیشه بسته بود و صدایی نیمومد اما چرا از این دست اتفاقات مشابه انقدر برای من تکرار میشد؟ چرا من هربار انقدر بهش توجه میکردم ک از اون جنس اتفاقات مدام پیش میومد؟
حتی یه ساختمون چندین طبقه دقیقا روبروی پنجره من شروع ب ساخت و ساز کردن ک هر روز سر و صداش آزارم میدادم و من حتی وقتی برگشتم اصفهان پیش خانوادم اینجا هم یه ساختمون روبروی خونه در حال ساختن بود ک همون صداهای مشابه رو داشت
وای خدا چقدر خنده داره
الان ک بهش فکر میکنم خندم میگیره اصلا قانون مو لای درزش نمیره که
تا زمانی ک تو درسشو نگیری اون اتفاق و مشکلات تکراری انقدر برات پیش میاد ک تو درسشو بگیری و طبق قانون رفتار کنی
آخرین مورد اخیرشم ک دیگه داغ داغ از تنور در اومده همین اخیرا یه زمین چمن مصنوعی فوتبال دقیقااااا روبروی خونه ما لبه کوچه مسکونی و دقیقا روبروی پنجره اتاق خواب من افتتاح شده ک هر روز از ۷ صبح بچه ها میان فوتبال و بازی و سر و صدااااا تا ۱۰ شب
من این مدت خیلی سعی کردم ذهنمو کنرتل کنم و بهش توجه نکنم مثلا پنجره رو میبستم ک صدا اذیت نکنه یا مثلا به این فکر میکردم ک خدارو شکر این همه ثروت و امکانات روز به روز داره برامون فراهم میشه
اما بازم ۱۰۰% نتونستم ذهنمو کنترل کنم و مخصوصا وقتی همه همسایه ها شاکی شدن از این حجم از سر و صدا و حرفای زشتی ک پسرا موقع فوتبال بازی کردن میزنن، من اومدم به پیشنهاد بقیه یه نامه اداری اعتراض آمیز نوشتم به شرکت عمران و گفتم ک کارتون درست نبوده که این زمین رو توی کوچه مسکونی زدید و باید یه فکری براش کنید
همین چند روز پیش بود رفتم نامه رو دادم همسایه ها امضا کردن ک ببرم شرکت عمران
و دیروز وقتی این فایل رو از شما شنیدم و اون مثال همسایه پر سر و صدا اصلاا تمام این خاطرات و این مسائل اومد مثل فیلم از جلو چشمام رد شد
و همون موقع به خودم گفتم من عمراٌ این نامه اعتراض آمیز رو نمیبرم و از همین لحظه از همین نقطه تصمیم میگیرم فقط و فقط به خواستم توجه کنم و دیگه توجهمو روی سر و صدا و این مسائل نذارم
بعدش بارها و بارها این فایل رو گوش دادم و خیلی برام بیشتر باز شد
استاد امروز صبح تو اتاقم خواب بودم ک دیدم صدای گودبرداری و تراکتور و اینا از بیرون میاد ک دارن یه زمین بازی دیکه پشت این زمین چمن درست میکنن
یعنی تو همون حالت خواب و بیداری مرتب به خودم میگفتم الهه این تضاد اومده ک تو خواستتو قوی تر ب جهان بفرستی. تو چی میخوای؟ بعد مرتب میگفتم من دوس دارم یه جای آرووووم یه جای دنج زندگی کنم دوس دارم تنها صدایی ک از بیرون میشنوم صدای طبیعت صدای آب صدای پرنده ها باشه دوس دارم همسایه های خیلی با فرهنگ و آرومی داشته باشم دوس دارم اتاق خوابم آروم ترین نقطه دنیا باشه بدون هیچ صدایی
و همش اینو به خودم میگفتم
نمیدونید با چه احساس خوبی از خواب بیدار شدم و تمام توجهم روی خواستم بود و انگار دیکه اصلا صداهای بیرون رو نمیشنیدم
تازه رفتم دم پنجره نگاه کردم و کلی تحسین کردم برای این همه عمران و آبادانی ک هر روز دارم به چشم میبینم
نتیجه چی شد؟
حال خوب احساس خوب شور و شوق بیشتر برای شروع روزم. یه شیر قهوه داغ درست کردم با لذت خوردم و کمتر از نیم ساعت بعد دو تا سفارش حجم بالا برای کارم دریافت کردم که کلی ورودی مالی و سود عالی برام داشت :))))))
یعنی میخوام داد بزنم بگم خدایا شکرت ک اینقدر زیبا اینقدر سریییییع به احساس خوب ما به فرکانس ما پاسخ میدی . همین ک من تصمیم به تغییر بگیرم و یه قدم کوچیک بردارم خدا پاداش هاش رو میفرسته و سورپزایزم میکنه
استاد من این چندروزه داشتم فایل ۱۰ و ۱۱ دوره بی نظیر ثروت ۱ رو گوش میدادم ک دقیقا مربوط به مفهوم تضاد بود
و تلفیق این جلسات با این فایل هدیه اصلا غوغا در ذهنم به پا کرده
نمیدونم چطور بگم
یه درهایی از آگاهی به روم باز کرده ی جوری منو در مورد خیلی از سوالاتم روشن کرده ک به وضوح احساس میکنم وارد مدار بالاتری از درک آگاهی ها شدم
من همیشه برام سوال بود ک آیا اینکه در موقعیتهای مختلف از حقت دفاع کنی طبق قانون کار درستیه یا نه تو فقط باید مسئولیت اون اتفاق رو بپذیری و نیاز به توضیح و دفاعیه نیست؟؟!!!
