قانون تغییر ناخواسته ها - صفحه 19

701 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ندا عادلی گفته:
    مدت عضویت: 1210 روز

    سلام استاد عزیزم

    قربونتون برم

    من میدونستم که شما هیچ فایلی در مورد این مشکلات نمیذارید چون دیدگاه شما رو میدونم و میشناسم.

    استاد جان بسیار از خداوند سپاسگذارم که به درک درستی رسیدم از صحبت های شما.که این جریانات به هیچ عنوان روی من هیچ تاثیری نداشته و فقط و فقط اعراض کردم ازش.اصلا توجهی بهش ندارم و الان من قدم ۵ از دوره ۱۲ قدم هستم و در این قدم شما فرمودید که من نمیتونم زندگی کسی رو تغییر بدم و هر اتفاقی برای هر کسی میوفته سر جای درستشه و ما هیچ کاره هستیم.

    خدا رو شکر و هزاران بار شکرش میکنم که منو با شما آشنا کرد و درهای آگاهی به روم باز شد تا درست و از غلط تشخیص بدم.

    خیلی دوستتون دارم

    پاینده باشید💝❤💝❤💝❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    زهرا هاجری گفته:
    مدت عضویت: 1901 روز

    سلام به همگی❤

    من حس بویاییم از همه حسام قویتره و این گاها اذیتم میکنه وقتی که بوهای ناخوشایند هست. بوی بدن، بوی دهان، اسپرهای تند و سیگار ، قلیون …

    جالبه که چن وقت پیش اینو به زبون آوردم و هی از این دست آدما بیشتر جذب میکردم که بوی دهان یا بدنشون اذیت کننده بود.

    پس قانون این شد:

    با هر چه بجنگی از اون بیشتر جذب میکنی و اون رو به زندگیت دعوت میکنی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    Rasta گفته:
    مدت عضویت: 1406 روز

    سلام استاد بازم ممنون وسپاسگزارم از خداوند مهربان که شما رو اسباب هدایت ما نمود میخام تجربه خودم رو درباره توجه نکردن روی ناخواسته های زندگی براتون بگم من از وقتی که با سایت شما اشنا شدم هیچگونه اخباری بخصوص سیاسی واقتصادی ویا هر خبری که حس بدی بم میده رو گوش نمیکنم درباره همین قضیه اخیر ایران من اصلا هیچ اخباری رو دنبال نکردم چه از طریق تلوزیون یا هر رسانه دیگه وحتی فضای مجازی ومیشه گفت از جزییات موضوع بیخبر بودم هراز گاهی که پسرم با دنبال کردن فضای مجازی میخاست منو در جریان این موضوع قرار بده ازش خواهش میکردم صحبتی در این خصوص نکنه وکلا بیرون هم نمیرفتم که عکس العمل مردم رو ببینم چون اصلا جذابیتی برام نداشت تا اینکه یه شب مجبور شدم برای خرید لباس مدرسه پسرم بیرون بریم دقیقا خیابان ما کاملا امن وامان بود وخبری از هیچ اغتشاشی نبود اما سه خیابان پایین تر از ما انگار یه شهر دیگه ای بود پلیسا همه جا ریخته بودن شیشه شکسته بود من واقعا تعجب کردم به پسرم گفتم اینا چیه پلیسا چرا اینجان مگه مردم میان بیرون مگه درگیری هست پسرم گفت اره دیگه مامان همه جا شلوغه مردم همه ریختن فقط تو بی خبری که نمیزاری برات تعریف کردم چون پسرم دنبال میکرد از طریق فضای مجازی ولی من انگار از اصحاب کهف بودم که تازه وارد یه شهر جدید شده بودم خلاصه توجه خودم رو دوباره از روی اون موضاعات برداشتم وبا وجود اصرار پسرم که میگفت بمونیم نیگاه کنیم الان مردم میان تو خیابان من اصلا قبول نکردم وبلافاصله کارم رو انجام دادیم وبرگشتیم خونه باز ارامش در خیابان ما برقرار بود فارغ از اوضاع شهر که خیلیا زخمی شده بودند ومن خدا رو شکر کردم که محله ما کاملا ارام بوداین تجربه خوب من بود برا توجه نکردن روی ناخواسته که نتیجه ش ارامش محله مون بود اما سه ماه قبل که در محل کارم احساس میکردم حقوقم کمه وبعد از 13سال تصمیم گرفتم بدون برنامه ریزی وصرفا برای عوض کردن شرایط اقتصادی زندگیم ومواجه شدن با ترسم از بیکاری تصمیم گرفتم با کارفرما بحث کنم ایشونم پذیرفت 2میلیون بیشتر از بقیه به من حقوق بده ولی من احساس میکردم اگه وارد یه شغل دیگه بشم حقوق بهتری میگیرم استعفا دادم سه ماهه بیکارم وخبری از پیشنهاد شغل بهتر نشد والان هرجا میرم حقوقش از همون حقوق کار قبلیم کمتره و من با شنیدن این فایل ارزشمند شما برام یه بار دیگه قانون یاداوری شد واین تجربه نا زیبای من از مبارزه با ناخواسته ها بود چون بجای هدایت شدم که هم محیطش هم حقوقش از همون کار قبلیم کمتر ونازیبا تره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    سمیه رازگردانی گفته:
    مدت عضویت: 2558 روز

    بنام الله یکتا

    سلام به استاد عزیزم و همگی دوستان گل در این سایت الهی

    فکر میکنم بعد از ۱۱ ماه دارم کامنت مینویسم و اونم دوست داشتم تجربه خودم را از این صحبت‌های شما با اتفاقات اخیر بگم

    قبل از هر چیزی جمله ای از شما توی ذهنم بود همون اتفاقات ۸۸ بود که تو ۱۲ قدم بهش اشاره کرده بودید که با اون شرایط تنها کسی بودید که داشتید مسیر درست خودتون را پیش می‌رفتید و این توی ذهن من هر دقیقه آلارم میداد که در مسیر درست قرار بگیرم

    دوست داشتم زمانی استاد براتون کامنت بزارم که وقتی میخونید کامنتم را با تمام وجود تحسینم کنیم نه برای تأیید شدن‌ بخاطر شعف درونیم برای اینکه برق خوشحالی را تو چشماتون ببینم که چقدر تونستم به حرف هاتون عمل کنم،ولی خب الان زمانش هست که بنویسم

    من استارت کاری خودم را در فروردین امسال تو اینستاگرام زدم و رشد فوق العاده خوب تو این مدت کم داشتم و دقیقا تا دو روز قبل از این اتفاقات داشتم ثبت‌ نام دور آنلاین فیتنس را میزدم که یک عده ای ثبت نام کردند و بعدش اینستاگرام فیلتر شد، شش ماه شبانه‌ روز تمرکز گذاشتن،هر روز تولید محتوا کردن، هر روز ادیت کردن، هر روز لود کردن و هر روز ورزش کردن……………استاد اونم تک و تنها فقط خودم بودم خدا و آموزش های شبانه روزی که یاد بگیرم چطور کار کنم و تولید محتوا کنم………….

    به الله قسم من حتی سر سوزنی ناراحت نشدم،گفتم هر اتفاقی بیفته برای من خیره، من می دانم آنچه که حق الهیه منه به من داده می‌شود و من آرام و آسوده هستم

    خلاصه‌ تمام پیچ های کاری هم موضوع من شد اتفاقات اخیر این روزها و همشون یک جور بیان میکردند که شماهم باید واکنش‌ نشون بدی..‌‌‌‌……..

    و خیلی جالب بود که هر فحشی بهشون میدادند می اومدند استوری میکردند و می‌گفتند ما با این جماعت شدیم ۸۰ میلیون

    استاد تنها کسی که هیچ گونه واکنشی نشون نداد من بودم،حتی یک فحش دریافت نکردم بالعکس پیام های پرمهر که منتظر حضور خوبت هستیم

    استاد خیلی نگرانی داره که با جماعت همرنگ نشی،می دونی چرا چون آنفالو می‌کنند، چون دیگه با پیجت تعامل برقرار نمی کنند،ولی برای من اصلآ مهم نبود، نه تنها آنفالو نشدم بلکه افراد بیشتری پیجم را فالو میکردند

    حالا اینها بماند که استاد من یاد این جمله‌ شما افتادم که همه ی انسان ها و شرایط وسیله ای هستند که من را به خواستم برسونند،قلبم را باز می‌کنم برای هدایت خدا و قطعا فیلترینگ اینستاگرام باعث رشد منه همون الخیر فی ما وقع