درکی که ازین فایل داشتم این بود ک همه چیز به احساس تو بستگی داره
اگه میتونی با بحث کردن احساس خوبتو حفظ کنی پس میتونی انجامش بدی ک بعید میدونم با بحث احساست خوب باشه مگر اینکه به دید یه صحبت دوستانه و مسالمت آمیز بهش نگاه کنی نه به دید یه بحثی ک یه برنده و یه بازنده داره!!
ولی اگر با بحث احساست بد میشه پس نیازی نیست از حقت دفاع کنی
تو بیا و توجهتو به طور کامل از روی اون موضع بردار
میدونم سخته و نیاز به تمرین داره اما وقتی تمام تلاشت رو بکنی ک دیگه بهش توجه نکنی اون جنس مسائل برای همیشه و تا زمانی ک بهش توجه نکنی از زندگیت محو میشه و این بی نهایت ارزششو داره ارزششو داره ک بتونی ذهنتو حتی به سختی کنترل کنی
چقدر این فایل میتونه توی روابط مخصوصا زندگی مشترک راهگشا باشه کافیه بارها و بارها بهش گوش بدیم و ب قدر دریافتمون عمل کنیم
استاد جانم عاشقانه ازتون ممنونم
هنوز کلی حرف دارم ولی نیم ساعته دارم تایپ میکنم و تریجح میدم در فایلهای بعدی ادامه نظراتم رو ب اشتراک بذارم
با عشق
الهه
سلام دوست عزیز
بابت توضحیات بسیار مفصلتون با ذکر مثال ازتون بی نهایت سپاسگذارم
کل قانون اعراض بدرستی توضیح دادین جوری که من وثتی مسخوندمش داشتم تجسمش میکردمش شرایطتونو
جملات پایانی و تکمیلی از درکتون نسبت به قانون خیلی ارزنده بود
ما خیلی زود یادمون میره که در برخورد با تضادها چطور واکنش داشته باشیم .
من خودم خیلی توی این موضوع تلاش میکردم و یه خاطره دارم فک کنم گفتنش اینجا خالی از لطف نباشه
من بخاطر بدهیهای که دارم این چند وقت گذشته خیلی درگیر چالشهای حل کردنش بودم
یکی از طلبکارام خیلی سمچ بود و من از هر دری مخواستم راضیش کنم تا الان نتونستم 10/2/1402
یادمه یه بار حکم جلبمو گرفته بود و تاریخ این حکم جلب مصادف بود با برگزاری یکی از سمینارهای من ،
من حسابی برنامه چیده بودم برای سمینارهام که روز قبلش نامه جلب اومد من مجبور شدم برم پاسگاه ..اولش خیلی ذهنم شروع به نجوا کرد ولی من چون میدونستم طبق قانون باید بتونم خودمو آروم کنم و احساسم عالی بشه
و نتیجه هر چی باشه به نفع منه
خلاصه من رفتم پاسگاه هر چی صحبت کردم با شاکی موافقت نکرد ..
واقعا سخت بود کنترل ذهن ولی همونجا سپردمش به خدا و گفتم هر چی پیش بیاد خیره ،
این در شرایط بود که من صب باید ساعت 10 سمینار برگزار میکردم ..
اون شب من طبق قانون باید بازداشتگاه میموندم تا صب منو ببدن دادگاه ،منم قبول کردم و رفتم بازداشتگاه و انجا تصمیم گرفتم به هر شکلی شده حالمو خوب نگه دارم چون قانون اینه ..
شروع کردم به سپاسگذاری بابت داشتهام ،تجسم میکردم که همه چی اوکی شده و به این روزا میخندم
تو همین تجسمات بودم که رئیس پاسگاه امد خودمو بهش معرفی کردم و چون ازم شناخت داشت و خودم با پای خودم اومدم اجازه داد که شب برم خونه و صب خودم برم دادگاه و مسئله رو پیگیری کنم ..
منم گفتم باشه صب حتما میرم دادگاه
خلاصه صب من رفتم سمینار برگزار کردم و تمام تلاشمو کردم که به نکات مثبت دقت کنم و همه چی عالی میش رفت تا ساعت 12 که رفتم پاسگاه که اعلام حضور کنم برای دادگاه و اخرشم یه وکیل توی دادگاه بصورت تصادفی منو دید راهنمای کرد و قضیه اون روز حل شد ..
من مثالهای زیادی دارم که توی بدترین شرایط که واقعا کنترل ذهن سخت بود با اسن دیدگاه که هر چی پیش بیاد مهم نیست چون خدای من ازم حمایت میکنه و مسیر درسته
تونستم قضایا رو بطور شگفت انگیزی نتیجشو به نفع خودم تغییر بدم ..
من بنده خدام و اون ارباب منه ..خودش گفته که تو بندگی کن بقیش با من ..
من شاید به واسطه فرکانسهای ناجور گذشته با تضادهای زیادی برخورد داشتم ولی از یه جای به بعد تصمیم گرفتم کار درست انجام بدم و نتیجشم خدا وظیفشه به نفع من تمام کنه …خودش گفته ما شما رو خلق کردیم و هدایت شما بر ماست ..
خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم …مرا به راه راست به راه آنان که بهشون نعمت عطلا کردی هدایت کن.
سلام به استاد عزیزم و مریم جان و همه ی دوستان هم فرکناسیه خودم🤗
نمیدونید که چقدر خوشحالم که توی این فضای فرکانسی و در این سطح از ایمان هستم که در این اوضاعی که همه در حال شکایت و اعتراض و غر زدن هستن من مثل قبل آرامش خودم رو حفظ کردم و با تمام قدرت روی فایل های استاد و دوره ی فوق العاده ی راهنمای عملی دستیابی به رویاها کار میکنم.
دو سالی هست که دارم روی خودم با فایل های استاد کار میکنم و خیلی دوست داشتم که ببینم واقعا در عمل چقدر نسبت به بقیه ی جامعه متفاوت هستم، و باید بگم که واقعا از آزمونی که خودم دوست داشتم از خودم بگیرم سربلند بیرون اومدم و چقدر به خودم و داشتن استادی مثل استاد عباسمنش افتخار میکنم😃
وقتی این فایل رو شنیدم خیلی احساس جالبی پیدا کردم چون دقیقا دو روز قبل از آپلود شدن این فایل روی سایت من هم به کسایی که با تهدید تلاش میکردند که من رو هم به جریان به سوی دردسر های بیشتر خودشون بیارن همین جواب استاد رو دادم. و چقدر به خودم افتخار کردم🙂
وقتی دیدم چقدر همه دارند شکایت میکنند و چقدر فضاشون با اون چیزی که من درش هستم متفاوته سریع اینستاگرامم رو حذف کردم و خودم رو با دوره راهنمای عملی و فایلی که استاد به تازگی روی سایت گذاشتند به نام ترکز بر آنچه میتوانم بهبود دهم بمب باران کردم😁
چقدر اون تکه ای که استاد گفتند ” اگر میخوای متفاوت از اکثریت جامعه ی ایران نتیجه بگیری باید متفاوت از اکثریت جامعه ی ایران فکر و عمل کنی ” رو دوست دارم. توی این روز ها این جمله رو صدها بار به خودم میگم.
چقدر این ترکیب رو دوست دارم ” آرامش در پرتوی آگاهی ” . تکرار کردن همین چند کلمه همیشه برام کل قانون رو در سه ثانیه مرور میکنه.