    من چیزی را از دست ندادم

    من تولید محتوا را یاد گرفتم

    من کلی حرفه‌ ای تر در ورزش شدم

    من اینقدر ایمانم قوی شد که اگر تونستم در یک مدت کوتاه اینقدر عالی در اینستاگرام رشد کنم در هر پلتفرم دیگه‌ای قطعآ بهتر رشد میکنم

    وای استاد چقدر عزت نفس و اعتماد به نفسم رفت بالا

    چقدر راحت جلوی دوربین اومدم و تولید محتوا کردم و ورزش‌ کردم

    چقدر راحت تو فضای های سبز شهرم رفتم و وسط پارک از خودم کلیپ ورزشی گرفتم با یک پایه دوربین بین هزار نفر توی پارک، اینا خیلی سخته استاد خیلی ولی من یاد گرفتم اونم با لباس ورزشی و لباس خارج از فرم فرهنگی، اونم تو شهرستان

    استاد شاگردهام تغییراتی کردند فوق العاده با کاهش وزن های عالی همراه با عضله سازی که چقدر بهم عزت نفس داد و هر چی از درس هاش بگم کمه

    حالا قلبم را باز نگه داشتم، نتیجه چی شد، هدایت شدم به یاد گرفتن طراحی سایت، دارم اینا یاد میگیرم بجای همه ی همکارام که تو اینستاگرام فقط دارند انرژی و تمرکزشون را میزارند روی این وقایع

    در اینستاگرام هم بستم که اینطور چیزها را نبینم

    کتاب خریدم و در حوزه کاریم دارم‌ مطالعه می‌کنم

    دارم یاد میگیرم تو یوتوب و آپارات چطوری فعالیت کنم، و از لحاظ تولید محتوا و ادیت هم که شده برام آب خوردن البته همه را با گوشی انجام میدم

    و برای شاگردهام یک نرم افزار داخلی پیدا کردم که میشه مثل اینستاگرام لایو زنده رفت که دارم کارهاشا انجام میدم که کلاس هاما برگزار کنم

    اگر هم نشد فایل براشون ضبط میکنم،میزارم تو کانال تلگرام بصورت آفلاین ورزش کنند

    این تجربه من از این دو هفته بود

    و روزی هزار بار گفتم‌ خدا پدر و مادر استاد بیامرزه که پایه و بنیاد مارا خوب ساخته که چکار کنیم

    البته استاد میام و در زمان مناسبش از اینکه چه چیزهایی را قربانی کردم تا به اینجا رسیدم بهتون میگم

    دوستون دارم ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 53 رای:
    • -
      ندا گفته:
      مدت عضویت: 1698 روز

      سلام سمیه عزیزم

      واقعا بینظیر هستی منم پیجتو دیدم و با تمام قلبم تحسینت میکنم اتفاقا منم مربی بدنسازی هستم و سایت دارم وقتی شما را دیدم تو اینستا البته از طریق اینستا استاد باهات اشنا شدم کلی کیف کردم نتایجت واقعا شگفت انگیز و بینظیر بود مطمئن هستم خیلی زود در هر پلتفورم دیگری هم باشی انقدر عالی میدرخشی دختر قهرمان و زیبا واقعا برای من الهام بخش بودی امیدوارم هر روز بهتر و ثروتمندتر باشی و بدرخشی کلی هم تحسینت کردم با اینکه اینهمه توی اینستا تلاش کردی و پیجتو رشد دادی الان باز قوی و قدرتمند هستی و ناامید نشدی و غمگین نشدی واقعا کسی که به خدا ایمان واقعی دارد نه میترسد و نه غمگین میشود با تمام قلبم تحسینت کردم بخاطر این قدرتت و ایمانت خدا نگهدارت باشه عزیزم برات بهترین میخوام که لایقشی دوست دارم ❤️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  5. -
    مبینا مقدم گفته:
    مدت عضویت: 1477 روز

    سلام استاد عزیز

    ممنون که شما هم نظر خودتون رو گفتین..

    با اینکه در این فایل نکته ای نبود که قبلاً نگفته باشین و دونه به دونه نکات رو در فایلها یا آموزشهای مختلف،قبلا گفته بودین،از جمله در فایل( ما از طریق دیگران ناتوانیم)که مربوط به تغییر دولت افغانستان بودکه در نتیجه اش،مثلا مردم اون کشور،به آرامش و موفقیت برسند..

    اما…

    شنیدن حقیقت ،و گوشزد کردنش،نه تنها همیشه لذت بخش و آرامش بخشه،بلکه تکرارش هم برای آدم لازمه…مرورش آدم روآروم و آرومتر میکنه،،

    ومثل غذا،مثل خواب،مثل ورزش،مثل استراحت همیشه و هر روز باید برامون تکرار باشه تا آخرعمر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    ناهید موسوی گفته:
    مدت عضویت: 2393 روز

    سلام به استاد و مریم جان عزیزم و همه دوست های هم فرکانس

    چند وقتی هست که میدونم باید بیام و دیدگاه جدید ثبت کنم از تغییرات بزرگی که به لطف خدا در زندگی من ایجاد شده ، و دقیقا خواسته هایی که تو دیدگاه های قبلی خواستم رو الان دارم زندگی میکنم با اینکه به نظرم بزرگ بودن زمان رسیدن بهشون زیاد بود ..اما امان از خدا …امان از فضلش و امان از فراوونی که حتی توی فضلش هم به راحتی میشه دید

    استاد عزیزم از سوال شما در مورد این فایل بگم :

    🌱 بعد از یکی دو سال کار کردن روی باورهام همه چی عالش شده بود ، هر آنچه که میخواستم رو توی زندگیم پیش آوردم و خدارو هزاران بار شاکرم برای فضلش ، ولی اتفاقی که افتاد بنا به شرایطی در معرض باور های مخالف قرار گرفتم ، که البته واقعا از دست من خارج بود چون بسیار نزدیک بودن اون افراد و نمیتونستم فضا زندگیم رو ازشون جدا کنم ، و بعد از چند ماه که تاثیر گرفتم به خوبی فهمیدم که باید تغییر کنم ، باید تاثیر نگیرم و راه خودم رو برم

    ولی مشکلش اینجا بود که هرچی بیشتر تمرکز میکردم روی تاثیر نگرفتن از اونها ببشتر درگیر میشدم ، هر چی ببشتر تلاش میکردم مخالفشون فکر کنم انگار سخت تر و کم نتیجه تر میشد . میخوام بگم که علاوه به اینکه نباید با شرایط همراه شیم ، نباید با شرایط بجنگیم و حتی نباید به این فکر کنیم که چطور مخالفت کنیم باهاش چون در این صورت هم تمرکزمون روشه

    و بعد از ماه ها نتیجه نگرفتن ، انگار کم کم هدایت شدم به مسیر درست ، دیگه نجنگیدم ، دیگه توجهم رو کاملا برداشتم ، دیگه دست از دلسوزی برای خونوادم که چه باور هایی دارن برداشتم ، دست از حمایت برای اطرافیانم که دوست داشتم پیشرفت کنن

    به خودم و خدا قول دادم که فقط و فقط روی خودم تمرکز کنم …قول دادم که به چیز هایی که توی این مسیر به دست اوردم متعهد باشم ، و نتیجههههه

    فوق العادهههههههههه شد ، و این درست همین جایی هست که میخوام براتون بگم

    🌷از باور های اطرافیانم به شدت فاصله گرفتم و الان که مدتی هست که دارم روی خودم کار میکنم حتی دیگه متوجه نمیشم دارن چیکار میکنن ، به لطف خدا کارم رو با روش تازه ای شروع کردم و خیلی بیشتر از اون چیزی که فکر میکردم پیش رفت ، و همین باعث شده که این باور خیلی عمیق و ربشه ای در من ایجاد شه که خدا میده ، خدا هدایت میکنه …چقدر قشنگ گفتید آخر فایل مالی تئوری سطل آب : گفتید خدا به اندازه فضلش میده

    نه به اندازه ما ، به اندازه فضلش ….استاد جانم ،راستش رو بخواید دیگه به هیچ چیزی جز فضلش راضی نیستم ، به هیچ چیزی کمتر از خودش راضی نیستم