در شرایطی که همه ی دانشجو ها درحال اعتراض و جنگ هستند من دارم در آرامش کار خودم رو انجام میدم و با امید خدا و با ایمان به قانون سه سال دیگه بعد از تموم شدن کارشناسی ام به امریکا مهاجرت میکنم. میدونم سه سال دیگه که از دانشگاه مورد علاقه ام بورس فول فاند گرفتم برای مقطع ارشد، همه میخوان بگن که چجوری؟ مگه میشه؟ فلان دانشگاه واسه ارشد مگه فول فاند می کنه کسی رو؟ چجوری میشه که حتی یک دلار هم خودت خرج نکردی؟ و…
ارههه. میشه. چون زمانی که همه درگیر حاشیه ها شده بودند من با تمام قدرت روی کارم تمرکز کردم. چون زمانی که همه داشتند به این و اون و دولت فحش میدادند من داشتم خداوند رو به خاطر قوانین بینظیری که گذاشته شکرگزاری میکردم. چون زمانی که بقیه داشتند تو اینستا وقتشون رو تلف صحبت ها و فایل های بی ارزش میکردند من داشتم کتاب های حوضه ی درسی خودم رو مطالعه میکردم.
چقدر زندگی شیرینه وقتی قانون رو بلدی حتی زمانی که همه ی شرایط اطرفت دقیقا اونطوری نیست که تو دوست داری.
چقدر خدا دوست داشتنیه وقتی به عدالت بی نظیرش ایمان داری.
چقدر قشنگه ♥٭آرامش در پرتوی آگاهی٭♥
سلاااااااااااااااااام
دوست دارم استادددددددددددددددددددد
چقدر لذت بردم
چقدر نیاز داشتم به این فایل
لذت بردم لذت بردم لذت بردم لذت بردم لذت بردم لذت بردم لذت بردممممم 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
اینکه دوباره قانون رو واضح گفتید باعث میشه ما بتونیم دوباره تمرکزمون رو به اصل برگردونیم و از حاشیه برگردیم
استاد ممنونم هر چقدر تشکر کنم کمه
نمیدونم خدا از کجا شما رو رسونده
نمیدونم از کجا پیداتون شده
اما اینکه یک نفر هست که اینا رو میدونه، قرآن رو انقدر واضح و صحیح توضیح میده، همین نعمتی است که باید شکر بشه
باز هم سپاسگذارم استاد عزیزم
استاد عزیزم اگر امکان داره در مورد ارتباط بین نجنگیدن و به طور مثال جنگ های حضرت علی یا قیام امام حسین اگر فرصتی بود توضیح بدید ممنون میشم :)
🌸به نام خدایی که هر لحظه در حال هدایت همه هست!🌸
سلام می کنم خدمت استاد و خانم شایسته عزیزم و همینطور دوستای خوبم😍🌹
خداوند خیرتون بده استاد! ینی این چند روزه خانوادم انقدر از صب تا شب نشستن پای این اخبار و می شینن داد و بیداد می کنن 😱 که من در تمااام طول روز توی اتاقم درو بستم و هندزفری توی گوشمه و همش دارم فایلای شما رو گوش می کنم و روی خواسته هام تمرکز می کنم! و وقتی از اتاق بیرون میام میگن تو چرا نمیای بیرون از اتاقت⁉️ چرا پیگیر اخبار نیستی❓چرا نمی بینی مردم کشورت چه اوضاعی دارن⁉️
و من (پیش خودم!) میگم به موقعش نتایجامون جواب این سوالاتونو میده!!
🏆 تقریبا یک هفته از این قضیه ایران گذشته و من متوجه شدم که توی خانوادمون اینترنت و فیلترشکن هیییچ کدومشون وصل نمیشه ، به جز من‼️🙃
و الان دارن از من می پرسن چرا فقط تو اینترنت داری؟ و هیچکس نداره؟
بعد من (پیش خودم!) میگم بلله! قانون جهان ثابته!!!
و این تازه یه نتیجه کوچیکم بود! خدا میدونه بعدا به خاطر همین قضیه چقدر نتایجم با خانوادم فرق کنه!
به خاطر همین قضیه ایران ، خواهر دوقلوی من خیلی عصبانی و ناراحته و از اینم ناراحت بود که چرا منم مثل بقیه خانواده اخبار نمی بینم و اعتراض نمی کنم!! و یه جورایی برخورد خوبی با من نداشت، من تا یه مدتی همش می شستم به رفتار ناجالب خواهرم فکر می کردم و همش توی ذهن خودم با خواهرم بحث می کردم که ( چرا تو انقدر بداخلاقی؟! چرا قانون جهان نمی فهمی؟! نباید اخبار گوش کنیم ! و…)
و دقیقا خواهر من هر روز بیشتر از دیروز برخورد نامناسبی با من می کرد سر همین قضیه اعتراضات!
من داشتم به رفتار نامناسب خواهرم توجه می کردم و اصلانم حواسم نبود که بابا من خودم دارم به رفتار بد خواهرم ( به ناخواستم دارم توجه می کنم❗) و با توجهم دارم رفتار بد خواهرم رو هر روز بیشتر تو زندگیم گسترش میدم!
همون موقع که قانون یادم اومد رفتم تو اتاق و شروع کردم به تمرکز کردن ( روی رفتارهای خوب خواهرم ، خاطرات خوبی که با هم داشتیم و…)
🏆 دقیقا فردا صبح همون شب ! خواهرم سر صبحانه شروع کرد به صحبت کردن درمورد فیلمای قشنگ ( که مورد علاقه من بود ! ☺) خواهر من که هر روز درمورد این مسئله ایران بحث می کرد!! و الانم وقتی منو می بینه درمورد بحثای سیاسی صحبت نمی کنه و باهام خیلی خوب برخورد می کنه!!
و حالا دارم همش به خودم میگم که بللله! قانون جهان ثابته!!!
به هر چیزی توجه کنیم از جنس همون از اصل همون موضوع بیشتر وارد زندگیمون میشه!
به خاطر همه چیز ازتون سپاسگزارم، استاد و خانم شایسته عزیزم🥰🙏
خدایا شکرت ❤🙏
الهی من دووووورت بگردم استاد قشنگ و مهربون من، چقدر من شمارو پاک و از ته دلم دوستون دارم ،
دقیقا دلم میخواس از شما راجع همین موضوع بشنوم و فایل گذاشتین!❣️
چقد خوبه که هستین و من وصلم بهتون! وگرنه کییی میتونس آنقدر قشنگ توضیح بده و راهنمایی کنه راجع این مساله، ک منم کاملا قبولش داشته باشم!🤗
و حدس میزدم باتوجه به فایلهای قبلی که ازتون شنیدم شما میگین اعراض کنید، نجنگید با هر چه بجنگی قویترش میکنی ! و دقیقا نمونه بارز جریانات الان،۴۰سال پیشه! ک مردم ناراضی بودن در حد مرگ جنگیدن . و نتیجه ذره ذره خودشو نشون داد و جدیدا به اوجش رسیده!
کراجع حجاب هم فایلاتونو شنیدم و کلی احساس گناهم از بین رفت و دیدم وسیعتر شد و ازتون یاد گرفتم ک چجوری لباس بپوشم و اگر زمانی اشتباهی هم شد نترسم که میرم جهنم!
درس من از این فایل: تمرکزت بذار رو زیبایی ها و اعراض کن از هرچیزی که حست بد میکنه، و با هرچی بجنگی دنبالت میاد و ولت نمیکنه،آدمهای ناراضی و غرغرورو بذار کنار،در مسیری که جامعه میره حرکت نکن!
چن ماه فاصله گرفته بودم ازتون باز اومدم و دیدم راجع سوال ذهن من فایل گذاشتین، انرژی صداتون و حرفاتون ، حالمو خوب کرد. خوشحالم ک بازم برگشتم
خدا حفظتون کنه برای ما❤️🤗
سلام دوست گلم
من نت ها که قطع شد و اینستا و واتساپ فیلتر شد خیلی خوشحال شدم چون من به این شبکه ها اعتیاد داشتم و بخصوص اخر شب ها خیلیتو اکسپلور میچررخیدم خداروشکر فیلتر شد از اون روز من اومدم تو سایت فعالیت میکنم و حالم بهتره خودم رو بهتر دارم میشناسم و اولش یک کمی ناراحت بودم نسبت به این موضوع چون عادت های من سخت بود ترکش ولی حالا خیلی هرروز حالم داره بهتر از دیروز میشه بخصوص یک سری باور و ترس هایی رو درونم پیدا کردم که تا الان فکر نمیکردم اینا ترمزن!!!!اتفاقا ازشون دفاع میکردم فکر میکردم من خیلی ذهنم بازه که چنین دیدگاههایی دارم ملت خودشونو بدبخت کردن که مخالف من فکر میکنن
ولی الان دیدم اگر میخوام به خواستم برسم باید باور های هم جهت با اون خواسته رو ایجاد کنم نه اینکه از روی منیت از عقایدم دفاع کنم
من تازه شناساییشون کردم نمیدونم چطور روشون کار کنم و حذف شن ولی هدایت میشم قطعا به کمک خدا
سلام و صد سلام ، سلام سلام صدتا سلام،استاد جان استاد جان
اولش فکر میکردم خودم اولین نفری هستم که فایل را میبینم بعد دیدم چقدر کامنت اومده . با اینحال منم مینویسم که یک ردپای زیبا بگذارم. اول بگم اشکم دراومد ، اشکی که جنسش از درک قانون بود.اونقدر مثال هاتون عالیه که حد نداره.