    خدا میدونه که این مدت چه اتفاق هایی برام افتاد ریز و‌درشت ، تو کارم هدایت میشم به جنس خوب برای فروش ، ایده هایی برام میاد که الان چیکار کن ، حتی ایده میاد که چطور این کار کوچیک رو انجام بده و وقتی انجام میدم میبینم ایده من یک اتفاق خوب داشته و ایده اون هزار تا …باور کن هر بار که حتی همین ایده های کوچیکش رو عمل میکنم بعدش متوجه میشم که از چندین و چند زاویه رشد توش بوده…

    🌷این مدت که شلوغ شده من خیلی هدایتی به سفری هدایت شدم که تا بحال اونجا نرفته بودم ، اگه بگم قشنگ ترین سفر عمرم بود دروغ نگفتم ، هر لحظششششش به خدا نزدیک تر میشدم ، به طرزی حس های خوب می‌گرفتم که به خودم میومدم میدیدم دارم با تمام وجود و از ته قلب از خدا تشکر میکنم ، و این اولین بار بود که بدون تمرین آگاهانه شکرگزاری میکردم

    اصلا فضایی بود که ناخوداگاه منو میبرد به خلوت با خدا ، ناخوداگاه ادم هایی رو میدیدم که لبخندشون انقدر گرمممممم بود که بغض میکردم ، خدا تو دلهاشون بود ، آدمها برامون هر کاری میکردن که لذت ببریم ، ادم ها بهترین روشون رو نشون میدادن تو این سفر ، حتی همراهان ما که چندین بار رفته بودن میگفتن اینجایی که الان اومدیم یا این مهمون نوازی که الان اینا کردن تابه حال برای ما اتفاق نیفتاده بود و منم لبخند پهنی روی لبم بود ، تو دلم میگفتم قطعا همینه

    سفری که با هدایت اونه جز این نیست

    حتی توی روز اول سفر فایل قبلیتون که اومد کامنت گذاشتم تو خواب و بیداری و نوشتم که من تمرکز نمیکنم روی هیچ چیزی جز زندگی که میخوام بسازم

    و واقعا که جواب این کنترل وروردی و این ایمان همینه ، جوابش روزهای گرمیه که که تجربه کردم که حتی فکر کردن بهشون دلم رو روشن می‌کنه (هرچند که همین الانم توی همین روزها هستم)

    جوابش هدایت خدا به سفره ، هدایت خدا به حتی لحظه ای ندیدن این موضوعاته ، هدایتش به دیدن طبیعت های بکر و دریای فوق العاده و مردمایی هست که لبخندشون بغض میاره ، بغض شادی ، بغض گرما و آرامش

    با افتخار به خودم میگم ، دمت گرم ناهید که جواب همه این کنترل ذهنت رو اینطوری داری لمس میکنی ، دمت گرم خدا که از فضلت که بی نهایته تمام زندگی منو هدایت کردی

    دمت گرم استاد که فایل به فایل اینجا معجزه هایی هستن که هر کلمه و جملش دل ادم رو میلرزونه

    دمت گرم مریم عزیزم که بند بند نوشته های سایت بوی ایمان و مسیر هدایتی رو میده

    نمیدونم دیگه باید چی بنویسم ، دوست داشتم دارم چند صفحه دیگه بشینم تک تک اتفاق های ریز و‌درشتی که این مدت برام افتاده و هدایت شدم رو بنویسم

    و شاید این کار رو کردم تو یه دیدگاه دیگه

    فقط همینقد بگم این دنیا انقد کارش درسته ، این قوانین انقد بدون نقص و با دقت و نظم باور نکردنی کار میکنن ، که محاله تو روی زندگیت تمرکز کنی و چند برابرش خوبی برنگرده

    میگم چند برابر چون همیشه فضل خدا بیشترش میکنه

    و کلام آخر با تمام وجودم اینه ، بچسبد به ریسمون الهی که عجب ریسمونیه

    دور خودتونو تا میتونید خلوت کنید ، بذارید اون صدای درونتون صحبت کنه و بدون چون و چرا انجامش بدید و بهش توجه کنید ، بخداا

    بخدااااااااا اتفاق هایی براتون میفته که تو خیال هم نمیتونید لمسش کنید …من الان انگار تو یه دنیای دیگم

    انگار تو بغل خدا فقط دارم لذت میبرم ❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 71 رای:
    • -
      سمانه گفته:
      مدت عضویت: 1160 روز

      سلام ناهید عزیزم

      چقدر عالی نوشتی گلم،چقدر حرفات،حرفای دل من بود که چند لحظه پیش با صدای بلند از خدا خواسته بودم و خدا اینطوری خواستمو مرور کرد،چقدر با جملاتی که نوشتی گریه کردم،چقدر حالمو،احساسمو عالی کردی.

      سپاسگزارم ،سپاسگزارم،سپاسگزارم ازت دوست عزیزم.🌹🌹❤️❤️

      بهترینها رو برات آرزو دارم🤲🌹

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        ناهید موسوی گفته:
        مدت عضویت: 2393 روز

        سمانه عزیزم سلام

        چقدر خوشحالم که شما هم هدایت شدی به این حس های خوب ، برای بغضی که داشتی هم خوشحالم چون میدونم چقدر از اعماق وجود حس کردی حرف های استاد رو که این حس خوب رو داشتی.

        ممنون برای انرژی های قشنگی که به من دادی و امیدوارم روزهات پر از حال خوب باشه که قانون تمرکز به حال خوب همینه.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    سوگند میرزاپور گفته:
    مدت عضویت: 1072 روز

    بنام پروردگار مهربانم

    سلام استاد عزیزودوست داستنی ،ومریم جان عزیزومهربانم

    استاد عزیزم چقدر فایلی که گذاشتید عالی بود واقعا لدت بردم خیلی درسها ازش گرفتم

    دیشب موصوعی برام پیش اومده بود فکرم درگیر بود ،با گوش دادن به صحبتهایی قشنگ ومنطقیتون آروم شدم،حیف نیس آدم قشنگیها رو نبینه وفکرشو درگیر چیزهایی بیهوده کنه

    ازت سپاسگزارم بادیدن فایل قشنگتون حالم خیلی خوب شد و درسهایی گرفتم وسرمشق زندگیم میکنم،خیلی دوستون دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  8. -
    پرستو مقدس گفته:
    مدت عضویت: 1928 روز

    سلام به استاد عباس منش و خانم شایسته

    همون طور گفتید می‌خوام از تجربه خودم بگم

    من 4 ماه هست با شما و آموزش هاتون آشنا شدم

    قبل از اون محصولی نخریده بودم و فقط عضو سایت بودم

    من دانشجوی پزشکی در ایران هستم

    یکی از دانشگاه های خوب کشور تحصیل میکنم

    از مقطعی وارد بیمارستان میشیم و با بیمار هستیم

    همه و همه و همه ی دانشجوی های سال بالاتر من میگفتن بعد از آزمون جامع و وقتی میری بیمارستان پدرت در میاد

    ازت کار می‌کشن

    و چون پول خوبی نمی دن همه دانشحو ها ناراضی بودن

    2 میلیون و 900 هزار تومان میدن برای هر ماه و این خیلی کمه

    خلاصه من با هرکس صحبت میکردم

    من سال بالاتر من بود

    می‌گفت ببین فقط بزار این مدت بگذره فارق التحصیل بشی

    کشیک هاش خیلی سخته

    پدرت در میاد

    گریه می‌کنی

    حتی یکی از دوستام گفت گریه کن

    نریز تو خودت اونجا خیلی محیط سختی هست

    یعنی از قبل داشت می‌گفت قطعا وقتی بری اونقدر سخت هست که گریه خواهی کرد

    همون موقع هایی بود که دوره دوازده قدم بعد از دوره قانون سلامتی خریده بودم

    با آموزش ها آمدم جلو

    گفتم ببین این تجربه اون هاست

    من دارم آموزش متفاوت می بینم نتیجه من باید فرق کنه

    خدا شاهده

    وارد بیمارستان شدم

    کشیک هم داشتیم

    اما من از ساعت 11و نیم تا 8 صبح خوابیدم

    و بیمار نداشتیم

    تو یه بیمارستانی از شهر اهواز

    که همه میدونن شهری هست که بیمارستان هاش همواره مریض داره

    اصلا لود بیماری بالاست

    خیلی هم بهم خوش گذشت

    همه میگفتن نمیشه درس بخونی

    تو بیمارستان امکان نداره

    وقتی هم درس نخونی سوادت کاهش پیدا می‌کنه

    من هم درس خوندم هم با هر بیماری ویزیت میکردم درس هام برام مرور میشد اتفاقا تو ذهنم نقش می بست