وقتی که آگاهانه تمرکزم را از نازیبایی های اطرافم بخصوص افرادی که دارم باهاشون زندگی میکنم در یک خانه و سبک زندگی شون منو آزار میده( چون به نظافت خودشون و محیط اهمیت نمیدن، همواره آلودگی صوتی و محیط زیستی درست میکنند و…) برداشتم خودم راحت ترم. گفتم به خودم یا شرایط مالی ات را تغییر میدی و از اینجا میروی یا تو که نمی تونی نقشی در اتفاقات بیرونی داشته باشی پس حداقل احساس خودت را خوب نگه دار.
که به لطف خدا احساسم بهتر و بهتر داره میشه.از همه مهمتر دیگه کمتر واکنش نشان میدم. یا هر وقت میام واکنش نشان بدهم از خودم میپرسم حواست هست میخوای چکار کنی ؟ واکنش یعنی توجه به ناخواسته و نتیجه اش چی میشه ؟ اتفاق بد. اینو برای خودم اینطوری جا انداخته ام. شما میگین همینو درک کنید. منم عمیقا دارم تلاش میکنم که همینو درک کنم و عمل کنم بهش.
نکته ی بعدی: 29 شهریور تولدم بود و از قبل با دوستان عباس منشی ام برنامه ریزی کرده بودیم که برای تقویت باور فراوانی و قانون تکامل برویم آش نیکوصفت و بعدش هم برنامه های دیگر داشتیم. شب قبلش اعتراضات شدید شد و با توجه به اینکه نیکوصفت نزدیکه میدان انقلاب است تصمیم گرفتم کنسل کنم و به دوستانم هم اطلاع دادم.
اولش ذهنم کلی نجوا داد: ترسوی بزدل؛ دیدی ، دیدی بهترین روز زندگیت خراب شد؛ تولدت ، تولدت همه اتفاق های عالی که میخواستین رقم بزنین خراب شد. همینه دیگه بدبختی…
خلاصه خودتان که خوب میشناسید ایشون رو ؛ دهنش رو که باز میکنه بمباران منفی شروع میشه.
منم بهش منطقی جواب دادم: گفتم استاد میگه مهمترین چیز آرامشه. من نمیخوام در شرایطی برم بیرون خوشگذرانی که آرامش نداشته باشیم. روزهای خدا زیاده. مهم اینه که من بدنیا آمده ام. الان نشد جشن بگیریم یک ماه دیگر حتما میشود. بعد هم 29 شهریور یک عالمه برای خودم رقصیدم و فیلم از خودم گرفتم با احساس خیلی خوب. و قشنگ میفهمیدم که فیلم نیست واقعیه احساسم.
هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی کین کیمیای هستی قارون کند گدا را
روز بعدش با مادر یکی از شاگردانم راجع به یک ایده برای استفاده از عروسکهای ایرانی حرف میزدم. استاد اینکه شما میگین وقتی حرف میزنین انرژی داره ؛ عصرش همکارم زنگ زدن و منو برای همکاری در یک مراسم دعوت کردن.
دیوانه شدم استاد چقدر قانون دقیق جواب میده. این دقیقیش خیلی خفنه خیلی.
استاد من کاملا سالن معلم را به یاد دارم و سال 88. اون روز که اومدم آنجا اول صندلی ها را شمردم. اگر اشتباه نگم 700 بود. صندلی ها پر شدن ؛ روی زمین همه جا پر شد. توی راهروها همه پر شد. عده ای هم بیرون نشستند چون بلندگو آنجا هم بود. میدونید خیلی خیلی خوشحالم که با چشم هام دیده ام. قدر مسلم اصلا آن موقع درکی از قانون نداشتم. الان که میگویید بهتر می فهمم.