    مرسی استاد

    هنوز خیلی جای کار دارم

    باید خیلی پیشرفت کنم

    مرسی از شما که این همه دلسوزانه برامون صحبت میکنید

    من دارم نتیجه‌ ای متفاوت از همه ی اطرافیانم میگیرم

    تازه تو یه کشیک برام خواستگار هم پیدا شد

    چیزی همه میگن خواستگار خوب کمه

    وکیل دادگستری بودن از من خواستگاری کردن

    مرسی مرسی مرسی استاد

    باز هم تو کامنت های دوازده قدم از پیشرفت هام میگم

    از خدا می‌خوام بهم قدرت بده

    نیرو بده خوب به آموزش هاتون مسلط بشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 57 رای:
    • -
      حسن کفاش دوست گفته:
      مدت عضویت: 2945 روز

      سلام خواهر مهربانم

      بسیار خوشحالم که ااز این آگاهی ها در عمل استفاده کرده ای

      به خداا کل قانون همین است

      کل جهان همین است

      اگر ما بتوانیم از این اگاهی ها در عمل استفاده کنیم زندگی برای همه ما بهشت می شود

      ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است

      تحسین تون می کنم برای عمل گرایی تون

      با آرزوی اینکه هر آرزوی خوبی که در زندگی تون دارید بهش برسید

      چون که وعده خداوند تحقق آرزوهای ماست .

      در پناه الله یکتا شاد باشید و سربلند

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    بهناز مجیری گفته:
    مدت عضویت: 2073 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان که از زمانی که شرک را کنار گذاشتم و مستقیما” از خودش کمک خواستم یکی یکی پرده های تاریک ذهنم شروع به فرو پاشی نموده و کم کم قادر به درک انوار هدایت الهی شدم که همیشه وجود داشته ولی من قادر به دریافتش نبودم البته الان هم به اندازه ای که روی خودم کار کردم ظرفم بزرگتر شده و ذهنم بازتر شده است ( به قول استاد عزیزم در حال طی کردن تکامل ام هستم ). من دیشب فایل “قانون تغییر ناخواسته ها” را دانلود کرده بودم و چون همیشه مشتاق گوش دادن آموزش های جدید استاد هستم امروز صبح این فایل را گوش کردم و متوجه ارتباطش با پرسش های ذهنم در مورد حوادث اخیر شدم و با آگاهی هایی که از این فایل دریافت کردم متوجه شدم که درسم را خوب یاد گرفتم این فایل دقیقا” متمم جلسه ششم قدم هفتم دوره دوازده قدم است . لازم به ذکر است اولین دوره ای که من از آموزش های استاد تهیه کردم دوره دوازده قدم بود که دوسال کامل زمان برد تا توانستم تمام جلسات را ببینم و مطالب آن را یاد بگیرم هرچند ظرفتیم کم بود و هنوز اول راه بودم ولی خیلی نتایج خوب گرفتم و کلا” آدم دیگری شدم که انشاالله به مرور در مورد آن خواهم نوشت . البته من تمام دوره های استاد را تهیه کردم ولی برای من دوره دوازده قدم چیز دیگری است و برای همین تصمیم گرفتم هر سال دوره دوازده قدم را دوره کنم ، هرچند مثل بار اول فرصت ندارم فیلم های آموزشی را ببینم و یادداشت برداری کنم ولی این بار با تغییر فرکانسم و بالاتر رفتن مدارم ، مطالب این فایل ها را بهتر درک می کنم و با گوش کردن به فایل های صوتی ( تقریبا” هر روز و بعضی جلسات چندین بار ! ) باز هم تاثیر شگفت انگیز آن را در زندگی ام مشاهده می کنم . دیشب هم طبق روال در حالی که داشتم جلسه ششم قدم هفتم را گوش می کردم دریافتم به طرز عجیبی این آگاهی ها با حوادث اخیر مرتبط است به همین منظور تصمیم گرفتم صبح یک بار دیگه این جلسه را گوش کنم تا متوجه بشم موضع درستی را در پیش گرفته ام یا خیر ؟ ولی قبل از آن حس کنجکاوی من باعث شد (همانطوری که در ابتدای متن گفتم ) اول فایل “قانون تغییر ناخواسته ها ” را گوش کنم اصلا” شوکه شدم از ارتباط عجیب این دو فایل به همدیگر و هدایت من به سمت گوش کردن آنها و همزمانی حوادث اخیر و سوالات ذهن من و پاسخ هایی که در این دو فایل بود !