پارسال که خیلی تمرکز گذاشته بودم به زیبایی ها با دوست هم فرکانسی ام رفتیم پارک نهج البلاغه و بدون اینکه بدانیم رفتیم یک سمتی و دیدیم وای همه با هم ( خانم و آقا) دارن ورزش میکنن با موسیقی و یک بلندگوی بزرگ هم اون وسط بود که کلی هیجان را بیشتر میکرد. یعنی دیگه اونجا بر ما مسجع شد که روی هرچه تمرکز کنیم جهان همونو بهمون نشان میده. برامون مثل خواب بود.همش فکر میکردیم ایران نیستیم. در این حد.
استاد واقعا ممنون برای این فایل فوق العاده. به امید دیدار واقعی شما و مریم جون در فلوریدا.
سلام استاد عزیز
من تمام فایلهای دانلودی شما رو گوش کردم چن تا از محصولاتتون خریداری کردم و هنوزم گوش میدم
حرفهای شما کاملن قبول دارم شکی در ان نیست که باید به ناخواسته ها اعراض کرد ولی به خواسته ها توجه کرد
من هر اتفاقی که قبلن توی ایران از جمله سیل زلزله فروریختن ساختمان غرق شدن کشتی و غیره تو ایران بود هیچ واکنشی نداشتم و برام مهم نبود چون میدونستم اتفاقات اینچنینی و خسارتها برای کثیری از ادمهای نا اگاه میفتد و من اعراض میکردم
ولی مردم به دنبال یک خواسته ازادی هستن و من هم از این خواسته جدا نیستم
چه بسا من هم در سر خودم این اندیشه و هدف را دارم که در یک شرایط مالی از ایران مهاجرت کنم
دلیل هجرت من هم جدا از این خواسته که ازادی باشه نیست
شماهم یکی از دلایل مهم هجرت همین ازادی بوده و هست،
شما بارها گفتین یا مثل امام حسن بیعت کنید
یا مثل حسین به شهادت برسید
بنظر شما اسم کدام پر اوازه تر هست مسلمه که حسین پر اوازه تره،قبول دارید ک اسم شجاعان بر سر زبانهاست میتونه هرکی باشه اسم مهسا امینی خودبخود پراوازه نشده حتمن یک شجاعتی از خودش در مقابل حق و باطل نشون داده،یک خون پاک ریخته شده،وگرنه خدا اگر نمیخواست اسمش رو پر اوازه نمیکرد،میخام بگم قبول دارید حرفای منو یا نه،هنطور که من حرفای شما کاملن قبول دارم ولی شرایط فرق داره بنظر من شما به خواسته مردم میگید که مردم به خواستتون اعراض کنید
این خواسته هست ناخواسته نیست
فقط ایران یک رهبر صالح عاقل و کارامد میخاد
مثل ماندلا فقط یک رهبر شجاعانه میتواند در برابر سفید ها بایستد و حقوق سیاهان دفاع کند
و حقوق سیاه و سفید برابر کند همانطور که یک سفید حق زندگی و ازادی دارد بعنوان یک انسان یک سیاه هم حق زندگی و شهروندی داردبنظر من صدای حق باید بلند باشد و بها داده شود بها میتونه از دست دادن جونت باشه،مرگ با عزت بهتر از مرگ با ذلت هست
بنظر من فقط ملت ایران نیاز به یک رهبر شجاع مثل ماندلا مثل موسی مثل محمد مثل خمینی
یا حتی سلیمانی بنظر من کمتر کس میخاد یک فرمانده پیدا بشه با داعش مبارزه و ریشه انها رو تمام کنه ،مگر همین سلیمانی فرماندهیشو بعهده نداشت و اونها رو از مسیر حذف نکرد با چی بود با روی برگرداندن بود نه در مقابلشان ایستادن بود با اینکه میدونستن که گروهک داعش یک گروهک ادم کش سر بریده هستن
شجاعت میخاد
خدا فقط تو قران به ما درس شجاعت میده
همه جا میگه انسان مومن کسی هست که نه ترسی داره نه غمی
اینا اگه ترس از مرگ داشتن که جلوشون در نمیومدن،بنده نه قبول دارم اعتراض پر خشم و فحاشی رو نه قبول دارم سکوت کنم زیپ دهنم رو ببندم،
یک تعادل بین این دو باید باشه
فک میکنم شما فقط چسبیدین به اعراض
شما اگر تو ملت ازادی داشتی هیچوقت ول نمیکردی
فقط با اتحاد که محمد موسی پیروز شدند جمیع مردم همراه شدند
باید از بین مردم یک موسی و یک محمد بلند شه
وکمتر کسی هست که این شجاعت رو به جون بخره
منم فک نمیکنم اشتباه حرف زده باشم
خیلی بد هم در مورد بچه هایی که انتقاد میکنن
حرف میزنید لحنتون یکم بد هست
شما استاد من هستی من خیلی چیزها از شما یاد گرفتم و احترام زیادی برای شما قائلم
ولی فک نمیکنم خدای من هستین
ومن هیچوقت حرفای شمارو وحی منزل نمیدونم
نمیگم حرفای شما اشتباه هست
یک تعادلی بین حرفای من و شما باید پیدا شود
امیدوارم حرفای من هم درست باشد
رشد ترقی پیشرفت ازادی عدالت قانون گذاری درست مردمانی اگاه و درستکار و ثروت روز افزون هم برای خودم و خانواده ام و همچنین ملت ایران و جهان رو خواستارم،
سلام بر استاد عباس منش مهربان و یار همیشگی اش مریم بانو.خدمت تمام دوستان عزیزم در سایت هم عرض ادب و احترام دارم.
استاد عزیز خدارو هزاران بار شاکرم که چون شمایی رو در زندگیم دارم.استاد این روزها وارد قدم ۱۲ از دوره بسیار زیبا و جامع دوازده قدم شده ام.
استاد مهربان آموزه های این دوره زندگی منو از هر جهتی داره تغییر میده و من در آرامش کامل روی دوش خداوند دارم از زندگیم لذت میبرم.
استاد عزیز اخبار این روزهای ایران که رو که می شنوم(البته کاملا ناخواسته) به خودم میگم مهری روزهای امتحان تو هست در پایان دوره دوازده قدم لازمه که یه امتحان عملی بدی تا خودت رو محک بزنی.یادمه هفته قبل وقتی پسرم که۱۷ سالشه نظر من رو در مورد این وقایع پرسید:در جوابش فقط گفتم من اصلا کاری به بیرون ندارم و وظیفه اصلی من تمرکز روی خودم و خودشناسیه.پسرم خیلی جا خورد و جبهه گرفت که مامان چطور میتونی این همه ظلم رو ببینی و حرفی نزنی؟
با آرامش کامل گفتم : کدوم ظلم؟ پسرم بیشتر تعجب کرد.در ادامه بهش گفتم :هیچ کس نمیتونه ظلمی در حق من بکنه تا خودم نخوام.زمانیکه من واکنشی به یک ناخواسته نداشته باشم اثر اون ناخواسته از بین میره.در واقع من با نوع نگرشم به ناخواسته میتونم جهتش بدم به سمت مثبت یا منفی.امیدوارم که پسرم قانع شده باشه.اما خودم از جوابی که دادم لذت بردم و خدارو بابت این آگاهیها شکر کردم که نتیجه اش رسیدن به آرامشه.
سلام برشما استاد عزیزم درود برشما ای مردبزرگ انسان شریف صمیمانه ارادت دارم و دوستتان دارم سپاسگزارم برای یادآوری آگاهی های معنوی وقوانین هستی که هنرمندانه مثل همبشه ساده و رسا بیان فرمودین : یک: باهرچه بجنگم و مقاومت بورزم ازآن جنس یا مشابه فرکانسش رو درزندگی تجربه میکنم !!! تجربه مفتضحانه ای در تغییر شخصیت ریسم داشتم که سالها انرژی گذاشتم و نتیجه یاس وسرخوردگی و خشم وعصبانیت و خودکم بینی شدید بود برام که منجر به تظاهرات جسمی در تیروییدم شد ودر کل حال بد !!!
دو : بجای اینکه ببینم ناخواسته هام رو ولیستشون کنم تمرکز کنم روی خواسته هام و لیزری درجهت رسیدن بهشون حرکت کنم ! درزمینه سلامتی ، روابط ، مسایل مالی بیشمارتجربه دارم که درمورد همان ریسم دوسال اخیربخصوص تازمانیکه ازایشون جداشدم به چشم دیدم وباورکردم که خودم خالق تجربه هام هستم و شخص مقابلم باویژگیهاش بازتاب درونیات من بودم که با تغییر دیدگاه من تصویرربسم در آینه تغییرکرد به دلخواه من و باصلح وآرامش و عزت مندی ازهم جداشدیم خداروشکربرای وجودپربرکت شما درزندگیم وهمچنین خانم شایسته عزبزونازنین ، برایتان بهترینهای دنیاوآخرت رومیخواهم، ازهرچه تو به دیده بد می نگری ، ازچنبره وجودخود می نگری !