    من طبق برداشتم از آموزش های استاد در این سه سال که افتخار شاگردی ایشان را دارم سعی می کنم ذهنم را مدیریت کنم و با برداشتن تمرکزم از مسائل ناخوشایند که الان تا حدودی قادر به تشخیص آنها هستم و توجه به مسائل دیگر مثلا” توجه به کارم و چالش های آن ، مرتب کردن کمدهای خانه و امتحان شیوه های جدید آشپزی و … ذهنم را از آشفتگی به دور دارم و روح و جسمم را در آرامش و سلامتی نگه دارم . البته هر وقت توجهم به حوادث اخیر جلب میشه از خدا می خواهم که خودش به تدبیر خودش همه چیز را درست کند ولی توجهم را روی این مسائل نمی گذارم هر چند برچسب بی تفاوتی بخورم ولی سعی می کنم ذهنم را کنترل کنم که با توجه به این مسائل ، موارد ی از جنس آن را وارد زندگی ام نکنم ( به قول استاد با هرچیزی که مقابله می کنی بیشتر آن را به سمت خودت می کشانی ) من نزدیک دو سال است که دیگر تلویزیون تماشا نمی کنم و از مدتها قبل از دنبال کردن اخبار چه در تلویزیون و چه در شبکه های اجتماعی دوری می کنم . الان هم خدا را شکر حالم هم بسیار خوب است و بیشتر روی اهداف و برنامه های خودم تمرکز می کنم این دیدگاه را نوشتم که هم برای خودم و هم دوستان هم فرکانسی عزیزم یادآور بشه که وقتی از خدا هدایت بطلبی از بهترین را ه ها ما را هدایت می کند همانطوری که من را با جلسه ششم قدم هفتم هدایت نمود و هم اینکه مطالبی را که آموزش می بینیم در زندگی مان به کار بگیریم و روی خودمان کار کنیم و به آموخته هایمان عمل کنیم تا نتایج شگفت انگیز آن را در زندگی مان ببینیم . در آخر عرایضم از استاد عزیزم تشکر می کنم که لحظه به لحظه بیشتر مطمئن می شوم که بهترین استادها را انتخاب کردم و در راه درستی قدم نهاده ام .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  10. -
    محسن حمیدی گفته:
    مدت عضویت: 1981 روز

    سلام استاد

    تو این روزا برای ۱۰ روز من غرق شدم توی اخبار و اطلاعات همین حوادث اخیر و پر از خشم و نفرت و بغض بودم. خداروشکر می کنم که حتی قبل از شنیدن این فایل تونستم به مسیر برگردم و احساسم رو بهتر کنم. اولین اقدامی که کردم این بود که اینستاگرام رو از روی گوشیم حذف کردم با وجود اینکه به خاطر یک دوره آموزشی به اینستاگرام نیاز داشتم. ولی این رو از آموزه های شما فهمیدم که هیچ چیزی مهم تر از این نیست که من بتونم ورودی های ذهنم را کنترل کنم و به احساسم مسلط باشم. بعد از اینکه این کار رو کردم یه احساس عذاب وجدان سراغم اومد که فکر میکردم من با این کار از انسانیت دور میشم ولی خوشبختانه این فایل شما منو مطمئنم کرد که شاگرد خوبی بودم برای کلاس های بی نظیر شما.

    یک موضوع دیگه که توی این ده روز برای من اتفاق افتاد این بود که خیلی خودم رو سرزنش می کردم چون میدونستم که توجه کردن به این مسائل من رو از مسیر دور میکنه به همین دلیل بیشتر احساسم بد میشد، ولی از یه جایی با خودم کنار اومدم و قبول کردم که من انسانم و اشتباه می کنم و ممکنه به خاطر جو جامعه از مسیر دور بشم ولی مهم اینه که زود متوجه این اشتباه بشم و مسیر رو اصلاح کنم و فکر کردن به اینکه چند روز مسیر اشتباه بوده خودش بیشتر منو از مسیر دور میکنه.

    ممنون از فایل خوب و به موقعی که گذاشتید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای: